جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'انتقال پرندگان شکاری'.
1 نتیجه پیدا شد
-
چرا شکارچیان قرقاول بریتانیا انتقال پرندگان شکاری را پیشنهاد دادند؟
sookut پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در جدیدترین اخبار محیط زیستی
چرا شکارچیان قرقاول بریتانیا انتقال پرندگان شکاری را پیشنهاد دادند؟/ سارگپه چهارصد هزار پوندی! [h=5]سبزپرس – گروه محیط طبیعی؛ کوشان مهران: اعضای انجمن RSPB بریتانیا (گروهی در ارتباط با حمایت از پرندگان) از جدیدترین پیشنهاد یکی از ارگان های دولتی درباره «سارگپه ها» بسیار برآشفته اند. بر اساس این طرح که هزینه آن 400 هزار پوند برآورد می شود، شرکت های پرورش دهنده و گرداننده شکارگاه های «قرقاول»، این اجازه را خواهد داشت تا آشیانه های سارگپه را در اطراف مزارع و شکارگاه های خود نابود ساخته و با استفاده از زنده گیری، سارگپه های گرفتار را به زیستگاه دیگری انتقال یایند. بهانه اینکار جلوگیری از شکار قرقاول های جوانی است که هر سال به تعداد 40 میلیون عدد در شکارگاه های بریتانیای کبیر رها می شوند.[/h] در طول قرن نوزدهم در کنار تخریب زیستگاه، شکار سازمان یافته پرندگان شکاری بسیاری از گونه ها مانند «عقاب ماهی گیر اوسپری» و «عقاب دم سپید» را تا آستانه انقراض پیش برد. با تغییر الگوی کشاورزی بریتانیا در اوایل قرن بیستم و به کارگیری ماشین های کشاورزی جدید، بسیاری از پرچین های چند صد ساله کهن که کنام بسیاری از جانوران بود از بین رفت و سموم شیمیایی جز نابود کردن طعمه های پرندگان شکاری با جذب در بدن آنها باعث ایجاد مشکل در زادآوری مانند اثر سوء DDT بر پوسته تخم و نازک نمودن آن شد. با شروع جنگ جهانی دوم فشار بر پرندگان شکاری بریتانیا دوچندان شد. برای پیش گیری از گرفتار شدن کبوتران تیزبال نامه بر در چنگال پرندگان شکاری، همه مامور کشتار این پادشاهان آسمان ها شدند و اکنون در موزه تاریخ طبیعی بریتانیا صدها پوست آکنده شده از پنبه انواع شکاریان در بایگانی، گوشه ای از این کشتار را نشان می دهد. به تدریج از دهه 1960 و با نگارش کتاب هایی چون «بهار خاموش» و هویدا شدن آثار سوء سمومی چون DDT بر زنجیره غذایی و عقب رفتن دیدگاه دوران ملکه ویکتوریایی درباره پرندگان شکاری، جمعیت پرندگان شکاری به تدریج به ثبات رسیده و آرام آرام گونه هایی چون «طرلان» و «سارگپه» پراکنش خود را گسترش داده و با انجام پروژه های موفق معرفی مجدد، گونه های نابود شده «اوسپری» و «عقاب دریایی دم سپید» پس از سال ها در سواحل بریتانیا و در ستیغ صخره ها آشیان گذاشتند. آنگونه که شواهد تاریخی بیان می کند، برای نخستین بار رومیان قرقاول را از سرزمین «کلشید» در ساحل «دریای سیاه» (گرجستان کنونی) به اروپا انتقال داده و گویا در قرن دوازدهم میلادی این گونه شکاری به جزیره مه آلود بریتانیا انتقال یافت. در آن سال ها نجیبزادگان با استفاده از پرندگان شکاری آموخته، به صید قرقاول می پرداختند و قرق شکنان با دام آن را گرفتار می کردند. از اوایل قرن هیجدهم و پیشبرد فن سلاح آتشین، استفاده از تفنگ های شکاری و به ویژه ساچمه زنی، قوشبازی را به تدریج کنار زد و دیگر دربارها نفعی در حمایت از نسل و آشیان های زادآوری پرندگان تیزپرواز شکاری را در خود نمی دیدند. از اواسط قرن نوزدهم «قرقاول طوق سپید چینی» به میزان زیادی به اروپا و ایالات متحده آمریکا انتقال یافت و به ویژه در بریتانیا به دلیل دورگه شدن، خلوص نژادی از بین رفت و این در حالی بود که به دلیل فرار گونه هایی چون «قرقاول طلایی» از مجموعه های خصوصی، میزان بی ضابطه دورگه شدن بسیار بالا رفت و به دلیل پرورش گونه های مورد پسند شکارچیان در مزارع و رها سازی در شکارگاه ها، عملا از دیدگاه بیولوژیکی این گونه وارداتی به هیچ روی جایگاهی چون «گروس قرمز» و «پتارمیگان» ندارد. همواره خبرهایی ناگوار از کشتن و تخریب لانه پرندگان شکاری به دست قرقبانان در بریتانیا شنیده می شود و این جز برداشت غیرقانونی تخم به وسیله مجموعه داران است. با این شرایط با فشار لابی پرورش دهندگان و مالکان شکارگاه های قرقاول به خوبی آشکار می شود که طرح هزینه بر نابودی علنی سارگپه را مطرح کرده اند که یک گونه بومی باید به خاطر منافع اقتصادی از میان برداشته شود. کارشناسان حیات وحش برآورد کرده اند که سارگپه بیشتر متمایل به مردار خواری بوده و گهگاه از قرقاول های جوان تغذیه می کند و در این میان سهم تصادف قرقاول با خودروها بیشتر از گرفتار شدن در چنگال سارگپه است. آنگونه که شنیده می شود، در سال گذشته گرگی به دختر بچه ای در یکی از روستاهای حاشیه «منطقه حفاظت شده بیجار» حمله کرده که با کمک مردم نجات یافت. ولی سوگمندانه امسال باز هم گرگ به همان روستا رفته و به آن دختربچه حمله برده که این بار دختر جان سالم بدر نبرد. تا اواخر دهه 1350 مساحت منطقه حفاظت شده بیجار در حدود 700 هزار هکتار بود که پس از واگذاری 40 هزار هکتار به عنوان افزایش زمین های زیر کشت دیم (و در واقع تخریب 40 هزار هکتار) و نابودی گونه های «خرس»، «پازن» و «آهو»، اکنون جمعیت محدودی «قوچ ارمنی» در زیستگاهی عملا جزیره ای شده وجود دارند. گویا به دلیل دپوی زباله های شهری در نزدیکی منطقه جمعیت سگ های ولگرد و گرگ به دلیل وفور منابع غذایی اقزایش یافته و این امر اثر منفی بر جمعیت قوچ های ارمنی به ویژه به هنگام زادآوری داشته است. در بسیاری از نقاط جهان به دنبال کاهش جمعیت گرگ و افزایش جمعیت سگ، هیبریدهایی ایجاد می شود و این جز نمونه های دورگه سگ-گرگ ایجاد شده به وسیله مردم است که پس از مدتی رها شده و به دلیل عدم آشنایی با فنون شکار، بیشتر در نزدیکی جوامع انسانی و دپوهای زباله ها پرسه می زنند. شنیده می شود که عده ای برای کاهش جمعیت گرگ به پخش طعمه های سمی در منطقه حفاظت شده بیجار اقدام کرده اند. شاید بسیاری از خوانندگان گرامی آن فیلم مستند اسپانیایی «انسان و طبیعت» را بیاد دارند که پس از مسموم شدن یک روباه به دلیل خوردن طعمه سمی، «عقاب طلایی» و «کلاغ» سیاهی نیز به دلیل تغذیه از لاشه روباه جان سپردند. هیچ بعید نیست در کنار گرگ، دیگر گونه های گوشتخوار منطقه بیجار با خوردن طعمه مسموم با مرگ روبرو شوند و این، همچون یک زنجیره به نتیجه ای هولناک بدل شود. در یک زیستبوم با شرایط عادی، همواره تعداد گوشتخواران بزرگ که در راس هرم غذایی قرار دارند بسیار کمتر از طعمه ها است و هیچگاه جمعیت آنها آنگونه زیاد نمی شود که نسل گیاهخواران را به مخاطره افکنند و در کنار تلفات شدید به هنگام تولد تا سال اول که درمقایسه با گیاهخواران از درصد بالاتری برخوردار است، حس رقابت همواره باعث بیرون راندن افراد جدید از گله می شود. در مورد منطقه بیجار، باید پژوهشی در این زیستگاه انجام گیرد که چه تعداد سگ ولگرد و یا سگ-گرگ دورگه در منطقه و حواشی آن وجود داشته و رژیم غذایی و رفتار آنها چگونه است و هرچند از دست رفتن جان یک انسان بسیار دردناک است و هیچگاه این ضایعه برای آن خانواده داغدار فراموش نمی شود. ولی با درنظر داشتن نمونه هایی چون «قزوین» و «دهات بهار همدان» به دلیل حمله نمونه های دورگه به انسان و دام به هیچ روی نباید به شکارچیان سرخود اجازه تله گذاری، پخش طعمه مسموم و تیراندازی در منطقه را داد و به عنوان آخرین راهکار موجود باید محیط بانان سازمان خود دست به کاهش جمعیت سگ های ولگرد و نمونه های دورگه و در آخر گرگ بزنند. افسوس که در ایران، هم و غم دوستان به چند نمونه «گوزن زرد» و آهوی گرفتار در فنس بیجار به عنوان پروژه عظیم احیای گونه ها معطوف است و کسی به چرای دام و شکار و دست درازی دیم کاران به عرصه و اعیان منطقه کاری ندارد و گویا در طول چند ده هزار سال گذشته هیچ پازنی در نواحی صخره ای «چنگ الماس» وجود نداشته است و حق هم دارند؛ چون سری که درد نمی کند را نباید دستمال بست. پیوست : به احتمالی واژه «سارگپه» برگرفته از «سارکوبه» است و شاید به دلیل حمله ناگهانی این پرنده به گله های «سار» و شیوه یورش که کوبیده شدن به سارها را تداعی می کند، این نام برگرفته شده است.