جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'مسئولیت پذیری'.
3 نتیجه پیدا شد
-
امروز تو ایستگاه اتوبوس بودم.....یه کاغذ به بدنه ی ایستگاه زده بودن...رفتم طرفش ببینم چیه.... دیدم یه نوشته هست برای تحقیق در مورد ایدز...یه سری داوطلب HIV+ می خواستن که یه سری تحقیق روشون انجام شه..... نگاه کردم...یه کم رفتم تو فکر..... رفتم به دوستم زنگ زدم...4 دقیقه و خورده ای حرف زدیم...برگشتم تو ایستگاه اتوبوس...و با این صحنه از همون آگهی دست نخورده مواجه شدم.... چند نفر تو این شهر ایدز دارن؟ در عرض 4 دقیقه 2 تا از شماره ها برداشته شد...... تا آخر روز چند تاش برداشته می شه؟
-
1- مقدمه از مهمترين وظايف مديريت منابع انساني جذب و بكار گيري افرادي است كه بهترين بازدهي را در مجموعه كاري داشته باشند. در اين راستا اقداماتي صورت ميگيرد كه براي افراد تازهوارد با مصاحبه و آزمونهاي مختلف از قبيل آزمون مهارت1 و آزمون طبي2 انجام ميشود تا افرادي كه داراي شرايط مطلوب براي شغلهاي از پيش تعيين شده هستند مشخص گردند. پس از طي اين مراحل مرحله گزينش بسيار سرنوشتساز خواهد بود تا از بين افرادي كه تمامي آنها دست كم از حداقل شرايط3 برخوردار هستند مناسبترين گزينه انتخاب شود. در اين مقاله مؤلفههاي گزينش افراد را فارغ از نوع سازمان و تخصص فني با شرايط كلي و فرا گير بررسي ميكنيم. 2- انضباط هماهنگي موجود بين افكار؛ گفتار و كردار يك فرد ميتواند مشخصهاي از انضباط وي باشد. هر چه تناسب بيشتري بين اين مؤلفهها برقرار باشد فرد مورد نظر داراي سازماندهي شخصيتي مطلوبتري خواهد بود و بازده بيشتري خواهد داشت. 2-1- تصميم گيري مقدار شناخت يك فرد از قابليتهاي خود زمينهاي خواهد بود تا در صورت نياز به تصميمگيري بتواند با ايجاد يك مجموعه اطلاعات – قضاوت درستي را انجام دهد كه در صورت بروز اين قضاوت از مرحله فكر به عمل منجر به اتخاذ تصميم خواهد شد لذا لازمه يك تصميم درست منبع اطلاعات و داشتههاي درست ميباشد. حال در اين شرايط فرآيند تطبيق مسائل ذكر شده با شرايط پيراموني و اقدام فرد اهميت تصميم گيري را مشخص مينمايد كه در صورت عدم هماهنگي بين افكار و گفتار و افعال شخص پيامدهاي نامطلوبي را براي يك سيستم در بر خواهد داشت. 2-2- هدفمندي هدفمندي يك فرد در مجموعه نشاندهنده وجود برنامه است كه حداقل شرط لازم براي يك برنامه وجود طرح و نظم در اجرا ميباشد. فرد هدفمند شناخت نسبي درستي از مجموعه پيراموني خود دارد و مقصدي را براي خود مشخص نموده است كه با توجه به مسير انتخابي او ميتواند از هدف او اطلاع پيدا كرد. مجموعه اهداف يك فرد در مسائل گوناگون مهمترين مؤلفه آرمانهاي شخص ميباشد كه معمولا منشاء نياز يا آرزو دارند. 2-3- تحليلگري با جمع نمودن شرايط تصميم گيري و مسائل موجود در هدفمندي نياز به بررسي موضوع زمان – مكان و موقعيت ميرسد كه در هر شرايط چگونه بايد پيش رفت؟ اين چگونگي با سازماندهي عوامل مختلف مشخص خواهد شد. انبساط اين موضوع در تمام طول برنامه نياز به تحليل هميشگي سيستم دارد تا در تلفيق متغيرها تصميم اتخاذ شده و هدف نهايي براثر عدم نظم فكري يا كرداري تعطيل نشود. 3- جمعپذيري انسان موجودي است اجتماعي كه خود به تنهايي قادر به تأمين نيازهاي روحي و جسمي خود نيست و الزاماً در جمع همنوعان خود زندگي ميكند پس مجموعهاي از انسانها كه با او زندگي مي كنند بايد به نيازهاي يكديگر پاسخگو باشند و مجموعه كاري نيز از اين امر نمي تواند جدا باشد. 3-1- مشاركت مشاركت فرد در كار گروهي نشاندهنده حس اجتماعي بودن اوست و بيانگر توانايي شخص در قبال ارتباط با ديگران است. لذا در مجموعه هايي كه تقريباً هر كاري به صورت تيمي انجام ميشود وجود چنين اشخاصي مفيد است چرا كه ميتواند به عنوان عضو فعال در تيم حضور داشته باشد. 3-2- مسئوليت پذيري فرد اگر چه در مجموعهاي از همكاران مشغول كار ميباشد ليكن شخصا مسئوليت خاصي را به عهده گرفته كه با انجام صحيح و به موقع وظيفه خود موجب پيشرفت مجموعه خواهد بود. اين حس مسئوليت پذيري معمولاً به عنوان ويترين شخصيت كاري افراد ميباشد و عدم وجود چنين حسي در يك كارمند موجب بروز خسارات بسياري ميگردد كه معمولاً كل مجموعه بجاي شخص بهاي آن را خواهد پرداخت. 3-3- هماهنگي با توجه به مشاركت و مسئوليت پذيري در كار جمعي بايد هماهنگي نيز با ديگر اعضاي مجموعه وجود داشته باشد. افرادي كه ميتوانند بين خود و ديگر همكاران هماهنگي ايجاد نمايند افراد جمعي و قابل اعتمادي ميباشند. هماهنگي نياز به درك درست از وظايف ديگر اعضاي مجموعه دارد كه اين درك گاه فرد را مجبور به كنترل سرعت كار يا تسريع و حتي كمك به ديگر اعضاء ميكند. لازمه پيشرفت يك سيستم به لحاظ كيفي هماهنگي بين تك تك اعضاء ميباشد. 4- مديريت بحران مديريت بحران بدين معني است كه سيستم كاري بنا به دلايلي مشخص و يا نامشخص از حالت عادي خارج شده و نياز به به بهبود و بازگشت به حالت اوليه دارد كه در اين شرايط گاه مجبور به توقف روند كار ميشويم و در بعضي مواقع شرايط اين اجازه را نخواهد داد و فرد مجبور است در حين انجام كار بحران را رفع نمايد. 4-1- تجربه تجربه بسياري از مشكلات را حل مينمايد. بطور كلي تمايل داريم در هر كاري انسان باتجربهاي مشكل ما را حل كند يا ارائه پيشنهاد نمايد. و اين امر بسيار معقول است چرا كه انسان با تجربه در جريان كار با استفاده از آموزههاي گذشته و عدم اشتباه دوباره ميتواند مسير صحيح را شناسايي نمايد و از درصد خطاي حداقل برخوردار باشد. البته تجربه به معناي صرف گذشت زمان در انجام كار نيست. فرد با تجربه را با توجه به مشكلات پيش آمده و راهكارهاي ارائه شده از طرف وي ميتوان شناسايي كرد. استفاده از تجربه ديگران به معناي تكرار موفقيت يا شكست ديگران نيست بلكه استفاده از بهترين ابزار است. 4-2- شبيهسازي در صورت بروز بحران افراد خلاق و با هوش معمولاً راهكارهايي جديد و دور از ذهن ارائه ميدهند كه با كمي افزايش درصد ريسك نتيجه بخش خواهد بود. اين خلاقيت ناشي از ذهن آنهاست كه با شبيهسازي مسائل پيش آمده و الگوهاي متفاوت قبلي و تحليل سريع اين موضوع به راهكارهاي قابل اجرا تبديل خواهد شد. اين افراد هميشه خواهان راههاي تازه بوده و زاويه ديد آنها به مسائل با افراد عادي بسيار متفاوت است. 4-3- سرعت عمل در برخورد با هر مسئلهاي سرعت حل آن بسيار مهم است. عواملي از قبيل تجربه و خلاقيت فردي درصد بسياري از سرعت عمل را تشكيل ميدهد كه در صورت داشتن اطلاعات نسبي يا كافي از وضعيت و شرايط بحران و استفاده از دو بازوي تجربه و خلاقيت ميتوان يك بحران را كنترل و در نهايت مهار نمود. حال با توجه به تحليل يك فرد از دادهها و طرز استفاده او از ابزارهاي رفع مشكل ميتوان به توانايي فرد در اداره يك بحران پي برد. 5- تسلط تسلط يك فرد بر كاري كه انجام ميدهد ناشي از عوامل مختلفي است كه هر چه اين عوامل از مستندات بيشتري برخوردار باشد انجام كار با حداقل خطا و در كمترين زمان ممكن و با بهترين كيفيت انجام خواهد شد. 5-1- كنترل مهمترين عامل تسلط بر انجام كار كنترل آن ميباشد. كنترل يك فرايند، يعني اينكه در هر لحظه و شرايط عامل تأثير گذار فرد باشد و بتواند با پيشبينيهاي لازم و اقدام مناسب خود مجموعه را در مسير مشخص شده نگاه دارد. رفتارهاي انفعالي بيشتر ناشي از عدم تسلط برموضوع و نداشتن كنترل بر فرايند است. افرادي كه كنترل خوبي بر كار خود دارند دائما از جزئيات كار با خبر بوده و در صورت شركت در كار گروهي دليل انجام يا عدم انجام هر كاري را به ديگر اعضاء توضيح ميدهند. 5-2- انتخاب انتخاب چگونگي اجرا و يافتن راه كار مناسب از ميان چندين راه مشخص نشان دهنده تسلط فرد برموضوع ميباشد. افرادي كه از حداكثر امكانات و ظرفيتها براي حل يك مسئله استفاده ميكنند در صورت قرار گرفتن در موقعيتهاي مديريتي معمولاً مديراني هزينهبر خواهند بود چرا كه براي اداره يا حل هر مسئلهاي از حداكثر افراد و امكانات استفاده ميكنند و بالعكس انتخاب روشهاي مناسب كه نياز به كمترين افراد و حداقل هزينه را دارد مشخصه بسيار مناسبي براي يك مدير ميباشد. اين گونه مديران معمولاً راهكارهايي ارائه ميدهند كه كليه اجزاي سيستم احساس وجود ميكنند. در مراتب پايين تر نيز شخص با انتخاب راه كار مناسب و با ديد كلان نگري در سطح كل مجموعه از بهترين نتيجه بر خوردار ميگردد. 5-3- انعطاف پذيري انعطاف پذيري يعني اينكه بتوانيم متغيرهاي ايجادشده توسط خود را با متغيرهاي ديگران تطبيق دهيم و در صورت تطابق نسبي آنها را قبول نماييم. لازمه بهره مند شدن از نظرات و تجربيات ديگران اين است كه منعطف باشيم هر چه اين انعطاف بيشتر باشد شامل بهره مندي از نظرات و تجربيات افراد بيشتري خواهيم شد و در عين حال بر افراد بيشتري ميتوان نفوذ داشت آن چيزي كه ما را رشد ميدهد الزاماً آن چيزي نيست كه به آن علاقه داريم. با انعطاف پذيري در كار ميتوان موفقيت بيشتري داشته باشيم حتي اگر علاقهاي به انجام روش پيشنهادي نداريم. البته بايد توجه داشت كه انعطاف پذيري بايد به گونهاي باشد تا صورت مسئله را تغيير ندهد و انجام كار را با مشكل مواجه نگرداند بلكه كمكي باشد براي حل مشكل و انجام وظيفه سازماني فرد. 6- نظارتپذيري نظارتپذيري يك فرد از مجموعه يعني اينكه فرد تحمل كند سيستم يا فرد كار ي را كه او انجام داده با كميتها و كيفيتهاي تعيين شده مقايسه نمايند تا نسبت به صحت انجام آن اطمينان پيدا كنند. 6-1- اجراي سيستم در مجموعههاي منظم و داراي سيستم اداري مناسب وظايف افراد به صورت دستور العمل هايي نگاشته ميشود و به افراد ابلاغ ميگردد تا از وظايف و اختيارات خود مطلع بوده و در صورت نياز پاسخگو باشند. اجراي صحيح اين دستور العملها بهترين همكاري با سيستم و انجام وظيفه تلقي ميگردد در صورت عدم رعايت آن كار را با مشكلات جدي مواجه خواهد كرد. هر چه نگارش و اجرا اين شرح وظايف كاملتر باشد سيستم داراي فرآيندي رو به رشد خواهد بود. البته تمامي افراد مجاز هستند نسبت به تغيير اين دستور العملها پيشنهاد ارائه نمايند كه در صورت تصويب قابل اجرا خواهد بود. 6-2- پاسخگويي پاسخگويي به وظيفه انجام شده در بسياري از موارد با پر كردن فرمهاي مشخص ( روزانه، هفتگي و غيره) كه داراي كد سازماني ميباشند انجام ميپذيرد اما هميشه اينطور نيست و در صورت بروز مشكل فرد بايد پاسخگوي كتبي يا شفاهي نسبت به عملكرد خود يا مجموعه تحت امر خود داشته باشد. افرادي كه روحيه پاسخگويي دارند معمولا وظيفه خود را به نحوي شايسته انجام ميدهند تا در قبال اشتباه خود مجبور به جوابگويي نباشند و در صورت بروز چنين مشكلي با شجاعت اشتباه خود را قبول ميكنند. اين افراد نيروهايي قابل اعتماد هستند و از نشانههاي سازمانهاي موفق وجود چنين اشخاصي در مجموعه مديريتهاي آن است. 7– تطبيق حساس ترين مرحله گزينش تطبيق فرد با شغل مورد نظر است. گزينشگر بايد اطلاعات كافي از شغل مورد نظر داشته باشد و همچنين شناخت كافي از فرد پيشنهادي را دارا باشد و با بررسي كليه شرايط و مواردي كه ذكر شد و انطباق آن با فرد مورد نظر بتواند بهترين گزينه را انتخاب نمايد. لازم به ذكر است در صورت اشتباه در اين مرحله كليه اقدامات انجام شده قبلي نتيجه معكوس خواهد داد. در صورت بكارگيري فرد توانمند در پست كم اهميت، در مدت زمان كوتاهي فرد قابلت خود را از دست داده و مجبور به ترك كار ميشود و يا به عنوان عضو ناراضي بروز مينمايد كه بازدهي كار اين گونه افراد بسيار پايين خواهد بود. در صورت بكارگيري فردي با حداقل شرايط در پست مهم، فرد قادر به انجام كار نبوده و به مرور زمان خود و سيستم را دچار مشكلات بسياري ازجمله تحميل نمودن بار مالي تعريف نشده و از دست دادن افراد توانمند موجود در مجموعه خواهد كرد و ديگر اعضاي كار آمد سيستم نيز سر خورده خواهند شد. لذا تشخيص فرد مورد نظر از فرد مورد نياز بسيار مهم ميباشد. نويسنده : صمد شاه محمد پور منبع
-
- منابع نیروی انسانی
- مدیریت منابع انسانی
- (و 14 مورد دیگر)
-
اگرچه ریسک در عملیات اعتباری بانکها و موسسات مالی و تا حدودی ریسک بازار، ناشی از نوسان قیمت داراییهاست، و قیمت کالاها و خدمات در حوزه عملیات بانکی و مالی از دیر باز شناخته شده اما ریسک به مفهوم امروزی به گونهای که تقریبا حوزه وسیعی از عملیات مالی موسسات را پوشش دهد، پدیدهای جدید و مربوط به دو دهه اخیر است. شاید بتوان سقوط نظام برتون وودز و انتقال نظام پولی جهان از برابریهای ثابت به برابریهای شناور در سال 1974 را نقطه عطفی در زمینه ورود ریسک به حوزه تجارت و مبادلات مالی خارجی کشورها تلقی كرد. تا قبل از این مقطع دولتها نقش بسیار موثری در حفظ ثبات مالی و جلوگیری از بروز تنشهای مالی ناشی از تغییر برابریهای ارزی داشتند و حمایت آنان از نظام ارزی و پرداختهای خارجی کشور خود عامل تثبیت کنندهای قوی ارزیابی میشد. لیکن از زمان حاکمیت نظام شناور ارزی در حوزه ارزهای معتبر و جهانروا و نیز با گسترش سریع تجارت و مالیه بین الملل، نظام پولی جهانی به عنوان منشا ریسک بزرگی در حوزه مبادلات مالی خارجی کشورها ظاهر شده است. تغییرات برابری مداوم ارزهای عمده جهانی نه تنها قدرت خرید حجم دارائیها و ذخایر خارجی کشورها را در معرض مخاطرات ناشی از نوسان نرخ قرار میدهد بلکه با این تغییرات، به طور مستمر قدرت خرید جهانی حجم مشخصی از صادرات کالاها و خدمات کشورهای فاقد ارزهای معتبر، در معرض کاهش و افزایش قرار دارد. این وضعیت، یعنی تشدید پدیده ریسک در حوزه عملیات مالی و اعتباری خارجی از ابتدای دهه 80 به عنوان عاملي موثر در ایجاد بحرانهای اقتصادی کشوری و منطقهای نقش عمدهای داشته است. با بروز اولین نشانههای ناشی از غفلت و تغافل کشورها به این عامل بیثباتی جدید که از ابتدای دهه هشتاد میلادی در قالب انواع بحرانهای مالی در کشورهای مختلف ظاهر شد، این فکر تقویت شد که لازم است ترتیبات مالی و نظارتی ویژهای مطمح نظر قرار گیرد تا از طریق تقویت بنیادهای مالی و سرمایهای موسسات مالی کشورها، امکان پیشگیری از بروز این بحرانها فراهم شود. بخش عمدهای از مقررات بال برای نظام بانکی، مقررات نظارتی حاکم بر نهادهای مالی بازار سرمایه، مقررات نظارتی حاکم بر شرکتهای بیمه و صندوقهای تامین اجتماعی و نیز مقررات نظارتی حاکم بر نظام همزمان پرداخت و تسویه دیون و مطالبات که در دهههای 80 و 90 میلادی تدوین شده، برای تقویت بنیان مالی موسسات کشوری و عدم بروز نکول در ایفای تعهدات این موسسات طراحی شده است. هدف اصلی از تدوین و اجرای این مقررات آن است که حتی الامکان از تبدیل بحرانهای مالی کوچک کشوری به بحرانهای منطقهای که به سهولت با سیستمیک شدن بحران از طریق آثار سر ریز آن اتفاق میافتد ، جلوگیری شود. ریسک به عنوان پدیدهای تعریف شده است که زیان بالفعل و مستقیم از طریق کاهش جریان درآمدی و زیان سرمایهای بر موسسه وارد میکند. گروهی از اقتصاددانان تعریف وسیعتری از پدیده ریسک ارائه داده و بروز هر گونه پیشامد و واقعهاي را که به صورت بالقوه از طریق اعمال و ایجاد محدودیت بر ظرفیت و فعالیتهای سازمان امکان تحقق اهداف سازمان را متزلزل كند نیز ریسک تعریف كردهاند. اگر تعریف موسعی را که از پدیده ریسک به شرح فوق ارائه شده است بپذيريم، آن گاه میباید ریسک را به عنوان امری ذاتی و تفکیک ناپذیر از نظام اقتصادی بازار ارزیابی کرد و به این ترتیب تعریف ، شناسایی و اندازه گیری پدیدههای ریسکی در حوزه فعالیتهای مالی و اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود. مقابله با پدیدههای ریسکی در فعالیتهای مالی و اقتصادی مستلزم طراحی و اجرای چارچوب جامع مدیریت ریسک است. آنچه در چارچوب مدیریت جامع ریسک برای موسسات و شرکتها و بانکها و به طور کلی واحدهای خرد توصیه میشود، از آنچه در سطح بخش و کلان توصیه ميشود، تا حدودی متفاوت است. در حالی که برای واحدهای خرد مباحثی نظیر شناسایی ، احتراز از پدیده ریسکی، برخورد اصلاحی، خرید پوشش، تعریف آستانه و سقف، سرمایه گیری و تقویت بنیان مالی موسسه حائز اهمیت است، برای مقام ناظر بخشی و کلان، موضوع بیشتر از جنبه تدوین مقررات و قوانین نظارت، ارائه راهکارها و گسترش بازارها و مسؤولیتهای مقام ناظر در این زمینهها واجد اهمیت تلقی میشود زیرا ایجاد ثبات و اطمینان در بازارها یکی از وظایف اصلی مقام نظارتی بخشی و کلان به شمار ميآيد. اگر چه پدیده ریسک و روشهای مقابله با آن در یک چارچوب جامع مدیریت ریسک برای کلیه موسسات و سازمانها مطرح و مهم تلقی میشود اما تجارب دو دهه گذشته حکایت از آن دارد که این مجموعه مقررات برای پنج گروه از موسسات از اهمیت حیاتی و بلافاصله برخوردار است. این پنج گروه از موسسات شامل بانکها و موسسات غیر بانکی بازار پول، موسسات مالی بازار سرمایه و بورس اوراق بهادار، شرکتهای بیمه، صندوقهای بازنشستگی و تامین اجتماعی و بالاخره نظام تسویه همزمان پرداخت مطالبات و بدهیهاست. به همین دليل سازمانهای مالی جهانی نظیر صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، بانک تسویه بین المللی و تعدادی دیگر طی دهه گذشته به گردآوری و تدوین مقررات نظارتی در زمینههای فوق اقدام كردهاند. این مجموعه مقررات در واقع به جمع آوری بهترین تجارب کشوری در سطح جهان مربوط میشود. مجموعههاي مذكور در اختیار کشورهای در حال توسعه و اقتصادهای نوظهور قرار داده شده است تا از این طریق موفق به اجرای بهترین تجارب جهانی شوند و از آزمون و خطا دراین زمینهها پرهیز كنند. در حوزه فعالیت بانکها و موسسات غیر بانکی بازار پول ، دو مجموعه مقررات در زمینه روشهای مدیریت ریسک توسط کمیته بال تحت عناوین بال (1) و بال (2) تدوین شده و در اختیار فعالان بازار و مقامات نظارتی بانکی کشورها قرار گرفته است. مقررات بال (1) در سال 1988 تدوین و درآن دو مقوله اساسی کفایت سرمایه و طبقه بندی دارائیهای بانکها از لحاظ درجه ریسک اعتباری آنها پوشش داده شده است. مقررات بال (1) از ابتدای دهه 90 میلادی در بانکهای عمده بزرگ بین المللی به مرحله اجرا گذارده شد. به فاصله کوتاهی پس از اجرای این مقررات و در اواخر دهه 90 مشخص شد مقررات مزبور از بسیاری جنبههای بانکداری بین المللی دچار ضعف و نقص است. به همین دلیل در اوایل دهه حاضر مقررات جدیدی با عنوان بال (2) تدوین و برای اجرا به بانکها و مقامات ناظر بانکی پیشنهاد شد. مقررات جدید از نظر پوشش ریسکها، نه فقط ریسک اعتباری بلکه ریسک بازار و ریسک عملیاتی را نیز تحت نظر و مطالعه قرار داده است. علاوه بر آن در قالب مقررات جدید بال به موضوع نظارت، به خصوص نظارتهای داخلی بانکها از اين منظر كه بانکها دارای سیستمهای مدیریتی ریسک مناسب بوده و بر اجرای آن نظارت داخلی داشته باشند، توجه عمیقی معطوف شده است. مقررات جدید بال تاکید اساسی را بر شفاقیت و انضباط بازار قرار داده است و از این ديدگاه توصیههایی جدی در زمینه مسؤولیت پذیری، شفافیت، انتشار اطلاعات، کیفیت اطلاعات و امثال آن ارائه کرده است. موضوع مدیریت جامع ریسک فقط به حوزههای پيشگفته محدود نمیشود، بلکه طیف وسیعی از مقررات داخلی، قوانین و مقررات نظارتی، توسعه و تعمیق بازارها، طراحی و نوسازی ابزارها و مدیریت و زمامداری را در بر ميگيرد. به همین دلیل لازم است کشورهای در حال توسعه و اقتصادهای نوظهور، در گذار اقتصاد ملی خود از کنترلهای دولتی و محدودیتهای ساختاری به نظام اقتصاد بازار، مجموعه مقررات و قوانین ناظر بر بازارها را مورد بازبینی قرار دهند. در این بازبینی تاکید شده است کشورها باید از تجارب خوب و موفق جهانی در این زمینه بهره ببرند و ضرورتی ندارد به صورت آزمون و خطا هزینههای اجتماعی سنگینی را در این خصوص تحمل کنند. منبع
-
- 1
-
- فعالیت اقتصادی
- مقررات
-
(و 10 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :