رفتن به مطلب

همه گیرشناسی چیست؟


ارسال های توصیه شده

همه گیرشناسی چیست؟

 

 

 

05845.jpg

 

 

نویسنده: آنتونی جیمز كرتیس

مترجم: دكتر فرامرز سهرابی

 

 

 

 

 

همه گیرشناسی(1)‌به لحاظ اهداف و علائق رابطه نزدیكی با روانشناسی سلامت دارد. همه گیرشناسی به عنوان مطالعه فراوانی، شیوع و علل بیماری های عفونی و غیرعفونی در جمعیت عمومی براساس بررسی محیط فیزیكی و اجتماعی تعریف می شود (تیلور(2)،1995 صفحه 9). به همین ترتیب، همه گیرشناسی روی مردم عادی بیشتر از افراد مخصوص، تمركز دارد. تأكید بیشتر بر جامعه به ما امكان می دهد كه درباره احتمال نسبی مبارزه با بیماری ویژه پیش بینی هایی به عمل آوریم. بعلاوه، متخصصان همه گیرشناسی نوع سرطانی كه فرد بدان مبتلاست مورد ملاحظه قرار می دهند. آنها تلاش می كنند به سؤالاتی مثل این كه «چرا بعضی از سرطان ها در نواحی جغرافیایی مخصوص بیش از نواحی دیگر شایع است» پاسخ دهند.

اولین بررسی همه گیرشناختی بوسیله یك دكتر انگلیسی بنام جان سنو(3) در سال 1849 انجام گرفت. او دریافت كه وبای واگیردار (مُسری) لندن اصولاً در مناطقی رخ داد كه از پمپ آب خیابان Broad استفاده می كردند. بعد از اینكه پمپ آب بسته شد، همه گیر شدن آن كاهش یافت. پس در اینجا منبع همه گیر شدن آشكار، كنترل شده است. متخصصان همه گیرشناسی جدید هنوز هم بر یافتن علل بیماری ها تأكید دارند، اگرچه مسایل و مشكلات امروزی اغلب به سختی كشف می شوند و ممكن است شامل عوامل بیشتری باشند كه توأماً عمل می كنند.

به عنوان مثال، میكروارگانیزمی كه قبلاً نامعلوم بود و Legionella Pneumophila خوانده می شد، در سال 1976 در وقوع بیماری تنفسی در آمریكا (فیلادلفیا) دخیل شناخته شد. به همین ترتیب، بیماری جدید دیگری كه چهار سال بعد در 1980 كشف شد، یك عفونت بالقوه مرگبار با باكتری استفی لوكوكال بنام سندرم شوك مسمومیت بود. این عفونت با كاربرد نوار بهداشتی در زنانی كه دچار قاعدگی می شدند، بستگی داشت. هر دو بیماری بوسیله متخصصان همه گیر شناسی مركز كنترل بیماری ها شناخته شد. مراكز كنترل بیماری هنوز هم مراكز اطلاعاتی مهمی برای چنین بیماری هایی است كه بروز می كند و بطور منظم مورد مشورت دپارتمان بهداشتی انگلستان قرار می گیرد.

بررسی های همه گیر شناختی در بیماری های مزمن مثل بیماری قلب و سرطان برخلاف رابطه علمی آشكاری كه معمولاً بین میكروارگانیزم و بیماری عفونی یافت می شود، اغلب نتیجه قطعی ندارد. پیوستگی بین عوامل ژنتیك، زیست شناختی، روانشناختی و اجتماعی و نقش آنها در بروز و درمان بیماری های مزمن مثل بیماری قلب و سرطان به مثابه بزرگترین چالش باقی مانده است كه متخصصان همه گیرشناسی امروزه با آن روبرو هستند.

مرگ و میر و میزان ابتلا به بیماری

متخصصان همه گیرشناسی، اصطلاحات ویژه ای را برای توصیف و تلخیص الگوها و روشهای فوق بكار می برند. مثلاً میزان ابتلا به تعداد مواردی از بیماری كه در نقطه مشخصی از زمان وجود دارند، اطلاق می شود. این میزان ابتلا ممكن است برحسب تعداد موارد جدید (وقوع)(4) یا جمع تعداد موارد موجود (شیوع)(5) تقسیم بندی شوند (همانگونه كه در شكل1 دیده می شود). بطور خلاصه، آمار میزان ابتلا به بیماری به ما می گوید كه چه تعداد از مردم از كدام نوع بیماری در زمان مشخصی رنج می برند. برای تكمیل این تعداد، میزان مرگ و میر به تعداد مرگ و میر ناشی از علل مخصوص (علاوه بر بیماری) اطلاق می شود، مثلاً شكل 1 نرخ مرگ و میر ناشی از 10 علت منجر به مرگ در هر صد هزار نفر جمعیت در ایالت متحده امریكا را نشان می دهد (سال 1900 در مقایسه با سال 1990). ابزار اندازه گیری میزان ابتلا به بیماری و میزان مرگ و میر ابزار ضروری هستند كه برای طراحی، ضروری است كه ما فراوانی و شیوع بیماری ها و ناخوشی ها و نرخ مرگ و میر و نیز عللی كه آنها را تبیین می كنند را بفهمیم. ما می توانیم علل بیماری ها را به حدّاقل رسانده و یا ریشه كن كنیم و خطر مرگ زودرس را كم كنیم. برای مثال آگاهی به اینكه تصادفات اتومبیل در طول تاریخ یكی از علل اصلی مرگ در كودكان، نوجوانان و جوانان بوده است، منجر به ابتكارات مفید سلامت شده است(مثل صندلیهای ایمن برای كودكان، قانون كمربند ایمنی و كیسه های هوا).

058451.jpg

به همان ترتیب، دانستن اینكه بیماری قلب علت اصلی مرگ زودرس در انگلستان و امریكاست به دامنه ارتقای سلامت و حفظ ابتكارات مردمی منجر شده است (تغییرات مستقیم، برنامه های ترك سیگار).

نیاز به در نظر گرفتن مرگ و میر و میزان ابتلا به بیماری هر دو فوق العاده مهم هستند. ما نه تنها باید در نظر داشته باشیم كه چگونه از مرگ ها جلوگیری كنیم بلكه باید چگونگی بهبودی حالات بیماری و ناخوشی را نیز مورد ملاحظه قرار دهیم. هر دو این چالشها به وضعیت سلامت در عصر جدید مربوط هستند، زیرا بیماری های مزمن (مثل بیماری های دراز مدت كه نمی توانند درمان شوند و فقط كنترل می شوند) سهم اصلی را در ناتوانی (معلولیت) و مرگ دارند. برای مثال بیماری قلب، سرطان و دیابتها شرایط و وضعیت هایی هستند كه مجموعه عوامل متعددی در آنها دخیل هستند (عوامل بسیاری ممكن است در علل بیماری و درمان های آنها مشاركت داشته باشند مثل عوامل محیطی و ژنتیكی). ما اكنون می دانیم كه عوامل روانشناختی و اجتماعی در تمام مراحل گسترش این اختلالات مؤثر هستند.

این دیدگاه با عوامل سنتی مرگ كه در اواخر قرن گذشته، مطرح بود به شدت مغایر است (مثل آنفولانزا، سینه پهلو و سل). وقتی آنها یكباره با هم اتفاق می افتادند، پیش آگهی بهبود یافتن معمولاً خیلی محدود بود (به فصل اول نگاه كنید). در حقیقت همانگونه كه ماهیت اختلالات سلامت عصر جدید ایجاب می كند، بیشتر (اگر نه تمام آنها) مرگها تا حدودی خودكشی هستند زیرا اگر منابع بیشتری برای طولانی كردن زندگی سرمایه گذاری می شد، مرگها به تأخیر می افتادند (بكر(11)، 1976، صفحات 11-10).

پی‌نوشت‌ها:

1.Epidemiology

2.Taylor

3.John Snow

4.Incidence

5.Prevalence

6.Influenza and Pneumonia

7.Tuberculosis

8.Diphtheria

9.Strike

10.Homicide

11.Becker

منبع مقاله :

كرتیس، آنتونی جیمز، (1384)، روانشناسی سلامت (بهداشت روانی)، ترجمه فرامرز سهرابی، تهران: انتشارات طلوع دانش، چاپ سوم

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...