جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'زبان فارسی'.
8 نتیجه پیدا شد
-
مقاله افعال دومفعولی در زبان فارسی: تعامل میان نحو و کلام
sam arch پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات ادبی
چکیده: در این مقاله ساختار افعال دو مفعولی در زبان فارسی مورد بررسی قرار می گیرد. چنین بررسی ای در چارچوب دستور ساختاری گلدبرگ (زیر چاپ)، نگاهی متفاوت (غیر خطی) به چنین افعالی دارد. یکی از اهداف این پژوهش، تبیین ویژگی های درونی ساختارها و تعیین انواع ساختارهای افعال دو مفعولی در زبان فارسی است. در این مقاله درصددیم تا با نمایش تمایزات ساختاری افعال دو مفعولی در زبان فارسی، نقطة تلاقی نحو و کلام را نیز نشان دهیم. علاوه بر تفاوت های نحوی و صوری می توان به تمایزات کاربردی و کلامی نیز اشاره کرد. این مهم، تنها با نگاهی تعاملی (میان نحو و کلام) و به بیان دیگر، رویکردی صوری- نقشی میسر خواهد بود. بررسی داده های فارسی نشان می دهد که تأثیر ساخت اطلاع و تعامل آن با پذیرا و کنش رو در چنین ساختارهایی اجتناب ناپذیر است. بنابراین این بررسی نشان می دهد عوامل کاربردی، همگام با عوامل نحوی / صوری در عملکرد وابسته های اسمی تأثیر گذار هستند. ساخت اطلاع بر نحوة توزیع وابسته های اسمی و میزان سیطرة آن ها در جملات فارسی تأثیر بسزایی دارد. از این رو، این ساختارها علاوه بر تمایزات صوری، تفاوت های اطلاعی نیز دارند. در نتیجه، با اتکای به توجیه های نحوی در کنار ملاحظات کاربردی، می توان به تبیین چندجانبه و جامعی که هدف اصلی این پژوهش است، دست یافت. مشخصات مقاله: مقاله در 24 صفحه به قلم هنگامه واعظی (دکتری زبان شناسی همگانی،دانشگاه علامه طباطبایی تهران)منبع:جستارهای زبانی دوره پنجم بهمن و اسفند 1393 شماره 5 (پیاپی 21)),ensani.ir افعال دومفعولی در زبان فارسی تعامل میان نحو و کلام.pdf-
- فعل دو مفعولی
- پذیرا
-
(و 5 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
دانلود فیلم های آموزشی انسیس (زبان فارسی)
Peyman پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در معرفی، آموزش و دانلود نرم افزارهای تخصصی
فیلم های آموزشی انسیس (زبان فارسی) دانلود بخش اول - مقدمه توجه : دسترسی به بخش ویژه صرفا برای کاربران ویژه تالار مواد امکان پذیر است.- 9 پاسخ
-
- 7
-
- فیلم های آموزشی
- مولتی مدیا
-
(و 5 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
ناصر ایرانی سالهاست كه برخی از ادیبان و دانشمندان دردشناس درماناندیش هشدار میدهند كه زبان فارسی در خطر است و از دستاندركاران زبان فارسی میطلبند كه تا دیر نشده، تا زبان فارسی لطمههایی جبرانناپذیر نخورده و از زندگی معنوی و علمی معاصر خیلی عقب نیفتاده است، به رفع خطرهایی بپردازند كه این زبان عزیز را تهدید میكند. عمدهترین خطرهایی را كه آن ادیبان و دانشمندان دردشناس درماناندیش تشخیص دادهاند میتوان به سه دسته تقسیم كرد: خطر ناشی از ورود جامعههای فارسی زبان به دوران جدید؛ خطر ناشی از كمسوادی و كمبود نیروی خلاق در زبانسازی؛ و خطر ناشی ازمیدان عمل یافتن كمسوادی در رسانههای همگانی. ورود جامعههای فارسی زبان به دوران جدید فارسی زبانان را ناگزیر كرده است كه نهادهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی وفرهنگی به كلی نُوی پدید آورند و با دانشها و فلسفهها و آرمانها و ارزشها و تكنولوژیها و هنرها و ادبیات نُوی سروكار عملی و نظری پیدا كنند كه همه واژه نو میطلبند، و چون ساختن هزارها واژه نو كار آسانی نیست و ایجاد نهادهای جدید و سروكار یافتن با دانشها و فلسفهها و آرمانها و ارزشها و تكنولوژیها و هنر وادبیات جدید را نمیتوان موكول به وقتی كرد كه واژههای نو ساخته شد، سیل هر دم فزایندهای از واژههای بیگانه به دریای زبان فرو میریزد و، از آن رو كه جنسیت دیگری دارد و به آسانی در پیكر زبان جذب نمیشود، خواه ناخواه بحرانهایی در زبان به وجود میآورد. زندگی معاصر باعث شده است كه فرهنگهای مختلف، و زبان آن فرهنگها، با هم تماس و دادوستد پیدا كنند. در معاملهای كه بین زبان فارسی و زبانهای فرهنگهای غربی برقرار است، زبان فارسی بسیار میستاند و كم میدهد. از این رو نقش مترجمان و ستانندگان دیگر در توانا كردن زبان فارسی یا آلوده و بیمار كردن آن بسیار اهمیت یافته است. انصاف حكم میكند كه بگوییم مترجمان و سایر اشخاص زبانشناس و زبانسازی كه در دوره معاصر با زبانهای غربی تماس داشتهاند و از آن زبانها فراوان ستاندهاند زبان فارسی را در بیان اندیشههای مختلف به راستی توانا كردهاند. البته دستاوردها در تمام عرصههای زبان یكسان نبوده است. شاید، با توجه به نیازهای زندگی معاصر، زبان روابط اجتماعی و سیاسی بیشترین پیشرفت را داشته است و زبان علم و تكنولوژی كمترین پیشرفت را. به هر حال زبان فارسی كنونی بسیار غنیتر و تواناترو رساتر و زیباتراز زبان فارسی عصر قاجاریه است، و این غنا و توانایی و رسایی و زیبایی تا حد زیادی مرهون تماس و داد و ستدی بوده است كه فارسیزبانان با زبانهای غربی داشتهاند. اما سكه آن تماس و دادوستد روی دیگری هم دارد كه مخرب زبان فارسی است و آلودهكننده آن. مترجمان و سایر اشخاص زبانشناس و زبانساز تنها كسانی نبودهاند كه با زبانهای غربی تماس داشتهاند. مترجمان و سایر اشخاص كمسواد و تنكمایه هم با زبانهای غربی تماس داشتهاند و اینان، كه عدهشان بسی بیشتر از گروه اول بوده، از روی نادانی ساختارهای نحوی و عبارتها و واژههایی را وارد زبان فارسی كردهاند كه با روح و قواعد زبان فارسی سازگار نیست و آن را آلوده و بیمار میكند. ادبیان و دانشمندان دردشناس درماناندیش از این آلودگیها و بیماریها بسیار سخن گفتهاند و نیازی به تكرار گفتههای ایشان نیست. تنها، محض یادآوری، اشاره میكنم به غلطهایی نظیر: ○ لازم است در رابطه با فلان موضوع یك صحبتی با هم داشته باشیم. ○ یكی از محققان بزرگ روی رفتارهای ناهنجار كودكان مطالعه كرده است. ○ وزارت امورخارجه به امریكاییان برای سفر به سرزمینهای اشغالی هشدار داد. ○ عدهای از تظاهركنندگان مصری توسط پلیس مجروح شدند. ○ من دیروز حمام كردم یا دوش گرفتم. ○ ناظران بینالمللی انتخابات پارلمانی فلان كشور را زیر سؤال بردند. ○ نابودی جنگلها میرود كه محیط زیست را تخریب كند. ○ نرخ رشد اقتصادی درسالهای اخیر پایین آمده است. و غلطهای فراواندیگری كه همه در نتیجه ترجمه مكانیكی از زبانهای غربی به زبان فارسی راه یافته و آن را آلوده و زشت كرده است. خطر سوم آن است كه كمسوادی و تنكمایگی در رسانههای همگانی میدان عمل یافته است و تودههای مردم را دائماً زیر بمبارانی از غلطهای مخرب زبان قرار میدهد. وضع آموزش زبان فارسی در نظام آموزشی ما، از مرتبه ابتدایی گرفته تا مرتبه عالی، به گونهای نیست كه دانش آموختگان را توانا كند كه زبان را نیك به كار گیرند و درست را از نادرست تشخیص دهند. این است كه وقتی جملههای غلطی كه پیشتر ذكر كردم یا جملههای غلطی نظیر اینها: ○ نگاهی را كه به خط حمله تیم استقلال داشته باشیم میبینیم كه… ○ طوطیان قصهگو به جای تماس مستقیم با كودك ارتباط را ازطریق پرده تلویزیون با كودك برقرار كردند. ○ بازی دنبال میشود برای این دو تیم. ○ فرصت را میرفتند كه داشته باشند. كه در رسانههای همگانی تكرار میشود و گوش و چشم عامی و كمسواد و دانشآموخته جوان را پر میكند خواه ناخواه به زبان گفتاری راه مییابد و یكی از ریشههای اصلی درخت كهنسال زبان فارسی را میگنداند. چه باید كرد؟ در برابر این سه خطر یا مشكل چه باید كرد؟ باید گفت كه مشكل اول مشكلی است جهانی وبیشتر نزدیك به تمام زبانهای جهان، در واقع زبان تمام فرهنگهایی كه در زندگی بینالمللی حضور و نقش كم و بیش فعالی دارند، با آن دست به گریبانند. ولی مشكل دوم و مشكل سوم مشكلهایی است ملی، به حیات ملی كمتر ازمشكل اول زیان میرسانند، و رفعشان آسانتر است. رفع مشكل سوم، یعنی میدان عمل یافتن كمسوادی در رسانههای همگانی، آسانتر از مشكل دوم است. جامعه ما خوشبختانه جامعه ثروتمندی است، چه از لحاظ منابع طبیعی و تنوع اقلیمها و چه از حیث نیروی انسانی كارشناس. با آن كه نظام آموزشی جدید ما از ابتدا به جای آن كه زبان فارسی به دانش آموزان بیاموزد ادبیات فارسی به آنان آموخته و، بدتر از این، همگام با توسعه آموزش در كشور به تربیت معلمان متخصص در آموزش زبان فارسی همت نورزیده و به ناچار آموزش زبان فارسی در مدارس ابتدایی و راهنمایی و متوسطه بیشتر به معلمانی سپرده شده است كه خود در این رشته درس نخواندهاند و كارشناس نشدهاند و لذا توان آن را نداشتهاند كه زبان فارسی را چنان كه شاید و باید به شاگردانشان بیاموزند، هنوزهستند كسانی كه میتوانند درست و جذاب سخن بگویند و بنویسند. رسانههای همگانی اگر نخواهند در گناه نابخشودنی تخریب زبان فارسی مشاركت داشته باشند، كه به یقین نمیخواهند، چارهای جز این ندارندكه فارسیگویان و فارسینویسان خوش سخن را تا جایی كه ممكن است به كار گیرند و جانشین گویندگان و نویسندگان كمسواد كنند. رسانههای همگانی تاكنون كوشیدهاند تا مشكلی را كه خود ناخواسته به وجود آوردهاند بیشتر از طریق توسل به ویراستاران رفع كنند. توسل به ویراستاران و بنیاد كردن نهادهایی نظیر شورای عالی ویرایش صدا و سیما البته مفید است، ولی فایده آن محدود است و مشكل را حل نمیكند. آب را باید از سرچشمه پاكیزه ساخت. پاكیزه ساختن آب در سرچشمه آسانتر و كمخرجتر از پالایش آب در كل رودخانه است. و به فرض آن كه مدیران رسانههای گروهی به هر دلیلی نخواهند یا نتوانند گویندگان و نویسندگان كم سواد را كنار بگذارند، ولی پول كافی برای ویرایش گفتارها و نوشتارهای انان دراختیار داشته باشند مگر چند نفر ویراستار كاردان باتجربه در كشور هستند كه بپذیرند دانش فنی خود را در كار از لحاظ فرهنگی بیثمر و از حیث مادی كم بهره ویرایش آن همه گفتارها و نوشتارهای مغلوط هدر دهند. از ویراستار كارندان بیتجربه هم كه كاری ساخته نیست. و تجربه نشان داده است كه با صدور دستورهای درستنویسی از بالا و تدوین شیوهنامه هم مشكل رفع نمیشود. تا روزی كه مشكل دوم حل نشود، یعنی تا روزی كه فارسیزبانان درست گفتن و درست نوشتن را در مدرسه نیاموزند، مشكل سوم هم كم و بیش پابرجا میماند. و حل مشكل دوم منوط به آن است كه نظام آموزشی كشور اولاً شیوههای آموزش زبان فارسی را چنان كارآمد سازد كه دانشآموز در سالهای آخر دبیرستان بتواند درست بگوید و درست بنویسد، و در دانشگاه این دو مهارت را تكمیل كند؛ ثانیاً كتابهای روشمند برای آموزش زبان فارسی در تمام مرتبههای تحصیلی تدوین كند؛ و ثالثاً به اندازه نیاز جامعه معلم متخصص تربیت كند. ابداع شیوههای كارآمد و تألیف كتابهای روشمند تقریباً به آسانی میسر است و در توان علمی نظام آموزشی كشور هست. ولی تربیت معلم متخصص به اندازه نیاز جامعه، با توجه به گسترش كمّی مدارس در سالهای اخیر و افزایش جمعیت كشور كه در سالهای آینده علیرغم سیاستهای تنظیم خانواده به اوج میرسد و عده دانشآموزان را بسی بیشتر از امروز میكند، بیتردید در توان مالی نظام آموزشی كشور نیست و شاید در توان مالی كشور هم نباشد. شاید بهتر آن باشد كه نظام آموزشی كشور سرعت رشد كمّی خود را به ویژه در مرتبههای عالی كًند كند، یا مرتبههای عالی تحصیلی را بیشتر به بخش خصوصی بسپارد، و بخش عمدهای از بودجهاش را به رشد كیفی، و از جمله به تربیت معلمان متخصص زبان فارسی، اختصاص دهد. مشكل اول، كه هجوم سیلوار واژههای بیگانه به زبان فارسی است، بسیار پیچیدهتر از مشكل دوم و سوم است و با تجدید حیات یا عقبماندگی بیشتر فرهنگ و تمدن ایرانی پیوستگی دارد. ورود جامعههای فارسی زبان به دوران جدید نوسازی (modernization) زندگی ملی و نیز ایجاد نهادهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جدید و سر و كار داشتن با دانشها و هنرها و ادبیات و آرمانها و ارزشها و اندیشههای جدید را ناگزیرمیكند. اینها همه از غرب میآیند و با خود صدها هزار واژه به جامعههای فارسیزبان میآورند. در مثل، وقتی صنعت جدید نشر كتاب و روزنامه و مجله از غرب میآید با خود هزاران واژه میآورد كه جامعه فارسی زبان ناگزیر است یا آنها را به همان صورت اصلی به زبان خود راه دهد یا برای آنها برابرهای فارسی بسازد. نكته مهم این كه جامعه فارسی زبان نمیتواند بگوید از خیر صنعت جدید نشر میگذرم تا گرفتار هزاران واژه بیگانه نشوم. جامعه فارسی زبان ناگزیر است خود را از هر لحاظ با دوران جدید و مقتضیات آن همقدم و همساز كند، و درجه استقلال و كرامت و احترام و خوشبختی و رفاهش بستگی به حد این همقدمی و همسازی دارد. به همین دلیل است كه تجدید حیات یا عقبماندگی بیشتر فرهنگ و تمدن ایرانی با مسئله واژههای بیگانه پیوستگی دارد. اكنون، در آخرین سالهای قرن بیستم، فرهنگ و تمدنی را كه به بهترین سطح توسعه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی دست نیافته باشد و در پیشروی علم و فلسفه و تكنولوژی و هنر و ادبیات نقش فعالی نداشته باشد عقب مانده میگویند. یكی از لوازم اصلی نقش فعال داشتن در پیشروی علم وفلسفه و تكنولوژی و هنر و ادبیات شركت خلاق در نوترین مكالمههایی است كه در این زمینهها همواره در جهان صورت میگیرد. و تا زبانی نداشته باشیم كه از پس نوترین مكالمهها برآید در مكالمهها شركت خلاق كه نمیتوانیم داشته باشیم هیچ، حضور هم نمیتوانیم داشته باشیم. و زبان بنایی است كه خشت آن واژه است. بیخشت هیچ بنایی ساخته نمیشود و نوسازی و توسعه هر بنایی خشت نو میطلبد. برای نوسازی و توسعه زبانمان چگونه خشت نو بسازیم؟ راههای رفته مشكل در آن است كه تعداد واژههایی كه فارسیزبانان لازم دارند تا بتوانند در نوترین مكالمههایی كه در زمینههای علم و فلسفه و تكنولوژی و هنر و ادبیات در جهان صورت میگیرد شركت خلاق داشته باشند دست كم سر به صدها هزار میزند و هر سال نیز به سبب پیشرفتهای بیوقفه علمی و فنی تعداد زیادی واژه نو ساخته میشود كه بار را سنگینتر و كار را دشوارتر می كند. فرهنگهای دیگر این مشكل بزرگ را به شیوههای مختلفی حل كردهاند یا كوشیدهاند حل كنند. اگر آن شیوهها را به صورت یك خط ترسیم كنیم دو نقطه نهایی پیدا میكنیم، یكی در این سر خط و دیگری در آن سر خط. نقطه نهایی این سر خط برگزیدن یك زبان غربی به عنوان زبان علمی و رسمی كشور است. درمثل، هندوستان پس از آن كه به استقلال رسید به اراده و انتخاب آزادانه خود زبان انگلیسی را زبان علمی و رسمی كشور كرد؛ و در میان جامعههای فارسی زبان، در تاجیكستانی كه پس از استقرار نظام كمونیستی تشكیل شد زبان روسی را به زور زبان علمی و رسمی كشور كردند. اما نه در تاجیكستان كه تحمیل زورمدارانه در كار بود زبان بیگانه مثمر بود و نه در هندوستان كه انتخاب آزادانه در كار بود. تاجیكستان پس از نزدیك به هفتاد سال كه زبان روسی را به اجبار به كار برد اكنون كه استقلال یافته است با مشكل بزرگی روبهرو شده است. از یك سو به چندین دلیل، كه در این وجیزه مجال ذكر آنها نیست، حفظ استقلال و سرزندگی و هویت ملی ربط تعیینكنندهای پیدا كرده است با این مسئله كه زبان فارسی زبان رسمی و علمی و گفت و شنود ملی باشد یا زبان روسی. ازسوی دیگر چیرگی هفتاد ساله زبان روسی، زبان فارسی تاجیكی را چندان ضعیف كرده است كه در مكالمههای جدی علمی و فلسفی و ادبی و هنری پایش سخت میلنگد. حتی زبان مطبوعات فارسی زبان ـ كه تا چند ماه پیش كه من خبر دارم انتشار آنها در تاجیكستان به كلی متوقف شده بود و تنها مطبوعات روسی زبان منتشر میشد ـ زبان ضعیفی است و در بیان مسایل اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جاری هم فصیح و چالاك نیست. ناگفته روشن است تفكری كه بر مبنای چنین زبان فقیری صورت میگیرد تا چه حد فقیر است. تاجیكان ناگزیرند زبان روسی را كنار بگذارند و به زبان مادری خود با هم، و با جهانیان، گفتوگوی علمی و فلسفی و فرهنگی و اجتماعی كنند. این است كه در میدان زبان با مشكل تاریخی عظیمی رو به رویند كه آینده تاجیكستان و تاجیكان تا حدی منوط به حل آن است. و اما هندیان، چنان كه اخیراً در مقاله عالمانهای به قلم یكی از دانشمندان صاحبنظر ایرانی خواندهام1، در سالهای اخیر متوجه شدهاند كه انتخاب زبان انگلیسی به عنوان زبان علمی و زبان اداری كشور سرعت رشد و پیشرفت آنان را كُند كرده است. در مثل، زبان صنعت انگلیسی است و در كارخانهها مهندسان به زبان انگلیسی سخن میگویند، حال آن كه كارگران به زبان هندی صحبت میكنند، و این اختلاف زبان گفت و شنود صنعتی و انتقال مفاهیم را بسیار دشوار كرده است. نویسنده مقاله میگوید كه هندیان چاره این مشكل را در آن جستهاند كه زبان خود را از لحاظ واژگان علمی چنان مجهز كنند كه بتواند زبان علم آنان بشود و از زبان انگلیسی بینیازشان سازد. ازاین رو مراكزی بنیاد كردهاند كه كار آنها بررسی زبان علم و وضع واژههای هندی در برابر اصطلاحات علمی انگلیسی است و در مدت كوتاهی سی هزار واژه علمی در زبان هندی ساختهاند. پس برگزیدن زبان بیگانه به عنوان زبان علمی و رسمی كشور گشاینده مشكل نیست. نقطه نهایی آن سر خط شیوههایی كه در رفع مشكل واژههای بیگانه اندیشیده و تجربه شده وضع واژههای فارسی در برابر تمام واژههای بیگانه است. در این نقطه نهایی كه خود شیوهای است افراطی، رهیافت افراطیتری هم هست و آن پارسی ندانستن تمام واژههایی است كه از زبانهای دیگر، حتی از زبان عربی، وارد زبان فارسی شده است و كوشش در جهت فارسی كردن آن واژهها. آن رهیافت براساس این نظر غلط با آرزوی ناممكن پا گرفته كه زبان فارسی باید، یا بهتر است، خالص باشد و هیچ واژه بیگانهای در آن راه نیابد، حال آنكه زبان خالص مثل نژاد خالص وجود ندارد و بیتردید عیب بزرگی در جهانبینی طرفداران هر دوی آنها هست. زبان خالص، به فرض آن كه بشود زبان را خالص نگه داشت، زبانی است سخت فقیر و لاغر و ناتوان، درست مثل قبیلهای از آدمیان كه افرادش هرگز بیرون از قبیله ازدواج نمیكنند. در بیان این حقیقت كه زبان وقتی غنا وقدرت و زیبایی و سرزندگی پیدا میكند كه تا ممكن است اززبانهای دیگر خون تازه بگیرد همین بس كه گفته شود غنیترین و قدرتمندترین و بانفوذترین زبان معاصر، یعنی زبان انگلیسی، به این علت زبان انگلیسی كنونی شد كه انگلیسی قدیم (Old English) كه تركیبی از زبان قبایل آنگل و ساكسون و جوت بود از یك انقلاب فرهنگی و دو تهاجم خارجی سود برد. انقلاب فرهنگی عرضه دین مسیحی به آنگلوساكسونها در 597 میلادی بود كه واژههای كلیسایی را به ارمغان آورد كه ریشه لاتینی و یونانی و عبری داشتند؛ تهاجم خارجی اول حمله وایكینگهای دانماركی نورس زبان (Norse) در سال 793 به انگلستان بود كه واژههای دانماركی را به ارمغان آورد؛ و تهاجم خارجی دوم حمله نورمنهای فرانسوی زبان در سال 1606 به انگلستان بود كه چون تا چندی زبان فرانسه را زبان رسمی و ادبی و علمی انگلستان بود كه چون تا چندی زبان فرانسه را زبان رسمی و ادبی و علمی انگلستان كرد ابتدا چنین مینمود كه زبان انگلیسی را نابود میكند، ولی چون انگلیسی قدیم به یمن اختلاطش با زبان دانماركی استخوانبندی محكمی یافته بود و چه به صورت گفتاری و چه به شكل نوشتاری ریشه دوانده بود نابود كه نشد هیچ، بر اثر وامگیری واژههای فرانسوی غنیتر شد و شكل امروزی خود را یافت. باتوجه به این وامگیریهاست كه دانیل دفو، رماننویس بزرگ انگلیسی، زبان انگلیسی را «انگلیسی رومی ـ ساكسون ـ دانماركی ـ نورمن شما» خوانده است. رهیافتی هم كه زبان فارسی را بنایی میداند ساخته شده با خشت واژههای اصیل و دخیل، ولی بر آن است كه اصطلاحات غربی را به زبان فارسی راه ندهد، باز افراطی است و راه بهدهی نمیبرد. راه درست دراین عرصه هم، مثل تمام عرصههای دیگر زندگی، راه میانه است. گفته شده است كه ژاپن كشوری است كه در سیاست واژهسازی به راه میانه رفته است. لذا در مواردی كه لازم باشد به تجربه ژاپنیان اشاره خواهم كرد. راه میانه در واژهسازی پنج مسیر هم جهت مكمل هم دارد كه لازم است هر پنج تای آن را پیمود تا به مقصد رسید. مسیر اول معنی جدید بخشیدن به واژههای موجود در برابر واژههای بیگانه است. ما این مسیر را پیشتر هم پیمودهایم. مثلاً واژه عكس را به معنای photograph به كار بردهایم؛ واژه ظهور را در برابر processing؛ واژه صحنه را (در اصطلاح شناسی هنر داستان) در برابر scene؛ و واژه صفحه (گرامافون) را در برابر record. مسیر دوم وضع واژههای جدید فارسی در برابر واژههای بیگانه است. این مسیر را هم پیشتر پیمودهایم. مثلاً شهرداری را در برابر municipality وضع كردهایم؛ فیلمنامه را در برابر scenario؛ بسامد را در برابر frequency؛ باشگاه را در برابر club؛ آبشار (در والیبال) را در برابر spike. مسیر سوم ترجمه لفظ به لفظ واژههای بیگانه است. این مسیر را هم پیشتر پیمودهایم. مثلاً short story را داستان كوتاه ترجمه كردهایم؛ cold war را جنگ سرد؛ brain washing را مغزشویی؛ و pulsar (در نجوم) را تـَپ اختر. مسیر چهارم اخذ خود واژههای بیگانه است و به آنها پروانه ورود به زبان فارسی دادن و، در زبان چند نسل از فارسی زبانان كه گردیدند، آنها را اهل همین زبان شمردن. مثلاً آیا نمیتوان از هماكنون واژههایی نظیر ماشین و اتومبیل و ***** و ساندویچ و رادیو و تلفن و تلگراف و پست و فوتبال و والیبال و رمان و سینما و فیلم و بانك را اهل جا قرص كرده زبان فارسی دانست. چون برخی از ادیبان خیلی نمیپسندند كه به چنین واژههای بیگانهای پروانه ورود به زبان فارسی داده شود. شاید ذكر این نكته بیفایده نباشد كه ژاپنیان هم همین كار را كردهاند. نویسندگان كتاب معتبر داستان زبان انگلیسی2 كه متن تحریر شده مجموعهای تلویزیونی است كه داستان تولد و بلوغ و انتشار زبان انگلیسی را به شیرینی ولی با دقتی عالمانه روایت میكند، میگویند ژاپنیان از پایان جنگ جهانی دوم تا سال 1986، كه سال تحریر كتاب است، 20000 واژه انگلیسی اخذ و وارد زبان خود كردهاند. مسیر پنجم ساختن واژههای دونژاده است. ژاپنیها بسیاری از واژههای انگلیسی را با قواعد واژهسازی ژاپنی پیوند زدهاند و بدین ترتیب واژههای دونژادهای ساختهاند كه به آنها ژاپلیش (ژاپنی + انگلیش) میگویند. مثلاً از ice-cream واژه ژاپلیش aisu-kurimu را ساختهاند و ازعبارت my home عبارت ژاپلیش mai-homu را. ما فارسی زبانان نیز این مسیر را پیمودهایم و واژههای دونژادهای ساختهایم كه آنها را فارگلیسی (فارسی + انگلیسی) میتوان نامید. سرسیلندر، ویزیت كردن، هد زدن، شوت كردن، پاس دادن (توپ)، پاس كردن (چك)، و یونیدن از این قبیل واژههای فارگلیسی است. همچنان كه ملاحظه میفرمایید تمام آن پنج مسیر، علیرغم اختلاف نظرها و سلیقهها، تاكنون پیموده شده و به احتمال نزدیك به یقین خود زبان، كه وجودی است زنده، در آینده نیزدر هر حدی كه نیازهایش بطلبد طی خواهد كرد. منتهی پیشروی خود به خود زبان دیگر است و دستیابی به دهها و صدها هزار واژه نو كه لازم است به زبان فارسی افزوده شود تا فارسی زبانان بتوانند در پیشروی جهانی علم و فلسفه و تكنولوژی و ادبیات و هنر حضور و نقش خلاق داشته باشند دیگر حجم این نیاز به قدری بزرگ است كه نمیتوان به امید پیشروی خود به خود زبان نشست. باید گیوهها را وركشید، آستینها را بالا زد، و همچنان كه كارشناسان گفتهاند نهادهایی برای واژهسازی بنیاد كرد كه درآنها اهل ادب و اهل علم دست به دست هم بدهند و با سختكوشی و خلاقیتی كه لازمه كارهای بزرگ است نیاز زبان فارسی را به واژههای نو برآورند. وضع و گزینش واژههای نو شرط لازم برای حضور و شركت خلاق فارسیزبانان در پیشروی جهانی علم و فلسفه و تكنولوژی و ادبیات و هنر است، ولی آیا شرط كافی برای آن حضور و شركت خلاق هم هست؟ پاسخ این پرسش منفی است. حضور و شركت خلاق نیاز به تحقق شرط دیگری دارد كه، به اعتقاد بنده، تا متحقق نشود جامعههای فارسی زبان همت و توانایی وضع و گزینش دهها و صدها هزار واژه نو را پیدا نمیكنند. آن شرط مقدم این است: ابتدا لازم است كه محیط زیست فرهنگی جامعههای فارسیزبان چنان تحول یابد كه اولاً فارسی زبانان به كار وتولید در حدی كه در توان بالقوه انسان هست عادت كنند. در جامعهای كه كارگر و كشاورز و كارمندش بسی كمتر ازتوان بالقوه انسانكار و تولید میكنند، دانشمند و فیلسوف و مخترع و ادیب و هنرمندش هم بسی كمتر از توان بالقوه انسان كار میكنند و، خواه ناخواه، از قافله علم و فلسفه و تكنولوژی و ادیبات و هنر جهان بیشتر عقب میافتند. واژهسازانش نیز همین طور. دهها نفر ادیب و دانشمند كمكار را كه تمام وقت به كار واژهسازی بگمارید از حجم نیازها كه كاسته نمیشودهیچ، به دلیل پیشروی بیوقفه علم و فرهنگ و پیدایش واژههای نو بر حجم آنها افزوده هم میشود؛ و ثانیاً جامعه به حضور وشركت خلاق در مكالمههای علمی و فلسفی و تكنولوژیك و ادبی و هنری جهان به راستی نیازمند شود و غیرت و همتش اجازه ندهد كه دور از آن مكالمهها باشد یا شنونده نافعال آنها. در این صورت، وقتی سخن نوی در دل داشته باشد كه نتواند آن را بیان نكند، واژههای نو لازم را هم میسازد. اصل سخن است نه واژه. فرض كنید صدها هزار معادل فارسی برای واژههایی كه در مكالمههای علمی و فلسفی و فنی و ادبی و هنری جهان به كار میرود وضع كردیم ـ چنین كاری از لحاظ نظری ناممكن نیست ـ ولی وقتی كه توانایی شركت خلاق درآن مكالمهها را نداشته باشیم آن واژهها به چه دردمان میخورد؟ البته باید تمام آن خطرهایی را كه زبان فارسی را تهدید میكند غیرتمندانه رفع كرد، ولی لازم است این حقیقت را همواره پیش چشم داشت كه نقص و درد زبان تنها از طریق قانونگذاری و تشكیل شورا و كمیته جبران و درمان نمیشود. والت ویتمن، شاعر ارجمند امریكایی، كه خود یكی از سازندگان زبان انگلیسی امریكایی است، به حق گفته است: زبان «چیزی است كه از كار، نیازها، پیوندها، لذتها، محبتها، ذوقها، و از نسلهای متمادی انسان برمیخیزد» و «پایهاش سراسر چسبیده به زمین است»3 ـ یعنی به زندگی. زبان بر فرهنگ و تمدن قائم است و به بركت آن غنا و عزت و گسترش مییابد. قویترین دلیل این مدعا جهانگیر شدن زبان انگلیسی در عصر ماست كه نتیجه طبیعی چیرگی فرهنگ و تمدن انگلیسی زبانان بر كل جهان است. تا روزی كه این چیرگی پابرجاست آن جهانگیری ادامه مییابد، ولی هنگامی كه فرهنگ و تمدن انگلیسیزبانان پیر شود و پویایی و نیروی حیاتی كنونیاش را از دست بدهد شاید، همچنان كه برخی ازصاحبنظران محتمل دانستهاند،4 مثل زبان لاتین كه پس از سقوط امپراتوری روم به زبانهایی نظیر فرانسه و اسپانیایی و ایتالیایی تجزیه شد و خود مرد، زبان انگلیسی هم به زبانهای مختلفی تجزیه بشود و بمیرد، یا، به احتمال بیشتر، در ردیف زبانهای درجه دوم یا سوم جهان جا بگیرد. پسروی زبان فرانسه بر اثر پیشروی زبان انگلیسی دلیل قوی دیگری است كه درست بودن مدعای سابقالذكر را ثابت میكند. دخول واژههای انگلیسی به زبان فرانسه، كه خود یكی از زبانهای معتبر دنیاست و پشتوانه فرهنگی افتخارآمیزی دارد، به حدی است كه دولت فرانسه را واداشت چندی پیش قانونی به تصویب برساند تا استعمال واژههای بیگانه را، در عمل استعمال واژههای انگلیسی را، در رسانههای همگانی محدود كند. مطبوعات فرانسه قانون مزبور را بیهوده خواندند. در آخرین روزهای سال 1995 نیز كمیسیون امور فرهنگی مجلس سنای فرانسه گزارشی منتشر كرد كه در آن «سلطه قاطع زبان انگلیسی در كلاسهای كشور» به باد انتقاد گرفته شده است. در این گزارش گفته شده كه اگرچه زبان فرانسه «زبان كلاسیك نخبگان» است، زیر سنگینی سلطه آنگلوـ ساكسون رنج میكشد و در نتیجه در كشورهای دیگر كودكان كمتری به آموختن زبان فرانسه میپردازند. در خود فرانسه با آن كه دانشآموزان از سن سیزده سالگی به بعد از میان دوازده زبان خارجی كه نظام آموزشی كشور به آنان عرضه كرده است میتوانند زبان یا زبانهایی را به عنوان زبان خارجی خود اختیار كنند، بیشتر از 86 درصد آنان زبان انگلیسی را به عنوان زبان خارجی اصلی خود انتخاب میكنند. در گزارش كمیسیون امور فرهنگی مجلس گفته شده است كه زبان انگلیسی نقشی نظیر زبان یونانی در عصر باستان دارد و به آسانی نمیتوان به سلطه آن پایان داد زیرا «فرهنگ آنگلو ـ ساكسون چنان اهمیتی دارد كه، هر چه پیش آید، دانشآموزان وسوسه میشوند كه این زبان را زود یا دیر فرا گیرند.» كمیسیون مزبور در گزارش خود البته تدابیری برای رونق بخشیدن به زبان فرانسه و مقابله با نفوذ زبان انگلیسی در مدارس كشور فرانسه اندیشیده و پیشنهاد كرده است، ولی سخن معاون مدیركل انجمن بریتانیا (British Council) هم حقیقت تأملانگیزی را بیان میكند. او درپاسخ به یافتهها و پیشنهادهای كمیسیون امور فرهنگی مجلس سنای فرانسه گفته است كه راز «رویآوری دانشآموزان[فرانسوی] به زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی نه در میراث آن بلكه در سودمندی آن نهفته است ـ به عنوان مثال در بهكارگیری وسایل ارتباط از راه دور و نزمافزارهای كامپیوتری بینالمللی.» 5 دو مثال دیگر هم ذكر میكنم، هر دو ازهندوستان، تا روشنتر شود كه سرزندگی و زایایی فرهنگی ربط چنان تعیینكنندهای با زبان دارد كه حتی میتواند زبان قومی محدودی را به زبان ملی كشور پهناوری تبدیل كند كه در آن 17 زبان و 1652 گویش زنده وجود دارد؛ و نیزاین حقیقت را بهتر بنمایاند كه زبان به هر اندازهای كه سودمندیاش را از دست بدهد، و به تعبیر والت ویتمن، «پایهاش از زمین» كنده بشود ضعیفتر میشود و اگر سودمندیاش را به كل از دست بدهد میمیرد. مثال اول : كشور هندوستان در دهههای اخیر توسعه فرهنگی و اجتماعی واقتصادی بارزی پیدا كرده است و چون در این توسعه قوم هندی عنصر غالب بوده و نقش رهبری به عهده داشته است زبان هندی دارد در سراسر هندوستان گسترش مییابد و هیچ بعید نیست جای زبان انگلیسی را بگیرد كه تاكنون زبان مشترك اقوام مختلفی بوده كه در هندوستان زندگی می كنند و به واقع یكی از عاملهای مهم یكپارچگی وتمامیت ارضی كشور هندوستان بوده است. حالا زبان هندی كه زبان قومی است كه به حركت درآورنده و رهبریكننده توسعه فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی هند است این نقش را به عهده میگیرد. مثال دوم : چندی پیش در هفدهمین كنفرانس بینالمللی استادان زبان فارسی سراسر هندوستان شركت كردم و چند روزی با آن شیفتگان و پاسداران زبان فارسی كه به راستی از هستی فرهنگ و تمدن ایرانی در مرزهای شرقی قلمرو پهناورش دفاع می كنند جوشیدم و به سخنانشان گوش دادم. واقعیت تلخی كه مكرراً گفته میشد این بود كه چراغ زبان فارسی اكنون درهندوستان تنها كورسویی میزند و، اگر تدابیر پیشگیرانه مؤثری اندیشیده نشود، چه بسا كه خاموش شود. این سخن نیز گاه شنیده میشد كه یادگیری زبان فارسی سودمندی بسیار اندكی برای فارسیآموختگان دارد و حتی فارغالتحصیلان دوره دكتری زبان فارسی به ندرت میتوانند كاری در خور تحصیلات خود پیدا كنند. شاید به آسانی بتوان سیاستهایی جهت گسترش زبان فارسی در هند به كار گرفت، از جمله حمایت بیشتر ازفعالیتهای استادان هندی زبان فارسی و ترویج ادبیات معاصر فارسی در هند كه فارسی فارسیدانان هندی را نو میكند و حوزه كار ایشان را وسیعتر، ولی از این مانع بزرگ چگونه میتوان عبور كرد كه زبان فارسی دیگر سودمندی چندانی برای فارسیآموختگان ندارد حال آن كه، در مثل، زبان ژاپنی دارد به نحو روزافزونی فرصتهای شغلی جاذب دراختیار ژاپنیآموختگان قرارمیدهد؟ سرزندگی و زایایی فرهنگی و سودمندی دو راز غنا و نیرومندی و گسترش هر زبانی است. مبدا ـ تعبیر والت ویتمن را به كار میبرم ـ به جای «كار» خلاق زبانسازی كه در «زمین» زندگی صورت میگیرد به واژهسازی در كمیتههای در بسته و صدور بخشنامه و امریه دل خوش كنیم. ---------------------------------------- پانوشتها : 1ـ بنگرید به نشر دانش، سال پانزدهم، شماره چهارم، مقاله « چرا و چگونه زبان فارسی باید زبان علمی ما باشد؟» به قلم دكتر رضا منصوری. 2- Robert McCrum, E. Cran, and R. MacNeil, he Story of English, New York: Penguin Books, 1987. 3ـ همان. 4ـ همان. 5- The Stateman, Delhi, December 28, 1995. منبع
-
زبان ایرانی : دانشمندان زبان شناس برآنند كه زبان های امروزی دنیا بر سه بخش است: نخست- بخش یك هجائی (یك سیلابی) و این قسم زبان ها را زبان های ریشگی نامند، زیرا لغات این زبان ها تنها یك ریشه است كه به اوّل یا آخر آن هجاهایی نیفزوده اند. زبان چینی، آنامی و سیامی را از این دسته می دانند، در زبان های ریشگی شماره ی لغت ها محدود است، چنانكه گویند چینیان برای بیان فكر خود ناگریزند لغات را پس و پیش كنند یا مراد خود را با تغییر لحن و آهنگ كلمه بفهمانند. دوم- بخش زبان های ملتصق این زبان ها یك هجائی نیست چه در لغات این زبان به هنگام اشتقاق هجاهائی بر ریشه ی اصلی افزوده می شود ولی ریشه ی اصلی از افزودن هجاها هیچگاه تغییر نمیكند و دست نمیخورد و هر چه بر او افزایند به آخر او الحاق می شود. مردمی كه زبانشان را ملتصق خوانند اینانند: 1- مردم اورال و آلتائی كه شاخه ی از نژاد زردپوست می باشند مانند مغولان و تاتاران و تركان و مردم دونغوز و فین و ساموئید و بیشتر ساكنان سیبریا و دشت قبچاق 2- مردم ژاپن و اهالی كره 3- دراوید، و باسك از مردم هند 4- بومیان آمریكا، 5- مردم نوبی (جنوب مصر در آفریقا) مردم هُوتْ تِنْ تُتْ مردم كافرْ و سیاه پوستان آفریقا 6- مردم استرالیا. سوم- بخش زبانهای پیوندی، در این زبان ها بر ریشه و ماده ی لغات هجاهائی افزوده می شود ولی نه تنها به آخر ریشه، بلكه به آخر و اوّل ریشه هم- دیگر اینكه ریشه ی لغت بر اثر افزایش تغییر میكند، گوئی كه ریشه با آنچه بر وی افزوده شده است جوش خورده و پیوند یافته است- به خلاف زبان ملتصق كه چون ریشه تغییر نمیكند هجاهائی كه بر ریشه افزوده است مثل آن است كه به ریشه چسبانده باشند نه با او پیوسته باشد. زبان های پیوندی اینهاست: الف- زبانهای سامی مانند عبری، عربی و آرامی كه بعد سُریانی نامیده شد، و در عهد قدیم زبان های فنیقی و بابلی و آشوری و زبان مردم "قرطاجنه" كه شعبه بوده اند از فنیقیان و زبان حیمری.ب-زبان های مردم هند و اروپایی به معنی اعم:آریائیان هند- آریائیان ایران؛ یونانیان- ایتالیائیان- مردا سِلْت(بومیان اروپائی غربی) ژرمنی (آلمان و آنگلوساكسون و مردم اسكاندیناوی)- لِتْ و لیتوانی و سلاو (كه روس و سلاوهای شرقی اروپا و مردم بلغار و صرب و سایر سلاوهای بالكان باشند)علمای زبان شناسی برآنند كه زبان های بخش سوّم از مراحل زبان های بخش اوّل و دوّم در گذشته و ترّقی كرده تا بدین درجه رسیده است- یعنی این زبان ها مستقلاً در سیر تطوّر كمال یافته و به مرحله ای رسیده است كه اكنون مشاهده می كنیم و ما در این پاره به تفصیل گفتگو خواهیم كرد. زبان پارسی فارسی زبانی است كه امروز بیشتر مردم ایران، افغانستان، تاجیكستان و قسمتی از هند، تركستان، قفقاز و بین النهرین بدان زبان سخن می گویند، نامه می نویسند و شعر میسرایند.تاریخ زبان ایران تا هفتصد سال پیش از مسیح روشن و در دست است و از آن پیش نیز از روی آگاهی های علمی دیگر می دانیم كه در سرزمین پهناور ایران- سرزمینی كه از سوی خراسان (مشرق) به مرز تبّت و ریگزار تركستان چین و از جنوب شرقی به كشور پنجاب و از نیمروز (جنوب) به سند و خلیج پارس و بحر عمان و از شمال به كشور سكاها و سارمات ها (جنوبی روسیّه امروز) تا دانوب و یونان و از مغرب به كشور سوریّه و دشت حجاز و یمن می پیوست مردم به زبانی كه ریشه و اصل زبان امروز ماست سخن میگفتهاند. زرتشت پیمبر ایرانی می گوید كه ایرانیان از سرزمینی كه "اَیْرانَ وَیجَ" نام داشت و ویژه ی ایرانیان بود، به سبب سرمای سخت و پیدا آمدن ارواح اهریمنی كوچ كردند و به سرزمین ایران درآمدند. دانشمندان دیگر نیز دریافته اند كه طایفه ی "اَیْریا" از سرزمینی كه زادگاه اصلی آنان بود برخاسته گروهی به ایران،گروهی به پنجاب و برخی به اروپا شتافته اند و در این كشورها به كار كشاورزی و چوپانی پرداخته اند و زبان مردم ایران، هند و اروپا همه شاخه هایی هستند كه از آن بیخ رسته و باز هر شاخ شاخه ی دیگر زده و هر شاخه ی برگ و باری دیگرگون برآورده است. در علم نژادشناسی مردم اروپائی را به هشت شعبه بخش كرده اند و زبان آنان را نیز از یك اصل دانسته اند به طریقی كه گذشت. ما را اینجا به سایر زبان ها كاری نیست، چه آن علم خود به دانستنی های دیگر كه آن را زبان شناسی و فقه اللّغه گویند باز بسته است. ما باید بدانیم كه تاریخ زبان مادری ما از روزی كه نیاكان ما بدین سرزمین درآمده اند تا به امروز چه بوده است و چه شده است و چه تطورّها و گردش هایی در آن یافته است، از این رو به قدیم ترین زبان های ایران باز می گردیم. زبان مادی قدیم ترین یادگاری كه از زندگی نیاكان باستانی ما باقی است "نُسك های اَوسْتا" است كه شامل سروده های دینی، احكام مذهبی و محتوی تواریخی است كه شاهنامه ی فردوسی نمودار آن است و مطالب تاریخی آن كتاب از "كیومرث" تا زمان "گشتاسب شاه" می پیوندد، و پادشاهی اَپَرداتَه(پیشدادیان)،كَویان(كیان) و زمانه ی هفت خدائی را با هجوم بیگانگان، مانند: اژیدهاك (ضحاك) و فراسیاك تور(افراسیاب) ترك تا پیدا آمدن زردتشت سپیتمان شرح می دهد. در این روایات همه جا می رساند كه رشته ی ارتباط سیاسی، اجتماعی و ادبی ایران هیچ وقت نگسسته و زبان این كشور نیز به قدیم ترین زبان های تاریخی یا قبل از تاریخ می پیوندد و "گاثه ی زردشت" نمونه ی كهن ترین آن زبان هاست. امّا آنچه از تواریخ ایران، روم، نوشته های سمگ و تواریخ دیگر مردم همسایه بر می آید، دوران تاریخی ایران از مردم "ماد" كه یونانیان آن را مدی و به زبان دری "مای" و "ماه" گویند برنمیگذرد، و پیداست كه زبان مردم ماد یا ماه زبانی بوده است كه با زبان دوره ی بعد از خود كه زبان پادشاهان هخامنشی باشد تفاوتی نداشته، زیرا هرگاه زبان مردم ماد كه بخش بزرگ ایرانیان و مهم ترین شهرنشینان آریائی آن زمان بوده اند با زبان فارسی هخامنشی تفاوتی میداشت. هر آینه "كورش"، "داریوش" و غیره در كتیبه های خود كه به سه زبان فارسی، آشوری و عیلامی است، زبان مادی را هم می افزودند تا بخشی بزرگ از مردم كشور خود را از فهم آن نبشته ها ناكام نگذارند، از این رو مسلّم است كه زبان مادی خود، زبان فارسی باستانی یا نزدیك بدان و لهجه ی از آن زبان بوده است و از نام پادشاهان ماد مانند "فراَ اوَرْت"، "خشِثَرْیت"، "فْروَرَتْیش"، "هُووَخشَثْرَهْ"، "آستیاك – اژی دهاك"، "اَرتی سس- اَرته یس- اَرته كاس آ" به لفظ "اَرْتَ" آغاز می شود و "اِسْپادا" كه سپاد و سپاه باشد نیز یكی این دو زبان معلوم می گردد. "هرودوت" در جایی كه از دایه ی كورش اول یاد می كند می گوید، نام وی "سْپاكُو" بوده، سپس آورده است كه "سپاكو" به زبان مادی، سگ ماده را گویند و معلوم است كه نام سگ "سپاك" بوده است و (واو) آخر این كلمه حرف تأنیث است كه هنوز هم این حرف در واژه ی بانو و در پسرو، دادو، دخترو و كاكو به عنوان تصغیر یا از روی عطوفت و رأفت باقی است، یكی از رجال آن زمان نیز (سپاكا) نام داشته است كه واژه ی نرینه ی سپاكو باشد. بعضی از دانشمندان را عقیده چنان است كه گاثه ی زردشت به زبان مادی است و نیز برخی برآنند كه زبان كردی كه یكی از شاخه های زبان ایرانی است از باقیمانده های زبان ماد است بالجمله چون تا امروز هنوز كتیبه ی سنگی یا سفالی از مردم ماد به دست نیامده است نمی توان زیاده بر این درباره ی آن زبان چیزی گفت مگر از این پس چیزی كشف گردد و آگاهی بیشتری از این زبان بر معلومات بشر چهره گشاید. اوستا و زند زبان دیگر زبان "اَوِسْتا" است. اوستا در اصل "اَوْپِسْتاكْ" است به معنی بنیان جا افتاده و محكم، كنایه است از آیات محكمات و شریعت پابرجای و به صیغه ی صفت مشبهه است، در "تاریخ طبری" و دیگر متقدمان از مورّخان عرب "ابستاق" و "افستاق" ضبط شده است و در زبان دری "اُوسْتا- اُسْتا- وُسْت- اُسْت" به اختلاف دیده می شود و همه جا با لفظ "زند" ردیف آمده است-كاف آخر "اوپستاك" كه از قبیل كاف "داناك" و "تواناك" است در زبان دری حذف می شود و تلّفظ صحیح این كلمه بایستی "اوْپِستا" باشد ولی به تقلید شعرائی كه بضرورت این كلمه را مخفّف ساخته اند ما آن لفظ را "اوْسِتْا" خوانیم. اما لفظ زند از آزنتی "Azanti" و به معنی گزارش و ترجمه است و مراد از زند كتب پهلوی است كه نخستین بار كتاب اوستا بدان زبان ترجمه شده است و پازند مخفف "پات زند" می باشد كه با پیشاوند "پات" تركیب یافته و به معنی دوباره گزارش یا ترجمه و برگردانیدن زند است به زبان خالص دری. پازند عبارت است از نُسك هایی كه زند را به خطّ اوستائی و به زبان فارسی دری ترجمه كرده باشند و از این رو متأخران خطّ اوستائی را خطّ پازند نامند و ما باز از آن صحبت خواهیم كرد. قسمتی از اوستا عبارت بوده است از قصیده هایی (سرودهائی) به شعر هجائی در ستایش اورمزد و سایر خدایان اَرْیائی (امشاسپنتان) كه سمت زیردستی یا مظهریت نسبت به اورمزد و خدای بزرگ یگانه داشته اند و اشاراتی داشته در بیان بنیان خلقت و وجود كیومرث و گاو نخستین "ایوداذ" و كشته شدن گاو و كیومرث به دست اهرمن و پیدا شدن نطفه ی كیومرث در زیر خاك به شكل دو گیاه كه نام آن دو (مهری و مهریانی- مردی و مردانه- ملهی و ملهیانه- میشی و میشانه- به اختلاف روایات) بوده است و مورّخان آن را از جنس "ریواس" دانند و ظاهراً مرادشان همان "مهر گیاه" معروف باشد. و نیز مطالبی داشته در پادشاهی هوشنگ (هوشهنگ)، طهمورث، جمشید، ضحاك (اژدهاك)، فریدون، سلم، تور، ایرج، منوچهر، كیقباد، كاوس، سیاوخش، كیخسرو، افراسیاب، لهراسب، گشتاسب، زرتشت، خانواده ی زرتشت، جمعی دیگر از وزرا و خاندان های تورانی و ایرانی و نیز اوراد، دعاها، نمازها،احكام دینی، دستورالعمل های پراكنده در آداب و اصطلاحات مذهبی و امثال این ها و پیداست كه این كتاب از اثر فكر یك نفر نیست و یا قسمت هایی از اوستا بعدها نوشته شده است و چنین گویند كه "گاثه" قدیم ترین قسمت اوستا است و سایر قسمت ها به آن كهنگی نیست. اینك شرحی كه راجع به جمع آوری اوستا از روایات مختلف و از اسناد پهلوی در دست است یادآوری می نماییم: گویند اوستای قدیم دارای 815 فصل بوده است منقسم به 21 نسك یا كتاب و در عهد ساسانیان پس از گردآوری اوستا از آن جمله 348 فصل به دست آمد كه آن جمله را نیز به 21 نسك تقسیم كردند و دانشمندان محقق 21 نسك ساسانی را به 345700 كلمه برآورد كرده اند و از این جمله امروز 83000 كلمه در اوستای فعلی موجود و باقی به تاراج حادثات رفته است. در كتب سنّت از جمله در "دینكرت" روایتی آورده اند و در نامه ی "تنسر" به شاه مازنداران نیز بدان اشاره شده و مسعودی مورخ عرب و جمعی دیگر از مورخان اسلامی هم نقل كرده اند كه "اسكندر" بعد از فتح "اصطخر" اوستا را كه بر دوازده هزار پوست گاو نوشته بودند برداشت و مطالب علمی آن را از طب، نجوم و فلسفه به یونانی ترجمه كرد و به یونان فرستاد و خود آن كتاب را بسوزانید. و نیز دینكرت كه یكی از كتب قدیم پهلوی است گوید: "دارای دارایان هَماك اَپستاك و زندچی گون زرتوهشت هَچ اَوْهر مزد پَتْ گرپت ونپشتك دوپچین یَوكْ پَتْ گنچی شپیكان (شسپیكان- ن.ل) یِوك پَتْ دِچْوی نَپَشْت داشتن پرمود" در كتاب "شتروهای ایران" گوید: "اَنیك زرتشت دین آورد از فرمان و شتاسپ شه هزار و دوست فَرْكَرْت پَتْ دین دیپوریه پت تختكیهاء زرین كرت و نپشت و پت گنچ هان اتهش نیهاذ و انیك كجستك سكندر سوهت و اندر او دریاپ فكند دینكرتی هپت خذایان". یعنی: دیگر دارای پسر دارا همگی اوستا و زند را چنان كه زردشت از هر مزد پذیرفت و نبشت در دو نسخه یكی به گنج شایگان و یكی به دژنپشت فرمود نگاه دارند، (روایت دیگر) هزار و دویست فر كرد (فصل) بدین دبیری به تخته های زرّین تعبیه نمود و نبشت و به گنج آن آتش نهاد، پس سكندر ملعون دینكرت هفت خدایان را سوزانیده در دریا افكند. گویند نخستین كسی كه بعد از اسكندر ملعون از نو "اوستا" را گرد آورد و آئین دیرین مزدیسنا را نو كرد "وُلَخْش" اشكانی بود (51-78 ب م) ولخش همان است كه ما او را "بلاش" خوانیم. در میان اشكانیان پنج شهنشاه به این نام شناخته اند، دار مستتر گوید، كسی كه اوستا را گرد كرده است باید ولخش نخستین باشد، زیرا او مردی دیندار بوده است. و بعضی گمان كرده اند كه این شهنشاه ولخش سوم است كه از (148 تا 191 ب م) پادشاهی كرده است. پس از ولخش اشكانی اردشیر پاپكان مؤسس دولت ساسانیان بنای سیاست و پادشاهی ایران را بر مذهب نهاد و دین و دولت را به یكدیگر تركیب داد و آئین زرتشت را كه غالباً ظنّ قوی بر آن است كه اشكانیان هم دارای همان آئین بوده اند- آئین رسمی كشور ایران قرارداد، و این كار او به سایر عاقلانه بود، زیرا آن دوره به سبب قوت گرفتن دین مسیحی در انحاء كشور ایران و روم، دوره ی قوّت دین و آغاز نفوذ دینداری محسوب می شد، چنانكه بعد هم دیده شده كه از سوئی مانی پدید آمد و بعد مزدك ظهور كرد و چندی نگذشت كه حضرت محمّد (ص) بیرون آمد.
- 5 پاسخ
-
- 1
-
- فارسی باستان
- قدیم ترین آثار زبان
- (و 9 مورد دیگر)
-
[h=1]دستور زبان فارسی[/h] کتاب حاضر دستور زبان فارسی بر پایه نظریه زایا گشتاری است. بر ایه این نظریه ساخت زبان در سه بخش توصیف می شود: بخش نحوی،بخش آوایی، بخش معنایی. از سه بخش مذکور ، بخش نحوی به عنوان بخش اصلی در نظر گرفته می شود.در این کتاب ، تنها توصیف بخش نحوی زبان فارسی مورد توجه می باشد.... دانلود [TABLE=width: 100%] [TR] [TD=class: sectiontableheader, width: 5%, align: center]#[/TD] [TD=class: sectiontableheader, width: 25%]دانلود[/TD] [TD=class: sectiontableheader, width: 15%]حجم دانلود[/TD] [TD=class: sectiontableheader, width: 15%]دفعات دانلود[/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry2] [TD=align: center]1 [/TD] [TD=align: right] دستور زبان فارسی-صفحات ابتدایی کتاب [/TD] [TD=align: right] (12,32 KB)[/TD] [TD=align: center] 459 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry1] [TD=align: center]2[/TD] [TD=align: right] دستور زبان فارسی-فهرست [/TD] [TD=align: right] (43,60 KB)[/TD] [TD=align: center] 851 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry2] [TD=align: center]3[/TD] [TD=align: right] دستور زبان فارسی-پیشگفتار [/TD] [TD=align: right] (40,04 KB)[/TD] [TD=align: center] 517 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry1] [TD=align: center]4[/TD] [TD=align: right] دستور زبان فارسی-فصل1 [/TD] [TD=align: right] (182,98 KB)[/TD] [TD=align: center] 1608 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry2] [TD=align: center]5[/TD] [TD=align: right] دستور زبان فارسی-فصل2 [/TD] [TD=align: right] (123,52 KB)[/TD] [TD=align: center] 1085 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry1] [TD=align: center]6[/TD] [TD=align: right] دستور زبان فارسی-فصل3 [/TD] [TD=align: right] (249,36 KB)[/TD] [TD=align: center] 1144 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry2] [TD=align: center]7[/TD] [TD=align: right] دستور زبان فارسی-فصل4 [/TD] [TD=align: right] (116,26 KB)[/TD] [TD=align: center] 823 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry1] [TD=align: center]8[/TD] [TD=align: right] دستور زبان فارسی-فصل5 [/TD] [TD=align: right] (90,07 KB)[/TD] [TD=align: center] 764 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry2] [TD=align: center]9[/TD] [TD=align: right] دستور زبان فارسی-فصل6 [/TD] [TD=align: right] (228,11 KB)[/TD] [TD=align: center] 1020 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry1] [TD=align: center]10[/TD] [TD=align: right] دستور زبان فارسی-فصل7 [/TD] [TD=align: right] (204,77 KB)[/TD] [TD=align: center] 995 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry2] [TD=align: center]11[/TD] [TD=align: right] دستور زبان فارسی-فصل8 [/TD] [TD=align: right] (501,09 KB)[/TD] [TD=align: center] 1460 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry1] [TD=align: center]12[/TD] [TD=align: right] دستور زبان فارسی-فصل9 [/TD] [TD=align: right] (54,03 KB)[/TD] [TD=align: center] 692 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry2] [TD=align: center]13[/TD] [TD=align: right] دستور زبان فارسی-اصطلاحات [/TD] [TD=align: right] (82,04 KB)[/TD] [TD=align: center] 667 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry1] [TD=align: center]14[/TD] [TD=align: right] دستور زبان فارسی-صفحه پایانی [/TD] [TD=align: right] (9,75 KB)[/TD] [TD=align: center] 420 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry2] [TD=align: center]15[/TD] [TD=align: right] دستور زبان فارسی-فایل کامل کتاب [/TD] [TD=align: right] (1,82 MB)[/TD] [TD=align: center] 7843[/TD] [/TR] [/TABLE]
-
- 3
-
- دانلود
- دانلود دستور زبان فارسی
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
منبع:haryaadib.blogfa.com صدر صدر در علم عروض نخستين پايه از مصراع اول هر بيت را گويند، مانند واژهي توانا بر وزن فعولن در اين بيت: توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پير برنا بود ضرب ضرب آخرين پايهي از مصراع دوم هر بيت را گويند، مانند "بُوَد" بر وزن فَعَل در توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پير برنا بود ضعف تاليف در علم معاني، نادرستي و سستي سخن به سبب تقدم و تأخري که بر خلاف قواعد دستور زبان در اجزاي کلام واقع شود، يا حذفي ناروا که در آنها پيش آيد، يا استعمال نا به جاي کلمهاي در ترکيب کلام را ضعف تأليف ميگويند. مانند: "والاتر از آنچه بود مقامش شد" به جاي "مقامش از آنچه بود والاتر شد". يا مانند: "ديروز هوا گرم و من مدتي در استخر شنا کردم" که حذف نا به جاي فعل "بود" از جمله ي اول باعث ضعف تأليف شده است. ضعف تأليف از عيب هاي فصاحت کلام است.
-
تلاش ایران برای ثبت زبان فارسی به عنوان هفتمین زبان رایج جهان
Himmler پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات ادبی
تلاشهای ایران برای ثبت فارسی به عنوان هفتمین زبان رایج بینالمللی با همکاری رایزنان فرهنگی کشورمان در افغانستان و تاجیکستان آغاز شد. چندی پیش محمدباقر خرمشاد رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی از تصمیم این سازمان برای همکاری با نهادهای سیاستگذار در دو کشور دیگر فارسی زبان (تاجیکستان و افغانستان) برای ثبت فارسی در یونسکو به عنوان هفتمین زبان رایج دنیا خبر داد بود. چندی پیش هم «حسن بانو غضنفر» سرپرست وزارت زنان افغانستان خواستار اقدامات جدی کشورهای فارسی زبان برای ثبت این زبان در یونسکو به عنوان زبانی بینالمللی شده بود. محمدرضا دهشیری، معاون پژوهشی و آموزشی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در گفتگو با درباره تلاشها برای ثبت فارسی در یونسکو به عنوان هفتمین زبان رایج بینالمللی گفت: برنامهریزی برای این اقدام مهم آغاز شده و ما در این مرحله نیازمند کمک رسانهها و به ویژه نخبگان و متخصصان زبان فارسی هستیم. وی افزود: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی از طریق دفتر نمایندگی فرهنگی ایران در کشورهای تاجیکستان و افغانستان (دیگر کشورهای فارسی زبان) ابتدا به دنبال جلب نظر نخبگان دانشگاهی برای این مسئله است و بعد از آن قصد داریم این برنامه را در محافل بینالمللی طرح کنیم. معاون پژوهشی و آموزشی این سازمان اضافه کرد: روال ثبت یک زبان به عنوان زبان رایج بینالمللی در یونسکو هم به همین ترتیب است؛ یعنی ابتدا نظر نخبگان و افکار عمومی نسبت به این مسئله بازتاب خواهد یافت و پس از آن روال اداری مسئله در سازمان ملل متحد و سپس یونسکو طی خواهد شد. دهشیری درباره میزان امیدواری خود و سازمان متبوعش به جای گرفتن زبان فارسی در میان زبانهای بینالمللی ثبت شده در یونسکو گفت: این موضوع در حال حاضر و با توجه به گستره کم جغرافیایی کشورهای فارسی زبان و نیز تعداد نسبتاً کم جمعیت گویشوران به این زبان، عملی نیست؛ مگر اینکه کشورهایی مانند هند، ترکیه و ازبکستان هم که جمعیت فارسی زبان قابل توجهی دارند، اعلام کنند که فارسی یکی از زبانهای عمده و یا رسمی آنها محسوب میشود. وی در عین حال تاکید کرد: تا جایی که من اطلاع دارم در حال حاضر کشورهایی مانند ترکیه و پرتغال برای ثبت زبانشان به عنوان هفتمین زبان رایج بینالمللی تلاش میکنند، اما مسئولان این کشورها هم امیدوارند که طرحهایشان تا 10 سال دیگر به سرانجام برسد. این مقام مسئول در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در همین حال با اشاره به نقش رسانهها در به نتیجه رسیدن چنین تلاشهایی، از آنها خواست به صورت جدی از تلاش کشورمان برای جای دادن فارسی در میان زبانهای رایج بینالمللی ثبت شده در یونسکو حمایت کنند. در حال حاضر زبانهای انگلیسی، عربی، اسپانیایی، ایتالیایی، روسی و فرانسوی 6 زبان رایج بینالمللی هستند که در یونسکو هم به ثبت رسیدهاند.-
- 3
-
- هفتمین زبان
- ایران
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
آشنايي با استانداردها، شناخت فولادها و چدنهاي متداول در صنعت و چگونگي استفاده ازكتاب كليد فولاد (زبان فارسی) منبع : انجمن مهندسی جوش
-
- 7
-
- كتاب كليد فولاد
- چدنهاي متداول در صنعت
- (و 13 مورد دیگر)