جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'اریک امانوئل اشمیت'.
2 نتیجه پیدا شد
-
خرده جنایت های زناشوهری نوشته اریک امانوئل اشمیت
spow پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در داستان های کوتاه
خرده جنایت های زناشوهری نوشته اریک امانوئل اشمیت کتاب نمایشنامه خرده جنایت های زناشوهری نوشته نویسنده معاصر و فیلسوف فرانسوی اریک امانوئل اشمیت از بهترین نمایشنامه هایی است که هم میتوان خواند و هم به دیگران پیشنهاد داد. این کتاب ارزشمند را در چند پست متوالی تقدیم حضور دوستان و علاقمندان می نماییم.امید که مورد توجه قرار گیرد.با ما همراه باشید. ژیل بر اثر حادثهیی مرموز دچار فراموشی میشود. همسرش لیزا او را به خانه میآورد اما ژیل حافظهاش را از دست داده است و سعی میکند از صحبتها و تعریفهای همسرش گذشته را بازسازی کند و هویت خود را بازیابد. اما آیا لیزا به او دروغ نمیگوید تا تصویر دیگری از زندگی زناشوییشان ارائه دهد؟ اصلا این زن کیست؟ آیا حقیقت دارد که همسر اوست؟ «خرده جنایتهای زَناشوهری» داستان زوجی است در پی حقیقت. در این نمایشنامه اریک امانوئل اشمیت با طنزی سیاه، تحلیل ظریف از دلدادگی و زندگی زناشویی ارائه میدهد و خواننده را متحیر و شگفتزده هر لحظه غافلگیر میکند. جایزه تئاتر فرهنگستان فرانسه سال 2001، به پاس کتابهای ارزشمندش به اریک امانوئل اشمیت اهدا شد. متن معرفی کتاب: اریک امانوئل اشمیت، یکی از خلاقترین قلمهای دنیا را در دست خویش دارد. کوتاه مینویسد. بیشتر کتابهایش حدود هشتاد، نود صفحه بیشتر نیستند. از زبانی ساده استفاده میکند. جملهها و دایالوگهای کوتاه دارد. حداقل توصیف را به کار میبرد. با این حال، چه رمان بنویسد و چه نمایش و چه داستان، اثری که خلق میکند تا عمق وجود خواننده اثر میگذارد، مثل یک تکان، که در رگهایت رشد میکند. خواندن نوشتههای اشمیت یک یادآوری است، یادآوری زندگی که فراموش اش کردهایم. یکی از پرفروشهای یک سال گذشتهی بازار کتاب ایران، نمایشنامه کوتاه «خرده جنایتهای زَناشوهری» با ترجمه شهلا حائری است. کتابی با تمام خصوصیات اشمیتی، این بار در قالب نمایش، که تله تئاتر تلویزیونی آن را نیز با بازی نیکی کریمی و محمدرضا فروتن ساختهاند. اثری با دو هنرپیشه، شوهری به نام ژیل، نویسنده، که بر اثر ضربه ای که به سرش خورده، حافظه خویش را از دست داده و پانزده روز در کما بوده و لیزا، زنی میانسال، نقاش، که بعد از سالها زناشویی، با همسر خود روبهرو است: برای یک بار دیگر واقعی، درست مانند همان باری که در یک مهمانی عروسی با هم آشنا شدند. ژیل بیشتر رمانهای جنایی مینویسد. لیزا بیشتر برای دل خود نقاشی میکند. نمایش آرام شروع میشود، زوج وارد خانه میشوند، ژیل مبهوت سوالها: که واقعا کیست؟ اینجا کجاست؟ این زن کیست؟ دارند به او دروغ میگویند؟ یا راست؟ و ... خواننده توی تله گیر میکند، حالا دیگر نمیتوانی کتاب را کنار بگذاری و نمایش در بازی زبانی بین دو شخصیت پیش میرود تا توی اثر دست و پا بزنی، انبوهی از سوالها در ذهن ات بیدار میشود. نمایش یک بغض فرو خفته را در تو به یک آه بدل میکند. تصویرسازی اشمیت از زندگی زن و شوهری، هولناک است. اما باید آن را خواند: ترسناک است و زیبا. و دوست داشتنی. و خیلی واقعی. یک اثر خوب برای لذت بردن.- 12 پاسخ
-
- 1
-
- نوشته اریک امانوئل اشمیت
- اریک امانوئل اشمیت
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
گفتوگوی با «اریک امانوئل اشمیت»؛ نویسنده و نمایشنامهنویس فرانسوی
sam arch پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در ادبیات نمایشی
سعید کمالیدهقان «تئاتر مارینی» خیابان شانزه لیزهی پاریس، جاییاست که ساعت دوازده ظهر پنجشنبه هفدهم ژانویه با «اریک امانوئل اشمیت» قرار مصاحبه گذاشتهام. چند روزیاست که اشمیت هر روز میآید به تئاتر مارینی و به همراه گروهش تمرین میکند تا روزهای آخر ژانویه نمایشنامهی جدیدش، «تکنوتیک احساسات» [با اغماض: دگرگونی احساسات] را به روی صحنه ببرد. کمی با تاخیر، با کت و شلوار سرمهای رنگی وارد میشود و با شادابی خاصی که اصلا انتظارش را نداشتم، تا یکی از سالنهای شیک ساختمان همراهیام میکند. یک ساعتی گفتوگو میکنیم و بعد دو تا کتاب اخیرش را به من هدیه میدهد و من هم شش هفت تا از ترجمههای فارسی کتابهایش را به او میدهم و میرویم پشت صحنهی تئاترش. کارم که تمام میشود، از ساختمان تئاتر مارینی میآیم بیرون و در پیادهروهای خیابان شانزه لیزه آنقدر قدم میزنم و وقت میگذرانم تا عصر بشود و بروم مونپارناس به دیدن سروش حبیبی دوستداشتنی که «گلهای معرفت» اریک امانوئل اشمیت ترجمهی اوست. کمتر نویسنده و مترجمی بوده که کارهایش را دوست بدارم و از دیدنش هم لذت برده باشم اما سروش حبیبی یکی از همین استثناهای فوقالعادهی ادبیات است. آدم بینهایت متواضع و مهربانی که دیگر در ایران کسوکاری ندارد و وقتی گله میکنم که خیلی وقت است ایران نیامده، میگوید: «از وقتی مادرم فوت کرده، در ایران جایی ندارم و خیلی غریب است که آدم در کشوری که بدنیا آمده برود هتل»، هر چند که دوستان زیادی دارد که همیشه او را شرمنده میکنند و اصرار میکنند که برود منزل آنها. حبیبی در یکی از رستورانهای قدیمی مونپارناس به شام دعوتم میکند و من که هنگام انتخاب غذا لال میشوم، به پیشنهاد سروش حبیبی پاستا سفارش میدهم و او ماهی. تقریبا بلد نیستم پاستاهای طویل فرانسوی را بخورم و کلی طول میکشد تا حبیبی، یادم بدهد که چطور باید با چنگال پاستا را در قاشق چرخاند و بعد در دهان گذاشت. به حبیبی میگویم که آدم عجیبی است و چطور با ترجمهی اینهمه آثار کلاسیک و بزرگ به ترجمهی کتاب متفاوت «گلهای معرفت» اشمیت رضایت داده که میگوید: «من که فیلسوف نیستم یا مثلا خط و مشی خاصی را دنبال نمیکنم. اگر از کتابی خوشام بیاید، ترجمهاش میکنم و خب، از این کتاب اشمیت هم بسیار خوشم آمد.» اینطور میشود که یک روز به یادماندنی سفرم در پاریس با صحبت و بحث دربارهی اریک امانوئل اشمیت به پایان میرسد و یاد این عبارت «ارنست همینگوی» در کتاب «پاریس، جشن بیکران» با ترجمهی مرحوم «فرهاد غبرائی» میافتم که میگوید: «پاریس را هرگز پایانی نیست و خاطرهی هر کسی که در آن زیسته باشد با خاطرهی دیگری فرق دارد. ما همیشه آنجا باز میگشتیم، بیتوجه به اینکه که بودیم یا پاریس چگونه تغییر کرده بود یا با چه دشواریها و راحتیها میشد به آن رسید. پاریس همیشه ارزشش را داشت و در ازای هر چه برایش میبردی چیزی میگرفتی. به هر حال این بود پاریس در آن روزهایی که ما بسیار تهیدست و بسیار خوشبخت بودیم.».» در ادامه مصاحبه دهقان را با اشمیت بخوانید.- 9 پاسخ
-
- نمایش نامه نویسی
- نویسنده و نمایشنامهنویس فرانسوی
- (و 3 مورد دیگر)