رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

خلاقيت (creativity) عبارت است از تحولات دامنه دار و جهشي در فكر و انديشه انسان، به طوري كه حائز يك توانايي در تركيب عوامل قبلي به طرق جديد باشد و به تعبيري ديگر، خلاقيت عبارت است از به كارگيري كامل توانايي هاي ذهني براي ايجاد يك فكر يا راه حل يا مفهوم نو نسبت به خود شخص خلاق.

 

ولی بنده یک سوالی دارم:

 

کسی که جواب یک مسئله را نمیداند و یهویی آنرا حل میکند، از کجا جواب را پیدا میکند؟

یا مثلاً در خواب آنرا حل میکند؟

 

اگر در دیدگاه مادیگرا هر چیزی دلیلی داره، دلیل فعالیتهای خلاقانه(شامل کارهای خلاقانه، پاسخهای خلاقانه و ...) چیه؟

 

در دیدگاه توحیــدی چه؟ چه عاملی موجب آن است که انسان چیزی را که نمیدانسته، بداند؟

  • Like 3
لینک به دیدگاه

درباره خلاقیت مطلبی قبل ها موجود بود که بدون تغییرات دراینجا برای مطالعه بیشتر ارائه مکینم که امیدوارم مفید وبیانگر اصل کلام باشد :

 

نگاهی فلسفی به خلاقیت

1 – ساختن و بلوغ اعلای تصنع آن هنگامی ممکن است که جبری جز مصرف بر کالا حاکم نباشد . عمل راستین آنگاه به منصه ظهور می رسد که کار وسیله نباشد ، هدف باشد . این امکان فراتر از عمل را می توان خلاقیت نام نهاد .

 

2 – عمل در نهایت به شغل و اشتغال نایل می گردد اما خلاقیت اعتبار خود را از آفریدن می ستاند . آفریدن دست بردن در کار خداوند است . ساختن محصول بردگان است .

 

3 – سوسیالیسم مسیحی ، متافیزین ها و الهیات فلسفی با توصل به خلاقیت اسطوره وار الهویت و انسان الهی ، توانایی و امکان اعلای توانستن ( آفریدن ) را به نام و منزلت خود مصادره می کند . اما حد اعلای ساختن یا همان خلاقیت در حوزه رشد مناسبات تولید قابل بحث است .

 

4 – پدید آوردن ، ساختن ، آفریدن ، نهادن افعالی هستند که با ابزار و در نهایت با کار ممکن می شوند . اما در جوامع طبقاتی ارزش این توانایی ها هیچ هنگام رشد بلامنازع خود را نمی پیمایند ، چون این افعال تاریخ ساز در محصور محدودیت های مالکیت خصوصی و منطق سود اقلیت صاحب سرمایه قرار می گیرند . در نظامهای طبقاتی ، خلاقیت رشد جنینی را می پیماید و در هر بار با تعرض به سیستم عقب رانده می شود .

 

5 – عمل واقعی ، خلاقیت است . اما باید به یاد داشت سوختی که بر روی اشیا برای تولید کالا یا خدمات آزاد می شود ( هر چند هوش ربا و وسوسه برانگیز ) اگر در خدمت منطق مبادله و برداشت سود قرار گیرد به هیچ وجه خلاقیت در آن رخ نداده است .

 

6 – خلاقیت فردی تنها در فردیت اشتراکی فعال می شود . فردیت جز در این وضعیت ، یک فاعل به غایت محدود است . عمل بدون خلاقیت یعنی در خدمت دیگری بودن .

لینک به دیدگاه

با سلام

سیستم مغز انسان طوری طراحی شده که کودک بعد از تولد تا حدود سن 8 سالگیش هر چیزی رو که میبینه یا میشنوه بصورت یه سری فرآیند های ثابت تو ذهنش کد بندی میشه و به همین دلیل هست که متخصصین میگن , اجازه بدهید تا کودک راحت باشه و راحت بازی هاشو بکنه . مغز کودک برای فهمیدن روش کنترل کودک در حالتهای مختلف به او تلقین میکنه که یه سری کار ها رو انجام بده تا ذهن بتونه روش کنترل کودک رو تو هر شرایطی یاد بگیره و بتونه پالس ها و فرامین لازم رو برای حفظ تعادل فیزیکی و روحی او براش بفرسته.

والدین موظف هستند که جلو فعالیت کودک رو نگیرن و فقط مواظب باشن که بهش صدمه ای وارد نشه. تا ذهنش بتونه همه فعل و انفعال های اونو رصد بکنه و بتونه فرامین مورد نیاز رو بفهمه و بموقع به کودک کمک کنه که تعادل داشته باشه.

نکته جالب اینه که این حجره ها حدود 8 سالگی بسته میشه و همین کودک تا آخر عمر با همین کد ها زندگی میکنه.

اگه چیز های محیر العقول از دید ذهن کودک رو بهش بدیم ذهن نمیتونه اونا رو کدبندی بکنه و همینجوری قبول میکنه. این کودکان فاقد قدرت خلاقیت بار میان. چون ذهنشون مدام به در بسته میخوره و کم کم بی تفاوت میشه. اگر به کودک اجازه ندهیم که اندیشه آزاد داشته باشه و سئوال نکنه اونوقت ذهنش برای همیشه هنگ میکنه و خلاقیتش از بین میره. به سئوالاتشم باید بموقع و مطابق سن و سالش جواب بدیم که بتونه درکش بکنه تا ذهنشم اونو کد بزنه.

اینا ربطی به دیدگاه مادیگرایانه و اینا نداره و یه موضوع علمی تخصصیه.

اینکه تو کشور های مسلمان هیچ دانشی تولید نمیشه علتش اینه که آموزه های ماوراء الطبیعه را خیلی زودتر به کودک می اموزند و ذهن او نمیتونه اونا رو بفهمه و همین باعث میشه که ذهنشون هر چیزی رو یا قبول بکنه و یا بهش برای همیشه بی تفاوت باشه. چنین کودکانی هیچوقت خلاق بار نمیان و همیشه با ذهن نیمه هوشیارشون زندگی میکنند.

این بحث ادامه خواهد داشت.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
درباره خلاقیت مطلبی قبل ها موجود بود که بدون تغییرات دراینجا برای مطالعه بیشتر ارائه مکینم که امیدوارم مفید وبیانگر اصل کلام باشد :

 

نگاهی فلسفی به خلاقیت

1 – ساختن و بلوغ اعلای تصنع آن هنگامی ممکن است که جبری جز مصرف بر کالا حاکم نباشد . عمل راستین آنگاه به منصه ظهور می رسد که کار وسیله نباشد ، هدف باشد . این امکان فراتر از عمل را می توان خلاقیت نام نهاد .

 

2 – عمل در نهایت به شغل و اشتغال نایل می گردد اما خلاقیت اعتبار خود را از آفریدن می ستاند . آفریدن دست بردن در کار خداوند است . ساختن محصول بردگان است .

 

3 – سوسیالیسم مسیحی ، متافیزین ها و الهیات فلسفی با توصل به خلاقیت اسطوره وار الهویت و انسان الهی ، توانایی و امکان اعلای توانستن ( آفریدن ) را به نام و منزلت خود مصادره می کند . اما حد اعلای ساختن یا همان خلاقیت در حوزه رشد مناسبات تولید قابل بحث است .

 

4 – پدید آوردن ، ساختن ، آفریدن ، نهادن افعالی هستند که با ابزار و در نهایت با کار ممکن می شوند . اما در جوامع طبقاتی ارزش این توانایی ها هیچ هنگام رشد بلامنازع خود را نمی پیمایند ، چون این افعال تاریخ ساز در محصور محدودیت های مالکیت خصوصی و منطق سود اقلیت صاحب سرمایه قرار می گیرند . در نظامهای طبقاتی ، خلاقیت رشد جنینی را می پیماید و در هر بار با تعرض به سیستم عقب رانده می شود .

 

5 – عمل واقعی ، خلاقیت است . اما باید به یاد داشت سوختی که بر روی اشیا برای تولید کالا یا خدمات آزاد می شود ( هر چند هوش ربا و وسوسه برانگیز ) اگر در خدمت منطق مبادله و برداشت سود قرار گیرد به هیچ وجه خلاقیت در آن رخ نداده است .

 

6 – خلاقیت فردی تنها در فردیت اشتراکی فعال می شود . فردیت جز در این وضعیت ، یک فاعل به غایت محدود است . عمل بدون خلاقیت یعنی در خدمت دیگری بودن .

خلاقیت نمیتونه از نگاه فلسفی تعریف یا معنی بشه. این به اصطلاح فلاسفه هم فکر میکنند که میتونن تو همه مسائل علمی فلسفه بافی بکنند. خلاقیت نوعی توان ذهنی و فکری است که اگه انسان بتونه کودک رو درست بار بیاره خلافیتش تو زندگیش شکوفا میشه و مدلشم اینه که ذهن انسان رو از بدو تولد بر اساس متد های روانشناسی بار بیاریم که ذهن بتونه وسعت اندیشه پیدا کنه و نامحدود فکر کنه.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 4 سال بعد...
در در 14 خرداد 1394 در 19:21، masi eng گفته است :

خلاقيت (creativity) عبارت است از تحولات دامنه دار و جهشي در فكر و انديشه انسان، به طوري كه حائز يك توانايي در تركيب عوامل قبلي به طرق جديد باشد و به تعبيري ديگر، خلاقيت عبارت است از به كارگيري كامل توانايي هاي ذهني براي ايجاد يك فكر يا راه حل يا مفهوم نو نسبت به خود شخص خلاق.

 

ولی بنده یک سوالی دارم:

 

کسی که جواب یک مسئله را نمیداند و یهویی آنرا حل میکند، از کجا جواب را پیدا میکند؟

یا مثلاً در خواب آنرا حل میکند؟

 

اگر در دیدگاه مادیگرا هر چیزی دلیلی داره، دلیل فعالیتهای خلاقانه(شامل کارهای خلاقانه، پاسخهای خلاقانه و ...) چیه؟

 

در دیدگاه توحیــدی چه؟ چه عاملی موجب آن است که انسان چیزی را که نمیدانسته، بداند؟

سلام 

این نوع افراد دارای هوش هیجانی یا انفجاری هستند که این هوش ارزشش از مدارک دکتر مهندس بیشتر است (البته ببخشید قصد توهین ندارم و منکر علم نمی شوم)

 

 

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...