جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'اولین سفیران ایران و چین'.
1 نتیجه پیدا شد
-
اینکه مورخان آشکار کرده اند که توده های مردم بنیانگذار روابط دوستانه بین چین و ایران بوده اند و حتی قبل از برقراری روابط رسمی دو کشور، مردم دو سرزمین با یکدیگر تماس داشته و تجارت می کرده اند و افراد زیادی از دو ملت به خاک یکدیگر رفت و آمد می کردند و با فرهنگ و هنر کشور مقابل آشنا می شدند و به این طریق، راه های و خطوط مواصلاتی را باز و هموار می ساختند. این پیشقراولان که بذر دوستی افشانده بودند و به مرور زمان نامشان به دست فراموشی سپرده شد، اما یادشان همواره در تاریخ باقی مانده است. در سالهای اول سلطنت دونگ هان (donghan) هان غربی، برده داران و اشراف طایفه مجار که در شمال چین زندگی می کردند، پی در پی نیروهای خود را به جنوب گسیل داشته و دست به غارب و چپاول می زدند و اهالی جنوب و اموالشان را با خود بردند، در ضمن به ممالک واقع در غرب چین نیز تجاوز کرده و خراج ها و وجوه کمرشکن دریافت می کردند. به علاوه، کاروان ها را چپاول کرده و فرستادگان را آزار می رساندند و از رفت و آمد بین شرق و غرب ممانعت می کردند. به همین علت، امپراطور اوو(wu)از دودمان "هان" به خاطر ایجاد جبهه متحد در برابر طایفه مجار در سال 139 پیش از میلاد، رسولی به نام جان چیان(zhangqian) به ممالک غربی و پارت گسیل کرد. دراین میان، جان چیان از این مناطق دیدن نمود و با اوضاع سیاسی، نظامی، جغرافیایی، اقتصادی و فرهنگی آنجا آشنایی پیدا کرد و شرایط مساعد جهت گشایش راه ها به سوی غرب فراهم آورد. وی درباره ایران و مردم ایران اینگونه اظهار نظر کرده است: «اکثر مردم دهقان هستند. این مملکت دارای صدها شهر قلعه دار بزرگ و کوچک است. سوداگران از ارابه و کشتی استفاده می کنند و در بازرگانی مهارت فراوان دارند.» حکومت " هان غربی" در طی سال های (126-116 پیش از میلاد) علیه مجارها بیش از ده بار جنگ کرد و با پیروزی بر آنها راه را به سوی غرب باز کرده، امنیت بازرگانان و فرستادگان را تامین کرد. متعاقب همین امر امپراطور اوو در سال 116 پیش از میلاد "جان چیان" را برای دومین بار یک هیات سیصد نفری و مقداری زیادی طلا و نقره و پارچه ابریشم به غرب فرستاد. او از ممالک و مناطق زیادی دیدن کرد و حانشین خویش را برای دیدار از کشور اشکانی فرستاد. جانشین او در آنجا مورد استقبال و پذیرش گرمی گرفت و بدین ترتیب بود که در آن زمان روابط رسمی بین حکومت هان غربی و حکومت اشکانی برقرار شد. در کتاب تاریخ سلسله هان درباره وضعیت مملکت اشکانی چنین آمده است: «در زمان میسلیوس دوم، پادشاه اشکانی پایتخت ما شهر "فان دو"(fan doo) بود و در شمال آن کان جو(kan joo) و در شرق آن کوهی به نام اووگه (Aoo ge) قرار داشت و غرب با سوریه همسایه بوده است. خاک و آب و هوا، محصولات و رسوم و عادات مردم آنجا با "اووگه" و "جی بین" یکسان است. در مملکت اشکانی سکه نقره رواج دارد و در روی سکه، شکل شاه و در پشت تصویر ملکه است. پس از مرگ شاه سکه ها عوض می شود. در آنجا شترمرغ دیده می شود. مملکت اشکانی کشوری بسیار بزرگ است. چند صد شهر بزرگ و کوپک این سرزمین به مساحت چندی هزار" لی" مربع ( هر دوی لی یک کیلومتر) زیر فرمان پادشاه است و رودخانه ای به نام "گوئی" از کنار آن عبور می کند. در آن زمان حکومت اشکانی زیر فرمان میسلیوس دوم بوده است (127-87 پیش از میلاد). این کشور از طریق دریا با کشورهای همسایه داد و ستد می کند و مردم آن روی چرم می نویسند. هنگامی که سفیری از طرف امپراطور اوو فرستاده شد و به سرحد شرقی مملکت رسید، شاه بیست هزار سوار را به پیشواز آنها فرستاد. در حالی که سرحد شرقی با پایخت چندین هزار لی فاصله داشت و میان این مناطق وسیع، ده ها شهر واقع بود که اهالی آن تحت فرمان حکومت اشکانی بودند. » هنگام بازگشت سفیر، شاه اشکانی رسول خود را به همراهی او برای بازدید از چین گسیل کرد. رسول شاه، چندی تخم شترمرغ و چند چشم بند از شهر "لی گان" به عنوان هدیه به دربار"هان" تقدیم کرد. همانگونه که کتیبه ها و اسناد تاریخ گواهی می دهند، کشور اشکانی حلقه ارتباطی دنیای آن روز برای تجارت شرق و غرب بود و از آنجا جاده ابریشم از شرق به غرب امتداد می یافت و از کشور اشکانی می گذشت. بنابراین، سرزمین ایران نقطه حساسی در راه خاور و باختر محسوب می شد. به همین جهت، حکومت ایران به اتفاق دولت چین از این بازر بازرگانی محافظت می کرد و این اقدام به تحکیم و تقویت روابط کشورهای غربی و تبادل فرهنگی و اقتصادی مساعدت زیادی می نمود و چنین بود که دو فرهنگ ایران و چین در نتیجه رشد و تکامل روابط سیاسی و اقتصادی، با یکدیگر تلاقی کردند. در آن زمان، در میان افراد کشور اشکانی، به غییر از افرادی که مدت کوتاهی از چین دیدار می کردند اشخاصی نیز یافت می شدند که در چین برای مدت مدیدی اقامت می کردند و مشغول به کار می شدند. به عنوان مثال، پسر مان جو دوم اشکانی، شی گائو (نام چینی این پسر) در سال 148 میلادی به چین آمد و در آنجا سکونت گزید. وی که سانسکریت و چینی را به خوبی می دانست، 39 جلد کتاب مقدس بودایی را از سانسکریت به چینی ترجمه کرد که زبان و ترجمه اش مورد ستایش خاص و عام قرار گرفت و معاصرانش در باره ترجمه او چنین می گفتند: «معنای آن روشن و دقیق، طرز استعمال کلمات درست، انشایش زیبا و نه پر طمطراق، ساده ولی نه سست و نارسا» پس از آن در سال 195 میلادی پس از ایرانیان که نام چینی اش" ان شو وان" بود وارد شهر "لو یان"(luo yang) پایتخت هان شرقی شد و با همکاری یکی از راهبان چینی به نام "یان فو تیائو" (yanfutiao) مشغول ترجمه کتاب های مقدس بودایی شد. در مجموع همه این شواهد نشان هنده ان است که در دوران های هان غربی و هان شرقی که چند صد سال به طول انجامید، رفت و آمد بین چین و ایران فراوان بود و دو ملت از جهات مختلف در یکدیگر تاثیر خوبی بر جای می نهادند. این ارتباطات پایه و اساس محکمی برای بسط و توسعه آتی روابط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و همچنین تقویت و تحکیم پیوند دوستی بین دولت به وجود آورده بود.