جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'ابن خلدون و علم عمرانی'.
1 نتیجه پیدا شد
-
تاریخ اندیشههای اجتماعی میراث علمی گرانبهایی است که بیانگر روند تکامل این اندیشههاست. مطالعه اندیشههای گذشتگان همیشه سودمند است، ولی بررسی دیدگاههای کسانی مهمتر است که شاخهای از دانش را پدید آوردهاند. در تاریخ اندیشههای اجتماعی غرب، اگوست کنت را به دلیل آنکه به صورتی قانونمند و با روشی نو به تحلیل وقایع اجتماعی زمان خود پرداخت، «پدر علم جامعهشناسی» مینامند و اندیشههای او را سرآغاز بحثهای امروزین جامعهشناسی میدانند.این در حالی است که ابن خلدون سالها پیش از وی بههمان روش، وقایع اجتماعی زمان خود را تحلیل کرده است. مقدمه ابن خلدون، که مشتمل بر اندیشههای اجتماعی اوست، طی سالهای ۷۷۶ـ۷۸۴ ق تألیف شده و جامعیت و قوّت تحلیلهای ابن خلدون هر انسانی را به شگفتی وامیدارد. این مقاله در ابتدا، نگاهی مختصر به شرح حال ابن خلدون دارد و سپس «علم عمران» را، که توسط وی …ارائه شده، معرفی مینماید.هرکس به مطالعه تاریخ اندیشههای اجتماعی بپردازد، به روشنی درمییابد آثاری که پیش از ابن خلدون درباره مباحث اجتماعی تألیف شدهاند مانند کتابهای یونانیان، رومیان و یا کتابهای صدر اسلام و قرون وسطا، فاقد تجزیه و تحلیل علمی در خصوص مسائل اجتماعیاند. شاید بتوان ابن خلدون را نخستین یا از نخستین متفکّرانی دانست که در قرن چهاردهم میلادی با روش کاملاً علمی به مطالعه و بررسی پدیدههای اجتماعی پرداخت و سعی کرد تا علل و اسباب و قوانین حاکم بر آنها را، که قابل تعمیم به موارد مشابهند کشف نماید. وی معتقد بود: قوانین ثابتی بر پدیدههای اجتماعی حاکمند که میتوان با بنیانگذاری رشتههای علمی جدید به کشف آنها پرداخت.ابن خلدون تلاش علمی و نظریهپردازی خود را با انتقاد از مورّخان پیشین و ارائه نگرشی نو از تاریخ شروع میکند و با ابداع دانشی جدید به نام «علم عمران» کارش را به پایان میرساند و ادامه راه را از محققان پس از خود طلب میکند.این مقاله درصدد است اصل «علم عمران» را معرفی کند؛ معرفی مسائل آن فرصت دیگری میطلبد. زندگینامه ابن خلدون در سال ۷۳۲ ق (۱۳۳۲ م) در شهر تونس چشم به جهان گشود و پس از ۷۸ سال زندگی پرخاطره سیاسی و علمی در سال ۸۰۸ ق (۱۴۰۶ م) در شهر قاهره دیده از جهان فرو بست. از التعریف ابن خلدون و تفاصیلی که مورّخان یاد کردهاند، میتوان زندگانی او را به چهار مرحله تقسیم کرد:۱٫ کودکی و تحصیل (۷۳۲ ـ ۷۵۲ ق) :او در این مرحله، که ۱۹ سالاول زندگی وی را تشکیل میدهد، در تونس در «جامع زیتونه» با کوشش تمام به فراگیری علوم پرداخت. در همین زمان (۷۴۹ ق)، طاعون مرگباری که در جهان شیوع یافته بود، پدر، مادر و بسیاری از استادان وی را به کام مرگ فرو برد. پس از این حادثه، بار سفر بست و به سوی مغرب اقصا کوچ کرد.۲٫ فعالیت سیاسی (۷۵۱ـ۷۷۶ ق) :او در این مرحله، که ۲۵ سال دوم زندگیاش را تشکیل میدهد، به فعالیتهای سیاسی پرداخت و ماجراهای زیادی برای خود رقم زد و طی این مدت، با حوادث سهمناکی روبهرو شد. وی این دوره را در بیست سالگی با ورود به دربار ابومحمّد بن تافراگین شروع کرد. وی در این دوره، در زمره بزرگان دربار قرار گرفت و از ملتزمان خاص رکاب و همنشین بزم و خلوت انس و محرم اسرار سلاطین شد.۳٫ تألیف (۷۷۶ـ۷۸۶ ق) :از این مرحله، که هشت سال از زندگی ابن خلدون را تشکیل میدهد، چهار سال به تألیف و چهار سال دیگرش به تکمیل آن تألیفات صرف شد.تجربههای مرحله قبل بیهودگی عمل سیاسی را به ابن خلدون ثابت کرده بود. از اینرو، تصمیم گرفت یکباره از سیاست کناره جوید و به کار تحقیق و تألیف بپردازد. برای این کار، تصمیم گرفت در قلعه ابن سلامه به دور از جنجالهای سیاسی برای تألیف العبر و مقدّمه عزلت گزیند. وی در این مدت، با تأمّل در تجربههای خود و معلوماتی که طی ۳۴ سال از عمرش اندوخته بود، توانست مطالب مقدّمه و تاریخ خود را تدوین نماید.وی در شرح این برهه از عمر خود، مینویسد: «در آن قلعه، چهار سال فارغ از همه مشاغل اقامت گزیدم و در آنجا تألیف این کتاب را آغاز کردم و مقدّمه آن را بدین شیوه شگفت، که در آن عالم تنهایی بدان رهبری شدم، تکمیل نمودم.»۳وی پس از آنکه چهار سال را در خلوت و تفکّر و نوشتن سپری کرد، برای تکمیل و تصحیح کتابش عازم تونس شد.۴٫ تدریس و قضاوت (۷۸۴ـ۸۰۸) :این مرحله، که واپسین مرحله زندگی اوست، ۲۴ سال طول کشید؛ یعنی از زمانی که به مصر رفت و دیگر به وطنش باز نگشت. در قاهره، سلطانْ تدریس در مدرسه «قمیحه» و «جامع الازهر» و منصب قضای مالکیان مصر را به عهده وی نهاد. آثار علمی رسالهای در منطق، رسالهای در حساب، تلخیص برخی از نوشتههای ابن رشد، شرح قصیده برده، لباب المحصّل، شرح رجزی در اصول فقه، العبر فی دیوان المبتدأ و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوی السلطان الاکبر از آثار ابن خلدون میباشند. شخصیت علمی ابن خلدون، که دارای شهرت جهانی میباشد، شخصی است فیلسوف، موّرخ، سیاستمدار، جامعهشناس، اقتصاددان و مبدع «علم عمران» که بیش از ششصد سال پیش با روش کاملاً علمی و فراتر از عصر خویش، به مطالعه و تحقیق ابعاد گوناگون پدیدههای اجتماعی پرداخته است. این علم تعداد زیادی از رشتههای علوم انسانی زمان ما را در برمیگیرد.وی همه تجارب و تأملّات و اندیشههای خود را در کتاب مفصّل مقدّمه که سبب اشتهار جهانیاش شد، به ودیعه نهاد. مقدّمه تصویر گویایی از زندگی اجتماعی جوامعی است که در عصر ابن خلدون وجود داشتند.جنبه برجسته این کتاب بُعد اجتماعی آن، یعنی تحلیل پدیدههای اجتماعی است. وی در مطالعات خود، به دنبال سازوکاری میگشت که بتواند با آن تفسیر مناسبی از تحوّلات اجتماعی ارائه دهد که چگونه پدیدهای متولّد میشود، رشد میکند و به تکامل میرسد و پس از چندی از هم فرو میپاشد. اگر با دقت بیشتری به مقدمه وی بنگریم، هسته اولیه همه علوم اجتماعی و بسیاری از مسائل را در آن مییابیم. از اینرو، مقدّمه وی میتواند منبع ارزشمندی برای مطالعات جامعهشناختی و تاریخی باشد. هر قدر محقق در مباحث وی دقیقتر شود، به اهمیت و ژرفبینیاش بیشتر واقف میگردد. بحث وی در این کتاب، از یک مقدّمه به مفهوم عادی فراتر است؛ زیرا به ارائه و تأسیس رشته علمی مستقل پرداخته و اهداف، فواید، مسائل و موضوع آن را بیان داشته و برای اثبات استقلال آن، روابطش را با سایر علوم مشابه بررسی کرده است و از آیندگان خواسته کار نو و بدیع وی را ناتمام رها نکنند.«تجربه» و «اندیشه» دو منبع اساسی مقدّمه هستند که خود وی بارها بدانها اشاره کرده که آنچه را نوشته، از ذهن خودش تراوش نموده و از جانب خداوند به او اضافه شده است: «… مقدّمه آن را به این شیوه شگفت، که در آن عالم تنهایی به آن رهبری شدم، تکمیل کردم و در آن ایام، سیلی از علوم و معارف بر فکرم هجوم آورد و من فقط زبده و مغز آن را امتخاض کردم و در این تألیف آوردم… و خداوند مرا به سوی آن الهام کامل نموده است…»۴مرتبه و اهمیت مقام ابن خلدون در زمان حیاتش شناخته نگردید. نخستین کسانی که متوجه او شدند، ترکها بودند. نویسندگان اروپایی در قرن نوزدهم میلادی او را کشف کردند و نخستین کسی که کاملاً به عظمت او پی برد و او را در سال ۱۸۱۲ م «منتسکیوی عرب» معرفی کرد هامر ـ پوگشتال، خاورشناس اتریشی، بود. «مقدّمه» ابن خلدون از نظر دیگران آنگونه که مشهور است، مقدّمه ابن خلدون تنها در اوایل قرن نوزدهم میلادی مورد توجه خاورشناسان غربی واقع گردید و در اواخر همان قرن از این مرحله گذشت و دیگر دانشمندان اروپایی نیز آن را مورد تحقیق قرار دادند و جهان اسلام نیز از طریق اروپا با ابنخلدون آشنایی مجدّد پیدا کرد. آشناییبیشتر با ابنخلدون در ایران از طریق مطالعه نوشتههای اروپایی و به ویژه پس از انتشار نخستین چاپ ترجمه فارسی مقدّمه آغاز شد.۶با ترجمه مقدّمه به زبانهای مهم جهان، بسیاری از محققان دریافتند که وی بر بسیاری از محققان اروپایی در آراء و نظریههای با ارزش و مهم سبقت جسته است. از آن پس، دانشمندان رشتههای گوناگون نظریههای ابن خلدون را مورد مطالعه قرار دادند و دریافتند که وی بر بسیاری از مشهورترین صاحبنظران رشتههای اجتماعی همانند ویکو، ماکیاول، اگوست کنت، کورنو، جان بودن، دیوید هیوم، آدام اسمیت و دیگران مقدّم است و بذرهای نظریات دانشمندان زیادی را میتوان در آن یافت.پس از این آشنایی بود که اظهارنظرهای جالبی درباره شخصیت و اثرش شروع شدند. در اینجا فقط به بیان سه اظهارنظر اکتفا میشود:۷۱٫ آرنولد توینبی، موّرخ شهیر بریتانیایی، در تألیف بزرگ خود، به نام مطالعهای در تاریخ چنین آورده است: «… ابن خلدون در مقدّمه خویش بر تاریخ جهان، فلسفهای از تاریخ در تصور گنجانیده و صورتبندی کرده است که بیتردید، سترگترین اثری است از نوع خود که تاکنون در هر عصری یا سرزمینی به وجود آمده است… به نظر میرسد که وی در زمینهای که برای تحقیقات خویش برگزیده، ملهم از هیچیک از پیشینیان خود نبوده است.»۸۲٫ رابرت فلینت، فیلسوف انگلیسی، در کتاب خود به نام تاریخ فلسفه تاریخ نوشته است: «… در زمینه علم یا فلسفه تاریخ، نامی درخشان زینتبخش ادبیات و علوم عرب شد. نه در دوره کلاسیک و نه در عصر قرون وسطای مسیحی نمیتوان شخصیتی یافت که حتی اندک به درخشش ابن خلدون باشد… او در مقام نظریهپردازِ تاریخ، در هیچ عصر و سرزمینی همتا نداشته است… افلاطون، ارسطو و آگوستین همطراز با او نیستند و سایرین شایستگی آن را ندارند که حتی نامشان در جوار نام او ذکر شود. اصالت و فرزانگی و ژرفبینی و جامعیت وی همه یکسان، قابل تحسین و ستایش است.»۹۳٫ جورج سارتن، محقق آمریکایی، در وصف ابن خلدون مینویسد: «… ابن خلدون موّرخ، سیاستمدار، جامعهشناس، اقتصاددان و محققی ژرف در امور بشر بود و در پس تجزیه و تحلیل گذشته بشر برای دریافت حال و آینده او. وی در زمره نخستین فلاسفه تاریخ است و بر ماکیاول، جان بودن، ویکو، اگوست کنت و کورنو تقدّم فکری داشته است.