Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۴ «مبینا و مُهنا» نام دوقلوهایی است که هفت ماهه به دنیا آمدند. نوزادانی که ۵ ماه از زندگی خود را در بیمارستان «۵۰ تختخوابه» شهرستان بروجرد سپری کردند و ۲ ماه دیگر را در دستگاه این بیمارستان نگهداری شدند که هزینه این نگهداری در دستگاه بیمارستان شبی ۲۰۰ هزار تومان رقم خورد. مهناز از عهده شبی ۲۰۰ هزار تومان برنمی آید و نوزادان را در بیمارستان رها می کند و تنها به خانه بازمی گردد.در نهایت این خانواده تصمیم به فروش نوزادان می گیرند و برای فروش دوقلوها به افراد مختلف سر می زنند. «نمی توانیم آنها را نگهداری کنیم ما از عهده مخارجشان برنمی آییم و باید هزینه عمل دخترم را هم جور کنیم.» اینها را مردی می گوید که همسرش ۷ ماه شرایطی سخت را تحمل کرده تا بتواند بچه هایش را در سلامت به دنیا بیاورد. این خانواده در منطقه «قلعه حاتم» در شهرستان بروجرد زندگی می کنند خانه ایی که هنوز نتوانسته دوفرزندش را قبول کند. خانه ایی که نمی تواند برای دو فرزند دیگرش خوراک تهیه کند و به دلیل اعتیاد و بیکاری پدر، گاهی چند شب هم گرسنه می مانند. وارد خانه که شدم، داشت چای را آماده می کرد. کسی که برای هیچ صدایی واکنشی نشان نمی دهد. حتی به صدای باران. سلام کردم. مادر برای حدیث ترجمه می کند و می گوید: «صدایت را نمی شنود باید با اشاره با او حرف بزنی.» حدیث دختر بزرگ خانواده است. او فقط ۱۲ سال دارد و در کلاس پنجم درس می خواند. از کودکی به دلیل یک اتفاق، شنوایی خود را از دست می دهد و برای همیشه از حرف زدن هم محروم می ماند. خدیجه، دختر کوچک تر خود را به حدیث نزدیک می کند و انگار فقط اوست که زبان حدیث را می فهمد. پدر می گوید: «حدیث فقط با او حرف می زند.» انگار خبری از بهار در این مکان نبود. مکانی که دیوارهای خانه علیرضا در آنجا بنا شده بود. نگاه دختر مرا در خود فرو می برد. توی دست هایی که چای می آورد و من دستم به داغی چای نمی رسید. پدر کمی میوه خریده بود و مادر با وقار زنانگی اش میوه تعارف می کرد. حدیث سرش را به زیر انداخته بود و لبخندهایی که برای رسیدن بر لب دختر گرم نمی شدند. می فهمیدیش؛ همانگونه که شوق صدایش را. نمی شنید اما حرف ها برای گفتن داشت. مادر حدیث را تماشا می کند و می گوید: «خجالت می کشد جلوی شما چیزی بگوید.» و بعد با اشاره به او می فهماند که بگو: «چقدر دوست داری بشنوی و حرف بزنی.» حدیث با اینکه ۱۲ ساله است اما صورتی نگران و مضطرب دارد. رنگ پریده گی چهره اش او را بیشتر از سنش می زند. علیرضا، هزینه درمان دخترش را چهل میلیون تومان تخمین می زند و می گوید: «برای درمان حدیث به بیمارستانی در تهران مراجعه کردیم که تنها این بیمارستان می تواند او را درمان کند. هزینه درمانش خیلی زیاد است، چیزی هم برای فروش نداریم که بتوانم او را درمان کنم و به شدت مقروض هستیم. ما نمی توانیم دوقلوهایمان را برگردانیم و از اینکه نتوانستیم والدین خوبی برای آنها باشیم و رهایشان کردیم خیلی شرمساریم.» 11 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۴ این لامصب اعتیاد عامل هر بدبختی ایه... موندم کی رو فحش بدم 8 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۴ انسانی که اینجوریه ببخشیدمرض داره بچه دارشود. 6 لینک به دیدگاه
مجید بهره مند 43111 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۴ اخه وقتی خودشون دوتا بچه دارن دوباره چرا اقدام کردن اینها بر میگرده به بی تدبیری عقب ماندگی فرهنگی اول برند مشکل بچه های بزرکترشون رو حل کنند بعد اقدام کنند همه تقصیرها گردن پدر و مادر هست 6 لینک به دیدگاه
M!Zare 48037 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۴ دوستانی که میگید چرا بچه دار شدن در نظر داشته باشید که ما در خیلی از خانواده ها مخصوصا با سطح درآمد کمتر ، مشکلات فرهنگی بسیاری داریم. قبلا که وزارت بهداشت بحث تنظیم خانواده رو تا حدودی سعی کرد در مناطقی که فقر فرهنگی دارن آموزش بده ولی الان دیگه متاسفانه این موضوع هم منتفی شده. 8 لینک به دیدگاه
Sepandarmaz 1327 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۴ انسانی که اینجوریه ببخشیدمرض داره بچه دارشود. احسنت و صد آفرین به حرف حساب . گل گفتید . 6 لینک به دیدگاه
رضا نیوز 805 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۴ تو خانواده هایی که سطح آگاهی اجتماعی کمتر باشه اقدام به فرزند آوری زیاد می کنند بدون این که به عواقب ، پیامد آن توجه کنند. 6 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۹۴ ممنون دوستان از نظراتتون فقر فرهنگی، سطح پایین اگاهی ، سطح پایین زندگی و .....به اضافه اعتیاد عواملی هستند که چنین اتفاقی رخ میده قطعا اگر مشکل فرزند ایشون در یک خانواده طبقه بالای اجتماع بود کل توجه و حمایت معطوف همون دختر میشد و هیچ انگیزه ای برای بدنیا امدن فرزندان دیگر نمیشد این رخداد در حقیقت نه تنها برای این خانواده برای جامعه و همان کودکان هم معظلی هست پدر و مادری که راحت از فرندانی که خواسته و ناخواسته دنیا اوردن و همچون کالایی بفروش میرسانند ،بیمارستانی که کالا به کالا معاوضه میکندگرفتن پول در مقابل انسان، عدم نهاد و ارگانی که در پی حمایت این خانواده باشد،کودکان شیرخواری که ناخواسته وارد دنیای مرموزی شدند که از ابتدای شروع زندگیشون سرگردان و بی پناهند...... واقعا چه باید کرد؟ کدامین مرهم رو میتوان بر چنین دردهایی گذاشت؟ در پی این همه علامت سوال کی شود پاسخی را.... 5 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۹۴ متاسفم برای فرهنگ فقیر متاسفم برای دولت فقیرنما و بی برنامه و غافل متاسفم خیلی متاسفم...... متاسفم بر سازمان بیمه که از 20-30 میلیون ماهانه 250 هزار تومن میگیره و این خدمات رو ارائه نمیده 250000*300000000 خودتون ضرب کنین ..... 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده