جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'تکتونیک'.
2 نتیجه پیدا شد
-
تکنیکهای دور سنجی برای شناخت بیشتر لایه های زمین
XMEHRDADX پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در اکتشاف معدن
(مطالعه موردی: مطالعه کانیهای رسی و کربناتی با استفاده از تکنیکهای دورسنجی در قسمتی از زون زاگرس چین خورده) چکيده در سه دهه اخير ظهور و کاربري فناوري نوين سنجش از دور فضابرد و در پي آن سامانههاي اطلاعات جغرافيايي(GIS)، تحول شگرفي در کسب و بهرهبرداري از اطلاعات منابع زميني و زيستمحيطي ايجاد کرده است. از كانيهاي دگرساني جهت تعيين و به نقشه در آوردن سنگهايي که داراي دگرساني هيدروکسيل هستند استفاده ميشود. آلتراسيونهاي پتاسيک، فيليک، پروپليتيک و سيليسي از مهمترين انواع آلتراسيون هستند که در سنگهاي آتشفشاني و رسوبي ديده ميشوند. نقش دورسنجي در به نقشه آوردن دگرسانيها، براساس تفکيک كانيهايي که بهعنوان راهنما در شناسايي انواع دگرسانيها موثرند، است. در اين مطالعه که از تصاوير ماهوارهاي +ASTER,ETM استفاده شده است به مطالعه كانيها و دگرسانيها با روشهاي آناليز متداولي از جمله تحليل مولفههاي اصلي، نسبتگيري باندي و ترکيب رنگي مجازي پرداخته شده است. اطلاعات طيفي مربوط به كانيها بر اساس اطلاعات کتابخانه طيفي اتحاديه بينالمللي زمينشناسي (USGS) بهعنوان مرجع استخراج شده است. انعکاس طيفي كانيهاي مورد مطالعه براساس باندهاي 1،2،3،4،5 و 7 از تصوير +ETM و 14 باند از تصاوير ASTER تهيه شده است که خروجي آن بهصورت توزيع زوني کانيسازي تهيه شده است. نقشه کانيسازي که از روشهاي جداسازي كانيها استخراج شده مشخص ميکند که کربناتها (کلسيت ـ دولوميت) و كانيهاي رسي و سولفاتها از نظام طيفي مشابهي برخوردارند که خواص گسيلشي آنها بهخصوص در باندهاي حرارتي در اکثر موارد به شناسايي و تفکيک آنها کمک كرده که در منطقه مورد مطالعه در زون زاگرس در محدوده غرب شهرستان شيراز به بررسي و مطالعه آنها پرداختهايم. کليد واژگان: آلتراسيون، تحليل مولفههاي اصلي، سامانه اطلاعات جغرافيايي، نسبت باندي، خواص گسيلشي مقدمه استفاده از تكنيكهاي دورسنجي در کاربردهاي مختلف زمينشناسي بهطور قابل ملاحظهاي در سالهاي اخير رشد يافته که علت اصلي آن اطلاعات مفيد استخراجي از آناليز و تفسيرها است. عامل اصلي اين پيشرفت را ميتوان در دو عامل دانست: 1. روشهاي جديد و تكنيكهاي تفسيري توسط محققان جهت استخراج اطلاعات قابل اعتماد از تصاوير ماهوارهاي پيشنهاد شده است. 2. تصاوير ماهوارهاي با قدرت تفکيک طيفي و مکاني بالا بهراحتي قابل دسترسي و قادر است تا اطلاعات کاملي را در اختيار کاربران در منطقه مورد مطالعه قرار دهد. توسعه روزافزون نرمافزاري را نيز بايد يک نقطه مثبت در اين علم دانست. بيشترين کاربرد علم دورسنجي در آناليزهاي زمينشناسي شامل بررسيهاي ساختاري و به نقشه در آوردن واحدهاي سنگي است. شناسايي ويژگيهاي زمينشناسي خاص از جمله اقدامات مفيد و متداول در اين علم است. هدف از اين مطالعه هدف از اين مطالعه کاربرد تكنيكهاي دورسنجي جهت به نقشه درآوردن دگرسانيها که بر پايه اطلاعات پايه منطقه استوار است، ميباشد. اين محدوده در زون زاگرس چين خورده قرار دارد که ترکيبي از رسوبات مختلف آن را پوشانيده و يک منطقه مناسب جهت بررسي دگرسانيهاي هيدروکسيل است. هدف اصلي از اين مطالعه به نقشه درآوردن كانيهاي دگرساني است. دوگروه آناليز در طي اين مقاله مورد بررسي قرار گرفته که دسته اول شامل محاسباتي است که بر اساس الگوريتمها و ماتريسهايي که از محاسبات کاربردي رياضي استخراج شده است و دسته دوم آناليزهايي که براساس خواص طيفي كانيها و با تکيه بر کتابخانه طيفي اتحاديه بينالملل زمينشناسي (USGS) استخراج شده، است. نگاهي به زمينشناسي منطقه منطقه مورد مطالعه در زون چين خورده زاگرس جاي دارد. اين پهنه شامل دشتهاي بين کوهستاني کوچک و بلنديهاي پيرامون بهصورت کوهستاني است توپوگرافي منطقه همانند بسياري از پهنههاي پيرامون نقشه، داراي الگويي ناهمگون و نايکنواخت است. بخشهاي باختري، شمال باختري نقشه داراي سيمايي از ريختار زمينهاي ناهموار است. ـ چينهشناسي قديميترين واحدهاي رخنمون يافته در گستره نقشه، مارنهاي گلوبوترونکادار کرتاسه بالا مربوط به سازند گورپي است که در بخش باختري نقشه رخنموني محدود دارد. رخنمون بالا و پايين اين واحد در گستره نقشه پوشيده است و نميتوان ستبراي دقيق براي توالي کامل اين واحد را تعيين کرد. بر روي اين واحد، آهکهاي زيستآواري پالئوسن (ميان سازند قربان) قرار گرفته است همبري اين سازند با مارنهاي گلوبيژيرينا دار پالئوسن ـ ائوسن تدريجي است. سازند ساچون از رسوبات آواري پالئوسن تشکيل شده است که گسترش اين واحد در توالي سنگشناسي نقشه محدود به پهنه شمال و شمال خاوري نقشه است و ستبرايي در حدود 120 متر دارد. سازند پابده در گستره منطقه مورد مطالعه محدود به پهنه شمال خاوري نقشه بوده و بهطور کلي از مارنهاي گلوبيژرينادار پالئوسن ـ ائوسن پيشين تشکيل شده است. سازند جهرم نيزدر بخش شمال خاوري نقشه با واحد آواري پالئوسن هم شيب است و بهطور کلي از آهکهاي بيوميکرواسپارايت و همچنين آهکهاي بيوميکرايتي است که گاه با مارنهاي آهندار و سولفاتدار همراه است. همبري پاييني اين سازند در بخشهاي جنوب باختري نقشه با مارنهاي گلوبيژرينادار سازند پابده تدريجي است. بر روي سازند جهرم کنگلومراي ارتوکوارتزيت و آهکهاي چرتي ـ سولفاتي ائوسن قرار گرفته است. اين واحد در زير آهکهاي سازند آسماري قرار گرفته است که سن اليگو ميوسن را دارد و از آهکهاي بيوميکرواسپارايت زيستآواري تشکيل شده است سازند آسماري در محدوده منطقه مورد مطالعه صخرهساز است. بر روي سازند آسماري مارنهاي آهندار و دولوميتهاي ژيپسي بخش زيرين سازند گچساران قرار دارد. از لحاظ سنگشناسي اين واحد تناوبي از سولفاتهاي تبخيري است که بيشتر در قالب لايههاي ژيپس و کمتر به شکل انيدريت مشاهده ميشود. توالي رسوبات در اين واحد لايهبندي ستبر دارد اين توالي داراي تناوبي از مارنهاي سبز تا خاکستري داراي آهن است. اين توالي همچنين داراي تناوبي از آهکهاي گچدار با لايهبندي نازک است. رخساره رازک در خاور منطقه مورد مطالعه گسترش داشته و بهطور کلي از آهکهاي مارني ـ سيلتي و مارنهاي آهندار ميوسن تشکيل شده است. ـ تکتونيک گستره نقشه در زون چينخورده زاگرس قرار دارد اين گستره بخشي از پيش خشکي زون چين خورده زاگرس است. بر پايه ويژگيهاي ساختاري و رسوبي ميتوان اين گستره را در دو زون يا منطقه فرعي انتقالي و مياني جاي داد. اين جدايش براساس وجود تغييرات آشکار در رژيم ساختاري و رسوبي اينگونه پهنههاست. مرز اين دو زون بر پايه آنچه در نقشه ساختاري گستره شيراز آمده است همخوان با گسل گويم ـ بزين است که به سوي بخشهاي جنوب خاوري شيراز ادامه مييابد. از مهمترين زونهاي گسلي موجود در منطقه ميتوان به زون گسلي سبز پوشان بهطول 51 کيلومتر که يک گسل برشي است اشاره کرد. همچنين زون گسلي گويم، زون گسلي بزين ، راندگي فلات، راندگي دراک و زون گسلي دره شور از ديگر زونهاي گسلي مهم در منطقه مورد مطالعه هستند. روش مطالعه محدوده مورد مطالعه شامل قسمتي از زون زاگرس چين خورده مابين طول و عرض جغرافيايي '00 ,°52 و '00, °30 و'30 ,°52 و '30, °29 قرار گرفته که پس از اعمال تصحيحات اوليه هندسي و اتمسفري بر روي تصوير ETM به شماره گذر 39 ـ 163 اخذ شده در تاريخ 5 آوريل سال 2001 و تصاوير ASTER اخذ شده در سال 2003 ميلادي وارد مرحله تفسير و آناليز با اهداف مشخص شديم. لازم بهذکر است که جهت تصحيحات لازم و موزاييک دادهها از نرمافزار Geomatica PCI و جهت آناليز دادهها از نرمافزار Envi4/1 استفاده شده است و در نهايت جهت به نقشه درآوردن دگرسانيها و كانيهاي بارز در محيطبرداري از نرمافزار Arc GIS 9.2 استفاده شده است. مقدمهاي بر آلتراسيون در سنگها آلتراسيون هيدروترمال بهوسيله تغييراتي اعم از فيزيکي و شيميايي از كانيهايي صورت ميگيرد که هيچ شباهتي با محيط سنگ ميزبان ندارند و اين معيار شناسايي آنها بهويژه زمانيکه بهوسيله سيالات گرمابي تشکيل شده باشند، است.[1] طبيعت محصولات دگرساني به عوامل زير بستگي دارد: 1. جنس سنگ ديواره 2. خواص سيال از جمله Eh,Ph ، فشار بخار حاصله، درجه هيدروليز و ترکيبات آنيوني ـ کاتيوني 3. فشار و حرارت در محل رخنمونها[2] بهطور کلي آلتراسيون ميتواند پاسخي از فرآيندهاي زير باشد 1. دياژنز در رسوبات 2. دگرگوني و ساير فرآيندهاي منطقهاي 3. فعاليتهاي پس از آتشفشاني و ماگماتيزم که با سرد شدن همراه باشد 4. کانيسازي مستقيم عواملي که در برونزدگي آلتراسيونها و دگرسانيها تاثير بهسزايي دارند شامل: 1. هيدروليز 2. هيدراته و دهيدراته شدن 3. دگرگوني آلکالي 4. دکربناته شدن 5. سيليسي شدن 6. اکسيداسيون ـ احيا و عوامل ديگري چون فلوئوريزاسيون و سولفيده شدن انواع دگرساني ـ پتاسيک اين دگرساني که بهعنوان دگرساني k سيليکات شناخته ميشود بهعلت حضور پتاسيم فلدسپار دوباره متبلور در يک سنگ و با حضور بيوتيت و سريسيت صورت ميگيرد که كانيهاي مهم آن شامل بيوتيت، کوارتز، کلريت و انيدريت است. بهطوريکه در کانسارهاي مس پورفيري در زون پتاسيک رگههاي زير يافت ميشود: 1. کوارتز 2. کالکوپيريت، کوارتز، پيريت و پتاسيم فلداسپات 3. انيدريت، پيريت و کالکوپيريت شايان ذکر است که اين دگرساني در اکثر کانسارهاي ماگمايي و گرمابي يافت ميشود ـ سريسيک (فيليک) كانيهاي مهم آن شامل پيريت، پيروفيليت، کائولينيت و سريسيت است که درصد سريسيت از بقيه بيشتر است. زون سريسيتيک در اغلب کانسارهايي که از طريق محلولهاي ماگمايي يا گرمابي تشکيل شدهاند، يافت ميشود. لذا در مراحل پيجويي و اکتشاف کليد اکتشافي مناسبي است. ـ آرژيليک كانيهاي مهم اين زون عبارتند از کائولينيت، مونت موريلونيت، پلاژيوکلاز و بيوتيت است که در نوع پيشرفته آن بايد كانيهاي پيروفيليت، سريسيت، آلونيت و کوارتز را اضافه كرد. كانيهاي ايجاد شده در اين زون بستگي به شدت هيدروليز، درجه حرارت محلول و ترکيب کانيشناسي سنگ اوليه دارد بهطوريکه در دماي بالاتر از 300°سانتيگراد پيروفيليت و در حرارتهاي پايينتر کائولينيت و ديکيت يافت ميشود. پردازش دادهها 1. پردازش دادههاي ماهواره اي +ETM اطلاعات ماهوارهاي لندست سالهاست که براي آشکارسازي اکسيدهاي آهن و كانيهاي رسي همراه با زونهاي دگرساني گرمابي استفاده ميشوند. باندهاي 5 و7 سنجنده ماهواره لندست 7 در محدودههايي واقع شدهاند که كانيهاي رسي و سنگهاي دگرساني، ويژگيهاي طيفي خاصي را در آنها نشان ميدهند. كانيهاي رسي در محدوده 15/1 ميکرومتر بيشترين بازتابش در محدوده 02/2 ميکرومتر بيشترين جذب را نشان ميدهند. در روش تحليل مولفههاي اصلي منحني محاسبه واريانس و کوواريانس و ضريب همبستگي بين باندهاي مختلف چندين مولفه به وجود ميآيد که در آنها پديدههاي مزاحم مانند سايه و اثرات توپوگرافي و زاويه خورشيد حذف شده است. اين محاسبات در تصاوير چند باندي ارتباط مستقيمي با رفتارهاي مختلف سطحي موادي مانند سنگها، خاکها و گياهان دارد. در شکل (1) منحني طيفي كانيهاي رسي آورده شده است. حال با علم به اين موضوع که در تصاوير ETM بيشترين و کمترين بازتاب در باندهاي 5 و 7 در كانيهاي رسي ايجاد ميشود با استفاده از تكنيكهاي کروستا و با استفاده از ايجاد مولفههاي اصلي 7 ـ 5 ـ 4 ـ 1به بارزسازي كانيهاي رسي پرداخته و براي تفکيک کاني سازي به بررسي تصاوير ASTER خواهيم پرداخت. 2. پردازش دادههاي ماهوارهاي ASTER پس از بررسي دادههاي ماهوارهاي و شناسايي مناطق داراي دگرساني كانيهاي رسي، به بررسي ورقهها بهخصوص در مناطقي که در تصاوير بارزسازي شده است پرداخته ميشود. دادههاي که از ماهواره اخذ ميشود داراي 14 باند طيفي است که در 3 گروه VNIR,SWIR,TIRقرار ميگيرند. در شكل 2 مقايسه باندهاي طيفي تصاوير Aster و ETM نشان داده شده. با توجه به اين که بيشترين جذب و بازتاب كانيهاي رسي در محدوده طيفي SWIR از تصاوير ASTER قرار ميگيرد، کمک شاياني به شناسايي كانيهاي رسي و کربناتها در اين محدوده ميكند که از اين ميان بايد كانيهايي چون کائولينيت، ايليت، مونت موريلينيت و کلريت را نام برد.- 1 پاسخ
-
- 1
-
- فیلیک
- لایه های زمین
-
(و 24 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
- فیلیک
- لایه های زمین
- مهندسی معدن
- معدن
- چین خوردگی
- چینه شناسی
- کوارتز
- کانی رسی
- کربنات
- پتاسیک
- آلتراسیون
- آرژیلیک
- انواع دگر سانی
- اکتشاف معدن
- تکنیک های دور سنجی
- تکتونیک
- تصاویر ماهواره ای
- دورسنجی
- دگر سانی سیلیسی
- دگرسانی پتاسیک
- دگرسانی سدیمی
- زمین شناسی
- زمین شناسی ساختمانی
- زون زاگرس
- سیریسیک
- شناخت لایه های زمین
-
◄ گسل ها (Faults) گسلها شکستگيهايي در پوسته زمين هستند که در طول آنها تغيير شکلهاي قابل توجهي ايجاد شده است. گاهي اوقات گسلهاي کوچک در ترانشه هاي جاده، جائي که لايه هاي رسوبي چند متر جابجا شده اند، قابل تشخيص هستند. گسلهايي در اين مقياس و اندازه معمولا بصورت تک گسيختگي جدا اتفاق مي افتد. در مقابل گسلهاي بزرگ، شامل چندين صفحه گسل درگير مي باشند. اين منطقه هاي گسله، مي توانند چندين کيلومتر پهنا داشته باشند و معمولا از روي عکسهاي هوايي راحتتر قابل تشخيص هستند تا سطح زمين. در واقع حضور گسل در يک منطقه نشان مي دهد که در يک زمان گذشته، در طول آن جابجايي رخ داده است. اين جابجايي ها مي توانسته يا بصورت جابجائي آرام باشد که هيچ گونه لرزشي در زمين ايجاد نمي کند و يا اينکه بصورت ناگهاني اتفاق بيفتد که جابجايي هاي ناگهاني در طول گسلها عامل ايجاد اغلب زلزله ها مي باشد. بيشتر گسلها غير فعال هستند، و باقيمانده اي از تغيير شکلهاي گذشته مي باشند. در امتداد گسلهاي فعال، حين جابجائي فرسايشي دو قطعه پوسته اي در کنار هم، سنگها شکسته و فشرده مي شوند. در سطح صفحات گسلي، سنگها بشدت صيقلي و شياردار مي شوند. اين سطوح صيقلي و شياردار به زمين شناسان در شناخت جهت آخرين جابجايي ايجادشده در طول گسل کمک مي کند. که زمين شناسان بر اساس جهت حرکت گسلها، آنها را به انواع مختلفي تقسيم بندي مي کنند که در قسمت انواع گسلها به اين تقسيم بندي مي پردازيم. ◄ مشخصات گسلها: براي تعريف گسلها، از مشخصات هندسي آنها، يعني موقعيت قرارگيري آنها در يک فضاي سه بعدي، استفاده مي شود که عمده ترين اين مشخصات هندسي راستا و شيب مي باشند. شناخت اين پارامترها در سطح، زمين شناسان را قادر مي سازد تا ساختار سنگها و گسلها را در زير زمين و قسمتهاي دور از ديدشان، پيش بيني نمايند. راستا: جهت و راستاي خط تلاقي صفحه گسل با افق تحت عنوان راستا شناخته مي شود. راستا معمولا بصورت زاويه اي با شمال مشخص مي گردد. براي مثال عبارت N20E نشان مي دهد که راستاي گسل 20 درجه به سمت شرق نسبت به جهت شمال متمايل است. شيب: عبارتست از شيب سطح يک توده سنگي يا صفحه گسل، نسبت به صفحه افق. شيب شامل زاويه انحراف و نيز جهت آن ميباشد. جهت متصور شدن شيب يک گسل، بخاطر سپاري اين نکته است که آب هميشه در صفحه موازي با شيب گسل به سمت پايين جاري خواهد شد. براي نمايش گسلها بر روي نقشه هاي زمين شناسي، بدين ترتيب عمل مي شود که با يک خط راستاي گسل را نشان ميدهند و با يک خط کوتاهتر و عمود بر خط قبلي، جهت شيب را مشخص کرده و درجه شيب را در کنار آن مينويسند. ◄ انواع گسلها: تقسيم بندي گسلها فقط بر اساس هندسه و جهت جابجائي نسبي ايجاد شده در آنها صورت مي پذيرد. گسلهاي راستا لغز و گسلهاي شيب لغز دو تقسيم بندي کلي گسلها ميباشند که در زير تعاريف مربوط به آنها آورده مي شود. گسلهاي امتداد لغز (strike slip fault) گسل هايي که امتداد اصلي لغزش در امتداد راستاي گسل باشد، گسل امتداد لغز ناميده ميشوند. بر اساس جهت حرکت در امتداد راستاي گسل، گسلهاي چپ گرد و يا راست گرد را ميتوان تشخيص داد. نحوه تشخيص بدين ترتيب است که اگر در يک سمت از گسل بايستيم و حرکت سمت ديگر را نظاره نماييم، اگر حرکت آن از سمت چپ به راست باشد، گسل راست گرد و در حالت برعکس چپ گرد خواهد بود. بعنوان مثال شکل زير يک گسل امتداد لغز راست گرد را نشان ميدهد. گسلهاي شيب لغز (Dip slip Fault) گسل هايي که امتداد اصلي لغزش موازي جهت شيب گسل باشد، گسلهاي شيب لغز ناميده مي شوند. گسلهاي شيب لغز نرمال و معکوس بر اساس جهت حرکت دو قطعه نسبت به هم تعريف ميشوند. در صورتي که نيروي وارده فشاري بوده و دو قطعه را به هم نزديک کند، گسل شيب لغز معکوس و در صورت دو شدن دو قطعه از هم گسل شيب لغز نرمال ناميده مي شود. بر اساس حرکتهاي قائم دو قطعه نسبت به هم، فرا ديواره و فرو ديواره قابل تشخيص است. در زبان انگليسي به فرا ديواره Hanging wall ( ديواره آوريز ) و به فرو ديواره Footwall اطلاق مي شود. دليل اين نامگذاري برميگردد به معدنکاراني که در معادن زير زميني کار ميکردند. چون غالبا معادن در محل تقاطع دو قطعه قرار دارند، فرا ديواره سقف معادن را تشکيل ميدهد که محل آويزان کردن چراغها در داخل معادن بود (Hanging wall) و فرو ديواره کف معدن يا محلي که پا بر روي آن قرار ميگيرد است که به آن Footwall اطلاق مي شود. در زبان فارسي از دو اصطلاح فرا ديواره و فرو ديواره براي نامگذاري استفاده مي شود. در عمل لغزش گسل، ترکيبي از شيب لغز و راستا لغز مي باشد که گسل مايل ناميده مي شود. در شکل زير تمام حالتهاي ممکن به نمايش گذاشته شده است. گسل معکوس در مرمر دولوميتي - برزيل ◄ درزه ها (Joints) درزهها عبارت از شکستگيهايي است که غالبا در سنگ مشاهده مي شود. مهمترين مشخصه درزهها اين است که در اين نوع شکستگيها ، حرکت نسبي به موازات صفحه شکستگي وجود ندارد و در صورتي که در اين سطح حرکتي وجود داشته باشد، شکستگي حاصله را گسل مينامند. بايستي توجه داشت که در بسياري موارد ممکن است سنگهاي موجود در دو طرف سطح شکستگي در امتداد عمود بر اين سطح حرکت کنند. در بعضي موارد ممکن است اين حرکت به چندين سانتيمتر برسد. ابعاد درزهها از چند سانتيمتر تا چندين صد متر تغيير ميکند. سطح درزه در بسياري موارد يک سطح مستوي است اما ممکن است در بعضي حالات ، به صورت يک سطح غير مستوي باشد. در غالب موارد ، سطح درزه محدود و در حقيقت به حالت بسته است، اما در مراحل بعد، در اثر هوازدگي ، ممکن است درزه گسترش يافته و در سطح برسد و به صورت يک درزه باز در آيد. ◄ طبقهبندي درزهها: درزهها را از نظرهاي گوناگون طبقهبندي ميکنند، که در زير به شرح آنها ميپردازيم : ◄ تقسيم بندي هندسي : در اين تقسيم بندي درزهها بر اساس وضعيت درزه نسبت به امتداد لايهبندي سنگهاي مجاور طبقهبندي ميشوند. در اين تقسيم بندي انواع درزههاي زير را ميتوان تشخيص داد: درزه امتدادي: درزه امتدادي نوعي از درزه است که امتداد آن موازي يا تقريبا موازي امتداد لايهبندي طبقات اطراف است. درزه شيبي: درزه شيبي درزهاي است که امتداد آن موازي يا تقريبا موازي خط بزرگتري شيب سطح لايهبندي طبقات اطراف است. درزه طبقهاي: اگر سطح درزه موازي سطح لايهبندي سنگها باشد درزه طبقهاي نام دارد. درزه مايل: اگر امتداد درزه نسبت به امتداد يا خط بزرگترين شيب سطح لايهبندي سنگهاي اطراف بر حالت غير مشخص باشد، به اين نام خوانده مي شود. ◄ تقسيم بندي جغرافيايي درزهها : در بعضي موارد درزهها را بر مبناي وضعيت امتداد درزه نسبت به امتداد شمال تقسيمبندي ميکنند. مثلا اگر امتداد درزه شمالي جنوبي باشد، به نام درزه شمالي جنوبي و در حالتي که امتداد آن شمال غربي ـ جنوب شرقي باشد به همين نام خوانده مي شود. ◄ تقسيمبندي بر اساس وضعيت درزهها نسبت به هم : در اين تقسيمبندي وضعيت درزهها نسبت به هم مورد مطالعه قرار ميگيرد و بر اساس آن ميتوان انواع درزههاي زير را تشخيص داد: درزههاي منظم : اگر درزههاي يک منطقه با هم موازي يا تقريبا موازي باشند، به نام درزههاي منظم خوانده ميشوند. معمولا امتداد مشترک اين درزهها امتداد محور چين خوردگي اصلي ناحيه و يا امتداد گسلهاي اصلي ميباشد. درزههاي نامنظم : اين درزهها وضعيت مشخصي ندارند و بطور نامنظم پراکندهاند. ◄ تقسيمبندي زايشي درزهها: بر اساس مکانيسم ايجاد و توسعه درزه در سنگها آنها را به انواع ، درزههاي کششي ، درزههاي برشي ، درزههاي ستوني و درزههاي رهايي و غير تفکيک ميکنند. همچنين درزهها را بر اساس عوامل به وجود آورنده آنها به انواع ناشي از عملکرد فرآيندهاي تکتونيکي و انواع ناشي از عوامل غيرتکتونيکي تقسيم ميشوند. ◄ عوامل به وجود آورنده درزهها: عوامل به وجود آورنده درزهها را بطور کلي به دو گروه عوامل تکتونيکي و عوامل غيرتکتونيکي تقسيم ميکنند: ◄ عوامل تکتونيکي ايجاد درزهها : پس از اينکه سنگ تحت تاثير تنش قرار گرفت، ابتدا در آن تغيير شکل الاستيک ايجاد مي شود و پس از آن ميشکند (در حالت معمولي سنگهاي حالت شکننده دارند) ، ولي تحت فشارهاي محصور کننده و حرارت بالا ، بسياري از سنگها پس از مرحله الاستيک وارد مرحله تغيير شکل پلاستيک ميشوند و نهايتا در اين شرايط سنگ خواهد شکست. شکستگيهاي حاصله در سنگها را ميتوان به دو دسته زير تقسيم کرد شکستگيهاي کششي : اگر سنگي تحت تاثير کشش قرار گيرد، در امتداد عمود بر کشش ، شکستگيهايي در سنگها ايجاد مي شود. شواهد صحرايي براي تشخيص اين شکستگيها ، ديواره خشن است، ضمنا چون شکستگي تحت تاثير کشش ايجاد شده است، بين دو ديواره شکستگي ، يک باز شدگي ديده مي شود که گاهي اوقات ممکن است توسط رگههاي معدني يا غيرمعدني پر شده باشد. شکستگيهاي کششي ناشي از تنشهاي فشارشي: اگر يک بلوک سنگي تحت تاثير تنشهاي فشارشي قرار گيرد، دو سري شکستگي در سنگها ظاهر خواهد شد، به طوري که سطح اين دو سري درزه با هم زاويه 90 درجه تشکيل ميدهند. محل تلاقي اين دو صفحه موازي با امتداد تنش فشارشي است. اين شکستگيها تحت عنوان شکستگي کششي شناخته شده است. شکستگي رهايي: نوع ديگر از شکستگيهاي کششي که در اثر پيآمدهاي بعد از فشارش ايجاد مي شود، شکستگي رهايي است. اگر نمونه سنگي را به جاي اين که در هواي آزاد تحت فشار قرار گيرد، در يک محيط با فشار همه جانبه واقع شود و آنگاه بر آن فشار وارد آيد، پس از حذف نيروهاي فشارشي ، شکستگيهاي متعدد در جهت عمود بر امتداد نيروي فشارشي در جسم به وجود ميآيد. اين نوع از شکستگي کششي را رهايي مينامند. شکستگيهاي کششي در اثر نيروهاي کوپل: اگر جسمي تحت تاثير نيروهاي کوپل قرار گيرد، مثل اين است که نيروهاي فشارشي و کششي بطور همزمان بر آن موثر بودهاند. پس بطور همزمان در جسم تغيير شکلهاي ميدانهاي کشش و فشارش ايجاد ميشوند. شکستگيهاي ناشي از تنشهاي پيچشي: علاوه بر کشش ، فشارش و کوپل عامل ديگري تحت عنوان پيچش ميتواند، شکستگيهاي را در سنگها ايجاد کند. وقتي يک جسم صفحهاي تحت تاثير پيچش قرار گيرد، تنشهاي حاصله در آن به صورت تنشهاي کشش ، فشارشي و برشي جلوهگر مي شود. ◄ فرآيندهاي غيرتکتونيکي ايجاد درزهها: عواملي مانند انقباض ناشي از سر شدن ، يا خشک شدن اجسام ، تنشهاي باقيمانده در تودهها ، حرکات سطحي زمين و اثر متقابل جنس لايهها در گسترش اين نوع درزهها موثر ميباشند. درزههاي ستوني: اين درزهها نوعي از درزههاي کششي هستند که بر اثر کاهش حجم در سنگها ايجاد ميشوند، اين نوع درزهها معمولا در تودههاي آذرين بوجود ميآيند که در اثر آن گدازه به شکل منشورهايي ايجاد مي شود. امتداد اين درزه ها در امتداد تنش بيشينه است. درزههاي ناشي از هوازدگي: معمولا سنگها مستقيما و يا به طور غير مستقيم و از طريق سنگهاي اطراف تحت تاثير هوازدگي قرار ميگيرند. به علت حرکت جداگانه قطعات سنگها در ناحيه هوازده اغلب درزههايي در آنها به وجود ميآيد. ساخت ورقهاي يا برگواري: پديده ورقه ورقه شدن به علت توسعه درزههايي است که سنگ را به پوستههايي که انحناي کمي داشته و تقريبا به موازات سطح توپوگرافي است، تقسيم ميکنند. ◄ درزهها در ارتباط با ساختمانهاي محلي و توپوگرافي: اين درزهها شامل موارد زير ميباشند: - درزهها در سنگهاي لايهاي يا سنگهايي که به نحوي حالت لايهاي دارد، عموما عمود بر لايهبندي قرار ميگيرند و فواصل آنها تابع نوع سنگ و ضخامت لايه است.فواصل درزهها با ازدياد ضخامت لايه افزايش مييابد. درزههاي ابتدايي تشکيل شده در سنگهاي آذرين ، عمود به سطح خارجي پيکره آذرين دروني است. درزههايي که در ارتباط با چين خوردگي هستند، متنوع و شامل درزههاي طولي ، عرضي و مورب ميباشند. ◄ ارتباط درزهها با پديدههاي ساختماني ◄ گسترش درزهها در ارتباط با چين خوردگي: در بسياري از حالات درزههاي متعددي در حوالي چينها مشاهده ميشوند. اين درزهها در اثر نيروهايي که لايهها را چين دادهاند، بوجود آمدهاند. ذکر اين نکته لازم است که ممکن است درزهها بعد از چين خوردگي نيز بر ساختار ناحيه اضافه شوند. پس ميتوان آنها را به دو گروه ، درزههاي همزمان با چين خوردگي و درزههاي بعد از آن تقسيم نمود: درزههاي کششي : بعضي از درزههايي که در حوالي چينها ديده ميشوند، بر محور چين عمودند. اين درزهها را ميتوان به عنوان درزههاي کششي در نظر گرفت زيرا هنگامي که طبقات ، در امتداد عمود بر محور چين تحت فشارش قرار گرفته و چينها را به وجود ميآورند، در امتداد محور چين تحت کشش واقع ميشوند، بنابراين در امتداد عمود بر محور چين ، درزههايي به وجود ميآيد. درزههاي رهايي : درزههاي رهايي ، درزههايي هستند که به موازات سطح محوري چينها به وجود ميآيند. درزههاي برشي : معمولا دو دسته درزه که با هم زاويه 60 درجه تشکيل ميدهند، نيز در حول و حوش چينها مشاهده ميشوند که ميتوان آنها را به عنوان گستگيهاي برش تعبير کرد. ◄ گسترش درزهها در ارتباط با گسلها : درزههاي پرمانند : درزههاي پرمانند شکافهاي کششي مربتط با گسل خوردگي هستند. اين درزهها ، در طرفين سطح گسل و طي زاويه حادهاي نسبت به آن تشکيل ميشوند. جهت زاويه حاده بيانگر جهت حرکت نسبي طبقات است. درزههاي برشي : درزههاي برشي متقاطع نيز ميتوانند در ارتباط با گسلهايي باشند که به طور عرضي چينها را قطع ميکند. درزههاي استيلوليتي: انفصال سنگ که توسط دو سطح کم و بيش مسطح بوسيله قشر نازکي از رس ، ذغال سنگ ، کليست يا مواد ديگر پر شده باشد را استيلوليت يا درزه استيلوليتي گويند. اين درزهها را سنگهاي آهکي بيشترين فراواني را دارند ◄ زمين لغزش : حرکت و جابجايي بخشي از مواد دامنه در امتداد يک سطح گسيختگي مشخص را «لغزش» ميناميم. در لغزشهاي دامنهاي تغيير شکل از نوع «برش ساده» است. لغزش انواع مختلف داشته و در هر نوع مصالحي ميتواند ايجاد شود. ويژگيهاي توده متحرک و شکل سطح گسيختگي معمولا به عنوان عوامل طبقه بندي لغزشها بکار گرفته ميشوند. ◄ انواع لغزشهاي دامنهاي: لغزش انتقالي يا ساده : در لغزش انتقالي ، تودهاي از مواد به روي يک سطح کم و بيش مسطوي به سمت پايين دامنه ميلغزند. شرايط زمين شناسي و در راس آن وجود ناپيوستگي هاي ساختي داراي جهت يابي مناسب ، از جمله عوامل ايجاد يک لغزش انتقالي است. لغزش دايرهاي يا چرخشي : لغزش دايرهاي يا چرخشي عمدتا در دامنههاي خاکي و خرده سنگي طبيعي و مصنوعي و به مقدار کمتر در دامنههايي که از سنگ خرد شده يا ضعيف و هوازده ساخته شدهاند، ديده مي شود. در اين حالت گسيختگي در راستاي سطوحي منحني و قاشقي شکل ، که حداکثر تنش برشي را تحمل مي کنند، صورت ميگيرد. براي ايجاد يک لغزش دايرهاي معمولا نياز به شرايط زمين شناسي ويژه و گسستگيهاي ساختي نيست. لغزش مسطوي در سنگ: اين نوع لغزش انواع مختلفي دارد. از آن جمله است لغزش يک يا چند واحد سنگي در امتداد يک يا چند سطح مسطوي ، سر خوردن يک قطعه کوچک يا ورقهاي از سنگ به روي دامنه ، لغزش توده عظيمي از سنگ و سرانجام لغزش گوهاي در امتداد فصل مشترک دو صفحه متقاطع. ◄ شرايط مناسب براي لغزش مسطوي : سنگهاي لايهلايه رسوبي که شيبشان به سمت خارج دامنه و مقدار آن مساوي يا کمتر از شيب دامنه است.گسلها ، درزها و فولياسيونهايي که سطوح ضعيف ممتدي را ساخته و سطح دامنه را قطع ميکنند.درزهاي متقاطع که گسيختگيهاي گوهاي را ميسازند.سنگ سخت و درزدار که سر خوردن قطعات سنگ را به همراه دارد. پوسته پوسته شدن در تودههاي گرانيتي که سرخوردن ورقههايي از سنگ را باعث مي شود. لغزش چرخشي در سنگ : در اين نوع لغزش تودهاي قاشقي شکل از سنگ ، بر اثر لغزش در امتداد سطحي استوانهاي ، گسيخته مي شود. ايجاد ترکهايي در راس بخش ناپايدار و برآمدگيهايي در پاشنه آن نشانههاي حرکات آغازيناند. پس از گسيختگي نيز معمولا پرتگاهي در بالاي دامنه و به هم ريختگيهايي در پايين آن متساعد مي شود. افزايش شيب دامنه ، هوازدگي و نيروهاي آب نشستي از دلايل اصلي اين نوع لغزشند.لغزش چرخشي در سنگهاي سخت يکپارچه ديده نمي شود. در مقابل درستيهاي دريايي و ديگر سنگهاي نرم ، همچنين در سنگهاي رسوبي لايهلايه به شدت درزدار و داراي لايههاي ضعيف ، فراوان ايجاد مي شود. شيب طبيعي شيلهاي دريايي متورم شونده و به شدت ترکدار ، کم و پايدارسازي آنها معمولا مشکل است. اين نوع گسيختگيها معمولا پيشرونده و وسيع اند. لغزش چرخشي در خاک: رايجترين نوع لغزش در خاک ، حرکت چرخشي يک يا چند قطعه از آن در امتداد سطوح استوانهاي است. ◄ علل اصلي لغزش چرخشي در خاک: • نيروهاي آب نشستي • افزايش شيب دامنه • ساختهاي قبلي باقيمانده در خاک برجا لغزشهاي چرخشي از ويژگيهاي رسوبات نسبتا صخيم خاک چسبنده و بدون سطوح ضعيف است. عمق سطح گسيختگي وابسته به شرايط زمين شناسي است. لغزشهاي عميق در زمينهاي رسي و لغزشهاي کم عمق در واريزهها انجام مي شود. نشانههاي اوليه اين نوع لغزش ، ترکهاي کششي در راس و برجستگيهاي در قاعده دامنه است. ◄ گسترش جانبي و گسيختگي متوالي: نوعي گسيختگي صفحهاي است که سنگ و خاک ديده مي شود. در اينجا مواد در امتداد يک سطح ضعيف بطور جانبي تحت تنش قرار گرفته و متواليا بصورت قطعاتي ميشکنند. علل اصلي اين نوع لغزش عبارت است از نيروهاي آب نشستي و افزايش شيب و ارتفاع دامنه. اين نوع گسيختگي را معمولا نميتوان با روشهاي رياضي پيش بيني کرد. زيرا از قبل نميتوان محل تشکيل اولين ترک و در نتيجه اولين قطعه را مشخص کرد. با اين حال ، چون در انواع خاصي از سنگ و خاک ايجاد مي شود، تشخيص حالات ناپايدار بالقوه امکان پذير است. گسترش جانبي معمولا به تدريج توسعه يافته و ميتواند حجم زيادي داشته باشد. اين نوع گسيختگي در دره رودها رايج است و بطور مشخصي در رسهاي سخت شکافدار ، شيلهاي رسي و لايههاي افقي يا کم شيب ، که حاوي مناطق ضعيف ممتدي هستند، ديده مي شود. واريزههايي که به روي خاک برجا يا سنگ داراي شيب ملائم قرار گرفتهاند، متواليا بصورت گسترش جانبي گسيخته ميشوند. نشانه اين نوع گسيختگي در مراحل آغازين ترکهاي کششي است، البته در برخي شرايط مثل بارگذاري ناشي از زمين لرزه ، ممکن است ناگهاني باشد. در خلال گسترش پيشرونده ، ترکهاي کششي بار شده و پرتگاههايي ايجاد مي شود. گسيختگي نهايي ممکن است تا سالها اتفاق نيافتد. ◄ لغزش واريزه: اين نوع لغزش به حرکت تودهاي از خاک ، يا خاک و قطعات سنگ که بطور يکجا يا در واحدهاي جداگانه در روي يک سطح مسطوي پرشيب ميلغزند، اطلاق مي شود. اين لغزش اغلب حالت پيشرونده داشته و ممکن است به بهمن يا جريان منتهي شود. علل اصلي لغزش واريزهاي عبارتست از افزايش نيروي آب نشستي و شيب دامنه. اين نوع لغزش در جاهايي که واريزهها يا خاک برجا به روي سطح شيبدار و نسبتا کم عمق سنگي قرار گرفته باشد، ايجاد مي شود. آغاز حرکت در اين نوع لغزش هم با ترکهاي کششي مشخص مي شود. ◄ اهميت مطالعه گسل ها: در هر زون ساختماني روند نيروهاي تغيير شکل دهنده و در نتيجه جهت و امتداد چين ها و گسل ها متفاوت است.علاوه بر گسلهاي اصلي تعداد زيادي از شکستگي هاي فرعي به صورت دستجات گسلي دسته دوم و سوم و گاه چهارم نيز در هر منطقه ديده مي شودکه سرانجام به درزها و سيستم هاي درزي ختم مي شوند. گسلهاي فرعي،عموماً با گسلهاي اصلي موازي بوده و گاهي نيز بر حسب تغيير جهت نيروها و يا مقاومت متفاوت سنگها،شکستگي هاي اصلي را با زواياي متفاوت قطع مي کنند. به علاوه وجود عوامل فرعي مثلاً گنبدهاي نمک نيز در تغيير شکل روندهاي ساختماني اثر مهمي بجا مي گذارد. در سالهاي اخير به کمک عکس هاي ماهواره اي توانسته اند نقشه هاي دقيق سيستم گسلي مناطق مختلف ايران را ترسيم نمايند. به اين ترتيب حدو مرز شکستگي هاي اصلي و فرعي مشخص شد. اهميت اين قيبل مطالعات و استفاده از عکس هاي ماهواره اي در زمين شناسي مدرن امري اجتناب ناپذير بوده و تنها به ذکر چند مورد اشاره مي کنيم که شامل: - مطالعه و شناخت دقيق روندهاي تکتونيکي کشور - مطالعه و بررسي گسلهاي فعال کواترنر و امکان جابجايي و زلزله زايي آنها - بررسي تغييرات ژئومورفولوژيکي - بررسي موقعيت زمين شناسي معادن شناخته شده به منظور کشف وضعيت مشابه در نواحي ديگر - مطالعات ژئوتکنيک در ارتباط با طرحهاي عمراني،سد سازي وجاده سازي. منبع
-
- 2
-
- لغزش واریزه
- مشخصات گسل ها
-
(و 26 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
- لغزش واریزه
- مشخصات گسل ها
- مطالعه گسل ها
- چین خوردگی
- هوازدگی
- وضعیت درزه ها نسبت به هم
- گسل
- گسل معکوس
- گسل امتداد لغز
- گسل شیب لغز
- گسیختگی
- انواع زمین لغزش
- اهمیت گسل
- توپوگرافی
- تکتونیک
- درزه مایل
- درزه ها
- درزه های کششی
- درزه و گسل
- درزه امتدادی
- درزه ای غیر تکتونیکی
- درزه شیبی
- درزه طبقه ای
- زمین لغزش
- زمین لغزش چرخشی در خاک
- شکستگی
- شکستگی های کششی
- عوامل ایجاد درزه ها