رفتن به مطلب

ريشه‌ بزهكاری چيست؟


ارسال های توصیه شده

ريشه‌ بزهكاري چيست؟

 

نويسنده: دكتر فربد فدايي

 

 

 

آيا رفتار انسان نتيجه عوامل زيست‌شناختي مانند سازمان ژنتيكي يا ساختار مغزي اوست يا اينكه ما فرآورده محيط خويش هستيم؛ يعني شيوه‌اي كه با آن پرورش مي‌يابيم يا چيزهايي كه با آنها روبه‌رو مي‌شويم؟

 

پاسخ به اين پرسش اهميت زيادي براي تقريبا هر جنبه از مسايل حقوقي و سياست عمومي دارد؛ از جمله، روش رفتار ما در مورد بزهكاران يا طريقه درمان و مراقبت از بيماران روان‌پريش تحت‌تاثير پاسخي است كه به اين پرسش مي‌دهيم. واقعيت اين است كه فرهنگ ما به‌طور عمده و به جز چند مورد معدود بر پايه اين پيش‌فرض بنا شده كه ما انسان‌ها زاييده اراده آزاد خويش و داراي ظرفيت گزينش آگاهانه هستيم و در نتيجه در برابر اين گزينش‌ها، مسوول هستيم اما چه وضعي پيش خواهد آمد اگر مشخص شود كه يك ژن ويژه، يا گروهي از ژن‌ها، يا وجود يك كروموزوم اضافي، يا فقدان يك كروموزوم، عامل تمايل به سمت پرخاشگري يا جنايت يا مصرف مواد اعتيادآور است؟ به عبارت ديگر چه خواهيم كرد در صورتي كه نشان داده شود رفتار يا حتي ذهن انسان به‌صورتي از قبل تعيين‌شده، به وسيله شرايط زيست‌شناختي هدايت مي‌شود و ما بر آن كنترل ناچيزي داريم يا اصلا كنترل نداريم؟

 

در آن صورت آيا جامعه در مجازات برخي بزهكاران كه قادر به كنترل اعمال خود نيستند محق خواهد بود؟

 

توجه داشته باشيد كه تا چند قرن پيش در اروپا و آمريكا، بيماران روان‌پريش مبتلا به هذيان و توهم به‌عنوان جادوگر و همدست شيطان شكنجه مي‌شدند و در آتش مي‌سوختند. امروز براي ما عجيب است كه چگونه فرد مبتلا به روان‌پريشي را كه در گفتار و رفتار بيمار گونه خود تعمدي ندارد و بنيان‌هاي قاطع ژنتيك براي بيماري او هم وجود دارد، به عوض

 

درمان مورد قضاوت اخلاقي قرار مي‌دادند و مجازات مي‌كردند؟

 

البته طرح جنبه‌هاي ژنتيك رفتارهاي بزهكارانه هر اندازه هم كه بر مبناي علم باشد با دشواري‌هايي روبه‌روست؛ زيرا خاطره بحث‌ها و اقدام‌هاي مربوط به «بهسازي نژادي» را كه در اروپا و ايالات متحده سابقه طولاني و تلخي دارد زنده مي‌كند و با مقاومت روبه‌رو مي‌شود. در عين حال افراد زيادي هم هستند كه چنين پژوهش‌هايي را نويدبخش بررسي علمي‌تر رفتار مي‌دانند و عقيده دارند گرچه بالقوه امكان سوءاستفاده از اين بررسي‌ها هم وجود دارد اين همان راهي است كه مي‌تواند تبيين كند چه چيزي در وجود يك فرد موجب تمايل به رفتارهاي انهدام خود (از جمله خودكشي، سلوك ضداجتماعي و رفتار بزهكارانه) مي‌شود.

 

در واقع پرسش ما به‌صورت ساده اين است كه آيا رفتار انسان و به‌طور خاص بزهكاري ناشي از عوامل اجتماعي يا زيست‌شناختي يا تركيبي از اين دو عامل است؟

 

به ‌نظر مي‌رسد تركيب هر دو عامل اجتماعي و زيست‌شناختي سبب رفتار انسان از جمله بزهكاري مي‌شود. رفتار انسان به وسيله تركيب پيچيده و پيوسته دگرگون‌شونده‌اي از عوامل زيست‌شناختي و محيطي هدايت مي‌شود كه تاثير آن در تمام عمر انسان احساس مي‌شود.

 

اين دو نكته را هم بهتر است تذكر دهيم كه ژنتيك تنها بخشي از زيست‌شناسي را تشكيل مي‌دهد و زيست‌شناسي هم بيش از آنكه با تفاوت‌هاي ما انسان‌ها سروكار داشته باشد، به مشابهت‌هاي ما مي‌پردازد. اينكه دانشمندان درباره يافتن يك ژن براي يك صفت خاصي صحبت مي‌كنند، الزاما چنين معني نمي‌دهد كه در هركسي كه حامل اين ژن است يا در هر محيطي اين صفت تظاهر خواهد كرد.

 

به‌علاوه اكنون اين را هم مي‌دانيم كه تظاهر كامل ژنتيك ما آن‌گونه كه زماني تصور مي‌رفت به يكباره در حوالي تولد ما صورت نمي‌پذيرد، بلكه در مسير زندگي ما برحسب انواع محرك‌هاي محيطي كه با آنها روبه‌رو مي‌شويم، تطور و تكامل مي‌يابد. همه آنچه ذكر شد دلالت دارد براينكه گرچه انسان ممكن است به‌طور ژنتيكي مستعد رفتار خاصي باشد اما پيدايش يك رفتار نامناسب، احتمالا مستلزم وجود واسطه‌‌هاي بيروني است؛ مانند يك تجربه ناخوشايند، رفتار نامناسب پدر و مادر يا محروميت در دوران كودكي.

 

 

پي نوشت ها :

 

 

* روان‌پزشك

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...