رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'رشد روانی'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. هنوز از زمانی که پدرها نقش رییس خانه را بازی می‌کردند، مدت زیادی نگذشته. اما این روزها برخلاف آن روز و روزگار، پدرها به فرزندان‌شان بسیار نزدیک‌تر شده‌اند.... روان‌شناسان می‌گویند اینکه پدر هم به اندازه مادر برای رشد روانی کودکان مهم و باارزش است و برقراری تعادل بین روابط این دو با فرزندان‌شان می‌تواند از نظر روانی سبب رشد صحیح کودکان شود، از مسائلی است که این روزها زیاد در روانشناسی مورد بحث قرار می‌گیرد. مرد چون در میان کودک و مادر قرار دارد ـ هم به موجب حضور فیزیکی و هم به موجب جایگاه روانی خود ـ به کودک این اجازه را می‌دهد که هویت خاص خود بیابد. پدر نقش مهمی در شناسایی هویت جنسی کودک داشته و در عین حال که مادر سعی می‌کند با نقش حفاظتی خود فرزند را حفظ کند، پدر، او را به سمت بیرون گرایش می‌دهد و در کنار دادن حس اعتماد و امنیت به او اجازه شکستن محدودیت‌ها را می‌دهد. پدر برای دختر بر خلاف پسرها نوعی «تایید» است و روابط بین آن دو به طور ناخودآگاه برای هر دو طرف اهمیت و برتری خاصی دارد. مهم این است که معمولا این رابطه که از همان ماه اول تولد آغاز می‌شود همیشه تعادل ندارد و گاهی یک رابطه بسیار نزدیک و عاطفی و گاهی یک رابطه با فاصله بین پدر و دختر شکل می‌گیرد. وقتی آزمایشات، باروری یک خانم را تایید می‌کند همسر او در رابطه با دختر یا پسر بودن فرزندش تفکر می‌کند. اما وقتی در سونوگرافی جنسیت جنین مشخص می‌شود هر یک از زن و مرد به شکل گوناگون در رابطه با فرزندش تفکر کرده و نگرانی، برنامه و خواست‌های مخصوص به خودش را دنبال می‌کند. اگر پدر در محیطی پدرسالار بزرگ شده باشد که در آن ارجحیت با پسر بوده است معمولا مرد از اینکه جنسیت فرزندش دختر است، ناراحت خواهد شد. اگر این حس به قدری شدید باشد که بعد از تولد هم ادامه یابد احتمال دارد فرزند دختر به دلیل جنسیت خود در خانواده تحقیر شود. خوشبختانه روزگار عوض شده است. بسیاری از مردان به داشتن دختر افتخار می‌کنند چون زنان نیز توانسته‌اند مانند مردان تحصیل و کار کنند و سبب افتخار پدر شوند رابطه پدر با دختر و تاریخچه زندگی گاهی نوعی رابطه دختر و پدر به تاریخچه زندگی شخصی پدر هم بازمی‌گردد. برخی مردان دوست دارند همان رابطه‌ای را با دخترشان ایجاد کنند که با مادرشان داشته‌اند و برخی دیگر عشقی را نثار او می‌کنند که نتوانسته‌اند تجربه کنند. نکته مهم اینجاست که پدر در ارتباط با دختر گذشته را رها کند و سعی نماید در زمان حال زندگی کند. برخی مردان از داشتن دختر خوشحال می‌شوند چون رابطه خوبی با پدر خود نداشته‌اند. برای این دسته از افراد داشتن پسر به معنی تبدیل شدن به همان پدری است که آنها در کودکی از او خرسند نبوده‌اند. در حالی که داشتن دختر سبب می‌شود وزن تاریخ گذشته سبک‌تر شده و مرد بتواند رابطه جدیدی با فرزند خود ایجاد کند. پدر به دختر دنیا را می‌شناساند پدر برای دختر و پسر حکم کسی را دارد که بین فرزند و مادر جدایی می‌اندازد. مادر فرزند را به دنیا می‌آورد و پدر دنیا را به او می‌شناساند. در واقع پدر غریبه شناسانده شده‌ای است که او را از دستان قدرتمند مادر جدا کرده و در پناه خود به او هویتی مستقل در جهان می‌بخشد. در واقع این پدر است که دختر را به سمت دیگران فرستاده و به او دویدن و پریدن و دیگر توانایی‌های فیزیکی را می‌آموزاند. وی همچنین حامی همیشگی دختر در فعالیت‌های اجتماعی و هوشی است و به تربیت و آموزش او اهمیت زیادی می‌دهد. در ضمن پدر اولین مردی است که به عنوان نمونه جنس مذکر دختر با او آشنا می‌شود عقده ادیپ و عقده الکترا سن 3 تا 6 سالگی اصطلاحا سن عقده ادیپ نام دارد. عقده ادیپ به رابطه بین پسر و مادر اشاره دارد و معادل آن در رابطه بین دختر و پدر، عقده الکترا نامیده می‌شود. این مرحله، مرحله‌ای ساختاری برای رشد کودک است. در صورتی که این مرحله به خوبی گذرانده شود و تعادلات هورمونی برقرار شود، دختر بچه قادر خواهد بود در سن بلوغ دوست‌دار جنس مذکر باشد. در واقع در این سن دختر عشقی را نسبت به مادر خود احساس می‌کند و فورا به حضور یک جداکننده خود از مادرش یعنی پدر پی می‌برد. پدر که از نظر او غریبه‌ای است که مادر را به سمت خود جلب می‌کند و مایه شادی او است، او را ناراحت می‌کند چون عشق مادر نسبت به او را کاهش داده است. در این مرحله دختر در تضاد با مادر قرار می‌گیرد و سعی می‌کند عشق پدر را به جای مادر به سمت خود جلب کند. در همین موقع است که متوجه می‌شود مادر او، همسر پدر و مورد علاقه اوست. مهم‌ترین وظیفه پدر در این سن مقابله با دختر و روشن کردن این مساله برای اوست که او جایگاه فرزندی دارد و نمی‌تواند جای همسر او باشد. در واقع در این مرحله ادیپ دختر ابتدا با از دست دادن عشق مادر و سپس پدر ـ برخلاف پسر که عشق مادر را از دست نمی‌دهد ـ بزرگ می‌شود. والدین الگو هستند پیروز شدن کودک برعقده ادیپ یا الکترا به نوع رفتار زوجین بستگی دارد. نقش مهم پدر جدا کردن دختر از مادر و پس از آن ارزش نهادن به او به عنوان دخترش است. دختر به پدری نیاز دارد که او را دوست داشته باشد و در ضمن با عشق ورزیدن به مادر به دختر بیاموزد که باید تبدیل به زنی دوست‌داشتنی توسط مرد در آینده شود. مردی که به همسرش اظهار عشق نمی‌کند این احساس را به دختر آموزش نداده و عشق را در آینده در او خفه می‌کند. منبع
×
×
  • اضافه کردن...