رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'ساختار شهری'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. زمانی که به موضوعی همچون بهره وری در شهر می پردازیم، شاید بهتر باشد نخست معنای دقیق مورد نظرمان را از مفاهیمی همچون بهره وری تعریف کنیم. سپس در جستجوی مصداق آن در شهر برآییم. باید دید اصولاً چنین مقوله ای معنادار است یا نه. آیا می تواند به چیزی به عنوان بهره وری شهری به طور عام، قائل بود؟ و اصولاً کدام زیرمجموعه از حیات شهری مورد نظر ماست که بهره وری شهری را می خواهیم از آن وجه ارزیابی کنیم. شهر اساساً پدیده پیچیده ای است و از زیرمجموعه های متنوعی شکل می گیرد. تعدد موضوعات و مقولاتی که شهر بستر آن جان می گیرد، حکایت از پیچیدگی های آن دارد. بدین معنا، شاید بهره وری شهری را نتوان در مفهوم کلی معنی کرد و به یافتن پاسخی جامع امیدوار بود؛ بلکه این مفهوم را باید در معنی داری تک تک اجزای تشکیل دهنده اش جستجو کرد و یا در یکی از کارکردهایش - همچون کارکرد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی - به لحاظ کارایی و بهره وری اش سنجید. در این صورت شاید بتوان با نزدیک شدن به تعاریفی از بهره وری در هریک از این لایه ها، به طور اجمالی از دستیابی به سطوحی از بهره وری شهری صحبت کرد. نویسنده: حمیده امکچی دانلود مقاله
  2. تأکید اصلی این نوشتار بر بررسی برنامه ریزی و توسعه شهری مدرن در جهان اسلام است و لذا سه موضوع مرتبط مورد توجه قرار گرفته است: جوامع اسلامی، نوگرایی و شهرها شهر اسلامی، جامعه مدنی و پیوند با مدینه سمت و سوی آینده برنامه ریزی شهری در جهان اسلام در این نوشتار بر سه نکته کلیدی تمرکز شده است: دگرگونی های مدرن مرحله متمایزی از تجدید ساختار شهری در جهان اسلام است. دخالت دولت و برنامه ریزی اهمیت فزاینده ای در ایجاد و بازسازی محیط زیست شهری داشته است. جنبه های حقوقی، فرهنگی، سیاسی اسلام به شکل گیری محیط زیست منطقه ای کمک کرده است. نویسنده: ه. امیر احمدی م.ر. رضوی ترجمه: سید محمود نجاتی حسینی دانلود مقاله
  3. هنری سیریانی «Henri Ciriani» معمار معروف فرانسوی پرویی تبار در سال 1936 میلادی چشم به جهان گشود. وی تحصیلات متوسطه خود را در شهر پرو گذرانده و در سال 1960 از رشته معماری فارغ التحصیل شد. اولین تجارب حرفه ای وی از سال های 1960 تا 1964 با بازسازی و توسعه خانه های تک واحدی آغاز شد که بیشتر تحت تاثیر گرایشات کلاسیکی از جنبش مدرن بود. سیریانی در سال 1964 با یک بورس آموزشی به پاریس رفت و تا آخر عمر در آنجا زندگی کرد. 10 سال اول بودنش در پاریس در همکاری با دفاتر مختلف و پرداختن به مسابقات و رقابت های معماری خلاصه می شود سیریانی در این دوران سعی می کند که مفاهیم زیباشناختی مدل پاپ را از روند کلاسیک جنبش مدرن آزاد سازد که فرودگاه لوکزامبورگ و ساختمان شهرداری آمستردام در سال 1967 از آن نمونه اند. وی در سال 1976 دفتر شخصی خویش را افتتاح می کند. در سال 1971-1972 با همکاری شرکت «AUA» در رقابت بزرگی برای طراحی 7000 واحد مسکونی در منطقه ای در حوالی شهر «Evry» شرکت کردند. پروژه مورد نظر در قالب برج هایی در 20 طبقه، با سازه ای سنگین و متصل به هم و رمپ های بزرگی در طول سایت طراحی شد. ایده مهمی که سیریانی در این ساختمان ها به کار برده بود استفاده از تراس های پله پله ای بودند که سراسر نما را می پوشاندند. از دیگر پروژه های دفتر وی می توان به مجتمع مسکونی در «Noisy» به سال 81-80 و دیگری در «Saint Denis» به سال 1982 و مهد کودکی در «Torcy» که در سال 1989 ساخته شد، اشاره کرد. سیریانی معماری تجسمی را بیان می کند، فضاهای هندسی که خودشان را از حکم روند مدرن کلاسیکال آزاد می کنند و اینها در عرف عمومی گسترش بیشتری پیدا کردند. سیریانی پیش از این، به عنوان یک معمار جوان در پرو مشغول به کار شد و در ارزیابی جامع در مورد ساختار شهر در حرفه خود مشهور شد. سیریانی هنوزبرای مدت زیادی به دنبال یک ساختار مناسب می گردد، به منظور اینکه به شهر یک شخصیت دوباره بدهد و بالاخره با توجه به ساختار شهری، به سازه های مستحکم تمایل پیدا کرد. این افکار اولیه در سال 1975- 1980 درمجتمع مسکونیNoisy 2 in Marne la Vallée به مرحله عمل رسانده شده است؛ مانیفیستی کمونیسم از یک شیوه ساختمان سازی، که متقابلا رابطه ای با تیپولوژی عرفی ندارد، ولی در استمرار نهضت مدرن بوده و فضاهای باز را بیشتر ترجیح می دهد. سیریانی خواهان حفظ شرایط توسعه یافته در ساختار اجتماعی شهر می باشد و بنای یادمانی Monumentalisierung را به منظور ارائه ثبات، استحکام و پویایی به محوطه مجتمع های مسکونی جدید در نظر گرفته است. وی می خواهد ساختار را بشکند و زندگی را به طور بنیادی آغاز کند. سیریانی تلاش هایش را در تاثیرات جزیی متمرکز نمی کند و با دیدی همه جانبه به مسائل و ویژگی های یک پروژه می نگرد. مجتمع مسکونی Chevaleret Rue du قرار گیری ایستگاه راه آهن قدیمی پاریس در قسمت شرقی شهر، جائیکه کارخانجات و کارگاه های صنعتی در دو طرف رودخانه «سن» قرار گرفته اند، سال ها مانع بزرگی در جهت توسعه شهر پاریس بوده است. با بررسی طرح تفضیلی تهیه شده برای قسمت شرقی شهر، طراحی بلوک های مشخصی از آن منطقه را با برگزاری مسابقاتی به معماران واگذار کردند. پروژه مورد نظر از اوایل سال 1980 به اجرا در آمده و تصمیم بر این بود که با اتمام پروژه، 900000 واحد مسکونی و اداری و 300000 متر مربع فضاهای تجاری، خدماتی به بهره برداری برسد. هنری سیریانی از جمله معمارانی بود که طراحی یک مجتمع مسکونی را در محله «Chevaleret Rue du» بر عهده گرفت. مجتمع مذکور شامل 46 واحد مسکونی در 9 طبقه، 2 طبقه پارکینگ در زیرزمین و یک حیاط در پشت مجموعه است که مابین سال های 1987 تا 1991 ساخته شده است. پروژه های دیگری نیز که در مجاورت با مجتمع مسکونی سیریانی ساخته می شدند، بر کیفیت فضایی آن منطقه شهری که بیشتر حال و هوای صنعتی داشت تاثیر گذاشته و بر ارزش منطقه ای آن افزود. شکل خاص سایت و کنج حاصل از تقاطع دو خیابان «Chevaleret Rue du» و «Rue Charot»، با چرخش هایی که در حجم بنا ایجاد شده است سه نمای بسیار خوب شهری را برای بنا ایجاد می کند. ردیف مغازه ها درطبقه همکف به صورت پایه برجسته ای در نما، برای واحدهای مسکونی طبقات بالا عمل می کند. سطح نما با شبکه ای از مدول های مربعی تشکیل شده است. پهنای هر کدام از این مدول ها 5.6 متر و با ارتفاع دو طبقه با بالکن های بیرون زده در طبقات 1، 3 و 5 معرفی از ساختار دوبلکس پلان های مجموعه هستند. از طبقه 7 به بعد شاهد عقب نشینی در نما هستیم که حیاط های نسبتا وسیعی برای استفاده ساکنین در پشت بام بنا ایجاد می کند. استفاده از پانل های آلومینیومی و دو رنگ زرد و قرمز در صفحات کناری پنجره های عمودی تنوع خاصی را از لحاظ بصری در کنار سنگ و سرزامیک استفاده شده در نما ایجاد کرده و کشیدگی بنا را در دو جهت افقی، با تاکید بر سطوح عمودی به تعادل می رساند. ورودی اصلی از سمت خیابان بوده و به لابی مشترکی در مرکز که مجموعه را به دوبلوک مجزا تقسیم می کند منتهی می شود. هر کدام از بلوک ها دارای آسانسور و راه پله مجزایی هستند و یک راه پله فرار نیز در نمای پشتی برای مواقع ضروری در نظر گرفته شده است. سیریانی در این پروژه ایده خاصی را برای چیدمان واحد های مسکونی و راهروهای ارتباطی مطرح کرده است؛ به طوریکه راهروهای دو بلوک مورد نظر در یک امتداد نبوده و طراحی واحدها به صورت دوبلکس، موجب شده است که راهروهای ارتباطی در هر بلوک به صورت یک در میان در طبقات تکرار شوند. به عنوان مثال، در طبقه اول راهروی ارتباطی ما را به واحدها هدایت کرده و دسترسی ما به طبقه بالا از طریق پله های موجود در فضای نشیمن هر کدام از واحد ها انجام می گیرد؛ در نتیجه در طبقه بالا نیازی به راهرو نیست. چنین ساختاری علاوه بر ایجاد نورگیری کافی برای قسمت های مختلف پلان که امروزه یکی از مشکلات مهم در واحد های آپارتمانی به شمار می رود، با صرفه جویی کردن در دسترسی های افقی، بر زیربنای مفید بنا می افزاید. در تقسیم بندی داخل پلان، آشپزخانه نزدیک ورودی واقع شده و اتاق خواب ها و حمام در طبقه بالا قرار دارند که دو اتاق خواب رو به محوطه و اتاق خواب سوم با بالکنی کوچک، رو به خیابان طراحی شده است. وجود نیم طبقه بالا، علاوه بر تنوع فضایی در مقطع، بر میزان نورگیری فضای نشیمن نیز می افزاید. به نقل از خبرگزاری آرونا
  4. گستره بافت شهری تبريز ، از دير باز به شماری محله تقسيم شده است . بی کمان شماره محدوده و نام محله ها ، طی تاريخ طولانی شهر ، بارها تغيير يافته است . برای نمونه يک جهانگرد ترک در سده 17 ميلادی ، تبريز را متشکل از يازده محله با نامهای زير می داند : دمشقبه ، پل باغ ، ميخواران ، زرجو ، شتربان ، ديک ، خيابان ، اميره قيز ، سرخاب ، چارمنار ، ری . ترديدی نيست که زرجو همان " ورجی " (ويجويه) است که به اين صورت نوشته شده است . اما دانسته نيست که کدام محله ها را در آن روزگار " پل باغ " ، " ميخواران " و " ری " می ناميده اند . در مقابل ، اين جهانگرد از محله های بسيار قديمی " چرنداب " ، " اهراب " ، "نوبر" ، " مهادمهين " ، نامی نبرده است . در هر صورت ، محله بندی بافت شهر ، از دوره زنديه به اين سو ، کم و بيش همان است که امروزه قابل شناسائی بوده و يک آرايش شعاعی از مرکز شهر رو به بيرون دارد . محدوده مرکزی شهر که مجموعه بازار ، ديوانخانه ، مسجد جامع و بافت پيرامون آنها را در درون باروی شهر در بر می گرفت . در جنوب رودخانه " ميدان چای " محله " چهار منار " ناميده می شد . تنها بخش کوچکی از محدوده درون بارو ، در لبه های شمالی ، غربی و جنوب غربی ، جزو محله های ديگر به شمار می رفت . بخش شمال رودخانه ، جزو محله شتربان بود و قسمت کوچکی در شرق آن نيز در محدوده محله " سرخاب " قرار داشت . در بخش غربی محدوده درون بارو ، کوی " راسته کوچه " قرار داشت که بخشی از محله " ويجويه " به شمار می رفت و در بخش جنوب غربی نيز کوی " ارمنستان " از محله"مهادمهين" قرار گرفته بود . به احتمال بسيار ، اين دروازه ها ، نقاط ورود و خروج محله های پيرامونی به محدوده مرکز شهر بوده اند و نه دروازه های ورودی و خروجی شهر . اين احتمال با توجه به اين واقعيت که بجز محله مرکزی " چهارمنار " ، همه محله های شهر در بيرون از بارو قرار داشته اند تقويت می شود . اهميت مجموعه بازار و نقش آن در موجوديت شهر از يک سو ، و قرار داشتن مجموعه ديوانخانه در بخش مرکزی شهر از سوی ديگر ، ضرورت ايجاد بارويی در پيرامون هسته مرکزی را موجه می نماياند . اما گفته شده است که در روزگار اوج رونق شهر در دوره ايلخانان ، هر محله داری باروی جداگانه بوده و باروی اصلی شهر نيز ، همه محله ها را در ميان می گرفته است . در همين زمينه ، جهانگردان به وجود ده دروازه (حمداله مستوفي) و شش دروازه (همان جهانگرد ترک پيش گفته) اشاره کرده اند . جهانگرد ترک ، شش دروازه شهر را اين چنين نام می برد : دروازه اوجان ، دروازه سروان ، سردرود ، دروازه شام غازان ، دروازه سرآو ، دروازه ري. از نام اين دروازه ها چنين برمی آيد که در بيرونی ترين حد شهر و در مبادی ورودی خروجی اصلی شهر قرار داشته اند . دروازه "اوجان" در شرق شهر بر سر راه تبريز _ اوجان قرار داشته ، دروازه " سرآو " که "سرو" نيز خوانده می شد و همان "سراب" امروزی است ، ورودی شمال شرقی شهر بوده ، دروازه "ري" در جنوب شرقی شهر واقع بوده ، دروازه"شام غازان" ورودی غربی شهر به شمار رفته و دروازه " سردرود" (ياسرد) نيز ، بر سر راه تبريز _ مراغه ( که از روستای سردرود می گذرد ) در جنوب غربی شهر قرار داشته است . به اين ترتيب می توان گمان برد که دروازه "سروان" نيز احتمالا" در شمال غربی شهر جای داشته است . بازتاب وجود باروهای جداگانه برای محله ها را در نام " ايکی قالاآراسی " به معنای ( ميان دو قلعه ) ، که هنوز هم در تبريز متداول است می توان ديد . به رغم دگرگونی های بسياری که در اثر اقدامات گوناگون در بافت شهری تبريز رخ داده ، نظام محله بندی تاريخی آن ، دست کم در حد کاربرد نام ها و وابستگی ذهنی شهروندان به محله ها و کوی ها ، هنوز کارائی خود را ازدست نداده است . در اين چارچوب ، در بافت شهری تبريز ، نه( 9) محل اصلی قابل شناسائی است . محله های همجوار اگرچه با مرزبندی مشخصی از هم جدا نمی شوند ، ساختار کالبدی آنها هنوز هم در شکل گذرهای اصلی و فضاهای شهری عمده و کوی های داخلی هر محله پابرجاست . باغميشه . در شرق شهر و بالای رودخانه قرار دارد . " بيلانکوه " ، " قله " ، " پل سنگی " و "ششکلان" از کوی های آن به شمار می روند . خيابان . بخش های واقع در جنوب رودخانه در شرق شهر که تا جنوب شرقی نطز می رسد . از کوی های آن می توان " مارالان " ،" غياث "(قياس ) و "کمش قيه" (دمشقيه) را نام برد . نوبر . بخش های جنوبی بافت شهر را در غرب " خيابان " در بر می گيرد . قسمت بسيار کوچکی از آن در پيرامون دروازه نوبر در درون بارو قرار داشته است و " مقصوديه " شناخته شده ترين کوی آن است . مهادمهين . بخش وسيعی از بافت شهری تبريز که در جنوب و جنوب غربی هسته مرکزی قرار دارد ، محدوده اين محله را تشکيل می دهد . کوی های متعددی مانند "چرنداب"( چهارانداب)، "ليلا" (ليل آباد) ، " اهراب " و" ارمنستان" بخش های آن به شمار می روند . قره آغا . گستره باغ ها و زمين های واقع در غرب شهر را در برمی گيرد بخشی از آن " کوچه باغ " ناميده می شود و در سمت غرب ، بخش های "خطيب " ، " آخوني"و " شام غازان " در محدوده آن قرار دارند . " درب گجيل " نيز بخش ديگری از محله بوده است . ويجويه . در شمال قره آغاج قرار دارد . بخش شرقی آن در داخل بارو قرار داشته و " راسته کوچه " ناميده می شود . بخش ديگر محله " سنجران " نام داشته و در سمت غرب به بخش های " چوست دوزان " ، "عموزين الدين" ، "همکاوار" (حکم آباد) و "جاميشاوا" (گاوميش آباد يا جمشيد آباد) می پيوندد . مينورسکی ذکر می کند که "سنجاران" نام يکی از دروازه های ده گانه باروئی است که قبل از باروی غازائی بر گرد تبريز بوده است . اميره خيز . بخش های شمال رودخانه ميدان چای را در سمت شمال غربی شهر در بر می گيرد . شتربان (دوچي) . بخش وسيعی از بافت شهری واقع در شمال رودخانه ميدان چای ، حد فاصل رودخانه و کوه عينعلی ، محدوده اين محله را تشکيل می دهد . بخش شمالی مجموعه بازار در بالای رودخانه ، به شکل ميدان صاحب آباد و بازارچه شتربان ، قسمتی از اين محله است که درون باروی شهر قرار داشته است . سرخاب . در شمال شرقی هسته مرکزی شهر در حد فاصل محله های شتربان و باغميشه قرار دارد . نام سرخاب که هم به کوه سرخ رنگ شمال شهر ( کوه عينعلی ) و هم به محله واقع در دامنه آن گفته می شود ، بی ترديد برگرفته از سيلابهای سرخ رنگی است که از کوه سرازير شده و با عبور از محله سرخاب ، به رودخانه می ريزد . گفته می شود که نام دوچی (شتربان)، به دليل سکونت بازرگانان ثروتمندی که بيشتر آنها دارای شتر برای حمل کالا بوده اند ، به اين محله اطلاق شده است . درباره نام "ميارميار" گفته ميشود حمدالله مستوفی نام قديم محله را به دليل مناری که برای روشنائی شبانه در مرکز محله قرار داشت ، "منارميان" و "نارميان" آورده و اين نام رفته رفته در گويش روزانه مردم به شکل ميارميار درآمده است . شماری از نام ها ، منسوب به اشخاص نامدار تاريخی است . برای نمونه "مقصوديه" بازمانده از عمارتی به همين نام است که از آثار مقصودبيگ بن حسن پادشاه آق قويرنلو بوده است . بنای محله "خطيب " به خييب تبريزی معروف به صدرالدين برادر تاج الدين تبريزی منسوب است . نام " دمشقيه" نيز بازمانده از باغ و عمارتی به همين نام است که توسط "بغدادخاتون" دختر "اميرچوپان" به نام برادرش "دمش خواجه" بنا شده بود . هرچند که دليل بسياری از نام گذاری ها ناشناخته است و معنای نام هائی مانند "گجيل" ، "اهراب" و برخی ديگر هنوز پنهان مانده است ، اما براساس نظريات محققانی چون دکتر يحيی ذکاء درباره شماری از اين نام ها توضيحاتی می توان ارائه داد ؛ مثلا" می توان گفت : نام های "مهادمهين" و "اميرخيز" و خاستگاه اصلی و شکل درست آنها آمده ، به اين نکته اکتفا می کنيم که شکل درست نام "مهادمهين" ، "مادمهين" به معنای جايگاه مادها است و نام "اميرخيز" نيز در اصل "اميره خيذ" به معنای کشتزار يا سبزه زار امير بوده که در تلفظ بومی نيز به همين شکل گفته ميشود . اما درباره نام هائی چون "ششگلان" ، "ليلاوا" ، "ويجويه" و "باغميشه" نظرياتی به شرح زير وجود دارد . 2 ششگلان . در دامنه های کوه سرخاب ، بر روی تپه ماهورهائی قرار گرفته است که با بريدگی های متعدد از هم جدا می شوند . در ميان اين بريدگی ها ، مردم با شاخ و برگ راه آب را بسته و با ايجاد آبگير ، آب را به کشتزارها هدايت می کردند . اين آبگيرها در زبان آذری قديم "سل" و آبی که از آن خارج می شد " سلاب" نام داشت . برای هدايت آب اضافی سل (آبگير) به رودخانه ، تقب هائی در زير زمين حفر شده بود که از زير اراضی محله سلاب های اضافی را به رودخانه می ريخت . اين نقب ها در زبان آذری قديم ، "کول" يا "کيل" ناميده می شد و هر يک از دو سل اصلی ياد شده ، دارای سه کيل بود . به اين ترتيب ، محله ششگلان که بر روی شش کيل قرار قرار داشت ، شش گيلان يا "شش کهلان" ناميده می شد و به مرور به "ششگلان" تبديل شده است . ليلاوا . آب قناتهای اصلی اين محله به دليل صاف بودن و جنس نيلی رنگ آبروها ، آبی بوده و از همين رو محله را "نيل آبه" ناميده اند . اين نام در گويش مردم ، رفته رفته به "ليلابه" و "ليلاوا" تغيير شکل داده است . ويجويه . اين نام که "ورجي" نيز گفته می شود ، در اصل "ورجويه" بوده است . بسياری از تبريزی ها ، حرف "ر" را "ي" تلفظ می کنند و به همين دليل نام "ورجويه" به معنای کنار جوی يا نزديک جوی در تلفظ روزمره به "ويجويه" تبديل شده است . باغميشه . اين نام در گويش تبريزی "باغمشه " گفته می شود . "مشه" در زبان آذری به معنای جنگل و بيشه است . باغ نيز در اصل "بغ" بوده که در زبان فارسی به مهنای خداست . بنابراين شکل درست اين نام ، "بغ ميشه" به معنای "بيشه زار خدا" بوده است که با توجه به وجود آتشکده "قله" پذيرفتنی می نمايد . نکته ای که در اينجا بايد يادآور شد استقرار شهر تبريز در زمی نای پست دره ای است که پيرامون آن را کوه های بلند فرا گرفته اند . در دوره پيش از اسلام ، اين دره و شهر تبريز با چهار آتشکده مشخص می شده است . سه تای اين آتشکده ها ، بر فراز کوه ها و بلندی های پيرامون مشرف به شهر قرار داشته اند : يک آتشکده بر "قله" واقع بوده است . آتشکده ديگر ، در کوه های "يانوق" در جنوب تبريز بود . نام" يانوق" که در زبان ترکی آذربايجانی ، به معنای سوخته و نيز روشن و در حال سوختن است ، بی ارتباط با آتشکده و آتش روشن درون آن نيست . سومين آتشکده ، بر فراز کوه "سرخاب" و در همان نقطه ای که در ميان عوام به مقبره "عون ابن علي" معروف است قرار داشت . پيشينه تاريخی "قله" و بخش های پيرامون آن که در دوره ای جايگاه عارفان و خداجويان بوده و به قله اخی سعدالين معروف بوده و محله پيرامون آن "بغاکوه" (واليانکوه و يا بيلانکوه امروزي) ناميده می شده است نيز در ارتباط با وجود احتمالی آتشکده در آن ، توجيه پذير تر می نمايد .
  5. Mohammad Aref

    لزوم فرایند در طراحی شهری

    گسترش شهر نشینی، توسعه شهر های موجود، ظهور شهرهای جدید و وقوع تحولات عمیق در سیما و کالبد شهرها از جمله مهمترین رویدادهای دو قرن اخیر محسوب می شوند. نتیجه آشکار انقلاب صنعتی و رشد اقتصادی مبتنی بر سرمایه در کشور های غربی، وقوع چنین رویدادی بوده و این رخداد پس از رواج صنعت و توسعه شیوه سرمایه درای به سایر سرزمین ها از جمله کشورهای توسعه نیافته نیز راه یافت. بدون تردید پدید آمدن تراکم جمیعتی ناشی از شیوه جدید زندگی، بر کلیه جنبه های حیات فردی و اجتماعی مردمان تاثیرات شگرفی داشته و دست اندرکاران امر را در حوزه های عمل و تئوری مشغول خویش ساخته است. همایش ها و سمینار های مختلفی که در این زمینه برگزار می شوند، شاهدی بر اهمیت مساله و تلاشی در جهت ارائه راهکار های جدید و حتی اصلاحاتی کلی در امر توسعه و طراحی شهری است.در همین راستا، طراحی شهری در چند دهه اخیر اهمیت و جایگاه ویژه ای در جوامع مختلف یافته و خوشبختانه در چند سال گذشته به دلیل احساس نیاز این رشته در زمینه های مختلف شهر سازی من جمله توجه به بافت های قدیمی در قالب بهسازی و تقویت ساختار اجتماعی و بازیابی محیط شهری و حتی روستایی ... به گونه ای هر چند ضعیف ولی محسوس در میان راهکارهای پیشنهادی سازمان های مسئول قابل مشاهده است. نیاز به متخصص و تحلیل و تطبیق نظریه های مختلف در زمینه طراحی شهری امری است مبرم که سال هاست از چشم و گوش مسولین بدور مانده و یا برنامه های تنظیم شده در این راستا یا به مرحله اجرا نرسیده اند و یا به دلیل عدم وجود ساختاری پویا و روندی مشخص در طراحی با گذشت سال ها جوابگوی نیازها و تغییرات لازمه نبوده اند. ساختاری مشخص که همه الگوها و عوامل تاثیر گذار کنونی را دارا بوده و بتواندبا روندی که در درون خود تعریف می کند، پاسخگوی تغییرات آتی یک جامعه باشد و رفته رفته خود را کامل کند، چه بسا نیاز هایی که اکنون برآورده نشده و در سال های آینده زمینه اجرایی این موارد به وجود آید. در گزارشی که ارایه خواهد شد، با تکیه بر نقش موثر طراحی شهری به بررسی اهمیت و انواع فرایندهای موجود در زمینه طراحی خواهیم پرداخت. کلمات کلیدی: شهر، طراحی، فرایند، بافت، شهود، جدل، ساختار. طراحی شهری در توسعه و شکل گیری شهرها شهر را باید به عنوان بارزترین و پیچیده ترین نظام های اجتماعی به همراه تضاد های درونی اش در نظر گرفت و پویایی نظامات شهری را در طراحی آن به صورتی درونی وارد کرد و می بایست روابط بین اجزاء و نظامات شهری و چگونگی کارکرد و فرایند آنها را در کنار یکدیگر بررسی شود. طراحی شهری، مطمئناً یك محصول نیست. اما به محصولش علاقه مند است. یعنی به محیط مصنوع. شاید اگر بخواهیم دقیق تر مطرح كنیم، باید بگوییم كه طراحی شهری فرآیندی است كه به شكل دهی فضای شهری می پردازد، و بدین ترتیب، هم به فرآیند شكل دادن می پردازد و هم به فضاهایی كه به شكل گیری آنها كمك می كند (مدنی پور، 1379: 155). چه از زاویه نتیجه کار و چه از زاویه فرایند کار بر برنامه ها و طرح های شهرسازی گذشته خود نظر افکنیم، تاریخ 40 ساله مداخله در شهرهای کشور و مواجهه با شهرنشینی، حاکی از آن است که ما موفق نبوده ایم و اینک با دقت نظر بیشتری باید به مساله طراحی شهری نگریست. تاریخ مشترک ما و شهر هایمان نشان می دهند که مانسبت به رشد شهری در حاشیه واقع شده ایم و ملزومات رشد شهری برای رسیدن به شهری موزون و هماهنگ (یعنی زیرساخت های کالبدی و ذهنی) می بایست در دوران شهر قدیم (1335-1310) که شهر نشینی آهنگی آرام داشت، راهم می شد. چهل سال تاخیر داریم و هنوز هم باور نداریم که می بایست در صدد تدارکاین دو گونه زیر ساخت باشیم و برای زیرساخت های ذهنی همانقدر اعتبار قائل شویم که برای زیر ساخت های کالبدی ارزش قائلیم. من جمله تئوری ها و نظریاتی که در دوره های مختلف تاریخ شهر سازی جهان صورت گرفته و تحلیل و ارایه راهکارها از جانب متخصصین امر، که در جامعه کنونی ما بسیار کمرنگ و بسیاری از مواقع به حربه ای درآمدزا برای زورگیری شهرداری ها از ساکنین شهر تبدیل می شوند. چه بسا بر خلاف الزامات و پیشنهادات طرح تفضیلی، مبنی بر رعایت ارتفاع مناسب در بدنه های شهری، با فروش تراکم، موجبات نابسامانی های جبران ناپذیری را فراهم آورده اند. باید توجه داشت که متخصصین در چه فرایندی شهر را برنامه ریزی و طراحی می کنند و حضور طراحان شهری در این فرایند کجاست؟ و آیا اصلا فرایندی مشخص در طراحی وجود دارد و یا اینکه به گونه ای موضعی و موقتی با مقولهشهر برخورد می کنند؟ از چه مرحله ای، به بعد سوم شهر و ساماندهی سیما و منظر شهری پرداخته می شود و تاثیرات گذر زمانی را نیز بر آن در نظر گرفت؟ پشتوانه تحقق پذیری اهداف طرح های فرادست، چگونه در فرایند طرح های جدید پیگیری، مدیریت، زمانبندی و اجرا می شود؟ آیا در مسیر اجرا، ساختاری مناسب و هوشمند مسولیت کنترل را با اهداف طرح های فرادست به عهده دارد؟ اینها سوالاتی هستند که ذهن هر متخصصی را به خود مشغول می دارد و با طبع باید توسط همین کارشناسان پاسخ داده شود. دكتر كوروش گلكار در مقاله ای فرآیند را از خصیصه های بنیادین طراحی شهری معرفی می كند. دو دیدگاه فرآورده و فرایند دو قطب یك طیف را تشكیل می دهند كه در طول طیف مذبور نقاط متعددی وجود دارند كه ضمن گرایش نسبی به یك قطب خاص، به قطب دیگر نیز بی توجه نیستند. با استناد به تعریف یاد شده و با مروری کلی بر چگونگی تخصص طراحی شهری در وهله اول با فرایندی روبرو می شویم که کالبد شهر را در ساختاری چند بعدی مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد و در ادامه راهکارها و الگوهایی را با پشتوانه منطق توسعه پویا در زمان و مکان مشخص ارایه کرده و به تحلیل و تطبیق آنها می پردازد؛ چنین روندی سرآغاز نگرشی از دیدگاه این حرفه به توسعه سه بعدی زیستگاه ها با توجه به بعد چهارم یعنی زمان است. گستره ای وسیع و پرتکاپو از فضاهای متفاوت شهری که تحت تاثیر مسائل سیاسی و اقتصادی مستقیم جامعه بوده و در دوره ها مختلف زمانی، وجهه ای دیگر به خود می گیرد. و نیازمند ارایه راه حل های جدیدی است. در چنین عرصه ای است که دیدگاه های طراحی شهری به صورتی انعطاف پذیر، در جهت پاسخگویی به موارد ذکر شده، به خصوص در مورد شهرهای جدید وارد عمل می شود و ایده های طراحی و ساماندهی خود را بیان می کند. كولین رو در كتاب خود موسوم به «كولاژ شهر» به این نكته اشاره می كند كه طراحان می بایست در شهر های موجود، از طریق اضافه نمون و یا اصلاح و تنظیم چیزهایی كه از قبل در آنجا موجود بوده اقدام نمایند. یعنی فرآیندی كه بیشتر شبیه به هنر كولاژ است تا هر شكل دیگری از هنر ها. در مورد تدریجی و مرحله به مرحله بودن مداخلات طراحی شهری گفته اند: «در رابطه با شهر های موجود، طراحی شهری عبارت است از «تعمیر شهری» كه در آن همه پروژه ها، هر چند كوچك، تقویت تدریجی بافت شهری و مرمت سامان یافته ی نقاط ضعیف آن كمك می نمایند» (گلكار، 1378: 24). تعریف فرایند از دیدگاه دیوید برلو دیوید برلو در كتاب «فراگرد ارتباط» درباره فراگرد چنین می نویسد: «یك فرهنگ لغت، فراگرد را چنین تعریف می كند: هر رویدادی كه یك تغییر ممتد در زمان را نشان دهد و یا هر عمل یا نحوه عملی كه ممتد باشد». از مجموعه نوشته های برلو در آن كتاب می توان چنین نتیجه گرفت كه: • فراگرد ایستا نیست، بلكه پویاست. • فراگرد آغاز و پایان ندارد. • اجزاء و عناصر یك فراگرد دارای كنش های متقابل اند. • دارای ردیفی از اجزاء نیست (محسنیان راد، 1384: 70 تا 75). از مجموع تعاریف ارائه شده در زیر برای طراحی شهری، می توان واژه فرآیند را بعنوان یك واژه كلیدی چنین ریشه یابی كرد. • طراحی شهری بعنوان «روند» شكل دادن به شكل كالبدی شهر. • طراحی شهری «فرآیندی» تكاملی و مستمر است كه باید در چهار چوب تغییرات مداوم تحقق پذیرد. • طراحی شهری تصویری است كه از طریق یك «فرآیند» واقعیت پیدا می كند. • طراحی شهری عبارت است از فعالیت ها، عملیات و «فرآیند هایی» كه به نظام دهی ظاهری و عملكردی به محیط كالبدی است (بحرینی، 1377: 28). سه مدل عمومی برای فرایند طراحی بسیاری از طراحان، شاید اكثریت آنها فرایند طراحی را كاملاً شهودی و غیر قابل توضیح می دانند. افراد دیگر طراحی را فرآیندی عقلی دانسته اند و گروهی دیگر آن را فرآیندی جدلی می دانند. - روند طراحی به عنوان فرآیندی شهودی: بسیاری از طراحان محیط، به ویژه معماران، عمل طراحی را رشته ای از اعمال می دانند كه درونی و غیر قابل تمایز هستند. فرض می شود كه فرآیند طراحی فرآیندی از تجزیه و تحلیل، تركیب و ارزشیابی است كه در آن طراح، «جعبه سیاهی» كه داده های كسب شده را در فرآیندی مرموز به نتیجه قابل ارائه تبدیل می كند. بعنوان مثال طراحی شهر های اولیه تمدن دره اینوس یا معابد امریكای مركزی و جنوبی یا كلیساهای اروپا به تفكر خود آگاه قابل ملاحظه ای توجه داشته اند. طراحان آن دوران از فرآیند طراحی دركی شهودی داشتند. از زمان ویترویوس طراحی معماری، فرآیند گزینش اجزاء برای دست یافتن به كلی واحد است. نظر آلبرتی در این مورد بی شباهت به نظریه او نیست. - روند طراحی بعنوان فرآیندی عقلی: در این رویه فرآیند تصمیم گیری مجموعه ای از اعمال مجرد به حساب آمده است كه در یك نظم خطی متوالی به وقوع می پیوندند. بر اساس این نظریه فرآیند، هرچه مسائل با دقت بیشتری تحلیل شوند، دانش جامع تری بدست می آید و گاهی اوقات محاسبات ریاضی از رویكرد های شهودی خالص رویه عمل طراحی را به نتایج بهتری می رسانند. یكی از نافذ ترین مدل های طراحی، مدل پیشنهادی «كریستوفر آلكساندر» است. مدل آلكساندر كه در تمام حرفه های طراحی محیط كاربرد دارد، رویه عملی طراحی را به دو مرحله اصلی تجزیه و تحلیل، و تركیب تقسیم می كند. در مدل آلكساندر مرحله ی تجزیه و تحلیل شامل تجزیه ی مسئله به اجزائی مستقل، ایجاد سلسله مراتبی در میان آنها، و یافتن الگوهایی از محیط است كه پاسخگوی نیاز های هر جزء مسئله باشد. فرآیند طراحی شامل تركیب این اجزاء در كلی واحد است. «لاگیر» خاطر نشان می كند فرآیند طراحی عبارت است از تجزیه، حل اجزاء و تركیب راه حل های بخشی در كل واحد كه با نام فرآیند روش عقلایی شناخته شده است. - روند طراحی بعنوان فرآیندی جدلی : یكی از رویكرد های غالب به این نوع فرآیند، رویكرد «رتیل» است. او فرآیند طراحی را به این گونه شرح می دهد: «طراح برای یافتن راه حل با خود و دیگر افراد ذی نفع جدل می كنند. او زمینه درك وضع موجود را فراهم می آورد. در دوره كار او اصول راه حل رشد می كند و اجرای مورد انتظار و تصمیمات راجع به آن ارزیابی می شود. گروه های ذی نفع در هر دوره اجرا با قبول خطرات آن مشاركت می كنند. از این طریق مسائل همراه با به دست‌ آوردن تصویری روشن تر از راه حل ها دسته بندی می‌شوند». در این فرایند دو فعالیت اصلی وجود دارد: ایجاد تنوع، یعنی تشخیص یا تبیین مسئله یا راه حل های ممكن؛ و تقلیل تنوع، به معنای پیش بینی اجرا و ارزیابی و انتخاب مطلوب ترین راه حل حسئله. این فعالیت ها به ترتیب انجام می شوند، ولی رویه انجام آنها فرایندی خطی نیست كه مراحل آن به دنبال هم قرار گیرند، بلكه فرآیندی مداوم و جدلی است (لنگ، 1381: 41 تا 49). نتیجه گیری می توان با فهم كلمه ی فرآیند و مباحثات آمده در متن را در قالب یك تعریف ساده بدین صورت بیان كرد: طراحی شهری فرآیندی است جدلی به لحاظ فنی، اقتصادی، اجتماعی، انسانشناختی كه سعی دارد تا به مجموعه ای از كیفیت های محیطی عرصه های بیرونی همگانی، بعنوان یك هدف (فرآورده) دست یافته و همچنین خصوصیات و ویژگی های بارزی را در زمینه طراحی شهری داراست: 1- تعریف بهتر، روشنتر و كاملتر مسائل 2- بهینه یابی و درنظر گرفتن راه حل های متعدد و متنوع 3- تسهیل اجرا 4- تصمیم گیری و طراحی منطقی 5- تصمیم گیری باز و صریح 6- مشاركت 7- تصمیم گیری پیچیده 8- تصحیح تصمیمات 9- بالا بردن كارائی در طراحی 10- منظم كردن مراحل طراحی منابع و ماخذ: 1. بحرینی، ح، (1377)؛ فرآیند طراحی شهری، تهران، انتشارات دانشگاه تهران 2. جعفری، م، (1378): فرهنگ فشرده انگلیسی- انگیسی، انگلیسی، فارسی، تهران، انتشارات زریاب 3. عمید، ح، (1369)؛ فرهنگ فارسی به عمید، تهران، موسسه انتشارات امیر كبیر. 4. راجی، ک،طراحی شهری در توسعه شهر های جدید، مجله شهر ساز، شماره 1. 5. گلكار، ك، (1378)؛ كند و كاوی در تعریف طراحی شهری، تهران مركز مطالعه و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران 6. لنگ، ج، (1381)؛ آفرینش نظریه معماری، ترجمه دكتر علیرضا عینی فر، تهران، انتشارات دانشگاه تهران 7. محسنیان راد، م، (1384)؛ ارتباط شناسی، تهران، انتشارات سروش 8. مدنی پور، ع، (1379)؛ طراحی فضای شهری، ترجمه فرهاد مرتضایی، تهران، شركت پردازش و برنامه ریزی شهری، وابسته به شهرداری تهران چاپ شده در هفته نامه نقش نو خرداد 86، شماره 25- اکبر عبدالله زاده، علی خیابانیان
×
×
  • اضافه کردن...