جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'دهخدا'.
2 نتیجه پیدا شد
-
معرفی دهخدای طناز، سیاستورز و لغتنامهنویس
sam arch پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در ایران ( زندگی نامه )
هستند فرهنگسازان و دانشمندانی که جوانی را با سیاست شروع میکنند و در میانسالگی و پیری سیاست را سه طلاقه کرده و راه ماندگارتری برای خدمت به مردم انتخاب میکنند. لویی پاستور در کمون پاریس جنگید و وقتی به آرمانهای عدالتخواهانه خود دست پیدا نکرد و دوستها و همرزمهاش را بر کف خیابان و در خون خود غلطیده دید سیاست و فکر سیاسی را بوسید و کنار گذاشت و خود را وقف علم کرد تا به قول خودش از طریق بهتری به آدمیزادگان خدمت کند و از لویی پاستورِ رزمندة نبرد کمون پاریس لویی پاستورِ دانشمند و میکروبشناس سربرآورد. علیاکبرخان دهخدا، پسر خانباباخان پسر آقاخان پسر مهرعلیخان پسر رستم خان(پسر قلیچ خان) پسر سیفالهخان است که در طهران- و نه تهران – و در کوچة قاسمعلی خان و در محلة سنگلج به دنیا میآید. پدرش مالکی در ناحیة ایلنشین چگینی در بلوک قاقازان واقع در شمالغربی و غرب قزوین است. اما علیاکبرخان دهخدا خانزاده بزرگ نمیشود. نه ساله است که پدر از دست میدهد و فقط خانهای صد ذرعی در جوار خانة حاج شیخ هادی مجتهد نجمآبادی برای خانوادهاش باقی میماند و اقوامِ ارثخور ارث او را میبلعند، اما مادر دهخدا نمیگذارد به درس و مشق او خللی وارد شود. او به مدت ده سال به مکتبخانة غلامحسین بروجردی میرود و از صرف تا اصول فقه و کلام و حکمت را نزد او میآموزد و بعد از آن وارد مدرسة سیاسی میشود و زبان فرانسه را در آنجا فرامیگیرد تا به استخدام وزارت تازه تأسیس خارجه درآید. اما آنچنان در سیاست غرق میشود که بعد از به توپ بسته شدن مجلس دیگر وطن جای امنی برای ماندن او نیست و مجبور میشود که جلای وطن کند و هنوز دو سال از فارغالتحصیلی او از مدرسة سیاسی نگذشته که به همراه معاونالدوله غفاری به بخارست پایتخت رومانی میرود. او چشم تیزبینی دارد و از بخارست با مغزی پر از مطالب بکر و تازه به وطن برمیگردد. او حالا بر این عقیده است که ما باید«تمدن مکانیکی» را از غرب بیاموزیم زیرا که «تمدن معنوی و روحی» را خودمان داشتهایم. سال 1284 شمسی است و زمان زمانة مشروطهخواهی و برای دهخدا زمانة روان کردن قلم و جولان در عرصة روزنامهنگاری و همزمان با آن او معاون و مترجم مسیو دوبورک، مهندس بلژیکیِ راه شوسه خراسان، است. آنها برای مقاطعهکاریِ حاج امینالضرب کار میکنند. امینالضرب تاجری است که از ذغالفروشی به آشپزخانة همایونی به تاجریِ بینالمللی رسیده و حتی در لندن و سنپیترزبورگ دفتر دارد. او به مشروطهخواهان کمک بسیار میکند و مؤسسِ اولین اتاق بازرگانی ایران است. شش ماهی از مقام مترجمی دهخدا نگذشته که روزنامة صوراسرافیل با مدیریت جهانگیر خان شیرازی پا میگیرد. روزنامهای که هدفش«تکمیل معنی مشروطیت و حمایت مجلس شورای ملی و معاونت(کمک به) روستاییان و فقرا و مظلومین است». در طهران آن زمان، 1286 شمسی، هر شمارة روزنامة صوراسرافیل در بیستوچهارهزار نسخه چاپ میشود و دهخدا تا بمباران مجلس و کشته شدن جهانگیرخان صوراسرافیل با نامهای مستعار"دخو"، "نخود همه آش"، "خادمالفقرا"، "دخوعلی"، "برهنه خوشحال"، "رییس انجمن لاتولوتها"، "خرمگس"، "جغد" و "دمدمی" در روزنامة صوراسرافیل چرندپرند مینویسد. یک ماه از بمباران مجلس نمیگذرد که دهخدا مجبور به تبعیدی اجباری میشود و به اروپا میرود. در آنجا به رغم تنگی جیب با کمک معاضدالسلطنه پیرنیا و علامه محمد قزوینی سه شمارة دیگر از روزنامه صوراسرافیل را در غربت منتشر میکند. این بار محل نشر روزنامه طهران نیست، روزنامه در ایوردن سویس تهیه و در پاریس به طبع میرسد. از اروپا به استانبول میآید و در آنجا با کمک دوستان چهارده شماره از روزنامة سروش را درمیآورد تا دوران استبداد صغیر به پایان میرسد و دهخدا به طهران برمیگردد و به نمایندگی دورة دوم مجلس شورای ملی انتخاب میشود و از آن زمان تاشروع جنگ اول جهانی،1914، روزنامهنگار و منتقد سیاسی و اجتماعینویس باقی میماند. او حالا در روزنامة"مجلس" به مدیریت طباطبایی، روزنامه "آفتاب" به مدیرت سید یحیی رشتی، روزنامة "شوری" به مدیریت عبدالوهابزاده، "ایران کنونی" به مدیریت مدیرالممالک و "پیکار" به مدیریت کمالی مینویسد. دیگر مقلدانی هم یافته است؛ رضا گنجهای در روزنامه"بابا شمل" طنزنویسی او را تقلید میکند. جنگ اول جهانی شروع میشود و در جنگ پنهان و آشکاری که روس و انگلیس از یک طرف با آلمان و عثمانی از طرف دیگر در خاک ایران دارند وضعیت ناامنی به وجود میآید و آزادیخواهان به گوشه و کنار مملکت فراری میشوند؛ دهخدا هم به یکی از دهات بختیاری میرود و از همین زمان است که شخصیت غیرسیاسی و فرهنگی و فرهنگساز او شکل میگیرد. مطالعة متون منظوم و منثور شعر فارسی سنگ بنای" امثال و حکم" میشود و سیهزار مثل و حکم بعدها به دانشنامة ارجمند دهخدا راه پیدا میکنند. پیش از آنکه به کلی از سیاست ببرد و به فرهنگسازی رو بیاورد در سالهای 1300 تا جنگ جهانی اول"ریاست کابینه وزارت معارف" را به عهده گرفته است و بعد از آن مدیر مدرسة علوم سیاسی – که خودش در آنجا درس خوانده بود – میشود. وقتی این مدرسه به دانشکدة"حقوق و علوم سیاسی" تبدیل میشود باز دهخدا رییس آن است و در این دوران دهخدای رییس دانشکده اوقات فراغت را به فیشبرداری میگذراند و به مرور از سیاست دور و دورتر میشود. زمان جنگ جهانی دوم زمان بازنشستگی رسمی دهخدا از کار دیوانی و وقف کامل او برای تکمیل لغتنامه یا دانشنامة دهخدا است. او چهل سال آتی عمرش را صرف فیشبرداری میکند و جز یکی دو روزی هیچوقت کارش را تعطیل نمیکند. یکی از آن روزها روز مرگ مادرش است. گفته میشود دهخدا در دورة"دولت مصدق" هم دوباره کمی به سیاست علاقهمند میشود و مصاحبههایی هم میکند اما تا پایان حیاتش،1334 شمسی، و پایان دولت مصدق،1332 شمسی، مجالی برای سیاستورزی او نمیماند. او خانهاش را میفروشد تا اوراق قرضة دوران دولت مصدق را بخرد تا شاید کاری کرده باشد، اما کار اصلی را قبلاً کرده و آن لغتنامة دهخدا است. منبع-
- لغتنامهنویس
- بیوگرافی دهخدا
-
(و 5 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
«میم» ممنوعِ لغت نامه دهخدا آنها که در سال های قبل از انقلاب، نخستین چاپ لغت نامه دهخدا را نه به صورت فعلی، که جزوه جزوه می گرفتند، به یاد می آورند و نقل می کنند که تا زمان سقوط سلطنت پهلوی به دلیل ممنوعیت نام مصدق، لغت نامه هاشان ناقص بود و «میم» نداشت. طبعا آوردن نام مصدق در لغت نامه، نه با سیاسی بودن لغت نامه نویس که بیشتر با ضرورت لغت نامه نویسی مرتبط است، اما شاه به دلیل خصومت سیاسی با مصدق و فوبیای نهضت ملی، این ضرورت را به حالت تعلیق در آورد و حرف میم لغت نامه را تعطیل کرد. گویا سیاست تا پایان عمر و حتی پس از مرگ دهخدا نیز خیال نداشت دست از سر نویسنده چرندوپرند بردارد، چنانکه در نیامدن حرف میم لغت نامه، به کار پژوهشی او نیز خواه ناخواه رنگ و بویی سیاسی می داد. چسباندن القابی چون «استاد» و «علامه» و نظیر این به دهخدا برای تاکید و ارجحیت دادن بر کارهای پژوهشی او نیز به لاپوشانی وجه شدیدا سیاسی دهخدا در چرندوپرند کمکی نکرد و حتی این توضیح فرمایشی و حتما از سر ناچاری ناشر در آغاز یکی از چاپ های قدیمی و قبل از انقلابی چرندوپرند در قطع جیبی که: «به طوری که در مقدمه ملاحظه می فرمایید نوشته های چرند و پرند در حدود نیم قرن پیش از انقلاب سفید شاه و ملت نگارش یافته» نمی توانست دهخدا را به طور کامل سیاست زدایی کند، چون دهخدا سیاست را چنان در زبان و سبک نوشتاری چرندوپرند حک کرده بود که پس از چاپ آن در صوراسرافیل، خودش تن و قلم به هرکجا هم که می کشاند، سیاست دیگر از او کنده نمی شد چرا که سیاست دهخدا نه فقط در محتوای نوشته هایش در چرندوپرند، که عمیق تر از آن، در استراتژی ادبی و زبانی و سبک این نوشته ها نمود یافته بود. ادبیات چرندوپرند نه ادبیات فاخر جاافتاده و تر و تمیز، بلکه ادبیات طردشدگان و آوارگان بی صدا بود و بی دلیل نبود که این ادبیات آواره و به شدت سیاسی، نویسنده اش را هم مدتی آواره کرد و به گریز و زندگی پنهانی واداشت و بعدها هم که دهخدا گوشه نشین شد و به ظاهر طنز و سیاست را رها کرد، در بزنگاه نهضت ملی و دولت مصدق بار دیگر سیاست یقه او را چسبید و بعد هم که آن «میم» غایب لغت نامه که با غیاب خود، سیاست را در تن یک کار پژوهشی هم حک کرد... چرندوپرند را به گواه سبک و زبان آن باید یکی از مهم ترین نثرهای رمان گرا به تعبیر باختینی آن به شمار آورد. باختین در فصل دوم کتاب «تخیل مکالمه ای» با عنوان پیشینه گفتمان رمان گرا، انواع ادبیات عامیانه و طنزآمیز در دوران باستان را که برای هجو و دست انداختن ادبیات فاخر و ارائه تقلید تمسخرآمیز از انواع گفتمان های رسمی و جاافتاده ساخته می شد، به عنوان پیشینه های رمان، بررسی کرده است. از جمله آنچه که در بررسی ادبیات روم باستان، از آن با عنوان «ادبیات پست مردمی» نام می برد. این ادبیات پست، همان ادبیاتی است که جوهره رمان را می سازد و دهخدا هم در چرندوپرند، از امکانات موجود در آن به خلاقانه ترین شکل ممکن استفاده کرده و با آن گفتمان مسلط و سنت های جاافتاده و جاگیرکننده استبداد را دست انداخته و نقد کرده است و در عین حال، صدای مردم خاموش استبداد زده را در متن ادبیات احضار کرده است... صفحه ای از آن نسخه جیبی قدیمی چرندوپرند را با آن مقدمه فرمایشی و از سر اجبار، باز می کنم. صفحه ای که لای آن، یک روزنامه همشهری تا خورده زرد هست، مال سال ۱۳۷۸ که در آن عکسی از جسدهای قهرمانان کلیدر دولت آبادی چاپ شده. بالای جسد گل محمد، سر بریده خان عموست، انگار حک شده در این سطرهای چرندوپرند: «... رجال بزرگ وقتی حرص شان در آمد حق دارند همه کار بکنند. همان طور که اولیای دولت حرص شان درآمد و بدون محاکمه قاتل بصیرخلوت را کشتند. همان طور که حبیب الله افشار حرصش در آمد و چند روز قبل به امر یکی از اولیا، سیف الله خان برادر اسدالله خان سرتیپ قزاقخانه را گلوله پیچ کرد. همان طور که نظام السلطنه حرصش در آمد و با آن که پشت قرآن را مهر کرده بود جعفر آقای شکاک را تکه تکه کرد. همان طور که آن دو نفر حرص شان در آمد و دوماه قبل یک نفر ارمنی را پشت یخچال حسن آباد قطعه قطعه کردند. همان طور که آدم های عمیدالسلطنه طالش حرصشان در آمد و آنهایی را که در گرگانه رود طرفدار مجلس بودند، سر بریدند. همان طور که عثمانی ها به خواهش سفیرکبیرهای ما حرص شان در آمد چهارماه قبل زوار کربلا را شهید کردند و امروز هم اهالی بی کس و بی معین ارومیه را به باد گلوله توپ گرفته اند. همانطور که پسر رحیم خان چلبیانلو حرصش در آمد و ۲۵۲نفر زن و بچه و پیرمرد را در نواحی آذربایجان شقه کرد. همان طور که میرغضب ها حرص شان در آمد و درخت های فندق پارک تبریز را با خون میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی و حاج میرزا حسن خان خبیرالملک آبیاری کردند. همان طور که...» بس می کنم و صفحه اول چرند و پرند جیبی قدیمی را دوباره می خوانم: «توجه. به طوری که در مقدمه کتاب ملاحظه می فرمایید نوشته های چرند و پرند در حدود نیم قرن پیش قبل از...» ● گفت وگو با ولی الله درودیان درباره «چرندپرند» دهخدا حتی اگر فقط «چرند پرند» می نوشت نکته ای که درباره طنز سیاسی و مطبوعاتی وجود دارد، تاریخ مصرف دار بودن آن است؛ چرا که این نوع طنز معمولا به مسایل روز جامعه می پردازد و برای همین ممکن است برای آنها که هم روزگاری طنزنویس نبوده اند، نامفهوم باشد. با این همه به نظرتان چه چیز باعث شده که «چرند پرند» دهخدا با اینکه طنز سیاسی است و در آن به طور مستقیم به مسایل زمانه اشاره شده، هنوز هم برای مخاطبان امروز ادبیات، کتابی خواندنی است و اصلا کهنه و قدیمی و تاریخ گذشته به نظر نمی رسد؟ اجازه دهید پیش از آنکه پاسخ شما را بدهم به نکته ای اشاره کنم. این قلمزن، افزون بر چند کتابی که در معرفی زندگی و آثار دهخدا منتشر کرده است، از سال ۱۳۷۸ تاکنون سه مجموعه از گزیده ترین مقاله ها را درباره استاد دهخدا از نویسندگان معاصر تقدیم اصحاب فکر و فرهنگ کرده ام: ۱ دخوی نابغه (گل آقا: ۱۳۷۸)؛ ۲ دهخدا، مرغ سحر در شب تار (نشر اختران ۱۳۸۳)؛ ۳ دهخدا، چراغی که خاموش شد (نشر آیدین ۱۳۹۰). امیدوارم جوانان عزیز وطن ما این کتاب ها را به دقت بخوانند و با آثار و ابعاد کار و شخصیت این مرد نابغه عاقبت بخیر آشنا شوند. باری، پاسخ سوال شما را دوست فرزانه آقای داریوش آشوری در کتاب نخست طی مقاله ای کوتاه داده اند. من بخشی از این مقاله را در پاسخ سوال شما می آورم: «طنز برای آنکه ماندنی باشد باید اجتماعی باشد و طنز هایی در شمار ادبیات باقی می مانند که با مسایل زمان و مکان و تیپ های اجتماعی سروکار داشته باشند و طنز شخصی با مرگ آدم ها از میان می رود، اگرچه به زور خود را به دامان کتابی آویزان کند تا مایه تفریح معدودی باشد که ادبیات مستهجن را می پسندند. از این جهت است که در میان انبوه هزل و هجو و طنزگویان زبان فارسی تنها یک نام را می شناسیم که مشهور است و از زمره آن همه هزلیات و هجویات که از دیوان رودکی تا قاآنی و حتی به صورت زایده ای بر بعضی از چاپ های کلیات سعدی می توان یافت، ما تنها از عبید زاکانی نام می بریم به عنوان طنز نویس و طنز سرای زبان فارسی یا از حافظ، تنها شاعری که با طنز بسیار ظریف خود تیپ های اجتماعی عصر خود را رسوا می کند و رساله «اخلاق الاشراف» زاکانی تنها نمونه طنز نویسی اجتماعی در ادب کلاسیک فارسی است. طنز زاکانی و حافظ از آن جهت زنده و ماندنی و دلنشین است که تکرار تیپ های اجتماعی در هر زمان، آن لطیفه ها و نیش ها را برای هر کس معنی دار کند. پس از دهخدا همچنان که پیش از او، هیچ کس همانند او در طنز نویسی سیاسی یافت نشد و اگر چه پس از مشروطیت و به خصوص بعد از شهریور ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ انبوهی از مطبوعات فکاهی سیاسی داشتیم، هیچ یک نتوانستند اکثر از حدود فحش کاری های بامزه تجاوز کنند. بنابراین می توان ادعا کرد که اگر دهخدا تنها چرند پرند را می نوشت و اثر دیگری از خود باقی نمی گذاشت باز نام خود را باقی گذاشته بود و مقاله های او نه تنها به عنوان شمایی از وضع اجتماعی و سیاسی آن روزگار، بلکه به عنوان بهترین آثار طنز سیاسی در زبان فارسی باقی می ماند.» شباهت ها و تفاوت های طنز دهخدا در چرندپرند، با طنزنویسان پیش از او مثل عبید زاکانی و دیگر طنزنویسان کلاسیک چیست؟ آیا اصلا نسبتی میان دهخدا و طنز پیش از او وجود دارد؟ شباهت ها اندک و تفاوت ها بسیار است. قبل از دهخدا اگر طنزی به چشم می آید بیشتر برای تسویه حساب های شخصی است اما طنز در دست دهخدا چراغی است که با آن به جنگ سیاهی ها می رود. سلاحی است کاری و موثر در دست نویسنده و شاعری مقتدر و مبتکر که در راه خیر و صلاح مردم به کار رفته است. قصد دهخدا از نوشتن سلسله های چرند پرند نقد رفتار و کردار حاکمان جامعه ای سنتی و عقب مانده آن روز است. او به قصد اعتلای سطح فرهنگی مردم ایران نوشته است نه با قصد اندوختن مال یا کسب نام. اما به یاد داشته باشیم که عبید زاکانی طنز نویسی جهانی است و شاهکار او «اخلاق الاشراف» شاهکاری است مسلم.
- 2 پاسخ
-
- 1
-
- لغت نامه دهخدا
- مقالات ادبی
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :