جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'تهمینه میلانی'.
2 نتیجه پیدا شد
-
این مقاله که از خانم تهمینه میلانی رو که خواندم دیدم چقدر درست و خوب گفته و دقیقا خشونت علیه زنان رو چه خوب بیان کرده شاید شما قبلا اینو خوانده باشید اما بد نیست که باز هم بخوانیدش .. هم برای آقایان مفیده و هم خانمها: زخمی که نمی بینیم : می دانید؟ خشونت همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست. خشونت، تحقیر، آزار و گاهی یک نگاه است. نگاه مردی به یقه ی پایین آمده ی لباس زنی وقتی که دولا شده و چایی تعارف می کند. نگاه برادری است به خواهرش وقتی در مهمانی بلند خندیده. نگاهی که ما نمی بیینیم. که نمی دانیم ادامه اش وقتی چشم های ما در مجلس نیستند چیست. ترسی است که ارام آرام در طول زمان بر جان زن نشسته خشونت بی کلام، بی تماس بدنی، مردی است که در را که باز می کند زن ناگهان مضطرب می شود، غمگین می شود. نمی داند چرا. در حضور مرد انگار کلافه باشد. انگار خودش نباشد. انگار بترسد که خوب نیست. که کم است. که باید لاغرتر باشد چاق تر باشد زیباتر باشد خوشحال تر باشد سنگین تر باشد ***ی تر باشد خانه دارتر باشد عاقل تر باشد. خشونت آن چیزی است که زن نیست و فکر میکند باید باشد. خشونت آن نقابی است که زن می زند به صورتش تا خودش نباشد تا برای مرد کافی باشد. مرد می تواند زن را له کند بدون اینکه حتی لمس اش کند. بدون اینکه حتی بخواهد لهش کند. این ارث مردان است که از پدران پدرانشان بهشان رسیده خشونت، آزار، تحقیر امتداد همان "مادر ج..ه ها، ج..ه ها، خواهر ج...ه ها، مادرش را فلان ها، عمه اش را بیسار"هایی است(باعرض پوزش) که به شوخی و جدی به هم و به دیگران می گوییم. خشونت، آزار، تحقیر همان "زن صفت، مثل زن گریه می کردی"هایی است که بچه هایمان از خیلی کودکی یاد می گیرند. خشونت، آزار، تحقیر، پله های بعدی نردبانی هستند که پله ی اولش با فلانی و بیساری معاشرت نکن چون... فلان لباس را نپوش چون...است. چون هایی که اسمشان می شود "عشق". عشق هایی که می شوند ابزار کنترل. که منتهی می شوند به زنانی بی اعتماد به نفس، بی قدرت، غمگین، تحقیر شده، ترسان، وابسته، تهدید به ترک شده و شاید کتک خورده که فکر می کنند همه ی زخم هایشان از عشق است. که مرد عاشق زخم می زند و زخم بالاخره خوب می شود. خشونت زنی است که زیر نفس های آغشته به بوی الکل مردش تظاهر به لذت می کند و فکر می کند قاعده ی بازی همین است. خشونت توجیه آزار روحی، کلامی، جسمی، جنسی مردی است که مست است. مستی انگار عذر موجهی باشد برای ناموجه ترین رفتارها. می دانید؟ کتک بدترین نوع خشونت علیه زنان نیست. کبودی و زخم و شکستگی خوب می شوند. قدرت و شادابی و باور به خویشی که از زن در طول ماهها و سالها گرفته می شود گاهی هیچ وقت، هیچ وقت، ترمیم نمی شود خشونت دست سنگین پدری است که بر صورت دخترک 9 ساله اش بلند می شود اما هرگز فرود نمی آید. خشونت گردنکشی برادری است که نگاه پسرک معصوم همسایه را کور می کند و خواهر را ناامید می کند از عشق پاک و دیوار به دیوار همسایگی . خشونت آروغ زدن های شوهر است به جای دستت درد نکند برای دستپخت عالی یک صبح تا ظهر حبس شدن در آَشپزخانه . خشونت قانون نابرابر حق قیومیت پدربزرگی است که در فقدان پدر ، صاحب بلامنازع نوه ی پسری اش می شود بی اینکه حضور مادر در جایی دیده شده باشد. خشونت حق ارثی است که پس از مرگ پدر به تو داده می شود نیم آن چیزی که برادرت می گیرد و تازه منت بر سرت می گذارند که نان آور خانه ات دیگری است . خشونت خود ما زنانیم که تمامی اینها را می پذیریم بی هیچ اعتراضی و آن کسی را هم که در میانمان به اعتراض بلند می شود با القاب زن فلان و بهمان به سخره می گیریم . خشونت خود خودمانیم و از ماست که بر ماست
- 5 پاسخ
-
- 17
-
- مقاله
- مقاله ی خانم میلانی درباره ی خشونت
-
(و 9 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
مهندس تهمينه ميلاني، از معماري زن و معماران زن ميگويد؛ اما سينما را بيشتر دوست دارد. مهندس تهمينه ميلاني! بله، تعجب نكنيد. بانوي نامدار سينماي ايران، يك معمار خوب هم هست؛ آنقدر خوب كه بهعنوان معمار برگزيده، از دست قاليباف تقديرنامه و جايزه هم بگيرد، بابت ساخت مركز كنترل مترو تهران كه در چهارراه كالج ساختهاند و 8سال هم ساختناش طول كشيده (البته خودش ميگويد كه اسم همسرش - محمد نيكبين - را هم بياوريم تا بقيه فكر نكنند كه تنهايي ساخته)؛ آنقدر خوب كه در اولين روز همايش معماران زن ايراني، با عنوان مهندس، دعوت شود و حرف بزند و از مهمانان ويژه آن باشد و مسئول يكي از پانلهاي تخصصي آن نيز هم؛ همراه استادش دكتر ديبا داراب. حرفهاي اين معمار نامدار و فارغالتحصيل دانشگاه علم و صنعت البته خواندن دارد. بعضي از معماران زني كه با آنها صحبت ميكرديم، نظرشان اين بود كه كيفيت كار در معماري، مهمتر از جنسيت و مرد و زن بودن معمار است. شما چه ميگوييد؟ خيليها اساسا نگاهشان به زن، نگاه جنس دومي است؛ يعني اگر مدير يك پروژه خانم باشد، اعتماد كمتري وجود دارد تا اينكه مدير پروژه مرد باشد، در حالي كه طبق همين مسئلهاي كه شما گفتيد، واقعا معماري مهم است، نه جنسيت؛ چون معماري هم مثل سينماست؛ هم صنعت است و هم هنر. هر دوشان، متكي به پول هستند، نه صرفا خلاقيت شخصي و فردي... پس شما، معماري را هم مثل سينما، نوعي صنعت ميدانيد؟ بله، مثل يك كار گروهي و تيمي است. معمار بايد مثل يك سينماگر، جامعهشناسي و روانشناسي و مردمشناسي بداند؛ اينكه فضايي كه طراحي ميكند، چه كسي قرار است از آن استفاده كند. به هر حال، نگاه يك آقاي مثلا از آمريكابرگشته به معماري داخل خانهاش، با يك تاجر سنتي خيلي فرق ميكند؛ بايد فضا را مطابق ميل آدمها در نظر بگيريم. اما به هر حال، در بازار كار، توجه بايد به نوع كار باشد، نه جنسيت؛ متأسفانه اين نگاه جنسيتي وجود دارد. يعني شما، اصلا قائل به فضاهاي مردانه و زنانه در يك ساختمان نيستيد؟ يكي از مسائل جالبي كه در اين سمينار مطرح شد و بهويژه اينكه مهندس ترانه بلدا هم در همايش سال قبل دربارهاش صحبت كردند، فضاهاي مردانه و زنانه يك ساختمان بود. در معماري قديم، مثلا ما فضاي اندروني داشتيم و فضاي بيروني. فضاي اندروني، متعلق به زن بود و حاكم مطلق خانه، زن بود؛ بنابراين ما فضاهاي مردانه و زنانه در فضاي زيستي داريم. ببينيد، وقتي ما ميگوييم معمار زن، مثل اين است كه ميگوييم سينماگر زن. زنان، به هر حال به خاطر نياز خانواده، به جزئيات، توجه بيشتري دارند؛ و اين، البته به معني رعايت نشدن اين جزئيات از طرف معمار مرد نيست؛ مثل فضاي بازي بچهها، آشپزخانه و فضاي پذيرايي. خود من كه طراحي ميكنم، سعي ميكنم پنجرههاي آشپزخانه را - كه عمر بيشتر زنان ما در آنجا ميگذرد - رو به محيطي زيبا طراحي كنم، در حالي كه مطبخهاي قديمي اصلا پنجره نداشت! اين وسط، بايد روانشناسي يك زن خانهدار مدنظر باشد. شايد يك معمار زن (توجه كنيد كه من همه اين گزارهها را با شايد همراه ميكنم و قطعي نميتواند باشد)، نگاه ظريفانهتري به اين مسائل داشته باشد. البته در آن سمينار هم، گاهي بحثهايي مطرح ميشد كه من مخالف آنها بودم؛ مثل اين بحث كه طراحيهاي معماران زن دنيا، زنانه است كه من با آن موافق نبودم. از چه بابت موافق نبوديد؟ مثلا خانم مهندسي صحبت ميكردند و نشان ميدادند كه فضاهايي كه معماران زن طراحي كردهاند، زنانه است؛ البته به جزئيات اشاره نميكردند. در حالي كه اگر نميگفتند اين بنا طراحش يك زن است، من متوجه اين قضيه نميشدم كه كار يك زن است. فرق زيادي نميديدم. توجه به اين چيزها، باعث رشد ماها ميشود وگرنه غرض اين سمينار، تفكيك جنسيتي نبوده... اما به هر حال، اسمش كه «همايش معماران زن» بود. بيشتر بابت حل مشكلات زنان و مسائل پيش رو بود... در حوزه معماري ديگر؟ بله، تا موانع از سر راه برداشته شود. مثلا در شهرداري، معاونت امور بانوان وجود دارد. اين حتما ضروري است كه وجود دارد؛ تا مسئول مستقيمي به مسائل زنان داخل شهرداري رسيدگي كند. اين، به معناي زنانه و مردانه كردن شغل نيست. يعني در حقيقت آن را تخصصيتر كردهاند؟ بهتر است بگوييم براي حل مسائل پيش رو، كارهاي درستي انجام دادهاند. نميخواهند زنانه و مردانهاش كنند، ميخواهند كمكاري قرنهاي پيش را تا حدي جبران كنند؛ يعني توجه جامعه را به بخش ناديده گرفته شده، جلب كنند. اين، خيلي نگاه انساني و درستي است. دوستان اشاره جالبي هم داشتند به اينكه الان بيشتر دانشجويان رشته معماري، خانم هستند اما كماكان فرصتهاي برابر شغلي در اين حوزه وجود ندارد... متأسفانه اين بحث، فقط محدود به حوزه معماري نيست؛ اين مشكل را زنان فارغالتحصيل رشته مكانيك و برق و كلا همه رشتههاي فني هم دارند. يعني رشتههايي كه بيشتر مردانه دانسته ميشوند؟ توي بازار كار معماري، زنان را بيشتر در كارهاي دفتري ميپسندند و كار اجرايي را بيشتر مردانه ميدانند، در حالي كه اصلا اينطور نيست. چه فرقي ميكند كه من بهعنوان يك زن معمار، سر كارگاه ساختماني بروم و با 10تا كارگر يا تكنيسين يا مهندس صحبت كنم يا سر فيلم با يك فيلم بردار يا صدابردار مرد حرف بزنم و كار كنم؟ فرقي ندارد. كارگاه ساختماني مگر چيست؟ 4 تا آجر و سيمان است ديگر. جامعه ما هم همان جامعه است. يك ذهنيت غلطي وجود دارد كه يك زن نميتواند اين كار را بكند؛ قدرت فيزيكي لازم ندارد كه زنان نتوانند؛ خلاقيت ميخواهد و تجربه و مديريت. به خلاقيت اشاره كرديد و ياد موضوعي افتادم؛ احساس ميشود كه زنان، عوالم شهودي جالبتري دارند... نگوييد عوالم جالبتري دارند، بگوييد عوالم ناشناختهاي وجود دارد. اين خيلي مهم است. زنان، عوالم ناشناختهاي دارند كه با حضور آنها در معماري و هنر و سينما، آن عوالم شناخته ميشود. ببينيد، الان چقدر سينماي ما درباره زنان و مسائل آنها و پرداختن به آنها پيشرفت كرده. اينها وجود داشته اما مردها توجه دقيق و ظريفي به آنها نداشتهاند. معنياش اين نيست كه زنان چيز جديدي گفتهاند و ساختهاند؛ معنياش اين است كه زنان، آن بخش ناشناخته را مطرح كردهاند و شناخته شده؛ فرق قضيه اين است. به هر حال قبول كنيد جامعه ما هنوز به مسائل اجتماعي و اشتغال، نگاهي مردسالارانه دارد... اما دانشكده معماري را كه گفتيد جالب است. سالي كه من دانشكده معماري رفتم... دقيقا چه سالي؟ سال68، ما 70 دانشجوي پذيرفته شده معماري در دانشگاه علم و صنعت داشتيم كه فقط 6تاي آنها خانم بودند. امسال دوستان من كه استاد دانشگاه هستند، ميگويند از 100دانشجويي كه در معماري قبول ميشوند، 80نفرشان دخترند. اين خيلي جريان جالبي است. حالا فكر ميكنيد اين، براي آينده معماري زنان، ميتواند دلگرمكننده باشد؟ اتفاقا من اينجوري نگاه نميكنم! من ميگويم در يك جامعه، تعادل است كه معني دارد. من، جاي تعجبش را به شما عرض كردم. منظور من هم همين تعادل بود؛ اينكه نوعي شايستهسالاري باشد و به كار افراد و كيفيت آن نگاه كنند، نه زن و مرد بودن آنها. اي كاش جامعه به اين تعادل برسد؛ به اينكه به لايقترها و خلاقترها توجه كند، بدون نگاه جنسيتي. متأسفانه الان معماري ما هم دچار تشويش وحشتناكي است. من نكتهاي را به شما ميگويم و حتما چاپ كنيد؛ قشنگترين مسجدهاي ما، در دوره شاهان [صفوي] ساخته شده. به نظر من، قشنگترين مسجد ما، مسجد شيخ لطفالله در اصفهان است كه زمان شاهعباس ساخته شده. توي اين 29، 28سال انقلاب اسلامي، هيچ مسجدي به آن قدرت ساخته نشده؛ دستكم در نوآوري. ببينيد، گنبد خوابيده اين مسجد در زمان خودش، انقلابي بود در معماري ايران. ما هنوز داريم مسجدهايمان را شبيه زمان صفويه ميسازيم؛ در حالي كه دوره قبل از صفويه، اصلا شبيه دوره صفويه نيست؛ يعني ما نتوانستهايم در سادهترين زمينهاي كه داريم - يعني مسجدسازي - به خلاقيت و نوآوري متناسب با زندگي امروز برسيم كه جوان را جذب كند طرف خودش. شما كه متخصص معماري هستيد، فكر ميكنيد چرا اينچنين شده؟ براي اينكه متخصصان، خيلي كم به كار گرفته ميشوند؛ براي اينكه فكر ميكنيم هر كسي آدم خوبي بود، لابد ميتواند خوب هم كار كند. يعني بين چهره حرفهاي آدمها و چهره اخلاقي آنها، نتوانستهايم فرقي قائل شويم؟ بله، حتي ميشود گفت در اين چيزها نوعي جهتگيري سياسي هم باب شده. خانم ميلاني، فكر ميكنيد تهران شهر خشني است يا شهر خشني نيست؟ بله، شهر خشن و زشتي است؛ مخصوصا براي معلولان. اين را حتما با تأكيد بنويسيد! تهران، شهر خشني است، مخصوصا براي معلولان جنگ تحميلي و عزيزاني كه براي استقلال كشورمان جنگيدند كه به نوعي قربانيان جامعه ما هستند. وقتي شهري با قربانيان خودش اينقدر خشن باشد، ديگر تكليف زنان مشخص است. از نظر قيافه و شكل و شمايل چطور؟ شهر زشتي است. البته بناهاي زيبايي، مخصوصا در شمال شهر وجود دارد اما غالبا شهر زشتي است. همه ميخواهند سقفي باشد براي زندگي و بروند زير آن؛ ظاهرش برايشان مهم نيست؛ معماري داخلي و دكوراسيون داخل برايشان مهم است اما نماي بيروني ساختمان كه شهر را ميسازد، برايشان مهم نيست. فكر ميكنيد ورود زنان معمار، ميتواند از اين خشونت كم كند و اين شهر خشن را لطيفتر كند؟ بله. البته به اين معني نيست كه مردان، نميتوانند اينكار را بكنند اما زنان به خاطر خصوصيتهاي عاطفياي كه دارند، بهتر ميتوانند اين كار را بكنند. خانم معمار يا خانم سينماگر! دوست داريد كدامش را انتخاب كنيد؟ سينما. البته، اين دو خيلي شبيه هم هستند. معماري، از اركان سينماست. مثلا در فيلم دو زن، وقتي زوج اصلي فيلم ازدواج ميكنند، اول خانهشان خوشريخت و تازه است اما به مرور كه رابطهشان تيرهتر ميشود، ميبينيد كه ديوارهاي خانه هم در حال خراب شدن است و ظاهرش، سياهتر ميشود و تيرهتر. وقتي من سينما را انتخاب ميكنم، به اين معني نيست كه معماري را فراموش كردهام بلكه در سينما هم از معماري استفاده ميكنم. منبع : همشهری آنلاین
-
- 4
-
- مركز كنترل مترو تهران
- معماری
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :