رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'زندگی‌نامه'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

13 نتیجه پیدا شد

  1. حمیدرضا قربانی متولد ۸ مرداد ۱۳۷۰ در اصفهان، ترانه سرا، نوازنده، آهنگساز و خوانندهٔ پاپ اهل ایران است که در ژانر موسیقی بین المللی نیز فعالیت کرده است وی تا کنون البوم های مختلفی را منتشر کرده است و موزیک های زیبایی در کارنامه هنری خود دارد. وی از دوران نوجوانی و در ۱۶ سالگی در حین تحصیلش در رشته کامپیوتر شروع به یادگیری موسیقی کرد و پس از مدتی علاقه زیادی به خوانندگی نشان داد زیرا در خانواده او سابقه هنر وجود داشت و پدرش نقاش بود. قربانی در زمینه موسیقی فیلم نیز برای سریال مطرح و جهانی ' جوان و بی قرار ' کار کرده است و همینطور مدت کوتاهی نزد مرحوم استاد ناصر چشم آذر به یادگیری پیانو پرداخته و سابقه همکاری با یاسر ساکی مهر که تنظیم کننده قطعات بآلبوم نگاه محسن یگانه است را نیز دارد. حمیدرضا قربانی امروزه یکی از خوانندگان محبوب کشور است که با ارائه موزیک پاپ به سبک و سیاق خودش مخاطبین بسیاری را تحت تاثیر قرار داده است. او ۳۲ سال سن دارد و متولد شهر زیبای اصفهان است. در زمینه موسیقی حمیدرضا قربانی به دلیل آشنایی با موسیقی از زمان نوجوانی اش از تسلط نسبتا خوبی روی سازهای گیتار و پیانو برخوردار است. او در حال حاضر آهنگسازی برخی از موزیک ها را انجام داده و خوانندگی و نوازندگی هم در کنار این موضوع پیش می برد و موسیقی هایی که ساخته است در شبکه های جام جم صدا و سیما پخش شده اند. سابقه هنری از سن ۲۳ سالگی حمیدرضا کار موسیقایی خود را نسبتا جدی آغاز کرد. زیرا همانطور که خودش می گوید تا قبل از آن در خانواده ای که زندگی می کند که حس هنر دوستی در آن وجود داشته و این موضوع می تواند یکی از دلایل علاقه وی به موسیقی باشد گرچه مشوقی برای انجام کار موسیقی نداشت.. او از سن کم به کلاس موسیقی رفت و به دلیل علاقه اش به گیتار، این ساز را در دو سبک متنوع کلاسیک و الکتریک آغاز کرد و البته پیشرفت زیادی هم داشت. پس از مدتی اشتیاق برای فراگیری ساز، حمیدرضا علاقه مند به ساز گیتار الکترونیک و سبک راک آن شد و رفته رفته تبدیل به ساز تخصصی او شد. او تحت تاثیر موسیقی زیرزمینی رپ کار خود را شروع کرد و مدتی بعد به موسیقی پاپ علاقه مند شد. حمیدرضا قربانی توسط برنامه رادیویی به موسیقی حرفه ای دعوت شد و با حضور یاسر ساکیمهر و بهرام ابراهیمی بازیگر تئاتر و تلویزیون در سال ۱۳۹۶ با تک آهنگ 'تصور می‌کنم هستی' به صورت رسمی و حرفه ای فعالیت خود را ادامه داد. اکنون او به واسطه همکازی هایش با بزرگان موسیقی راک و پاپ جهان به یکی از پیشگامان عرصه موسیقی جهانی شهرت دارد و عضو اسبق فدراسیون بین المللی موسیقی محسوب می‌شود و سه آلبوم بین المللی در کارنامه هنری اش دارد. صفحه رسمی حمیدرضا قربانی در اینستاگرام
  2. مهمان

    فرانک لوید رایت _ اسطوره معماری ارگانیک

    مفهوم ارگانیک ریشه در رمانتیک دارد… ساموئل تیلور کولریج ( ۱۸۳۴-۱۷۷۲ ) ، شاعر ، ادیب و فیلسوف انگلیسی ، معتقد بود که فرم ارگانیک همان گونه که از درون رشد می کند ، شکل می گیرد .فردریش ویلهم شیلینگ ۱۸۵۴-۱۷۷۵ ) ، که یکی از بنیانگذاران مهم فلسفه رمانتیک محسوب می شود معتقد بود که طبیعت جزیی از خود انسان است و بین انسان و طبیعت جدایی نیست . مفهوم رمانتیک انسان ها به خصوص انسان های اولیه، خردمندانه با طبیعت زندگی کرده اند که حاصل عشق و تمایل او به ارتباط همزیستانه آثار هنری، ادبی و معماری بوده است. این عشق باعث ایجاد جنبش های هنری و گرایش های رمانتیک در هنر و معماری شد.هنرمندان رمانتیک تفکرات و احساساتی فراتر از زمان و مکان خود داشتند و علت اصلی مخالفت با رمانتی سیسم همین مسأله است که فرآیندها و راه حل ها پاسخگوی نیاز مردم آن عصر نمی باشد و ذهن مردم متوجه گذشته ای می شود که بهتر بود. خلاقیت بشری که اساساً به امور اسطوره ای وابسته است باید به نوعی رمانتیک دانست. و هر کسی را که معتقد باشد معماری علاوه بر تمام امور باید احساسات انسان را نیز ارضا کند باید رمانتیک دانست. مفهوم ارگانیک فلسفه ی طراحی معمارانه مربوط به اوایل قرن بیستم که بیان می دارد یک بنا باید ساختار و پلانی داشته باشد که نیازهای کارکردی آن با محیط طبیعی اش همساز باشد و فرم یک وضوح عقلانی و کلیتی یکپارچه به خود بگیرد. شکل ها یا فرم ها درچنین حالتی اغلب خطوط طراحی نامنظمی هستند و به نظر می رسد به فرم های موجود در طبیعت شبیه می باشند(معماری انداموار یا اندامین معادل فارسی آن می باشد). معماری ارگانیک ترکیب ساختمان با طبیعت و نه تحمیل ساختمان بر طبیعت است.مشخصه ی مربوط به اشکال و فرم های دارای خطوط کناره ی نمای نامنظم، که به نظر می رسد به خطوط کناره ی نمای گیاهان یاحیوانات زنده شباهت دارند باشد. مفهوم سبک “‌ ارگانیک ” نیز همانند بسیاری از دیگر مفاهیم به کار گرفته شده در معماری ، از رشته های دیگر وام گرفته شده،وزمانی که برای معماری و ساختمان به کار می رود، تعیین حدود آن مشکل است . این مفهوم ، روابط هماهنگ بین کل و جزء را در خود جای می دهد.اما همچنین با فرایندهایی طبیعی همچون تولد و رشد و مرگ ارتباط دارد . معماری ارگانیک کم وبیش همان اجتماع ارگانیک است و همان طورکه یک اجتماع ارگانیک بایداز قبول آنچه که ازخارج به زندگی تحمیل می شود وبا طبیعت وخصوصیات نوع انسان مغایراست، سرباز زند،یک معماری ارگانیک هم نمی تواند مقهوروتسلیم قوانین زیبایی شناسی یا ذوق ساده یک فرد باشد.معماری ارگانیک باید بهر انسان آنچنان مکان مناسبی برای کار و زندگی تقدیم کند که او بتواند از بودن در آن خود را خوشحال و مفید احساس کند. سیر مفهوم ارگانیک شاید قوی ترین ساخت و ساز ها و قدیمی ترین آنها را معماری انسان های اولیه در غار ها بتوان گفت. یونانیان قدیم نیز به طبیعت به دیده احترام مینگریستند. که معبد دلفی بهترین مصداق طراحی شهری یونان باستان باتدبیری مشهور به ”استقرارآتنی“ ساختمان نوع نظام سازه ای و ساختمانی مصنوع بشر که خود را با قواعد طبیعت مبتنی بر بهترین استفاده از توپوگرافی ،خطوط میزان و رد پای حیوانات هماهنگ می سازد . لئوناردوداوینچی به طبیعت اعتقاد داشت او با کلامی دانته وار نوشته است ” نقاشی فرزند زاده طبیعت است ” و با اشراف به دیرینگی ازلی طبیعت، تا به آنجا پیش رفت که معتقد بود " نقاشی پایدار می ماند زیرا مستقیما از طبیعت سرچشمه می گیرد ،در حالی که موسیقی بلافاصله پس از اجرا می میرد " . این باور ، احترام تعصب آمیز و سر سپردگی وی را به طبیعت نشان می دهد . به نظر او هنر باید با طبیعت سازگار باشد . تصویر کلی او از خلاقیت گونه ای "نو اوری ضمن حفظ وفاداری" به طبیعت بوده است. به اعتقاد میکل آنژ فرمی که هنر مند به مصالح می بخشد نه تنها ذهن هنرمند ،بلکه از پیش در خود مصالح وجود دارد . بنابر این هنرمند همواره در کشاکش متافیزیکی با فرم و اسرار طبیعت است و این فرایندی است مکاشفه آمیز که از طریق آن هنر مند توده فرمی را که از قبل در ذهن خود و نیز در مصالح نهفته است ،کشف می کند. شاید این همان موضوعی باشد که فرانک لوید رایت همواره در بحث مصالح به آن اشاره می کند.باآنکه رایت به طبیعت عشق می ورزد ،شاید هیچگاه نتوانست مانند میکل آنژ به سرشت خارق العاده مصالح دست یابد. رایت و بسیاری از معماران که در طلب یاد گیری از طبیعت هستند بسیاری از اسرار طبیعت ، جنبه های مختلف آمیختن طبیعت با سایت ،استقرار ساختمان روی آن ، جهت یابی آن، آثار جنبی حرارتی و اقلیمی و گاه حتی جنبه های مختلف فرمی طرز تشکیل ساختمانی طبیعت را فرا گرفته اند. معماری ارگانیک در آمریکا در قرن ۱۹ توسط فرانک فرنس و لوئیس سالیوان شکل گرفت.اوج شکوفایی این نظریه را در نیمه اول قرن ۲۰ در نوشتار ها و طرح های فرانک لویدرایتمشاهده کرد.به اعتقاد فرنس « بر اساس نظریه ارگانیک ، همه فرمهای طبیعی پویا ( دینامیک ) هستند نیروها و فشارهایی که در ساختار یک حیوان دخیل هستند ، کشش ماهیچه ها و مفاصل هنگامی که موجود حرکت می کند ، طرح رشد و گسترش که در فرم گیاهان و صدفها دیده می شود . تصویری از یک شکل زنده است». فرم و عملکرد فرم بر اثر بر همکنش با طبیعت است که شکل می گیرد یک موجود زنده برای بقا به قابلیت هایش برای پاسخگویی به محیط وابسته است . چگونگی روابط تضمین کننده بقا عامل مؤثر در ایجاد فرم و تکامل آن است . طبیعت در معماری در دنیای ما هر ایده جدید ریشه در کشف تعدادی از زوایای پنهان طبیعت دارد که به گونه ای شگفت آور از طریق مشاهده و باز تابهای طبیعی آشکار می شوند . ۱- استفاده بهینه از مصالح ۲- بیشینه سازی توان سازه ای ۳- بیشینه سازی حجم فضای محصور ۴- ایجاد بالاترین نسبت استحکام به وزن سازه ۵- استفاده از تنش و کرنش به عنوان مبنای کارایی سازه ای ۶- ایجاد محیط های کارا از لحاظ انرژی ، به خوبی عایق شده و راحت ، بدون نیاز به استفاده از انرژی خارجی. ۷- ایجاد فرمهایی برای بهبود سیر کولاسیون هوا ۸- استفاده از مصالح موجود در محل برای ساخت ۹- استفاده از فرمهای منحنی شکل برای پراکنده سازی نیروهای وارده چند جهتی ۱۰- افزایش کارایی ایرودینامیکی توسط فرمهای سازه ۱۱- عدم تولید مواد سمی و مضر برای محیط ۱۲- طراحی سازه هایی که به تنهایی توسط یک ارگانیزم قابل ساخت باشند فرانک لوید رایت (۱۸۶۹_۱۹۵۶)اسطوره معماری ارگانیک وی مفاهیم را در جهت تصریح روابط میان طبیعت و معماری گسترش داد و به وضع دستورالعمل هایی در خصوصی چگونگی ساخت فضاهای داخلی و خارجی بنا و استفاده از مصالح ساختمانی سازگار با طبیعت پیرامون پرداخت. فرانک لوید رایت به تحقیق یکی از مهمترین وخلاق ترین معماران ونظریه پردازان قرن بیستم می باشد . این معمار در طی ۹۰ سال عمر پر بار خود (۱۹۵۹-۱۸۶۹) بیش از ۶۰ سال فعالیت مستمر معماری داشته وحدود ۵۶۰ تا ساختمان اجرا نموده است.خانه اولیه رایت به نام خانه های دشتهای مسطح معروف بودند، زیرا این خانه ها که غالبا در حومه شهر شیکاگو ساخته شده بودند، در تلفیق وهماهنگی با دشتهای مسطح و سرسبز این نواحی طراحی شده بودند. از مشخصه های بارز این ساختمانها می توان به پنجره های سرتاسری، کنسول نمودن بام ونمایش افقی آن به موازات سطح زمین مسطح ونشان دادن مصالح در ساختمان اشاره کرد. از جمله شاخص ترین نمونه های این ساختمانها از خانه روبی در حومه شیکاگو نام برد. تاثیر رایت در معماری مدرن چندان است که نمی توان معماری او را در یک بخش مورد مطالعه قرار داد. یکی از ویژگیها واحتمالاً مهمترین آنها کیفیتی است که رایت آن را معماری ارگانیک می نامید. مراد رایت از معماری ارگانیک چه بود؟ به اعتقاد گیدیون که قدر آثار رایت را نیک می دانست، این معمار توفیق نیافت با زبان و کلمات به توصیف و توضیح این اصطلاح ساخته و پرداخته خویش موفق شود. پاره ای از اروپائیان نیز تعبیری خاص از معماری ارگانیک دارند که احتمالاً منبع آن همان اندیشه ها و گفتارهای رایت است، ولی آن را بیشتر به معماری عملکردی یا معماری توجیهی تعبیر کردند. اما اگر رایت در تعریف ارگانیک به زبان کلمات توفیق نیافت، تعریف و تعبیر وی از این واژه، یا دقیقتر بگوییم از این کیفیت، در زبان معماری کاملاً موفقیت آمیز و به راستی ستودنی است. این کیفیت در پاره ای از آثار رایت بیشتر متجلی می شود و درخانه آبشار به اوج اعتلا می رسد آن نوع معماری را به عرصه وجـود می آورد که چـون عوامـل طـبیعی مانند سنگ و درخت و گیاه و گـل از درون طبیعـت می شکفد و اصالت و قوت آن نیز در همین از درون شکفتگی و طبیعی بودن آن است. از این رو، در این نوع معماری هیچ تصنعی وجود ندارد و معماری همان است که باید باشد. این تعریف البته این کیفیت را به تعبیر اروپایی آن که در سطور بالا به آن اشاره کردیم نزدیک می کند، زیرا عدم تصنع، در این متن معنایش می تواند این باشد که هیچ فرمی بدون توجیح و دلیل پدید نیامده است و همان گونه که مظاهر طبیعت توجیح پذیرند، برای هر فرم از این نوع معماری، توضیحی می توان فرض کرد. در اوایل قرن بیستم که به تدریج ایده های رایت در ساختمان هایش شکل می گرفت، دراروپاوامریکا تکنولوژی به سرعت در حال گسترش وپیشرفت بود .این پیشرفت در زمینه های معماری، از نظر تیوری واجرایی بسیار مشهود وبارز بود.اگر چه رایت با تکنولوژی مدرن مخالفتی نداشت،ولی وی آن را به عنوان غایت وهدف تلقی نمی نمود. به اعتقاد رایت ، تکنولوژی وسیله ای است برای رسیدن به یک معماری والاتر که از نظر وی همانا معماری ارگانیک بود. او در ۲۰ می ۱۹۵۳ در تلیسین معماری ارگانیک را با عبارت ذیل تعریف کرد: ۱-طبیعت:فقط شامل محیط خارج مانند ابرها،درختان نیز می باشد. ۲-ارگانیک:به معنای همگونی وتلفیق اجزا نسبت به کل وکل نسبت به اجزا میباشد. ۳- شکل تابع عملکرد: عملکرد صرف صحیح نمی باشد بلکه تلفیق فرم وعملکرد واستفاده از ابداع وقدرت تفکر انسان دررابطه باعملکرد ضروری است. فرم و عملکرد یکی هستند. ۴- لطافت: تفکر وتخیل انسان باید مصالح وسازه سخت ساختمان را به صورت فرمهای دلپذیر و انسانی شکل دهد.همانگونه که پوشش درخت وگلهای بوته ها شاخه های آنها را تکمیل میکند.مکانیک ساختمان باید در اختیار انسان باشد ونه باالعکس . ۵- سنت: تبعیت ونه تقلید از سنت اساس معماری ارگانیک است. ۶- تزئینات : بخشی جدایی ناپذیر از معماری است.رابطه تزییات به معماری همانند گلها به شاخه های بوته می باشد. ۷- روح:روح چیزی نیست که به ساختمان القا شود بلکه باید دردرون آن باشد وازداخل به خارج گسترش یاید. ۸-بعد سوم:بر خلاف اعتقاد عمومی ،بعد سوم عرض نیست ، بلکه ضخامت وعمق است. ۹-فضا:عنصری است که دائما باید در حال گسترش باشد.فضا یک شالوده نهانی است که تمام ریتمهای ساختمان باید از آن منبعث شوند و در آن جریان داشته باشند. رایت خود اصطلاح « معماری ارگانیک » را با واژه های دیگری نظیر پویا ، حیاتی ، جوهری و همه جانبه تعریف کرده و با این مترادف سازی ها منظورخود رااز واژه «ارگانیک» که معادل فارسی آن «اندام واره ای » است مشخص می سازد . برخی از عناصر فرم و فضای معماری معرف طبیعت گرایی رایت : ۱٫ تبعیت فرم و فضای معماری ازویژگی های توپوگرافیکی زمین . ۲٫ استفاده از مصالح و مواد طبیعی به صورت ابتدایی و خام. ۳٫ رها شدن در طبیعت . مروری برکارهای رایت: هنرمند خلاق به صورت ذاتی ورسمی رهبر هر جامعه ای است .مفسر طبیعی وبومی قالب بصری در هر نظم اجتماعی است که زندگی درآن یا تحت آن نظم اجتماعی را برمی گزینیم.. فرانک لویدرایت۱۹۳۵ خانه وینسلو این خانه در ریور فارست،ایلینوس ۱۸۹۳که ایده های بزرگ او در معماری خانگی ازاین خانه سرچشمه می گیرد. خانه ویلیس ،هایلند پارک ،ایلینوس،۱۹۰۲- با یک المان مرکزی که از بقیه خانه بزرگتر که در ((پریری)) بیشتر اوقات این المان فضای نشیمن دو طبقه بود. خانه مارتین در بوفالو،نیورک،۱۹۰۴- صفحات پوششی وسیع،کم ا رتفاع وادامه یافته با پنجره های نواری وترا سهایی که به طرف طبیعت سوق میدهند. ساختمان لارکین در بوفالو؛ نیویورک ۱۹۰۴٫مجموعه ای مونومنتال که نظیر آن قیلا“ دیده نشد بود.احتمالا“ کمی مد یون روحیه صنعتی آمریکایی در مورد سیلوها می باشد. معبد اونیتاریودر اوک پارک ایلینیویس،۱۹۰۶،ساختمانی عظیم وبا قدرت ا ز بتن. خانه هیل د کارو اوک پارک . خانه شخصی رایت. خانه رابی،شیکاگو ۱۹۰۹- یکی از مشهورترین خانه های رایت است که به طور کامل المان های(( پریری)) را نمایان می سازد.این خانه ها اولین مدل از حالت گرایی دراماتیک وسه بعدی بودندکه ((وایت من))با آواز در مورد این خانه هامی گفت: ((نفس های عمیقی از فضا می کشم….زمین در راست وچپ من جریان دارد…چه جاده بزرگی تومرا بهتر از خودم درک می کنی….)) واین بودموضوع امریکا که برای اولین بارتوسط صفحات وحرکت های افقی رایت فرم معماری پیدا نمود ودر دهه اول قرن دراطراف شیکاگو ساخته شدند. ساختمان اداری اس.سی.جانسون برادران.ویسکانسین۳۹-۱۹۳۶ . تمام بد نه ها منحنی شکل هستند چونکه پلان مدول دایره دارد. پنجرها ی نواری وسقف ساختمان از شیشه هستند. ستونها از بتن بوده وبفرم چتر میباشند.برج آزمایشگاه درسال ۱۹۵۰ تکمیل شد. تالیزین وست ؛فینیکس ؛آریزونا ۳۹-۱۹۳۸ .خرپاهای چوبی بزرگ فضای سالن را می پوشاند. وسقف چادری را نگه می دارد. بنای دیواری از ”بتن صحرا“است.که مخلوطی از تکه سنگ های صخره ای وسیمان در شبکه چوبی. کلیسای کالج لیک لند؛ ۱۹۴۰ – سقفهای شیب دار کوشش اورا برای رهای شدن از معماری جعبه ای میرساند. فرمها نظیر بازی فروبل می مانند. موزه گوگنهایم ؛نیویورک؛۱۹۵۹ –دراینجا تمام فضا از یک رمپ دو طبقه زیبا ومارپیچ که با ملایمت بطرف یک گنبد شیشه ای مدور بالا می رود.تشکیل یافته است. نور از این گنبد شیشه ای بداخل می تابد. در همه جا جزییات در هماهنگی با این واژه مدور قراردارند :میزها؛چراغها؛گلدانهای آویزان ؛صندلی ها وقا ب هایی که نور را از نورگیرسقف می گیرند.همگی گرد هستند.
  3. sam arch

    سلمان هراتی

    تاپیک آثار سلمان هراتی سلمان هراتی در سال ۱۳۳۸ در روستای مرزدشت تنکابن مازندران در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. درس‌های ابتدایی تا پایان دوران متوسطه را در زادگاهش خواند. سپس در دانشسرای راهنمایی تحصیلی پذیرفته شد و پس از دو سال در رشتهٔ هنر، مدرک فوق دیپلم اخذ کرد. وی پس از پایان تحصیلات در یکی از مدارس روستاهای دور لنگرود مشغول تدریس شد. تخلص او در اشعارش «آذرباد» بود و در شعرهايش ميتوانيم تاثير از سهراب سپهري و فروغ فرخزاد را نگاه كنيم او حتي يكي از شعرهايش را تقديم به سهراب سپهري كرده بود دوستي او با سیدحسن حسینی و قیصر امین‌پور زبانزد است ، سیدحسن حسینی بعد از مرگ سلمان يكي از بهترين آثار ادبيش يعني كتاب "بيدل ، سپهري و سبك هندي" را تقديم به او كرد و قيصر امين پور هم كليات او را منتشر كرد. سلمان هراتی به عنوان شاعری دگراندیش به حساب میآید. ویژگی های شعر سلمان سلمان هراتی از شاعارن بنام عصر انقلاب است که زبان و اندیشه و دیدگاه نوینی در اشعارش جلوه گر است شعر سلمان با تصاویر بدیع از طبیعت و حالات درونی انسان ارتباط با خدا ، ویژگی خاص و لحن مختص به خود است . زبان شعر او صمیمی و ساده است او تمام صداقت و صمیمیت خود را در قالب شعر هایش میریخت .شعر او در عین ارتباط داشتن تنگاتنگ با طبیعت و راز و نیاز با خدا دارای مضمونی اجتماعی و پر شور است . شعر سلمان از نظر لحن و بیان تصاویر طبیعت و زندگی و سادگی گفتار ، شباهت هایی با شعر سهراب دارد ، سلمان در ثالبهای گوناگون شعر سروده است اما بیشترین سروده های او در قالب شعر منثور - شعر سپید - است 0 در اشعار او تاثیرهایی از شاعرن مطرح معاصر دیده میشود که البته تقلید گونه نیستو در خلال زبان شعر او اصالت و خلاقیت شاعر در آ،رینش تصاویر و اندیشه و نوگرایی ذهن و زبان او هویداست. شعر سلمان خواننده شعرهای سلمان هراتی، در وهله نخست بیش از هر چیز با ایدئولوژی شاعر مواجه می شود. بیشتر اشعار سلمان، مستقیم یا غیر مستقیم به بازگویی جهان بینی، اعتقادات و برداشت های اجتماعی و سیاسی او می پردازد. سلمان هراتی شعر را برای ادای تعهد اجتماعی و حتی گاه سیاسی خود می داند. آنجا که سلمان از وطن می گوید، منظورش ایران معاصر است و در وصف آن، نه به تاریخ سرک می کشد و نه مختصات فرهنگ ملی را برجسته می کند، بلکه از ایرانی سخن می گوید که نام خیابان هایش را شهیدان برگزیده اند، بهشت زهرایی دارد که آبروی زمین است، میزبان حضرت امام رحمه الله بوده و به واسطه جنگ، چندین تابستان است که در خون و آفتاب می رقصد. زبان شعر سلمان زبان شعر سلمان هراتی، زبان شعر انقلاب است. او را می توان از تأثیرگذارترین شاعران در حوزه زبان این دوره دانست. کمتر خواننده ای است که در ارتباط برقرار کردن با شعر سلمان به مشکل بیفتد. در شعر او، کلمات طوری در کنار هم چیده شده اند که هیچ کدامشان برای بقیه غریب نیست. سلمان در شعرهای نو خود ثابت کرده که توانایی بهره گیری از عامیانه ترین لغات را دارد. البته 27 سال سن و 10 سال شاعری، زمان اندکی برای هراتی بود تا زبان شعر خود را بارور کند و شعرهای جدید بیافریند. شاعر شعر جنگ زنده یاد سلمان هراتی، جزو پانزده شاعر برگزیده بیست سال شعر جنگ است که در سال 1379 معرفی شد. او یکی از شاعران برجسته و توانا در عرصه انقلاب و شعر جنگ است که خیلی زود انقلاب را درک و آن را در اشعارش منعکس کرد. شعر سلمان، سرشار از عشق، ایمان و خلوص است که ارزش های بی بدیل هویت انسانی را نشان می دهد. در شعر او جنگ عنصری ضدبشری و ویران کننده نیست، بلکه زیبا و واجب است و رنگ دفاع مقدس به خود می گیرد: وقتی که از هوای گرفته بودن. به سمت جبهه می آیی. تمام تو در معیت آفتاب است. زیر کسای متبرک توحید. نگاه معنوی پیوند مسائل اجتماعی با دنیای انتزاعی، نقطه عطفی در شعر متعهد بعد از انقلاب است. نگاه معنوی به موضوعات اجتماعی، در شعر سلمان هراتی به اوج خود می رسد.این نوع نگاه، شعر سلمان را سرشار از امید و بشارت کرده است. او در شعرهایش به مردم آینده ای درخشان را نوید می دهد. این بشارت و امید از سرچشمه باوری است که سلمان به انقلاب اسلامی دارد. از این رو چنین می سراید: دیروز اگر سوخت ای دوست غم برگ و بار من و تو‌‌ امروز می آید از باغ بوی بهار من و تو دیروز درغربت باغ من بودم و یک چمن داغ امروز خورشید در دشت آیینه دار من و تو شعر اعتراض و هشدار پس از گذشت چند سال از پیروزی انقلاب اسلامی، رفته رفته ناکامی ها و نامرادی ها که معلول عواملی چون از یاد رفتن برخی از ارزش ها بود، نمایان شد. شعر اعتراض سلمان، زورگویان و زراندوزانی را مورد خطاب قرار می دهد که بدون توجه به مفاهیم و ارزش های انقلاب، در پی منافع خویش هستند. چرا سهم عبداللّه جریب جریب زحمت است و حسرت و سهم ناصرخان هکتار محصول است و استراحت؟... ما در مقابل آمریکا ایستاده ایم اما چرا هنوز کیومرث خان خرش می رود عبدالله با داس هر شب چند خوک سر مزرعه می کشد اما وقتی ارباب می آید، مجبور است تعظیم کند چرا عبدالله مجبور است به این خوک تعظیم کند؟... آثار : از آسمان سبز (مجوعه شعر 1365). دری به خانهٔ خورشید (مجوعه شعر 1368). از این ستاره تا آن ستاره (شعر برای کودکان 1367) در کنار قیصر امین پور
  4. sam arch

    سلمان هراتی

    تاپیک زندگی نامه غنچه ی نرگس در ضیافت تولدت خاک در شکوه جنبشی دگر رخت زرد خویش را درید و تکان تازه ای به خویش داد هم بدین سبب به رود زد تا غبار تاخت ستمگران دهر را / در گذر آب شستشو دهد انتظار سهم ماست اعتراض نیز ما ظهور نور را به انتظار / با طلوع هر سپیده آه می کشیم ای دلیل جنبش زمین قسم به فجر / تا تولد بهار عدل / ظالمان دهر را به دار می کشیم گوش را به نبض تند خاک می دهیم گام عادلی بزرگ را / منتظر، شماره می کند در بهار، اعتراف سبز باغ را شنیده ام که می شکفت اذن رویش بهار را تو داده ای * باور گلی به ذهن ساقه های سبز لیک خود چو غنچه ای صبور / بسته مانده ای رسم غنچه نیست بسته ماندن غنچه های نرگس این زمان - / به ناز باز می شوند ما ظهور عطر را ز غنچه تا به گل شدن / انتظار می کشیم خاک تشنه است و ما از این کویر / خندقی به سمت جویبار می کشیم * یک چپر میان ماست پشت آن چپر که تا خداست با فرشته ها به گفتگو نشسته ای * آفتاب / از جبین پاک تو طلوع می کند در فضای پاک چشم روشنت / محو می شود غروب می کند ایستاده ای بلند / روشنان ماهتاب را نظاره می کنی با تو آسمان تولدی دوباره یافت پیشوای کاروان عشق! کاروان حماسه می سراید اینچنین: /انتظار سهم ماست / اعتراض نیز منجیا، یقین تو نیز منتظر / چشم بر اشاره ی خدا نشسته ای! مسگرآباد، تهران، 15/12/1360
  5. sam arch

    علی اکبر صارمی

    علی اکبر صارمی متولد: 1332 حوزه فعالیت : معماری و نقاشی سبک : پست مدرن تاثیر گرفته از : لویی کان علی‌اکبر صارمی (۱۳۲۲-) معمار و نقاش ایرانی است. صارمی در سال ۱۳۲۲ متولد شد. در سال ۱۳۴۷ از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته معماری فارغ‌التحصیل شد. او تحصیلات خود را در دانشگاه پنسیلوانیا در دریافت درجه دکتری پی‌گرفت. رساله دکتری او زیر نظر استادش لویی کان نوشته شد. صارمی پس از بازگشت به ایران، در دفتر معماری سردارافخمی مشغول به کار شد و در سال ۱۳۵۹ دفتر شخصی خود، مهندسین مشاور تجیر، را تأسیس کرد. او علاوه بر تدریس دانشگاهی تهران، مقالاتی نیز در مجلات معماری معتبر دنیا منتشر کرده است. صارمی همسر هایده حائری، بازیگر معروف سینما و تئاتر، است. سوابق تدریس• مدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی ۱۳۶۹-تا کنون • مدرس دانشگاه فارابی ۱۳۵۵-۱۳۵۹ • مدرس دانشگاه تهران ۱۳۷۳-۱۳۷۶ عناوین و سمت ها • عضو كانون مهندسان معمار دانشگاه تهران • عضو سازمان نظام مهندسی ساختمان استان تهران • عضو انجمن صنفی مهندسان مشاور معمار و شهرساز • عضو جامعه مهندسان معمار ایران • رئیس هیات مدیره مهندسین مشاور تجیر از ۱۳۵۹ • مدرس در دانشگاه آزاد اسلامی • عضو هیات امناء انجمن مفاخر معماری ایران آثار ساخته شده • ویلای صارمی، نوشهر، ۱۳۵۲ • خانه افشار، زعفرانیه، تهران، ۱۳۵۳-۱۳۵۵ • برج بلور، تبریز، ۱۳۷۹ • ساختمان سفارت جمهوری اسلامی ایران در الجزایر، ۱۳۸۱ • ساختمان سفارت جمهوری اسلامی ایران در تیرانا آلبانی، ۱۳۸۱-۱۳۸۳ • تالار شهر کرمانشاه(تالار انتظار)، ۱۳۸۷-۱۳۸۳ • آمفی تئاتر انستیتوپاستور، تهران، تجیر ۱۳۶۷ • سفارت جمهوری اسلامی ایران در آلبانی، تجیر ۱۳۷۹ • ساختمان تجاری و اداری برج بلور، تبریز، تجیر ۱۳۸۰ • مجموعه تجاری و فرهنگی و شورای شهر مشهد، تجیر ۱۳۸۳ • مجموعه نمایشگاهی و اداری، كیش، تجیر ۱۳۸۴ آثار تالیفی • معماری و موسیقی، مجموعه مقالات، نشر فضا ۱۳۷۰ • كتاب گیلان، مجموعه مقالات، انتشارات روشنگران ۱۳۷۵ • تاریخ معماری و شهرسازی، مجموعه مقالات، انتشارات میراث فرهنگی ۱۳۷۵ • ارزشهای پایدار در معماری ایران، انتشارات میراث فرهنگی • طرح هایی از ایران، انتشارات فرهنگسرا ۱۳۷۷ • ارائه طرح هنرستان هنرهای تجسمی كرج، كتاب نگاهی به مهندسی ساختمان و معماری معاصر ایران 3، انتشارات وزارت مسكن و شهرسازی ۱۳۷۷ • ارائه طرح خانه جلفا، كتاب معماری جهان نوشته كنت فرامپتون، امریكا ۱۳۷۹ • ارائه طرح های سفارت خانه های آلبانی و الجزایر، كتاب معماری دیپلماتیك، انتشارات وزارت امور خارجه ۱۳۸۳ منابع بانی‌مسعود، امیر. معماری معاصر ایران. تهران: نشر هنر معماری قرن، ۱۳۸۸. شابک ‎۹۷۸-۶۰۰-۵۱۷۲-۱۱-۹.
  6. .Godfather.

    مولانـا

    منبع : سایت عرفان شمس زادگاه مولانا: جلال‌الدين محمد درششم ربيع‌الاول سال604 هجري درشهربلخ تولد يافت. سبب شهرت اوبه رومي ومولاناي روم، طول اقامتش‌ و وفاتش درشهرقونيه ازبلاد روم بوده است. بنابه نوشته تذكره‌نويسان وي درهنگامي كه پدرش بهاءالدين از بلخ هجرت مي‌كرد پنجساله بود. اگر تاريخ عزيمت بهاءالدين رااز بلخ در سال 617 هجري بدانيم، سن جلال‌الدين محمد درآن هنگام قريب سيزده سال بوده است. جلال‌الدين در بين راه در نيشابور به خدمت شيخ عطار رسيد و مدت كوتاهي درك محضر آن عارف بزرگ را كرد. چون بهاءالدين به بغدادرسيدبيش ازسه روزدرآن شهراقامت نكرد و روز چهارم بار سفر به عزم زيارت بيت‌الله‌الحرام بر بست. پس از بازگشت ازخانه خدا به سوي شام روان شد و مدت نامعلومي درآن نواحي بسر برد و سپس به ارزنجان رفت. ملك ارزنجان آن زمان اميري ازخاندان منكوجك بودوفخرالدين بهرامشاه‌نام داشت، واو همان پادشاهي است حكيم نظامي گنجوي كتاب مخزن‌الاسرار را به نام وي به نظم آورده است. مدت توقف مولانا در ارزنجان قريب يكسال بود. بازبه قول افلاكي، جلال‌الدين محمددرهفده سالگي ‌درشهرلارنده به‌امرپدر، گوهرخاتون دخترخواجه لالاي سمرقندي را كه مردي محترم و معتبر بود به زني گرفت و اين واقعه بايستي در سال 622 هجري اتفاق افتاده باشد و بهاءالدين محمد به سلطان ولد و علاءالدين محمد دو پسر مولانا از اين زن تولد يافته‌اند.
  7. زندگی‌نامه مرحوم ناصر حجازی در کتاب «اسطوره‌ای به رنگ آسمان» به همت محمدجواد سعدی‌پور توسط انتشارات نوید صبح منتشر شد. به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات فارس، زندگی نامه ناصر حجازی در کتاب «اسطوره‌ای به رنگ آسمان» به همت محمد جواد سعدی پور توسط انتشارات نوید صبح منتشر شد. این کتاب در 8 فصل نوشته شده است. سیری اجمالی بر فوتبال جهان، ایران و باشگاه استقلال، زندگی نامه ناصر حجازی، زندگی خصوص اسطوره فوتبال ایران،‌ آغاز مریضی و کوچ عقاب از این جهان، حجازی از نگاه دیگران و ناگفته‌های گفتنی، خاطرات جالب توجه نزدیکان حجازی، مصاحبه و سایر گفته‌های خواندنی در مورد زنده یاد حجازی و شخصیت حجازی از نگاه هنرمندان و ورزشکاران و اسطوره از نگاه هواداران عنوان فصل‌های این کتاب است. ناصر حِجازی (23 آذر 1328 در تهران-2 خرداد 1390در تهران) مربی و بازیکن فوتبال ایرانی بود. او دروازه‌بان اول تیم ملی فوتبال ایران در دهه 1350 بود و قهرمانی در جام ملت‌های آسیا، قهرمانی در بازی‌های آسیایی و شرکت در المپیک و جام جهانی فوتبال را در کارنامه دارد. او هم‌چنین به هم‌راه تیم تاج قهرمانی در جام تخت جمشید و جام باشگاه‌های آسیا را تجربه کرده‌است. وی در روز 2 خرداد 1390 پس از تحمل مدت‌ها رنج ناشی از بیماری سرطان ریه در بیمارستان کسری تهران درگذشت و در تاریخ 4 خرداد 1390 خورشیدی در «قطعه نام‌آوران» بهشت زهرا به خاک سپرده شد. این کتاب در 343 صفحه با قیمت 12هزار 800 تومان توسط انتشارات نوید صبح منتشر شده است. علاقه مندان برای تهیه کتاب می‌توانند با شماره09199118310 تماس بگیرند. منبع
  8. sam arch

    ارنست همینگوی

    ارنست همینگوی Ernest Hemingway نویسنده رئالیست و بزرگترین رمان نویس آمریکایی در ۲۱ جولای ۱۸۹۹ در «اوک پارک » (حومه شیکاگو ) از توابع ایالات « ایلی نویز » به دنیا آمد و در دوم جولای ۱۹۶۱ در «Ketchum » واقع در ایالت « آیداهو » هنگامی که تفنگ شکاری خود را پاک می کرد اشتباهاً هدف گلوله خود قرار گرفت. و با مرگ او درخشان ترین چهره ی ادبیات قرن بیستم آمریکا ناپدید گردید. پدرش دکتر «کلارنس همینگوی» مردی سرشناس و قابل احترام بود و علاوه بر پزشکی به شکار و ماهیگیری نیز علاقه داشت. دکتر کلارنس همسری داشت پرهیزگار و با ایمان که انجیل می خواند و با اهل کلیسا محشور بود و از او صاحب شش فرزند بود. دومین فرزند این پزشک «ارنست» نامیده می شد. چون پدر و مادرش با هم توافق و تجانس اخلاقی نداشتند ، ارنست از این حیث دچار زحمت و اِشکال بود. مادر به فرزند خود توصیه می کرد که سرود مذهبی یاد بگیرد، اما پدرش چوب و تور ماهیگیری به او می داد که تمرین ماهیگیری کند. در ده سالگی پدرش او را با تفنگ و شکار آشنا ساخت. در دبستان همینگوی احساس کرد که ذهنش برای ادبیات مستعد است و شروع به نوشتن مقالات ادبی، داستان و روزنامه ای که خود شاگردان اداره می کردند، نمود. رفقای وی سبک انشای روان او را می ستودند؛ با وجود این عملاً علاقه و محبتی به او نشان نمی دادند، گویی در نظر آنها برتری و امتیاز گناهی نابخشودنی بود. ارنست به ورزش خیلی علاقه نشان می داد و به قدری در این کار بی باک بود که یکبار دماغش شکست و بار دیگر چشمش آسیب دید! تنفر از خانواده و دبستان هم موجب شد که وی هر دو را ترک گوید. او دوبار گریخت، بار دوم غیبت او چندین ماه طول کشید؛ می گفتند او در به در شده و به شداید و سختی های زندگی تن در داده و تجربیاتی اندوخته است. او گاهی در مزرعه کارگری می کرد، زمانی به ظرف شویی در رستوران ها می پرداخت و مدتی نیز به طور پنهانی به وسیله قطارهای حامل کالای تجارتی از نقطه ای به نقطه ی دیگر سفر می کرد. ارنست در حال ماهی گیری
  9. ماری کوری: ماریا اسکلودووسکا فیزیکدان لهستانی الاصل در سال 1867 در ورشو دیده به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی را در کشور خودش دیده به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی را در کشور خودش طی کرد و سپس در 1890 به پاریس رفت و تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته ی علوم پی گرفت. سپس در 1895 با پرفسور پیرکوری استاد فیزیک و شیمی ازدواج کرد و از آن پس ماری کوری نامیده شد. وی برای اخذ مدرک دکترا دست به آزمایشاتی زد که هدف آنها کشف و شناسایی عناصری با خواص اورانیوم بود. در 1898 پس از سه سال تلاش شبانه روزی و طاقت فرسا به یاری همسرش موفق به کشف پولونیوم و رادیوم گردید. این زوج دانشمند در 1903 به دریافت جایزه نوبل نائل شدند اما اندکی بعد پیرکوری در تصادفی جان باخت. ماری کوری به مطالعات خود ادامه داد و در سال 1910 توانست رادیوم خالص بدست آورد. سپس به سمت استادی دانشگاه مفتخر شد و نیز عضویت در آکادمی طب را بدست آورد و یکسال بعد دومین جایزه نوبل را دریافت داشت. وی به سال 1934 بر اثر تماس با تشعشعات اتمی و کم خونی شدید دارفانی را وداع گفت.
  10. - Nahal -

    هما میرافشار

    در سال ۱۳۲۵ در تهران متولد شد . وی سرودن شعر را در سال‌های دبیرستان اغاز کرد . چندین سال بعد هما با علی میرافشار ازدواج کرد و بعد از ان نام خانوادگی خود را به میرافشار تغییر داد . هما شعر، عکس، و داستان در یک روزنامه و یک هفته نامه منتشر می‌کرد . وی دارای دو فرزند است یک پسر به نام کیوان ( کوین ) ویک دختر به نام کتایون . وی در گروهی با اسدالله ملک کار تعلیم را آغاز کرد و در سال ۱۹۶۲ از دانشگاه موسیقی فارغ تحصیل شد . هما میر افشار با خوانندگان معروف ایرانی همکاری داشته‌است. وی در سال ۲۰۰۵ برنده Persian Golden Lioness Awards از اکادامی موسیقی شده‌است . ترانه‌های هما میرافشار دارای سبکی خاص و بسیار زیبا هستند . هما میرافشار در این سال‌ها دو کتاب با نام‌های «گلپونه‌ها» و «آلاله‌ها» منتشر کرده‌است . وی اکنون ساکن لوس‌آنجلس است. گزیده ترانه ها : - «شب» (شب بلند و دل من در تب و تابه وای...) - موسیقی و تنظیم: ناصر چشم‌آذر، خواننده: حمیرا - «هوس میکده» (هوس میکده داره دل دیوونهٔ من...) - خواننده: گلپایگانی - «ساغر هستی» (تو ای ساغر هستی، با کامم ننشستی...) - موسیقی: جمشید شیبانی، تنظیم: شهرداد روحانی، خواننده: هایده - «نوبهار» (هموطن آمد دوباره نوبهار...) - موسیقی: مرتضی برجسته، تنظیم: اف.ام فیلارمونیک، خوانندگان: ویگن، عارف، ستار، مرتضی، لیلا فروهر، فتانه. - «انتظار» (وای که انتظار میکشه منو...) - موسیقی و تنظیم: بابک افشار - خواننده: شکیلا - «گلپونه‌ها» (گلپونه‌های وحشی دشت امیدم، وقت سحر شد...) - موسیقی و تنظیم: حسین پرنیا - خواننده: ایرج بسطامی ویکی پدیا آثار : هما میرافشار
  11. قصه افسانه داستان رمان داستان کوتاه حکایت لطیفه تمثیل مقامه سفرنامه زندگینامه نمایشنامه فیلمنامه قصه (story) که جمع آن در زبان تازی قصص و اقصیص می باشد بیان وقایعی است غالباً خیالی که در آنها معمولاً تاکید بر حوادث خارق العاده، بیشتر از تحول و تکوین آدمها و شخصیتها است. در قصه "محور ماجرا بر حوادث خلق الساعه استوار است. قصه ها را حوادث به وجود می آورند و در واقع رکن اساسی و بنیادی آن را تشکیل می دهند، بی آنکه در گسترش بازسازی آدمهای آن نقشی داشته باشند، به عبارت دیگر شخصیتها و قهرمانان در قصه کمتر دگوگونی می یابند و بیشتر دستخوش حوادث و ماجراهای گوناگون واقع می شوند. قصه ها شکلی ساده و ابتدایی دارند و ساختار نقلی و روایتی، زبان آنها اغلب نزدیک به گفتار و محاوره عامه مردم و پر از آثار اصطلاحها و لغات و ضرب المثل های عامیانه است." هدف اصلی در نگارش اغلب قصه های عامیانه، سرگرم کردن و مشغول ساختن خواننده و جلب توجه او به کارهای خارق العاده و شگفت انگیز چهره هایی است که نقش آفرین رویدادهای عجیب هستند. ظهور عوامل و نیروهای ماوراء طبیعی نظیر هاتف غیبی، سروش، سیمرغ و فریادرسی قهرمانان قصه ها وجود قصرهای مرموز، باغهای سحرآمیز، چاهها و فضاهای تیره و تار، دیو و پری و اژدها و سحر و خسوف و کسوف و رعد و برق و تاثیر اعداد سعد و نحس و جشم شور و خوابهای گوناگون و رمل و اسطرلاب و چراغ جادو و داروی بیهوشی و نظایر آن، از عناصر اصلی و سازنده اغلب قصه های ایرانی و کلاً قصه هایی است که در مشرق زمین و سرزمینهایی چون هند، توسط قصه نویسان ساخته و پرداخته شده است. شخصیتهای موجود در قصه ها، غالباً مظهر آرمانها، خوشیها و ناخوشیهای مردمی هستند که قصه نویس خود به عنوان سخنگوی آن مردم، در خلال رفتار و گفتار آنان، با زبانی ساده و جذاب و سرگرم کننده به شرح آن احساسات و عواطف می پردازد و خصال نیک و فضایل اخلاقی ایشان را بیان می کند. از مشخصات اصلی قصه، مطلق گویی به سوی خوبی یا بدی و ارائه تیپهای محبوب یا منفور، به عنوان نمونه ها و الگوهای کلی، فرض و مبهم بودن زمان و مکان، همسانی رفتار قهرمانها، اعجاب انگیزی رویدادها و کهنگی موضوعات است. در قصه، طرح و نقشه رویدادها بر روابط علت و معلول و انسجام و وحدت کلی و تحلیل ویژگیهای ذهنی و روانی و فضای معنوی و محیط اجتماعی قهرمانان استوار نیست و از این جهت با داستان تفاوت دارد.
  12. ونسان ون ‌گوگ در خروت-زوندرت در ایالت برابانت هلند نزدیک مرز بلژیک به دنیا آمد. او پسر آنا کورنلیا کاربنتوس و تئودورس ون گوگ بود. پدر و پدر بزرگش کشیش بودند و سه‌تا از عموهایش دلال آثار نقاشی بودند. اسم پدربزرگ و عموی او نیز ونسان بود که به او عمو کنت می‌گفت. همچنین ونسان نام برادر بزرگ‌تر وی و فرزند اول خانواده بود که چندی پس از تولد و یک سال قبل از تولد ونسان درگذشته بود. برادر محبوب و حامی‌اش تئودورس، ملقب به تئو، چهار سال بعد از ونسان در ۱ مه ۱۸۵۷ به‌دنیا آمد. سپس خانواده ون گوگ دارای چهار فرزند دیگر شد، یک پسر به نام کور و سه دختر به نام‌های آنا‌، الیزابت و ویل. ونسان اغلب کودک ساکت و آرامی بود. در ۱۸۶۰ وارد دبستان روستای زاندرت شد. جایی كه يک كشيش کاتوليک به ۲۳۰۰ دانش‌آموز درس می‌داد. از سال ۱۸۶۱ همراه خواهرش ویل در خانه تحت تعلیم بک معلم خصوصی بود تا اینکه در سال ۱۸۶۴ به یک مدرسه شبانه‌روزی به نام سنت پرولی در زونبرگ رفت. دوری از خانواده او را افسرده می‌کرد و این مساله را در بزرگ‌سالی نیز عنوان کرد. در ۱۸۶۶ به یک دبیرستان به نام ویلن کلس در تلبوری رفت و در آن‌جا تحت نظر کنستانتین هایزمن، که در پاریس به موفقیت‌هایی رسیده ‌بود، اصول اولیه طراحی را آموخت. در ۱۸۶۸ ونسان ناگهان به خانه بازگشت؛ تعریف وی از دوران نوجوانی و جوانی‌اش این چنین بود: «دوران جوانی من، تاريک، سرد و بی‌حاصل بود...» سیب‌زمینی خورها، اولین شاهکار ون گوگ که در سال ۱۸۸۵ کشیده شده‌استونسان در سال ۱۸۶۹ نزد عمویش ونسان در یک بنگاه خرید و فروش آثار هنری مشغول به کار شد و پس از مدتی از طرف عمویش به لندن فرستاده شد. این دوران خوبی برای ونسان بود و در بیست سالگی از پدرش بیشتر پول در می‌آورد. در همین دوران او عاشق دختر صاحب‌خانه‌اش اگنی لویر شد ولی از وی جواب رد شنید. ونسان به تدریج منزوی شد و به مذهب روی آورد. پدر و عمویش او را به پاریس فرستادند. در آنجا بود که ونسان از این‌که با هنر مانند یک کالای مصرفی برخورد می‌کرد پشیمان شد و این روحیه را به مشتریان نیز منتقل می‌کرد تا این‌که در ۱۸۷۶ از کار اخراج شد. اعتقاد مذهبی او به تدریج شدیدتر شد تا آن‌جا که به انگلستان بازگشت و در یک مدرسه به صورت خیر‌خواهانه و بدون دستمزد به تدریس مشغول شد. او تصور می‌کرد در مسیر درست زندگی قرار گرفته‌است. این مدرسه در بندر رمسگیت قرار داشت و این فرصتی بود تا ونسان چند طرحی از مناظر آنجا بکشد. مدتی بعد جای مدرسه عوض شد و ونسان هم به خانه بازگشت و شش ماه را در یک کتاب فروشی به کار مشغول بود، ولی این‌کار وی را راضی نمی‌کرد و وی بیشتر وقت خود را در اتاق پشت مغازه به طراحی و ترجمه انجیل به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی و آلمانی می‌گذراند. در این دوران به گواهی هم اتاقی‌اش گورلیتز که معلمی جوان بود به شدت صرفه‌جو بود و از مصرف گوشت پرهیز می‌کرد. در سال ۱۸۷۷ وی تصمیم داشت روحانی شود و تحصیلات الهیات را در دانشگاه ادامه دهد. بنابراین خانواده‌اش او را به آمستردام و نزد دیگر عمویش یان که یک فرمانده نیروی دریایی بود فرستادند. ولی وی موفق به تحصیل در الهیات نشد و آنجا را ترک کرد. زندگی هنری شب پرستاره، منظرهٔ اتاق ونسان در بیمارستان روانی، ۱۸۷۹ون ‌گوگ جوانی خود را به عنوان دلال آثار هنری، معلم و واعظ مذهبی گذراند. او اعتقاد دینی عمیقی داشت و مدتی در انگلستان و نیز در میان کارگران معادن زغال سنگ بلژیک به عنوان مبلغ غیرروحانی مسیحی فعالیت کرد. پس از مواجهه با آثار ژان فرانسوا میله عمیقا تحت تاثیر نقاشی‌های او و پیام اجتماعی آن‌ها قرار گرفت. در همین زمان بود که طراحی را به‌صورت جدی و حرفه‌ای شروع کرد. برادر جوان‌ترش تئو که به خرید و فروش تابلو‌های نقاشی اشتغال داشت بعدها باعث آشنایی او با نقاشان دریافتگر (امپرسیونیست) شد. او فعالیت‌ هنری خود را به عنوان طراح و نقاش از سال ۱۸۸۰ و در سن ۲۷ سالگی شروع کرد. وی از آنجاکه در سن ۳۷ سالگی درگذشت، در واقع تمام آثارش را در ۱۰ سال آخر عمر کوتاه خویش آفرید که شامل ۹۰۰ نقاشی و ۱۱۰۰ طراحی می‌باشد. برخی از مشهورترین آن‌ها در ۲ سال پایانی عمرش کشیده شده‌اند. او تنها در ۲ ماه پایانی عمرش ۹۰ نقاشی برجای گذاشت. و‌ن گوگ در ابتدا از رنگهای تیره و محزون استفاده می‌کرد تا اینکه در پاریس با دریافتگری (امپرسیونیسم) و نودریافتگری (نئو امپرسیونیسم) آشنا شد و این آشنایی پیشرفت هنری او را سرعت بخشید. ون ‌گوگ شیفته‌ نقاشی از کافه‌های شبانه، مردم طبقهٔ کارگر، مناظر طبیعی فرانسه و گل‌های آفتاب‌گردان بود. مجموعهٔ گل‌های آفتابگردان او که تعدادی از آن‌ها از معروف‌ترين نقاشی‌هايش نیز محسوب می‌شوند شامل ۱۱ اثر می‌باشد خودنگاره‌ها و شب‌های پرستارهٔ وی از دیگر نقاشی‌های برجستهٔ او محسوب می‌شوند. در سال ۱۸۹۰ به دکتر گاشه روانشناسی که از او پرتره‌ای نیز کشیده‌است، مراجعه کرد. پیسارو این دکتر را به او معرفی کرده بود. اولین برداشت ون گوگ از گاشه این بود که دکتر خودش از او بیمارتر است. روز به روز فرورفتگی و افسردگی ون گوگ عمیق‌تر می‌شد. در ژوئیه ۱۸۹۰ در سن ۳۷ سالگی درمیان کشتزارها گلوله‌ای در سینه خود خالی کرد. روز بعد در مهمان‌سرای رَوو درگذشت. ونسان آخرین احساسش را به برادر خود، که قبل از مرگش بر بالین وی آمده بود، این‌گونه بیان کرد: «غم برای همیشه باقی خواهد ماند». شش ماه بعد تئو نیز درگذشت. فیلم‌های داستانی و مستند زیادی درباره ون‌گوگ و آثارش ساخته شده است. مرگ طبیعت بی‌جان: گلدان همراه دوازده آفتابگردان، آگوست ۱۸۸۸هنگام مرگ همچون رافائل، سی و هفت سال بیشتر نداشت و سال‌هایی که به نقاشی مشغول بود از یک دهه فراتر نرفت. تابلوهایی که باعث شهرت او شده‌اند در طول سه سالی کشیده شد که مدام گرفتار حمله‌های عصبی و افسردگی بوده‌است. امروز بیشتر مردم بعضی از این تابلوها را می‌شناسند؛ گل‌های آفتابگردان، صندلی خالی، شب‌های پر ستاره، درختان سرو و بعضی پرتره‌هایش به صورت تصاویر چاپی، شهرت جهانی دارند و در بسیاری از اتاق‌های سادهٔ مردم عادی نیز دیده می‌شوند. این دقیقا همان چیزی است که ون گوگ می‌خواست. او دوست داشت تابلوهایش تاثیر‌ مستقیم و قوی چاپ‌نقش‌های رنگی ژاپنی را داشته باشند که بسیار تحسینشان می‌کرد. آرزو داشت هنر صاف و ساده‌ای بیافریند که نه تنها هنرشناسان متمول را خوش بیاید، که مایهٔ شعف و تسلای خاطر همه انسان‌ها باشد. پس از مرگ ون گوگ، تابوتش را پر از گل‌های آفتابگردان کردند. تئودوروس ون گوگ برادر محبوب و حامی‌اش تئودورس ملقب به تئو چهار سال بعد از ونسان در ۱ مه ۱۸۵۷ به‌دنیا آمد. وی به فروش تابلو‌های نقاشی اشتغال داشت و باعث آشنایی ونسان با نقاشان امپرسیونیست شد. تئو حتی زمانی که خود دستش تنگ بود مخارج ونسان را می‌پرداخت و در ازای آن ونسان تابلوهایش را برای او می‌فرستاد. او مخارج سفر ونسان به آرل در جنوب فرانسه و اقامتش در آن شهر را از درآمد خود ‌پرداخت. ونسان امیدوار بود بتواند چند سال در آن‌جا با خیال آسوده کار کند تا سرانجام روزی با فروش تابلوهایش زحمات برادرش را جبران کند، البته این آرزوی ونسان هیچ‌گاه برآورده نشد. تئودوروس همیشه با ونسان رابطهٔ بسیار صمیمی‌ای داشت و نامه‌های بسیاری به یکدیگر می‌نوشتند. تئو در واقع تنها فردی بود که در زمان حیات ونسان او و نقاشی‌هایش را عمیقا درک می‌کرد. او همچنین تنها کسی بود که هنگام مرگ ونسان در کنارش بود و هر کاری که از دستش بر‌می‌آمد برای نجات زندگی او انجام داد. نامه‌های ونسان به تئو ونسان در انزوای خود خواسته‌اش در آرل همه اندیشه‌ها و امیدهایش را در نامه‌هایی به تئو، که به صورت خاطره‌نگاری‌های روزانه درآمده بود می‌نوشت. در این نامه‌ها رسالتی که نقاش در خود احساس می‌کرده، تلاش‌ها و کام‌یابی‌ها، تنهایی غم‌بار و آرزوی داشتن هم‌صحبتی همدل به خوبی آشکار است. در یکی از نامه‌هایش به تئو می‌نویسد: «ایده تازه‌ای در سرم بود و این پیش‌طرحی از آن است. این بار موضوع تابلو همان اتاق خواب خودم است، اتاقی که در آن فقط رنگ است که اهمیت دارد؛ و ضمن آن که با سادگی و یک‌دستی خود شکوهی به اشیا داده‌است، نشان می‌دهد که این اتاق چیزی جز محل خواب و استراحت نیست. خلاصه بگویم، نگاه کردن به این تابلو باید موجب استراحت فکر و بیش از آن آسودگی خیال شود.» منبع
  13. Mohammad Aref

    زندگینامه پابلو پیکاسو

    در 25 ماه اکتبر سال 1881، پابلو روییزپیکاسو، فرزند دون خوزه روییز پیکاسو و ماریا پیکاسو لوپز، در مالاگا واقع در جنوب اسپانیا به دنیا می آید. پدر او، دون خوزه، نقاش بود که در مدرسه ی هنرهای زیبا، طراحی تدریس می کرده. پابلو پیکاسو که هر دم تغییر روش در کارش داشته است، در ناکجااباد هنر سیر می کرده و همه ی کوشش هایی را که برای طبقه بندی کارش در مقالات مفهومی یا در برگه دان های مورخان هنر به کار می رفته، به مبارزه می طلبید. وی در سراسر دهه های پربار گذشته، آثاری آفریده که از نظر شیوه بیان و شگرد کار، یکسره با هم فرق داشته. عناصر سبکی که به گمان هنر مندان آن زمان دیر زمانی پیش از این در گذشته پیکاسو مدفون شده بود ، به طور ناگهان سر بر می آوردند و وی همین عناصر را با دیگر عناصر در می آمیخته تا دستاوردهایی نو و پر شگفت پدید آورد. در وجود این اسپانیایی کوتاه قد با آن چشمان سیاه و خیره، نه یک نقاش و صد نقاش و هر یکی نوآورتر و پر خیال تر از دیگری نهان شده بوده. پیکاسو با ایستادگی بر آزادی هنر و حفظ استقلال استوار خود می خواست از نقاشان سراسر اعصار به سبب خواری های بیشمار که کشیده بودند، انتقام بگیرد. وی کاشف دلاور و دم دمی مزاج، شیفته تجربه گری و سر انجام، هنرمندی بود که به نیروی درونی پویای خود برانگیخته می شده. در نزد نسل هنرمندان، آثار پیکاسو حکم دارو تلقی می شده، که همچون محرک نیرومند و شگرفی در وجود تاثیر می گذاشته و حتی توجه بی اعتنایان را بر می انگیخته. پیکاسو با نیروی حیاتی بی باکانه ای سنت هایی را که در واقع، جز مشتی از تعلیمات محافظت شده ی دانشکده هنر نبود، در هم ریخته. وی در دوران کودکی خویش، بسیار خودرای و چه بسا در خیلی از منابع به عنوان فردی کله شق نام برده شده. به جای آن که به درس توجه کند، به ساعت خیره می شده و حرکت آهسته ی عقربه ها او را افسون می کرده است. او برای رقابت با پدرش، از سنین پایین، طراحی هایی را آغاز کرد که از نظر ترسیم خطوط و قدرت خارق العاده ی دید و تخیل، در خور توجه بودند. نبوغ و استعداد پیکاسو چنان شگفت آور بوده که بنا به گفته ی خود او پدرش که از هنر فرزند متحیر شده بود، قلم و تخته و رنگ خود را به او سپرده و اعلام کرده که دیگر هیچ گاه نقاشی نخواهد کرد. نخستین تصویرش که وی را به همگان شناساند. تصویر علم و نیکوکاری بود که پزشک راهبه ای را در کنار تخت یک بیمار علیل نشان می داد. این تصویر باعث شد که در سال 1897، وی در نمایشگاه هنرهای زیبای مادرید، نشان شایستگی دریافت کند: مسئله ای باعث شد تا خانواده اش، وی را به آکادمی سلطنتی سن فرناندو در مادرید بسپارند، اما چیزی نگذشت که از آکادمی و آموزش های خشک آن خسته و به پرسه زدن در خیابانها مشغول شده. البته، گاهی نیز به موزه پرادو می رفت و در آنجا، به شدت تحت تاثیر هنر قرار می گرفت. وی اجباری درونی به نقاشی کردن در خود حس می کرده، اما نمی خواست صرفا از حالت های کلیشه ای مدل رونگاری کند. این احساس به پیوستنش به گروه نقاشان و نویسندگان شورشی آن زمان انجامید که در صدر شکستن سنت ها بودند. جوانی او در روزگاری گذشت که تجارت آزاد جای خود را به سرمایه داری انحصاری می داد و تاثیر آن بر هنر و هنر مندان با تاثیر دوره های آرام و عادی تفاوت داشته است و هنرمندان را بر آن می داشت تا واکنشهای خود را نسبت به اوضاع و احوال مادی و ایدئولوژی پیرامون خود مورد ستایش قرار دهند: هنگامه ای که در آن، کهنه و نو در ستیزه خشونت باری درگیر می شوند. پیکاسو در فوریه سال 1900، نخستین نمایشگاه خود را شامل طرح و رسم های دوستانش، برپا و در اکتبر همان سال، به همراه یکی از دوستانش برای نخستین بار به پاریس سفر کرده و در آنجا، از طریق لگا، سزان، وان گوگ و......با آخرین پیشرفتهای صنایع هنری آشنا شده. از آثاری که در نتیجه ی این سفر خلق کرده بود، رقاصه غمگین و آسیاب گالت را می توان نام برد. دو سال پس از این سفر، یعنی در سال 1901، پیکاسو به همراه یکی از دوستانش نشریه ای به نام نشریه هنر جوان را منتشر می کند. این سال را آغاز دوره ی آبی زندگانی پیکاسو نام گذاری کرده اند. دورانی که شیوه کار وی تغییر کرد و آبی رنگ حاکم بر آثارش شده بود. در این دوره فقیران و ناتوانان موضوعات نقاشی او را تشکیل می دادند. البته ، خود وی به اندازه ی تهیدستان پرده های نقاشی اش فقیر و بی چیز بوده. در ماه آوریل سال 1904، پیکاسو برای همیشه بارسلون را ترک و در پاریس اقامت می گزیند. در پاییز همان سال با فرناندو اولیویه آشنا می شود و تا 1911 با او زندگی می کند. در این دوران رنگ صورتی بر نقاشی های وی حاکم می شود و این دوره از زندگی او را دوران صورتی نامیدند. موضوع نقاشی هایش نیز تغییر کرده و به سراغ دلقک ها، آکروبات ها و مقلدان می رفته. پس از خلق تابلو دوشیزگان آوین یون، پیکاسومتوجه عناصر اصلی قرار دادی در طرح مضامین شد و این نقطه ی آغاز سبک کوبیسم بود. پیکاسو با الهام از کارهای سزان، طبیعت بی جان را به تصویر کشیده و در تابلوهایش متوجه اشکال هندسی شده. در سال 1909 بوده که وی نخستین منظره کوبیسم را خلق کرده. تابلو سر یک زن نمونه ای از این دوران بوده است. در سال 1918، پیکاسو با الگا کولکوا، یکی از اعضای گروه باله در آن زمان ازدواج می کند. او دختر یک ژنرال روسی بوده و مراسم ازدواج آنها به رغم اعتقادات نه چندان محکم پیکاسو، در کلیسا انجام می شود. نتیجه این ازدواج پسری به نام پائلو بود که در سال 1921، به دنیا آمده. در این دوران پیکاسو به خلق نقاشی های مجسمه ای مشغول شده که شدیدا تحت تاثیر مکتب کلاسیک بوده است. ازدواج پیکاسو با الگا، در سال 1935 به جدایی منجر می شود و از معشوقه او ماری ترز والتر دختری به نام مایا به دنیا می آید. بی قیدی زناشوئی پیکاسو مدتی طولانی در آن زمان به افسانه تبدیل مشود. به غیر از متعددی که پشت سر گذاشته بوده، هفت زن برای مدت ناپایداری در زندگی او نقش رسمی بانوی الهام بخش او را به عهده داشته اند، که او همه آنها را فریفته، عذاب داده و تحقیر کرده است. علت این جدایی های مکرر را برخی از مولفین بی گمان تربیت پیکاسو توسط زن ها، یعنی مادرش، عمه هایش و خواهرهایش دانسته اند که پیکاسو هر جند هم قدر این زن ها را می دانسته اما به همان اندازه از تسلط آنها به وی گریزان بوده. سر انجام در سال 1961، با ژاکلین روک ازدواج کرده. ژاکلین تنها زن ماندگار در زندگی او بوده که تا زمان مرگ پیکاسو همراهش بوده. پیکاسو در 8 آوریل 1973، در اوج دلباختگی اش به ژاکلین درگذشت و ژاکلین روک نیز، که پس از پیکاسو شدیدا از نظر روحی دگرکون شده بود. در سال 1986، با شلیک گلوله خودکشی کرد. البته، از نظر عام او چیزی را از دست نداده: چرا که این عمل ضروری، تنها وسیله خلاص شدن از بار سنگین بیست سال جنون هوس آلود بوده. دیوید دون کان که سال ها بهترین لحظه های آن ها را عکاسی کرده بود مرگ ژاکلین را چنین تفسیر کرد: این گلوله نبوده که او را از پای درآورده، بلکه خاطره پیکاسو او را کشت.
×
×
  • اضافه کردن...