رفتن به مطلب

اومبرتوسابا


ارسال های توصیه شده

اومبرتوسابا

 

 

 

04260.jpg

 

 

اومبرتوسابا، دوست و همسن تقریبی آلدو پالاتسسکی، به سال 1883 درشهر تری یست (1) زاده شد.

در شعر جهانی ترین شاعران ما نیز فضای شهرزادگاه حس می شود و این عاملی است که علاوه بر عوامل دیگر، ادبیات ما را تنوع می بخشد، سابا، تری یست را با « جاذبه ای مردم گریز » و « دستی بسیار بزرگ که در خور هدیه کردن گل نیست » و « گوشه ای که به شاعر و زندگی فروبسته و پراندیشه اش ارزانی دشاته است »، توصیف می کند و گویی از خود سخن می گوید. اگر در پالاتسسکی طنز اهالی توسکان را می بینیم، در سابا، محیط محدود و رومانتیک تری یست، شهر ولایتی شمال را حس می کنیم.

پالاتسسکی، در خاطرات خود، از سابا توصیفی درخشان به سدت می دهد: سرشتی ساده و منزوی و حسود که در آغاز کار با محیط ادبی ایتالیا روابطی دشوار داشت. طبعاً چنین سرشتی نمی توانست که با فضای محدود ادبی تری یست نیز سازگار باشد.

 

سابا، چه در زندگی و چه در شعر، هرگز انقلابی نبود، در تری یست مغازه ای برای خرید و فروش کتابهای کهن داشت. زندگیش از هرگونه غوغا وماجرا تهی بود و فقط چند سالی از بیم کشتارهای نژادی که او را به سبب داشتن مادری یهودی تهدید می کرد، به فلورانس و پاریس پناهنده شد. تمام عمر را با همسرش لینا و دخترش لینوچا که الهام بخشان مداوم شعر او بودند، به سر برد. در آغاز به شعر شامگاهیان که از چیزهای ساده و کوچک سخن می گفتند، دل بست و چون به ادراکی پخته و آگاهانه از جهان دست یافت، شیوه ای دیگر پیش گرفت. اما شعرش را همیشه به صورت نغمه ای ساده و فروتنانه نگهداشت و جانب زندگی روزانه را با تمام سادگی و اصالتش فرو نگذاشت و از این واقعیت حقیر روزانه، به تأملی ژرف در کار جهان رسید. گواه این مدعا، شعری به نام « بز » است: بزی بع بع می کند و شاعر از خلال ناله ی او، درد حیات را « که همیشه یک صدا دارد »، درمی یابد. سابا، در بیانیه ای بی سروصدا و متواضعانه، دو سال پس از اعلامیه ی فوتوریستها چنین نوشت: « آنچه به عهده ی شاعر محول شده، صادقانه شعر گفتن است. » و این به سال 1911 یعنی اوج شهرت دانون زیو بود. و نیز هنگامی که رساله ای به تحقیق در آثار و احوال مانزونی اختصاص داد، نویسنده ی بزرگ را با دانون زیو سنجید و چنین نتیجه گرفت: « لازم نیست که به هر قیمت، مردی بزرگ یا نویسنده ای اصیل شویم، اما لازم است که چه در زندگی و چه در ادبیات، صدیق و درستکار باشیم ... » و تمام عمر کوشید تا شعر و زندگی را با صداقت همراه کند. و نه تنها مانند دانون زیو خودنما نباشد، بلکه هیچ کلمه ای دور از اعتقاد راستین خویش نگوید و ننویسد. او سوداهای دروغین دانون زیو را محکوم می کند: شعر پاک و جدی سابا، هنوز چه نکته ها که به ما تواند آموخت.

در قطعه ای موسوم به محله ی کنار شهر که ما از او برگزیده ایم، شاعر در اوج کمال سنی و پختگی عقل، یکی از مضامین جوانی خود را باز یافته است: تماشای کارگرانی که در صفی طویل از کارخانه بازمی گردند هیجانی عمیق بدو می بخشد و میل بیرون شدن از خویش و پیوستن به جامعه ی انسانی را در او برمی انگیزد: « ایمانی چون ایمان همه داشتن » آرزوی همیشگی سابا است.

 

قطعه ی « به همسرم » شاید تنها اثر اوست که در زمان حیاتش غوغایی نسبی برانگیخت و چون احتمالا با حسیات ایرانیان نیز چندان سازگار نیست، از گردانیدنش به فارسی چشم پوشیدیم.

در این شعر، لینا – که همسر عزیز شاعر است – به مادینه ی تمام حیواناتی که « مقربان خداوندند » تشبیه شده است. عشق سابا به حیوانات، یادآور « سن فرانسوآ » بود.

گذشته از اینها ، چند شعر او را درباره ی پرندگان برگزیده ایم: سابا همیشه ده ها پرنده در خانه داشت و به آنان، مهری غریب می ورزید. یکی از مجموعه های او به نام « پرندگان، تقریباً یک حکایت » حاوی اشعاری است که به این موجودات ظریف اختصاص یافته است.

 

کاهشماری

اومبرتو سابا

1883- در تری یست زاده می شود.

در رشته ی تجارت تحصیل می کند.

درباره ی نیچه و فروید به تحقیق می پردازد.

برای مدتی در فرانسه اقامت می گزیند.

در تری یست مغازه ای برای خرید و فروش کتابهای کهن باز می کند.

در طول جنگ جهانی دوم، به علت تعقیب مذهبی، اجباراَ به فلورانس و رم می رود.

1951- از آکادمی لینچه ای جایزه دریافت می دارد.

1953- به دریافت عنوان دکترای افتخاری از دانشگاه رم مفتخر می شود.

1957- در شهر « گوریتزیا » زندگی را بدرود می گوید.

 

مهمترین آثار سابا چنین نام دارند:

1911- اشعار

1912- با چشمان خویش ( دومین کتاب اشعار من )

1920- نومیدی بی اضطراب

1921- خار عاشقی

1924- زیست نامه ی شاعر

1926-آدمی

1934-کلمات

1947- مدیترانه

1951- پرندگان، تقریباً یک حکایت.

 

همه ی این کتابها در یک مجموعه و زیر یک نام که از ـ پترارک » وام گرفته شده، گرد آمده اند:

سفینه ی غزل ll Canzoniere

اومبرتو سابا درباره ی شعر چنین می گوید:

« ...از « مانزونی » استاد خود، نیاموخته ام که حتماً مردی « بزرگ » و یا به هر قیمت، نویسنده ای اصل باشم. اما آموخته ام که چه در نوشتن و چه در زیستن، صدیق و درستکار بمانم...»

« ...آنچه برعهده ی شاعر نهاده شده، صادقانه شعر گفتن است...»

 

و درباره ی شاعر، این سخن شگفت را بر زبان رانده است:

 

« ...شاعر چیست و شاعر راستین کیست؟ یک شاعر، بسا چیزها تواند بود، اما پیش از هر چیز، کودک است. پس، در کنه ضمیر و در اعماق سرشت او، سهمی بزرگ از ماقبل تولد خودش و نیز از ما قبل تاریخ جهان، پایدار می ماند و این همه، برای او، سرچشمه ی ضعف و سرگشتگی بی پایان است...

« ...شاعر، ترکیبی است از یک کودک و یک مرد باغل که در قالبی واحد جمع آمده اند: کودک از آنچه بر سر مرد بالغ می آید، حیرت می کند. و سرانجام، پس از گذشت سالها، مرد بالغ می میرد و فقط کودک می ماند و این کودک، مادر می خواهد، تنها مادر ( یا تنها زنی که می تواند بر کودکی پیر شفقت آورد ) خاک است... »

 

بز

 

با بزی سخن گفتم که تنها،

در مرغزار، به ریسمان بسته بود.

سیر از علف

و خیس از باران، می نالید.

ناله ی یکنواخت او

با درد من برادر بود

من، نخست، از سر شوخی پاسخش گفتم

و سپس، از آنرو که درد، جاودانی است

و صدایی دارد که همیشه یکی است و تغییر نمی کند،

و من، این صدا را به شکل ناله، از بزی تنها می شنیدم،

من، صدای نالیدن همه ی دردها و هستیهای دیگر را

از بزی با سیمای سامی می شنیدم.

از کتاب: خانه و ییلاق

 

تری یست

 

از میان شهر، عبور کرده ام

و آنگاه، از ارتفاعی که

آغازش پر از مردم است و پایانش تهی از هرکس، بالا رفته ام

دیوارکی راه بر آن بسته است.

گوشه ایست که در آن تنها می نشینم

و می پندارم که انتهایش، انتهای شهر است.

« تری یست » جاذبه ای مردم گریز دارد.

اگر خوشایند باشد،

همانند پسرکی است که آتشپاره، تندخوی و شکمباره،

با چشمی نیلگون و دستی بسیار بزرگ

که در خورد هدیه کردن گل نیست.

ـ تری یست » همانند عشقی است آمیخته به حسادت.

از این ارتفاع، کلیساها را می بینم

و خیابانی را که به ساحل پر از ازدحام و یا به تپه می انجامد

و آخرین خانه را که چنگ در قله ی سنگلاخ تپه فرو برده است.

فضای شهر تولد

غریب و دردانگیز،

همه چیز را در خود گرفته است.

شهر من که هر نقطه اش پر از حیات است،

گوشه ای را به من و زندگی فرو بسته و پر اندیشه ی من

ارزای داشته است.

از کتاب: تری یست و یک زن

 

پی‌نوشت‌ها:

1-Trieste

 

منبع مقاله :

لابریولا کاروزو، جینا؛ ( 1385 ) ، هفت چهره از شاعران معاصر ایتالیا، مترجم:نادر نادرپور و جینالابریولاکاروزو، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...