Dreamy Girl 6672 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 تیر، ۱۳۹۴ انسان به دنیا میآید، مراحل کودکی و نوجوانی را پشت سر میگذارد و به سنی میرسد که از لحاظ جسمی، بالغ شده و کمکم نظر جامعه نسبت به او عوض میشود. نوجوان دیروز، فرد بالغ امروز محسوب میشود که دیگر مانند قبل مجاز به بروز رفتارهای بچهگانه نیست. دوست و فامیل و آشنا روی او حساب میکنند و خودش هم مایل است با ظاهری موجه در میان همگان جلوه کند. اما آیا این بلوغ جسمانی به معنای کمال پیدا کردن روحیه و شخصیت او هم هست؟ چند درصد از ما انسانها افرادی رشدیافتهایم که از لحاظ روحی با دوران کودکی خود فرق کردهایم؟ برای این که جواب این سوال را دریابید نگاهی به دور و بریهای خود و دوست و آشنایانتان بیندازید. اگر کمی دقیق شوید، مشاهده میکنید که بسیاری از آنها از لحاظ شخصیتی با 10 سال پیش خود فرقی نکردهاند. بخش غم انگیز داستان آنجاست که میبینید همان نقاط ضعف و اشتباهات قدیم خود را همچنان حفظ کرده و خیال وداع با آنها را ندارند. هستند زنانی جوان که در 20 سالگی به شدت به غیبت کردن علاقه دارند و در 70 سالگی هم ذرهای از علاقهشان به این گناه کاسته نشده است، یا مردانی که در جوانی تندخو هستند و در پیری از روز اول هم بدتر شدهاند؟ بسیاری از صفات نادرست اخلاقی که در ما وجود دارد، یادگار دوران کودکی است. ما در آن زمان از خود اختیاری نداشتیم و تحت تعالیم والدین و معلمین به سر میبردیم. به ما میگفتند به حرف بزرگترها گوش کن، اما مطمئنا تمامی وجوه برخوردهای همان بزرگترها درست نبوده و آنها هم مانند ما، نقاط ضعف و اشتباهات فراوانی داشتهاند. ما در آن دوران دیوار دفاعی برای خود کشیدهایم تا از فشار انتقاداتی که بر ما وارد میشد در امان بمانیم، غافل از این که آن روزها و فشار بزرگترها میگذرد و تمام میشود و این دیوار همچنان محکم و استوار بر جای خود باقی میماند. دیوار دفاعی هرکدام از ما به یک شکل است. در یک نفر به شکل ترس ظاهر میشود، در دومی بیتابی، سومی خشم، چهارمی غیبت کردن و بدخواهی، و به همین نحو صفات بد اخلاقی که در وجودمان آشیانه کردهاند، همچنان پابرجا میمانند و از روحمان تغذیه میکنند. هرگاه چیزی در زندگی ما بر سر جای درستش قرار نداشته باشد و شرایط بردوشمان سنگینی کند، سریع به این صفتهای تکراری پناه میبریم تا به این نحو خود را تخلیه کنیم. اما این راه درست نیست. ما باید مشکلات اخلاقیمان را دریابیم و در رفع شان بکوشیم و در عین حال، نحوه برخورد درست با فشارهای زندگی را نیز بیاموزیم. هرکدام از ما اگر ادعا میکنیم که از سنین کودکی پا فرا گذاشتهایم، به بلوغ رسیدهایم و میخواهیم آنطور که دوست داریم زندگی کنیم، باید بکوشیم از قید و بندهای دوران کودکی دربیاییم و به بلوغ شخصیتی دست یابیم. با به کاربستن روشهایی که به شما پیشنهاد میکنیم، خود را به کمال شخصیتی برسانید: • منطقی باشید: از این به بعد به حرکات خود دقت بیشتری بکنید. اگر یکی از این صفات بد مانند خشم، حسادت، ضعف شخصیتی، تنبلی، بدخواهی و مانند اینها در وجودتان نهادینه شده است و مرتب به آن پناه میبرید، با خود خلوت کنید و ببینید آیا پناه بردن به این نوع رفتارها، کوچکترین تاثیری در بهبود وضعیتتان دارد؟ امیال نفسانی را کنار بگذارید و بهطور منطقی با خود فکر کنید، انجام کدام یک از این اشتباهات میتواند به حل مشکل شما کمک کند؟ اگر فردی بدخواه و اهل غیبت هستید و نتوانستهاید ازدواج مناسبی داشته باشید، و یکی از اقوام همسن خود را میبینید که بهترین ازدواج را کرده، چرا سعی میکنید پشت سر او صفحه بگذارید و هزار و یک دلیل بیاورید تا ثابت کنید که او بدبخت است و تظاهر به خوشبختی میکند؟ فراموش نکنید غیبت کردن و بدخواستن برای او، شما را خوشبخت نمیکند. برعکس، شما باید برای او آرزوی خوشبختی کنید و با انگیزهای مضاعف سعی کنید که خودتان هم بهترین ازدواج را داشته باشید . • برای خود هدف تعیین کنید: یک فرد بالغ میداند که از دنیا چه میخواهد، اهدافش را تعیین میکند و به این فکر میکند که از چه طریقی باید به آنها برسد. سپس با تمام قوا کمر همت میبندد تا در مسیر نیل به مقاصدش گام بردارد و از سربالاییهای دشوار و موانع مهیب نمیترسد. اما آنکس که هنوز کودک و نابالغ باقی مانده، هدف خاصی ندارد. به جامعه عام دور و برش نگاه و سعی میکند در محدوده آنها قدم بردارد. هر فرد بالغ به تواناییها و استعدادهایش نگاه میکند و برطبق آنها، بزرگترین اهداف را برای خود برمیگزیند. او در راه رسیدن به آن خواسته از هیچ چیز هراس ندارد و آن قدر به پیش میرود تا بالاخره به آن برسد، اما فرد نابالغ هرگز نخواهد فهمید که از زندگی چه میخواسته و بهدنبال چیست. • روابط دوطرفه داشته باشید: وقتی بچه بودید چه نوع رابطهای با پدر و مادرتان داشتید؟ چنددرصد کارهای خانه را داوطلبانه انجام میدادید و تا چه حد در مدیریت زندگی ایفای نقش میکردید؟ احتمالا در اندازه بسیار اندکی احساس مسئولیت میکردهاید چون شما بچه بودید و آنها بزرگتر بودند و در قبال شما وظیفه داشتند. رابطه یک فرزند با پدر و مادرش تقریبا یکطرفه است: آنها امکانات میدهند و او دریافت میکند. پس اگر میخواهید پوسته کودکی را بشکافید و به فردی بالغ تبدیل شوید، شما هم باید مفید باشید و به دیگران کمک برسانید. با دیگران رابطه دوطرفه برقرار کنید، نه خدمتگزار مطلق باشید و نه فرمانده محض. به همنوعانتان خیر برسانید، اما هرگز اجازه ندهید از شما سوءاستفاده کنند و در مواقع ممکن، خودتان هم از آنها کمک بگیرید . • فاعل باشید، نه منفعل: افراد بالغ خود را آن قدر توانا میدانند که جرات مواجهه با مشکلات زندگیشان را داشته باشند و حاضر باشند با آنها دست و پنجه نرم کنند. اما فرد نابالغ تلاشی برای حل مشکلاتش نمیکند و ترجیح میدهد دیگران را مقصر جلوه دهد. پدر، مادر، خواهر، برادر، دوست، دشمن و دیگر انسانها همگی در مظان اتهامات فرد نابالغ قرار میگیرند. در صورتی که انسان بالغ میداند که تمام مسئولیتهای زندگی به عهده خود اوست و نتیجه اعمالش، چه خوب و چه بد، به او خواهد رسید. • نیرومند عمل کنید: اگر خود را فردی بالغ میدانید، به اهدافتان احترام بگذارید و برای رسیدن به آنها با تمام قوا پیش بروید. یک فرد بالغ که احساس میکند اضافه وزن دارد، تمام تلاشش را به کارمی بندد تا خود را لاغر کند. اما فرد نابالغ اگر به یکی دو روش متوسل شود و نتیجه نگیرد، براحتی از تلاش دست میکشد و بقیه عمرش را صرف غرزدن و شکایت کردن خواهد کرد. شما باید تمام قوای وجودتان را صرف رسیدن به خواستههای متعالی کنید تا بتوانید خود را در زمره افراد بالغ بنامید. خلاصه این که اگر میخواهید زندگی مطلوبی داشته باشید و از خود، نامی نیک به یادگار بگذارید، سعی کنید مانند افراد بالغ عمل کنید و دست از انفعال و ترحمطلبی بردارید. شاید فکر کنید مانند یک کودک از دیگران کمک خواستن راحتتر است و آن کس که همواره از دیگران کمک میخواهد زودتر به خواستههایش میرسد، اما مطمئن باشید این طرز فکر اشتباه است. افراد تنبل و نابالغ بیشتر آماج ظلم قرار میگیرند چون نمیدانند چگونه باید از خود دفاع کنند. آنها هرگز به خواستههایشان نمیرسند، زیرا کلید رسیدن به هدف تنها در دست یک نفر است و آن هم خود اوست. جوانی که ترجیح میدهد با تلاش، هزینه تحصیلش را بپردازد، قدر درس و رشته تحصیلی و نمراتش را بیشتر میداند و با تمام قوا سعی میکند موفق شود. او پس از پایان دوران تحصیل، با کوله باری از تجربه سراغ بازار کار میرود و بسرعت جایگاه خود را مییابد. از این گذشته، افراد هر خانواده و فامیل به انسانهای بالغ و توانا افتخار میکنند، نه اشخاص ترحمطلب و مصرفی. پس بالغانه رفتار کنید تا در چشم همگان بدرخشید. رابرت فایر استون/مترجم: لیلا رعیت لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده