جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'اسعد'.
1 نتیجه پیدا شد
-
عليقلي خان ايلخاني (سردار اسعد دوم) پسر سوم و چهارمين فرزند حسين قلي خان ايلخاني از تيره هفت لنگ بختياري و نوۀ دختري نجف خان به سال 1274 ق /1858م در چهار محال در منطقهاي قشلاقي ديده به جهان گشود.1 عليقلي خان از خردسالي نسبت به برادران خود برتري داشت. وي به مناسبت هوش و زکاوت فطري بيش از ساير فرزندان مورد توجه ايلخاني قرار گرفت. عليقلي خان پس از گذراندن دوران طفوليت در اوايل جواني به تحصيل مشغول شد و پس از آموختن زبان عربي و قرآن به تحصيل علوم خارجي از جمله زبان فرانسوي پرداخت. حسين قلي خان معلمي براي تعليم وي در نظر گرفت. وي در اندک زماني زبان فارسي و خط تحرير را فرا گرفت و پس از آن به مقدمات عربي و ادبي از نحو و صرف و منطق و بديع و بيان و امثله عرب مشغول گرديد. در سال 1294 ق با «بي بي مهرجان» دختر يکي از بزرگان بختياري ازدواج کرد و نخستين فرزند او در 1297 ق متولد و از طرف ايلخاني به نام جعفر قلي خان نام گذاري گرديد که بعدها سردار بهادر و پس از فوت عليقلي خان به سردار اسعد سوم شهرت يافت. حاج عليقلي خان در سال 1298 ق، به همراه پدرش ايلخاني و اسفنديار خان برادر بزرگش به طهران احضار شدند و به ديدن ناصرالدين شاه نائل گرديدند. در اين ملاقات تصميماتي اتخاذ شد از جمله اينکه، اين دو برادر با صد سوار بختياري عضو کشيکخانه سلطنتي شدند ولي اقدامات اسفنديار خان و عليقلي در تهران طولاني شد و به تقاضاي ظل السلطان حکمران اصفهان، شاه موافقت کرد که آن دو برادر به اصفهان برگردند. در 25 رجب 1299 ق ظل السلطان، ايلخاني و دو پسرش را براي شرکت در يک رژه نظامي دعوت کرد بيخبر از آنکه ظل السلطان از سفر تهران نقشه نابودي او را با خود آورده است. براي ظل السلطان حکمران مقتدر اصفهان تحمل قدرت ايلخاني دشوار و خطرناک بود. فرهاد ميرزا معتمد الدوله که بر اثر دسايس ظل السلطان از حکومت فارس برکنارشده بود، در تهران ذهن شاه را نسبت به ظل السلطان مشوش نمود و براي خراب کردن قدرت ايلخاني امکان طغيان او را مطرح کرد و ظل السلطان را به غفلت از اين خطر متهم ساخت. به همين مناسبت ظل السلطان به تهران احضار شد و شاه نظريات معتمدالدوله و خطر ايلخاني را با وي در ميان گذاشت. ظل السلطان که از قدرت ايلخاني رضايت نداشت وقتي ديد معتمدالدوله با سياست، ذهن شاه را سخت نسبت به ايلخاني مشوش کرده از فرصت استفاده کرد و موقع را براي نابود کردن ايلخاني مناسب شمرد و دستور نابود کردن ايلخاني را گرفت و به اصفهان بازگشت. پس از مراسم رژه در چهلستون از خوانين پذيرايي شد. در اين پذيرايي يک فنجان قهوه آميخته با زهر مهلک به ايلخاني داده شد و وي را روانه زندان ساختند. او پس از دو روز در زندان درگذشت و دو فرزندش به دستور ظل السلطان به زندان افتادند