رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'درگهان'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. sookut

    درگهان، کاش دهکده ام می ماندی

    درگهان، کاش دهکده ام می ماندی نجمه دریانورد دیر گاهی نیست که ماسه های ساحلت زیر پاهایمان بود و چشمانمان صدف و گوش ماهی هایت را پی می گرفت، رقص عروسک های دریایی و گلخورک هایت را تماشا می کردیم و کودکانه می خندیدیم! صدای طبیعت تو نه صدای چه چه بلبل بود و نه آواز قناری، صدا صدای مرغکان دریایی بود آمیخته در آوای امواج، آرامشی وصف ناپذیر که بی وقفه جاری بود! تا اینکه دست حریص به اصطلاح «توسعه» ماسه هایت را ربود، ساحلت را نابود کرد و تا آنجایی پیش رفت که صدف ها و گوش ماهی هایت رفتند و من در حسرت رقص عروسک های دریایی و گلخورک ها خندیدنم را از یاد بردم! دیگر صدای مرغکان دریایی در نوای دریا طنین انداز نمی شود! امروز تنها صدای سنگ و آهن کارگاه های ساختمانی ست که شنیده می شود! نگاه هایم خسته اند از دیدن دست های تنومندی که به جای یاری کردنت به گریبان برده شده اند و نمی دانم چرا چنین است؟! بغض صدایم را خفه می کند وقتی گوش های فرزندانت به نام «توسعه» کر می شود و هیچ یک صدای مظلومیت تو را نمی شنوند و نمی دانم چرا چنین است؟! نگاه خسته ام را خاموش می کنم و بغضم را با قلمی به رنگ دریایت بروی صفحات سفید کاغذ فرو می ریزم تا آبی را لااقل بر سفیدی کاغذ ببینم!
×
×
  • اضافه کردن...