جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'آموزش فروش'.
11 نتیجه پیدا شد
-
۴ بعد اصلی فروشندگی حرفهای – خصوصیات فروشنده حرفهای را بشناسیم
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
فروشنده حرفهای هر فردی در طول روز در حال تبادل ، معامله و فروش است : فروش احساس ، فروش علم ، فروش تجربه ، فروش جایگاه اجتماعی ، فروش … هنگامی که سخن از فروشنده پیش میآید ، غالبا فروشنده سوپرمارکت ، کتابفروشی ، سبزی فروشی ، نانوایی را به یاد میآورید . تمام مواد فوق از نوع فروش محصول هستند ، حالآنکه یک مشاور حقوقی ، مشاوره مدیریت یا مشاور املاک، مهندس معمار یا مهندس عمران ، نصاب کولر ، فروشنده بیمه ، نویسنده فیلمنامه ، مترجم و حتی یک گورکن یک فروشنده هستند. فروشندهی محصولاتی که دارند ، کارهایی که میتوانند انجام دهند / دانش که ذهن خویش دارند. پس همه فروشندهایم. فروشنده حرفهای کسی است که توان و تمایل کافی برای انجام عملیات فروش را بر اساس برنامه مشخص و هدفگذاری شده دارد. فروشنده حرفهای باید تمایل داشته باشد. فردی که از سر ناچاری و به عنوان آخرین راهحل ممکن ، فروشندگی را انتخاب نموده است ، هرگز یک فروشنده حرفهای نخواهد شد ، او نهایتا یک فروشنده متوسط میشود. فروشنده حرفهای باید توان (فکری) داشته باشد. فردی که توان فکری لازم را نداشته باشد ، هرگز نمیتواند فروشندهای حرفهای گردد، زیرا فروش، ترکیبی از علم و هنر است. علم و هنر هر دو به آموختن و عمل نیازمندند. ریشه هنر در خلاقیت است ، اگر توان ذهنی فرد پایین باشد، حتما خلاقیت در سطح مطلوبی نخواهد بود. ریشه علم در مطالعه است، اگر توان ذهنی فرد پایین باشد، حتما در آموختن مطالب جدید و گاه پیچیده در خواهد ماند و از آن فرار خواهد نمود. نکات مهم برای تبدیلشدن از یک فروشنده معمولی به یک فروشنده حرفهای : ۱- فروشنده حرفهای باید “ظاهری مناسب” داشته باشد. ظاهر فروشنده شامل صدا و پوشش مناسب باشد . باید لحن ، ادبیات ، نحوه پوشش فرد با شغل متناسب باشد. برای مثال: در یک کلینیک زیبایی ، کارشناس فروش تلفنی مردی حضور داشت که سابقه کار وی در آژانس مشاور املاک بود ، در زمان تماس تلفنی با بیماران همچنان در حال نشان دادن آپارتمان آفتابرو بود. یا در شرکت عمرانی، مدیر بخش سازه ، برای برگزاری جلسهای در محل کارگاه کارفرمایی، با کت و شلوار رسمی حاضرشده، در مقابل مسئول کارگاه حتی به وی اجازه ورود به محل کارگاه را نداده است. ظاهر مناسب و متناسب نشانه یک فروشنده است. ۲- فروشنده حرفهای باید “شخصیت شناسی در مذاکره” را بداند. تمام فالگیران، دعانویسان و رمالهای موفق و سرشناس ، همگی دارای خصوصیت مشترک هستند، آنان شخصیت شناسان خوبی هستند. بر اساس نحوه ایستادن ، نشستن و پاسخ به سوالات وی ، استراتژی پاسخ خود را تنظیم و بهترین پاسخ را برای شما فراهم میآورند . پاسخی که بهاندازه کافی متقاعدکننده باشد. یک رمال که هیچ و پوچ درامد کسب میکند یک فروشنده حرفه ایست. برای اینکه فروشنده حرفهای باشید باید شخصیت شناس خوبی باشید. بسیار دیدهام که فروشندههای غیرحرفهایای که تنها ادعای حرفهای بودن دارند ، تنها قادر به فروش محصولات و خدمات به قشر خاصی از مشتریان هستند ، زیرا با همگان به یک نوع برخورد مینمایند. او همان یک روش را میداند ، فروخته شدن اجناس در فروشگاه وی کاملا بر اساس چند کلمه استوار است: احتمال ، شانس ، قسمت ، قضا و قدر. شخصیت شناسی مشتری موجب میگردد که برای برخورد با هر فردی یک استراتژی مناسب داشته باشیم و به جای شانس از علم ، تجربه و مهارت استفاده نماییم. توجه : لطفا بعد از خواندن این بخش (مورد ۲) برای به دنبال روانشناس آموزش فروشندگان خویش نباشید. آموزش شخصیت شناسی مشتری ، یک دانش بینرشتهای ( مدیریت + روانشناسی) است و کار یک روانشناس نیست. ۳- فروشنده حرفهای باید به “اصول فنون مذاکره فروش” تسلط داشته باشد. – اصول و مذاکره فروش با اصول فنون مذاکره بینالمللی کمی متفاوت است. در مذاکره فروش ما به دنبال رسیدن به نتیجه در حداقل زمان ممکن با انتخاب صحیح یک یا نهایت دو تکنیک ( از بین صدها تکنیک) هستیم ، انتخاب صحیح تکنیک مذاکره و سپس اجرای درست آن برای دستیابی سریع به نتیجه مورد انتظار ، کاری ساده نیست. انتخاب درست تکنیک خود ریشه در مرحله قبل ، یعنی شخصیت شناسی مشتری دارد. – در اصول و فنون مذاکره بینالمللی ، زمان و مشاوره کافی در دسترس است و تکنیکها و سناریوهای ساده و یا بعضا پیچیدهای مدنظر قرار خواهد بود ، نتیجه این نوع مذاکرات گاه در میانمدت و یا بلندمدت حاصل میشود. فروشنده حرفهای باید بتواند از طرف سازمان خویش با مشتری وارد مذاکره شود. وی باید علاوه بر داشتن تسلط بر تکنیکهای مذاکره ، دارای خلاقیت و زیرکی کافی باشد. ۴- فروشنده حرفهای باید در مقابل سازمان خود ” پاسخگو” باشد فروشنده حرفهای اگر برای یک فروشگاه یا سازمان در حال کار است، باید بداند که او بخشی از یک ساختار است. احترام به ساختار از سوی کارکنان و مدیریت، موجب دوام آن ساختار خواهد بود. فروشندهای که به بهانه درصد بالای فروش خویش ، به سازمان خود پاسخگو نیست ، در نوشتن گزارشهای خود کوتاهی مینماید ، غیبت یا تاخیر بدون توجیه دارد ، حتما یک فروشنده حرفهای نیست.برخی سازمانها با چنین فروشندگانی به گونه برخورد مینمایند که فروشنده به فردی سرکش و لوس تبدیل میگردد. تو گویی که انگار رگ حیات و ممات این سازمان در زیر تیغ تیز این فروشنده است و فروشنده به نکته پی برده و از آن سوءاستفاده مینماید. چنین سیستم فروشی و چنین فروشندهای هردو ناکارآمد و غیرحرفهای هستند. اگر نکات فوق در هنگام استخدام فروشنده یا تعدیل نیروی فروش مدنظر باشد ، سازمان در تصمیم گیری درست یاری خواهد نمود. منبع نویسنده : "دکترسیدرضاآقاسیدحسینی" -
چگونه یک مدیر فروش بد ، میلیونها تومان به شما ضرر میرساند
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
مدیر فروش بد مدیر واحد فروش اگر مطابق وعدههای خویش یا برنامه سازمان پیش رود ، مدیر ناموفق نیست ، وی یک مدیر بد است. گاه نتایج عملکرد یک مدیر فروش به اندازه مایوس کننده است که باید او یک مدیر فروش بد نامید، اینگونه افراد شاید تنها یک فروشنده ساده باشند. غالب افراد بر این عقیده هستند که مدیران فروش حرفهای ، اول از همه افرادی هستند که با برنامه فروش و فروشنده به صورت منطقی برخورد مینمایند. مدیر فروش حرفهای ( نه مدیر فروش بد) یک مربی فروش ، استراتژیست قیف فروش ، انگیزاننده قوی و پیشبینی کننده منطقی است که موجب رشد درآمد خواهد شد ، اما زندگی غالب اینگونه مدیران با چالش بسیاری همراه است ، زیرا که بیشترین زمان خود را وقف کار مینمایند. تاثیر فروشنده بد بر افزایش هزینههای فروش و اشتباهات اساسی فروشندگان را پیشتر بررسی نمودهایم، اما سوال اساسی اینجاست که یک مدیر فروش بد با کارایی پایین ، چه هزینهای برای سازمان خود ایجاد مینماید ؟ هزینه یک مدیر فروش بد نتایج تحقیقات موسسه VPP نشان میدهد که هزینه یک مدیر فروش بد برای شرکت بسیار زیاد است. در این تحقیقات با ۵۲۰ مدیر فروش ( همراه با چند ده تن از مدیران درون لیست مجله معتبر Fortune 500 ) مصاحبه شده و نشان میدهد که تنها ۲۵% این مدیران فروش ( مدیران یکسوم بالای لیست ) به ۱۱۵۵ % از درآمد هدفگذاری شده خویش دستیافتهاند. اما در بین این مدیران ( مدیران یک سوم پایین لیست) تنها به ۷۵% اهداف فروش خود دستیافتهاند. به تجربه عرض مینماییم که در ایران ، تفاوت بین این دوسته مدیر ، بسیار زیادتر است. بهبیاندیگر مدیران فروش بد و ناکارآمد در حدود ۴۰% درامد قابل تحصیل خویش را از دست میدهند. شاید با ذکر این نکته عمق فاجعه کمی بهتر مشخص گردد ، بهطور متوسط ۹.۱ عدد فروشنده به یک مدیر فروش گذارش میدهد. اگر فرض نماییم که هر فروشنده سالانه در حدود ۱۰۰ میلیون تومان درآمد ایجاد مینماید. در این حالت یک مدیر فروش حرفهای و موفق در حدود یک میلیارد و چهل میلیون تومان درامد سالانه به ازای هر ۹.۱ نفر فروشنده دارد اما یک مدیر فروش بد در حدود ششصد و نود میلیون تومان درامد خواهد داشت . یعنی در حدود ۳۵۰ میلیون تومان درآمده ازدسترفته ! زمانی که شرکت با رانت مدیران یا بر اثر کمبود دانش یا از سر ناچاری فردی ( بهاصطلاح مدیر فروش ) استخدام مینماید ، باید بداند که این مشکل برای وی نیز اتفاق خواهد افتد. تاثیر تمرکز سرمایه بر فروش خبر خوب این است که حتی برای مدیران حاضر در رده پایینی عملکرد نیز میتوان اقدامات اصلاحی و بهبودی انجام داد. نتایج تحقیقات انجمن مدیریت فروش نشان میدهد، زمانی میتوان بر عملکرد واحد فروش تاثیر گذاشت که سازمان بر مدیر فروش خود سرمایهگذاری نماید. این تحقیقات تاثیر اعجابانگیز آموزش مدیریت فروش بر تغییر سطح فروش را به وضوح نشان میدهد. در تحقیقاتی که ما نیز انجام دادهایم ، از ۱۱۳۳ شرکت در خصوص آموزش فروش ، سوالاتی پرسیدیم . آموزش سازمانها برای واحد فروش به دو دسته تقسیم میشود: ۱- آموزش فروشندگی برای نیروهای فروش ( آموزش کارشناسان فروش) ۲- آموزش مدیریت فروش برای مدیر فروش در حدود ۵۹ درصد شرکتها ، برای واحد فروش خویش هیچ آموزشی در نظر نگرفتهاند . در حدود ۳۶ درصد شرکتها برای کارکنان فروش خود دوره آموزشی برگزار نمودهاند. در حدود ۳ درصد شرکتها برای مدیریت فروش خود دوره آموزشی برگزار نمودهاند. نتایج همین تحقیق نیز نشان میدهد که حجم فروش سالانه مدیران فروش که تحت آموزش بودهاند رابطهای مستقیم با بودجه تخصیص دادهشده به آموزش در سازمانهایشان دارد. شرکتهایی که کمتر از ۲۵ درصد بودجه آموزش فروش خود را به آموزش مدیر فروش تخصیص دادهاند، تقریبا به تمام اهداف از پیش تعیینشده فروش دستیافتهاند. شرکتهایی که در حدود ۲۵ تا ۵۰ درصد بودجه آموزش فروش خود را به آموزش مدیر فروش تخصیص دادهاند، تقریبا به ۱۰۶ درصد اهداف از پیش تعیینشده فروش دستیافتهاند. شرکتهایی که بیش از ۵۰ درصد بودجه آموزش فروش خود را به آموزش مدیر فروش تخصیص دادهاند، تقریبا به ۱۱۵ درصد اهداف از پیش تعیینشده فروش دستیافتهاند. در آینده نتایج تحقیقی دیگر در خصوص رابطه بین آموزش فروش و زمان رسیدن به نتایج مدنظر ، در وبسایت تیم مشاوران مدیریت ایران منتشر خواهد شد. منبع : تیم مشاوران مدیریت ایران IranMCT چگونه یک مدیر فروش بد ، میلیونها تومان به شما ضرر میرساند -
چگونه یک مدیر فروش بد ، میلیونها تومان به شما ضرر میرساند
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
مدیر فروش بد مدیر واحد فروش اگر مطابق وعدههای خویش یا برنامه سازمان پیش رود ، مدیر ناموفق نیست ، وی یک مدیر بد است. گاه نتایج عملکرد یک مدیر فروش به اندازه مایوس کننده است که باید او یک مدیر فروش بد نامید، اینگونه افراد شاید تنها یک فروشنده ساده باشند. غالب افراد بر این عقیده هستند که مدیران فروش حرفهای ، اول از همه افرادی هستند که با برنامه فروش و فروشنده به صورت منطقی برخورد مینمایند. مدیر فروش حرفهای ( نه مدیر فروش بد) یک مربی فروش ، استراتژیست قیف فروش ، انگیزاننده قوی و پیشبینی کننده منطقی است که موجب رشد درآمد خواهد شد ، اما زندگی غالب اینگونه مدیران با چالش بسیاری همراه است ، زیرا که بیشترین زمان خود را وقف کار مینمایند. تاثیر فروشنده بد بر افزایش هزینههای فروش و اشتباهات اساسی فروشندگان را پیشتر بررسی نمودهایم، اما سوال اساسی اینجاست که یک مدیر فروش بد با کارایی پایین ، چه هزینهای برای سازمان خود ایجاد مینماید ؟ هزینه یک مدیر فروش بد نتایج تحقیقات موسسه VPP نشان میدهد که هزینه یک مدیر فروش بد برای شرکت بسیار زیاد است. در این تحقیقات با ۵۲۰ مدیر فروش ( همراه با چند ده تن از مدیران درون لیست مجله معتبر Fortune 500 ) مصاحبه شده و نشان میدهد که تنها ۲۵% این مدیران فروش ( مدیران یکسوم بالای لیست ) به ۱۱۵۵ % از درآمد هدفگذاری شده خویش دستیافتهاند. اما در بین این مدیران ( مدیران یک سوم پایین لیست) تنها به ۷۵% اهداف فروش خود دستیافتهاند. به تجربه عرض مینماییم که در ایران ، تفاوت بین این دوسته مدیر ، بسیار زیادتر است. بهبیاندیگر مدیران فروش بد و ناکارآمد در حدود ۴۰% درامد قابل تحصیل خویش را از دست میدهند. شاید با ذکر این نکته عمق فاجعه کمی بهتر مشخص گردد ، بهطور متوسط ۹.۱ عدد فروشنده به یک مدیر فروش گذارش میدهد. اگر فرض نماییم که هر فروشنده سالانه در حدود ۱۰۰ میلیون تومان درآمد ایجاد مینماید. در این حالت یک مدیر فروش حرفهای و موفق در حدود یک میلیارد و چهل میلیون تومان درامد سالانه به ازای هر ۹.۱ نفر فروشنده دارد اما یک مدیر فروش بد در حدود ششصد و نود میلیون تومان درامد خواهد داشت . یعنی در حدود ۳۵۰ میلیون تومان درآمده ازدسترفته ! زمانی که شرکت با رانت مدیران یا بر اثر کمبود دانش یا از سر ناچاری فردی ( بهاصطلاح مدیر فروش ) استخدام مینماید ، باید بداند که این مشکل برای وی نیز اتفاق خواهد افتد. تاثیر تمرکز سرمایه بر فروش خبر خوب این است که حتی برای مدیران حاضر در رده پایینی عملکرد نیز میتوان اقدامات اصلاحی و بهبودی انجام داد. نتایج تحقیقات انجمن مدیریت فروش نشان میدهد، زمانی میتوان بر عملکرد واحد فروش تاثیر گذاشت که سازمان بر مدیر فروش خود سرمایهگذاری نماید. این تحقیقات تاثیر اعجابانگیز آموزش مدیریت فروش بر تغییر سطح فروش را به وضوح نشان میدهد. در تحقیقاتی که ما نیز انجام دادهایم ، از ۱۱۳۳ شرکت در خصوص آموزش فروش ، سوالاتی پرسیدیم . آموزش سازمانها برای واحد فروش به دو دسته تقسیم میشود: ۱- آموزش فروشندگی برای نیروهای فروش ( آموزش کارشناسان فروش) ۲- آموزش مدیریت فروش برای مدیر فروش در حدود ۵۹ درصد شرکتها ، برای واحد فروش خویش هیچ آموزشی در نظر نگرفتهاند . در حدود ۳۶ درصد شرکتها برای کارکنان فروش خود دوره آموزشی برگزار نمودهاند. در حدود ۳ درصد شرکتها برای مدیریت فروش خود دوره آموزشی برگزار نمودهاند. نتایج همین تحقیق نیز نشان میدهد که حجم فروش سالانه مدیران فروش که تحت آموزش بودهاند رابطهای مستقیم با بودجه تخصیص دادهشده به آموزش در سازمانهایشان دارد. شرکتهایی که کمتر از ۲۵ درصد بودجه آموزش فروش خود را به آموزش مدیر فروش تخصیص دادهاند، تقریبا به تمام اهداف از پیش تعیینشده فروش دستیافتهاند. شرکتهایی که در حدود ۲۵ تا ۵۰ درصد بودجه آموزش فروش خود را به آموزش مدیر فروش تخصیص دادهاند، تقریبا به ۱۰۶ درصد اهداف از پیش تعیینشده فروش دستیافتهاند. شرکتهایی که بیش از ۵۰ درصد بودجه آموزش فروش خود را به آموزش مدیر فروش تخصیص دادهاند، تقریبا به ۱۱۵ درصد اهداف از پیش تعیینشده فروش دستیافتهاند. در آینده نتایج تحقیقی دیگر در خصوص رابطه بین آموزش فروش و زمان رسیدن به نتایج مدنظر ، در وبسایت تیم مشاوران مدیریت ایران منتشر خواهد شد. منبع : تیم مشاوران مدیریت ایران IranMCT چگونه یک مدیر فروش بد ، میلیونها تومان به شما ضرر میرساند-
- مدیر فروش بد
- مدیریت
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
آموزش آموزش فروش : تغییر نگرش در فروش چیست و چگونه موجب افزایش عملکرد فروش میشود ؟
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
نویسنده : دکترسیدرضاآقاسیدحسینی تیم مشاوران مدیریت ایران تکنیکهای فروش حرفهای شاید تاکنون به کتابی در حوزه فروش نیز نگاهی انداختهاید ولی نهایتا آن را کاربردی نیافتهاید. اما اگر این کار را انجام ندادهاید، چیزی از دست ندادهاید ، زیرا محتوای کتابهای فروش یا بسیار قدیمی هستند و یا اصلا کاربردی نیستند. حالا شمای فروشنده و یا مشاور که این کتاب را میخوانید ، حتما اطلاعات جدیدی دریافت نمینمایید. کتابی خویی است که موجب تغییر نگرش در فروش سازمان شما گردد. برای مثال پیشتر طی مقالهای با مثال و تفضیل بیان نمودیم که برخی مدرسین حوزه فروش هنوز تکنیکهای فروش منسوخشده دهه ۸۰ را در کلاسهای خود آموزش میدهند. برای افزایش میزان مشتریان راغب و مشتری بالقوه باید این تکنیکها اصلاح و گاه حذف شود. سوال منطقی این است : تکنیکهای فروش اثربخش کدام ها هستند ؟ درصورتیکه تسلط کافی به زبان انگلیسی دارید، پیشنهاد میدهیم که به کتابهای مرتبط با فروش به روش ان ال پی NPL ( هیپنوتیزم پنهان / برنامهریزی-عصبی کلامی ) که با دید علمی نوشته است، نگاهی بی اندازید. این کتابها به تکنیکهای فروش بسیاری اشاره نموده است که هر فرد با همسوسازی این تکنیکها با شخصیت و نوع فروش خود ، میتوان بر نیازها و احساسات مشتریان اثر گذارد. دقت نمایید که این کتابها به شما مسیر درست را نشان میدهند و نه همهچیز را . زیرا مؤلفین بینالمللی ، بر اساس فرهنگ مصرف کشور خویش آن را تألیف نمودهاند و برخی از نکات را باید برای ایران بومی نمود. حال قصد داریم تا به برخی از موثرترین تکنیکهای فروش به روش NPL را شرح دهیم. این روشها بر به دنبال تغییر نحوه فروش شما هستند. زیرا اگر قرار بود روشهای فروش کنونی شما پاسخگوی اهداف شما باشند، باید تاکنون نتیجه مورد نظر حاصل میشد، پس باید تغییری ایجاد شود. این تغییر در محصولات نیست، بلکه در مغز فروشنده است. تغییر در روش و نگرش فروش را ” تغییر در نحوه بیان ، مفهوم و طرح ” یا اصلاحا Reframing میگوییم. شما میتوانید بخشی از آن را در فرایند فروش در حوزه روش سوال پرسیدن ، دستیابی به اهداف و بستن قرارداد استفاده نمایید. Reframing دقیقا با تغییر در نحوه بیان ، مفهوم و طرح به دنبال افزایش عملکرد فروش است. تکنیکهای فروش به فروشنده کمک مینماید تا با تنظیم باور یا شیوه تفکر مشتری بالقوه با فرایند فروش ، اشتیاق مشتری به خرید و وفادار شدن، ایجاد نماید. در مرحله پرسش ، شما به دنبال درک نیاز مشتری بالقوه هستید. با استفاده از “تغییر در نحوه بیان ، مفهوم و طرح” بهراحتی قادرید تا اشتیاق و باور مشتری خود را شناسایی و آن را تحریک نمایید تا منجر به خرید شود. سوال پرسیدن ، کلید موفقیت فروش بهترین روش برای درک نیاز و میل مشتری پرسیدن یک سوال ساده است : چرا ؟ البته که نمیشود که این سوال را مستقیما از مشتری پرسید، بلکه راههای زیرکانه و حرفهای بسیاری برای ارائه این سوال وجود دارد. فرض که مشتری به دنبال خرید اتومبیلی جادارتر از اتومبیل قبلی خود باشد : فروشنده میتواند بپرسد : برای اینکه متوجه شوم دقیقا دنبال چه ماشینی هستید، میتوانم بپرسم که چرا ماشین جادارتر برای شما اینقدر مهم است؟ اگر مشتری به سوال شما پاسخ دهد، دقیقا مانند دو کودک در راه مدرسه ، شروع به مکالمه و انتقال اطلاعات خواهید نمود . آنجاست که باید سلولهای خاکستری مغز فروشنده شروع به آواز خواندن نماید و سریعا با یک بیان شیوا ، مشتری را به خرید سوق دهد. در برخی موارد یک کلمه اشتباه فروشنده موجب تغییر بازی شده و مشتری از دست میرود. برای مثال کافی است که از کلمه سرمایهگذاری به جای هزینه استفاده نماید ، در این حالت مشتری نیز به این فکر مینماید که هرچه سرمایهگذاری بیشتر باشد ، حتما بازگشت سرمایه آن بزرگتر خواهد بود. در این حالت به صورت خودکار اعتراض مشتری با قیمت بالای محصول تعدیل و سرکوب میگردد. فرض که مشتری رنگ محصول را دوست ندارد. یکی از جملاتی که میتوان از دنیای هیپنوتیزم پنهان کشید و گفت این است : “مسئله رنگ نیست ، مسئله این است گه این رنگ چه تاثیری بر عملکرد محصول دارد . این رنگ راحتتر تمیز میگردد و نگهداری آن را سادهتر مینماید، بسیار ظریف است و با ظرافت درونی شما نیز هماهنگ است”. یا اینکه میتوان گفت: من قبول دارم که رنگ آن زیاد خوب نیست اما در عوض این فواید را دارد ( آنها میشماریم ). تکنیکهای فروش و ترغیب مشتری تکنیکهای فروش ما را در ترغیب مشتری به اتخاذ یک تصمیم خاص یاری میدهد. با بهرهگیری از تکنیکهای فروش به روش NPL ( هیپنوتیزم پنهان ) به راحتی قادریم که مشتری به تصمیمگیری خاصی وادار نماییم (تصمیمی که به صلاح دو طرف باشد). فرض که مشتری از قبل تصمیم خرید را گرفته باشد، در این صورت باید با سوالی ، تمرکز مشتری برای خرید خود بیشتر نمایید. برای مثال میتوان در برای انتهای مرحله فروش ، بدون توجه به اینکه چه میخواهد، دو انتخاب به وی دهید، انتخاب بین رنگ سفید و سیاه / پرداخت نقدی با چک . این نوع سوالات نشان میدهد که شما از پیشفرض را بر این گذاشته اینکه مشتری خرید را انجام داده است. ایجاد تغییر در نحوه تفکر مشتری خیلی سخت نیست، اما این یک روش علمی است و هر تکنیکی جا و مشتری خود را مطلبد ( هر تکنیک فروش باید با هر مشتری تطبیق داده شود). برای همین است که در دورههای بینالمللی مثلا در بیزینس اسکول هایی معتبری نظیر لندن ، هاروارد ، نیوکاسل ، سیتی و اس پی جین ، پیش از شروع ورکشاپ آموزش فروشندگی حرفهای بر اساس NLP ، ابتدا دوره شخصیت شناسی مشتریان برگزارشده و بعد تکنیکهای فروش حرفهای آموزش داده میشود. با توجه به اینکه در فرایند فروش، خلاقیت فروشنده بسیار حائز اهمیت است، عملا افرادی که خوشفکر نبوده و از ضریب هوشی عاطفی و ضریب هوشی عقلایی بالایی برخورد نیستند، مناسب این جایگاه نیستند. منبع : آموزش فروش : تغییر نگرش در فروش چیست و چگونه موجب افزایش عملکرد فروش میشود ؟ -
مقاله آموزش فروشندگی : شش خصوصیت فروشنده حرفهای
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
تیم مشاوران مدیریت ایران : نوشته شده توسط : دکترسیدرضا آقاسیدحسینی فروشندگی حرفهای ، امری ضروری و مایه حیات هر شرکتی است که از طریق فروش و فروشندگی ، کسب درامد مینماید. فروشندگی حرفهای موجب موفقیت شرکت خواهد شد، اگر فروشندگان سازمان نه فقط در حرف بلکه در عمل نیز حرفهای باشند. اما چگونه باید عمل یک فروشنده را مورد قضاوت قرارداد ؟ چگونه میتوان یک فروشنده را حرفهای و یا یک نیروی فروش متوسط یا ضعیف نامید ؟ شش خصیصه یک فروشنده حرفهای ۱- آگاهی از مشخصات محصولات یکی از مشکلاتی که در بسیاری از شرکتها در زمان آموزش فروشندگی حرفهای و یا مشاوره فروش با آن مواجه میشویم، عدم تسلط و عدم شناخت محصولات و خدمات توسط فروشندگان سازمان است. این نقیصه حتی در برخی فروشندگان باتجربه سازمانها دیده میشود. این روزها ، جهان فروش با سرعت زیادی در حال رقابت است ، شناخت صحیح محصولات و خدمات ضرورت این رقابت است. فروشندهای که شناخت کافی از محصولات و خدمات نداشته باشد ، حتما به درستی معرفی محصول را انجام نمیدهد. فروشنده و اعضای تیم فروش باید اطلاعات کافی و مناسب را دریافت و مطالعه نماید. فروشنده باید بتواند در میدان سخت رقابت زنده بماند و راهحل خنثی نمودن تهدید محصولات و خدمات رقبا را بداند. همچنین باید در خصوص رقبا و نحوه مقایسه آنها بداند. فروشنده باید به عنوان بخشی از تیم فروش ، نقش خود را در کمک به فروش سازمان با افزایش دانش خویش ، ایفا نماید. ۲- قدرت پرسش برای اینکه فروشندهای حرفهای باشد، باید بیاموزد که چگونه باید با مشتری به درستی گفتگو نمود. مهمترین وظیفه فروشنده در زمان مکالمه ، سوال پرسیدن است. پرسیدن سوال مناسب خود یک هنر است. مهارت سوال پرسیدن از مهارتهای مذاکره است. سوالات به فروشنده کمک مینماید تا اطلاعات ارزشمندی از مشتری کسب نماید. فروشنده حرفهای باید در خصوص بودجه مشتری، ترجیحات و سلایق و زمان و سایر مسائل اطلاعات کافی دریافت نماید.این موارد جز چیزهایی نیستند که خریدار به راحتی به فروشنده بیان نماید ، مگر آنکه در زمان مکالمه از مشتری سوال شده باشد. ۳- درک نیاز مشتری درک نیاز مشتری ، مهمترین وظیفه فروشنده است. قبل از فروش هر چیزی ، فروشنده باید بداند که خریدار به دنبال چه چیزی است، برای اینکه بداند این نیاز چیست ، باید از مشتری سوال نمایید. فروشنده باید بفهمد که چرا خریدار به دنبال خرید یک محصول خاص است و چرا باید ان را بخرد ؟ ۴- استعداد ایجاد رابطه توانایی ایجاد ارتباط خوب با مشتری ، برای فروشنده بسیار ضروری است. ایجاد رابطه امری ضروری برای ایجاد حس اعتماد در مشتری است. مردم چیزی را نمیخرند، مگر آنکه به فروشنده و به چیزی که میگوید اعتماد پیدا نمایند. برای همین است که در فرایند برندسازی، ایجاد هاله اعتماد و اعتبار پیرامون برند بسیار ضروری است. با ایجاد حس اعتماد در مشتری، به ایجاد بلندمدت با وی اطمینان پیدا خواهید نمود. ۵- توانایی تحمل چالشهای فروش فروش یک فرایند ناپایدار و فرار است. یک روز خیلی مساعد ولی روز بعد ممکن است که خیلی تیرهوتار باشد. هرروز متفاوت است – یک چالش و ماجرای جدید هرروز پیش روست. فروشنده با منعطف باشد، فروشنده باید خود را با هر تغییر هماهنگ نموده تا با فضای کسبوکار منطبق گردد. ۶- راستگو و مشتاق یک فروشنده حرفهای عاشق کاری است که انجام میدهد، اگر نباشد، نمیتواند کارش را ادامه دهد.اگر فروشنده علاقه به کارش نداشته باشد، مشتری متوجه میشود و از خود میپرسد : چرا من باید از او کسی بخرم که خود اعتقاد و اشتیاقی به کاری که انجام میدهد، ندارد ؟ اگر عاشق کاری باشد، تکتک سلولهای بدنتان ، علاقه به آن را فریاد میزند. مطالب مرتبط: ۷ عامل عدم موفقیت دوره آموزش فروشندگی حرفهای اهمیت آموزش تکنیکهای فروشندگی حرفهای آموزش تکنیکهای فروشندگی حرفهای : چگونه فروش تلفنی را بهبود دهیم چرا آموزش فروش حرفهای، نیاز یک سازمان است منبع : آموزش فروش : شش خصوصیت فروشنده حرفهای تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد.-
- فروش
- فروشنده حرفهای
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
مقاله آموزش فروش : یک مدیر فروش توانایی مدیریت چه تعداد فروشنده را دارد ؟
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
چه تعداد فروشنده ؟ سوال اساسی بیشتری مدیران سازمانهایی که در حال تشکیل تیم فروش هستند و یا تیم فروش کنونی آنها از کارایی و اثربخشی لازم را برخور دار نیست : – سوال : یک مدیر فروش توانایی مدیریت چه تعداد فروشنده را دارد ؟ – پاسخ : “بستگی دارد”. زیرا متغیرهای بسیاری در این بازی نقش دارند. برخی از متغیرهای مهم و اثرگذار در توانایی مدیریت یک مدیر فروش عبارتند از : حقوق و پاداش فروش برنامه حقوق و پاداش فروش ، یکی از متغیرها است. ما در اکثر سازمانهای ایرانی با مشکل نبود یک برنامه مدون و حسابشده برای پرداخت حقوق و پاداش فروشندگان مواجه شدهایم. در تیم مشاوران مدیریت ایران ، بر این عقیدهایم که تنوع برنامههای جبران خدمات برای فروشندگان میتواند بر کیفیت و کمیت نتایج مدیران فروش اثر مستقیم گذارد. مثال: اگر شرکتی دارای برنامههای پاداش فروش صد درصد داینامیک (بر اساس یک فرمول مشخص ) باشد، باید این اطمینان خاطر را بدهیم که تیم فروش آن شرکت با تعداد فروشنده کمتر و اثربخشی بیشتر از رقبا عمل خواهد نمود. زیرا که برنامههای منعطف پاداش فروش ، حتما سبب افرایش کارایی و اثربخشی نیروی فروش خواهد بود، در نتیجه هر فروشنده هرگونه کمبود ناشی از نبود نیروی فروش را با آغوش باز جبران مینماید. از جنبه دیگری نیز میتوان این مسئله را تحلیل نمود، اگر برنامه پاداش فروش در سازمانی تا حدود ۱۰۰% منعطف باشد، هر فروشنده به سطحی از خود مدیریتی و خودآگاهی خواهد رسید که کمترین میزان چالش با مدیر فروش خویش را خواهد داشت. در این حالت به تجربه میتوان گفت که در چنین سازمانی یک مدیر فروش به راحتی میتواند ۱۷ الی ۲۰ نیروی فروش را مدیریت نماید. از سوی دیگر، اگر حقوق ثابت به اعضای تیم فروش داده میشود ، در این حالت به ازای هر کمبود و ضعف در عملکرد مدیر فروش ، استخدام یک نیروی جدید ضروری میگردد. در چنین سازمانی، مدیریت فروش توانایی مدیریت ۶ الی ۸ فروشنده را دارد. اما این یکی از چندین متغیر اثرگذار بر مدیریت فروش است. تماس یکی دیگر از متغیرها “تماس” است. متغیر تماس به معنای میزان مواجهه و تعداد دفعات رودررو شدن فروشنده با مدیر فروش و کار با یکدیگر است. هرچه نرخ تماس پایینتر باشد ، به این معناست که یک مدیر فروش تعداد نیروی فروش کمتری را میتواند مدیریت نماید. مثال : شرکتی که فروش تلفنی انجام میدهد و فروشندگانش همگی در یک اتاق بزرگ و پشت چندین کانتر مجزا کار مینمایند و مدیر فروش مستقیم کنار آنهاست و دائما مشکلات با مدیر فروش هماهنگ و برطرف میگردد ، دارای نرخ تماس بالایی است در نتیجه ، تجربه نشان داده است که مدیر فروش میتواند بین ۱۲ تا ۱۶ فروشنده را مدیریت نماید. اما شرکتی که چندین دفتر فروش پراکنده دارد و مدیر فروش از راه دور فروشندگان را کنترل و سرپرستی مینماید ، نرخ تماس پایینی داشته و در این حالت مدیریت فروش در حدود ۶ تا ۸ نفر را میتواند مدیریت نماید. ارزیابی یکی دیگر از متغیرها “ارزیابی” است. متغیر ارزیابی به معنای میزان سنجش عملکرد و تحلیلی فعالیتهای تکتک فروشندهها میباشد. این شاخص برای تعیین تعداد نیروی فروش به ازای یک مدیریت فروش ، بسیار پیچیده و چالشبرانگیز است. مثال : ارزیابی یک تیم فروش بر اساس کل فروش خالص در یک منطقه مشخص در طول یک ماه صورت میپذیرد. در مقابل در شرکتی که تمام اقدامات، پیگیریها ، نتایج و تماسها باید بلافاصله در سیستم آنلاین و تحت یک ERP ثبت و ضبط گردد ، ارزیابی بر اساس دادههای بسیار موثق و جزئی صورت میپذیرد. برای مقایسه دو حالت فوق باید گفت که در شرکتی که حضور سیستمهای پشتیبان آی-تی محور، کمرنگ است، حتما مدیر فروش باید تعداد کمتری نیروی فروش را مدیریت نماید در مقابل شرکتی که کاملا آی-تی محور ، مدیر فروش حتما میتواند تعداد بیشتر را مدیریت نماید. همانطور که اشاره شد، تعداد متغیرها زیاد است، در ادامه تعداد دیگری از این متغیرها را معرفی مینماییم . آموزش فروش و یا فقدان آن در بین فروشندگان آموزش فروش و یا فقدان آن برای مدیریت فروش انتظارات از فروشنده انتظارات از مدیر فروش داشتن تجربه مرتبط با فروش یا کمبود آن در نزد فروشنده طول مدت چرخه فروش پیچیدگی فرایند فروش ارتباط بین میزان حجم ریالی فروش با پرداخت صورت پذیرفته به فروشنده حالا هرکه از شما پرسید چه تعداد نیروی فروش را میتوان مدیریت نمود باید بگویید ؟ نوشته شده در سایت : تیم مشاوران مدیریت ایران منبع : یک مدیر فروش توانایی مدیریت چه تعداد فروشنده را دارد ؟ مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم بوده و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد. -
مقاله تله فروش چیست و چگونه باید با آن مقابله نمود ؟
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
تیم مشاوران مدیریت ایران : همواره یک سوال اساسی دغدغه ذهنی مدیران فروش حرفهایست : آیا عملکرد دپارتمان فروش من در بالاترین سطح نسبت به سایر شرکتهای مشابه و رقیب است ؟ اگر عملکرد واحد فروش سازمانتان در سطح مناسبی نیست، نکات زیر به بهبود آن کمک خواهد نمود. تحقیقات ما در شرکتهای صنعتی و بازرگانی نشان میدهد که اختلاف میان عملکرد قوی و عملکرد متوسط در واحد فروش سازمانها در یک صنعت مشابه، ناشی از اختلاف بین فرهنگ پاسخگویی و نتایج حاصل از آن است. در این تحقیق به کشف چندین "تله فروش" یا "دام فروش" نائل شدیم. تلههایی که از بهینه شدن فروش و افزایش بهرهوری فروش سازمان توسط مدیریت فروش آن جلوگیری مینماید. تله فروش در اکثر سازمانها به چشم میخورد. یافتن تله فروش و خنثیسازی آن، مهارت و هنر یک مدیر فروش کارآمد است. در ادامه به تشریح 3 تله فروش و روش برخورد با آن خواهیم پرداخت. این مطالب را بهکاربرده یا با مدیران خود به اشتراکگذارید. تله فروش 1 : تمرکز بر نتایج پارملر (گلف باز حرفهای) درجایی گفته بود " خیلی مضحک بود، هرچه من بیشتر تمرین میکنم تا بهتر ضربه بزنم، خوششانستر میشوم "، به این معنا که من با کلی تمرین سعی دارم که بهترین عملکرد را نشان دهم، اما با بهتر شدن نتایجم، دیگران میزان خوششانسی من را بالا میبرند بهجای اینکه از تمرینات پرفشار من نیز یاد کنند، زیرا اینان تنها به نتایج حاصله توجه دارند و من را با آن قضاوت مینمایند. دقیقا این مسئله در فروش نیز صادق میباشد، هرچه تعداد مشتریان یک تیم فروش بالاتر رود، میزان خوششانسی آن تیم در نزد تیمهای شرکتهای رقیب بالا میرود، حالآنکه افزایش تعداد مشتریان، نتیجه تلاش بیشتر فروشندگان آن تیم بود.اگر تلاش بیشتر شود، فروشنده به تعداد بیشتری از مشتریان بالقوه برخورد نموده و درنتیجه احتمال برخورد وی با مشتری آماده خرید افزایش مییابد. آیا شانس در اینجا محلی از اعراب دارد ؟ فروش، هرگز اتفاقی نیست. فروش نتیجه فعالیت، تمرکز و مدیریت فرایند فروش است. فعالیت، یکشاخص ارزیابی عملکردپیشرو میباشد. فعالیت، از طریق اندازهگیری حجم خالص فعالیتهای پیرامون کشف مشتریان بالقوه، صورت میپذیرد (مانند : تماس تلفنی با مشتریان بالقوه، پروپوزالهای ارسالشده، شبکهسازی، فروش از طریق شبکههای اجتماعی، جلسه با مشتریان، ... ). اما کیفیت عملکرد در هر فعالیت نیز بسیار مهم خواهد بود. از طریق افزایش مربیگری مستقیم، برگزاری جلسه با تکتک فروشندهها و بررسی مجدد فرایندهای فروش، مدیریت فروش افزایش کیفی و کمی فروش را تضمین نماید. منبع : iranmact تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد.-
- 1
-
- فروش
- آموزش فروش
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
تیم مشاوران مدیریت ایران: اهمیت آموزش تکنیکهای فروشندگی حرفهای برای سازمان نقش و جایگاه آموزش فروش حرفهای در سازمانتان چیست ؟ آیا فقط "خوب است که باشد" یا "باید" در سازمان باشد ؟ آیا آموزش فروش یک کار تجملی محسوب میگردد که هر وقت بودجهای بود آن را در فهرست کارهایمان قرار دهیم و یا باید جزئی از برنامهریزی استراتژیک در مسیر دستیابی به اهداف عالی سازمان باشد؟ آیا عناوین و مطالب آموزش فروش با نیاز سازمان، توانایی مالی، استعداد نیروی انسانی و بودجه اجرایی سازمان منطبق است ؟ برخی مدیران، آموزش را اتلاف زمان میدانند و اعتقاددارند که نیروی فروش باید در حین کار و با کسب تجربه، همهچیز را بیاموزد. از سوی دیگر سازمانهایی هستند با برگزاری دورهای آموزشی و فرستادن فروشندگان به سمینارهای علمی در حال اتلاف پول و انرژی خود هستند. هر دو مورد فوق اشتباه است. یادگیری نیروی فروش بر اثر آزمونوخطا هزینههای جبرانناپذیری برای سازمان در پی خواهد داشت. چه مشتریان وفاداری که با اشتباه یک فروشنده غیرحرفهای از برند رنجیدهخاطر شده و چه مشتریان جدیدی که دیدگاهشان نسبت به سازمان منفی شده خواهد شد. البته "دلایل عدم موفقیت دوره آموزش فروش" بسیارند. دوره آموزشی باید برای هر سازمانی جداگانه همخوان (Customize) گردد. هنگامیکه مطالب آموزشی، برای کارکنان یک اتوشویی، یک شرکت فنی و یک آژانس املاک، دقیقا مشابه باشد، پس یک نسخه آموزشی ثابت برای تمام کسبوکارها پیچیدهایم. آیا این امکان دارد؟ اگر مطالب آموزشی به کلیگویی بپردازد، پس آموزش عمومی و نه حرفهای و نه تخصصی است. آموزش عمومی در کتابها نیز وجود دارد، پس چرا سازمان برای آموزش عمومی با اثربخشی پایین، بودجه بالایی تخصیص میدهد ؟ اهمیت آموزش تکنیکهای فروشندگی حرفهای برای نیروی فروش 1- آموزش فروش سبب افزایش درآمد بخش فروش؛ عامل اصلی تولید پول در سازمان بوده و تقریبا بقیه بخشها، پشتیبان عملیات فروش هستند. در یک فضای کسبوکار رقابتی، همه رقبا سخت به دنبال جلب نظر مشتریان بهسوی برند خویش هستند. تعهد فروشنده به ارائه محصول مناسب، به مشتری مناسب و در زمان مناسب بسیار ضروریست. با آموزش صحیح فروشندگان، هرگونه اتلاف زمان توسط فروشنده حذف میگردد. شاید محصول شما بهترین محصول بازار باشد، اما آیا به بهترین شیوه و در بهترین زمان به مشتری معرفی میگردد؟ 2- آموزش فروش موجب افزایش آگاهی از محصول آگاهی و اطلاع از محصولات و خدمات خود و رقبا بسیار ضروری است. یک فروشنده غیرحرفهای و تازهکار باید اطلاعات کافی در خصوص چیزی که میفروشد داشته باشد. در برخی موارد، محصولات و خدمات دارای ویژگیهایی میباشد که حتی برخی فروشندگان باتجربه نیز از آن ویژگی اطلاع نداشته و یا از تاثیر آن بر فرایند فروش بیاطلاع هستند. مربی فروش به دنبال کشف این ویژگیها در طی دورهفروش است، آنها را گوشزد و نحوه استفاده از آنان در معرفی محصول را آموزش میدهد. 3 – آموزش فروش سبب انطباق رویه آموزش فروش، تشریح عناصر حیاتی فروش است : رویه فروش، مشتری بالقوه، مشتری بالفعل ، کشف نیازها، ارائه راهحلها و پایان بخشیدن به عملیات فروش. قوانین و مقررات فروش با توجه به خصوصیات سازمانها، مدنظر قرار داده میشود. مثال: فروشندگان بیمه باید قوانین کلی کشور در حوزه بیمه نیز توجه نمایند. 4- آموزش مهارتهای فروش فروش هم علم و هم هنر است، زیرا نیاز به مهارت تحلیل آماری و خلاقیت شخصی دارد. با آموزش مهارتهای فروشندگی حرفهای، فروشنده با نحوه معرفی حرفهای محصولات و خدمات آشنا شده، روش درک صحیح نیاز مشتری را فراگرفته و چگونگی متقاعدسازی مشتری را میآموزد. این امر سبب افزایش تعداد مشتریان و درآمد سازمان خواهد بود. 5- آموزش فروش موجب ایجاد انگیزه در تیم فروش فروشندگی شغلی پرفشار است و بهراحتی موجب ناامیدی و سرخوردگی فروشنده میگردد. آموزش فروش بهعنوان ابزار تزریق انگیزه به فروشنده بهکاربرده میشود. اگر دوره آموزش فروش بهصورت ورکشاپ عملیاتی (کارگاه آموزشی) برگزار گردد و تکتک فروشندگان مشارکت عملی داشته و مورد تحلیل عملکردی، رفتاری،گفتاری و علمی قرار گیرند، هر فروشنده از اهمیت نقش خود در سازمان و در تعامل با دیگر اعضای تیم فروش آگاه خواهد شد و از سوی دیگر، مدیران به میزان تمرکز تیم فروش بر اهداف و نقاط ضعف و قوت تیم خود اشراف پیدا مینمایند. ایجاد انگیزه در کارشناس فروش موجب افزایش بهرهوری فروش خواهد شد. 6- اطمینان از رعایت اخلاق و ارزش سازمان با افزایش سطح اهداف فروش، ریسک چشمپوشی فروشندگان از رعایت اخلاق و ارزش سازمان نیز بیشتر میشود. مدیریت در جهت حفظ موفقیت سازمان در بلندمدت، باید نسبت به احترام کارکنان به دستورالعملهای اخلاقی و ارزشی سازمان، اطمینان خاطر حاصل نمایید، بنابراین در دوره آموزش فروش باید به استانداردهایی ازایندست اشاره و بر ضرورت احترام به آن تاکید نمود. وظیفه آموزش فروش بهاختصار : افزایش بهرهوری و کار آیی فروشنده کمک به ارزیابی توانمندیهای یک فروشنده افزایش نرخ بازگشت سرمایه ROI آموزش فروش یک سرمایهگذاری است. سرمایهگذاری تضمین ثبات و رقابتپذیر بلندمدت سازمان را به دنبال دارد. موجب ایجاد انگیزه شده و دانش نیروی فروش را به توجه به محصولات شرکت و رقبا، بهروزرسانی مینماید. منبع : اهمیت آموزش تکنیکهای فروشندگی حرفهای تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم بوده و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد.
-
- فروش
- آموزش فروش
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
آموزش آموزش تکنیکهای فروشندگی حرفهای : 8 روش گوش دادن فعال به مشتری
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
نوشته شده توسط دکترسیدرضاآقاسیدحسینی تیم مشاوران مدیریت ایران : اگر فروشندهای هستید که باید با کارفرمایان متعدد قرار جلسه حضوری گذاشته و طرح پیشنهادی (پروپوزال) خود را ارائه نمایید، باید دقت نمایید که اولین و مهمترین نکته این است که بیشتری از آنکه حرف بزنید، گوش دهید. دقت نمایید. شاید این سوال پیش آید : گوش دادن به شنیدن چه فرقی دارد؟ گوش داد با شنیدن بسیار متفاوت است. شما به صدای موسیقی گوش میدهد، برای آنکه صدای موسیقی و خواننده را تشخیص داده و بتواند از آن لذت ببرید و یا با آن همخوانی نمایید. اما اگر پنجره اتاق شما باز باشد و صدای ترافیک را بشنوید، بعد از چند دقیقه این صدا برایتان روتین و وجودش تکراری و غیرفعال میگردد، پس این همان شنیدن است. گوش دادن باید فعال و موثر Effective and Active listening باشد، به این معنا که فرد مقابل باید درک کند که شما واقعا به وی گوش فرا دادهاید و نه وانمود به گوش دادن نمینمایید. گوش دادن غیرفعال همان شنیدن است. گوش دان فعال نشان هوشمندی فروشنده و تمایل بالا به ایجاد رابطه مناسب با مشتری است . گوش دادن فعال نشان میدهد که فروشنده تنها به فکر انجام یکباره فرایند فروش نیست بلکه به خرید مجدد توسط مشتری میاندیشد. پیشتر در مقالهای تحت عنوان"هشت گام برای اینکه نشان دهید، شما خوب گوش میدهد" در این خصوص مواردی را بیان نمودهایم. گوش دادن فعال به مشتری بالقوه، نشانی از سطح توجه و اهمیت فروشنده به چالشها و نیازهای مشتری ایی است که قصد دارد راهحلی برای مشکلاتش یافته و با وی ارتباط تجاری بلندمدت برقرار نموده و فروش را به فروش مجدد تبدیل نماید. در بسیاری از مواقع، در ضمن آموزش تکنیکهای فروشندگی حرفهایکه برای سازمانها برگزار مینماییم، برخی فروشندگان وانمود مینمایند که در این حوزه عملکرد شایسته دارند، اما به تجربه یافتهایم که در یک تیم فروش، تعداد محدودی از فروشندگان، تکنیکهای گوش دادن فعال و موثر را به کار میبرند. اولین قدم این است که پیش از صحبت کردن، گوش دهید. از شاید گاها در جای نابجایی کلام طرف مقابل را قطع نموده باشید، اگر ناخودآگاه این کار را انجام دادهاید، با همکار خود هماهنگ کنید تا این مواقع را به یاد سپرده و بعد از جلسه به شما گوشزد نماید. 8 اصل اساسی در گوش دادن فعال برای ایجاد ارتباطی مناسب با مشتری و فروش موفق 1- آیا حس عدم اطمینان و استرس دارید ؟ فروشندهای که استرس غیرقابلکنترل و غیرطبیعی داشته باشد، فروشنده حرفهای نیست. چشمان فروشنده بیانگر سطح استرس وی به مشتری است. فروشنده حرفهای باید حرفش را با چشمانش بیان نماید. یک فروشنده حرفهای باید بداند که چگونه ارتباط چشمی طبیعی و مناسب با مشتری برقرار نماید. ایجاد ارتباط و اثرگذاری بر مشتری، مرحلهای بسیار حساس است، مرحلهای که آن را باید مرحله ایجاد حس اعتماد نامید، پس باید پیام اعتماد و اعتبار خود را در حضور زبان بدن body language مناسب انتقال دهید. 2- فروشنده باید زبان بدن مخاطب را زیر نظر داشته باشد. فروشنده باید به چیزی که نباید بگوید، حساس باشد. اگر مشتری به راهکار فروشنده علاقه داشته باشد، علاقه خود را با زبان بدن خویش پیش از بیان با کلام خود به وی نشان میدهد. 3- فروشنده باید صبور باشد. کلام مشتری را قطع نکنید. اجاره دهید تا کلام مشتری پایان پذیرد و هرگز موضوع را تغییر ندهید. هوشمندی اطلاعاتی که در مبحث ]بازاریابی استراتژیک[ مورد تحلیل قرار میگرید شامل جمعآوری اطلاعات از مشتری است، پس اجازه دهید مشتری اطلاعات موردنیاز سازمانتان را ارائه نماید. همین اطلاعات بعد از پایان فرایند مذاکره فروش، به ایجاد ارتباط بلندمدت با مشتری کمک موثری خواهد نمود. 4- با اشتیاق گوش نموده و درک نمایید. فروشنده حرفهای زمانی قادر به ارائه راهکار مناسب به مشتری است، درک مناسبی از خواست وی داشته باشد. درجایی که لازم است از گفتههای مشتری یادداشت برداشته، که نشانی از اهمیت به گفتههای مشتری است. 5- هرگونه عدم قطعیت و نقطه تاریک در گفتههای خویش را با توضیح مناسب، برای مشتری شفاف نمایید تا موانع ارتباطی با مشتری را به حداقل برسانید. همواره به فروشندگان تاکید منماییم که حتی اگر سوالی ندارید، سعی کنید از مشتری یک سوال بپرسید. پاسخ به سوال، به معنی کسب اطلاعات است، اطلاعاتی که شاید هرگز فکر دستیابی به آنان به ذهنتان نیز خطور نکرده بود. 6- پیشداوریهای خود را کنار بگذارید. فروش تلفنی بسیار بامزه است، زیرا با افراد گوناگون در ارتباط هستید. هر فرد یک فرصت است، با ذهنی باز و با پذیرش نظرات و عقاید متفاوت، وارد مذاکره شوید. 7- شنونده محض باشید. هنگامیکه مشتری در حال صحبت است، بهگونهای به صحبت وی گوش فرا دهید که انگار تنها فرد روی زمین هستید. هر چیزی که توجه شما را منحرف مینماید، ازجمله تلفن همراه خود را کنار بگذارید. 8- بر مشتری خود متمرکز باشید. تمرکز به مشتری بسیار حیاتی است. دقیقهای پیش از شروع مکالمهای یا جلسه ملاقات، تمام مسائل حاشیهای و غیر مرتبط را کنار گذاشته و تمام تمرکز خود را بر مخاطب خود گذارید. این باعث میگردد که کلام مشتری را بهتر درک نمایید. به یاد داشته باشید که شاید برای اولین بار است که با مشتری خود ارتباط برقرار نمودهاید، پس باید بر وی اثر مناسب بگذارید. منبع : آموزش تکنیکهای فروشندگی حرفهای : 8 روش گوش دادن فعال به مشتری تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.- 1 پاسخ
-
- 2
-
- iranmct
- مشاوره فروش
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
مقاله آموزش تکنیکهای فروشندگی حرفهای : چگونه فروش تلفنی را بهبود دهیم
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
نوشته شده توسط دکترسیدرضاآقاسیدحسینی نوشته شده توسط دکترسیدرضاآقاسیدحسینی تیم مشاوران مدیریت ایران : بسیاری از مدیران "فروش تلفنی" را مانند لنگر کشتی برای سیستم فروش خود میدانند که راهی برای تثبیت فروش در دریای پرتلاطم کسبوکار است.اما یکی از مسائلی که بسیاری از مدیران، استقرار سیستم فروش تلفنی را ترسناک دانسته و به نتایج آن ایمان ندارند، ترس از پاسخ نه و قطع ارتباط تلفنی توسط مخاطب (مشتری بالقوه) است. نمیتوان گفت که هیچگاه پاسخ منفی گرفته نمیشود و مکالمه قطع نمیگردد، اما با یک رویکرد مناسب و حرفهای باید از این اتفاق بهسرعت درس گرفت و برای تماسها آتی، برنامهریزی جدید صورت پذیرد. یک ضربالمثل میگوید : برای کسب موفقیت بلندمدت، رنج کوتاهمدت را باید تجربه گردد و یا به قولی دیگر : تلاش نکنی، چیزی به دست نمیآوری No Pain , No Gain در بسیاری از منابع و دورههای آموزش فروش به فروشندگان آموزش داده میشود که "باید چه چیزیهایی در تماس تلفنی گفته شود" اما تجربه عملی و علمی خود در اختیارتان قرار میدهم، ارائه پاسخ به 2 سوال زیر، هر دوره آموزشی را به واقعیت بیرونی و نیاز حقیقی بازار نزدیکتر مینماید: 1- فروشنده حرفهای چه چیزی را نباید بگوید. 2- فروشنده حرفهای چه زمانی نباید تماس بگیرد. دقت نمایید : اگر عکسالعمل مخاطب (قطع نمودن مکالمه یا پاسخ ندادن به تماس) برای کسبوکار ما عکسالعملی منفی محسوب میشود، پس برای کم شدن تعداد این عکسالعملهای منفی باید به دنبال پاسخی برای سوالات منفی باشیم ( چه نباید بگوید / چه زمانی نباید تماس گیرد) . اما اگر فقط و فقط به دنبال پاسخی برای سوالات مثبت باشیم ( چه بگوییم / چه زمانی بگوییم)، حتما به بیراه رفتهایم و تعداد تماسهای ازدسترفته کم نخواهد شد. شایانذکر است که پاسخ به سوالات فوق نیز در هر نوع کسبوکار متفاوت است و یک نسخه واحد ندارد، پس تجربه فرد آموزشدهنده در این بخش بسیار حیاتی است. پس از یک تماس ازدسترفته، بهجای ناامید شدن و سرزنش محصول و خدمت و یا فرایند و سیاستهای فروش سازمانتان، از خود سوال نمایید : در تماس بعدی، چگونه باید باشم، تا جواب منفی دریافت ننمایم ؟ پیش از شروع فروش تلفنی، برخی نکات بسیار مهم که هر فروشنده حرفهای باید بدان توجه داشته باشد را ارائه مینماییم : 1- آغازین کلام در مکالمه تلفنی حرفهای با گفتن یک سلام، بدون نفس کشیدن، فورا شروع به معرفی محصول و خدمت ننماید، اجازه دهید و فرد مقابل هم به شما پاسخ دهد. نوع سلام کردن(اولین کلمه در شروع مکالمه تلفنی) باید رسمی باشد. فروشندهای حرفهای اما متفاوت باشید. مثل : درود بر شما / درود / جناب آقای / سرکار خانم / صبحبهخیر . 2- معرفی خود و شرکت "من رضا هستم از تیم مشاوران مدیریت ایران. ما یک شرکت مشاوره مدیریت بینالمللی هستیم و هدفمان کمک به کسبوکار شماست ". معرفی باید کلی و ساده باشد. در این مرحله محصولات و خدمات خود را تشریح ننمایید، در غیر این صورت، مخاطب به شما خواهد گفت: تشکر، فعلا نیازی نداریم و تماس قطع میگردد. با معرفی عمومی خویش، علاقه و کنجکاوی فرد مخاطب به باقی ماندن در مذاکره تلفنی حفظ و طول مدت مکالمه افزایش میابد. 3- قدردانی سریع یک قدرانی بهموقع و مناسب، باعث خواهد شد تا مشتری بالقوه، زمان بیشتری در مکالمه بماند، حتی در روزهایی که مشغله کاری وی بالاست. باید اشاره نمایید که قصد اتلاف زمان وی را ندارید. " جا داره از اینکه تماس من را پاسخ داده از شما تشکر نمایم، فقط چند لحظه از زمان پرارزشتان را اختیارم قرار دهید/ در چند لحظه و بهطور خلاصه خدمتتان عرض کنم" اینگونه نگویید : میتونم چند لحظه وقتتون را بگیرم ؟! اینگونه پرسش، به مخاطب اینگونه تداعی میشود که : این فرد میخواهد وقت مرا تلف کند / بهرایگان سوال بپرسد / به من چیزی که نمیخواهم بفروشد. پس بهترین پاسخ نه گفتن است. 4- بیان هدف از تماس بهترین شیوه، بیان هدف از تماس در قالب یک سوال است. "اگر راهکاری داشته باشم که بتوانید هزینه تولید محصول را کاهش و بهرهوری خود را افزایش دهید، آیا راهکارم برایتان جذاب است ؟" بهصورت منطقی، پاسخ بیشتر مخاطبان مثبت است. در این لحظه است که با چند پرسش حرفهای دیگر باید به تعیین زمان قرار ملاقات و ارائه اطلاعات بیشتر دستیافته و یا فرایند فروش را آغاز نمایید. اما هنوز محصولی فروش نرفته است. تا این مرحله فقط و فقط نتایج مثبت عملکرد محصول یا خدمتتان را به وی فروختهاید. 5-1 شروع فرایند فروش برای بازار B2C درصورتیکه محصول شما صرفا از طریق فروش تلفنی صورت میپذیرد و نیاز به مراجعه حضوری به دفتر خریداری (به علت بعد مسافت/ محدودیتهای نیروی فروش/ شناخت کافی مشتری / عدم توجیه مالی) وجود ندارد، باید بلافاصله بعد از پاسخ مثبت اولیه مشتری، فرایند فروش را با تشریح مختصری از محصول، کشف نیاز مشتری و جمعبندی لیست سفارش مشتری به نقطه پایانی هدایت نمود. 5-2 تعیین زمان جلسه برای بازار B2B اگر فروش شما به مشتری بالقوه شرکتی (بازار B2B) است، حال که یک زمان برای جلسه خود گرفتهاید، قادرید که در خصوص محصول یا خدمات خود، یک پرزنتشن کامل داشته باشید(اینجاست که حقانیت شما اثبات میگردد). 6- از زمانی که برای ملاقات حضوری داده شد، قدردانی نمایید در پایان مرحله 5-2 ، باید در خصوص کل مذاکره، زمان و مکان ملاقات یک جمعبندی فوری و مختصر انجام دهید. به وی بگویید که از زمانی که در اختیار شما قرار داده است حتما به بهترین شکل استفاده خواهد شد.اطلاعات تماس خود را اینگونه به وی دهید: اگر سوالی تا پیش از زمان جلسه به ذهنشان خطور نمود، میتواند با من به شماره ... تماس حاصل فرمایید. 7- پیگیری وظیفه فروشنده فقط تماس گرفتن نیست.فروشنده باید مشتری خود را مورد پیگیری قرار داده و تماس خود را با وی حفظ نماید. اگر قرار ملاقات فروشنده چندین روز آینده است، بلافاصله با ارسال یک نامه، تاییدیه زمان جلسه را برای وی ارسال نمایید. از زمان جلسه، فردای همان روز است، از طریق ایمیل این تاییدیه را برای وی ارسال نمایید. کوتاه و مختصر، داستانسرایی نکنید منبع : آموزش تکنیکهای فروشندگی حرفهای : چگونه فروش تلفنی را بهبود دهیم تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.-
- فروش
- فروشندگی حرفهای
- (و 5 مورد دیگر)
-
مقاله عبارت Always Be Closing (به مشتری نزدیک شدن) فوت کرد
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
نوشته شده توسط دکترسیدرضاآقاسیدحسینی تیم مشاوران مدیریت ایران: شاید از برخی از اساتیدی که در مدارس کسبوکار دانشگاههای خارج از کشور در حوزه بازاریابی و فروش تحصیل نمودهاند، این جمله را شنیده باشید: “Always Be Closing” که به معنای نزدیک شدن هرچه بیشتر به مشتری است. اما در دنیای فروش این جمله را به منظور اصرار و پافشاری فروشنده بر فروش خود بکار میبرند. به این معنا که فروشنده باید بر مواضع خود پافشاری نموده و هر طوری که هست، باید محصول را به مشتری بفروشد. این یکی از انواع تکنیکهای فروش منسوخ شده است. پیشتر در مقاله "شش جمله در مورد مدیریت فروش که تاریخ انقضایش سپریشده" در این خصوص به اختصار توضیحاتی دادهایم و بیان نمودیم که چرا این جملات کارکرد خود را ازدستدادهاند و اشاره نمودیم که جمله “ABC : Always be closing” زمانی پا به ادبیات فروش گذاشت که در فیلم (1992) Glengarry Glen Ross از آن استفاده شد. صحنهای از این فیلم را اینجا بینید بعد از انتشار این فیلم بود که این جمله بر درودیوار کلاسها و دورههای آموزشی فروش دیده میشد. در این فیلم Alec Baldwin نقش فروشندهای با قدرت سخنوری بالا، با همدلی پایین و البته پولدوست را ایفا مینماید و اوست که این عبارت را در این فیلم به کار میبرد. وی از طریق ایجاد ترس، اضطراب و کلمات رکیک، تنها به فکر افزایش فروش است. آیا این موارد از نشانههای یکفروشنده حرفهای است ؟ چیزی که دیده میشود که این است که یک فروشنده بعد از تهدید و ترور شخصیت سایر فروشندگان(البته هیچ فروشنده مؤنثی نیز در صحنه وجود ندارد، انگار که تمام فروشندگان حرفهای فقط مرد هستند!) شروع به ارائه عبارت "ABC": Always Be Closing. مینماید و صرفنظر از آنکه فروشنده باید چیزی که مشتری بدان نیاز دارد به وی بفروشد، وظیفه فروشنده را آوردن پول به شرکت میداند. همانطور که بارها گفتهام این نوع فروش برای دهه 80 میلادی (در اروپا و آمریکا) و دهه 70 شمسی (در ایران) است. امروزه مشتری کاملا هوشمندانه و با اطلاعات بیشتر تصمیم میگیرد. فروشنده حرفهای باید عنوان بهتری برای تلاش خود انتخاب نماید : حتما فروشنده حرفهای با عبارت ABH : Always Be Helping ( همراه کمکرسان باش) به مقصود خود خواهد رسید. اما Always Be Helping چیست ؟ بلیک بیان مینمود که فروشنده نباید فرایند فروختن به مشتری را به همین راحتی رها کند. این همان چیزی است که فروشنده امروزی بدان نیاز دارد : پیگیری . اما با یک تفاوت. نباید پیگیری به اصرار تبدیل شود. از سوی دیگر نباید این پیگیری بدون توجه به نیاز مشتری صورت پذیرد. حتی شنیدهام که فردی در جلسه مشاوره به فروشندگان سازمانی گفته است: به مشتری رحیم نکنید، آنقدر پیگیری کنید تا تسلیم شود !! رویکرد " تلاش تا تسلیم شدن مشتری"، انسان را به فکر جنگ گلادیاتورها میاندازد و نه فروش. همین رویکرد در فروش B2B طرفدار بیشتری داشته و تاکید بیشتری بر این اشتباه میشود. این درحالیکه فروش باید در نقطه تعادل قدرت بین فروشنده و خریدار اتفاق افتد. با توجه به اطلاعات موجود در فضای مجازی و نظرات افراد متخصصی که در این فضا بهرایگان در اختیار عموم مشتریان وجود دارد، خریداران بسیار هوشمندانه تصمیمگیری خواهند نمود. تصمیمگیری در شرایط فشار و تهدید، حتما مشتری را به ارائه پاسخ "نه" سوق داده و عناصر تأثیرگذار بر فروش موفق را تحت تاثیر منفی قرار میدهد. در این حالت، فروشنده باید چهکاری انجام دهد ؟ آیا واقعا باید به دنبال عبارت Always be closing باشد ؟ البته که هنوز وظیفه فروشنده، فروش است. اما باید هرگونه استراتژی فروش با زور و فشار را کنار بگذارد. مشتری علاقه ندارد که چیزی به او فروخته شود، بلکه تمایل دارد که احساس کند که در حال خرید چیزی است. پس هنگامیکه مشتری در مسیر فروش سازمان قرار میگیرد، فروشنده حرفهای باید به دنبال دریافت راهکار برای مشکلات پیچیده مشتری خویش باشد. این همان عبارت ABH : Always Be Helping ( همراه کمکرسان باش) است. وظایف فروشنده در رویکرد ABH ؟ فروشنده با سه استراتژی در این رویکرد مواجه است. 1- مشکل مشتری توسط فروشنده تشخیص دادهشده و به دنبال راهکاری برای آن باشد. اگر مشکل مشتری کاملا غیر مرتبط با خدمات و کالای موجود شماست، پس مشتری نیازی به آن ندارد. پس فروش را کنار بگذارید. مشتری نیز علاقهای به صحبت با شما ندارد و شما نیز فرصت مکالمه با وی را نخواهید داشت. این همانجاست که تلفن قطع میشود، ایمیل پاسخ داده نمیشود، حتی اجازه ملاقات حضوری به شما داده نمیشود. اما، چرا ؟ زیرا حتما فروشنده قادر نیست به هر فردی کمک نماید، و البته نباید این هدف نیز وجود داشته باشد. سرمایهگذاری زمانی و مالی روی هر فردی که به نظر میرسد شاید محصول یا خدمت ما را بخواهد، فقط ولخرجی است و نه سرمایهگذاری. انتخاب درست، سرمایهگذاری است. 2- فروشنده باید فهم درستی از مراحل تصمیم سازی مشتری، داشته باشد. نحوه سوال پرسیدن و پاسخ به سوالات مشتری ، همه و همه بستگی به این دارد که فروشنده بهدرستی فرایند تصمیم سازی مشتری را درک و بداند که مشتری در کدام مرحله است. مرحله آگاهی : در این مرحله مشتری بالقوه میداند که مشکلی دارد و شما میخواهید برای مشکلش، راهحلی بیابید. اما وی بلافاصله به اولین راهحل پاسخ مثبت نمیدهد و یا حداقل به شروع به جستجو برای یافتن سایر فروشندگان خواهد نمود. معمولا فروشندگان در مرحله آگاهی، وارد بازی نمیشوند و بازی در اختیار و کنترل بخش بازاریابی و بازاریابان است. تغذیه روحی مشتریان بالقوه بر عهده رفتارهای بازاریابی و برندینگ سازمان خواهد بود. مرحله جلبتوجه : مشتری بالقوه، آگاه است که مشکلی دارد، او معتقد است که باید زمان و تلاش بیشتری را برای دستیابی به راهحل مناسب، اختصاص دهد. در این حالت مشتری بالقوه شروع به تحلیل وضعیت کرده و به راهحلهای ارائهشده فکر میکند، اما هنوز نشانهای از تعهد به خرید سطح مشخصی از یک کالا یا خدمت در وی دیده نمیشود. در این مرحله فقط جلبتوجه اتفاق افتاده است. مرحله تصمیم : مشتری بالقوه، واقعا در خصوص مشکل خود کندوکاو کرده و راهکارهای بالقوه را نیز تعریف نموده است. ممکن است که فروشنده خاصی مدنظرش نباشد، اما اگر شرکت فروشنده، بهاندازه کافی بزرگ باشد و یا به انداز کافی در حوزه بازاریابی درست عمل کند، حتما وارد لیست فروشندگان مدنظر مشتری خواهد شد. اینجاست که (بودجه، اختیار، نیاز و زمانبندی) مشتری بسیار حائز اهمیت خواهد بود. 3- مراحل خرید را برای مشتری، ساده نمایید. Always Be Helping همان آزاد گذاردن مشتری در فرایند خرید است. بهقولمعروف فرمان خودروی خرید را به دست مشتری میدهی و خود نظارهگر میشوی. فرایند فروش باید بسیار حرفهای چیدمان شده باشد تا تعادلی مناسب بین خواسته مشتری بالقوه و سیستم کنترلی و هدایتگر موجود درفروش، برقرار گردد. توصیه : با مشتریان بالقوهای که بهدرستی انتخاب نمودهاید، وارد گفتگو شوید تا بفهمید که در کدام مرحله تصمیم است و بعد با ارائه صحیح محصول، وی را به مرحله خرید برسانید. توجه داشته باشید که برای بسیاری از افراد، فرایند خرید از خود خرید مهمتر است. مشتری بالقوه علاقه دارد که شنیده شوید و مورداحترام واقع گردد، پس حتما فشار از سوی فروشنده بر مشتری، به فروش نخواهد انجامید. حتما مراحل فروش خود با کمک یک کارشناس متخصص در حوزه مهندسی فروش، بازنگری نمایید. در پایان میتوانم به این نکته اشاره نمایم که Always Be Helping باعث ایجاد حس اعتبار و اعتماد در مشتری، پیش از اتمام فرایند فروش خواهد شد. منیع : عبارت Always Be Closing (به مشتری نزدیک شدن) فوت کرد تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.-
- always be closing
- فروشنده
-
(و 4 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :