e.t 1423 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۴ لامپ دلرا اشتباهی بسته ام سیم اِرتش را به چاهی بسته ام لحظه ای دیدم که شل شد بست دل سوخت آخر این چراغ از دست دلپ یچ انسان بودنم محکم نشد امتیاز منفی من کم نشد دست بر سیم حماقت تا زدم ناگهان از برق آن درجا زدم...... دست شیطان فازمتر و سیم چین نیتش زشت است جایش نقطه چین ... سیم ها قطع و نوار چسب نیست کنتور احساس من هم نصب نیست جعبه تقسیم جان آشفته شد سیم ها درهم شد و بد بسته شد سیم های رنگ رنگ از هر طرف آمدند و جمع گشتند بی هدف لامپهای سوخته هر کس که داشت آمد و در کوله بار من گذاشت تابلوی برقم خراب اندر خراب مانده تا من چه گویم در جواب گوید استادم به من جان پسر گوش کن تا کم شود این دردسر سیم ها را وارَهان بی سیم باش در دلت خود جعبه تقسیم باش تیغ و انبردست بر شیطان مده قیمت خود را چنین ارزان مده چون که دیدی هر کجا تو سیم لخت روی گردان و بگو استاد گفت برق منت گر بگیرد دست تو می برد تا قعر ذلت هست تو چند متر سیم جنون بر دست گیر حمله کن سوی گنه چون نره شیر ازخدا ولتاژ بالا را بخواه برق شیطان می کشد پایت به چاه چون فیوز از دست (( افتاده )) فتاد برق از جانش شد و ایمان به باد 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده