Dreamy Girl 6672 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۹۴ يکي از فلاسفه ، ( اپيکتتوس ) ، با صراحت و خيلي موجز مي گويد : « اين چيزها نيستند که مردم را ناراحت مي کنند بلکه نقطه نظرات شان در مورد چيزها است که آنها را ناراحت مي کند ». هنگامي که به يان کلام مي انديشيم ناچار به قبول ين واقعيت مي شويم ـ اگر چه به سختي ـ که اين وقايع دردناک نيستند که موجب ناراحتي و نگراني شما مي شوند بلکه اين خود شما هستيد که از ميان تمام گزينه بي جهت ناراحت شدن ا بر مي گزينيد . البته جاي بسي خوشحالي است که بگويم شما مي توانيد گزينه ي ـ ناراحت نکردن خودتان ـ را با کمي تمرين جايگزين گزينه ي اول کنيد . برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۹۴ تجزیه و تحلیل همه وقایع مربوط به نوع نگرش انسان به انهاست. نگرش مثبت باعث میشه که انسان منطقی تر زندگی کنه. 1 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۹۴ نگرشها نقش بسیار مهمی در زندگی، اندیشهها و رفتارهای فردی و اجتماعی انسان دارند. مشاوران ثابت کرده اند که وقتی نگرش فرد را تغییر میدهیم، میتوانیم رفتار وی را نیز تغییر دهیم. نگرش نوعی حالت آمادگی است - تمایل به عمل یا عکسالعمل خاصی در مقابل محرکی خاص - نگرشهای فرد غالبا راکد است و تنها درصورت برخورد با موضوع، در بیان و رفتار تجلی میکند و همه چیز زندگی به نگرشهای فرد بستگی دارد. نگرش یک حالت روانی و عصبی آمادگی است که از طریق تجربه نظم مییابد و تأثیری هدایتی یا پویا بر پاسخهای فرد در برابر کلیه اشیا یا موقعیتهایی دارد که به آن مربوط میشود. روانشناسان مفهوم نگرش را از طریق تحلیل آن به سه جزء متفاوت تقسیم کردهاند، این اجزا عبارتند از: جزء شناختی: که مربوط به عقیدههای گوناگون و آگاهانه افراد نسبت به یک موضوع است؛ احساس: که شامل احساساتی است که بر اثر مواجهه با یک موضوع در شخص برانگیخته شده و ارزشیابی او را از آن موضوع مشخص میکند؛ رفتار: که شخص در برخورد با موضوع موردنظر بهگونه معینی رفتار میکند. نگرشها را نمیتوان مشاهده کرد بلکه از رفتار شخص برداشت میشود. مدیرموجودی است اجتماعی که در اجتماع زندگی میکند ، با اجتماع حرکت میکند و با اجتماع به رشد و بالندگی میرسد ، مدیر در فراگرد تکاملی کارهای خود همواره در معرض تغییر و دگرگونی است این دگرگونی اعم از اینکه برای او محسوس و ملموس باشد یا نباشد با الگوهای شناختی خود او ممکن است انجام گیرد. محرکهایی که در اطراف ما هستند گاهی از محیط پیرامون و نزدیک حاصل میشوند و گاهی از محیط فراگیرتر، بعد از اینکه تحولاتی درون محرک ایجاد شد جزو ادراک شخصی فرد میشود . افراد محرکها را میپذیرند و بعد از پردازش تبدیل به نگرش میکنند. این نگرش روی عواطف و شناخت ما تأثیر میگذارد و باعث بروز رفتار در فرد میشود. برای تغییر نگرش باید به متغیر هایی توجه کرد؛ متغیرهایی مانند هوش، ویژگیهای شخصیت و میزان بر انگیختگی وقتی که نگرشی در مدیر شکل گرفت قاعدتاً تحت تأثیر چند فشار است. یک دسته فشارهایی هستند که قصد دارند نگرش را تغییر دهند و دسته دیگر قصد دارند آن را محکمتر جلوه دهند . هر نگرش یک حالت حاد یا یک باسیل دارد که گاه به دور خود پوسته محکمی میبندد و با آن پوسته محکم میخواهد از خود محافظت کند یعنی در برخورد با نگــرش اول باید پوسته آنرا شکافت. کورت لوین معتقد است در این مرحله ما باید انجمادزدایی کنیم ؛ یعنی در واقع اول چفت و بستها را بگشاییم و برای گشودن بستها باید 2 کار انجام دهیم ؛ اول ، آموختن علوم و فنون مدیریت و دوم شیوههای اغنایی که اینها هردو از رسالتهای مشاورین هستند. ممکن است مشاور علم اموزی را خیلی خوب عمل کند ولی تغییر نگرش جدید به درستی جایگزین نشود و دوباره احتمال برگشت به نگرش قبلی محتمل گردد. اینجاست که از مدیر میخواهد عملی را انجام بدهد که با تغییر نگرش هماهنگی و توازن داشته باشد، اگر این کار به درستی انجام گیرد، هراندازه غیرمستقیمتر باشد احتمال موفقیت بیشتر خواهد بود . بعضی مواقع میبینیم که نگرش تغییر کرده و زمان عمل فرارسیده است در این حالت هر قدر عمل با شیوههای حساب شده و دقیق و غیرمستقیم صورت بگیرد بیشتر مؤثر واقع میشود. نگرشها همیشه حالت ارتجاعی و بازگشتپذیر دارند پس برای اینکه حالت برگشتپذیری را کم کنیم باید به نگرش بهوجود آمده چفت و بست بزنیم تا مجددا به نگرش اول برنگردد. در اینجـا نقـش مشاور دوبـاره اهمیت پیدا میکند، مشاورمیتواند این کار چفت و بستزدن به نگـرشهـا را با سرعت بالا انجام دهد . تغیــیر در نگـرش منجر میشود به تغیــیر در نـوع سـازگاری و یــا ناسازگاری و متحولشدن الگوها که نتیجهاش تغییر در قضاوتها و ارزشهاست .. نگــرشها از محرکهایی که در پیرامون ما قرار دارند شکل میگیرند و پس از تشکیل، بر عواطف و احساسات و شناخت ما اثر میگذارد. از آنجا که نگــرش منشأ کلیه رفتارهای فردی و اجتماعی است ناگزیریم برای دگرگون کردن نگرشها ابتدا آنها را بشناسیم. تفاوت نگرش با ارزش، عقیده و علاقه ارزشها ، هدفهایی گستردهتر و انتزاعیترند و غالبا فاقد شیء یا موضوع مشخص یا نقطه ارجاعاند. شجاعت، زیبایی و آزادی ارزشاند و به عنوان معیاری برای قضاوت به حساب میآیند که شخص از آنها برای تصمیمگیری بهره میبرد و از آن طریق نگرشهای خاصی را در خود ایجاد میکند. عقیده نیز چیزی است که شخص بر مبنای واقعیات مورد قبول خود درست میپندارد. بدینسان عقاید دو نوع هستند: برخی عقاید عاری از هیجان و شور است مثل اعتقاد به اینکه کمربند ایمنی در جلوگیری از آسیب سانحه اتومبیل مفید است. اما دستهای از عقاید علاوه بر یک جزء ارزشی دارای جزء هیجانی هم هستند که نگرش خوانده میشوند؛ مثلا اعتقاد به اینکه مردم فلان شهر خسیس هستند؛ علاوه بر اینکه ارزشی است، توام با هیجان است. اما نگرش و علاقه هر دو به دوست داشتن و دوست نداشتن مربوط میشوند، هر دو میتوانند به ترجیح دادنها در مورد فعالیتهامربوط باشد و هردو شامل احساسهای شخصی نسبت به یک شیء یا نهاد اجتماعی یا گروه تصور میشود و علایق، احساس فرد نسبت به یک فعالیت است. نگرش و رفتار در زندگی روزمره ما با یکدیگر در هم تنیده شدهاند. تغییر نگرشها میتواند منجر به تغییراتی در رفتار شود و به عکس، تغییر در رفتار میتواند بر نگرشهای فرد تأثیر گذارد. نگرشها میتوانند تحت تأثیر پیام مناسبی که به روش درستی فرستاده میشود، قرارگیرند. هر چه مشاوران بیشتر بتوانند ارتباط میان نگرش و رفتار و عواملی که این دو را تحت تأثیر قرار میدهند درک نمایند، بهتر میتوانند اختلالهای رفتاری را درمان کنند. بنابراین یکی از راههای تغییر رفتار مطالعه نگرشهای افراد و تغییر آن نگرشهاست. تغییر رفتار بهمنظور تغییر نگرشها : مدیران می توانند به جستوجوی تجربیات تازه پرداخته و با تمرین، آن تجربیات رفتارهای تازهای را بهمنظور ایجاد تغییر در نگــرشهایشان نسبت به جهان پیرامون، در خود بهوجود آورند. 1 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۹۴ تفکر خلّاق همچنانکه راز صدای ساز از میان فاصله ها , پرده ها و آکورد ها باز یافته میشود , راز تحول هر انسان هم از نحوه بینش و جنس مرام و عقیده ومدل کاربرد آموزه ها و تجربیات او متجلی میگردد. ذهنیت مدیران سنتی همیشه سرشار از ایده های پراکنده بدون نظم هست . این مدیران فراموش کرده اند که : اگر انسان در پی تحول دیدگاهها یش نباشد , پس از مدتی دچار وسواس فکری و عملی شده و تعادل روانیش را در مباحثات از دست داده وناموفق عمل میکند. چنین مدیری , در توجیه عملکرد های مخرب خودش , تنها دفاع کلامی را بکار میبرد و جنس این مدافعه هم استفاده از روش استفاده از ادبیات کیهانی در طرح مباحث کلامی است و هر چه سعی هم بکند که راستگو باشد و صادقانه عمل کند , باز هم قادر نیست و ظاهرآ اقتضای طبیعتش هم رنگ عوض میکند. تفکر سیستمی : تعامل موضوع با اهداف , چشم انداز ها و عمل به مقتضای شرایط را در دستور کار تعریف میکند. یعنی مطابقت رفتار با معیار تفکر تحلیلی : هر موضوعی بعنوان یک گل تجزیه میشود. تحلیل درونگراست و دانش ایجاد میکند. دانش از جزء به کل جریان دارد. تفکر ترکیبی : سوژه مورد نظر بعنوان یک جزء از کلی که آنرا در بر گرفته بررسی میشود. ترکیب برونگراست و درک را افزایش میدهد. درک از کل به جزء جریان دارد بیائید اشتباهاتمان را به گردن تقدیر های اجتناب نا پذیر نیاندازیم. مدیر استراتژیکمن یعنی کسی که توان به حساب گرفتن همه عوامل در هر مسئله ای را با قدرت تشخیص اهمیت نسبی هر یک از عوامل را دارد. توان به حساب گرفتن همه عوامل در هر مسئله ای و تشخیص اهمیت نسبی هر یک 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده