رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'مذهب'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. آیا مذاهب ساخته دست بشر است ؟ مثلا فردی که در آلمان به دنیا بیاد مسیحی میشه و فردی که در ایران مسلمان حالا بر عکسش می کنیم همین ایرانی اگر در المان به دنیا بیاد میشه مسیحی و آلمانی اگر در ایران به دنیا بیاد میشه ایرانی اگر دین از جانب خدا است و نوشته دست بشر نیست پس چرا همه جا یکی نیست . آیا این دلیل بر بی نظمی خدا نیست. آیا میشه اینجوری گفت که دین برای کنترل مردم است و به دست چند فرد نوشته شده
  2. 1 الإمام عليّ عليه السلام :لا يَكُن حُبُّكَ كَلَفا ، ولا بُغضُكَ تَلَفا ؛ أحبِب حَبيبَكَ هَونا ما ، وأَبغِض بَغيضكَ هَونا ما . امام على عليه السلام : نه دوست داشتنت ، سودايى باشد ، نه دشمنى ات ، نابود كننده ؛ بلكه دوست خود را در حدّ اعتدال، دوست بدار و دشمنت را در حدّ اعتدال، دشمن بدار 2 عنه عليه السلام :سِياسَةُ العَدلِ ثَلاثٌ : لينٌ في حَزمٍ ، واستِقصاءٌ في عَدلٍ ، وإفضالٌ في قَصدٍ . امام على عليه السلام : سياست عادلانه ، سه چيز است : نرمى در دورانديشى ، به نهايت رساندن عدالت ، و احسانِ به اعتدال 3 عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن نَفَقَةٍ أحَبُّ إلَى اللّهِ عز و جل مِن نَفَقَةِ قَصدٍ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هيچ هزينه كردنى ، در نزد خدا محبوب تر از هزينه كردن به اعتدال نيست . 4 عنه عليه السلام :كَفى بالمَرءِ كَيسا أن يَقتَصِدَ في مَآرِبِهِ و يُجمِلَ في مَطالِبِهِ . امام على عليه السلام : آدمى را همين زيركى بس، كه در نيازهاى خود ميانه روى كند و درخواسته هايش راه اعتدال پيش گيرد. 5 رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كونوا عِبادَ اللّهِ إخوانا ؛ لا تَعادَوا ولا تَباغَضوا ، سَدِّدوا وقارِبوا وأَبشِروا . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : اى بندگان خدا! با هم برادر باشيد و از دشمنى و كين ورزى به يكديگر بپرهيزيد ، درستْ عمل كنيد و راه اعتدال را بپوييد و خوش حال [و اميدوار ]باشيد 6 الإمام الرضا عليه السلام :إذا وَلِيَ الظّالِمُ الظّالِمَ فَقَدِ انتَصَفَ الحَقُّ ، وإذا وَلِيَ العادِلُ العادِلَ فَقَدِ اعتَدَلَ الحَقُّ ، وإذا وَلِيَ العادِلُ الظّالِمَ فَقَدِ استَراحَ الحَقُّ ، وإذا وَلِيَ العَبدُ الحُرَّ فَقَدِ استُرِقَّ الحَقُّ. امام رضا عليه السلام : هر گاه ستمگر بر ستمگر حاكم شود ، دادِ حق ستانده مى شود. هر گاه دادگر بر دادگر حاكم شود ، حق اعتدال مى يابد . هر گاه دادگر بر ستمگر حاكم شود ، حق مى آسايد . هر گاه بنده بر آزاد حاكم شود ، حق به بردگى گرفته مى شود 7 عنه عليه السلام :الفَضائلُ أربَعةُ أجْناسٍ ، أحَدها : الحِكمَةُ و قِوامُها في الفِكْرَةِ ، و الثّاني : العِفَّةُ و قِوامُها في الشّهْوَةِ ، و الثّالثُ : القُوَّةُ و قِوامُها في الغَضَبِ ، و الرّابعُ : العَدلُ و قِوامُهُ في اعْتِدالِ قُوى النَّفْسِ . امام على عليه السلام : فضايل بر چهار گونه اند: اوّل : حكمت كه جانمايه آن در فكر و انديشه است ؛ دوم : عفّت كه شالوده آن شهوت است ؛ سوم : قدرت و توانايى كه اساس آن خشم است و چهارم : عدالت كه ريشه آن، اعتدال هواى نفْس است 8 عنه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا دُوَلٌ ، فَاطلُب حَظَّكَ مِنها بِأَجمَلِ الطَّلَبِ حَتّى تَأتِيَكَ دَولَتُكَ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : دنيا دست به دست مى گردد ؛ پس بهره خود را با معتدل ترين تلاش از آن برگير تا باز نوبت تو رسد 9 رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ـ في قولِهِ تَعالى : «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ اُمَّةً وَسَطا» ـ : عَدْلاً . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در بيان آيه «و اين چنين شما را امّتى ميانه گردانيديم» ـ فرمود : يعنى معتدل 10 عنه عليه السلام :عَلَيكُم بِأَوساطِ الاُمورِ ؛ فَإِنَّهُ إلَيها يَرجِعُ الغالي ، وبِها يَلحَقُ التّالي . امام على عليه السلام : بر شما باد كارهاى ميانه (معتدل)، كه افراطكار به آن برمى گردد و وامانده به آن مى رسد 11 عنه عليه السلام :إذا أحَبَّ اللّهُ عَبدا رَزَقَهُ قَلبا سَليما و خُلْقا قَويما . امام على عليه السلام : هرگاه خداوند بنده اى را دوست داشته باشد، قلبى سليم و خويى خوش و معتدل به او روزى فرمايد 12 رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بِأَهلِ بَيتٍ خَيرا فَقَّهَهُم فِي الدّينِ ، ورَزَقَهُمُ الرِّفقَ في مَعايِشِهِم ، وَالقَصدَ في شَأنِهِم ، ووَقَّرَ صَغيرُهُم كَبيرَهُم . وإذا أرادَ بِهِم غَيرَ ذلِكَ تَرَكَهُم هَمَلاً . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر گاه خداوند براى خانواده اى خيرى بخواهد ، آنان را در دين ، فقيه و آگاه مى گردانَد ، و ملايمت [ و معتدل بودن ] در معيشت و ميانه روى در كارهاشان را روزىِ آنان مى كند ، و كوچك آنها به بزرگشان احترام مى نهد ، و اگر براى خانواده اى ، غير از آن بخواهد ، ايشان را به حال خود ، رها مى كند 13 الإمامُ عليٌّ عليه السلام :أحبِبْ حَبيبَكَ هَونا ما فعَسى أن يَكونَ بَغيضَكَ يَوما ما ، و أبغِضْ بَغيضَكَ هَونا ما فعَسى أن يَكونَ حَبيبَكَ يَوما ما . امام على عليه السلام : دوستت را در حدّ معتدل دوست بدار؛ زيرا ممكن است روزى دشمن تو شود و دشمنت را در حدّ ميانه دشمن بدار؛ زيرا شايد كه روزى دوست تو شود 14 رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عَلَيكُم بِالِاقتِصادِ ؛ فَمَا افتَقَرَ قَومٌ قَطُّ اقتَصَدوا . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : بر شما باد ميانه روى ؛ كه هيچ گروه ميانه روى فقير نشد 15 عنه صلى الله عليه و آله :رُحَماءُ اُمَّتِي أوساطُها . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مهربانان امّت من، همان ميانه روهاى آنها هستند 16 عنه عليه السلام :كَفى بِالمَرءِ عَقلاً أن يُجمِلَ في مَطالِبِهِ . امام على عليه السلام : در خردمندىِ انسان همين بس كه در خواسته هايش ميانه رو باشد 17 عنه صلى الله عليه و آله :ما عالَ مَنِ اقتَصَدَ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر كه ميانه رو باشد ، نيازمند نگردد 18 الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :إنَّ القَصدَ أمرٌ يُحِبُّهُ اللّهُ عز و جل . امام صادق عليه السلام : خداوند عز و جل، ميانه روى را دوست دارد 19 الإمام عليّ عليه السلام :الِاقتِصادُ نِصفُ المَؤونَةِ . امام على عليه السلام : ميانه روى ، نيمِ توشه زندگى است 20 عنه عليه السلام :كُلُّ ما زادَ عَلَى الاِقتِصادِ إسرافٌ. امام على عليه السلام : هر چه فراتر از ميانه روى باشد ، اسراف است 21 الإمامُ الكاظمُ عليه السلام :خَيرُ الاُمورِ أوْسَطُها . امام كاظم عليه السلام : بهترين كارها، ميانه و معتدلترين آنهاست 22 الإمام عليّ عليه السلام :العَقلُ أنَّكَ تَقتَصِدُ فَلا تُسرِفُ ، وتَعِدُ فَلا تُخلِفُ ، وإذا غَضِبتَ حَلُمتَ. امام على عليه السلام : خردمندى ، اين است كه : ميانه روى كنى و اسراف نكنى ؛ وعده بدهى و خُلف وعده نكنى ؛ و چون خشمگين شدى ، بردبار باشى 23 عنه عليه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيرا ألهَمَهُ الاِقتِصادَ وحُسنَ التَّدبيرِ ، وجَنَّبَهُ سوءَ التَّدبيرِ وَالإِسرافَ . امام على عليه السلام : هر گاه خداوند براى بنده اى خير بخواهد ، ميانه روى و درست انديشى را به وى الهام فرمايد و از نادرست انديشى و اسراف كارى دورش دارد 24 لقما ن عليه السلام :لقما ن عليه السلام : إنَّ أخلاقَ الحَكيمِ عَشرَةُ خِصالٍ : الوَرَعُ ، والعَدلُ ، والفِقهُ ، والعَفوُ ، والإِحسانُ ، والتَّيَقُّظُ ، والتَّحَفُّظُ ، والتَّذَكُّرُ ، والحَذَرُ ، وحُسنُ الخُلُقِ ، والقَصدُ . لقمان حكيم : حكيم ده خصلت دارد : پارسايى ، عدل ، فهم ، گذشت ، نيكى ، بيدارى ، خود نگهدارى ، تذكر ، هشيارى ، نيك خويى و ميانه روى 25 عنه عليه السلام :سِياسَةُ العَدلِ ثلاثٌ : لِينٌ في حَزمٍ ، و استِقصاءٌ في عَدلٍ ، و إفضالٌ في قَصدٍ . امام على عليه السلام : سياستِ عادلانه به سه چيز است : مدارا توأم با دورانديشى ، و استيفاى حقوق همراه با عدالت ، و احسان و بخشش همراه با ميانه روى گردآوری:ابوالقاسم کریمی(فرزندزمین) چهارشنبه - ۱ اسفند ۱۳۹۷
  3. 1 رسول اللّه صلى الله عليه و آله :القُضاةُ ثلاثةٌ : قاضِيانِ في النارِ وقاضٍ في الجَنّةِ ، قاضٍ قَضى بالهَوى فهُو في النارِ ، وقاضٍ قَضى بغيرِ عِلمٍ فهُو في النارِ ، وقاضٍ قَضى بالحَقِّ فهُو في الجَنّةِ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : قاضيان ، سه دسته اند: دو دسته از آنها در آتش اند و يك دسته در بهشت. قاضى اى كه به دلخواه داورى كند، اين قاضى در آتش است ؛ قاضى اى كه ندانسته حكم دهد، او نيز در آتش است ؛ و قاضى اى كه حكم حق [و درست] صادر كند ، اين قاضى در بهشت است 2 عنه عليه السلام :أيُّما مؤمنٍ قَدَّمَ مُؤمنا في خُصومَةٍ إلى قاضٍ أو سُلطانٍ جائرٍ فَقَضى علَيهِ بغَيرِ حُكمِ اللّهِ فَقَد شَرِكَهُ في الإثمِ . امام صادق عليه السلام : هر مؤمنى (شيعه اى) كه مؤمن ديگرى (همكيش خود) را در اختلاف و دعوايى به نزد قاضى يا سلطانى ستمگر برد و آن قاضى يا سلطان بر خلاف حكم خداوند حكمى صادر كند، آن مؤمن شريك گناه آن قاضى است. 3 رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :لِسانُ القاضِي بينَ جَمرَتَينِ حتّى يَصيرَ إمّا إلَى الجَنَّةِ، و إمّا إلَى النارِ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : زبان قاضى ميان دو اخگر است تا اين كه يا به سوى بهشت رود و يا به سوى آتش. 4 عنه عليه السلام :للإمامِ عَلاَماتٌ : (أنْ) يَكونَ أعْلَمَ النّاسِ، و أحْكَمَ النّاسِ ، و أتْقَى النّاسِ ، و أحْلَمَ النّاسِ ، و أشْجَعَ النّاسِ ، و أسْخَى النّاسِ ، و أعْبَدَ النّاسِ . امام صادق عليه السلام : امام را نشانه هايى است: بايد داناترين مردم، قاضى ترين مردم، پرهيزگارترين مردم، بردبارترين مردم، دليرترين مردم، بخشنده ترين مردم و عابدترين مردم باشد. 5 الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ في خِطابهِ لشُريحِ بنِ الحارثِ قاضيهِ ـ : فانْظُرْ يا شُريحُ ، لا تَكونُ ابْتَعْتَ هذهِ الدّارَ مِن غَيرِ مالِكَ ، أو نَقَدْتَ الثَّمَنَ مِن غَيرِ حَلالِكَ ، فإذا أنتَ قَد خَسِرْتَ دارَ الدُّنيا و دارَ الآخِرَةِ . امام على عليه السلام ـ به قاضى خود شريح بن حارث ـ فرمود : توجه كن اى شريح ! مبادا اين خانه را جز از مال خودت خريده باشى، يا بهاى آن را جز از مال حلال داده باشى. در غير اين صورت هم در دنيا و هم در سراى آخرت زيان كرده اى. 6 عنه صلى الله عليه و آله :لَيَأتِيَنَّ علَى القاضي العَدلِ يَومَ القِيامَةِ ساعَةٌ يَتَمَنّى أنّهُ لم يَقْضِ بينَ اثنَينِ في تَمرَةٍ قَطُّ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : روز قيامت لحظه اى بر قاضى دادگر مى گذرد كه آرزو مى كند اى كاش هرگز حتى درباره يك دانه خرما ميان دو نفر داورى نكرده بود. 7 دعائم الإسلام :رُوِيَ : أنّهُ [رسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ]نَهى أن يُحابِيَ القاضي أحَدَ الخَصمَينِ بكَثرَةِ النَّظَرِ و حُضورِ الذِّهنِ ، و نَهى عَن تَلقينِ الشُّهودِ . دعائم الاسلام : روايت شده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله نهى فرمود از اين كه قاضى با نگاه كردن زياد و التفات به يكى از طرفين مخاصمه، از او جانبدارى كند و از تلقين كردن به گواهان نيز نهى فرمود. 8 رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :ما مِن قاضٍ مِن قُضاةِ المُسلمينَ إلاّ و مَعهُ مَلَكانِ يُسَدِّدانِهِ إلَى الحَقِّ ما لَم يُرِدْ غيرَهُ ، فإذا أرادَ غيرَهُ و جارَ مُتَعمِّدا تَبَرَّأَ مِنهُ المَلَكانِ و وَكَلاهُ إلى نفسِهِ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هيچ قاضى اى از قاضيان مسلمانان نيست، مگر اين كه دو فرشته با اويند و تا زمانى كه خواهان حقيقت باشد، او را به سوى آن راهنمايى مى كنند. اما هر گاه در پى حقيقت نبود و عمدا ستم و حق كشى كرد، آن دو فرشته از او بيزارى مى جويند و او را به خودش وا مى گذارند. 9 الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :إيّاكُم أن يُحاكِمَ بعضُكُم بَعضا إلى أهلِ الجَورِ ، و لكنِ انظُرُوا إلى رجُلٍ مِنكُم يَعلَمُ شيئا مِن قَضايانا فاجعَلُوهُ بينَكُم، فإنّي قد جَعَلتُهُ قاضيَا فتَحاكَمُوا إلَيهِ . امام صادق عليه السلام : مبادا فردى از شما (شيعيان) از ديگرى نزد سلطان ستمگر شكايت كند. بلكه ببينيد چه كسى از خود شما با احكام و داوريهاى ما آشناست همو را ميان خود داور قرار دهيد؛ زيرا كه من او را قاضى شما قرار داده ام. پس براى داورى ميان خود، نزد او رويد. 10 عنه صلى الله عليه و آله :شِرارُ اُمَّتي مَن يَلِي القَضاءَ ، إنِ اشتَبَهَ عَلَيهِ لَم يُشاوِر ، وإن أصابَ بَطِرَ ، وإن غَضِبَ عَنَّفَ ، وكاتِبُ السُّوءِ كَالعامِلِ بِهِ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : بدترين فرد امّت من ، آن قاضى اى است كه اگر امر بر او مشتبه شود ، مشورت نمى كند و اگر حكمى درست دهد ، مغرور مى شود و اگر در خشم آيد ، سرزنش مى كند . نويسنده بد ، همانند عمل كننده به آن است 11 رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ القاضيَ العَدلَ لَيُجاءُ بهِ يَومَ القِيامَةِ فَيَلقَى مِن شِدَّةِ الحِسابِ ما يَتَمَنّى ألّا يكونَ قَضى بينَ اثنَينِ في تَمرَةٍ قَطُّ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : در روز قيامت ، قاضى دادگر را مى آورند و چنان حساب سختى از او مى كِشند كه آرزو مى كند كاش هرگز حتّى درباره يك خرما ميان دو نفر ، داورى نكرده بود. 12 رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ ابتُليَ بالقَضاءِ فلا يَقضِينَّ وهُو غَضبانُ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : كسى كه گرفتار قضاوت شود، نبايد در حال خشم ، قضاوت كند. 13 الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :مِن أكلِ السُّحتِ الرّشوَةُ في الحُكمِ . امام صادق عليه السلام : رشوه گرفتن در قضاوت ، از مصاديق مالِ حرام است . 14 عنه عليه السلام :أفضَلُ الخَلقِ أقضاهُم بالحَقِّ . امام على عليه السلام : برترين مردم كسى است كه بيشتر به حق قضاوت كند. 15 الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :الرُّشى في الحُكمِ هُو الكُفرُ باللّهِ . امام صادق عليه السلام : رشوه در قضاوت ، كفر ورزيدن به خداست . 16 الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :السُّحتُ ثَمَنُ المَيْتَةِ ، و ثَمنُ الكَلبِ ، و ثَمنُ الخَمرِ ، و مَهرُ البَغِيِّ ، و الرِّشوَةُ في الحُكمِ ، و أجرُ الكاهِنِ . امام صادق عليه السلام : مال حرام عبارت است از بهاى فروش مردار ، بهاى فروش سگ ، بهاى فروش شراب ، درآمد زنا ، رشوه گرفتن در قضاوت و مزد پيشگو . 17 رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن وَلِيَ القَضاءَ فَقَد ذَبَحَ نفسَهُ بغيرِ سِكِّينٍ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر كه عهده دار قضاوت شود، خود را بدون كارد ، سر بُريده است. 18 عنه صلى الله عليه و آله :لَعَنَ اللّهُ الرّاشِيَ و المُرتَشِيَ في الحُكمِ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : خدا لعنت كند كسى را كه در كار قضاوت رشوه بدهد و رشوه بگيرد 19 عنه صلى الله عليه و آله :إذا ظَهَرَ في اُمَّتي عَشرُ خِصالٍ ابتَلاهُمُ اللّهُ بِعَشَرَةٍ : إذا مَنَعُوا الزَّكاةَ ماتَتِ المَواشي ، وإذا مَنَعُوا الصَّدَقاتِ كَثُرَتِ الأَمراضُ ، وإذا أكَلُوا الرِّبا كَثُرَتِ الزَّلّاتُ ، وإذا جارَتِ السَّلاطينُ ابتَلاهُمُ اللّهُ بِالعَدُوِّ ، وإذا حَكَموا بِغَيرِ عَدلٍ ارتَفَعَتِ البَرَكاتُ ، وإذا تَعَدَّوا عَن حُدودِ اللّهِ سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِمُ القَتلَ ، وإذا بَخَسُوا الميزانَ سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِمُ النَّقصَ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر گاه در ميان امّتم ده چيز پديدار گردد ، خداوند ، آنان را به ده چيز مبتلا مى كند : هر گاه زكات ندهند ، دام ها مى ميرند هر گاه صدقه ندهند ، بيمارى ها بسيار مى شود . هر گاه ربا بخورند ، لغزش ها فزونى مى گيرد . هر گاه پادشاهانْ ستم كنند ، خداوند عز و جل آنان را به دشمنْ گرفتار مى كند . هر گاه به ناحقّ قضاوت كنند ، بركت ها مى رود . هر گاه از حدود خدا تجاوز كنند ، خداوند عز و جل قتل را بر آنان چيره مى گرداند . و هر گاه ترازو را كم بگذارند ، خداوند ، كاستى (/ معلوليّت) را بر آنان مسلّط مى كند. 20 رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :مَنِ ابتَغى القَضاءَ و سَألَ فيهِ الشُّفَعاءَ وُكِلَ إلى نفسِهِ ، و مَن اُكرِهَ علَيهِ أنزَلَ اللّهُ علَيهِ مَلَكا يُسَدِّدُهُ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر كه جوياى منصب قضاوت باشد و براى رسيدن به آن متوسّل به اين و آن شود، خداوند او را به خودش وا گذارد و هر كه مجبور به پذيرفتن آن شود، خداوند فرشته اى بر او فرو فرستد كه استوارش بدارد. . . . گردآوری:ابوالقاسم کریمی(فرزندزمین) یکشنبه 14 بهمن 1397
  4. نمیدونم تاپیک بمونه و بحث بشه یا اینکه خلاف قوانین! تشخیص داده بشه و پاک بشه ولی میریم جلو ببینیم چی میشه فکر میکنم عنوان تاپیک گویا باشه من در برخورد با افرادی که ادعای مذهبی بودن دارند با این مورد مواجهه میشم که هرچه درجه مذهبی بودن افراد بیشتر خوی دیکتاتوری بیشتری دیده میشه وای به حال روزی که قدرتی چه کوچیک چه بزرگ هم در دست داشته باشن نمیخوام بحث سیاسی یا مذهبی بشه بلکه کاملا بحث اجتماعی و انسانشناختی میخوام باشه که افراد مذهبی در عنوان مذهبها وقتی قدرت یا اختیاری بهشون داده میشه کوچکترین مواجهه با عقایدشون که حتی زره ای توهین یا مشکلی درش نیست برنمیتابن و سریع دست به مقابله به مثل میزنن اون هم کاملا بدور از قانون و عدالت فقط برای دفاع از عقایدشون که هیچ خدشه و سوالی درباره عقایدشون نباید وجود داشته باشه یک مثال کوچیک میزنم اینکه در همین اینترنت در سایتهای مختلف بارها پیش اومده سوال یا مطلبی عنوان شده بدون هیچ توهین بی احترامی یا تمسخر یا دروغ و ... ولی سریع به اسم توهین به عقاید و بی احترامی مقابله میشه چرا که سوالی مطرح شده یا مطلبی عنوان شده که در مقابل عقیده افراد مذهبی قرار داشته حداقل شخص خودم تعداد سایتها و انجمنهایی که بن و محروم شده داره به 3زقمی شدن نزدیک میشه حالا سوالم اینه چرا؟ و ایا اصلا این موضوع رو قبول دارید یا شما هم اعتقاد دارید تمام مطالبی که به نوعی سوالی مطرح کرده یا مطلبی رو جواب داده توهین بوده و هست باید باهاش برخورد بشه؟ _
  5. moein.s

    درک فلسفی مذهب در دیالوگی از هیوم

    [h=1]میشل لیه ژوا[/h][h=1]ترجمه: کوروش انصاری نژاد[/h] درک فلسفی دیالوگی ازهیوم ، پیرامون دین نازل شده و دین طبیعی برای درک و شناسایی مسائل و برآمدهای فلسفی دیالوگ ، لازم است طراحی‌ و توسعه داده شود بر روی موقعیتهای مختلف مذهبی ؛ نیازمند تشخیص و تمایزاست بین آنچه که اصطلاحاً نامگذاری کرده ایم به عنوان مذهب مشترک (تشریک مساعی و پیوندگاههای مذهب)، مذهب تاسیس و نازل شده ، با آنچه که « مذهب طبیعی »است. مذهبهای تاسیس شده ، مانند کاتولیک ، پرتستان و غیره …، وجود پیش پنداشتها و مفروضات متافیزیکی که میتواند شکلی‌ از واقعیت های فوق العاده خارج از جهان مادی به خود بگیرد ؛ مانند خدا ، شیطان ، فرشتگان ، فرشتگان مقرّب …، و اینگونه واقعیتها که فراتر و متعالی از جهان خلق شده است، نمی‌تواند قابل شناسایی برای انسان باشد ، آفریده ومخلوقی محدود وتنزل یافته در راهی‌ غیر مستقیم و پیچیده . که تنها وحی ، و یا نور خارج از جهان مادی به لطف یک خدا که حضور خود را آشکار میسازد از طریق معجزات ، ورود وفداکاری عیسی مسیح ، و یا آموزش های داده شده به رسولان ، امکان وارد رابطه شدن با رمز و راز الهی را برای او میسر میسازد … بوسیلهٔ دگمها ، مقولات ایمان ، که کلیسا تلفیق و جهانشمول ساخته است ، عبادت و پرستش خدا سازماندهی میشود : ادیان الهام شده خود را تعریف میکنند از طریق سلسله مراتب روحانی و تصورات و مفروضات یک جامعه مشترک روحانی که گرد می‌ آیند پیرامون اعترافات مشترک ، این بدان معنی‌ است که استدلالهای ثانی و فرع شده از ایمان ، خود را تحت تسلط و مطیع دگماتیسم و اقتدار کلیسا می‌ یابد . این خلاف تفویض وارائه دلائل و استدلالهایی است که از روشنفکران ازادیخواه قرن هفدهم و هجدهم میلادی بر خاسته است ، بر آنکه ایمان به عقل و استدلال باید جایگزین ایمان مذ هبی گردد، به این عنوان که دین طبیعی باید خود راجایگزین دین نازل شده سازد . دین طبیعی همینطور مذهب فلاسفه ای را ارائه میدهد که در حال ساختن استدلال و یا ارائه « نور طبیعی »اساس همهٔ دانش ها و آگاهی‌ ها هستند ، اما بطور مخصوص بر پایهٔ یک دئیسم (خدا انگاری) و یک اخلاق جهانشمول ، توانا به رهاسازی خود از شر و دگماتیسم غیرعقلانی و غیر منطقی و خود کامگی و پایان دادن به نسبیت تاریخی و فرهنگی ادیان مختلف نازل شده. اینها ماهیتا سه دکترین هستند - بر پایهٔ باور مذهبی بر حسب دلیل ، اثبات خصوصیات و هستی‌ خدا با رها شدن در مشاهدهٔ نظم درطبیعت وهویت سازی اساس یک اخلاق جهانشمول – که ایده را دریک مذهب طبیعی تعریف می‌کند ، سنجش میزان آن نکاتی که مخالف و در تضاد است با آن نمونه ازمذهب محبوب ملی و وابسته به تودهٔ مردم بر پایهٔ وحی ، ایمان ، دگمها ، و اقتدار . صفحهٔ ۲ چه ، این ترکیب مبین یک آگاهی و شناخت درونی باشد ، منطبق بر یک غریزه و طبیعت ، مانند نزد ژان ژاک رسو در « حرفه‌ی ایمان از کشیش بخش سَوُیارد (*savoyard)» یا چه این ترکیب از عقلانیت قوانین طبیعت به دستور یک خدای ساعت ساز باشد مانند نزد ولتر ، اکثریت فلاسفه فرانسوی دفاع میکنند از هدف دین طبیعی ، که بر پایهٔ « دئیسم »است در انگلستان ، این گرایش با یک فرم بازهم برجسته تر است و مباحثه بین طرفدران دین نازل شده و دین طبیعی به عنوان یک آزادی سیاسی و مذهبی بدینسان جلوه گراست .اما همچنین بویژه به علت « علم جدید ، از نیوتن » ، میتواند استدلالهایی با خود به همراه بیاورد ، شاهد و مدرکی که از معلول به علت رسیده است ، استنتاجی،(aposteriori) ، به جهت حامیان دین طبیعی – که گاهی‌ اوقات یک شکل واقعی « الاهیات تجربی » به خود اختصاص میدهند. به این معنی که مناظره صرفا تقابل دو تراشه و برش مواضع نظری نیست ، از یک سو، گرایشات و سمتگیری های دین نازل شده (عرفانیها) ، و از سوی دیگر نگرش های دین طبیعی (خرد گرایان) : آن چیز هایی که بیشتر پیچیده هستند ، حامیان دین نازل شده گاهی‌ اوقات بهره میگیرند از استدلال های خرد گرایان ، و مدا فعان مذهب طبیعی برخی فرا خوانها انجام میدهند به یک نوع ایمان خرد گرایانه بدون نگرانی ازپاره ای سخت گیری های علمی … ما میتوانیم تشخیص دهیم ، در میان انهایی که دفاع میکنند ازموضع دین نازل شده ، سنتی ، « عرفانیها » که طبیعت الهی را برای همیشه دور از فهم پیرامون دلائل و عقل انسانی میدانستند و هر گونه بحث پیرامون خدا را ممنوع ، و « دگماتیسم ها ، جزمی ها » بر خلاف سابق تلاش دارند برای نشان دادن و اثبات وجود خدا ، و ارائه و تقدیم یک تعریف از طبیعت عقلانی. این جریان فلسفی ارائه و نمایندگی میشود توسط ساموئل کلارک(Samuel Clarke) در « نمایش و شناخت هستی‌ و نشانه های خدا (۱۷۰۵) » ،که تلاش می‌کند برای اصلوب دادن به گفتمانهای امور الهیاتی تحت پوشش یک مدل انتزاعی با نمایش و ارائه ریاضیات . آنچنان که موجودیت دین « طبیعی»قابل فهم است ، ما میتوانیم آن را بازگشت دهیم درراهی‌ تقریبا خشن و نابهنجار (grosso modo) ، در دو گرایش و روند بزرگ ؛ خدا گرایان، دئیستها (فاقد دین و مذهب ) ، و خدا پرستان (دیندارن ) تجربی که تکیه دارند بر روی علم نیوتنی . در قرن هفدهم لرد هربرت (Lord Herbert ,Chesbury) کارایی خود را به ظهور می‌رساند ، مانند « حقیقت » ۱۶۲۴ ؛ و « شفقت مذهب »۱۶۳۳ ؛ که در آن رخداد مجدد تمهای بزرگ نقادانه در باب دئیسم قابل مشاهده بود : اول تقد م وبرتری عقل است : لرد هربرت با تمایز بین حقایق عقلانی و حقایق ذاتی ، اولی می‌اید تا دومی‌ را کامل سازد درجسمانیت و ماهیت دین: استقرار یافته بر اساس حقایق ذاتی ، دین طبیعی باید بر پایهٔ عقلانی و عقل گرایی نمایش داده شود ، بدون وجودهیچگونه نیازی به وحی برای آن . سپس ، فرضیه یک دین طبیعی اصلی‌ : همهٔ ادیان تاسیس شده ، انحراف یافته هستندمحضا از یک دین طبیعی– روحانیون اولین منبع و علت این انحراف هستند – سر انجام ، بنظر می‌رسد لرد هربرت به عنوان یکی‌ از پدران بنیانگزار دئیسم در عصر کلاسیک است ، مذهب طبیعی امکان آزاد شدن از اصول اخلاقی جهانی را فراهم میسازد ،به مفهوم ایجاد یک وضعیت به منزلهٔ هر ارزش اخلاقی لازم، در سمت و سوی رهبری ، انضباط ، و رفتار در زندگی. در پایان قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم میلادی» جان تولاند » (John Toland) نیز به دفاع از دئیسم برخاست ، اما با الهام و الگو گرفتن از جان لاک (John Locke)که واقعیت را بر پایه و بنیاد تجربه و مشاهده بنا گذاشته است. بنابراین در اینجا هیچگونه جداگری و تمایزی برای ایده های ذاتی از ایده های عقلانی وجود ندارد از این رو که ایده ها از اول وجود ندارند : منشا همه آنها از تجربیات است. همچنین « جان تولاند » در کتابهای خود: « مدافع »،Amyntor(۱۶۹۰)(یک نام قدیمی یونانی) ؛ « مسیحیت رمز و راز نیست » (۱۶۹۶( ؛Nazarenus ،(۱۷۱۸) ؛(یا : یهودی، موسوی ؛ غیر یهودی، غیر کلیمی ؛ در ارتباط با انجیل برنابا و اناجیل چهارگانه و … )تلاش می‌کند بطور مناسبی‌ برای مردود شمردن هر آنچه که شامل ایدهٔ الهامی و اسرارآمیز است و زیر سوال بردن مذاهب الهامی و نازل شده بر اساس ایمان ، معجزات و غیره …این فرض های دئیستی توسط ( Anthony Collins) ،انتونی کولین عمق و توسعه یافته است ، (مقاله در باره سود مندی دلیل و استدلال- ۱۷۰۷ (و کار)متی تیندال،)Matthew Tindal :مسیحیت به قدمت خلقت :یا انجیل یک تجدید انتشار دین طبیعی (۱۷۳۰) به عنوان یک بازگشت وارجاع به ماهیت و جسمانیت دئیسم. آنچه که در باره دئیسم (deisme)نیوتنی ، یا «theisme تئیسم تجربی » است ،بیان و بازتاب می‌ یابد در این عصر بوسیلهٔ ریچارد بنتلی (Richard Bently)، پیتر براون(Peter Browne)، و بخصوص ، جوزف بوتلر(Joseph Butler) . در اصول ریاضی فلسفهٔ طبیعی ۱۷۱۳، نیوتن (newton)از تزی که بیان کنندهٔ خلقت جهان بود دفاع کرد ، مانند ساختار آن، و حرکت آن شدن، که میتواند بر اساس علل مکانیکی نباشد . نظم جهان تضمین میشود بوسیلهٔ خدا . استدلالی که بوسیلهٔ نیو تن به جلو رانده شد طبیعت دوگانه بود : - از معلول به علت رسیده (aposteriori)،استنتاجی ، پروسهٔ بررسی‌، و یافتن نظم طبیعی ، نظم قوانین از پدیده های طبیعی . - قیاسی و تطبیقی، معرفی‌ یک وجه تشابه بین قوانین جهان و آنچه که تفکراتی است(محصول و فراورده عقلانی انسان) در واقع ، یک چنین استدلالی الزاما فرضی است که طی آن سیستم جهان میتوانسته است حاصل یک قصد و یا طراحی‌ الهی بوده باشد. این است استدلال طرحی‌ که به وسیلهٔ جوزف بوتلر مورد استفاده قرار گرفت، در قیاس بین دین طبیعی و دین نازل شده، در ساخت و ساز، مسیر و گردش طبیعت.(۱۷۵۶) برای تحلیل و نقد موقعیت دئیستها- ازجمله جان تولاند – و ما نمایش آنرا باز خواهیم یافت در دیالوگی از دیوید هیوم(David Hume) . همینطور، ما مشاهده می‌کنیم رویا رویی ها در انگلیس را، بین طرفدران دین نازل شده که معروفترین آنها کلارک ، و دین طبیعی که معروفترین برگزارکنندهٔ آن جوزف بوتلر Butler J -هستند. این مواضع و استدلالهایی است که هیوم به صحنه میاورد وبه نقد میگذارد در «دیالوگ » خود. *کتاب امیل و یا آموزش و پرورش ، اثرژان ژاک روسو ، شامل نکتهٔ معروف « حرفه ایمان از کشیش بخش savoyard » (کتاب چهارم) ، که فراهم شده است بر روی عقاید و ایده های مذهبی رسو ، با نشانه ها و پیامهای با ارزش خود ، آن الگویی بود برای چگونگی سوالات مذهبی برای معرفی به افراد جوان : شخصیت کشیش بخش savoyard دارای کاراکتر دو مذهبی است که رسو از کودکی میشناخت . منبع
×
×
  • اضافه کردن...