رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'دوره رنسانس'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. [h=1]لئوناردو دا وینچی[/h] [TABLE=class: infobox vcard, width: 22] [TR] [TD=class: fn, bgcolor: #6495ED, colspan: 2, align: center]لئوناردو دا وینچی[/TD] [/TR] [TR] [TD=colspan: 2, align: center] [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 85px, align: right]نام[/TD] [TD]لئوناردو دا وینچی[/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 85px, align: right]نام اصلی[/TD] [TD]لئوناردو دی سر پیرو دا وینچی[/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 85px, align: right]نام(های) دیگر[/TD] [TD]لئون دا[/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 85px, align: right]زادهٔ[/TD] [TD]۱۵ آوریل ۱۴۵۲ روستای وینچی، فلورانس، ایتالیای کنونی[/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 85px, align: right]درگذشت[/TD] [TD]۲ مه ۱۵۱۹ میلادی (۶۷ سال) آمبواز، پادشاهی فرانسه[/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 85px, align: right]ملّیت[/TD] [TD]ایتالیایی[/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 85px, align: right]رشته[/TD] [TD]دانشمند و نقاش و مخترع و زیست‌شناس[/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 85px, align: right]آثار برجسته[/TD] [TD]شام آخر مونالیزا مرد ویتورین[/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 85px, align: right]امضا [/TD] [TD][/TD] [/TR] [/TABLE] لئوناردو دی سر پیرو دا وینچی (۱۵ آوریل ۱۴۵۲ - ۲ مه ۱۵۱۹) دانشمند، نقاش، مجسمه‌ساز، معمار، موسیقی‌دان، ریاضی‌دان، مهندس، مخترع، آناتومیست، زمین‌شناس، نقشه‌کش، گیاه‌شناس و نویسنده ایتالیایی دوره رنسانس بود. نبوغ او شاید بیش از هر چیز دیگری مورد توجه بوده است. لئوناردو معمولاً به عنوان نمونهٔ بارز یک مرد رنسانس معرفی می‌شود.[۱] از او به طور گسترده بزرگترین نقاش تاریخ یاد می‌کنند. عده‌ای نیز او را با استعدادترین شخصی می‌دانند که تا کنون در این جهان زندگی کرده است. دا وینچی را کهن‌الگوی «فرد رنسانسی» دانسته‌اند. وی فردی بی‌نهایت خلاق و کنجکاو بود. او نظریات خود را در مجموعه یادداشتهایی که بالغ بر هزاران صفحه می‌باشند، ثبت کرده است. او طرحهای مبتکرانه‌ای را برای ساخت سلاحهایی مانند توپ‌های بخار، ماشین‌های پرنده و ادوات زرهی ارائه کرده بود، هرچند که بسیاری از آنها هرگز ساخته نشدند. دا وینچی اولین طراح هواپیما و صدها اثر معماری دیگر به‌شمار می‌رود. یکی از طرح‌های ابتکاری او لباس غواصی و زیر دریایی جنگی است. او همچنین مسلسل، تانک نظامی، ساعتی که به ساعت دا وینچی معروف است، کیلومترشمار و چیزهای دیگر را طراحی یا اختراع کرد و با استفاده از خط معکوس برای طراحی‌های خود یادداشت‌هایی را نوشته است، که آنها را فقط در مقابل آینه می‌توان خواند. شهرت جهانی دا وینچی بیشتر به‌خاطر نقاشی‌های شام آخر و مونالیزا است. مارکو روسکی دربارهٔ او می‌گوید: در حالی که گمانه‌زنی‌های زیادی در مورد لئوناردو وجود دارد، چشم‌انداز او از جهان اساساً منطقی است و نه اسرار آمیز، و این که روش‌های تجربی به کار گرفته شده او برای زمان خودش غیرمعمول بود.[۲] زندگی [h=3]دوران کودکی[/h] خانهٔ دا وینچی در کودکی نقاشی که به عنوان اولین کار دا وینچی شناخته می‌شود لئوناردو دا وینچی در سال ۱۴۵۲ در روستای توسکانی زاده شد. او فرزند نامشروع یک ثروتمند، با نام پیرو فرانسیسو دی انتونیو دا وینچی و یک زن دهقان به نام کاترین بود. بین ۱۴۹۳ و ۱۴۹۵ لئوناردو زنی به نام کاترین را در میان افراد وابسته به خود را در اسناد مالیاتی خود ذکر کرده است. زمانی که او در ۱۴۹۵ فوت کرد، لیست هزینه‌های مراسم تشییع جنازه نشان می‌دهد که این زن مادر او بود.[۳][۴][۵] در مورد دوران کودکی لئوناردو اطلاعات زیادی در دست نیست. او ۵ سال اول زندگی خود را با مادرش گذراند، سپس در سال ۱۴۵۷ نزد خانوادهٔ پدرش، پدربزرگ، مادربزرگ و عمویش زندگی کرد. پدر او با یک دختر شانزده ساله ازدواج می‌کند، همسر دوم پدرش لئوناردو را خیلی دوست می‌داشت اما در سن جوانی درگذشت.[۶] او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه دهکدهٔ محل سکونتش گذراند. با اینکه در مدرسه چندان موفق نبود، ولی شور و هیجان زیادی نسبت به طبیعت نشان می‌داد.[۷] دا وینچی به صورت غیررسمی هندسه و ریاضیات را نیز آموخت. وقتی او شانزده ساله بود پدرش برای بار دوم با دختر بیست ساله‌ای به نام فرانسسکا لنفردینی ازدواج کرد.[۸] [h=3]دوران جوانی[/h] پرتره‌ای از لئوناردو دا وینچی در دوران جوانی تعمید مسیح، یکی از آثار دا وینچی در کارگاه وروکیو او را به شاگردی به هنرکده‌ای در فلورانس فرستادند تا نزد آندرئا دل وروکیو (۱۴۳۵–۱۴۸۸)، که نقاش و پیکرتراش بود، آموزش ببیند. وروکیو از شهرت بسیاری برخوردار بود؛ به گونه‌ای که ساخت بنای یادبود «بارتولومئو کولئونی»، سردار نظامی شهر ونیز را به او سپردند. در آتلیه‌ای که قابلیت ساخت چنین شاهکارهایی را داشت، لئوناردوی جوان می‌توانست چیزهای زیادی بیاموزد. بدون شک در آنجا با رموز فنی ریخته‌گری و کارهای فلزی آشنا شده و آموخته‌است که چگونه با مطالعه و مشاهده دقیق مدل‌های برهنه و پوشیده، تابلوها و تندیس‌هایی را پدیدآورد. شمار زیادی از نقاشان و پیکرتراشان خوب، از هنرآموزان کارگاه موفق «وروکیو» بودند، ولی «لئوناردو» بسیار بهتر از یک نوجوان با استعداد بود، به گونه‌ای که در هفده سالگی در کار پیکر تراشی و سایر امور مربوط به آن به استاد ماهری تبدیل شده بود و قادر بود ابزارهای پیچیده و ماشین‌های مورد نیاز را پدیدآورد.[۹] او همچنین به پژوهش دربارهٔ گیاهان و جانوران مختلف پرداخت تا بتواند از آنها در تابلوهایش استفاده کند؛ علاوه بر این، دانش گسترده‌ای دربارهٔ نورشناسی، ژرفا نمایی و استفاده از رنگ‌ها کسب کرد. چنین آموزشی کافی بود که از هر نوجوان با استعدادی یک هنرمند برجسته بسازد. او پس از اتمام آموزش به شهر میلان رفت.[۱۰] لئوناردو در سال ۱۴۷۲ به عضویت گروه قدیس لوقا درآمد. مرکز این گروه یا اتحادیه، که عمدتاً از داروفروشان، پزشکان، و هنرمندان تشکیل شده بود، در بیمارستان سانتا ماریانوئووا بود. احتمالاً لئوناردو در آنجا فرصتی برای آموختن کالبدشکافی به دست آورد. در ۱۴۷۸ شورای شهر از او خواست نمازخانه سان برناردو در کاخ وکیو را نقاشی کند ولی بنا به دلایلی، این مأموریت را انجام نداد. لئوناردو در بسیاری از پروژه‌های مختلف برای لودویکو استخدام شد. از جمله آماده‌سازی شناورها برای موقعیت‌های خاص، طرح‌هایی برای یک گنبد برای کلیسای جامع میلان و یک مدل برای یک بنای تاریخی مربوط به ورزش سوارکاری بزرگ فرانچسکو اسفورزا که هفتاد تن برنز برای ریخته‌گری آن استفاده شد. این بنا برای چندین سال ناتمام ماند که برای لئوناردو غیرعادی نیست و در سال ۱۴۹۹ به پایان رسید.[۱۱] [h=3]دوران کهنسالی و مرگ[/h] آرامگاه دا وینچی در کلیسای سنت هابرت در شهر آمبویس، فرانسه مرگ لئوناردو دا وینچی اثر دومینیک انگر. دا وینچی اواخر عمر خود را در شهر واتیکان در ایتالیا سپری نمود مکانی که رافائل و میکل آنژ در آنجا فعالیت داشتند.[۱۲] در اکتبر ۱۵۱۵ فرانسوای اول (François premier)، پادشاه فرانسه، میلان را به تسخیر خود درآورد. در دسامبر همان سال لئوناردو به نزد فرانسوای اول و پاپ لئون دهم فراخوانده شد. به لئوناردو سفارش جدیدی برای ساخت یک شیر مکانیکی داده شد، شیری که می‌توانست به طرف جلو گام بردارد و قفسه سینه‌اش را باز کرده و خوشه‌ای از گل‌های سوسن را نمایان سازد.[۱۳][۱۴] در سال ۱۵۱۵ به خدمت فرانسوا درآمد و در خانه‌ای ییلاقی در کلوس لوس در نزدیکی اقامتگاه سلطنتی جای گرفت. او سه سال پایانی عمر خویش را به همراه ملزی شاگردش در آنجا گذرانید و حقوقی معدل هزار اسکودی (واحد پول آن زمان در ایتالیا) دریافت می‌کرد.[۱۵] دا وینچی در روز دوم ماه مه سال ۱۵۱۹ در حالی که تبدیل به یکی از دوستان صمیمی فرانسوا شده بود در کلوس لوس درگذشت. واساری اینگونه می‌نویسد که پادشاه سر دا وینچی را در هنگام مرگ در آغوش گرفت هرچند که این داستان عاشقانه و رومانتیک که بسیار باب طبع فرانسویان و بسیاری از هنرمندان است بیشتر به افسانه شبیه‌است تا واقعیت.[۱۶][۱۷] واساری همچنین می‌نویسد که دا وینچی به هنگام مرگ تقاضای حضور یک کشیش برای اعتراف به گناهان می‌کند.[۱۸] بر طبق خواستهٔ او شصت فقیر تابوت او را حمل می‌کنند. او در کلیسای سنت هابرت تدفین می‌شود. ملزی به عنوان وارث او شناخته می‌شود و تمامی پول‌ها، نقاشی‌ها، وسائل و دیگر آثار او به ملزی تعلق می‌گیرد. البته لئوناردو شریک قبلی و قدیمی‌اش، سالای و همچنین خدمتکارش را فراموش نکرد و به هرکدام از آن دو، نصف تاکستان خویش را بخشید.[۱۹] [h=2]زندگی شخصی و روابط[/h] پرترهٔ ایزابلا دسته دا وینچی دوستان زیادی داشت که هم اکنون به خاطر زمینه‌های کاری و یا اهمیت تاریخ خود امروزه به نوعی شناخته شده هستند؛ اما با این حال به نظر می‌رسد که به جز ایزابلا دسته، دوستی صمیمی و نزدیکی با زنان نداشته است. دا وینچی در حالیکه به همراه ایزابلا به یکی از نقاط ایتالیا سفر کرده بود، از او پرتره‌ای می‌کشد که به نظر می‌رسد قرار بوده طرح اولیهٔ یک نقاشی باشد که هم اکنون گم شده است.[۲۰] [h=3]گرایش جنسی و تأثیرات آن بر هنرش[/h] یحیای تعمید دهنده گذشته از دوستی و روابط او با دوستانش، دا وینچی زندگی خصوصی خود را پنهان نگاه داشته بود. گرایش جنسی او، به موضوعی برای تجزیه و تحلیل و حدس و گمان تبدیل شده بود. این روند در اواسط قرن ۱۶ شکل گرفت و در قرن‌های ۱۹ و ۲۰ دوباره احیا شد، که مهمترین پژوهش در اینباره توسط زیگموند فروید انجام شده‌است[۲۱] بیشترین رابطهٔ دا وینچی، با دو پسر جوان که شاگردان خود او بوده‌اند یعنی سالای و ملزی بوده‌است. ملزی احساس دا وینچی به او را عشق و شهوت بیان می‌کند. مدارک دادگاه سال ۱۴۷۶ نشان می‌دهد که وقتی دا وینچی بیست و چهار ساله بوده به همراه ۳ مرد دیگر تحت قوانین سودومی دوران رنسانس به همجنس‌گرایی متهم می‌شود اما بعدها از این اتهام تبرئه می‌شود.[۲۲] از آن تاریخ به بعد بحث‌های زیادی پیرامون همجنس‌گرا بودن دا وینچی و تأثیرات آن بر آثارش، به ویژه وجود حالت دوگانهٔ مردانه و زنانه و شهوت مشهود در تابلوی یحیای تعمید دهنده و باکوس و دیگر آثار وی، بخصوص آثار آمیخته با شهوت وی شده‌است.[۲۳] [h=3]شاگردان[/h]جیان جیاکومو کاپورتی د اورنئو یا همان سالای از سال ۱۴۹۰ همراه با دا وینچی زندگی می‌کرد. تنها پس از گذشت یک سال از پیوستن سالای به دا وینچی، او لیستی از خرابکاری‌ها و تخطی‌های سالی فراهم کرد. لئوناردو او را دزد دروغگو کله‌شق و دله خطاب کرد. پس از اینکه او دست کم پنج بار با پول‌های دا وینچی فرار و آن‌ها را صرف کارهایی همچون خرید لباس کرد.[۲۴] اما با این حال دا وینچی همواره نسبت به سالای رفتاری بسیار محبت‌آمیز داشت. سالای به مدت سی سال همراه با او زندگی کرد.[۲۵] سالای تعدادی از نقاشی‌های خود را به نمایش گذاشت هرچند که جرجیو واساری یکی از نقاشان معروف ایتالیا عقیده داشت که دا وینچی فنون نقاشی را به خوبی به او آموخته است[۲۶] اما کارهای سالای نسبت به کارهای دیگر شاگردان دا وینچی از خلاقیت هنرمندانهٔ کمتری برخوردار بود. در سال ۱۵۱۵ او مدل کاملاً برهنه‌ای از مونا لیزا را کشید و نام ان را مونا وانا نهاد.[۲۷] در سال ۱۵۰۵، دا وینچی شاگرد دیگری را به نام کنت فرانسیسکو ملزی اختیار نمود. کسی که ادعا می‌شود محبوب‌ترین شاگرد در نزد وی بوده‌است. او به همراه دا وینچی به فرانسه مسافرت کرد و تا آخر عمر دا وینچی در کنار او باقی‌ماند. پس از مرگ دا وینچی تمامی کارهای او به ملزی رسید و او از آنها به خوبی نگهداری کرد.[۲۸]
×
×
  • اضافه کردن...