رفتن به مطلب

آل بویه


ارسال های توصیه شده

صنعت ترجمه در دوران آل بويه

03360.jpg

 

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي

 

 

 

 

 

 

ترجمه صناعتي است که با آن فرهنگ ها با يکديگر تلاقي مي کنند و مردمان با آداب و فرهنگ اقوام ديگر آشنا مي شوند و باعث گسترش اطلاع و آگاهي و ترويج علوم مي شود. ترجمه، بيان مفاهيم از زبان مبدأ به زبان مقصد است و داراي انواع مختلفي است ( انوشه، ماده ترجمه ). ترجمه با آنکه امري مقدس است، اما توجه به روانشناسي ترجمه مي تواند روشنگر موقعيت هاي اجتماعي اقوام و ملل مختلف باشد. هرگاه دو يا چند ملتي از نظر فرهنگي و اجتماعي و... هم عرض باشند و سلطه اي در کار نباشد،‌ ترجمه بهترين عامل و وسيله براي تبادل نظر، گفتمان و انتقال تجربيات و معلومات است. اما اگر ملتي غالب باشد و به لحاظ سياسي، ديني، فرهنگي و اجتماعي در خود احساس برتري کند و خود به ترجمه دست يازند، قطعاً از موضع قدرت آنچه را مفيد بداند اخذ مي کند و آنچه را نخواهد دور مي ريزد. اگر قوم مغلوب که خود به کم بودن و حقارت خويش اعتراف دارد دست به ترجمه بزند، قطعاً ترجمه ي آثار قوم غالب براي او موجب تشديد خود کم بيني و در برابر، بزرگ بيني قوم غالب خواهد شد.

مسلمانان در عصر عباسيان به ترجمه ي آثار ديگران پرداختند. ترجمه عمدتاً به تشويق خلفا انجام گرفت. در آغاز شايد خلفا به لحاظ توجه به سلامت جسمي خويش به طب روي آوردند يا براي پيشگويي حوادث و اتفاقات آتي به نجوم دل سپردند. همچنين توجه به آداب و رسوم ساير ملل آنها را براي کشورداري و احياناً سرگرمي ترغيب مي کرد. عباسيان که برخلاف امويان با پشتيباني ايرانيان بر سر کار آمدند، طبيعي بود که به آنها ميدان اظهارنظر دهند. آنان نيز از فرصت استفاده کرده و به ترجمه ي آثار ايراني پرداختند. عباسيان به بزرگداشت علم و دانش از خود رغبت نشان مي دادند و از تکريم دانشمندان و اعطاي جوايز و صله و بذل و بخشش فراوان دريغ نداشتند. شهر بغداد که پس از دمشق، مرکز خلافت شده بود، در واقع شهري ايراني و بصره و کوفه محفل دانشمندان و محل تردد آنان بود. پس از رونق بغداد، همه ي شهرهاي علم خيز و عالم پرور امپراتوري اسلامي تحت تأثير آن قرار گرفت. عقلانيت در دين نيز که در زمان مأمون عباسي آغاز شده بود، اگرچه با سختگيري متوکل متوقف شد، ولي مجدداً در زمان آل بويه و ضعف خلفا نضج دوباره يافت و دانشمندان ساير ملل و اديان از فرصت حداکثر استفاده را نموده و براي مسلمانان به ترجمه ي آثار خود پرداختند. خلفا نيز که از تشتت آراء و عقايد مردم به نفع حکومت خويش بهره مي گرفتند به گسترش فرهنگ بيگانگان پرداختند. علوم دخيله يا علوم اوايل، علومي بود که مسلمانان بنا به طبيعت نياز خود از امت هاي مغلوب مثل ايران، سريان يونان و هند گرفتند، « اما علوم يوناني خلاصه و نُقاره پيراسته ي همه ي علومي شده بود که در ميراث همه ي ملل پيش از آنها وجود داشته است » (1). از اين رو بيش از پيش به ترجمه ي آثار يوناني همت گماشته شد و تأثير آن نيز در قرون بعدي و به ويژه براي خردگرايان بيشتر بود. مسلمانان گرچه قوم غالب بودند، اما با انگيزه هايي که خلفا داشتند، در برابر افکار علمي و فلسفي بيگانگان همانند قوم مغلوب عمل کردند و خود را دربست در اختيار افکار فلسفي يونان قرار دادند و غالباً تسليم بي چون و چراي آن شدند. سريانيان بيش از همه در طب آگاهي و در ايجاد بيمارستان جندي شاپور تأثير بسزايي داشتند و بسياري از کتب سرياني را به عربي ترجمه کردند. در اين دوران و با نفوذ دانشمندان مسيحي در دربار و با ترجمه ي آثار يوناني به عربي و تبليغ و تشويق افکار فلسفي و به تعبيري بدديني و الحاد، افلاطون و ارسطو و ديگر علماي يوناني، مقتداي بسياري از متفکران اسلامي شدند. مأمون بيش از اسلاف خود به نقل و ترجمه ي کتب معقول و منقول به زبان عربي اهتمام ورزيد، به گونه اي که او را حکيم آل عباس گفتند. ديگر خلفا نيز در اکرام و احسان مترجمان از هيچ کوششي فروگذار نکردند و با بخشش فراوان و مقرر کردن مواجب و حتي بخشيدن کنيزکان، آنها را ترغيب به اين کار مي کردند. مشهورترين آگاهان به فرهنگ يوناني، جماعت سرياني نسطوري مانند آل بختيشوع، آل حنين، قسطان بن لوقا از ترسايان شام، آل ماسرجويه ي يهودي سرياني، آل ثابت بن قره حراني از صابئين، حجاج بن مطر، ابن ناعمه حمصي، يوحنا بن ماسويه، اسطفان بن باسيل، سرجيس الرأسي، يوحنا بن بختيشوع ( غير از آل بختيشوع سابق )، بطريق و يحيي بن بطريق، ابوعثمان دمشقي، ابوالبشر متي بن يونس و يحيي بن عدي هستند، اينان آثار يوناني را به عربي ترجمه کردند.

کساني که از فارسي به عربي ترجمه کردند عبارت بودند از: عبدالله بن مقفع و آل نوبخت، موسي و يوسف دو پسر خالد، ابوالحسن علي بن زياد تميمي، حسن بن سهل، احمد بن يحيي بلادي، جبلة بن سالم کاتب هشام، اسحاق بن زير، محمد بن جهم برمکي، هشام بن قاسم و موسي بن عيسي کروي و عمر بن فرخان.

از مترجمان لغت سانسکريت ( هندي ) به عربي مي توان از منکه و ابن دهن هندي نام برد. ابن وحشي نبطي از زبان قبطي به عربي ترجمه کرد. آنچه در اين عصر از زبان هاي گوناگون به عربي ترجمه شده، بسيار زياد است که بيشتر آنها از يوناني است و از جمله کتاب در فلسفه و ادبيات، از افلاطون، 19 کتاب در فلسفه و منطق و ادبيات، از ارسطو، 10 کتاب در طب از جالينوس و 2 کتاب ديگر در همين فن از جالينوس، در رياضيات و نجوم بيش از 25 کتاب از اقليدس، ارشميدس، ابلونيوس، منالاوس، بطلميوس و ابرخس و ديوفنطس و غير از آنها ترجمه شد (2).

[1] ابن بکس عشاري: ابواسحاق ابراهيم بن بکس

نام: ابراهيم

نام پدر: بکس

کنيه و لقب: ابواسحاق

اسم اشهر: ابن بکس

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: بين سالهاي 371 و 377 ق [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: طب و ترجمه

سرگذشتنامه:

از زندگي او همين قدر معلوم است که در بغداد مي زيسته و از حسن شهرتي برخوردار بوده است. از مراحل تحصيل و نيز استادان ابراهيم آگاهي نداريم. وي در حرفه ي خود يعني طبابت بسيار ماهر بود و با اينکه نابينا شده بود، همچنان به درمان بيماري ها و تدريس طب در بيمارستان عضدي مي پرداخت و از سوي عضدالدوله مقرري کافي دريافت مي کرد. وي همچنين داراي ديدگاه هاي نسبتاً علمي و مبتکرانه در علم طب بوده است.

آثار:

کتابي در رؤيا، کتاب کناش در طب و کتاب الاقراباذين ملحق به کناش. مقالة في ان الماء القراح ابردمن ماء الشعير، و نيز مقالة في الجدري در نامه ي دانشوران، آثار ديگري نيز به ابراهيم نسبت داده شده که مأخذ آنها بدست نيامده است، اين آثار عبارتند از: « مقاله درمرض استسقاء »، « رساله در تشريح عين و معالجات آن »، رساله در امراض جلد و ادويه ي متعلقه به آن، رساله در ماهيت فادزهر معدني و حيواني و خواص و طريقه ي استعمال آن، رساله در علاج سموم، رساله در مياه معدنيه.

ترجمه ها:

ترجمه و اصلاح قسمتي از سوفسطيقاي ارسطو، ترجمه ي کتاب الکون و الفساد ارسطو، کتاب الحس و المحسوس شامل چهار مقاله و اسباب النبات ازثاوفرسطس ( تئوفراستوس ) به عربي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 133؛ ابن نديم، 316؛ تاريخ الحکماي قفطي، 236؛ حاجي خليفه، 5 / 244، 6 / 51.

[2] ابن بَکُس، ابوالحسن علي بن ابراهيم بن بکس

نام: علي

نام پدر: ابراهيم

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: ابن بکس

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 394 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: [مسلمان]

رشته ي علمي و تخصص: طب و ترجمه

همفکران و رقيبان: ابن بطلان

سرگذشتنامه:

وي پزشک ماهر و فاضل و مترجم بود و آثار يوناني بسياري را ( ظاهراً از سرياني ) به خوبي به زبان عربي درآورد و بنابر نوشته ي بيهقي بر حکمت تسلطي تمام داشت. بنظر مي رسد که اخبار زندگي ابوالحسن علي با گزارش هاي حيات پدرش ابواسحاق ابراهيم تا حدودي درهم آميخته باشد،‌ زيرا بنا بر گزارش قفطي، عضدالدوله، امير آل بويه هنگام بناي بيمارستان عضدي در بغداد، 24 پزشک برگزيده را از نقاط مختلف براي کار در آنجا فراخواند و براي آنان مقرري تعيين کرد. از جمله ابوالحسن علي را به تدريس طب و آموزش شاگردان گماشت. مضمون همين خبر را ابن ابي اصيبعه از منبع ديگري نقل کرده و بويژه اين نکته در آن قابل ملاحظه است که شغل ابوالحسن علي به علت نابينايي اش تدريس طب بود. ابوالحسن علي در جواني خود مطالعه ي بسيار کرده و در معالجه ي بيماري ها سخت ورزيده شده بود. وي با وجود نابينايي، به کمک ديگر شاگردانش از علائم ظاهري بيماري آگاه مي شد و با هوش و بصيرت خود بيماري را تشخيص مي داد. ابوالحسن به تصنيف کتب کم مي پرداخت. با اين حال، مقالاتي کوتاه تأليف کرده بود. درباره ي او نوشته اند که پيوسته شراب مي خورد و ابن بطلان به همين جهت او را به سختي مورد انتقاد قرار داده و گفته است که او را کار بيمارستان ممنوع ساختند و مردم، ديگر براي درمان به او مراجعه نمي کردند، زيرا عقلش بواسطه ي مستي زايل شده بود و دستش در هنگام گرفتن نبض مي لرزيد. ابن خمار در مقاله ي امتحان الاطباء از وي به طعنه ياد کرده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 134.

[3] اِبن خَمّار، ابوالخير حسن بن سوار بن بابا بن بهرام يا بهنام

نام: حسن

نام پدر: سوار

کنيه و لقب: ابوالخير، [ن.م]

اسم اشهر: ابن خمار

سال و محل تولد: 331 ق، بغداد

سال و محل وفات: [بعد از 407 ق]

مذهب و شريعت: مسيحي ايراني الاصل که بعداً به اسلام گرويد

رشته ي علمي و تخصص: طب، کلام، فلسفه و ترجمه

استادان: يحيي بن عدي، مشخص نيست نزد چه کسي پزشکي آموخته است، گرچه احتمال دارد استاد وي در اين فن ابوالحسن ثابت بن سنان باشد.

شاگردان: ابوالفرج علي ابن حسين بن هندو، ابوالفرج عبدالله بن طيب در بغداد و شايد ابوعلي مسکويه.

سرگذشتنامه:

ابن خمار در بغداد زاده شد و همانجا رشد کرد. از تاريخ مهاجرت ابن خمار از بغداد اطلاعي در دست نيست. از رساله اي که ابن خمار به ابوسعد وزير اهدا کرد شايد بتوان حدس زد که وي در روزگار مجدالدوله ي ديلمي و ابوسعيد محمد بن اسماعيل همداني ( وزير در 392 ق ) در ري بوده است. احتمال مي رود که از همانجا به دعوت ابوالعباس مأمون بن مأمون خوارزمشاه ( حک 399-407 ق ) به خوارزم رفته باشد. وي در خوارزم ماند تا محمود غزنوي در 407 ق آنجا را تصرف کرد و دانشمندان آن ديار از جمله ابن خمار را به غزنه برد. ابن خمار ساليان دراز نزد سلطان محمود ماند. وي بسبب خوابي که ديد، اسلام را پذيرفت و در دوران سالخوردگي به آموختن فقه و حفظ قرآن پرداخت. ابن خمار در پزشکي شهرت بسياري داشت، چنانکه به او بقراط دوم و ثالث « بقراط و جالينوس » لقب داده بودند.

آثار چاپي:

آثار پزشکي و علوم طبيعي: الحوامل في الطب، ديابط، امتحان الاطباء، الاثار المختلفة ( المخيلة؟ ) في الجو الحادثه عن الخباز، خلق الانسان و ترکيب اعضائه، المرض المعروف بالکاهني ( صرع )، الاثار العلوية و تدبير المشايخ.

آثار خطي:

الوفاق بين رأي الفلاسفة و النصاري، اللينس ( اللبس ) في الکتب الاربعة في المنطق، الافصاح عن رأي القدماء في الباري تعالي و في الشرايع و مورديها، مقاله في القيامة، ترجمه ي مقالة في الاخلاق به عربي، ترجمه و تصحيح قاطيغورياس، السماء و العالم، الصديق و الصداقة، رساله اي با نام « مقالة في ان دليل يحيي علي حدث العالم اولي بالقبول من دليل المتکلمين اصلاً ».

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 464-463؛ کُرمر، 183-191؛ ابن نديم، 323.

[15] ابوسَهل مسيحي، عيسي بن يحيي مسيحي جرجاني

نام: عيسي

نام پدر: يحيي

کنيه و لقب: ابوسهل

اسم اشهر: ابوسهل مسيحي

سال و محل تولد: [ن.م] جرجان

سال و محل وفات: پس از 400 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسيحي

رشته ي علمي و تخصص: طب، فلسفه، نجوم و رياضيات

شاگردان: ابن سينا و ابوريحان بيروني

سرگذشتنامه:

از زندگي وي آگاهي اندک در دست است. ابوسهل در جرجان زاده شد و سال هاي نخست زندگي خود را در بغداد گذراند و در همانجا به فراگيري دانش هاي زمان خود پرداخت. ابوسهل سپس به گرگانج رفت و به دربار ابوعلي مأمون بن محمد خوارزمشاه راه يافت و به زودي به مقام بلندي رسيد. بنابر روايت نظامي عروضي، ابوسهل به همراه ابونصر منصور بن عراق، بيروني، ابن سينا و ابن خمار در فرمانروايي مأمون بن مأمون و وزارت ابوالحسين سهيلي در دربار خوارزمشاه گرد آمده بودند. ابوسهل را استاد ابن سينا در پزشکي دانسته اند. بسياري بر چيره دستي او در پزشکي تأکيد داشته اند و حتي برخي او را برتر از ابن سينا دانسته اند. ابوسهل در فلسفه نيز جايگاهي ويژه داشت. فخرالدين رازي وي را در زمره ي بزرگترين فيلسوفان دنياي اسلام آورده است. از ابوسهل کتابي در رياضيات و ستاره شناسي به دست نيامده است، اما با توجه به سخنان ابن سينا و نامه هايي که ابوسهل براي بيروني نوشته، مي توان دريافت که ابوسهل بر اين دانش ها نيز آگاهي گسترده داشته است.

آثار چاپي:

اصناف العلوم الحکمية ابوسهل اين رساله را براي ابوالحسن سهلي ( سهيلي ) نوشته و در آن شاخه هاي گوناگون دانش ها را برشمرده است.

آثار خطي:

رسالة الادوية، ارکان العالم، اصول علم النبض، اظهار حکمة الله تعالي في خلق الانسان، تحقيق امرالوباء و الاحتراز و اصلاحه اذا وقع، يا به اختصار في الوباء، تحقيق سوء المزاج، تلخيص السماء و العالم، الطب الکلي، فوائد الشعر يا فوائد من قول عيسي بن يحيي المسيحي في الشعر، المائه [في صناعة الطب]، رسالة في ماهية الجدري و تدبيره، مبادي الموجودات الطبيعة و نوادر الحکماء.

آثار يافت نشده:

مبادي الهندسه، رسوم الحرکات في الاشياء ذوات الوضع، سکون الارض او حرکتها،‌ التوسط بين ارسطوطاليس و جالينوس في المحرک الاول، دلالة اللفظ علي المعني، سبب برد ايام العجون، علة التوبة (؟) التي تستعمل في احکام النجوم، آداب صحبة المملوک، قوانين الصناعة، دستور الخط ( احتمالاً درباره ي قواعد خوشنويسي )، الغزليات الشمسية و النرجسية.

آثار ديگر گم شده ي وي عبارتند از: کتابي درباره ي نفس و ترجمه ي آن، اختصار المجسطي و تعبير الرؤيا.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 575-574، عيون الانباء في طبقات الاطباء، 1 / 327.

[5] موسي بن يوسف

نام: موسي

نام پدر: يوسف

کنيه و لقب: [ن.م]

اسم اشهر: سيار

سال و محل تولد: شيراز

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: طب

سرگذشتنامه:

او به فنون طب و حکمت مشهور و به اصابت رأي و صداقت در معالجه معروف و در فنون طبابت وحيد عصر خود بوده و در کمال احترام و عزت مي زيسته و ابوعلي بن مندويه و احمد بن محمد طبرسي و اغلب اکابر اطباي وقت به تلمذ وي مباهات مي نمودند و دو فقره ورم سله گردن و ظفره ي چشم عضدالدوله ي ديلمي را که در زمان وليعهدي او عارض و موجب شرمگين بودن او و اندوه خاطر پدرش رکن الدوله بوده به طوري معالجه کرد که اثري از آنها باقي نماند. مهارت و حذاقت او موجب حيرت عموم بود و بيش از اندازه بمراتب عزتش افزود و مورد توجهات شاهانه شد و انعام جزيل ملوکانه به او عنايت گرديد، لکن در اثر عزت نفس از قبول آن اعتذار نمود، او معالجه ي بيماران را وظيفه ي لازم انسانيت مي دانسته است.

آثار:

آلات جراحي، امراض العين و چهل باب در هر دو قسمت علمي و عملي طبابت و رساله اي در فصد و سته ي ضروريه. ( نيز نک به شماره 8 پزشکي ).

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 246.

[8] محمد بن ابي احمد حسين طاهر بن موسي بن محمد بن موسي بن ابراهيم مجاب ابن امام موسي بن جعفر صادق

نام: محمد

نام پدر: ابي احمد حسين طاهر

کنيه و لقب: ابوالحسن، رضي

اسم اشهر: سيد رضي / ذوالحسبين / شريف رضي

سال و محل تولد: 359 ه‍، شنط

سال و محل وفات: 406 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: علوم قرآني و تفسير، ترجمه، شعر، ادب و حديث

استادان: شيخ ابواسحاق ابراهيم بن احمد بن محمد طبري، ابن السيرافي نحوي، ابوالفتح عثمان بن جني، علي بن عيسي ربعي، ابوعبدالله محمد بن عمران، قاضي عبدالجبار معتزلي بغدادي، ابوحفص کتاني، عمر بن ابراهيم بن احمد قاري و شيخ مفيد.

مناصب و مقام ها: اميرالحاج و نقيب النقباء

سرگذشتنامه:

سيد رضي انجب سادات عراق و ابدع زمان بوده است. سيد بعد از وفات پدر خود اميرالحاج و نقيب النقباء و مرجع تظلمات بوده، بلکه در حال حيات پدر نيز در سال 380 ه‍ در 21 سالگي، انجام وظايف مناصب مذکوره، به عهده ي او مفوض گشته و از کثرت شهامت و عزت نفس از هيچکس صله و جايزه قبول نکرده است و جايزه هاي آل بويه را نيز با آن همه مبالغه و اصراري که داشته اند، رد کرد. در حوالي 10 سالگي شروع به گفتن شعر کرد به اشعر طالبيين و اشعر قريش يا به اشعر عرب موصوف بوده، نسب او با پنج واسطه به امام موسي بن جعفر (عليه السلام) مي رسد.

آثار:

اخبار قضاة بغداد، منتخب شعر ابن الحجاج، انشراح الصدر « منتخب اشعار »، تعليق الايضاح، تعليق خلاف الفقهاء، تفسير القرآن، تلخيص البيان عن مجازات القرآن، الحسن من شعر الحسين، زيادات في شعر ابي تمام، طيب الخيال، مادار بينه و بين ابي اسحاق الصابي من الرسائل، مجازات الآثار النبويه، مجازات الحديث، مختار شعر ابي اسحق صابي، نهج البلاغه و الخصائص ( خصائص الائمة ).

آثار چاپي:

حقائق التنزيل ( 1355 ه‍ ) در نجف اشرف، ديوان شعر در مصر، بيروت و بمبئي، مجازات الآثار النبويه ( 1328 ه‍ ) و نهج البلاغه.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 259.

[1] ابن زرعه، ابوعلي عيسي بن اسحاق بن زرعة بن مرقس بن زرعة بن يوحنا

نام: عيسي

نام پدر: اسحاق

کنيه و لقب: ابوعلي [ن.م]

اسم اشهر: ابن زرعه

سال و محل تولد: 331 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 398 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسيحي يعقوبي

رشته ي علمي و تخصص: فلسفه، منطق و ترجمه

استادان: يحيي بن عدي

سرگذشتنامه:

از زندگي ابن زرعه تا اواسط سده ي چهارم قمري آگاهي در دست نيست. نويسندگان معاصر ابن زرعه او را از پيشگامان علم منطق و فلسفه و از مترجمان چيره دست سرياني به عربي شمرده اند. او بسيار دانش دوست و اهل کتاب بود و به دقايق فلسفه آگاهي داشت. از برخي از آراء و عقايد فلسفي و اخلاقي او که در آثار نويسندگاني چون ابوحيان ذکر شده است، برمي آيد که جبري مذهب بوده و درباره ي عقل و جهل و جنون آرائي خاص دارد. وي مردي تاجرپيشه بود و به بازرگاني با روم شرقي علاقه ي بسيار داشت. تاجران رقيب سرياني، او را به روابط پنهاني با دولت روم متهم ساختند و نزد سلطان ( معلوم نيست که کدام يک از اميران آل بويه ) از او سعايت کردند، بنابراين به دستور دولت اموالش مصادره شد و آزارهاي بسيار ديد تا سرانجام دچار بيماري عصبي و فلج شد. آوازه ي دانش او سبب گشت که پزشکان مشهوري چون ابن بکس و ابن کشکرايا به مداوايش بشتابند. اما هيچ گاه بکلي بهبود نيافت.

آثار:

نوشته هاي ابن زرعه شامل ترجمه ي کتاب هاي ارسطو، نيقولاوس و جالينوس از سرياني به عربي و تأليفات خود وي از اين قرار است: اختصار کتاب ارسطو طاليس في المعمور من الارض، ارسطو يا تاريخ حيوانات او، ترجمه ي منافع اعضاء الحيوان، مقاله اي در اخلاق، رساله ي في علة استنارة الکواکب مع انها و الکرات الحاملة لها من جوهر واحد، رساله ي ردُّاليهود و رساله اي در توضيح عقايد يعقوبيان.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 622-621.

پي‌نوشت‌ها:

1. علي اصغر حلبي، تاريخ تمدن اسلام، تهران، اساطير، 1365. ص 57.

2. جرجي زيدان، تاريخ تمدن اسلامي، ترجمه و نگارش علي جواهر کلام تهران، اميرکبير، 1347. 5 جلد. 3 / 123؛ علي اصغر حلبي همان صص 65-67.

منبع مقاله :

فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول

لینک به دیدگاه

فهرست نگاري و کتابداري در زمان آل بويه

03359.jpg

 

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي

 

 

 

 

 

 

از کهن ترين فهرست ها شايد بتوان از حکايت جاحظ ( م 255 ق ) استفاده کرد که از حسن بن سهل سرخسي ( 146-236 ق ) نقل مي کند که « روزي مأمون عباسي از من پرسيد کدام يک از کتاب هاي ايرانيان با ارزش تر است؟ گفتم جاويدان خرد. او دستور داد فهرست کتابخانه اش را آوردند و چون جستجو کرد نام جاويدان خرد را نيافت. با اعتراض پرسيد چرا نام نام اين کتاب در آن نيست؟ گفتم: نسخه اي از آن نزد ذوبان زرتشتي است و من اندکي از آن را براي خود رونويسي کرده ام ». حنين بن اسحاق در رساله اي بر آثار جالينوس، حدود 129 کتاب از آثار جالينوس را نوشته است و از آن ميان حدود 90 کتاب را از يوناني به سرياني و چهل کتاب را به عربي ترجمه کرده است. زکرياي رازي ذيلي براي فهرست حنين دارد، ولي ابوريحان آن را نگارشي مستقل مي داند ( ابن نديم، 525 ق ). بيروني خود فهرست کتب رازي را جمع و طي آن به 184 اثر وي اشاره کرده و مهمتر اينکه به نوعي رده بندي موضوعي هم دست زده است ( کتاب هاي طبي 56 اثر، طبيعيات 33 اثر، منطقيات 7 اثر، رياضي و نجوم 10 اثر، تفاسير، تلخيص و اختصارات 7 اثر و... ) اما از همه مهمتر فهرست ابن نديم است. ابن نديم در سال 297 ق متولد شده و کارش وراقي، کاغذفروشي، کتاب فروشي يا کتاب نويسي بوده است. او فهرست خود را چنين توصيف مي کند. اين فهرستي است از تمام کتاب ها اعم از عرب و عجم که در رشته هاي گوناگون علمي به زبان و خط عربي موجود بوده است با تاريخچه اي از مصنفان و طبقات مؤلفان و شرح حال خانوادگي آنان. او کتاب خويش را به 10 مقاله و هر مقاله را به چند فن تقسيم کرده است. 6 مقاله ي او به علوم اسلامي ( قرآن، صرف و نحو، تاريخ، ادب، شعر، کلام و فقه ) و 4 مقاله ي دوم به علوم غير اسلامي يا علوم اوائل ( فلسفه و علم حکايات و افسانه ها،‌ فرق و مذاهب و کيميا ) اختصاص دارد. بيروني که يکي از نوادر جهان است، علاوه بر فهرستي که درباره ي آثار رازي دارد، خود فهرستي دارد که در آن 113 کتاب از کتاب هاي خويش را معرفي مي کند که در ادامه ي فهرست رازي است. او خطاب به يکي از دوستانش مي گويد: « چنانکه سخن خود را به کتاب هاي رازي آغاز کردم، آن را با نام کتاب هاي خود که وقتي از من خواسته بودي ختم مي کنم، آن کتاب هايي که تا سال 427 ق نوشته ام که از عمرم 65 سال شمسي مي گذرد ».

بيروني در اين تاريخ هنوز 10 کتاب خود را به پايان نبرده است. او فهرست خويش را به 16 دسته تقسيم مي کند که عمدتاً مربوط به علوم اوائل است (1). پس از آن بايد از سيد مرتضي علم الهدي ملقب به ذوالثمانين، ثمانيني يا ابوالثمانين ياد کرد که به سال 355 ق متولد شد و در 436 ق درگذشت. به قول صاحب الذريعة، اين فهرست را يا خود سيد مرتضي نوشته يا شاگرد وي محمد بصري. در تاريخ 417 ق بر پشت جلد آن اجازه ي روايت براي او صادر کرده است. کراجکي از شاگردان شيخ مفيد و سلار ديلمي و سيد مرتضي بوده و به ويژه به سيد مرتضي ارادت مي ورزيده است. او در سال 449 وفات يافته است. در طبقات اعلام الشيعه آمده است که وي داراي فهرستي بوده که حاوي 220 کتابي است که او در قم و ري تصنيف کرده است (2). نجاشي ( 372-450 ق ) هم عصر شيخ طوسي صاحب کتاب رجال است که يکي از چهار کتاب اصلي علم رجال به او منسوب مي شود (3). در اين فهرست حدود 1164 نفر معرفي شده اند که فقط بعضي از آنها داراي تأليفاتي هستند و سراجام شيخ طوسي ( 385-460 ق ) از بزرگان اماميه داراي فهرستي است که از قديمي ترين فهرست کتب شيعه ي اماميه است. اين فهرست بسيار مشهور و مورد توجه است و حتي در بين مورخان و علماي اهل تسنن هم شهرت دارد. در اين فهرست بيش از نهصد تن از نويسندگان و حدود دو هزار جلد کتاب معرفي شده است و شيوه ي تنظيم آن، الفباي اسامي مؤلفان است (4).

در مورد کتابداري به معناي خاص آن در عصر حاضر نمي توان داوري کرد. آنچه مشخص است اين است که در گذشته معمولاً افراد شايسته، فرهيخته و دانشمند، کتابدار يا خازن کتابخانه بوده اند و بر اين کار افتخار مي کرده اند. افرادي چون ابن مسکويه که خود در سطح وزارت و از نظر علمي، در ابعاد گوناگون صاحب نظر بوده، يک چندي خازن، کتابدار يا رئيس کتابخانه ي عضدالدوله ي ديلمي بوده است. با اين حال پژوهش در اين مورد همچنان بايد انجام گيرد و تحقيقات ادامه يابد.

[1] ابن نديم، ابوالفرج محمد بن ابي يعقوب اسحاق بن محمد بن اسحاق

نام: محمد

نام پدر: ابي يعقوب

کنيه و لقب: ابوالفرج [ن.م]

اسم اشهر: ابن نديم

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: در مورد مذهب وي اختلاف نظرهاي بسياري وجود دارد، ولي مي توان گفت که وي شيعي مذهب بوده است.

رشته ي علمي و تخصص: کتابشناسي و فهرست نگاري

استادان: سري بن احمد کندي، ابوعلي بن سوار کاتب، ابوالحسن علي بن هارون بن علي بن يحيي از آل منجم، ابوالفتح بن نحوي، ابودلف ينبوعي، ابوالخير ابن خمار، ابوسعيد سيرافي، ابوسليمان منطقي سجستاني، ابوالفرج اصفهاني، ابوعبيدالله مرزباني و احتمالاً يحيي بن عدي و اسماعيل صفار.

سرگذشتنامه:

به سبب بي توجهي نويسندگان و تذکره نويسان سده هاي بعدي نسبت به ابن نديم، درباره ي احوال و فعاليت هاي علمي او آگاهي اندکي در دست است. درباره ي خاستگاه ابن نديم نمي توان به قطع سخن گفت، اما با توجه به اينکه وي در نسبت يا وابستگي خود به قبيله اي از قبايل عرب در الفهرست مطلبي نياورده، مي توان گفت که احتمالاً عرب نبوده است. از موطن ابن نديم نيز اطلاعي در دست نيست، تنها مي دانيم که در بغداد مي زيسته و مدتي در موصل اقامت داشته است. در مورد شغل ابن نديم گرچه ياقوت احتمال داده که او وراق بوده است و برخي منابع ديگر ظاهراً او را به عنوان وراق مي شناخته اند، اما در خود کتاب الفهرست در اين باره ناهمگوني به چشم مي خورد.

آثار:

کتاب معروف ابن نديم الفهرست مي باشد. ابن نديم علاوه بر الفهرست کتابي با عنوان الاوصاف و التشبيهات نيز داشته است که اکنون از آن نشاني در دست نيست.

الفهرست شامل 10 مقاله است: 1- کتب مقدس مسلمانان، يهوديان، مسيحيان، 2- نحو و لغت، 3- تاريخ، انساب و موضوعات وابسته به آن، 4- شعر و شاعران، 5- علم کلام و متکلمان، 6- فقه، حديث، فقها و محدثان، 7- فلسفه و علوم قديم، 8- افسانه، سحر، جادو و...، 9- مذاهب و اديات غير الهي و 10- کيميا.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 43 - 5 / 48.

[2] ابومحمد عبدالله بن احمد

نام: عبدالله

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابومحمد [ن.م]

اسم اشهر: خازن اصفهاني

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: کتابداري، شعر و ادب

مناصب و مقام ها: متصدي و خزانه دار کتابخانه ي صاحب بن عباد.

سرگذشتنامه:

او در جواني مدتي متصدي و خزانه دار کتابخانه ي صاحب بن عباد بود و در همين ايام از علم و ادب صاحب بهره مي برد. پس از چندي گويا به علت اختلافي با صاحب بن عباد به عراق و شام و حجاز رفته و چند سالي در آنجا گذرانيد. آنگاه که صاحب بن جرجان رفته بود، خازن در نامه اي که به ابوبکر خوارزمي مي نوشت، از روي ناچاري بازگشت خود را به نزد صاحب بن عباد اعلام کرد و از او خواست عذرخواهي او را به محضر صاحب برساند. او در اين نامه و در همه ي مکاتبات خود اديبي برجسته و بارع جلوه گر شده است و نثر و نظم او در اوج قرار داشته است. ثعالبي نمونه اي از نثر و نظم شيوه ي او را در کتابش آورده است که در ميان آنها قصيده اي در مدح صاحب بن عباد به چشم مي خورد. در اشعار او کلمات فارسي از قبيل شاهنشاه و مهرجان وجود دارد. از آثار نظم و نثر او آثار تشيع او پيداست.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 7 / 21، 6 / 213.

[3] ابوعلي ضرير نيشابوري، حسين بن مظفر

نام: حسين

نام پدر: مظفر

کنيه و لقب: ابوعلي، ضرير

اسم اشهر: ابوعلي ضرير نيشابوري

سال و محل تولد: [ن.م] خوارزم

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر و لغت

شاگردان: علي بن عرّاق صناري خوارزمي

سرگذشتنامه:

اديب، شاعر و لغوي سده ي 5 هجري قمري بوده است، ولي از سرگذشت او چندان اطلاع مدوني در دست نيست.

آثار:

تهذيب اصلاح المنطق ابن سکيت، تهذيب ديوان الادب، ديوان رسائل، ذيل تتمة اليتيمة، زيادات اخبار خوارزم و محاسن من اسمه الحسن.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 45.

[4] ابن بوّاب، ابوالحسن علي بن هلال بغدادي

نام: علي

نام پدر: هلال

کنيه و لقب: ابوالحسن، ابن بوّاب / علاء الدين

اسم اشهر: ابن بوّاب / ابن ستري

سال و محل تولد: 413 ق [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: خوشنويسي و تذهيب، شعر و کتابداري

استادان: ابوالفتح عثمان بن جني، ابوعبيدالله مرزباني ( ابن دمياطي 203 )، ابوالحسين محمد بن سمعون واعظ، و محمد بن سمساني.

سرگذشتنامه:

زادگاه او معلوم نيست، ولي بيشتر زندگيش را در بغداد گذرانيده است. پدرش در خدمت آل بويه سمت پرده داري داشت و شهرت او به ابن بوّاب و ابن ستري از اين جهت بود. چندي در شيراز کتابدار بهاء الدوله ي ديلمي بود و زماني نيز به عنوان نديم در خدمت فخرالملک، ابوغالب محمد بن علي بن خلف واسطي والي عراق به سر برد. ابن بوّاب پيش از آنکه خوشنويس شود، به نقاشي و نگارگري خانه ها اشتغال داشت. سپس به تذهيب کتب پرداخت و سرانجام به کتابت روي آورد. در خوشنويسي به چنان پايه اي رسيد که يگانه روزگار خود گرديد. او را صاحب خط منسوب ( خطي که هر يک از حروف آن از لحاظ وضع و اندازه با حروف الف متناسب است )، خوانده اند. شيوه ي او در خوشنويسي تصرفي در روش ابن مقله به شمار مي رود. اما نوآوري هايي نيز دارد و قواعد تازه اي در خوشنويسي آورد. وي قرآن را از حفظ داشت و به کثرت کتابت مشهور بود و گويند شصت و چهار قرآن کتابت کرده است. ابن بوّاب طبع شعر هم داشت. ياقوت اشعاري از او نقل کرده است. از آثار منظوم او قصيده ي رائيه در ادوات خوشنويسي است که ادبا بلاغت آن را ستوده اند.

آثار خطي:

قرآني به خط نسخ ( در مجموعه ي چستربيتي لندن )، جزوه اي از ديوان الحادره و رساله اي از جاحظ ( موزه ي اسلامي ترکيه در استانبول ).

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 310؛ دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 140.

پي‌نوشت‌ها:

1. ذبيح الله صفا. فهرست آثار بيروني. ص 138.

2. آقابزرگ تهراني. طبقات اعلام الشيعه به تحقيق علي نفي منزوي تهران، دانشگاه تهران، 1372. ص 179

3. سيد جعفر شهيدي و محمدرضا حکيمي. يادنامه علامه اميني. تهران، 1361.

4. غلامرضا فدايي عراقي. کتاب و کتابخانه. تهران. سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي، 1375. صص 374-375.

منبع مقاله :

فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول

لینک به دیدگاه

اوضاع اخلاق در زمان آل بويه

03358.jpg

 

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي

 

 

 

 

 

 

اخلاق اسلامي را براي سهولت بحث به دو قسمت تقسيم کرده اند: 1- اخلاق ديني اسلامي و 2- اخلاق فلسفي اسلامي. براي اخلاق ديني اسلامي چهار ريشه ي عمده برشمرده اند که عبارت است از: قرآن و حديث، کتب کلام و عقايد، کتب عرفان و تصوف و کتب طنز و مزاح جالب آنکه بحث اخلاقي در کتب شيعه و سني را که براساس علم و جهل استوار است، از سقراط مي دانند (1). اگرچه پس از آن جمله ي اصلاحي آن را تکميل مي کند که مقصود اين نيست که علماي تسنن و تشيع الزاماً اين تقسيم را از سقراط گرفته اند، بلکه به احتمال زياد آنان، اين نکته را خود دريافته اند يا از پيشوايان دين گرفته اند و نهايت اين است که در اينجا نيز مانند موارد بسيار ديگر « توارد » شده است و توارد به اين معني است که دو نفر مطلبي را بگويند که بسيار به هم نزديک باشد، بدون آنکه يکي از ديگري گرفته باشد (2). کتاب هاي مکارم الاخلاق از ابن ابي الدنيا، ابن هلال خرائطي، رضي الدين نيشابوري، ابن صباغ و حسن بن افضل طبرسي از اين نوع است (3).

اما اخلاق فلسفي اسلامي، همان فلسفه ي اخلاقي يونانيان است که از راه ترجمه به جهان اسلام منتقل شد و الهام بخش متفکران اسلامي به ويژه فلاسفه گرديد. اخلاق نيقووماخسي ارسطو ( 322-384 ق.م ) از روي ترجمه ي اسحاق بن حنين ( م 298 يا 299 ) و نيز سه رساله ي جالينوس ( في الاخلاق، في تعرف الانسان عيوب نفسه و مقاله في « ان اخيار الناس قد ينتفعون باعدائهم » ) اساس اين الهام بخشي است (4). از کتاب هاي مهم اخلاقي فلسفي اسلامي و نويسندگان آنها عبارتند از: کندي ( م 261 ) در رسائل الکندي الفلسفيه و رساله الطب الروحاني که از ميان رفته است؛ قسطالوقابعلبکي مسيحي ( م 310 ) تکميل اختلاف الناس في اخلاقهم و سيرهم و شهواتهم و اختياراتهم؛ زکرياي رازي ( 311 يا 320 ق ) که در رساله ي ديگر او به نام السيره الفلسفيه آمده است؛ رساله ي تهذيب الاخلاق از يحيي بن عدي المنطقي ( 366 ق )؛ تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق ابوعلي مسکويه که حاوي آراء و نظرات متقدمين خود مثل کندي و فارابي و لوقاي بعلبکي است (5)؛ اخلاق ناصري از خواجه نصيرالدين طوسي که علاوه بر علم اخلاق، به تدبير منزل و سياست مدن هم پرداخته است، ولي کتاب ابن مسکويه بيشتر به روش يونانيون بحث مي کند و فضيلت را در نگاه داشت حد وسط يا رعايت اصل تعادل در دو جهت افراط و تفريط مي داند. حاصل آنکه علم اخلاق که از آن انواع فضائل شناخته مي شود، به علم اعتدال قوا تعريف شده و موضوع آن ملکات نفساني از حيث رعايت حد افراط و تفريط است (6). نکته ي جالب توجه اينکه مباني ديني شامل قرآن و حديث و سيره که هم حاوي اخلاق نظري و هم عملي است تحت الشعاع افکار يوناني قرار گرفته و در طول تاريخ، نويسندگان اسلامي متأثر از آن فلسفه، افکار ديني را با مذاق يوناني نگاشته اند، اين امر به ويژه پس از نهضت ترجمه به خوبي مشهود است. اما تعجب ندارد اگر بگوييم که تأثير باطني آيات قرآن و احاديث نبوي در اخلاق مسلمين و راهبرد عملي زندگي آنان از کميت استدلالي و دقيق علم اخلاق که بر پايه ي اخلاق افلاطوني و ارسطويي و حکمت مشايي قرار دارد، بيشتر است (7).

از علوم منشعب از علم اخلاق به حسب تقسيم بندي طاش کبري زاده، علم اخلاق النبوه، علم آداب الاکل، علم آداب السماع و الوجد، علم آداب الصحبة و المعاشره، علم آداب العزله، علم آداب کتابة المصحف، علم آداب الکسب و المعاش و علم آداب النکاح مي باشد. از کتب مشهور در دوره ي تاريخي مورد بحث ( آل بويه ) مي توان به موارد زير اشاره کرد:

1) اخلاق العلماء از شيخ ابوجعفر حسين الاجري الشافعي ( م 360 ق ) ( کشف الظنون 1 / 67 )؛ 2) السعاده و الاسعاد ابوالحسن عامري ( م 381 ) که به سال 1336 ش در ويسبادن به همت مجتبي مينوي چاپ شده است؛ 3) رسائل اخوان الصفا و خلال الوفاء؛ 4) اخلاف الوزيرين از ابوحيان توحيدي ( م 400 ق ) که حاوي دشنام به دو وزير ابن عميد و صاحب بن عباد است؛ 5) تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق ابن مسکويه ( م 421 )؛ 6) قوت القلوب از ابوطالب مکي ( م 386 ق ) که غزالي در نوشتن احياء العلوم خويش به آن بسيار اعتماد کرده است؛ 7) اللمع في التصوف از ابونصر سراح طوسي ( م 378 ق ) که از قديم ترين مآخذ صوفيه است. اين کتاب را نيکلسن به انگليسي ترجمه و چاپ کرده است و 8) ادب الدنيا و الدين از ابوالحسن علي بن محمد الماوردي ( م 450 ) در پنج باب که باب چهارم در ادب الدنيا و باب پنجم در ادب النفس است.

[1] ابوعلي ضرير نيشابوري، حسين بن مظفر

نام: حسين

نام پدر: مظفر

کنيه و لقب: ابوعلي، ضرير

اسم اشهر: ابوعلي ضرير نيشابوري

سال و محل تولد: [ن.م] خوارزم

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر و لغت

شاگردان: علي بن عرّاق صناري خوارزمي

سرگذشتنامه:

اديب، شاعر و لغوي سده ي 5 هجري قمري بوده است، ولي از سرگذشت او چندان اطلاع مدوني در دست نيست.

آثار:

تهذيب اصلاح المنطق ابن سکيت، تهذيب ديوان الادب، ديوان رسائل، ذيل تتمة اليتيمة، زيادات اخبار خوارزم و محاسن من اسمه الحسن.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 45.

پي‌نوشت‌ها:

1. علي اصغر حلبي، تاريخ تمدن اسلام، تهران،‌ اساطير، 1365. ص 193

2. همان، ص 193 به نقل از محاضرات الادبا 1 / 86

3. همان، ص 194

4. همان، ص 195-196

5. همان، صص 200-201

6. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده، موسوعه مفتاح السعاده و مصباح السياده في العلوم تحقيق علي دحروج. بيروت، مکتبة لبنان ناشرون، 1998. ص 90

7. علي اصغر حلبي، همان، ص 189

منبع مقاله :

فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول

لینک به دیدگاه

تاريخ نگاري در عصر آل بويه

03355.jpg

 

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي

 

 

 

 

 

 

تاريخ علاوه بر استعمالش در مورد علم تاريخ، به معناي زمان وقوع يک امر يا حادثه نسبت به مبدأ معين هم گفته مي شود. شايد در اين مورد به معناي تقويم باشد. گفته اند به لحاظ ريشه، عربي نيست، زيرا مصدر مورخ است و آن معرب « ماه روز » است، اما در اصلاح مورخان، تاريخ، شناخت احوال طوائف و شهرها و آداب و رسوم و عادات و اعمال رجال و انساب و وفيات آنان است. موضوع آن نيز شرح رويدادها، بناها، احوال مردمان گذشته و رجال بزرگ يعني انبيا، حکما، اوليا، علما، ملوک، شعرا و جز آنهاست. غرض تاريخ آگاهي بر احوال گذشتگان است و فايده ي آن عبرت گرفتن از اين احوال و حصول ملکه تجربه از راه وقوف بر دگرگوني هاي روزگار است تا از خطرات مهمي که از آنها ياد مي شود احتراز گردد (1).

آنچه از گذشته مانده است، اعم از سند، کتيبه، شواهد باستانشناسي، کتيبه ها، قوم نگاري، نشان ها و مانند آن را منابع تاريخي (2) يا منابع کمکي علم تاريخ گويند.

اعراب قبل از اسلام از نظر تاريخ، ضعيف ترين اقوام به حساب مي آمدند و با آمدن اسلام، آنان در اين زمينه رشد و تکامل يافتند. عصر پيش از اسلام به عصر جاهليت معروف بود و مي توان آن را دوران پيدايش اشعار حماسي و نوشته هاي قهرماني و افتخار به نژاد و قبيله به شمار آورد. علم انساب و علم ايام يا ايام العرب مربوط به دوره ي جاهليت است. قرآن اشارات تاريخي بسياري به اقوام گذشته دارد، اما جنبه هاي ديگري از دين اسلام به رشته ي تاريخ نگاري کمک کرد و آن علاقه مندي به آگاهي از سنت و سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه ي اطهار (عليهم السلام) بود. کتاب هاي سيره، و مغازي ( جنگ هاي پيامبر ) جزو اولين کتب تاريخ بودند. کتاب « تسمية من شهد مع علي بن ابيطالب في جمل، صفين و نهروان » اولين رساله ي تاريخي به حساب مي آيد. سيره ي ابن اسحاق ( 80-151 ق )، سيره ي ابن هشام ( 218 ق ) و مغازي واقدي ( 207 ق ) از مهمترين ها در اين زمينه اند. انواع زندگي نامه نويسي شامل طبقات، مزارات، انساب، تذکره ها، مقاتل و مانند آن است که در مقدمه ي کتاب فرهنگ زندگينامه ها به تفصيل آمده است (3). طاش کبري زاده تحت عنوان علم التواريخ به معرفي مورخان و کتب تأليف شده توسط آنان پرداخته و نيز به علم تاريخ الخلفا اشاره دارد (4).

برخي فروعي براي تاريخ نگاري ذکر کرده اند، مانند علم طبقات، شامل طبقات الشعراء، طبقات الفقها، طبقات الامم، طبقات الحنابله و علم وفيات (5) که طبقات الکبري ابن سعد ( 168-230 ق ) و وفيات الاعيان و انباء ابناء الزمان ابن خلکان ( 8-6-681 ق ) از آن جمله اند. در انساب، از بلاذري ( 279 ق ) صاحب کتاب انساب الاشراف و سمعاني ( 6-5-562 ق ) صاحب کتاب الانساب بايد نام برد. در تاريخ عمومي محمد بن جرير طبري ( 224-310 ق ) مؤلف تاريخ الرسل و الملوک و ابن واضح يعقوبي ( 287 ق ) مؤلف مروج الذهب و ابن اثير ( 555-630 ق ) صاحب کتاب الکامل في التاريخ و دينوري ( 287 ق ) مؤلف اخبار الطوال و ابوعلي مسکويه ( 421 ق ) مؤلف تجارب الامم شهرت دارند. بعضي از کتب تاريخي به مکان هاي خاصي وابسته بودند، مثل تاريخ بغداد از خطيب بغدادي و تاريخ دمشق از ابن عساکر. علاوه بر اينکه اکثر مورخان به نوعي وابسته به دربارها بوده اند يا به وسيله ي آنان تشويق و ارتزاق مي شده اند، بعضي از کتب تاريخي رسماً شرح زندگي بعضي از شاهان، خلفا و سلاطين و وزراي آنان و دربار خاندان آنان بوده است. تاريخ نگاري فارسي عنوان بخشي است که شرح آن را بايد در دائرة المعارف ها جستجو کرد (6).

مطالب تاريخي را در همه ي کتب مي توان جستجو کرد. از کتب حديث، جغرافي و حتي ادب مي توان آثار و حوادث تاريخي را پيگيري کرد. کشف غث از ثمين در مطالب تاريخي کاري بسيار دشوار است و طبعاً نقد مطالب تاريخي از آن دشوارتر. مورخان با اتکا به منابع موجود به قضاوت مي نشينند. برخي ها نواقص مورخان اسلامي را چنين برشمرده اند: اول) مورخان مسلمان اغلب در بيان حوادث تاريخي، بي آنکه تفکر انتقادي به خرج دهند، هرچه به ايشان رسيده است را ياد کرده اند؛ دوم) در نوشتن تاريخ به تدوين اخبار حرب و فتح، عزل و نصب ولادت و وفات اقتصار ورزيده اند و به تحليل مسائل مختلف اجتماعي، فرهنگي و مانند آن نپرداخته اند و درباره ي معايب و مساوي خلفاء، امراء و وزراء مهر سکوت بر لب نهاده اند.

نمونه ي آن داستان زير در مورد ابواسحاق صابي ( م 384 ق ) است که گويند: عضدالدوله ي ديلمي او را تکليف کرد تا در تاريخ و اخبار دولت ديلميان کتابي بنويسيد و صابي کتاب « التاجي » را پديد آورد. اتفاقاً در همين ايام دوستي بر وي وارد شد و از کاري که انجام مي داد پرسيد و او در پاسخ گفت: « ياوه هايي است که به هم مي بافم و دروغ هايي است که بهم مي پيوندم » (7)، به نقل از وفيات الاعيان ابن خلکان 2 / 12 و سوم) اينکه مورخان اسلامي گاه به خاطر دشمني و عداوت با صاحب ترجمه به خاطر مسائل مالي، سياسي، اجتماعي، حقوق او را تضييع کرده اند (8).

[1] ابن مَنده، ابوالقاسم عبدالرحمن بن محمد بن اسحاق

نام: عبدالرحمن

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالقاسم [ن.م]

اسم اشهر: ابن مَنْده

سال و محل تولد: 381 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 470 ق، اصفهان

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: تاريخ

استادان: ابوالحسن علي جرجاني، ابوعبدالله حسين بن فنجويه ي دينوري، محمد بن علي نقاش، محمد بن موسي بن فضل صيرفي، ابوعمر طلحي و محمد بن ابراهيم جرجاني

سرگذشتنامه:

وي پسر بزرگ محمد بن اسحاق بود. نخست از محضر پدر بهره جست و پس از آنکه در اصفهان از ابوبکر بن مردويه، ابراهيم بن خُرشيذ و... حديث شنيد، راهي سفر شد و به نظر مي رسد که نخست در 406 ق به سوي بغداد رفت. در آنجا از ابوعمرو بن مهدي، ابومحمد بن بيع، ابن صلت اهوازي و... حديث شنيد و آنگاه در سفرهايي که توالي آنها مشخص نيست، به استماع حديث پرداخت.

آثار يافت نشده:

تاريخ اصبهان، تاريخ مکة، حرمة الدين، صيام يوم الشک و کتابي در وفيات.

آثار خطي:

التاريخ المستخرج من کتب الناس للتذکرة و المستطرف من احوال الرجال للمعرفة، الردعلي من يقول « الم » حرف لينفي الالف و اللام و الميم عن کلام الله عزوجل و الکفاية.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ، 699-4 / 700.

[2] ابوبُشرِ عَمّي، احمد بن ابراهيم بن مُعّلي بن اسد

نام: احمد

نام پدر: ابراهيم

کنيه و لقب: ابوبُشر، عمّي

اسم اشهر: [ن.م]

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: بعد از 350 ق

مذهب و شريعت: امامي

رشته ي علمي و تخصص: تاريخ و حديث

استادان: عبدالعزيز بن يحيي جلودي، محمد بن زکريا غلابي و زکريا بن يحيي ساجي

شاگردان: راويان ابوبُسر عبارتند از: ابوالفرج اصفهاني، محمد بن وهبان دبيلي و حسين بن حصين عمي.

سرگذشتنامه:

از زندگي ابوبشر يا ابوبسر اطلاع اندکي در دست است. نسبت او به « عمّ » که لقب نياي بزرگش مرة بن مالک، از موالي قبيله ي بني تميم بود باز مي گردد. مرة بن مالک به همراه طايفه ي خود به فارس کوچ کرده بود، ولي ابوبسر، پدر و عمش در بصره اقامت داشتند. رجال نويسان امامي او را ثقه شمرده و تصريح کرده اند که وي از محدثان اهل سنت بسيار روايت داشته است.

آثار:

ابوبُسر تأليفاتي در تاريخ و حديث داشته که نسخه هاي آنها در دست نيست و نجاشي فهرستي از آنها به دست داده است: التاريخ، مناقب اميرالمؤمنين (عليه السلام)، اخبار صاحب الزنج بالبصرة، الفرق، اخبار السيد اسماعيل ( الحميري )، شعر السيد، عجائب العالم، مثالب القبائل، محن الانبياء و الاوصياء و الاولياء و الابواب الدافعة را به وي نسبت داده اند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 211-5 / 212.

[3] ابونعيم اصفهاني، ابونعيم احمد بن عبدالله بن احمد بن اسحاق بن موسي بن مهران

نام: احمد

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابونعيم، حافظ / تاج المحدثين

اسم اشهر: ابونعيم اصفهاني

سال و محل تولد: 334 يا 336 ق، اصفهان

سال و محل وفات: 340 ق، اصفهان ( آب بخشان )

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: تاريخ، فقه و حديث

استادان: پدرش ( عبدالله بن احمد )، عبدالله بن جعفر بن فارس، احمد بن بندار شعار، ابوالشيخ اصفهاني، ابوالقاسم طبراني، ابواحمد عسال، دارقطني، حاکم نيشابوري، ابوبکر آجري، ابوبکر بن خلاد نصيبي، ابراهيم بن ابي العزائم، محمد بن احمد معدل، محمد بن حبيش، ابوبکر قطيعي، ابن صواف، محمد بن محمود برقي، محمد بن احمد انماطي، محمد بن اسحاق اهوازي و حسن بن سعد عباداني مطوعي.

شاگردان: خطيب بغدادي، ابوالقاسم هزلي و ابوعلي حداد

سرگذشتنامه:

او از خاندان قديم اصفهان بود. سر دودمان آن خاندان، مهران، که مولاي عبدالله بن معاوية بن عبدالله بن جعفر بن ابي طالب بود اسلام آورد و اعقابش در اصفهان ساکن شدند. جدش احمد، زاهد و مرتاض و پدرش از علماي اصفهان بود. علامه مجلسي صاحب بحارالانوار نيز از نواده هاي اوست. ابونعيم اصفهاني تحصيلات خود را در اصفهان آغاز کرد و سپس براي تکميل مطالعات و جمع حديث به بلاد عراق و خراسان و حجاز سفر کرد و شهرهاي مختلف خراسان و ديگر نقاط ايران همچون گرگان و همدان و نيز شهرهاي گوناگون عراق، حجاز، شام و مصر و حتي چنانکه گفته اند صقليه و اندلس را درنورديد. هنوز بسيار جوان بود که در حديث نامبردار گرديد و سراسر عمر طولاني خود را صرف تأليف و تدريس کرد.

آثار:

مانزل من القرآن في اميرالمؤمنين (عليه السلام)، منقبة المطهرين و مرتبة الطيبيين، اربعون حديثاً في المهدي (عج)، الخصائص في فضل علي (عليه السلام)، حديث الطير، ذکر المهدي و نعوته و حقيقة مخرجه و ثبوته، دلايل النبوة، طب النبي ( به نقل دميري در حيات الحيوان )، فضائل الخلفاء، حلية الابرار، الفتن، الشعراء، مختصر الاستيعاب، معرفة الصحابة و طبقات المحدثين.

آثار چاپي:

الاربعين علي مذهب المتحققين من الصوفية، الامامة و الرد علي الرافضه، حلية الاولياء و طبقات الاصفياء، ذکر اخبار اصفهان، صفة الجنه، الضعفاء و المنتخب من کتاب الشعراء.

آثار خطي:

الجامع بين الصحيحين، جزء صنم جاهلي يقال له قراض، صفة النفاق، نعت المنافقين و الطب النبوي، فضل الديک، مختصر رياضة الابدان، فضيلة العادلين، الولاة، مااقتفي ابوبکر بن مردوية علي الطبراني و خرق حديث ان لله تسعة و تسعين اسماء.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 336؛ دايرة المعارف تشيع، 1 / 444.

[4] حسن بن محمد بن حسن شيباني قمي

نام: حسن

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: [ن.م]

اسم اشهر: حسن بن محمد

سال و محل تولد: 378 ق

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: تاريخ

همفکران و رقيبان: از هم روزگاران شيخ صدوق.

سرگذشتنامه:

وي از ابوعبدالله حسين بن علي بن بابويه برادر شيخ روايت مي کرد. اثر بجامانده ي او تاريخ قم نام دارد که آن را به خواسته ي صاحب بن عباد نوشته است. نويسنده در اين اثر، شرحي کافي از خاندان علوي و سادات فاطمي که در قم سکني گزيده بودند، اماکن، مزارها، نحوه ي دريافت خراج، آمدن عرب ها به قم و خاندان هاي ساکن به دست داده است.

آثار:

تاريخ قم.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 6 / 303.

[5] خطيب بغدادي، احمد بن علي بن ثابت بن احمد بن مهدي بغدادي

نام: احمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوبکر [ن.م]

اسم اشهر: خطيب بغدادي

سال و محل تولد: 392 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 463 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: حنبلي و بعد شافعي

رشته ي علمي و تخصص: تاريخ، فقه، حديث و شعر

استادان: ابوبکر برقاني، ازهري

اوضاع و شرايط سياسي و اجتماعي زمان: زماني که فتنه ابوالحارث بساسيري در دارالسلام بغداد شعله ور شد و کارها سخت گرديد، ابوبکر خطيب از دود آن آتش جانسوز زيستن نتوانست و چون خود را به رأي العين، اسير دست هلاکت نگريست، لاجرم متواري شد.

سرگذشتنامه:

او خطيبي حافظ و يکي از مشاهير ائمه ي ادب و صاحب تصانيف بسيار است. او از بزرگان عصر خويش در بصره، بغداد، دينور، کوفه سماع داشت و در سال 415 ه‍ عزم زيارت خانه ي خدا کرد. پس از دفع فتنه بساسيري در سال 451 به بغداد بازگشت و تا ماه صفر سال 457 مجموع کتاب ها و مصنفات خود را در آنجا روايت کرد و از بغداد به صور رفت و مدتي در آن شهر بود تا اينکه در سال 462 ق به طرابلس و حلب رفت و سال 462 به بغداد برگشت و تاريخ بغداد را روايت کرد.

اضافات:

مؤتمن ساجي مي گويد: بعد از دارقطني به بغداد، احفظ از خطيب نبود و در منتظم آمده است که: خطيب در مکه ابوعبدالله بن سلامه قضاعي را ديدار کرد و از او حديث شنيد و بر کريمه دختر احمد مروزي صحيح بخاري را در پنج روز بخواند و به بغداد بازگشت و به رئيس الرؤسا ابوالقاسم بن سلمه وزير القائم بامرالله پيوست. در اين هنگام، برخي از جهودان نامه اي در باب اسقاط جزيه از اهل خيبر آوردند که مدعي بودند که از پيغمبر است به خط علي بن ابي طالب (عليه السلام) و شهادت صحابه. رئيس الرؤسا نامه را به ابوبکر خطيب نمود. خطيب گفت: اين نامه مزور است. گفتند: از کجا دريافتي؟ گفت: در اين نامه شهادت معاويه بن ابي سفيان باشد و او روز فتح، اسلام آورده و فتح خيبر به سال هفتم هجرت است و شهادت سعد بن معاذ است و وي در روز جنگ خندق در سال پنجم هجرت مرده است. سمعاني گويد: به خط پدر خود خواندم که از ابوالحسن بن طيوري به بغداد شنيدم که او مي گفت بيشتر کتاب هاي خطيب جز تاريخ بغداد از کتب صوري گرفته شده و صوري آنها را شروع کرده بود و به پايان نرسانيد و اين صوري را، در صور خواهري بود که پس از مرگ وي 12 عدل کتاب نزد آن خواهر از وي بجا ماند و آنگاه که خطيب به شام رفت، از آن کتاب ها به دست آورد و کتاب هاي خود را از آنها تأليف کرد.

آثار چاپي:

تاريخ بغداد و مقدمه ي تاريخ بغداد.

الاسماء و الالقاب، من وافق کنيته اسم ابيه، من حديث فَنِسي، روايه الاباء عن الابناء، تقييد العلم و اقتضاء العلم العمل.

آثار خطي:

الکفاية في قوانين الرواية يا في معرفة اصول الرواية.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 397؛ لغت نامه ي دهخدا، ص 1239-1248.

[6] صابي، ابراهيم بن هلال بن ابراهيم بن هدون يا زهرون

نام: ابواسحاق، حراني

نام پدر: هلال

کنيه و لقب:

اسم اشهر: صابي

سال و محل تولد: [ن.م] بغداد

سال و محل وفات: 348 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: تاريخ،‌ شعر، ادب، لغت، رياضيات و نجوم

مناصب و مقام ها: کتابت انشاء خليفه

سرگذشتنامه:

صناعت کتابت و انشا و ترسل او، بر کمالات ديگرش غالب بوده و در بغداد از طرف خليفه ي عباسي و سلطان عزالدوله ي بختيار بن معزالدوله، کتّاب انشاء و منشي رسائل بود. در حين ترسل و کتابت مطلبي از وي درباره ي عضدالدوله صادر گرديد که سبب رنج خاطر و کينه و عداوت قلبي وي گرديد. وقتي عزالدولة در سال 367 هجرت مقتول و بغداد مسخر عضدالدوله گرديد دستور داد او را حبس و لگدکوب پاي پيلانش نمايند تا در سال 371 به خاطر شفاعت بعضي از خيرخواهان، از آن تصميم منصرف گرديد،‌ به شرط آنکه صابي نيز تاريخ دولت ديالمه را بنگارد. سپس صابي در زندان، تاريخ آن دولت را به نام عضدالدوله تأليف و به تاج المآثر موسوم گردانيد و وفات صابي در روز دوشنبه يا پنجشنبه دوازدهم شوال سيصد و هشتاد و چهارم هجرت در بغداد واقع شده و صاحب بن عباد، سيد رضي و مرتضي قصيده اي در مرثيه اش گفته اند.

آثار:

تاج المآثر، تاريخ تاجي و جواب سئوالات.

اضافات:

گويند مردم زبان طعن و ملامت به سيد رضي گشودند که مانند تو شريف قريشي را نشايد که کافري را مرثيه گفته باشي، در جواب گفت مرثيه ي من بر فضل و کمال اوست نه بر فوت جسد او. گويند قصيده ي سيد رضي حاوي 80 بيت مي باشد.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 413.

[7] مسعودي، علي بن حسين بن علي

نام: علي

نام پدر: حسين

کنيه و لقب: ابوالحسن / ابوالحسين

اسم اشهر: مسعودي

سال و محل تولد: [ن.م] بابل

سال و محل وفات: 346 يا 345 ه‍، فسطاط

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: تاريخ، ادب و جغرافي

سرگذشتنامه:

او از اولاد عبدالله بن مسعود صحابي است و شهرت مسعودي هم از همين راه بوده و نيز به جهت انتساب به محله ي مسعوده نامي از محلات قديم بغداد. به جهت تحصيل علوم و معارف به فارس و کرمان و جرجان و آذربايجان و ارمنيه و طالقان و هرات و شام و فلسطين و انطاکيه و بلاد چين و هند و سند و اکثر بلاد بعيده ي شرق و غرب سياحت ها کرده و بسياري از حقايق تاريخيه و جغرافيه را از اهل فن و بصيرت به دست آورده و مکرر از کساد بازار علم و توجه نداشتن مردم به تأليفات زمان خودشان و اهميت ندادن ايشان به آثار پيشينيان شکايت داشته است. نسبت به فضل و کمال و مقامات علمي مسعودي، معرفي اي بهتر از تأليفات متنوعه ي او که در موضوعات مختلفه نگاشته است نمي باشد. او بعد از مسافرت هاي بسيار در فسطاط مصر اقامت گزيد.

آثار:

الابانة عن اصول الديانة في المقالات و الديانات، اخبار الامم من العرب و العجم، اخبار الخوارج، اخبار الزمان الاوسط، الادعية، الاستبصار در امامت، الاستذکار لما مرفي سالف الاعصار، الامانة في اصول الديانة، الانتصار، الاوسط، البيان في اسماء الائمة، البيان في أسماء الله تعالي، تقليب الدول و تغيير الآراء و الملل، التنبيه و الاشراف، جواهر الاخبار و ظرائف الآثار، حدائق الازهار في اخبار اهل بيت، خزائن الدين و سرالعالمين، خزائن الملک و سرالعالمين، ذخائر العلوم و ما کان في سالف الدهر، المذاهب و الملل، المسالک و الممالک، مقاتل فرسان العجم و المقالات في اصول الديانات.

آثار چاپي:

مروج الذهب و معادن الجوهر و اثبات الوصية لعلي بن ابي طالب (عليه السلام).

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 22.

[8] ابن مغربي، حسين بن علي بن حسين

نام: حسين

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ذوالجلالتين

اسم اشهر: المغربي / ابوالقاسم مغربي

سال و محل تولد: 370 ق، مصر

سال و محل وفات: 418 ق، بکر

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: ادب، منطق، تاريخ، لغت و سياست

استادان: جعفر بن حنزابه ي وزير، حافظ ابوذر، محمد بن حسين تنوخي و احمد بن ابراهيم بن فراس

مناصب و مقام ها: وزير مغربي

سرگذشتنامه:

زادگاهش مصر است. تاريخ ولادت و تحصيلات وي در خردسالي ( که از نوشته ي پدرش در پشت کتابي نقل شده ) نشان مي دهد که او تا 14 سالگي قرآن و مباني دانش هاي رايج زمان را از نحو و لغت و حساب و جبر و مقابله به خوبي فراگرفته و پيش از 17 سالگي، کتاب اصلاح المنطق را تلخيص و تهذيب کرده بوده است. وقتي پدر و عمو و دو برادر ابن مغربي توسط الحاکم کشته شدند، ابن مغربي از مصر به شام گريخت و به حسان به مفرج بن جراح از سران قبايل بدوي آنجا پناهنده شد. در حمله به يکي از سرداران فاطمي، حسان پيروز شد و بر رمله دست يافت و چون خصومت آنان با خليفه اين گونه فاش شد، ابن مغربي ايشان را به گرايش و بيعت با اميرمکه، ابوالفتح حست بن جعفر علوي و انتخاب او به امامت توصيه کرد و براي اين منظور خود به مکه رفت و با بني حسن همداستان شد. ابن مغربي به بغداد نزد فخرالملک وزير آل بويه رفت. چون خبر به القادر بالله خليفه ي عباسي رسيد، او را به اخلال در دولت عباسي متهم کرد و از فخرالملک خواست که وي را از خود دور کند. فخرالملک نپذيرفت و او را در سفر واسط با خود برد. چون فخرالملک کشته شد، ابن مغربي براي خشنودي خليفه به بغداد بازگشت، اما اندکي بعد به موصل رفت. وقتي به موصل رسيد، ابوالحسين بن ابي الوزير کاتب قَرْواش از امراي بني عقيل موصل درگذشت و او به جاي ابوالحسن کتابت آن امير را برعهده گرفت. گفته اند چون او مرگ خود را نزديک ديد، سفارش کرد جنازه اش را در آستانه ي حضرت علي (عليه السلام) دفن کنند. تدبير او براي حمل بي مانع و محترمانه ي تابوتش در اين راه طولاني حاکي از تبحر او در تمهيدات وزيرانه است.

آثار:

اخبار بني حمدان و اشعارهم، اختصار غريب المصنف، اختيار شعرابي تمام، اختيار شعر البحتري، اختيار شعر المتنبي و الطعن عليه، الالحاق بالاشتقاق، املاءات، خصائص علم القرآن، ديوان شعر، رسالة في القاضي و الحاکم، الشاهد و الغائب، العماد، فضائل القبائل، المأثور من ملح الخدور، ادب الخواص في المختار من بلاغات قبائل العرب و اخبارها و انسابها و ايامها و الايناس.

آثار خطي:

رسالة في السياسة، اختصار اصلاح المنطق في اللغة، اختيار يا مختصر الاغاني ابوالفرج اصفهاني، سيرة النبي و السياسة.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 177.

[9] صولي، محمد بن يحيي بن عبدالله بن عباس بن محمد بن صول تلين

نام: محمد

نام پدر: يحيي

کنيه و لقب: ابوبکر

اسم اشهر: صولي، صولي شطرنجي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 335 يا 339 ه‍، بصره

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر و تاريخ

 

سرگذشتنامه:

او اخبار و سير و اشعار وزرا و شعرا و اکابر سلف را جمع و تدوين نمود. در آغاز کار، معلم راضي بالله عباسي بود و سپس نديم او و مکتفي و مقتدر عباسي گرديد. صولي کثيرالمحفوظات بود او کتابخانه ي بزرگي داشت که جلد کتاب ها رنگارنگ و هر يک رديف از آنها به رنگي ديگر بود او مي گفت که اينها همه مسموعات من است و هر کتابي که لازمش مي شد، غلامش آن را حاضر مي کرد، او در شطرنج بازي نيز استاد بود. صولي به جهت نقل خبري در حق حضرت اميرالمؤمنين مورد تعقيب عموم واقع شد و عده اي درصدد قتل وي برآمدند و او نيز پنهاني از بغداد به بصره رفت و در آنجا متواري و مستتر شد تا در سال 335 يا 336 هجرت مستتراً جان به جان آفرين سپرد.

آثار:

اخبار ابن هرمة، اخبار ابي تمام، اخبار ابي عمروبن العلاء، اخبار اسحق بن ابراهيم، اخبار السيد الحميري، اخبار الشعراء، اخبار القرامطة، اخبار الوزراء، ادب الکاتب، شرح ديوان ابي تمام و کتاب العبادلة.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 500.

[10] محمد بن عمران بن موسي بن سعديا سعيد کاتب خراساني

نام: محمد

نام پدر: عمران

کنيه و لقب: ابوعبدالله / ابوعبيدالله

اسم اشهر: مرزباني

سال و محل تولد: 296 يا 297 ه‍، بغداد

سال و محل وفات: 371 يا 378 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: ادب، حديث و تاريخ

سرگذشتنامه:

او در روايات خود صادق اللهجة و به تصديق ابوعلي فارسي از محاسن دنيا بوده و بسا بودي که عضدالدوله پيش درش ايستادي که در حين بيرون آمدن تفقد حال او را کرده باشد. و در مذهب به تشيع مايل، بلکه تشيع او مصرّح به بعضي از ارباب سير بوده است. معتمد در تاريخ يافعي به تشيع او اشارت کرده است. خطيب بغدادي گويد عمده عيب مرزباني مذهب تشيع او و روايت کردن او به طريق اجازه است نه به طريق سماع از مشايخ والا در روايت خود ثقه و محل اعتماد بوده است و عجب تر آنکه با اين همه تشيع يا ميل به تشيع که داشته نخستين کسي است که ديوان يزيد بن معاويه را جمع و اشعار او را تدوين نموده و اهميت داده است و بعد از او نيز جمعي ديگر آنها را تدوين کرده و پاره ي اشعاري بر آن افزوده اند که از يزيد نبوده است.

آثار:

اخبار ابي تمام و ابي حنيفة و ابي مسلم صاحب الدعوة و برامکة و فاطمة، الازمنة، اشعار الجن المتمثلين، اشعار الخلفاء، اشعار النساء، الاوائل، تلخيص اشعار شعراء الشيعة، تلفيح العقول، مانزل من القرآن في علي، المفصل في علم البيان و الفصاحة و المقتبس في تاريخ علماء الاندلس.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 6.

[11] ابن حِبان،‌ ابوحاتم، محمد بن حبان بن احمد بن حبان

نام: محمد

نام پدر: حبان

کنيه و لقب: ابوحاتم [ن.م]

اسم اشهر: ابن حبان

سال و محل تولد: 270 ق [بُست]

سال و محل وفات: 354 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: حديث، فقه و تاريخ

استادان: مشايخ او به گفته ي خود وي بيش از دو هزار تن بوده اند، ابواحمد اسحاق بن ابراهيم و ابوالحسن محمد بن عبدالله جنيد و ديگران

شاگردان: شاگردان وي بسيارند که از آن ميان مي توان به ابوعبدالله به منده ي اصفهاني، ابوعبدالله بن بيع حاکم نيشابوري، ابوعبدالله محمد بن احمد بن غنجار و ابوعلي منصور بن عبدالله بن خالد ذُهلي هروي اشاره کرد.

سرگذشتنامه:

زادگاه و تاريخ تولد وي دقيقاً دانسته نيست. ابن حيان در بُست ( شهري قديمي در جنوب شرقي افغانستان کنوني ) مقدمات علوم را فراگرفت. سپس براي تکميل دانش خود در 300 ق به نيشابور رفت و اين سرآغاز سفرهاي علمي وي بوده. وي در نيشابور از ابوالعباس محمد بن اسحاق سرّاج و ديگران استماع حديث کرد و در جست و جوي حديث به بسياري از شهرهاي خراسان و ماوراءالنهر عراق، حجاز، شام و مصر سفر کرد و چنانکه نوشته اند، مسافت طولاني و حوزه ي گسترده اي از شاش ( چاچ = تاشکند کنوني ) تا اسکندريه را پيمود. وي در هرات از عثمان دارمي، در ري از ابوالقاسم فضل مقري، در بصره از ابوخليفه فضل الله بن حباب جمحي، در بغداد از محمد بن شعيب بلخي و... استماع حديث کرد.

آثار:

ابن حيان داراي تصنيفات بسياري بوده است. خطيب بغدادي متجاوز از چهل کتاب وي را نام برده است، اما بيشتر آثار وي از ميان رفته و جز اندکي از اين آثار در دست نيست.

آثار چاپي:

الثقات، روضة العقلاء و نزهة الفضلا، المجروحين من المحدثين و الضعفاء و مشاهير علماء الامصار.

آثار خطي: اسماء الصحابة، تفسير و صحيح ( در مآخذ اسلامي التقاسيم و الانواع يا الانواع و التقاسيم و از منابع مهم حديث اهل سنت بشمار مي رود ).

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 305-303، سير اعلام البناء ذهبي 16 / 94

[12] بزوفري، ابوعلي احمد بن جعفر بن سفيان

نام: احمد

نام پدر: جعفر

کنيه و لقب: ابوعلي

اسم اشهر: بزوفري

سال و محل تولد: قبل از 365 ق [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

شاگردان: شيخ مفيد، غضائري و تلعکبري

سرگذشتنامه:

فقه و حديث را از دانشمندان زمان خود فراگرفت. از ابوعلي احمد بن ادريس اشعري و حميد بن زياد نينوي حائري مؤسس حوزه ي علميه ي کربلا و ديگران روايت مي کند. او به تدريس حديث و فقه و فتوي اشتغال داشت و از مشهورترين راويان و شاگردان وي شيخ مفيد، غضائري و تلعکبري هستند. استرآبادي در رجال خود احتمال يکي بودن وي را با احمد بن محمد بن جعفر صولي داده است، ولي حميد بهبهاني در تعليقه ي خود آن را رد مي کند. آقابزرگ تهراني به نقل از وحيد بهبهاني مي گويد که صِرف اينکه هر دو آنها از ابن علي احمد بن ادريس اشعري روايات مي کنند و نيز هر دو از مشايخ شيخ مفيد هستند، دليل بر يکي بودن آنها نيست. شيخ طوسي در رجال خود مي نويسد که بزوفري ابن عم عبدالله الحسين بن علي بن سفيان بزوفري مي باشد. آيت الله خوئي در معجم رجال الحديث اتحاد صاحب ترجمه را با احمد صولي مردود مي داند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 3 / 225.

[13] حسن بن محمد بن حبيب واعظ

نام: حسن

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالقاسم

اسم اشهر: نيشابوري

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 460 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: تفسير، قرائت، تاريخ و ادب

سرگذشتنامه:

موافق آنچه در صفحه ي اول کتاب عقلاء المجانين به واسطه ي ياقوت حموي از عبدالغافر نقل شده، او اديبي است نحوي، واعظ، قاري، مورخ، مفسر، و در غزوات و قصص و سير با خبر و در علوم قرائت و معاني قرائات مختلف، امام عصر خود بوده و در آن علم شريف و علوم ادبيه مصنفاتي برآورده و براي عوام موعظه و براي اهل علم تدريس مي کرده و علم بسياري در نيشابور به جهت او انتشار يافته است.

آثار:

تفسير القرآن مجيد.

آثار چاپي:

عقلاء المجانين.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 261.

[14] ابراهيم بن حبيب السّقطي

نام: ابراهيم

نام پدر: حبيب

کنيه و لقب: ابواسحاق

اسم اشهر: السقطي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 391 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: سني

رشته ي علمي و تخصص: فقه، حديث و تاريخ

آثار:

جامع الفقه، لوامع الأمور، الرسالة و کتاب التاريخ موصولاً به کتاب ابن جرير في اخباره و اخبار اصحابه.

منابع و مآخذ:

طبقات الفقها، 4 / 10؛ دهخدا، 1 / 296؛ حاجي خليفه 2 / 1568.

[15] احمد بن علي بن سعيد

نام: احمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوالحسين، شيخ مرتضي علم الهدي

اسم اشهر: ابوالحسين کوفي، احمد بن علي الکوفي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 380 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فقه و کلام

استادان: الکليني

شاگردان: علي بن حسين بن موسي الموسوي، نجاشي و سيد مرتضي.

آثار:

الکافي در اصول امامت و فروع آن

منابع و مآخذ:

طبقات الفقها، 4 / 59؛ اعيان الشيعه، 3 / 130.

[16] ابوعبدالله محمد بن عبدوس کوفي

نام: محمد

نام پدر: عبدوس

کنيه و لقب: ابوعبدالله

اسم اشهر: جهشياري، ابن عبدوس

سال و محل تولد: 331 ق [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: کلام و تاريخ

مناصب و مقام ها: حاجب خليفة المقتدر بالله و اميرالحاج

سرگذشتنامه:

او از علما و متکلمين و مورخين شيعه است، پدرش حاجب علي بن عيسي وزير بود. خود وي نيز اين منصب را به دست گرفت و حاجب حامد عباسي، وزير در خلافت المقتدر بالله خليفه ي عباسي شد و در 317 ق به مقام اميرالحاجي رسيد. خطيب بغدادي در تاريخ بغداد به کاخ مجلل او اشاره مي کند.

آثار:

الوزراء و الکتاب، شرح ادب الکتاب، اخبار المقتدر العباسي، اسماء العرب و العجم و الروم و ميزان الشعر و الاشتمال علي انواع العروض.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 5 / 551.

[17] ابوالفرج اصفهاني، علي بن حسين بن محمد اموي قريشي

نام: علي

نام پدر: حسين

کنيه و لقب: ابوالفرج

اسم اشهر: ابوالفرج اصفهاني

سال و محل تولد: 284 ق، اصفهان

سال و محل وفات: 356 ق، بغدادي

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: موسيقي، شعر، ادب و تاريخ

سرگذشتنامه:

او در اصفهان متولد شد، در کودکي به بغداد رفت و در آنجا به تحصيل پرداخت. ابوالفرج از عنفوان شباب به جمع اخبار ادبا و موسيقي دانان و استماع نوادر تاريخي و ضبط احاديث و اشعار و ترانه ها شوق داشت. نبوغ و پشتکار و قريحه ي ابوالفرج سبب شد بزودي در جهان اسلام مشهور گردد و مورد تشويق آل بويه در ري و بغداد و آل حمدان در شام و امويان اندلس واقع شود. رکن الدوله او را به ري دعوت کرد. او مدتي کاتب رسائل او و همکار ابن عميد وزير بود. سپس معلبي حسن بن محمد، وزير عزالدوله او را به بغداد خواند و مشاور و نديم خاص او شد و تا آخر عمر آن وزير از وي جدا نگشت.

ابوالفرج در سالهاي آخر عمر دچار فلج و اختلال حواس شد و سرانجام در بغداد در کنار دجله، بين درب سليمان و درب دجله بدرود زندگي گفت.

آثار:

الاغاني، مقاتل الطالبيين و اخبار هم و ادب الغرباء.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 341.

پي‌نوشت‌ها:

1. علي اصغر حلبي. تاريخ تمدن اسلام. تهران. اساطير. 1365. ص 373.

2. شارل ساماران. روش پژوهش در تاريخ ترجمه ذات عليان و ديگران. مشهد، آستان قدس رضوي 1372. 4 جلد، فصل دوم.

3. حسن انوشه. فرهنگ زندگينامه ها تهران مرکز نشر فرهنگي رجا. 1369. صص 1-50.

4. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده. موسوعه مصطلحات مفتاح السعاده و مصباح السياده في العلوم. تحقيق علي دحروج بيروت. مکتبة لبنان ناشرون، 1998. ص 345.

5. علي اصغر حلبي. همان، ص 372.

6. حسن انوشه، فرهنگنامه ادبي فارسي. تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1376. ص 303.

7. علي اصغر حلبي ص 382. به نقل از وفيات الاعيان ابن خلکان 2 / 12.

8. علي اصغر حلبي. همان، ص 383.

منبع مقاله :

فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول

لینک به دیدگاه

لغت و لغت نامه نويسي در دوران آل بويه

03352.jpg

 

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي

 

 

 

 

 

 

علم لغت علمي است که از مدلول الفاظ و ترکيبات آن سخن مي گويد و موضوع آن کلمات و ساختار آن از حيث وضع شخصي است که دلالت بر معاني قرينه مي کند و هدف آن اجتناب از خطا در فهم معاني است. فايده ي آن اطلاع از معاني کلمات و احاطه به آن براي ايجاد ارتباط و فهم سخن ديگران است (1). لغت عربي را يکي از مشتقات لغات سامي مي دانند که منسوب به « سام بن نوح » است. نکته ي قابل توجه اينکه آنچه قطعي است، اين است که زبان عربي بسياري از اصول، قواعد و مقررات زبان سامي قديم را حفظ کرده است. در حالي که ساير لغات سامي از چنين مزيتي برخوردار نيستند. پاره اي از ويژگي هاي لغات سامي را چنين برشمرده اند:

1- بيشتر بر حروف صامت تکيه دارند نه ساير حروف صدادار، 2- اغلب در اشتقاق به ريشه ي سه حرفي برمي گردد، 3- در اکثر لغات سامي، ريشه، فعلي است، حتي در اسامي جامد و کلمات دخيل، فعل اساس همه چيز است، 4- با اضافه کردن حروف زائد مي توان زماني جديد ساخت، 5- در لغات سامي ادغام دو کلمه براي اينکه کلمه اي واحد با معناي مرکب ساخته شود وجود ندارد و 6- کلمات دو حرفي مثل يد، تب، ام،‌ بر افعال مشتق شده از سه حرف مثل کتب و اَکَل مقدم اند (2).

در هر حال اهميت زبان عربي و حفظ آن، عمدتاً به خاطر پاسداري از زبان قرآن مجيد بوده است. مسلمانان به خاطر شدت علاقه به دين جديد نهايت تلاش را در فهم قرآن کردند و براي حفظ و صيانت آن از دستبردهاي ادبي يا کج فهمي و بي سليقگي، به وضع اصول و قوانين پرداختند. علي (عليه السلام) پايه گذار اين تفکر شد. اعراب در قرون اوليه، براي يافتن لغات اصيل در باديه ها به سير مي پرداختند. ابن عباس به عنوان شاگرد برجسته علي (عليه السلام) از پيشوايان و پيش قراولان در اين راه بوده است. بين علم حديث و علم لغت، پيوندي خاص است. در آموزش هاي قرون اوليه ي اسلامي، از آنجا که دانشجو مي بايست از علوم شريعت چيزي بياموزد، از علوم لغت و بلاغت نيز به ناگزير بايد اطلاعي مي داشت. آنگاه تخصص در يکي از علوم ديني مطرح مي شد. فروع مختلف در علم لغت، دانشجو را در فهم نص ياري مي کرد. از طرف ديگر، متخصص يکي از علوم لغوي نيز به ناگزير از ادب قرآن و حديث چيزي مي آموخت. ابن فارس گويد: همانا براي علم عربيت، ‌اصل و فرعي است. اما فرع، پس همانا معرفت اسماء و صفات است، مانند رجل، فرس، طويل و حقير و اما اصل، پس همانا، وضع لغت و تقدم و منشأ آن است و نيز تحقيق در مخاطبات مرسوم عرب و آنچه را که به صورت حقيقي و مجازي ساخته است.

از اواسط قرن سوم، علم لغت گام هاي وسيعي برداشت که سرآغاز تنظيم معاجم ( لغت نامه ) بود. سه گام مهمي که در اين زمينه برداشته شد عبارت است از: 1- ضبط مفردات در معاجم و کتب لغت، 2- اصلاح خطاهاي شايع لغوي و 3- نظر در اصول الفاظ و معاني آن (3).

تدوين لغت نامه شامل مجموعه اي از واژگان يک يا چند زبان است که بر پايه ي نظمي در شناسه اي الفبايي يا موضوعي گرد آمده باشند و فعاليتي است که به اندازه ي توجه بشر به ارتباط نوشتاري قدمت دارد. هدف فرهنگ نگاري، تدوين مجموعه اي است که به مباني هميشه متغير واژه ها مي پردازد. عبدالغفور عطار در مقدمه ي کتاب صحاح جوهري به اعتباري مراحل تدوين معاجم را دو و به اعتباري چهار قلمداد کرده است (4)، ولي عده اي آن را به سه مرحله تقسيم کرده اند که عبارت است از: 1- مرحله ي صوتي که پرچمدار آن خليل بن احمد فراهيدي ( 184 ق ) است و مورخان او را اولين کسي مي دانند که الفاظ را به ترتيب حروف معين کرد. گويند ليث بن نصر ( 248 ق ) از خراسان کار او را تمام کرد. افرادي که از اين روش استفاده کرده اند، عبارتند از: ابن دريد در جمهره ( 321 ق )، قالي در بارع ( 356 ق )، ازهري در تهذيب ( 370 ق ). ابن سيده در محکم ( 458 ق ) و بتاني در الموعب ( 436 ق )؛ 2- مرحله ي دوم الفبايي: در اين مرحله، معجم به اعتبار حرف آخر کلمه، با تقيد به حرف اول تنظيم شد. پرچمدار اين مکتب، جوهري، صاحب کتاب صحاح اللغة است ( 398 ق ). کساني که از اين روش پيروي کرده اند عبارتند از: ابن فارس در مجمل ( 390 )، صغاني در عباب ( 650 ق )، ابن منظور در لسان العرب ( 770 ق ) و فيروزآبادي در قاموس المحيط ( 817 ق )؛ 3- مرحله ي دوم الفبايي که کلمات به اعتبار حرف اول کلمه بدون توجه به حرف آخر آن تنظيم شد. اين همان روش فرهنگ هاي جديد است. استاد عبدالغفور عطار آن را به برمکي نسبت مي دهد، ولي بعضي آن را به زمخشري در اساس البلاغه ارجاع مي دهند. از کساني که از اين روش استفاده کرده اند، فيومي ( 770 ق ) در مصباح المنير و بطرس البستاني در 1883 م در قاموس محيط المحيط است (5).

شرح کتاب هاي مبسوط، متوسط و مختصر در اين زمينه در کتابشناسي هاي معروف از جمله مصباح السعاده و مصباح السياده طاش کبري زاده وجود دارد ( طاش کبري زاده، علم اللغه ). فرهنگ نويسي در زبان فارسي سابقه اي بس ديرينه دارد. ابن نديم ( 385 ق ) در الفهرست، قديم ترين واژه نامه را کتاب لغت ابوعيسي بن علي بن داود الجرح از بزرگان سده ي سوم و اوايل سده ي چهارم هجري معرفي مي کند که از آن اطلاعي در دست نيست. برخي به استناد آنچه در کشف الظنون آمده، کتاب تاج المصادر را منسوب به رودکي ( 329 ق ) دانسته و آن را نخستين واژه نامه ي فارسي برشمرده اند. ولي سعيد نفيسي آن را رد کرده است. بعضي رساله ي ابوالفضل بيهقي را اولين واژه نامه ناميده اند که حاوي اصطلاحات ترسلي و دبيري است. گروهي نيز رساله ي ابوحفص سغدي را نخستين واژه نامه ي فارسي پنداشته اند. عده اي هم قطران تبريزي را اولين واژه نامه نويس مي دانند، اما از اين فرهنگ ها فقط نامي مانده است. تنها مي توان از لغت فرس اسدي طوسي نام برد که از آن اثري موجود است (6).

[1] ابن بُشران،‌ ابوغالب محمد بن احمد بن سهل واسطي

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوغالب / ابن بشران، -

اسم اشهر: ابن بشران با بَشْران يا بشيران، ابن خاله

سال و محل تولد: 380 ق، روستاي نهرسابس

سال و محل وفات: 462 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: لغت، شعر و حديث

استادان: ابن جلاب، ابن دينار کاتب، ابواسحاق رفاعي و ابن کُردان

سرگذشتنامه:

ابن بُشران در روستاي « نهرسابس » نزديک واسط در عراق به دنيا آمد. ابن بشران چندان در نحو، لغت، ادب و حديث تبحر داشت که از گوشه و کنار طالبان علم و دانش براي استفاده از محضرش به واسط سفر مي کردند. وي روايت و درايت را در خود جمع کرده و داراي اخلاقي نيکو و بياني شيوا بود. در ترويج و اشاعه ي ادب و ديوان هاي شعر سهم بسزايي داشت. او از زمره ي کساني بود که در نزد قاضيان واسط براي شهادت در محکمه از عدالت و وثوق لازم برخوردار بودند.

آثار:

احتمال مي رود که ابن بشران کتابي در شعر داشته که شامل اشعار استادش ابواسحاق رفاعي هم بوده است، اما کتاب هاي وي در اثر گذشت زمان از بين رفته است.

اضافات:

کساني که از وي روايت کرده اند عبارتند از: ابوالمجد بن جَهور، ابوالفضل بن جهور، ابوعبداله محمد بن ابي نصر حُمَيدي، علي بن محمد جلابي و...

مجموعه ي اشعار وي که معاني عاطفي و زاهدانه در آنها غلبه دارد، و هر يک با قيافه اي آمده است در منابع گوناگون پراکنده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 113.

[2] ابن جِنّي، ابوالفتح عثمان بن جنّي موصلي

نام: عثمان

نام پدر: جنّي

کنيه و لقب: ابوالفتح / ابن جنّي

اسم اشهر: ابن جنّي

سال و محل تولد: 321 ق، موصل

سال و محل وفات: 392 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: لغت و ادب

استادان: ابوعلي فارسي و احمد بن محمد ابوالعباس موصلي ( اخفش دوم )

شاگردان: ابوالقاسم عمر بن ثابت ثمانيني، ابوالحسن علي بن عبيدالله سمسمي، ابواحمد عبدالسلام بصري، علي بن زيد قاشاني، ثابت بن محمد جرجاني، ابوعبدالله حسين بن احمد بن نصر، محمد بن عبدالله ابن شاهويه و...

سرگذشتنامه:

ابن جنّي در موصل زاده شد. از دوران کودکي و نوجواني او اطلاعي در دست نيست، جز اينکه در آغاز جواني در جامع موصل فقط به تدريس مشغول، به صرف و نحو و لغت و ادب عربي عالم بوده است.

آثار چاپي:

الالفاظ المهموزة، تفسير در جزوة ابي نواس، تفسير تصريف مازني يا المنصف، التمام في تفسير، الخاطريات، الخصائص، سرالصناعة، شرح مستغلق ابيات الحماسة و اشتقاق اسماء شعرائها، علل التثنية، الفتح الوهبي علي مشکلات المتنبي، الفسر يا تفسير ديوان المتنبي الکبير، اللمع في العربية و المحتسب في شرح الشواذ.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 252.

[3] ابن خالويه،‌ ابوعبدالله حسين بن احمد بن خالويه

نام: حسين

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوعبدالله [ذوالنونين]

اسم اشهر: ذوالنونين

سال و محل تولد: همدان، 295 ه‍

سال و محل وفات: 370 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: لغت، شعر، ادب، علوم قرآني، قرائت و حديث

استادان: ابن دريد، ابوبکر بن انباري،‌ نفطويه، ابوسعيد سيرافي و ابن مخلد. علوم قرآني را از قاري بزرگ ابن مجاهد و لغت را از ابوعمر زاهد، معروف به غلام ثعلب آموخت.

شاگردان: ابوبکر خوارزمي، معاني بن زکريا نهرواني و عبدالمنعم بن غليون، همچنين گفته اند که ابوالحسين نصيبي « کتاب آل » او را نزد خود وي خوانده است.

همفکران و رقيبان: متنبي و ابوعلي فارسي

مناصب و مقام ها: نديم و آموزگار فرزندان سيف الدوله ي حمداني

سرگذشتنامه:

ابن خالويه در آغاز جواني براي تحصيل به بغداد، از بغداد به شام و سپس به حلب رفت. آنگاه وي به دربار سيف الدوله ي حمداني راه يافت و نزد او به مقامي رفيع رسيد و نديم وي و آموزگار فرزندانش گرديد. ذهبي او را « شيخ العربية » ناميده و ابوعمروداني وي را دانا به زبان عربي، حافظ لغت، بصير در قرائت و ثقه در حديث دانسته است. گرچه ابن خالويه بيشتر زندگاني خود را در حلب گذراند، اما گزارش هايي درباره ي سفرهاي او به بيت المقدس، حمص و ميافارقين در دست است. وي همچنين به يمن سفر کرد. ابن خالويه سرانجام بر اثر بيماري در حلب درگذشت.

آثار:

آثار چاپ شده: اشتقاق الشهور و الايام، کتاب الالفات، اعراب ثلاثين سورة من القرآن الکريم، البديع في القراءات، الحجة في القراءات السبع، رسالة في اسماء الريح، شرح مقصورة ابن دريد، ليس في کلام العرب و مختصر في شواذ القرءات من کتاب البديع.

آثار چاپ نشده:

الاسد يا في اسماء الاسد، الجمل في النحو، رسالة في اصول النمرات التي في الاسماء و الافعال و الحروف، رسالة في ماجاء مثني و العشرات.

آثار از دست رفته و منسوب: کتاب آل، الافق، الاخبار في الرياض، اسماء الحية، الامالي، الامامة، اسماء ساعات الليل و چندين کتاب ديگر.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 403-3 / 404؛‌ دائرة المعارف تشيع، 1 / 317.

[4] ابن فارس، ابوالحسين احمد بن فارس بن زکريا بن حبيب

نام: احمد

نام پدر: فارس

کنيه و لقب: ابوالحسين [ن.م]

اسم اشهر: ابن فارس

سال و محل تولد: [ن.م] کرسف از توابع قزوين

سال و محل وفات: 395 ق، ري

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: لغت، شعر و ادب

استادان: از معروف ترين استادان وي مي توان از: پدرش زکريا بن قاموس، ابوالفضل محمدبن عميد، علي بن ابراهيم بن سلمه قطان، ابوالقاسم سليمان بن احمد بن ايوب طبراني، ابوسعيد سيرافي نام برد.

شاگردان: بديع الزمان همداني پايه گذار فن مقامه نويسي، صاحب بن عباد، ابوالفتح بن عميد، ابوطالب مجدالدوله و...

سرگذشتنامه:

درباره ي سال تولد او اطلاعي در دست نيست و علت آن بي گمان روستازادگي و گمنامي او در آغاز زندگي بوده است. وي در قزوين نزد پدرش زکريا که فقيهي شافعي مذهب و دانشمندي اهل لغت و ادب بود، دانش آموخت. وي تشنه ي آموختن بود و در اين راه از هيچ کوششي فروگذار نکرد. در قزوين، همدان، زنجان، ميانه، اصفهان و بغداد به تحصيل پرداخت. ابن فارس به زودي در فقه، حديث، نحو، لغت، شعر و ادب دانش کافي به دست آورد و شهرتش عالمگير شد. وي که فقيه زبردستي بود، به شيوه ي اهل حديث، مجلس املا داشت. وي به امور دنيا سخت بي اعتنا بود و به همين سبب همواره از خوارمايگي هم روزگارانش شکوه داشت و چندان بخشنده بود که گاه حتي جامه و فرش خانه ي خويش را به نيازمندان مي بخشيد. ابن فارس در ري درگذشت.

آثار چاپي:

ابيات الاستشهاد، الاتباع و المزاوجة، اوجز السيرلخير البشر، تمام فصيح الکلام، کتاب ثلاثة، الحورالعين، الخضارة، ذم الخطاء في الشعر، الصاحبي في فقه اللغة و سنن العرب و کلامها، کتاب فتيا فقيه العرب، الفرق بين الانسان و غيره من الحيوان في اشياء من الخلق و الخُلق، اللامات، متخير الالفاظ، المجمل في اللغة، المذکر و المؤنث، مقالة في اسماء اعضاء الانسان يا خلق، مقالة کلا و ما جاء منها في کتاب الله، مقاييس اللغة يا معجم مقاييس اللغة و النيروز

آثار خطي:

اخلاق النبي (صلي الله عليه و آله و سلم)، الانواء، تفسير اسماء النبي (صلي الله عليه و آله و سلم)، حلية الفقهاء،‌ رسالة في فرائض العرب، رسالة في المعاريض، شرح ديوان الحماسه ي ابوتمام،‌ فوائد الفاظ القرآن،‌قصص النهار و سمرالليل و اليشکريات.

آثار يافت نشده:

از جمله کتاب هايي که به وي نسبت داده شده، ولي يافت نگرديده عبارتند از: اشتقاق اسماء البلدان، اصول الفقه، الاضداد، الافراد،‌ الامالي، الامثلة الاسجاع، الانتصار لثعلب، التاج، الثياب و الحلي، جامع التأويل في تفسير القرآن و تعدادي کتب ديگر

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 372-368؛ عطار، مقدمه ي صحاح، 71.

[5] ابوطيّب لُغَوي، عبدالواحد بن علي عسکر حلبي

نام: عبدالواحد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوطيب [ن.م]

اسم اشهر: ابوطيب لغوي

سال و محل تولد: [ن.م] عسکر مکرم يکي از شهرهاي اسلامي خوزستان

سال و محل وفات: 351 ق ( مقتول )

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: لغت و ادب

استادان: ابوعمر زاهد معروف به غلام ثعلب و ابوبکر محمد بن يحيي صولي کتاب

شاگردان: ابن قارح

همفکران و رقيبان: ابن خالويه رقيب وي بود

سرگذشتنامه:

به رغم شهرت وي آنچه منابع کهن از زندگي و احوال او به دست داده اند، بسيار مختصر است. وي ظاهراً پس از فراگرفتن مقدمات علوم در زادگاه خود به بغداد رفت و نزد مشايخ آن دوران به تحصيل پرداخت و آنگاه که آوازه اي يافت، بغداد را ترک گفت و راهي حلب شد. حلب در آن زمان از مراکز مهم علم و ادب شمرده مي شد و بارگاه سيف الدوله حمداني و همچنين محل تجمع اساتيدي چون فارابي، متنبي و ابوالفرج اصفهاني و ابن خالويه بود. ابوطيب در آن شهر به رقابت با ابن خالويه پرداخت. وي تا پايان عمر در حلب ماند. خود و پدرش در حمله ي مسيحيان به حلب کشته شدند.

آثار:

الابدال، الاتباع يا لطيف الاتباع، الاضداد في کلام العرب، شجرالدر، المثني و مراتب النحويين. ابوطيب اثري مفصل با عنوان الفرق يا الفروق نيز داشته است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 653-5 / 654.

[6] ازهري، ابومنصور منصور محمد بن احمد بن ازهر بن طلعه ي بن نوح بن ازهر

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابومنصور [ن.م]

اسم اشهر: ازهري

سال و محل تولد: 282 [ن.م]

سال و محل وفات: 1-370 ق، هرات

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: لغت، فقه، حديث، ادب و نحو

استادان: نفطويه، ابن دريد، ابن السراج، ربيع بن سليمان و ابوالعباس ثعلب

سرگذشتنامه:

ازهري مدتي در بلاد عرب به جهت تحصيل لغت متفرقه سياحت ها کرده و در اثناي سفر به قومي از باديه نشينان که از قرامطه بوده برخورد مي کند و در دست آنان اسير مي شود آنان، به جهت تعيين مواضع باراني که در تابستان بدرد آنها بخورد مي گشتند، و ديرگاهي در ميان ايشان زيسته و از کلمات و گفتگوهاي ايشان که اصلاً به لغات بيگانه مخلوط نبوده و به زبان طبيعي بدوي حرف زده و خطا و غلطي را در گفتارشان راه نبود، الفاظ و کلمات بسياري جمع کرده و به کتاب تهذيب خويش مي افزايد و اين اسارت توفيقي براي اجراي مرام او مي شود.

آثار:

الادوات، تفسير اصلاح المنطق، تفسير الفاظ مختصر مزني، تفسير السبع الطوال، التقريب في التفسير، تهذيب اللغة، شرح الاسماء الحسني، شرح شعر ابي تمام، شرح غرائب الفاظ مستعمل فقها، علل القرائات، معاني شواهد غريب الحديث و معرفة الصبح

اضافات:

ابومنصور جامع شتات لغت عرب و مطلع بر اسرار و دقائق آن است و کتاب تهذيب را در لغت تصنيف کرد و آن در بيش از 10 جلد از کتب برگزيده لغت است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 64؛ وفيات الاعيان، 1 / 635؛ معجم الادبا، 27 / 164؛ دهخدا، 2 / 2000؛ طاش کبري زاده، 764.

[7] اسدي طوسي، علي بن احمد

نام: علي

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابونصر يا ابومنصور، اسدي

اسم اشهر: اسدي طوسي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 465 ق

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: لغت و شعر

سرگذشتنامه:

نسبت او به پادشاهان عجم مي رسد، از فحول شعراي خراسان و اکابر بلغاي آن سامان و در عمر خود مقتداي پارسي گويان بود. او به جانب عراق و آذربايجان سفر کرده و در عراق آل بويه و آل زيار را مدح گفته است. سپس در آذربايجان به ملازمت شاه ابودلف حکمران اران رسيده و گرشاسب نامه را که گروهي به شاهنامه ي فردوسي ترجيحش مي دهند، به نام وي به نظم درآورد. وي با حکيم قطران تبريزي معاصر بوده است. از الطاف اشعار اسدي طوسي قصائدي است که در صنعت مناظره گفته و داراي مضامين متين، علمي و حکيمانه مي باشد.

آثار:

لغت فرس اسدي، گرشاسب نامه.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 66.

[8] ثعالبي، عبدالملک بن محمد بن اسمعيل

نام: عبدالملک

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابومنصور، امام المصنفين يا رأس المؤلفين

اسم اشهر: ثعالبي

سال و محل تولد: -، نيشابور

سال و محل وفات: 429 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: لغت و ادب

سرگذشتنامه:

ثعالبي منسوب به ثعالب جمع ثعلب به معني روباه است که شغلش پوستين دوزي از پوست روباه بوده است و به همين جهت او را فراء نيز گويند که از فرو به معناي پوستين اشتقاق يافته است.

آثار:

احساس المحاسن، الاعجاز و الايجاز، الامثال،‌ بردالاکباد في الاعداد،‌التمثيل و المحاضرة، ثمار القلوب في المضاف و المنسوب، خاص الخاص، سمرالبلاغة و سرالبراعة، سرالأدب في مجاري کلام العرب، شمس الادب في استعمال العرب، غرر اخبار ملوک الفرس، الفوائد و القلائد، فقه اللغة، الکتابة و التعريض، کنزالکتاب، لطائف المعارف، اللطائف و الطرائف، مرآت المروات، مکارم الاخلاق، المنتحل، مونس الوحيد، نثرالنظم و حل العقد و يتيمة الدهر في محاسن اهل العصر.

اضافات: « يتيمة الدهر في محاسن اهل العصر » حاوي تراجم احوال مشاهير شعراي عصر خود و منتخبات اشعار ايشان بوده و در حقيقت تتمه و تذييل کتاب « البارع في اخبار الشعرا » اثر هرون بن علي منجم بغدادي است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 233.

[9] جوهري، اسماعيل بن حماد نيشابوري

نام: اسماعيل

نام پدر: حماد

کنيه و لقب: ابونصر [ن.م]

اسم اشهر: جوهري

سال و محل تولد: [ن.م] فاراب

سال و محل وفات: ( 333 يا 353 ) يا ( 396 يا 398 يا 400 ه‍ )، فاراب

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: لغت و ادب

استادان: سيرافي، فارسي و اسحاق بن ابراهيم فارابي

سرگذشتنامه:

او در علم، فطانت و ذکاوت نادره ي دوران و اعجوبه ي زمان و بالخصوص در لغت و فنون ادبيه پيشواي اهل لغت و مرجع علماي عربيه بود. جوهري به جهت تحصيل لغت و عرب و اطلاع بر نکات و حقائق مشکلات و دقائق و معضلات آن به بلاد مصر و نجد و حجاز و شام مسافرت ها کرد. با اينکه زبان مادري او ترکي بوده از پيشوايان لغت عرب محسوب و نخستين کسي است که لغات عربيه را به ترتيب حروف هجاء مرتب نموده است.

ثعالبي در يتيمة الدهر گفته است: جوهري را کتابي به نام صحاح در لغت است که از جمهره نيکوتر و از تهذيب اللغه واقع بينانه تر و از مجمل اللغه سهل التناول تر است. ابومحمد اسماعيل بن محمد نيشابوري در وصف کتاب صحاح گفته است:

 

هذا کتاب صحاح سيدما *** صُنّفَ قبل الصحاح في الادب

يشمل انواعه و يجمع ما *** فُرِقَّ في غيره من الکتب

 

آثار:

بيان الاعراب، صحاح اللغة و عروض الورقة.

آثار چاپي:

مقدمه ي نحو و کتاب صحاح.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 287؛ مقدمه ي صحاح جوهري، بخش 2.

[10] ربعي، علي بن عيسي بن فرج بن صالح ربعي

نام: علي

نام پدر: عيسي

کنيه و لقب: ابوالحسن

اسم اشهر: ربعي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 420 ق، بغداد

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: لغت و ادب ( نحو )

استادان: سيدرضي و ابوعلي فارسي

سرگذشتنامه:

او ادبيات را در بغداد از سيرافي فراگرفته پس به شيراز رفته و بيست سال از ابوعلي فارسي تلمذ نموده، باز به بغداد برگشت. ابوعلي مي گفته که چيزي از مسائل نحويه و فنون عربيه نمانده که ربعي محتاج به سئوال آن باشد و نيز گويد اگر از مشرق تا مغرب سياحت کنم، کسي را پيدا نخواهد کرد که معرفتش در نحو بيشتر از ربعي باشد. ابن خلکان گويد روزي ربعي در کنار دجله گردش مي کرده، پس ديد که سيد مرتضي و سيد رضي و عثمان بن جني در کشتي نشسته اند، در آن حال گفت عجب تر از احوال شريفين آن است که عثمان نزد ايشان نشسته و علي ( ربعي ) در کنار شط دور از ايشان راه مي رود.

آثار:

البدايع در نحو، شرح الايضاح، شرح البلغة و شرح مختصر الجرمي

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 72.

[11] قالي، اسمعيل بن قاسم بن عبدون

نام: اسمعيل

نام پدر: قاسم

کنيه و لقب: ابوعلي

اسم اشهر: قالي

سال و محل تولد: 303 ه‍، شارجرد

سال و محل وفات: 356 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: لغت، حديث و ادب

استادان: زجاج، اخفش صغير، ابن دريد، ابن الانباري، نفطويه و درستويه

سرگذشتنامه:

او از مولد خود منازجرد از ولايت ديار بکر به موصل رفته و احاديث بسياري از ابويعلي استماع نموده و به فاصله ي دو سال به مصاحبت تجار قاليقلا از مضافات ارمنيه از بلاد ديار بکر بغداد رفته و به همين جهت به قالي که منسوب بدان شهر را گويند، ملقب و مشتهر گرديد و در علم لغت حافظ ترين مردم بوده و در نحو نيز مذهب بصريين را ستوده و سپس در شهر قرطبه از بلاد اندلس اقامت گزيده و مشمول مراحم حکم بن عبدالرحمن ملک اندلس که بسيار علم دوست بوده گرديده است.

آثار:

الابل و نتاجها، البارع در لغت، تفسير السبع الطوال، حلي الانسان، خلق الانسان، شرح القصائد المعلقات، فعلت و افعلت، مقاتل الفرسان، المقصور و الممدود، النوادر و غير اينها.

آثار چاپي:

الامالي، که در مصر، ليدن و قاهره چاپ شد.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 278؛ عطار، مقدمه ي صحاح جوهري، 74.

[12] اِبن بَرْهان، ابوالقاسم عبدالواحد بن علي عُکْبَري

نام: عبدالواحد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوالقاسم [ن.م]

اسم اشهر: ابن برهان

سال و محل تولد: حدود 375 ق، شهرک عکبرا نزديک بغداد

سال و محل وفات: 456 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، لغت، حديث نسب شناسي، ادب و کلام

شاگردان: ابوالکرم مبارک بن فاخر نحوي

سرگذشتنامه:

در فقه تابع مذهب حنبلي بود، اما پس از مدتي به مذهب حنفي گرويد. در کلام پيرو مذهب مرجئه ي معتزله بود. از دوران کودکي و جواني او اطلاعي در دست نيست، همين قدر مي دانيم که در بغداد در مجلس درس بسياري از علما حاضر مي شد و ادب و فقه و کلام را نزد آنان مي آموخت. خوي شگفت و عادات غريب او موجب شد که بسياري از نويسندگان به خصايص اخلاقي او اشاره کنند. مثلاً نوشته اند او مردي تندخوي بود يا آورده اند که اگر با شاگردان خود خوش رفتاري مي کرد، حتماً از او آثاري مکتوب باقي مي ماند.

آثار:

اصول اللغة، الاختيار في الفقه، اللمع و شرح اللمع.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 104 - 103؛ خطيب بغدادي، 11 / 17.

[13] ابن حجاج، ابوعبدالله حسين ابوعبدالله حسين بن احمد بن احمد

نام: حسين / حسن

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوعبدالله، معلم ثاني / تالي تلو امرؤالقيس / مهلهل بن وائل

اسم اشهر: ابن حجاج

سال و محل تولد: [ن.م] بغداد

سال و محل وفات: 391 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: شعر و لغت

استادان: ابن رومي، مهلبي وزير، ابن العميد، عضدالدوله و صاحب بن عباد.

مناصب و مقام ها: فقيه، محتسب گل بغداد ( متولي حسبه )، يک بار در عهد المقتدر عباسي و بار ديگر در عهد عزالدوله ي ديلمي

سرگذشتنامه:

وي در نيل، نزديک بغداد متولد شد و در بغداد علم و ادب آموخت. عمري دراز يافت و به گفته ي علامه اميني در الغدير حدود 130 سال عمر کرد. خبر تلمذ او نزد ابن رومي ( م 282 ق ) دليل آن است که لااقل ده سال قبل از آن تاريخ ولادت يافته بود. پس از مرگ، جنازه اش را طبق وصيت وي به بغداد ( مشهد کاظميه ) برده و پايين پاي امام موسي کاظم (عليه السلام) دفن کرده اند. ابن حجاج از شعراي غدير و مداح اهل بيت رسول ( صلي الله عليه و آله و سلم) بود و به مخالفان و غاصبان حقوق ايشان به سختي مي تاخت. او هرزه درايي و پره دري را در شعر، مکتب خود ساخت که به قول برخي نويسندگان کهن تنها با امرؤالقيس شاعر عرب قابل قياس است. وي به شيوه ي نياکان در نوجواني کار کتابت پيشه کرد و به خدمت ابواسحاق ابراهيم صابي که خود از منشيان و ديوانسالاران آل بويه در بغداد بود درآمد. ظاهراً در زمان فرمانروايي بختيار بود که کار ابن حجاج رونق يافت. وي با بياني نسبتاً متين و تهي از هرزگي، قصايد متعددي به بختيار تقديم داشت. سبک شيرين او در طنزگويي و هزل و رواني و دلچسبي مضامين و الفاظ و بحوري که براي اشعار خود انتخاب مي کرد، او را به نام يک شاعر درجه ي اول مشهور ساخت و فضائل ديگر او را تحت الشعاع قرار داد.

آثار:

الحسن من اشعار الحسين ( شعر ) و درة التاج في شعر ابن الحجاج ( ده جلد ).

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 313؛ دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 8-312.

[14] ابن ناقيا، ابوالقاسم عبدالله ( عبدالباقي ) بن محمد بغدادي

نام: عبدالله

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالقاسم [ن.م]

اسم اشهر: ابن ناقيا

سال و محل تولد: 410 ق، بغداد

سال و محل وفات: 485 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: شعر، ادب، لغت و خوشنويسي

استادان: ابواسحاق شيرازي و پدرش

سرگذشتنامه:

ابن ناقيا در بغداد در حريم طاهري ( محله اي که سابقاً کاخ هاي طاهريان در آن واقع شده بود )، چشم به جهان گشود. وي مقدمات دانش و ادب را نزد پدر و ديگر دانشمندان و اديبان آن سامان فراگرفت. ابن ناقيا بيش از هر چيز به « هزل » و « مجون » شهرت يافته است. ابن ناقيا بسيار شعر مي سرود و طبعي روان داشت. وي خطي خوش و خوانا نيز داشت.

آثار چاپي:

الجمال في تشبيهات القرآن و مقامات.

آثار خطي:

شرح الفصيح.

آثار يافت نشده:

اغاني المحدثين يا المختصر في الاغاني، ديوان الرسائل، ديوان بزرگ شعر، مُلَح المکاتب و ملح الممالحة.

اضافات: ابوالقاسم عبدالرحمن بن عبيدالله خرقي ( حرفي )، ابوطالب محمد بن علي عشاري، امير ابومحمد حسن بن عيسي بن مقتدر، ابوالقاسم علي بن محمد تنوخي، ابوالحسين بن احمد بن نقور، ابوالخطاب محمد بن علي تنوخي، ابوالقاسم عبدالواحد بن محمد مطرز و ابوالحسين محمد بن محمد بصري از جمله کساني هستند که ابن ناقيا از آنان شعر و ادب روايت کرده است. کساني چون عبدالوهاب انماطي و ديگر شيوخ، ابن جوزي، رئيس ابوالمظفر شجاع بن فارس ذهلي، هبة الله بن علي بن محلي و محمد بن ناصر سلامي از او روايت کرده اند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 20-21.

[15] اَبورياش قِيْسي، احمد بن ابراهيم

نام: احمد

نام پدر: ابراهيم

کنيه و لقب: ابورياش [ن.م]

اسم اشهر: ابورياش قيسي

سال و محل تولد: [ن.م] يمامه

سال و محل وفات: 339 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: شعر، ادب، لغت، رجال و نسب شناسي

شاگردان: تنوخي و ابوعبدالله حسين بن علي نمدي

همفکران و رقيبان: ابن لنکک

مناصب و مقام ها: مسئول دريافت ماليات و عوارض کشتي ها در آبادان

سرگذشتنامه:

ابورياش در باديه ي يمامه متولد شد. آنگاه به بصره رفت و به تحصيل علم و ادب پرداخت. به گفته ي تنوخي وي نخست سپاهي بود، ليکن پس از چندي سپاهيگري را کنار گذاشت و به کسب علم و سرودن شعر و روايت آن پرداخت. وسعت معلومات وي در اخبار، انساب، ايام عرب و نيز اشعار جاهلي مورد ستايش بسيار قرار گرفته است. رفتار ناشايست و صفات نکوهيده ي وي به ويژه در محافل بزرگان موجب شد که برخي از شاعران هم روزگارش از جمله ابن لنکک و ابوعثمان خاوري او را موضوع و مايه ي اصلي هجويات خود قرار دهند. ابورياش از حافظه اي قوي برخوردار بود و به قولي 5000 ورق و 20/000 بيت شعر از حفظ داشت.

آثار:

شرح هاشميات کميت و حماسه ي رياشيه يا الرياش المصطنعي

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 490.

[16] ابوعبدالله حسين بن محمد بن عبدالوهاب

نام: حسين

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوعبدالله

اسم اشهر: بارع بغدادي / بارع دباس

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: شعر، ادب، لغت و قرائت

سرگذشتنامه:

اوبا ابن الهبارية کمال مصاحبت و يگانگي داشته و لطائف و مزاح بسياري در ميان ايشان وقوع يافته و بارع به نوشته ي بعضي، از اکابر شيعه بوده و از خانواده ي وزارت مي باشد چون قاسم بن عبدالله وزير معتضد و مکتفي بوده و در زمان وزارت خود، ابن الرومي را مسمون گردانيد و اما دباس بر وزن عباس، به عربي دوشاب فروش را گويند، بنا به ظاهر عبارت صاحب روضات و ابن خلکان صفت خود حسين بن محمد است و ظاهر عبارت فاضل محدث معاصر که صاحب ترجمه را به ابن الدباس عنوان کرده، اين است که صفت يکي از پدران او بوده است. او در آخر عمر نابينا بود.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 135؛ دائرة المعارف تشيع.

[17] ابوهلال عسکري، حسن بن عبدالله بن سهل

نام: حسن

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوهلال [ن.م]

اسم اشهر: ابوهلال عسکري

سال و محل تولد: [ن.م] عسکر مُکرم

سال و محل وفات: 400 ق [عسکر مکرم]

مذهب و شريعت: معتزلي

رشته ي علمي و تخصص: شعر، ادب و لغت

استادان: ابواحمد، عسکري و پدرش ( عبدالله بن سهل )

شاگردان: ابوسعد سمّان و ابواسحاق ابراهيم بن علي

سرگذشتنامه:

ابوهلال ظاهراً همه ي عمر را در عسکر مکرم گذرانيد و همه ي آثار گرانمايه ي خويش را نيز همانجا تأليف کرد. از سخني که در ديوان المعاني آورده در مي يابيم که او ظاهراً در کودکي نزد پدر سخنان حکمت آميز را مي آموخته. شايد يکي از علل گمنام ماندن ابوهلال، همانا نام آوري و عظمت علمي استادش بوده باشد. نزديکي شاگرد و استاد به حدي رسيد که برخي ابوهلال را پسرخواهر ابواحمد پنداشتند. او چندي به خريد و فروش کالا پرداخته است.

آثار:

التبصرة، الدرهم و الدينار، رسالة في العزلة و الاستئناس بالواحدة، شرح الفصيح، العمدة، ما تَلحَنُ فيه الخاصة و المحاسن في تفسير القرآن.

آثار چاپي: الاوائل، التلخيص في معرفة اسماء الاشياء و نعوتها يا التلخيص في اللغة، جمهرة الامثال، ديوان شعر، ديوان المعاني، شرح ديوان ابي محجن الثقفي، الصناعتين، الکتابة و الشعر، الفروق اللغوية يا الفروق بين المعاني يا الفروق في اللغة، فضل العطاء ( فضل الاعطاء يا فضل الغناء ) و الکُرَماء

آثار خطي:

الحث علي طالب العلم، رسالة في ضبط و تحرير مواضع من ديوان الحماسة لابي تمام، المُعْرب عن المَغْرِب، من احتکم من الخلفاء الي القضاة يا ما احتکم به الخلفاء الي القضاة، نوادر الواحد و الجمع يا النوادر في العربية و الوجوه و النظائر.

اضافات:

از آنجا که زبان مادري ابوهلال فارسي بوده بعيد نيست که برخي کلمات فارسي را به شيوه ي « ابونواس » به کار برده باشد.شعر ابوهلال را نويسندگان کهن پسنديده اند. باخرزي او را در صنف شاعران ري، جبال، اصفهان، فارس و کرمان نهاده. ابوهلال بيش از هر چيز به کتاب « الصناعتين » شهرت يافته است که نقد ادب محسوب مي شود. بخش اعظم کتاب او نقل آراء و عقايد گذشتگان است. پر ارج ترين اشخاص در کتاب او، صنعت پردازاني چون صاحب بن عباد و ابوتمام هستند، انواع بديع را به 35 نوع رسانده و 6 نوع خود به آن افزوده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 403.

[18] تنوخي، شيخ ابوالقاسم علي بن محمد بن ابن الفهم

نام: علي

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالقاسم

اسم اشهر: تنوخي / قاضي تنوخي

سال و محل تولد: 271 ق، انطاکيه

سال و محل وفات: 343 ق، بصره

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: شعر، لغت، ادب، نجوم و هندسه

استادان: حسن بن احمد بن حبيب کرماني، احمد بن محمد انطاکي، فضل بن محمد عطار انطاکي، حسن بن طيب شجاعي، عمر بن ابي غيلان ثقفي، ابوبکر بن داوود، حسين بن عبدالله قطان، کسائي، ابوالحسن علي بن احمد بن کيسان، اسحاق بن سعد نسوي و ابوالحسن علي بن محمد بن وزّان

مناصب و مقام ها: قضاوت بصره و اهواز

سرگذشتنامه:

مقدمات و فنون ادب و فقه حنفي را در زادگاهش انطاکيه فراگرفت و در سال 306 ق وارد بغداد گرديد. فقه و حديث را از علماي بغداد آموخت و نيز نجوم و هيئت را از کسائيِ منجم و نحو را از ابوالحسن علي بن احمد بن کيسان، اسحاق بن سعد نسوي، ابوالحسن علي بن محمد بن وزّان فراگرفت و به مقام عالي علمي نائل گرديد. وي چند سال نيز مقام قضاوت بصره و اهواز را داشت. سپس از بصره به شام رفت و به دربار سيف الدوله ي حمداني راه يافت و او مقدمش را گرامي داشت و تنوخي اشعاري در مدح او سرود. سيف الدوله نامه اي به دربار عباسي و آل بويه نگاشت و از آنها خواست تا او را احترام کرده و منصبي بزرگ به او اعطا کنند. وي به بغداد بازگشت و مورد احترام واقع گرديد و روابطي دوستانه با مهلبي وزير معزالدوله ي ديلمي و المطيع لامرالله خليفه ي عباسي داشت. خطيب بغدادي که از شاگردان تنوخي صغير نوه ي صاحب ترجمه است، به شرح حال وي پرداخته است. در تاريخ بغداد نسبت او را تا عمرو بن فهم بن تيم الله از ملوک تنوخ از شهرهاي يمن ضبط کرده است.

آثار:

قصيده ي معروف بائيه، العروض و کتاب علم القوافي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 5 / 122؛ دهخدا، ص 524؛‌ ريحانة الادل، 1 / 225.

[19] ابن دُرُسْتويه، ابومحمد عبدالله بن جعفر بن درستويه بن مرزبان فارسي فَسَوي

نام: عبدالله

نام پدر: جعفر

کنيه و لقب: ابومحمد، فسوي

اسم اشهر: ابن درستويه

سال و محل تولد: 258 ق، فسا

سال و محل وفات: 347 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: محدث، اديب، لغوي و نحوي

استادان: ابويوسف يعقوب بن سفيان فَسَوي، مبَّرد و ثعلب

شاگردان: ابوعلي قالي اسماعيلي بن قاسم بغدادي، مرزباني، ابواسحاق طبري و ابوطاهر مقري

سرگذشتنامه:

ابن درستويه از کودکي در سفرهاي پدر به شيوه ي معمول محدثان براي جمع آوري حديث با وي همراه گرديد و تقريباً دوازده ساله بود که پدرش وارد بغداد شد و با محدث بزرگ آنجا عباس دُوري ( م 271 ق ) ملاقات کرد. ابن درستويه از اين سفر به زادگاهش بازگشت و ملازمت و مصاحبت ابويوسف يعقوب بن سفيان فَسَوي را که از مورخان و محدثان بزرگ بود، برگزيد. وي پس از درگذشت نخستين مربي و استادش يعقوب فسوي ( 277 ق ) بار ديگر راهي بغداد شد و شاگردان و مصاحبت مبرَّد را که حدود هفتاد سال داشت اختيار کرد.

آثار چاپي:

تصحيح الفصيح يا شرح الفصيح يا شرح فصيح ثعلب، شرح ما يُکتَب بالياء من الاَسماء المقصورة و الافعال، کتاب الکتاب، التوسط در باب علوم قرآني، العروض يا جوامع العروض و المکتفي.

آثار خطي:

الارشاد، الحي و الميت يا الحياة و الموت و خبر قُسّ بن ساعدة و تفسيره. آثار منسوب: الاحتجاج للقراء، اخبار النحويين، الازمنة ( ناتمام )، اسرار النحو ( ناتمام )، الانتصار لکتاب العين و انهُ للخليل و 29 اثر ديگر که به وي نسبت داده شده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 496-493؛ ابن نديم، 69.

[20] اِبن طَرارا، ابوالفرج مُعافي بن زکريا بن يحيي بن حميد بن رجا حماد بن داوود جريري قاضي نهرواني

نام: معافي

نام پدر: زکريا

کنيه و لقب: ابوالفرج / ابوالفتح

اسم اشهر: ابن طرارا

سال و محل تولد: 7 رجب 305 ق [ن.م]

سال و محل وفات: ذيحجه 390 ق، نهروان

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: حديث، قرائت، ادب، فقه و لغت

استادان: ابوالقاسم عبدالله بن محمد بغوي، ابوبکر عبدالله بن ابي داوود سجستاني، ابومحمد يحيي بن محمد بن صاعد، قاضي محاملي، محمد بن احمد بن ابي الثلج، محمد بن همام اسکافي، احمد بن محمد بن سعيد ابن عقده، ابن شنبوذ، ابوعيسي بکار، ابومزاحم خاقاني، خضر بن حسين حلواني، ابوالقاسم بغوي، نفطويه و ديگر تلامذه ي محمد بن جرير بن يزيد طبري.

مناصب و مقام ها: وي مدتي در باب الطاق بغداد نيابت منصب قضا را برعهده داشت.

سرگذشتنامه:

اصل خاندان معافي بنا به قراين مختلف از نهروان بود، ولي در مورد محل تولد او اطلاعي در دست نيست. با توجه به مشايخ بغداد در آن زمان مي توان نتيجه گرفت که وي پيش از دوازده سالگي در بغداد به تحصيل علم اشتغال داشته است. دانسته نيست معافي در چه زماني بغداد را به قصد نهروان ترک کرده، ولي وفات او در نهروان واقع شده است. نه تنها منابع شرح حالي معافي، بلکه بررسي مشايخ او نيز ثابت نمي کند که وي در طول عمر از عراق خارج شده باشد،‌ البته تنها يک سفر او به حجاز براي به جا آوردن مناسک حج گزارش شده است.

آثار:

دو کتاب التحرير و النقر و الحدود و العقود در اصول فقه جريري، الجليس الصالح الکافي و الانيس الناصح الشافي در ادب، شرح کتاب الجرمي در نحو، المحاورة في العربية، البيان الموجز عن علوم القرآن، المعجز در علوم قرآني و کتابي در علل قرائات و تفصيل در مورد وجوه آنها، تأويل القرآن، التفسير الکبير و الشافي في مسح الرجلين.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 133-132؛ ريحانة الادب، 4 / 256.

[21] صابي، ابراهيم بن هلال بن ابراهيم بن هدون يا زهرون

نام: ابواسحاق، حراني

نام پدر: هلال

کنيه و لقب:

اسم اشهر: صابي

سال و محل تولد: [ن.م] بغداد

سال و محل وفات: 348 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: تاريخ،‌ شعر، ادب، لغت، رياضيات و نجوم

مناصب و مقام ها: کتابت انشاء خليفه

سرگذشتنامه:

صناعت کتابت و انشا و ترسل او، بر کمالات ديگرش غالب بوده و در بغداد از طرف خليفه ي عباسي و سلطان عزالدوله ي بختيار بن معزالدوله، کتّاب انشاء و منش رسائل بود. در حين ترسل و کتابت مطلبي از وي درباره ي عضدالدوله صادر گرديد که سبب رنج خاطر و کينه و عداوت قلبي وي گرديد. وقتي عزالدولة در سال 367 هجرت مقتول و بغداد مسخر عضدالدوله گرديد دستور داد او را حبس و لگدکوب پاي پيلانش نمايند تا در سال 371 به خاطر شفاعت بعضي از خيرخواهان، از آن تصميم منصرف گرديد،‌ به شرط آنکه صابي نيز تاريخ دولت ديالمه را بنگارد. سپس صابي در زندان، تاريخ آن دولت را به نام عضدالدوله تأليف و به تاج المآثر موسوم گردانيد و وفات صابي در روز دوشنبه يا پنجشنبه دوازدهم شوال سيصد و هشتاد و چهارم هجرت در بغداد واقع شده و صاحب بن عباد، سيد رضي و مرتضي قصيده اي در مرثيه اش گفته اند.

آثار:

تاج المآثر، تاريخ تاجي و جواب سئوالات.

اضافات:

گويند مردم زبان طعن و ملامت به سيد رضي گشودند که مانند تو شريف قريشي را نشايد که کافري را مرثيه گفته باشي، در جواب گفت مرثيه ي من بر فضل و کمال اوست نه بر فوت جسد او. گويند قصيده ي سيد رضي حاوي 80 بيت مي باشد.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 413.

[22] حسن بن عبدالله بن مرزبان

نام: حسن

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوسعيد

اسم اشهر: سيرافي / شيخ الشيوخ

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 368 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: علوم قرآني، ادب،‌ لغت، شعر، رياضيات، کلام، فقه، حديث و خط ( خوشنويسي )

استادان: ابن السراج و ابن دريد

مناصب و مقام ها: قضاوت مذهب ابوحنيفه

سرگذشتنامه:

از اکابر علوم عربيه در نحو، لغت، شعر، رياضيات، فقه، حديث و علوم قرآني است. تمام فنون يادگرفته را در بغداد تدريس مي کرده و مدت پنجاه سال موافق مذهب ابوحنيفه با کمال درستکاري قضاوت نموده و فتوي داده و بر حکم و قضاوت خود اصلاً اجرتي نگرفته، بلکه اصلاً چيزي از کسي قبول نکرده و با دسترنج عمل کتابت امرار معاش مي کرد، او خط بسيار خوبي داشته و همه روزه ده ورق به اجرت ده درهم که مقدار مصارف ضروريات او بوده مي نوشته و پيش از نوشتن آن ده ورق به مجلس درس و قضاوت حاضر نمي شد. در تمامي آن پنجاه سال مقام قضاوت که مقامي سراپا تهمت است، اصلاً مورد طعن و ايرادي نبوده و خرده اي بر وي نگرفتند و علاوه بر مراتب علميه، بسيار عابد و زاهد بود و چهل سال روزه گرفته است. گويند او تأسف بسياري بر ايام جواني خوردني و هرگاه يکي از اقران خود را ديدي که زودتر پير شده تسليت يافتي.

آثار:

اخبار النحاة البصريين، الاقناع، الفات القطع و الوصل، دريديه، شرح مقصوره ي ابن دريد، صنعة الشعر و البلاغة‌، طبقات النحاة، المدخل الي کتاب سيبويه و الوقف و الابتداء.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 274.

[23] ابوعلي سينا

نام: علي

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوعلي، شيخ الرئيس

اسم اشهر: ابن سينا

سال و محل تولد: 370 ق، افشنه

سال و محل وفات: 428 ق، همدان

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فلسفه، منطق، طب، هندسه،‌ نجوم و لغت

استادان: ابوعبدالله ناتلي

شاگردان: ابوعبيد جوزجاني، بهمنيار بن مرزبان، ابن زيله و معصومي

همفکران و رقيبان: ابوريحان بيروني، ابوسهل مسيحي، ابونصر عراق، ابن الخمار و ابوالفرج بن الطيب

مناصب و مقام ها: وزارت

سرگذشتنامه:

ابن سينا در سوم ماه صفر سال 370 ق در افشنه يا خرميشن متولد شد. در بخارا به تحصيل علم مي پرداخت و در ده سالگي قرآن را حفظ کرد و در چهارده سالگي کتاب لغت عربي نوشت. وي در عنفوان شباب، نوح بن منصور پادشاه ساماني را معالجه کرد و از کتابخانه ي گرانبهاي او بهره ها برد. ابن سينا به تمام علوم بويژه طب، منطق و فلسفه احاطه داشت. از خراسان به اصفهان و سپس به همدان رفت و در آنجا به وزارت شمس الدوله رسيد. سال هاي آخر عمر خود را در اصفهان در حمايت علاءالدوله ماکويه گذرانيد.

آثار:

کتاب شفا دوره ي کامل منطق و فلسفه ي الهي و رياضي 18 جلد، کتاب قانون دوره ي کامل طب علمي و عملي در چهار جلد، الاشارات و التنبيهات و کتابهاي داوري، النجاة، در فلسفه در سه جلد، المبداء و المعاد، لسان العرب، دانشنامه ي علايي ( در منطق و طبيعيات و الهيات به فارسي ) و مباحثات، الحکمة المشرقية. بسياري از کتاب هاي او چاپ شده است.

منابع و مآخذ:

فرهنگ دانستي ها ( فيلسوفان ايران ) ص 136؛ دائرة المعارف تشيع، 1 / 33؛ کارنامه ي انجمن آثار ملي، 83-159؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 1-130

[24] ابوعلي فارسي، حسن بن علي بن احمد بن عبدالغفار بن محمد بن سليمان بن ابان فَسَوي فارسي

نام: حسن / حسين

نام پدر: علي / احمد

کنيه و لقب: ابوعلي، فَسَوي

اسم اشهر: ابوعلي فارسي

سال و محل تولد: 288 ق، فساي فارس [ن.م]

سال و محل وفات: 377 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه / معتزلي

رشته ي علمي و تخصص: ادب، لغت و قرائت

استادان: ابن سراج، ابوبکر بَسْرَعان، اخفش، ابواسحاق زجاج، ابوبکر خياط و ابن دريد ابوبکر بن مجاهد

شاگردان: ابن جني، ابوالقاسم تنوخي، علي بن عيسي ربعي، ابوطالب عبدي، ازهري، جوهري، عبدالملک بن بکران نهرواني، ربعي، ابن قارح، ابوالحسين محمد بن حسين بن عبدالوارث، صاحب بن عباد، شريف رضي و عبدالله بن احمد فزاري

همفکران و رقيبان: ابن خالويه و ابوطيب متنبي از رقيبان ابوعلي فارسي در دربار سيف الدوله ي حمداني بودند.

سرگذشتنامه:

او در فسا زاده شد. پدرش ايراني و مادرش عرب و از قبيله ي سدوس بن شيبان ( شاخه اي از ربيعة الفرس ) بود که به فارس مهاجرت کرده بودند، هر چند که برخي از معاصران، مادرش را ايراني دانسته اند. ابوعلي ظاهراً تحصيلات مقدماتي را در فسا گذراند و در همانجا در زبان هاي فارسي و عربي تبحر يافت. سپس در 307 ق براي ادامه ي تحصيل راهي بغداد شد. ابوعلي نزديک 30 سال در بغداد ماند و پس از کسب علم از استادان بنام آن روزگار، خود به زودي به مقام استادي رسيد و به تدريس علوم مختلف پرداخت. مجالس درس وي در بغداد سخت مورد توجه قرار گرفت و شاگرداني از اطراف و اکناف به مجالس درس وي روي آوردند. ابوعلي تاحدي شهرت خود را مديون شاگردان خويش است، زيرا بسياري از آنان پس از کسب فيض از او به نقاط مختلف سفر کردند و آثار او را در شرق و غرب منتشر ساختند. ابوعلي گاه و بيگاه از بغداد به فارس سفر مي کرد. وي علاوه بر بغداد، به شهرهاي بسياري از جمله بصره، واسط، موصل، حلب و دمشق نيز سفر کرد. ابوعلي فارسي در 341 بغداد را به قصد موصل ترک کرد. در موصل با ابن جني که در آن هنگام 20 سال بيش نداشت و در جامع موصل به تدريس نحو مشغول بود، آشنا شد. هنوز يک سال برنيامده بود که ابوعلي موصل را ترک گفت و پس از اقامتي کوتاه در طرابلس و معرة النعمان همراه ابن جني به حلب نزد سيف الدوله ي حمداني رفت. ابوعلي حدود 5 سال در دربار سيف الدوله ماند و در اين دوران در مجالس و محافل علمي و ادبي که بيشتر در حضور سيف الدوله تشکيل مي شد، بارها با متنبي و به ويژه با رقيب سرسختش ابن خالويه به مناظره پرداخت و برتري خود را در نحو و لغت به اثبات رسانيد. سرانجام اين رقابت ها به خصومت تبديل شد و ابن خالويه که در دربار سيف الدوله نفوذ بيشتري داشت فائق آمد. ابوعلي به ناچار سرانجام در 347 ق حلب را ترک گفت. سپس به فارس رفت و مصاحب عضدالدوله ي ديلمي گرديد و چنان منزلت يافت که عضدالدوله مي گفت: من غلام ابوعلي فَسَويم در نحو. ابوعلي پس از الحاق بغداد به قلمرو عضدالدوله به بغداد بازگشت. وي بقيه ي عمر را در بغداد به تدريس گذراند و تنوخي در اواخر عمر ابوعلي، يعني سال 375 ق شاگرد وي بوده است.

آثار:

المسائل البصريات، البغداديات، الحلبيات، الايضاح و التکمله و الحجة.

آثار چاپي: ابيات الاعراب، اقسام الاخبار، الايضاح العضدي، الحجه في علل القراءات السبع، الشعر يا شرح الابيات المشکله الاعراب، المسائل العسکريات، المسائل العضديات و المسائل المشکلة المعروفة بالبغداديات يا المسائل البغداديات.

آثار خطي:

اعراب القرآن، الاغفال، الاوليات في النحو، التذکرة في العربية، التعليق علي کتاب سيبويه، المسائل المنثورة، المسائل الشيرازيات.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 52؛ دايرة المعارف تشيع، 1 / 425.

[25] ابوعلي مسکويه، احمد بن محمد بن يعقوب

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوعلي مسکويه يا ابن مَسْکَوَيْه

اسم اشهر: خازن، ابن مسکويه

سال و محل تولد: 325 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 421 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: ادب، اخلاق، کتابداري و طب

استادان: ابوالفرج اصفهاني

مناصب و مقام ها: وزارت

سرگذشتنامه:

ابن مسکويه وزير مهلبي بوده و چون مهلبي درگذشت، نزد ابوالفضل محمد بن حسين معروف به ابن العميد رفت. ابن العميد وزير رکن الدوله ابوعلي حسن بن بويه ي ديلمي پدر عضدالدوله بود. ابن مسکويه هفت سال پيش او به عزت و احترام مي زيست و خازن کتابخانه ي او شد. پس از آنکه ابوالفضل بن العميد به سال 360 درگذشت. ابن مسکويه به خدمت ابوالفتح علي بن محمد بن العميد بود تا اينکه رکن الدوله به سال 366 وفات يافت و ابن العميد وزارت پسرش مؤيدالدوله را برعهده گرفت. اما چندي نگذشت که مؤيدالدوله بر ابن العميد خشم گرفت و کار به زندان و سرانجام به قتل ابن العميد به سال 372 ق. کشيد. ابن مسکويه به خدمت عضدالدوله و صمصام الدوله ي ديلمي هم رسيده است و به طور کلي در دربار آل بويه مقام و منزلت او والا بوده، تا جايي که خود را از صاحب بن عباد وزير دانشمند و اديب معروف کمتر نمي دانست.

آثار:

الفوز الاصغر، الفوز الاکبر، تجارب الامم و تعاقب الهمم، تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق و جاويدان خرد.

اضافات:

درباره ي تحصيلات و استادان او نيز چندان چيزي نمي دانيم، همين اندازه معلوم است که وي تاريخ طبري را پيش ابوبکر احمد بن کامل قاضي ( م 350 ) خوانده است و در علم حديث نيز از او مقدار زيادي کسب کرده است. علوم اوايل را نيز به ويژه نزد حسن بن سوار معروف به ابن خمار ( م 420 ) خواند که در علوم يوناني به ويژه منطق و طب دانشمند بود، چنانکه او را بقراط ثاني مي گفته اند. اقوي دليل و روشن ترين برهان در اينکه او شيعه است، اين است که در کتاب تهذيب الاخلاق در بحث شجاعت، نام حضرت علي را با احترام تمام ياد کرده است و از سر اعتقاد تام مي گويد: سخن امام را که از عين شجاعت سرچشمه مي گيرد، بنيوش که ياران خويش را گفت: « اگر کشته نشويد هم خواهيد مردن و سوگند به آن کسي که جان پسر ابوطالب به دست اوست که هزار ضربت شمشير بر سر از مردن در بستر خوشتر است ». اعتبار ويژه ي او در فلسفه ي اسلامي به خاطر نوشتن نخستين کتاب مدون اخلاق است که حاوي اقوال گذشتگان و سرمشق نگارش در علم اخلاق براي آيندگان است.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 367، تاريخ الحکماي قفطي، 352.

[26] خوارزمي، جمال الدين ابوبکر محمد بن عباس

نام: محمد

نام پدر: عباس

کنيه و لقب: ابوبکر طبرخزي، جمال الدين

اسم اشهر: خوارزمي

سال و محل تولد: 323 ق، خوارزم

سال و محل وفات: 383 ق، نيشابور

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر، لغت و نسب شناسي

سرگذشتنامه:

پدرش از مردم خوارزم و مادرش خواهر ابوجعفر محمد بن جرير طبري ( م 310 ق ) بود. از اين رو به طبرخزي نيز آوازه داشت. وي در زادگاهش برآمد و پيش از سال 352 ق از آن شهر بيرون رفت. يک چند در شام سکني گزيد و به دربار سيف الدوله ي حمداني راه يافت. خوارزمي از دربار سيف الدوله به بخارا نزد بوعلي بلعمي ( م 383 ق ) وزير سامانيان رفت، اما ميان آن دو اختلاف درگرفت و ابوبکر، وزير را هجو گفت و از اين شهر به نيشابور کوچيد و در سلک نزديکان اميرابونصر احمد بن علي ميکالي درآمد و او را ستود. سفري به سيستان کرد و ظاهر بن محمد ابي تميم ( م 359 ق ) امير آن ولايت را مدح گفت و اما پس از آنکه از ظاهر روي گردانيد، به هجو او پرداخت و به فرمان امير به زندان افتاد. پس از رهايي سفري به غرچستان (7) کرد و سرانجام راهي دربار ديلمان شد. وي در ارجان با صحاب بن عباد ( م 385 ق ) آشنايي يافت و از نزديکان وي گشت. هنگامي که خوارزمي، ابوالطيب متنبي را که پيش از آن در دربار سيف الدوله با او آشنايي داشت ستود، صاحب از او برنجيد و خوارزمي پايگاه بلند خود را نزد وزير از دست داد. سال هاي آخر زندگي خوارزمي در نيشابور گذشت.

آثار:

ديوان شعر، رسايل و رسم المعمور من البلاد.

آثار چاپي:

مفيد العلوم و مبيد الهموم.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 7 / 302؛ ريحانة الادب، 1 / 425.

[27] حاتمي، ابوعلي يا ابوعبدالله محمد بن حسن بن مظفر بغدادي

نام: محمد

نام پدر: حسن

کنيه و لقب: ابوعلي يا ابوعبدالله

اسم اشهر: حاتمي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 388 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: ادب، لغت

استادان: ابن دريد، ابوعمر و زاهد غلام ثعلب

شاگردان: قاضي تنوخي

سرگذشتنامه:

از دوران کودکي و جواني وي اطلاعي در دست نيست، ولي از آنچه مضبوط است، برمي آيد که در بغداد مشغول تدريس بوده و قاضي تنوخي و ديگر اکابر وقت در حوزه ي درس وي حاضر مي شدند.

آثار:

حلية المحاضرة و رساله ي حاتميه در عيوب و نواقص و سرقات اشعار شاعر معاصرش متنبي

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 296.

[28] فارسي، حسن بن احمد يا حسن بن علي بن احمد بن عبدالغفار بن محمد بن سليمان بن ابان

نام: حسن

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوعلي

اسم اشهر: فارسي / ابوعلي فارسي / فَسَوي / شيرازي

سال و محل تولد: 288 ه‍، فسا در توابع شيراز

سال و محل وفات: 377 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: معتزلي

رشته ي علمي و تخصص: ادب، حديث، لغت و نجوم

استادان: زجاج و ابن السراج

شاگردان: سيد رضي، ابن جني و علي بن عيسي ربعي

سرگذشتنامه:

او مدتي سياحت کرد و يک چندي در حلب نزد سيف الدوله بن حمدان بود و بارها با ابوالطيب متنبي ملاقات و مباحثه نمود و عاقبت به بلاد فارس رفت و در دربار عضدالدوله ي ديلمي قربي به سزا يافت و به مقامي عالي رسيد و کتاب ايضاح را براي او تأليف کرد. عضدالدوله با آن همه اقتدار و عظمت که خود در شمار علماي نحو و ادب و فنون عربيه است گفته است که من در نجوم، غلام ابوالحسين رازي صوفي و در نحو غلام ابوعلي مي باشم.

آثار:

ابيات الاعراب، الاغفال في ما اغفله الزجاج من المعاني، تفسير القرآن، حاشيه ي کتاب سيبويه، الحجة في القرائات، شرح ابيات ايضاح، العوامل المأة، مختصر عوامل الاعراب، المسائل العسکريات، المسائل القصريات، المسائل الکرمانيات، المسائل المجلسيات و المقصور و الممدود.

آثار خطي:

اعراب القرآن، الاوليات، الايضاح، التذکرة و التکلمة در نحو.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 171.

[29] حسن بن عبدالله بن سعيد بن زيد بن حکيم لغوي

نام: حسن

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابواحمد

اسم اشهر: عسکري

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 382 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: ادب، حديث و لغت

سرگذشتنامه:

نوادر بسياري بدو منسوب و صاحب بن عباد وزير معروف ديالمه به مجالست و ملاقات وي راغب و محبت هاي بسياري درباره ي او داشته، ولکن وسايل ملاقات فراهم نمي شده تا آنکه در عسکر مکرم که مولد و وطن ابواحمد بوده، اختلافي بهم رسيده و صاحب فرصت را غنيمت شمرده و در باطن ملاقات ابومحمد را در نظر داشته و از مؤيدالدوله ابن بويه درخواست نمود که اسکات غائله را به عهده ي خود صاحب موکول دارد. پس، بعد از ورود به آن شهر انتظار داشت که ابومحمد پيش وي رفته و مراسم ملاقات را معمول دارند، لکن ابواحمد به عذر پيري و ناتواني از رفتن به محضر وزير امتناع نموده، پس آن وزير نامه اي بدو نوشته و با شعر با هم مکاتبه کردند. پس از آنکه صاحب جواب را ديد، از تضايف آن بيت که از اشعار صخر بن عمر و بن شريد برادر خنس شاعره ي مشهوره است، در شگفت شده و گفت اگر مي دانستم که اين بيت به دست ابواحمد رسيده هر آينه اشعار خود را بدان قافيه نمي نوشتم.

آثار:

الحکم و الامثال، الزواجر و المواعظ، علم المنطق و المختلف و المؤتلف.

آثار چاپي:

التصحيف و التحريف، تصحيفات و المحدثين في غرائب الحديث.

آثار خطي:

الاوائل

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 86، دهخدا، 10 / 15885.

[30] ابن مغربي، حسين بن علي بن حسين

نام: حسين

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ذوالجلالتين

اسم اشهر: المغربي / ابوالقاسم مغربي

سال و محل تولد: 370 ق، مصر

سال و محل وفات: 418 ق، بکر

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: ادب، منطق، تاريخ، لغت و سياست

استادان: جعفر بن حنزابه ي وزير، حافظ ابوذر، محمد بن حسين تنوخي و احمد بن ابراهيم بن فراس

مناصب و مقام ها: وزير مغربي

سرگذشتنامه:

زادگاهش مصر است. تاريخ ولادت و تحصيلات وي در خردسالي ( که از نوشته ي پدرش در پشت کتابي نقل شده ) نشان مي دهد که او تا 14 سالگي قرآن و مباني دانش هاي رايج زمان را از نحو و لغت و حساب و جبر و مقابله به خوبي فراگرفته و پيش از 17 سالگي، کتاب اصلاح المنطق را تلخيص و تهذيب کرده بوده است. وقتي پدر و عمو و دو برادر ابن مغربي توسط الحاکم کشته شدند، ابن مغربي از مصر به شام گريخت و به حسان به مفرج بن جراح از سران قبايل بدوي آنجا پناهنده شد. در حمله به يکي از سرداران فاطمي، حسان پيروز شد و بر رمله دست يافت و چون خصومت آنان با خليفه اين گونه فاش شد، ابن مغربي ايشان را به گرايش و بيعت با اميرمکه، ابوالفتح حست بن جعفر علوي و انتخاب او به امامت توصيه کرد و براي اين منظور خود به مکه رفت و با بني حسن همداستان شد. ابن مغربي به بغداد نزد فخرالملک وزير آل بويه رفت. چون خبر به القادر بالله خليفه ي عباسي رسيد، او را به اخلال در دولت عباسي متهم کرد و از فخرالملک خواست که وي را از خود دور کند. فخرالملک نپذيرفت و او را در سفر واسط با خود برد. چون فخرالملک کشته شد، ابن مغربي براي خشنودي خليفه به بغداد بازگشت، اما اندکي بعد به موصل رفت. وقتي به موصل رسيد، ابوالحسين بن ابي الوزير کاتب قَرْواش از امراي بني عقيل موصل درگذشت و او به جاي ابوالحسن کتابت آن امير را برعهده گرفت. گفته اند چون او مرگ خود را نزديک ديد، سفارش کرد جنازه اش را در آستانه ي حضرت علي (عليه السلام) دفن کنند. تدبير او براي حمل بي مانع و محترمانه ي تابوتش در اين راه طولاني حاکي از تبحر او در تمهيدات وزيرانه است.

آثار:

اخبار بني حمدان و اشعارهم، اختصار غريب المصنف، اختيار شعرابي تمام، اختيار شعر البحتري، اختيار شعر المتنبي و الطعن عليه، الالحاق بالاشتقاق، املاءات، خصائص علم القرآن، ديوان شعر، رسالة في القاضي و الحاکم، الشاهد و الغائب، العماد، فضائل القبائل، المأثور من ملح الخدور، ادب الخواص في المختار من بلاغات قبائل العرب و اخبارها و انسابها و ايامها و الايناس.

آثار خطي:

رسالة في السياسة، اختصار اصلاح المنطق في اللغة، اختيار يا مختصر الاغاني ابوالفرج اصفهاني، سيرة النبي و السياسة.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 177.

[31] عبدالسلام بن حسين بن محمد بن عبدالله بصري

نام: عبدالسلام

نام پدر: حسين

کنيه و لقب: ابواحمد، اديب

اسم اشهر: بصري

سال و محل تولد: 329 ق

سال و محل وفات: 405 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: ادب، لغت و قرائت

استادان: ابوعلي فارسي، سيرافي، محمد بن عمران، احمد بن عبدالله بن جلين، رواق دوري و محمد بن اسحاق بن عباد تمار

شاگردان: ابوالعباس النجاشي و احمد بن عبدون ( ابن الحاشر )

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 3 / 267.

[32] عبدالقاهربن عبدالرحمن شافعي اشعري

نام: عبدالقاهر

نام پدر: عبدالرحمن

کنيه و لقب: ابوبکر

اسم اشهر: جرجاني

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 471 ه‍ يا 474 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: ادب و لغت

آثار:

اعجاز القرآن صغير، اعجاز القرآن کبير، التلخيص در علم معاني، الجمل، شرح الفاتحه، العروض، العمدة، المغني، المفتاح في شرح الصحاح، المقصد، اسرار البلاغة، دلائل الاعجاز و العوامل المأة.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 259.

[33] محمد بن عبدالله اصفهاني

نام: محمد

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوعبدالله

اسم اشهر: خطيب اسکافي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 420 يا 421 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: ادب و لغت

سرگذشتنامه:

او با صاحب بن عباد مصاحبت داشته و در ري خطيب بوده و صاحب گويد سه کس از اصفهان از علم به مقامي عالي رسيدند که خطيب اسکافي يکي از آن سه نفر بوده است.

آثار:

شواهد سيبويه، العزة، غلط کتاب العين، لطف التدبير في سياسة الملوک و نقدالشعر.

آثار چاپي:

درة التنزيل و غرة التأويل در آيات متشابهه و مبادي اللغة العربية.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 396.

[34] محمد بن جعفر بن محمد همداني وادعي

نام: محمد

نام پدر: جعفر

کنيه و لقب: ابوالفتح

اسم اشهر: مراغي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 377 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: ادب و لغت

سرگذشتنامه:

در نحو و لغت از جمله ي وجوه و اعيان بغداد بود.

آثار:

الاستدراک، اسماء البلدان، البهجة، الخليلي در امامت، ذکر المجاز من القرآن و مختار الاخبار.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 4.

[35] مطرز، محمد بن عبدالله الواحد بن ابي هاشم

نام: محمد

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوعمر / ابوعمرو،‌ زاهد

اسم اشهر: مطرز / غلام ثعلب / صاحب ثعلب

سال و محل تولد: - ابيورد

سال و محل وفات: 344 يا 345 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: ادب، لغت و حديث

استادان: ثعلب نحوي

سرگذشتنامه:

باري، محمد حديث و فن اعراب و لغت را متقن ساخته او را در قوه ي حافظه و کثرت احاطه به لغت از نوادر عصر مي شمارند. کثرت حفظ و استحضار ذهن او موجب حيرت بود با اين همه مشايخ حديث، روايات او را تصديق کرده و اسنادش را توثيق مي نمايند. في الجمله گويند که طينت مطرز يا محبت معاويه و عداوت حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) سرشته و يک جزوه در فضائل معاويه نوشته و هر کسي را که براي درس خواندن نزد او حاضر شدي، نخست به قرائت همان جزوه الزامش کردي، ولکن از رياض العلما امامي بودن وي منقول و از علي بن طاوس نيز نقل است که در کتاب سعد السعود، مقداري از روايات مطرز را که در مناقب اهل بيت (عليهم السلام) است مذکور داشته است و در تنفيح المقال مجهول الحاش شمرده است.

آثار:

اخبارالعرب، اسماء الشعراء و تفسيرها، الساعات، شرح الفصيح، الشوري، العشرات، فائت الجمهرة، فائت المستحسن، القبائل، النوادر و اليواقيت.

آثار خطي:

العشرات.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 33.

[36] علم الهدي موسوي، علي بن ابي احمد حسين طاهر بن موسي بن محمد بن موسي بن ابراهيم بن امام موسي بن جعفر الصادق (عليه السلام)

نام: علي

نام پدر: ابي احمد

کنيه و لقب: ابوالقاسم / ابوالثمانين، ثمانيني / ذوالثمانين / ذوالمجدين / شريف / سيد مرتضي

اسم اشهر: شريف مرتضي / سيد مرتضي / علم الهدي موسوي

سال و محل تولد: 355 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 436 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه ي اثني عشري

رشته ي علمي و تخصص: کلام، حکمت، تفسير، ادب ( نحو )، لغت، فقه، حديث، رجال و شعر

استادان: شيخ مفيد، ابن نباته و شيخ حسين بن بابويه

شاگردان: شيخ طوسي، قاضي ابن البراج، ابوالصلاح حلبي، ابوالفتح کراجکي و سلارين عبدالعزيز ديلمي

مناصب و مقام ها: اميرالحاج، نقيب الاشراف و قاضي القضاة

سرگذشتنامه:

او از نسل امام موسي کاظم و مادرش نيز فاطمه دختر حسين بن احمد بن ناصرالحق بود. علم الهدي مدت سي سال امير حاج و حرمين و نقيب الاشراف و قاضي القضاة بود. علامه حلي در کتاب الخلاصه مي گويد: او رکن اماميه و معلم آنها بود و مصنفات او تا آن زمان مورد استفاده ي پيروان اماميه بوده است. وي مردي کريم النفس و با شهامت بود و ثروتي بسيار نيز داشت. چنانکه در سفر حج از بغداد تا مکه در ملک خود منزل کرد و يک قريه نيز وقف کاغذ فقها کرده بود و هشتاد يا يکصد هزار تومان از مال شخصي خود مي خواست به خليفه بدهد تا مذهب شيعه را نيز رکن پنجم مذاهب رسمي بشمار آرند، ولي به علت عدم مساعدت شيعيان به اين هدف نرسيد. پس از وفاتش، کتاب هاي او را بالغ بر سي هزار دينار قيمت کردند. لقب « علم الهدي » بدين سبب است که ابوسعيد محمد بن حسين بن عبدالصمد وزير القادر بالله عباسي بيمار شد و بيماري او به طول انجاميد، تا آنکه اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) را به خواب ديد که به او امر مي کند به نزد « علم الهدي » برود تا براي او دعايي بخواند و شفا يابد. وي پس از بهبود جريان را به خليفه مي گويد. خليفه نيز وي را به قبول اين لقب ملزم مي گرداند. اما لقب ثمانيني از آن جهت است که اکثر منسوبات او بالغ بر هشتاد بود، چنانکه هشتاد سال و هشت ماه عمر کرد و بعد از وفات، هشتاد هزار کتاب از مصنفات و محفوظات و مقروئات به جا گذاشته است و لقب ذوالمجدين بسبب مجدت علم و نسب بود يا بسبب داشتن شرافت علم ديني و رياست دنيوي با هم.

آثار:

الانصاف، البرق في علم الادب، تتبع الابيات التي تکلم عليها ابن جني في ابيات متنبي، تفسير آيه ي « قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَاحَرَّمَ رَبُّكُمْ »، تفسير آيه « وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ »، تفسير آيه ي « لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيَما طَعِمُوا »، تفسير الخطبه الشقشقية و تفسير سورة الفاتحة و قطعة من البقرة.

آثار چاپي:

احکام اهل الآخرة، الامالي، الانتصار في ما انفردت به الامامية، انقاذ البشر من الجبر و القدر، الشهاب في الشيب و الشباب، غيبت امام، مسائل ابن صريه، تفسير القصيدة ابائية الحميرية، تفضيل الانبياء علي الملائکة، تقريب الاصول، جمل العقائد يا جمل العلم و العمل، جواب السؤال عن وجه تزويج اميرالمؤمنين بنته من عمر، جواب الملاحدة في قدم العالم، حجية الاجماع، الحدود و الحقايق، دُرر الفوائد، الذخيرة و الذريعة في اصول الشريعة، الرسالة الباهرة، الشافي شرح قصيدة ذهبية حميري، الصرفة في اعجاز القرآن، الطيف و الخيال، غررالفوائد و درر القلائد، الفصول المختارة من العيون و المحاسن، ماتفردت به الامامية من المسائل الفقهية، المجالس المحکم و المتشابه، المختصر، المرموق في اوصاف البروق، مسائل الآيات، مسائل الانفرادات، المسائل التباينات، المسائل الجرجانية، المسائل الحلبية الاولي و الآخرة، مسائل الخلاف در اصول فقه، مسائل الخلاف در فقه، المسائل الديلمية، المسائل الرازية، المسائل الرسية، المسائل الصيداوية، المسائل الطرابليسة الاولي و الاخره، المسائل الطوسية، المسائل المصرية الاولي و الاخيرة، المسائل المفردات در فقه، المسائل المفردات در فنون متفرقه، المسائل الموصلية الاولي و الثانية و الثالثة، مسائل ميافارقين، المسئلة الباهرة ( رساله ي باهره )، المصباح در فقه، المقنع در غيبت، المخلص در اصول فقه، المنع من تفضيل الملائکة علي الانبياء، الناصريات، النقض علي ابن جني في الحکاية و المحکي.

آثار خطي:

ديوان و تفسير القصيدة ابن ئية.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 116؛ لغت نامه ي دهخدا، ص 16059.

پي‌نوشت‌ها:

1. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده، موسوعه مصطلحات مفتاح السعاده و مصباح السياده في العلوم. تحقيق علي دحروج. بيروت، مکتبة لبنان ناشرون، 1998. ص 758.

2. عبدالغفور عطار. مقدمه صحاح جوهري ترجمه غلامرضا فدايي عراقي. تهران. کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شوراي اسلامي، 1377. صص چهار و پنج

3. همان، ص هفت

4. همان، ص 76

5. همان، ص شانزده

6. حسن انوشه. فرهنگنامه ادبي فارسي. تهران. سازمان چاپ و انتشارات 1376. صص 1401-1402

منبع مقاله :

فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول

لینک به دیدگاه

تصوف و عرفان در دوران حکومت آل بويه

03348.jpg

 

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي

 

 

 

 

 

 

عارفان در طريقه ي خود بر ذوق و اشراق براي کشف حقيقت تکيه دارند تا بر عقل و استدلال. صوفيه نيز کم و بيش چنين راهي را رفته اند. صوفيه جماعتي از مسلمانان بودند که پايه ي کار آنها بر مجاهدت نفس فردي استوار بود، و در علم بر معرفت مستقيم قلبي، صوفيه اين واژه را مشتق از صفا دانسته اند و برخي آن را به صفه ( صفه مسجد مدينه ) نسبت داده اند (1).

گفته اند تصوف عبارت است از تصفيه ي قلب از اخلاق بد و جدايي آن از صفات زشت و کشتن صفات بشري و دوري از دواعي نفساني و اتصاف بر صفات روحاني و توجه به علوم حقيقي و خيرخواهي براي همه ي مردم و وفاي در عمل حقيقةً و پيروي از شريعتِ نبوي (2) و به قول کرخي: تصوف عبارت است از اخذ حقائق و يأس از آنچه هست در نزد خلائق، آن کس که فقير نباشد در واقع صوفي نيست.

آغاز صوفي گري در اسلام به زماني برمي گردد که مسلمانان به زهد و ترک دنيا توجه کردند. ابن جوزي گويد: در زمان رسول خدا مسلمانان به ايمان و اسلام متصف بودند و گفته مي شد مسلم و مؤمن، سپس زاهد و عابد پديد آمد و گروه هايي به زهد و عبادت خو کردند و از دنيا بريدند و آن را براي خود طريقه اي ساختند. در هر حال اين وصف در زمان پيامبر اسلام نبود و تا قبل از قرن دوم هجري چنين گروه هايي با اين اوصاف به وجود آمدند. طاش کبري زاده در کتاب خويش از علومي چون « علم رياضة النفس و تهذيب الاخلاق » و « علم الزهد و الورع » و « علم الصبر و الشکر » و « علم المحبة و الشوق و الانس و الرضا » ياد کرده است. اين گروه در فهم قرآن، تأويل را بر توقف در ظاهر و تفسير آن ترجيح دادند. اين گروه سرگذشت مشايخ را بيش از تاريخ، آينه ي عبرت دانسته اند. موسيقي و سماع را صيقل جان شناخته اند و ذکر جلي و خفي و دعاي صبح و شام را آبشخور روح خويش ساخته اند و با اين رويه بر ادب و شعر تأثير فراوان گذاشته اند.

از نخستين مشايخ صوفيه بايد از زاهدان و پارسايان ياد کرد. از جمله ي آنان حسن بصري، حاتم اصم، ابراهيم ادهم و ابن سماک را مي توان نام برد. رابعه ي عدويه نيز نام آشنايي در اين زمينه است. بايزيد ( م 261 ق ) زهد را به تصوف اعتلا داد. حکيميان، سياريان و کراميان فرقه هاي صوفي در خراسان بودند و در عهد سامانيان و غزنويان به ويژه در نيشابور انتشاري قابل ملاحظه داشته اند.

گفتار و شطحيات آنان مناظرات و مشاجرات کلامي شديدي را به راه انداخت. يحيي بن معاذ رازي ( م 258 ق ) و ابراهيم خواص ( م 291 ق ) از کراميان بودند. حکيميان به حکيم ترمذي که هجويري آنها و سياريان را جزو گروه دهگانه ي صوفيه ياد مي کند، منسوب اند. ترمذي يک صوفي متفکر و عارفي محدث بود. حدود 126 عنوان کتاب به او منسوب است که بيشتر آنها از بين رفته است،‌ اما شصت رساله ي او باقي است و بعضي از آنها چاپ شده است.

ابوبکر وراق، مؤدب الاولياء شاگرد حکيم ترمذي، تعاليم او را نشر کرد. سياريان پيروان ابوالعباس سياري ( م 342 ق ) در مرو بودند. در زمان غزنويان که بازار شعر و مديحه سرايي رواج داشت، تصوف نيز با ترغيب ابوالحسن خرقاني و ابوسعيد ابوالخير راه رشد خود را مي پيمود. وقتي ميراث ستايشگري هاي عنصري و فرخي نصيب انوري و معزي شد، ميراث خرقاني و ابوسعيد نيز به قشيري و غزالي رسيد.

در حالي که علما و فقهاي نيشابور ابوسعيد و اصحاب او را در روزگار سلطان محمود به کفر و زندقه نسبت مي دادند، علماي بزرگ نيشابور و توس در زمان ملکشاه و سنجر به تصوف گراييدند و امثال امامُ الحرمين جويني و امام محمد غزالي در واقع صوفي از آب درآمدند (3).

بوسعيد يا بوسعيد مهنه يا پير مهنه سماع و قول و غزل را در خراسان بين صوفيه رواج داد. او در شعبان 440 ق مرد. صوفيان ميانه رو مانند قشيري با تندروي هاي او مخالف بودند. شعر صوفيانه ي فارسي مقارن اوايل قرن پنجم با ابوسعيد ابوالخير و ياران او در خراسان رواج تمام يافت. ابوعلي سينا با ابوسعيد ديدار داشته است (4). ابوعبدالرحمن سلمي در خراسان، نزديک به 30 جلد کتاب دارد که از آن شمار جز طبقات الصوفيه و تاريخ الصوفيه، تفسيري است بر قرآن به نام حقائق التفسير و يا تفسير اهل حقائق. طبقات الصوفيه مشتمل است بر اخبار و حکايات پنج طبقه از صوفيه شامل 103 تن. خواجه عبدالله انصاري آن را در مجالس خويش به زبان هروي املاء کرد و به طبقات الصوفيه هروي مشهور شد و اساس قسمتي از نفحات الانس جامي است. کشف المحجوب هجويري نيز که به شيوه ي رسائل قشيريه نوشته شده، اطلاعات خوبي درباره ي صوفيان به دست مي دهد. کشف الاسرار ميبدي حاوي بحث هاي عرفاني خواجه است. منازل السائرين و رساله ي صدميدان به فارسي که به منزله ي طرح مقدماتي منازل السائرين است، از شيخ هرات معروف است. مناجات نامه ي خواجه عبدالله انصاري بسيار شهرت دارد (5). تصوف در اوايل روزگار عباسي، در دوران سري سقطي، جنيد و حلاج در بغداد به اوج رسيد و با مرگ شبلي تقريباً پايان يافت. بعدها در زمان امام محمد غزالي و عبدالقادر گيلاني و سپس سهروردي دوباره احيا شد. در هر حال از صوفيان و زاهدان بغداد مي توان به سفيانِ ثوري ( م 161 ق )، عبدالله بن مبارک ( م 181 ق )، فضيل بن عباس ( م 181 ق )، فتح موصلي ( م 220 ق ) و سقطي اشاره کرد. جنيد ( م 297 ق ) خواهرزاده ي سري سقطي شهرت بيشتري دارد. ابوطالب مکي ( م 386 ق ) صاحب کتاب قوت القلوب في معاملة المحبوب جنيد را آخرين مظهر برجسته ي تصوف مي خواند و امام قشيري ( م 465 ق ) گفت که تصوف بعد از او مرده است. حلاج ( م 309 ق ) سرسلسله ي شهداي صوفيه نام گرفته است. پس از او عين القضاة همداني نيز در شمار او بود. در ميان صوفيانِ سده ي چهارم هجري ابوبکر شبلي ( 347-335 ق ) آوازه ي بلند يافت. او از شاگردان جنيد بود. تصوف بيشتر در ميان پيشه وران و بازاريان رونق يافت. تعاليم فارابي، ابن سينا و طريقه ي اخوان الصفا در نزديک کردن تصوف و فلسفه تأثير داشته است. در فارس افراد سرشناسي چون ابن خفيف / شيخ کبير ( م 371 ق ) آوازه اي تمام داشت. پس از او ابن بابويه شاگرد اوست که با ابوسعيد نيز صحبت داشته است. شيخ ابواسحاق کازروني ( 436 ق ) که ابراهيم بن شهريار نام داشت و به نام شيخ مرشد خوانده شده، سرسلسله ي کازرونيه است. حافظ ابونعيم اصفهاني دائرة المعارف بزرگي به نام حلية الاولياء و طبقات الاصفيا تهيه کرد. در همين زمان چند صوفي سوته دل در گوشه و کنار بودند که از آن جمله باباطاهر همداني و دو سه عارف ديگر است که در 447 ق با طغرل بيک سلجوقي در باب خضر همدان ملاقات داشته اند (6).

[1] ابن باکويه ي شيرازي، محمد بن عبدالله بن عبيدالله

نام: محمد

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابن باکويه، باباکوهي و باباي کوهي

اسم اشهر: ابن باکويه

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 428 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: تصوف

استادان: ابن باکويه در جواني در حلقه ي مريدان و شاگردان شيخ ابوعبدالله ابن خفيف درآمد.

سرگذشتنامه:

ابن باکويه از مشايخ بزرگ صوفيه در سده ي 4 و اوايل سده ي 5 ق است، ابن باکويه در جواني در حلقه ي مريدان و شاگردان شيخ ابوعبدالله بن خفيف درآمد و پس از وفات شيخ ( 371 ) به سير آفاق و سياحت کشورهاي مختلف پرداخت و حکايات و روايات بسياري در احوال و اقوال مشايخ صوفيه گرد آورد. او پس از سير و سياحت در کشورهاي شرقي اسلامي، سرانجام به نيشابور آمد و در خانقاه ابوعبدالرحمن سلمي اقامت گزيد و پس از مرگ سلمي ( 412 ق ) پير خانقاه او شد. ابن باکويه در نيشابور با ابوالقاسم قشيري و شيخ ابوسعيد ابوالخير مصاحب بوده است. ابن باکويه در علوم مختلف متبحر بوده و به ويژه در استماع و نقل حديث و آشنايي به حکايات و سيره هاي مشايخ طريقت شهرتي تمام داشته است.

آثار:

الحکايات، آثار منسوب به او: رساله اي درباره ي حسين بن منصور حلاج با عنوان بداية حال الحلاج و نهايته که لويي ماسينيون آن را به چاپ رسانده است، اخبار العارفين و ديوان شعري فارسي با تخلص شعري « کوهي » که در انتساب آن به ابن باکويه سخت جاي ترديد است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 91-3 / 92.

[2] ابن خفيف، ابوعبدالله محمد بن خفيف بن اسفکشاذ ( اشفکشار ) ضّبي

نام: محمد

نام پدر: خفيف

کنيه و لقب: ابوعبدالله، شيخ کبير

اسم اشهر: ابن خفيف

سال و محل تولد: در حدود 269 [ن.م]

سال و محل وفات: 371 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: تصوف

استادان: ابوالعباس احمد بن يحيي، مؤمل جصاص و جعفر حذاء عبدالله بن احد شارداني، عبدالله بن جعفر ارزکاني، ابراهيم بن روزبه، ابوالعباس بن سُريج و ابوالحسن اشعري

شاگردان: ابوالحسن ديلمي

سرگذشتنامه:

ابن خفيف در آغاز جواني ناگزير شد براي تأمين معاش خود و مادرش به کارهايي چون گازري و دوک تراشي و حقه گري بپردازد. وي سفرهاي زيادي به حجاز، عراق، شام و فلسطين داشت و چند بار حج گذارد. ابن خفيف از اواسط عمر در شيراز اقامت گزيد و تا پايان عمر به تعليم و ارشاد طالبان و مريدان اشتغال داشت. از زندگاني خصوصي او اطلاع چنداني در دست نيست. ابن خفيف از دوران نوجواني به سماع و گردآوري حديث شوق بسيار داشت و به گفته ي ديلمي هر شب چهل حديث مي نوشت. اغلب مؤلفاني که به ذکر احوال او پرداخته اند، از دانش او در علوم ديني و پايبنديش به احکام شريعت سخن گفته اند. سلمي او را « اوحد المشايخ في وقته » و « عالماً بعلوم الظاهر و علوم الحقائق » و متمسک به علوم شريعت در کتاب و سنت گفته است. انصاري گويد که او را « شيخ الاسلام » مي خوانده اند. در روز مرگش انبوهي عظيم از مردم حتي از يهود و نصارا و مجوس بر جنازه ي او حاضر شدند و صد بار بر وي نماز خوانده شد.

آثار:

ابن خفيف داراي تأليفات بسياري است، ليکن از آن مجموعه آثار، امروزه جز يکي دو رساله ي مختصر در دست نيست. فهرست ديلمي چنين است: الف- تأليافت مفصل: شرف الفقر، جامع ارشاد، الاستذکار، الفصول في الاصول، المنقطعين،‌ الجوع و ترک الشهوات، لبس المرقعات، الاعانة ( جنيد شيرازي: الاغاثة )، اختلاف الناس في الروح، المعراج و...

ب- تأليفات مختصر: الاقتصاد، اللوامع، المفردات، المشيخة ( جنيد شيرازي: اسامي المشايخ )، فضل التصوف، الفرق بين التقوي و التصوف و...

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 348-434.

[3] ابن نحوي، ابوالفضل يوسف بن محمد بن يوسف نحوي توزري تلمساني

نام: يوسف

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالفضل

اسم اشهر: ابن نحوي

سال و محل تولد: 433 ق [توزر]

سال و محل وفات: محرم 513 ق

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: عرفان

استادان: محمد بن ابي الفرج مازري، ابوالحسن علي بن محمد لخمي و ابوزکرياء شقراطيسي

شاگردان: ابوعبدالله محمد بن علي ابن رمامه، ابوعمران موسي بن حماد صنهاجي و ابومحمد عبدالله بن سليمان تاهرتي. همچنين ابن حرز هم از او بهره گرفته است.

سرگذشتنامه:

اصل او از توزر بود و در قلعه ي بني حماد اقامت داشت. وي براي کسب دانش به سجلماسه و فاس مسافرت هايي نمود و سپس به قلعه ي بني حماد بازگشت و در همانجا وفات يافت. بيشتر شهرت وي به فقاهت اوست که به گفته ي ابن ابار از تقليد دور بود و به اجتهاد تمايل داشته است. او در زندگي خود داراي شيوه اي زاهدانه بود، تا آنجا که برخي او را از رجال تصوف دانسته اند.

آثار:

اثر مهم باقيمانده از ابن نحوي که انتساب آن به وي مورد ترديد برخي از نويسندگان قرار گرفته، قصيده ي منفرج يا الفرج بعد الشدة مي باشد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 43.

[4] ابواسحاق کازروني، ابراهيم بن شهريار بن زاران فرخ بن خورشيد

نام: ابراهيم

نام پدر: شهريار

کنيه و لقب: ابواسحاق، شيخ مرشد

اسم اشهر: شيخ مرشد

سال و محل تولد: 352 ق، نورد کازرون

سال و محل وفات: 426 ق، نورد کازرون

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: عرفان، شعر، تفسير و حديث

سرگذشتنامه:

ابواسحاق در نورد کازرون متولد شد. پدر و مادر وي از زرتشتياني بودند که پيش از ولادت او اسلام آورده بودند. خانواده ي ابواسحاق بسيار تنگدست بودند و از او مي خواستند که براي تأمين معاش پيشه اي بياموزد، اما چون اشتياق او به فراگرفتن قرآن بسيار بود، عاقبت پدر و مادر و جدش پذيرفتند که او سحرگاهان پيش از رفتن به کار به درس قرآن رود. ابراهيم پس از تحصيل مقدمات علوم و مصاحبت با برخي از مشايخ فارس، بر آن شد که طريقت يکي از سه شيخ پرآوازه ي آن عصر را برگزيند و عاقبت از آن ميان به طريقت ابن خفيف روي آورد. روايت مسلمان شدن 24000 نفر از مردم کازرون به دست او اگرچه اغراق آميز مي نمايد، اما حاکي از محبوبيت وي در ميان پيروان اديان ديگر است. ابواسحاق در 388 ق همراه ابوبکر عباداني به سفر حج رفت و در راه نزد مشايخ و دانشمندان بصره، مدينه و مکه از جمله ابوالحسن علي بن عبدالله بن جهضم همداني به استماع حديث پرداخت و در مراجعت از مکه نيز همراه شيخ خويش، حسين اکابر بود. ابواسحاق مريدان بسيار داشت. محمود بن عثمان فهرستي طولاني از اسامي ايشان درآورده است. وي در ميان وزيران و منصبان نيز دوستداران و مريداني داشت، چنانکه اميرابوالفضل بن بويه ي ديلمي از جمله ي ايشان بود. ابواسحاق در پي بيماري سختي که چهارماه ادامه يافت، در نورد کازرون درگذشت. کراماتي که در زمان حيات و نيز پس از مرگ وي به او نسبت داده اند،‌حاکي از اعتقاد عامه ي مردم به اوست.

خواجوي کرماني مثنوي روضة الانوار را در مرقد ابواسحاق سرود. همچنين تربت شيخ را « ترياق اکبر » گفته اند. ابواسحاق خود از نفوذ معنوي خويش آگاهي داشت. چنانکه گويند وصيت کرده بود که، « هرگاه شما را حادثه اي پيش آيد، تعرض به صندوق تربت من کنيد تا آن بليّه مندفع گردد ».

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 171-5 / 172.

[5] ابوبکر اَبْهَري، عبدالله بن طاهر بن حارث طائي

نام: عبدالله

نام پدر: طاهر

کنيه و لقب: ابوبکر ابهري

اسم اشهر: ابوبکر ابهري

سال و محل تولد: [ن.م] ابهر

سال و محل وفات: 330 ق، ابهر

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: عرفان و تصوف

استادان: شيخ ري و قهستان و مظفر قرميسيني

سرگذشتنامه:

نسبت او به حاتم طايي مي رسد. ابهري با صوفيان بغداد هم ارتباط داشته، چنانکه از شبلي روايت حديث کرده و با جنيد و ابراهيم خواص صحبت داشته است. بسياري از بزرگان صوفيه ي ايران هم از صحبت وي بهره گرفته اند، از آن جمله مي توان شيخ ابوبکر فراء ابوالعباس بردعي صوفي که از وي روايت کرده است و نيز ابوالقاسم نصرآبادي را نام برد. ابوبکر سفري به مکه داشت و سفري ديگر به قزوين که در 328 ق انجام گرفت.

آثار:

کتاب يا نوشته اي به ابهري نسبت داده نشد، اما سخنان عارفانه ي او که متضمن تعليمات و آراي اوست، در بسياري از تذکره ها آمده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 240.

[6] ابوبکر طمستاني

نام: ابوبکر

نام پدر: -

کنيه و لقب: [ن.م]

اسم اشهر: [ن.م] طمستاني

سال و محل تولد: [ن.م] طمستان شهر کوچکي در چهار فرسخي فسا

سال و محل وفات: 340 ق، نيشابور

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: عرفان

استادان: شبلي و ابراهيم دباغ

سرگذشتنامه:

از تاريخ تولد و نام کامل او اطلاعي نداريم. وي در فارس با مشايخ آن ديار مصاحبت کرده و مورد تکريم آنان بوده است. وي در عبادت و شطح چنان بود که در پارس کس قوت سخن شنيدن او را نداشت. سخنان شطح آميز او سبب شد که مشايخ فارس از بيم آنکه مبادا به او آسيبي رسد، صلاح چنان ديدند که وي به خراسان رود و ظاهراً اين مهاجرت در اواخر زندگي او صورت گرفته است. وي در اين سفر مدت کوتاهي در اصفهان بود و سپس به نيشابور رفت. در اين شهر گوشه نشيني اختيار کرد و روزگار را به انزوا گذرانيد.

آثار:

ابوبکر طمستاني صاحب تأليفي نبود و منابع نوشته اي را به او نسبت نداده اند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 254-5 / 255.

[7] ابوالحسين بن هند، ابوالحسين علي بن هند قرشي فارسي

نام: علي

نام پدر: هند

کنيه و لقب: ابوالحسين

اسم اشهر: ابوالحسين بن هند

سال و محل تولد: [ن.م] فسا

سال و محل وفات: فسا [ن.م]

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: عرفان

استادان: وي از ابوبکر شبلي و او از جنيد اجازه ي ارشاد داشته است.

شاگردان: مؤمل جصّاص ( استاد ابن خفيف ).

سرگذشتنامه:

ابوالحسين از مردم فسا بود و در همان شهر درگذشت. وي مورد احترام مشايخ عصر خود بوده است و از وي نکات عرفاني و رموز الهي مي آموختند، چندانکه در مسائل عرفاني به او رجوع مي کرده اند. وي با ابن خفيف نيز ارتباط نزديک داشته است. اقوال ابوالحسين نمودار آراي عرفاني اوست که در بيشتر منابع معتبر ياد شده است. از سخنان وي چنين استنباط مي شود که اساس طريقت وي بر پايه ي زهد و تقوا بوده است. وي صفاي عبادات و معاملات را وابسته به صفاي معرفت در چهار چيز مي داند: معرفت خداوند، معرفت نفس، معرفت موت و معرفت امور بعد از موت. وي از عرفاي مشهور سده ي چهار قمري و از بزرگان مشايخ فارس بود.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 370.

[8] ابوطالب مَکّي، محمد بن علي بن عطيه

نام: محمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوطالب

اسم اشهر: ابوطالب مکي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 386 ق، بغداد

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: عرفان

استادان: وي صحيح بخاري را نزد ابوزيد استماع کرد و از عبدالله بن جعفر بن فارس اجازه ي روايت گرفت و از کساني چون ابوبکر آجري، علي بن احمد مصيصي، محمد بن عبدالحميد صنعاني و احمد ضحاک روايت مي کرد.

شاگردان: کساني که از وي روايت کرده اند عبارتند از: عبدالعزيز ازجي، محمد بن مظفر خياط

سرگذشتنامه:

با آنکه ابوطالب از مؤلفان مشهور صوفيه بوده است، اما آگاهي درباره ي زندگاني و احوال شخصي او بسيار اندک است. وي روزگاري به رياضت هاي سخت عمر مي گذرانده و روش وي در تصوف بر مجاهدت و رياضت نفس و بر زهد و تجرد مبتني بوده است. بعد از وفات ابوالحسن بن سالم در بصره،‌ ابوطالب به نشر آراي او پرداخت و زعامت مذهب سالميه را برعهده گرفت. وي نخست در بصره و سپس در بغداد به وعظ و تبليغ مشغول شد و مردم بسياري در مجلس او گرد مي آمدند، اما گه گاه در سخنان او نکات و تعبيراتي شنيده مي شد که با عقايد رايج مردم سازگار نبود و مورد انکار و انتقاد متشرعان قرار مي گرفت، چنانکه از او نقل کرده اند که مي گفت « ليس علي المخلوقين اضّر من الخالق » از اين رو به سخنان ناروا و بدعت آميز متهم شد و مردم از او روي گردان شدند و ناگزير تا پايان عمر ديگر مجلس نگفت.

آثار:

قوت القلوب في معاملة المحبوب، علم القلوب و المجمل المختصر

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 630-5 / 631.

[9] ابوعلي رودباري، محمد بن احمد ( احمد بن محمد ) بن قاسم

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوعلي

اسم اشهر: ابوعلي رودباري

سال و محل تولد: 322 ق [رودبار]

سال و محل وفات: [ن.م] مصر

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: تصوف، عرفان، فقه، ادب و حديث

استادان: جنيد، ابوالعباس ابن سُريج، ثعلب، ابراهيم چربي، ابوالحسن نوري، ابوحمزه بغدادي و ابوعبدالله بن الجلاء

شاگردان: ابوعلي کاتب بن عطا، محمد بن عبدالله رازي، احمد بن علي وجيهي، معروف زنجاني و ابن خفيف

سرگذشتنامه:

برخي مانند سمعاني، او را به رودبار در ناحيه ي طوس نسبت داده اند و برخي ديگر گفته اند که او منسوب به رودبار از نواحي بغداد بوده است. از انتساب او به رودبار در ناحيه ي جبال نيز سخن به ميان آمده است، با اينکه نمي توان در باب هيچ يک از اين موارد اطمينان حاصل کرد، اما تصريح به بغدادي بودن او در مآخذ اين احتمال را که وي از رودبار بغداد بوده است، تقويت مي کند. همچنين او را از تبار بزرگان و وزيران ايران عصر ساساني دانسته و سلسله نسبت وي را تا کسري رسانده اند. وي در بغداد از بزرگان صوفيه بهره گرفت، سپس راهي مصر شد و در همانجا سکني گزيد. ابوعلي علاوه بر مقام طريقتي، حافظ حديث، فقيه و اديب نيز بود. چنانکه او را به جامعيت در علم شريعت و حقيقت ستوده اند. ابوعلي رودباري در مصر درگذشت و در گورستان قرافه نزديک مزار ذوالنون مصري مدفون شد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 40.

[10] ابومحمد جعفر حَذّاء

نام: ابومحمد

نام پدر: [ن.م]

کنيه و لقب: ابومحمد، حذّاء

اسم اشهر: جعفر حذّاء

سال و محل تولد: [ن.م] شيراز

سال و محل وفات: 341 ق، شيراز

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: عرفان

استادان: ابوعمرو اصطخري

شاگردان: ابن خفيف

سرگذشتنامه:

او از مردم شيراز بوده و در محله ي باغ نو آن شهر به کفش دوزي مي پرداخته، از زندگي و نحوه ي سير و سلوک او اطلاع چنداني در دست نيست. ابومحمد در ميان اميران و وزيران آن عصر نيز مريداني داشته است. عضدالدوله ي ديلمي به او اعتقاد بسيار داشت و مريد وي بود. به ابومحمد کراماتي نيز نسبت داده اند که حاکي از اعتقاد مردم آن دوره به اوست. از او سخناني در موضوعات مختلف عرفاني برجاي مانده که در کتاب هاي تذکره و طبقات نقل شده است. ابومحمد در شيراز درگذشت و در قبرستان محله ي باغ نو به خاک سپرده شد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 211.

[11] احمد بن محمد دينوري

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالعباس، استونه

اسم اشهر: دينوري

سال و محل تولد: [ن.م]، [دينور]

سال و محل وفات: 340 / 366 / 367 ه‍، سمرقند

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: عرفان و حديث

استادان: ممشاد دينوري

سرگذشتنامه:

او به علوم ظاهري و باطني عالم، و بسيار عابد و زاهد و از مصاحبت مردم متنفر و مريد ممشاد دينوري بوده و از مصاحبت مشايخ ديگر نيز سود مي برده و در ميان اين طبقه به زهد و تقوي و کرامت معروف بوده و سال ها در دينور و بغداد و نيشابور مشغول ارشاد و عاقبت در سمرقند اقامت گزيده و به ارشاد و موعظه پرداخته است. وي از حسين بن سعيد روايت کرده و ابومحمد حسن بن حمزه حسين طبري از او روايت نموده است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 39؛ دائرة المعارف تشيع، 1 / 526.

[12] احمد بن محمد بن عبدالکريم

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالعباس

اسم اشهر: نصاب آملي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: اواخر قرن چهارم [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: عرفان و تصوف

سرگذشتنامه:

از بزرگان اهل حقيقت و مشايخ طريقت و در ميان اين طبقه به کرامات و خوارق عادات معروف و شيخ ابوسعيد ابوالخير مشهور هم در فنون طريقت بدو منسوب مي باشد و گويند که بي سواد محض و از علوم ظاهريه بي بهره بوده و با وجود اين در اثر فراست فوق العاده، غوامض مسائل هر فني را که سئوال مي کردند به آساني جواب داده و مشکلات اصول دين و دقائق توحيد را از وي استکشاف کرده و حل مي نمود.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 301.

[13] باباطاهر عريان

نام: باباطاهر

نام پدر: [ن.م]

کنيه و لقب: [ن.م]

اسم اشهر: باباطاهر عريان

سال و محل تولد: اواخر قرن چهارم

سال و محل وفات: [ن.م] همدان

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: عرفان و شعر

سرگذشتنامه:

باباطاهر عريان همداني با مسلک درويشي و فروتني که شيوه ي زندگي عارفان است، سبب شد تا وي گوشه گير گشته و گمنام زندگي کند و آنچه از حوادث زندگي او نقل شده، ملاقاتي است که گويا ميان او و طغرل شاه سلجوقي در سال 447 در همدان اتفاق افتاده است. از اين خبر برمي آيد که دوره ي شهرت او اواسط قرن پنجم است. او از سخنگويان صاحبدل و دردمند بوده و نغمه هايي که شاهد سوز دروني اوست، شاهد اين مدعاست. مجموعه ي کلمات قصار او به عربي، عقايد تصوف را در علم و معرفت و ذکر و عبادت و وجد و محبت در جمله هاي کوتاه و مؤثري بيان مي کند. مقبره ي او در همدان است. در اينکه بعضي او را معاصر سلاطين سلجوقي دانسته اند، خطاست، وي از قدماي مشايخ و معاصر ديالمه بوده است.

آثار:

علاوه بر ديوان، مجموعه ي کلمات قصار است که تاکنون چندين شرح بر آن نگاشته اند: 1- شرح عربي منسوب به عين القضاة همداني، 2- شرح عربي ديگري از قدما که شارح آن مجهول است، 3- دو شرح يکي به عربي و ديگر به فارسي از حاج ملاسلطانعلي گنابادي.

اضافات:

علت شيعي بودن او را دو بيتي زير مي دانند:

 

در آن روزي که ما را آفريدي *** به غير از معصيت چيزي نديدي

خداوندا به حق هشت و چارت *** زمو بگذر، شتر ديدي نديدي

 

که مراد او از هشت و چار دوازده امام است.

منابع و مآخذ:

دهخدا، 3 / 8-3815؛‌ دانشنامه جهان اسلام، 1 / 37-43.

[14] طاووس الحرمين

نام: اقبال

نام پدر: [ن.م]

کنيه و لقب: ابوالخير، طاووس الحرمين

اسم اشهر: طاووس الحرمين

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 383 يا 384 ق [مکه، مدينه]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: عرفان

سرگذشتنامه:

او بسيار زاهد و متقي بوده و چون خواجه و مالکش ورع، طاعت، زهد و رياضت او را مشاهده نمود، اصرار داشت که چيزي از وي درخواست نمايد، لکن اقبال هم امتناع داشته و اصلاً چيزي از وي نمي خواست. عاقبت بعد از الحاح بسيار گفت اگر مي خواهي مرا خالصاً لوجه الله آزاد کن. خواجه گفت که سالهاست ترا آزاد کرده ام و در حقيقت تو خواجه بوده و من بنده ي تو هستم. پس اقبال خواجه ي خود را وداع کرده و در بغداد به خدمت يکي از مشايخ رسيده و از طرف او به لقب طاووس الحرمين ملقب شده و به امر او به حجاز رفته و شصت سال در مکه و مدينه مجاورت گزيده و در تمامي عمر خود چيزي از کسي نخواسته تا در سال 383 يا 384 هجري قمري درگذشت.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 7.

[15] عبدالله بن محمد

نام: عبدالله

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابومحمد

اسم اشهر: راسبي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 367 ق، بغداد

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: عرفان

سرگذشتنامه:

او از مشاهير فضلاي قرن چهارم هجري و مولد و مسکن و مدفن او بغداد بوده و زمان مقتدر و چند خليفه بعد از او را درک کرد. از کلمات اوست در شرح محبت که گفته: المحبة اذا اظهرت افتضح فيها المحبّ و اذا کتمت قتل المحبّ ( عشق چون آشکار شود سر به رسوايي زند و چون ناگفته ماند عاشق را مي کشد )

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 64؛ دهخدا، 8 / 11706.

[16] نصرآبادي، شيخ ابوالقاسم ابراهيم بن محمد

نام: ابراهيم

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالقاسم

اسم اشهر: نصرآبادي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 367 يا 372 ه‍، مکه

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: تصوف

سرگذشتنامه:

او از شيخ شبلي جعفر بن يونس اجازه ي ارشاد داشته و خليفه ي وي بوده و در قريه ي نصرآباد اصفهان خانقاهي داشته که تاکنون باقي و به تکيه ميان ده نصرآباد معروف و مدفنش نيز به نوشته ي بعضي ها همانجا بوده است. بر طبق ظاهر کلمات بعضي ديگر، او در مکه مجاورت نموده و هم در آن ارض اقدس درگذشت.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 194.

[2] ابوالحسن عامري، محمد بن ابي ذر يوسف عامري نيشابوري

نام: محمد

نام پدر: ابي ذر

کنيه و لقب: ابوالحسن

اسم اشهر: ابوالحسن عامري

سال و محل تولد: 300 ق، نيشابور

سال و محل وفات: 381 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: فلسفه، منطق و عرفان

استادان: ابوزيد بلخي در فلسفه، ابوبکر قفال و ابوالفضل ابن عميد

شاگردان: ابوعلي مسکويه، ابوحيان توحيدي، ابوالقاسم کاتب، علي بن حسين هندو و ماني مجوسي.

سرگذشتنامه:

ابوالحسن در نيشابور زاده شد و در همانجا به تحصيل علوم ديني پرداخت و سپس به شامستيان از قراي بلخ سفر کرد. وي پس از مرگ استادش در آنجا، به بخارا بازگشت و از آنجا به چاچ رفت. او دوباره به بخارا بازگشت، سپس در فاصله ي سال هاي 342-352 ق در نيشابور رحل اقامت افکند. ابوالحسن در حدود 353 ق ساکن ري بود و در همانجا به تصنيف و تدريس اشتغال داشت. وي در ري از حمايت ابوالفضل ابن عميد وزير آل بويه و فرزند و جانشين او ابوالفتح برخوردار بود. دو گزارش از سفر او به بغداد يکي پيش از 360 ق و ديگري در 364 ق در تذکره ها آمده است. ابوالحسن عامري در بغداد با بي اعتنايي دانشمندان رو به رو شد و آزرده خاطر به زادگاه خود بازگشت.

آثار:

الاعلام بمناقب الاسلام، الامد علي الابد، انقاذ البشر من الجبر و القدر، التقرير لاوجه التقدير، السعادة و الاسعاد في السيرة الانسانية، الفصول في المعالم الالهية، القول في الابصار و المبصر و مجموعه اي از آثار متفرق او که با نام « الشذرات الباقية من مؤلفات العامري المفقودة » گرد آمده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 350-348؛ الامتاع، ابوحيان 1 / 36.

پي‌نوشت‌ها:

1. حسن انوشه. فرهنگنامه ادبي فارسي. تهران،‌ سازمان چاپ و انتشارات، 1376. ص 652.

2. فريدالدين عطار. تذکرة الاولياء تهران، دو جلد 1336. 2 / 35-36.

3. حسن انوشه، همان، ص 907.

4. همان، ص 906.

5. همان، ص 958.

6. همان، ص 960.

منبع مقاله :

فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول

لینک به دیدگاه

علم قرائت قرآن کريم در دوران آل بويه

03347.jpg

 

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي

 

 

 

 

 

 

قرائت عبارت از اختلاف مربوط به « الفاظ » و عبارات وحي از نظر تخفيف و تشديد و امثال آنهاست که از سوي قراء نقل شده است (1) و ابن جزري در تعريف قرائت گفته است: قرائت عبارت از علم به کيفيت اداي کلمات قرآن و اختلاف اين کيفيت است. اختلافي که به ناقل و راوي آن منسوب است (2). باز گفته اند که قرائت به کسر قاف و تخفيف راء، از نظر قراء عبارت است از اينکه قرآن کريم خوانده شود اعم از اينکه قرائت به صورت تلاوت، يعني پيوسته، يا به صورت اداء، يعني از طريق فراگيري و دريافت از مشايخ و اساتيد خوانده شود (3).

در هر حال با توجه به اين تعريف ها مي توان گفت که قرائت عبارت است از تفوه به الفاظ قرآن کريم به همان صورت و کيفيتي که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) تلفظ مي کرد يا عبارت است از خواندن و تلفظ الفاظ قرآن کريم به همان صورت و کيفيتي که در حضور رسول خدا خوانده مي شد و آن حضرت اين قرائت را تأييد مي کرد. بنابراين قرائت گاه از رهگذر سماع و شنيدن از شخص پيامبر و گاه از طريق نقل قرائت ديگران در حضور وي و تأييد آن حضرت به دست مي آيد.

اقسام قرائت را در وهله ي اول به دو قسم متواتر و صحيحه و صحيحه را به دو قسم جامع و شاذه تقسيم مي کنند. بخش جامع به مستفيضه و غير مستفيضه تقسيم مي شود.

هدف علم قرائت تحصيل ملکه جهت ضبط اختلافات متواتره است و فايده ي آن حفظ کلام خدا از تحريف و تغيير است. مبادي آن مقدمات مشهور يا روايت شده از افراد موثق در اين خصوص است (4).

قرائت قرآن، ادوار مختلفي را پشت سر گذاشته است. اين ادوار تاريخي در آغاز پيدايش، به صورت تعليم آيات و سور قرآني چهره نمود و در اين دوره مردم صرفاً براي يادگيري قرآن آن را قرائت مي کردند.

مرحله ي بعد، مرحله ي تلاوت بود که مردم به جهت دستيابي به ثواب، آن را قرائت مي کردند. مرحله ي ديگر، مرحله ي حفظ تمام يا قسمتي از قرآن بود. آنگاه مرحله ي روايت يعني اسناد قرائت به رسول مکرم اسلام، و سپس مرحله ي تخصص براي افرادي که در اين مرحله کار کرده و مهارت کسب نموده بودند رسيد و سرانجام به صورت فن و دانشي درآمد که داراي ضوابط و اصول و برخودار از آثار و مؤلفات و فراورده هايي از تحقيقات ارزنده شد و جزء شاخه اي از علوم قرآني قرار گرفت. تفصيل اين مطلب را در کتاب فهرست موضوعي نسخه هاي خطي عربي کتابخانه هاي جمهوري اسلامي ايران و تاريخ علوم و تراجم دانشمندان اسلامي ( علوم قرآني ) نگارش آقاي محمدباقر حجتي مي توان جستجو کرد (5).

در بين قاريان مشهور، قراء سبعه عبارتند از: ابوعبدالله نافع بن ابي نعيم مدني، عبدالله بن کثير مکي، عاصم کوفي، حمزه بن حبيب زيات کوفي، ابوالحسن کسائي کوفي، ابوعمرو بن علاء بصري و ابن عامر دمشقي. از اين قاريان افراد سرشناس ديگري روايت کرده اند که گاه از آنها به قراء عشره يا اربعه ي عشره ياد شده است (6).

نويسندگان کتاب ها و آثاري که در احتجاج بر قرائات تدوين شده عبارتند از: 1- ابوبکر محمد بن سري ( م 316 ق )، معاصر ابن مجاهد که فقط توانست احتجاج مربوط به قرآن، سوره ي فاتحه و جزئي از سوره ي بقره را به انجام برساند؛ 2- محمد بن حسن انصاري ( م 351 ق ) که کتاب السبعه بعللها الکبير را نوشت؛ 3- ابوبکر محمد بن حسن بن مقسم عطار ( م 362 ق ) که ابن نديم کتاب هاي زير را از او در احتجاج بر قرائات ياد کرده است: الف- کتاب احتجاج قرائات، ب- کتاب السبعه بعللها الکبير، ج- کتاب السبعه، الاوسط، د- کتاب الاوسط و ه‍- کتاب الاصغر؛ 4- حسين بن احمد خالويه ( 270 ق ) که کتاب الحجة في علل القرائات السبع را تأليف کرد و 5- ابوعلي. فارسي ( 377 ق ) که کتاب الحجة را در احتياج بر قرائات سبع نگاشت.

عده اي از دانشمندان کتاب الحجة ابوعلي فارسي را مختصر يا فشرده کرده اند. اينان عبارتند از: مکي بن ابي طالب ( م 437 ق )، اسماعيل بن خلف انصاري ( 455 ق ) و محمد بن شريح اشبيلي ( م 476 ق ). ابوعلي فارسي درصدد بود تا کتابي در احتجاج بر قراآت شاذ، تأليف کند، اما پيشامدهاي زمان به وي چنين فرصتي را نداد. شاگرد ابوعلي فارسي، يعني ابوالفتح ابن جني ( م 392 ق )، همين مطلب را در مقدمه ي کتاب المحتسب آورده و گفته است که: « من درصدد تحقق بخشيدن چنين هدفي برآمدم که استادم ابوعلي فارسي آهنگ آن داشت، ولي بدان توفيق نيافت و من با نگارش کتابي درباره ي قرائات شاذ آرزوي او را محقق ساختم (7) ».

شيوع پديده ي اختلاف قرائات به نيمه ي اول قرن اول هجري برمي گردد. عثمان بن عفان، مقري خاصي براي هر يک از بلاد تعيين کرد تا با مصحفي که براي آنها فرستاده بود، مردم را براساس آن متحد کند. فرستادگان عبارت بودند از:

1- عبداله بن سائب مخزومي ( م حدود 70 ق ) به مکه، 2- ابوعبدالرحمن سلمي ( م 74 ق ) به کوفه، 3 - عامر بن عبدقيس ( م حدود 55 ق ) به بصره، 4- مغيره بن ابي شهاب مخزومي ( م هفتاد و اندي پس از هجرت ) به شام و سرانجام زيد بن ثابت ( م 45 ق ) به عنوان مقري مدينه. اين کار در سال بيست و پنجم يا سي ام هجري اتفاق افتاد.

عثمان دستور داد تا مصحف هاي امام بر طبق قراآت گوناگون و معتبر با رسم الخط هاي مختلف نگارش شود، همچنين دستور داد که پاره اي از حروف و کلمات قرآن به صورتي نگارش يابد که در آن کلمه بتواند پذيراي وجوه مختلف قرائت باشد. درباره ي شمار مصاحفي که عثمان دستور نوشتن آنها را صادر کرد،‌ اختلاف نظر ديده مي شود، اما آنچه مشهور است به پنج عدد مي رسد و سيوطي نيز اين عدد را به سخاوي در کتاب الوسيله، شرح الرائيه که معروف و موسوم به القيله بوده نسبت داده است. هدف عثمان در نگارش مصاحف متعدد اين بوده است که مسلمانان در تلاوت قرآن کريم بر سر قراآت معتبر متحد شوند. باقلاني در کتاب الانتصار گويد: « هدف عثمان با هدف ابوبکر در جمع قرآن ميان دو لوح متفاوت بود. عثمان با اين هدف دستور جمع و تدوين قرآن کريم را صادر کرد تا مردم را بر قراآتي که نقل آن از نبي اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ثابت و معروف بود،‌متحد سازد و ساير قراآت را ملغي و مردود نمايد و به اتفاق مهاجرين و انصار مردم را به يک مصحف وادارد. زيرا اختلاف اهل عراق و شام درباره ي پاره اي از کلمات و حروف قرآن کريم بسيار جدي و خطرناک بود. احتمالاً اختلاف هاي ميان مردم عراق و شام منشأ انتشار « قراآت شاذ » است (8). در هر حال قراء معروف در مدينه، مکه، کوفه، بصره و شام هر يک براي خود عنوان و اهميتي داشتند. اکثر مورخان بر اين هستند که اولين کتاب تأليف شده از قراآت توسط ابوعبيد قاسم بن سلام ( م 224 ق ) است. بعضي آن را به ابوحاتم سجستاني ( م 225 ق ) نسبت مي دهند و سيد حسن صدر صاحب کتاب تأسيس الشيعه لعلوم الاسلام آن را به ابان بن تغلب ( م 141 ق ) منسوب و آن را از قول ابن نديم نقل مي کند (9).

[1] ابن حَبَش، ابوعلي حسين بن محمد دينوري

نام: حسين

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوعلي، دينوري

اسم اشهر: ابن حبش

سال و محل تولد: بيش از 300 ق [دينور]

سال و محل وفات: 373 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: قرائت

استادان: عباس بن فضل بن شاذان رازي و ابوبکر ابن مجاهد

شاگردان: وي شاگردان بسياري داشته که يکي از آنها به نام ابوالعلا در کتاب ذکر شده است.

سرگذشتنامه:

از جزييات زندگي وي چيزي نمي دانيم، تنها مي توان گفت او براي استماع از ابويعلي موصلي ( م 307 ق ) و عباس رازي ( م 310 ق ) مي بايست پيش از سال 300 قم متولد شده و در اوايل عمر در بغداد بوده باشد. ابن حبش چنانکه از نسبتش برمي آيد، اهل دينور بوده و بخشي از عمرش را در همانجا به اقراء اشتغال داشته است. وي همچنين سفري به حران براي فراگيري قرائت داشته است. ابن حبش چنانکه از برخي منابع برمي آيد، با قرائت قاريان مختلف آشنا بود. ليکن شهرت او در روايت قرائت ابوعمرو است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 305-306.

[2] ابن سِنان خَفاجي، ابومحمد عبدالله بن محمد

نام: عبدالله

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابومحمد خفاجي

اسم اشهر: ابن سنان

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 469 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: قرائت، ادب و شعر

استادان: ابونصر منازي و ابوالعلاء معرّي

سرگذشتنامه:

تبار او به خليفه ي خفاجه مي رسيد که در آغاز سده ي 4 ق از صحراي عربستان و حجاز به شام عليا مهاجرت کردند. وي در آغاز به فراگيري قرآن مجيد و حديث پرداخت و در فنون ادب نزد دانشوران حلب به کمال رسيد و در سلک محدثان و قاريان قرآن درآمد و از آنجا که قرآن را به سبک مخصوص خود و به نغمه ي اهل حلب مي خواند، زبانزد خاص و عام گرديد. ابن سنان سرودن شعر را از کودکي شروع کرده بود و در 435 ق که هنوز نوجوان بود، مرثيه اي در سوگ مخلص الدوله ي منقذي سرود. ابن سنان علاوه بر شعر و ادب به فضايل ديگر نيز آراسته بود. شعر و ادب ابن سنان را غالب نويسندگان ستوده اند. وي از نوجواني در سرودن شعر از سبک شريف رضي تقليد مي کرد. سبک نگارش ابن سنان در نثر نيز ساده، روشن، عالمانه، منتقدانه و فني است.

آثار چاپي:

الاصوات و مخارج الحروف العربية، ديوان شعر الخفاجي و سرّ الفصاحة

آثار يافت نشده:

الحکم بين النظم و النثر، حکم منثورة،‌ الصرفة، عبارة المتکلمين في اصول الدين، العروض و في رؤيه الهلال.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 716-3 / 717.

[3] ابن سِوار، ابوطاهر احمد بن علي بن عبيدالله بغدادي

نام: احمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوطاهر [ن.م]

اسم اشهر: ابن سوار

سال و محل تولد: 412 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 496 ق، بغداد

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: قرائت، ادب و حديث

استادان: ابن سوار قرائت را نزد مشايخي چون ابوالفتح عبدالواحد بن شيطا، علي بن محمد بن فارس خياط، احمد بن مسرور بن عبدالوهاب، حسن بن ابوالفضل شرمقاني و حسن بن علي بن عبدالله عطار فراگرفت.

شاگردان: ابومحمد سبط خياط، ابوالکرم شهرزوري، ابوطاهر سلفي و ابوعلي بن سکره ي صدفي از او قرائت آموخته اند.

سرگذشتنامه:

ابن سوار در حدود چهل سال به فراگيري و آموختن حديث و قرائت پرداخت و ظاهراً در اواخر عمر نابينا شد و در بغداد درگذشت.

آثار:

تنها اثر به جاي مانده ي او کتاب المستنير في القرائات العشر است. ابن سوار ظاهراً آثار ديگري نيز در علوم قرآني تأليف کرده که از آن ميان به کتاب او در مفردات قاريان دهگانه مي توان اشاره کرد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 372-3 / 721.

[4] ابن غَلْبُون، ابوالحسن طاهر بن عبدالمنعم بن عبيدالله

نام: طاهر

نام پدر: عبدالمنعم

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: ابن غلبون

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 399 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: قرائت و ادب

استادان: پدرش عبدالمنعم، ابوعدي عبدالعزيز بن علي مصري، علي بن محمد هاشمي، ابوبکر قطيعي، در بصره علي بن محمد بن صالح هاشمي، محمد بن يوسف بن نهار حرتکي، علي بن محمد بن خُشنام، در قرائت و حديث، ابن حمويه ي نيشابوري و حسن بن رشيق

شاگردان: ابوعمرو، ابراهيم بن ثابت اقليشي، ابوالفضل عبدالرحمن بن احمد رازي، ابوالفتح احمد بن بابشاه عراقي و محمد بن احمد بن علي قزويني

سرگذشتنامه:

وي در مصر به فراگيري قرائت پرداخت. او در ميانه يا اواخر سالهاي 350-360 ق براي تکميل آموخته هاي خود رهسپار عراق شد. طاهر قرائت را در بصره از محضر استادانش آموخت. وي در کنار قرائت به فراگيري ادب نيز توجه داشت. وي پس از بازگشت به مصر به عنوان استادي معتبر در قرائت شناخته شد. چنانکه ابوعمروداني او را در ميان معاصرانش در فهم و دانش بي همتا دانسته است. وي به بصره نيز سفر کرده است.

آثار:

التذکرة در قرائات هشتگانه.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 363.

[5] ابن فَحّام، ابو محمد حسن بن محمد بن يحيي بن داوود

نام: حسن

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابومحمد [ن.م]

اسم اشهر: ابن فحّام

سال و محل تولد: نيمه ي اول سده ي 4 ق، سامرا

سال و محل وفات: 408 ق، سامرا

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: قرائت و حديث

استادان: اسماعيل بن محمد صفار، مشايخ بغداد، ابوبکر محمد بن حسن نقاش، ابوبکر بن مقسم و بکّارين احمد در قرائت و عمويش عمر بن يحيي، محمد بن احمد بن عبيدالله منصوري و محمد بن فرخان دوري در حديث

شاگردان: نصر بن عبدالعزيز فارسي، علي بن محمد بن فارس خياط و ابوعلي غلام هراس در قرائت، ابوجعفر طوسي، احمد بن علي نجاشي و ابوسعد سمّان رازي

سرگذشتنامه:

ابن فحّام اهل سامرا بود و عمرش را در همانجا به پايان رسانيد. وي عامل مهم انتقال قرائت و حديث مشايخ سامرا به آيندگان بود. ابن فحام گذشته از بهره گيري از مشايخ سامرا، از اوان جواني به بغداد نيز مي آمده و از مشايخ آنجا استفاده مي کرده است. ابن فحّام در علم قرائت به عنوان يکي از حلقه هاي اتصال در پاره اي از سلسله هاي اسناد به شمار مي آيد.

آثار:

انکار غسل الرجلين و الآيات المنزلة في اهل البيت به ابن فحام نسبت داده شده.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 380-4 / 381.

[6] ابن مِقْسَم، ابوبکر محمد بن حسن بن يعقوب عطار

نام: محمد

نام پدر: حسن

کنيه و لقب: ابوبکر، عطار

اسم اشهر: ابن مقسم

سال و محل تولد: 265 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 354 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: قرائت، تفسير، حديث و ادب

استادان: ثعلب، قرائت از عباس بن فضل رازي و جمعي ديگر

شاگردان: ابوبکر بن مهران، ابوالحسن بن رزقويه، علي بن احمد رزاز، ابوعلي بن شاذان و گروه بسيار ديگري، در ادب، قرائت و حديث از او استفاده کرده اند.

سرگذشتنامه:

ابن مقسم، مقري، مفسر، محدث و نحوي بغدادي بوده است. خطيب بغدادي او را ثقه و يکي از آگاه ترين مردم به مکتب نحو کوفي و داناترين ايشان به قرائات معرفي کرده و کتاب الانوار او را در تفسير مورد تمجيد قرار داده و او را شيخ القُرّاء خوانده است. وي بيش از همه به علوم قرآن اشتغال داشت.

آثار:

احتجاج القراءات، اختياره في القراءات، الانتصار لقُرّاء الامصار، السبعة الاوسط، السبعة بعللها الکبير، اللطائف في جمل هجاء المصاحف، المدخل الي علم الشعر، المذکر و المؤنث، المقصور و الممدود.

آثار چاپي:

کتابي در نحو و رديه اي بر معتزله.

آثار خطي:

الانوار في تفسير القرآن و جزء فيه من حديث ابن مقسم عن شيوخه.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 372؛ دهخدا، 1 / 395.

[7] ابن منادي، ابوالحسين احمد بن جعفر بن محمد

نام: احمد

نام پدر: جعفر

کنيه و لقب: ابوالحسين

اسم اشهر: ابن منادي

سال و محل تولد: 256 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 336 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: حنبلي

رشته ي علمي و تخصص: قرائت و فقه

استادان: حسن بن عباس رازي، سليمان به يحيي ضبّي، ادريس بن عبدالکريم و فضل بن مخلد دقّاق در علم قرائت

شاگردان: ابوالحسن علي بن عمر دارقطني، عبيدالله بن ابراهيم عمري و جمعي ديگر

آثار:

به گفته ي ابن نديم او بيش از 120 اثر در علوم مختلف داشته که بيشترين آنها مربوط به علوم قرآني بوده است

آثار خطي:

متشابه القرآن تنها اثر خطي شناخته شده از اوست، الملاحم.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 693.

[8] ابوبکر نقاش، محمد بن حسن

نام: محمد

نام پدر: حسن

کنيه و لقب: ابوبکر [ن.م]

اسم اشهر: ابوبکر نقاش

سال و محل تولد: 266 ق، موصل

سال و محل وفات: 351 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: قرائت و حديث

شاگردان: دارالقطني

سرگذشتنامه:

او در طلب استماع قرآن سفر بسيار کرد و از مغرب تا ماوراءالنهر را درنورديد و سرانجام در بغداد ساکن شد و در محله ي دارالقطن به تعليم پرداخت. وي در قرائت قرآن نزد همگان حجت بود، ولي در نقل حديث، محدثان اهل سنت و حتي شاگرد صميمي وي، دارالقطني، او را بي احتياط شمرده اند و به سختي از وي انتقاد کرده اند. تعدادي از احاديثي که خرده گيران بر وي به عنوان شاهد بي تميزي وي ذکر کرده اند، آشکارا رنگ شيعي دارد. واضح است که وي تمايلات شيعي داشته است، هرچند که چگونگي تشيع وي روشن نيست.

آثار خطي:

شفاء الصدور.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 390.

[9] محمد بن حسن بن محمد بن زياد شعراني

نام: محمد

نام پدر: حسن

کنيه و لقب: ابوبکر

اسم اشهر: دارقطني

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 351 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: قرائت و تفسير

آثار:

ارم ذات العماد، الاشارة في غريب القرآن، دلائل النبوة، شفاء الصدور، معجم اصغر، معجم اکبر، معجم اوسط، المناسک و الموضح في معاني القرآن.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 6.

[10] ابوحيان توحيدي، علي بن محمد بن عباس

نام: علي

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوحيان [ن.م]

اسم اشهر: ابوحيان توحيدي

سال و محل تولد: 310 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 414 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: ادب، فلسفه، فقه و کلام

استادان: ابوسعيد سيرافي، ابوبکر قفال شامشي، قاضي ابوالفرج نهرواني، ابوحامد مرورودي، يحيي بن عدي، ابوسليمان سجستاني و جعفر خلدي

سرگذشتنامه:

ابوحيان در خانواده اي تنگدشت و گمنام به دنيا آمد و به زودي پدر و مادر خود را از دست داد و با سرپرستي عمويش بزرگ شد. اطلاع مشروحي از جواني ابوحيان در دست نيست. وي علوم مختلف از جمله ادب، فقه، کلام و فلسفه را نزد علماي برجسته ي زمان فراگرفت. از منابع چنين برمي آيد که وي در کودکي به بغداد آمد و در آنجا به کار استنساخ کتاب پرداخت. وي به جهت کسب روزي بيشتر و شغلي آسان تر به دربار مهلبي وزير معزالدوله پيوست. ابوحيان تنها در آخرين روزهاي زندگي که تقريباً دچار فلج کامل شده بود، به نوعي آرامش رسيد.

آثار چاپي:

الاشارات الالهية، الامتاع و المؤانسة، البغدادية،‌ البصائر و الذخائر، حکاية ابي القاسم البغدادي، رسالة الحياة، رسالة السقيفه، الصداقة و الصديق، رسالة في العلوم، رسالة في علم الکتابة، مثالب الوزيرين يا اخلاق الوزيرين، المقايسات و الهوامل و الشوامل.

آثار خطي:

الحج العقلي اذاضاق القضاء عن الحج الشرعي، الرد علي ابن جني في شعر المتنبي، رسالة في التشويق الي الحياة الدائمة و البقاء السرمد

آثار يافت نشده: الرسالة في اخبار الصوفية، تقريظ الجاحظ، الزلفي و المحاضرات و المناظرات.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 410-5 / 415.

[11] ابن الصلت، شيخ ابوالحسن احمد بن محمد ابن موسي اهوازي

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: ابن الصلت

سال و محل تولد: 408 ق

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

شاگردان: نجاشي و شيخ طوسي. وي از مشايخ نجاشي و شيخ طوسي است و شيخ طوسي به واسطه ي وي از ابي العباس احمد بن محمد بن سعيد سبيعي همداني معروف به ابن عقده ( م 333 ق ) و نيز در چند محل از فهرست خود از جمله در شرح حال ابوالعباس احمد بن محمد معروف به ابن عقده نقل روايت مي کند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 339.

[12] ابن منده، ‌ابوعبدالله محمد بن اسحاق بن محمد

نام: محمد

نام پدر: اسحاق

کنيه و لقب: ابوعبدالله [ن.م]

اسم اشهر: ابن منده

سال و محل تولد: 310 ق [اصفهان]

سال و محل وفات: آخر ذيقعده ي 395 ق، [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: حديث

سرگذشتنامه:

وي از محدثان مشهور و نامدارترين فرد خاندان خود بود. از پدر و عموي پدرش عبدالرحمن بن يحيي و نيز از جمعي ديگر از مشايخ اصفهان مانند محمد بن قاسم کراني، محمد بن عمر بن حفص و ابوعلي حسن بن محمد بن نضْر حديث شنيد. وي در 330 ق يا سالي پيش از آن در جستجوي حديث سفري را آغاز کرد که 45 سال طول کشيد. او خود گفته که شرق و غرب را دو بار زيرپا گذاشته است. ابن منده نخست به نيشابور رفت. در آنجا از محمد بن حسين قطان، ابوعلي محمد بن احمد ميداني، ابوالعباس اصم و... حديث شنيد. وي بجز نيشابور در ديگر شهرهاي خراسان هم اقامت کرد. وي براي استماع حديث به بخارا، سرخس، بلخ، عراق، شام، بغداد، دمشق، طرابلس، بيت المقدس، مصر، اسکندريه، تنّيس و جزيره ي تونه سفر کرد.

آثار يافت نشده:

تاريخ اصبهان، دلائل النبوة و الناسخ و المنسوخ.

آثار چاپي:

الايمان، الرد علي الجهمية، فتح الباب في الکني و الالقاب و مسند احاديث ابراهيم بن ادهم الزاهد.

آثار خطي:

الاسامي و الکني، الامالي، تسمية المشايخ، التوحيد، ذکر عدد ما لکل واحد من الصحابة من الحديث و معرفة الصحابة.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 698-699؛ سير اعلام النبلاء 17 / 29-30.

[13] ابوعبدالله حسين بن محمد بن عبدالوهاب

نام: حسين

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوعبدالله

اسم اشهر: بارع بغدادي / بارع دباس

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: شعر، ادب، لغت و قرائت

سرگذشتنامه:

اوبا ابن الهبارية کمال مصاحبت و يگانگي داشته و لطائف و مزاح بسياري در ميان ايشان وقوع يافته و بارع به نوشته ي بعضي، از اکابر شيعه بوده و از خانواده ي وزارت مي باشد چون قاسم بن عبدالله وزير معتضد و مکتفي بوده و در زمان وزارت خود، ابن الرومي را مسموم گردانيد و اما دباس بر وزن عباس، به عربي دوشاب فروش را گويند، بنا به ظاهر عبارت صاحب روضات و ابن خلکان صفت خود حسين بن محمد است و ظاهر عبارت فاضل محدث معاصر که صاحب ترجمه را به ابن الدباس عنوان کرده، اين است که صفت يکي از پدران او بوده است. او در آخر عمر نابينا بود.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 135؛ دائرة المعارف تشيع.

[14] حسن بن محمد بن حبيب واعظ

نام: حسن

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالقاسم

اسم اشهر: نيشابوري

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 460 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: تفسير، قرائت، تاريخ و ادب

سرگذشتنامه:

موافق آنچه در صفحه ي اول کتاب عقلاء المجانين به واسطه ي ياقوت حموي از عبدالغافر نقل شده، او اديبي است نحوي، واعظ، قاري، مورخ، مفسر، و در غزوات و قصص و سير با خبر و در علوم قرائت و معاني قرائات مختلف، امام عصر خود بوده و در آن علم شريف و علوم ادبيه مصنفاتي برآورده و براي عوام موعظه و براي اهل علم تدريس مي کرده و علم بسياري در نيشابور به جهت او انتشار يافته است.

آثار:

تفسير القرآن مجيد.

آثار چاپي:

عقلاء المجانين.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 261.

[15] ابن فارس، ابوالحسين احمد بن فارس بن زکريا بن حبيب

نام: احمد

نام پدر: فارس

کنيه و لقب: ابوالحسين [ن.م]

اسم اشهر: ابن فارس

سال و محل تولد: [ن.م] کرسف از توابع قزوين

سال و محل وفات: 395 ق، ري

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: لغت، شعر و ادب

استادان: از معروف ترين استادان وي مي توان از: پدرش زکريا بن قاموس، ابوالفضل محمدبن عميد، علي بن ابراهيم بن سلمه قطان، ابوالقاسم سليمان بن احمد بن ايوب طبراني، ابوسعيد سيرافي نام برد.

شاگردان: بديع الزمان همداني پايه گذار فن مقامه نويسي، صاحب بن عباد، ابوالفتح بن عميد، ابوطالب مجدالدوله و...

سرگذشتنامه:

درباره ي سال تولد او اطلاعي در دست نيست و علت آن بي گمان روستازادگي و گمنامي او در آغاز زندگي بوده است. وي در قزوين نزد پدرش زکريا که فقيهي شافعي مذهب و دانشمندي اهل لغت و ادب بود، دانش آموخت. وي تشنه ي آموختن بود و در اين راه از هيچ کوششي فروگذار نکرد. در قزوين، همدان، زنجان، ميانه، اصفهان و بغداد به تحصيل پرداخت. ابن فارس به زودي در فقه، حديث، نحو، لغت، شعر و ادب دانش کافي به دست آورد و شهرتش عالمگير شد. وي که فقيه زبردستي بود، به شيوه ي اهل حديث، مجلس املا داشت. وي به امور دنيا سخت بي اعتنا بود و به همين سبب همواره از خوارمايگي هم روزگارانش شکوه داشت و چندان بخشنده بود که گاه حتي جامه و فرش خانه ي خويش را به نيازمندان مي بخشيد. ابن فارس در ري درگذشت.

آثار چاپي:

ابيات الاستشهاد، الاتباع و المزاوجة، اوجز السيرلخير البشر، تمام فصيح الکلام، کتاب ثلاثة، الحورالعين، الخضارة، ذم الخطاء في الشعر، الصاحبي في فقه اللغة و سنن العرب و کلامها، کتاب فتيا فقيه العرب، الفرق بين الانسان و غيره من الحيوان في اشياء من الخلق و الخُلق، اللامات، متخير الالفاظ، المجمل في اللغة، المذکر و المؤنث، مقالة في اسماء اعضاء الانسان يا خلق، مقالة کلا و ما جاء منها في کتاب الله، مقاييس اللغة يا معجم مقاييس اللغة و النيروز

آثار خطي:

اخلاق النبي (صلي الله عليه و آله و سلم)، الانواء، تفسير اسماء النبي (صلي الله عليه و آله و سلم)، حلية الفقهاء،‌ رسالة في فرائض العرب، رسالة في المعاريض، شرح ديوان الحماسه ي ابوتمام،‌ فوائد الفاظ القرآن،‌قصص النهار و سمرالليل و اليشکريات.

آثار يافت نشده:

از جمله کتاب هايي که به وي نسبت داده شده، ولي يافت نگرديده عبارتند از: اشتقاق اسماء البلدان، اصول الفقه، الاضداد، الافراد،‌ الامالي، الامثلة الاسجاع، الانتصار لثعلب، التاج، الثياب و الحلي، جامع التأويل في تفسير القرآن و تعدادي کتب ديگر

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 372-368؛ عطار، مقدمه ي صحاح، 71.

پي‌نوشت‌ها:

1. محمد بن عبدالله زرکشي، البرهان في علوم القرآن، 1 / 38.

2. محمدباقر حجتي، فهرست موضوعي نسخه هاي خطي عربي کتابخانه هاي جمهوري اسلامي ايران و... بخش اول علوم قرآني، تهران، سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي، سروش، 1370. ص 158.

3. محمدباقر حجتي، همان 159-160.

4. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده، موسوعه مصطلحات مفتاح السعاده و مصباح السياده في موضوعات العلوم محقق علي دحروج. بيروت، مکتبة لبنان ناشرون، 1988 ص 708.

5. محمدباقر حجتي همان ص 130.

6. محمدباقر حجتي، پژوهشي در تاريخ قرآن کريم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1360. بخش 4

7. محمدباقر حجتي، فهرست موضوعي... ص 148

8. همان، صص 136-137.

9. همان، صص 139-140.

منبع مقاله :

فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول

لینک به دیدگاه

فقه در عصر آل بويه (1)

03345.jpg

 

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي

 

 

 

 

 

 

فقه در لغت فهميدن و چيزي را دانستن و به چيزي عالم بودن است ( دهخدا، ماده ي فقه ) و از نظر اصطلاحي، به معناي دانستن احکام شرعي فرعي از روي ادله ي تفصيلي آنهاست. حکم شرعي بر دو قسم است: تکليفي و وضعي. حکم تکليفي شامل وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه است، در حالي که حکم وضعي مانند زوجيت همسر و شرطيت بلوغ و عقل است (1).

پس از وفات پيامبر اسلام، اصحاب او در مسائلي که پيش آمد، نخست به کتاب ( قرآن ) و احاديث او رجوع کردند و چنانچه درباره ي حوادث پيش آمده مطلبي نمي يافتند، به رأي خود عمل مي کردند. از نظر آنان، براي وصول به حکمي که نزديک به قرآن و حديث باشد، دو راه وجود داشت: يکي بعدها، قياس و ديگري اجتهاد به مصلحت خوانده شد. از ميان اصحاب، عبدالله مسعود بيشتر به قياس عمل کرد و مکتب کوفه را بنانهاد. اجتهاد به مصلحت آن بود که در امري که در قرآن و سنت حکمي براي آن نبود، به آنچه به مصلحت مسلمانان نزديک تر بود، عمل کردند و عمر بيشتر به اين امر توجه کرد. تابعين منبع سومي براي احکام يافتند و آن رأي اصحاب بود که به تدريج جزو سنت درآمد و تابعين هر صحابي، فقه خود را به او منسوب مي کردند. تابعين کوفه بيشتر از عبدالله مسعود و تابعين مدينه بيشتر از زيد بن ثابت و عبدالله بن عمر نقل کردند. پيروان يکي از دو مکتب به حديث و پيروان روش دوم به اجتهاد و رأي و قياس توجه نمودند. دليل گروه اول اين بود که انسان در رأي خود ممکن است اشتباه کند و دليل پيروان روش دوم اين بود که به سبب فاصله از زمان و عهد پيامبر اسلام، جعل و تزوير در حديث زياد شده و لذا استناد به حديث ممکن است فقيه را به اشتباه بيندازد (2).

در بين اهل تسنن، علاوه بر کتاب، سنت و قياس ( عقل )، دليل چهارمي هم پيدا شد و آن اجماع اصحاب پيامبر بود، يعني اگر اصحاب پيامبر در قولي متفق بودند، آن قول حجت بود و اجماع خوانده مي شد. با آنکه در عمل به کتاب خدا ميان هيچ يک از فرق اسلامي اختلافي نيست، در عمل به اصول ديگر يعني سنت، اجماع، قياس و عقل ميان فقهاي اسلام اختلاف هست و اين اختلاف موجب پيدا شدن مذاهب مختلفه در فقه شده است. بدين قرار:

1. شيعه: شيعه صِرف اصحاب را بعنوان مبدأ يا راوي سنت قبول ندارند. براي آنان قول، فعل و تقرير معصوم که منحصر در چهارده نفر است، حجت است و اجماع وقتي حجت است که کاشف از قول معصوم باشد. عمل بر قياس نيز نزد بيشتر فقهاي شيعه باطل است و به جاي آن عقل را بکار مي برند. توضيح اينکه قياس فقهي با قياس منطقي متفاوت است و جنبه ي تمثيل دارد.

2. حنفيه: اصحاب ابوحنيفه نعمان بن ثابت را گويند که علاوه بر کتاب، سنت، اقوال صحابه، اجماع و قياس، به استحسان و عرف نيز متمسک مي شوند، براي مکتب ابوحنيفه وسعت و اهميت بيشتري قايل اند (3).

3. مالکيه: پيروان مالک بن انس ( فقيه مدينه ) را گويند که علاوه بر کتاب و سنت به فتواي اصحاب هم عمل مي کنند و آن را جزو سنت مي دانند. علاوه بر آن، عمل مردم مدينه نيز در نزد ايشان حجت است. پس از آن به قياس، استحسان و مصالح مرسله عمل مي کنند و استحسان را عبارت از عدول از قياس به عرف و مصلحت و رفع مشقت و اجماع مي دانند. مقصود از مصالح مرسله مصالحي است که با مقاصد شارع موافق باشد، اگرچه دليلي خاص از کتاب و سنت براي آن نباشد.

4. شافعيه: اصحاب امام محمد بن ادريس شافعي هستند که به کتاب، سنت، اجماع، اقوال صحابه و قياس عمل مي کنند و استحسان را قبول ندارند.

5. حنابله: که اتباع امام احمد بن حنبل را گويند که به حديث، فتواي اصحاب، قياس، استحسان و مصالح عمل مي کنند و نص حديث را بر فتواي صحابه مقدم مي دارند.

6. ظاهريه: که پيروان داود ظاهري و ابن حزم اندلسي را گويند، که جز به ظاهر کتاب و سنت عمل نمي کنند و رأي و قياس را باطل مي دانند (4).

پس از عصر تشريع، يعني زمان رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، ادوار فقه اهل سنت را به شش دوره شامل: 1) عصر صحابه، 2) عصر تابعين، 3) عصر پيشوايان مذهب، 4) عصر توقف اجتهاد و گزينش مذاهب، 5) عصر تقليد محض و 6) عصر حاضر و ادوار فقه تشيع را به نه دوره به ترتيب زير تقسيم کرده اند: 1) عصر تفسير و تبيين ( عصر ائمه )، 2) عصر محدثان، چون کليني و صدوق، 3) عصر آغاز اجتهاد، چون شيخ مفيد و سيد مرتضي، 4) عصر کمال اجتهاد چون عصر شيخ طوسي، 5) عصر تقليد، يعني حدود يک قرن پس از عصر شيخ طوسي، 6) عصر نهضت، 7) عصر پيدايش مذهب اخباريان، 8) عصر جديد استنباط و 9) عصر جديد (5).

براي تفصيل بيشتر مي توان به کتاب هاي تاريخ فقه و فقها تأليف ابوالقاسم گرجي، موسوعه مصطلحات مفتاح السعاده و مصباح السياده طاش کبري زاده، الايرانيون و الادب العربي بخش فقه تأليف قيس آل قيس مراجعه شود.

[1] ابراهيم بن احمد بن اسحاق، ابواسحاق مروزي

نام: ابراهيم

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: اسحاق [ن.م]

اسم اشهر: [ابواسحاق مروزي]

سال و محل تولد: [ن.م] مرو

سال و محل وفات: 340 ه‍، مصر

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: ابوحامد احمد بن بشر المروزي و ابوزيد محمد بن احمد بن عبدالله المروزي ابوالعباس بن سريج

شاگردان: ابي سعيد الاصطخري

مناصب و مقام ها: رياست [حوزه ي] علميه عراق

سرگذشتنامه:

او استاد پيشوايان عراق و در تدريس و فتوي يگانه و مقتداي اهل عصر خود و مرجع استفاده ي جمعي کثير بوده و بعد از استاد خود ابوالعباس بن سريج، رياست [حوزه ي] علميه ي عراق بدو اختصاص يافت و مدتي در بغداد اقامت گزيد و در آخر عمر به مصر کوچ کرد و صاحب جايگاه والايي در مذهب شافعي شد.

آثار:

الخصوص و العموم، حساب الدور، الفصول في معرفة الاصول، الوصايا، الشروط و الوثاق و شرح مختصر المَزني.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 14؛ طبقات الفقها، 4 / 5.

[2] ابراهيم بن حبيب السّقطي

نام: ابراهيم

نام پدر: حبيب

کنيه و لقب: ابواسحاق

اسم اشهر: السقطي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 391 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: سني

رشته ي علمي و تخصص: فقه، حديث و تاريخ

آثار:

جامع الفقه، لوامع الأمور، الرسالة و کتاب التاريخ موصولاً به کتاب ابن جرير في اخباره و اخبار اصحابه.

منابع و مآخذ:

طبقات الفقها، 4 / 10؛ دهخدا، 1 / 296؛ حاجي خليفه 2 / 1568.

[3] ابراهيم بن نجيح

نام: ابراهيم

نام پدر: نجيح

کنيه و لقب: ابوالقاسم، الکوفي

اسم اشهر: [ن.م]

سال و محل تولد: [ن.م]، [کوفه]

سال و محل وفات: 313 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: فقه و حفظ قرآن ( علوم قرآني )

استادان: پدرش و محمد بن اسحاق البکائي

شاگردان: محمد بن المظفر و ابوالحسن الجراحي

سرگذشتنامه:

در بغداد وفات يافت، وليکن او را به کوفه انتقال دادند.

آثار:

وي کتابي در السنن تصنيف کرد.

منابع و مآخذ:

خطيب بغدادي، 6 / 198؛ طبقات الفقها، 4 / 15.

[4] ابن بابويه، ابوجعفر محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه ي قمي

نام: محمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوجعفر و شيخ صدوق

اسم اشهر: ابن بابويه / شيخ صدوق / عمادالدين

سال و محل تولد: 311 ق يا 305 ق، قم

سال و محل وفات: 381 ق، ري

مذهب و شريعت: شيعه ي اثني عشري

رشته ي علمي و تخصص: فقه، حديث و ادب

استادان: پدرش ابوالحسن علي بن الحسين، ابوجعفر محمد بن الحسن بن احمد بن وليد شيخ فقهاي قم، احمد بن ابي عبدالله البرقي، محمد بن موسي بن المتوکل، محمد بن علي قمي ملقب به ماجيلويه، حسين بن ابراهيم بن احمد بن هشام، ابوالحسن محمد بن احمد بن علي بن اسدي، ابي قطان معروف به ابوعلي بن عبد ربّه رازي، ابوالطيب، حسين بن احمد بن محمد رازي و ابن الصلت قمي

شاگردان: شيخ مفيد، ابن شاذان، غضائري، ابوجعفر دوريستي، حسين بن علي بن بابويه ي قمي برادر صدوق، حسن بن حسين برادرزاده اش، علي بن احمد بن عباس پدر شيخ نجاشي و شيخ ثقه صاحب کفاية الاثر

همفکران و رقيبان: رکن الدوله ي ديلمي ( م 366 ق ) و صاحب بن عباد ( م 358 ق ).

سرگذشتنامه:

شيخ صدوق در زمان حکومت آل بويه مي زيست. ولادت او به دعاي امام غائب (عج) صورت پذيرفته است. او با سفرهاي دور و دراز در بلاد اسلامي و تأليفات بسيار که بعضي تعداد آنها را سيصد عنوان نوشته اند و با ارتباط با امرا و رجال و حضور در محافل سياسي و علمي و در پرتو منطق قوي و وسعت معلومات و قلم و بيان و... موفق شد، مذهب شيعه ي اثني عشري را ترويج و فقه و اصول و کلام شيعه را مدون نمايد. به دعوت امير رکن الدوله از اميران آل بويه در شهر ري ساکن شد تا مردم بتوانند براي اخذ احکام و علوم و معارف از او استفاده کنند: « ري » ظاهراً چون پايتخت دولت شيعي آل بويه و مرکز علما و رجال آن طايفه و ميدان وسيعي براي تعليم و تعلم علوم شرعي بود، نظر صدوق را جلب کرد. در سال 355 ق به بغداد رفت و شيوخ فرقه ي اماميه از وي استماع حديث نموده و شيخ مفيد و ابن شاذان و غضائري و شيخ ابوجعفر محمد دوريستي و ديگر اکابر محدثين اماميه از او روايت حديث مي کنند و موافق فرموده ي شيخ حر عاملي، نظير او در کثرت علم و حفظ و ضبط اخبار اسلاميه ديده نشده، بلکه اگر او نبود، آثار اهل بيت (عليهم السلام) به کلي محو و نابود مي شد. در سال 359 ق به خراسان رفت و مشهد رضوي را زيارت کرد و چندي هم در نيشابور و مروالرود بود. سفري به همدان داشت و بين سال هاي 367 و 368 ق باز به خراسان سفر کرد و دو بار به زيارت مشهد رضوي رفت و از شهرهاي ماوراءالنهر چون سمرقند و فرغانه ديدن کرد و همه جا از سوي رجال و علماي شيعه مورد استقبال قرار مي گرفت. شيخ صدوق در نزد امراي آل بويه بسيار محترم بود.

آثار:

من لايحضره الفقيه، عيون اخبارالرضا، التوحيد، المقنع، علل الشرايع، ثواب الاعمال، معاني الاخبار،‌ جامع الاخبار، مصادقة الإخوان، خصال، رسالة الاعتقادات،‌ الهداية في الاصول، عقاب الاعمال، اثبات الخلافة لاميرالمؤمنين، اثبات النصّ علي الائمة (عليه السلام) و بسياري ديگر.

اضافات:

روزي به حسب درخواست رکن الدوله پدر عضدالدوله ي ديلمي به حضور سلطان رسيد و پس از رفتن صدوق کسي از راه حسد عرضه داشت که اين شيخ معتقد است سر مطهر امام حسين (عليه السلام) در سر نيزه سوره ي کهف مي خوانده است. رکن الدوله صحت اين نسبت را کتباً از شيخ صدوق استفسار نموده و صدوق در جواب نوشت: بلي اين چنين قضيه به ما رسيده که آن سر مطهر يک چند آيه از آن سوره ي مبارکه خوانده، ليکن از ائمه ي اطهار به ما نرسيده و صحت آن را نيز انکار نداريم، زيرا در جايي که تکلم اعضا در باب معاني و شهادت آنها بر سيئات ايشان در روز قيامت از آيات قرآن ثابت و محقق باشد، چگونه روا نباشد که سر امام (عليه السلام) تکلم به قرآن مجيد نموده و اين کرامت باهره با اراده ي خداوند قادر از وي ظاهر گردد.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 307؛ ريحانة الادب، 2 / 470؛ خطيب بغدادي، 3 / 89؛ دهخدا، 1 / 341.

[5] ابن بابويه، ابوالحسن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي

نام: علي

نام پدر: حسين

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: ابن بابويه

سال و محل تولد: [ن.م] قم

سال و محل وفات: 329 قم / 328 بغداد

مذهب و شريعت: شيعه اثني عشري

رشته ي علمي و تخصص: فقه و حديث

استادان: کليني ( محمد بن يحيي العطار، علي بن ابراهيم قمي و احمد بن ادريس اشعري )

شاگردان: عباس بن عمر کلوازاني، تلعکبري، ابوجعفر صدوق ( فرزند )، ابوعبدالله الحسين، احمد بن داوود قمي و سلامة بن محمد

همفکران و رقيبان: محمد بن يعقوب کليني ( م 329 ق )، ابونصر فارابي ( م 339 ق ) و تلعکبري ( م 385 ق )

مناصب و مقام ها: مرجع تقليد مردم قم و اطراف آن

سرگذشتنامه:

او در بغداد تدريس مي کرد و در اواخر عمر در ري سکني گزيد و در دربار آل بويه و رکن الدوله و صاحب بن عباد او را گرامي مي داشتند. در قم در خانداني روحاني و اصيل تولد يافت و زندگي را از راه کسب و تجارت مي گذرانيده است. چرا که ابن بابويه علاوه بر داشتن مقامي علمي، مردي بازرگان و صاحب مکنت نيز بوده و حجره و دفتر داشته است. در باب سفرهاي او به عراق حداقل از سه سفر ياد کرده اند: نخستين سفر ظاهراً اندکي پس از وفات محمد بن عثمان ( م 304 يا 305 ق ) نايب امام زمان (عليه السلام) بوده است، سفر دوم در 326 ق که تلعکبري از او استماع کرده است و آخرين سفر او به بغداد در 328 ق بوده که ابوالحسن عباس بن عمر کلوازاني معروف به ابن ابي مروان از او اجازه گرفته است. علي بن بابويه در تمام دوره ي غيبت صغري، يعني تا سال 329 ق که سنه ي تناثر النجوم و سال مرگ علي بن محمد سمري آخرين وکيل امام غايب (عج) بوده، حيات داشته و با علماي مشهوري مانند محمد بن يعقوب کليني و ابونصر فارابي و تلعکبري معاصر بوده است. او در اواخر عمر، سفري به عراق کرد و در سامره با حسن بن روح نوبختي سومين وکيل امام غايب (عج) ديدار نمود. مسائل خود را از او پرسيد و جواب شنيد. چندي هم در بغداد بسر برد و احتمالاً در آن شهر با محمد بن يعقوب کليني ديدار نمود.

آثار:

ابن بابويه دانشمندي پرتأليف بوده و نجاشي تأليفات او را چنين برشمرده است: الوضوء، الصلوة، الجنائز، الإمامة و التبصرة من الحيرة،‌ الاملاء، نوادر کتاب المنطق، الاخوان، الشرايع که براي فرزندش فرستاده است، التفسير،‌ النکاح، مناسک الحج، قرب الاسناد، التسليم الطب، المواريث، المعراج و النساء و الولدان.

اضافات:

با توجه به نقل ابن نديم در الفهرست، ابن بابويه به نقل از فرزندش ابي جعفر داراي دويست کتاب مي باشد.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 62-61؛ ريحانة الادب، 7 / 401؛ دايرة المعارف تشيع، 1 / 305؛ تاريخ فقه و فقها، ص 119؛ طبقات الفقها، 4 / 283-284؛ دهخدا، 1 / 341.

[6] ابن برّاج، سعدالدين ابوالقاسم عبدالعزيز بن نحرير بن عبدالعزيز

نام: عبدالعزيز

نام پدر: نحرير طرابلسي

کنيه و لقب: ابوالقاسم، عزّالمؤمنين

اسم اشهر: ابن برّاج

سال و محل تولد: 401 ق، مصر

سال و محل وفات: 481 ق، طرابلس

مذهب و شريعت: شيعه ي امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، کلام و قضاوت

استادان: کراجکي، ابوالصلاح حلبي، دوريستي، سلارديلمي، مهردشتي، سيد مرتضي علم الهدي، شيخ طوسي و شيخ مفيد محمد بن نعمان

شاگردان: قاضي عبدالعزيز ابن ابي کامل طرابلسي، عبدالجبار مقري رازي، حسکابن بابويه، شيخ مفيد رازي، عبدالرحمان نيشابوري خزاعي، حسن بن عبدالعزيز جيهاني، ابوجعفر محمد حلبي، زيد بن داعي و کميح

مناصب و مقام ها: قاضي طرابلس

سرگذشتنامه:

او در مصر متولد شد و دوران جواني را در زادگاه خويش مصر به سر آورد. در جواني به بغداد آمد و در حوزه ي درسي سيد مرتضي حاضر گشت و مدت هفت سال ( 429-436 ق ) از محضر وي استفاده کرد. پس از فوت سيد مرتضي در درس شيخ طوسي حضور يافت و از شاگردان خاص او گشت و آنگاه به طرابلس شام رفت و تا پايان عمر در آن ديار به شغل قضاوت مشغول شد و چون دير زماني قضاي آن شهر را بر عهده داشت، به قاضي طرابلسي مشهور شد و هم در آنجا درگذشت. ابن براج از دانشمندان پرآوازه ي معتبر شيعي است که آراي او پيوسته مورد توجه فقيهان بزرگ بوده و غالباً به نظريات او اشاره و استناد شده است. شيخ طوسي او را بسيار مي ستود و از او با القاب « الشيخ الفاضل » و « الشيخ الجليل » ياد کرده است. ابن براج در واقع نيابت شيخ طوسي در بلاد شام را برعهده داشت. برخلاف قول مشهوري که تمام شاگردان و پيروان شيخ طوسي را تا ابن ادريس مقلد صِرف دانسته اند، ابن براج به اجتهاد خود عمل مي کرد و داراي آراي فقهي خاص بوده است که از آن جمله مسئله ي تنجيس آب قليل، لزوم اتمام صلات در مکه و مسجد پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و مشاهد ائمه و حج مرتد و جواز اخراج زکات است.

آثار:

آثار منسوب: حسن التعريف که حُرّ عاملي آن را حسن التقريب ضبط کرده است، الروضة که ابن شهرآشوب آن را روضة النفس في احکام العبادات الخمس ناميد، عمادالمحتاج في مناسک الحاج، الکامل در فقه و المعالم در فروع.

آثار چاپي:

الجواهر در تهران ( 1276 ق ) در مجموعه اي به نام الجوامع الفقهيه چاپ شده است، شرح جمل العلم و العمل و المهذب.

آثار خطي:

نسخه ي کهني از المهذب ( 651 ق ) در کتابخانه ي آستان قدس رضوي نگهداري مي شود.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 96-95؛ دايرة المعارف تشيع، 1 / 309.

[7] اِبن بَرْهان، ابوالقاسم عبدالواحد بن علي عُکْبَري

نام: عبدالواحد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوالقاسم [ن.م]

اسم اشهر: ابن برهان

سال و محل تولد: حدود 375 ق، شهرک عکبرا نزديک بغداد

سال و محل وفات: 456 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، لغت، حديث نسب شناسي، ادب و کلام

شاگردان: ابوالکرم مبارک بن فاخر نحوي

سرگذشتنامه:

در فقه تابع مذهب حنبلي بود، اما پس از مدتي به مذهب حنفي گرويد. در کلام پيرو مذهب مرجئه ي معتزله بود. از دوران کودکي و جواني او اطلاعي در دست نيست، همين قدر مي دانيم که در بغداد در مجلس درس بسياري از علما حاضر مي شد و ادب و فقه و کلام را نزد آنان مي آموخت. خوي شگفت و عادات غريب او موجب شد که بسياري از نويسندگان به خصايص اخلاقي او اشاره کنند. مثلاً نوشته اند او مردي تندخوي بود يا آورده اند که اگر با شاگردان خود خوش رفتاري مي کرد، حتماً از او آثاري مکتوب باقي مي ماند.

آثار:

اصول اللغة، الاختيار في الفقه، اللمع و شرح اللمع.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 104 - 103؛ خطيب بغدادي، 11 / 17.

[8] ابن حمزه، سيد حسن بن حمزة بن علي مرعش

نام: سيد حسن

نام پدر: حمزه

کنيه و لقب: ابومحمد، طبري

اسم اشهر: مرعشي، ابن حمزه

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 358 ه‍، آمل

مذهب و شريعت: شيعه ي اماميه

رشته ي علمي و تخصص: فقه، کلام، رجال و حديث

استادان: محمد بن جعفر اسدي رازي، احمد بن ادريس قمي، محمد بن جعفر بن بطه ي قمي، محمد بن عبدالله بن جعفر حميدي، علي بن ابراهيم قمي، علي بن حاتم قزويني و محمد بن جرير رستم طبري

شاگردان: ابن عياش جوهري، محمد بن احمد شاذان قمي، احمد بن علي نوح سيرافي، محمد بن محمد نعمان مفيد، حسين بن عبيدالله غضائري و احمد بن عبدالواحد بن عبدون

سرگذشتنامه:

او عالم عامل عابد زاهد متدين کثير المحاسن، از اجله ي فقهاي شيعه و از اعاظم مشايخ اماميه در کتب رجاليه و از مشايخ شيخ مفيد و تلعکبري مي باشد و در سال سيصد و پنجاه و ششم هجرت به بغداد رفته و با مشايخ وقت ملاقات کرده است. تحصيل خود را در طبرستان آغاز کرد و از مشايخ آن ديار اخذ حديث کرد. در تاريخي نامعلوم به مشهد سفري داشته و خود، مراحل سفر را به نظم کشيده است. سال ها در مشهد اقامت گزيد، پس از مدتي سفري به قم داشته است. در حکايتي که غضائري از خود ابن حمزه نقل کرده، به مراحل تحصيل او در طبرستان، قم و تکميل آن را عراق اشاره شده است.

آثار:

الاشفية في معاني الغيبة، تباشير الشيعة، الجامع و الدروالغيبة، المبسوط في عمل يوم و ليلة، المرشد و المفتخر.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 11؛ دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 367-368

[9] ابن حَمّاد، ابوالحسن علي بن حماد بن عبيدالله بن حماد عبدي بصري

نام: علي

نام پدر: حَمّاد

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: ابن حمّاد

سال و محل تولد: اوايل سده ي 4 ق [ن.م]

سال و محل وفات: اواخر سده ي 4 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، حديث و شعر

استادان: عبدالعزيز بن يحيي بن احمد بن عيسي جلودي از محدثان بزرگ اماميه

شاگردان: حسين بن عبدالله غضائري

سرگذشتنامه:

از تاريخ ولادت و وفات او اطلاع دقيقي در دست نيست، اما مي توان حدس زد که وي در طبقه ي شيخ صدوق ( م 381 ) بوده و در اوايل سده ي 4 ق بدنيا آمده است. از ابن حمّاد اشعار بسياري در کتاب هاي شيعه نقل شده است که همگي در مدح و رثاي ائمه ي معصومين (عليهم السلام) و ذکر مناقب و احوال ايشان است. اشعار وي نشان از وسعت دانش او در اخبار اهل بيت دارد و از خيال پردازي هاي شاعرانه تهي است و همه با براهيني مبتني بر قرآن و حديث، براي دفاع از مذهب اماميه سروده شده است. براي نمونه مي توان به اشعار وي درباره ي ماجراهاي غديرخم، مناقب و امامت علي (عليه السلام) و جانشينان او به مناقب ابن شهرآشوب رجوع کرد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 360-3 / 361.

[10] ابن داعي، ابوعبدالله محمد بن حسن بن قاسم بن حسن علوي

نام: محمد

نام پدر: حسن

کنيه و لقب: ابوعبدالله، المهدي لدين الله و القائم بحق الله

اسم اشهر: ابن داعي

سال و محل تولد: 304 ق، ديلم

سال و محل وفات: 359 ق، هوسم

مذهب و شريعت: زيدي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: ابوالحسن کرخي و حسين بن علي بصري

مناصب و مقام ها: سردار سپاه و نقابت علويان بغداد

سرگذشتنامه:

او پس از قتل پدرش ( 316 ق ) از طبرستان بيرون آمد و مدتي در اهواز پيش معزالدوله ي ديلمي بسر برد و پس از فتح بغداد توسط آل بويه، نقيب علويان بغداد گرديد. در بغداد چندي پس از پيوستن به معزالدوله مخفيانه سر به مخالفت برداشت و برخي از ديلميان با او به امامت بيعت کردند. معزالدوله پس از وقوف بر اين خبر او را به زندان افکند. اما پس از مدتي او را به فارس پيش برادرش عمادالدوله فرستاد که او نيز ابن داعي را يک سال و دو ماه در قلعه ي اکوسان زنداني کرد. ابن داعي پس از رهايي از زندان مدتي در کرمان، مکران، عمان و بصره بسر برد. پس از دو سال اقامت در بصره، به زيارت حج رفت و در بازگشت در بغداد اقامت گزيد. در بغداد بار ديگر به معزالدوله پيوست و گويا در شمار سرداران سپاه او درآمد. در اوايل نيمه ي اول سده ي چهارم هجري که گيلان و طبرستان عرصه ي کشاکش امراي محلي و زيديه بود، ابن داعي به دعوت ماناذرجستاني به گيلان آمد. در سال 355 ق با ابن وشمگير به مبارزه پرداخت و گروهي از ياران و سرداران او را به اسارت گرفت و يک چند بر گيلان و نواحي اطراف آن تسلط يافت. اما سرانجام در شهر هوسم ( رودسر يا لنگرود ) بنابر قولي مسموم شد و درگذشت.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 478؛ دايرة المعارف تشيع، 1 / 420.

[11] ابن شاذان، ابوالحسن محمد بن احمد بن علي بن حسن با شاذان قمي

نام: محمد

نام پدر: احمد / احمدعلي

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: ابن شاذان

سال و محل تولد: 335 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 420 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فقه و حديث

استادان: پدرش، ابن قولويه ( از خويشاوندان او )، ابن سختويه، صرام نيشابوري، ابوالحسن احمد بن حسن رازي، احمد بن حسن نيشابوري، ابن مامويه اصفهاني، ابوغالب زراري، تلعکبري، ابن عياش جوهري، ابوالمفضل شيباني، ابن بابويه ي قمي ( شيخ صدوق )، احتمالاً ابن عقده و محمد بن حسن بن وليد.

شاگردان: ابوالفتح کراجکي، نجاشي، شريف ابوطالب زينبي، شيخ طوسي، ابونصر احمد بن شهريار خازن و محمد بن علي بن جعفر اديب

سرگذشتنامه:

از زندگي وي چندان آگاهي نداريم، جز اينکه پدرش احمد نيز که به ابن شاذان معروف بود، از فقها و مشايخ شيعه بود. او يا پدرش نوه ي دختري ابن قولويه ي قمي بودند. نسبت کوفي که پاره اي منابع به آخر اسم ابن شاذان مي افزايند، شايد دال بر اين باشد که نياکانش مهاجراني بودند که از کوفه به قم آمده بودند. از بررسي مشايخ ابن شاذان مي توان نتيجه گرفت که او دوران جواني خود را در بغداد سپري کرده است. وي از سال هاي 352-355 در بغداد آغاز به فراگيري حديث و احتمالاً ديگر علوم اسلامي کرده است. وي براي استماع حديث به نواحي مختلف حومه ي بغداد چون محمديه و رصافه سفر کرده است. وي در دوره اي از زندگي خود ( 360-410 ق ) به منظور ملاقات استادان و مشايخ مراکز علمي آن روزگار عزم سفر کرده و در برخي از اين مراکز مدتي اقامت نموده است. وي به کوفه، ري، خراسان، نيشابور و مکه سفر کرد و سرانجام به بغداد بازگشت.

آثار:

مائة منقبة يا ايضاح دفائن النواصب، ردالشمس علي اميرالمؤمنين،‌ بستان الکرام، اجزاء و روايات ابن شاذان، کتابي در صحت خبر صعود علي (عليه السلام) بر دوش پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و شکستن بتها.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 335؛ دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 53.

[12] ابن شاذان، ابوالعباس احمد بن علي بن حسن قمي

نام: احمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوالعباس [ن.م]

اسم اشهر: ابن شاذان

سال و محل تولد: [ن.م] کوفه

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: محمد بن حسن بن احمد بن وليد و محمد بن علي بن تمام

مناصب و مقام ها: قضاوت

سرگذشتنامه:

وي از فقها و مشايخ شيعه در نيمه ي اول سده ي پنجم هجري بوده است. اصلاً از مردم کوفه بود و با ابن قولويه نسبت خويشاوندي داشت. پسرش ابوالحسن محمد و نجاشي از طريق پسرش از او روايت مي کند.

آثار:

امالي و زادالمسافر

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 335.

[13] ابن شعبه، ابومحمد حسن بن علي بن حسين بن شعبه حراني

نام: حسن

نام پدر: علي بن حسين

کنيه و لقب: ابومحمد،‌ حراني

اسم اشهر: ابن شُعْبَه

سال و محل تولد: [ن.م] بغداد

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه ي اماميه

رشته ي علمي و تخصص: فقه، حديث و رجال

شاگردان: شيخ مفيد ( 413 ق )

سرگذشتنامه:

اقامتگاه او بغداد بوده و در آنجا حوزه ي تدريس و بحث و مناظره داشته است.

آثار:

تحف العقول عن آل الرسول و التمحيص في ذکر اخبار ابتلاء المؤمن.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 337؛ تحف العقول، مقدمه. ( ن. ن. به حديث، 51 ).

[14] اِبن صبّاغ، ابونصر عبدالسيد بن محمد بغدادي

نام: عبدالسيد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابونصر [ن.م]

اسم اشهر: ابن صبّاغ

سال و محل تولد: 400 ق، بغداد

سال و محل وفات: 477 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: قاضي ابوالطيب طاهر بن عبدالله طبري

شاگردان: فرزندش علي، ابونصر غازي، اسماعيل بن احمد معروف به ابن سمرقندي، مؤتمن بن احمد معروف به ساجي، ابوعلي حسن بن ابراهيم فارقي، ابوبکر محمد بن احمد و ابومحمد قاسم بن علي بصري صاحب مقامات حريري.

سرگذشتنامه:

ابن جوزي وي را همپايه ي ابواسحاق شيرازي، فقيه بزرگ شافعي دانسته است. ابن عقيل حنبلي نيز او را يکي از 3 فردي دانسته است که با آنان ملاقات داشته و داراي شرايط اجتهاد مطلق بوده اند. در پي گشايش نظاميه ي بغداد در 10 ذيقعده 459 ق ابن صباغ بعنوان نخستين مدرس نظاميه در آنجا به تدريس پرداخت.

آثار:

آثاري چون الشامل در فروع فقه شافعي، الکامل، تذکرة العالم، الطريق السالم، کفاية المسائل يا المسائل و العدة يا العمدة به وي نسبت داده شده است، اما جز الشامل و الطريق السالم از ديگر آثار وي چيزي در دست نيست.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 104-103؛ سير اعلام النبلاء، 18 / 264.

[15] ابن طبري، احمد بن الحسين بن علي

نام: احمد

نام پدر: حسين

کنيه و لقب: ابوحامد المروزي، الهمداني

اسم اشهر: ابن طبري

سال و محل تولد: [ن.م] همدان

سال و محل وفات: 377 ق، بخارا

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: ابي الحسن الکرخي، ابوالقاسم الصفار، ابوالعباس الدقولي، مکي بن عبدان و احمد بن خضر مروزي

شاگردان: ابوبکر البرقاني، القاضي ابوالعلاء الواسطي و محمد بن المؤول الانباري

مناصب و مقام ها: در خراسان به مقام قاضي القضاتي دست يافت.

سرگذشتنامه:

در ابتدا وارد بغداد شد، سپس به خراسان برگشت. پس از آن دوباره به بغداد رفت و در نهايت تا پايان عمر در بخارا ماند.

آثار:

در زمينه ي حديث و تاريخ کتاب نوشته است

منابع و مآخذ:

خطيب بغدادي، 4 / 107؛ طبقات الفقها، 4 / 36.

[16] ابن عَبْدان، ابوالفضل عبدالله بن عبدان بن محمد بن عبدان همداني

نام: عبدالله

نام پدر: عبدان

کنيه و لقب: [ن.م] همداني

اسم اشهر: ابن عبدان

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 433 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: ابوالحسين ابن اخي منتمي، ابن جناب، عثمان ابن المنتاب، ابوحفص کتاني، المخلص، صالح بن احمد، جبرئيل علي بن حسن بن ربيع و ابوبکر احمد بن علي معروف به ابن الآل

سرگذشتنامه:

از تاريخ ولادت وي اطلاعي در دست نيست. بيشتر منابع از او بعنوان عالم و مفتي همدان ياد کرده اند. ذهبي به نقل از شيرويه بن شهردار وي را موثق دانسته است. ابن عبدان از کساني است که قنوت را در نماز وتر در طول سال مستحب دانسته اند.

آثار:

شرائط الاحکام در فقه، شرح العبادات و مقامات.

منابع اصلي:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 181.

[17] ابن عُبْدون، ابوعبدالله احمد بن عبدالواحد بن احمد بزاز

نام: احمد

نام پدر: عبدالواحد

کنيه و لقب: ابوعبدالله [ن.م]

اسم اشهر: ابن عبدون

سال و محل تولد: [قبل از 348] [ن.م]

سال و محل وفات: 433 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه ي امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه و حديث

استادان: ابوغالب زُراري، ابوبکر دوري، ابن قولويه قمي، ابي داوود قمي، ابوالفرج اصفهاني، ابن جعابي، ابن جنيد اسکافي، ابن حمزه طبري، ابوطالب انباري، سهل بن احمد ديباجي، دعلج بن احمد سجستاني و ابوالمفّضل شيباني

سرگذشتنامه:

از جزييات زندگي او اطلاع چنداني در دست نيست. در مورد اوايل تحصيل او اين مقدار مي دانيم که در 348 ق با ابن زبير قَرْشي ملاقات داشته و از وي بهره برده است. با توجه به برخي گزارش هاي پراکنده اي که از حضور وي در بغداد رسيده و با توجه به اينکه غالب مشايخ و راويان او بغدادي بوده اند، مي توان حدس زد که بخش عمده اي از عمر خويش را در آنجا سپري کرده است. به گفته ي ابن ماکولا ابن عبدون براي استماع حديث به نقاط مختلفي سفر کرده که از آن ميان حضور وي در تنّيس و استماع کتاب کافي کليني در آنجا قابل ذکر است.

آثار:

کتاب هايي که به وي نسبت داده شده عبارتند از: اخبار السيد بن محمد ( سيد اسماعيل حميري )، تفسير خطبة فاطمة (عليهاالسلام)‌، عمل الجمعة و الحديثين المختلفين، فهرست و آداب الحکماء

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 204.

[18] ابن فارس، احمد بن زکريا بن محمد بن حبيب القزويني

نام: احمد

نام پدر: فارس

کنيه و لقب: ابوالحسين

اسم اشهر: ابن فارس

سال و محل تولد: [ن.م] قزوين

سال و محل وفات: 395 ه‍، ري

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فقه، کلام، شعر و لغت

استادان: علي بن ابراهيم بن القطان، سليمان بن زيد الفامي، علي بن محمد بن مهرويه القزويني و ابوالقاسم الطبراني

شاگردان: ابوسهيل بن زيرک، ابومنصور محمد بن عيسي، علي بن القاسم الخباط المقري و ابومنصور بن محتسب.

سرگذشتنامه:

وي در قزوين به دنيا آمد، به همدان انتقال يافت و در آنجا نشو و نما يافت، سپس براي شاگردي ابوطالب ابن فخرالدوله ي بويهي به ري کوچ کرد و در آنجا اقامت گزيد. بنابر نظر شيخ طوسي و ابن شهرآشوب وي شيعه بوده است، ولي گروهي ايشان را شافعي و گروهي مالکي مي دانند.

آثار:

المجمل، حليه الفقها، فقه اللغه، اصول الفقه، سيرة النبي، مقدمه في الفرايض و جامع التأويل في تفسير القرآن.

اضافات: وي داراي اشعار مليحي در غزل و حکمت بود و در علم لغت صاحب نظر بود.

منابع و مآخذ:

طبقات الفقها، 4 / 64؛ اعيان الشيعه 3 / 60، معجم المؤلفين 2 / 40.

[19] ابن قاص، ابوالعباس احمد بن ابي احمد طبري

نام: احمد

نام پدر: ابي احمد

کنيه و لقب: ابوالعباس [ن.م]

اسم اشهر: ابن قاص

سال و محل تولد: [ن.م] طبرستان

سال و محل وفات: 335 ق، طرسوس

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: او فقه را از ابوالعباس ابن سريج فقيه بزرگ شافعي فراگرفت و از کساني چون ابوخليفه جمحي و محمد بن عثمان بن ابي شيبه اخذ حديث کرد.

شاگردان: ابوعلي طبري معروف به زجاجي، از وي فقه شافعي آموخت

مناصب و مقام ها: مقام قضاوت شهر طرسوس

سرگذشتنامه:

ابن قاص براي تحصيل به بغداد رفت، پس از آن به طبرستان بازگشت و به تدريس وعظ پرداخت و در آنجا پيشواي شافعيان گرديد و عده ي کثيري از او فقه شافعي آموختند. ابن قاص در جنگ مسلمانان با روميان مشارکت فعالي داشت. سپس به طرسوس ( در جنوب ترکيه ي کنوني ) رفت و در آنجا رحل اقامت افکند و به وعظ پرداخت و در همانجا درگذشت. گفته شده است که مدتي مقام قضاي آنجا را نيز برعهده گرفت. وي در فقه صاحب نظر بود و آراء او در کتب مهم شافعي مورد توجه قرار گرفته است.

آثار يافت نشده:

المفتاح در فقه شافعي، ادب الجدل، شرح مختصر المزني و المواقيت.

آثار چاپي:

رساله ي دلائل القبلة.

آثار خطي:

ادب القاضي، التخليص في الفروع و فوائد حديث ابن عميد.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 436؛ حاجي خليفه 2 / 1219.

[20] ابن قبه رازي، ابوجعفر محمد بن عبدالرحمن رازي

نام: محمد

نام پدر: عبدالرحمن

کنيه و لقب: ابوجعفر

اسم اشهر: ابن قبه ي رازي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فقه و کلام

استادان: ابوالقاسم احمد بن عبدالله کعبي

شاگردان: ابن بطه

سرگذشتنامه:

وي فقيه و متکلم مشهور شيعي در قرن 4 ه‍ ق و تقريباً معاصر کليني بوده است. نخست مذهب معتزله داشت، اما پس از چندي به تشيع گرويد و در زمره ي مدافعان اين مذهب درآمد. پنجاه بار پياده به سفر حج رفت. ابوالحسن سوسنجردي از او دريافت کرده است. به گفته ي سوسنجردي چون ابوالقاسم البلخي کتاب الامامة را خواند، ردي به نام مسترشد بر آن نوشت و چون ابن قبه رد آن را بخواند، کتاب ديگري موسوم به مستثبت در رد آن تأليف کرد. ابوالقاسم بلخي با خواندن رد ابن قبه ردي به نام نقض المستثبت بر آن نوشت، اما ابن قبه پيش از آنکه اين را ببيند درگذشت.

آثار:

الامامة، الانصاف في الامامة و مستثبت ( در رد کتاب مستر شد ابوالقاسم البلخي که خود رديه اي بر الإمامة ابن قبه بوده است ).

منابع و مآخذ:

دهخدا، 1 / 384.

[21] ابن قضاعه: ابوعبدالله محمد بن احمد اسدي کوفي

نام: محمد

نام پدر: احمد اسدي کوفي

کنيه و لقب: ابوعبدالله، مستجاب الدعوة

اسم اشهر: ابن قضاعه

سال و محل تولد: 346 ق [کوفه]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فقه و حديث

استادان: کليني و علي بن ابراهيم قمي

شاگردان: شيخ مفيد، ابومحمد هارون و ابن موسي تلعکبري

سرگذشتنامه:

او نزد سلطان سيف الدولة بن حمدان در بغداد با قاضي موصل در مسئله ي امامت و خلافت علي بن ابي طالب (عليه السلام) مناظره و مباحثه کرد و چون قاضي به مکابره و ستيزه گويي پرداخت، ابن قضاعه او را دعوت به مباهله کرد و در روز موعود کف دست خود را به دست قاضي نهاد و مباهله کرد. فرداي آن روز قاضي در مجلس سيف الدوله حاضر نشد، جوياي او شدند و معلوم شد که بر اثر مباهله دستش سياه شده و آماس کرده و به تبي شديد مبتلا شده و روز بعد درگذشته است.

آثار:

الامامة، انس العالم و ادب المتعلم، تحفة الطالب و بغية الراغب و الرد علي ابن رياح الممطور

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 359.

[22] ابن قولويه، ابوالقاسم جعفر بن موسي بن قولويه

نام: جعفر

نام پدر: موسي

کنيه و لقب: ابوالقاسم، القمي

اسم اشهر: ابن قولويه

سال و محل تولد: حدود 290 ق [قم]

سال و محل وفات: 368 يا 369 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه ي اثني عشري

رشته ي علمي و تخصص: فقه و حديث

استادان: سعد بن عبدالله اشعري، احمد بن ادريس قمي، علي بن بابويه قمي، ابن وليد قمي، ابن عقده، محمد بن يعقوب کليني، ابوعمر کشيّ، عبدالعزيز بن يحيي جلودي، ابن همام اسکافي، همچنين پدرش ابوجعفر محمد بن جعفر و برادرش ابوالحسين علي بن محمد

شاگردان: شيخ مفيد

همفکران و رقيبان: از همفکران شيخ مفيد، علي بن حسين بابويه، کليني و...

سرگذشتنامه:

وي از فقها و محدثين بزرگ شيعه مي باشد که از بزرگان، احاديث فراواني روايت کرده است. از جزييات زندگاني وي اطلاع چنداني در دست نيست. اما از مطالعه ي مشايخ وي چنين برمي آيد که وي در قم آغاز به تحصيل کرده است. ابن قولويه براي فراگرفتن حديث، مسافرت هايي به نقاط مختلف داشته که از آن ميان در اسناد روايات نام نقاطي چون ري، عسکر مکرم ( در خوزستان ) و مصر ياد شده است. به گفته ي راوندي وي در 337 ق ( سال بازگرداندن حجرالاسود به مکه توسط قرامطه ) يا 399 ق به قصد رفتن به حج وارد بغداد شد، ولي ظاهراً بيماري، او را از ادامه ي سفر بازداشت و ناچار در همانجا سکني گزيد. احتمال مي رود که وي پيشتر نيز به عراق آمده باشد. وي از کليني و ابن عقده و ابن ابي عقيل روايت کرده و شيخ مفيد و ابن عبدون از او روايت کرده اند. شيخ مفيد از شاگردان وي بوده و او را شيخ صدوق خوانده است. پدر ابن قولويه ابوجعفر محمد بن جعفر که او نيز به ابن قولويه مشهور است، از بزرگان محدثين بوده و در 299-301 در قم درگذشته و در نزديک بقعه ي علي بن بابويه به خاک رفته است. برادرش ابوالحسين علي بن محمد نيز از محدثان شيعه بوده و کتاب فضل العلم و آدابه از اوست. مدفن ابن قولويه در کاظمين است.

آثار:

کتاب معروف « کامل الزيارات » که در آن زيارات پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه ي معصومين (عليهم السلام) و ثواب ها و فضيلت هاي آن ذکر شده است. الصلاة الجمعه و الجماعه، الرضاع، الصرف، العدد في شهر رمضان، الحج، بيان حمل الحيوان من محرّفه، النوادر، النساء، الاربعين، تاريخ الشهور و الحوادث فيها، الشهادات، الصداق، الفطرة، القضاء و ادب الحکام، قيام الليل، مداواة الجسد لحياة الابد، الاضاحي، قسمة الزکوة و الوطي بملک اليمين. همچنين طوسي از کتابي با تعبير فهرست مارواه من الکتب و الاصول ياد مي کند.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 491؛ دايرة المعارف تشيع، 1 / 359.

[23] ابواسحاق اِسفرايني،‌ رکن الدين ابراهيم بن محمد بن ابراهيم بن مهران

نام: ابراهيم

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابواسحاق، رکن الدين

اسم اشهر: اسفرايني

سال و محل تولد: حدود 337 ق [اسفراين]

سال و محل وفات: 418 ق، نيشابور

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، کلام و حديث

استادان: ابوجعفر محمد بن علي جوشقاني، ابوبکر احمد بن ابراهيم اسماعيلي، ابوبکر محمد بن يزداد اسفرايني، ابواحمد محمد بن احمد غطريفي، ابومحمود علج بن احمد سنجري و ابوبکر محمد بن عبدالله شافعي.

شاگردان: ابومنصور عبدالقادر بن طاهر بغدادي، قاضي ابوطيب طبري، حاکم نيشابوري، ابوبکر احمد بن حسين بيهقي و ابوالقاسم قشيري.

سرگذشتنامه:

وي در حدود 337 ق به دنيا آمد. در جواني ( حدود 351 ق ) در طلب علم به عراق رفت و در بغداد اقامت گزيد. وي چندي بعد در حالي که همگان به فضل و تقدم او اقرار داشتند، به اسفراين بازگشت، ولي پس از مدتي با اصرار نيشابوريان به نيشابور رفت. در اين شهر مدرسه اي بي نظير براي او ساختند که در آن به تدريس و گفتن حديث پرداخت. رجال شناسان از ابواسحاق تجليل فراوان کرده و او را ثقه دانسته اند. بنابر نقل فارسي، ابواسحاق فقيهي مجتهد و متبحر در علوم، کوشا در عبادت و پرهيزکار و خويشتن دار بود. ابواسحاق سرانجام در نيشابور درگذشت و در مقبره ي حيره به خاک سپرده شد، ولي پس از 3 روز پسرش پيکر او را به اسفراين انتقال داد.

آثار:

ابواسحاق را داراي تصانيف فراوان دانسته اند.

آثار چاپي: نورالعين في مشهد الحسين (عليه السلام) و قرة العين في اخذ ثارالحسين (عليه السلام).

آثار يافت نشده:

ادب الجدل، تعليقة، الجامع، شرح الاعتقاد، شرحي بر المولدات، المختصر في الرد علي اهل الاعتزال و القدر و المختلف در اصول فقه.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 158-5 / 159.

[24] ابواسحاق شيرازي، جمال الدين ابراهيم بن علي بن يوسف فيروزآبادي

نام: ابراهيم

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابواسحاق [ن.م]

اسم اشهر: ابواسحاق شيرازي

سال و محل تولد: 393 ق، شهر گور در فارس ( فيروز آباد )

سال و محل وفات: 476 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: قاضي ابوالطيب طبري، ابوحاتم طبري، ابوالحسن شيرجي فرضي حاسب، ابومحمد عبدالوهاب بن علي بن نصر، ابوالقاسم منصور بن عمر کرخي، قاضي ابوعلي محمد بن احمد هاشمي حنبلي، ابوعبدالله محمد بن عبدالله بيضاوي، ابواحمد بن رامين بغدادي، ابوعبدالله محمد بن عمر شيرازي، ابوعبدالرحمن بن حسن غندجاني، قاضي ابوعبدالله جلاب و قاضي ابوالفرج فامي شيرازي

شاگردان: ابوالوليد سليمان بن خلف باجي، وزير ابوشجاع رودراوري، ابوعبدالله حسين بن محمد طبري، ابوالفرج عبيدالله بن حسن قاضي بصره، ابونصر مؤتمن بن احمد ساجي، ابوبکر محمد بن حسين شاشي، ابوسعد يحيي بن علي حلواني، همچنين ناموراني چون: خطيب بغدادي، ابوزکريا خطيب تبريزي، عبدالغافر فارسي، ابونصر حميدي، شيرويه ي ديلمي و ابوبکر بن شهرزوري

مناصب و مقام ها: مدرّسي نظاميه ي بغداد

سرگذشتنامه:

وي در شهرهاي فيروزآباد، غُندجان، شيراز و بغداد نيز استادان بي شماري مقدمات علوم را فراگرفت. وي در سفر به بغداد چندي در بصره ماند و در همين فرصت از محضر استادان آن ديار استفاده کرد. وي در بغداد در حلقه ي درس قاضي ابوالطيب طبري استاد و پيشواي بزرگ شافعيان حاضر شد. کوشش بي وقفه ي ابواسحاق در اشتغال به تحصيل و استحکام مباني علمي به حدي بود که به اعتراف خويش هر قياس را 1000 بار و هر درس را 100 بار تکرار مي کرد. در 430 ق ابوالطيب طبري که ابواسحاق سال ها معيد درس او بود، از وي خواست که در مسجدش در باب المراتب به جاي وي تدريس کند. از آن تاريخ در حکم فقيهي جامع الاطراف و استادي دانشمند بر کرسي تدريس نشست و از 459 ق که به مدرسه ي نوبنياد نظاميه انتقال يافت، تا واپسين دم حيات روزگار خود را به تدريس گذرانيد.

آثار چاپي:

التبصرة، التنبيه،‌ رسالة في علم الاخلاق، الطب الروحاني، طبقات الفقهاء، عقيدة ابي اسحاق الشيرازي، اللمع، الملخص في الجدل، المهذب و الوصول الي علم الاصول يا شرح اللمع.

آثار خطي:

الاشارة الي مذهب اهل الحق، عقيدة السلف، علل الفقه، ملخص في الحديث و النکت في المسائل المختلف فيمابين الامامين ابي حنيفة و الشافعي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 167-5 /170.

[25] ابواسحاق طبري، ابراهيم بن احمد بن محمد بن احمد بن عبدالله

نام: ابراهيم

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابواسحاق، المعدّل

اسم اشهر: ابواسحاق طبري

سال و محل تولد: 324 ه‍ [طبرستان]

سال و محل وفات: 393 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: مالکي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: اسماعيل الصفار، علي الستوري، احمد بن سليمان العباداني، زيد بن محمد بن جعفر کوفي و ابوالفرج اصفهاني

شاگردان: ابوالعلاء الواسطي،‌ ابوالقاسم التنوخي و الحسن بن ابوالفضل الشرمقاني

همفکران و رقيبان: خطيب بغدادي، ابن شهرآشوب و شريف رضي

سرگذشتنامه:

وي فقيهي از مذهب مالک و خانه اش جايگاه اهل قرآن و حديث بود. او با علماي شيعه حشر و نشر داشت و علماي شيعه نيز از دانشش استفاده مي کردند.

آثار:

المناقب.

منابع و مآخذ:

طبقات الفقهاء، 4 / 7، 8؛ خطيب بغدادي، 6 / 19.

[26] ابوبکر رازي، احمد بن علي

نام: احمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوبکر، جصّاص

اسم اشهر: ابوبکر رازي

سال و محل تولد: 305 ه‍، ري

سال و محل وفات: 370 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: ابوالحسن الکرخي، ابوالعباس الاصم النيشابوري، ابوالقاسم الطبراني و عبدالباقي بن قانع

شاگردان: احمد بن موسي الخوارزمي، ابوالفرج معروف بن مسلم و ابي جعفر محمد بن احمد النسفي.

مناصب و مقام ها: در بغداد به مقام رياست حنفي رسيد.

سرگذشتنامه:

او در بيست سالگي به بغداد عزيمت کرد، سپس نزد بزرگان بغداد، نيشابور و ديگران به آموزش فقه پرداخت، تا جايي که در بغداد به مقام رياست حنفي رسيد و بسياري از فقهاي بزرگ حنفي نزد او اين علوم را فراگرفتند. کتاب هايش بر اين دلالت دارند که وي با اينکه حنفي بوده، به معتزله گرايش داشت.

آثار:

احکام قرآن، المناسک، شرح مختصر مشيخه ابي الحسن، شرح الجامع للشيباني و کتاب في اصول فقه و...

منابع و مآخذ:

مآخذ: طبقات الفقها، 4 / 60؛ خطيب بغدادي، 4 / 314؛ فهرست ابن نديم، 307.

[27] ابوبکر محمد بن عبدالله بن محمد بن صالح

نام: محمد

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوبکر

اسم اشهر: اَبهري

سال و محل تولد: 287 ق، ابهر

سال و محل وفات: 375 ق، بغداد

مذهب و شريعت: مالکي

رشته ي علمي و تخصص: فقه و حديث

استادان: ابوعروبه ي حرّاني، محمد بن محمد باغندي، محمد بن حسين اشناني، ابن ابي داوود سجستاني و عبيدالله بن حسن انطاکي

شاگردان: ابوبکر برقاني، ابوالقاسم تنوخي، احمد بن محمد خوارزمي، ابوعبدالله قيرواني، احمد بن محمد قزويني، ابوبکر بن کواز، ابوالحسن بن قصار، ابوبکر دارقطني، ابن فارس مقري و ابواسحاق طبري

مناصب و مقام ها: رياست پيروان مذهب مالکي در بغداد

سرگذشتنامه:

زادگاه او ابهر بود و سلسله ي نسب او به بني مره از شاخه هاي بني تميم بازمي گشت. ابهري به بغداد رفت و در آنجا اقامت گزيد و رياست پيروان مذهب مالکي در بغداد به او منتهي شد. ابهري مورد احترام و اعتماد بزرگان و علماي بغداد بود، تا آنجا که حتي پيروان ابوحنيفه و شافعي براي درک اقوال آن دو به او رجوع مي کردند. به گفته ي خطيب بغدادي وي از پذيرفتن منصب قضا امتناع کرد. ابهري به شهرهايي که کانون علم در آن زمان بودند، سفر کرد تا از محضر علماي آن بلاد بهره گيرد. از جمله ي اين شهرها مي توان به کوفه، بصره، واسط، رقه، حران، حمص، دمشق و طرسوس اشاره کرد. وي در اين شهرها و بويژه در بغداد، محضر حمعي از عالمان را درک نمود که از آن جمله مي توان به ابوعروبه حرّاني، محمد بن محمد باغندي، محمد بن حسين اشناني، ابن ابي داوود سجستاني و عبيدالله بن حسن انطاکي و جمعي ديگر از محدثان اشاره کرد که در مآخذ نام آنان ياد شده و نيز در تاريخ دمشق ابن عساکر آمده است. ابهري شصت سال از عمر خويش را به تدريس سپري کرد و سال ها در جامع المنصور بغداد مجلس درسي داشت که شاگردان زيادي از سرزمين هاي مختلف اسلامي در آن حاضر مي شدند. او در بغداد چشم از جهان فروبست.

آثار خطي:

شرح المختصر الکبير و الفوائد المنتقاة الغرائب.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 457.

[28] ابوحامد اسفرايني، احمد بن محمد بن احمد

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوحامد [ن.م]

اسم اشهر: [ابوحامد اسفرايني]

سال و محل تولد: 344 ق، اسفراين

سال و محل وفات: 406 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: ابراهيم بن محمد بن عبدک شعرافي، ابوالحسن بن مرزبان و عبدالعزيز دارکي در بغداد. وي از ابوالحسن دارقطني ابوبکر اسماعيلي و ابن عدي جرجاني حديث فراگرفت.

شاگردان: خطيب بغدادي، ابوالطيب طبري، ابوالحسن ماوردي، احمد بن محمد محاملي و حسن بن محمد خلال.

سرگذشتنامه:

ابوحامد در اسفراين زاده شد و از نوجواني نزد شيوخ آن شهر و همچنين شيوخ بغداد به آموختن فقه شافعي پرداخت. ابوحامد از 370 ق در بغداد به تدريس پرداخت و تا پايان عمر به اين کار اشتغال داشت. وي در 398 ق در جريان درگيري هاي فرقه اي در بغداد مورد آزار قرار گرفت و به ناچار مدتي در محله ي دارقطني اقامت کرد و چند سال بعد در بغداد درگذشت. نووي ابوحامد را پيشوايان شافعيان عراق و شيخ المذهب خوانده و برخي او را مُجدّد فقه شافعي در رأس سده ي 4 ق شمرده اند.

آثار:

مهمترين تأليف وي التعليقة الکبري است. ابن خلکان کتابي با عنوان البستان به وي نسبت داده است. همچنين سبکي کتابي از ابوحامد در اصول فقه و کتاب منسوب به وي، الرونق را ديده بوده است.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 318؛ خطيب بغدادي، 4 / 368، 370.

[29] ابوحامد مَرورودي، احمد بن بشر بن عامر

نام: احمد

نام پدر: بشر

کنيه و لقب: ابوحامد [ن.م]

اسم اشهر: [ابوحامد مرورودي]

سال و محل تولد: [ن.م] مرورود خراسان

سال و محل وفات: 362 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه و سياست

استادان: ابواسحاق ابراهيم بن احمد مروزي و ابوعلي حسين بن علي صالح بن خيران

شاگردان: ابوحيان توحيدي، ابومحمد اصطخري، ابوالقاسم دينوري، ابوالفياض بصري، ابن ابي حامد طولي، ابوعمر بسطامي، ابواسحاق مهراني و ابوعلي همداني پسرش ابومحمد.

مناصب و مقام ها: وي مدتي عهده دار منصب قضا، احتمالاً، در بصره بوده است.

سرگذشتنامه:

وي در مرورود خراسان زاده شد و چنانکه از منابع برمي آيد، در اسفراين رشد يافت و به تحصيل علم پرداخت و در جواني به مقام علمي والايي دست يافت. عموي ابوحامد که در همان شهر اقامت داشت، بر وي سخت رشک مي برد و او را ناسزا مي گفت و تحقير مي کرد. به هر روي ابوحامد در نوجواني شايد بر اثر رفتار ناشايست عمويش رهسپار عراق شد و در آنجا به تحصيل پرداخت. ابوحامد در بصره توطن گزيد و در آنجا به تدريس پرداخت. در منابع، پاره اي از آراي فقهي، کلامي و نيز عبارات حکمت آميز و لطايف او نقل شده است.

آثار:

الاشراف علي اصول الفقه، الجامع الکبير، الجامع الصغير و شرح مختصر المزني در فقه، که از اين آثار نشاني در دست نيست.

آثار چاپي:

رسالة السقيفه.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 321-5 / 322.

[30] ابوحفص زنجاني، عمر بن علي بن احمد

نام: عمر

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوحفص

اسم اشهر: ابوحفص زنجاني

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 459 [ن.م]

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه و حديث

استادان: او در نزد قاضي ابوطيب طبري فقه و نزد ابوجعفر سمناني کلام آموخت

شاگردان: ابوعلي حسين بن احمد بن مظفر

سرگذشتنامه:

او در بغداد سکني گزيد تا مرد

آثار:

المعتمد.

منابع و مآخذ:

الايرانيون و الادب العربي، 4 / 194-195.

[31] اَبوالصَّلاح حَلبي، تقي بن نجم بن عبيدالله

نام: تقي

نام پدر: نجم

کنيه و لقب: ابوالصلاح، خليفة المرتضي

اسم اشهر: ابوالصلاح حلبي

سال و محل تولد: 374 ق، حلب

سال و محل وفات: 447 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه ي امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، کلام، طب، حديث و تفسير

استادان: سيد مرتضي، طوسي و سالار ديلمي

شاگردان: ابوالحسن ثابت بن اسلم حلبي، قاضي عزالدين عبدالعزيز بن ابي کامل طرابلسي، ابوالفتح کراجکي، قاضي عبدالعزيز بن براج طرابلسي، عبدالرحمن بن احمد مفيد نيشابوري، شريف داعي بن زيدآوي و تواب بن حسن خشاب بصري.

سرگذشتنامه:

وي در حلب به دنيا آمد و ظاهراً در همانجا به تحصيل پرداخت. به گفته ي ابن ابي طي وي سه بار به عراق سفر کرد و از مشايخ آن ديار بهره برد. به گفته ي ابن ابي طي، ابوالصلاح شيخ و عالم بزرگ اماميان شام در روزگار خويش بود ( ذهبي، همانجا ) و چنانکه حکايت شده، به هنگام استفتاي مردم حلب از سيد مرتضي او آنان را به « شيخ التقي » ( ابوالصلاح ) احاله مي نمود. طوسي معاصر عراقي ابوالصلاح او را عالمي ثقه دانسته است.

آثار:

از نخستين آثار ابوالصلاح دو کتاب العمدة و التلخيص است و نيز کتاب هاي المعارف، الکافي و البرهان، المسالة الشافية و المسألة الکافيه، البداية در فقه، شرح الذخيره ي سيد مرتضي در کلام، المرشد الي طريق التعبد، تدبير الصحة و شُبهة الملاحدة، اشارة السبق الي معرفة الحق.

آثار چاپي:

آثار موجود ابوالصلاح: الکافي، تقريب المعارف و البرهان علي ثبوت الايمان

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 414؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 608-5 / 611؛ دهخدا، 1 / 455.

[32] ابوطالب بن حسين بن محمد بن هارون

نام: ابوطالب

نام پدر: حسين

کنيه و لقب: [ن.م] السيد ناطق بالله

اسم اشهر: ابوطالب يحيي

سال و محل تولد: 340 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 424 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: زيديه

رشته ي علمي و تخصص: فقه و شعر

استادان: سيد ابوالعباس، شيخ مفيد، صاحب بن عباد و قاضي عبدالجبار همداني

سرگذشتنامه:

در بغداد در خدمت خالش، سيد ابوالعباس و شيخ مفيد به تحصيل علوم پرداخت. در ري به محفل صاحب بن عباد پيوست و در محفل قاضي عبدالجبار همداني تلمذ کرد. بعدها در گرگان به تدريس پرداخت و يکي از آثارش را به حسن مصعبي وزير منوچهر زياري هديه کرد و پس از مرگ برادرش ابوالحسن احمد بن حسين که پيش از او امامت زيديان را داشت، به لنگا در مشرق گيلان آمد و مردم با او به امامت بيعت کردند، اما جزييات فعاليت او در اين ايام شناخته نيست. در مورد مذهب او بايد گفت، ابتدا شيعه ي اماميه بود، ولي بعدها به زيديه گرويد.

آثار:

التحرير و الشرح، المجزي و الدعاقة.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 417.

[33] ابوطيب طبري، طاهر بن عبدالله بن طاهر

نام: طاهر

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوطيب

اسم اشهر: طبري

سال و محل تولد: 348 ق، آمل

سال و محل وفات: 450 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، شعر و ادب

استادان: ابوسعد اسماعيلي، قاضي ابوالقاسم بن کج، ابواحمد غِطريفي، ابوالحسن ماسرجسمي، ابواسحاق اسفرايني، دارقطني، ابوحامد اسفرايني، علي بن عمر سکري، ابن عرفه، معاني بن زکريا بن طرارا

شاگردان: ابواسحاق شيرازي، خطيب بغدادي، ابوعبدالله قزويني، يعقوب بن سليمان خازن شافعي و ابوالوليد باجي

مناصب و مقام ها: منصب قضاي قسمت غربي و شرقي بغداد

سرگذشتنامه:

ابوطيب در طلب علم به اکناف سرزمين هاي اسلامي سفر کرد. وي به گرگان، بغداد، نيشابور و اسفراين رفت و از علماي آن ديار علم آموخت. ابوطيب در ترويج مذهب شافعي در عراق سهم بسزايي داشت. قاضي ابوطيب بيش از صد سال زيست و در بغداد درگذشت.

آثار:

آنچه امروزه از وي باقي مانده اينهاست: جواب في السماع و الغناء، روضة المنتهي في مولد الامام الشافعي، التعليقة الکبري في الفروع و شرح المختصر مزني در فقه. از ديگر آثار او شرحي بر الفروع ابوبکر ابن حداد مصري و کتابي با نام المجرد و نيز المنهاج را برشمرده اند.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 652-3 / 653؛ ريحانة الادب، 3 / 24؛ خطيب بغدادي، 9 / 358.

[34] ابوالعلاء صاعد بن محمد بن احمد بن عبيدالله

نام: صاعد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالعلاء، عمادالاسلام

اسم اشهر: قاضي صاعد

سال و محل تولد: 343 ق، استوا از نواحي نيشابور

سال و محل وفات: 431 ق، نيشابور

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، حديث و ادب

استادان: ابوالهيثم عتبة بن خيثمه. او دانش فقه و حديث را از عبدالله بن محمد بن علي بن زياد و اسماعيل بن نجيد نيشابوري و بشر بن احمد اسفرايني آموخت. فقه را نزد ابونصر بن سهل قاضي فراگرفت. فنون ادبي را نزد پدرش محمد بن احمد آموخت.

شاگردان: وي شاگردان بسياري داشته است از جمله ابوالحسن قطّان

همفکران و رقيبان: قاضي در دوران رياست نيشابور از يک سو با کراميان و رهبر آنان ابوبکر محمد بن اسحاق بن محمشاد و از سوي ديگر با صوفيان و پيشواي آنان ابوسعيد ابوالخير رقيب بود.

مناصب و مقام ها: قاضي نيشابور

سرگذشتنامه:

ابوالعلاء ملقب به عمادالاسلام که از او بعنوان قاضي صاعد ياد شده است، در استوا از نواحي نيشابور به دنيا آمد. در جواني به عراق رفت و در کوفه از علي بن عبدالرحمن بکايي حديث شنيد. آنگاه به نيشابور بازگشت و قضاي آن شهر را به عهده گرفت. او چهره اي زيبا داشت و بدين سبب نيشابوريان لقب « ماه نشابور » به او داده بودند. در زماني که قضاي نيشابور را به عهده داشت، در همه ي کارهاي سياسي آن شهر و حتي برخي ديگر شهرهاي خراسان دخالت مي کرد. او چند بار حج گزارد و طي اين سفرها در بغداد توقف مي کرد. آخرين سفر او به بغداد در سال 403 ق بوده است و دوران قضاوت صاعد در نيشابور به دراز کشيد. وي يک بار از اين مقام برکنار شد و استادش ابوالهيثم عتبة بن خيثمه جاي او را گرفت، اما او ديگر بار مقام خود را بازيافت و تا پايان زندگاني همچنان در اين سمت باقي ماند. قاضي صاعد بيش از چهل سال پيشواي حنفيان نيشابور بود و پيشتر از اين دوران، قاضي القضات آن شهر نيز بود.

آثار:

کتاب الاعتقاد که ظاهراً به جاي نمانده است و مختصر صاعدي

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 39-2 / 40؛ دهخدا، 10 / 14795.

 

ادامه دارد... پي‌نوشت‌ها:

1. ابوالقاسم گرجي. تاريخ فقه و فقهاء تهران، سمت، 1375. ص 7؛ احمد بن مصطفي طاش کبري زاده موسوعة مصطلحات مفتاح السعاده و مصباح السياده في موضوعات العلوم. تحقيق علي دحروج، بيروت، مکتبة لبنان ناشرون، 1998. ص 587.

2. غلامحسين مصاحب. دائرة المعارف فارسي. تهران، حبيبي؛ فرانکلين 1341-1375. ماده فقه

3. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده همان، صص 587-700

4. غلامحسين مصاحب همان.

5. ابوالقاسم گرجي همان، صص 10-12.

منبع مقاله :

فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول

لینک به دیدگاه

فقه در عصر آل بويه (2)

03346.jpg

 

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي

 

 

 

 

 

 

[35] ابوالفتح هلال بن محمد بن جعفر بن سعدان بن عبدالرحمن بن ماهوية بن مهيار بن مرزبان بغدادي حفار

نام: هلال

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالفتح [ن.م]

اسم اشهر: بغدادي

سال و محل تولد: 322 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 414 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فقه و حديث

استادان: ابوالقاسم اسماعيل بن علي بن علي بن رزين دعبلي، همچنين از ابوعبدالله حسين بن يحيي بن عياش قطان، ابوعلي اسماعيل بن محمد صفار، ابوعمر و بن السماک، ابوجعفر محمد بن عمرو رزاز، ابوالحسن علي بن محمد مصري و جمعي ديگر استماع حديث کرد.

شاگردان: شيخ طوسي، ابوالفوارس طرّاد بن محمد بن علي زينبي، ابوبکر احمد بن الحسين بيهقي و خطيب بغدادي

سرگذشتنامه:

از شيعيان ايراني الاصل و ساکن بغداد و مشهور به بغدادي است، ولي نام خانوادگي و قبيله اي او حفار ( به معني قبرکن ) است.

آثار:

الامالي.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 3 / 287؛ تاريخ بغداد، 14 / 75.

[36] ابومحمد حسن بن محمد بن هيثم عجلي

نام: حسن

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابومحمد

اسم اشهر: حسن عجلي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 400 ق، کوفه

مذهب و شريعت: شيعه ي اثني عشري

رشته ي علمي و تخصص: فقه

آثار:

الجامع و المثاني

منابع و مآخذ:

دهخدا، 6 / 9000

[37] ابومحمد عبدالله بن محمد بخاري خوارزمي

نام: عبدالله

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابومحمد

اسم اشهر: بافي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 398 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، ادب شعر

استادان: ابوالقاسم عبدالعزيز بن عبدالله دارکي شافعي، ابواسحاق ابراهيم بن احمد مروزي شافعي و ابوعلي بن ابي هريره

شاگردان: ابوالطيب طبري، ابوعبدالله محمد بن ابراهيم صانعي خوارزمي، ابوبکر محمد بن بکر بن محمد نوقاني طوسي و علي بن محمد ماوردي

سرگذشتنامه:

سرگذشت بافي پيش از سکونتش در بغداد روشن نيست، اما پس از آنکه در بغداد اقامت گزيد، به حلقه ي درس فقه ابوالقاسم عبدالعزيز بن عبدالله دارکي شافعي درآمد و پس از درگذشت او به جاي وي به تدريس پرداخت. او تنها به درس دارکي بسنده نکرده و از درس فقه دو استاد معروف ديگر روزگار خود، ابواسحاق ابراهيم بن احمد مروزي شافعي و ابوعلي ابن ابي هريره نيز بهره برد.

آثار:

تنها اثر منقول او بيست و اندي بيت شعر است که هر قطعه ي سه چهار بيتي آن در وزن و مضموني جداگانه سروده شده است و مي توان آنها را در منابع معتبر يافت.

اضافات:

بافي هر قطعه از اشعار خود را به تناسب حال و مقام بر تني چند از شاگردان يا معاصران خود انشا مي کرده است. قاضي ابوالقاسم علي بن المحسن تنوخي و ابوزرعه روح بن محمد رازي شافعي و ابوالطيب طبري از مستمعان و راويان اشعار او بوده اند. اين سروده ها علاوه بر پختگي و رواني از صناعات ادبي نيز برخوردار است و در آنها به احکام فقهي و اخلاقي و نکوهش اهل نجوم اشاره شده است.

منابع و مآخذ:

دانشنامه ي جهان اسلام، 623/1.

[38] ابويعلي جعفري، محمد بن حسن بن حمزه

نام: محمد

نام پدر: حسن

کنيه و لقب: ابويعلي

اسم اشهر: ابويعلي جعفري / طالبي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 463 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه و کلام

استادان: شيخ مفيد، سيد مرتضي و حسين بن عبيدالله غضائري

شاگردان: ابوالحسن سليمان بن حسن صهرشتي، ابوطالب بن معدي سيلقي، ابوعبدالله محمد بن هبة الله بن جعفر طرابلسي، ابوالحسن بن هلال عماني و ابومنصور بن احمد.

مناصب و مقام ها: جانشيني شيخ مفيد و زعامت اماميه پس از وي

سرگذشتنامه:

هر چند منابع رجالي اماميه و اهل سنت از وي نام برده اند و شرح حال از او به دست داده اند، با اين همه، دانسته ها درباره ي ابويعلي بسيار نيست. ابويعلي با دختر شيخ مفيد ازدواج کرد و پس از مرگ شيخ به خاطر شايستگي اش جانشيني او و تصدي درس کلام و فقه، به وي منتقل گرديد و اين تصدي به وي شوکت اجتماعي ممتازي بخشيد، به گونه اي که از نقاط دور و نزديک چون موصل، صيدا، طرابلس و کربلا براي پرسش در موضوعات گوناگون علمي به وي رجوع مي کردند. شهرت او در دانش و بويژه فقاهت چندان بوده که حتي شرح حال نويسان غير شيعي از او با عباراتي همچون « فقيه الاماميه »، « من دعاة الشيعة » و « من کبار علماء الشيعه » ياد کرده اند. به گفته ي ذهبي، ابويعلي به حدوث قرآن قائل بوده و براي اثبات آن به وجود آيات ناسخ و منسوخ تمسک مي جسته است.

آثار:

تأليفات ابويعلي بيشتر به صورت مسئله يا پاسخ به مسائلي است که از وي پرسش مي شده است که بعضي از آنها از قول نجاشي اشاره مي شود: جواب المسألة الواردة من صيدا، جواب مسألة اهل الموصل، المسألة في مولد صاحب الزمان (عج)، المسألة في الرد علي الغلاة، المسألة في اوقات الصلاة، کتاب التکمله، الموجز في التوحيد، مسألة في ايمان آباء النبي (صلي الله عليه و آله و سلم)، مسألة في المسح علي الرجلين، مسألة في العقيقة، جواب المسائل الوارده من طرابلس و المسألة في ان الفعال غير هذه الجملة.

اضافات:

البته جانشيني ابويعلي در مقام شيخ مفيد، نبايد به معناي رياست مطلق اماميه در آن عصر تلقي گردد، چرا که بدون شک سيد مرتضي ( 436 ق ) پس از شيخ مفيد به اين جايگاه دست يافته بود.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 434-435.

[39] ابويعلي حمزه

نام: حمزه

نام پدر: عبدالعزيز

کنيه و لقب: ابويعلي، سالار

اسم اشهر: سالار

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فقه و کلام

استادان: شيخ مفيد و سيد مرتضي

آثار:

التذکرة في حقيقة الجوهرة.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 4 / 195.

[40] ابويَعْلي محمد بن حسين بن محمد بن خلف بن احمد

نام: محمد

نام پدر: حسين

کنيه و لقب: ابويَعْلي

اسم اشهر: ابن فرّاء

سال و محل تولد: 380 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 458 ق، بغداد

مذهب و شريعت: حنبلي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: ابوعبدالله ابن حامد. از بسياري از فقهاي زمان خود مانند ابوالحسين سکري، ابوالقاسم بن حبابه، ابوالقاسم عيسي بن وزير، علي بن عمر حربي، ابن مالک و علماي مکه و حلب و دمشق حديث شنيد.

شاگردان: خطيب بغدادي، ابن نرسي، اسحاق بن عبدالوهاب، ابن منده، ابوالوفاء، ابن عقيل، ابوعلي اهوازي و نيز فرزندش ابوالحسين محمد بن ابي يعلي از او حديث شنيده اند.

سرگذشتنامه:

ابويعلي از 385 ق به آموختن حديث آغاز کرد. ده ساله بود که پدرش درگذشت و تربيت او را مردي به نام حربي که وصيّ پدر بود، برعهده گرفت. پس از آن بود که نزد ابن مفرحه ي مقري عباراتي از مختصر خرقي را خواند و از اين راه علاقه اي به فقه پيدا کرد. سپس براي تکميل معلومات به مجلس درس ابن حامد رفت. وي پس از مرگ استادش ابن حامد به تأليف و تدريس روي آورد. در 414 ق به زيارت حج رفت و پس از مراجعت همچنان به تصنيف و تدريس پرداخت چنانکه تا بازپسين سال هاي زندگي در جامع منصور در جايگاه عبدالله بن احمد بن حنبل املاء حديث مي کرد. در 421 يا 422 ق قاضي شريف ابوعلي بن ابي موسي هاشمي پيشنهاد کرد تا منصب شهادت را نزد قاضي القضاة ابوعبدالله بن ماکولا بپذيرد، ولي ابويعلي از قبول آن سرباز زد تا اينکه بعد از مرگ قاضي ابوعلي به وساطت ابومنصور بن يوسف و ابوعلي بن جراده که با او دوستي و اشتراک عقيده داشتند، برخلاف ميل خود، اين سمت را پذيرفت. مدتي نيز همين مقام را نزد قاضي القضاة ابوعبدالله دامغاني داشت. وي همچنين مفتي بزرگ مذهب حنبلي بغداد بود.

آثار:

حدود چهل اثر به او نسبت داده اند که اکثر آنها از بين رفته است؛ از جمله کتاب الصفات.

آثار چاپي:

الاحکام السلطانية، العدة في اصول الفقه و المعتمد في اصول الدين.

آثار خطي:

الامالي، الايمان،‌ الفوائد، الصحاح العوالي و الافراد و الحکايات، الامر بالمعروف و النهي عن المنکر، التعليقة الکبري في مسائل الخلاف علي مذهب احمد بن حنبل، تفضيل الفقير علي الغني، التوکل، الروايتين و الوجهين، شرح مختصر الخرقي، الکفاية در فقه و المفردات.

اضافات:

کتاب الاحکام السلطانية او اگرچه شبيه اثر ماوردي است که معاصر اوست، ولي از جهات گوناگون با آن متفاوت است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 432.

[41] ابراهيم بن احمد بن اسحاق - ابواسحاق مروزي

نام: ابراهيم

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابواسحاق [ن.م]

اسم اشهر: [ابواسحاق مروزي]

سال و محل تولد: [ن.م] مرو

سال و محل وفات: 340 ه‍، مصر

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: ابوحامد احمد بن بشر المروزي، ابوزيد محمد بن احمد بن عبدالله المروزي و ابوالعباس بن سريج.

شاگردان: ابي سعيد الاصطخري

مناصب و مقام ها: رياست [حوزه ي] علميه ي عراق

سرگذشتنامه:

او استاد ائمه ي عراق و در تدريس و فتوي طاق و مقتداي اهل عصر خود و مرجع استفاده ي جمعي کثير بوده و بعد از استاد خود ابوالعباس بن سريج، رياست [حوزه ي] علميه ي عراق بدو اختصاص يافت و مدتي در بغداد اقامت گزيد و در آخر عمر به مصر کوچ کرد و صاحب جايگاه والايي در مذهب شافعي شد.

آثار:

الخصوص و العموم، حساب الدور، الفصول في معرفة الاصول، الوصايا، الشروط و الوثاق و شرح مختصر المَزني

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 14؛ طبقات الفقها، 4 / 5.

[42] احمد بن ابراهيم الصّيمري

نام: احمد

نام پدر: ابراهيم

کنيه و لقب: اباعبدالله

اسم اشهر: صيمري

سال و محل تولد: کوفه [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه ي اثني عشري

رشته ي علمي و تخصص: فقه و حديث

شاگردان: شيخ مفيد، ابن الغضائري و احمد بن عبدون

همفکران و رقيبان: شيخ مفيد،‌ابن الغضائري، احمد بن عبدون و نيز التلعکبري

سرگذشتنامه:

اصلش از کوفه بوده است، و سپس در بغداد سکني گزيد. بزرگاني مثل شيخ مفيد و ديگران کتاب ها و روايت هاي زيادي از او به دست مي دهند.

آثار:

الأشربه ما حُلِّل منها و ما حُرِّم، الفضائل و الضياء في تاريخ الائمه (عليهم السلام) النوادر.

منابع و مآخذ:

طبقات الفقها، 4 / 20، معجم المؤلفين 1 / 138.

[43] احمد بن ابي احمد الطبري

نام: احمد

نام پدر: ابي احمد

کنيه و لقب: ابوالعباس معروف به ابن القاص

اسم اشهر: طبري

سال و محل تولد: [ن.م] طبرستان

سال و محل وفات: 355 ه‍، طرسوس

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: ابي عباس بن سُريج، ابوعلي زُجاجي و يوسف بن يعقوب القاضي

مناصب: قضاوت

سرگذشتنامه:

ابتدا در طبرستان اقامت داشت و پس از فراگيري دانش به طرسوس رفت و به مقام قضاوت آنجا منصوب شد.

آثار:

المفتاح، ادب القاضي، المواقيت و التلخيص

منابع اصلي:

طبقات الفقها، 4 / 25-26؛ دهخدا، 10 / 15353؛ معجم المؤلفين 5 / 58.

[44] احمد بن داود بن علي، ابوالحسين القمي

نام: احمد

نام پدر: داود

کنيه و لقب: ابوالحسين

اسم اشهر: القمي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فقه و حديث

او به تعدادي از اسناد روايت ائمه (عليهم السلام) واقف شد و محدثي مورد اعتماد بود.

استادان: ابوالحسن علي بن الحسين بن بابويه، علي بن الحسن بن فضّال و محمد بن عبدالله الحميدي

شاگردان: پسرش محمد بن حمد بن داود

آثار:

النوادر

منابع و مآخذ:

طبقات الفقها، 4 / 39؛ اعيان الشيعه، 2 / 587.

[45] احمد بن عامر بن بشر بن حامد مرورودي

نام: احمد

نام پدر: عامر

کنيه و لقب: ابوحامد

اسم اشهر: مرورودي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 362 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: ابراهيم بن احمد مروزي

سرگذشتنامه:

او از ابراهيم بن احمد مروزي تفقه نموده و مانند استادش بر امثال خود تقدم يافته و به بصره رفته و بناي تدريس گذاشته و مرجع استفاده ي فقهاي آنجا گشته و مي گفته است که نبايد کسي را به جهت شرافت پدر تحسين کرده يا به سبب خساست وي تقبيح نمايند. چنانچه طول قامت و قبح صورت منشأ مدح و قبح نمي باشند.

آثار:

الجامع الکبير و شرح مختصر مزني.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 14.

[46] احمد بن علي بن سعيد

نام: احمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوالحسين، شيخ مرتضي علم الهدي

اسم اشهر: ابوالحسين کوفي، احمد بن علي الکوفي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 380 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فقه و کلام

استادان: الکليني

شاگردان: علي بن حسين بن موسي الموسوي، نجاشي و سيد مرتضي.

آثار:

الکافي در اصول امامت و فروع آن

منابع و مآخذ:

طبقات الفقها، 4 / 59؛ اعيان الشيعه، 3 / 130.

[47] احمد بن کامل بن خلف بن شجرة

نام: احمد

نام پدر: کامل

کنيه و لقب: القاضي ابوبکر بغدادي

اسم اشهر: [ن.م]

سال و محل تولد: 260 ه‍ [ن.م]

سال و محل وفات: 350 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: فقه، علوم قرآني، ادب و تاريخ

استادان: طبري، محمد بن الجهم السمري، محمد بن اسرائيل الجواهري، عبدالملک بن محمدرقاشي، احمد بن عبيدالله النوسي و محمد مسلمة بن الواسطي

شاگردان: الدارالقطني، الحاکم ابوعبيدالله المرزباني، ابراهيم بن مخلد، حيي بن ابراهيم المزکي و ابوالحسن الحمامي

مناصب و مقام ها: قاضي کوفه

او عالم به احکام و علوم قرآن، نحو، شعر، ايام الناس و تواريخ و اصحاب حديث بود. او را مذهبي خاص بود. او متساهل بود و چه بسا حديثي را از حفظ مي گفت که در کتابش نبود و عجب و پندار او را هلاک کرد و ائمه اربعه را به چيزي نمي شمرد.

آثار:

المختصر في الفقه، غريب القرآن، موجز التأويل عن المحکم التنزيل، التاريخ، الشروط، الشعراء، البحث و الحثّ، امهات المؤمنين، الزمان، اخبار القضاء.

منابع و مآخذ:

طبقات الفقهاء، 4 / 66؛ دهخدا، 1 / 1269.

[48] احمد بن محمد بن احمد - ابن القطان

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالحسين

اسم اشهر: ابن القطان

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 359 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: ابن سريج و ابي اسحاق المروزي

سرگذشتنامه:

در بغداد درس خواند و در اصول و فروع فقه کتاب تصنيف کرد. از بزرگان مذهب شافعي بود.

منابع و مآخذ:

تاريخ الاسلام، 59؛ سير اعلام النبلاء، 16 / 430؛ الجواهر المضيئه، 1 / 91؛ دهخدا، 1 / 386.

[49] اسکافي، محمد بن احمد بن جنيد بغدادي

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوعلي، اسکافي و ابن جنيد

اسم اشهر: جنيد بغدادي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 381 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

شاگردان: شيخ مفيد، نجاشي و شيخ طوسي

آثار:

احکام الارش، احکام الصلوة، احکام الطلاق، الاحمدي في الفقه المحمدي، الارتياع في تحريم الفقها، الوان عن قلوب الاخوان، استخراج المرادمن مختلف الخطاب، الاستنفار الي الجهاد الاستيفاء، الاسري، الاسفار في الرد علي المؤيدة، الاشارات الي ماينکره العوام، اشکال جملة المواريث، اظهار مساتره اهل العناد من الرواية عن ائمة، العتره في امرالاجتهاد، الافهام لاصول الاحکام، الالفة در کلام، الفي مسئلة، امثال القرآن، الايناس بائمة الناس، البشارة و النذاره، تبصرة العارف و نقد الزايف در فقه اثني عشري که حاوي احتجاج بر مذهب حق و رد معارضات مخالفين در احکام مي باشد. التحرير و التقدير در علم کلام، التراقي الي اعلي المراقي، تنبيه الساهي بالعلم الالهي، تهذيب الشيعة لاحکام الشريعة، حدائق القدس، قدس الطور و ينبوع النور في معني الصلوة علي النبي.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 70.

[50] بيضاوي، محمد بن عبدالله بن احمد بن محمد

نام: محمد

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوعبدالله

اسم اشهر: بيضاوي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 424 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

شاگردان: خطيب بغدادي

سرگذشتنامه:

او در درب سلولي بغداد سکونت داشته و موافق مذهب شافعي درس گفته و فتوي مي داده و مدتي هم قضاوت نموده و خطيب بغدادي از وي استماع کرده و سداد و ديانت و صدوق بودن و وثاقش را ستوده و در شب جمعه چهاردهم رجب 424 در بغداد درگذشته است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 191.

[51] جرجاني، علي بن عبدالعزيز بن حسن بن علي بن اسماعيل

نام: علي

نام پدر: عبدالعزيز

کنيه و لقب: ابوالحسن

اسم اشهر: جرجاني

سال و محل تولد: 290 ه‍ [ن.م]

سال و محل وفات: 362 يا 366 ه‍، نيشابور

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، ادب و شعر

سرگذشتنامه:

در عصر صاحب بن عباده قاضي القضاة ري بوده و در طبقات الفقهاي ابواسحاق شيرازي در عداد فقها معدود و در يتيمة الدهر ثعالبي در سلک ادبا و شعر ذکر شده و براي تحصيل معارف به اکثر بلاد اسلاميه سياحت ها کرده و از هر خرمني خوشه اي چيده است.

آثار:

تفسير القرآن، تهذيب التاريخ و الوساطة بين المتنبي و خصومه.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 260.

[52] جعفي، محمد بن احمد بن ابراهيم جعفي کوفي

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: [ن.م] صابوني

اسم اشهر: جعفي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه ي امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

شاگردان: جعفر بن قولويه

سرگذشتنامه:

وي از قدماي علماي اماميه و از مصنفين ايشان و از اصحاب کتب فتوي بوده و هر دو زمان غيبت صغري و کبري را دريافته و جعفر بن قولويه متوفي در 368 ق بلاواسطه از وي روايت کرده و نجاشي و شيخ طوسي با دو واسطه از وي روايت مي کنند و ابن ادريس در کتاب سرائر خود بعضي از فتاوي او را نقل کرده است.

آثار:

الاجارات، الادعية، الاعتکاف، الاقطاعات، ام الولد، الايلاء، الايمان و النذور، تخيير الاحکام، تسمية اصناف کلامه تعالي، تفسير المعاني القرآن، التوحيد و الايمان و الفاخر

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 268.

[53] جويني، عبدالله بن يوسف بن عبدالله بن يوسف بن محمد

نام: عبدالله

نام پدر: يوسف

کنيه و لقب: ابومحمد، رکن الاسلام

اسم اشهر: جويني

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 434 / 437 / 438 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: پدرش و سهل بن محمد صعلوکي

آثار:

التبصرة، التذکرة، تفسير کبير، الفرق و الجمع، الفروق و السلسلة، مختصر المختصر و موقف الامام و المأموم.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 290.

[54] حسين بن روح بن ابي بحر رومي بحري نوبختي

نام: حسين

نام پدر: روح

کنيه و لقب: ابوالقاسم

اسم اشهر: روحي ( شيخ اجل )

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 326 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

سرگذشتنامه:

حسين بعد از وفات محمد بن عثمان بن سعيد سفير دوم حضرت مهدي (عج) در سال 304 يا 305 قمري، به شرف سفارت خاصه مشرف بوده چنانچه محمد در حين وفات خود در پاسخ استفسار حاضرين از وکيل خاص ناحيه ي مقدسه فرمود: « اينک ابوالقاسم حسين بن روح بن ابي بحر نوبختي قائم مقام من بود، و در ميان شما و حضرت صاحب الامر سفير و وکيل آن حضرت و ثقه و امين. در امورات خودتان به او مراجعه و در مهمات به او اعتماد کنيد و من از طرف آن حضرت مأمور بدين بودم و تبليغ رسالت کردم ».

آثار:

التأديب

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 97.

[55] حسين بن عبدالله

نام: حسين

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوعبدالله

اسم اشهر: واسطي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 420 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: فقه

سرگذشتنامه:

به نوشته ي هدية الاحباب فقيه معاصر سيد مرتضي بوده و ديگر چيزي ننوشته و در روضات الجنات ضمن شرح حال حسين بن عبدالله بن علي واسطي است که اين هم از ثقات فضلاي طايفه و از روات کتاب زراري و مؤلف کتاب نقض من اظهر الخلاف لاهل بيت النبي (عليه السلام) و مصنفات بسيار ديگري بوده و از معتمدين مشايخ قرائت کرده است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 226.

[56] حمزه بن عبدالعزيز ديلمي طبرستاني

نام: حمزه

نام پدر: عبدالعزيز

کنيه و لقب: ابوعلي

اسم اشهر: سلار

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 436 يا 448. 463 ه‍، قريه ي خسروشاه نامي در نزديک تبريز

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه و کلام

استادان: شيخ مفيد، علم الهدي سيد مرتضي و شيخ ابوعلي طوسي

آثار:

الابواب الفصول در فقه، التذکرة في حقيقة الجوهر، التقريب در اصول فقه، الرد علي بن الحسن البصري في نقض الشافي، المقنع في المذهب و المراسم العلوميه و الاحکام النبويه.

آثار چاپي: المراسم العلوية و الاحکام النبوية در فقه.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 210؛ دايرة المعارف تشيع، 4 / 195، دهخدا، 9 / 13708.

[57] صفار، اسحق بن احمد بن شبيب بن حکم

نام: اسحق

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابونصر [ن.م]

اسم اشهر: صفار

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م] طائف

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فقه، شعر و ادب

سرگذشتنامه:

احاديث بسياري در انوع علوم متنوعه ياد گرفته و در سال چهارصد و پنجم هجرت در بغداد به روايت احاديث پرداخته، سال وفاتش معلوم نيست، ولي در طايف واقع شده. او فقيه، شاعر و اديب بخاري، در علوم عربيه و معرفت نکات و دقائق آن و حفظ فقه و ادب يگانه ي زمان خود بود.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 482.

[58] طبري، طاهر بن عبدالله بن طاهر بن عمر قاضي

نام: طاهر

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوالطيب

اسم اشهر: طبري

سال و محل تولد: 348 ه‍، آمل طبرستان

سال و محل وفات: 450 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، شعر و ادب

استادان: ابوعلي زجاجي و شيخ ابوحامد اسفرايني

شاگردان: ابواسحاق شيرازي

سرگذشتنامه:

در آمل طبرستان متولد و هم در آنجا از ابوعلي زجاجي و در نيشابور و جرجان از ديگر مشاهير عصر اخذ مراتب علميه نموده و سپس در بغداد از شيخ ابوحامد اسفرايني تکميل مراتب نموده و ابواسحاق شيرازي نيز از وي درس خوانده و گويد که در تحقيق و اجتهاد و فکر و نظر، بالاتر از ابوالطيب را نديدم و در اصول و مذهب و علم خلاف و جدول کتاب هاي بسياري تأليف و فروع ابوبکر حداد و مختصر مزني را شرح کرده و مدتي در بغداد قضاوت نموده و در سال 450 هجرت درصد و دو سالگي در بغداد وفات يافته و در مقبره ي باب حرب مدفون گرديده است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 24.

[59] عبدالعزيز بن عبدالله بن محمد بن عبدالعزيز

نام: عبدالعزيز

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوالقاسم

اسم اشهر: دارکي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 375 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: ابواسحاق مروزي و حسن بن محمد دارکي

سرگذشتنامه:

او در 353 ه‍ به نيشابور رفته و در آنجا فقه را از ابواسحاق مروزي و ديگر اجلّه، و حديث را نيز از جد مادري خود حسن بن محمد دارکي فراگرفته، سپس به بغداد رفته و بناي تدريس گذاشته و مرجع استفاده ي جمعي و فردي شيوخ بغداد و نواحي آن گرديده، بلکه شيخ ابوحامد اسفرايني گويد که فقيه تر از دارکي کسي را نديده ام و بيشتر اوقات به استناد حديث نبوي برخلاف هر دو مذهب شافعي و حنفي فتوي داده و در پاسخ اعتراض همان حديث استنادي خود را نقل کرده و مي گفت واي بر حال شما که حديث شريف نبوي مقدم تر از فتواي امامين ابوحنيفه و شافعي است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 7.

[60] عبدالرحمان بن محمد داودي بوشنجي

نام: عبدالرحمن

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: [ن.م]

اسم اشهر: بوشنجي

سال و محل تولد: 374 ق، بوشنج

سال و محل وفات: 476 ق، بوشنج

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: فقه، حديث و ادب

استادان: ابوعلي فَنجِکردي، ابوبکر قفّال، ابوسهل صُعلوکي، ابوحامد اسفرايني و ابوسعيد يحيي بن منصور

شاگردان: ابوالقاسم زوزني، ابن سوره و ابن الوقت

سرگذشتنامه:

در بوشنج به دنيا آمد و در همانجا به تحصيل پرداخت. بوشنجي براي نقل و استماع حديث از 399 تا 405 به شهرهاي مختلف سفر کرد و در سفري که به غزنه کرده بود، در شهر شبت با عرفاي مشهوري چون ابوعلي دَقّاق و عبدالرحمان سُلَمي و امام فخر سنجري ملاقات کرد. وي ادبيات را از ابوعلي فَنجِکردي ( پنجکردي ) و فقه را در مرو از ابوبکر قفّال و در نيشابور از ابوسهل صُعلوکي و در بغداد از ابوحامد اسفرايني و در بوشنج از ابوسعيد يحيي بن منصور فقيه و ديگران آموخت و از احمد بن محمد بن صلب و عبدالواحدين محمد بن مهدي و ديگران حديث شنيد. نسبت داودي چنانچه سمعاني تصريح کرده، معرف پيروي او از مذهب فقهي ظاهري است. بوشنجي به زهد و تقوا موصوف بود و در اواخر عمر به زادگاه خود بازگشت و به تدريس و تأليف و افتا مشغول شد و مجلس نقل حديث تشکيل داد. بزرگ مشايخ خراسان بود. او در شوال 467 درگذشت.

منابع و مآخذ:

دانشنامه ي جهان اسلام، 4 / 574.

[61] عبدالله بن محمد بن يعقوب

نام: عبدالله

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: اديب

اسم اشهر: اديب عبدالله

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 340 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

آثار:

کشف الاسرار

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 64.

[62] علي بن محمد سمري

نام: علي

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالحسن

اسم اشهر: سمري

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [326]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فقه

سرگذشتنامه:

او آخرين سفير حضرت قائم (عليه السلام) در دوره غيبت صغري بود که حاجات خلق را به صاحب الامر (عليه السلام) مي رساند و پس از او سفير ديگري امام (عليه السلام) را نديده و حديثش را نشنيده است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 226؛ دهخدا، 11 / 16231.

[63] قدوري، احمد بن محمد بن احمد بن جعفر

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالحسين

اسم اشهر: قدوري

سال و محل تولد: [ن.م] بغداد

سال و محل وفات: 428 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

شاگردان: خطيب بغدادي

سرگذشتنامه:

او از اکابر علماي حنفي است و در عصر خود رئيس ايشان بوده و ابوحامد اسفرايني رئيس فقهاي شافعيه او را تعظيم و تکريم کرده و بسيار ستوده و معارضاتي با وي داشته است. قدوري از مشايخ روايت خطيب بغدادي بوده است.

آثار:

التجريد يا تجريد القدوري، التقريب در فقه، شرح مختصر الکرخي، المسائل الخلاف بين الحنفيين.

آثار چاپي: المختصر يا مختصر القدوري در فقه حنفي.

آثار خطي: المختصر در فقه حنفي، دو نسخه ي خطي آن در کتابچه ي مدرسه ي شهيد مطهري ( سپهسالار ) تهران موجود است.

اضافات:

قدوري به ضم اول و ثاني منسوب به قدور جمع قِدر به معني ديگ است که او با يکي از پدرا او صنعت ديگ سازي يا ديگ فروشي داشته يا منسوب به دهي است از دهات بغداد به نام قدوره.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 282.

[64] کراجکي، محمد بن علي بن عثمان

نام: محمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوالفتح

اسم اشهر: کراجکي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 449 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، حديث، ادب و نجوم

استادان: شيخ مفيد، سلاربن عبدالعزيز ديلمي

شاگردان: سيد مرتضي

مناصب و مقام ها: قاضي

سرگذشتنامه:

او براي تحصيل فقه، حديث و ادب به بلاد بسياري مسافرت کرده و توطن عمده ي او در قاهره و ديگر بلاد مصريه بوده است و شهيد اول با آن همه جلالت علمي که دارد، او را به صفت علامه مذکور مي دارد، در حاليکه علامه حلي را با آن عظمتِ آفاقي که داشته بلکه علامه ي علي الاطلاق مي باشد، به عبارت فاضل ذکر کرده و از او با صفت علامه تعبير نمي نمايد. کراجکي در فقه، حديث، امامت، اصول دين، نجوم، هيئت و ديگر علوم متداوله مصنّفات بسيار داشته است.

آثار:

الابانة عن المماثلة في الاستدلال لاثبات النبوة و الامامة،‌ الاستطراف في ماورد في الفقة، الانصاف اوفي ذکر النصف في الفقة ( الاستبصار يا الاستنصار، يا الانتصار في النصر علي الائمة الاطهار )، الاصول في مذهب آل الرسول، الاقناع عند تعذر الاجماع، انتفاع المؤمنين بما في ايدي السلاطين، الانتقام ممن عذر باميرالمؤمنين (عليه السلام)، الانساب المشجرة، الانيس، ايضاح السبيل الي علم اوقات الليل، الايضاح عن احکام النکاح، ايضاح الممائلة بين طريقي الاستدلال علي صحة النبوة و الامامة، البستان در فقه، التشجير في المعقبين من ولد الحسن و الحسين، التعجب من اغلاط العامة في مسئلة الامامة، تهذيب المسترشدين و وجوب عيني، الجليس، حجة العالم في هيئة العالم، روضة العابدين، شرح استنصار مذکور فوق، شرح جمل العلم سيد مرتضي، الکّر و الفر در امامت، مختصر التذکرة باصول الفقه للمفيد، المراشد المنتخب من غرر الفوائد، المشجر، معدن الجواهر و رياضة الخواطر، معونة الفارض في استخراج سهام الفرائض و المنهاج في معرفة مناسک الحاج.

آثار چاپي:

البرهان علي طول عمر صاحب الزمان و کنز الفوائد.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 352.

[65] محمد بن احمد

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: [ن.م]

اسم اشهر: بصري يا بصروي

سال و محل تولد: [ن.م] بغداد

سال و محل وفات: 443 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فقه و شعر

استادان: علم الهدي سيد مرتضي

شاگردان: سيد شريف فرزند سيد شريف اکمل بحراني و جبرئيل فرزند اسماعيل قمي پدر شاذان بن جبرئيل

سرگذشتنامه:

در سال 417 ق تمامي فهرست تصانيف استادش علم الهدي را نگاشت و علم الهدي به او اجازه اي داده که صورت اجازه در رياض العلماء درج شده است.

آثار:

المفيد في التکليف

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 3 / 268.

[66] محمد بن الحسين ابوعمر البسطامي

نام: محمد

نام پدر: حسين

کنيه و لقب: ابوعمر، بسطامي

اسم اشهر: [ن.م]

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 407 ق، نيشابور

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

مناصب و مقام ها: قاضي نيشابور

سرگذشتنامه:

او در زمان حيات اسفرايني به بغداد وارد شد. او پيشواي دقيقي بود و ابوحامد اسفرايني او را بزرگ داشت و تکريم کرد.

منابع و مآخذ:

خطيب بغدادي، 2 / 247.

[67] محمد بن حسن بن علي طوسي

نام: محمد

نام پدر: حسن

کنيه و لقب: ابوجعفر، شيخ الطائفه

اسم اشهر: شيخ طوسي، شيخ الامامية

سال و محل تولد: 385 ه‍ [طوس]

سال و محل وفات: 460 ه‍، نجف اشرف

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، حديث، کلام، تفسير و ادب

استادان: شيخ المفيد و علم الهدي

سرگذشتنامه:

اولين کسي است که نجف اشرف را پايگاه علمي ديني کرد. او در هر يک از علوم اسلاميه تأليفي دارد. وفات او در شب دوشنبه بيست و دوم محرم چهارصد و شصتم هجرت در هفتاد و پنج سالگي در نجف اشرف واقع و در خانه ي خود مدفون و قبرش معروف و مزار و مسجدش نيز تا زمان ما باقي و به مسجد طوسي معروف است. اين مسجد به صحن مقدس مرتضوي متصل و قبر سيد بحرالعلوم و پسرش سيد محمدرضا نيز طرف راست در همان مسجد است. او ملقب به شيخ الطائفه است علامه حلي درباره او گويد: او رئيس الطائفه جليل القدر، عارف باخبار و رجال و فقه و اصول و کلام و ادب است. جميع فضائل به او برمي گردد. او مصنف در همه ي علوم اسلامي و پيرايشگر عقايد در اصول و فروع و جامع کمالات در علم و عمل است. او در سال 408 به عراق آمد و در بغداد ساکن شد. در سال 448 ميان شيعه و اهل سنت فتنه اي در افتاد و خانه و کتابخانه و منبر او بسوخت ناگزير به نجف عزيمت کرد.

آثار:

تفسير کبير موسوم به تبيان، المبسوط، الخلاف، النهاية، الجمل، العقود، التهذيب، الاستبصار، الفهرست، الايجاز، يوم و ليله، العده، الابواب المرّتب علي الطبقات من اصحاب رسول الله... الاختيار الرجال. تلخيص الشافي در امامت. المفّصح، مالا يسمع المکلف الاخلال به، ما يعلل و مالايعلل، شرح جمل العلم و العمل و ما يتعلق منه بالاصول، في اصول العقايد، هدايه المسترشد و بصيرة المتعبد، مصباح المتهجّد، مختصر المصباح و مناسک الحج، المجالس و الاخبار قتل الحسين (عليه السلام)، الاخبار المختار، النقض علي ابن شاذان في مسئلة الغار و مسئلة بخبر واحد و مسئله في تحريم الفقاع، مسائل الرحبيه في آل القران، المسئله الرازيه في الوعيد، المسائل الجيلانيه، المسائل الدمشقيه، المسائل الالياسية، المسائل الحارية، المسائل الحليه،‌ المسائل في الفرق بين النبي و الامام. مسائل ابن برّاج، انس الوحيد، الغيبه و شرح الشرح في الاصول.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 400؛ دائرة المعارف تشيع، 1 / 102، دهخدا، 1 / 611.

[68] محمد بن محمد بن نصر بن منصور

نام: محمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوعمر

اسم اشهر: سکوني، ابن خرقه

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

سرگذشتنامه:

او اهل بصره است که در وقت خود شيخ الطائفه بوده است.

آثار:

الحيض و السهو.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 108.

[69] محمد بن محمد بن نعمان بن عبدالسلام بن جابر بن نعمان بن سعيد

نام: محمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوعبدالله، مفيد

اسم اشهر: شيخ مفيد، ابن المعلم

سال و محل تولد: [ن.م] عکبري

سال و محل وفات: 413 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه و کلام

استادان: شيخ جعفر بن محمد بن قولويه، شيخ صدوق ابن بابويه، ابوغالب زراري و احمد بن محمد بن حسن بن وليد

شاگردان: نجاشي، سيد رضي، سيد مرتضي، شيخ ابوالفتح کراجکي، شيخ طوسي و سلاربن عبدالعزيز ديلمي

مناصب و مقام ها: رياست علميه ي اماميه

سرگذشتنامه:

گويند که چون شيخ مفيد از مولد خود عکبري به بغداد آمد و روزي در مجلس درس قاضي عبدالجبار معتزلي که مملو از علماي فريقين بوده حاضر و در پايين مجلس نشسته و بعد از استيذان، صحت حديث غدير را استخبار نمود. بعد از تصديق قاضي، معني مولي را که در آن حديث است، پرسيد. قاضي گفت به معني اولي است، شيخ گفت پس اين اختلاف شيعي و سني در تعيين امام براي چيست، قاضي گفت خلافت ابوبکر درايت است و حديث غدير روايت و مرد عاقل درايت را به جهت روايت ترک نکند. پس شيخ صحت و سقم اين حديث شريف نبوي (صلي الله عليه و آله و سلم) « يا علي حربک حربي و سلمک سلمي » را استفسار نمود. قاضي صحت آن را نيز تصديق کرده پس شيخ وضعيت اصحاب جمل را که با حضرت علي (عليه السلام) جنگ و حرب کردند، استکشاف نمود. قاضي گفت که ايشان توبه کردند، شيخ گفت حرب ايشان درايت است و توبه روايت. پس قاضي ساکت شده و بعد از استعلام از اسم شيخ برخاسته و شيخ مفيد را به جاي خويش برنشانيده و گفت انت المفيد حقا و علماي حاضر مجلس متغير شدند. قاضي گفت اينک از جواب او درمانده ايم، شما جوابش را بگوييد تا برخاسته و باز در مقام اولي خود بنشيند. باري اين قضيه مسموع عضدالدوله ي ديلمي گرديده و محض اظهار قدرداني از اين خدمت ديني آن عالم رباني يک غلام و يک جبه و دستاري نيکو و يک مرکبي خاص با زين و لجام زرين و صد دينار زر خليفتي که هر دينارش معادل ده دينار معمولي بوده به شيخ بخشيده و نيز روزي ده من نان و پنج من گوشت براي حاضرين مجلس شيخ مقرر فرمود و بعد از اين قضيه شيخ به لقب مفيد معروف گرديد.

آثار:

احکام اهل الجمل، احکام النساء، الارکان في دعائم الدين، الاستبصار ما جمعه الشافعي من الاخبار، الاشراف في علم فرائض الاسلام، اطراف الدلائل في اوائل المسائل، اعجاز القرآن و الکلام في وجوهه، الاعلام في ما اتفقت الامامية عليه من الاحکام، الايضاح در امامت، اقسام المولي و بيان معانيه، الاقناع في وجوب الدعوة، الامالي، امامة اميرالمؤمنين (عليه السلام) من القرآن، الانتصار، الانسان و الکلام فيه، الايضاح في الامامة، ايمان ابي طالب، الباهر من المعجزات، البيان عن غلط قطرب في القرآن، البيان في انواع علوم القرآن، البيان في تأليف القرآن، التذکرة باصول الفقه، تصحيح اعتقاد الامامية، تفضيل الائمه علي الملائکة، تفضيل اميرالمؤمنين علي سائر الاصحاب، تقريب الاحکام، التمهيد، الجمل، حمل الفرائض، الجنيدي، جوابات الفيلسوفِ في الاتحاد، حجية الاجماع، ذبائح اهل الکتاب، الرد علي الجاحظ و العثمانية في قضية المعتزلة، شرح اعتقادات صدوق، العيون و المجالس، الفصول المنتخبة، کشف الالتباس، کشف السرائر، المتعة، المجالس، العزار، المسائل الصاغاينة،‌ مسائل المنظم، النصره لسيد العتره في حرب البصره، النقض علي ابن جنيد في اجتهاد الرأي، النقض علي علي بن عباد في الامامة، النقض علي علي بن عيسي الرماني، نقض فضيلة المعتزله و نقض المروانية.

آثار چاپي:

الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، اوائل المقالات في المذاهب المختارات و المقنعة في الفقه.

آثار خطي:

الاختصار و مسار الشيعة.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 58.

[70] هرون بن موسي بن احمد بن سعيد بن سعيد ظريف

نام: هرون

نام پدر: موسي

کنيه و لقب: ابومحمد

اسم اشهر: تلعکبري

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 385 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه ي امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

سرگذشتنامه:

عالم و فاضل از اکابر علماي سده ي چهارم هجرت معاصر صدوق و مفيد و نظاير ايشان بوده و از صدوق اول و ابن قولويه و امثال ايشان روايت کرده و بسيار ثقه و عظيم القدر و جليل القدر و کثير الرواية و از وجوه اکابر اماميه مي باشد.

آثار:

الجامع يا الجوامع في علوم الدين.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 219.

[71] ابواحمد، حسن بن عبدالله

نام: حسن

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابواحمد [ن.م]

اسم اشهر: حسن بن عبدالله عسکري

سال و محل تولد: 293 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 382 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: ادب، حديث و فقه

استادان: ابن ابي داوود سجستاني و ابن دُريد

شاگردان: شيخ صدوق

سرگذشتنامه:

او يک چند در شهرهاي بغداد، اصفهان و بصره بسر برد. با صاحب بن عباد، وزير آل بويه دوستي و مکاتبه داشت و صاحب، فضل وي را مي ستود. ابواحمد در بسياري از علوم روزگار خويش دست داشت و تنوع موضوعات کتاب هايي که نوشته، از فضل فراوان او حکايت مي کند. وي از مشايخ شيخ صدوق بود و ابوعباد صايع شوشتري و عده ي بسياري از وي روايت مي کردند. اوباحمد مؤلفي پرکار بود، اما امروزه از کتاب هاي فراواني که وي نوشته، تنها شمار اندکي به دست مانده است.

آثار:

الزواجر و المواعظ، التفضيل بين بلاغتي العرب و العجم، الحکم و الامثال، المختلف و المؤتلف، راحة الارواح، تصحيح الوجوه و النظائر و المصون و صناعة الشعر

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 6 / 297.

[72] ابوالحسن جرجاني، علي بن عبدالعزيزبن حسن بن علي بن اسماعيل

نام: علي

نام پدر: عبدالعزيز

کنيه و لقب: ابوالحسن جرجاني

اسم اشهر: [ن.م]

سال و محل تولد: [ن.م] 322 ق

سال و محل وفات: 366 ق، جرجان

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: ادب، فقه و کلام

شاگردان: شيخ عبدالقاهر جرجاني و ابوحيان توحيدي

مناصب و مقام ها: منصب قضاي جرجان و سپس قاضي القضاة ري

سرگذشتنامه:

جرجاني از کودکي به کسب علم و ادب و مسافرت و بهره گيري از مشايخ وقت و علماي عصر خود پرداخت و به شهرهاي عراق و شام و ديگر کشورها مسافرت کرد تا اينکه به صاحب بن عباد پيوست و در زمره ي بزرگان خواص او درآمد. به گفته ي ابن کرامه ي جشمي و ابن مرتضي وي جامع بين فقه شافعي و کلام معتزلي بود.

آثار چاپي:

الرسالة بين المتنبي و خصومه و ديوان شعر.

از آثار منسوب به اوست:

تفسير القرآن، تهذيب التاريخ، مجموعه ي رسائل و الوکالة مشتمل بر 4000 مسئله.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 334.

[73] ابوالحسن مغربي، محمد بن احمد بن افريقي

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوالحسن،‌ متيّم

اسم اشهر: متيم، ابوالحسن مغربي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: حدود 400 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر، طب و نجوم

سرگذشتنامه:

از نسبت افريقي و مغربي وي مي توان گمان برد که از نواحي مغرب برخاسته است. وي از طريق سرودن شعر روزگار مي گذرانده و ظاهراً از همين رو پيوسته به دنبال امري سخاوتمند، شرق و غرب جهان اسلام را در مي نورديده است. در حلب به خدمت سيف الدوله ي حمداني شتافت و همانجا با متنبي ديدار کرد. پس از مدتي به دستگاه صاحب بن عباد پيوست و مقيم اصفهان شد. نام وي در مصر، عراق، جبل، ماوراءالنهر، چاچ و بخارا مشهور است. ابوالحسن شاعري بديهه سرا بود و ياقوت او را از بزرگان شعر و ادب دانسته است.

آثار:

علاوه بر ديوان شعر، آثار ديگر وي که امروز جز نامي از آنها برجاي نمانده اينهاست: الانتصار، المنبي عن فضائل المتنبي، بقية الانتصار المکثر للاختصار، تحفة الکتاب در رسائل، تذکرة النديم يا مذاکرة النديم، الرسالة الممتعة و البنيه المبني عن رذائل المتنبي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 363-5 / 364.

[74] خوارزمي، جمال الدين ابوبکر محمد بن عباس

نام: محمد

نام پدر: عباس

کنيه و لقب: ابوبکر طبرخزي، جمال الدين

اسم اشهر: خوارزمي

سال و محل تولد: 323 ق، خوارزم

سال و محل وفات: 383 ق، نيشابور

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر، لغت و نسب شناسي

سرگذشتنامه:

پدرش از مردم خوارزم و مادرش خواهر ابوجعفر محمد بن جرير طبري ( م 310 ق ) بود. از اين رو به طبرخزي نيز آوازه داشت. وي در زادگاهش برآمد و پيش از سال 352 ق از آن شهر بيرون رفت. يک چند در شام سکني گزيد و به دربار سيف الدوله ي حمداني راه يافت. خوارزمي از دربار سيف الدوله به بخارا نزد بوعلي بلعمي ( م 383 ق ) وزير سامانيان رفت، اما ميان آن دو اختلاف درگرفت و ابوبکر، وزير را هجو گفت و از اين شهر به نيشابور کوچيد و در سلک نزديکان اميرابونصر احمد بن علي ميکالي درآمد و او را ستود. سفري به سيستان کرد و ظاهر بن محمد ابي تميم ( م 359 ق ) امير آن ولايت را مدح گفت و اما پس از آنکه از ظاهر روي گردانيد، به هجو او پرداخت و به فرمان امير به زندان افتاد. پس از رهايي سفري به غرچستان (7) کرد و سرانجام راهي دربار ديلمان شد. وي در ارجان با صحاب بن عباد ( م 385 ق ) آشنايي يافت و از نزديکان وي گشت. هنگامي که خوارزمي، ابوالطيب متنبي را که پيش از آن در دربار سيف الدوله با او آشنايي داشت ستود، صاحب از او برنجيد و خوارزمي پايگاه بلند خود را نزد وزير از دست داد. سال هاي آخر زندگي خوارزمي در نيشابور گذشت.

آثار:

ديوان شعر، رسايل و رسم المعمور من البلاد.

آثار چاپي:

مفيد العلوم و مبيد الهموم.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 7 / 302؛ ريحانة الادب، 1 / 425.

[75] ابونعيم اصفهاني، ابونعيم احمد بن عبدالله بن احمد بن اسحاق بن موسي بن مهران

نام: احمد

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابونعيم، حافظ / تاج المحدثين

اسم اشهر: ابونعيم اصفهاني

سال و محل تولد: 334 يا 336 ق، اصفهان

سال و محل وفات: 340 ق، اصفهان ( آب بخشان )

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: تاريخ، فقه و حديث

استادان: پدرش ( عبدالله بن احمد )، عبدالله بن جعفر بن فارس، احمد بن بندار شعار، ابوالشيخ اصفهاني، ابوالقاسم طبراني، ابواحمد عسال، دارقطني، حاکم نيشابوري، ابوبکر آجري، ابوبکر بن خلاد نصيبي، ابراهيم بن ابي العزائم، محمد بن احمد معدل، محمد بن حبيش، ابوبکر قطيعي، ابن صواف، محمد بن محمود برقي، محمد بن احمد انماطي، محمد بن اسحاق اهوازي و حسن بن سعد عباداني مطوعي.

شاگردان: خطيب بغدادي، ابوالقاسم هزلي و ابوعلي حداد

سرگذشتنامه:

او از خاندان قديم اصفهان بود. سر دودمان آن خاندان، مهران، که مولاي عبدالله بن معاوية بن عبدالله بن جعفر بن ابي طالب بود اسلام آورد و اعقابش در اصفهان ساکن شدند. جدش احمد، زاهد و مرتاض و پدرش از علماي اصفهان بود. علامه مجلسي صاحب بحارالانوار نيز از نواده هاي اوست. ابونعيم اصفهاني تحصيلات خود را در اصفهان آغاز کرد و سپس براي تکميل مطالعات و جمع حديث به بلاد عراق و خراسان و حجاز سفر کرد و شهرهاي مختلف خراسان و ديگر نقاط ايران همچون گرگان و همدان و نيز شهرهاي گوناگون عراق، حجاز، شام و مصر و حتي چنانکه گفته اند صقليه و اندلس را درنورديد. هنوز بسيار جوان بود که در حديث نامبردار گرديد و سراسر عمر طولاني خود را صرف تأليف و تدريس کرد.

آثار:

مانزل من القرآن في اميرالمؤمنين (عليه السلام)، منقبة المطهرين و مرتبة الطيبيين، اربعون حديثاً في المهدي (عج)، الخصائص في فضل علي (عليه السلام)، حديث الطير، ذکر المهدي و نعوته و حقيقة مخرجه و ثبوته، دلايل النبوة، طب النبي ( به نقل دميري در حيات الحيوان )، فضائل الخلفاء، حلية الابرار، الفتن، الشعراء، مختصر الاستيعاب، معرفة الصحابة و طبقات المحدثين.

آثار چاپي:

الاربعين علي مذهب المتحققين من الصوفية، الامامة و الرد علي الرافضه، حلية الاولياء و طبقات الاصفياء، ذکر اخبار اصفهان، صفة الجنه، الضعفاء و المنتخب من کتاب الشعراء.

آثار خطي:

الجامع بين الصحيحين، جزء صنم جاهلي يقال له قراض، صفة النفاق، نعت المنافقين و الطب النبوي، فضل الديک، مختصر رياضة الابدان، فضيلة العادلين، الولاة، مااقتفي ابوبکر بن مردوية علي الطبراني و خرق حديث ان لله تسعة و تسعين اسماء.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 336؛ دايرة المعارف تشيع، 1 / 444.

[76] اِبن جُنْدي، ابوالحسن احمد بن محمد عمران ( عمر ) بن موسي بن عروة بن جراح بن علي بن زيد بن بکر بن حريش نَهْشَلي بغدادي

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: ابن جندي

سال و محل تولد: 305 / 307 [ن.م]

سال و محل وفات: 396 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

شاگردان: نجاشي

سرگذشتنامه:

نجاشي، ابن جندي را استاد خويش خوانده و مي گويد: ابن جندي واسطه ي ما با شيوخ روزگار خويش است. ابن جندي آخرين فرد بازمانده از اصحاب ابن صاعد در بغداد بود. او از ابوالقاسم بغوي، ابوبکر بن ابي داوود، يحيي بن محمد بن صاعد، ابوسعيد عَدَوي، يوسف بن يعقوب نيشابوري و ديگران روايت کرده و نخستين استماع وي در 313 ق بوده است. بسبب داشتن مذهب تشيع مورد طعن بوده و بعضي او را در روايت ضعيف خوانده اند. از ابن جندي، ابوالقاسم ازهري، حسن بن محمد خلال، محمد بن مخلد وراق، محمد بن عبدالعزيز برذعي، احمد بن محمد عتيقي، محمد بن احمد بن موسي شيرازي، حسين بن قاسم کوکبي، ابن غرور و ديگران روايت کرده اند.

آثار چاپي:

کتاب الانواع، الخط، کتاب الرواة و الفلج، کتاب عقلاء المجانين، العين و الورق، الغيبة، فضائل الجماعة و ماروي فيها و الهوالف.

آثار خطي:

الفوائد الحسان الغرائب

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 252.

[77] اِبن خَلاد رامْهُرمُزي، ابومحمد حسن بن عبدالرحمن

نام: حسن

نام پدر: عبدالرحمن

کنيه و لقب: ابومحمد،‌ رامهرمزي، محدث عجم

اسم اشهر: ابن خلاّد

سال و محل تولد: حدود 264 ق [رامهرمز]

سال و محل وفات: 358 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: حديث و ادب

مناصب و مقام ها: منصب قضا در خوزستان

سرگذشتنامه:

اِبن خلاد در رامهرمز خوزستان مي زيسته است. او را محدث عجم نيز خوانده اند. وي از پدر خويش و گروهي ديگر چون محمد حَضْرمي، ابوحَصين وادعي و محمد بن عثمان بن ابي شيبه استماع حديث کرد. ابن خلاد پيش از 290 ق آهنگ سفر کرد و از گروهي از محدثان شيراز حديث شنيد و نوشت. وي با ابن عميد و حسن بن محمد مهلبي رابطه ي دوستي نزديک داشت.

آثار:

ابن نديم اين آثار را از ابن خلاد نام مي برد: ادب الموائد، ادب الناطق، امام التنزيل، امثال النبي ( امثال الحديث )، ربيع المتيم، الرثاء و التعازي، الريحانتين الحسن و الحسين، رسالة السفر، الشيب و الشباب، العلل في مختار الاخبار، المناهل و الاعطان، النوادر و الشوارد و المحدث الفاصل بين الراعي و الواعي و مباسطة الوزراء. از ميان آثار ياد شده اکنون تنها دو کتاب امثال الحديث و المحدث الفاصل بين الراوي و الواعي در دست است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 441-440، ابن نديم، 172.

[78] اِبن رائقه، ابوالحسن علي بن هبة الله بن عثمان بن احمد بن ابراهيم موصلي

نام: علي

نام پدر: هبة الله

کنيه و لقب: ابوالحسن، موصلي

اسم اشهر: ابن رائقه

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه اماميه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

سرگذشتنامه:

از احوال او چيزي دانسته نيست، اما او را از حافظان بزرگ حديث و موثق شمرده اند. بررسي مشايخ و راويان وي نشان مي دهد که از معاصران سيد مرتضي ( م 436 ق ) و شيخ مفيد ( م 413 ق ) بوده و از شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه قمي و علي بن احمد طبري آملي روايت کرده است. کساني که از او روايت کرده اند عبارتند از: عبدالرحمان بن احمد مفيد نيشابوري و ابوالفرج محمد بن علي کاتب

آثار:

المتمسک بحبل آل الرسول، الانوار في تاريخ الائمة الابرار و اليقين في اصول الدين

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 544.

[79] ابن رازي، ابومحمد جعفر بن احمد بن علي قمي

نام: جعفر

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابومحمد، قمي ايلامي

اسم اشهر: ابن رازي

سال و محل تولد: سده ي 4 ق [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث و فقه

استادان: سهل بن احمد ديباجي، محمد بن همّان اسکافي، حسن بن حمزه ي علوي، صاحب بن عباد وزير آل بويه، شيخ صدوق و ابوعبدالله محمد بن احمد صفواني.

شاگردان: محمد بن علي بن احمد بن جعفر دقاق

سرگذشتنامه:

از جزييات زندگي او آگاهي در دست نيست، همين قدر مي دانيم که وي ساکن ري بوده است. ابن رازي از جمله رجال شيعه است که با وجود مقامي شامخ در فقه و حديث کمتر به او پرداخته اند.

آثار:

آثار منسوب: ادب الامام و المأموم، دفن الميت، المنبيء عن زهد النبي (صلي الله عليه و آله و سلم)، اعظم آيه ي في کتاب الله و خير الدعاء و افضل العبادة.

آثار چاپي:

الاعمال المانعة من دخول الجنة، جامع الاحاديث، العروس، الغايات، المسلسلات و نوادر الاثر في علي (عليه السلام) خير البشر.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 530؛ دائرة المعارف تشيع، 1 / 320.

[80] ابن رُميح، ابوسعيد احمد بن محمد

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوسعيد [ن.م]

اسم اشهر: ابن رُميح

سال و محل تولد: [ن.م]، نسا شهرستان نِسا

سال و محل وفات: 357 ق، جحفه

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: حديث و فقه

استادان: شيوخ وي عبارتند از: محمد بن ابي حادثه، احمد بن ابراهيم بن هشام غسّاني، عبدالله بن محمد بن سلم، محمد بن حسن بن قتيبه، ابوبکر بن زبان، علان صيقل، عبدالله ابن محمد بن شيرويه، ابوبکر بن خزيمة، عبدالله بن محمود مروزي، عمر بن محمد بن بُجَبْر سمرقندي، محمد بن عقيل بن ازهر و ديگران.

سرگذشتنامه:

ابن رميح در شرمقان از نواحي نسازاده شد و در مَرو پرورش يافت. در نيشابور، مرو، ماوراءالنهر، بلخ، هرات، ري، بغداد، اهواز، بصره، کوفه، مکه، شام و جزيره ( شمال عراق کنوني ) به استماع حديث پرداخت و شايد به سبب کثرت سفرها بود که برخي او را جوّال ( پرسفر ) خوانده اند. روزگاري دراز در صعده ي يمن اقامت داشت و او را بسبب اقامت نزد سادات صعده، زيدي گفته اند.

آثار:

ابن رميح داراي تأليفاتي نيز بوده است و مزّي در چند مورد به کتابي از او اشاره کرد، اما اثري از آنها فعلاً در دست نيست.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 599-598؛ سير اعلام النبلاء 16 / 169؛ خطيب بغدادي 5 / 6.

[81] ابن الصّلت، شيخ ابوالحسن احمد بن محمد ابن موسي اهوازي

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: ابن الصّلت

سال و محل تولد: 408 ق

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

شاگردان: نجاشي و شيخ طوسي. وي از مشايخ نجاشي و شيخ طوسي است و شيخ طوسي به واسطه ي وي از ابي العباس احمد بن محمد بن سعيد سبيعي همداني معروف به ابن عقده ( م 333 ق ) و نيز در چند محل از فهرست خود از جمله در شرح حال ابوالعباس احمد بن محمد معروف به ابن عقده نقل روايت مي کند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 339.

[82] ابن عَياش، احمد بن محمد بن عُبيدالله جوهري

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: [ن.م]

اسم اشهر: ابن عياش

سال و محل تولد: حدود 270 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 401 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه ي امامي

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: در ميان مشايخ او در حديث نام بيش از چهل تن در دست است. از جمله ي آنان مي توان از ابن عقده همداني، ابوعلي صولي، عبدالله بن جعفر حميري، احمد بن محمد بن يحيي عطار، ابن حمزه طبري، ابن جعابي، محمد بن احمد منصوري، سهل بن محمد طرطوسي و حسين بن علي بزوفري نام برد.

شاگردان: ابن شاذان قمي، نجاشي، جماز قمي و جعفر بن محمد دوريستي.

سرگذشتنامه:

چنانکه از بررسي مشايخ و شاگردانش برمي آيد، وي بخش عمده ي عمر خود را در بغداد گذرانيده است. تنها از يک سفر وي به سامرا در حوالي 339 ق اطلاعي در دست است. اين سفر بايستي کوتاه بوده باشد، زيرا ابن عياش در 340 ق ظاهراً در بغداد از سهل بن محمد طرطوسي حديث شنيده است. وي پس از عمري طولاني در بغداد درگذشت.

آثار چاپي:

مقتضب الاثر في النص علي الائمة الاثني عشر

آثار يافت نشده:

الاغسال، اخبار ابن هاشم، عمل رجب، شعبان و شهر رمضان، مسائل الرجال، کتاب في ذکر الشجاج، اخبار جابر الجفي، اخبار السيد ( اسماعيل حميري )، شعر ابي هاشم الجعفري، مانزل من القرآن في صاحب الامر و الزمان ( عج ) و الاشتمال علي معرفة الرجال.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 349-348.

[83] ابن قزويني، ابوالحسن علي بن عمر بن محمد بن حسن حربي ملقب به قزويني

نام: علي

نام پدر: عمر

کنيه و لقب: ابوالحسن، قزويني

اسم اشهر: ابن قزويني

سال و محل تولد: 360 ق [قزوين / بغداد]

سال و محل وفات: 442 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: حديث و فقه

استادان: ابوحفص بن زيّات، ابوالعباس بن مکرم، قاضي جراحي و ابوعمر بن حيويه. وي فقه را نزد ابوالقاسم دارکي و نحو را از ابوالفتح ابن جني آموخت و قرآن را با قرائات مختلف نزد ابوحفص کناني خواند.

سرگذشتنامه:

رافعي گويد اصل او از قزوين است، اما معلوم نيست که در اين شهر زاده شده باشد، ولي اسفوي وي را زاده ي بغداد مي داند. ابن قزويني در بغداد به تحصيل پرداخت. وي کثيرالحديث بود و مجالس املايي داشت که کسان بسياري در آن شرکت مي کردند. از جمله ي راويانش مي توان به خطيب بغدادي، ابن خيرون، ابوالوليد باجي، ابوسعد طرسوسي و... اشاره کرد. وي علاوه بر روايت حديث به نقل حکايات و اشعار نيز مي پرداخت. زهد او را ستوده اند، ولي گفته شده که لباس هاي زيبا مي پوشيد. ابن قزويني در 82 سالگي در بغداد درگذشت و در منزلش به خاک سپرده شد.

آثار خطي:

الفوائد المنتقاة و الغرائب الحسان که در کتابخانه ي چستربيتي موجود است. افزون بر اين، بخش هايي از امالي وي بصورت پراکنده در کتابخانه ي ظاهريه مضبوط است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 470.

[84] ابن منده، ابوعمرو عبدالوهاب بن محمد بن اسحاق

نام: عبدالوهاب

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوعمرو [ن.م]

اسم اشهر: ابن مَنْده

سال و محل تولد: 388 ق [اصفهان]

سال و محل وفات: 19 جمادي الاخر 475 ق، -

مذهب و شريعت: حنبلي

رشته ي علمي و تخصص: حديث

سرگذشتنامه:

وي يکي از افراد برجسته ي خانداني از محدثان حنبلي مذهب ايراني است که عنوان کلي ايشان ابن منده بود و از سده ي 3 تا 7 ق در اصفهان مي زيسته اند. وي از پدر حديث بسيار شنيد و نيز در موطن خود اصفهان از ابواسحاق ابراهيم بن فرشيذ، ابوعمر بن عبدالوهاب سُلَمي، ابومحمد حسن بن يوه، جعفر بن محمد فقيه، محمد بن ابراهيم جرجاني و ابوبکر مودويه استماع حديث کرد. فارسي از يک سفر او به نيشابور ياد مي کند. وي در آنجا از ابوسعيد محمد صيرفي حديث شنيده است. ظاهراً مدتي هم در طوس اقامت کرد. وي سفرهايي نيز به شيراز، همدان، مکه و ري داشته است و در اين سفرها مانند پدرش تجارت هم مي کرد.

آثار خطي:

احاديث ابن منده و فوائد

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 699.

[85] ابن وَدْعان، ابونصر محمد بن علي بن عبيدالله بن احمد

نام: محمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابونصر [ن.م]

اسم اشهر: ابن ودعان

سال و محل تولد: 402 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 494 ق، موصل

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: حسين بن محمد بن جعفر صيرفي، محمد بن علي بن محمد بن بحشل و بويژه عمويش ابوالفتح احمد بن عبيدالله ودعاني.

شاگردان: ابوطاهر سلفي، ابوالفضل يحيي بن عطاف موصلي، ابوعبدالله محمد بن فضل فراوي، ابوبکر محمد بن محمود جوهري، مروان بن علي طنزي و محمدهادي مصري.

مناصب و مقام ها: ابن ودعان چندگاهي تصدي قضاي موصل را داشت و به همين سبب در منابع، قاضي و حاکم خوانده شده است.

سرگذشتنامه:

او به گفته ي خويش در نيمه ي شعبان 402 ق متولد شد و از خردسالي به فراگيري حديث روي آورد. ابن ودعان چندگاهي تصدي قاضي موصل را داشت. او بارها به بغداد سفر کرده است. وي پس از بازگشت از بغداد در محرم يا ربيع الاول 494 ق در موصل درگذشت.

آثار:

کتاب الاربعون الودعانية، مجموعه اي از 40 حديث در باب اخلاق و زهد است که از خطب و مواعظ پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) برگزيده شده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 76-5 / 77؛ سير اعلام النبلاء 19 / 164-165.

[86] ابوبکر احمد بن ابراهيم بن اسماعيل جرجاني

نام: احمد

نام پدر: ابراهيم

کنيه و لقب: ابوبکر، شيخ الاسلام

اسم اشهر: اسماعيل جرجاني

سال و محل تولد: 277 ق، جرجان

سال و محل وفات: 371 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: حديث و فقه

استادان: ابوبکر احمد بن اسحاق صبغي، ابراهيم بن هاني مهلبي، ابويعلي موصلي، ابن عقده، محمد بن عثمان بن محمد بن شيبه، ابوجعفر محمد بن حسين اُشنايي، محمد بن عبدالله بن مملک، ابن خزيمه نيشابوري، ابوخليفه فضل بن حباب جمحي، ابوعوانه ي اسفرايني، ابواسحاق ابراهيم بن محمد اسفرايني، احمد بن علي بن منجويه ي اصفهاني، ابوحامد احمد بن ابي طاهر اسفرايني، ابوسعد احمد بن محمد ماليني، ابومنصور عبدالقاهر بغدادي، سهمي و حاکم نيشابوري.

سرگذشتنامه:

وي هنگامي که خبر درگذشت ابن ضريس رازي را که مشتاق شرکت در محفل او بود، دريافت کرد، به اصرار از خانواده اش خواست تا با سفر وي براي تحصيل علم و حديث موافقت کنند و چون توانست نظر مساعد آنان را جلب کند، راهي فساد شد و در آنجا از حسن بن سفيان فَسَوي محدث مشهور بهره گرفت. آنگاه به جرجان بازگشت و بار ديگر در 296 ق راهي بغداد شد. گذار وي به بسطام، ري، همدان، دينور و خلوان نيز در راه اين سفر بوده است. در همان سال از حضور کوتاه وي در انبار و نيز کوفه آگاهي داريم. سپس براي گذاردن مناسک حج راهي مکه شد. در دوره ي ديگري از سفر وي پس از 300 ق بار ديگر در بغداد بوده است. همچنين از حضور او در ديگر شهرهاي عراق، جزيره و خوزستان چون بصره، اُبله، واسط، سامرا، تکريت، موصل، عبادان، اهواز و عسکر مکرم اطلاع داريم که مي بايست در خلال سفرهاي وي به بغداد بوده باشد. هنگامي که خبر درگذشت ابوبکر به بغداد رسيد، سهمي که خود در بغداد بود، مي نويسد که فقها و محدثان شافعي و نيز حنبلي چون ابوحامد اسفرايني، ابوالحسين ابن سمعون، ابوالحسن تميمي، ابوالحسن دارقطني، ابوحفص ابن شاهين و همچنين قريب 300 تن از مشايخ و فقها در مسجد ابوالقاسم دارکي چند روز به سوگواري نشستند و ابومحمد عبدالله بن احمد رُزجامي در مرثيه ي وي شعري بلند سرود.

آثار:

المستخرج علي صحيح البخاري، السمند الکبير، احاديث الاعمش، حديث يحيي بن ابي کثير، رسالة في العقيدة، العوالي، الفرائد و مسند يحيي بن سعيد الانصاري.

آثار چاپي:

المعجم.

آثار خطي:

جزئي مشتمل بر احاديث وي همراه روايات ديگر اوست.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 8 / 676؛ طبقات الفقهاء، 21-24.

[87] بزوفري، ابوعلي احمد بن جعفر بن سفيان

نام: احمد

نام پدر: جعفر

کنيه و لقب: ابوعلي

اسم اشهر: بزوفري

سال و محل تولد: قبل از 365 ق [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

شاگردان: شيخ مفيد، غضائري و تلعکبري

سرگذشتنامه:

فقه و حديث را از دانشمندان زمان خود فراگرفت. از ابوعلي احمد بن ادريس اشعري و حميد بن زياد نينوي حائري مؤسس حوزه ي علميه ي کربلا و ديگران روايت مي کند. او به تدريس حديث و فقه و فتوي اشتغال داشت و از مشهورترين راويان و شاگردان وي شيخ مفيد، غضائري و تلعکبري هستند. استرآبادي در رجال خود احتمال يکي بودن وي را با احمد بن محمد بن جعفر صولي داده است، ولي حميد بهبهاني در تعليقه ي خود آن را رد مي کند. آقابزرگ تهراني به نقل از وحيد بهبهاني مي گويد که صِرف اينکه هر دو آنها از ابن علي احمد بن ادريس اشعري روايات مي کنند و نيز هر دو از مشايخ شيخ مفيد هستند، دليل بر يکي بودن آنها نيست. شيخ طوسي در رجال خود مي نويسد که بزوفري ابن عم عبدالله الحسين بن علي بن سفيان بزوفري مي باشد. آيت الله خوئي در معجم رجال الحديث اتحاد صاحب ترجمه را با احمد صولي مردود مي داند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 3 / 225.

[88] سليمان بن احمد بن ايوب بن مطير لخمي

نام: سليمان

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوالقاسم

اسم اشهر: طبراني، مسند الدنيا

سال و محل تولد: 260 ه‍، طبريه ي شام

سال و محل وفات: 360 ه‍، اصفهان

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث و علوم قرآني

سرگذشتنامه:

او از مشاهير محدثين و حفاظ عامه است که حافظ عصر خود بوده و براي تحصيل از بلاد شام به عراق، حجاز، مصر و بلاد جزيره مسافرت و سي و سه سال سياحت و از هزار تن از مشايخ استماع حديث نمود. او سي سال بر روي حصير خفت و به جمع و حفظ اخبار بسيار موفق شد و عاقبت در اصفهان توطن کرد. ابونعيم اصفهاني و جمعي ديگر از مشايخ، حديث از وي روايت مي کنند. و در روز شنبه بيست و هشتم شهر ذي القعده يا شوال 360 هجري در صد سالگي در همانجا وفات يافت و به خاک سپرده شد.

آثار:

تصنيفات نافعه که اشهر و انفع آنها معجم اوسط، معجم صغير و معجم کبير در اسامي صحابه مي باشند.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 15.

[89] شيخ ابوالحسين ابي جعفر محمد بن هارون

نام: محمد

نام پدر: هارون

کنيه و لقب: شيخ ابوالحسين يا ابي جعفر

اسم اشهر: تلعکبري

سال و محل تولد: 399 ق، -

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث و فقه

اساتيد: ابومحمد هارون تلعکبري، شيخ صدوق و ابي الحسن علي بن عبدالله ميموني

شاگردان: ابوالعباس احمد نجاشي و محمد بن جرير طبري امامي.

سرگذشتنامه:

او فقه و حديث را از پدرش ابومحمد هارون تلعکبري و شيخ صدوق و ابن الحسن علي بن عبدالله ميموني اخذ کرد. وي مانند پدرش در خانه ي خود در بغداد به تدريس حديث و فقه اشتغال داشت و جمعي از افاضل علما و محدثين اماميه در حوزه ي او پرورش يافتند. از مشهورترين شاگردان او ابوالعباس احمد نجاشي و محمد بن جرير طبري امامي که کثيرالرواية تر از صاحب ترجمه است و در کتاب خود الامامة ضبط کرده است و نيز صاحب کتاب مدينة المعجزات آنها را نقل نموده است. وي برادر حسين بن هارون تلعکبري از مشايخ شيخ طوسي است. از آثار بر جاي مانده ي او کتاب مجموع الدعوات يا کتاب العتيق است که با مجموعه ي التلعکبري معروف است. علامه مجلسي اين کتاب را العتيق ناميده و نسخه ي مورخه ي 576 ق را در اختيار داشته و تماماً آنرا در بحارالانوار خويش نقل کرده است و کفعمي آن را تحت عنوان مجموع التلعکبري از مآخذ خود در کتاب البلدالامين قرار داده است. شيخ آقا بزرگ تهراني در الذريعة مي گويد کتاب مجموع التلعکبري همان مجموع الدعوات است.

آثار:

مجموع الدعوات يا کتاب العتيق که به مجموعة التلعکبري معروف است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 5 / 70.

[90] علي بن محمد بن علي خراز رازي قمي

نام: علي

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالحسن، ابوالقاسم

اسم اشهر: خزاز

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث، فقه و کلام

سرگذشتنامه:

از شيخ صدوق، ابوالفاضل شيباني و ابن عياس و نظاير ايشان روايت کرده است.

آثار:

الأمالي، الايضاح في اصول الدين علي مذهب اهل البيت و کفاية الأثر في النصوص علي الأئمة الاثني عشر.

اضافات:

گويند « کفاية الاثر » کتابي است شريف که نظير آن در امامت تأليف نيافته و اولين دليل به فضل، وثاقت و ديانت مؤلف مي باشد.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 384.

[91] ابن وليد، ابوجعفر بن حسن بن احمد بن وليد

نام: محمد

نام پدر: حسن

کنيه و لقب: ابوجعفر

اسم اشهر: ابن وليد قمي

سال و محل تولد: 343 ق [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: رجال، فقه، و حديث

استادان: محمد بن صفار، سعد بن عبدالله اشعري، حسن بن متيل دقاق و عبدالله بن جعفر حميري

شاگردان: شيخ صدوق، هارون بن موسي تلعکبري، ابن ابي جيد و علي بن حسين بن بابويه

سرگذشتنامه:

رجال نويساني که از ابن وليد ياد مي کنند، او را دانشمندي ثقه و بلندآوازه مي خوانند. وي به احتياط کردن در قبول حديث ممتاز بود. چندانکه اگر راوي يا روايتي را مي پسنديد، ديگران نيز که به وسواس و دقت او آگاهي داشتند بي چون و چرا مي پذيرفتند.

آثار:

الجامع و التفسير.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 375.

[92] دارقطني، علي بن عمربن احمد بن مهدي بغدادي

نام: علي

نام پدر: عمر

کنيه و لقب: ابوالحسن

اسم اشهر: دارقطني

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 380 ق، بغداد

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: رجال، فقه و حديث

سرگذشتنامه:

او از شيخ ابوالقاسم بغوي و جمعي ديگر از مشايخ روايت کرده و در مذهب شافعي تفقه نموده و در علم حديث، مسلم تمامي عصر خود بوده است او در فقه و تفسير و شعر و علوم ادبي و معرفت حال راويان، دستي توانا داشت. اکثر ديوان هاي عرب ( از جمله ديوان سيد حميري ) را از حفظ داشته و به همين جهت بعضي گمان به تشيع وي برده اند.

آثار:

المختلف و المؤتلف.

آثار چاپي:

السنن.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 6.

[93] ابن شاهويه، ابوبکر محمد بن احمد بن علي بن شاهويه

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوبکر [ن.م]

اسم اشهر: ابن شاهويه

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 362 ق، نيشابور

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: رياضيات، فقه و نجوم

سرگذشتنامه:

او رياضيدان و فقيه شافعي ايراني است. وي علاوه بر آگاهي از دقايق مذهب شافعي در زمان خود، در محاسبات نجومي، ترسيم اشکال کتاب اقليدس و علم حساب نيز يگانه بود ( صميري، 170 ). ابن شاهويه مدتي در نيشابور اقامت داشت، سپس به بخارا رفت و در مدرسه ي ابوحفص فقيه به تدريس پرداخت. سپس به نيشابور بازگشت و از آنجا به فارس رفت و در آنجا به قضا پرداخت. اما سرانجام در نيشابور ساکن شد و در همانجا درگذشت. از اطلاعات مختصري که درباره ي وي در دست است، برمي آيد که داراي مقام اجتماعي و علمي برجسته اي بوده است. صيمري مي نويسد که چون عضدالدوله او را با گروهي از فقيهان به بخارا به رسالت فرستاد، شهرهاي خراسان را به احترام او آذين بستند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 62-61، حاشيه سبکي 3 / 78.

[94] ابوعلي حبوبي، حسين بن حارث حبوبي خوارزمي

نام: حسين

نام پدر: حارث

کنيه و لقب: ابوعلي، خوارزمي

اسم اشهر: ابوعلي حبوبي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: رياضيات و فقه

مناصب و مقام ها: قضاوت

سرگذشتنامه:

از زندگي ابوعلي آگاهي چنداني در دست نيست، جز اينکه رياضيدان، قاضي و فقيه ايران سده ي 4 ق بوده است.

آثار خطي: الاستقصاء و التجنيس في علم الحساب.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 36.

[95] علي بن محمد بن حبيب بصري

نام: علي

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالحسن، اقضي القضاة

اسم اشهر: ماوردي

سال و محل تولد: 364 ه‍، بغداد

سال و محل وفات: 445 يا 450 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: معتزلي

رشته ي علمي و تخصص: سياست و فقه

استادان: ابوحامد اسفرايني

شاگردان: خطيب بغدادي

مناصب و مقام ها: قضاوت، سفارت و ايلچي گري

سرگذشتنامه:

در بغداد از ابوحامد اسفرايني تفقه نموده و مدتي در اکثر بلاد قضاوت کرده و لقب اقضي القضاتي را داشته و در نزد ملوک ديالمه مقرب و در مواقع مقتضيه از طرف ايشان به سفارت و ايلچي گري منصوب و امضا و معاهدات او را به موقع تنفيذ و قبول مي گذاردند.

آثار:

الامثال و الحکم الحاوي الکبير در فقه شافعي، تفسير قرآن، النکت و العيون در تفسير

آثار چاپي:

الاحکام السلطانية

اضافات:

از اشعار ماوردي است:

 

و في الجهل قبل الموت موت لاهله *** فاجسادهم دون القبور قبور

و ام امرءلم يحيي بالعلم صدره *** فليس له حتي النشور نشور

 

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 434.

[96] ابوعلي رودباري، محمد بن احمد ( احمد بن محمد ) بن قاسم

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوعلي

اسم اشهر: ابوعلي رودباري

سال و محل تولد: 322 ق [رودبار]

سال و محل وفات: [ن.م] مصر

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: تصوف، عرفان، فقه، ادب و حديث

استادان: جنيد، ابوالعباس ابن سُريج، ثعلب، ابراهيم چربي، ابوالحسن نوري، ابوحمزه بغدادي و ابوعبدالله بن الجلاء

شاگردان: ابوعلي کاتب بن عطا، محمد بن عبدالله رازي، احمد بن علي وجيهي، معروف زنجاني و ابن خفيف

سرگذشتنامه:

برخي مانند سمعاني، او را به رودبار در ناحيه ي طوس نسبت داده اند و برخي ديگر گفته اند که او منسوب به رودبار از نواحي بغداد بوده است. از انتساب او به رودبار در ناحيه ي جبال نيز سخن به ميان آمده است، با اينکه نمي توان در باب هيچ يک از اين موارد اطمينان حاصل کرد، اما تصريح به بغدادي بودن او در مآخذ اين احتمال را که وي از رودبار بغداد بوده است، تقويت مي کند. همچنين او را از تبار بزرگان و وزيران ايران عصر ساساني دانسته و سلسله نسبت وي را تا کسري رسانده اند. وي در بغداد از بزرگان صوفيه بهره گرفت، سپس راهي مصر شد و در همانجا سکني گزيد. ابوعلي علاوه بر مقام طريقتي، حافظ حديث، فقيه و اديب نيز بود. چنانکه او را به جامعيت در علم شريعت و حقيقت ستوده اند. ابوعلي رودباري در مصر درگذشت و در گورستان قرافه نزديک مزار ذوالنون مصري مدفون شد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 40.

[97] ابن بَنّا، ابوعلي حسن بن احمد بن عبدالله بن بناء بغدادي حنبلي

نام: حسن

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوعلي

اسم اشهر: ابن بنّا

سال و محل تولد: 396 ق، بغداد

سال و محل وفات: 471 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: حنبلي

رشته ي علمي و تخصص: علوم قرآني، حديث و فقه

استادان: ابوالحسن حمامي، قاضي ابويعلي بن فرّاء حنبلي و ابوالفضل تميمي

سرگذشتنامه:

ابن بنّا را داماد علي بن حسن قرميسيني دانسته اند. کار و تحقيقات ابن بنا از علوم قرآن، حديث، فقه و کلام فراتر رفت و در تاريخ، زندگي نامه، خطابه، لغت، علم تربيت و تعبير رؤيا نيز وارد شد. ابن بنا در مسائل معين فقهي با ديگر فقيهان حنبلي اختلاف نظر داشت.

آثار:

يادداشت هاي روزانه ي ابن بنا، رسالة في السکوت، فضل التهليل و ثوابه الجزيل.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 139-139.

[98] ابن جُحام، ابوعبدالله محمد بن عباس بن علي بن مروان بن ماهيار

نام: محمد

نام پدر: عباس

کنيه و لقب: ابوعبدالله، بزاز

اسم اشهر: ابن جحام

سال و محل تولد: 4 ق [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: تفسير، حديث و فقه

استادان: ابن جحام نزد کساني چون ابن عُقده، محمد بن جعفر رزاز، حسن ابن محمد بن جمهور عمي، احمد بن ادريس قمي، علي بن سليمان زُراري، محمد بن همام اسکافي، محمد بن جرير طبري، محمد بن عثمان بن ابي شيبه و محمد بن قاسم بن سلام و ديگر بزرگان آن عصر تحصيل و استماع حديث کرده است.

شاگردان: هارون بن موسي تلعکبري

سرگذشتنامه:

از زندگي ابن جُحام چيزي دانسته نيست و حتي تاريخ ولادت و درگذشت و همچنين خاستگاه وي نيز نامعلوم است. هارون بن موسي تلعکبري در سال 328 ق از ابن جُحام سماع حديث کرده و به دريافت اجازه نائل شده است، از اينرو مي توان دريافت که درگذشت ابن جُحام پس از اين تاريخ بوده است. نجاشي علاوه بر اينکه ابن جُحام را دو بار توثيق کرده، براي وي تعبير کثير الحديث را نيز به کار برده است. علامه حلي و حسن بن علي حلي نيز او را توثيق کرده اند.

آثار:

المقنع در فقه الاصول، الاوائل، التفسير الکبير، قرائة اميرالمؤمنين، قرائة اهل البيت، الناسخ و المنسوخ و تأويل مانزل في النبي و آله.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 216.

[99] حسن بن عبدالله بن مرزبان

نام: حسن

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوسعيد

اسم اشهر: سيرافي / شيخ الشيوخ

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 368 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: علوم قرآني، ادب،‌ لغت، شعر، رياضيات، کلام، فقه، حديث و خط ( خوشنويسي )

استادان: ابن السراج و ابن دريد

مناصب و مقام ها: قضاوت مذهب ابوحنيفه

سرگذشتنامه:

از اکابر علوم عربيه در نحو، لغت، شعر، رياضيات، فقه، حديث و علوم قرآني است. تمام فنون يادگرفته را در بغداد تدريس مي کرده و مدت پنجاه سال موافق مذهب ابوحنيفه با کمال درستکاري قضاوت نموده و فتوي داده و بر حکم و قضاوت خود اصلاً اجرتي نگرفته، بلکه اصلاً چيزي از کسي قبول نکرده و با دسترنج عمل کتابت امرار معاش مي کرد، او خط بسيار خوبي داشته و همه روزه ده ورق به اجرت ده درهم که مقدار مصارف ضروريات او بوده مي نوشته و پيش از نوشتن آن ده ورق به مجلس درس و قضاوت حاضر نمي شد. در تمامي آن پنجاه سال مقام قضاوت که مقامي سراپا تهمت است، اصلاً مورد طعن و ايرادي نبوده و خرده اي بر وي نگرفتند و علاوه بر مراتب علميه، بسيار عابد و زاهد بود و چهل سال روزه گرفته است. گويند او تأسف بسياري بر ايام جواني خوردني و هرگاه يکي از اقران خود را ديدي که زودتر پير شده تسليت يافتي.

آثار:

اخبار النحاة البصريين، الاقناع، الفات القطع و الوصل، دريديه، شرح مقصوره ي ابن دريد، صنعة الشعر و البلاغة‌، طبقات النحاة، المدخل الي کتاب سيبويه و الوقف و الابتداء.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 274.

[100] ابوعبيد جوزجاني، عبدالواحد بن محمد

نام: عبدالواحد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوعبيد [ن.م]

اسم اشهر: ابوعبيد جوزجاني

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فلسفه، فقه و رياضيات

سرگذشتنامه:

از زندگي ابوعبيد پيش از پيوستن به ابن سينا اطلاعي در دست نيست. از عنوان فقيه که نويسندگاني چون بيهقي به ابوعبيد داده اند، برمي آيد که وي ابتدا به تحصيل فقه و علوم ديني پرداخت و چون دوستدار علوم فلسفي بود و آوازه ي شيخ الرئيس به گوش او رسيد، ترک ديار کرد و در جرجان به ابن سينا پيوست و تا پايان عمر همچنان ملازم وي بود. ابوعبيد هر روز نزد ابن سينا به خواندن المجسطي مي پرداخت و نيز شيخ الرئيس رسالة المختصر الاوسط در منطق را در جرجان بر وي املا مي کرد. چون ابن سينا از همدان، قصد اصفهان و پيوستن، به علاءالدوله کرد، ابوعبيد و ديگر ياران استاد نيز در زي صوفيان با او همراه شدند و به اصفهان رفتند. ابوعبيد جوزجاني مقدمه اي بر شفا نوشت. وي پس از مرگ استاد با استفاده از مبحث رياضيات شفا و آثار ديگر ابن سينا در رياضيات، بخش رياضي کتاب النجاة را تهيه کرد و بدان کتاب افزود. بخش موسيقي و رياضي دانشنامه ي علائي شيخ الرئيس و نيز ترجمه و تلخيص بخش رياضيات آثار ديگر ابوعلي به خامه ي ابوعبيد است. ابوعبيد پس از مرگ استاد به گردآوري آثار او اهتمام بسيار نشان داد و شرح حال ابن سينا از اقامت در جرجان که ابوعبيد به او پيوست تا هنگام مرگ، همه به قلم اين شاگرد و ملازم وفادار اوست. به جرأت مي توان گفت اگر ابوعبيد نمي بود، اولاً کتاب برجسته اي چون شفا فراهم نمي آيد و ثانياً بسياري از آثار ابن سينا احتمالاً برجاي نمي ماند.

آثار:

آثار يافت نشده: تفسير مشکلات کتاب قانون، الحيوان به فارسي، شرح رساله ي حي بن يقظان ابن سينا.

آثار خطي:

خلاص ترکيب الافلاک، رساله اي در هندسه که آن را براساس يادداشت هاي ابن سينا فراهم آورده است، شرح قصيده ي عينيه ي ابن سينا و شرح احوال ابن سينا.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 702-700.

[101] ابن منادي، ابوالحسين احمد بن جعفر بن محمد

نام: احمد

نام پدر: جعفر

کنيه و لقب: ابوالحسين

اسم اشهر: ابن منادي

سال و محل تولد: 256 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 336 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: حنبلي

رشته ي علمي و تخصص: قرائت و فقه

استادان: حسن بن عباس رازي، سليمان به يحيي ضبّي، ادريس بن عبدالکريم و فضل بن مخلد دقّاق در علم قرائت

شاگردان: ابوالحسن علي بن عمر دارقطني، عبيدالله بن ابراهيم عمري و جمعي ديگر

آثار:

به گفته ي ابن نديم او بيش از 120 اثر در علوم مختلف داشته که بيشترين آنها مربوط به علوم قرآني بوده است

آثار خطي:

متشابه القرآن تنها اثر خطي شناخته شده از اوست، الملاحم.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 693.

[102] ابن بقال، عبدالعزيز بن اسحاق بن جعفر بن روزبهان بن الهيثم

نام: عبدالعزيز

نام پدر: اسحاق

کنيه و لقب: ابوالقاسم [ن.م]

اسم اشهر: ابن بقال

سال و محل تولد: 272 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 363 [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه ي زيدي

رشته ي علمي و تخصص: کلام

استادان: محمد بن سهل بن عطار، علي بن عباس مقانعي کوفي، احمد بن عبداله بن عمار، محمد بن محمد باغندي و حسن بن علي ادمي.

شاگردان: ابوالقاسم بن ثلاج و محمد بن ابي الفوارس.

سرگذشتنامه:

برادر او شاعر مشهوري است. او را يکي از متکلمان شيعه مي دانند و خطيب بغدادي از قول ابوالفوارس نقل مي کند که او داراي مذهب بدي است!

آثار:

او داراي کتاب هايي بر مذهب زيدي است که در آن حديث فراواني جمع شده است.

منابع و مآخذ:

خطيب بغدادي، 10 / 458.

[103] اَبواسحاق بن عَيّاش، ابراهيم

نام: ابراهيم

نام پدر: عياش [محمد]

کنيه و لقب: ابواسحاق

اسم اشهر: ابواسحاق بن عياش، ابن عياش

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: معتزلي

رشته ي علمي و تخصص: کلام

استادان: ابوهاشم جبايي، دو شاگرد نامدار قاضي عبدالجبار معتزلي، ابوعبدالله بصري، ابوعلي بن خلاد بصري

شاگردان: قاضي عبدالجبار معتزلي

سرگذشتنامه:

نام پدر او در غالب منابع « عياش » ضبط شده است، اما ابن نديم که خود معاصر ابواسحاق بوده، با تصريح به اينکه جز نامش آگاهي بيشتري درباره ي وي ندارد، نام و نسب او را « ابراهيم بن محمد بن عياش » آورده است. ابواسحاق در بصره، اهواز، تستر ( شوشتر )، عسکر و اُبُلّه مجالس درس پررونقي داشته و شاگردان بسياري را تربيت کرده است. گفته شده که جمعي از طالبان علم بغدادي پس از استفاده از مجلس درس ابوعبدالله بصري به مجلس درس او مي شتافته اند. ابواسحاق در تداوم فرهنگ و انديشه ي معتزلي تأثير بسزايي داشته است. ابواسحاق از طبقه ي دهم معتزله بشمار مي رود و به مکتب بصره تعلق دارد.

آثار:

از آثار ابواسحاق، جز برخي آراي پراکنده در آثار قاضي عبدالجبار و ديگران چيزي بر جاي نمانده است. قاضي عبدالجبار وي را صاحب کتاب هايي چون « نقض » و « اجوبة المسائل » مي داند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 166-165، ابن نديم، ص 221.

[104] ابوبکر محمد بن الطيب بن محمد بن جعفر بن قاسم بصري بغدادي

نام: محمد

نام پدر: الطيب

کنيه و لقب: ابوبکر

اسم اشهر: باقِلاني، ابن الباقلاني

سال و محل تولد: [ن.م] بصره

سال و محل وفات: 403 ق، بغداد

مذهب و شريعت: اشعري مذهب

رشته ي علمي و تخصص: کلام، فقه، حديث و تفسير

استادان: ابوعبدالله محمد بن احمد بن مجاهد طائي و ابوالجسن باهلي بصري

مناصب و مقام ها: قضاوت

سرگذشتنامه:

تاريخ تولد او معلوم نيست. در بصره به دنيا آمد و در آن شهر بزرگ شد و از علماي بزرگ و محدثان و فقهاي آنجا که در آن زمان از مراکز مهم فرهنگي و علمي عالم اسلام بود، علم کلام و فقه و حديث و تفسير را فراگرفت. باقلاني از اوان جواني به قدرت در علم کلام و مناظره با مخالفان در مسائل ديني اشتهار يافت، بطوري که عضدالدوله ي ديلمي که در آن هنگام والي فارس بود و در شيراز اقامت داشت، او را از بصره به شيراز فراخواند. باقلاني اشعري مذهب که عقايدش کاملاً مخالف عضدالدوله ي شيعي بود، توانست با فصاحت کلام و نيروي استدلال و احتجاج در عضدالدوله نفوذ کند تا آنجا که به دستور او معلم فرزندش شد. عضدالدوله که داراي وسعت نظر و بلند پروازي بود، ظاهراً نمي خواست دربار او در شيراز منحصر به علماي معتزله شود و در بغداد و عراق که مرکز عالم اسلام بود، به اين صفت اشتهار يابد که وي صرفاً طرفدار شيعه و معتزله است و مايل بود که بجز شيعه و معتزله از نمايندگان مذهب اشعري نيز، که در آن زمان در ميان مردم قدرت و نفوذ فراوان داشتند، کساني در دربار خود داشته باشد، از اين رو باقلاني جوان را که در محيط کلامي بصره در جدل و احتجاج مشهور شده بود، به دربار خود خواند

آثار:

التمهيد، اعجاز القرآن و الانصاف في اسباب الخلاف.

آثار خطي:

الانتصار لصحة نقل القرآن و الرد علي مَنْ نَحلهُ الفساد بزيادةٍ او نقصان، هداية المسترشدين و المقنع في معرفة اصول الدين و مناقب الائمه ي و نقص المطاعن علي سَلَف الأمة.

منابع و مآخذ:

دانشنامه ي جهان اسلام، 1 / 642؛ ريحانة الادب، 1 / 136.

[105] اَبورَشيد نيشابوري، سعيد بن محمد

نام: سعيد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابورشيد [ن.م]

اسم اشهر: ابورشيد نيشابوري

سال و محل تولد: پيش از 345 ق [نيشابور]

سال و محل وفات: پس از 415 ق، ري

مذهب و شريعت: معتزله ( از پيروان مکتب معتزلي بصره )

رشته ي علمي و تخصص: کلام

استادان: قاضي عبدالجبار بن احمد معتزلي، وي از ابوعمر و محمد بن احمد بن حمدان حميري استماع حديث کرد.

شاگردان: ابوسعد سمّان، ابومحمد بن متويه متکلم نامدار و ابوطالب بن ابي شجاع آملي

مناصب و مقام ها: قاضي القضاة ري

سرگذشتنامه:

بر پايه ي اطلاعاتي که ابن کرامه از شرح حال ابورشيد به دست داد، زندگي او به چهار دوره ي فرضي تقسيم مي گردد: زندگي آغازين در نيشابور، حضور در حلقه ي درس قاضي عبدالجبار، سفري به گرگان و بازگشت به نيشابور، گذران باقي عمر در ري. در 366 ق عبدالجبار احمد معتزلي به ري فراخوانده شد و بعنوان قاضي القضاة در ري منسوب شد. ابورشيد نيز روانه ي ري شد و در ري از ملازمان محفل صاحب بن عباد گرديد. وي در مجلس قاضي با تعاليم مکتب اعتزالي بصره از نزديک برخورد نمود. فخرالدوله در حکومت بويهي ري به رغم دوره اي کوتاه، معتزليان را در تنگنا قرار داد. پس از وفات وي، در حدود چهار دهه حکومت ري زير نفوذ بانوي آل بويه سيده خاتون، فضايي نسبتاً مساعد براي فعاليت پيروان مکتب اعتزال فراهم شد. از اين رو ابورشيد براي هميشه در ري مسکن گزيد و پس از درگذشت قاضي عبدالجبار ( 415 ق ) رياست معتزله بدو رسيد. وي چندي بعد در همان شهر وفات يافت.

آثار:

ابن کُرامه ي جشمي کتابي با عنوان ديوان الاصول را از تأليفات وي دانسته است.

آثار چاپي:

المسائل في الخلاف بين البصرين و البغداديين و في التوحيد

آثار خطي:

اعجاز القرآن

آثار يافت نشده:

التذکرة، التنبيه،‌ الجزء، الشهوة، مسائل الخلاف بينناوبين المشبهة و المجبرة و الخوارج و المرجئة و النقض علي اصحاب الطبائع.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 486-484.

[106] ابوعبدالله بصري، حسين بن علي بن ابراهيم بصري

نام: حسين

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوعبدالله، قشور

اسم اشهر: ابوعبدالله بصري، جُعْل

سال و محل تولد: 293 ق يا 308 ق، بصره

سال و محل وفات: 2 ذيحجه ي 369 ق يا 399 بغداد

مذهب و شريعت: معتزلي

رشته ي علمي و تخصص: کلام و فقه

استادان: ابوعلي بن خلاد بصري، ابوهاشم جبايي، ابوالقاسم ابن سهلويه، ابوجعفر سهکلام صيمري و ابوالحسن کرخي

شاگردان: شاگردان معتزلي مذهب وي عبارتند از: ابواسحاق بن عياش و قاضي عبدالجبار و شيخ مفيد؛ شاگردان زيدي ( زيديان ) عبارتند از: ابن داعي ابوعبدالله محمد بن حسن علوي ملقب به المهدي لدين الله، ابوالحسين احمد بن حسين بن هارون ملقب به المؤيد بالله و برادرش ابوطالب يحيي بن حسين بن هارون حسني ملقب به الناطق بالحق؛ از شاگردان وي اينان را نيز مي توان نام برد: ابوعبدالله محمد بن احمد بن حنيف، ابواسحاق نصيبي، ابواحمد عبدالله بن محمد بن ابي علان و ابومسلم طاهربن محمد بن عبدالله.

سرگذشتنامه:

ابوعبدالله در بصره بدنيا آمد. زندگي ابوعبدالله بجز سال هاي نخست آن در بغداد گذشت. ابوعبدالله دوران تحصيل را زاهدانه سپري کرد و با سخت کوشي بسيار بر ديگر شاگردان ابوهاشم جبايي پيشي گرفت. وي در 330 ق مجلس درس برپا داشت و تا پايان عمر به تدريس پرداخت. ابوعبدالله در بغداد درگذشت و در دروازه ي حسن بن زيد در بغداد به خاک سپرده شد. شهرت او در تمامي بلاد بخصوص در خراسان پيچيد و سياست مذهبي عصر خود بدو منتهي بوده است.

آثار:

در منابع اين آثار را به او نسبت داده اند که هيچ يک از آنها در دست نيست:

الف: کلام: الاصلح، الاقرار، الايمان،‌ تعليق بر نقض المعرفه ي ابوعلي جبايي، کتاب التفضيل، الجواب عن مسألتي الشيخ ابي محمد الرامهرمزي، جوازردالشمس، العلوم، الکلام في ان الله تعالي لم يزل موجوداً و لا شيء سواه الي ان خلق الخلق، المعرفة، نقض بر السفيانية جاحظ، نقض کتاب الرازي، نقض کتاب الموجز ابوالحسن اشعري و نقض کلام الراوندي.

ب: فقه و اصول: کتاب الاشربة و تحليل نبيذ التمر، الاصول، تصريح المتعة، جواز الصلاة بالفارسية، شرح مختصر ابي الحسن الکرخي، الناسخ و المنسوخ، نقض الفتيا، نقض کلام الرازي في انه لايجوزُ ان يفعل الله تعالي بعد ان کان غير فاعل و نقض کلام الراوندي في ان الجسم لايجوز ان يکون مخترعا لا من شيئي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 683-680؛ ريحانة الادب، 1 / 268.

[107] ابوالقاسم کوفي، علي بن احمد بن موسي

نام: علي

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: [ابوالقاسم، ن.م]

اسم اشهر: ابوالقاسم کوفي

سال و محل تولد: [ن.م]، [کوفه]

سال و محل وفات: 352 ق، کرمي

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: کلام و فقه

سرگذشتنامه:

از تاريخ ولادت و زندگي او اطلاعي در دست نيست. آنچه درباره ي تبار او آوردند، اين است که وي خود را علوي و از احفاد هارون فرزند امام موسي کاظم معرفي مي کرده است. برخي او را از نوادگان موسي مبرق، فرزند امام جواد دانسته اند، ولي بنابر آنچه عمري از استاد خود ابن طباطباي نسابه نقل مي کند، ادعاي علوي بودن او کذب است. آنچه تقريباً همه بر آن اتفاق دارند،‌ اين است که وي نخست امامي بوده، اما در اواخر عمر به غلو گراييده است. ابوالقاسم کوفي در جمادي الاول 352 ق کرمي در پنج فرسخي فساد درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.

آثار:

ابطال مذهب داود بن علي الاصبهاني، الانبياء، الاوصياء، تثبيت المعجزات، تثبيت نبوة الانبياء، تناقض احکام المذاهب الفاسدة،‌ تناقض اقاويل المعتزلة، الرد علي ارسطاطاليس، الرد علي الزيدية، فساد اقاويل الاسماعيلية، فساد قول البراهمة، الفقه علي ترتيب المزني و معرفة وجوه الحکمة.

آثار چاپي:

الاستغاثة في بدع الثلاثة.

آثار خطي:

الآداب و مکارم الاخلاق.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 176.

[108] شيخ ابوبکر محمد بن احمد بن محمد بن عبدالله بن اسماعيل کاتب بغدادي

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابن ابي الثلج

اسم اشهر: کاتب بغدادي

سال و محل تولد: 325 ق [بغداد]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: کلام، تفسير،‌ فقه و حديث

استادان: در حديث: جعفر بن محمد بن جعفر حسيني

شاگردان: ابومحمد هارون بن موسي تلعکبري، شيخ ابونصر محمد بن الحسين مقري از مشايخ شيخ مفيد.

آثار:

مانزل من القرآن في اميرالمؤمنين (عليه السلام)، البشري و الزلفي في فضائل الشيعة، تاريخ الائمة (عليهم السلام)، اخبار النساء الممدوحات، اخبار فاطمة و الحسن و الحسين (عليهم السلام)، من قالَ بالتفضيل من الصحابة، السنن و الآداب علي مذاهب العامة، الفضائل و الاختيار من الاسانيد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 3 / 294.

[109] علم الهدي موسوي، علي بن ابي احمد حسين طاهر بن موسي بن محمد بن موسي بن ابراهيم بن امام موسي بن جعفر الصادق (عليه السلام)

نام: علي

نام پدر: ابي احمد

کنيه و لقب: ابوالقاسم / ابوالثمانين، ثمانيني / ذوالثمانين / ذوالمجدين / شريف / سيد مرتضي

اسم اشهر: شريف مرتضي / سيد مرتضي / علم الهدي موسوي

سال و محل تولد: 355 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 436 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه ي اثني عشري

رشته ي علمي و تخصص: کلام، حکمت، تفسير، ادب ( نحو )، لغت، فقه، حديث، رجال و شعر

استادان: شيخ مفيد، ابن نباته و شيخ حسين بن بابويه

شاگردان: شيخ طوسي، قاضي ابن البراج، ابوالصلاح حلبي، ابوالفتح کراجکي و سلارين عبدالعزيز ديلمي

مناصب و مقام ها: اميرالحاج، نقيب الاشراف و قاضي القضاة

سرگذشتنامه:

او از نسل امام موسي کاظم و مادرش نيز فاطمه دختر حسين بن احمد بن ناصرالحق بود. علم الهدي مدت سي سال امير حاج و حرمين و نقيب الاشراف و قاضي القضاة بود. علامه حلي در کتاب الخلاصه مي گويد: او رکن اماميه و معلم آنها بود و مصنفات او تا آن زمان مورد استفاده ي پيروان اماميه بوده است. وي مردي کريم النفس و با شهامت بود و ثروتي بسيار نيز داشت. چنانکه در سفر حج از بغداد تا مکه در ملک خود منزل کرد و يک قريه نيز وقف کاغذ فقها کرده بود و هشتاد يا يکصد هزار تومان از مال شخصي خود مي خواست به خليفه بدهد تا مذهب شيعه را نيز رکن پنجم مذاهب رسمي بشمار آرند، ولي به علت عدم مساعدت شيعيان به اين هدف نرسيد. پس از وفاتش، کتاب هاي او را بالغ بر سي هزار دينار قيمت کردند. لقب « علم الهدي » بدين سبب است که ابوسعيد محمد بن حسين بن عبدالصمد وزير القادر بالله عباسي بيمار شد و بيماري او به طول انجاميد، تا آنکه اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) را به خواب ديد که به او امر مي کند به نزد « علم الهدي » برود تا براي او دعايي بخواند و شفا يابد. وي پس از بهبود جريان را به خليفه مي گويد. خليفه نيز وي را به قبول اين لقب ملزم مي گرداند. اما لقب ثمانيني از آن جهت است که اکثر منسوبات او بالغ بر هشتاد بود، چنانکه هشتاد سال و هشت ماه عمر کرد و بعد از وفات، هشتاد هزار کتاب از مصنفات و محفوظات و مقروئات به جا گذاشته است و لقب ذوالمجدين بسبب مجدت علم و نسب بود يا بسبب داشتن شرافت علم ديني و رياست دنيوي با هم.

آثار:

الانصاف، البرق في علم الادب، تتبع الابيات التي تکلم عليها ابن جني في ابيات متنبي، تفسير آيه ي « قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَاحَرَّمَ رَبُّكُمْ »، تفسير آيه « وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ »، تفسير آيه ي « لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيَما طَعِمُوا »، تفسير الخطبه الشقشقية و تفسير سورة الفاتحة و قطعة من البقرة.

آثار چاپي:

احکام اهل الآخرة، الامالي، الانتصار في ما انفردت به الامامية، انقاذ البشر من الجبر و القدر، الشهاب في الشيب و الشباب، غيبت امام، مسائل ابن صريه، تفسير القصيدة ابائية الحميرية، تفضيل الانبياء علي الملائکة، تقريب الاصول، جمل العقائد يا جمل العلم و العمل، جواب السؤال عن وجه تزويج اميرالمؤمنين بنته من عمر، جواب الملاحدة في قدم العالم، حجية الاجماع، الحدود و الحقايق، دُرر الفوائد، الذخيرة و الذريعة في اصول الشريعة، الرسالة الباهرة، الشافي شرح قصيدة ذهبية حميري، الصرفة في اعجاز القرآن، الطيف و الخيال، غررالفوائد و درر القلائد، الفصول المختارة من العيون و المحاسن، ماتفردت به الامامية من المسائل الفقهية، المجالس المحکم و المتشابه، المختصر، المرموق في اوصاف البروق، مسائل الآيات، مسائل الانفرادات، المسائل التباينات، المسائل الجرجانية، المسائل الحلبية الاولي و الآخرة، مسائل الخلاف در اصول فقه، مسائل الخلاف در فقه، المسائل الديلمية، المسائل الرازية، المسائل الرسية، المسائل الصيداوية، المسائل الطرابليسة الاولي و الاخره، المسائل الطوسية، المسائل المصرية الاولي و الاخيرة، المسائل المفردات در فقه، المسائل المفردات در فنون متفرقه، المسائل الموصلية الاولي و الثانية و الثالثة، مسائل ميافارقين، المسئلة الباهرة ( رساله ي باهره )، المصباح در فقه، المقنع در غيبت، المخلص در اصول فقه، المنع من تفضيل الملائکة علي الانبياء، الناصريات، النقض علي ابن جني في الحکاية و المحکي.

آثار خطي:

ديوان و تفسير القصيدة ابن ئية.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 116؛ لغت نامه ي دهخدا، ص 16059.

[110] عبدالجبار بن احمد بن عبدالجبار بن خليل همداني اسدآبادي

نام: عبدالجبار

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوالحسن

اسم اشهر: قاضي عبدالجبار

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 415 ه‍، ري

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: کلام و اصول فقه

استادان: سيد رضي و خطيب بغدادي

همفکران و رقيبان: شيخ مفيد و صاحب بن عباد

مناصب و مقام ها: قاضي القضاة ري

سرگذشتنامه:

او از فحول علماي عامه است. در زمان خود رئيس معتزله بوده و مصنفات بسياري در مذهب اعتزال و تمامي فنون ديگر که بالغ به چهارصد هزار ورق گويند، بدو منسوب و اقوال مختلف او در کتب فريقين خصوص در کلام و اصول فقه منقول است. او از اساتيد سيد رضي و با يک واسطه از مشايخ روايت خطيب بغدادي مي باشد او مناظره ي با شيخ مفيد در موضوع حديث غدير و اصحاب جمل داشته است و مراتب علم و فضل و کمال او مورد تصديق و اذعان صاحب بن عباد بود. او به امر آن وزير از بغداد به ري آمده و به وظايف تدريس قيام نمود. در تمامي بلاد ري قاضي القضاة بوده و در مجلس وزير با ابواسحق اسفرايني اشعري ابراهيم بن محمد ملاقات و موافق مذهب معتزله سخن گفت.

آثار:

علم الکيميا و العمد في اصول الفقه.

آثار چاپي:

تنزية القرآن عن المطاعن.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 270؛ دهخدا، 11 / 17362

[111] اسدي طوسي، علي بن احمد

نام: علي

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابونصر يا ابومنصور، اسدي

اسم اشهر: اسدي طوسي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 465 ق

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: لغت و شعر

سرگذشتنامه:

نسبت او به پادشاهان عجم مي رسد، از فحول شعراي خراسان و اکابر بلغاي آن سامان و در عمر خود مقتداي پارسي گويان بود. او به جانب عراق و آذربايجان سفر کرده و در عراق آل بويه و آل زيار را مدح گفته است. سپس در آذربايجان به ملازمت شاه ابودلف حکمران اران رسيده و گرشاسب نامه را که گروهي به شاهنامه ي فردوسي ترجيحش مي دهند، به نام وي به نظم درآورد. وي با حکيم قطران تبريزي معاصر بوده است. از الطاف اشعار اسدي طوسي قصائدي است که در صنعت مناظره گفته و داراي مضامين متين، علمي و حکيمانه مي باشد.

آثار:

لغت فرس اسدي، گرشاسب نامه.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 66.

 

منبع مقاله :

فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول

لینک به دیدگاه

علوم قرآني و تفسير در زمان آل بويه

03344.jpg

 

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي

 

 

 

 

 

 

در تعريف علم تفسير گفته اند: علمي است که از معني قرآن به حسب طاقت بشري و به حسب آنچه قواعد عربيت اقتضا مي کند، بحث مي کند. در تعريف ديگر گفته اند: علمي است که از احوال الفاظ سخن خدا از آن حيث که بر مراد خداي تعالي دلالت مي کند، سخن مي گويد (1). سيد شريف جرجاني تعريف دقيق تري آورده است و گويد: « تفسير در اصل به معني کشف و اظهار کردن است و در شرح، توضيح معني آيه و بيان شأن نزول و قصه و سببي است که آيه در آن باب نازل شده، به لفظي که دلالت آن دلالت ظاهره باشد. مبادي تفسير عبارت است از علوم عربيه، اصول کلام، اصول فقه و علم جدل و علوم گوناگون ديگر و غرض از تحصيل اين علم، عبارت است از شناخت معاني نظم قرآن و فايده ي آن توانايي بر استنباط احکام شرعي به وجه صحيح است. موضوع آن کلام خداي تعالي، و غايت آن دست يافتن به سعادت دنيوي و اخروي، و شرف آن به اعتبار شرف موضوع آن است (2).

از ميان صحابه، که بيشتر به علم تفسير مربوط اند عبارتند از: خلفاي چهارگانه و ابن مسعود، ابن عباس و ابي بن کعب و زيد بن ثابت و ابوموسي اشعري اما از بين خلفاي چهارگانه، که عمدتاً از وي در تفسير روايت شده، علي بن ابيطالب (عليه السلام) است و از سه ديگر مطلب بسيار کمي نقل شده است (3). از مفسران تابعي دو گروه بيشتر شهرت دارند: اصحاب ابن عباس و اصحاب ابن مسعود. اصحاب ابن عباس بيشتر علماي مکه هستند و اصحاب ابن مسعود بيشتر علماي کوفه. پس از اين دوره، جماعتي به تفسير قرآن به شيوه ي متداول پرداختند و اسانيد را حذف کردند. بعد از اين افراد ابواسحاق الزجاج ( 241-311 ق ) و ابوعلي فارسي ( 288-377 ق ) بود که هر دو، دقيق و ثقه بودند و پيروان بعدي به اقوال آنها اعتماد داشتند. اما رفته رفته با پيدايش علوم گوناگون صرف، نحو، حديث و علم اخبار و کلام و فلسفه، چنان شد که هر کس درباره ي قرآن تفسير مي نوشت، ذوق خود را بر آن تحميل مي کرد (4).

تفسير قرآن در واقع « ام العلوم » قرآن پژوهي است. به اعتقاد پژوهشگران، اولين مفسر، شخص پيامبر اسلام است، سپس حضرت علي (عليه السلام) که علاوه بر رواياتي که از ايشان نقل شده، نهج البلاغه مملو از کلماتي است که پرده از روي بسياري از آيات قرآن برمي دارد. به حضرت علي (عليه السلام) اثري منسوب است به نام تفسير ستين نوعاً من علوم القرآن. به امامان ديگر نيز تفسيرهايي منسوب است (5).

علما براي تفسير شرايطي بيان کرده اند و گفته اند مفسر بايد پانزده علم را به خوبي بداند. اين علوم عبارتند از: لغت، نحو، صرف‌، اشتقاق، معاني و بيان و بديع ( علوم بلاغت )، قرائت، اصول دين، اصول فقه، اسباب نزول، ناسخ و منسوخ، فقه، حديث و علم موهبتي است از جانب خدا ( که خدا به هر کس به آنچه مي داند عمل کند، مي دهد ). در تقسيمات علم تفسير چنين گفته اند: در آغاز آن را بر سه قسم تقسيم کرده اند: اول علمي که احدي را به آن اطلاعي نيست و آن معرفت کنه ذات و حقايق اسماء پروردگار است؛ دوم آنچه نبي از آن مطلع است و آن از قبيل اوائل سور است؛ و سوم علومي که خدا به پيامبر تعليم داده و امر به تعليم مردم هم نموده است. اين قسم آخر بر دو قسم است: بخشي از آن را، چون علم ناسخ و منسوخ و اسباب نزول و قرائات و لغات و قصص امم ماضيه و امور مربوط به قيامت و معاد جز از طريق سمع نمي توان دريافت و بخش دوم آن چيزي است که از طريق نظر و استدلال مي توان فراگرفت. بخش دوم باز به دو قسم تقسيم مي شود: اول آنچه در جواز آن اختلاف است و آن تأويل متشابهات در صفات است و قسم دوم که در جواز آن اختلافي نيست و آن استنباط احکام اصليه و فرعيه است. غير از اينها تفسير به رأي است که جائز نيست و از آن نهي شده است. تفسير به رأي نيز بر پنج قسم است: اول، تفسير بدون داشتن شرايط تفسير، دوم، تفسير متشابهاتي که جز خدا آن را نمي داند، سوم، تفسير مطابق با مذهب و رأي شخصي، چهارم تفسير به قطع و يقين به اينکه بگويي نظر خدا اين است و جز اين نيست و پنجم تفسير از روي هوا و استحسان (6).

از مفسران بزرگ، در عصر دوم عباسي بايد از ابوجعفر محمد بن جرير طبري ( 310 ق ) صاحب جامع البيان في تفسير القرآن ياد کرد که در آن طبري ترجيح يک قول را بر قول ديگر بيان مي کند. پس از طبري جماعت زيادي از مفسران پيدا شدند از جمله نقاش موصلي ( م 351 ق ) که صاحب شفاء الصدور است. از تفاسير مهم قرون چهارم و پنجم بايد از تفاسير شيعي زير ياد کرد:

1. امالي سيد مرتضي ( 355-436 ق ) که اگرچه تفسير همه ي قرآن نيست، ولي مجالس گوناگوني است که در آنها تفسير و تأويل بعضي از آيات آمده است و به مذهب عدل توجه داشته و از مسائل کلامي ياد کرده است. اين تفسير در دو مجلد در سال 1372 در « دارالاحياء الکتب العربيه » مصر چاپ شده است. 2. التبيان في تفسير القرآن از شيخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسي ( 385-460 ق ) که از بزرگان فقها و محدثان شيعي و شاگرد شيخ مفيد بود و پس از وفات او به سيد مرتضي پيوست و حدود 33 سال شاگرد و مصاحب او بود (7).

از ديگر تفسيرهاي شيعي قرن چهارم مي توان از کتب زير ياد کرد:

تفسير ابن ابي الثلج ( ابوبکر محمد بن احمد بن محمد بن عبدالله کاتب بغدادي، م 325 ق )، ابن نديم گفته است او مردي فاضل و باتقوي و ثقه و کثيرالحديث بود.

تفسير ابن النجار از عيسي بن داوود النجار کوفي ( م 333 ق )، او راوي امام کاظم بود و تفسير ابن ابي شعبه ( م 333 ق ). ابوالعباس بن عقده زيدي جارودي ( م 333 ق ) حافظ مشهور که سيصد هزار حديث به ياد داشته است. او تفسيري به روايت اهل بيت نگاشت. عبدالعزيز بن يحيي جلودي بصري ( م بعد از 330 تا 336 ق ) تفسير او به نام الجلودي معروف است. او دو تفسير داشته است. در يکي همه از علي (عليه السلام) و در ديگري از ابن عباس روايت کرده است. ابوبکر الصولي، محمد بن يحيي ( م 330 تا 336 ق ) اديب مشهور، تفسير ابوعلي فارسي ( حسن بن علي بن احمد فَسَوي فارسي ( م 377 ق ). او از طريق ادبي آيه را تفسير و حکم استدلالي مي دهد. البستان از اسماعيل السمان معاصر سيد مرتضي و شيخ طوسي در ده جلد. محمد بن حسن بن احمد بن وليد قمي ( م 343 ق ) که در ميان اهل قم بسيار عظمت داشته است. ابوعبدالله محمد بن عباس بن علي بن مروان معروف به ابن حجام، او سه کتاب در تأويل داشت و محدثي کاملاً ثقه و کثيرالحديث بود. تفسير الکبير به او منسوب بود.

محمد بن ابراهيم بن جعفر صاحب تفسير نعماني است. احمد بن محمد بن حسين بن حسن بن دول قمي ( 350 ق ) که به نقل نجاشي، داراي چند تأليف بوده است. عبدالرشيد حسين بن محمد استرآبادي در قرن چهارم، او علاوه بر تفسيري با نام تأويل الآيات، صاحب کتاب مناقب النبي و الائمه بوده است و علي بن احمد کوفي ( م 352 ق ) صاحب تفسيري ناتمام است. محمد بن علي بن عبدک جرجاني ( م بعد از 360 ق ) بنا به نقل شيخ طوسي و عماني تفسير او ده جلد بوده است. علي بن حسين بن بابويه قمي ( 381 ق ) صاحب تفسير الصدوق است.

تفسير الرماني ( م 386 ق ) که داراي کتب متعدد درباره ي قرآن و تفسير آن است.

در قرن پنجم:

سيد رضي، محمد بن حسين ( 406 ق ) صاحب حقايق التنزيل و دقائق التأويل است که به سال 402 تأليف نمود؛ شيخ مفيد محمد بن محمد بن نعمان بغدادي ( 413 ق ) صاحب البيان في تأليف القرآن يا في انوار علوم القرآن؛ شريف مرتضي، علي بن حسين موسوي علم الهدي ( م 436 ق ) صاحب امالي که نقل آن گذشت؛ تفسير ابويعلي جعفري نيمه ي اول قرن پنجم، جانشين شيخ مفيد متکلم و فقيه؛ تفسير ابوالفتح ديلمي در چهار جلد و داراي « بيان غرائب قرآن و علوم آن ‌» بود؛ تفسير نجاشي، ابوالعباس احمد بن علي بن احمد بن عباس ( 450-462 ق )؛ تفسير ابي مسلم ( اصفهاني قديم )؛ محمد بن علي بن محمد بن حسن اصفهاني ( م 459 ق )، تفسيري در 20 جلد داشت. ابوالحسن علي ابن القاسم زيد بيهقي ( م 465 ق ) صاحب تفسير بيهقي؛ ابوالحسن علي بن احد محمد بن و احد نيشابوري ( م 486 ق ) که سه تفسير نوشت: البسيط در شانزده جلد، الوسيط در چهار جلد و الوجيز در يک جلد (8).

[1] ابن بَنّا، ابوعلي حسن بن احمد بن عبدالله بن بناء بغدادي حنبلي

نام: حسن

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوعلي

اسم اشهر: ابن بنّا

سال و محل تولد: 396 ق، بغداد

سال و محل وفات: 471 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: حنبلي

رشته ي علمي و تخصص: علوم قرآني، حديث و فقه

استادان: ابوالحسن حمامي، قاضي ابويعلي بن فرّاء حنبلي و ابوالفضل تميمي

سرگذشتنامه:

ابن بنّا را داماد علي بن حسن قرميسيني دانسته اند. کار و تحقيقات ابن بنا از علوم قرآن، حديث، فقه و کلام فراتر رفت و در تاريخ، زندگي نامه، خطابه، لغت، علم تربيت و تعبير رؤيا نيز وارد شد. ابن بنا در مسائل معين فقهي با ديگر فقيهان حنبلي اختلاف نظر داشت.

آثار:

يادداشت هاي روزانه ي ابن بنا، رسالة في السکوت، فضل التهليل و ثوابه الجزيل.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 139-139.

[2] ابن جُحام، ابوعبدالله محمد بن عباس بن علي بن مروان بن ماهيار

نام: محمد

نام پدر: عباس

کنيه و لقب: ابوعبدالله، بزاز

اسم اشهر: ابن جحام

سال و محل تولد: 4 ق [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: تفسير، حديث و فقه

استادان: ابن جحام نزد کساني چون ابن عُقده، محمد بن جعفر رزاز، حسن ابن محمد بن جمهور عمي، احمد بن ادريس قمي، علي بن سليمان زُراري، محمد بن همام اسکافي، محمد بن جرير طبري، محمد بن عثمان بن ابي شيبه و محمد بن قاسم بن سلام و ديگر بزرگان آن عصر تحصيل و استماع حديث کرده است.

شاگردان: هارون بن موسي تلعکبري

سرگذشتنامه:

از زندگي ابن جُحام چيزي دانسته نيست و حتي تاريخ ولادت و درگذشت و همچنين خاستگاه وي نيز نامعلوم است. هارون بن موسي تلعکبري در سال 328 ق از ابن جُحام سماع حديث کرده و به دريافت اجازه نائل شده است، از اينرو مي توان دريافت که درگذشت ابن جُحام پس از اين تاريخ بوده است. نجاشي علاوه بر اينکه ابن جُحام را دو بار توثيق کرده، براي وي تعبير کثير الحديث را نيز به کار برده است. علامه حلي و حسن بن علي حلي نيز او را توثيق کرده اند.

آثار:

المقنع در فقه الاصول، الاوائل، التفسير الکبير، قرائة اميرالمؤمنين، قرائة اهل البيت، الناسخ و المنسوخ و تأويل مانزل في النبي و آله.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 216.

[3] ابوبکر سجستاني، محمد بن عزيز

نام: محمد

نام پدر: عزيز

کنيه و لقب: ابوبکر

اسم اشهر: ابوبکر سجستاني

سال و محل تولد: [ن.م] سيستان

سال و محل وفات: حدود 330 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: تفسير و ادب

استادان: درباره ي مشايخ وي گزارشي در دست نيست، تنها مي دانيم که او در تأليف غريب القرآن از ارشادات ابن انباري سود جسته است و ابن خالويه او را از شاگردان وي شمرده است.

سرگذشتنامه:

درباره ي زندگي وي تقريباً چيزي دانسته نيست. از نسبت سجستاني چنين برمي آيد که اصل او از سيستان بوده و در بغداد مي زيسته است. به گفته ي ذهبي « وي تا حدود 330 ق در قيد حيات بوده است، اما ابن نجار درباره ي تاريخ درگذشت او سکوت کرده است ». از راويان ابوبکر سجستاني سه تن را مي شناسيم که غريب القرآن را از او روايت کرده اند: ابواحمد عبدالله بن حسين بن حسنون سامري، ابوعمر عثماني بن احمد بن سمعان رزار و ابوعبدالله بن محمد ابن بطه ي عُکبري.

آثار:

تنها اثري که از ابوبکر سجستاني مي شناسيم، کتاب غريب القرآن اوست که در برخي نسخ نزهة القلوب ناميده شده است. غريب القرآن از همان سده ي 4 ق بعنوان اثري معتبر در اين رشته به شمار آمده و از آن پس نيز همواره يکي از نام آورترين آثار در اين زمينه بوده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 254.

[4] ابوعبدالله رودباري، احمد بن عطاء بن احمد

نام: احمد

نام پدر: عطاء

کنيه و لقب: ابوعبدالله

اسم اشهر: ابوعبدالله رودباري

سال و محل تولد: احتمالاً رودبار بغداد

سال و محل وفات: 369 ق [صور]

رشته ي علمي و تخصص: علوم قرآني و حديث

استادان: وي از طريق علي بن عبدالله قائني از امام جعفر صادق (عليه السلام) روايت حديث کرده است و از ابوبکر بن ابي داوود سجستاني و يوسف بن يعقوب و کسان ديگر نيز روايت کرده است.

سرگذشتنامه:

نسبت وي به رودبار بغداد است و نشو و نماي وي در بغداد بود و روزگار درازي در آنجا بسر برد، اما بعداً به صور از بلاد شام رفت و بازمانده ي عمر را در آنجا گذرانيد. ابوعبدالله در ظاهر به صورت قُرّايان بود.

آثار:

امالي که شامل 3 مجلس است، الخلع، ادب الفقير و الوصية.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 683-5 / 684؛ خطيب بغدادي 4 / 336.

[5] ابويوسف قزويني، عبدالسلام بن محمد بن يوسف بن بُندار

نام: عبدالسلام

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابويوسف

اسم اشهر: ابويوسف قزويني

سال و محل تولد: 393 ق، قزوين

سال و محل وفات: 488 ق، بغداد

مذهب و شريعت: معتزلي

رشته ي علمي و تخصص: تفسير

استادان: ابوعمر بن مهدي فارسي، ابوالقاسم بن کج، پدرش، قاضي عبدالجبار، ابوالحسين قدوري و ابومحمد عبيدالله بن محمد نيشابوري

شاگردان: ابوغالب احمد بن حسين بن بناء، ابومحمد هبة الله بن طاووس، ابوعبدالله محمد بن فضل فراوي، ابوالقاسم بن سمرقندي، اسماعيل بن محمد تيمي، ابوسعد بن بغدادي و ابوالبرکات بن انماطي.

سرگذشتنامه:

ابويوسف پيش از آنکه قزوين را به قصد سفرهاي علمي ترک کند، از پدرش بهره برد و سپس در ري نزد قاضي عبدالجبار، کلام معتزلي آموخت و از وي حديث شنيد و در بغداد از جمله مشايخي که نزد آنان به تحصيل و استماع حديث پرداخت، ابوالحسين قدوري عالم حنفي مشهور بود که از وي فقه هم آموخت و از گفته هايش يادداشت هايي برداشت. آنگاه به شام سفر کرد و بعد از 438 ق در طرابلس با ابن براج فقيه بلندپايه ي امامي ملاقات کرد، همچنين با ابوالعلاء معرّي ظاهراً در معرّه ديدار کرد و در حرّان از ابوالقاسم زيدي حديث شنيد. سپس به مصر رفت و در آنجا حدود 40 سال اقامت گزيد. آنگاه به بغداد بازگشت، در حاليکه کتاب هاي بسياري با خود به همراه داشت. وي در 477 ق در آنجا به نقل حديث پرداخت. ابويوسف در بغداد درگذشت و در گورستان خيزران در نزديکي مقبره ي ابوحنيفه به خاک سپرده شد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 450.

[6] حسن بن عبدالله بن مرزبان

نام: حسن

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوسعيد

اسم اشهر: سيرافي / شيخ الشيوخ

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 368 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: علوم قرآني، ادب،‌ لغت، شعر، رياضيات، کلام، فقه، حديث و خط ( خوشنويسي )

استادان: ابن السراج و ابن دريد

مناصب و مقام ها: قضاوت مذهب ابوحنيفه

سرگذشتنامه:

از اکابر علوم عربيه در نحو، لغت، شعر، رياضيات، فقه، حديث و علوم قرآني است. تمام فنون يادگرفته را در بغداد تدريس مي کرده و مدت پنجاه سال موافق مذهب ابوحنيفه با کمال درستکاري قضاوت نموده و فتوي داده و بر حکم و قضاوت خود اصلاً اجرتي نگرفته، بلکه اصلاً چيزي از کسي قبول نکرده و با دسترنج عمل کتابت امرار معاش مي کرد، او خط بسيار خوبي داشته و همه روزه ده ورق به اجرت ده درهم که مقدار مصارف ضروريات او بوده مي نوشته و پيش از نوشتن آن ده ورق به مجلس درس و قضاوت حاضر نمي شد. در تمامي آن پنجاه سال مقام قضاوت که مقامي سراپا تهمت است، اصلاً مورد طعن و ايرادي نبوده و خرده اي بر وي نگرفتند و علاوه بر مراتب علميه، بسيار عابد و زاهد بود و چهل سال روزه گرفته است. گويند او تأسف بسياري بر ايام جواني خوردني و هرگاه يکي از اقران خود را ديدي که زودتر پير شده تسليت يافتي.

آثار:

اخبار النحاة البصريين، الاقناع، الفات القطع و الوصل، دريديه، شرح مقصوره ي ابن دريد، صنعة الشعر و البلاغة‌، طبقات النحاة، المدخل الي کتاب سيبويه و الوقف و الابتداء.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 274.

[7] حسن بن محمد بن حبيب واعظ

نام: حسن

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالقاسم

اسم اشهر: نيشابوري

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 460 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: تفسير، قرائت، تاريخ و ادب

سرگذشتنامه:

موافق آنچه در صفحه ي اول کتاب عقلاء المجانين به واسطه ي ياقوت حموي از عبدالغافر نقل شده، او اديبي است نحوي، واعظ، قاري، مورخ، مفسر، و در غزوات و قصص و سير با خبر و در علوم قرائت و معاني قرائات مختلف، امام عصر خود بوده و در آن علم شريف و علوم ادبيه مصنفاتي برآورده و براي عوام موعظه و براي اهل علم تدريس مي کرده و علم بسياري در نيشابور به جهت او انتشار يافته است.

آثار:

تفسير القرآن مجيد.

آثار چاپي:

عقلاء المجانين.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 261.

[8] محمد بن ابي احمد حسين طاهر بن موسي بن محمد بن موسي بن ابراهيم مجاب ابن امام موسي بن جعفر صادق

نام: محمد

نام پدر: ابي احمد حسين طاهر

کنيه و لقب: ابوالحسن، رضي

اسم اشهر: سيد رضي / ذوالحسبين / شريف رضي

سال و محل تولد: 359 ه‍، شنط

سال و محل وفات: 406 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: علوم قرآني و تفسير، ترجمه، شعر، ادب و حديث

استادان: شيخ ابواسحاق ابراهيم بن احمد بن محمد طبري، ابن السيرافي نحوي، ابوالفتح عثمان بن جني، علي بن عيسي ربعي، ابوعبدالله محمد بن عمران، قاضي عبدالجبار معتزلي بغدادي، ابوحفص کتاني، عمر بن ابراهيم بن احمد قاري و شيخ مفيد.

مناصب و مقام ها: اميرالحاج و نقيب النقباء

سرگذشتنامه:

سيد رضي انجب سادات عراق و ابدع زمان بوده است. سيد بعد از وفات پدر خود اميرالحاج و نقيب النقباء و مرجع تظلمات بوده، بلکه در حال حيات پدر نيز در سال 380 ه‍ در 21 سالگي، انجام وظايف مناصب مذکوره، به عهده ي او مفوض گشته و از کثرت شهامت و عزت نفس از هيچکس صله و جايزه قبول نکرده است و جايزه هاي آل بويه را نيز با آن همه مبالغه و اصراري که داشته اند، رد کرد. در حوالي 10 سالگي شروع به گفتن شعر کرد به اشعر طالبيين و اشعر قريش يا به اشعر عرب موصوف بوده، نسب او با پنج واسطه به امام موسي بن جعفر (عليه السلام) مي رسد.

آثار:

اخبار قضاة بغداد، منتخب شعر ابن الحجاج، انشراح الصدر « منتخب اشعار »، تعليق الايضاح، تعليق خلاف الفقهاء، تفسير القرآن، تلخيص البيان عن مجازات القرآن، الحسن من شعر الحسين، زيادات في شعر ابي تمام، طيب الخيال، مادار بينه و بين ابي اسحاق الصابي من الرسائل، مجازات الآثار النبويه، مجازات الحديث، مختار شعر ابي اسحق صابي، نهج البلاغه و الخصائص ( خصائص الائمة ).

آثار چاپي:

حقائق التنزيل ( 1355 ه‍ ) در نجف اشرف، ديوان شعر در مصر، بيروت و بمبئي، مجازات الآثار النبويه ( 1328 ه‍ ) و نهج البلاغه.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 259/2.

[9] ابوالحسن رماني، علي بن عيسي بن علي

نام: علي

نام پدر: عيسي

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: ابوالحسن رماني

سال و محل تولد: 296، بغداد

سال و محل وفات: 382 / 384

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: ادب، کلام، علوم قرآني و تفسير

استادان: ابوبکر بن اريد و ابوبکر بن سراج

شاگردان: ابوالقاسم تنوخي و ابومحمد جوهري

سرگذشتنامه:

گويند او را تفسيري بر قرآن کريم است. او يکي از افاضل و مشاهير ائمه ي نحويين و متکلمين بغداد و عالمي کثير التأليف و مفنن در علوم کثيره از فقه، قرآن، نحو، کلام و ادب است.

آثار:

در ادب: شرح سيبويه، نکت سيبويه، اغراض سيبويه، المسائل المفرده من کتاب سيبويه، شرح المدخل للمبرد، شرح مختصر الجرمي، شرح المسائل للاخفش و آن دو شرح است کبير و صغير، شرح الالف و اللام للمازني، شرح الموجز لابن سراج، التصريف،‌ الهجا، الايجاز در نحو، المبتدا در نحو، اشتقاق الصغير، اشتقاق الکبير، الالفات في القرآن، اعجاز القرآن، شرح کتاب الاصول لابن سراج.

منابع و مآخذ:

دهخدا، 1 / 437 و 11 / 19222.

[10] محمد بن ابراهيم بن عمر يا عمران بن موسي

نام: محمد

نام پدر: ابراهيم

کنيه و لقب: [ن.م]

اسم اشهر: حوزي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 354 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: ادب و علوم قرآني

استادان: محمد بن دريد و جعفر بن درستويه

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 203.

[11] واحدي، علي بن احمد بن محمد بن علي بن متويه ي متوي نيشابوري

نام: علي

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوالحسن

اسم اشهر: واحدي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 468 يا 465 ه‍،‌ نيشابور

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: ادب و تفسير

استادان: ثعلبي

آثار:

الاعراب في علم الاعراب، البسيط في التفسير، تفسير قرآن، شرح الاسماء الحسني، شرح ديوان متنبي، کتاب المغازي و نفي التحريف عن القرآن الشريف.

آثار خطي:

الوجيز و الوسيط.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 265.

[12] سليمان بن احمد بن ايوب بن مطير لخمي

نام: سليمان

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوالقاسم

اسم اشهر: طبراني، مسند الدنيا

سال و محل تولد: 260 ه‍، طبريه ي شام

سال و محل وفات: 360 ه‍، اصفهان

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث و علوم قرآني

سرگذشتنامه:

او از مشاهير محدثين و حفاظ عامه است که حافظ عصر خود بوده و براي تحصيل از بلاد شام به عراق، حجاز، مصر و بلاد جزيره مسافرت و سي و سه سال سياحت و از هزار تن از مشايخ استماع حديث نمود. او سي سال بر روي حصير خفت و به جمع و حفظ اخبار بسيار موفق شد و عاقبت در اصفهان توطن کرد. ابونعيم اصفهاني و جمعي ديگر از مشايخ، حديث از وي روايت مي کنند. و در روز شنبه بيست و هشتم شهر ذي القعده يا شوال 360 هجري در صد سالگي در همانجا وفات يافت و به خاک سپرده شد.

آثار:

تصنيفات نافعه که اشهر و انفع آنها معجم اوسط، معجم صغير و معجم کبير در اسامي صحابه مي باشند.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 15.

[13] ابواسحاق کازروني، ابراهيم بن شهريار بن زاران فرخ بن خورشيد

نام: ابراهيم

نام پدر: شهريار

کنيه و لقب: ابواسحاق، شيخ مرشد

اسم اشهر: شيخ مرشد

سال و محل تولد: 352 ق، نورد کازرون

سال و محل وفات: 426 ق، نورد کازرون

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: عرفان، شعر، تفسير و حديث

سرگذشتنامه:

ابواسحاق در نورد کازرون متولد شد. پدر و مادر وي از زرتشتياني بودند که پيش از ولادت او اسلام آورده بودند. خانواده ي ابواسحاق بسيار تنگدست بودند و از او مي خواستند که براي تأمين معاش پيشه اي بياموزد، اما چون اشتياق او به فراگرفتن قرآن بسيار بود، عاقبت پدر و مادر و جدش پذيرفتند که او سحرگاهان پيش از رفتن به کار به درس قرآن رود. ابراهيم پس از تحصيل مقدمات علوم و مصاحبت با برخي از مشايخ فارس، بر آن شد که طريقت يکي از سه شيخ پرآوازه ي آن عصر را برگزيند و عاقبت از آن ميان به طريقت ابن خفيف روي آورد. روايت مسلمان شدن 24000 نفر از مردم کازرون به دست او اگرچه اغراق آميز مي نمايد، اما حاکي از محبوبيت وي در ميان پيروان اديان ديگر است. ابواسحاق در 388 ق همراه ابوبکر عباداني به سفر حج رفت و در راه نزد مشايخ و دانشمندان بصره، مدينه و مکه از جمله ابوالحسن علي بن عبدالله بن جهضم همداني به استماع حديث پرداخت و در مراجعت از مکه نيز همراه شيخ خويش، حسين اکابر بود. ابواسحاق مريدان بسيار داشت. محمود بن عثمان فهرستي طولاني از اسامي ايشان درآورده است. وي در ميان وزيران و منصبان نيز دوستداران و مريداني داشت، چنانکه اميرابوالفضل بن بويه ي ديلمي از جمله ي ايشان بود. ابواسحاق در پي بيماري سختي که چهارماه ادامه يافت، در نورد کازرون درگذشت. کراماتي که در زمان حيات و نيز پس از مرگ وي به او نسبت داده اند،‌حاکي از اعتقاد عامه ي مردم به اوست.

خواجوي کرماني مثنوي روضة الانوار را در مرقد ابواسحاق سرود. همچنين تربت شيخ را « ترياق اکبر » گفته اند. ابواسحاق خود از نفوذ معنوي خويش آگاهي داشت. چنانکه گويند وصيت کرده بود که، « هرگاه شما را حادثه اي پيش آيد، تعرض به صندوق تربت من کنيد تا آن بليّه مندفع گردد ».

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 171-5 / 172.

[14] ابراهيم بن نجيح

نام: ابراهيم

نام پدر: نجيح

کنيه و لقب: ابوالقاسم، الکوفي

اسم اشهر: [ن.م]

سال و محل تولد: [ن.م]، [کوفه]

سال و محل وفات: 313 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: فقه و حفظ قرآن ( علوم قرآني )

استادان: پدرش و محمد بن اسحاق البکائي

شاگردان: محمد بن المظفر و ابوالحسن الجراحي

سرگذشتنامه:

در بغداد وفات يافت، وليکن او را به کوفه انتقال دادند.

آثار:

وي کتابي در السنن تصنيف کرد.

منابع و مآخذ:

خطيب بغدادي، 6 / 198؛ طبقات الفقها، 4 / 15.

[15] اَبوالصَّلاح حَلبي، تقي بن نجم بن عبيدالله

نام: تقي

نام پدر: نجم

کنيه و لقب: ابوالصلاح، خليفة المرتضي

اسم اشهر: ابوالصلاح حلبي

سال و محل تولد: 374 ق، حلب

سال و محل وفات: 447 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه ي امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، کلام، طب، حديث و تفسير

استادان: سيد مرتضي، طوسي و سالار ديلمي

شاگردان: ابوالحسن ثابت بن اسلم حلبي، قاضي عزالدين عبدالعزيز بن ابي کامل طرابلسي، ابوالفتح کراجکي، قاضي عبدالعزيز بن براج طرابلسي، عبدالرحمن بن احمد مفيد نيشابوري، شريف داعي بن زيدآوي و تواب بن حسن خشاب بصري.

سرگذشتنامه:

وي در حلب به دنيا آمد و ظاهراً در همانجا به تحصيل پرداخت. به گفته ي ابن ابي طي وي سه بار به عراق سفر کرد و از مشايخ آن ديار بهره برد. به گفته ي ابن ابي طي، ابوالصلاح شيخ و عالم بزرگ اماميان شام در روزگار خويش بود ( ذهبي، همانجا ) و چنانکه حکايت شده، به هنگام استفتاي مردم حلب از سيد مرتضي او آنان را به « شيخ التقي » ( ابوالصلاح ) احاله مي نمود. طوسي معاصر عراقي ابوالصلاح او را عالمي ثقه دانسته است.

آثار:

از نخستين آثار ابوالصلاح دو کتاب العمدة و التلخيص است و نيز کتاب هاي المعارف، الکافي و البرهان، المسالة الشافية و المسألة الکافيه، البداية در فقه، شرح الذخيره ي سيد مرتضي در کلام، المرشد الي طريق التعبد، تدبير الصحة و شُبهة الملاحدة، اشارة السبق الي معرفة الحق.

آثار چاپي:

آثار موجود ابوالصلاح: الکافي، تقريب المعارف و البرهان علي ثبوت الايمان

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 414؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 608-5 / 611؛ دهخدا، 1 / 455.

[16] احمد بن علي بن سعيد

نام: احمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوالحسين، شيخ مرتضي علم الهدي

اسم اشهر: ابوالحسين کوفي، احمد بن علي الکوفي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 380 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فقه و کلام

استادان: الکليني

شاگردان: علي بن حسين بن موسي الموسوي، نجاشي و سيد مرتضي.

آثار:

الکافي در اصول امامت و فروع آن

منابع و مآخذ:

طبقات الفقها، 4 / 59؛ اعيان الشيعه، 3 / 130.

[17] محمد بن الحسين ابوعمر البسطامي

نام: محمد

نام پدر: حسين

کنيه و لقب: ابوعمر، بسطامي

اسم اشهر: [ن.م]

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 407 ق، نيشابور

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

مناصب و مقام ها: قاضي نيشابور

سرگذشتنامه:

او در زمان حيات اسفرايني به بغداد وارد شد. او پيشواي دقيقي بود و ابوحامد اسفرايني او را بزرگ داشت و تکريم کرد.

منابع و مآخذ:

خطيب بغدادي، 2 / 247.

[18] ابن مِقْسَم، ابوبکر محمد بن حسن بن يعقوب عطار

نام: محمد

نام پدر: حسن

کنيه و لقب: ابوبکر، عطار

اسم اشهر: ابن مقسم

سال و محل تولد: 265 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 354 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: قرائت، تفسير، حديث و ادب

استادان: ثعلب، قرائت از عباس بن فضل رازي و جمعي ديگر

شاگردان: ابوبکر بن مهران، ابوالحسن بن رزقويه، علي بن احمد رزاز، ابوعلي بن شاذان و گروه بسيار ديگري، در ادب، قرائت و حديث از او استفاده کرده اند.

سرگذشتنامه:

ابن مقسم، مقري، مفسر، محدث و نحوي بغدادي بوده است. خطيب بغدادي او را ثقه و يکي از آگاه ترين مردم به مکتب نحو کوفي و داناترين ايشان به قرائات معرفي کرده و کتاب الانوار او را در تفسير مورد تمجيد قرار داده و او را شيخ القُرّاء خوانده است. وي بيش از همه به علوم قرآن اشتغال داشت.

آثار:

احتجاج القراءات، اختياره في القراءات، الانتصار لقُرّاء الامصار، السبعة الاوسط، السبعة بعللها الکبير، اللطائف في جمل هجاء المصاحف، المدخل الي علم الشعر، المذکر و المؤنث، المقصور و الممدود.

آثار چاپي:

کتابي در نحو و رديه اي بر معتزله.

آثار خطي:

الانوار في تفسير القرآن و جزء فيه من حديث ابن مقسم عن شيوخه.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 372؛ دهخدا، 1 / 395.

[19] محمد بن حسن بن محمد بن زياد شعراني

نام: محمد

نام پدر: حسن

کنيه و لقب: ابوبکر

اسم اشهر: دارقطني

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 351 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: قرائت و تفسير

آثار:

ارم ذات العماد، الاشارة في غريب القرآن، دلائل النبوة، شفاء الصدور، معجم اصغر، معجم اکبر، معجم اوسط، المناسک و الموضح في معاني القرآن.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 6.

[20] ابوبکر محمد بن الطيب بن محمد بن جعفر بن قاسم بصري بغدادي

نام: محمد

نام پدر: الطيب

کنيه و لقب: ابوبکر

اسم اشهر: باقِلاني، ابن الباقلاني

سال و محل تولد: [ن.م] بصره

سال و محل وفات: 403 ق، بغداد

مذهب و شريعت: اشعري مذهب

رشته ي علمي و تخصص: کلام، فقه، حديث و تفسير

استادان: ابوعبدالله محمد بن احمد بن مجاهد طائي و ابوالجسن باهلي بصري

مناصب و مقام ها: قضاوت

سرگذشتنامه:

تاريخ تولد او معلوم نيست. در بصره به دنيا آمد و در آن شهر بزرگ شد و از علماي بزرگ و محدثان و فقهاي آنجا که در آن زمان از مراکز مهم فرهنگي و علمي عالم اسلام بود، علم کلام و فقه و حديث و تفسير را فراگرفت. باقلاني از اوان جواني به قدرت در علم کلام و مناظره با مخالفان در مسائل ديني اشتهار يافت، بطوري که عضدالدوله ي ديلمي که در آن هنگام والي فارس بود و در شيراز اقامت داشت، او را از بصره به شيراز فراخواند. باقلاني اشعري مذهب که عقايدش کاملاً مخالف عضدالدوله ي شيعي بود، توانست با فصاحت کلام و نيروي استدلال و احتجاج در عضدالدوله نفوذ کند تا آنجا که به دستور او معلم فرزندش شد. عضدالدوله که داراي وسعت نظر و بلند پروازي بود، ظاهراً نمي خواست دربار او در شيراز منحصر به علماي معتزله شود و در بغداد و عراق که مرکز عالم اسلام بود، به اين صفت اشتهار يابد که وي صرفاً طرفدار شيعه و معتزله است و مايل بود که بجز شيعه و معتزله از نمايندگان مذهب اشعري نيز، که در آن زمان در ميان مردم قدرت و نفوذ فراوان داشتند، کساني در دربار خود داشته باشد، از اين رو باقلاني جوان را که در محيط کلامي بصره در جدل و احتجاج مشهور شده بود، به دربار خود خواند

آثار:

التمهيد، اعجاز القرآن و الانصاف في اسباب الخلاف.

آثار خطي:

الانتصار لصحة نقل القرآن و الرد علي مَنْ نَحلهُ الفساد بزيادةٍ او نقصان، هداية المسترشدين و المقنع في معرفة اصول الدين و مناقب الائمه ي و نقص المطاعن علي سَلَف الأمة.

منابع و مآخذ:

دانشنامه ي جهان اسلام، 1 / 642؛ ريحانة الادب، 1 / 136.

[21] شيخ ابوبکر محمد بن احمد بن محمد بن عبدالله بن اسماعيل کاتب بغدادي

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابن ابي الثلج

اسم اشهر: کاتب بغدادي

سال و محل تولد: 325 ق [بغداد]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: کلام، تفسير،‌ فقه و حديث

استادان: در حديث: جعفر بن محمد بن جعفر حسيني

شاگردان: ابومحمد هارون بن موسي تلعکبري، شيخ ابونصر محمد بن الحسين مقري از مشايخ شيخ مفيد.

آثار:

مانزل من القرآن في اميرالمؤمنين (عليه السلام)، البشري و الزلفي في فضائل الشيعة، تاريخ الائمة (عليهم السلام)، اخبار النساء الممدوحات، اخبار فاطمة و الحسن و الحسين (عليهم السلام)، من قالَ بالتفضيل من الصحابة، السنن و الآداب علي مذاهب العامة، الفضائل و الاختيار من الاسانيد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 3 / 294.

[22] علم الهدي موسوي، علي بن ابي احمد حسين طاهر بن موسي بن محمد بن موسي بن ابراهيم بن امام موسي بن جعفر الصادق (عليه السلام)

نام: علي

نام پدر: ابي احمد

کنيه و لقب: ابوالقاسم / ابوالثمانين، ثمانيني / ذوالثمانين / ذوالمجدين / شريف / سيد مرتضي

اسم اشهر: شريف مرتضي / سيد مرتضي / علم الهدي موسوي

سال و محل تولد: 355 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 436 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه ي اثني عشري

رشته ي علمي و تخصص: کلام، حکمت، تفسير، ادب ( نحو )، لغت، فقه، حديث، رجال و شعر

استادان: شيخ مفيد، ابن نباته و شيخ حسين بن بابويه

شاگردان: شيخ طوسي، قاضي ابن البراج، ابوالصلاح حلبي، ابوالفتح کراجکي و سلارين عبدالعزيز ديلمي

مناصب و مقام ها: اميرالحاج، نقيب الاشراف و قاضي القضاة

سرگذشتنامه:

او از نسل امام موسي کاظم و مادرش نيز فاطمه دختر حسين بن احمد بن ناصرالحق بود. علم الهدي مدت سي سال امير حاج و حرمين و نقيب الاشراف و قاضي القضاة بود. علامه حلي در کتاب الخلاصه مي گويد: او رکن اماميه و معلم آنها بود و مصنفات او تا آن زمان مورد استفاده ي پيروان اماميه بوده است. وي مردي کريم النفس و با شهامت بود و ثروتي بسيار نيز داشت. چنانکه در سفر حج از بغداد تا مکه در ملک خود منزل کرد و يک قريه نيز وقف کاغذ فقها کرده بود و هشتاد يا يکصد هزار تومان از مال شخصي خود مي خواست به خليفه بدهد تا مذهب شيعه را نيز رکن پنجم مذاهب رسمي بشمار آرند، ولي به علت عدم مساعدت شيعيان به اين هدف نرسيد. پس از وفاتش، کتاب هاي او را بالغ بر سي هزار دينار قيمت کردند. لقب « علم الهدي » بدين سبب است که ابوسعيد محمد بن حسين بن عبدالصمد وزير القادر بالله عباسي بيمار شد و بيماري او به طول انجاميد، تا آنکه اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) را به خواب ديد که به او امر مي کند به نزد « علم الهدي » برود تا براي او دعايي بخواند و شفا يابد. وي پس از بهبود جريان را به خليفه مي گويد. خليفه نيز وي را به قبول اين لقب ملزم مي گرداند. اما لقب ثمانيني از آن جهت است که اکثر منسوبات او بالغ بر هشتاد بود، چنانکه هشتاد سال و هشت ماه عمر کرد و بعد از وفات، هشتاد هزار کتاب از مصنفات و محفوظات و مقروئات به جا گذاشته است و لقب ذوالمجدين بسبب مجدت علم و نسب بود يا بسبب داشتن شرافت علم ديني و رياست دنيوي با هم.

آثار:

الانصاف، البرق في علم الادب، تتبع الابيات التي تکلم عليها ابن جني في ابيات متنبي، تفسير آيه ي « قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَاحَرَّمَ رَبُّكُمْ »، تفسير آيه « وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ »، تفسير آيه ي « لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيَما طَعِمُوا »، تفسير الخطبه الشقشقية و تفسير سورة الفاتحة و قطعة من البقرة.

آثار چاپي:

احکام اهل الآخرة، الامالي، الانتصار في ما انفردت به الامامية، انقاذ البشر من الجبر و القدر، الشهاب في الشيب و الشباب، غيبت امام، مسائل ابن صريه، تفسير القصيدة ابائية الحميرية، تفضيل الانبياء علي الملائکة، تقريب الاصول، جمل العقائد يا جمل العلم و العمل، جواب السؤال عن وجه تزويج اميرالمؤمنين بنته من عمر، جواب الملاحدة في قدم العالم، حجية الاجماع، الحدود و الحقايق، دُرر الفوائد، الذخيرة و الذريعة في اصول الشريعة، الرسالة الباهرة، الشافي شرح قصيدة ذهبية حميري، الصرفة في اعجاز القرآن، الطيف و الخيال، غررالفوائد و درر القلائد، الفصول المختارة من العيون و المحاسن، ماتفردت به الامامية من المسائل الفقهية، المجالس المحکم و المتشابه، المختصر، المرموق في اوصاف البروق، مسائل الآيات، مسائل الانفرادات، المسائل التباينات، المسائل الجرجانية، المسائل الحلبية الاولي و الآخرة، مسائل الخلاف در اصول فقه، مسائل الخلاف در فقه، المسائل الديلمية، المسائل الرازية، المسائل الرسية، المسائل الصيداوية، المسائل الطرابليسة الاولي و الاخره، المسائل الطوسية، المسائل المصرية الاولي و الاخيرة، المسائل المفردات در فقه، المسائل المفردات در فنون متفرقه، المسائل الموصلية الاولي و الثانية و الثالثة، مسائل ميافارقين، المسئلة الباهرة ( رساله ي باهره )، المصباح در فقه، المقنع در غيبت، المخلص در اصول فقه، المنع من تفضيل الملائکة علي الانبياء، الناصريات، النقض علي ابن جني في الحکاية و المحکي.

آثار خطي:

ديوان و تفسير القصيدة ابن ئية.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 116؛ لغت نامه ي دهخدا، ص 16059.

[23] ابن فارس، ابوالحسين احمد بن فارس بن زکريا بن حبيب

نام: احمد

نام پدر: فارس

کنيه و لقب: ابوالحسين [ن.م]

اسم اشهر: ابن فارس

سال و محل تولد: [ن.م] کرسف از توابع قزوين

سال و محل وفات: 395 ق، ري

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: لغت، شعر و ادب

استادان: از معروف ترين استادان وي مي توان از: پدرش زکريا بن قاموس، ابوالفضل محمدبن عميد، علي بن ابراهيم بن سلمه قطان، ابوالقاسم سليمان بن احمد بن ايوب طبراني، ابوسعيد سيرافي نام برد.

شاگردان: بديع الزمان همداني پايه گذار فن مقامه نويسي، صاحب بن عباد، ابوالفتح بن عميد، ابوطالب مجدالدوله و...

سرگذشتنامه:

درباره ي سال تولد او اطلاعي در دست نيست و علت آن بي گمان روستازادگي و گمنامي او در آغاز زندگي بوده است. وي در قزوين نزد پدرش زکريا که فقيهي شافعي مذهب و دانشمندي اهل لغت و ادب بود، دانش آموخت. وي تشنه ي آموختن بود و در اين راه از هيچ کوششي فروگذار نکرد. در قزوين، همدان، زنجان، ميانه، اصفهان و بغداد به تحصيل پرداخت. ابن فارس به زودي در فقه، حديث، نحو، لغت، شعر و ادب دانش کافي به دست آورد و شهرتش عالمگير شد. وي که فقيه زبردستي بود، به شيوه ي اهل حديث، مجلس املا داشت. وي به امور دنيا سخت بي اعتنا بود و به همين سبب همواره از خوارمايگي هم روزگارانش شکوه داشت و چندان بخشنده بود که گاه حتي جامه و فرش خانه ي خويش را به نيازمندان مي بخشيد. ابن فارس در ري درگذشت.

آثار چاپي:

ابيات الاستشهاد، الاتباع و المزاوجة، اوجز السيرلخير البشر، تمام فصيح الکلام، کتاب ثلاثة، الحورالعين، الخضارة، ذم الخطاء في الشعر، الصاحبي في فقه اللغة و سنن العرب و کلامها، کتاب فتيا فقيه العرب، الفرق بين الانسان و غيره من الحيوان في اشياء من الخلق و الخُلق، اللامات، متخير الالفاظ، المجمل في اللغة، المذکر و المؤنث، مقالة في اسماء اعضاء الانسان يا خلق، مقالة کلا و ما جاء منها في کتاب الله، مقاييس اللغة يا معجم مقاييس اللغة و النيروز

آثار خطي:

اخلاق النبي (صلي الله عليه و آله و سلم)، الانواء، تفسير اسماء النبي (صلي الله عليه و آله و سلم)، حلية الفقهاء،‌ رسالة في فرائض العرب، رسالة في المعاريض، شرح ديوان الحماسه ي ابوتمام،‌ فوائد الفاظ القرآن،‌قصص النهار و سمرالليل و اليشکريات.

آثار يافت نشده:

از جمله کتاب هايي که به وي نسبت داده شده، ولي يافت نگرديده عبارتند از: اشتقاق اسماء البلدان، اصول الفقه، الاضداد، الافراد،‌ الامالي، الامثلة الاسجاع، الانتصار لثعلب، التاج، الثياب و الحلي، جامع التأويل في تفسير القرآن و تعدادي کتب ديگر

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 372-368؛ عطار، مقدمه ي صحاح، 71.

پي‌نوشت‌ها:

1. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده موسوعه مصطلحات مفتاح السعاده و مصباح السياده في موضوعات العلوم تحقيق علي دحروج بيروت مکتبة لبنان ناشرون، 1998. ص 283.

2. علي اصغر حلبي. تاريخ تمدن اسلام. تهران، اساطير، 1365، ص 30.

3. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده، همان. ص 285.

4. محمدحسين طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن قم. اسماعيليان، 1 / 32.

5. حسن انوشه فرهنگنامه ادبي فارسي. تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1371. ص 384.

6. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده، همان، ص 31.

7. علي اصغر حلبي، همان، ص 380.

8. رجبعلي مظلومي، تفسير شيعه و تفسير نويسان آن مکتب، تهران. آفاق. 1404 ق. ص 62-66.

منبع مقاله :

فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول

لینک به دیدگاه

علم حديث در دوران آل بويه (1)

03342.jpg

 

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي

 

 

 

 

 

 

حديث در لغت به معناي تازه، جديد و نو است و در اصطلاح ديني به گفته، کارها و تقرير پيامبر يا امامان اطلاق و گاه به آن سنت گفته مي شود. خبر، مترادف حديث است. اثر معمولاً به آنچه از صحابه و تابعان روايت شده، گفته مي شود و گاه مترادف احاديث نَبَوي هم بکار مي رود. البته در اين خصوص، اقوال متفاوت است. گاه حديث را نسبت به خبر اعم مطلق مي دانند و هر خبري را حديث گويند، بدون عکس. بعضي اثر را مرادف خبر و بعضي اثر را مختص آني که از صحابه رسيده باشد و حديث را مختص به آنچه از پيغمبر رسيده باشد و خبر را اعم از هر دو دانسته اند. در هر حال، حديث به همراه قرآن، اجماع، عقل در نزد شيعه و با قياس در نزد اهل سنت اصول چهارگانه ي فقه محسوب مي شود که در واقع پس از قرآن مهم ترين منبع استخراج احکام فقهي است (1). مسلمانان در تفسير قرآن، گذشته از علوم ديگر به فهم حديث هم نيازمند بودند، زيرا هرگاه فهم آيه بر آنها مشکل مي شد يا در تفسير حکمي اختلاف مي کردند، به احاديث رجوع مي کردند. در برابر حديث نبوي حديث قدسي قرار دارد که مستقيماً از جانب خداي تعالي باشد و قرآن از حديث قدسي بالاتر است. شيعه، منقولاتِ از ائمه ي معصومين را نيز حديث مي خواند. آنکه محققانه حديث کند، محدث، ناقل حديث، راوي و آنکه هرچه بشنود حفظ کند، حافظ ناميده مي شود. کسي که در علم حديث مبتدي باشد را طالب و آنکه حدود 100/000 حديث بداند، حافظ و کسي که حدود 300/000 حديث بداند، حجت مي نامند. هر حديث شامل دو بخش است، يکي سلسله ي نام افرادي که حديث را از يکديگر نقل کرده اند تا به پيامبر و امام يا به يکي از صحابه پيامبر يا تابعان برسد و به آن اِسناد گويند و بخش ديگر متن حديث است از حيث اتقان و درستي. زيرا چه بسا که در اثر مرور زمان يا اتکا به حفظ و عدم نگارش، الفاظي کم و زياد شده باشد و لذا بررسي متن ضرورت پيدا مي کند. بعلاوه که اغراض و مطامع سياسي هم سبب شد تا جاعلان فراواني به جعل حديث بپردازند. (2) و علمي که درباره ي راويان حديث بحث مي کند، علم رجال، معرفه الرجال يا علم رجال الاحاديث گويند. علمي که به تحقيق در متن حديث مي پردازد، علم درايه نام دارد، که معناي مواد از حديث را با توجه به لفظ حديث بررسي مي کند. موضوع علم درايه، همان احاديث نبوي يا امامان است، از حيث دلالت بر معنا و مفهوم يا مراد از آن. مبادي آن همه ي علوم عربي است و معرفت و آشنايي با قصص و اخبار زمان پيامبر اسلام (3). حديث از حيث راويان بر دو نوع است يا متواتر است، يعني راويان آن به اندازه اي است که احتمال کذب بر آن عادتاً محال به نظر مي رسد و گاه خبر واحد است و آن حديثي است که به حد تواتر نرسيده باشد،‌ خواه راوي آن يکي باشد يا بيشتر (4). اخبار آحاد به اقسام فراواني تقسيم شده که از آن جمله است: صحيح، حسن، موثق، ضعيف، مسند، متصل يا موصول، مرفوع، معنعن، معلق، مقرر، مدرج، مشهور، غريب، مصحف و محرف، عالي و نازل، شاذ و نادر، محفوظ، منکر، معروف، مسلسل، مزيد، مختلف، ناسخ و منسوخ، مقبول، معتبر، محکم و متشابه، مدبّج، موقوف، مقطوع، مضمر، مفصل، مرسل، معلل، مدلس، مضطرب، مقلوب، مجهول و موضوع و هر يک داراي تقسيمات فرعي ديگري است (5).

بعضي از کتاب هاي احاديث، « مسند » نام گرفته اند مانند مسند ابن حنبل... ( م 241 ق ) که احاديث برحسب قول آخرين راوي نقل شده و موضوع حديث در نظر گرفته نشده است، اما در آثار موسوم به « مصنف » احاديث را موضوعي تقسيم کرده اند،‌ تا طالبان بتوانند آسان تر به روايات مورد نظر دسترسي داشته باشند. کتاب هاي زيادي در زمينه ي حديث نوشته شده است (6). اما در بين اهل سنت شش کتاب که به صحاح سته موسوم است، بيش از همه مقبوليت و اعتبار يافته است و عبارتند از: 1- الصحيح يا الجامع الصحيح از بخاري ( م 256 ق ) که شمار احاديث آن به حدود 7000 و با حذف احاديث مکرر به حدود 2500 مي رسد. او اين احاديث را طي 16 سال از 600/000 حديث استخراج کرده است، 2- الصحيح يا الجامع الصحيح از مسلم بن حجاج نيشابوري... ( 261 ق ) که با صحيح بخاري به نام صحيحين ناميده شده است، 3- سنن ابن ماجه قزويني ( 273 ق )، 4- سنن ابوداوود سليمان بن اشعث سجستاني ( 275 ق )، 5- الجامع الکبير يا جامع محمد بن عيسي ترمذي ( 279 ق ) و 6- سنن ابوعبدالرحمن نسايي ( 302 ق ). جالب است که عموم اين افراد ايراني اند. در نزد شيعه ي اماميه نيز چهار کتاب حديث اعتبار بيشتري يافته اند که عبارتند از: 1- الکافي في علم الدين از ابوجعفر محمد بن يعقوب کليني ( 328 ق )، 2- کتاب من لايحضره الفقيه از شيخ صدوق ابن بابويه قمي ( 381 ق ) و 3 و 4- تهذيب الاحکام و تحرير کوتاهتر آن به نام الاستبصار فيما اختلف من الاخبار از شيخ الاطائقه ابوجعفر محمد بن حسن بن علي طوسي ( 378-460 ق ). اين سه نفر نيز ايراني و در عهد آل بويه بوده اند و اقدام آنان به جمع آوري احاديث شيعه متأخرتر از کتب صحاح سته است. شيعيان علاوه بر کتب اربعه، چهار کتاب ديگر به نام الکتب الاربعه المتأخرة، دارند، به نام هاي وافي از ملاحسن فيض کاشاني ( 1091 ق )، جوامع الکلم از سيد ميرزا محمد بن شرف الدين علي بن نعمة الله جزائري، معروف به سيد ميرزا استاد محمدباقر مجلسي، تفصيل وسائل الشيعه معروف به وسائل از شيخ محمدحسن حرعاملي ( 1014 ق ) و بحارالانوار از محمدباقر مجلسي ( 1110 ق ).

[1] ابراهيم بن محمد زيدي

نام: ابراهيم

نام پدر: از اعقاب زيد بن علي بن الحسين (عليه السلام)

کنيه و لقب: [ن.م]

اسم اشهر: [ن.م]

سال و محل تولد: 400 ق، کوفه

سال و محل وفات: 446 ق، کوفه

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث و شعر

سرگذشتنامه:

او چندي در مصر نزد مستنصر خليفه ي فاطمي بسر برد و از صلات او برخوردار گشت. مدتي هم در دمشق ماند و سرانجام به زادگاه خود بازگشت و در 46 سالگي در کوفه درگذشت.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 279.

[2] اِبن بِشران: ابوالحسين علي بن محمد بن عبدالله بن بشران اموي معدّل

نام: علي

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالحسين [ن.م]

اسم اشهر: ابن بشران

سال و محل تولد: 328 ق، بغداد

سال و محل وفات: 415 ق، بغداد

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: علي بن محمد مصري، اسماعيل بن محمد صفار و حسين بن صفوان برزغي.

شاگردان: شيخ طوسي و خطيب بغدادي

سرگذشتنامه:

محدثين بغدادي الاصل وي را صدوق، ثقه، خوش اخلاق، بسيار جوانمرد و متدين ( ظاهر الديانة ) ذکر کرده اند.

آثار:

الفوائد يا الفوائد العوالي الحسان.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 113-112، خطيب بغدادي، 12 / 98-99

[3] ابن بُطّه ي قُمي، ابوجعفر محمد بن جعفر بن احمد

نام: محمد

نام پدر: جعفر

کنيه و لقب: ابوجعفر [مؤدب]

اسم اشهر: مؤدب / ابن بُطّه

سال و محل تولد: اواخر سده ي 3 ق [ن.م]

سال و محل وفات: نيمه ي اول سده ي 4 [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

سرگذشتنامه:

گويا ابن بطّه زماني در بغداد زيسته است، چرا که برخي در بغداد از او دانش آموخته و اجازه ي روايت يافته اند. تقريباً در تمام منابع رجالي شيعي، ابن بطه به ايمان و پارسايي ستوده شده است. ابن بُطّه از تني چند از راويان بنام شيعي روايت کرده است که عبارتند از: احمد بن ابي عبدالله برقي، محمد بن حسن صفار، محمد بن علي بن محبوب، محمد بن عبدالله بن عمران، محمد بن احمد بن يحيي، حسن بن علي بن شعيب صايغ و حسين بن حسن بن ايان قمي.

آثار:

به ابن بطه آثاري نسبت داده شده که هيچ يک از آنها در دست نيست. اين آثار عبارتند از: تفسير اسماءالله قرب الاسناد، فهرست ابن بطه که به گمان قوي همان کتاب طبقات الرجال اوست. افزون بر اينها، وي کتابي به سبک و سياق خصال صدوق و کتاب محاسن برقي تدوين کرده که براساس اعداد بوده و با عناوين کتاب الواحد،‌ کتاب الاثنين، کتاب الثلاثة تا بيش از چهل کتاب تنظيم شده و احتمالاً در يک کتاب جمع شده بوده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 128، الذريعه 5 / 25

[4] ابن بهته، محمد بن عمر بن بهته

نام: محمد

نام پدر: عمر

کنيه و لقب: [ن.م] بزار

اسم اشهر: ابن بهته

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 374 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: ابراهيم بن عبدالصمد هاشمي، حسن بن محمد بن سعيد مطيعي، قاضي محاملي، يوسف بن يعقوب تنوخي و محمد بن مخلد دوري

شاگردان: ابن دقاق، ابوبکر برقاني، صيمري، ابن طيب، ازجي و احمد بن محمد عتيقي

سرگذشتنامه:

او اهل باب الطاق بود. از ابراهيم بن عبدالصمد هاشمي، حسن بن محمد بن سعيد مطيعي و قاضي محاملي، يوسف بن يعقوب بن اسحاق بن بهلول تنوخي و محمد بن مخلد دوري استماع حديث کرد... خطيب گويد از برقاني درباره ي او پرسيدم، گفت: او ايرادي ندارد، الا اينکه گويند در مذهب او اشکالي است و مي گويند او طالبي است. پرسيدم منظور اين است که او شيعي است گفت آري.

منابع و مآخذ:

خطيب بغدادي، 3 / 35.

[5] ابن جعابي، قاضي ابوبکر محمد بن عمر بن سلام بن براء تميمي

نام: محمد

نام پدر: عمر

کنيه و لقب: ابوبکر [ن.م]

اسم اشهر: ابن جعابي

سال و محل تولد: 284 ق، احتمالاً در بغداد

سال و محل وفات: 355 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث و رجال

استادان: قاضي ابومحمد يوسف بن يعقوب و عبدالله بن محمد دينوري

شاگردان: ابوالحسن علي بن محمد دار قطني، ابوحفص محمد بن احمد بن شاهين، ابومحمد هارون بن موسي تلعکبري، ابوعبدالله حسن بن عبيدالله غضائري، ابوالفتح هلال بن محمد حفار، ابوعبدالله احمد بن عبدالواحد بن عبدون، ابن الحمامي بزّاز، ابوطاهر عبدالله بن احمد خازن، ابونعيم احمد بن عبدالله اصفهاني، ابن عياش و حاکم نيشابوري.

مناصب و مقام ها: تصدي منصب قضا در موصل.

سرگذشتنامه:

ابن جعابي احتمالاً در بغداد زاده شد. او در دهه ي آخر سده ي 3 ق در بغداد مشغول تحصيل بوده است. از زندگي وي در فاصله ي سال هاي 300 تا 330 ق اطلاعي چنداني در دست نيست، جز اينکه وي براي استماع عبدالله بن محمد دينوري به دينور سفري داشته است. ابن جعابي در دوران حکومت اخشيد ( 324-334 ق ) سفري به مصر کرد و با او ديدار نمود. وي مدتي را نيز نزد سيف الدوله حاکم شيعي حلب ( 333-356 ق ) گذراند. ابن جعابي بجز حلب به ديگر نقاط شام از جمله دمشق و منطقه ي ساحلي مديترانه نيز سفر کرد، گرچه روايت در ترتيب اين سفرها کمي با هم اختلاف دارند، ولي شايد بتوان همه ي سفرهاي مذکور به مصر و شام را متصل به يکديگر و کمي قبل يا بعد از 333 ق دانست. به هر حال، وي به بغداد بازگشت.

ابن جعابي در 348 ق در ارجان نزد ابن عميد وزير مشهور آل بويه بوده و ظاهراً کمتر از يک سال بعد همراه او به بغداد بازگشت، اما در آنجا درنگ نکرد و در 349 ق روانه ي اصفهان شد.

آثار:

تسمية من روي الحديث و غيره من العلوم و من کانت له صناعة و مذهب و نحلة، الشيعه من اصحاب الحديث و طبقاتهم، من حدث هو و ولده ( ابوه ) عن النبي، من روي حديث غديرخم، اخبار آل ابي طالب، اخبار اهل بغداد و طبقاتهم و اصحاب الحديث بها، ذکر من کان يتدين بمحبة اميرالمؤمنين (عليه السلام) من اهل الفضل و العلم و الدولة و من روي الحديث من بني هاشم و مواليهم.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 1 / 239-238؛ دائرة المعارف تشيع، 1 / 312، سير اعلام النبلاء 16 / 92.

[6] اِبن جُنْدي، ابوالحسن احمد بن محمد عمران ( عمر ) بن موسي بن عروة بن جراح بن علي بن زيد بن بکر بن حريش نَهْشَلي بغدادي

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: ابن جندي

سال و محل تولد: 305 / 307 [ن.م]

سال و محل وفات: 396 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

شاگردان: نجاشي

سرگذشتنامه:

نجاشي، ابن جندي را استاد خويش خوانده و مي گويد: ابن جندي واسطه ي ما با شيوخ روزگار خويش است. ابن جندي آخرين فرد بازمانده از اصحاب ابن صاعد در بغداد بود. او از ابوالقاسم بغوي، ابوبکر بن ابي داوود، يحيي بن محمد بن صاعد، ابوسعيد عَدَوي، يوسف بن يعقوب نيشابوري و ديگران روايت کرده و نخستين استماع وي در 313 ق بوده است. بسبب داشتن مذهب تشيع مورد طعن بوده و بعضي او را در روايت ضعيف خوانده اند. از ابن جندي، ابوالقاسم ازهري، حسن بن محمد خلال، محمد بن مخلد وراق، محمد بن عبدالعزيز برذعي، احمد بن محمد عتيقي، محمد بن احمد بن موسي شيرازي، حسين بن قاسم کوکبي، ابن غرور و ديگران روايت کرده اند.

آثار چاپي:

کتاب الانواع، الخط، کتاب الرواة و الفلج، کتاب عقلاء المجانين، العين و الورق، الغيبة، فضائل الجماعة و ماروي فيها و الهوالف.

آثار خطي:

الفوائد الحسان الغرائب

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 252.

[7] ابن حِبان،‌ ابوحاتم، محمد بن حبان بن احمد بن حبان

نام: محمد

نام پدر: حبان

کنيه و لقب: ابوحاتم [ن.م]

اسم اشهر: ابن حبان

سال و محل تولد: 270 ق [بُست]

سال و محل وفات: 354 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: حديث، فقه و تاريخ

استادان: مشايخ او به گفته ي خود وي بيش از دو هزار تن بوده اند، ابواحمد اسحاق بن ابراهيم و ابوالحسن محمد بن عبدالله جنيد و ديگران

شاگردان: شاگردان وي بسيارند که از آن ميان مي توان به ابوعبدالله به منده ي اصفهاني، ابوعبدالله بن بيع حاکم نيشابوري، ابوعبدالله محمد بن احمد بن غنجار و ابوعلي منصور بن عبدالله بن خالد ذُهلي هروي اشاره کرد.

سرگذشتنامه:

زادگاه و تاريخ تولد وي دقيقاً دانسته نيست. ابن حيان در بُست ( شهري قديمي در جنوب شرقي افغانستان کنوني ) مقدمات علوم را فراگرفت. سپس براي تکميل دانش خود در 300 ق به نيشابور رفت و اين سرآغاز سفرهاي علمي وي بوده. وي در نيشابور از ابوالعباس محمد بن اسحاق سرّاج و ديگران استماع حديث کرد و در جست و جوي حديث به بسياري از شهرهاي خراسان و ماوراءالنهر عراق، حجاز، شام و مصر سفر کرد و چنانکه نوشته اند، مسافت طولاني و حوزه ي گسترده اي از شاش ( چاچ = تاشکند کنوني ) تا اسکندريه را پيمود. وي در هرات از عثمان دارمي، در ري از ابوالقاسم فضل مقري، در بصره از ابوخليفه فضل الله بن حباب جمحي، در بغداد از محمد بن شعيب بلخي و... استماع حديث کرد.

آثار:

ابن حيان داراي تصنيفات بسياري بوده است. خطيب بغدادي متجاوز از چهل کتاب وي را نام برده است، اما بيشتر آثار وي از ميان رفته و جز اندکي از اين آثار در دست نيست.

آثار چاپي:

الثقات، روضة العقلاء و نزهة الفضلا، المجروحين من المحدثين و الضعفاء و مشاهير علماء الامصار.

آثار خطي: اسماء الصحابة، تفسير و صحيح ( در مآخذ اسلامي التقاسيم و الانواع يا الانواع و التقاسيم و از منابع مهم حديث اهل سنت بشمار مي رود ).

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 305-303، سير اعلام البناء ذهبي 16 / 94

[8] اِبن خَلاد رامْهُرمُزي، ابومحمد حسن بن عبدالرحمن

نام: حسن

نام پدر: عبدالرحمن

کنيه و لقب: ابومحمد،‌ رامهرمزي، محدث عجم

اسم اشهر: ابن خلاّد

سال و محل تولد: حدود 264 ق [رامهرمز]

سال و محل وفات: 358 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: حديث و ادب

مناصب و مقام ها: منصب قضا در خوزستان

سرگذشتنامه:

اِبن خلاد در رامهرمز خوزستان مي زيسته است. او را محدث عجم نيز خوانده اند. وي از پدر خويش و گروهي ديگر چون محمد حَضْرمي، ابوحَصين وادعي و محمد بن عثمان بن ابي شيبه استماع حديث کرد. ابن خلاد پيش از 290 ق آهنگ سفر کرد و از گروهي از محدثان شيراز حديث شنيد و نوشت. وي با ابن عميد و حسن بن محمد مهلبي رابطه ي دوستي نزديک داشت.

آثار:

ابن نديم اين آثار را از ابن خلاد نام مي برد: ادب الموائد، ادب الناطق، امام التنزيل، امثال النبي ( امثال الحديث )، ربيع المتيم، الرثاء و التعازي، الريحانتين الحسن و الحسين، رسالة السفر، الشيب و الشباب، العلل في مختار الاخبار، المناهل و الاعطان، النوادر و الشوارد و المحدث الفاصل بين الراعي و الواعي و مباسطة الوزراء. از ميان آثار ياد شده اکنون تنها دو کتاب امثال الحديث و المحدث الفاصل بين الراوي و الواعي در دست است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 441-440، ابن نديم، 172.

[9] ابن داوود قمي، ابوالحسن محمد بن احمد بن داوود

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: ابن داوود قمي

سال و محل تولد: 368 ق، قم

سال و محل وفات: [ن.م] بغداد

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث و فقه

شاگردان: شيخ مفيد، غضائري و ابن عبدون

سرگذشتنامه:

او سال ها در قم منصب و مقام محدثي داشته و حديث مي گفته و استاد اين فن محسوب گشته است. ارباب تراجم او را تقديس نموده اند. ابن داوود مقيم بغداد بود تا آنکه وفات يافت و در مقابر قريش دفن شد.

آثار:

تصنيفات او عبارتند از: البيان عن حقيقة الصيام، المحدثين المختلفين، الذخاير، الرد علي ابن قولويه في الصيام، الرد علي المظهر، الرخصة في المسکر، رسالة في عمل السلطان، السبحة صلاة الفرج و ادعيتها، العلل، عمل شهر رمضان، المزار الکبير و الممدوحين و المذمومين من الرواة.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 1 / 319.

[10] ابن دُرُسْتويه، ابومحمد عبدالله بن جعفر بن درستويه بن مرزبان فارسي فَسَوي

نام: عبدالله

نام پدر: جعفر

کنيه و لقب: ابومحمد، فسوي

اسم اشهر: ابن درستويه

سال و محل تولد: 258 ق، فسا

سال و محل وفات: 347 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: محدث، اديب، لغوي و نحوي

استادان: ابويوسف يعقوب بن سفيان فَسَوي، مبَّرد و ثعلب

شاگردان: ابوعلي قالي اسماعيلي بن قاسم بغدادي، مرزباني، ابواسحاق طبري و ابوطاهر مقري

سرگذشتنامه:

ابن درستويه از کودکي در سفرهاي پدر به شيوه ي معمول محدثان براي جمع آوري حديث با وي همراه گرديد و تقريباً دوازده ساله بود که پدرش وارد بغداد شد و با محدث بزرگ آنجا عباس دُوري ( م 271 ق ) ملاقات کرد. ابن درستويه از اين سفر به زادگاهش بازگشت و ملازمت و مصاحبت ابويوسف يعقوب بن سفيان فَسَوي را که از مورخان و محدثان بزرگ بود، برگزيد. وي پس از درگذشت نخستين مربي و استادش يعقوب فسوي ( 277 ق ) بار ديگر راهي بغداد شد و شاگردان و مصاحبت مبرَّد را که حدود هفتاد سال داشت اختيار کرد.

آثار چاپي:

تصحيح الفصيح يا شرح الفصيح يا شرح فصيح ثعلب، شرح ما يُکتَب بالياء من الاَسماء المقصورة و الافعال، کتاب الکتاب، التوسط در باب علوم قرآني، العروض يا جوامع العروض و المکتفي.

آثار خطي:

الارشاد، الحي و الميت يا الحياة و الموت و خبر قُسّ بن ساعدة و تفسيره. آثار منسوب: الاحتجاج للقراء، اخبار النحويين، الازمنة ( ناتمام )، اسرار النحو ( ناتمام )، الانتصار لکتاب العين و انهُ للخليل و 29 اثر ديگر که به وي نسبت داده شده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 496-493؛ ابن نديم، 69.

[11] اِبن رائقه، ابوالحسن علي بن هبة الله بن عثمان بن احمد بن ابراهيم موصلي

نام: علي

نام پدر: هبة الله

کنيه و لقب: ابوالحسن، موصلي

اسم اشهر: ابن رائقه

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه اماميه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

سرگذشتنامه:

از احوال او چيزي دانسته نيست، اما او را از حافظان بزرگ حديث و موثق شمرده اند. بررسي مشايخ و راويان وي نشان مي دهد که از معاصران سيد مرتضي ( م 436 ق ) و شيخ مفيد ( م 413 ق ) بوده و از شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه قمي و علي بن احمد طبري آملي روايت کرده است. کساني که از او روايت کرده اند عبارتند از: عبدالرحمان بن احمد مفيد نيشابوري و ابوالفرج محمد بن علي کاتب

آثار:

المتمسک بحبل آل الرسول، الانوار في تاريخ الائمة الابرار و اليقين في اصول الدين

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 544.

[12] ابن رازي، ابومحمد جعفر بن احمد بن علي قمي

نام: جعفر

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابومحمد، قمي ايلامي

اسم اشهر: ابن رازي

سال و محل تولد: سده ي 4 ق [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث و فقه

استادان: سهل بن احمد ديباجي، محمد بن همّان اسکافي، حسن بن حمزه ي علوي، صاحب بن عباد وزير آل بويه، شيخ صدوق و ابوعبدالله محمد بن احمد صفواني.

شاگردان: محمد بن علي بن احمد بن جعفر دقاق

سرگذشتنامه:

از جزييات زندگي او آگاهي در دست نيست، همين قدر مي دانيم که وي ساکن ري بوده است. ابن رازي از جمله رجال شيعه است که با وجود مقامي شامخ در فقه و حديث کمتر به او پرداخته اند.

آثار:

آثار منسوب: ادب الامام و المأموم، دفن الميت، المنبيء عن زهد النبي (صلي الله عليه و آله و سلم)، اعظم آيه ي في کتاب الله و خير الدعاء و افضل العبادة.

آثار چاپي:

الاعمال المانعة من دخول الجنة، جامع الاحاديث، العروس، الغايات، المسلسلات و نوادر الاثر في علي (عليه السلام) خير البشر.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 530؛ دائرة المعارف تشيع، 1 / 320.

[13] ابن رُميح، ابوسعيد احمد بن محمد

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوسعيد [ن.م]

اسم اشهر: ابن رُميح

سال و محل تولد: [ن.م]، نسا شهرستان نِسا

سال و محل وفات: 357 ق، جحفه

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: حديث و فقه

استادان: شيوخ وي عبارتند از: محمد بن ابي حادثه، احمد بن ابراهيم بن هشام غسّاني، عبدالله بن محمد بن سلم، محمد بن حسن بن قتيبه، ابوبکر بن زبان، علان صيقل، عبدالله ابن محمد بن شيرويه، ابوبکر بن خزيمة، عبدالله بن محمود مروزي، عمر بن محمد بن بُجَبْر سمرقندي، محمد بن عقيل بن ازهر و ديگران.

سرگذشتنامه:

ابن رميح در شرمقان از نواحي نسازاده شد و در مَرو پرورش يافت. در نيشابور، مرو، ماوراءالنهر، بلخ، هرات، ري، بغداد، اهواز، بصره، کوفه، مکه، شام و جزيره ( شمال عراق کنوني ) به استماع حديث پرداخت و شايد به سبب کثرت سفرها بود که برخي او را جوّال ( پرسفر ) خوانده اند. روزگاري دراز در صعده ي يمن اقامت داشت و او را بسبب اقامت نزد سادات صعده، زيدي گفته اند.

آثار:

ابن رميح داراي تأليفاتي نيز بوده است و مزّي در چند مورد به کتابي از او اشاره کرد، اما اثري از آنها فعلاً در دست نيست.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 599-598؛ سير اعلام النبلاء 16 / 169؛ خطيب بغدادي 5 / 6.

[14] اِبن سُراقه، ابوالحسن محمد بن يحيي عامري بصري

نام: محمد

نام پدر: يحيي

کنيه و لقب: ابوالحسن

اسم اشهر: ابن سراقه

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: حدود 410 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: حديث، فقه و رجال

استادان: ابوالفتح اَزْدي موصلي، ابوالحسين ابن لبان، ابوالحسن دارقُطْني وي از ابن داله، ابواسحاق هُجَيمي و ابن عباد روايت کرده است.

سرگذشتنامه:

از زندگي وي اطلاعي در دست نيست، همين اندازه مي دانيم که در فقه شافعي و حديث بسيار توانا بوده و در اين ميان به حديث دلبستگي وافر داشته و به قصد فراگيري حديث به فارس، اصفهان، دينور و اهواز مسافرت کرده و مدتي نيز درآمدِ ( ديار بکر ) اقامت گزيده است.

آثار:

ابن سُراقه پانزده تأليف در فقه، حديث، فرايض، سجلات ( عهود و احکام ) و علم اعداد پديد آورده که نسخ آنها در دست نيست و عبارتند از: کتاب مالايسمع المکلف جهله، الاعجاز، الادب الشاهد و مايثبت به الحق علي الجاحد، ادب القضاة، الاعداد، کتاب التلقين، کتاب الحيل، الکشف عن اصول، الفرائض بذکر البراهين و الدلائل،‌ الشافي در باب وصيت و ارث، شرح مختصر المزني و التفاح في مقدمات المساحة ( رساله اي در يک برگ در واتيکان ).

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 674.

[15] ابن سَمّاک، ابوعمر و عثمان بن احمد بن عبدالله بن يزيد دَقّاق

نام: عثمان

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوعمرو

اسم اشهر: ابن سماک

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 344 ق، بغداد

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: محمد بن عبيدالله بن مناري، حسن بن مکرم، محمد بن حسين خثعمي، جعفر بن محمد بن مالک، ابوقلابه رقاشي و يحيي بن ابي طالب. وي همچنين قرائت را نزد اسماعيل بن اسحاق قاضي و محمد بن احمد براء فراگرفت.

شاگردان: ابوالحسن دارقطني، حاکم نيشابوري، ابن شاهين، شيخ مفيد، ابوعلي بن شاذان، محمد بن عثمان نصيبي، هلال بن محمد حفار، ابن منده، ابن فضل قطان.

سرگذشتنامه:

از جزييات زندگي و حتي مذهب فقهي وي اطلاعي در دست نيست.

آثار:

الامالي، الفوائد المنتقاة، وفيات شيوخ و چند جزء حديثي که در کتابخانه ي ظاهريه موجود است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 705.

[16] ابن سَمعون، ابوالحسين محمد بن احمد بن اسماعيل

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوالحسين

اسم اشهر: ابن سَمعون

سال و محل تولد: 300 ق، بغداد

سال و محل وفات: 387 ق، بغداد

مذهب و شريعت: حنبلي

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: ابوبکر شبلي، ابوالقاسم خِرقي و عبدالله بن ابي داوود سجستاني

شاگردان: در مجلس وعظ او بزرگاني چون ابوحامد اسفرايني، ابواسحاق بن شاقلا و ابوحفص برمکي شرکت مي کردند.

سرگذشتنامه:

ابن سمعون در بغداد زاده شد و همانجا به تحصيل علم پرداخت. ابن سمعون در پاسخ کسي که از وي درخواست اجازه کرده بود، از سفرهاي طولاني خود براي استماع حديث ياد کرده، ولي تنها يک سفر او به مکه و مدينه گزارش شده است. در روايت ديگري گفته شده که ابن سمعون در آغاز با پيشه ي وراقي روزگار مي گذراند. ولي پس از مراجعت از سفر حج با يکي از کنيزان خليفه الطائع عباسي ازدواج کرد و چهره ي زندگي اش دگرگون شد.

آثار:

يک نسخه با عنوان الامالي و نسخه اي ديگر با عنوان جزء فيه مسألة من کلام... منسوب به ابن سمعون در کتابخانه ي ظاهريه ي دمشق وجود دارد ( GAS, I/668 ). کتابي با عنوان مجالس نيز به وي نسبت داده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 711-710؛ خطيب بغدادي، 1 / 274.

[17] ابن سُنّي، ابوبکر احمد بن محمد بن اسحاق دينوري

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوبکر، دينوري

اسم اشهر: ابن سني

سال و محل تولد: 280 ق [دينور]

سال و محل وفات: 364 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: نسائي، ابويعلي موصلي، محمد بن جرير طبري، ابوبکر بن ابي داوود سجستاني، ابوالقاسم بغوي، قاضي محاملي و احمد بن عُمير بن جوصاي دمشقي.

شاگردان: قاضي ابونصر احمد بن حسين کسار دينوري، ابوالقاسم علي بن عمر اسدآبادي، قاضي ابوبکر احمد بن عبدالله بن علي بن شاذان دينوري، ابوالحسن محمد بن علي حسني همداني و ابوعلي حمد بن عبدالله اصفهاني.

سرگذشتنامه:

ابن سني براي کسب حديث مسافرت هايي به نقاط مختلف از جمله بغداد، کوفه، بصره، حران، دمشق، عمان، مصر و جزيره ي ابن عمر داشته است. ابن سني نه تنها در آثارش کارهاي نسائي را دنبال کرده است، بلکه عمده ترين راوي سنن نسائي در مشرق زمين بشمار مي رود.

آثار چاپي:

عمل اليوم و الليلة.

آثار خطي:

رياضية المتعلم، الصراط المستقيم، طب النبي و فضائل الاعمال

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 720-719.

[18] ابن شاذان، ابوعلي حسن بن احمد بن ابراهيم بن حسن بن محمد بن شاذان بزاز

نام: حسن

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوعلي [ن.م]

اسم اشهر: ابن شاذان

سال و محل تولد: 399 ق

سال و محل وفات: 425 ق، بغداد

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: پدرش، ابوعمرو عثمان بن احمد ابن سماک، ابوبکر احمد بن سلمان بن حسن بن نجاد، ابوبکر احمد بن کامل بن خلف قاضي عبدالباقي ابن قانع و ابوالعباس محمد بن احمد نقاش.

شاگردان: ابوبکر احمد بن علي خطيب بغدادي، ابواسحق ابراهيم بن علي شيرازي، ابوالمعالي محمد بن زيد علوي، ابوالحسن صابي، محمد بن هلال صابي غَرس النعمة و ابومحمد جعفر بن احمد سراج.

سرگذشتنامه:

وي در بغداد محدث و متکلمي مشهور و مورد اطمينان در نقل حديث بود و کساني چون ابن رزقويه و ازهري و خطيب بغدادي او را ثقه و صدوق خوانده اند. ابن شاذان در علم قرائت نيز دستي داشته است.

آثار:

المشيخة الکبري و المشيخة الصغري.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 50-49؛ سير اعلام النبلاء 17 / 417

[19] ابن الصّلت، شيخ ابوالحسن احمد بن محمد ابن موسي اهوازي

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: ابن الصّلت

سال و محل تولد: 408 ق

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

شاگردان: نجاشي و شيخ طوسي. وي از مشايخ نجاشي و شيخ طوسي است و شيخ طوسي به واسطه ي وي از ابي العباس احمد بن محمد بن سعيد سبيعي همداني معروف به ابن عقده ( م 333 ق ) و نيز در چند محل از فهرست خود از جمله در شرح حال ابوالعباس احمد بن محمد معروف به ابن عقده نقل روايت مي کند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 339.

[20] اِبن طَرارا، ابوالفرج مُعافي بن زکريا بن يحيي بن حميد بن رجا حماد بن داوود جريري قاضي نهرواني

نام: معافي

نام پدر: زکريا

کنيه و لقب: ابوالفرج / ابوالفتح

اسم اشهر: ابن طرارا

سال و محل تولد: 7 رجب 305 ق [ن.م]

سال و محل وفات: ذيحجه 390 ق، نهروان

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: حديث، قرائت، ادب، فقه و لغت

استادان: ابوالقاسم عبدالله بن محمد بغوي، ابوبکر عبدالله بن ابي داوود سجستاني، ابومحمد يحيي بن محمد بن صاعد، قاضي محاملي، محمد بن احمد بن ابي الثلج، محمد بن همام اسکافي، احمد بن محمد بن سعيد ابن عقده، ابن شنبوذ، ابوعيسي بکار، ابومزاحم خاقاني، خضر بن حسين حلواني، ابوالقاسم بغوي، نفطويه و ديگر تلامذه ي محمد بن جرير بن يزيد طبري.

مناصب و مقام ها: وي مدتي در باب الطاق بغداد نيابت منصب قضا را برعهده داشت.

سرگذشتنامه:

اصل خاندان معافي بنا به قراين مختلف از نهروان بود، ولي در مورد محل تولد او اطلاعي در دست نيست. با توجه به مشايخ بغداد در آن زمان مي توان نتيجه گرفت که وي پيش از دوازده سالگي در بغداد به تحصيل علم اشتغال داشته است. دانسته نيست معافي در چه زماني بغداد را به قصد نهروان ترک کرده، ولي وفات او در نهروان واقع شده است. نه تنها منابع شرح حالي معافي، بلکه بررسي مشايخ او نيز ثابت نمي کند که وي در طول عمر از عراق خارج شده باشد،‌ البته تنها يک سفر او به حجاز براي به جا آوردن مناسک حج گزارش شده است.

آثار:

دو کتاب التحرير و النقر و الحدود و العقود در اصول فقه جريري، الجليس الصالح الکافي و الانيس الناصح الشافي در ادب، شرح کتاب الجرمي در نحو، المحاورة في العربية، البيان الموجز عن علوم القرآن، المعجز در علوم قرآني و کتابي در علل قرائات و تفصيل در مورد وجوه آنها، تأويل القرآن، التفسير الکبير و الشافي في مسح الرجلين.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 133-132؛ ريحانة الادب، 4 / 256.

[21] ابن طيب رزاز، شيخ ابوالحسن علي بن احمد بن محمد بن داوود بن موسي بن بيان

نام: علي

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: ابن طيب، رزاز

سال و محل تولد: 335 ق، بغداد

سال و محل وفات: 419 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: ابوبکر بن الجعابي، ابوالفرج اصفهاني، ابن الزبير کوفي، ابوالقاسم عبدالله بن احمد بن حسين بن رجاء الغرقي ( م 351 ق ).

سرگذشتنامه:

وي ساکن شهر بغداد و در محله ي کرخ بوده و دکاني در بازار رزازان ( برنج فروشان ) داشت و در اواخر عمر خود بينايي خويش را از دست داده بود.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ تشيع، 1 / 344.

[22] اُبن عُقْده، ابوالعباس احمد بن محمد بن سعيد همداني

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالعباس [ن.م]

اسم اشهر: ابن عقده

سال و محل تولد: 249 ق [کوفه]

سال و محل وفات: 332 ق [کوفه]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

شاگردان: ابن صلت اهوازي و ابن جعابي

سرگذشتنامه:

ابن عقده بيشتر عمر خود را در کوفه گذرانده و بنا به تصريح شاگردش ابن جعابي تنها سه سفر به بغداد داشته است. نظر به اينکه ابن عقده در سفر اول خود به بغداد از علي بن داوود قنطري استماع حديث کرده است، سفر وي به اين شهر بايد پيش از 272 ق بوده باشد. در سفر دومي وي به بغداد از احمد بن يحيي صوفي استماع حديث کرده. درباره ي سفر سوم وي به بغداد تنها مي دانيم که وي در 330 ق در جامع رصافه و مسجد براثا حديث گفته است. خطيب نيز تصريح کرده که اين سفر در اواخر عمر وي صورت گرفته و وي چندي پس از بازگشت به کوفه درگذشته است.

آثار چاپي:

اثري با عنوان ذکر النبي (صلي الله عليه و آله و سلم)

آثار خطي:

جزئي از احاديث ابن عقده در شش برگ ضمن يک مجموعه در کتابخانه ي ظاهريه ي موجود است. آثار يافت نشده: تفسير القرآن، الرجال، الولاية، التسمية في فقه اهل البيت بالاخبار، الدلائل و المجموع و تسمية المشايخ.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 320-318.

[23] ابن عَياش، احمد بن محمد بن عُبيدالله جوهري

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: [ن.م]

اسم اشهر: ابن عياش

سال و محل تولد: حدود 270 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 401 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه ي امامي

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: در ميان مشايخ او در حديث نام بيش از چهل تن در دست است. از جمله ي آنان مي توان از ابن عقده همداني، ابوعلي صولي، عبدالله بن جعفر حميري، احمد بن محمد بن يحيي عطار، ابن حمزه طبري، ابن جعابي، محمد بن احمد منصوري، سهل بن محمد طرطوسي و حسين بن علي بزوفري نام برد.

شاگردان: ابن شاذان قمي، نجاشي، جماز قمي و جعفر بن محمد دوريستي.

سرگذشتنامه:

چنانکه از بررسي مشايخ و شاگردانش برمي آيد، وي بخش عمده ي عمر خود را در بغداد گذرانيده است. تنها از يک سفر وي به سامرا در حوالي 339 ق اطلاعي در دست است. اين سفر بايستي کوتاه بوده باشد، زيرا ابن عياش در 340 ق ظاهراً در بغداد از سهل بن محمد طرطوسي حديث شنيده است. وي پس از عمري طولاني در بغداد درگذشت.

آثار چاپي:

مقتضب الاثر في النص علي الائمة الاثني عشر

آثار يافت نشده:

الاغسال، اخبار ابن هاشم، عمل رجب، شعبان و شهر رمضان، مسائل الرجال، کتاب في ذکر الشجاج، اخبار جابر الجعفي، اخبار السيد ( اسماعيل حميري )، شعر ابي هاشم الجعفري، مانزل من القرآن في صاحب الامر و الزمان ( عج ) و الاشتمال علي معرفة الرجال.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 349-348.

[24] ابن قزويني، ابوالحسن علي بن عمر بن محمد بن حسن حربي ملقب به قزويني

نام: علي

نام پدر: عمر

کنيه و لقب: ابوالحسن، قزويني

اسم اشهر: ابن قزويني

سال و محل تولد: 360 ق [قزوين / بغداد]

سال و محل وفات: 442 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: حديث و فقه

استادان: ابوحفص بن زيّات، ابوالعباس بن مکرم، قاضي جراحي و ابوعمر بن حيويه. وي فقه را نزد ابوالقاسم دارکي و نحو را از ابوالفتح ابن جني آموخت و قرآن را با قرائات مختلف نزد ابوحفص کناني خواند.

سرگذشتنامه:

رافعي گويد اصل او از قزوين است، اما معلوم نيست که در اين شهر زاده شده باشد، ولي اسفوي وي را زاده ي بغداد مي داند. ابن قزويني در بغداد به تحصيل پرداخت. وي کثيرالحديث بود و مجالس املايي داشت که کسان بسياري در آن شرکت مي کردند. از جمله ي راويانش مي توان به خطيب بغدادي، ابن خيرون، ابوالوليد باجي، ابوسعد طرسوسي و... اشاره کرد. وي علاوه بر روايت حديث به نقل حکايات و اشعار نيز مي پرداخت. زهد او را ستوده اند، ولي گفته شده که لباس هاي زيبا مي پوشيد. ابن قزويني در 82 سالگي در بغداد درگذشت و در منزلش به خاک سپرده شد.

آثار خطي:

الفوائد المنتقاة و الغرائب الحسان که در کتابخانه ي چستربيتي موجود است. افزون بر اين، بخش هايي از امالي وي بصورت پراکنده در کتابخانه ي ظاهريه مضبوط است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 470.

[25] ابن مَخْلَد، ابوالحسن محمد بن محمد بن محمد بن ابراهيم بزاز

نام: محمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابواحسن، بزّاز

اسم اشهر: ابن مَخْلَد

سال و محل تولد: 329 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 419 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: حديث و فقه

استادان: وي از کساني چون محمد بن عمرو بن بختري رزاز، ابوالحسن محمد بن حسن شيباني، ابوعمرو بن سماک، محمد بن نصير خلدي، ابوعمر محمد بن عبدالواحد زاهد و اسماعيل بن محمدصفار، حديث فراگرفت. ابوبکر احمد بن سلمان نجار از ديگر استادان وي مي باشد.

شاگردان: شيخ طوسي، خطيب بغدادي، علي بن طاهر موصلي، عبدالعزيز کتاني، علي بن حسين ربعي، ابوبکر احمد بن علي طريثيثي و ابوالقاسم بن بيان رزاز.

سرگذشتنامه:

او از نوجواني تحصيل علم را آغاز کرد و توانست شيوخ کهنسال بغداد را درک کند. استماع حديث در نوجواني از پيران حديث بغداد و برخورداري از عمري دراز موجب شد که ابن مخلد در اواخر عمر بعنوان محدثي با عالي ترين اسناد، مورد توجه طالبان حديث قرار گيرد. ابن مخلد در کنار فعاليت علمي، براي امرار معاش به تجارت مي پرداخت و از اين راه ثروت زيادي اندوخته بود. وي بدنبال تسلط ترکان بر بغداد و تزلزل امنيت در آنجا از ترس مصادره ي اموال راهي مصر شد و حدود يک سال در آنجا اقامت کرد، اما پس از بازگشت در 417 ق ترکان اموال وي را مصادره کرده بودند و ابن مخلد دچار تنگدستي و فقر شد. وي يک سال و اندي از پايان زندگي خود را در تنگدستي گذراند.

آثار:

آثار شناخته شده ي ابن مخلد مجموعه ي مجالسي است که او از امالي حديثي استادان خود گرد آورده است. روداني نيز دو مجلس از امالي شيباني و امالي نجاد به روايت ابن مخلد ياد کرده و سند روايت خود را به آنها نشان داده است. ابن مخلد به جز امالي مشايخ خود به روايت متون حديث پيشين نيز اهتمام داشته است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 592-591.

[26] ابن مَخْلَد، ابوعبدالله محمد بن مخلد بن حفص دوري عطار

نام: محمد

نام پدر: مخلد

کنيه و لقب: ابوعبدالله [ن.م]

اسم اشهر: ابن مخلد

سال و محل تولد: 233 ق، -

سال و محل وفات: 331 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: وي از مسلم بن حجاج نيشابوري، زبير بن بکار، يعقوب بن ابراهيم دروقي و حسن بن عرفه و جمعي ديگر حديث شنيد.

شاگردان: دارقطني، محمد بن حسين آجري، ابوالعباس بن عقده، ابوحفص بن شاهين، ابوبکر بن جعابي و ابوعبيدالله مرزباني.

آثار:

السنن في الفقه، الآداب، المسند و اخبار الصبيان و ما يستدل به علي رشد الغلام که نشاني از آنها در دست نيست.

آثار خطي:

الامالي، مارواه الاکابر عن الامام مالک ابن انس و غيره و المنتفي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 592؛ ابن نديم، 288.

[27] ابن مروان کلوزاني، عباس بن عمر

نام: عباس

نام پدر: عمر

کنيه و لقب: ابوالحسن

اسم اشهر: ابن مروان

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 414 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: يحيي صولي، محمد بن عمرالرزاز و حمزه بن ابي القاسم هاشمي

سرگذشتنامه:

خطيب گويد: او به مذهب رافضي است.

منابع و مآخذ:

خطيب بغدادي، 12 / 162.

[28] ابن مُقْري، ابوبکر محمد بن ابراهيم بن علي بن عاصم بن زاذان

نام: محمد

نام پدر: ابراهيم

کنيه و لقب: ابوبکر [ن.م]

اسم اشهر: ابن مقري

سال و محل تولد: 285 ق [اصفهان]

سال و محل وفات: 381 ق، اصفهان

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: در ميان مشايخ بسيار ابن مقري مي توان از ابويعلي موصلي، ابوالقاسم عبدالله بن محمد بغوي، ابوبکر محمد بن محمد بن سليمان، ابن باغندي، عبدان ابن احمد جواليقي، ابوعروبه ي حرّاني، احمد بن حسن بن عبدالجبار صوفي، علي بن عباس مقانعي، محمد بن محمد بن اشعت و ابوجعفر طحاوي نام برد. کساني چون حمزه بن يوسف سهمي، ابونعيم اصفهاني، ابوبکر بن مردويه، ابويعلي خليلي قزويني، ابوسعد ماليني، ابوالحسين هاروني از امامان زيديه، احمد بن محمد عتيقي و ابوالشيخ اصفهاني که از مشايخ وي نيز به شمار مي آيد، از او روايت کرده اند.

سرگذشتنامه:

ابن مقري در اصفهان پرورش يافت و در 302 ق به استماع حديث پرداخت. آنگاه سفرهاي بسياري کرد و چنانکه نقل شده، از قريب 50 شهر گذشت و از مشايخ بسياري بهره برد. وي در کتابي موسوم به معجم الشيوخ به ذکر مشايخ خود و سفرهايش پرداخته است. درباره ي تاريخ آغاز اين سفرها اطلاع دقيقي نداريم، تنها مي دانيم که او در 305 ق در موصل حضور داشته است. در جريان اين سفرها که به گفته ي خود وي چهار بار شرق و غرب را زيرپا گذاشته، از همدان، خوزستان، عراق، جزيره، شام، حجاز، يمن و مصر ديدن کرد.

آثار:

الاربعون، تقبيل اليد، فوائد، مسند ابي حنيفة، مسند نافع بن ابي نعيم، معجم الشيوخ، المنتخب من غرائب احاديث مالک بن انس الاصبحي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 659-658؛ سير اعلام النبلاء 16 / 398-399.

[29] ابن مَنْجويه، ابوبکر احمد بن علي اصفهاني

نام: احمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوبکر [ن.م]

اسم اشهر: ابن منجويه

سال و محل تولد: 347 ق [اصفهان]

سال و محل وفات: 428 ق، نيشابور

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: ابوبکر مقري، ابوعمرو بن حمدان، حاکم ابواحمد حافظ، ‌ابوبکر اسماعيلي، ابوعبدالله بن منده.

سرگذشتنامه:

او در اوان جواني براي تجارت از اصفهان به نيشابور رفت و با اينکه در آغاز قصد کسب علم نداشت، به نوشتن املائات دو شيخ نيشابور ابوعمرو بن نجيد و ابوالحسن سراج براي همشهريان خود پرداخت. سپس به اصفهان مراجعت کرد و از ابوبکر بن مقري در آن ديار حديث شنيد. از اينجا بود که به کسب دانش روي آورد و سفرهاي علمي خود را آغاز کرد. او بار ديگر به نيشابور رفت و از ابوعمرو بن حمدان و حاکم بن احمد حافظ استماع حديث نمود. وي افزون بر نيشابور به شهرهاي ري، گرگان، نسا، بخارا، سمرقند و هرات نيز سفر کرد. از جمله شيوخ وي در حديث مي توان از ابوبکر اسماعيل و ابوعبدالله بن منده نيز نام برد. وي سرانجام به نيشابور آمد و همانجا اقامت گزيد و به تأليف پرداخت و پس از مرگ ابوحازم عبدوي در مدرسه ي ابوسعد زاهد در نيشابور مجلس املا داير کرد.

آثار:

تنها کتاب موجود ابن منجويه رجال صحيح مسلم مي باشد. از ديگر آثار ابن منجويه مستخرجاتي است که وي بر صحيح بخاري صحيح مسلم و سنن ابوداوود و سنن ترمذي نوشته است که در حال حاضر اطلاعي از نسخ آنها در دست نيست.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 696-4 / 697؛ سير اعلام النبلاء 17 / 429-440.

[30] ابن منده، ‌ابوعبدالله محمد بن اسحاق بن محمد

نام: محمد

نام پدر: اسحاق

کنيه و لقب: ابوعبدالله [ن.م]

اسم اشهر: ابن منده

سال و محل تولد: 310 ق [اصفهان]

سال و محل وفات: آخر ذيقعده ي 395 ق، [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: حديث

سرگذشتنامه:

وي از محدثان مشهور و نامدارترين فرد خاندان خود بود. از پدر و عموي پدرش عبدالرحمن بن يحيي و نيز از جمعي ديگر از مشايخ اصفهان مانند محمد بن قاسم کراني، محمد بن عمر بن حفص و ابوعلي حسن بن محمد بن نضْر حديث شنيد. وي در 330 ق يا سالي پيش از آن در جستجوي حديث سفري را آغاز کرد که 45 سال طول کشيد. او خود گفته که شرق و غرب را دو بار زيرپا گذاشته است. ابن منده نخست به نيشابور رفت. در آنجا از محمد بن حسين قطان، ابوعلي محمد بن احمد ميداني، ابوالعباس اصم و... حديث شنيد. وي بجز نيشابور در ديگر شهرهاي خراسان هم اقامت کرد. وي براي استماع حديث به بخارا، سرخس، بلخ، عراق، شام، بغداد، دمشق، طرابلس، بيت المقدس، مصر، اسکندريه، تنّيس و جزيره ي تونه سفر کرد.

آثار يافت نشده:

تاريخ اصبهان، دلائل النبوة و الناسخ و المنسوخ.

آثار چاپي:

الايمان، الرد علي الجهمية، فتح الباب في الکني و الالقاب و مسند احاديث ابراهيم بن ادهم الزاهد.

آثار خطي:

الاسامي و الکني، الامالي، تسمية المشايخ، التوحيد، ذکر عدد ما لکل واحد من الصحابة من الحديث و معرفة الصحابة.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 698-699؛ سير اعلام النبلاء 17 / 29-30.

[31] ابن منده، ابوعمرو عبدالوهاب بن محمد بن اسحاق

نام: عبدالوهاب

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوعمرو [ن.م]

اسم اشهر: ابن مَنْده

سال و محل تولد: 388 ق [اصفهان]

سال و محل وفات: 19 جمادي الاخر 475 ق، -

مذهب و شريعت: حنبلي

رشته ي علمي و تخصص: حديث

سرگذشتنامه:

وي يکي از افراد برجسته ي خانداني از محدثان حنبلي مذهب ايراني است که عنوان کلي ايشان ابن منده بود و از سده ي 3 تا 7 ق در اصفهان مي زيسته اند. وي از پدر حديث بسيار شنيد و نيز در موطن خود اصفهان از ابواسحاق ابراهيم بن فرشيذ، ابوعمر بن عبدالوهاب سُلَمي، ابومحمد حسن بن يوه، جعفر بن محمد فقيه، محمد بن ابراهيم جرجاني و ابوبکر مودويه استماع حديث کرد. فارسي از يک سفر او به نيشابور ياد مي کند. وي در آنجا از ابوسعيد محمد صيرفي حديث شنيده است. ظاهراً مدتي هم در طوس اقامت کرد. وي سفرهايي نيز به شيراز، همدان، مکه و ري داشته است و در اين سفرها مانند پدرش تجارت هم مي کرد.

آثار خطي:

احاديث ابن منده و فوائد

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 699.

[32] ابن نجار، ابوالحسن محمد بن جعفر بن محمد بن هارون تميمي کوفي

نام: محمد

نام پدر: جعفر

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: ابن نجّار

سال و محل تولد: 303 ق، کوفه

سال و محل وفات: جمادي الاول 402، [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان ( در مناقع اطلاعي درباره ي مذهب او داده نشد )

رشته ي علمي و تخصص: حديث، قرائت و ادب

استادان: ابوبکر بن دريد ازدي، ابراهيم بن محمد نفطويه، محمد بن يحيي صولي، احمد بن محمد بن سعيد بن عقده، محمد بن قاسم بن زکريا محاربي، عبدالعزيز بن يحيي جلودي، محمد بن حسين خثعمي اشناني و پدرش. از استادان قرائت او بايد حسن بن داوود نقار، محمد بن حسن بن يونس نحوي و پدرش را نيز نام برد.

شاگردان: شيخ مفيد، ابن شاذان قمي، ابوعبدالله علوي، علي بن محمد خزاز، احمد بن علي نجاشي، حسين بن علي وزير مغربي، ابوالقاسم ازهري، احمد بن عبدالواحد وکيل ابوعلي غلام هرّاس، حسن بن محمد بغدادي و ابوعلي عطار ( 3 نفر آخر در علم قرائت ).

سرگذشتنامه:

عمر طولاني ابن نجار او را از طبقه اي عالي در سند برخوردار ساخت. ابن نجار علاوه بر حديث و نحو در قرائت نيز دست داشت. بويژه قرائت عاصم و حمزه را نزد مشايخ اين علم فراگرفته بود. برخي از رجال شناسان همچون احمد بن محمد عتيقي و سمعاني وي را توثيق کرده اند و سمعاني يادآور شده که ابن نجار در زمان خويش شيخ و بزرگ محدثان کوفه بشمار مي رفته است.

آثار:

الاستدارک لما اغفله الخليل،‌ تاريخ الکوفه،‌ التحف و الطرف، روضة الاخبار و نزهة الابصار، القراآت، مختصر في النحو، الملح و المسّار و الملح و النوادر.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 34؛ خطيب بغدادي 2 / 158.

[33] ابن نوح سيرافي، ابوالعباس احمد بن علي بن محمد بن احمد بن عباس بن نوح

نام: احمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوالعباس [ن.م]

اسم اشهر: ابن نوح سيرافي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: حدود 408 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: حديث، رجال و فقه

استادان: محمد بن علي بن بابويه قمي، حسن بن حمزه ي طبري، احمد بن محمد بن يحيي عطار، ابوالحسن علي بن بلال مهلبي، محمد بن علي بن فضل بن تمام، احمد بن ابراهيم بن ابي رافع، احمد بن جعفر بن سفيان بزوفري، حسين بن علي بن بابويه ي قمي و نيايش محمد بن احمد بن عباس، حسين بن ابراهيم قمي و نجاشي.

سرگذشتنامه:

از جزييات زندگي وي چيز زيادي دانسته نيست. ابن نوح براساس سندي در الغيبه ي طوسي ( ص 240 ) آمده براي تحصيل و استماع حديث سفري به مصر داشته است. همچنين ظاهراً از برخي محدثان مقيم بغداد مانند ابوغالب زراري، ابن قولويه ي قمي و ابن داوود قمي که هر سه در 368 ق درگذشته اند، بطور مستقيم روايت کرده است. نجاشي که احتمالاً وي را در بصره ملاقات کرده است، ضمن توثيق و تأکيد بر اتقان وي در روايت، او را فقيهي بصير به حديث خوانده و از وي به « استاذنا » و « شيخنا » تعبير کرده و چنانکه از عبارتش برمي آيد، از او بهره ي علمي بسيار برده است.

آثار:

ابن نوح آثار بسياري داشته که اخبار الوکلاء الاربعة يا اخبار الابواب معروفترين آنهاست. از ديگر آثار وي التعقيب و التعفير، القاضي بين الحديثين المختلفين و المصابيح مي باشد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 62-61.

[34] ابن وَدْعان، ابونصر محمد بن علي بن عبيدالله بن احمد

نام: محمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابونصر [ن.م]

اسم اشهر: ابن ودعان

سال و محل تولد: 402 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 494 ق، موصل

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: حسين بن محمد بن جعفر صيرفي، محمد بن علي بن محمد بن بحشل و بويژه عمويش ابوالفتح احمد بن عبيدالله ودعاني.

شاگردان: ابوطاهر سلفي، ابوالفضل يحيي بن عطاف موصلي، ابوعبدالله محمد بن فضل فراوي، ابوبکر محمد بن محمود جوهري، مروان بن علي طنزي و محمدهادي مصري.

مناصب و مقام ها: ابن ودعان چندگاهي تصدي قضاي موصل را داشت و به همين سبب در منابع، قاضي و حاکم خوانده شده است.

سرگذشتنامه:

او به گفته ي خويش در نيمه ي شعبان 402 ق متولد شد و از خردسالي به فراگيري حديث روي آورد. ابن ودعان چندگاهي تصدي قاضي موصل را داشت. او بارها به بغداد سفر کرده است. وي پس از بازگشت از بغداد در محرم يا ربيع الاول 494 ق در موصل درگذشت.

آثار:

کتاب الاربعون الودعانية، مجموعه اي از 40 حديث در باب اخلاق و زهد است که از خطب و مواعظ پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) برگزيده شده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 76-5 / 77؛ سير اعلام النبلاء 19 / 164-165.

[35] ابن هَمّام اِسکافي، ابوعلي محمد بن ابي بکر همان بن سهيل بن بيزان ملقب به کاتب

نام: محمد

نام پدر: ابي بکر

کنيه و لقب: ابوعلي، کاتب

اسم اشهر: ابن همام اسکافي

سال و محل تولد: 258 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 336 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: پدر، و دايي اش احمد بن مابنداذ، احمد بن ادريس قمي، ابوجعفر بن رستم نحوي، جعفر بن محمد بن مالک فزاري، حسن بن محمد بن جمهور عمي، حميد بن زيادکوفي، عبدالله بن جعفر حميدي و محمد بن حماد بربري.

شاگردان: ابوالحسن بن جندي، ابوغالب زراري، جعفر بن محمد بن قولويه، محمد بن احمد صفواني، محمد بن ابراهيم نعماني، محمد بن احمد بن داوود قمي، محمد بن عباس بن حجام، ابوالفضل محمد بن عبدالله شيباني، ابوالجيش مظفر بن محمد بلخي، هارون بن موسي تلعکبري و معاني بن ذکريا بن طرارا.

سرگذشتنامه:

زادگاه ابن همان دانسته نيست، اما مي دانيم که در بغداد سکني داشته است. در ميان مشايخ وي از ميان ساکنان بصره و کوفه نيز ديده مي شود که نشان از سفر احتمالي ابن همام به اين دو شهر دارد. در سندي نيز از حضور وي در رحبه سخن رفته که مقصود از آن رحبه ي کوفه است نه رحبه ي شام. ابن همام در عصر خود بعنوان يکي از بزرگترين محدثان بغداد شناخته مي شده است. چنانکه نجاشي و صولي او را با عناوين « شيخ اصحابنا و متقدمهم » و « جليل القدر » ستوده و ضمن بيان عظمت منزلت وي، امانت در نقل حديث وسعه ي روايت او را مورد تأکيد قرار داده اند. ابن همام بعنوان يک عالم برجسته ي امامي در بخش عمده اي از دوره ي غيبت صغري و در زماني مقارن با ايام نواب اربعه ي امام زمان (عليه السلام)، توانست در موقعيت هاي حساس به تبيين مباني اعتقادي و سياسي اماميه بپردازد. ابن همام به گفته ي خطيب بغدادي در 332 ق و به قولي در 336 ق در گذشته است، اما به جهت دقتي که در گفتار نجاشي ديده مي شود، تاريخ اخير صحيح مي نمايد. خطيب بغدادي همچنين يادآور شده است که ابن همام در بغداد در گذشت و در مقابر قريش به خاک سپرده شد.

آثار:

نجاشي به يک اثر ابن همام با عنوان الانوار في تاريخ الائمه (عليه السلام) اشاره کرده است. حر عاملي در وسائل الشيعة کتابي با عنوان المزار به ابن همام نسبت داده که مستند آن دانسته نيست. همچنين کتاب ديگري با عنوان التحصيص به ابن همام نسبت داده شده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 121-5 / 122؛ خطيب بغدادي 3 / 365.

[36] ابوبکر احمد بن ابراهيم بن اسماعيل جرجاني

نام: احمد

نام پدر: ابراهيم

کنيه و لقب: ابوبکر، شيخ الاسلام

اسم اشهر: اسماعيل جرجاني

سال و محل تولد: 277 ق، جرجان

سال و محل وفات: 371 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: حديث و فقه

استادان: ابوبکر احمد بن اسحاق صبغي، ابراهيم بن هاني مهلبي، ابويعلي موصلي، ابن عقده، محمد بن عثمان بن محمد بن شيبه، ابوجعفر محمد بن حسين اُشنايي، محمد بن عبدالله بن مملک، ابن خزيمه نيشابوري، ابوخليفه فضل بن حباب جمحي، ابوعوانه ي اسفرايني، ابواسحاق ابراهيم بن محمد اسفرايني، احمد بن علي بن منجويه ي اصفهاني، ابوحامد احمد بن ابي طاهر اسفرايني، ابوسعد احمد بن محمد ماليني، ابومنصور عبدالقاهر بغدادي، سهمي و حاکم نيشابوري.

سرگذشتنامه:

وي هنگامي که خبر درگذشت ابن ضريس رازي را که مشتاق شرکت در محفل او بود، دريافت کرد، به اصرار از خانواده اش خواست تا با سفر وي براي تحصيل علم و حديث موافقت کنند و چون توانست نظر مساعد آنان را جلب کند، راهي فساد شد و در آنجا از حسن بن سفيان فَسَوي محدث مشهور بهره گرفت. آنگاه به جرجان بازگشت و بار ديگر در 296 ق راهي بغداد شد. گذار وي به بسطام، ري، همدان، دينور و خلوان نيز در راه اين سفر بوده است. در همان سال از حضور کوتاه وي در انبار و نيز کوفه آگاهي داريم. سپس براي گذاردن مناسک حج راهي مکه شد. در دوره ي ديگري از سفر وي پس از 300 ق بار ديگر در بغداد بوده است. همچنين از حضور او در ديگر شهرهاي عراق، جزيره و خوزستان چون بصره، اُبلّه، واسط، سامرا، تکريت، موصل، عبادان، اهواز و عسکر مکرم اطلاع داريم که مي بايست در خلال سفرهاي وي به بغداد بوده باشد. هنگامي که خبر درگذشت ابوبکر به بغداد رسيد، سهمي که خود در بغداد بود، مي نويسد که فقها و محدثان شافعي و نيز حنبلي چون ابوحامد اسفرايني، ابوالحسين ابن سمعون، ابوالحسن تميمي، ابوالحسن دارقطني، ابوحفص ابن شاهين و همچنين قريب 300 تن از مشايخ و فقها در مسجد ابوالقاسم دارکي چند روز به سوگواري نشستند و ابومحمد عبدالله بن احمد رُزجامي در مرثيه ي وي شعري بلند سرود.

آثار:

المستخرج علي صحيح البخاري، السمند الکبير، احاديث الاعمش، حديث يحيي بن ابي کثير، رسالة في العقيدة، العوالي، الفرائد و مسند يحيي بن سعيد الانصاري.

آثار چاپي:

المعجم.

آثار خطي:

جزئي مشتمل بر احاديث وي همراه روايات ديگر اوست.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 8 / 676؛ طبقات الفقهاء، 21-24.

 

ادامه دارد... پي‌نوشت‌ها:

1. حسن انوشه، فرهنگنامه ادبي فارسي، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1376. ص 516.

2. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده، موسوعة مصطلحات مفتاح السعاده و مصباح السياده في موضوعات العلوم تحقيق علي دحروج. بيروت مکتبة لبنان ناشرون، 1998. ص 479.

3. همان، ص 406.

4. حسن انوشه، همان، ص 515

5. زين العابدين قرباني لاهيجي، علم حديث... قم. انصاريان. 1370. صص 109-130.

6. نک احمد بن مصطفي طاش کبري زاده، علم دراية الحديث

منبع مقاله :

فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول

لینک به دیدگاه

علم حديث در دوران آل بويه (2)

03343.jpg

 

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي

 

 

 

 

 

 

[37] ابوالحسن احمد بن علي بغدادي سوراني

نام: احمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوالحسن

اسم اشهر: بغدادي سوراني

سال و محل تولد: حدود 395 ق، سوراء از سرزمين بابل

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

شاگردان: ابن جرير طبري

سرگذشتنامه:

در سوراء يکي از مراکز شيعه در عراق، از سرزمين بابل متولد گشت. سپس به بغداد رفت. او از مشايخ ابن جرير طبري برادر ابوجعفر محمد بن جرير امامي صاحب کتاب الامامة است و ابن جرير شاگرد او غير از هم نامش محمد بن جرير طبري ( م 310 ق ) مفسر و مورخ معروف مي باشد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 3 / 292.

[38] ابوحفص عمر بن احمد بن ابراهيم بن اسماعيل

نام: عمر

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوحفص

اسم اشهر: بَرْمَکي

سال و محل تولد: [ن.م] بغداد

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: حنبلي

رشته ي علمي و تخصص: حديث و فقه

استادان: احمد بن عثمان بن يحيي آدمي، اسماعيل بن علي خُطبي، علي بن الصوّاف و ابن مالک

سرگذشتنامه:

وي به محله يا قريه ي برامکه يا برمکيه ي بغداد منسوب بود. در بغداد درس خواند و محضر بزرگاني چون احمد بن عثمان بن يحيي آدمي ( 255-349 )، اسماعيل بن علي خطبي ( 269-350 )، علي بن الصوّاف ( م 359 ) و ابن مالک را درک کرد و از ايشان حديث و فقه آموخت. مدتي نيز مصاحب و ملازم عمر بن بدر مغازلي، ابوعلي النجاد و ابوبکر عبدالعزيز بود و از آنان استماع حديث کرد.

آثار:

حُکم الوالدين في مال ولدهما، الصيام و شرح بعض مسائل الکوسج.

منابع و مآخذ:

دانشنامه ي جهان اسلام، 3 / 198.

[39] اَبوذَرِ هَرَوي، عبد بن احمد بن محمد بن عبدالله انصاري

نام: عبد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوذر

اسم اشهر: ابن سماک

سال و محل تولد: 355 يا 356 ق [هرات]

سال و محل وفات: 5 ذيقعده 343 ق، مکه

مذهب و شريعت: مالکي

رشته ي علمي و تخصص: حديث و کلام

استادان: او از ابوالفضل ابن خميرويه، بشر بن محمد مزني و ابوعبدالله محمد بن احمد غوزمي استماع حديث کرد. همچنين او از ابومحمد ابن حمويه، زاهر بن احمد طوسي، ابواسحاق مستملي، ابوالهيثم کشميهني، ابوبکر هلال بن محمد، شيبان بن محمد ضبعي، ابوالحسن دارقطني، ابوعمر بن حيويه، عبدالوهاب بن حسن کلابي، ابومسلم کاتب، حاکم نيشابوري، ابن شاهين و تعداد بي شمار ديگر حديث آموخت، در ضمن از ابوبکر بن طيب باقلاني و ابوبکر بن فورک کلام آموخت.

شاگردان: پسرش عيسي، ابومحمد عبدالغني حافظ، ابوعمران فاسي، ابن دلائي، ابوصالح مؤذن، ابوالوليد باجي و ابوبکر احمد بن علي طريثيثي از او روايت کرده اند. همچنين خطيب بغدادي و ابوعمر بن عبدالبر از او اجازه ي روايت دريافت داشته اند.

سرگذشتنامه:

اصل وي از هرات بود. سال هاي نخست زندگي را در هرات گذرانيد. وي به شهرهاي سرخس، بلخ، مرو، بصره، بغداد، دمشق، مصر، فارس و جبال سفر کرد و از مشايخ آن ديار استماع حديث کرد. ابوذر در بغداد به روايت حديث پرداخت. وي به فقه مالکي و کلام اشعري گراييد و سرانجام به مکه رفت و در سراة بني شبابه در حومه ي شهر ساکن شد، ولي هر سال در موسم حج به شهر مي آمد و حديث مي گفت و پس از حدود 30 سال اقامت در مکه ظاهراً همانجا درگذشت.

آثار:

مهمترين تأليف ابوذر مستخرج او بر صحيحين بخاري و مسلم است.

تأليفات ديگر او عبارتند از: دلائل النبوة، السنة و الصفات، فضائل القرآن، فضائل مالک بن انس، فضل عاشوراء، فهرست مسانيد الموطا، المستخرج علي الالزامات دارقطني، المعجم، المعيشة النبي و اصحابه و تخليهم عن الدنيا. همچنين دو نسخه ي خطي از احاديث ابوذر هروي شناخته شده که يکي در کتابخانه ي اوقاف بغداد و ديگري در دارالکتب قاهره مضبوط است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 480؛ خطيب بغدادي 11 / 141.

[40] اَبوطالب اَنباري، عبيدالله بن احمد بن يعقوب بن نصر بن طالب

نام: عبيدالله

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوطالب

اسم اشهر: انباري

سال و محل تولد: 3 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 356 ق، واسط

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: حديث، ادب و شعر

استادان: احمد بن يحيي ثعلب، ابن داوود اصفهاني، احمد بن مغلس حماني، ابن ابي داوود سجستاني، حميد بن زياد نينوايي، حسن به محمد بن جمهور عمي، يوسف بن يعقوب قاضي و مفضل بن عبدالعزيز کاتب.

شاگردان: ابوالفوارس قاسم بن محمد مزني، ابوغالب زراري، ابن داوود قمي، هارون بن موسي تلعکبري، ابن عياش جوهري و ابن عبدون احمد بن عبدالواحد.

سرگذشتنامه:

اصل خاندان وي گويا از انبار بوده، ولي او خود تا پايان عمر در واسط مي زيسته است. وي بارها براي تحصيل يا تعليم به بغداد رفته است. در ميان استادان ابوطالب، شيوخي از نقاط مختلف به ويژه عراق، از محدثين و ادباي شيعه و اهل سنت ديده مي شود. ابوطالب در ادب و روايت اشعار و اخبار ادبي نيز يد طولايي داشت، ولي چيرگي او در حديث بخصوص اماميه، اين بُعد از شخصيت او را تحت الشعاع قرار داده بود.

آثار:

ابوطالب بالغ بر 140 کتاب و رساله تأليف کرده که هم اکنون هيچ اثري از آنها در دست نيست. از جمله: اسماء اميرالمؤمنين (عليه السلام)، الخظ و القلم، مزار ابي عبدالله (عليه السلام)، البيان عن حقيقة الانسان، الانتصار للشيع من اهل البدع، کتاب في التوحيد و العدل و الامامة، فرق الشيعة و مسند خلفاء بني العباس.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 620-621؛ ابن نديم، 247.

[41] ابوعلي صولي، احمد بن محمد بن جعفر

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوعلي، جَلَودي

اسم اشهر: ابوعلي صولي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]، [اهواز]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: عبدالعزيز بن يحيي ساجي، محمد بن زکريا غلابي و محمد بن حسين طائي

سرگذشتنامه:

از زندگي او اطلاعات زيادي در دست نيست. به گفته ي نجاشي و طوسي در 353 ق و برپايه ي سندي که در الامالي مفيد آمده است، وي در 352 ق در بغداد به گفتن حديث اشتغال داشته و شيخ مفيد از او حديث شنيده است. به نوشته ي خطيب بغدادي، ابوعلي صولي در اواخر عمر سفري به اهواز داشته و به گمان همو در همانجا وفات يافته است.

آثار:

اخبار فاطمة (عليهاالسلام) کتابي در شرح احوال سيد حميري ( اسماعيل بن محمد ).

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 44.

[42] ابوالقاسم عيسي بن علي بن عيسي بن داوود بن جراح

نام: عيسي

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوالقاسم

اسم اشهر: [ن.م]

سال و محل تولد: 302 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 391 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: حديث، منطق و ادب

استادان: منطق را از يحيي بن عدي فراگرفت. از نام استادان وي در فقه و ادب آگاهي در دست نيست.

شاگردان: ابوبکر محمد بن موسي خوارزمي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 235.

[43] ابوالقاسم نصرآبادي، ابراهيم بن محمد بن محموديه

نام: ابراهيم

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالقاسم

اسم اشهر: ابوالقاسم نصرآبادي

سال و محل تولد: -، نصرآباد

سال و محل وفات: 367 ق، مکه

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: ابن ابي حاتم رازي و ابواسحاق اسفرايني

رقيبان: ابوعثمان مغربي

سرگذشتنامه:

مي توان حدس زد که او در حدود دهه ي آخر سده ي 3 ق متولد شده و در نصرآباد از محلات نيشابور بدنيا آمده و همانجا پرورش يافته است. در ابتدا به کار وراقي مشغول بود. اما پس از مدتي به دنبال آشنايي با معارف اسلامي و جهت استماع حديث کار خود را کنار نهاد و نيشابور را ترک گفت. ابوالقاسم که به حديث علاقه ي وافري داشت، از کودکي به استماع از راويان نيشابوري پرداخت و پس از چندي در طلب حديث آن شهر را ترک کرد و راهي شهرهاي مختلف ايران، عراق، شام و مصر شد که در اين ميان اقامت پانزده ساله ي وي در بغداد و نيز اقامت در ري که در محضر ابن ابي حاتم رازي به استماع مصنفات او پرداخت، تأثير زيادي بر زندگي نصرآبادي داشت. نصرآبادي پس از 25 سال دوري از زادگاه خود وحضور پياپي در مجلس راويان و مشايخ بزرگ همچون ابواسحاق اسفرايني در 340 ق به نيشابور بازگشت و جهت ارشاد طالبان و مريدان به وعظ پرداخت. ابوالقاسم در 354 ق به همراه ابوعبدالرحمن سُلَمي عازم حج شد و پس از اداي فريضه در مجاورت حرم سکني گزيد. او در ابتداي ورود برخوردي با ابوعثمان مغربي داشت، هرچند علت آن و ميزان اختلاف ميان آن دو مشخص نيست، ولي مفاد سخن، روايت گفت و گوي آن دو، خروج نامعلوم ابوعثمان از مکه و در انتهاي روايت، داستان دفن ابوالقاسم در گوري که ابوعثمان براي خود کنده بود، گواه بر تضاد ميان آنان است. ابوالقاسم در مکه درگذشت و همانجا مدفون شد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 181.

[44] ابونصر سِجْزي، عبدالله بن سعيد بن حاتم بن احمد بن محمد بن حاتم بن علوية بن سهل بن عيسي بن طلحه و ايلي

نام: عبيدالله

نام پدر: سعيد

کنيه و لقب: ابونصر، شيخ الحرم

اسم اشهر: ابونصر سجزي

سال و محل تولد: [ن.م]، سجستان

سال و محل وفات: 444 ق، مکه

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: ابواحمد فَرَضي، ابوالحسن احمد بن محمد بن الصلت مُجبر، ابوعمر ابي مهدي فارسي، علي بن عبدالرحيم سوسي، ابوعبدالرحمان سُلَمي و عبدالصمد بن ابي جراده ي حلبي

سرگذشتنامه:

از تاريخ و محل تولد ابونصر اطلاع دقيقي در دست نيست، اما ظاهراً در سجستان متولد شده است. او در سجستان از ابوسليمان محمد بن محمد بن داوود اصم، ابوعمر محمد بن اسماعيل عنبري و ابوزهير مسعود بن محمد بن محمد بن حسين لغوي حديث شنيد. همچنين از پدرش بهره برد و فقه حنفي را از وي فراگرفت. ابونصر پيش از 400 ق به غزنه سفر کرد و نيز به نيشابور رفت و در آنجا از حاکم نيشابوري و ابويعلي حمزة بن عبدالعزيز مهلبي حديث شنيد. همچنين براي گزاردن حج در 404 ق به مکه رفت و در آنجا از ابوالحسن احمد بن ابراهيم بن فراس عبقسي حديث شنيد و ظاهراً پس از درگذشت ابوالحسن در صفر 405 راهي بغداد شد و از برخي مشايخ وقت حديث شنيد. آنگاه به شام و مصر سفر کرد. وي به بصره نيز رفته است. ابونصر در تاريخي که اطلاعي از آن در دست نيست، بار ديگر به مکه رفت و در آنجا رحل اقامت افکند و همانجا نيز درگذشت.

آثار:

الابانة في الرد علي الرافضيين، همچنين کتابي در نقد اشاعره دارد.

آثار چاپي:

رسالة السِجزي الي اهل زبيد في الرد علي من انکر الحرف و الصوت.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 318.

[45] بزوفري، ابوعبدالله الحسين بن علي بن سفيان ابي خالد بن سفيان

نام: حسين

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوعبدالله

اسم اشهر: بزوفري

سال و محل تولد: 352 ق [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: حميد بن زياد نينوي حائري

شاگردان: احمد بن محمد بن عياش جوهري، احمد بن عبدالواحد ( ابن عبدون )، ابوعبدالله الحسين بن عبيدالله غضائري، ابومحمد هارون بن موسي تلعکبري و شيخ مفيد.

سرگذشتنامه:

او نقد و حديث را از علماي عصر خويش فراگرفت و در کربلا به حوزه ي درس حميد بن زياد نينوي حائري پيوست. سپس متصدي تدريس فقه و حديث شد و جمعي از علماي شيعه در حوزه ي درس وي تربيت يافتند و از وي روايت کردند. بزوفري از مشايخ شيخ مفيد است. ابوالعباس بن احمد بن علي بن نوح سيرافي است. در شعبان سال 352 ق از وي استماع حديث کرده است. چنانکه ابوالعباس نجاشي در شرح احوال حسين بن سعيد اهوازي به اين امر تصريح کرد.

آثار:

احکام العبيد، ثواب الاعمال، الحج، الرد علي الواقفه، سيرة النبي و الائمة في المشرکين.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 3 / 224.

[46] بزوفري، ابوعلي احمد بن جعفر بن سفيان

نام: احمد

نام پدر: جعفر

کنيه و لقب: ابوعلي

اسم اشهر: بزوفري

سال و محل تولد: قبل از 365 ق [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

شاگردان: شيخ مفيد، غضائري و تلعکبري

سرگذشتنامه:

فقه و حديث را از دانشمندان زمان خود فراگرفت. از ابوعلي احمد بن ادريس اشعري و حميد بن زياد نينوي حائري مؤسس حوزه ي علميه ي کربلا و ديگران روايت مي کند. او به تدريس حديث و فقه و فتوي اشتغال داشت و از مشهورترين راويان و شاگردان وي شيخ مفيد، غضائري و تلعکبري هستند. استرآبادي در رجال خود احتمال يکي بودن وي را با احمد بن محمد بن جعفر صولي داده است، ولي حميد بهبهاني در تعليقه ي خود آن را رد مي کند. آقابزرگ تهراني به نقل از وحيد بهبهاني مي گويد که صِرف اينکه هر دو آنها از ابن علي احمد بن ادريس اشعري روايات مي کنند و نيز هر دو از مشايخ شيخ مفيد هستند، دليل بر يکي بودن آنها نيست. شيخ طوسي در رجال خود مي نويسد که بزوفري ابن عم عبدالله الحسين بن علي بن سفيان بزوفري مي باشد. آيت الله خوئي در معجم رجال الحديث اتحاد صاحب ترجمه را با احمد صولي مردود مي داند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 3 / 225.

[47] جعفر بن محمد بن مظفر بن محمد بن احمد بن محمد بن عبدالله بن حسن بن علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب

نام: جعفر

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوابراهيم

اسم اشهر: نيشابوري

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 448 ه‍، نيشابور

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: حديث

سرگذشتنامه:

در سال چهارصد و چهلم هجرت به بغداد رفته و در آنجا به نقل حديث از حاکم نيشابوري و ابوعبدالرحمن سلمي و ديگر مشايخ وقت پرداخته و خطيب بغدادي هم از وي روايت مي نمايد. جعفر در سال چهارصد و چهل و هشت هجرت در نيشابور درگذشت.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 261.

[48] حاکم نيشابوري، ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن حَمْدوُيَة بن نُعَيم نَبّي طهاني

نام: محمد

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوعبدالله، ابن بيع

اسم اشهر: حاکم نيشابوري

سال و محل تولد: 321 ق، نيشابور

سال و محل وفات: 405 ق، نيشابور

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث، فقه و تاريخ

استادان: از پدر و خال خود و ابوسهل صَعْلوکي فقيه شافعي فراگرفت.

مناصب و مقام ها: قاضي نيشابور، براي سفارت به دربارهاي آل بويه و ساماني رفت و آمد مي کرد.

سرگذشتنامه:

دو سفر به عراق و حجاز کرد و حج گزارد. در بلاد خراسان و ماوراءالنهر نيز گردش کرد و گويند با دو هزار تن از مشايخ ديدار و مذاکره و مباحثه کرد و از آنان استماع حديث نمود. در 359 ق قاضي نيشابور شد و به همين سبب او را حاکم خواندند. نزد شاهان آل بويه و ساماني حرمت و تقرب داشت و براي سفارت به دربارهاي ايشان رفت و آمد مي کرد.

آثار چاپي:

المستدرک بين الصحيحين و تاريخ نيشابور.

آثار خطي:

صحيحان، علل، امالي، فوائد الشيوخ، امالي العشيّات، تراجم الشيوخ، معرفة الحديث، المدخل الي علم الصحيح، ما تَفَرَّدَ به کل واحدٍ من الامامَين، فَصْلُ الامام الشافعي، المدخل الي معرفة الاکليل، تسمية من اَحْرَجَهُمْ البُخاريّ و مسلم و فضائل فاطمة الزهراء (سلام الله عليها).

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع: 6 / 34.

[49] حسن بن علي بن حسن بن علي بن حسن بن خطاب بن جبير وراق

نام: حسن

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابي الخطاب

اسم اشهر: وراق

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: حديث

سرگذشتنامه:

از ابونعيم اصفهاني و ديگر اجله علما روايت کرده است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 282.

[50] حسن بن محمد بن اسماعيل بن محمد بن اشناس

نام: حسن

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوعلي

اسم اشهر: ابن اشناس

سال و محل تولد: 359 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 439 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: شيخ مفيد

شاگردان: شيخ طوسي

سرگذشتنامه:

او از راويان دانشمند و معتبر شيعه و مولاي جعفر متوکل معروف به ابن الحمامي بزاز يا بزاز است، البته در کتب رجال و حديث بعضي او را حسن بن اشناس عنوان کرده اند، چون انتساب به جدّ متداول بوده است. گفته شده است که او از مشايخ شيخ طوسي است. وي از شيخ مفيد و ابوالفضل شيباني و جمعي ديگر روايت کرده است.

آثار:

عمل ذي الحجة، الکفاية در عبادات، الاعتقادات، الرد علي الزيدية و صحيفه ي سجادية.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 6 / 299.

[51] حسن بن علي حَرّاني جلبي شيخ ابومحمد

نام: حسن

نام پدر: علي

کنيه و لقب: شيخ ابومحمد

اسم اشهر: حراني حلبي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

همفکران و رقيبان: شيخ طوسي ( م 381 )، ابي علي محمد بن همام ( م 336 )

سرگذشتنامه:

او از ابوعلي محمد بن همام ( م 336 ق ) روايت کرده است. او آثار ارزنده اي از خود به يادگار نهاده که مشهورترين آنها کتاب تحف العقول عن آل الرسول است. اين اثر از سخنان پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و امامان معصوم (عليهم السلام) و مطالب ديگر تأليف يافته و از منابع گرانبهاي حديث بشمار مي رود.

علامه مجلسي درباره ي آن فرموده: بيشترش در مواعظ و اصول معلومه اي است که در آنها نيازي به سند نيست. اين کتاب بارها در عراق، ايران و بيروت به چاپ رسيده و به فارسي نيز ترجمه شده است.

آثار:

التمحيص.

آثار چاپي:

تحف العقول عن آل الرسول.

اضافات:

علامه مجلسي در فصل دوم مقدمه ي کتاب بحارالانوار گويد: به نسخه ي قديمي از کتاب تحف العقول برخورد نمودم. نظم اين کتاب دلالت بر رفعت و شأن مؤلفش دارد و بيشترش در مواعظ و اصول معلومه اي است که محتاج به سند نيست. افندي صاحب رياض العلماء گويد: او عالم، فقيه و محدث است. سيد محمدباقر خراساني صاحل روضات الجنات گويد: حسن بن علي بن حسين بن شعبه حراني يا حلبي فاضلي است فقيه، متبحر، هشيار،‌ بلندپايه، آبرومند و کتابش مورد اعتماد است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 6 / 300.

[52] حسن بن محمد سکوني ابوالقاسم کوفي

نام: حسن

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالقاسم

اسم اشهر: حسن بن محمد

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

سرگذشتنامه:

تلعکبري در 344 ق در منزل او در کوفه از وي حديث شنيده، ولي اجازه از او دريافت نداشته است. همچنين شيخ صدوق به سند خود از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از او حديث کرده که فرمود: پروردگارم مرا به معراج برد، پس درباره ي علي سه کلمه به من وحي نمود اينکه: همانا او امام متقيان، سيد مؤمنان و پيشواي روسفيدان است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 6 / 304.

[53] حسين بن اسماعيل بن محمد محاملي ضبي بغدادي

نام: حسين

نام پدر: اسماعيل

کنيه و لقب: [ن.م]

اسم اشهر: محاملي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 330 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: حديث

مناصب و مقام ها: قضاوت

سرگذشتنامه:

او از بخاري استماع کرده و طبراني، دارقطني و نظاير ايشان هم از وي روايت نموده اند و گويند در مجلس املاي درس او ده هزار نفر حاضر مي شدند و شصت سال در کوفه قضاوت نمود.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 477.

[54] حسين بن بسطام شاپور زيات

نام: حسين

نام پدر: بسطام

کنيه و لقب: [ن.م]

اسم اشهر: زيات

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: حديث

همفکران و رقيبان: خوانساري وي را هم طبقه ي کليني ( 329 ق ) و ابن قولويه قمي ( 368 ه‍ ) دانسته است.

آثار:

طبُ الأئمة

آثار چاپي:

کتاب طب الائمه در هند چاپ شده و در نجف نيز به کوشش محمدمهدي موسوي خراساني در سال 1385 ق چاپ شده است.

اضافات:

گويند: طبُ الائمة احاديث است با اِسنادهاي مربوط به خوراکي ها و آشاميدني ها و مضرات آنها و بعضي دعاهاي مربوط به امراض.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 140؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 113.

[55] سليمان بن احمد بن ايوب بن مطير لخمي

نام: سليمان

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوالقاسم

اسم اشهر: طبراني، مسند الدنيا

سال و محل تولد: 260 ه‍، طبريه ي شام

سال و محل وفات: 360 ه‍، اصفهان

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث و علوم قرآني

سرگذشتنامه:

او از مشاهير محدثين و حفاظ عامه است که حافظ عصر خود بوده و براي تحصيل از بلاد شام به عراق، حجاز، مصر و بلاد جزيره مسافرت و سي و سه سال سياحت و از هزار تن از مشايخ استماع حديث نمود. او سي سال بر روي حصير خفت و به جمع و حفظ اخبار بسيار موفق شد و عاقبت در اصفهان توطن کرد. ابونعيم اصفهاني و جمعي ديگر از مشايخ، حديث از وي روايت مي کنند. و در روز شنبه بيست و هشتم شهر ذي القعده يا شوال 360 هجري در صد سالگي در همانجا وفات يافت و به خاک سپرده شد.

آثار:

تصنيفات نافعه که اشهر و انفع آنها معجم اوسط، معجم صغير و معجم کبير در اسامي صحابه مي باشند.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 15.

[56] الشريف ابوطالب مظفر فرزند جعفر بن مظفر علوي

نام: مظفر

نام پدر: جعفر

کنيه و لقب: ابوطالب، الشريف

اسم اشهر: بصري سمرقندي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: حديث را از جعفر بن محمد بن مسعود عياشي و جعفر بن محمد به نقل از عمرکي بن علي بوفکي روايت کرده است.

شاگردان: شيخ صدوق.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 3 / 269.

[57] شيخ ابوالحسين ابي جعفر محمد بن هارون

نام: محمد

نام پدر: هارون

کنيه و لقب: شيخ ابوالحسين يا ابي جعفر

اسم اشهر: تلعکبري

سال و محل تولد: 399 ق، -

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث و فقه

اساتيد: ابومحمد هارون تلعکبري، شيخ صدوق و ابي الحسن علي بن عبدالله ميموني

شاگردان: ابوالعباس احمد نجاشي و محمد بن جرير طبري امامي.

سرگذشتنامه:

او فقه و حديث را از پدرش ابومحمد هارون تلعکبري و شيخ صدوق و ابن الحسن علي بن عبدالله ميموني اخذ کرد. وي مانند پدرش در خانه ي خود در بغداد به تدريس حديث و فقه اشتغال داشت و جمعي از افاضل علما و محدثين اماميه در حوزه ي او پرورش يافتند. از مشهورترين شاگردان او ابوالعباس احمد نجاشي و محمد بن جرير طبري امامي که کثيرالرواية تر از صاحب ترجمه است و در کتاب خود الامامة ضبط کرده است و نيز صاحب کتاب مدينة المعجزات آنها را نقل نموده است. وي برادر حسين بن هارون تلعکبري از مشايخ شيخ طوسي است. از آثار بر جاي مانده ي او کتاب مجموع الدعوات يا کتاب العتيق است که با مجموعه ي التلعکبري معروف است. علامه مجلسي اين کتاب را العتيق ناميده و نسخه ي مورخه ي 576 ق را در اختيار داشته و تماماً آنرا در بحارالانوار خويش نقل کرده است و کفعمي آن را تحت عنوان مجموع التلعکبري از مآخذ خود در کتاب البلدالامين قرار داده است. شيخ آقا بزرگ تهراني در الذريعة مي گويد کتاب مجموع التلعکبري همان مجموع الدعوات است.

آثار:

مجموع الدعوات يا کتاب العتيق که به مجموعة التلعکبري معروف است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 5 / 70.

[58] عبدالله بن عدي

نام: عبدالله

نام پدر: عدي

کنيه و لقب: ابواحمد، ابن العدي

اسم اشهر: جرجاني

سال و محل تولد: -، جرجان]

سال و محل وفات: 322، 365ه‍، استرآباد

مذهب و شريعت: اهل سنت

رشته ي علمي و تخصص: حديث

سرگذشتنامه:

براي استماع حديث مسافرت ها کرده و در مصر، شام، عراق و حجاز روايت هاي بسياري از مشاهير اهل حديث داشته است.

آثار:

الابصار، اسماء الصحابة و الکامل در جرج و تعديل روات

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 259.

[59] علي بن محمد بن علي خراز رازي قمي

نام: علي

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالحسن، ابوالقاسم

اسم اشهر: خزاز

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث، فقه و کلام

سرگذشتنامه:

از شيخ صدوق، ابوالفاضل شيباني و ابن عياس و نظاير ايشان روايت کرده است.

آثار:

الأمالي، الايضاح في اصول الدين علي مذهب اهل البيت و کفاية الأثر في النصوص علي الأئمة الاثني عشر.

اضافات:

گويند « کفاية الاثر » کتابي است شريف که نظير آن در امامت تأليف نيافته و اولين دليل به فضل، وثاقت و ديانت مؤلف مي باشد.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 384.

[60] غضائري، حسين بن عبدالله بن ابراهيم

نام: حسين

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوعبدالله و ابوجعفر حسين

اسم اشهر: غضائري، شيخ الرفقة

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 411، -

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث و رجال

استادان: صدوق، قلانسي، تلعکبري و ابوغالب زراري

شاگردان: نجاشي، شيخ طوسي

سرگذشتنامه:

او از مشايخ حديث شيعه است، با شيخ مفيد همزمان و در فضل و کمالات نفسانيه بر ديگران مقدم و جلالت وي پيش همه مسلم بوده است. او را شيخ الرافضة ناميده اند. او محدثي نبيل، رجالي کثيرالرواية و از مشايخ حديث شيعه و وجوه راعيان فرقه ي محقه است که با شيخ مفيد همراه و در فضل و کمالات نفسانيه بر ديگران مقدم و جلالت وي پيش همه مسلم بوده است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 159؛ دهخدا، 1 / 609.

[61] کليني، محمد بن يعقوب بن اسحاق

نام: محمد

نام پدر: يعقوب

کنيه و لقب: ابوجعفر ثقة الاسلام، شيخ المحدثين

اسم اشهر: کليني

سال و محل تولد: نامعلوم

سال و محل وفات: 329 / 328 / 330، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه امامي اثني عشري

رشته ي علمي و تخصص: حديث، فقه و کلام

استادان: علي بن ابراهيم بن هاشم القمي، محمد بن يحيي العطار الاشعري، ابي العباس محمد بن جعفر الرزاز، ابي علي احمد بن ادريس الأشعري، حميد بن زياد، ابي سليمان داود بن کورة القمي، سعد بن عبدالله اشعري، عبدالله بن جعفر حميري و علي بن ابراهيم قمي.

شاگردان: ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه، ابوغالب الزراري، احمد بن محمد بن محمد بن سليمان، علي بن احمد بن موسي الرقاق، ابوعبدا... محمد بن ابراهيم بن جعفر النعماني، ابوالمفضل الشيباني و محمد بن محمد بن عاصم الکليني

همفکران و رقيبان: از همفکران علي بن الحسين بن بابويه

اوضاع و شرايط سياسي و اجتماعي زمان: زندگي شيخ کليني همزمان با نواب اربعه امام زمان (عج) بود.

سرگذشتنامه:

وي از علماي مدرسه ي اهل بيت بود که براي فراگيري علوم و گردآوري احاديث به شهرهاي ري، بغداد و... سفر کرد و به همين جهت به الرازي و البغدادي مشهور شد. او مروج مذهب شيعه در غيبت امام (عليه السلام) و ممدوح خاص و عام و مفتي طوائف اسلام و جلالت وي مسلم بود و عامه و خاصه در فتواي به وي مراجعه مي کردند و روي اين اصل به ثقة الاسلام شهرت يافته و او نخستين کسي است که در دوره ي اسلامي بدين لقب نائل آمده و اولين محدث امامي است که به جمع و نظم و ترتيب اخبار دينيه پرداخته است.

آثار:

الکافي که جزء کتب اربعه ي شيعه بشمار مي آيد و نيز الرد علي القرامطه، کتاب الرجال، کتاب رسائل الائمه (عليهم السلام)، کتاب تعبير الرؤيا و کتاب ماقيل في الائمه (عليهم السلام) من الشعر.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 379؛ طبقات الفقهاء، 4 / 479-480؛ سير اعلام النبلاء، 15 / 280.

[62] محمد بن عبدالله بن محمد بن عبيدالله بن بهلول

نام: محمد

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوالفضل

اسم اشهر: شيباني

سال و محل تولد: -

سال و محل وفات: 387 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: حديث

سرگذشتنامه:

نسب او با يازده واسطه به ذهل بن شيبان مي رسد. او براي استماع حديث مسافرت بسيار کرد و صاحب تأليفاتي شد. در آغاز کار در نقل حديث اهتمام داشت که از هر کسي نقل نکرده باشد ولي عاقبت مختلط الحديث شده و پس از آن زندگي را با مسامحه و بي مبالاتي گذرانده است، اينک در بين اکثر علماي رجال مورد قدح و طعن است و روايات او را مردود مي شمارند. در تاريخ بغداد نيز گويد محمد بن عبدالله به بغداد آمده و از محمد بن جرير طبري و محمد بن عباس يزيدي و گروه بسياري از مصري ها و شامي ها و غير ايشان روايت کرده و کثير التخليط بوده و غرائب حديث را نيز روايت نموده و احاديثي موافق مذهب رافضيه وضع کرده و در مسجد شرقيه املا مي کرده است. در بيست و نهم ربيع الاخر سال سيصد و هشتاد و هفت هجرت در بغداد جان بجان آفرين تسليم کرد.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 376.

[63] معبدي، محمد بن فارس بن حمدان بن عبدالرحمن بن محمد بن صبيح

نام: محمد

نام پدر: فارس

کنيه و لقب: ابوبکر، عطشي

اسم اشهر: معبدي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 361 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: قلانسي، حسن بن علي معمري، ماحوزي، مقدسي و ارسوفي

شاگردان: دارقطني، رزاز، ابوبکر برقاني و ابونعيم اصفهاني

سرگذشتنامه:

گويند او از اولاد ام معبد خزاعي است. خطيب گويد: از ابونعيم اصفهاني درباره ي او پرسيدم او گفت: معبدي شديداً رافضي است و در حديث ضعيف است و از او به اسناد از ابن عباس نقل شده است که از رسول خدا پرسيدم: آيا براي نجات از آتش جوازي است، فرمود آري دوستي علي بن ابيطالب.

منابع و مآخذ:

خطيب بغدادي، 3 / 161-162.

[64] نوبختي، حسن بن حسين

نام: حسن

نام پدر: حسين

کنيه و لقب: ابومحمد، کاتب

اسم اشهر: نوبختي

سال و محل تولد: 320 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 402 [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

استادان: علي بن عبداله بن مبشر واسطي و قاضي محاملي.

شاگردان: برقاني، طناجيري، تنوخي و ازهري

سرگذشتنامه:

خطيب بغدادي گويد: ازهري او را رافضي مي داند و برقاني مي گويد او معتزلي است و تمايل به شيعه دارد ( معتزلي يتشيع )، ولي مشخص شده که او راستگو است.

منابع و مآخذ:

خطيب بغدادي، 7 / 399.

[65] اِبن زُبَيْر، ابوالحسن علي بن محمد بن عبيد بن زبير قريشي اسدي کوفي

نام: علي

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالحسن / ابن کوفي

اسم اشهر: ابن زبير

سال و محل تولد: 254 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 348 ق، بغداد

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: ادب، کتابت و حديث

شاگردان: ابوعبدالله محمد بن اسد کاتب بغدادي

سرگذشتنامه:

وي از تبار اسد بن عبدالعزّي بن قصّي بن کلاب و از قوم و قبيله ي زبير بن عوام برادرزاده ي حضرت خديجه بنت خويلد است. پدرش از مردم کوفه بود، ولي در بغداد اقامت گزيد و از روزگار پدر به فراگيري دانش پرداخت. پدرش ارث فراواني براي او بر جاي نهاد و او همه را در راه دانش اندوزي، فراهم آوردن کتابخانه، خريدن و نسخه برداري کتاب و کمک به دانش پژوهان بينوا صرف کرد. وي با نسخه برداري هاي نيکو و دقيق موجب جلب اعتماد دانشمندان شد، چنانکه نويسندگان براي اعتبار بخشيدن به نوشته هاي خود از نسخه هايي استفاده مي کردند که به خط ابن زبير بود.

آثار:

الهمز، القلائد و الفرائد در لغت و شعر و همچنين کتابي در معاني شعر به وي نسبت داده شده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 616-3 - 617؛ الفهرست طوسي، 69.

[66] ابواحمد، حسن بن عبدالله

نام: حسن

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابواحمد [ن.م]

اسم اشهر: حسن بن عبدالله عسکري

سال و محل تولد: 293 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 382 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: ادب، حديث و فقه

استادان: ابن ابي داوود سجستاني و ابن دُريد

شاگردان: شيخ صدوق

سرگذشتنامه:

او يک چند در شهرهاي بغداد، اصفهان و بصره بسر برد. با صاحب بن عباد، وزير آل بويه دوستي و مکاتبه داشت و صاحب، فضل وي را مي ستود. ابواحمد در بسياري از علوم روزگار خويش دست داشت و تنوع موضوعات کتاب هايي که نوشته، از فضل فراوان او حکايت مي کند. وي از مشايخ شيخ صدوق بود و ابوعباد صايع شوشتري و عده ي بسياري از وي روايت مي کردند. اوباحمد مؤلفي پرکار بود، اما امروزه از کتاب هاي فراواني که وي نوشته، تنها شمار اندکي به دست مانده است.

آثار:

الزواجر و المواعظ، التفضيل بين بلاغتي العرب و العجم، الحکم و الامثال، المختلف و المؤتلف، راحة الارواح، تصحيح الوجوه و النظائر و المصون و صناعة الشعر

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 6 / 297.

[67] ابوالحسن بَتّي، احمد بن علي

نام: احمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: [ن.م]

سال و محل تولد: 330 يا 340 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 405 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر و حديث

استادان: زيد بن ابي بلال و از ابوبکر بن مقسم مقري روايت مي کرد

شاگردان: علي بن محسن تنوخي را از جمله شاگردان او روايت کرده اند.

مناصب و مقام ها: وي مدت مديدي کتابت خليفه را برعهده داشت.

سرگذشتنامه:

وي قرآن را با صورتي خوش تلاوت مي کرد و گويند حافظ آن بود. در حديث نيز دست داشت. وي از هر دانشي بهره اي داشت و به گفته ي ابوالقاسم مغربي وزير، از يادگيري هيچ شاخه اي از علوم ناتوان نبود. خطيب بغدادي او را مردي دانشمند، شوخ طبع و بذله گو معرفي کرده است.

آثار:

تصنيف چند اثر با نام هاي القادري، العميدي و الفخري به وي منسوب است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 331-5 / 332؛ خطيب بغدادي، 4 / 320.

[68] ابوالحسن علي بن عيسي بن داوود بن جراح

نام: علي

نام پدر: عيسي

کنيه و لقب: ابوالحسن

اسم اشهر: ابن جراح

سال و محل تولد: 245 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 334 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: ادب، سياست و حديث

مناصب و مقام ها: سمت وزارت دولت بني عباس

سرگذشتنامه:

از دوران کودکي و نوجواني او اطلاعي در دست نيست. ابواحسن در حدود 20 سالگي وارد کارهاي ديواني شده است. علي بن عيسي که صولي از او با القاب تاج الدوله و جمال الدوله ياد کرده است، در ميان وزيران خلفا در سده ي 4 ق از پايگاه ويژه اي برخوردار بوده است. از رجال مشهور دولت بني عباس که در اوايل سده ي 4 ق و آغاز هرج و مرج هاي سياسي و نظامي که به فروپاشي سلطه ي دستگاه خلافت انجاميد، يک چند به وزارت نشست. وي در تمام وزارت يا رياست ديوان ها، نه تنها کوشيد تا برخي از ماليات هايي را که خاصه بر دوش کشاورزان و پيشه وران سنگيني مي کرد بردارد، بلکه همواره کارگزاران دولت را از ستم بر مردم برحذر مي داشت و از نامه هاي او به عاملان شهرها آشکار است که تا چه حد در برانداختن رسوم ظالمانه و تشويق به دادگري مي کوشيده است. به نظر مي رسد در اواخر عمر خارج از غوغاي سياست، اما سخت محتشم در بغداد مي زيسته است و از احترامي عظيم برخوردار بوده است، چنانکه وقتي معزالدوله ي ديلمي وارد بغداد شد، ابوجعفر صيمري يار و مشاور امير ديلمي، ابن جراح را بسيار بزرگ داشت و معزالدوله را نيز واداشت تا با او به احترام بسيار رفتار کند.

آثار:

قلقشندي کتابي در علم مناظر به او نسبت داده و ابن نديم کتاب هاي جامع الدعاء، معاني القرآن و تفسيره و کتاب الکتاب و سياسة المملکة و سيدة الخلفاء را از آثار او دانسته است. نيز احمد بن يوسف معروف به ابن دايه کتاب مختصر المنطق را به نام علي بن عيسي تأليف کرد. از توقيعات او که آن را بيش از 30/000 دانسته اند، معلوم مي شود که مردي بليغ و فصيح بوده و در ادب عرب دستي قوي داشته است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 220-3 / 225؛ قلقشندي، 1 / 476.

[69] فارسي، حسن بن احمد يا حسن بن علي بن احمد بن عبدالغفار بن محمد بن سليمان بن ابان

نام: حسن

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوعلي

اسم اشهر: فارسي / ابوعلي فارسي / فَسَوي / شيرازي

سال و محل تولد: 288 ه‍، فسا در توابع شيراز

سال و محل وفات: 377 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: معتزلي

رشته ي علمي و تخصص: ادب، حديث، لغت و نجوم

استادان: زجاج و ابن السراج

شاگردان: سيد رضي، ابن جني و علي بن عيسي ربعي

سرگذشتنامه:

او مدتي سياحت کرد و يک چندي در حلب نزد سيف الدوله بن حمدان بود و بارها با ابوالطيب متنبي ملاقات و مباحثه نمود و عاقبت به بلاد فارس رفت و در دربار عضدالدوله ي ديلمي قربي به سزا يافت و به مقامي عالي رسيد و کتاب ايضاح را براي او تأليف کرد. عضدالدوله با آن همه اقتدار و عظمت که خود در شمار علماي نحو و ادب و فنون عربيه است گفته است که من در نجوم، غلام ابوالحسين رازي صوفي و در نحو غلام ابوعلي مي باشم.

آثار:

ابيات الاعراب، الاغفال في ما اغفله الزجاج من المعاني، تفسير القرآن، حاشيه ي کتاب سيبويه، الحجة في القرائات، شرح ابيات ايضاح، العوامل المأة، مختصر عوامل الاعراب، المسائل العسکريات، المسائل القصريات، المسائل الکرمانيات، المسائل المجلسيات و المقصور و الممدود.

آثار خطي:

اعراب القرآن، الاوليات، الايضاح، التذکرة و التکلمة در نحو.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 171.

[70] حسن بن عبدالله بن سعيد بن زيد بن حکيم لغوي

نام: حسن

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابواحمد

اسم اشهر: عسکري

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 382 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: ادب، حديث و لغت

سرگذشتنامه:

نوادر بسياري بدو منسوب و صاحب بن عباد وزير معروف ديالمه به مجالست و ملاقات وي راغب و محبت هاي بسياري درباره ي او داشته، ولکن وسايل ملاقات فراهم نمي شده تا آنکه در عسکر مکرم که مولد و وطن ابواحمد بوده، اختلافي بهم رسيده و صاحب فرصت را غنيمت شمرده و در باطن ملاقات ابومحمد را در نظر داشته و از مؤيدالدوله ابن بويه درخواست نمود که اسکات غائله را به عهده ي خود صاحب موکول دارد. پس، بعد از ورود به آن شهر انتظار داشت که ابومحمد پيش وي رفته و مراسم ملاقات را معمول دارند، لکن ابواحمد به عذر پيري و ناتواني از رفتن به محضر وزير امتناع نموده، پس آن وزير نامه اي بدو نوشته و با شعر با هم مکاتبه کردند. پس از آنکه صاحب جواب را ديد، از تضايف آن بيت که از اشعار صخر بن عمر و بن شريد برادر خنس شاعره ي مشهوره است، در شگفت شده و گفت اگر مي دانستم که اين بيت به دست ابواحمد رسيده هر آينه اشعار خود را بدان قافيه نمي نوشتم.

آثار:

الحکم و الامثال، الزواجر و المواعظ، علم المنطق و المختلف و المؤتلف.

آثار چاپي:

التصحيف و التحريف، تصحيفات و المحدثين في غرائب الحديث.

آثار خطي:

الاوائل

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 86، دهخدا، 10 / 15885.

[71] مطرز، محمد بن عبدالله الواحد بن ابي هاشم

نام: محمد

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوعمر / ابوعمرو،‌ زاهد

اسم اشهر: مطرز / غلام ثعلب / صاحب ثعلب

سال و محل تولد: - ابيورد

سال و محل وفات: 344 يا 345 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: ادب، لغت و حديث

استادان: ثعلب نحوي

سرگذشتنامه:

باري، محمد حديث و فن اعراب و لغت را متقن ساخته او را در قوه ي حافظه و کثرت احاطه به لغت از نوادر عصر مي شمارند. کثرت حفظ و استحضار ذهن او موجب حيرت بود با اين همه مشايخ حديث، روايات او را تصديق کرده و اسنادش را توثيق مي نمايند. في الجمله گويند که طينت مطرز يا محبت معاويه و عداوت حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) سرشته و يک جزوه در فضائل معاويه نوشته و هر کسي را که براي درس خواندن نزد او حاضر شدي، نخست به قرائت همان جزوه الزامش کردي، ولکن از رياض العلما امامي بودن وي منقول و از علي بن طاوس نيز نقل است که در کتاب سعد السعود، مقداري از روايات مطرز را که در مناقب اهل بيت (عليهم السلام) است مذکور داشته است و در تنفيح المقال مجهول الحاش شمرده است.

آثار:

اخبارالعرب، اسماء الشعراء و تفسيرها، الساعات، شرح الفصيح، الشوري، العشرات، فائت الجمهرة، فائت المستحسن، القبائل، النوادر و اليواقيت.

آثار خطي:

العشرات.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 33.

[72] بنت سيد رضي الدين علي بن طاووس

او از زنان دانشور شيعه است. علوم اسلامي و فنون ادب و معارف الهي را از محضر پدرش سيد بن طاووس فراگرفت و در اکثر علوم ترقي شاياني کرد و از زنان دانشمند و نويسنده ي اماميه در زمان خود بود. سيد بن طاووس در کتاب خود کشف المحجة خطاب به پسرش سيد محمد اشاراتي درباره ي استعداد و مقام علمي او دارد و مي گويد که شرح مفصل تر آن را در کتاب البهجة ثمره المهجه آورده است. سپس اجازه اي براي همين دختر و برادرانش سيد محمد و سيد علي نگاشته است.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 3 / 423.

[73] ابوبُشرِ عَمّي، احمد بن ابراهيم بن مُعّلي بن اسد

نام: احمد

نام پدر: ابراهيم

کنيه و لقب: ابوبُشر، عمّي

اسم اشهر: [ن.م]

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: بعد از 350 ق

مذهب و شريعت: امامي

رشته ي علمي و تخصص: تاريخ و حديث

استادان: عبدالعزيز بن يحيي جلودي، محمد بن زکريا غلابي و زکريا بن يحيي ساجي

شاگردان: راويان ابوبُسر عبارتند از: ابوالفرج اصفهاني، محمد بن وهبان دبيلي و حسين بن حصين عمي.

سرگذشتنامه:

از زندگي ابوبشر يا ابوبسر اطلاع اندکي در دست است. نسبت او به « عمّ » که لقب نياي بزرگش مرة بن مالک، از موالي قبيله ي بني تميم بود باز مي گردد. مرة بن مالک به همراه طايفه ي خود به فارس کوچ کرده بود، ولي ابوبسر، پدر و عمش در بصره اقامت داشتند. رجال نويسان امامي او را ثقه شمرده و تصريح کرده اند که وي از محدثان اهل سنت بسيار روايت داشته است.

آثار:

ابوبُسر تأليفاتي در تاريخ و حديث داشته که نسخه هاي آنها در دست نيست و نجاشي فهرستي از آنها به دست داده است: التاريخ، مناقب اميرالمؤمنين (عليه السلام)، اخبار صاحب الزنج بالبصرة، الفرق، اخبار السيد اسماعيل ( الحميري )، شعر السيد، عجائب العالم، مثالب القبائل، محن الانبياء و الاوصياء و الاولياء و الابواب الدافعة را به وي نسبت داده اند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 211-5 / 212.

[74] ابونعيم اصفهاني، ابونعيم احمد بن عبدالله بن احمد بن اسحاق بن موسي بن مهران

نام: احمد

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابونعيم، حافظ / تاج المحدثين

اسم اشهر: ابونعيم اصفهاني

سال و محل تولد: 334 يا 336 ق، اصفهان

سال و محل وفات: 340 ق، اصفهان ( آب بخشان )

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: تاريخ، فقه و حديث

استادان: پدرش ( عبدالله بن احمد )، عبدالله بن جعفر بن فارس، احمد بن بندار شعار، ابوالشيخ اصفهاني، ابوالقاسم طبراني، ابواحمد عسال، دارقطني، حاکم نيشابوري، ابوبکر آجري، ابوبکر بن خلاد نصيبي، ابراهيم بن ابي العزائم، محمد بن احمد معدل، محمد بن حبيش، ابوبکر قطيعي، ابن صواف، محمد بن محمود برقي، محمد بن احمد انماطي، محمد بن اسحاق اهوازي و حسن بن سعد عباداني مطوعي.

شاگردان: خطيب بغدادي، ابوالقاسم هزلي و ابوعلي حداد

سرگذشتنامه:

او از خاندان قديم اصفهان بود. سر دودمان آن خاندان، مهران، که مولاي عبدالله بن معاوية بن عبدالله بن جعفر بن ابي طالب بود اسلام آورد و اعقابش در اصفهان ساکن شدند. جدش احمد، زاهد و مرتاض و پدرش از علماي اصفهان بود. علامه مجلسي صاحب بحارالانوار نيز از نواده هاي اوست. ابونعيم اصفهاني تحصيلات خود را در اصفهان آغاز کرد و سپس براي تکميل مطالعات و جمع حديث به بلاد عراق و خراسان و حجاز سفر کرد و شهرهاي مختلف خراسان و ديگر نقاط ايران همچون گرگان و همدان و نيز شهرهاي گوناگون عراق، حجاز، شام و مصر و حتي چنانکه گفته اند صقليه و اندلس را درنورديد. هنوز بسيار جوان بود که در حديث نامبردار گرديد و سراسر عمر طولاني خود را صرف تأليف و تدريس کرد.

آثار:

مانزل من القرآن في اميرالمؤمنين (عليه السلام)، منقبة المطهرين و مرتبة الطيبيين، اربعون حديثاً في المهدي (عج)، الخصائص في فضل علي (عليه السلام)، حديث الطير، ذکر المهدي و نعوته و حقيقة مخرجه و ثبوته، دلايل النبوة، طب النبي ( به نقل دميري در حيات الحيوان )، فضائل الخلفاء، حلية الابرار، الفتن، الشعراء، مختصر الاستيعاب، معرفة الصحابة و طبقات المحدثين.

آثار چاپي:

الاربعين علي مذهب المتحققين من الصوفية، الامامة و الرد علي الرافضه، حلية الاولياء و طبقات الاصفياء، ذکر اخبار اصفهان، صفة الجنه، الضعفاء و المنتخب من کتاب الشعراء.

آثار خطي:

الجامع بين الصحيحين، جزء صنم جاهلي يقال له قراض، صفة النفاق، نعت المنافقين و الطب النبوي، فضل الديک، مختصر رياضة الابدان، فضيلة العادلين، الولاة، مااقتفي ابوبکر بن مردوية علي الطبراني و خرق حديث ان لله تسعة و تسعين اسماء.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 336؛ دايرة المعارف تشيع، 1 / 444.

[75] خطيب بغدادي، احمد بن علي بن ثابت بن احمد بن مهدي بغدادي

نام: احمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوبکر [ن.م]

اسم اشهر: خطيب بغدادي

سال و محل تولد: 392 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 463 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: حنبلي و بعد شافعي

رشته ي علمي و تخصص: تاريخ، فقه، حديث و شعر

استادان: ابوبکر برقاني، ازهري

اوضاع و شرايط سياسي و اجتماعي زمان: زماني که فتنه ابوالحارث بساسيري در دارالسلام بغداد شعله ور شد و کارها سخت گرديد، ابوبکر خطيب از دود آن آتش جانسوز زيستن نتوانست و چون خود را به رأي العين، اسير دست هلاکت نگريست، لاجرم متواري شد.

سرگذشتنامه:

او خطيبي حافظ و يکي از مشاهير ائمه ي ادب و صاحب تصانيف بسيار است. او از بزرگان عصر خويش در بصره، بغداد، دينور، کوفه سماع داشت و در سال 415 ه‍ عزم زيارت خانه ي خدا کرد. پس از دفع فتنه بساسيري در سال 451 به بغداد بازگشت و تا ماه صفر سال 457 مجموع کتاب ها و مصنفات خود را در آنجا روايت کرد و از بغداد به صور رفت و مدتي در آن شهر بود تا اينکه در سال 462 ق به طرابلس و حلب رفت و سال 462 به بغداد برگشت و تاريخ بغداد را روايت کرد.

اضافات:

مؤتمن ساجي مي گويد: بعد از دارقطني به بغداد، احفظ از خطيب نبود و در منتظم آمده است که: خطيب در مکه ابوعبدالله بن سلامه قضاعي را ديدار کرد و از او حديث شنيد و بر کريمه دختر احمد مروزي صحيح بخاري را در پنج روز بخواند و به بغداد بازگشت و به رئيس الرؤسا ابوالقاسم بن سلمه وزير القائم بامرالله پيوست. در اين هنگام، برخي از جهودان نامه اي در باب اسقاط جزيه از اهل خيبر آوردند که مدعي بودند که از پيغمبر است به خط علي بن ابي طالب (عليه السلام) و شهادت صحابه. رئيس الرؤسا نامه را به ابوبکر خطيب نمود. خطيب گفت: اين نامه مزور است. گفتند: از کجا دريافتي؟ گفت: در اين نامه شهادت معاويه بن ابي سفيان باشد و او روز فتح، اسلام آورده و فتح خيبر به سال هفتم هجرت است و شهادت سعد بن معاذ است و وي در روز جنگ خندق در سال پنجم هجرت مرده است. سمعاني گويد: به خط پدر خود خواندم که از ابوالحسن بن طيوري به بغداد شنيدم که او مي گفت بيشتر کتاب هاي خطيب جز تاريخ بغداد از کتب صوري گرفته شده و صوري آنها را شروع کرده بود و به پايان نرسانيد و اين صوري را، در صور خواهري بود که پس از مرگ وي 12 عدل کتاب نزد آن خواهر از وي بجا ماند و آنگاه که خطيب به شام رفت، از آن کتاب ها به دست آورد و کتاب هاي خود را از آنها تأليف کرد.

آثار چاپي:

تاريخ بغداد و مقدمه ي تاريخ بغداد.

الاسماء و الالقاب، من وافق کنيته اسم ابيه، من حديث فَنِسي، روايه الاباء عن الابناء، تقييد العلم و اقتضاء العلم العمل.

آثار خطي:

الکفاية في قوانين الرواية يا في معرفة اصول الرواية.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 397؛ لغت نامه ي دهخدا، ص 1239-1248.

[76] ابن عَدّي، ابواحمد عبدالله بن عدي بن عبدالله جرجاني

نام: عبدالله

نام پدر: عدي

کنيه و لقب: ابواحمد، ابن قطان

اسم اشهر: ابن عدي

سال و محل تولد: 277 ق، گرگان

سال و محل وفات: 365 ق، گرگان

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: رجال و حديث

استادان: شمار استادان ابن عدي بيش از 1000 تن است، از آن جمله محدثان سرشناسي مانند بخاري، نسائي، ابويعلي موصلي، ابوبکر بن ابي شيبه، ابن ابي داوود سجستاني، طحاوي و نيز ابوحفض سعدي در حديث.

شاگردان: حمزة بن يوسف سهمي، ابوطالب يحيي بن حسين ابوالعباس، ابن عقده و ابوحامد اسفرايني.

سرگذشتنامه:

ابوعدي در 13 سالگي فراگيري حديث را نزد ابوحفص سعدي آغاز کرد. وي کثير السفر بود و در پهنه ي جغرافيايي وسيعي بين خراسان و مصر در شهرهايي همچون سمرقند، بخارا، بغداد، کوفه، بصره، موصل، حمص، حلب، دمشق، بعلبک، اسکندريه و مصر حديث شنيده و حديث گفته است. وي در زادگاه خود گرگان درگذشت.

آثار:

الکامل في ضعفاء الرجال.

آثار خطي:

اسامي من روي عنهم البخاري.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 215-216.

[77] ابن غضائري، احمد بن حسين بن عبيدالله بن ابراهيم بن عبدالله

نام: احمد

نام پدر: حسين

کنيه و لقب: غضائري

اسم اشهر: ابن غضائري

سال و محل تولد: [ن.م]، [بغداد]

سال و محل وفات: [4 ق]، [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: رجال، حديث و خوشنويسي

استادان: پدرش حسين بن عبدالله که از محدثان بنام بغداد بوده، احمد بن عبدالواحد ابن عبدون و ابوالحسين محمد بن عثمان نصيبي

سرگذشتنامه:

زندگي وي در هاله اي از ابهام قرار دارد، چرا که در منابع رجالي شيعه همچون الفهرست و رجال طوسي، رجال نجاشي و آثار متأخر که با استناد به اين منابع نوشته شده اند، شرح حالي از وي به دست داده نشده، همچنين از قرايني نظير سندي که افندي به نقل از فلاح السائل ابن طاووس به دست داده، برمي آيد که وفات وي چندي پس از فوت پدرش ( 15 صفر 411 ) واقع شده است. ياقوت او را از اديبان و فضلا شمرده و افزوده که وي داراي خطي به روش خط خوشنويس معروف، وزير ابن مقله بوده است. از بررسي برگرفته هاي نجاشي از ابن غضائري برمي آيد که وي در شناخت آثار اماميه اهتمام بسيار داشته و حتي برخي کتاب ها را تنها او ديده و شناسانيده است.

آثار:

طوسي در مقدمه ي الفهرست آنجا که درباره ي فهرست هاي اماميه سخن مي گويد، يادآور شده که ابن غضائري دو کتاب يکي در ذکر مصنفات، و ديگري در يادکرد ( اصول ) اماميه تأليف کرده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 361-4 / 362.

[78] ابن وليد، ابوجعفر بن حسن بن احمد بن وليد

نام: محمد

نام پدر: حسن

کنيه و لقب: ابوجعفر

اسم اشهر: ابن وليد قمي

سال و محل تولد: 343 ق [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: رجال، فقه، و حديث

استادان: محمد بن صفار، سعد بن عبدالله اشعري، حسن بن متيل دقاق و عبدالله بن جعفر حميري

شاگردان: شيخ صدوق، هارون بن موسي تلعکبري، ابن ابي جيد و علي بن حسين بن بابويه

سرگذشتنامه:

رجال نويساني که از ابن وليد ياد مي کنند، او را دانشمندي ثقه و بلندآوازه مي خوانند. وي به احتياط کردن در قبول حديث ممتاز بود. چندانکه اگر راوي يا روايتي را مي پسنديد، ديگران نيز که به وسواس و دقت او آگاهي داشتند بي چون و چرا مي پذيرفتند.

آثار:

الجامع و التفسير.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 375.

[79] احمد بن محمد بن احمد بن طرحان

نام: احمد

نام پدر: [ن.م]

کنيه و لقب: [ن.م]

اسم اشهر: کاتب جرجرائي

سال و محل تولد: [جرجرا]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: رجال و حديث

سرگذشتنامه:

او از ثقات شيعه، صحيح السماع و مؤلف کتاب ايمان ابيطالب مي باشد. معاصر و صديقش نجاشي ( م 450 ه‍ ) بعد از توصيف او به اوصاف مذکور گويد که او به دست شخصي معروف به ابن العباس محض به زعم علوي بودن او مقتول گرديد و صحيح السماع در اصطلاح رجالي عبارت از کسي است که فقط از ثقه روايت کرده يا از کسي روايت مي کند که او از غير ثقه روايت نمي کند و جرجرائي به فتح هر دو جيم منسوب به شهري جرجرا نام است مابين واسط و بغداد از توابع نهروان که آن هم مثل اکثر بلاد ديگر نهروان خراب شده است.

آثار:

ايمان ابي طالب (عليه السلام)

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 332؛ دهخدا، 12 / 17905

[80] دارقطني، علي بن عمربن احمد بن مهدي بغدادي

نام: علي

نام پدر: عمر

کنيه و لقب: ابوالحسن

اسم اشهر: دارقطني

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 380 ق، بغداد

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: رجال، فقه و حديث

سرگذشتنامه:

او از شيخ ابوالقاسم بغوي و جمعي ديگر از مشايخ روايت کرده و در مذهب شافعي تفقه نموده و در علم حديث، مسلم تمامي عصر خود بوده است او در فقه و تفسير و شعر و علوم ادبي و معرفت حال راويان، دستي توانا داشت. اکثر ديوان هاي عرب ( از جمله ديوان سيد حميري ) را از حفظ داشته و به همين جهت بعضي گمان به تشيع وي برده اند.

آثار:

المختلف و المؤتلف.

آثار چاپي:

السنن.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 6.

[81] نجاشي، احمد بن علي بن احمد بن عباس بن محمد بن عبدالله بن ابراهيم بن محمد بن عبدالله نجاشي

نام: احمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوالخير / ابوالحسين / ابوالعباس [ن.م]

اسم اشهر: نجاشي / شيخ نجاشي / ابن الکوفي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 350 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: رجال و حديث

استادان: سيد مرتضي علم الهدي

سرگذشتنامه:

از شيخ مفيد و تلعکبري هارون بن موسي و پسرش محمد بن هارون و از احمد بن نوح سيرافي و از پدر خود علي بن احمد و ابن الغضائري احمد بن حسين و بسياري از مشايخ وقت روايت کرده و جمعي از اکابر آن عصر نيز از وي روايت مي کنند و او نيز مثل کليني گاهي به واسطه ي عده روايت کرده، بلکه گاهي به واسطه ي جماعت و نظائر آن نيز روايت مي کند. ناگفته نماند که عبدالله نجاشي جد اعلاي صاحب ترجمه، احمد بن علي نجاشي والي اهواز و در آغاز زيدي مذهب بوده و سپس مستبصر شده و حضرت امام جعفر صادق هم رساله ي اهوازيه را در جواب سئوال او مرقوم فرمود. همين رساله عيناً در کتاب کشف الريبه ي شهيد ثاني نقل و علاء الدين گلستانه نيز آن را شرح کرده است.

آثار:

اخبار بني سنسن، اخبار الوکلاء الاربعة، اعمال الجمعة، التعقيب و تفسير قرآن، الحديثان المختلفان، فضل الکوفة و مواضع النجوم.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 167.

[82] ابوالقاسم علي بن حسين بن احمد بن محمد

نام: علي

نام پدر: حسن

کنيه و لقب: ابوالقاسم، رئيس الرؤسا و شرف الوزراء

اسم اشهر: [ن.م]

سال و محل تولد: 397 ق، بغداد

سال و محل وفات: 450 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: سياست، حديث و فقه

استادان: از اسماعيل بن حسن صرصري و ابواحمد فرضي حديث شنيد. جدش ابوالفرج احمد نيز از مشايخ وي بوده است.

مناصب و مقام ها: وزيرالقائم بامرلله خليفه ي عباسي، در آغاز از شهود رسمي بود ( پيش از وزارت )، براي مدت کوتاهي دبير و پيشکار القائم بامرلله ( پيش از وزارت ).

سرگذشتنامه:

ابوالقاسم علي برخلاف نياکانش شافعي بود. ابوالقاسم در آغاز يکي از شهود رسمي بود. در 21 ربيع الاخر 437 ق خليفه ي القائم بامرالله عباسي او را به دبيري و پيشکاري و پس از مدت کوتاهي در 8 جمادي الاول همان سال وي را با لقب رئيس الرؤسا به وزارت برگماشت. رئيس الرؤسا در دوران وزارتش درصدد برآمد که با فراهم آوردن امکانات افزايش قدرت خليفه ي عباسي و احياي سنن، خطرات ناشي از اقتدار خليفه ي فاطمي و اشاعه ي تشيع را دفع نمايد. رئيس الرؤسا براي طرد و سرکوب ارسلان بساسيري اميرالامراء بغداد که به سبب ضعف امير آل بويه در عراق از نيروي بسيار برخوردار بود، از هيچ کوششي فروگذار نکرد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 620.

[83] ابن شِبْل، ابوعلي محمد بن حسين بن عبدالله بن احمد بن يوسف

نام: محمد

نام پدر: حسين

کنيه و لقب: ابوعلي [ن.م]

اسم اشهر: ابن شبْل

سال و محل تولد: 401 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 437 ق، بغداد

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: شعر، ادب، فلسفه،‌ لغت، حديث و طب

استادان: ابونصر يحيي بن جرير تکريتي

شاگردان: باخرزي

سرگذشتنامه:

ابن شبل اهل حريم طاهري، محله اي در قسمت بالاي بغداد در جانب غربي يا شارع دارالرقيق بود و پس از مرگ در گورستان باب حرب به خاک سپرده شد. وي داراي توانايي هاي گوناگون علمي و ادبي و ويژگي هاي مطبوع شخصيت بود. اما هيچ يک از منابع قديمي از طبيب بودن وي سخني به ميان نياورده اند.

آثار:

از آثار ابن شبل چيزي بر جاي نمانده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 65 - 4 / 66.

[84] ابواسحاق کازروني، ابراهيم بن شهريار بن زاران فرخ بن خورشيد

نام: ابراهيم

نام پدر: شهريار

کنيه و لقب: ابواسحاق، شيخ مرشد

اسم اشهر: شيخ مرشد

سال و محل تولد: 352 ق، نورد کازرون

سال و محل وفات: 426 ق، نورد کازرون

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: عرفان، شعر، تفسير و حديث

سرگذشتنامه:

ابواسحاق در نورد کازرون متولد شد. پدر و مادر وي از زرتشتياني بودند که پيش از ولادت او اسلام آورده بودند. خانواده ي ابواسحاق بسيار تنگدست بودند و از او مي خواستند که براي تأمين معاش پيشه اي بياموزد، اما چون اشتياق او به فراگرفتن قرآن بسيار بود، عاقبت پدر و مادر و جدش پذيرفتند که او سحرگاهان پيش از رفتن به کار به درس قرآن رود. ابراهيم پس از تحصيل مقدمات علوم و مصاحبت با برخي از مشايخ فارس، بر آن شد که طريقت يکي از سه شيخ پرآوازه ي آن عصر را برگزيند و عاقبت از آن ميان به طريقت ابن خفيف روي آورد. روايت مسلمان شدن 24000 نفر از مردم کازرون به دست او اگرچه اغراق آميز مي نمايد، اما حاکي از محبوبيت وي در ميان پيروان اديان ديگر است. ابواسحاق در 388 ق همراه ابوبکر عباداني به سفر حج رفت و در راه نزد مشايخ و دانشمندان بصره، مدينه و مکه از جمله ابوالحسن علي بن عبدالله بن جهضم همداني به استماع حديث پرداخت و در مراجعت از مکه نيز همراه شيخ خويش، حسين اکابر بود. ابواسحاق مريدان بسيار داشت. محمود بن عثمان فهرستي طولاني از اسامي ايشان درآورده است. وي در ميان وزيران و منصبان نيز دوستداران و مريداني داشت، چنانکه اميرابوالفضل بن بويه ي ديلمي از جمله ي ايشان بود. ابواسحاق در پي بيماري سختي که چهارماه ادامه يافت، در نورد کازرون درگذشت. کراماتي که در زمان حيات و نيز پس از مرگ وي به او نسبت داده اند،‌حاکي از اعتقاد عامه ي مردم به اوست.

خواجوي کرماني مثنوي روضة الانوار را در مرقد ابواسحاق سرود. همچنين تربت شيخ را « ترياق اکبر » گفته اند. ابواسحاق خود از نفوذ معنوي خويش آگاهي داشت. چنانکه گويند وصيت کرده بود که، « هرگاه شما را حادثه اي پيش آيد، تعرض به صندوق تربت من کنيد تا آن بليّه مندفع گردد ».

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 171-5 / 172.

[85] ابوعلي رودباري، محمد بن احمد ( احمد بن محمد ) بن قاسم

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوعلي

اسم اشهر: ابوعلي رودباري

سال و محل تولد: 322 ق [رودبار]

سال و محل وفات: [ن.م] مصر

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: تصوف، عرفان، فقه، ادب و حديث

استادان: جنيد، ابوالعباس ابن سُريج، ثعلب، ابراهيم چربي، ابوالحسن نوري، ابوحمزه بغدادي و ابوعبدالله بن الجلاء

شاگردان: ابوعلي کاتب بن عطا، محمد بن عبدالله رازي، احمد بن علي وجيهي، معروف زنجاني و ابن خفيف

سرگذشتنامه:

برخي مانند سمعانيع او را به رودبار در ناحيه ي طوس نسبت داده اند و برخي ديگر گفته اند که او منسوب به رودبار از نواحي بغداد بوده است. از انتساب او به رودبار در ناحيه ي جبال نيز سخن به ميان آمده است، با اينکه نمي توان در باب هيچ يک از اين موارد اطمينان حاصل کرد، اما تصريح به بغدادي بودن او در مآخذ اين احتمال را که وي از رودبار بغداد بوده است، تقويت مي کند. همچنين او را از تبار بزرگان و وزيران ايران عصر ساساني دانسته و سلسله نسبت وي را تا کسري رسانده اند. وي در بغداد از بزرگان صوفيه بهره گرفت، سپس راهي مصر شد و در همانجا سکني گزيد. ابوعلي علاوه بر مقام طريقتي، حافظ حديث، فقيه و اديب نيز بود. چنانکه او را به جامعيت در علم شريعت و حقيقت ستوده اند. ابوعلي رودباري در مصر درگذشت و در گورستان قرافه نزديک مزار ذوالنون مصري مدفون شد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 40.

[86] احمد بن محمد دينوري

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالعباس، استونه

اسم اشهر: دينوري

سال و محل تولد: [ن.م]، [دينور]

سال و محل وفات: 340 / 366 / 367 ه‍، سمرقند

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: عرفان و حديث

استادان: ممشاد دينوري

سرگذشتنامه:

او به علوم ظاهري و باطني عالم، و بسيار عابد و زاهد و از مصاحبت مردم منتفر و مريد ممشاد دينوري بوده و از مصاحبت مشايخ ديگر نيز سود مي برده و در ميان اين طبقه به زهد و تقوي و کرامت معروف بوده و سال ها در دينور و بغداد و نيشابور مشغول ارشاد و عاقبت در سمرقند اقامت گزيده و به ارشاد و موعظه پرداخته است. وي از حسين بن سعيد روايت کرده و ابومحمد حسن بن حمزه حسين طبري از او روايت نموده است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 39؛ دائرة المعارف تشيع، 1 / 526.

[87] ابن بَنّا، ابوعلي حسن بن احمد بن عبدالله بن بناء بغدادي حنبلي

نام: حسن

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوعلي

اسم اشهر: ابن بنّا

سال و محل تولد: 396 ق، بغداد

سال و محل وفات: 471 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: حنبلي

رشته ي علمي و تخصص: علوم قرآني، حديث و فقه

استادان: ابوالحسن حمامي، قاضي ابويعلي بن فرّاء حنبلي و ابوالفضل تميمي

سرگذشتنامه:

ابن بنّا را داماد علي بن حسن قرميسيني دانسته اند. کار و تحقيقات ابن بنا از علوم قرآن، حديث، فقه و کلام فراتر رفت و در تاريخ، زندگي نامه، خطابه، لغت، علم تربيت و تعبير رؤيا نيز وارد شد. ابن بنا در مسائل معين فقهي با ديگر فقيهان حنبلي اختلاف نظر داشت.

آثار:

يادداشت هاي روزانه ي ابن بنا، رسالة في السکوت، فضل التهليل و ثوابه الجزيل.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 139-139.

[88] ابن جُحام، ابوعبدالله محمد بن عباس بن علي بن مروان بن ماهيار

نام: محمد

نام پدر: عباس

کنيه و لقب: ابوعبدالله، بزاز

اسم اشهر: ابن جحام

سال و محل تولد: 4 ق [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: تفسير، حديث و فقه

استادان: ابن جحام نزد کساني چون ابن عُقده، محمد بن جعفر رزاز، حسن ابن محمد بن جمهور عمي، احمد بن ادريس قمي، علي بن سليمان زُراري، محمد بن همام اسکافي، محمد بن جرير طبري، محمد بن عثمان بن ابي شيبه و محمد بن قاسم بن سلام و ديگر بزرگان آن عصر تحصيل و استماع حديث کرده است.

شاگردان: هارون بن موسي تلعکبري

سرگذشتنامه:

از زندگي ابن جُحام چيزي دانسته نيست و حتي تاريخ ولادت و درگذشت و همچنين خاستگاه وي نيز نامعلوم است. هارون بن موسي تلعکبري در سال 328 ق از ابن جُحام سماع حديث کرده و به دريافت اجازه نائل شده است، از اينرو مي توان دريافت که درگذشت ابن جُحام پس از اين تاريخ بوده است. نجاشي علاوه بر اينکه ابن جُحام را دو بار توثيق کرده، براي وي تعبير کثير الحديث را نيز به کار برده است. علامه حلي و حسن بن علي حلي نيز او را توثيق کرده اند.

آثار:

المقنع در فقه الاصول، الاوائل، التفسير الکبير، قرائة اميرالمؤمنين، قرائة اهل البيت، الناسخ و المنسوخ و تأويل مانزل في النبي و آله.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 216.

[89] ابوعبدالله رودباري، احمد بن عطاء بن احمد

نام: احمد

نام پدر: عطاء

کنيه و لقب: ابوعبدالله

اسم اشهر: ابوعبدالله رودباري

سال و محل تولد: احتمالاً رودبار بغداد

سال و محل وفات: 369 ق [صور]

رشته ي علمي و تخصص: علوم قرآني و حديث

استادان: وي از طريق علي بن عبدالله قائني از امام جعفر صادق (عليه السلام) روايت حديث کرده است و از ابوبکر بن ابي داوود سجستاني و يوسف بن يعقوب و کسان ديگر نيز روايت کرده است.

سرگذشتنامه:

نسبت وي به رودبار بغداد است و نشو و نماي وي در بغداد بود و روزگار درازي در آنجا بسر برد، اما بعداً به صور از بلاد شام رفت و بازمانده ي عمر را در آنجا گذرانيد. ابوعبدالله در ظاهر به صورت قُرّايان بود.

آثار:

امالي که شامل 3 مجلس است، الخلع، ادب الفقير و الوصية.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 683-5 / 684؛ خطيب بغدادي 4 / 336.

[90] حسن بن عبدالله بن مرزبان

نام: حسن

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوسعيد

اسم اشهر: سيرافي / شيخ الشيوخ

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 368 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: علوم قرآني، ادب،‌ لغت، شعر، رياضيات، کلام، فقه، حديث و خط ( خوشنويسي )

استادان: ابن السراج و ابن دريد

مناصب و مقام ها: قضاوت مذهب ابوحنيفه

سرگذشتنامه:

از اکابر علوم عربيه در نحو، لغت، شعر، رياضيات، فقه، حديث و علوم قرآني است. تمام فنون يادگرفته را در بغداد تدريس مي کرده و مدت پنجاه سال موافق مذهب ابوحنيفه با کمال درستکاري قضاوت نموده و فتوي داده و بر حکم و قضاوت خود اصلاً اجرتي نگرفته، بلکه اصلاً چيزي از کسي قبول نکرده و با دسترنج عمل کتابت امرار معاش مي کرد، او خط بسيار خوبي داشته و همه روزه ده ورق به اجرت ده درهم که مقدار مصارف ضروريات او بوده مي نوشته و پيش از نوشتن آن ده ورق به مجلس درس و قضاوت حاضر نمي شد. در تمامي آن پنجاه سال مقام قضاوت که مقامي سراپا تهمت است، اصلاً مورد طعن و ايرادي نبوده و خرده اي بر وي نگرفتند و علاوه بر مراتب علميه، بسيار عابد و زاهد بود و چهل سال روزه گرفته است. گويند او تأسف بسياري بر ايام جواني خوردني و هرگاه يکي از اقران خود را ديدي که زودتر پير شده تسليت يافتي.

آثار:

اخبار النحاة البصريين، الاقناع، الفات القطع و الوصل، دريديه، شرح مقصوره ي ابن دريد، صنعة الشعر و البلاغة‌، طبقات النحاة، المدخل الي کتاب سيبويه و الوقف و الابتداء.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 274.

[91] محمد بن ابي احمد حسين طاهر بن موسي بن محمد بن موسي بن ابراهيم مجاب ابن امام موسي بن جعفر صادق

نام: محمد

نام پدر: ابي احمد حسين طاهر

کنيه و لقب: ابوالحسن، رضي

اسم اشهر: سيد رضي / ذوالحسبين / شريف رضي

سال و محل تولد: 359 ه‍، شنط

سال و محل وفات: 406 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: علوم قرآني و تفسير، ترجمه، شعر، ادب و حديث

استادان: شيخ ابواسحاق ابراهيم بن احمد بن محمد طبري، ابن السيرافي نحوي، ابوالفتح عثمان بن جني، علي بن عيسي ربعي، ابوعبدالله محمد بن عمران، قاضي عبدالجبار معتزلي بغدادي، ابوحفص کتاني، عمر بن ابراهيم بن احمد قاري و شيخ مفيد.

مناصب و مقام ها: اميرالحاج و نقيب النقباء

سرگذشتنامه:

سيد رضي انجب سادات عراق و ابدع زمان بوده است. سيد بعد از وفات پدر خود اميرالحاج و نقيب النقباء و مرجع تظلمات بوده، بلکه در حال حيات پدر نيز در سال 380 ه‍ در 21 سالگي، انجام وظايف مناصب مذکوره، به عهده ي او مفوض گشته و از کثرت شهامت و عزت نفس از هيچکس صله و جايزه قبول نکرده است و جايزه هاي آل بويه را نيز با آن همه مبالغه و اصراري که داشته اند، رد کرد. در حوالي 10 سالگي شروع به گفتن شعر کرد به اشعر طالبيين و اشعر قريش يا به اشعر عرب موصوف بوده، نسب او با پنج واسطه به امام موسي بن جعفر (عليه السلام) مي رسد.

آثار:

اخبار قضاة بغداد، منتخب شعر ابن الحجاج، انشراح الصدر « منتخب اشعار »، تعليق الايضاح، تعليق خلاف الفقهاء، تفسير القرآن، تلخيص البيان عن مجازات القرآن، الحسن من شعر الحسين، زيادات في شعر ابي تمام، طيب الخيال، مادار بينه و بين ابي اسحاق الصابي من الرسائل، مجازات الآثار النبويه، مجازات الحديث، مختار شعر ابي اسحق صابي، نهج البلاغه و الخصائص ( خصائص الائمة ).

آثار چاپي:

حقائق التنزيل ( 1355 ه‍ ) در نجف اشرف، ديوان شعر در مصر، بيروت و بمبئي، مجازات الآثار النبويه ( 1328 ه‍ ) و نهج البلاغه.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 259/2.

[92] ابراهيم بن حبيب السّقطي

نام: ابراهيم

نام پدر: حبيب

کنيه و لقب: ابواسحاق

اسم اشهر: السقطي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 391 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: سني

رشته ي علمي و تخصص: فقه، حديث و تاريخ

آثار:

جامع الفقه، لوامع الأمور، الرسالة و کتاب التاريخ موصولاً به کتاب ابن جرير في اخباره و اخبار اصحابه.

منابع و مآخذ:

طبقات الفقها، 4 / 10؛ دهخدا، 1 / 296؛ حاجي خليفه 2 / 1568.

[93] ابن بابويه، ابوجعفر محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه ي قمي

نام: محمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوجعفر و شيخ صدوق

اسم اشهر: ابن بابويه / شيخ صدوق / عمادالدين

سال و محل تولد: 311 ق يا 305 ق، قم

سال و محل وفات: 381 ق، ري

مذهب و شريعت: شيعه ي اثني عشري

رشته ي علمي و تخصص: فقه، حديث و ادب

استادان: پدرش ابوالحسن علي بن الحسين، ابوجعفر محمد بن الحسن بن احمد بن وليد شيخ فقهاي قم، احمد بن ابي عبدالله البرقي، محمد بن موسي بن المتوکل، محمد بن علي قمي ملقب به ماجيلويه، حسين بن ابراهيم بن احمد بن هشام، ابوالحسن محمد بن احمد بن علي بن اسدي، ابي قطان معروف به ابوعلي بن عبد ربّه رازيع ابوالطيب، حسين بن احمد بن محمد رازي و ابن الصلت قمي

شاگردان: شيخ مفيد، ابن شاذان، غضائري، ابوجعفر دوريستي، حسين بن علي بن بابويه ي قمي برادر صدوق، حسن بن حسين برادرزاده اش، علي بن احمد بن عباس پدر شيخ نجاشي و شيخ ثقه صاحب کفاية الاثر

همفکران و رقيبان: رکن الدوله ي ديلمي ( م 366 ق ) و صاحب بن عباد ( م 358 ق ).

سرگذشتنامه:

شيخ صدوق در زمان حکومت آل بويه مي زيست. ولادت او به دعاي امام غائب (عج) صورت پذيرفته است. او با سفرهاي دور و دراز در بلاد اسلامي و تأليفات بسيار که بعضي تعداد آنها را سيصد عنوان نوشته اند و با ارتباط با امرا و رجال و حضور در محافل سياسي و علمي و در پرتو منطق قوي و وسعت معلومات و قلم و بيان و... موفق شد، مذهب شيعه ي اثني عشري را ترويج و فقه و اصول و کلام شيعه را مدون نمايد. به دعوت امير رکن الدوله از اميران آل بويه در شهر ري ساکن شد تا مردم بتوانند براي اخذ احکام و علوم و معارف از او استفاده کنند: « ري » ظاهراً چون پايتخت دولت شيعي آل بويه و مرکز علما و رجال آن طايفه و ميدان وسيعي براي تعليم و تعلم علوم شرعي بود، نظر صدوق را جلب کرد. در سال 355 ق به بغداد رفت و شيوخ فرقه ي اماميه از وي استماع حديث نموده و شيخ مفيد و ابن شاذان و غضائري و شيخ ابوجعفر محمد دوريستي و ديگر اکابر محدثين اماميه از او روايت حديث مي کنند و موافق فرموده ي شيخ حر عاملي، نظير او در کثرت علم و حفظ و ضبط اخبار اسلاميه ديده نشده، بلکه اگر او نبود، آثار اهل بيت (عليهم السلام) به کلي محو و نابود مي شد. در سال 359 ق به خراسان رفت و مشهد رضوي را زيارت کرد و چندي هم در نيشابور و مروالرود بود. سفري به همدان داشت و بين سال هاي 367 و 368 ق باز به خراسان سفر کرد و دو بار به زيارت مشهد رضوي رفت و از شهرهاي ماوراءالنهر چون سمرقند و فرغانه ديدن کرد و همه جا از سوي رجال و علماي شيعه مورد استقبال قرار مي گرفت. شيخ صدوق در نزد امراي آل بويه بسيار محترم بود.

آثار:

من لايحضره الفقيه، عيون اخبارالرضا، التوحيد، المقنع، علل الشرايع، ثواب الاعمال، معاني الاخبار،‌ جامع الاخبار، مصادقة الإخوان، خصال، رسالة الاعتقادات،‌ الهداية في الاصول، عقاب الاعمال، اثبات الخلافة لاميرالمؤمنين، اثبات النصّ علي الائمة (عليه السلام) و بسياري ديگر.

اضافات:

روزي به حسب درخواست رکن الدوله پدر عضدالدوله ي ديلمي به حضور سلطان رسيد و پس از رفتن صدوق کسي از راه حسد عرضه داشت که اين شيخ معتقد است سر مطهر امام حسين (عليه السلام) در سر نيزه سوره ي کهف مي خوانده است. رکن الدوله صحت اين نسبت را کتباً از شيخ صدوق استفسار نموده و صدوق در جواب نوشت: بلي اين چنين قضيه به ما رسيده که آن سر مطهر يک چند آيه از آن سوره ي مبارکه خوانده، ليکن از ائمه ي اطهار به ما نرسيده و صحت آن را نيز انکار نداريم، زيرا در جايي که تکلم اعضا در باب معاني و شهادت آنها بر سيئات ايشان در روز قيامت از آيات قرآن ثابت و محقق باشد، چگونه روا نباشد که سر امام (عليه السلام) تکلم به قرآن مجيد نموده و اين کرامت باهره با اراده ي خداوند قادر از وي ظاهر گردد.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 307؛ ريحانة الادب، 2 / 470؛ خطيب بغدادي، 3 / 89؛ دهخدا، 1 / 341.

[94] ابن بابويه، ابوالحسن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي

نام: علي

نام پدر: حسين

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: ابن بابويه

سال و محل تولد: [ن.م] قم

سال و محل وفات: 329 قم / 328 بغداد

مذهب و شريعت: شيعه اثني عشري

رشته ي علمي و تخصص: فقه و حديث

استادان: کليني ( محمد بن يحيي العطار، علي بن ابراهيم قمي و احمد بن ادريس اشعري )

شاگردان: عباس بن عمر کلوازاني، تلعکبري، ابوجعفر صدوق ( فرزند )، ابوعبدالله الحسين، احمد بن داوود قمي و سلامة بن محمد

همفکران و رقيبان: محمد بن يعقوب کليني ( م 329 ق )، ابونصر فارابي ( م 339 ق ) و تلعکبري ( م 385 ق )

مناصب و مقام ها: مرجع تقليد مردم قم و اطراف آن

سرگذشتنامه:

او در بغداد تدريس مي کرد و در اواخر عمر در ري سکني گزيد و در دربار آل بويه و رکن الدوله و صاحب بن عباد او را گرامي مي داشتند. در قم در خانداني روحاني و اصيل تولد يافت و زندگي را از راه کسب و تجارت مي گذرانيده است. چرا که ابن بابويه علاوه بر داشتن مقامي علمي، مردي بازرگان و صاحب مکنت نيز بوده و حجره و دفتر داشته است. در باب سفرهاي او به عراق حداقل از سه سفر ياد کرده اند: نخستين سفر ظاهراً اندکي پس از وفات محمد بن عثمان ( م 304 يا 305 ق ) نايب امام زمان (عليه السلام) بوده است، سفر دوم در 326 ق که تلعکبري از او استماع کرده است و آخرين سفر او به بغداد در 328 ق بوده که ابوالحسن عباس بن عمر کلوازاني معروف به ابن ابي مروان از او اجازه گرفته است. علي بن بابويه در تمام دوره ي غيبت صغري، يعني تا سال 329 ق که سنه ي تناثر النجوم و سال مرگ علي بن محمد سمري آخرين وکيل امام غايب (عج) بوده، حيات داشته و با علماي مشهوري مانند محمد بن يعقوب کليني و ابونصر فارابي و تلعکبري معاصر بوده است. او در اواخر عمر، سفري به عراق کرد و در سامره با حسن بن روح نوبختي سومين وکيل امام غايب (عج) ديدار نمود. مسائل خود را از او پرسيد و جواب شنيد. چندي هم در بغداد بسر برد و احتمالاً در آن شهر با محمد بن يعقوب کليني ديدار نمود.

آثار:

ابن بابويه دانشمندي پرتأليف بوده و نجاشي تأليفات او را چنين برشمرده است: الوضوء، الصلوة، الجنائز، الإمامة و التبصرة من الحيرة،‌ الاملاء، نوادر کتاب المنطق، الاخوان، الشرايع که براي فرزندش فرستاده است، التفسير،‌ النکاح، مناسک الحج، قرب الاسناد، التسليم الطب، المواريث، المعراج و النساء و الولدان.

اضافات:

با توجه به نقل ابن نديم در الفهرست، ابن بابويه به نقل از فرزندش ابي جعفر داراي دويست کتاب مي باشد.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 62-61؛ ريحانة الادب، 7 / 401؛ دايرة المعارف تشيع، 1 / 305؛ تاريخ فقه و فقها، ص 119؛ طبقات الفقها، 4 / 283-284؛ دهخدا، 1 / 341.

[95] اِبن بَرْهان، ابوالقاسم عبدالواحد بن علي عُکْبَري

نام: عبدالواحد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوالقاسم [ن.م]

اسم اشهر: ابن برهان

سال و محل تولد: حدود 375 ق، شهرک عکبرا نزديک بغداد

سال و محل وفات: 456 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، لغت، حديث نسب شناسي، ادب و کلام

شاگردان: ابوالکرم مبارک بن فاخر نحوي

سرگذشتنامه:

در فقه تابع مذهب حنبلي بود، اما پس از مدتي به مذهب حنفي گرويد. در کلام پيرو مذهب مرجئه ي معتزله بود. از دوران کودکي و جواني او اطلاعي در دست نيست، همين قدر مي دانيم که در بغداد در مجلس درس بسياري از علما حاضر مي شد و ادب و فقه و کلام را نزد آنان مي آموخت. خوي شگفت و عادات غريب او موجب شد که بسياري از نويسندگان به خصايص اخلاقي او اشاره کنند. مثلاً نوشته اند او مردي تندخوي بود يا آورده اند که اگر با شاگردان خود خوش رفتاري مي کرد، حتماً از او آثاري مکتوب باقي مي ماند.

آثار:

اصول اللغة، الاختيار في الفقه، اللمع و شرح اللمع.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 104 - 103؛ خطيب بغدادي، 11 / 17.

[96] ابن حمزه، سيد حسن بن حمزة بن علي مرعش

نام: سيد حسن

نام پدر: حمزه

کنيه و لقب: ابومحمد، طبري

اسم اشهر: مرعشي، ابن حمزه

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 358 ه‍، آمل

مذهب و شريعت: شيعه ي اماميه

رشته ي علمي و تخصص: فقه، کلام، رجال و حديث

استادان: محمد بن جعفر اسدي رازي، احمد بن ادريس قمي، محمد بن جعفر بن بطه ي قمي، محمد بن عبدالله بن جعفر حميدي، علي بن ابراهيم قمي، علي بن حاتم قزويني و محمد بن جرير رستم طبري

شاگردان: ابن عياش جوهري، محمد بن احمد شاذان قمي، احمد بن علي نوح سيرافي، محمد بن محمد نعمان مفيد، حسين بن عبيدالله غضائري و احمد بن عبدالواحد بن عبدون

سرگذشتنامه:

او عالم عامل عابد زاهد متدين کثير المحاسن، از اجله ي فقهاي شيعه و از اعاظم مشايخ اماميه در کتب رجاليه و از مشايخ شيخ مفيد و تلعکبري مي باشد و در سال سيصد و پنجاه و ششم هجرت به بغداد رفته و با مشايخ وقت ملاقات کرده است. تحصيل خود را در طبرستان آغاز کرد و از مشايخ آن ديار اخذ حديث کرد. در تاريخي نامعلوم به مشهد سفري داشته و خود، مراحل سفر را به نظم کشيده است. سال ها در مشهد اقامت گزيد، پس از مدتي سفري به قم داشته است. در حکايتي که غضائري از خود ابن حمزه نقل کرده، به مراحل تحصيل او در طبرستان، قم و تکميل آن را عراق اشاره شده است.

آثار:

الاشفية في معاني الغيبة، تباشير الشيعة، الجامع و الدروالغيبة، المبسوط في عمل يوم و ليلة، المرشد و المفتخر.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 11؛ دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 367-368

[97] ابن حَمّاد، ابوالحسن علي بن حماد بن عبيدالله بن حماد عبدي بصري

نام: علي

نام پدر: حماد

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: ابن حمّاد

سال و محل تولد: اوايل سده ي 4 ق [ن.م]

سال و محل وفات: اواخر سده ي 4 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، حديث و شعر

استادان: عبدالعزيز بن يحيي بن احمد بن عيسي جلودي از محدثان بزرگ اماميه

شاگردان: حسين بن عبدالله غضائري

سرگذشتنامه:

از تاريخ ولادت و وفات او اطلاع دقيقي در دست نيست، اما مي توان حدس زد که وي در طبقه ي شيخ صدوق ( م 381 ) بوده و در اوايل سده ي 4 ق بدنيا آمده است. از ابن حمّاد اشعار بسياري در کتاب هاي شيعه نقل شده است که همگي در مدح و رثاي ائمه ي معصومين (عليهم السلام) و ذکر مناقب و احوال ايشان است. اشعار وي نشان از وسعت دانش او در اخبار اهل بيت دارد و از خيال پردازي هاي شاعرانه تهي است و همه با براهيني مبتني بر قرآن و حديث، براي دفاع از مذهب اماميه سروده شده است. براي نمونه مي توان به اشعار وي درباره ي ماجراهاي غديرخم، مناقب و امامت علي (عليه السلام) و جانشينان او به مناقب ابن شهرآشوب رجوع کرد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 360-3 / 361.

[98] ابن شاذان، ابوالحسن محمد بن احمد بن علي بن حسن با شاذان قمي

نام: محمد

نام پدر: احمد / احمدعلي

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: ابن شاذان

سال و محل تولد: 335 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 420 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فقه و حديث

استادان: پدرش، ابن قولويه ( از خويشاوندان او )، ابن سختويه، صرام نيشابوري، ابوالحسن احمد بن حسن رازي، احمد بن حسن نيشابوري، ابن مامويه اصفهاني، ابوغالب زراري، تلعکبري، ابن عياش جوهري، ابوالمفضل شيباني، ابن بابويه ي قمي ( شيخ صدوق )، احتمالاً ابن عقده و محمد بن حسن بن وليد.

شاگردان: ابوالفتح کراجکي، نجاشي، شريف ابوطالب زينبي، شيخ طوسي، ابونصر احمد بن شهريار خازن و محمد بن علي بن جعفر اديب

سرگذشتنامه:

از زندگي وي چندان آگاهي نداريم، جز اينکه پدرش احمد نيز که به ابن شاذان معروف بود، از فقها و مشايخ شيعه بود. او يا پدرش نوه ي دختري ابن قولويه ي قمي بودند. نسبت کوفي که پاره اي منابع به آخر اسم ابن شاذان مي افزايند، شايد دال بر اين باشد که نياکانش مهاجراني بودند که از کوفه به قم آمده بودند. از بررسي مشايخ ابن شاذان مي توان نتيجه گرفت که او دوران جواني خود را در بغداد سپري کرده است. وي از سال هاي 352-355 در بغداد آغاز به فراگيري حديث و احتمالاً ديگر علوم اسلامي کرده است. وي براي استماع حديث به نواحي مختلف حومه ي بغداد چون محمديه و رصافه سفر کرده است. وي در دوره اي از زندگي خود ( 360-410 ق ) به منظور ملاقات استادان و مشايخ مراکز علمي آن روزگار عزم سفر کرده و در برخي از اين مراکز مدتي اقامت نموده است. وي به کوفه، ري، خراسان، نيشابور و مکه سفر کرد و سرانجام به بغداد بازگشت.

آثار:

مائة منقبة يا ايضاح دفائن النواصب، ردالشمس علي اميرالمؤمنين،‌ بستان الکرام، اجزاء و روايات ابن شاذان، کتابي در صحت خبر صعود علي (عليه السلام) بر دوش پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و شکستن بتها.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 335؛ دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 53.

[99] ابن شعبه، ابومحمد حسن بن علي بن حسين بن شعبه حراني

نام: حسن

نام پدر: علي بن حسين

کنيه و لقب: ابومحمد،‌ حراني

اسم اشهر: ابن شُعْبَه

سال و محل تولد: [ن.م] بغداد

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه ي اماميه

رشته ي علمي و تخصص: فقه، حديث و رجال

شاگردان: شيخ مفيد ( 413 ق )

سرگذشتنامه:

اقامتگاه او بغداد بوده و در آنجا حوزه ي تدريس و بحث و مناظره داشته است.

آثار:

تحف العقول عن آل الرسول و التمحيص في ذکر اخبار ابتلاء المؤمن.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 337؛ تحف العقول، مقدمه. ( ن. ن. به حديث، 51 ).

[100] ابن عُبْدون، ابوعبدالله احمد بن عبدالواحد بن احمد بزاز

نام: احمد

نام پدر: عبدالواحد

کنيه و لقب: ابوعبدالله [ن.م]

اسم اشهر: ابن عبدون

سال و محل تولد: [قبل از 348] [ن.م]

سال و محل وفات: 433 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه ي امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه و حديث

استادان: ابوغالب زُراري، ابوبکر دوري، ابن قولويه قمي، ابي داوود قمي، ابوالفرج اصفهاني، ابن جعابي، ابن جنيد اسکافي، ابن حمزه طبري، ابوطالب انباري، سهل بن احمد ديباجي، دعلج بن احمد سجستاني و ابوالمفّضل شيباني

سرگذشتنامه:

از جزييات زندگي او اطلاع چنداني در دست نيست. در مورد اوايل تحصيل او اين مقدار مي دانيم که در 348 ق با ابن زبير قَرْشي ملاقات داشته و از وي بهره برده است. با توجه به برخي گزارش هاي پراکنده اي که از حضور وي در بغداد رسيده و با توجه به اينکه غالب مشايخ و راويان او بغدادي بوده اند، مي توان حدس زد که بخش عمده اي از عمر خويش را در آنجا سپري کرده است. به گفته ي ابن ماکولا ابن عبدون براي استماع حديث به نقاط مختلفي سفر کرده که از آن ميان حضور وي در تنّيس و استماع کتاب کافي کليني در آنجا قابل ذکر است.

آثار:

کتاب هايي که به وي نسبت داده شده عبارتند از: اخبار السيد بن محمد ( سيد اسماعيل حميري )، تفسير خطبة فاطمة (عليهاالسلام)‌، عمل الجمعة و الحديثين المختلفين، فهرست و آداب الحکماء

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 204.

[101] ابن قضاعه: ابوعبدالله محمد بن احمد اسدي کوفي

نام: محمد

نام پدر: احمد اسدي کوفي

کنيه و لقب: ابوعبدالله، مستجاب الدعوة

اسم اشهر: ابن قضاعه

سال و محل تولد: 346 ق [کوفه]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فقه و حديث

استادان: کليني و علي بن ابراهيم قمي

شاگردان: شيخ مفيد، ابومحمد هارون و ابن موسي تلعکبري

سرگذشتنامه:

او نزد سلطان سيف الدولة بن حمدان در بغداد با قاضي موصل در مسئله ي امامت و خلافت علي بن ابي طالب (عليه السلام) مناظره و مباحثه کرد و چون قاضي به مکابره و ستيزه گويي پرداخت، ابن قضاعه او را دعوت به مباهله کرد و در روز موعود کف دست خود را به دست قاضي نهاد و مباهله کرد. فرداي آن روز قاضي در مجلس سيف الدوله حاضر نشد، جوياي او شدند و معلوم شد که بر اثر مباهله دستش سياه شده و آماس کرده و به تبي شديد مبتلا شده و روز بعد درگذشته است.

آثار:

الامامة، انس العالم و ادب المتعلم، تحفة الطالب و بغية الراغب و الرد علي ابن رياح الممطور

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 359.

[102] ابن قولويه، ابوالقاسم جعفر بن موسي بن قولويه

نام: جعفر

نام پدر: موسي

کنيه و لقب: ابوالقاسم، القمي

اسم اشهر: ابن قولويه

سال و محل تولد: حدود 290 ق [قم]

سال و محل وفات: 368 يا 369 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه ي اثني عشري

رشته ي علمي و تخصص: فقه و حديث

استادان: سعد بن عبدالله اشعري، احمد بن ادريس قمي، علي بن بابويه قمي، ابن وليد قمي، ابن عقده، محمد بن يعقوب کليني، ابوعمر کشيّ، عبدالعزيز بن يحيي جلودي، ابن همام اسکافي، همچنين پدرش ابوجعفر محمد بن جعفر و برادرش ابوالحسين علي بن محمد

شاگردان: شيخ مفيد

همفکران و رقيبان: از همفکران شيخ مفيد، علي بن حسين بابويه، کليني و...

سرگذشتنامه:

وي از فقها و محدثين بزرگ شيعه مي باشد که از بزرگان، احاديث فراواني روايت کرده است. از جزييات زندگاني وي اطلاع چنداني در دست نيست. اما از مطالعه ي مشايخ وي چنين برمي آيد که وي در قم آغاز به تحصيل کرده است. ابن قولويه براي فراگرفتن حديث، مسافرت هايي به نقاط مختلف داشته که از آن ميان در اسناد روايات نام نقاطي چون ري، عسکر مکرم ( در خوزستان ) و مصر ياد شده است. به گفته ي راوندي وي در 337 ق ( سال بازگرداندن حجرالاسود به مکه توسط قرامطه ) يا 399 ق به قصد رفتن به حج وارد بغداد شد، ولي ظاهراً بيماري، او را از ادامه ي سفر بازداشت و ناچار در همانجا سکني گزيد. احتمال مي رود که وي پيشتر نيز به عراق آمده باشد. وي از کليني و ابن عقده و ابن ابي عقيل روايت کرده و شيخ مفيد و ابن عبدون از او روايت کرده اند. شيخ مفيد از شاگردان وي بوده و او را شيخ صدوق خوانده است. پدر ابن قولويه ابوجعفر محمد بن جعفر که او نيز به ابن قولويه مشهور است، از بزرگان محدثين بوده و در 299-301 در قم درگذشته و در نزديکي بقعه ي علي بن بابويه به خاک رفته است. برادرش ابوالحسين علي بن محمد نيز از محدثان شيعه بوده و کتاب فضل العلم و آدابه از اوست. مدفن ابن قولويه در کاظمين است.

آثار:

کتاب معروف « کامل الزيارات » که در آن زيارات پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه ي معصومين (عليهم السلام) و ثواب ها و فضيلت هاي آن ذکر شده است. الصلاة الجمعه و الجماعه، الرضاع، الصرف، العدد في شهر رمضان، الحج، بيان حمل الحيوان من محرّفه، النوادر، النساء، الاربعين، تاريخ الشهور و الحوادث فيها، الشهادات، الصداق، الفطرة، القضاء و ادب الحکام، قيام الليل، مداواة الجسد لحياة الابد، الاضاحي، قسمة الزکوة و الوطي بملک اليمين. همچنين طوسي از کتابي با تعبير فهرست مارواه من الکتب و الاصول ياد مي کند.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 491؛ دايرة المعارف تشيع، 1 / 359.

[103] ابوبکر محمد بن عبدالله بن محمد بن صالح

نام: محمد

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوبکر

اسم اشهر: اَبهري

سال و محل تولد: 287 ق، ابهر

سال و محل وفات: 375 ق، بغداد

مذهب و شريعت: مالکي

رشته ي علمي و تخصص: فقه و حديث

استادان: ابوعروبه ي حرّاني، محمد بن محمد باغندي، محمد بن حسين اشناني، ابن ابي داوود سجستاني و عبيدالله بن حسن انطاکي

شاگردان: ابوبکر برقاني، ابوالقاسم تنوخي، احمد بن محمد خوارزمي، ابوعبدالله قيرواني، احمد بن محمد قزويني، ابوبکر بن کواز، ابوالحسن بن قصار، ابوبکر دارقطني، ابن فارس مقري و ابواسحاق طبري

مناصب و مقام ها: رياست پيروان مذهب مالکي در بغداد

سرگذشتنامه:

زادگاه او ابهر بود و سلسله ي نسب او به بني مره از شاخه هاي بني تميم بازمي گشت. ابهري به بغداد رفت و در آنجا اقامت گزيد و رياست پيروان مذهب مالکي در بغداد به او منتهي شد. ابهري مورد احترام و اعتماد بزرگان و علماي بغداد بود، تا آنجا که حتي پيروان ابوحنيفه و شافعي براي درک اقوال آن دو به او رجوع مي کردند. به گفته ي خطيب بغدادي وي از پذيرفتن منصب قضا امتناع کرد. ابهري به شهرهايي که کانون علم در آن زمان بودند، سفر کرد تا از محضر علماي آن بلاد بهره گيرد. از جمله ي اين شهرها مي توان به کوفه، بصره، واسط، رقه، حران، حمص، دمشق و طرسوس اشاره کرد. وي در اين شهرها و بويژه در بغداد، محضر حمعي از عالمان را درک نمود که از آن جمله مي توان به ابوعروبه حرّاني، محمد بن محمد باغندي، محمد بن حسين اشناني، ابن ابي داوود سجستاني و عبيدالله بن حسن انطاکي و جمعي ديگر از محدثان اشاره کرد که در مآخذ نام آنان ياد شده و نيز در تاريخ دمشق ابن عساکر آمده است. ابهري شصت سال از عمر خويش را به تدريس سپري کرد و سال ها در جامع المنصور بغداد مجلس درسي داشت که شاگردان زيادي از سرزمين هاي مختلف اسلامي در آن حاضر مي شدند. او در بغداد چشم از جهان فروبست.

آثار خطي:

شرح المختصر الکبير و الفوائد المنتقاة الغرائب.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 457.

[104] ابوحفص زنجاني، عمر بن علي بن احمد

نام: عمر

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوحفص

اسم اشهر: ابوحفص زنجاني

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 459 [ن.م]

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه و حديث

استادان: او در نزد قاضي ابوطيب طبري فقه و نزد ابوجعفر سمناني کلام آموخت

شاگردان: ابوعلي حسين بن احمد بن مظفر

سرگذشتنامه:

او در بغداد سکني گزيد تا مرد

آثار:

المعتمد.

منابع و مآخذ:

الايرانيون و الادب العربي، 4 / 194-195.

[105] اَبوالصَّلاح حَلبي، تقي بن نجم بن عبيدالله

نام: تقي

نام پدر: نجم

کنيه و لقب: ابوالصلاح، خليفة المرتضي

اسم اشهر: ابوالصلاح حلبي

سال و محل تولد: 374 ق، حلب

سال و محل وفات: 447 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه ي امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، کلام، طب، حديث و تفسير

استادان: سيد مرتضي، طوسي و سالار ديلمي

شاگردان: ابوالحسن ثابت بن اسلم حلبي، قاضي عزالدين عبدالعزيز بن ابي کامل طرابلسي، ابوالفتح کراجکي، قاضي عبدالعزيز بن براج طرابلسي، عبدالرحمن بن احمد مفيد نيشابوري، شريف داعي بن زيدآوي و تواب بن حسن خشاب بصري.

سرگذشتنامه:

وي در حلب به دنيا آمد و ظاهراً در همانجا به تحصيل پرداخت. به گفته ي ابن ابي طي وي سه بار به عراق سفر کرد و از مشايخ آن ديار بهره برد. به گفته ي ابن ابي طي، ابوالصلاح شيخ و عالم بزرگ اماميان شام در روزگار خويش بود ( ذهبي، همانجا ) و چنانکه حکايت شده، به هنگام استفتاي مردم حلب از سيد مرتضي او آنان را به « شيخ التقي » ( ابوالصلاح ) احاله مي نمود. طوسي معاصر عراقي ابوالصلاح او را عالمي ثقه دانسته است.

آثار:

از نخستين آثار ابوالصلاح دو کتاب العمدة و التلخيص است و نيز کتاب هاي المعارف، الکافي و البرهان، المسالة الشافية و المسألة الکافيه، البداية در فقه، شرح الذخيره ي سيد مرتضي در کلام، المرشد الي طريق التعبد، تدبير الصحة و شُبهة الملاحدة، اشارة السبق الي معرفة الحق.

آثار چاپي:

آثار موجود ابوالصلاح: الکافي، تقريب المعارف و البرهان علي ثبوت الايمان

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 414؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 608-5 / 611؛ دهخدا، 1 / 455.

[106] ابوالعلاء صاعد بن محمد بن احمد بن عبيدالله

نام: صاعد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالعلاء، عمادالاسلام

اسم اشهر: قاضي صاعد

سال و محل تولد: 343 ق، استوا از نواحي نيشابور

سال و محل وفات: 431 ق، نيشابور

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، حديث و ادب

استادان: ابوالهيثم عتبة بن خيثمه. او دانش فقه و حديث را از عبدالله بن محمد بن علي بن زياد و اسماعيل بن نجيد نيشابوري و بشر بن احمد اسفرايني آموخت. فقه را نزد ابونصر بن سهل قاضي فراگرفت. فنون ادبي را نزد پدرش محمد بن احمد آموخت.

شاگردان: وي شاگردان بسياري داشته است از جمله ابوالحسن قطّان

همفکران و رقيبان: قاضي در دوران رياست نيشابور از يک سو با کراميان و رهبر آنان ابوبکر محمد بن اسحاق بن محمشاد و از سوي ديگر با صوفيان و پيشواي آنان ابوسعيد ابوالخير رقيب بود.

مناصب و مقام ها: قاضي نيشابور

سرگذشتنامه:

ابوالعلاء ملقب به عمادالاسلام که از او بعنوان قاضي صاعد ياد شده است، در استوا از نواحي نيشابور به دنيا آمد. در جواني به عراق رفت و در کوفه از علي بن عبدالرحمن بکايي حديث شنيد. آنگاه به نيشابور بازگشت و قضاي آن شهر را به عهده گرفت. او چهره اي زيبا داشت و بدين سبب نيشابوريان لقب « ماه نشابور » به او داده بودند. در زماني که قضاي نيشابور را به عهده داشت، در همه ي کارهاي سياسي آن شهر و حتي برخي ديگر شهرهاي خراسان دخالت مي کرد. او چند بار حج گزارد و طي اين سفرها در بغداد توقف مي کرد. آخرين سفر او به بغداد در سال 403 ق بوده است و دوران قضاوت صاعد در نيشابور به دراز کشيد. وي يک بار از اين مقام برکنار شد و استادش ابوالهيثم عتبة بن خيثمه جاي او را گرفت، اما او ديگر بار مقام خود را بازيافت و تا پايان زندگاني همچنان در اين سمت باقي ماند. قاضي صاعد بيش از چهل سال پيشواي حنفيان نيشابور بود و پيشتر از اين دوران، قاضي القضات آن شهر نيز بود.

آثار:

کتاب الاعتقاد که ظاهراً به جاي نمانده است و مختصر صاعدي

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 39-2 / 40؛ دهخدا، 10 / 14795.

[107] ابوالفتح هلال بن محمد بن جعفر بن سعدان بن عبدالرحمن بن ماهوية بن مهيار بن مرزبان بغدادي حفار

نام: هلال

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالفتح [ن.م]

اسم اشهر: بغدادي

سال و محل تولد: 322 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 414 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فقه و حديث

استادان: ابوالقاسم اسماعيل بن علي بن علي بن رزين دعبلي، همچنين از ابوعبدالله حسين بن يحيي بن عياش قطان، ابوعلي اسماعيل بن محمد صفار، ابوعمر و بن السماک، ابوجعفر محمد بن عمرو رزاز، ابوالحسن علي بن محمد مصري و جمعي ديگر استماع حديث کرد.

شاگردان: شيخ طوسي، ابوالفوارس طرّاد بن محمد بن علي زينبي، ابوبکر احمد بن الحسين بيهقي و خطيب بغدادي

سرگذشتنامه:

از شيعيان ايراني الاصل و ساکن بغداد و مشهور به بغدادي است، ولي نام خانوادگي و قبيله اي او حفار ( به معني قبرکن ) است.

آثار:

الامالي.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 3 / 287؛ تاريخ بغداد، 14 / 75.

[108] ابراهيم بن احمد بن اسحاق - ابواسحاق مروزي

نام: ابراهيم

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابواسحاق [ن.م]

اسم اشهر: [ابواسحاق مروزي]

سال و محل تولد: [ن.م] مرو

سال و محل وفات: 340 ه‍، مصر

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: ابوحامد احمد بن بشر المروزي، ابوزيد محمد بن احمد بن عبدالله المروزي و ابوالعباس بن سريج.

شاگردان: ابي سعيد الاصطخري

مناصب و مقام ها: رياست [حوزه ي] علميه ي عراق

سرگذشتنامه:

او استاد ائمه ي عراق و در تدريس و فتوي طاق و مقتداي اهل عصر خود و مرجع استفاده ي جمعي کثير بوده و بعد از استاد خود ابوالعباس بن سريج، رياست [حوزه ي] علميه ي عراق بدو اختصاص يافت و مدتي در بغداد اقامت گزيد و در آخر عمر به مصر کوچ کرد و صاحب جايگاه والايي در مذهب شافعي شد.

آثار:

الخصوص و العموم، حساب الدور، الفصول في معرفة الاصول، الوصايا، الشروط و الوثاق و شرح مختصر المَزني

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 14؛ طبقات الفقها، 4 / 5.

[109] احمد بن ابي احمد الطبري

نام: احمد

نام پدر: ابي احمد

کنيه و لقب: ابوالعباس معروف به ابن القاص

اسم اشهر: طبري

سال و محل تولد: [ن.م] طبرستان

سال و محل وفات: 355 ه‍، طرسوس

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: ابي عباس بن سُريج، ابوعلي زُجاجي و يوسف بن يعقوب القاضي

مناصب: قضاوت

سرگذشتنامه:

ابتدا در طبرستان اقامت داشت و پس از فراگيري دانش به طرسوس رفت و به مقام قضاوت آنجا منصوب شد.

آثار:

المفتاح، ادب القاضي، المواقيت و التلخيص

منابع اصلي:

طبقات الفقها، 4 / 25-26؛ دهخدا، 10 / 15353؛ معجم المؤلفين 5 / 58.

[110] عبدالعزيز بن عبدالله بن محمد بن عبدالعزيز

نام: عبدالعزيز

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوالقاسم

اسم اشهر: دارکي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 375 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: ابواسحاق مروزي و حسن بن محمد دارکي

سرگذشتنامه:

او در 353 ه‍ به نيشابور رفته و در آنجا فقه را از ابواسحاق مروزي و ديگر اجله، و حديث را نيز از جد مادري خود حسن بن محمد دارکي فراگرفته، سپس به بغداد رفته و بناي تدريس گذاشته و مرجع استفاده ي جمعي و فردي شيوخ بغداد و نواحي آن گرديده، بلکه شيخ ابوحامد اسفرايني گويد که فقيه تر از دارکي کسي را نديده ام و بيشتر اوقات به استناد حديث نبوي برخلاف هر دو مذهب شافعي و حنفي فتوي داده و در پاسخ اعتراض همان حديث استنادي خود را نقل کرده و مي گفت واي بر حال شما که حديث شريف نبوي مقدم تر از فتواي امامين ابوحنيفه و شافعي است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 7.

[111] قدوري، احمد بن محمد بن احمد بن جعفر

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالحسين

اسم اشهر: قدوري

سال و محل تولد: [ن.م] بغداد

سال و محل وفات: 428 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

شاگردان: خطيب بغدادي

سرگذشتنامه:

او از اکابر علماي حنفي است و در عصر خود رئيس ايشان بوده و ابوحامد اسفرايني رئيس فقهاي شافعيه او را تعظيم و تکريم کرده و بسيار ستوده و معارضاتي با وي داشته است. قدوري از مشايخ روايت خطيب بغدادي بوده است.

آثار:

التجريد يا تجريد القدوري، التقريب در فقه، شرح مختصر الکرخي، المسائل الخلاف بين الحنفيين.

آثار چاپي: المختصر يا مختصر القدوري در فقه حنفي.

آثار خطي: المختصر در فقه حنفي، دو نسخه ي خطي آن در کتابچه ي مدرسه ي شهيد مطهري ( سپهسالار ) تهران موجود است.

اضافات:

قدوري به ضم اول و ثاني منسوب به قدور جمع قِدر به معني ديگ است که او با يکي از پدرا او صنعت ديگ سازي يا ديگ فروشي داشته يا منسوب به دهي است از دهات بغداد به نام قدوره.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 282.

[112] محمد بن الحسين ابوعمر البسطامي

نام: محمد

نام پدر: حسين

کنيه و لقب: ابوعمر، بسطامي

اسم اشهر: [ن.م]

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 407 ق، نيشابور

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

مناصب و مقام ها: قاضي نيشابور

سرگذشتنامه:

او در زمان حيات اسفرايني به بغداد وارد شد. او پيشواي دقيقي بود و ابوحامد اسفرايني او را بزرگ داشت و تکريم کرد.

منابع و مآخذ:

خطيب بغدادي، 2 / 247.

[113] ابن سِوار، ابوطاهر احمد بن علي بن عبيدالله بغدادي

نام: احمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوطاهر [ن.م]

اسم اشهر: ابن سوار

سال و محل تولد: 412 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 496 ق، بغداد

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: قرائت، ادب و حديث

استادان: ابن سوار قرائت را نزد مشايخي چون ابوالفتح عبدالواحد بن شيطا، علي بن محمد بن فارس خياط، احمد بن مسرور بن عبدالوهاب، حسن بن ابوالفضل شرمقاني و حسن بن علي بن عبدالله عطار فراگرفت.

شاگردان: ابومحمد سبط خياط، ابوالکرم شهرزوري، ابوطاهر سلفي و ابوعلي بن سکره ي صدفي از او قرائت آموخته اند.

سرگذشتنامه:

ابن سوار در حدود چهل سال به فراگيري و آموختن حديث و قرائت پرداخت و ظاهراً در اواخر عمر نابينا شد و در بغداد درگذشت.

آثار:

تنها اثر به جاي مانده ي او کتاب المستنير في القرائات العشر است. ابن سوار ظاهراً آثار ديگري نيز در علوم قرآني تأليف کرده که از آن ميان به کتاب او در مفردات قاريان دهگانه مي توان اشاره کرد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 372-3 / 721.

[114] ابن فَحّام، ابو محمد حسن بن محمد بن يحيي بن داوود

نام: حسن

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابومحمد [ن.م]

اسم اشهر: ابن فحّام

سال و محل تولد: نيمه ي اول سده ي 4 ق، سامرا

سال و محل وفات: 408 ق، سامرا

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: قرائت و حديث

استادان: اسماعيل بن محمد صفار، مشايخ بغداد، ابوبکر محمد بن حسن نقاش، ابوبکر بن مقسم و بکارين احمد در قرائت و عمويش عمر بن يحيي، محمد بن احمد بن عبيدالله منصوري و محمد بن فرخان دوري در حديث

شاگردان: نصر بن عبدالعزيز فارسي، علي بن محمد بن فارس خياط و ابوعلي غلام هراس در قرائت، ابوجعفر طوسي، احمد بن علي نجاشي و ابوسعد سمّان رازي

سرگذشتنامه:

ابن فحّام اهل سامرا بود و عمرش را در همانجا به پايان رسانيد. وي عامل مهم انتقال قرائت و حديث مشايخ سامرا به آيندگان بود. ابن فحام گذشته از بهره گيري از مشايخ سامرا، از اوان جواني به بغداد نيز مي آمده و از مشايخ آنجا استفاده مي کرده است. ابن فحّام در علم قرائت به عنوان يکي از حلقه هاي اتصال در پاره اي از سلسله هاي اسناد به شمار مي آيد.

آثار:

انکار غسل الرجلين و الآيات المنزلة في اهل البيت به ابن فحام نسبت داده شده.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 380-4 / 381.

[115] ابن مِقْسَم، ابوبکر محمد بن حسن بن يعقوب عطار

نام: محمد

نام پدر: حسن

کنيه و لقب: ابوبکر، عطار

اسم اشهر: ابن مقسم

سال و محل تولد: 265 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 354 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: قرائت، تفسير، حديث و ادب

استادان: ثعلب، قرائت از عباس بن فضل رازي و جمعي ديگر

شاگردان: ابوبکر بن مهران، ابوالحسن بن رزقويه، علي بن احمد رزاز، ابوعلي بن شاذان و گروه بسيار ديگري، در ادب، قرائت و حديث از او استفاده کرده اند.

سرگذشتنامه:

ابن مقسم، مقري، مفسر، محدث و نحوي بغدادي بوده است. خطيب بغدادي او را ثقه و يکي از آگاه ترين مردم به مکتب نحو کوفي و داناترين ايشان به قرائات معرفي کرده و کتاب الانوار او را در تفسير مورد تمجيد قرار داده و او را شيخ القُرّاء خوانده است. وي بيش از همه به علوم قرآن اشتغال داشت.

آثار:

احتجاج القراءات، اختياره في القراءات، الانتصار لقُرّاء الامصار، السبعة الاوسط، السبعة بعللها الکبير، اللطائف في جمل هجاء المصاحف، المدخل الي علم الشعر، المذکر و المؤنث، المقصور و الممدود.

آثار چاپي:

کتابي در نحو و رديه اي بر معتزله.

آثار خطي:

الانوار في تفسير القرآن و جزء فيه من حديث ابن مقسم عن شيوخه.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 372؛ دهخدا، 1 / 395.

[116] ابن منادي، ابوالحسين احمد بن جعفر بن محمد

نام: احمد

نام پدر: جعفر

کنيه و لقب: ابوالحسين

اسم اشهر: ابن منادي

سال و محل تولد: 256 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 336 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: حنبلي

رشته ي علمي و تخصص: قرائت و فقه

استادان: حسن بن عباس رازي، سليمان به يحيي ضبّي، ادريس بن عبدالکريم و فضل بن مخلد دقّاق در علم قرائت

شاگردان: ابوالحسن علي بن عمر دارقطني، عبيدالله بن ابراهيم عمري و جمعي ديگر

آثار:

به گفته ي ابن نديم او بيش از 120 اثر در علوم مختلف داشته که بيشترين آنها مربوط به علوم قرآني بوده است

آثار خطي:

متشابه القرآن تنها اثر خطي شناخته شده از اوست، الملاحم.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 693.

[117] ابوبکر نقاش، محمد بن حسن

نام: محمد

نام پدر: حسن

کنيه و لقب: ابوبکر [ن.م]

اسم اشهر: ابوبکر نقاش

سال و محل تولد: 266 ق، موصل

سال و محل وفات: 351 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: قرائت و حديث

شاگردان: دارالقطني

سرگذشتنامه:

او در طلب استماع قرآن سفر بسيار کرد و از مغرب تا ماوراءالنهر را درنورديد و سرانجام در بغداد ساکن شد و در محله ي دارالقطن به تعليم پرداخت. وي در قرائت قرآن نزد همگان حجت بود، ولي در نقل حديث، محدثان اهل سنت و حتي شاگرد صميمي وي، دارالقطني، او را بي احتياط شمرده اند و به سختي از وي انتقاد کرده اند. تعدادي از احاديثي که خرده گيران بر وي به عنوان شاهد بي تميزي وي ذکر کرده اند، آشکارا رنگ شيعي دارد. واضح است که وي تمايلات شيعي داشته است، هرچند که چگونگي تشيع وي روشن نيست.

آثار خطي:

شفاء الصدور.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 390.

[118] ابن بقال، عبدالعزيز بن اسحاق بن جعفر بن روزبهان بن الهيثم

نام: عبدالعزيز

نام پدر: اسحاق

کنيه و لقب: ابوالقاسم [ن.م]

اسم اشهر: ابن بقال

سال و محل تولد: 272 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 363 [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه ي زيدي

رشته ي علمي و تخصص: کلام

استادان: محمد بن سهل بن عطار، علي بن عباس مقانعي کوفي، احمد بن عبداله بن عمار، محمد بن محمد باغندي و حسن بن علي ادمي.

شاگردان: ابوالقاسم بن ثلاج و محمد بن ابي الفوارس.

سرگذشتنامه:

برادر او شاعر مشهوري است. او را يکي از متکلمان شيعه مي دانند و خطيب بغدادي از قول ابوالفوارس نقل مي کند که او داراي مذهب بدي است!

آثار:

او داراي کتاب هايي بر مذهب زيدي است که در آن حديث فراواني جمع شده است.

منابع و مآخذ:

خطيب بغدادي، 10 / 458.

[119] ابن عبدک، ابواحمد محمد بن علي بن عبدک جرجاني

نام: محمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابواحمد [ابن عبدک]

اسم اشهر: ابن عبدک

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: بعد از 360 ق، جرجان

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: کلام و حديث

استادان: ابوهاشم جُبائي، ابوالقاسم بلخي، محمد بن يزداد جرجاني، عمران بن موسي بن مجاشع جرجاني، ابوجعفر محمد بن جعفر، محمد بن داوود اصفهاني موسوي، اسحاق بن عباس بن موسي بن جعفر (عليهم السلام)، علي بن يحيي آملي، محمد بن موسي رصاصي، ابوسعيد عبدالرحمن بن سليمان نقاش عبدان جواليقي و جعفر بن علي جابري.

سرگذشتنامه:

ابن عبدک در جرجان وطن داشته و در همانجا نيز وفات کرده است. مدتي نيز در نيشابور مقيم بوده و در عسکر مُکْرَم از ابوهاشم جُبائي بهره برده است و در مسير بازگشت به اصفهان رفته سپس در بلخ نزد ابوالقاسم بلخي حاضر شده است. رجال شناسان وي را بزرگ و رهبر شيعيان در جرجان دانسته و از او با تعبير « امام اهل التشيع في عصره » ياد کرده اند.

آثار:

چندين کتاب به وي نسبت داده شده که امروزه اثري از آنها در دست نيست. تفسير القرآن، رديه اي بر باطنيه، الکلام علي الفرقة المثبتة لرؤية الله تعالي و مطالع الهداية.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 199-198.

[120] ابوبکر محمد بن الطيب بن محمد بن جعفر بن قاسم بصري بغدادي

نام: محمد

نام پدر: الطيب

کنيه و لقب: ابوبکر

اسم اشهر: باقِلاني، ابن الباقلاني

سال و محل تولد: [ن.م] بصره

سال و محل وفات: 403 ق، بغداد

مذهب و شريعت: اشعري مذهب

رشته ي علمي و تخصص: کلام، فقه، حديث و تفسير

استادان: ابوعبدالله محمد بن احمد بن مجاهد طائي و ابوالجسن باهلي بصري

مناصب و مقام ها: قضاوت

سرگذشتنامه:

تاريخ تولد او معلوم نيست. در بصره به دنيا آمد و در آن شهر بزرگ شد و از علماي بزرگ و محدثان و فقهاي آنجا که در آن زمان از مراکز مهم فرهنگي و علمي عالم اسلام بود، علم کلام و فقه و حديث و تفسير را فراگرفت. باقلاني از اوان جواني به قدرت در علم کلام و مناظره با مخالفان در مسائل ديني اشتهار يافت، بطوري که عضدالدوله ي ديلمي که در آن هنگام والي فارس بود و در شيراز اقامت داشت، او را از بصره به شيراز فراخواند. باقلاني اشعري مذهب که عقايدش کاملاً مخالف عضدالدوله ي شيعي بود، توانست با فصاحت کلام و نيروي استدلال و احتجاج در عضدالدوله نفوذ کند تا آنجا که به دستور او معلم فرزندش شد. عضدالدوله که داراي وسعت نظر و بلند پروازي بود، ظاهراً نمي خواست دربار او در شيراز منحصر به علماي معتزله شود و در بغداد و عراق که مرکز عالم اسلام بود، به اين صفت اشتهار يابد که وي صرفاً طرفدار شيعه و معتزله است و مايل بود که بجز شيعه و معتزله از نمايندگان مذهب اشعري نيز، که در آن زمان در ميان مردم قدرت و نفوذ فراوان داشتند، کساني در دربار خود داشته باشد، از اين رو باقلاني جوان را که در محيط کلامي بصره در جدل و احتجاج مشهور شده بود، به دربار خود خواند

آثار:

التمهيد، اعجاز القرآن و الانصاف في اسباب الخلاف.

آثار خطي:

الانتصار لصحة نقل القرآن و الرد علي مَنْ نَحلهُ الفساد بزيادةٍ او نقصان، هداية المسترشدين و المقنع في معرفة اصول الدين و مناقب الائمه ي و نقص المطاعن علي سَلَف الأمة.

منابع و مآخذ:

دانشنامه ي جهان اسلام، 1 / 642؛ ريحانة الادب، 1 / 136.

[121] ابوالجَيشِ بَلْخي، مظفر بن محمد بن احمد خراساني

نام: مظفر

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالجيش

اسم اشهر: ابوالجيش بلخي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 367 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: کلام و حديث

استادان: محمد بن جرير طبري، ابوسهل نوبختي، ابن همام اسکافي، محمد بن احمد بن ابي الثلج و محمد بن جعفر علوي حسيني

شاگردان: شيخ مفيد و ابوياسر

سرگذشتنامه:

وي ظاهراً به شغل وراقي اشتغال داشته، زيرا در اسناد پاره اي از روايات به وي نسبت وراق داده شده است. علماي اماميه ابوالجيش را بعنوان متکلم مي شناختند.

آثار:

وي داراي تأليفاتي در زمينه ي امامت بوده است که از اين جمله اند: الارزاق و الآجال، الامامة، الانسان و انه غير هذه الجملة، خصال الکمال، الرد علي من جوّز علي القديم البطلان، فدک، قد فعلت فلاتلم، مجالس مع المخالفين في معان مختلفه، نقض العثمانية للجاحظ، نقض ماروي من مناقب الرجال و النکت و الاغراض.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 306؛ ابن نديم، 226.

[122] شيخ ابوبکر محمد بن احمد بن محمد بن عبدالله بن اسماعيل کاتب بغدادي

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابن ابي الثلج

اسم اشهر: کاتب بغدادي

سال و محل تولد: 325 ق [بغداد]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: کلام، تفسير،‌ فقه و حديث

استادان: در حديث: جعفر بن محمد بن جعفر حسيني

شاگردان: ابومحمد هارون بن موسي تلعکبري، شيخ ابونصر محمد بن الحسين مقري از مشايخ شيخ مفيد.

آثار:

مانزل من القرآن في اميرالمؤمنين (عليه السلام)، البشري و الزلفي في فضائل الشيعة، تاريخ الائمة (عليهم السلام)، اخبار النساء الممدوحات، اخبار فاطمة و الحسن و الحسين (عليهم السلام)، من قالَ بالتفضيل من الصحابة، السنن و الآداب علي مذاهب العامة، الفضائل و الاختيار من الاسانيد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 3 / 294.

[123] علم الهدي موسوي، علي بن ابي احمد حسين طاهر بن موسي بن محمد بن موسي بن ابراهيم بن امام موسي بن جعفر الصادق (عليه السلام)

نام: علي

نام پدر: ابي احمد

کنيه و لقب: ابوالقاسم / ابوالثمانين، ثمانيني / ذوالثمانين / ذوالمجدين / شريف / سيد مرتضي

اسم اشهر: شريف مرتضي / سيد مرتضي / علم الهدي موسوي

سال و محل تولد: 355 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 436 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه ي اثني عشري

رشته ي علمي و تخصص: کلام، حکمت، تفسير، ادب ( نحو )، لغت، فقه، حديث، رجال و شعر

استادان: شيخ مفيد، ابن نباته و شيخ حسين بن بابويه

شاگردان: شيخ طوسي، قاضي ابن البراج، ابوالصلاح حلبي، ابوالفتح کراجکي و سلارين عبدالعزيز ديلمي

مناصب و مقام ها: اميرالحاج، نقيب الاشراف و قاضي القضاة

سرگذشتنامه:

او از نسل امام موسي کاظم و مادرش نيز فاطمه دختر حسين بن احمد بن ناصرالحق بود. علم الهدي مدت سي سال امير حاج و حرمين و نقيب الاشراف و قاضي القضاة بود. علامه حلي در کتاب الخلاصه مي گويد: او رکن اماميه و معلم آنها بود و مصنفات او تا آن زمان مورد استفاده ي پيروان اماميه بوده است. وي مردي کريم النفس و با شهامت بود و ثروتي بسيار نيز داشت. چنانکه در سفر حج از بغداد تا مکه در ملک خود منزل کرد و يک قريه نيز وقف کاغذ فقها کرده بود و هشتاد يا يکصد هزار تومان از مال شخصي خود مي خواست به خليفه بدهد تا مذهب شيعه را نيز رکن پنجم مذاهب رسمي بشمار آرند، ولي به علت عدم مساعدت شيعيان به اين هدف نرسيد. پس از وفاتش، کتاب هاي او را بالغ بر سي هزار دينار قيمت کردند. لقب « علم الهدي » بدين سبب است که ابوسعيد محمد بن حسين بن عبدالصمد وزير القادر بالله عباسي بيمار شد و بيماري او به طول انجاميد، تا آنکه اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) را به خواب ديد که به او امر مي کند به نزد « علم الهدي » برود تا براي او دعايي بخواند و شفا يابد. وي پس از بهبود جريان را به خليفه مي گويد. خليفه نيز وي را به قبول اين لقب ملزم مي گرداند. اما لقب ثمانيني از آن جهت است که اکثر منسوبات او بالغ بر هشتاد بود، چنانکه هشتاد سال و هشت ماه عمر کرد و بعد از وفات، هشتاد هزار کتاب از مصنفات و محفوظات و مقروئات به جا گذاشته است و لقب ذوالمجدين بسبب مجدت علم و نسب بود يا بسبب داشتن شرافت علم ديني و رياست دنيوي با هم.

آثار:

الانصاف، البرق في علم الادب، تتبع الابيات التي تکلم عليها ابن جني في ابيات متنبي، تفسير آيه ي « قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَاحَرَّمَ رَبُّكُمْ »، تفسير آيه « وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ »، تفسير آيه ي « لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيَما طَعِمُوا »، تفسير الخطبه الشقشقية و تفسير سورة الفاتحة و قطعة من البقرة.

آثار چاپي:

احکام اهل الآخرة، الامالي، الانتصار في ما انفردت به الامامية، انقاذ البشر من الجبر و القدر، الشهاب في الشيب و الشباب، غيبت امام، مسائل ابن صريه، تفسير القصيدة ابائية الحميرية، تفضيل الانبياء علي الملائکة، تقريب الاصول، جمل العقائد يا جمل العلم و العمل، جواب السؤال عن وجه تزويج اميرالمؤمنين بنته من عمر، جواب الملاحدة في قدم العالم، حجية الاجماع، الحدود و الحقايق، دُرر الفوائد، الذخيرة و الذريعة في اصول الشريعة، الرسالة الباهرة، الشافي شرح قصيدة ذهبية حميري، الصرفة في اعجاز القرآن، الطيف و الخيال، غررالفوائد و درر القلائد، الفصول المختارة من العيون و المحاسن، ماتفردت به الامامية من المسائل الفقهية، المجالس المحکم و المتشابه، المختصر، المرموق في اوصاف البروق، مسائل الآيات، مسائل الانفرادات، المسائل التباينات، المسائل الجرجانية، المسائل الحلبية الاولي و الآخرة، مسائل الخلاف در اصول فقه، مسائل الخلاف در فقه، المسائل الديلمية، المسائل الرازية، المسائل الرسية، المسائل الصيداوية، المسائل الطرابليسة الاولي و الاخره، المسائل الطوسية، المسائل المصرية الاولي و الاخيرة، المسائل المفردات در فقه، المسائل المفردات در فنون متفرقه، المسائل الموصلية الاولي و الثانية و الثالثة، مسائل ميافارقين، المسئلة الباهرة ( رساله ي باهره )، المصباح در فقه، المقنع در غيبت، المخلص در اصول فقه، المنع من تفضيل الملائکة علي الانبياء، الناصريات، النقض علي ابن جني في الحکاية و المحکي.

آثار خطي:

ديوان و تفسير القصيدة ابن ئية.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 116؛ لغت نامه ي دهخدا، ص 16059.

[124] عبدالقاهر بن طاهر بغدادي

نام: عبدالقاهر

نام پدر: طاهر

کنيه و لقب: ابومنصور [ن.م]

اسم اشهر: بغدادي

سال و محل تولد: [340 ق، بغداد]

سال و محل وفات: 429، اسفراين

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: کلام، فقه، رياضي، حديث و ادب

استادان: ابواسحاق ابراهيم بن محمد اسفرايني

شاگردان: ناصر مروزي و ابوالقاسم قُشيري

سرگذشتنامه:

از محل و سال ولادت او اطلاعي در دست نيست. بطوري که از نسبتش برمي آيد، احتمالاً در بغداد و در حدود سال 340 ق زاده شده و به همراه پدرش طاهر بن محمد به نيشابور رفته و در آنجا سکني گزيده است. بغدادي از قبيله ي تميم بود و بدين سبب او را تميمي نيز خوانده اند. علاقه ي فراوان وي به يادگيري علوم و فنون مختلف به حدي بود که توانست در چندين علم از جمله فقه، کلام، حساب، ادبيات و حديث تبحر يابد و به تدريس بپردازد. بنابر گزارش صريفيني ( ص 545-546 ) ابومنصور در 429 بناچار نيشابور را به قصد اسفراين ترک کرد و در همان سال در آنجا از دنيا رفت و در کنار استادش ابواسحاق به خاک سپرده شد.

آثار:

فضائح الکرامية،‌ الفرق بين الفرق، نفي خلق القرآن، الصفات، الايمان و اصوله، ابطال القول التولد، الناسخ و المنسوخ، فضائح المعتزله، بلوغ المدي عن اصول الهُدي، تأويل متشابه الاخبار و الآيات، العماد في مواريث العباد، مفتاح ابن القاص، الدوريات في الطهارات و تفضيلُ الفقير الصابِرِ علي الغَنيِّ الشاکِر.

منابع و مآخذ:

دانشنامه ي جهان اسلام، 3 / 572.

[125] ابن جِنّي، ابوالفتح عثمان بن جنّي موصلي

نام: عثمان

نام پدر: جنّي

کنيه و لقب: ابوالفتح / ابن جنّي

اسم اشهر: ابن جنّي

سال و محل تولد: 321 ق، موصل

سال و محل وفات: 392 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: لغت و ادب

استادان: ابوعلي فارسي و احمد بن محمد ابوالعباس موصلي ( اخفش دوم )

شاگردان: ابوالقاسم عمر بن ثابت ثمانيني، ابوالحسن علي بن عبيدالله سمسمي، ابواحمد عبدالسلام بصري، علي بن زيد قاشاني، ثابت بن محمد جرجاني، ابوعبدالله حسين بن احمد بن نصر، محمد بن عبدالله ابن شاهويه و...

سرگذشتنامه:

ابن جنّي در موصل زاده شد. از دوران کودکي و نوجواني او اطلاعي در دست نيست، جز اينکه در آغاز جواني در جامع موصل فقط به تدريس مشغول، به صرف و نحو و لغت و ادب عربي عالم بوده است.

آثار چاپي:

الالفاظ المهموزة، تفسير در جزوة ابي نواس، تفسير تصريف مازني يا المنصف، التمام في تفسير، الخاطريات، الخصائص، سرالصناعة، شرح مستغلق ابيات الحماسة و اشتقاق اسماء شعرائها، علل التثنية، الفتح الوهبي علي مشکلات المتنبي، الفسر يا تفسير ديوان المتنبي الکبير، اللمع في العربية و المحتسب في شرح الشواذ.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 252.

[126] ابن فارس، ابوالحسين احمد بن فارس بن زکريا بن حبيب

نام: احمد

نام پدر: فارس

کنيه و لقب: ابوالحسين [ن.م]

اسم اشهر: ابن فارس

سال و محل تولد: [ن.م] کرسف از توابع قزوين

سال و محل وفات: 395 ق، ري

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: لغت، شعر و ادب

استادان: از معروف ترين استادان وي مي توان از: پدرش زکريا بن قاموس، ابوالفضل محمدبن عميد، علي بن ابراهيم بن سلمه قطان، ابوالقاسم سليمان بن احمد بن ايوب طبراني، ابوسعيد سيرافي نام برد.

شاگردان: بديع الزمان همداني پايه گذار فن مقامه نويسي، صاحب بن عباد، ابوالفتح بن عميد، ابوطالب مجدالدوله و...

سرگذشتنامه:

درباره ي سال تولد او اطلاعي در دست نيست و علت آن بي گمان روستازادگي و گمنامي او در آغاز زندگي بوده است. وي در قزوين نزد پدرش زکريا که فقيهي شافعي مذهب و دانشمندي اهل لغت و ادب بود، دانش آموخت. وي تشنه ي آموختن بود و در اين راه از هيچ کوششي فروگذار نکرد. در قزوين، همدان، زنجان، ميانه، اصفهان و بغداد به تحصيل پرداخت. ابن فارس به زودي در فقه، حديث، نحو، لغت، شعر و ادب دانش کافي به دست آورد و شهرتش عالمگير شد. وي که فقيه زبردستي بود، به شيوه ي اهل حديث، مجلس املا داشت. وي به امور دنيا سخت بي اعتنا بود و به همين سبب همواره از خوارمايگي هم روزگارانش شکوه داشت و چندان بخشنده بود که گاه حتي جامه و فرش خانه ي خويش را به نيازمندان مي بخشيد. ابن فارس در ري درگذشت.

آثار چاپي:

ابيات الاستشهاد، الاتباع و المزاوجة، اوجز السيرلخير البشر، تمام فصيح الکلام، کتاب ثلاثة، الحورالعين، الخضارة، ذم الخطاء في الشعر، الصاحبي في فقه اللغة و سنن العرب و کلامها، کتاب فتيا فقيه العرب، الفرق بين الانسان و غيره من الحيوان في اشياء من الخلق و الخُلق، اللامات، متخير الالفاظ، المجمل في اللغة، المذکر و المؤنث، مقالة في اسماء اعضاء الانسان يا خلق، مقالة کلا و ما جاء منها في کتاب الله، مقاييس اللغة يا معجم مقاييس اللغة و النيروز

آثار خطي:

اخلاق النبي (صلي الله عليه و آله و سلم)، الانواء، تفسير اسماء النبي (صلي الله عليه و آله و سلم)، حلية الفقهاء،‌ رسالة في فرائض العرب، رسالة في المعاريض، شرح ديوان الحماسه ي ابوتمام،‌ فوائد الفاظ القرآن،‌قصص النهار و سمرالليل و اليشکريات.

آثار يافت نشده:

از جمله کتاب هايي که به وي نسبت داده شده، ولي يافت نگرديده عبارتند از: اشتقاق اسماء البلدان، اصول الفقه، الاضداد، الافراد،‌ الامالي، الامثلة الاسجاع، الانتصار لثعلب، التاج، الثياب و الحلي، جامع التأويل في تفسير القرآن و تعدادي کتب ديگر

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 372-368؛ عطار، مقدمه ي صحاح، 71.

[127] اسدي طوسي، علي بن احمد

نام: علي

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابونصر يا ابومنصور، اسدي

اسم اشهر: اسدي طوسي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 465 ق

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: لغت و شعر

سرگذشتنامه:

نسبت او به پادشاهان عجم مي رسد، از فحول شعراي خراسان و اکابر بلغاي آن سامان و در عمر خود مقتداي پارسي گويان بود. او به جانب عراق و آذربايجان سفر کرده و در عراق آل بويه و آل زيار را مدح گفته است. سپس در آذربايجان به ملازمت شاه ابودلف حکمران اران رسيده و گرشاسب نامه را که گروهي به شاهنامه ي فردوسي ترجيحش مي دهند، به نام وي به نظم درآورد. وي با حکيم قطران تبريزي معاصر بوده است. از الطاف اشعار اسدي طوسي قصائدي است که در صنعت مناظره گفته و داراي مضامين متين، علمي و حکيمانه مي باشد.

آثار:

لغت فرس اسدي، گرشاسب نامه.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 66.

[128] قالي، اسمعيل بن قاسم بن عبدون

نام: اسمعيل

نام پدر: قاسم

کنيه و لقب: ابوعلي

اسم اشهر: قالي

سال و محل تولد: 303 ه‍، شارجرد

سال و محل وفات: 356 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: لغت، حديث و ادب

استادان: زجاج، اخفش صغير، ابن دريد، ابن الانباري، نفطويه و درستويه

سرگذشتنامه:

او از مولد خود منازجرد از ولايت ديار بکر به موصل رفته و احاديث بسياري از ابويعلي استماع نموده و به فاصله ي دو سال به مصاحبت تجار قاليقلا از مضافات ارمنيه از بلاد ديار بکر بغداد رفته و به همين جهت به قالي که منسوب بدان شهر را گويند، ملقب و مشتهر گرديد و در علم لغت حافظ ترين مردم بوده و در نحو نيز مذهب بصريين را ستوده و سپس در شهر قرطبه از بلاد اندلس اقامت گزيد و مشمول مراحم حکم بن عبدالرحمن ملک اندلس که بسيار علم دوست بوده گرديده است.

آثار:

الابل و نتاجها، البارع در لغت، تفسير السبع الطوال، حلي الانسان، خلق الانسان، شرح القصائد المعلقات، فعلت و افعلت، مقاتل الفرسان، المقصور و الممدود، النوادر و غير اينها.

آثار چاپي:

الامالي، که در مصر، ليدن و قاهره چاپ شد.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 278؛ عطار، مقدمه ي صحاح جوهري، 74.

 

منبع مقاله :

فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول

لینک به دیدگاه

علم کلام در عصر آل بويه

03341.jpg

 

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي

 

 

 

 

 

 

کلام در لغت به معناي سخن يا سخن با فايده اي است که به نفسه کفايت کند. کلام اسم جنس است و بر قليل و کثير واقع مي شود (1) و از نظر اصطلاحي علمي است که در آن مسائل نقلي را با دلايل عقلي ثابت کنند و متکلم، داننده ي آن علم است و علمي که از آن از ذات باريتعالي، صفات و احوال ممکنات از مبدأ و معاد موافق اسلام بحث شود. علم کلام که گاه آن را علم اصول الدين گويند (2)، علمي است که با آن با دلايل، عقايد ديني را اثبات مي کنند و شبهات را از آن مي زدايند. به عبارت ديگر، اگر درباره ي جهان، که ما نيز جزئي از آن هستيم، آزادانه بحث شود و اين قيد و شرط در ميان باشد که نتيجه بحث الزاماً با يکي از اديان مطابق درآيد، علم کلام ناميده مي شود و تفاوت آن با فلسفه در همين جاست (3).

پيدا شدن علم کلام در اسلام بحثي طولاني دارد. وقتي مسلمانان با عناصر غير عرب و ساير تمدن ها درآميختند، شبهات در دين فراوان شد و مسلمانان هوشيار، براي دفاع از حريم دين اسلام به مقابله پرداختند. مسائل کلامي که شباهت زيادي به فلسفه داشت، در مورد سه مسأله وارد بحث شد که عبارت بودند از: 1) ايمان و پايگاه مرتکب معصيت کبيره، 2) صفات و ذات خدا و 3) جبر و اختيار.

بحث عمده در مورد مرتکب گناهان کبيره از اينجا آغاز شد که اگر بهشت از آن مؤمنان و آتش از آن کافران است، پس پايگاه و منزلت مرتکب گناهان کبيره چيست؟ همين مسائل سبب شد که در مجلس درس حسن بصري ( م 110 ق ) واصل بن عطاء الغزال ( م 131 ق ) با استاد خويش مخالفت کرد و گفت که صاحب کبيره نه مؤمن است و نه کافر، بلکه فاسق است و سرآغاز گروه معتزله شد. در مورد صفات خدا نيز بحث هاي فراواني درگرفت. عده اي به ظاهر حروف به کلمات متمايل شدند و مشبهه ناميده شدند، گروه دوم اغراق کردند و در تأويل فرو رفتند و معطله خوانده شدند و آنان که در اعتدال ماندند، به صفاتيه و منزهه معروف گرديدند. بحث جبر و اختيار از مسائل بسيار مهمي است که هميشه معرکه ي جدال و اظهارنظر متکلمان بوده و هست. کم کم در سايه ي بحث ها و جدل ها بويژه در مورد جبر و اختيار سه گروه بوجود آمدند. قدريه معتقد به آزادي انسان است، جبريه که قائل به مجبور و مضطر بودن انسان است و صفاتيه که براساس نص قرآن صفاتي را براي خدا قائل شدند (4). در وجه تسميه ي علم کلام اقوالي است از اين قرار:

1) کلام، صيغه اي عربي است براي ناميدن علمي يوناني، که منطق و کلام را يکي مي دانستند. 2) کلام، از آن جهت کلام است که در خصوص مباحثي است که گذشتگان در مورد آن سخن نگفته اند. 3) کلام، از آن جهت کلام است که درباره ي کلام الله سخن گفته است. 4) کلام، علمي است که موجب قدرت متکلم در بحث از مباحث شرعي مي شود. 5) کلام از اين جهت کلام گفته شد که متکلمان در آغاز سخن خويش مي گفته اند «کلامنا اليوم في...» (5).

موضوع علم کلام را ذات باريتعالي و صفات او مي دانند که نسبت به مسائل نبوت، امامت و مسائل وابسته به آن تسري پيدا مي کند. فايده ي آن رسيدن به سعادت دنيا و آخرت و مبادي آن علوم شرعي و روش هايي منطقي است (6).

پس از ظهور علم کلام به ويژه در دوره ي عباسيان، محدثان و علماي ظاهر بشدت با آن به مخالفت پرداختند و مبارزه به حدي بود که بيم از بين رفتن آن مي رفت. خلفاي بني عباس به استثناي يکي دو تن از آن حمايت کردند. و غزالي سهم بزرگي در رونق علم کلام دارد ( دهخدا ).

ابن خلدون در مقدمه ي تاريخ خود، علم کلام را به دو روش متقدمان و متأخران تقسيم مي کند. روش متقدمان همان طريقه ي ابوبکر باقلاني است که تا عصر امام الحرمين جويني ادامه داشت که معتقد بود با قبول دليل، مدلول نيز بايد پذيرفته شود. پس از آشنايي با منطق يونان دريافتند که اصل نفي مدلول موجب نفي دليل نيست و از اين زمان شيوه ي متأخران پديد آمد که پيشواي آن امام محمد غزالي است که در کتابهاي احياء علوم الدين و الاقتصاد في الاعتقاد مندرج است. شهرستاني، امام فخر رازي، قاضي عضدالدين ايجي، مير سيد شريف جرجاني و خواجه نصيرالدين طوسي همه بر اين جمله اند ( دايرة المعارف فارسي، ماده کلام ).

از متکلمان بزرگ معتزلي، ابوحنيفه نعمان بن ثابت الکوفي ( م 150 ق ) صاحب کتاب الفقه الاکبر در کلام، ابوحذيفه واصل بن عطا ( 80 - 131 ق )، ابوهذيل علاف ( 135-226 ق )، شيخ معتزله بصره، نظام بلخي ( م 231 ق ) از شاگردان ابوهذيل، جاحظ بصري ( 225 ق )، ابوعلي جبايي ( م 303 ق )، رئيس معتزله ي بصره، ابوعلي جبايي پسر ابوعلي که بيشتر عقايدش با پدر يکي است، صاحب بن عباد طالقاني ( م 387 ق )، زمخشري ( م 538 ق )، ابن ابي الحديد معتزلي ( م 657 ق ).

اما از اشعريون بايد به ابوالحسن اشعري ( 260-334 ق ) که اولي اعتزالي بود و سپس با آنها درافتاد، باقلاني ( م 602 ق ) که صاحب کتاب فرق بين الفرق است، راغب اصفهاني ( م 502 ق ) صاحب کتاب المفردات، غزالي ( م 505 ق )، صاحب الملل و النحل و نيز فخر رازي ( م 660 ق ) (7) اشاره کرد.

[1] ابن بقال، عبدالعزيز بن اسحاق بن جعفر بن روزبهان بن الهيثم

نام: عبدالعزيز

نام پدر: اسحاق

کنيه و لقب: ابوالقاسم [ن.م]

اسم اشهر: ابن بقال

سال و محل تولد: 272 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 363 [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه ي زيدي

رشته ي علمي و تخصص: کلام

استادان: محمد بن سهل بن عطار، علي بن عباس مقانعي کوفي، احمد بن عبداله بن عمار، محمد بن محمد باغندي و حسن بن علي ادمي.

شاگردان: ابوالقاسم بن ثلاج و محمد بن ابي الفوارس.

سرگذشتنامه:

برادر او شاعر مشهوري است. او را يکي از متکلمان شيعه مي دانند و خطيب بغدادي از قول ابوالفوارس نقل مي کند که او داراي مذهب بدي است!

آثار:

او داراي کتاب هايي بر مذهب زيدي است که در آن حديث فراواني جمع شده است.

منابع و مآخذ:

خطيب بغدادي، 10 / 458.

[2] ابن بَطه ي عُکْبَري، ابوعبدالله عبيدالله بن محمد

نام: عبيدالله

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوعبدالله، عُکْبَري

اسم اشهر: ابن بَطّه

سال و محل تولد: 304 ق عکبرا ( شهر کوچکي در حومه ي بغداد )

سال و محل وفات: 387 ق [عکبرا]

مذهب و شريعت: حنبلي

رشته ي علمي و تخصص: کلام، فقه و حديث

استادان: ابوبکر نجّاد و ابوبکر عبدالعزيز معروف به غلام خلال

شاگردان: ابوعبداله بن حامد حافظ ابونعيم اصفهاني، ابوالفتح بن ابي الفوارس و ابوعلي حسن بن شهاب عکبري.

اوضاع و شرايط سياسي و اجتماعي زمان: در سده ي 4 ق بر اثر بروز برخي وقايع تاريخي مانند تأسيس خلافت فاطمي در مصر و فعال شدن داعيان اسماعيلي قدرت مذهب شيعه رو به فزوني نهاد و رقيب عمده ي مذهب حنبلي شد.

سرگذشتنامه:

نسبت وي به عقبة بن فرقد صحابي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي رسد. او در عکبرا به دنيا آمد و در کودکي براي کسب علم راهي بغداد شد. ظاهراً وي پس از تحصيل در بغداد به بصره، شام، مکه و اردبيل رفته و در حدود 345 ق به بغداد مراجعت کرده است، اما در آن شهر چندان اقامت نکرد و حدود 40 سال آخر زندگي خود را در زادگاهش عکبرا گذراند.

آثار چاپي:

الشرح والا بانة علي اصول السنة و الديانة يا در واقع همان ابانه ي کوچک، جزء في الکلام علي مسألة الخلع يا الخلع و ابطال الحيلة.

آثار خطي:

الابانه.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف برزگ اسلامي، 3 / 127-126؛ خطيب بغدادي، 10 / 372.

[3] ابن جرير طبري شيعي، ابوجعفر بن جرير بن رستم بن جرير طبري آملي

نام: محمد

نام پدر: جرير

کنيه و لقب: ابوجعفر [ابن جرير]

اسم اشهر: ابن جرير طبري شيعي

سال و محل تولد: 350 ق [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه ي اماميه

رشته ي علمي و تخصص: کلام و حديث

سرگذشتنامه:

در بعضي منابع نام و شرح حال او با نام محمد بن جرير طبري سني صاحب تاريخ و تفسير معروف اشتباه شده است. ابن جرير در گردآوري احاديث و اخبار خاندان عصمت (عليهم السلام) رنج ها متحمل شده و کتاب ها در اين زمينه تأليف کرده است.

آثار:

الايضاح در امامت، دلائل الامامة الواضحة، الرواة عن اهل البيت عليهم السلام، المسترشد در امامت، مناقب فاطمة و ولدها و نورالمعجزات در مناقب ائمه ي اثني عشر (عليهم السلام) که مختصر کتاب دلائل الامامة است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 312.

[4] ابن عبدک، ابواحمد محمد بن علي بن عبدک جرجاني

نام: محمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابواحمد [ابن عبدک]

اسم اشهر: ابن عبدک

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: بعد از 360 ق، جرجان

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: کلام و حديث

استادان: ابوهاشم جُبائي، ابوالقاسم بلخي، محمد بن يزداد جرجاني، عمران بن موسي بن مجاشع جرجاني، ابوجعفر محمد بن جعفر، محمد بن داوود اصفهاني موسوي، اسحاق بن عباس بن موسي بن جعفر (عليهم السلام)، علي بن يحيي آملي، محمد بن موسي رصاصي، ابوسعيد عبدالرحمن بن سليمان نقاش عبدان جواليقي و جعفر بن علي جابري.

سرگذشتنامه:

ابن عبدک در جرجان وطن داشته و در همانجا نيز وفات کرده است. مدتي نيز در نيشابور مقيم بوده و در عسکر مُکْرَم از ابوهاشم جُبائي بهره برده است و در مسير بازگشت به اصفهان رفته سپس در بلخ نزد ابوالقاسم بلخي حاضر شده است. رجال شناسان وي را بزرگ و رهبر شيعيان در جرجان دانسته و از او با تعبير « امام اهل التشيع في عصره » ياد کرده اند.

آثار:

چندين کتاب به وي نسبت داده شده که امروزه اثري از آنها در دست نيست. تفسير القرآن، رديه اي بر باطنيه، الکلام علي الفرقة المثبتة لرؤية الله تعالي و مطالع الهداية.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 199-198.

[5] ابن عبدک، ابوجعفر محمد بن علي بن عبدک

نام: محمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوجعفر [ن.م]

اسم اشهر: ابن عبدک

سال و محل تولد: 347 ق، جرجان

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: کلام

سرگذشتنامه:

او در کلام مخصوصاً مبحث امامت مرجع افاضل و علما بوده است. گويند قائل به نظريه ي وعيديه است، يعني کساني که گويند خداوند به وعيد خود درباره ي عقاب ابدي صاحبان کبيره عمل مي کند، حال آنکه بسياري از متکلمان شيعه برآنند که خداوند مختار است که آنها را عذاب کند يا نکند.

آثار:

التفسير، الرد علي الاسماعيلية، شرح الجامع الکبير، شرح الجامع الصغير و کتاب الاقتداء بعلي (عليه السلام).

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 347.

[6] ابوعبدالله محمد بن عبدوس کوفي

نام: محمد

نام پدر: عبدوس

کنيه و لقب: ابوعبدالله

اسم اشهر: جهشياري، ابن عبدوس

سال و محل تولد: 331 ق [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: کلام و تاريخ

مناصب و مقام ها: حاجب خليفة المقتدر بالله و اميرالحاج

سرگذشتنامه:

او از علما و متکلمين و مورخين شيعه است، پدرش حاجب علي بن عيسي وزير بود. خود وي نيز اين منصب را به دست گرفت و حاجب حامد عباسي، وزير در خلافت المقتدر بالله خليفه ي عباسي شد و در 317 ق به مقام اميرالحاجي رسيد. خطيب بغدادي در تاريخ بغداد به کاخ مجلل او اشاره مي کند.

آثار:

الوزراء و الکتاب، شرح ادب الکتاب، اخبار المقتدر العباسي، اسماء العرب و العجم و الروم و ميزان الشعر و الاشتمال علي انواع العروض.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 5 / 551.

[7] ابن مَتُّويَه، ابومحمد حسن بن احمد بن متّويه

نام: حسن

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابومحمد [ابن متّويه]

اسم اشهر: ابن متّويه

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: نيمه اول سده ي 5 [ن.م]

مذهب و شريعت: معتزلي

رشته ي علمي و تخصص: کلام

سرگذشتنامه:

از زندگاني او اطلاعي در دست نيست.

آثار:

التذکرة في احکام الجواهر و الاعراض يا التذکر في لطيف الکلام، المحيط يا المجموع المحيط بالتکليف يا المجموع من المحيط بالتکليف، کتاب الکفاية يا الکفاية في علم الکلام، المحيط في اصول الدين و کتاب التحرير.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 580.

[8] ابن وصيف، ابوالحسن علي بن عبدالله بن وصيف بن عبدالله ناشي صغير بغدادي

نام: علي

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوالحسن، کاتب بغدادي و شاعر اهل بيت و ناشي صغير

اسم اشهر: ابن وصيف

سال و محل تولد: 345 ق [بغداد]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه ي اماميه

رشته ي علمي و تخصص: کلام و شعر

استادان: ابوسهل اسماعيل بن علي بن اسحاق نوبختي و ابوالعباس محمد بن يزيد معروف به مبرد و ابوالعباس عبدالله بن معتز بالله.

شاگردان: شيخ مفيد، ابوبکر محمد بن عباس خوارزمي، متيني، ابوالحسن احمد بن فارس بن زکريا قزويني رازي و شيخ صدوق.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 375.

[9] اَبواسحاق بن عَيّاش، ابراهيم

نام: ابراهيم

نام پدر: عياش [محمد]

کنيه و لقب: ابواسحاق

اسم اشهر: ابواسحاق بن عياش، ابن عياش

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: معتزلي

رشته ي علمي و تخصص: کلام

استادان: ابوهاشم جبايي، دو شاگرد نامدار قاضي عبدالجبار معتزلي، ابوعبدالله بصري، ابوعلي بن خلاد بصري

شاگردان: قاضي عبدالجبار معتزلي

سرگذشتنامه:

نام پدر او در غالب منابع « عياش » ضبط شده است، اما ابن نديم که خود معاصر ابواسحاق بوده، با تصريح به اينکه جز نامش آگاهي بيشتري درباره ي وي ندارد، نام و نسب او را « ابراهيم بن محمد بن عياش » آورده است. ابواسحاق در بصره، اهواز، تستر ( شوشتر )، عسکر و اُبُلّه مجالس درس پررونقي داشته و شاگردان بسياري را تربيت کرده است. گفته شده که جمعي از طالبان علم بغدادي پس از استفاده از مجلس درس ابوعبدالله بصري به مجلس درس او مي شتافته اند. ابواسحاق در تداوم فرهنگ و انديشه ي معتزلي تأثير بسزايي داشته است. ابواسحاق از طبقه ي دهم معتزله بشمار مي رود و به مکتب بصره تعلق دارد.

آثار:

از آثار ابواسحاق، جز برخي آراي پراکنده در آثار قاضي عبدالجبار و ديگران چيزي بر جاي نمانده است. قاضي عبدالجبار وي را صاحب کتاب هايي چون « نقض » و « اجوبة المسائل » مي داند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 166-165، ابن نديم، ص 221.

[10] ابوبکر محمد بن الطيب بن محمد بن جعفر بن قاسم بصري بغدادي

نام: محمد

نام پدر: الطيّب

کنيه و لقب: ابوبکر

اسم اشهر: باقِلاني، ابن الباقلاني

سال و محل تولد: [ن.م] بصره

سال و محل وفات: 403 ق، بغداد

مذهب و شريعت: اشعري مذهب

رشته ي علمي و تخصص: کلام، فقه، حديث و تفسير

استادان: ابوعبدالله محمد بن احمد بن مجاهد طائي و ابوالجسن باهلي بصري

مناصب و مقام ها: قضاوت

سرگذشتنامه:

تاريخ تولد او معلوم نيست. در بصره به دنيا آمد و در آن شهر بزرگ شد و از علماي بزرگ و محدثان و فقهاي آنجا که در آن زمان از مراکز مهم فرهنگي و علمي عالم اسلام بود، علم کلام و فقه و حديث و تفسير را فراگرفت. باقلاني از اوان جواني به قدرت در علم کلام و مناظره با مخالفان در مسائل ديني اشتهار يافت، بطوري که عضدالدوله ي ديلمي که در آن هنگام والي فارس بود و در شيراز اقامت داشت، او را از بصره به شيراز فراخواند. باقلاني اشعري مذهب که عقايدش کاملاً مخالف عضدالدوله ي شيعي بود، توانست با فصاحت کلام و نيروي استدلال و احتجاج در عضدالدوله نفوذ کند تا آنجا که به دستور او معلم فرزندش شد. عضدالدوله که داراي وسعت نظر و بلند پروازي بود، ظاهراً نمي خواست دربار او در شيراز منحصر به علماي معتزله شود و در بغداد و عراق که مرکز عالم اسلام بود، به اين صفت اشتهار يابد که وي صرفاً طرفدار شيعه و معتزله است و مايل بود که بجز شيعه و معتزله از نمايندگان مذهب اشعري نيز، که در آن زمان در ميان مردم قدرت و نفوذ فراوان داشتند، کساني در دربار خود داشته باشد، از اين رو باقلاني جوان را که در محيط کلامي بصره در جدل و احتجاج مشهور شده بود، به دربار خود خواند.

آثار:

التمهيد، اعجاز القرآن و الانصاف في اسباب الخلاف.

آثار خطي:

الانتصار لصحة نقل القرآن و الرد علي مَنْ نَحلهُ الفساد بزيادةٍ او نقصان، هداية المسترشدين و المقنع في معرفة اصول الدين و مناقب الائمه ي و نقص المطاعن علي سَلَف الأمّة.

منابع و مآخذ:

دانشنامه ي جهان اسلام، 1 / 642؛ ريحانة الادب، 1 / 136.

[11] ابوالحسين بصري، محمد بن علي بن طيب

نام: محمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوالحسين بصري

اسم اشهر: ابن طيب

سال و محل تولد: [ن.م] بصره

سال و محل وفات: 436 ق، بغداد

مذهب و شريعت: حنفي / معتزلي

رشته ي علمي و تخصص: کلام و فقه

استادان: قاضي عبدالجبار معتزلي و طاهر بن لُبِؤة

شاگردان: ابوعلي ابن وليد، ابوالقاسم ابن تبان، محمود بن ملاحمي و مصنف المعتمد الاکبر

سرگذشتنامه:

وي از اهالي بصره بود که در بغداد اقامت گزيد و در آنجا به فراگيري دانش پرداخت و تا پايان عمر در همين شهر به تدريس کلام مشغول بود و در همانجا درگذشت. ابوالحسين حلقه ي درس بزرگي در بغداد داشت. ابوالحسين را شيخ المعتزله خوانده و يکي از ائمه ي اعلام ايشان دانسته اند. در ستايش از وي گفته اند که فريد عصر خود، فصيح، بليغ هوشمند، با اطلاع بسيار و از اذکياي عالم بود.

آثار:

اثر مهم او المعتمد في اصول الفقه، از کتاب هاي ديگر او: تصفح الادلة در 2 جلد، غررالادلة، شرح الاصول الخمسة، کتاب هاي صلح الادلة و فصيح الادلة را نيز به او نسبت داده اند. نقض الشافي في الامامة، في الامامة يا کتاب الامامة، نقض المقنع في الغيبة، شرحي بر العهد قاضي عبدالجبار و شرح سماع طبيعي ارسطو نيز از اوست. کتاب هاي ديگري نيز در اصول دين و در « اصول دين موافق قواعد معتزله » داشته است که نشاني از آنها در دست نيست.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 370-367؛ خطيب بغدادي، 3 / 100.

[12] ابوالجَيشِ بَلْخي، مظفر بن محمد بن احمد خراساني

نام: مظفر

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالجيش

اسم اشهر: ابوالجيش بلخي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 367 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: کلام و حديث

استادان: محمد بن جرير طبري، ابوسهل نوبختي، ابن همام اسکافي، محمد بن احمد بن ابي الثلج و محمد بن جعفر علوي حسيني

شاگردان: شيخ مفيد و ابوياسر

سرگذشتنامه:

وي ظاهراً به شغل وراقي اشتغال داشته، زيرا در اسناد پاره اي از روايات به وي نسبت وراق داده شده است. علماي اماميه ابوالجيش را بعنوان متکلم مي شناختند.

آثار:

وي داراي تأليفاتي در زمينه ي امامت بوده است که از اين جمله اند: الارزاق و الآجال، الامامة، الانسان و انه غير هذه الجملة، خصال الکمال، الرد علي من جوّز علي القديم البطلان، فدک، قد فعلت فلاتلم، مجالس مع المخالفين في معان مختلفه، نقض العثمانية للجاحظ، نقض ماروي من مناقب الرجال و النکت و الاغراض.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 306؛ ابن نديم، 226.

[13] اَبورَشيد نيشابوري، سعيد بن محمد

نام: سعيد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابورشيد [ن.م]

اسم اشهر: ابورشيد نيشابوري

سال و محل تولد: پيش از 345 ق [نيشابور]

سال و محل وفات: پس از 415 ق، ري

مذهب و شريعت: معتزله ( از پيروان مکتب معتزلي بصره )

رشته ي علمي و تخصص: کلام

استادان: قاضي عبدالجبار بن احمد معتزلي، وي از ابوعمر و محمد بن احمد بن حمدان حميري استماع حديث کرد.

شاگردان: ابوسعد سمّان، ابومحمد بن متويه متکلم نامدار و ابوطالب بن ابي شجاع آملي

مناصب و مقام ها: قاضي القضاة ري

سرگذشتنامه:

بر پايه ي اطلاعاتي که ابن کرامه از شرح حال ابورشيد به دست داد، زندگي او به چهار دوره ي فرضي تقسيم مي گردد: زندگي آغازين در نيشابور، حضور در حلقه ي درس قاضي عبدالجبار، سفري به گرگان و بازگشت به نيشابور، گذران باقي عمر در ري. در 366 ق عبدالجبار احمد معتزلي به ري فراخوانده شد و بعنوان قاضي القضاة در ري منسوب شد. ابورشيد نيز روانه ي ري شد و در ري از ملازمان محفل صاحب بن عباد گرديد. وي در مجلس قاضي با تعاليم مکتب اعتزالي بصره از نزديک برخورد نمود. فخرالدوله در حکومت بويهي ري به رغم دوره اي کوتاه، معتزليان را در تنگنا قرار داد. پس از وفات وي، در حدود چهار دهه حکومت ري زير نفوذ بانوي آل بويه سيده خاتون، فضايي نسبتاً مساعد براي فعاليت پيروان مکتب اعتزال فراهم شد. از اين رو ابورشيد براي هميشه در ري مسکن گزيد و پس از درگذشت قاضي عبدالجبار ( 415 ق ) رياست معتزله بدو رسيد. وي چندي بعد در همان شهر وفات يافت.

آثار:

ابن کُرامه ي جشمي کتابي با عنوان ديوان الاصول را از تأليفات وي دانسته است.

آثار چاپي:

المسائل في الخلاف بين البصرين و البغداديين و في التوحيد

آثار خطي:

اعجاز القرآن

آثار يافت نشده:

التذکرة، التنبيه،‌ الجزء، الشهوة، مسائل الخلاف بينناوبين المشبهة و المجبرة و الخوارج و المرجئة و النقض علي اصحاب الطبائع.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 486-484.

[14] ابوعبدالله بصري، حسين بن علي بن ابراهيم بصري

نام: حسين

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوعبدالله، قشور

اسم اشهر: ابوعبدالله بصري، جُعْل

سال و محل تولد: 293 ق يا 308 ق، بصره

سال و محل وفات: 2 ذيحجه ي 369 ق يا 399 بغداد

مذهب و شريعت: معتزلي

رشته ي علمي و تخصص: کلام و فقه

استادان: ابوعلي بن خلاد بصري، ابوهاشم جبايي، ابوالقاسم ابن سهلويه، ابوجعفر سهکلام صيمري و ابوالحسن کرخي

شاگردان: شاگردان معتزلي مذهب وي عبارتند از: ابواسحاق بن عياش و قاضي عبدالجبار و شيخ مفيد؛ شاگردان زيدي ( زيديان ) عبارتند از: ابن داعي ابوعبدالله محمد بن حسن علوي ملقب به المهدي لدين الله، ابوالحسين احمد بن حسين بن هارون ملقب به المؤيد بالله و برادرش ابوطالب يحيي بن حسين بن هارون حسني ملقب به الناطق بالحق؛ از شاگردان وي اينان را نيز مي توان نام برد: ابوعبدالله محمد بن احمد بن حنيف، ابواسحاق نصيبي، ابواحمد عبدالله بن محمد بن ابي علان و ابومسلم طاهربن محمد بن عبدالله.

سرگذشتنامه:

ابوعبدالله در بصره بدنيا آمد. زندگي ابوعبدالله بجز سال هاي نخست آن در بغداد گذشت. ابوعبدالله دوران تحصيل را زاهدانه سپري کرد و با سخت کوشي بسيار بر ديگر شاگردان ابوهاشم جبايي پيشي گرفت. وي در 330 ق مجلس درس برپا داشت و تا پايان عمر به تدريس پرداخت. ابوعبدالله در بغداد درگذشت و در دروازه ي حسن بن زيد در بغداد به خاک سپرده شد. شهرت او در تمامي بلاد بخصوص در خراسان پيچيد و سياست مذهبي عصر خود بدو منتهي بوده است.

آثار:

در منابع اين آثار را به او نسبت داده اند که هيچ يک از آنها در دست نيست:

الف: کلام: الاصلح، الاقرار، الايمان،‌ تعليق بر نقض المعرفه ي ابوعلي جبايي، کتاب التفضيل، الجواب عن مسألتي الشيخ ابي محمد الرامهرمزي، جوازردالشمس، العلوم، الکلام في ان الله تعالي لم يزل موجوداً و لا شيء سواه الي ان خلق الخلق، المعرفة، نقض بر السفيانية جاحظ، نقض کتاب الرازي، نقض کتاب الموجز ابوالحسن اشعري و نقض کلام الراوندي.

ب: فقه و اصول: کتاب الاشربة و تحليل نبيذ التمر، الاصول، تصريح المتعة، جواز الصلاة بالفارسية، شرح مختصر ابي الحسن الکرخي، الناسخ و المنسوخ، نقض الفتيا، نقض کلام الرازي في انه لايجوزُ ان يفعل الله تعالي بعد ان کان غير فاعل و نقض کلام الراوندي في ان الجسم لايجوز ان يکون مخترعا لا من شيئي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 683-680؛ ريحانة الادب، 1 / 268.

[15] ابوالقاسم کوفي، علي بن احمد بن موسي

نام: علي

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: [ابوالقاسم، ن.م]

اسم اشهر: ابوالقاسم کوفي

سال و محل تولد: [ن.م]، [کوفه]

سال و محل وفات: 352 ق، کرمي

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: کلام و فقه

سرگذشتنامه:

از تاريخ ولادت و زندگي او اطلاعي در دست نيست. آنچه درباره ي تبار او آوردند، اين است که وي خود را علوي و از احفاد هارون فرزند امام موسي کاظم معرفي مي کرده است. برخي او را از نوادگان موسي مبرقع فرزند امام جواد دانسته اند، ولي بنابر آنچه عمري از استاد خود ابن طباطباي نسابه نقل مي کند، ادعاي علوي بودن او کذب است. آنچه تقريباً همه بر آن اتفاق دارند،‌ اين است که وي نخست امامي بوده، اما در اواخر عمر به غلو گراييده است. ابوالقاسم کوفي در جمادي الاول 352 ق کرمي در پنج فرسخي فساد درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.

آثار:

ابطال مذهب داود بن علي الاصبهاني، الانبياء، الاوصياء، تثبيت المعجزات، تثبيت نبوة الانبياء، تناقض احکام المذاهب الفاسدة،‌ تناقض اقاويل المعتزلة، الرد علي ارسطاطاليس، الرد علي الزيدية، فساد اقاويل الاسماعيلية، فساد قول البراهمة، الفقه علي ترتيب المزني و معرفة وجوه الحکمة.

آثار چاپي:

الاستغاثة في بدع الثلاثة.

آثار خطي:

الآداب و مکارم الاخلاق.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 176.

[16] شيخ ابوبکر محمد بن احمد بن محمد بن عبدالله بن اسماعيل کاتب بغدادي

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابن ابي الثلج

اسم اشهر: کاتب بغدادي

سال و محل تولد: 325 ق [بغداد]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: کلام، تفسير،‌ فقه و حديث

استادان: در حديث: جعفر بن محمد بن جعفر حسيني

شاگردان: ابومحمد هارون بن موسي تلعکبري، شيخ ابونصر محمد بن الحسين مقري از مشايخ شيخ مفيد.

آثار:

مانزل من القرآن في اميرالمؤمنين (عليه السلام)، البشري و الزلفي في فضائل الشيعة، تاريخ الائمة (عليهم السلام)، اخبار النساء الممدوحات، اخبار فاطمة و الحسن و الحسين (عليهم السلام)، من قالَ بالتفضيل من الصحابة، السنن و الآداب علي مذاهب العامة، الفضائل و الاختيار من الاسانيد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 3 / 294.

[17] علم الهدي موسوي، علي بن ابي احمد حسين طاهر بن موسي بن محمد بن موسي بن ابراهيم بن امام موسي بن جعفر الصادق (عليه السلام)

نام: علي

نام پدر: ابي احمد

کنيه و لقب: ابوالقاسم / ابوالثمانين، ثمانيني / ذوالثمانين / ذوالمجدين / شريف / سيد مرتضي

اسم اشهر: شريف مرتضي / سيد مرتضي / علم الهدي موسوي

سال و محل تولد: 355 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 436 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه ي اثني عشري

رشته ي علمي و تخصص: کلام، حکمت، تفسير، ادب ( نحو )، لغت، فقه، حديث، رجال و شعر

استادان: شيخ مفيد، ابن نباته و شيخ حسين بن بابويه

شاگردان: شيخ طوسي، قاضي ابن البراج، ابوالصلاح حلبي، ابوالفتح کراجکي و سلارين عبدالعزيز ديلمي

مناصب و مقام ها: اميرالحاج، نقيب الاشراف و قاضي القضاة

سرگذشتنامه:

او از نسل امام موسي کاظم و مادرش نيز فاطمه دختر حسين بن احمد بن ناصرالحق بود. علم الهدي مدت سي سال امير حاج و حرمين و نقيب الاشراف و قاضي القضاة بود. علامه حلي در کتاب الخلاصه مي گويد: او رکن اماميه و معلم آنها بود و مصنفات او تا آن زمان مورد استفاده ي پيروان اماميه بوده است. وي مردي کريم النفس و با شهامت بود و ثروتي بسيار نيز داشت. چنانکه در سفر حج از بغداد تا مکه در ملک خود منزل کرد و يک قريه نيز وقف کاغذ فقها کرده بود و هشتاد يا يکصد هزار تومان از مال شخصي خود مي خواست به خليفه بدهد تا مذهب شيعه را نيز رکن پنجم مذاهب رسمي بشمار آرند، ولي به علت عدم مساعدت شيعيان به اين هدف نرسيد. پس از وفاتش، کتاب هاي او را بالغ بر سي هزار دينار قيمت کردند. لقب « علم الهدي » بدين سبب است که ابوسعيد محمد بن حسين بن عبدالصمد وزير القادر بالله عباسي بيمار شد و بيماري او به طول انجاميد، تا آنکه اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) را به خواب ديد که به او امر مي کند به نزد « علم الهدي » برود تا براي او دعايي بخواند و شفا يابد. وي پس از بهبود جريان را به خليفه مي گويد. خليفه نيز وي را به قبول اين لقب ملزم مي گرداند. اما لقب ثمانيني از آن جهت است که اکثر منسوبات او بالغ بر هشتاد بود، چنانکه هشتاد سال و هشت ماه عمر کرد و بعد از وفات، هشتاد هزار کتاب از مصنفات و محفوظات و مقروئات به جا گذاشته است و لقب ذوالمجدين بسبب مجدت علم و نسب بود يا بسبب داشتن شرافت علم ديني و رياست دنيوي با هم.

آثار:

الانصاف، البرق في علم الادب، تتبع الابيات التي تکلم عليها ابن جني في ابيات متنبي، تفسير آيه ي « قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَاحَرَّمَ رَبُّكُمْ »، تفسير آيه « وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ »، تفسير آيه ي « لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيَما طَعِمُوا »، تفسير الخطبه الشقشقية و تفسير سورة الفاتحة و قطعة من البقرة.

آثار چاپي:

احکام اهل الآخرة، الامالي، الانتصار في ما انفردت به الامامية، انقاذ البشر من الجبر و القدر، الشهاب في الشيب و الشباب، غيبت امام، مسائل ابن صريه، تفسير القصيدة ابائية الحميرية، تفضيل الانبياء علي الملائکة، تقريب الاصول، جمل العقائد يا جمل العلم و العمل، جواب السؤال عن وجه تزويج اميرالمؤمنين بنته من عمر، جواب الملاحدة في قدم العالم، حجية الاجماع، الحدود و الحقايق، دُرر الفوائد، الذخيرة و الذريعة في اصول الشريعة، الرسالة الباهرة، الشافي شرح قصيدة ذهبية حميري، الصرفة في اعجاز القرآن، الطيف و الخيال، غررالفوائد و درر القلائد، الفصول المختارة من العيون و المحاسن، ماتفردت به الامامية من المسائل الفقهية، المجالس المحکم و المتشابه، المختصر، المرموق في اوصاف البروق، مسائل الآيات، مسائل الانفرادات، المسائل التباينات، المسائل الجرجانية، المسائل الحلبية الاولي و الآخرة، مسائل الخلاف در اصول فقه، مسائل الخلاف در فقه، المسائل الديلمية، المسائل الرازية، المسائل الرسية، المسائل الصيداوية، المسائل الطرابليسة الاولي و الاخره، المسائل الطوسية، المسائل المصرية الاولي و الاخيرة، المسائل المفردات در فقه، المسائل المفردات در فنون متفرقه، المسائل الموصلية الاولي و الثانية و الثالثة، مسائل ميافارقين، المسئلة الباهرة ( رساله ي باهره )، المصباح در فقه، المقنع در غيبت، المخلص در اصول فقه، المنع من تفضيل الملائکة علي الانبياء، الناصريات، النقض علي ابن جني في الحکاية و المحکي.

آثار خطي:

ديوان و تفسير القصيدة ابن ئية.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 116؛ لغت نامه ي دهخدا، ص 16059.

[18] عبدالجبار بن احمد بن عبدالجبار بن خليل همداني اسدآبادي

نام: عبدالجبار

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوالحسن

اسم اشهر: قاضي عبدالجبار

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 415 ه‍، ري

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: کلام و اصول فقه

استادان: سيد رضي و خطيب بغدادي

همفکران و رقيبان: شيخ مفيد و صاحب بن عباد

مناصب و مقام ها: قاضي القضاة ري

سرگذشتنامه:

او از فحول علماي عامه است. در زمان خود رئيس معتزله بوده و مصنفات بسياري در مذهب اعتزال و تمامي فنون ديگر که بالغ به چهارصد هزار ورق گويند، بدو منسوب و اقوال مختلف او در کتب فريقين خصوص در کلام و اصول فقه منقول است. او از اساتيد سيد رضي و با يک واسطه از مشايخ روايت خطيب بغدادي مي باشد او مناظره ي با شيخ مفيد در موضوع حديث غدير و اصحاب جمل داشته است و مراتب علم و فضل و کمال او مورد تصديق و اذعان صاحب بن عباد بود. او به امر آن وزير از بغداد به ري آمده و به وظايف تدريس قيام نمود. در تمامي بلاد ري قاضي القضاة بوده و در مجلس وزير با ابواسحق اسفرايني اشعري ابراهيم بن محمد ملاقات و موافق مذهب معتزله سخن گفت.

آثار:

علم الکيميا و العمد في اصول الفقه.

آثار چاپي:

تنزية القرآن عن المطاعن.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 270؛ دهخدا، 11 / 17362

[19] عبدالقاهر بن طاهر بغدادي

نام: عبدالقاهر

نام پدر: طاهر

کنيه و لقب: ابومنصور [ن.م]

اسم اشهر: بغدادي

سال و محل تولد: [340 ق، بغداد]

سال و محل وفات: 429، اسفراين

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: کلام، فقه، رياضي، حديث و ادب

استادان: ابواسحاق ابراهيم بن محمد اسفرايني

شاگردان: ناصر مروزي و ابوالقاسم قُشيري

سرگذشتنامه:

از محل و سال ولادت او اطلاعي در دست نيست. بطوري که از نسبتش برمي آيد، احتمالاً در بغداد و در حدود سال 340 ق زاده شده و به همراه پدرش طاهر بن محمد به نيشابور رفته و در آنجا سکني گزيده است. بغدادي از قبيله ي تميم بود و بدين سبب او را تميمي نيز خوانده اند. علاقه ي فراوان وي به يادگيري علوم و فنون مختلف به حدي بود که توانست در چندين علم از جمله فقه، کلام، حساب، ادبيات و حديث تبحر يابد و به تدريس بپردازد. بنابر گزارش صريفيني ( ص 545-546 ) ابومنصور در 429 بناچار نيشابور را به قصد اسفراين ترک کرد و در همان سال در آنجا از دنيا رفت و در کنار استادش ابواسحاق به خاک سپرده شد.

آثار:

فضائح الکرامية،‌ الفرق بين الفرق، نفي خلق القرآن، الصفات، الايمان و اصوله، ابطال القول التولد، الناسخ و المنسوخ، فضائح المعتزله، بلوغ المدي عن اصول الهُدي، تأويل متشابه الاخبار و الآيات، العماد في مواريث العباد، مفتاح ابن القاص، الدوريات في الطهارات و تفضيلُ الفقير الصابِرِ علي الغَنيِّ الشاکِر.

منابع و مآخذ:

دانشنامه ي جهان اسلام، 3 / 572.

[20] ابوالحسن جرجاني، علي بن عبدالعزيزبن حسن بن علي بن اسماعيل

نام: علي

نام پدر: عبدالعزيز

کنيه و لقب: ابوالحسن جرجاني

اسم اشهر: [ن.م]

سال و محل تولد: [ن.م] 322 ق

سال و محل وفات: 366 ق، جرجان

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: ادب، فقه و کلام

شاگردان: شيخ عبدالقاهر جرجاني و ابوحيان توحيدي

مناصب و مقام ها: منصب قضاي جرجان و سپس قاضي القضاة ري

سرگذشتنامه:

جرجاني از کودکي به کسب علم و ادب و مسافرت و بهره گيري از مشايخ وقت و علماي عصر خود پرداخت و به شهرهاي عراق و شام و ديگر کشورها مسافرت کرد تا اينکه به صاحب بن عباد پيوست و در زمره ي بزرگان خواص او درآمد. به گفته ي ابن کرامه ي جشمي و ابن مرتضي وي جامع بين فقه شافعي و کلام معتزلي بود.

آثار چاپي:

الرسالة بين المتنبي و خصومه و ديوان شعر.

از آثار منسوب به اوست:

تفسير القرآن، تهذيب التاريخ، مجموعه ي رسائل و الوکالة مشتمل بر 4000 مسئله.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 334.

[21] ابوالحسن مغربي، محمد بن احمد بن افريقي

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوالحسن،‌ متيّم

اسم اشهر: متيم، ابوالحسن مغربي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: حدود 400 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر، طب و نجوم

سرگذشتنامه:

از نسبت افريقي و مغربي وي مي توان گمان برد که از نواحي مغرب برخاسته است. وي از طريق سرودن شعر روزگار مي گذرانده و ظاهراً از همين رو پيوسته به دنبال امري سخاوتمند، شرق و غرب جهان اسلام را در مي نورديده است. در حلب به خدمت سيف الدوله ي حمداني شتافت و همانجا با متنبي ديدار کرد. پس از مدتي به دستگاه صاحب بن عباد پيوست و مقيم اصفهان شد. نام وي در مصر، عراق، جبل، ماوراءالنهر، چاچ و بخارا مشهور است. ابوالحسن شاعري بديهه سرا بود و ياقوت او را از بزرگان شعر و ادب دانسته است.

آثار:

علاوه بر ديوان شعر، آثار ديگر وي که امروز جز نامي از آنها برجاي نمانده اينهاست: الانتصار، المنبي عن فضائل المتنبي، بقية الانتصار المکثر للاختصار، تحفة الکتاب در رسائل، تذکرة النديم يا مذاکرة النديم، الرسالة الممتعة و البنيه المبني عن رذائل المتنبي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 363-5 / 364.

[22] ابوعلي ضرير نيشابوري، حسين بن مظفر

نام: حسين

نام پدر: مظفر

کنيه و لقب: ابوعلي، ضرير

اسم اشهر: ابوعلي ضرير نيشابوري

سال و محل تولد: [ن.م] خوارزم

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر و لغت

شاگردان: علي بن عرّاق صناري خوارزمي

سرگذشتنامه:

اديب، شاعر و لغوي سده ي 5 هجري قمري بوده است، ولي از سرگذشت او چندان اطلاع مدوني در دست نيست.

آثار:

تهذيب اصلاح المنطق ابن سکيت، تهذيب ديوان الادب، ديوان رسائل، ذيل تتمة اليتيمة، زيادات اخبار خوارزم و محاسن من اسمه الحسن.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 45.

[23] ابوالحسن احمد بن علي بغدادي سوراني

نام: احمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوالحسن

اسم اشهر: بغدادي سوراني

سال و محل تولد: حدود 395 ق، سوراء از سرزمين بابل

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث

شاگردان: ابن جرير طبري

سرگذشتنامه:

در سوراء يکي از مراکز شيعه در عراق، از سرزمين بابل متولد گشت. سپس به بغداد رفت. او از مشايخ ابن جرير طبري برادر ابوجعفر محمد بن جرير امامي صاحب کتاب الامامة است و ابن جرير شاگرد او غير از هم نامش محمد بن جرير طبري ( م 310 ق ) مفسر و مورخ معروف مي باشد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 3 / 292.

[24] شيخ ابوالحسين ابي جعفر محمد بن هارون

نام: محمد

نام پدر: هارون

کنيه و لقب: شيخ ابوالحسين يا ابي جعفر

اسم اشهر: تلعکبري

سال و محل تولد: 399 ق، -

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث و فقه

اساتيد: ابومحمد هارون تلعکبري، شيخ صدوق و ابي الحسن علي بن عبدالله ميموني

شاگردان: ابوالعباس احمد نجاشي و محمد بن جرير طبري امامي.

سرگذشتنامه:

او فقه و حديث را از پدرش ابومحمد هارون تلعکبري و شيخ صدوق و ابن الحسن علي بن عبدالله ميموني اخذ کرد. وي مانند پدرش در خانه ي خود در بغداد به تدريس حديث و فقه اشتغال داشت و جمعي از افاضل علما و محدثين اماميه در حوزه ي او پرورش يافتند. از مشهورترين شاگردان او ابوالعباس احمد نجاشي و محمد بن جرير طبري امامي که کثيرالرواية تر از صاحب ترجمه است و در کتاب خود الامامة ضبط کرده است و نيز صاحب کتاب مدينة المعجزات آنها را نقل نموده است. وي برادر حسين بن هارون تلعکبري از مشايخ شيخ طوسي است. از آثار بر جاي مانده ي او کتاب مجموع الدعوات يا کتاب العتيق است که با مجموعه ي التلعکبري معروف است. علامه مجلسي اين کتاب را العتيق ناميده و نسخه ي مورخه ي 576 ق را در اختيار داشته و تماماً آنرا در بحارالانوار خويش نقل کرده است و کفعمي آن را تحت عنوان مجموع التلعکبري از مآخذ خود در کتاب البلدالامين قرار داده است. شيخ آقا بزرگ تهراني در الذريعة مي گويد کتاب مجموع التلعکبري همان مجموع الدعوات است.

آثار:

مجموع الدعوات يا کتاب العتيق که به مجموعة التلعکبري معروف است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 5 / 70.

[25] علي بن محمد بن علي خراز رازي قمي

نام: علي

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالحسن، ابوالقاسم

اسم اشهر: خزاز

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: حديث، فقه و کلام

سرگذشتنامه:

از شيخ صدوق، ابوالفاضل شيباني و ابن عياس و نظاير ايشان روايت کرده است.

آثار:

الأمالي، الايضاح في اصول الدين علي مذهب اهل البيت و کفاية الأثر في النصوص علي الأئمة الاثني عشر.

اضافات:

گويند « کفاية الاثر » کتابي است شريف که نظير آن در امامت تأليف نيافته و اولين دليل به فضل، وثاقت و ديانت مؤلف مي باشد.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 384.

[26] قدامه بن جعفر بن قدامه

نام: قدامه

نام پدر: جعفر

کنيه و لقب: ابوالفرج

اسم اشهر: کاتب بغدادي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 337 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: شعر، ادب و فلسفه

مناصي و مقام ها: کاتب آل بويه

سرگذشتنامه:

او به دست هفدهمين خليفه ي عباسي، مکتفي بالله 289-295 ه‍ به شرف اسلام مشرف و در دولت عباسي به مقامات عالي رسيد. قدامه کاتب آل بويه بود و اين قول که « او را در آن به جهالت نسبت داده، قدامه قديم العهد بوده و زمان ثعلب و مبرد و ابن قتيبه و نظائر ايشان را دريافته است » بعيد است.

آثار:

ترياق الفکر، جلاء الحزن، الخراج، زهر الربيع في الاخبار، السياسة صدق، صابون الغم يا الفم، صرف الهم، صناعة الجدل، نزهت القلوب و زادالمسافر، نقد الشعر في البديع و نقدالنثر.

آثار چاپي:

الخراج.

آثار خطي:

نقدالنثر، موجود در اسکوربال.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 331.

[27] اِبن خَمّار، ابوالخير حسن بن سوار بن بابا بن بهرام يا بهنام

نام: حسن

نام پدر: سوار

کنيه و لقب: ابوالخير، [ن.م]

اسم اشهر: ابن خمار

سال و محل تولد: 331 ق، بغداد

سال و محل وفات: [بعد از 407 ق]

مذهب و شريعت: مسيحي ايراني الاصل که بعداً به اسلام گرويد

رشته ي علمي و تخصص: طب، کلام، فلسفه و ترجمه

استادان: يحيي بن عدي، مشخص نيست نزد چه کسي پزشکي آموخته است، گرچه احتمال دارد استاد وي در اين فن ابوالحسن ثابت بن سنان باشد.

شاگردان: ابوالفرج علي ابن حسين بن هندو، ابوالفرج عبدالله بن طيب در بغداد و شايد ابوعلي مسکويه.

سرگذشتنامه:

ابن خمار در بغداد زاده شد و همانجا رشد کرد. از تاريخ مهاجرت ابن خمار از بغداد اطلاعي در دست نيست. از رساله اي که ابن خمار به ابوسعد وزير اهدا کرد شايد بتوان حدس زد که وي در روزگار مجدالدوله ي ديلمي و ابوسعيد محمد بن اسماعيل همداني ( وزير در 392 ق ) در ري بوده است. احتمال مي رود که از همانجا به دعوت ابوالعباس مأمون بن مأمون خوارزمشاه ( حک 399-407 ق ) به خوارزم رفته باشد. وي در خوارزم ماند تا محمود غزنوي در 407 ق آنجا را تصرف کرد و دانشمندان آن ديار از جمله ابن خمار را به غزنه برد. ابن خمار ساليان دراز نزد سلطان محمود ماند. وي بسبب خوابي که ديد، اسلام را پذيرفت و در دوران سالخوردگي به آموختن فقه و حفظ قرآن پرداخت. ابن خمار در پزشکي شهرت بسياري داشت، چنانکه به او بقراط دوم و ثالث « بقراط و جالينوس » لقب داده بودند.

آثار چاپي:

آثار پزشکي و علوم طبيعي: الحوامل في الطب، ديابط، امتحان الاطباء، الاثار المختلفة ( المخيلة؟ ) في الجو الحادثه عن الخباز، خلق الانسان و ترکيب اعضائه، المرض المعروف بالکاهني ( صرع )، الاثار العلوية و تدبير المشايخ.

آثار خطي:

الوفاق بين رأي الفلاسفة و النصاري، اللينس ( اللبس ) في الکتب الاربعة في المنطق، الافصاح عن رأي القدماء في الباري تعالي و في الشرايع و مورديها، مقاله في القيامة، ترجمه ي مقالة في الاخلاق به عربي، ترجمه و تصحيح قاطيغورياس، السماء و العالم، الصديق و الصداقة، رساله اي با نام « مقالة في ان دليل يحيي علي حدث العالم اولي بالقبول من دليل المتکلمين اصلاً ».

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 464-463؛ کُرمر، 183-191؛ ابن نديم، 323.

[28] حسن بن عبدالله بن مرزبان

نام: حسن

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوسعيد

اسم اشهر: سيرافي / شيخ الشيوخ

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 368 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: علوم قرآني، ادب،‌ لغت، شعر، رياضيات، کلام، فقه، حديث و خط ( خوشنويسي )

استادان: ابن السراج و ابن دريد

مناصب و مقام ها: قضاوت مذهب ابوحنيفه

سرگذشتنامه:

از اکابر علوم عربيه در نحو، لغت، شعر، رياضيات، فقه، حديث و علوم قرآني است. تمام فنون يادگرفته را در بغداد تدريس مي کرده و مدت پنجاه سال موافق مذهب ابوحنيفه با کمال درستکاري قضاوت نموده و فتوي داده و بر حکم و قضاوت خود اصلاً اجرتي نگرفته، بلکه اصلاً چيزي از کسي قبول نکرده و با دسترنج عمل کتابت امرار معاش مي کرد، او خط بسيار خوبي داشته و همه روزه ده ورق به اجرت ده درهم که مقدار مصارف ضروريات او بوده مي نوشته و پيش از نوشتن آن ده ورق به مجلس درس و قضاوت حاضر نمي شد. در تمامي آن پنجاه سال مقام قضاوت که مقامي سراپا تهمت است، اصلاً مورد طعن و ايرادي نبوده و خرده اي بر وي نگرفتند و علاوه بر مراتب علميه، بسيار عابد و زاهد بود و چهل سال روزه گرفته است. گويند او تأسف بسياري بر ايام جواني خوردني و هرگاه يکي از اقران خود را ديدي که زودتر پير شده تسليت يافتي.

آثار:

اخبار النحاة البصريين، الاقناع، الفات القطع و الوصل، دريديه، شرح مقصوره ي ابن دريد، صنعة الشعر و البلاغة‌، طبقات النحاة، المدخل الي کتاب سيبويه و الوقف و الابتداء.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 274.

[29] ابن برّاج، سعدالدين ابوالقاسم عبدالعزيز بن نحرير بن عبدالعزيز

نام: عبدالعزيز

نام پدر: نحرير طرابلسي

کنيه و لقب: ابوالقاسم، عزّالمؤمنين

اسم اشهر: ابن برّاج

سال و محل تولد: 401 ق، مصر

سال و محل وفات: 481 ق، طرابلس

مذهب و شريعت: شيعه ي امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، کلام و قضاوت

استادان: کراجکي، ابوالصلاح حلبي، دوريستي، سلارديلمي، مهردشتي، سيد مرتضي علم الهدي، شيخ طوسي و شيخ مفيد محمد بن نعمان

شاگردان: قاضي عبدالعزيز ابن ابي کامل طرابلسي، عبدالجبار مقري رازي، حسکابن بابويه، شيخ مفيد رازي، عبدالرحمان نيشابوري خزاعي، حسن بن عبدالعزيز جيهاني، ابوجعفر محمد حلبي، زيد بن داعي و کميح

مناصب و مقام ها: قاضي طرابلس

سرگذشتنامه:

او در مصر متولد شد و دوران جواني را در زادگاه خويش مصر به سر آورد. در جواني به بغداد آمد و در حوزه ي درسي سيد مرتضي حاضر گشت و مدت هفت سال ( 429-436 ق ) از محضر وي استفاده کرد. پس از فوت سيد مرتضي در درس شيخ طوسي حضور يافت و از شاگردان خاص او گشت و آنگاه به طرابلس شام رفت و تا پايان عمر در آن ديار به شغل قضاوت مشغول شد و چون دير زماني قضاي آن شهر را بر عهده داشت، به قاضي طرابلسي مشهور شد و هم در آنجا درگذشت. ابن براج از دانشمندان پرآوازه ي معتبر شيعي است که آراي او پيوسته مورد توجه فقيهان بزرگ بوده و غالباً به نظريات او اشاره و استناد شده است. شيخ طوسي او را بسيار مي ستود و از او با القاب « الشيخ الفاضل » و « الشيخ الجليل » ياد کرده است. ابن براج در واقع نيابت شيخ طوسي در بلاد شام را برعهده داشت. برخلاف قول مشهوري که تمام شاگردان و پيروان شيخ طوسي را تا ابن ادريس مقلد صِرف دانسته اند، ابن براج به اجتهاد خود عمل مي کرد و داراي آراي فقهي خاص بوده است که از آن جمله مسئله ي تنجيس آب قليل، لزوم اتمام صلات در مکه و مسجد پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و مشاهد ائمه و حج مرتد و جواز اخراج زکات است.

آثار:

آثار منسوب: حسن التعريف که حُرّ عاملي آن را حسن التقريب ضبط کرده است، الروضة که ابن شهرآشوب آن را روضة النفس في احکام العبادات الخمس ناميد، عمادالمحتاج في مناسک الحاج، الکامل در فقه و المعالم در فروع.

آثار چاپي:

الجواهر در تهران ( 1276 ق ) در مجموعه اي به نام الجوامع الفقهيه چاپ شده است، شرح جمل العلم و العمل و المهذب.

آثار خطي:

نسخه ي کهني از المهذب ( 651 ق ) در کتابخانه ي آستان قدس رضوي نگهداري مي شود.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 96-95؛ دايرة المعارف تشيع، 1 / 309.

[30] اِبن بَرْهان، ابوالقاسم عبدالواحد بن علي عُکْبَري

نام: عبدالواحد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوالقاسم [ن.م]

اسم اشهر: ابن برهان

سال و محل تولد: حدود 375 ق، شهرک عکبرا نزديک بغداد

سال و محل وفات: 456 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، لغت، حديث نسب شناسي، ادب و کلام

شاگردان: ابوالکرم مبارک بن فاخر نحوي

سرگذشتنامه:

در فقه تابع مذهب حنبلي بود، اما پس از مدتي به مذهب حنفي گرويد. در کلام پيرو مذهب مرجئه ي معتزله بود. از دوران کودکي و جواني او اطلاعي در دست نيست، همين قدر مي دانيم که در بغداد در مجلس درس بسياري از علما حاضر مي شد و ادب و فقه و کلام را نزد آنان مي آموخت. خوي شگفت و عادات غريب او موجب شد که بسياري از نويسندگان به خصايص اخلاقي او اشاره کنند. مثلاً نوشته اند او مردي تندخوي بود يا آورده اند که اگر با شاگردان خود خوش رفتاري مي کرد، حتماً از او آثاري مکتوب باقي مي ماند.

آثار:

اصول اللغة، الاختيار في الفقه، اللمع و شرح اللمع.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 104 - 103؛ خطيب بغدادي، 11 / 17.

[31] ابن حمزه، سيد حسن بن حمزة بن علي مرعش

نام: سيد حسن

نام پدر: حمزه

کنيه و لقب: ابومحمد، طبري

اسم اشهر: مرعشي، ابن حمزه

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 358 ه‍، آمل

مذهب و شريعت: شيعه ي اماميه

رشته ي علمي و تخصص: فقه، کلام، رجال و حديث

استادان: محمد بن جعفر اسدي رازي، احمد بن ادريس قمي، محمد بن جعفر بن بطه ي قمي، محمد بن عبدالله بن جعفر حميدي، علي بن ابراهيم قمي، علي بن حاتم قزويني و محمد بن جرير رستم طبري

شاگردان: ابن عياش جوهري، محمد بن احمد شاذان قمي، احمد بن علي نوح سيرافي، محمد بن محمد نعمان مفيد، حسين بن عبيدالله غضائري و احمد بن عبدالواحد بن عبدون

سرگذشتنامه:

او عالم عامل عابد زاهد متدين کثير المحاسن، از اجله ي فقهاي شيعه و از اعاظم مشايخ اماميه در کتب رجاليه و از مشايخ شيخ مفيد و تلعکبري مي باشد و در سال سيصد و پنجاه و ششم هجرت به بغداد رفته و با مشايخ وقت ملاقات کرده است. تحصيل خود را در طبرستان آغاز کرد و از مشايخ آن ديار اخذ حديث کرد. در تاريخي نامعلوم به مشهد سفري داشته و خود، مراحل سفر را به نظم کشيده است. سال ها در مشهد اقامت گزيد، پس از مدتي سفري به قم داشته است. در حکايتي که غضائري از خود ابن حمزه نقل کرده، به مراحل تحصيل او در طبرستان، قم و تکميل آن را عراق اشاره شده است.

آثار:

الاشفية في معاني الغيبة، تباشير الشيعة، الجامع و الدروالغيبة، المبسوط في عمل يوم و ليلة، المرشد و المفتخر.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 11؛ دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 367-368

[32] ابن فارس، احمد بن زکريا بن محمد بن حبيب القزويني

نام: احمد

نام پدر: فارس

کنيه و لقب: ابوالحسين

اسم اشهر: ابن فارس

سال و محل تولد: [ن.م] قزوين

سال و محل وفات: 395 ه‍، ري

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فقه، کلام، شعر و لغت

استادان: علي بن ابراهيم بن القطان، سليمان بن زيد الفامي، علي بن محمد بن مهرويه القزويني و ابوالقاسم الطبراني

شاگردان: ابوسهيل بن زيرک، ابومنصور محمد بن عيسي، علي بن القاسم الخباط المقري و ابومنصور بن محتسب.

سرگذشتنامه:

وي در قزوين به دنيا آمد، به همدان انتقال يافت و در آنجا نشو و نما يافت، سپس براي شاگردي ابوطالب ابن فخرالدوله ي بويهي به ري کوچ کرد و در آنجا اقامت گزيد. بنابر نظر شيخ طوسي و ابن شهرآشوب وي شيعه بوده است، ولي گروهي ايشان را شافعي و گروهي مالکي مي دانند.

آثار:

المجمل، حليه الفقها، فقه اللغه، اصول الفقه، سيرة النبي، مقدمه في الفرايض و جامع التأويل في تفسير القرآن.

اضافات: وي داراي اشعار مليحي در غزل و حکمت بود و در علم لغت صاحب نظر بود.

منابع و مآخذ:

طبقات الفقها، 4 / 64؛ اعيان الشيعه 3 / 60، معجم المؤلفين 2 / 40.

[33] ابن قبه رازي، ابوجعفر محمد بن عبدالرحمن رازي

نام: محمد

نام پدر: عبدالرحمن

کنيه و لقب: ابوجعفر

اسم اشهر: ابن قبه ي رازي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فقه و کلام

استادان: ابوالقاسم احمد بن عبدالله کعبي

شاگردان: ابن بطه

سرگذشتنامه:

وي فقيه و متکلم مشهور شيعي در قرن 4 ه‍ ق و تقريباً معاصر کليني بوده است. نخست مذهب معتزله داشت، اما پس از چندي به تشيع گرويد و در زمره ي مدافعان اين مذهب درآمد. پنجاه بار پياده به سفر حج رفت. ابوالحسن سوسنجردي از او دريافت کرده است. به گفته ي سوسنجردي چون ابوالقاسم البلخي کتاب الامامة را خواند، ردي به نام مسترشد بر آن نوشت و چون ابن قبه رد آن را بخواند، کتاب ديگري موسوم به مستثبت در رد آن تأليف کرد. ابوالقاسم بلخي با خواندن رد ابن قبه ردي به نام نقض المستثبت بر آن نوشت، اما ابن قبه پيش از آنکه اين را ببيند درگذشت.

آثار:

الامامة، الانصاف في الامامة و مستثبت ( در رد کتاب مستر شد ابوالقاسم البلخي که خود رديه اي بر الإمامة ابن قبه بوده است ).

منابع و مآخذ:

دهخدا، 1 / 384.

[34] ابواسحاق شيرازي، جمال الدين ابراهيم بن علي بن يوسف فيروزآبادي

نام: ابراهيم

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابواسحاق [ن.م]

اسم اشهر: ابواسحاق شيرازي

سال و محل تولد: 393 ق، شهر گور در فارس ( فيروز آباد )

سال و محل وفات: 476 ق، بغداد

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: قاضي ابوالطيب طبري، ابوحاتم طبري، ابوالحسن شيرجي فرضي حاسب، ابومحمد عبدالوهاب بن علي بن نصر، ابوالقاسم منصور بن عمر کرخي، قاضي ابوعلي محمد بن احمد هاشمي حنبلي، ابوعبدالله محمد بن عبدالله بيضاوي، ابواحمد بن رامين بغدادي، ابوعبدالله محمد بن عمر شيرازي، ابوعبدالرحمن بن حسن غندجاني، قاضي ابوعبدالله جلاب و قاضي ابوالفرج فامي شيرازي

شاگردان: ابوالوليد سليمان بن خلف باجي، وزير ابوشجاع رودراوري، ابوعبدالله حسين بن محمد طبري، ابوالفرج عبيدالله بن حسن قاضي بصره، ابونصر مؤتمن بن احمد ساجي، ابوبکر محمد بن حسين شاشي، ابوسعد يحيي بن علي حلواني، همچنين ناموراني چون: خطيب بغدادي، ابوزکريا خطيب تبريزي، عبدالغافر فارسي، ابونصر حميدي، شيرويه ي ديلمي و ابوبکر بن شهرزوري

مناصب و مقام ها: مدرّسي نظاميه ي بغداد

سرگذشتنامه:

وي در شهرهاي فيروزآباد، غُندجان، شيراز و بغداد نيز استادان بي شماري مقدمات علوم را فراگرفت. وي در سفر به بغداد چندي در بصره ماند و در همين فرصت از محضر استادان آن ديار استفاده کرد. وي در بغداد در حلقه ي درس قاضي ابوالطيب طبري استاد و پيشواي بزرگ شافعيان حاضر شد. کوشش بي وقفه ي ابواسحاق در اشتغال به تحصيل و استحکام مباني علمي به حدي بود که به اعتراف خويش هر قياس را 1000 بار و هر درس را 100 بار تکرار مي کرد. در 43 ق ابوالطيب طبري که ابواسحاق سال ها معيد درس او بود، از وي خواست که در مسجدش در باب المراتب به جاي وي تدريس کند. از آن تاريخ در حکم فقيهي جامع الاطراف و استادي دانشمند بر کرسي تدريس نشست و از 459 ق که به مدرسه ي نوبنياد نظاميه انتقال يافت، تا واپسين دم حيات روزگار خود را به تدريس گذرانيد.

آثار چاپي:

التبصرة، التنبيه،‌ رسالة في علم الاخلاق، الطب الروحاني، طبقات الفقهاء، عقيدة ابي اسحاق الشيرازي، اللمع، الملخص في الجدل، المهذب و الوصول الي علم الاصول يا شرح اللمع.

آثار خطي:

الاشارة الي مذهب اهل الحق، عقيدة السلف، علل الفقه، ملخص في الحديث و النکت في المسائل المختلف فيمابين الامامين ابي حنيفة و الشافعي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 167-5 170.

[35] اَبوالصَّلاح حَلبي، تقي بن نجم بن عبيدالله

نام: تقي

نام پدر: نجم

کنيه و لقب: ابوالصلاح، خليفة المرتضي

اسم اشهر: ابوالصلاح حلبي

سال و محل تولد: 374 ق، حلب

سال و محل وفات: 447 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه ي امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، کلام، طب، حديث و تفسير

استادان: سيد مرتضي، طوسي و سالار ديلمي

شاگردان: ابوالحسن ثابت بن اسلم حلبي، قاضي عزالدين عبدالعزيز بن ابي کامل طرابلسي، ابوالفتح کراجکي، قاضي عبدالعزيز بن براج طرابلسي، عبدالرحمن بن احمد مفيد نيشابوري، شريف داعي بن زيدآوي و تواب بن حسن خشاب بصري.

سرگذشتنامه:

وي در حلب به دنيا آمد و ظاهراً در همانجا به تحصيل پرداخت. به گفته ي ابن ابي طي وي سه بار به عراق سفر کرد و از مشايخ آن ديار بهره برد. به گفته ي ابن ابي طي، ابوالصلاح شيخ و عالم بزرگ اماميان شام در روزگار خويش بود ( ذهبي، همانجا ) و چنانکه حکايت شده، به هنگام استفتاي مردم حلب از سيد مرتضي او آنان را به « شيخ التقي » ( ابوالصلاح ) احاله مي نمود. طوسي معاصر عراقي ابوالصلاح او را عالمي ثقه دانسته است.

آثار:

از نخستين آثار ابوالصلاح دو کتاب العمدة و التلخيص است و نيز کتاب هاي المعارف، الکافي و البرهان، المسالة الشافية و المسألة الکافيه، البداية در فقه، شرح الذخيره ي سيد مرتضي در کلام، المرشد الي طريق التعبد، تدبير الصحة و شُبهة الملاحدة، اشارة السبق الي معرفة الحق.

آثار چاپي:

آثار موجود ابوالصلاح: الکافي، تقريب المعارف و البرهان علي ثبوت الايمان

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 414؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 608-5 / 611؛ دهخدا، 1 / 455.

[36] ابويعلي جعفري، محمد بن حسن بن حمزه

نام: محمد

نام پدر: حسن

کنيه و لقب: ابويعلي

اسم اشهر: ابويعلي جعفري / طالبي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 463 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه و کلام

استادان: شيخ مفيد، سيد مرتضي و حسين بن عبيدالله غضائري

شاگردان: ابوالحسن سليمان بن حسن صهرشتي، ابوطالب بن معدي سيلقي، ابوعبدالله محمد بن هبة الله بن جعفر طرابلسي، ابوالحسن بن هلال عماني و ابومنصور بن احمد.

مناصب و مقام ها: جانشيني شيخ مفيد و زعامت اماميه پس از وي

سرگذشتنامه:

هر چند منابع رجالي اماميه و اهل سنت از وي نام برده اند و شرح حال از او به دست داده اند، با اين همه، دانسته ها درباره ي ابويعلي بسيار نيست. ابويعلي با دختر شيخ مفيد ازدواج کرد و پس از مرگ شيخ به خاطر شايستگي اش جانشيني او و تصدي درس کلام و فقه، به وي منتقل گرديد و اين تصدي به وي شوکت اجتماعي ممتازي بخشيد، به گونه اي که از نقاط دور و نزديک چون موصل، صيدا، طرابلس و کربلا براي پرسش در موضوعات گوناگون علمي به وي رجوع مي کردند. شهرت او در دانش و بويژه فقاهت چندان بوده که حتي شرح حال نويسان غير شيعي از او با عباراتي همچون « فقيه الاماميه »، « من دعاة الشيعة » و « من کبار علماء الشيعه » ياد کرده اند. به گفته ي ذهبي، ابويعلي به حدوث قرآن قائل بوده و براي اثبات آن به وجود آيات ناسخ و منسوخ تمسک مي جسته است.

آثار:

تأليفات ابويعلي بيشتر به صورت مسئله يا پاسخ به مسائلي است که از وي پرسش مي شده است که بعضي از آنها از قول نجاشي اشاره مي شود: جواب المسألة الواردة من صيدا، جواب مسألة اهل الموصل، المسألة في مولد صاحب الزمان (عج)، المسألة في الرد علي الغلاة، المسألة في اوقات الصلاة، کتاب التکمله، الموجز في التوحيد، مسألة في ايمان آباء النبي (صلي الله عليه و آله و سلم)، مسألة في المسح علي الرجلين، مسألة في العقيقة، جواب المسائل الوارده من طرابلس و المسألة في ان الفعال غير هذه الجملة.

اضافات:

البته جانشيني ابويعلي در مقام شيخ مفيد، نبايد به معناي رياست مطلق اماميه در آن عصر تلقي گردد، چرا که بدون شک سيد مرتضي ( 436 ق ) پس از شيخ مفيد به اين جايگاه دست يافته بود.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 434-435.

[37] ابويعلي حمزه

نام: حمزه

نام پدر: عبدالعزيز

کنيه و لقب: ابويعلي، سالار

اسم اشهر: سالار

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فقه و کلام

استادان: شيخ مفيد و سيد مرتضي

آثار:

التذکرة في حقيقة الجوهرة.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 4 / 195.

[38] احمد بن عامر بن بشر بن حامد مرورودي

نام: احمد

نام پدر: عامر

کنيه و لقب: ابوحامد

اسم اشهر: مرورودي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 362 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

استادان: ابراهيم بن احمد مروزي

سرگذشتنامه:

او از ابراهيم بن احمد مروزي تفقه نموده و مانند استادش بر امثال خود تقدم يافته و به بصره رفته و بناي تدريس گذاشته و مرجع استفاده ي فقهاي آنجا گشته و مي گفته است که نبايد کسي را به جهت شرافت پدر تحسين کرده يا به سبب خساست وي تقبيح نمايند. چنانچه طول قامت و قبح صورت منشأ مدح و قبح نمي باشند.

آثار:

الجامع الکبير و شرح مختصر مزني.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 14.

[39] حسين بن عبدالله

نام: حسين

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوعبدالله

اسم اشهر: واسطي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 420 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: فقه

سرگذشتنامه:

به نوشته ي هدية الاحباب فقيه معاصر سيد مرتضي بوده و ديگر چيزي ننوشته و در روضات الجنات ضمن شرح حال حسين بن عبدالله بن علي واسطي است که اين هم از ثقات فضلاي طايفه و از روات کتاب زراري و مؤلف کتاب نقض من اظهر الخلاف لاهل بيت النبي (عليه السلام) و مصنفات بسيار ديگري بوده و از معتمدين مشايخ قرائت کرده است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 226.

[40] محمد بن احمد

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: [ن.م]

اسم اشهر: بصري يا بصروي

سال و محل تولد: [ن.م] بغداد

سال و محل وفات: 443 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فقه و شعر

استادان: علم الهدي سيد مرتضي

شاگردان: سيد شريف فرزند سيد شريف اکمل بحراني و جبرئيل فرزند اسماعيل قمي پدر شاذان بن جبرئيل

سرگذشتنامه:

در سال 417 ق تمامي فهرست تصانيف استادش علم الهدي را نگاشت و علم الهدي به او اجازه اي داده که صورت اجازه در رياض العلماء درج شده است.

آثار:

المفيد في التکليف

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 3 / 268.

[41] محمد بن حسن بن علي طوسي

نام: محمد

نام پدر: حسن

کنيه و لقب: ابوجعفر، شيخ الطائفه

اسم اشهر: شيخ طوسي، شيخ الامامية

سال و محل تولد: 385 ه‍ [طوس]

سال و محل وفات: 460 ه‍، نجف اشرف

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، حديث، کلام، تفسير و ادب

استادان: شيخ المفيد و علم الهدي

سرگذشتنامه:

اولين کسي است که نجف اشرف را پايگاه علمي ديني کرد. او در هر يک از علوم اسلاميه تأليفي دارد. وفات او در شب دوشنبه بيست و دوم محرم چهارصد و شصتم هجرت در هفتاد و پنج سالگي در نجف اشرف واقع و در خانه ي خود مدفون و قبرش معروف و مزار و مسجدش نيز تا زمان ما باقي و به مسجد طوسي معروف است. اين مسجد به صحن مقدس مرتضوي متصل و قبر سيد بحرالعلوم و پسرش سيد محمدرضا نيز طرف راست در همان مسجد است. او ملقب به شيخ الطائفه است علامه حلي درباره او گويد: او رئيس الطائفه جليل القدر، عارف باخبار و رجال و فقه و اصول و کلام و ادب است. جميع فضائل به او برمي گردد. او مصنف در همه ي علوم اسلامي و پيرايشگر عقايد در اصول و فروع و جامع کمالات در علم و عمل است. او در سال 408 به عراق آمد و در بغداد ساکن شد. در سال 448 ميان شيعه و اهل سنت فتنه اي در افتاد و خانه و کتابخانه و منبر او بسوخت ناگزير به نجف عزيمت کرد.

آثار:

تفسير کبير موسوم به تبيان، المبسوط، الخلاف، النهاية، الجمل، العقود، التهذيب، الاستبصار، الفهرست، الايجاز، يوم و ليله، العده، الابواب المرّتب علي الطبقات من اصحاب رسول الله... الاختيار الرجال. تلخيص الشافي در امامت. المفّصح، مالا يسمع المکلف الاخلال به، ما يعلل و مالايعلل، شرح جمل العلم و العمل و ما يتعلق منه بالاصول، في اصول العقايد، هدايه المسترشد و بصيرة المتعبد، مصباح المتهجّد، مختصر المصباح و مناسک الحج، المجالس و الاخبار قتل الحسين (عليه السلام)، الاخبار المختار، النقض علي ابن شاذان في مسئلة الغار و مسئلة بخبر واحد و مسئله في تحريم الفقاع، مسائل الرحبيه في آل القران، المسئله الرازيه في الوعيد، المسائل الجيلانيه، المسائل الدمشقيه، المسائل الالياسية، المسائل الحارية، المسائل الحليه،‌ المسائل في الفرق بين النبي و الامام. مسائل ابن برّاج، انس الوحيد، الغيبه و شرح الشرح في الاصول.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 400؛ دائرة المعارف تشيع، 1 / 102، دهخدا، 1 / 611.

پي‌نوشت‌ها:

1. علي اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، تهران، مؤسسه لغت نامه دهخدا، 1377. 16 جلد. ذيل ماده کلام.

2. احمدي مصطفي طاش کبري زاده، موسوعة مصطلحات مفتاح السعاده و مصباح السياده في موضوعات العلوم. تحقيق علي دحروج. بيروت، مکتبة لبنان ناشرون. 1998، ص 207.

3. علي اصغر حلبي، تاريخ تمدن اسلام. تهران اساطير، 1365. ص 85.

4. همان، صص 87-89.

5. همان، صص 89-90.

6. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده، همان، صص 207-208.

7. علي اصغر حلبي، صص 96-116.

منبع مقاله :

فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول

لینک به دیدگاه

رياضيات در دوران آل بويه

03340.jpg

 

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي

 

 

 

 

 

 

علوم رياضي از اموري بحث مي کند که تجرد آن از ماده در ذهن ممکن و صحيح باشد. علوم رياضي در چند قسم منحصر است، زيرا يا مربوط به کم متصل است يا کم منفصل و هر يک يا در شيء قرار مي گيرند يا نه. اولي هندسه است، دومي هيئت و سوم عدد و چهارم موسيقي است. طاش کبري زاده جداگانه علوم حساب، علم حساب تخت و ميل، حساب خطائين، علم حساب درهم و دينار، علم حساب دور و وصايا و علم حساب العقود، علم حساب الفرائض، علم حساب النجوم و علم حساب الهواء را تعريف کرده است (1).

رياضيات در دوره هاي بسيار کهن وجود داشته است. بشر عدد را از فرد و زوج شروع کرده و انگشتان دست، فکر اعداد بزرگتر را به او تفهيم کرده است (2). دستگاه هاي رياضي هر يک بر تعدادي تعاريف اوليه و اصول موضوعه استوار است.

پيش از يونانيان، بعضي اقوام قديم مانند مصري ها و بابلي ها اطلاعات رياضي را در حل مسائل علمي، از طريق تجربه حاصل کرده بودند. با آمدن يوناني ها، اطلاعات رياضي وارد مرحله ي جديدي شد (3).

رياضيات به رشته هاي گوناگوني تقسيم مي شود، مانند حساب که در آن اعداد يا روابط ميان اعداد و اعمال بر اعداد را مطالعه مي کند و در حل مسائل از آن بهره مي جويد يا جبر که خواص اعمال حساب بر اعداد و تحقيق در روابط عمومي اعداد را از راه کاربرد علامات تعميم مي دهد و از فوايد عمده ي آن تعيين مقادير مجهول به کمک حل معادلات است، هندسه که موضوع آن خواص فضا، مکان و اشياي داخل فضاست؛ مثلثات که موضوع آن روابط عددي ميان اضلاع و زواياي مثلث است؛ حساب ديفرانسيل يا حساب فاضله که موضوع آن تحقيق در تغييرات توابع است و حساب انتگرال يا حساب جامعه که موضوع آن تعيين توابع از روي مشتقات يا ديفرانسيل هاي آنهاست و مانند آنها تقسيم مي شود.

تاريخ از وجود رياضيات نسبتاً پيشرفته در پادشاهي هاي سومر ( هزاره ي سوم ق.م ) آکد و بابل ( هزاره ي دوم ق.م ) و آشور ( اوايل هزاره ي يکم ق.م ) خبر مي دهد. دستگاه اعداد سومريان بر اصل دهدهي افزودني بود، ولي بابليان آن را به دستگاهي برپايه ي شصت ( ستيني ) تبديل کردند.

يونانيان از دستاوردهاي بابليان و مصريان و ديگر اقوام کهن بهره ي فراوان بردند. اقليدس ( 300 ق.م ) و فيثاغورث، ارشميدس و بسياري ديگر تحقيقات فراواني در رياضيات کردند. هنديان نيز در رياضيات کار کردند. مسلمانان ميراث گذشتگان را تکميل نمودند. منابع آنان علاوه بر آثار يوناني، کتب ايراني و هندي نيز بوده و نخستين و مهم ترين دستاوردهاي مسلمانان در رياضيات، سامان دادن به کاربرد و ارقام هندي که اکنون در مغرب زمين ارقام عربي خوانده مي شود، بود. مسلمانان در حساب نظريه ي اعداد، جبر، هندسه و مثلثات، دستاوردهايي بزرگ داشتند و در مثلثات پيشرفت هايي حاصل کردند. از ميان مهم ترين رياضيدانان مي توان به افراد زير اشاره کرد: 1- ابوعبدالله محمد بن موسي خوارزمي مؤلف کتاب المختصر في حساب الجبر و المقابله و کتاب الجمع و التفريق بحساب الهند، 2- ابوعبداله محمد بن عيسي ماهاني کرماني که بيشتر به تحقيق در مسئله ي ارشميدس شهرت يافته، 3- بنوموسي به نام هاي محمد، احمد و حسن از مردم خراسان که هر سه رياضيدان بوده و در بغداد بسر مي بردند. از کتاب هاي آنان، معرفة مساحة الاشکال البسيطه و الکريه و تجرير مخروطات ابلونيوس مي باشد، 4- ابوعبدالله محمد بن جابر بن سنان بتاني که در تکامل مثلثات کوشيد، 5- ثابت بن قره که حجم سهميوار را محاسبه کرد و راه حل هندسي برخي از اشکال درجه ي سوم را به دست آورد، 6- حبش بن حاسب ( 250 / 260 ق ) که به احتمال فراوان اصطلاح ظل ( تانژانت ) در مثلثات را وضع کرد، 7- ابوالحسن احمد بن ابراهيم اقليدسي ( از 341 ق ) مؤلف الفصول في الحساب الهندي استخراج کعب از اعداد منطق و اصم را وضوحاً با دو روش آن بيان کرده است، 8- ابوالوفاي جوزجاني ( 328-388 ق ) مؤلف المجسطي که در آن قاعده هاي مهم مثلثات ثابت شده و در مسائل متعدد و متنوع کاربرد يافته است و کتاب في مايحتاج اليه الصانع من اعمال الهندسه که درباره ي هندسه ي عملي است، 9- ابوالعباس فضل بن حاتم تبريزي ( نيمه ي دوم سده ي سوم و اوايل سده ي چهارم هجري ) که شرحي بر کتاب اقليدس نوشت، 10- ابوسهل کوهي ( م 405 ق ) که از برجسته ترين علماي جبر اسلامي است و تحقيق کاملي در معادلات سه جمله اي درجه ي دوم کرده است، 11- کوشيار گيلي ( 330 - اوايل سده ي پنجم ق ) مؤلف کتاب في اصول الهندسه، 12- ابوريحان بيروني ( 362-442 ق ) که از 37 جلد اثر موجود وي 22 جلد آن درباره ي رياضيات و نجوم و احکام نجوم است، 13- عمر خيام ( 439-526 ق ) که مقالة في الجبر و المقابله او از شاهکارهاي رياضي اسلامي است، 14- خواجه نصيرالدين طوسي ( 597-672 ق ) (4).

علوم رياضي را علوم تعاليم يا علوم عددي مي گفتند. عده اي از مسلمانان برخي از علوم طبيعي بويژه فيزيک و شيمي قديم را نيز جزو علوم تعليمي مي آوردند و علوم رياضي خاص را علم عدد ( حساب )، جبر و هندسه و مثلثات ( انساب )، علم فلک و غنا ( موسيقي ) مي دانستند (5). در علم حساب، کندي، اخوان و الصفاء ابوبکر محمد بن حسن کرجي ( م حدود 420 ق ) صاحب کتاب الکافي في علم الحساب و الفجر في در جبر و مقابله و قاضي ابوالحسن نسوي صاحب کتاب « المقنع » را مي توان نام برد (6).

[1] ابن شاهويه، ابوبکر محمد بن احمد بن علي بن شاهويه

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوبکر [ن.م]

اسم اشهر: ابن شاهويه

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 362 ق، نيشابور

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: رياضيات، فقه و نجوم

سرگذشتنامه:

او رياضيدان و فقيه شافعي ايراني است. وي علاوه بر آگاهي از دقايق مذهب شافعي در زمان خود، در محاسبات نجومي، ترسيم اشکال کتاب اقليدس و علم حساب نيز يگانه بود ( صميري، 170 ). ابن شاهويه مدتي در نيشابور اقامت داشت، سپس به بخارا رفت و در مدرسه ي ابوحفص فقيه به تدريس پرداخت. سپس به نيشابور بازگشت و از آنجا به فارس رفت و در آنجا به قضا پرداخت. اما سرانجام در نيشابور ساکن شد و در همانجا درگذشت. از اطلاعات مختصري که درباره ي وي در دست است، برمي آيد که داراي مقام اجتماعي و علمي برجسته اي بوده است. صيمري مي نويسد که چون عضدالدوله او را با گروهي از فقيهان به بخارا به رسالت فرستاد، شهرهاي خراسان را به احترام او آذين بستند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 62-61، حاشيه سبکي 3 / 78.

[2] ابن هيثَم، ابوعلي حسن ( محمد؟ ) بن حسن ( حسين؟ ) بن هيثم بصري

نام: حسن ( محمد؟ )

نام پدر: حسن ( حسين؟ )

کنيه و لقب: ابوعلي

اسم اشهر: ابن هيثم

سال و محل تولد: 354 ق [ن.م]

سال و محل وفات: در حدود 430 ق يا پس از آن در قاهره

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: رياضيات و فيزيک ( علم الحيل )

شاگردان: از ميان شاگردان ابن هيثم در طول سال هايي که به تدريس اشتغال داشت، فقط دو تن را مي شناسيم: ابوالوفاء مبشرين فاتک دانشمند مصري که نزد ابن هيثم به تحصيل رياضي پرداخت و يکي از بزرگان سمنان به نام سرخاب ( سهراب ).

مناصب و مقام ها: وي در بصره شغل ديواني داشت که از آن به وزارت بصره تعبير شده است.

سرگذشتنامه:

به رغم شهرت عظيم ابن هيثم، اطلاعات مبسوطي درباره ي دوران هاي مختلف زندگي، خاصه تحصيلات و استادان او در دست نيست. ابن هيثم اصلاً از بصره برخاست. به روايت قفطي ابن هيثم چنانکه خود اشاره کرده است، پس از مشاهده ي اختلاف مردم در راه هاي وصول به حقيقت، به بررسي آرا و عقايد گوناگون براي يافتن راهي مطمئن به سوي حق پرداخته و چون طرفي برنبسته، سرانجام به اين اعتقاد گرويده که جز از طريق دانشي که عنصرش امور حي و صورتش امور عقلي باشد، يعني طبيعيات و الهيات و منطق، نمي توان به حق دست يافت. چنين مي نمايد که وي از اين پس به تحصيل علوم طبيعي و فلسفي همت گماشت، اگرچه به مراتب تحصيلي خود هيچ اشاره اي نکرده است. به روايت شيخ علم الدين قيصر بن ابي القاسم مهندس، ابن هيثم در بصره که در آن سال ها زير فرمان آل بويه ي عراق بود، شغلي ديواني داشت که از آن به وزارت بصره تعبير شده است و چون پرداختن به علم را از آن کار دوست تر مي داشت، سرانجام تظاهر به جنون کرد تا وي را عزل کند و سپس به مصر رفت. به گفته ي قفطي ( ص 166، 167 ) سفر ابن هيثم به مصر به تشويق و وعده ي الحاکم فاطمي فرمانرواي مصر روي داد و البته بعيد نيست که ابن هيثم اصلاً به اميد اجراي طرح خود براي تنظيم آب نيل و برخورداري از کرم الحاکم آن تمهيد را انديشيده باشد. بيهقي بر آن است که ابن هيثم رساله اي درباره ي تنظيم آب نيل نوشت و به مصر رفت، اما الحاکم از همان آغاز ورود او پس از بررسي طرح مذکور آن را کم فايده و پرهزينه خواند و با ابن هيثم درشتي کرد و ابن هيثم از بيم خليفه شبانه به شام گريخت و به خدمت يکي از امراي آن ديار درآمد و از آن پس يکسره به کارهاي علمي پرداخت.

ابن هيثم را بايد پيشرو دانشمندان اهل تجربه و آزمايش به معناي دقيق آن خواند، زيرا وي در نظريات علمي خود بويژه در بررسي هاي نورشناسي و مسئله ي اِبصار، به درستي از استقرا و تمثيل و قياس سود مي جست. وي علاوه بر رياضيات و نورشناسي، در فنوني چون کلام، مابعدالطبيعه، منطق، ادب اخلاق و موسيقي ماهر بود و خلاصه در قوانين نظري و امور کلي پزشکي دستي قوي داشت. ولي به طبابت نپرداخت. بيهقي او را بطلميوس ثاني لقب داده و از زهد و دينداري او ياد کرده است. ابن هيثم به زبان عربي مسلط بود و خطي خوش داشت.

آثار:

چند اثر از مهم ترين آثار او عبارتند از: آلة لفحص الضوء و انکساره، استخراج ارتفاع القطب علي غاية التحقيق، استخراج عمدة الجبال، استخراج سمت القبلة في جميع المسکونة، مقالة مختصرة في الاشکال الهلالية و مقالة مستقصاة في الاشکال الهلالية، اضواء الکواکب، برکار الدوائر العظام يا استعمال برجل ( برکار ) لرسم الدوائر العظام، تربيع الدائرة، حرکة القمر، حل سکوک حرکة الالتفاف، رسالة في صورة الکسوف، رسالة في مساحة المجسم المکافي، الضوء، ضوء القمر، المرايا المحرقة بالدوائر، المرايا المحرقة بالقطوع، المناظر، الشکوک علي بطلميوس و مقالة في هيئة العالم.

اضافات: جايگاه ابن هيثم در تاريخ علم: خاورشناسان اروپايي به پژوهش هاي گسترده اي درباره ي آثار ابن هيثم پرداخته و با ابراز شگفتي بسيار توانايي هاي اين دانشمند نوآور را تحسين کرده و مقام او را در تاريخ علم بسيار والا شمرده اند. کارل شوي در مقدمه ي ترجمه ي رساله ي استخراج سمت القبلة درباره ي وي گويد: نوشته هاي ابن هيثم نشان مي دهد که اين دانشمند با تبحر بسيار توانسته است مسائل دشوار مثلثات را نيز از راه هاي صرفاً هندسي حل کند. ابن هيثم مبتکر روش هاي تجربي است و آزمايش علمي بعنوان و يکي از وسايل سيستماتيک کار دستاورد ابن هيثم است. خاورشناسان دقت ابن هيثم را در مقاله ي الشکوک علي بطلميوس ستوده اند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 212-211؛ تاريخ الحکماي قفطي، 165.

[3] ابوجعفر خازن، محمد بن حسين صاغاني خراساني

نام: محمد

نام پدر: حسين

کنيه و لقب: ابوجعفر [ن.م]

اسم اشهر: ابوجعفر خازن

سال و محل تولد: حدود 290 ق صاغان قريه اي در حوالي مرو

سال و محل وفات: 360 ق، ري

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: رياضيات و نجوم

سرگذشتنامه:

از زندگي و برخي خصوصيات وي اطلاع دقيقي در دست نيست. به گفته ي « ويدمان » ابوجعفر نخست به فراگيري مسائل اعداد و رياضيات پرداخت، سپس نجوم آموخت و سرانجام به مسائل فلسفي روي آورد. وي آلات نجومي مي ساخت و در بکار بردن آنها تبحر داشت. او در مثلثات نيز تحقيق مي کرد. وي نزد رکن الدوله منزلت ويژه اي داشت و از حمايت ابن عميد وزير او نيز برخوردار بود. وي زماني که بين امير نوح ابن نصر ساماني و رکن الدوله ي ديلمي جنگ درگرفت، از جانب رکن الدوله مأمور عقد صلح شد و به تدبير وي مقرر گرديد سالانه 200/000 دينار به امير ساماني بپردازد. ابوجعفر تمام عمر يا اواخر عمر را در ري بسر برد.

آثار:

آثار يافت نشده: تفسير المجسطي، زيج الصفائح، سرالعالمين يا کتاب العالمين، في الابعاد و الاجرام، المدخل الکبير الي علم النجوم و برخي کتاب الآلات العجيبة الرصدية را که از ابوالفتح عبدالرحمن منصور خازني است به ابوجعفر نسبت داده اند.

آثار خطي:

اصلاح کتاب المخروطات، البرهان علي الشکل من کتاب بني موسي، تفسير صدرالمقالة العاشرة من کتاب اقليدس و في استخراج خطين متوالية متناسبة من طريق الهندسة الثابثة.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 299-298.

[4] ابوالحسن اهوازي، احمد بن حسين

نام: احمد

نام پدر: حسين

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: ابوالحسن اهوازي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: رياضي و نجوم

سرگذشتنامه:

از تاريخ ولادت، وفات و جزييات زندگي وي اطلاعي در دست نيست. وي رياضيدان و منجم ايراني سده هاي 4 و 5 ق است.

آثار:

تنها اثر موجود اهوازي کتابي است با عنوان شرح المقالة العاشرة من کتاب اقليدس

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 331-330.

[5] ابوالحسن شمسي هروي

نام: [ن.م]

نام پدر: [ن.م]

کنيه و لقب: ابوالحسن

اسم اشهر: ابوالحسن شمسي هروي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: رياضيات

سرگذشتنامه:

او رياضيدان ايراني سده ي 4 ق. است. از آنجا که احمد بن عبدالجليل سجزي ( ح ک 330-415 ق ) رياضيدان و منجم معروف از وي نام مي برد، به نظر مي رسد که او در همان زمان يا شايد پيشتر از آن مي زيسته است. ابوالحسن هروي داراي روشي براي تثليث زاويه است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 343.

[6] ابوعلي حبوبي، حسين بن حارث حبوبي خوارزمي

نام: حسين

نام پدر: حارث

کنيه و لقب: ابوعلي، خوارزمي

اسم اشهر: ابوعلي حبوبي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: رياضيات و فقه

مناصب و مقام ها: قضاوت

سرگذشتنامه:

از زندگي ابوعلي آگاهي چنداني در دست نيست، جز اينکه رياضيدان، قاضي و فقيه ايران سده ي 4 ق بوده است.

آثار خطي: الاستقصاء و التجنيس في علم الحساب.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 36.

[7] علي بن احمد انطاکي

نام: علي

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: مجتبي، ابوالقاسم

اسم اشهر: انطاکي

سال و محل تولد: [ن.م]، انطاکيه

سال و محل وفات: 376 ه‍ [بغداد]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: رياضيات

سرگذشتنامه:

او از رياضيدانان قرن چهارم هجري و در اصل از انطاکيه است و در بغداد ساکن شد و از علاقه مندان عضدالدوله ي ديلمي است و در علم اعداد و حساب و هندسه تأليفاتي دارد.

آثار:

استخراج التراجم، تخت کبير در حساب هندي، تفسير اقليدس، مکعبات و الموازين العدديه.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 118.

[8] صابي، ابراهيم بن هلال بن ابراهيم بن هدون يا زهرون

نام: ابواسحاق، حراني

نام پدر: هلال

کنيه و لقب:

اسم اشهر: صابي

سال و محل تولد: [ن.م] بغداد

سال و محل وفات: 348 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: تاريخ،‌ شعر، ادب، لغت، رياضيات و نجوم

مناصب و مقام ها: کتابت انشاء خليفه

سرگذشتنامه:

صناعت کتابت و انشا و ترسل او، بر کمالات ديگرش غالب بوده و در بغداد از طرف خليفه ي عباسي و سلطان عزالدوله ي بختيار بن معزالدوله، کتّاب انشاء و منش رسائل بود. در حين ترسل و کتابت مطلبي از وي درباره ي عضدالدوله صادر گرديد که سبب رنج خاطر و کينه و عداوت قلبي وي گرديد. وقتي عزالدولة در سال 367 هجرت مقتول و بغداد مسخر عضدالدوله گرديد دستور داد او را حبس و لگدکوب پاي پيلانش نمايند تا در سال 371 به خاطر شفاعت بعضي از خيرخواهان، از آن تصميم منصرف گرديد،‌ به شرط آنکه صابي نيز تاريخ دولت ديالمه را بنگارد. سپس صابي در زندان، تاريخ آن دولت را به نام عضدالدوله تأليف و به تاج المآثر موسوم گردانيد و وفات صابي در روز دوشنبه يا پنجشنبه دوازدهم شوال سيصد و هشتاد و چهارم هجرت در بغداد واقع شده و صاحب بن عباد، سيد رضي و مرتضي قصيده اي در مرثيه اش گفته اند.

آثار:

تاج المآثر، تاريخ تاجي و جواب سئوالات.

اضافات:

گويند مردم زبان طعن و ملامت به سيد رضي گشودند که مانند تو شريف قريشي را نشايد که کافري را مرثيه گفته باشي، در جواب گفت مرثيه ي من بر فضل و کمال اوست نه بر فوت جسد او. گويند قصيده ي سيد رضي حاوي 80 بيت مي باشد.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 413.

[9] تنوخي، شيخ ابوالقاسم علي بن محمد بن ابن الفهم

نام: علي

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالقاسم

اسم اشهر: تنوخي / قاضي تنوخي

سال و محل تولد: 271 ق، انطاکيه

سال و محل وفات: 343 ق، بصره

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: شعر، لغت، ادب، نجوم و هندسه

استادان: حسن بن احمد بن حبيب کرماني، احمد بن محمد انطاکي، فضل بن محمد عطار انطاکي، حسن بن طيب شجاعي، عمر بن ابي غيلان ثقفي، ابوبکر بن داوود، حسين بن عبدالله قطان، کسائي، ابوالحسن علي بن احمد بن کيسان، اسحاق بن سعد نسوي و ابوالحسن علي بن محمد بن وزّان

مناصب و مقام ها: قضاوت بصره و اهواز

سرگذشتنامه:

مقدمات و فنون ادب و فقه حنفي را در زادگاهش انطاکيه فراگرفت و در سال 306 ق وارد بغداد گرديد. فقه و حديث را از علماي بغداد آموخت و نيز نجوم و هيئت را از کسائيِ منجم و نحو را از ابوالحسن علي بن احمد بن کيسان، اسحاق بن سعد نسوي، ابوالحسن علي بن محمد بن وزّان فراگرفت و به مقام عالي علمي نائل گرديد. وي چند سال نيز مقام قضاوت بصره و اهواز را داشت. سپس از بصره به شام رفت و به دربار سيف الدوله ي حمداني راه يافت و او مقدمش را گرامي داشت و تنوخي اشعاري در مدح او سرود. سيف الدوله نامه اي به دربار عباسي و آل بويه نگاشت و از آنها خواست تا او را احترام کرده و منصبي بزرگ به او اعطا کنند. وي به بغداد بازگشت و مورد احترام واقع گرديد و روابطي دوستانه با مهلبي وزير معزالدوله ي ديلمي و المطيع لامرالله خليفه ي عباسي داشت. خطيب بغدادي که از شاگردان تنوخي صغير نوه ي صاحب ترجمه است، به شرح حال وي پرداخته است. در تاريخ بغداد نسبت او را تا عمرو بن فهم بن تيم الله از ملوک تنوخ از شهرهاي يمن ضبط کرده است.

آثار:

قصيده ي معروف بائيه، العروض و کتاب علم القوافي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 5 / 122؛ دهخدا، ص 524؛‌ ريحانة الادل، 1 / 225.

[10] ابراهيم بن سنان بن ثابت بن قرة بن مروان بن ثابت حراني

نام: ابراهيم

نام پدر: سنان

کنيه و لقب: ابواسحاق

اسم اشهر: حراني

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: ( 335-338 ق )، [ن.م]

مذهب و شريعت: صابئي

رشته ي علمي و تخصص: طب، رياضيات و فلسفه

مناصب و مقام ها: وي از طرف خليفه، به امتحان مراتب علمي و عملي اطباي وقت نامزد گرديده بود.

سرگذشتنامه:

در سال 333 ه‍ که نوبت خلافت به مستکفي بالله بيست و دومين خليفه ي عباسي رسيد، از طرف خليفه به امتحان مراتب علمي و عملي اطباي وقت نامزد گرديده و او هم در تمام امتحان يکي از ايشان را سزاوار اين عمل شريف نديده ولکن محض افشا نکردن اسرار به همين عذر متمسک گرديد که طبيب حاذق در صورت خطا در معالجات خود ضامن و عهده دار است تا چه رسد به غير حاذق و شکي نيست که تصديق طبيب نيز در مورد خطا مورد ضمانت مي باشد. سبب عذر وي پذيره ي مقام خلافت گرديده و معلوم شد که اکثر آن جماعت از هر دو قسمت علمي و عملي طب بي بهره و عاري و بجز تعقيب ثروت و مالداري کاري ندارند. اينک عمل امتحان ايشان به عهده ي ابوسعيد يمامي موکول گرديده، بالجمله، اين دانشمند يگانه، روزگار خود را به تدريس و تأليف مي گذرانيد.

آثار:

تعريف طب و فوائد آن، چهل و يک مسئله ي هندسيه از مشکلات آن فن، حفظ الصحة در اوقات مرض عمومي، زبدة الحکم، المقالات و الرسائل، نخبة الحکم، هندسه ي سيزده مقاله و غير اينها.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 318.

[11] ابوالخير جرائحي

نام: [ن.م]

نام پدر: [ن.م]

کنيه و لقب: ابوالخير

اسم اشهر: ابوالخير جرائحي

سال و محل تولد: [ن.م] بغداد

سال و محل وفات: [ن.م]، [بغداد]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: طب

مناصب و مقام ها: رياست بخش جراحي بيمارستان عضدالدوله ي ديلمي در بغداد

سرگذشتنامه:

وي در بغداد زاده شد و همانجا پرورش يافت. ابويعقوب اهوازي از معاصران وي بوده است. ابوالخير، صاحب نام بود، چون عضدالدوله ي ديلمي بيمارستان عضدي بغداد را بنيان کرد، ابوالخير از جمله پزشکان و متخصصان مشهوري بود که براي طبابت در اين بيمارستان به بغداد فراخوانده شد و نخستين کسي بود که رياست بخش جراحي اين بيمارستان را برعهده گرفت. گفته اند که ابوالخير در آن زمان کهنسال بوده است. وي در ساختن روغن ها و مرهم ها مهارت خاصي داشت.

آثار:

وي اثري از خود بر جاي نگذاشته است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 438، تاريخ الحکماي قفطي، 407؛ فيلسوف الدوله، 1 / 115.

[12] ابوسَهل مسيحي، عيسي بن يحيي مسيحي جرجاني

نام: عيسي

نام پدر: يحيي

کنيه و لقب: ابوسهل

اسم اشهر: ابوسهل مسيحي

سال و محل تولد: [ن.م] جرجان

سال و محل وفات: پس از 400 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسيحي

رشته ي علمي و تخصص: طب، فلسفه، نجوم و رياضيات

شاگردان: ابن سينا و ابوريحان بيروني

سرگذشتنامه:

از زندگي وي آگاهي اندک در دست است. ابوسهل در جرجان زاده شد و سال هاي نخست زندگي خود را در بغداد گذراند و در همانجا به فراگيري دانش هاي زمان خود پرداخت. ابوسهل سپس به گرگانج رفت و به دربار ابوعلي مأمون بن محمد خوارزمشاه راه يافت و به زودي به مقام بلندي رسيد. بنابر روايت نظامي عروضي، ابوسهل به همراه ابونصر منصور بن عراق، بيروني، ابن سينا و ابن خمار در فرمانروايي مأمون بن مأمون و وزارت ابوالحسين سهيلي در دربار خوارزمشاه گرد آمده بودند. ابوسهل را استاد ابن سينا در پزشکي دانسته اند. بسياري بر چيره دستي او در پزشکي تأکيد داشته اند و حتي برخي او را برتر از ابن سينا دانسته اند. ابوسهل در فلسفه نيز جايگاهي ويژه داشت. فخرالدين رازي وي را در زمره ي بزرگترين فيلسوفان دنياي اسلام آورده است. از ابوسهل کتابي در رياضيات و ستاره شناسي به دست نيامده است، اما با توجه به سخنان ابن سينا و نامه هايي که ابوسهل براي بيروني نوشته، مي توان دريافت که ابوسهل بر اين دانش ها نيز آگاهي گسترده داشته است.

آثار چاپي:

اصناف العلوم الحکمية ابوسهل اين رساله را براي ابوالحسن سهلي ( سهيلي ) نوشته و در آن شاخه هاي گوناگون دانش ها را برشمرده است.

آثار خطي:

رسالة الادوية، ارکان العالم، اصول علم النبض، اظهار حکمة الله تعالي في خلق الانسان، تحقيق امرالوباء و الاحتراز و اصلاحه اذا وقع، يا به اختصار في الوباء، تحقيق سوء المزاج، تلخيص السماء و العالم، الطب الکلي، فوائد الشعر يا فوائد من قول عيسي بن يحيي المسيحي في الشعر، المائه [في صناعة الطب]، رسالة في ماهية الجدري و تدبيره، مبادي الموجودات الطبيعة و نوادر الحکماء.

آثار يافت نشده:

مبادي الهندسه، رسوم الحرکات في الاشياء ذوات الوضع، سکون الارض او حرکتها،‌ التوسط بين ارسطوطاليس و جالينوس في المحرک الاول، دلالة اللفظ علي المعني، سبب برد ايام العجون، علة التوبة (؟) التي تستعمل في احکام النجوم، آداب صحبة المملوک، قوانين الصناعة، دستور الخط ( احتمالاً درباره ي قواعد خوشنويسي )، الغزليات الشمسية و النرجسية.

آثار ديگر گم شده ي وي عبارتند از: کتابي درباره ي نفس و ترجمه ي آن، اختصار المجسطي و تعبير الرؤيا.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 575-574، عيون الانباء في طبقات الاطباء، 1 / 327.

[13] حسن بن عبدالله بن مرزبان

نام: حسن

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوسعيد

اسم اشهر: سيرافي / شيخ الشيوخ

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 368 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: علوم قرآني، ادب،‌ لغت، شعر، رياضيات، کلام، فقه، حديث و خط ( خوشنويسي )

استادان: ابن السراج و ابن دريد

مناصب و مقام ها: قضاوت مذهب ابوحنيفه

سرگذشتنامه:

از اکابر علوم عربيه در نحو، لغت، شعر، رياضيات، فقه، حديث و علوم قرآني است. تمام فنون يادگرفته را در بغداد تدريس مي کرده و مدت پنجاه سال موافق مذهب ابوحنيفه با کمال درستکاري قضاوت نموده و فتوي داده و بر حکم و قضاوت خود اصلاً اجرتي نگرفته، بلکه اصلاً چيزي از کسي قبول نکرده و با دسترنج عمل کتابت امرار معاش مي کرد، او خط بسيار خوبي داشته و همه روزه ده ورق به اجرت ده درهم که مقدار مصارف ضروريات او بوده مي نوشته و پيش از نوشتن آن ده ورق به مجلس درس و قضاوت حاضر نمي شد. در تمامي آن پنجاه سال مقام قضاوت که مقامي سراپا تهمت است، اصلاً مورد طعن و ايرادي نبوده و خرده اي بر وي نگرفتند و علاوه بر مراتب علميه، بسيار عابد و زاهد بود و چهل سال روزه گرفته است. گويند او تأسف بسياري بر ايام جواني خوردني و هرگاه يکي از اقران خود را ديدي که زودتر پير شده تسليت يافتي.

آثار:

اخبار النحاة البصريين، الاقناع، الفات القطع و الوصل، دريديه، شرح مقصوره ي ابن دريد، صنعة الشعر و البلاغة‌، طبقات النحاة، المدخل الي کتاب سيبويه و الوقف و الابتداء.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 274.

[14] محمد بن ابي احمد حسين طاهر بن موسي بن محمد بن موسي بن ابراهيم مجاب ابن امام موسي بن جعفر صادق

نام: محمد

نام پدر: ابي احمد حسين طاهر

کنيه و لقب: ابوالحسن، رضي

اسم اشهر: سيد رضي / ذوالحسبين / شريف رضي

سال و محل تولد: 359 ه‍، شنط

سال و محل وفات: 406 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: علوم قرآني و تفسير، ترجمه، شعر، ادب و حديث

استادان: شيخ ابواسحاق ابراهيم بن احمد بن محمد طبري، ابن السيرافي نحوي، ابوالفتح عثمان بن جني، علي بن عيسي ربعي، ابوعبدالله محمد بن عمران، قاضي عبدالجبار معتزلي بغدادي، ابوحفص کتاني، عمر بن ابراهيم بن احمد قاري و شيخ مفيد.

مناصب و مقام ها: اميرالحاج و نقيب النقباء

سرگذشتنامه:

سيد رضي انجب سادات عراق و ابدع زمان بوده است. سيد بعد از وفات پدر خود اميرالحاج و نقيب النقباء و مرجع تظلمات بوده، بلکه در حال حيات پدر نيز در سال 380 ه‍ در 21 سالگي، انجام وظايف مناصب مذکوره، به عهده ي او مفوض گشته و از کثرت شهامت و عزت نفس از هيچکس صله و جايزه قبول نکرده است و جايزه هاي آل بويه را نيز با آن همه مبالغه و اصراري که داشته اند، رد کرد. در حوالي 10 سالگي شروع به گفتن شعر کرد به اشعر طالبيين و اشعر قريش يا به اشعر عرب موصوف بوده، نسب او با پنج واسطه به امام موسي بن جعفر (عليه السلام) مي رسد.

آثار:

اخبار قضاة بغداد، منتخب شعر ابن الحجاج، انشراح الصدر « منتخب اشعار »، تعليق الايضاح، تعليق خلاف الفقهاء، تفسير القرآن، تلخيص البيان عن مجازات القرآن، الحسن من شعر الحسين، زيادات في شعر ابي تمام، طيب الخيال، مادار بينه و بين ابي اسحاق الصابي من الرسائل، مجازات الآثار النبويه، مجازات الحديث، مختار شعر ابي اسحق صابي، نهج البلاغه و الخصائص ( خصائص الائمة ).

آثار چاپي:

حقائق التنزيل ( 1355 ه‍ ) در نجف اشرف، ديوان شعر در مصر، بيروت و بمبئي، مجازات الآثار النبويه ( 1328 ه‍ ) و نهج البلاغه.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 259/2.

[15] عبدالقاهر بن طاهر بغدادي

نام: عبدالقاهر

نام پدر: طاهر

کنيه و لقب: ابومنصور [ن.م]

اسم اشهر: بغدادي

سال و محل تولد: [340 ق، بغداد]

سال و محل وفات: 429، اسفراين

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: کلام، فقه، رياضي، حديث و ادب

استادان: ابواسحاق ابراهيم بن محمد اسفرايني

شاگردان: ناصر مروزي و ابوالقاسم قُشيري

سرگذشتنامه:

از محل و سال ولادت او اطلاعي در دست نيست. بطوري که از نسبتش برمي آيد، احتمالاً در بغداد و در حدود سال 340 ق زاده شده و به همراه پدرش طاهر بن محمد به نيشابور رفته و در آنجا سکني گزيده است. بغدادي از قبيله ي تميم بود و بدين سبب او را تميمي نيز خوانده اند. علاقه ي فراوان وي به يادگيري علوم و فنون مختلف به حدي بود که توانست در چندين علم از جمله فقه، کلام، حساب، ادبيات و حديث تبحر يابد و به تدريس بپردازد. بنابر گزارش صريفيني ( ص 545-546 ) ابومنصور در 429 بناچار نيشابور را به قصد اسفراين ترک کرد و در همان سال در آنجا از دنيا رفت و در کنار استادش ابواسحاق به خاک سپرده شد.

آثار:

فضائح الکرامية،‌ الفرق بين الفرق، نفي خلق القرآن، الصفات، الايمان و اصوله، ابطال القول التولد، الناسخ و المنسوخ، فضائح المعتزله، بلوغ المدي عن اصول الهُدي، تأويل متشابه الاخبار و الآيات، العماد في مواريث العباد، مفتاح ابن القاص، الدوريات في الطهارات و تفضيلُ الفقير الصابِرِ علي الغَنيِّ الشاکِر.

منابع و مآخذ:

دانشنامه ي جهان اسلام، 3 / 572.

[16] ابن اعلم، ابوالقاسم علي بن حسن علوي

نام: علي

نام پدر: حسن

کنيه و لقب: ابوالقاسم، علوي

اسم شهر: ابن اعلم

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 374 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: نجوم و رياضي

سرگذشتنامه:

او از احفاد جعفر طيار است. در بغداد علم آموخت و سپس به خدمت عضدالدوله پيوست و نزد او حرمت و مکانتي بسزا يافت و عضدالدوله کارهاي ملک با مشورت و مصلحت انديشي او انجام مي داد. پس از عضدالدوله، جانشين او صمصام الدوله چنانکه شايد، رعايت مقام او نکرد و او عزلت گزيد و به تصنيف زيج و ديگر کتب خويش پرداخت. به گفته ي قفطي، زيج او تا زمان او مورد توجه بوده است و شهرزوري تقويم کوکب مريخ زيج ابن اعلم را اصح تقاويم مي شمرد و نزديکتر به تحقق مي دانست. گويند از کثرت مطالعات، اختلالي در او راه يافته و در آن حال زيج خويش به دجله افکند و ارباب فن، زيج متداول او را از مسوده ها و نسخ سقيم نقل کردند. هنگام بازگشت از حج در منزل عسيله روز يکشنبه هشتم محرم درگذشت.

منابع و مآخذ: دهخدا، 1 / 331.

[17] ابونصر قمي، حسن بن علي

نام: حسن

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابونصر [ن.م]

اسم اشهر: ابونصر قمي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 366 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: نجوم

سرگذشتنامه:

وي مدتي در خدمت فخرالدوله ي ديلمي بسر مي برده و زمان شهرياري وي را بر پايه ي نجوم پيش بيني کرده است و اگر بتوان فرض کرد که اين پيش بيني پس از درگذشت رکن الدوله و به هنگام بروز اختلاف و جنگ ميان فرزندان وي يعني در دوران نگراني فخرالدوله از آينده ي خويش رخ داده است، مي توان تصور کرد که ابونصر چند سالي پس از آن نيز زنده بوده است.

آثار خطي: المدخل الي علم احکام النجوم يا البارع الي احکام النجوم.

منابع و مآخذ: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 321.

[20] بوزجاني، ابوالوفاء محمد بن محمد بن يحيي بن اسماعيل بن عباس

نام: محمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالوفا، حالب، مهندس

اسم اشهر: بوزجاني

سال و محل تولد: 328 ق، بوزجان

سال و محل وفات: [ن.م] بغداد

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: نجوم، رياضيات و سياست

استادان: ابوعمر و مغازلي، ابوعبدالله محمد بن عنبسه

همفکران و رقيبان: ابوريحان بيروني

مناصب و مقام ها: سرپرستي بيمارستاني در بغداد

سرگذشتنامه:

در بوزيجان به دنيا آمد. حساب و علم اعداد را نزد عموي خود، ابوعمرو مغازلي و دايي خود ابوعبدالله محمد بن عنبسه آموخت و در 348 ق به بغداد مهاجرت کرد و در آنجا اقامت گزيد و در همانجا درگذشت. از جمله معدود آگاهي هايي که از خروج بوزجاني از بغداد وجود دارد،‌ ديدار اوست با ابوحيّان توحيدي در شهر ارجان که پيش از 358 ق روي داده است. بوزجاني در بغداد علاوه بر کارهاي علمي از جمله رصدها و پژوهش هاي ستاره شناختي، به امور ديواني نيز مي پرداخت. بوزجاني در 360 ق در مجلس مناظره اي که در دربار عزالدوله ميان دو تن از متکلمان عصر برپا شده بود، حضور داشته و در سال 362 ق به همراه هيأتي براي آگاه کردن عزالدوله بختيار از اوضاع بحراني بغداد، به کوفه رفته است. بوزجاني در بغداد سرپرستي بيمارستاني را نيز برعهده داشته است و در دومين ديدار بين ابوحيان توحيدي و بوزجاني که در 370 ق در بغداد اتفاق افتاد، ابوالوفا که از وضع بد مالي ابوحيان باخبر شده بود، او را در همين بيمارستان بکار گماشت.

آثار:

تفسير کتاب خوارزمي في الجبر و المقابلة، تفسير ديوفنطس في الجبر، البراهين علي القضايا التي استعمل ديوفنطس في کتابه و علي ما استعمله هو في التفسير، استخراج ضلع المکعب و مال المال و ما يترکيب منهما و زيج الکامل، زيج الواضح.

آثار چاپي:

المجسطي، في مايحتاج اليه الصانع من اعمال الهندسه، في ما يحتاج اليه الکتاب و العمال و غيرهم من علم الحساب، زيج شامل: رسالة في اقامة البرهان علي الدائر من الفلک، رساله النسب و التعريفات، رسالة في الحساب و رسالة في الاصطلاحات الرياضية.

آثار خطي:

رسالة في جمع اضلاع المربعات و المکعبات و اخذ تفاضلهما، رسالة الارثما طيقي، رسالة في معرفة الابعاد بين المساکن، قوس قزح، جواب ابن الوفا محمد بن محمد البوزجاني عما سأله الفقيه ابوعلي بن حارث الجوبي عن ايجاد مساحة المثلث بدلالة الاضلاع بدون معرفة الارتفاع، في عمل المسطرة و البرکار و الکونيا و شرح مجسطي.

منابع و مآخذ:

دانشنامه ي جهان اسلام، 4 / 351.

[21] صاغاني، احمد بن محمد صاغاني

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوحامد

اسم اشهر: صاغاني

سال و محل تولد: [ن.م] بغداد

سال و محل وفات: 379 يا 395 ه‍ ق، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: نجوم و رياضيات

سرگذشتنامه:

او از کساني است که در دوره ي اسلامي مقن و مروج اسطرلاب و نجوم و هندسه مي باشد. در علم اسطرلاب و ساختن اجزا و آلات رصديه متخصص بوده و بيانات او محل رغبت و استفاده ي افاضل عصر خود بوده و در نزد خلفاي عباسيه و ملوک ديالمه نيز بسيار محترمانه مي زيسته است. چون شرف الدوله پسر عضدالدوله ديلمي وارد بغداد شد و ويجن بن رستم کوهي را به عمل رصد کواکب برگماشت، صاغاني نيز حسب المقرر از راصدين بوده و شرحي بر صحت و درستي آن عمل بنگاشت.

منابع و مآخذ: ريحانة الادب، 2 / 451.

[22] غلام زحل، ابوالقاسم عبدالله بن حسن

نام: عبدالله

نام پدر: حسن

کنيه و لقب: ابوالقاسم، [ن.م]

اسم اشهر: غلام زحل

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 376 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: نجوم و حساب

آثار:

احکام النجوم، الاختيارات، الاصول المجردة، التيسيرات و الشعاعات.

 

منابع و مآخذ: ريحانة الادب، 3 / 161.

[23] ويژن بن بن رستم کوهي

نام: ويژن

نام پدر: رستم

کنيه و لقب: ابوسهل، طبري

اسم اشهر: ويژن رستم کوهي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 405 ق

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: نجوم و رياضيات

همفکران و رقيبان: قاضي ابوبکر بن صبر، قاضي ابوالحسن الخوزي، ابواسحاق ابراهيم بن هلال، ابوسعد فضل بن يونس نصراني، ابوالوفا محمد بن محمد حاسب، ابوحامد احمد بن محمد صقاني، ابوالحسن محمد بن محمد سامري و ابوالحسن مغربي.

سرگذشتنامه:

او منجم، فاضل کامل و عالم به علم هيئت و صنعت آلات ارصاد بود. شهرت او به روزگار آل بويه و ايام امارت عضدالدوله و بعد از آن است. وقتي شرف الدوله به بغداد آمد و برادرزاده ي خود صمصام الدوله را از بغداد براند و بر وي مستولي گشت، در سال 378 ق امر کرد تا کواکب سبعه را در مسير و تنقل و بروج آنان بدان مثال که به روزگار مأمون منجمان وقت کرده بودند، رصد کند و اين کار به عهده ي ويژن رستم کوهي قرار گرفت. اين مرد به هندسه و هيئت معرفتي تمام داشت. قطب الدين عزالدين لاري در کتاب حل و عقد نجوم بسياري از کليات نجوم را از ابوسهل نقل کرده است.

آثار: مراکز الاکر و کتاب الاصول الي نحو کتاب اقليدس که ناتمام مي باشند، کتاب البرکار التام در دو مقاله، کتاب صنعة الاسطرلاب بالبراهين در دو مقاله، احداث النقط علي الخطوط، المنطقتين في توالي الحرکتين انتصاراً لثابت بن قره، مراکز الدوائر علي الخصوص من طريق التحليل دون الترکيب، الزيادات علي ارشميدوس في المقالة الثانيه، رسالة في استخراج الصلع المسبع في الدائره، اخراج الخطين علي نسبة، الدوائر المتماسه من طريق التحليل.

منابع و مأخذ: دهخدا، 1 / 712، 15 / 23262، تاريخ الحکماء قفطي، 75-79.

پي‌نوشت‌ها:

1. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده، موسوعه مصطلحات مفتاح السعاده و مصباح السياده في موضوعات العلوم. محقق علي دحروج بيروت، مکتبة لبنان، ناشرون 1998. ص 982.

2. تجلي پور

3. غلامحسين مصاحب

4. حسن انوشه: فرهنگنامه ادبي فارسي. دانشنامه ادبي فارسي. تهران. سازمان چاپ و انتشارات. 1376، ص 728.

5. همان، صص 729-731.

6. همان، ص 276.

نيز نک به علي اکبر ولايتي، پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران. تهران. مرکز اسناد و خدمات پژوهشي وزارت امور خارجه، 1382. بخش اول رياضيات.

منبع مقاله :

فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول

لینک به دیدگاه

فلسفه و منطق در عهد آل بويه

03339.jpg

 

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي

 

 

 

 

 

 

فلسفه که درباره ي جهان آفرينش و انسان از حيث چيستي بحث مي کند، داستاني بس دراز و طولاني دارد. يونانيان در اخذ نظرهاي ساير ملل و تکميل آن توفيق بيشتري داشتند. آنان با آنکه پايه هاي آن را از شرق گرفته بودند، ولي به گونه اي عمل کردند که گويي حوزه ي فلسفه از آن آنهاست. فلسفه در متون اسلامي حب الحکمه يا دوستداري دانش نام دارد و آن عبارت است از علم به وجود از حيث وجود. بعضي گفته اند فلسفه عبارت است از علم به حقايق اشياء و موجودات به اندازه توانايي فهم انسان (1).

از يک نظر اهميت فلسفه در تاريخ تمدن اسلامي بسيار زياد است، بدين معني که مسلمانان علم کلام را نيز بر پايه ي فلسفه بنا کردند و با دلايلي فلسفي از مباحث شريعت دفاع کردند. اما با همه ي اهميتي که فلسفه داشت، کساني که بدان اشتغال داشتند، همواره به کفر و تعطيل متهم بودند و به ويژه فقيهان و محدثان در تحقيق دين و بدنام کردن آنها مي کوشيدند و حتي مأمون را امير کافران لقب داده بودند (2).

ابن خلدون گويد، که بيشتر حاملان علم در اسلام عجمان بودند و اعراب در اين باره فضيلتي نداشتند با اين حال بعضي از مورخان تازي گويند که نخستين طبيب و منجم و فيلسوف اسلامي عرب خالص بوده است. گويند نضر بن حارث بن مکده ثقفي پسرخاله ي حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) مانند پدرش طبيب بود، اما با دانشمندان مي نشست و با احبار و رهبانان رفت و آمد داشت و از علوم قديمه چيزهاي زيادي فراگرفته بود و بسيار پيامبر را آزار مي داد (3). حکيم آل مروان که خالد بن يزيد اموي ( م 585 ) بود، سخت به علوم توجه داشت. او گروهي از دانشمندان مدرسه اسکندريه را به حضور مي طلبيد و به آموختن کيميا مي پرداخت. اولين کتابي که از زبان ديگر به عربي ترجمه شد، توسط اصطفان القديم صورت گرفت. نخستين فيلسوف بزرگ اسلامي کندي است ( م 261 ق ) که از نژاد خالص عربي است و او را فيلسوف العرب خوانند. او در ترجمه هم دست داشت، ولي کار اصلي اش ترجمه نبود (4). البته قبل از کندي نيز افرادي بودند که به بدديني و سست اعتقادي متهم بودند. در ميان آنها جماعت زيادي از ادبا و شعراي فلسفي وجود داشت که ابن مقفع نيز از جمله آنهاست و به زناديق معروف بودند. شايد ابوالعلاء معري نيز در قرن چهارم از جمله ي آنان باشد (5).

نکته قابل توجه اين است که فلسفه ي يوناني در شکل گيري و گسترش فلسفه ي اسلامي نقش بسزا داشته است. راه يابي فلسفه ي يوناني از راه مکاتب فلسفي سرياني - مسيحي انجام گرفته است. پس از استقرار اسلام در سراسر آسياي صغير، مترجمان برجسته ي سرياني، مانند حنين بن اسحاق، اسحاق بن حنين، قسطا بن لوقا به ترجمه ي کتب يوناني پرداختند ( انوشه، 1060 ). کندي بسيار کوشيد تا انديشه هاي فلسفي يونانيان را با انديشه هاي اسلامي سازگار سازد و در اين راه برخلاف فارابي و ابن سينا به خلق و ابداع عالم قائل بود، يعني مانند مسلمانان اعتقاد داشت که خدا عالم را از نيستي به هستي درآورده و قِدَم عالم را منکر بود و نيز معاد جسماني را به استناد آيات قرآن مجيد اثبات مي کرد (6).

پس از وي ابوالعباس سرخسي ( م 286 ق ) که به ابن الفرائقي نيز معروف بود، از بهترين شاگردان کندي است. او در آغاز معلم المعتضد خليفه ي شانزدهم عباسي بود. او تمايلات شيعي داشت و سرانجام به دست خليفه ي عباسي کشته شد و کتاب هاي او با کتاب هاي استادش کندي مخلوط است (7).

ابوزيد بلخي ( م 322 ق ) نيز از شاگردان کندي است. او را از متکلمان بزرگ نيز بشمار آورده اند. ياقوت گويد: اهل صناعت کلام اتفاق کرده اند که متکلمان بزرگ عالم سه نفرند. جاحظ ( م 255 ق )، علي بن عبيده لطفي ( م 273 ق ) و ابوزيد بلخي. از کتاب هاي او اقسام العلوم، رساله ي حدود الفلسفه، کتاب اقسام علوم الفلسفه و کتاب اخلاق الامم است (8).

محمد بن زکرياي رازي ( م 320 يا 313 ق ) که او را جالينوس العرب ناميده اند، شاگرد ابوزيد بلخي بود. ابن ابي اصيبعه درباره ي او گويد که « اين شخص چندان بضاعتي در فلسفه نداشت، زيرا غالب اوقات در بلاد گردش مي کرده و خود را فيلسوف و حکيم جلوه مي داده است (9). دست کم 12 رديّه بر رازي نوشته اند (10).

ابونصر فارابي معروف به فيلسوف المسلمين و معلم ثاني، بزرگترين فيلسوف اسلامي پس از پايان روزگار ترجمه ي آثار يوناني به زبان تازي است. او براي تحصيل به بغداد و حران رفت و از شاگردان يوحنا بن جيلان دمشقي بود. وي پس از تحصيل مقدمات به ديار بغداد برگشت. از آثار معتبر او احصاء العلوم و التعريف باعراضها، الجمع بين رايي الحکيمين: افلاطون الالهي و ارسطو طاليس است که در کتاب دومي سعي دارد دين را با فلسفه آشتي دهد.

ابوعلي مسکويه ( م 421 ق ) ملقب به خازن، در حکمت صاحب نظر و با وزير معروف معزالدوله ي ديلمي ( 32-65 ق ) از ديالمه ي عراق، خراسان و کرمان يعني ابومحمد حسن بن محمد مهلبي ( م 352 ق ) و نيز ابن العميد، منشي بليغ و وزير رکن الدوله ي ديلمي و پس از او با ابوالفتح علي فرزند محمد بن العميد معروف به ذوالکفايتين ( صاحب کتاب سيف و قلم ) معاصر و همنشين بوده است. گويند او با ابن سينا بحث هايي داشته است. در يک جلسه، بوعلي، جوزي پيش ابن مسکويه انداخت و گفت تقدير ساخت اين جوز به شعيرات بکن. ابن مسکويه نيز جزوي چند در اخلاق داشته است. پيش او انداخت و گفت اولاً اصلاح خلق خود مي کن تا من از استخراج مساحت جوز فارغ شوم، چه تو به اصلاح اخلاق خود محتاجتري که من بر مساحت جوز (11).

ابن سينا ( 370-428 ق ) از نامدارترين فلاسفه ي جهان اسلام است. دانشنامه ي علايي او به فارسي، اولين نثر فارسي فلسفي است. مهمترين کتاب فلسفي او شفا است که در هجده جزو، در ابواب علوم و فلسفه پرداخته است. کتاب الاشارات و التنبيهات او نيز از لحاظ پختگي فکر و استواري شيوه ي نگارش اعتبار زيادي دارد و در ده نمط تنظيم شده و بسياري از جمله امام فخر رازي و خواجه نصيرالدين طوسي بر آن شرح نوشته اند.

امام محمد غزالي ( م 505 ق ) صاحب کتاب تهافت الفلاسفه ( تناقض گويي فيلسوفان ) است که آن را پس از نگارش مقاصد الفلاسفه نوشته است. غزالي در اين کتاب بيست مسأله از مسائل فلسفي را مطرح مي کند و تناقض انديشه ها و لغزش حجت هاي فلسفي ايشان را با عبارتي نسبتاً ساده، ولي پر از طنز و ريشخند و نکته هاي فلسفي، بيان مي کند. در سه مسئله آنها را تکفير مي کند و در هفده مسئله تناقض و بدعت آنها را آشکار مي سازد.

از آن پس، فلاسفه ي ديگري چون ابن رشد ( 59 ق )، سهروردي ( م 587 ق )، امام فخررازي ( م 606 ق )، خواجه نصرالدين طوسي ( م 672 ق )، قطب الدين شيرازي ( م 71 ق ) و صدرالدين شيرازي ( م 1050 ق ) را بايد نام برد.

[1] ابن زرعه، ابوعلي عيسي بن اسحاق بن زرعة بن مرقس بن زرعة بن يوحنا

نام: عيسي

نام پدر: اسحاق

کنيه و لقب: ابوعلي [ن.م]

اسم اشهر: ابن زرعه

سال و محل تولد: 331 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 398 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسيحي يعقوبي

رشته ي علمي و تخصص: فلسفه، منطق و ترجمه

استادان: يحيي بن عدي

سرگذشتنامه:

از زندگي ابن زرعه تا اواسط سده ي چهارم قمري آگاهي در دست نيست. نويسندگان معاصر ابن زرعه او را از پيشگامان علم منطق و فلسفه و از مترجمان چيره دست سرياني به عربي شمرده اند. او بسيار دانش دوست و اهل کتاب بود و به دقايق فلسفه آگاهي داشت. از برخي از آراء و عقايد فلسفي و اخلاقي او که در آثار نويسندگاني چون ابوحيان ذکر شده است، برمي آيد که جبري مذهب بوده و درباره ي عقل و جهل و جنون آرائي خاص دارد. وي مردي تاجرپيشه بود و به بازرگاني با روم شرقي علاقه ي بسيار داشت. تاجران رقيب سرياني، او را به روابط پنهاني با دولت روم متهم ساختند و نزد سلطان ( معلوم نيست که کدام يک از اميران آل بويه ) از او سعايت کردند، بنابراين به دستور دولت اموالش مصادره شد و آزارهاي بسيار ديد تا سرانجام دچار بيماري عصبي و فلج شد. آوازه ي دانش او سبب گشت که پزشکان مشهوري چون ابن بکس و ابن کشکرايا به مداوايش بشتابند. اما هيچ گاه بکلي بهبود نيافت.

آثار:

نوشته هاي ابن زرعه شامل ترجمه ي کتاب هاي ارسطو، نيقولاوس و جالينوس از سرياني به عربي و تأليفات خود وي از اين قرار است: اختصار کتاب ارسطو طاليس في المعمور من الارض، ارسطو يا تاريخ حيوانات او، ترجمه ي منافع اعضاء الحيوان، مقاله اي در اخلاق، رساله ي في علة استنارة الکواکب مع انها و الکرات الحاملة لها من جوهر واحد، رساله ي ردُّاليهود و رساله اي در توضيح عقايد يعقوبيان.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 622-621.

[2] ابوالحسن عامري، محمد بن ابي ذر يوسف عامري نيشابوري

نام: محمد

نام پدر: ابي ذر

کنيه و لقب: ابوالحسن

اسم اشهر: ابوالحسن عامري

سال و محل تولد: 300 ق، نيشابور

سال و محل وفات: 381 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: فلسفه، منطق و عرفان

استادان: ابوزيد بلخي در فلسفه، ابوبکر قفال و ابوالفضل ابن عميد

شاگردان: ابوعلي مسکويه، ابوحيان توحيدي، ابوالقاسم کاتب، علي بن حسين هندو و ماني مجوسي.

سرگذشتنامه:

ابوالحسن در نيشابور زاده شد و در همانجا به تحصيل علوم ديني پرداخت و سپس به شامستيان از قراي بلخ سفر کرد. وي پس از مرگ استادش در آنجا، به بخارا بازگشت و از آنجا به چاچ رفت. او دوباره به بخارا بازگشت، سپس در فاصله ي سال هاي 342-352 ق در نيشابور رحل اقامت افکند. ابوالحسن در حدود 353 ق ساکن ري بود و در همانجا به تصنيف و تدريس اشتغال داشت. وي در ري از حمايت ابوالفضل ابن عميد وزير آل بويه و فرزند و جانشين او ابوالفتح برخوردار بود. دو گزارش از سفر او به بغداد يکي پيش از 360 ق و ديگري در 364 ق در تذکره ها آمده است. ابوالحسن عامري در بغداد با بي اعتنايي دانشمندان رو به رو شد و آزرده خاطر به زادگاه خود بازگشت.

آثار:

الاعلام بمناقب الاسلام، الامد علي الابد، انقاذ البشر من الجبر و القدر، التقرير لاوجه التقدير، السعادة و الاسعاد في السيرة الانسانية، الفصول في المعالم الالهية، القول في الابصار و المبصر و مجموعه اي از آثار متفرق او که با نام « الشذرات الباقية من مؤلفات العامري المفقودة » گرد آمده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 350-348؛ الامتاع، ابوحيان 1 / 36.

[3] ابوعبيد جوزجاني، عبدالواحد بن محمد

نام: عبدالواحد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوعبيد [ن.م]

اسم اشهر: ابوعبيد جوزجاني

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فلسفه، فقه و رياضيات

سرگذشتنامه:

از زندگي ابوعبيد پيش از پيوستن به ابن سينا اطلاعي در دست نيست. از عنوان فقيه که نويسندگاني چون بيهقي به ابوعبيد داده اند، برمي آيد که وي ابتدا به تحصيل فقه و علوم ديني پرداخت و چون دوستدار علوم فلسفي بود و آوازه ي شيخ الرئيس به گوش او رسيد، ترک ديار کرد و در جرجان به ابن سينا پيوست و تا پايان عمر همچنان ملازم وي بود. ابوعبيد هر روز نزد ابن سينا به خواندن المجسطي مي پرداخت و نيز شيخ الرئيس رسالة المختصر الاوسط در منطق را در جرجان بر وي املا مي کرد. چون ابن سينا از همدان، قصد اصفهان و پيوستن، به علاءالدوله کرد، ابوعبيد و ديگر ياران استاد نيز در زي صوفيان با او همراه شدند و به اصفهان رفتند. ابوعبيد جوزجاني مقدمه اي بر شفا نوشت. وي پس از مرگ استاد با استفاده از مبحث رياضيات شفا و آثار ديگر ابن سينا در رياضيات، بخش رياضي کتاب النجاة را تهيه کرد و بدان کتاب افزود. بخش موسيقي و رياضي دانشنامه ي علائي شيخ الرئيس و نيز ترجمه و تلخيص بخش رياضيات آثار ديگر ابوعلي به خامه ي ابوعبيد است. ابوعبيد پس از مرگ استاد به گردآوري آثار او اهتمام بسيار نشان داد و شرح حال ابن سينا از اقامت در جرجان که ابوعبيد به او پيوست تا هنگام مرگ، همه به قلم اين شاگرد و ملازم وفادار اوست. به جرأت مي توان گفت اگر ابوعبيد نمي بود، اولاً کتاب برجسته اي چون شفا فراهم نمي آيد و ثانياً بسياري از آثار ابن سينا احتمالاً برجاي نمي ماند.

آثار:

آثار يافت نشده: تفسير مشکلات کتاب قانون، الحيوان به فارسي، شرح رساله ي حي بن يقظان ابن سينا.

آثار خطي:

خلاص ترکيب الافلاک، رساله اي در هندسه که آن را براساس يادداشت هاي ابن سينا فراهم آورده است، شرح قصيده ي عينيه ي ابن سينا و شرح احوال ابن سينا.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 702-700.

[4] ابوعلي سينا

نام: علي

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوعلي، شيخ الرئيس

اسم اشهر: ابن سينا

سال و محل تولد: 370 ق، افشنه

سال و محل وفات: 428 ق، همدان

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فلسفه، منطق، طب، هندسه،‌ نجوم و لغت

استادان: ابوعبدالله ناتلي

شاگردان: ابوعبيد جوزجاني، بهمنيار بن مرزبان، ابن زيله و معصومي

همفکران و رقيبان: ابوريحان بيروني، ابوسهل مسيحي، ابونصر عراق، ابن الخمار و ابوالفرج بن الطيب

مناصب و مقام ها: وزارت

سرگذشتنامه:

ابن سينا در سوم ماه صفر سال 370 ق در افشنه يا خرميشن متولد شد. در بخارا به تحصيل علم مي پرداخت و در ده سالگي قرآن را حفظ کرد و در چهارده سالگي کتاب لغت عربي نوشت. وي در عنفوان شباب، نوح بن منصور پادشاه ساماني را معالجه کرد و از کتابخانه ي گرانبهاي او بهره ها برد. ابن سينا به تمام علوم بويژه طب، منطق و فلسفه احاطه داشت. از خراسان به اصفهان و سپس به همدان رفت و در آنجا به وزارت شمس الدوله رسيد. سال هاي آخر عمر خود را در اصفهان در حمايت علاءالدوله ماکويه گذرانيد.

آثار:

کتاب شفا دوره ي کامل منطق و فلسفه ي الهي و رياضي 18 جلد، کتاب قانون دوره ي کامل طب علمي و عملي در چهار جلد، الاشارات و التنبيهات و کتابهاي داوري، النجاة، در فلسفه در سه جلد، المبداء و المعاد، لسان العرب، دانشنامه ي علايي ( در منطق و طبيعيات و الهيات به فارسي ) و مباحثات، الحکمة المشرقية. بسياري از کتاب هاي او چاپ شده است.

منابع و مآخذ:

فرهنگ دانستي ها ( فيلسوفان ايران ) ص 136؛ دائرة المعارف تشيع، 1 / 33؛ کارنامه ي انجمن آثار ملي، 83-159؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 1-130

[5] ابوالحسن مغربي، محمد بن احمد بن افريقي

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوالحسن،‌ متيّم

اسم اشهر: متيم، ابوالحسن مغربي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: حدود 400 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر، طب و نجوم

سرگذشتنامه:

از نسبت افريقي و مغربي وي مي توان گمان برد که از نواحي مغرب برخاسته است. وي از طريق سرودن شعر روزگار مي گذرانده و ظاهراً از همين رو پيوسته به دنبال امري سخاوتمند، شرق و غرب جهان اسلام را در مي نورديده است. در حلب به خدمت سيف الدوله ي حمداني شتافت و همانجا با متنبي ديدار کرد. پس از مدتي به دستگاه صاحب بن عباد پيوست و مقيم اصفهان شد. نام وي در مصر، عراق، جبل، ماوراءالنهر، چاچ و بخارا مشهور است. ابوالحسن شاعري بديهه سرا بود و ياقوت او را از بزرگان شعر و ادب دانسته است.

آثار:

علاوه بر ديوان شعر، آثار ديگر وي که امروز جز نامي از آنها برجاي نمانده اينهاست: الانتصار، المنبي عن فضائل المتنبي، بقية الانتصار المکثر للاختصار، تحفة الکتاب در رسائل، تذکرة النديم يا مذاکرة النديم، الرسالة الممتعة و البنيه المبني عن رذائل المتنبي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 363-5 / 364.

[6] سري بن احمد بن سري کندي

نام: سري

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوالحسن، رفاء

اسم اشهر: سري رفا

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [360]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: ادب

سرگذشتنامه:

او با اينکه شغل رفوگري داشته به ادبيات و اشعار نيز علاقه مند بود و در اثر ممارست مهارت کامل يافت، سپس به حلب نزد سيف الدوله بن حمدان که طرفدار ادبا و شعرا بوده رفت و مدتي در آنجا اقامت کرد. بعد از وفات سيف الدوله به بغداد رفت و مهلبي وزير و ديگر بزرگان را مدح گفت او در اشعار خود اظهار تشيع مي کرد و في مابين او و خالديان حسادت بوده تا به عناد و منافرت انجاميد و به همين جهت ايشان را به سرقات شعريه متهم مي کرد که اشعار او و ديگران را سرقت کرده و به خود مي بندند او به جهت گواهانيدن اين اظهارات خود، ديوان کشاجم ملک الشعراء را استنساخ کرد و نيکوترين اشعار خالديان را در آن گنجاند که در انظار عامه جلوه گر سازد که اينکه ديوان کشاجم حاضر، و خالديان از آن سرقت کرده اند و به همين جهت است که نسخ ديوان کشاجم مختلف و در بعضي از آنها زياداتي ديده مي شود که در اصول مشهوره پيدا نمي شود.

آثار:

الديرة.

آثار خطي:

ديوان شعر، المحب و المحبوب و المشئوم و المشروب.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 190، دهخدا 9 / 13639.

[7] ابوالقاسم عيسي بن علي بن عيسي بن داوود بن جراح

نام: عيسي

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوالقاسم

اسم اشهر: [ن.م]

سال و محل تولد: 302 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 391 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: حديث، منطق و ادب

استادان: منطق را از يحيي بن عدي فراگرفت. از نام استادان وي در فقه و ادب آگاهي در دست نيست.

شاگردان: ابوبکر محمد بن موسي خوارزمي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 235.

[8] ابن سُرَيج، ابوالحسين السحاق بن يحيي بن سِريح نصراني

نام: اسحاق

نام پدر: يحيي

کنيه و لقب: ابوالحسين

اسم اشهر: کاتب نصراني

سال و محل تولد: 300 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 377 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: [مسيحي؟]

رشته ي علمي و تخصص: سياست و نجوم

مناصب و مقام ها: در دستگاه خلفاي عباسي سمت دبيري داشته است.

سرگذشتنامه:

از دانشمندان و دبيران دوره ي 4 ق. وي در کارهاي ديواني دستي توانا داشت و از علم نجوم آگاه بود. نام او را به صورت ابن شِرَيْح ضبط کرده اند ( ياقوت ) و اين اشتباه در آثار برخي از مؤلفان نيز راه يافته است. او در سال تأليف الفهرست ابن نديم ( 377 ق ) در قيد حيات بوده است. براساس آنچه که در کتب ديده شده است، وي از دانشمندان و دبيران دوره ي 4 ق بوده و در کارهاي ديواني دستي توانا داشته و نيز از علم نجوم آگاه بوده است.

آثار:

الخراج الکبير، صناعة الخراج الصغير و جمل التاريخ، ظاهراً از نوشته هاي او امروز اثري در دست نيست.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 675؛ کحاله، 12 / 239، دهخدا، 1 / 365.

[9] ابن شِبْل، ابوعلي محمد بن حسين بن عبدالله بن احمد بن يوسف

نام: محمد

نام پدر: حسين

کنيه و لقب: ابوعلي [ن.م]

اسم اشهر: ابن شبْل

سال و محل تولد: 401 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 437 ق، بغداد

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: شعر، ادب، فلسفه،‌ لغت، حديث و طب

استادان: ابونصر يحيي بن جرير تکريتي

شاگردان: باخرزي

سرگذشتنامه:

ابن شبل اهل حريم طاهري، محله اي در قسمت بالاي بغداد در جانب غربي يا شارع دارالرقيق بود و پس از مرگ در گورستان باب حرب به خاک سپرده شد. وي داراي توانايي هاي گوناگون علمي و ادبي و ويژگي هاي مطبوع شخصيت بود. اما هيچ يک از منابع قديمي از طبيب بودن وي سخني به ميان نياورده اند.

آثار:

از آثار ابن شبل چيزي بر جاي نمانده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 65 - 4 / 66.

[10] بديهي، ابوالحسن علي بن محمد

نام: علي

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالحسن، بديهي

اسم اشهر: ابوالحسن بديهي

سال و محل تولد:

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: شعر و فلسفه

استادان: يحيي بن عدي

شاگردان: صاحب بن عباد

همفکران و رقيبان: ابوحيان توحيدي، صاحب بن عباد و سجستاني

سرگذشتنامه:

او از شهر زور است و لقب بديهي او را بناگزير هدف تمسخر و استهزاء ساخته بود. به گفته ي ابونعيم اصفهاني، صاحب بن عباد، بديهي را از بغداد به اصفهان آورد. او قافيه و عروض را به صاحب آموخت. و پيش از ترک دربار صاحب، بيش از 5000 درهم، آن هم بتدريج، که مبلغ ناچيزي بود، دريافت نکرد. او از صاحب خوب نمي گفت. او با نثر نويس بزرگ، ابوبکر خوارزمي که نامه ي رسوا کننده اش به بديهي باقي مانده است، رقابتي دائمي داشت. روابط او با سجستاني، شاگرد ديگر ابن عدي نيز خصمانه بود. او مغرور و همواره آماده ي حمله به ديگران بود و با حماقت و سبکسري خودش را ملوث مي کرد. مطالعات فلسفي بديهي در اندرز او به ابوالسلم شاعر، مبني بر اينکه تکلف را کنار بگذارد و به طور طبيعي سخن بگويد، نمايان است.

اضافات:

نام « بديهي » تنها به لحاظ « لفظ » شعر او نه به علت صحت « معناي » آن برازنده ي او بود. صاحب بن عباد گفته است نام « بديهي » دشوار مي تواند برازنده ي شخصي باشد که طي پنجاه سال يک بند شعر خوب مي نويسد. سجستاني فقط ابياتي از او را نيکو مي شمرد و توحيدي مي گويد شعر او پاک و پاکيزه و سخنش ملال آور و بي لطف است.

منابع و مآخذ:

کرمر، 199-202، دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 11 / 604.

[11] غضائري، محمد رازي

نام: محمد

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوزيد

اسم اشهر: غضائري

سال و محل تولد: [ن.م] ري

سال و محل وفات: 426 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: شعر

سرگذشتنامه:

او در ري نشو و نما کرده و مداح بهاءالدوله ي ديلمي بوده است. در اثر عنايات ملوکانه، او ثروت بسياري اندوخت و بعد از وفات بهاءالدوله به غزنه رفت و در دربار سلطان محمود غزنوي نيز تقرب يافت، تا آنکه محسود شعراي نامي وقت گرديد. عنصري، که مقدم و مسلم ايشان بود بطور آشکار با وي خصومت ورزيد و قصيده ي لاميه ي هفتاد و نه بيتي او را که در مدح سلطان سروده و متضمن سپاسگزاري از صله و انعامات وي بود مورد نقد قرار داد و يک قصيده ي هفتاد و پنج بيتي با همان وزن و قافيه در جواب آن نوشت. غضائري نيز ديگر باره با قصيده ي لاميه ي نود و شش بيتي ديگري آن قصيده عنصري را جواب سخت گفت. هر سه قصيده در مجمع الفصحا ثبت، و نقل آنها در اين مقام موجب اطاله ي کلام است.

آثار:

قصيده ي لاميه در مدح سلطان محمود غزنوي با مطلع:

 

اگر کمال به جاه اندر است و جاه به مال *** مرا ببين که ببيني کمال را به کمال

 

اضافات:

نسبت غضائري به غضاره به معناي سفال يا گلي است که با آن سفال سازند. بايد قياساً نسبت او غضاري گفته شود و به همين علت از قديم برخي نام او را غضاري نوشته اند. بين او و عنصري، بحث هاي انتقادي در شعر بوده که منجر به خشم عنصري بر غضائري و شستن ديوان او با آب شده است. دليل تشيع او را اين اشعار قرار داده اند:

 

مرا شفاعت اين پنج تن بسنده بود *** که روز حشر بدين پنج تن ببالم من

بهين خلق و برادرش و دختر و دو پسر *** محمد و علي و فاطمه، حسين و حسن

 

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 159؛ دهخدا، ص 8 - 16737.

[12] ابراهيم بن سنان بن ثابت بن قرة بن مروان بن ثابت حراني

نام: ابراهيم

نام پدر: سنان

کنيه و لقب: ابواسحاق

اسم اشهر: حراني

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: ( 335-338 ق )، [ن.م]

مذهب و شريعت: صابئي

رشته ي علمي و تخصص: طب، رياضيات و فلسفه

مناصب و مقام ها: وي از طرف خليفه، به امتحان مراتب علمي و عملي اطباي وقت نامزد گرديده بود.

سرگذشتنامه:

در سال 333 ه‍ که نوبت خلافت به مستکفي بالله بيست و دومين خليفه ي عباسي رسيد، از طرف خليفه به امتحان مراتب علمي و عملي اطباي وقت نامزد گرديده و او هم در تمام امتحان يکي از ايشان را سزاوار اين عمل شريف نديده ولکن محض افشا نکردن اسرار به همين عذر متمسک گرديد که طبيب حاذق در صورت خطا در معالجات خود ضامن و عهده دار است تا چه رسد به غير حاذق و شکي نيست که تصديق طبيب نيز در مورد خطا مورد ضمانت مي باشد. سبب عذر وي پذيره ي مقام خلافت گرديده و معلوم شد که اکثر آن جماعت از هر دو قسمت علمي و عملي طب بي بهره و عاري و بجز تعقيب ثروت و مالداري کاري ندارند. اينک عمل امتحان ايشان به عهده ي ابوسعيد يمامي موکول گرديده، بالجمله، اين دانشمند يگانه، روزگار خود را به تدريس و تأليف مي گذرانيد.

آثار:

تعريف طب و فوائد آن، چهل و يک مسئله ي هندسيه از مشکلات آن فن، حفظ الصحة در اوقات مرض عمومي، زبدة الحکم، المقالات و الرسائل، نخبة الحکم، هندسه ي سيزده مقاله و غير اينها.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 318.

[13] اِبن خَمّار، ابوالخير حسن بن سوار بن بابا بن بهرام يا بهنام

نام: حسن

نام پدر: سوار

کنيه و لقب: ابوالخير، [ن.م]

اسم اشهر: ابن خمار

سال و محل تولد: 331 ق، بغداد

سال و محل وفات: [بعد از 407 ق]

مذهب و شريعت: مسيحي ايراني الاصل که بعداً به اسلام گرويد

رشته ي علمي و تخصص: طب، کلام، فلسفه و ترجمه

استادان: يحيي بن عدي، مشخص نيست نزد چه کسي پزشکي آموخته است، گرچه احتمال دارد استاد وي در اين فن ابوالحسن ثابت بن سنان باشد.

شاگردان: ابوالفرج علي ابن حسين بن هندو، ابوالفرج عبدالله بن طيب در بغداد و شايد ابوعلي مسکويه.

سرگذشتنامه:

ابن خمار در بغداد زاده شد و همانجا رشد کرد. از تاريخ مهاجرت ابن خمار از بغداد اطلاعي در دست نيست. از رساله اي که ابن خمار به ابوسعد وزير اهدا کرد شايد بتوان حدس زد که وي در روزگار مجدالدوله ي ديلمي و ابوسعيد محمد بن اسماعيل همداني ( وزير در 392 ق ) در ري بوده است. احتمال مي رود که از همانجا به دعوت ابوالعباس مأمون بن مأمون خوارزمشاه ( حک 399-407 ق ) به خوارزم رفته باشد. وي در خوارزم ماند تا محمود غزنوي در 407 ق آنجا را تصرف کرد و دانشمندان آن ديار از جمله ابن خمار را به غزنه برد. ابن خمار ساليان دراز نزد سلطان محمود ماند. وي بسبب خوابي که ديد، اسلام را پذيرفت و در دوران سالخوردگي به آموختن فقه و حفظ قرآن پرداخت. ابن خمار در پزشکي شهرت بسياري داشت، چنانکه به او بقراط دوم و ثالث « بقراط و جالينوس » لقب داده بودند.

آثار چاپي:

آثار پزشکي و علوم طبيعي: الحوامل في الطب، ديابط، امتحان الاطباء، الاثار المختلفة ( المخيلة؟ ) في الجو الحادثه عن الخباز، خلق الانسان و ترکيب اعضائه، المرض المعروف بالکاهني ( صرع )، الاثار العلوية و تدبير المشايخ.

آثار خطي:

الوفاق بين رأي الفلاسفة و النصاري، اللينس ( اللبس ) في الکتب الاربعة في المنطق، الافصاح عن رأي القدماء في الباري تعالي و في الشرايع و مورديها، مقاله في القيامة، ترجمه ي مقالة في الاخلاق به عربي، ترجمه و تصحيح قاطيغورياس، السماء و العالم، الصديق و الصداقة، رساله اي با نام « مقالة في ان دليل يحيي علي حدث العالم اولي بالقبول من دليل المتکلمين اصلاً ».

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 464-463؛ کُرمر، 183-191؛ ابن نديم، 323.

[14] اِبن سيار، ابوماهر موسي بن يوسف

نام: موسي

نام پدر: يوسف

کنيه و لقب: ابوعمران / ابوماهر

اسم اشهر: ابن سيار

سال و محل تولد: شيراز [ن.م]

سال و محل وفات: حدود 350 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: طب و فلسفه

شاگردان: علي بن عباس مجوسي اهوازي، احمد بن محمد طبري و ابوعلي احمد بن مندويه ي اصفهاني.

سرگذشتنامه:

ابن سيار در شيراز ديده به جهان گشود و در همانجا پرورش يافت و به تحصيل علم طب و حکمت پرداخت و در آن ها و نيز در منطق نامور شد. وي در جراحي و مداواي تب مهارت تام داشت، چنانکه ظفره ي ( ناخنک ) چشم و سلعه ي ( زخم يا گره گوشتي ) گردن عضدالدوله ي ديلمي را چنان با استادي جراحي کرد که کوچکترين نشاني برجاي نماند. وي ظاهراً با ابوطيب ابراهيم بن نصر همکاري داشته و به معالجه ي بيماران مي پرداخته است.

آثار:

مقاله اي در فصد، تعليقات برکناش اسحق بن حنين، ديوان شعر، رساله اي در آلات جراحي، تعليقات بر رساله ي اَغلوقُن جالينوس، رسالة في السنه الضروريه.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 728؛ نامه دانشوران، 2 / 41-42.

[15] ابوسعيد يمامي فضل بن عيسي

نام: فضل

نام پدر: عيسي

کنيه و لقب: ابوسعيد [ن.م]

اسم اشهر: ابوسعيد يمامي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: ( 421-430 ق ) [ن.م]

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: طب و نجوم

استادان: ابوالفرج بن طيب

سرگذشتنامه:

آگاهي ما از زندگي او بسيار اندک است، تنها مي دانيم که در بصره اقامت داشته و در دولت آل بويه به مقام و منزلتي عالي رسيده است. مؤلفان نامه ي دانشوران او را معاصر ابراهيم بن سنان رياضيدان ( م 335 ق ) دانسته اند. وي به پيشنهاد ابراهيم بن سنان و به امر مستکفي از بصره به بغداد دعوت شد و عهده دار امتحان اطباي آن شهر گرديد.

آثار:

شرح فصول بقراط در 2 جلد، شرح مسائل حنين و مقالة في امتحان الاطباء و کيفية التمييز بين طبقاتهم. هيچ يک از اين آثار امروزه در دست نيست. اما نامه ي دانشوران گزيده ي مختصري از ترجمه ي فارسي رساله ي امتحان الاطباء را که مأخذ و مترجم آن شناخته نيست، آورده است. کتاب ها و رساله هاي ديگري، به ابوسعيد منسوب است که نام و مشخصات کامل آنها در دست نيست.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 556. تاريخ الحکماي قفطي 407؛ ابن ابي اصيبعة 1 / 240؛ نامه ي دانشوران 6 / 8-17.

[16] ابوعثمان دَمشقي، سعد بن يعقوب

نام: سعد

نام پدر: يعقوب

کنيه و لقب: ابوعثمان

اسم اشهر: ابوعثمان دمشقي

سال و محل تولد: سده هاي 3 و 4 ق

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: طب، رياضيات و ترجمه

همفکران و رقيبان: با ابومحمد حسن بن موسي نوبختي ارتباط علمي داشته است.

مناصب و مقام ها: رياست بيمارستان هاي بغداد، مکه و مدينه

سرگذشتنامه:

از تاريخ ولادت، وفات و جزييات زندگي وي اطلاع دقيقي در دست نيست، تنها مي دانيم که از پزشکان مشهور بغداد بوده و کتاب هاي بسياري را به عربي ترجمه کرده و در عصر علي بن عيسي مشهور به ابن جراح، وزير المقتدر بالله عباسي به مقام و منزلتي عالي رسيده است. وي در عصر خود چهره اي شناخته شده بود، چندانکه گويند علي بن عيسي در 302 ق رياست بيمارستان هاي بغداد، مکه و مدينه را به او سپرد. ابوعثمان همچنين با ابومحمد حسن بن موسي نوبختي، خواهرزاده ي ابن سهل نوبختي ارتباط علمي داشته است. تمامي آثار ابوعثمان دمشقي متوني است که از يوناني به عربي ترجمه شده است.

آثار چاپي:

ترجمه ي تفسير پاپوس بر مقاله ي دهم کتاب اقليدس در اصوله هندسه، ايساغوجي فرفوريوس و طوبيقا اثر ارسطو.

آثار خطي:

تفسير يحيي النحوي، المقالات الجنس في التشريع لجالينوس، رسالة ثامسطيوس الحکيم الي اللبان الملک في السياسة و تدبير المملکة، مقالة في ان النشوء و النماء يکونان في الصورة لا في الهيولي ( مقالة في ان الزيادة و النموهما في الصورة لا في الهيولي ) مقالة في اللون واي شيء هو علي رأي الفيلسوف ( ارسطو ) و مقالة الاسکندر الافروديسي في القول في مبادي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 731-730، تاريخ الحکماي قفطي، 409؛ ابن نديم، 177.

[17] موسي بن يوسف

نام: موسي

نام پدر: يوسف

کنيه و لقب: [ن.م]

اسم اشهر: سيار

سال و محل تولد: شيراز

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: طب

سرگذشتنامه:

او به فنون طب و حکمت مشهور و به اصابت رأي و صداقت در معالجه معروف و در فنون طبابت وحيد عصر خود بوده و در کمال احترام و عزت مي زيسته و ابوعلي بن مندويه و احمد بن محمد طبرسي و اغلب اکابر اطباي وقت به تلمذ وي مباهات مي نمودند و دو فقره ورم سله گردن و ظفره ي چشم عضدالدوله ي ديلمي را که در زمان وليعهدي او عارض و موجب شرمگين بودن او و اندوه خاطر پدرش رکن الدوله بوده به طوري معالجه کرد که اثري از آنها باقي نماند. مهارت و حذاقت او موجب حيرت عموم بود و بيش از اندازه بمراتب عزتش افزود و مورد توجهات شاهانه شد و انعام جزيل ملوکانه به او عنايت گرديد، لکن در اثر عزت نفس از قبول آن اعتذار نمود، او معالجه ي بيماران را وظيفه ي لازم انسانيت مي دانسته است.

آثار:

آلات جراحي، امراض العين و چهل باب در هر دو قسمت علمي و عملي طبابت و رساله اي در فصد و سته ي ضروريه. ( نيز نک به شماره 8 پزشکي ).

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 246.

[18] شيخ ابوبکر محمد بن احمد بن محمد بن عبدالله بن اسماعيل کاتب بغدادي

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابن ابي الثلج

اسم اشهر: کاتب بغدادي

سال و محل تولد: 325 ق [بغداد]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: کلام، تفسير،‌ فقه و حديث

استادان: در حديث: جعفر بن محمد بن جعفر حسيني

شاگردان: ابومحمد هارون بن موسي تلعکبري، شيخ ابونصر محمد بن الحسين مقري از مشايخ شيخ مفيد.

آثار:

مانزل من القرآن في اميرالمؤمنين (عليه السلام)، البشري و الزلفي في فضائل الشيعة، تاريخ الائمة (عليهم السلام)، اخبار النساء الممدوحات، اخبار فاطمة و الحسن و الحسين (عليهم السلام)، من قالَ بالتفضيل من الصحابة، السنن و الآداب علي مذاهب العامة، الفضائل و الاختيار من الاسانيد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 3 / 294.

پي‌نوشت‌ها:

1. علي اصغر حلبي. تاريخ تمدن اسلام، تهران، اساطير، 1365. صص 119-120

2. همان، ص 120

3. همان، ص 118

4. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده،‌ مفتاح السعاده و مصباح السياده في موضوعات العلوم. بتحقيق علي دحروج بيروت، مکتبة لبنان ناشرون، 1998. ص 919.

5. علي اصغر حلبي، همان، ص 122

6. همان، ص 123

7. همان، ص 124

8. همان، ص 125

9. همان، ص 126

10. علي اکبر ولايتي، پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران. تهران مرکز اسناد و خدمات پژوهشي وزارت امور خارجه. 1383. صص 244-245 و نيز بخش ششم فلسفه و بخش هفتم منطق

11. علي اصغر حلبي، همان ص 131.

منبع مقاله :

فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول

لینک به دیدگاه

پزشکي ( طب ) در عصر آل بويه

03338.jpg

 

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي

 

 

 

 

 

 

در آغاز، بشر با روش طب عاميانه آشنا شد. جادو نيز در پزشکي آغازين، نقش داشته است. چندين هزار سال پيش از ميلاد مسيح پيشه ي پزشکي نزد سومريان و بابليان رواج داشته است. يونانيان با بهره گرفتن از آگاهي هاي بابلي ها و مصريان حتي هنديان و چيني ها پزشکي را به مدارج عالي رساندند. اميدوکلس ( 435-495 ق.م )، بقراط ( م 460 ق.م ) و ارسطو ( 322-384 ق.م ) چهره هاي برجسته ي پزشکي هستند. پس از ارسطو مرکز پزشکي يوناني به اسکندريه انتقال يافت. جالينوس ( 129-199 م ) معروف ترين پزشک دوره ي روميان است و از او 83 کتاب باقي مانده است. در ايران باستان بويژه از دوره ي ساسانيان به بعد، پزشکي از تأثير علوم يوناني بهره مند شد و کمابيش جنبه ي علمي يافت. نسطوري ها در سده ي پنجم ميلادي که از خاک روم تبعيد شدند، به ايران روي آوردند و مدارسي بنياد نهادند و در آنجا پزشکي تدريس مي کردند. مشهورترين اين مدارس، مدرسه ي گندي ( جندي ) شاپور بود که در دوره ي اسلامي نيز دوام يافت (1). علم طب از علوم طبيعي بشمار مي رود. در بعضي از تقسيمات علوم طبيعي، به هشت اصل و هفت فرع تقسيم مي شود. علم طب اولين فرع از فروع هفتگانه است (2) و آن علمي است که از بدن انسان از حيث صحت و مرض بحث مي کند. موضوع آن بدن انسان و منفعت آن روشن است و گويند اولين کسي که در اين باره نوشت، بقراط حکيم بود (3). طب اسلامي يا روشن تر طب النبي علمي است که در شمار علومي که برشمرده اند، آمده است و افرادي به جمع آوري سخنان پيامبر و ائمه در اين خصوص پرداخته اند (4). تاريخ طب در ايران از دوران ساسانيان تا اواسط قرن چهارم هجري قمري قائم به وجود جندي شاپور بوده است. از قرن دوم هجري ستاره ي جندي شاپور کم کم افول و بغداد در علوم مرکزيت يافت. در عين حال مکتب بغداد دنباله مکتب جندي شاپور بوده است. علل و عوامل مختلفي که در اين امر دخالت داشته اند، چنين برشمرده اند:

الف) بي اعتنايي بني اميه به اقوام غير عرب و عدم رضايت غير عرب ( مخصوصاً ايرانيان ) از آنان، عدم توجه خلفاي اموي به علم و دانش و سرگرمي آنها به لشکرکشي ها و غرق شدن در لهو و لعب و عيش و خوشگذراني.

ب) انقراض سلسله ي بني اميه و روي کار آمدن عباسيان و ايجاد شهر بغداد بعنوان مرکز خلافت و ارتباط اين شهر با جندي شاپور و دنياي متمدن آن زمان.

ج) خدمات ايرانيان مخصوصاً برمکيان به تمرکز علمي بغداد.

بعد از امويان، حکومت بني عباس شکل گرفت و پايتخت از دمشق به بغداد انتقال يافت و منصور خليفه عباسي عده ي زيادي از علماي کوفه و بصره از قبيل واعظان و نحويان را به شهر بغداد فراخواند. بعدها در حومه ي بغداد در دهکده اي به نام « کرخ » شهر کوچکي بنا شد که محله اي از محلات بغداد است. ايرانيان بيشتر در اين محله سکونت داشتند. در اين محله اولين بيمارستان بغداد يا اولين بيمارستان اسلامي بنا شد و اين بيمارستان که تقرياً اولين بيمارستان در تمدن اسلامي است، گاهواره ي دانش پزشکي بغداد گرديد که اغلب پزشکان نامي بغداد، از جمله خاندان بختيشوع و ديگران در آن به طبابت و خدمت پرداختند. بعدها در دوران سلطنت عضدالدوله ديلمي پادشاه بزرگ آل بويه، در آنجا بيمارستان عضدي احداث شد.

اولين رابطه ي طبي بين بغداد و جندي شاپور بر اثر درمان بيماري منصور خليفه ي عباسي توسط جرجيس فرزند بختيشوع از جندي شاپور به وجود آمد. پس از منصور، ساير خلفا مانند هارون و مأمون و سايرين از اطباء جندي شاپور استفاده کردند. از اواسط قرن هشتم م ( دوم هجري قمري ) دانش يوناني و علوم ديگر به بغداد رخنه کرد و جميع شعب علوم و طب و فرهنگ اسلامي رونق يافت و دانشگاه جندي شاپور نقش بسيار مهمي در انتقال علوم طبي به بغداد داشت. مراکز بزرگ علمي و طبي که تمدن اسلامي از آن بسيار بهره مند گرديده عبارتند از: جندي شاپور، حران و اسکندريه که بايد سهم روم شرقي و انطاکيه را نيز ملحوظ نمود.

تاريخ طب از دوران قديم تا حمله ي مغول را در ايران مي توان به دوران هاي زير تقسيم کرد:

الف- تاريخ طب قبل از اسلام مشتمل بر دوران هاي آريايي، هخامنشي، اشکاني و ساساني ( مخصوصاً دانشگاه جندي شاپور ). در اين دوران ها کتب و آثار چندي با اقتباس هايي از ساير اقوام و ملل به چشم مي خورد. ب- تاريخ طب در دوران خلفاي راشدين و ابتداي فتوحات اسلامي در زمان اين خلفا که اصولاً در دنياي عربستان از طب و طبابت و آثار و تأليفات طبي خبري نبود، بلکه آنچه ديده مي شود، در ايران و ساير کشورهاي گشوده شده توسط اعراب بوده است. ج- تاريخ طب در زمان خلافت بني اميه که عموماً شامل اطباي غير عرب و رومي و مسيحي و امثال آنها و ابتداي کار ترجمه و اقتباس در عالم اسلام است. د- تاريخ طب در زمان دسته اي از خلفاي عباسي از اواسط نيمه ي اول قرن دوم تا تقريباً اواسط يا اوايل نيمه ي دوم قرن سوم هجري قمري که بيشتر، امر ترجمه رونق داشته و از تأليف و تصنيف حقيقي، يا خبري نبوده يا اگر بوده بسيار کم بوده است. ه‍- تاريخ طب از نيمه ي دوم قرن سوم هجري تا حمله ي مغول و تجدد طب ايراني يعني تا ظهور سيد اسماعيل گرگاني صاحب ذخيره خوارزمشاهي که در اين دوره علاوه بر آنکه پزشکان عرب در طب اسلامي بسيار کم دخالت داشتند، بيشتر اطبا و مؤلفان، غير عرب و بويژه ايراني بودند. ابن ابي اصيبعه در باب هفتم از کتاب تأليفي خود در عيون الانباء في طبقات الاطباء شرح اطباي دوران جاهليت و صدر اسلام را به رشته ي تحرير در آورده است.

رازي از نامدارترين و بزرگترين پزشکان ايراني قرن چهارم هجري بود که به شيوه ي باليني و طب نظري و عملي هر دو توجه داشت. سرپرستي بيمارستان ري و سپس مقتدري بغداد را بر عهده گرفت. مهم ترين کتاب او الحاوي است. ديگري الجدري و الحصبه ( آبله و حصبه )، المتولده في الکلي و المثانه، ثلاث رسائل في العلم التشريح و نيز کتاب المنصوري يا طب المنصوري است که خلاصه اي از کتاب الحاوي ابوالحسن علي بن رَبّن الطبري را استاد رازي گفته اند که کتاب فردوس الحکمه از اوست که داراي 550 صفحه در هفت نوع و 3 مقاله و 360 فصل است. در رسائل اخوان الصفا نيز مسائلي طبي فراواني يافت مي شود.

علي بن عباس المجوسي الاهوازي ( م 382 ق ) صاحب کتاب الملکي يا کامل الصناعة في الطب است که آن را براي عضدالدوله نوشته و متن عربي آن چهارصد هزار لغت دارد که به بيست مقاله تقسيم شده و هر مقاله داراي چندين فصل است. اين کتاب تا قبل از قانون ابن سينا داراي شهرت عام بود.

ابن سينا داراي کتاب هاي طبي است که چندين ارجوزه نيز در پزشکي به شعر سروده، ولي کتاب قانون او از همه مهمتر است. او علاوه بر تشريح آثار ديگران به بررس دقيق تنفس، سکته ي مغزي، بررسي دستگاه هاي هاضمه، احوال نازايي و عقيمي و بيماري هايي که با روان و روان پزشکي سر و کار دارد، پرداخته است. متجاوز از 60 دانشمند و طبيب بزرگ اسلامي قانون او را شرح کرده اند (5).

بيمارستان و تيمارستان در اين دوران بسيار مورد توجه بوده و نيز علوم وابسته به پزشکي چون صيدله ( داروشناسي ) در دوران اسلامي بويژه در قرون سه و چهار از رونق کافي برخوردار بوده است (6).

[1] ابراهيم بن سنان بن ثابت بن قرة بن مروان بن ثابت حراني

نام: ابراهيم

نام پدر: سنان

کنيه و لقب: ابواسحاق

اسم اشهر: حراني

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: ( 335-338 ق )، [ن.م]

مذهب و شريعت: صابئي

رشته ي علمي و تخصص: طب، رياضيات و فلسفه

مناصب و مقام ها: وي از طرف خليفه، به امتحان مراتب علمي و عملي اطباي وقت نامزد گرديده بود.

سرگذشتنامه:

در سال 333 ه‍ که نوبت خلافت به مستکفي بالله بيست و دومين خليفه ي عباسي رسيد، از طرف خليفه به امتحان مراتب علمي و عملي اطباي وقت نامزد گرديده و او هم در تمام امتحان يکي از ايشان را سزاوار اين عمل شريف نديده ولکن محض افشا نکردن اسرار به همين عذر متمسک گرديد که طبيب حاذق در صورت خطا در معالجات خود ضامن و عهده دار است تا چه رسد به غير حاذق و شکي نيست که تصديق طبيب نيز در مورد خطا مورد ضمانت مي باشد. سبب عذر وي پذيره ي مقام خلافت گرديده و معلوم شد که اکثر آن جماعت از هر دو قسمت علمي و عملي طب بي بهره و عاري و بجز تعقيب ثروت و مالداري کاري ندارند. اينک عمل امتحان ايشان به عهده ي ابوسعيد يمامي موکول گرديده، بالجمله، اين دانشمند يگانه، روزگار خود را به تدريس و تأليف مي گذرانيد.

آثار:

تعريف طب و فوائد آن، چهل و يک مسئله ي هندسيه از مشکلات آن فن، حفظ الصحة در اوقات مرض عمومي، زبدة الحکم، المقالات و الرسائل، نخبة الحکم، هندسه ي سيزده مقاله و غير اينها.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 318.

[2] ابن ابي صادق ابوالقاسم عبدالرحمن بن علي بن احمد

نام: عبدالرحمن

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابوالقاسم، بقراط دوم

اسم اشهر: ابن ابي صادق

سال و محل تولد: 385 ق، نيشابور

سال و محل وفات: 470 ق، نيشابور

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: طب

استادان: ابن سينا

شاگردان: سيد اسماعيل جرجاني مؤلف ذخيره ي خوارزمشاهي.

سرگذشتنامه:

ابن ابي صادق، پزشک، کالبدشناس و شارح آثار بقراط و جالينوس، تحصيلات خود را در زادگاهش آغاز کرد و ادامه داد تا در فنون و حکمت بخصوص در طب به مقامي عالي رسيد. او را مردي قناعت پيشه، خوش گفتار، هوشمند، خوشرو، شيفته ي يادگيري علوم و فنون و ماهر در پزشکي شمرده اند. وي پس از فراگيري حکمت و پزشکي در نيشابور به طبابت مشغول شد و بعلت علاقه به همشهريان خود دعوت سلطان ابراهيم غزنوي را براي رفتن به دربار وي رد کرد.

آثار:

شرح فصول بقراط، شرح تَقْدِمَة المَعرفة بقراط، شرح منافع الاعضاي جالينوس، شرح مسائل حُنين، جواب ايرادهاي محمد زکرياي رازي بر جالينوس، تاريخ کبير، نُخَبة العلاج، رسالة الادوية و الاطعمة من الاحاديث المکرمة

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 2 / 671-670.

[3] ابن بُطلان، ابوالحسن مختار ( يوانيس ) بن حسن بن عبدون بن سعدون

نام: مختار ( يوانيس )

نام پدر: حسن

کنيه و لقب: ابوالحسن، [ن.م]

اسم اشهر: ابن بطلان

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 455 ق، انطاکيه

مذهب و شريعت: مسيحي

رشته ي علمي و تخصص: طب

استادان: ابوالفرج عبدالله بن طيب بغدادي و ابوالحسن ثابت بن ابراهيم بن زهرون طبيب. همچنين او از ديگر استادان بغداد هم دانش آموخت.

همفکران و رقيبان: ابوالخير بن شراره و ابن رضوان.

اوضاع و شرايط سياسي و اجتماعي زمان: سفر ابن بطلان به مصر به عزم ديدار علي بن رضوان طبيب مشهور آن عصر بود. با وي مناظرات طبي و فلسفي داشت که پس از خروج از مصر آن را در کتابي گرد آورد و ابن رضوان نيز در رد او کتابي داشت.

سرگذشتنامه:

ابن بطلان در 439 ق از بغداد خارج شد و پس از عبور از رَحبه و رُصافه به حلب رسيد. وي در آنجا اجازه يافت تا قواعد عبادات مسيحيان آن شهر را تنظيم کند. وي در جمادي الاخر 441 ق به فُسطاط مصر وارد گرديد و سه سال در اين ديار ماند. در اين زمان مستنصربالله فاطمي خليفه ي مصر بود. علت سفر ابن بطلان را به مصر عزم ديدار وي با علي بن رضوان طبيب و پزشک مشهور آن عصر دانسته اند. ابن بطلان سرانجام مصر را با دلتنگي به قصد قسطنطنيه ترگ گفت و يک سال در آن شهر ماند. وي در اواخر عمر به انطاکيه رفت. در آنجا ظاهراً مدتي نظارت ساختمان بيمارستاني را به عهده داشت و چندي بعد در ديري در همان شهر عزلت و عبادت اختيار کرد و در همانجا درگذشت.

آثار:

تقويم الصحة، يا تقويم الصحة و ذکر منافع الاغذيه و مضارها، دعوة الاطباء، المقالات المختارة في تدبير الامراض العارضة علي الاکثر بالاغذية المألوفة و الادوية الموجودة ينتفع رهبان الاديرة و مَن بَعُد من المدينة، رسالة في شري الرقيق و تقليب العبيد يا رسالة جامعة لفنون نافعة في...، مقالة في ان الفروج اَحَرُّ من الفَرخ، المقالة المصرية في مناقضات علي بن رضوان، سفرنامه و مقال في القربان المقدس.

اضافات:

وي در علوم اوائل دست داشت و از راه پزشکي روزگار مي گذرانيد. او محسود پزشک مسيحي ديگري به نام ابوالخير ابن شراره واقع و از سوي او به فساد عقيده متهم شد. ابن بطلان حوادث محيط و روزگارش را ثبت کرده است. از آن جمله پيدا شدن ستاره ي دنباله دار در 445 ق و بروز بيماري هاي مهلک و مردن انسان هاي بي شمار در قسطنطنيه. وي همچنين از کم آبي نيل و گسترش وبا به عراق و برخي حوادث و آفات ديگر ياد کرده که موجب مرگ دانشمنداني چون قدوري، ماوردي، ابن طيب طبري، صابي و ابوالعلاء معري گرديده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 120-119، تاريخ الحکماي قفطي 192-193.

[4] ابن بکس عشاري: ابواسحاق ابراهيم بن بکس

نام: ابراهيم

نام پدر: بکس

کنيه و لقب: ابواسحاق

اسم اشهر: ابن بکس

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: بين سالهاي 371 و 377 ق [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: طب و ترجمه

سرگذشتنامه:

از زندگي او همين قدر معلوم است که در بغداد مي زيسته و از حسن شهرتي برخوردار بوده است. از مراحل تحصيل و نيز استادان ابراهيم آگاهي نداريم. وي در حرفه ي خود يعني طبابت بسيار ماهر بود و با اينکه نابينا شده بود، همچنان به درمان بيماري ها و تدريس طب در بيمارستان عضدي مي پرداخت و از سوي عضدالدوله مقرري کافي دريافت مي کرد. وي همچنين داراي ديدگاه هاي نسبتاً علمي و مبتکرانه در علم طب بوده است.

آثار:

کتابي در رؤيا، کتاب کناش در طب و کتاب الاقراباذين ملحق به کناش. مقالة في ان الماء القراح ابردمن ماء الشعير، و نيز مقالة في الجدري در نامه ي دانشوران، آثار ديگري نيز به ابراهيم نسبت داده شده که مأخذ آنها بدست نيامده است، اين آثار عبارتند از: « مقاله درمرض استسقاء »، « رساله در تشريح عين و معالجات آن »، رساله در امراض جلد و ادويه ي متعلقه به آن، رساله در ماهيت فادزهر معدني و حيواني و خواص و طريقه ي استعمال آن، رساله در علاج سموم، رساله در مياه معدنيه.

ترجمه ها:

ترجمه و اصلاح قسمتي از سوفسطيقاي ارسطو، ترجمه ي کتاب الکون و الفساد ارسطو، کتاب الحس و المحسوس شامل چهار مقاله و اسباب النبات ازثاوفرسطس ( تئوفراستوس ) به عربي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 133؛ ابن نديم، 316؛ تاريخ الحکماي قفطي، 236؛ حاجي خليفه، 5 / 244، 6 / 51.

[5] ابن بَکُس، ابوالحسن علي بن ابراهيم بن بکس

نام: علي

نام پدر: ابراهيم

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: ابن بکس

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 394 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: [مسلمان]

رشته ي علمي و تخصص: طب و ترجمه

همفکران و رقيبان: ابن بطلان

سرگذشتنامه:

وي پزشک ماهر و فاضل و مترجم بود و آثار يوناني بسياري را ( ظاهراً از سرياني ) به خوبي به زبان عربي درآورد و بنابر نوشته ي بيهقي بر حکمت تسلطي تمام داشت. بنظر مي رسد که اخبار زندگي ابوالحسن علي با گزارش هاي حيات پدرش ابواسحاق ابراهيم تا حدودي درهم آميخته باشد،‌ زيرا بنا بر گزارش قفطي، عضدالدوله، امير آل بويه هنگام بناي بيمارستان عضدي در بغداد، 24 پزشک برگزيده را از نقاط مختلف براي کار در آنجا فراخواند و براي آنان مقرري تعيين کرد. از جمله ابوالحسن علي را به تدريس طب و آموزش شاگردان گماشت. مضمون همين خبر را ابن ابي اصيبعه از منبع ديگري نقل کرده و بويژه اين نکته در آن قابل ملاحظه است که شغل ابوالحسن علي به علت نابينايي اش تدريس طب بود. ابوالحسن علي در جواني خود مطالعه ي بسيار کرده و در معالجه ي بيماري ها سخت ورزيده شده بود. وي با وجود نابينايي، به کمک ديگر شاگردانش از علائم ظاهري بيماري آگاه مي شد و با هوش و بصيرت خود بيماري را تشخيص مي داد. ابوالحسن به تصنيف کتب کم مي پرداخت. با اين حال، مقالاتي کوتاه تأليف کرده بود. درباره ي او نوشته اند که پيوسته شراب مي خورد و ابن بطلان به همين جهت او را به سختي مورد انتقاد قرار داده و گفته است که او را کار بيمارستان ممنوع ساختند و مردم، ديگر براي درمان به او مراجعه نمي کردند، زيرا عقلش بواسطه ي مستي زايل شده بود و دستش در هنگام گرفتن نبض مي لرزيد. ابن خمار در مقاله ي امتحان الاطباء از وي به طعنه ياد کرده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 134.

[6] اِبن جَزْله، يحيي بن عيسي بن جزله ابوعلي شرف الدين بغدادي

نام: يحيي

نام پدر: عيسي

کنيه و لقب: ابوعلي،‌ شرف الدين

اسم اشهر: ابن جَزْله

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 493 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسيحي که سپس مسلمان شد

رشته ي علمي و تخصص: طب و داروشناسي

استادان: ابن جزله دانش پزشکي را در آغاز از مسيحيان کرخ بغداد و سپس نزد ابوالحسن سعيد بن هبة الله فراگرفت. منطق را نزد ابوعلي بن الوليد، شيخ معتزله فراگرفت.

سرگذشتنامه:

درباره ي تاريخ تولد او آگاهي در دست نيست، ولي مي دانيم که وي با المقتدي بأمرالله ( حک 467-487 ق ) معاصر بوده است. از اينرو احتمال مي رود که در دهه ي دوم سده ي 5 ق متولد شده باشد، زيرا هنگاميکه در 466 ق مسلمان شد، مردي ميانسال بود. ابن جزله بيشتر آثار علمي خود را به نام المقتدي بأمرالله تأليف کرده است.

آثار:

تقويم الابدان في تدبير الانسان يا منهاج البيان في تقويم الابدان، منهاج البيان في ما يستعمله الانسان، الرد علي النصاري، مختار مختصر تاريخ بغداد، مدح الطب و موافقته للشرع ( الشرع ) و الرد علي من طعن عليه و الاشارة في تلخيص العبادة.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 235-234؛ تاريخ الحکماي قفطي، 239

[7] اِبن خَمّار، ابوالخير حسن بن سوار بن بابا بن بهرام يا بهنام

نام: حسن

نام پدر: سوار

کنيه و لقب: ابوالخير، [ن.م]

اسم اشهر: ابن خمار

سال و محل تولد: 331 ق، بغداد

سال و محل وفات: [بعد از 407 ق]

مذهب و شريعت: مسيحي ايراني الاصل که بعداً به اسلام گرويد

رشته ي علمي و تخصص: طب، کلام، فلسفه و ترجمه

استادان: يحيي بن عدي، مشخص نيست نزد چه کسي پزشکي آموخته است، گرچه احتمال دارد استاد وي در اين فن ابوالحسن ثابت بن سنان باشد.

شاگردان: ابوالفرج علي ابن حسين بن هندو، ابوالفرج عبدالله بن طيب در بغداد و شايد ابوعلي مسکويه.

سرگذشتنامه:

ابن خمار در بغداد زاده شد و همانجا رشد کرد. از تاريخ مهاجرت ابن خمار از بغداد اطلاعي در دست نيست. از رساله اي که ابن خمار به ابوسعد وزير اهدا کرد شايد بتوان حدس زد که وي در روزگار مجدالدوله ي ديلمي و ابوسعيد محمد بن اسماعيل همداني ( وزير در 392 ق ) در ري بوده است. احتمال مي رود که از همانجا به دعوت ابوالعباس مأمون بن مأمون خوارزمشاه ( حک 399-407 ق ) به خوارزم رفته باشد. وي در خوارزم ماند تا محمود غزنوي در 407 ق آنجا را تصرف کرد و دانشمندان آن ديار از جمله ابن خمار را به غزنه برد. ابن خمار ساليان دراز نزد سلطان محمود ماند. وي بسبب خوابي که ديد، اسلام را پذيرفت و در دوران سالخوردگي به آموختن فقه و حفظ قرآن پرداخت. ابن خمار در پزشکي شهرت بسياري داشت، چنانکه به او بقراط دوم و ثالث « بقراط و جالينوس » لقب داده بودند.

آثار چاپي:

آثار پزشکي و علوم طبيعي: الحوامل في الطب، ديابط، امتحان الاطباء، الاثار المختلفة ( المخيلة؟ ) في الجو الحادثه عن الخباز، خلق الانسان و ترکيب اعضائه، المرض المعروف بالکاهني ( صرع )، الاثار العلوية و تدبير المشايخ.

آثار خطي:

الوفاق بين رأي الفلاسفة و النصاري، اللينس ( اللبس ) في الکتب الاربعة في المنطق، الافصاح عن رأي القدماء في الباري تعالي و في الشرايع و مورديها، مقاله في القيامة، ترجمه ي مقالة في الاخلاق به عربي، ترجمه و تصحيح قاطيغورياس، السماء و العالم، الصديق و الصداقة، رساله اي با نام « مقالة في ان دليل يحيي علي حدث العالم اولي بالقبول من دليل المتکلمين اصلاً ».

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 464-463؛ کُرمر، 183-191؛ ابن نديم، 323.

[8] اِبن سيار، ابوماهر موسي بن يوسف

نام: موسي

نام پدر: يوسف

کنيه و لقب: ابوعمران / ابوماهر

اسم اشهر: ابن سيار

سال و محل تولد: شيراز [ن.م]

سال و محل وفات: حدود 350 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: طب و فلسفه

شاگردان: علي بن عباس مجوسي اهوازي، احمد بن محمد طبري و ابوعلي احمد بن مندويه ي اصفهاني.

سرگذشتنامه:

ابن سيار در شيراز ديده به جهان گشود و در همانجا پرورش يافت و به تحصيل علم طب و حکمت پرداخت و در آن ها و نيز در منطق نامور شد. وي در جراحي و مداواي تب مهارت تام داشت، چنانکه ظفره ي ( ناخنک ) چشم و سلعه ي ( زخم يا گره گوشتي ) گردن عضدالدوله ي ديلمي را چنان با استادي جراحي کرد که کوچکترين نشاني برجاي نماند. وي ظاهراً با ابوطيب ابراهيم بن نصر همکاري داشته و به معالجه ي بيماران مي پرداخته است.

آثار:

مقاله اي در فصد، تعليقات برکناش اسحق بن حنين، ديوان شعر، رساله اي در آلات جراحي، تعليقات بر رساله ي اَغلوقُن جالينوس، رسالة في السنه الضروريه.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 728؛ نامه دانشوران، 2 / 41-42.

[9] ابن مَنْدويه، ابوعلي احمد بن عبدالرحمن

نام: احمد

نام پدر: عبدالرحمن

کنيه و لقب: ابوعلي

اسم اشهر: ابن مندويه

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: طب و گياه شناسي

استادان: ابوماهر موسي بن يوسف بن سيار شيرازي، شاگرد مکتب علي بن عباس اهوازي

سرگذشتنامه:

او پزشک، گياه و داروشناس مشهور ايراني سده هاي 4 و 5 قمري است. به رغم شهرت ابن مندويه از زندگي و بويژه تحصيلات و استادان او آگاهي چنداني در دست نيست. گفته اند که از خانداني بزرگ در اصفهان برخاست و پدرش عبدالرحمن از اديبان برجسته ي روزگار بود. بنظر مي رسد که ابن مندويه چندان در طب شهرت داشته که وقتي عضدالدوله ي ديلمي بناي بيمارستان عضدي را به پايان برد ( 372 ق ) و از هر گوشه کشور پزشکي ماهر مي طلبيد که در آنجا به کار گمارد، ابن مندويه را نيز از اصفهان به آنجا فراخواند. ابن مندويه در طب عملي دستي قوي داشت و افزون بر آن، در علم طب نيز صاحب نظر بود. از تاريخ درگذشت وي همچون تاريخ ولادتش خبري بدست نيامده است.

آثار:

نزديک به 50 رساله و کتاب به وي منسوب است. از ميان آنها مي توان به اين آثار اشاره کرد: في اصول الطب و المرکبات العطريه، في اوجاع الاطفال، في تدبير الجسد، في ترکيب طبقات العين، في علاج ضعف البصر و الکافي في الطب.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 679؛ دهخدا، 1 / 396؛ ابن ابي اصيبعه، 2 / 31.

[10] ابن وصيف صابي

نام:

نام پدر:

کنيه و لقب:

اسم اشهر: ابن وصيف

سال و محل تولد:

سال و محل وفات:

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: طب

شاگردان: احمد بن يونس حراني و برادر او

سرگذشتنامه:

او طبيبي از مردم بغداد بود. در نيمه ي اول قرن چهارم هجري، بيشتر شهرت او در امراض چشم و کحالي بوده است و مردم از بلاد بعيده براي فراگرفتن اين فن نزد او مي آمدند.

منابع و مآخذ:

دهخدا، 1 / 400.

[11] ابوالحسن ثابت بن سنان

نام: ثابت

نام پدر: سنان

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: [ن.م]

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 367 ق

مذهب و شريعت: صابئي

رشته ي علمي و تخصص: طب

مناصب و مقام ها: رياست بيمارستان بغداد

سرگذشتنامه:

او مانند پدر خويش طبيب خلفا بوده و ملازمت خدمت راضي و متقي و مستکفي و مطيع کرده است. در سال 313 ق به خدمت بيمارستان گماشته شد و پس از قطع دست و زبان ابن مقله از جانب راضي خليفه به معالجه ي او مأمور شد. ابن نديم گفته است: او در زمان معزالدوله ي ديلمي در بغداد مي زيست و کتب بقراط و جالينوس را درس مي گفت و فکّاک معاني بود و از نظر طب، فلسفه، هندسه و جميع صناعات رياضيه قدما تالي و ثاني اثنين جد خود ثابت بن قره بود و برادر او ابراهيم بن سنان منجم و پسر ثابت مسمي به اسحاق طبيب بوده است. او با علي بن الراهبة و بختيشوع در خدمت طبابت دربار المقتضي بودند. او دايي هلال ابن محسن صابي است که در 363 ق در گذشته است.

آثار:

از او کتابي در طب در دست نيست، ولي ابن نديم گفته است که کتاب التاريخ از سال 295 تا 365 قمري از اوست و قفطي گويد که بزرگتر از اين کتاب در تاريخ عباسيان ديده و نوشته نشده است. نيز او را کتابي است در اخبار شام و مصر در يک مجلد.

منابع و مآخذ:

دهخدا، 1 / 419؛ 5 / 7353.

[12] ابوالحسن طبري، احمد بن محمد

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالحسن

اسم اشهر: ابوالحسن طبري

سال و محل تولد: تُرُنجه طبرستان

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: طب

استادان: از استادان او تنها ابن سيار شناخته شده است.

سرگذشتنامه:

از دوران آموزش ابوالحسن چيزي نمي دانيم. ابوالحسن طبري خيلي زود بعنوان يک پزشک متبحر شهرت يافت. در سال هاي جواني همراه استادش در دستگاه ابوعبدالله بريدي از امراي عباسي که دو بار نيز به وزارت رسيد، به خدمت مشغول شد. وي براي درمان نوعي بيماري سوداوي معزالدوله ي ديلمي نزد وي به اهواز رفت و پس از درگذشت ابوعبدالله بريدي به دستگاه رکن الدوله ي ديلمي پيوست و غالباً به درمان نزديکان او نيز مي پرداخت.

آثار:

المعالجات البقراطيه، رسالة في ذکر القارورة، علاج الاطفال، مقالة في طب العين، العين في المعالجات، القرابادين.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 346-345. ابن ابي اصيبعه، 1 / 321.

[13] ابوالخير جرائحي

نام: [ن.م]

نام پدر: [ن.م]

کنيه و لقب: ابوالخير

اسم اشهر: ابوالخير جرائحي

سال و محل تولد: [ن.م] بغداد

سال و محل وفات: [ن.م]، [بغداد]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: طب

مناصب و مقام ها: رياست بخش جراحي بيمارستان عضدالدوله ي ديلمي در بغداد

سرگذشتنامه:

وي در بغداد زاده شد و همانجا پرورش يافت. ابويعقوب اهوازي از معاصران وي بوده است. ابوالخير، صاحب نام بود، چون عضدالدوله ي ديلمي بيمارستان عضدي بغداد را بنيان کرد، ابوالخير از جمله پزشکان و متخصصان مشهوري بود که براي طبابت در اين بيمارستان به بغداد فراخوانده شد و نخستين کسي بود که رياست بخش جراحي اين بيمارستان را برعهده گرفت. گفته اند که ابوالخير در آن زمان کهنسال بوده است. وي در ساختن روغن ها و مرهم ها مهارت خاصي داشت.

آثار:

وي اثري از خود بر جاي نگذاشته است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 438، تاريخ الحکماي قفطي، 407؛ فيلسوف الدوله، 1 / 115.

[14] ابوسعيد يمامي فضل بن عيسي

نام: فضل

نام پدر: عيسي

کنيه و لقب: ابوسعيد [ن.م]

اسم اشهر: ابوسعيد يمامي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: ( 421-430 ق ) [ن.م]

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: طب و نجوم

استادان: ابوالفرج بن طيب

سرگذشتنامه:

آگاهي ما از زندگي او بسيار اندک است، تنها مي دانيم که در بصره اقامت داشته و در دولت آل بويه به مقام و منزلتي عالي رسيده است. مؤلفان نامه ي دانشوران او را معاصر ابراهيم بن سنان رياضيدان ( م 335 ق ) دانسته اند. وي به پيشنهاد ابراهيم بن سنان و به امر مستکفي از بصره به بغداد دعوت شد و عهده دار امتحان اطباي آن شهر گرديد.

آثار:

شرح فصول بقراط در 2 جلد، شرح مسائل حنين و مقالة في امتحان الاطباء و کيفية التمييز بين طبقاتهم. هيچ يک از اين آثار امروزه در دست نيست. اما نامه ي دانشوران گزيده ي مختصري از ترجمه ي فارسي رساله ي امتحان الاطباء را که مأخذ و مترجم آن شناخته نيست، آورده است. کتاب ها و رساله هاي ديگري، به ابوسعيد منسوب است که نام و مشخصات کامل آنها در دست نيست.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 556. تاريخ الحکماي قفطي 407؛ ابن ابي اصيبعة 1 / 240؛ نامه ي دانشوران 6 / 8-17.

[15] ابوسَهل مسيحي، عيسي بن يحيي مسيحي جرجاني

نام: عيسي

نام پدر: يحيي

کنيه و لقب: ابوسهل

اسم اشهر: ابوسهل مسيحي

سال و محل تولد: [ن.م] جرجان

سال و محل وفات: پس از 400 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسيحي

رشته ي علمي و تخصص: طب، فلسفه، نجوم و رياضيات

شاگردان: ابن سينا و ابوريحان بيروني

سرگذشتنامه:

از زندگي وي آگاهي اندک در دست است. ابوسهل در جرجان زاده شد و سال هاي نخست زندگي خود را در بغداد گذراند و در همانجا به فراگيري دانش هاي زمان خود پرداخت. ابوسهل سپس به گرگانج رفت و به دربار ابوعلي مأمون بن محمد خوارزمشاه راه يافت و به زودي به مقام بلندي رسيد. بنابر روايت نظامي عروضي، ابوسهل به همراه ابونصر منصور بن عراق، بيروني، ابن سينا و ابن خمار در فرمانروايي مأمون بن مأمون و وزارت ابوالحسين سهيلي در دربار خوارزمشاه گرد آمده بودند. ابوسهل را استاد ابن سينا در پزشکي دانسته اند. بسياري بر چيره دستي او در پزشکي تأکيد داشته اند و حتي برخي او را برتر از ابن سينا دانسته اند. ابوسهل در فلسفه نيز جايگاهي ويژه داشت. فخرالدين رازي وي را در زمره ي بزرگترين فيلسوفان دنياي اسلام آورده است. از ابوسهل کتابي در رياضيات و ستاره شناسي به دست نيامده است، اما با توجه به سخنان ابن سينا و نامه هايي که ابوسهل براي بيروني نوشته، مي توان دريافت که ابوسهل بر اين دانش ها نيز آگاهي گسترده داشته است.

آثار چاپي:

اصناف العلوم الحکمية ابوسهل اين رساله را براي ابوالحسن سهلي ( سهيلي ) نوشته و در آن شاخه هاي گوناگون دانش ها را برشمرده است.

آثار خطي:

رسالة الادوية، ارکان العالم، اصول علم النبض، اظهار حکمة الله تعالي في خلق الانسان، تحقيق امرالوباء و الاحتراز و اصلاحه اذا وقع، يا به اختصار في الوباء، تحقيق سوء المزاج، تلخيص السماء و العالم، الطب الکلي، فوائد الشعر يا فوائد من قول عيسي بن يحيي المسيحي في الشعر، المائه [في صناعة الطب]، رسالة في ماهية الجدري و تدبيره، مبادي الموجودات الطبيعة و نوادر الحکماء.

آثار يافت نشده:

مبادي الهندسه، رسوم الحرکات في الاشياء ذوات الوضع، سکون الارض او حرکتها،‌ التوسط بين ارسطوطاليس و جالينوس في المحرک الاول، دلالة اللفظ علي المعني، سبب برد ايام العجون، علة التوبة (؟) التي تستعمل في احکام النجوم، آداب صحبة المملوک، قوانين الصناعة، دستور الخط ( احتمالاً درباره ي قواعد خوشنويسي )، الغزليات الشمسية و النرجسية.

آثار ديگر گم شده ي وي عبارتند از: کتابي درباره ي نفس و ترجمه ي آن، اختصار المجسطي و تعبير الرؤيا.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 575-574، عيون الانباء في طبقات الاطباء، 1 / 327.

[16] ابوعثمان دَمشقي، سعد بن يعقوب

نام: سعد

نام پدر: يعقوب

کنيه و لقب: ابوعثمان

اسم اشهر: ابوعثمان دمشقي

سال و محل تولد: سده هاي 3 و 4 ق

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: طب، رياضيات و ترجمه

همفکران و رقيبان: با ابومحمد حسن بن موسي نوبختي ارتباط علمي داشته است.

مناصب و مقام ها: رياست بيمارستان هاي بغداد، مکه و مدينه

سرگذشتنامه:

از تاريخ ولادت، وفات و جزييات زندگي وي اطلاع دقيقي در دست نيست، تنها مي دانيم که از پزشکان مشهور بغداد بوده و کتاب هاي بسياري را به عربي ترجمه کرده و در عصر علي بن عيسي مشهور به ابن جراح، وزير المقتدر بالله عباسي به مقام و منزلتي عالي رسيده است. وي در عصر خود چهره اي شناخته شده بود، چندانکه گويند علي بن عيسي در 302 ق رياست بيمارستان هاي بغداد، مکه و مدينه را به او سپرد. ابوعثمان همچنين با ابومحمد حسن بن موسي نوبختي، خواهرزاده ي ابن سهل نوبختي ارتباط علمي داشته است. تمامي آثار ابوعثمان دمشقي متوني است که از يوناني به عربي ترجمه شده است.

آثار چاپي:

ترجمه ي تفسير پاپوس بر مقاله ي دهم کتاب اقليدس در اصوله هندسه، ايساغوجي فرفوريوس و طوبيقا اثر ارسطو.

آثار خطي:

تفسير يحيي النحوي، المقالات الجنس في التشريع لجالينوس، رسالة ثامسطيوس الحکيم الي اللبان الملک في السياسة و تدبير المملکة، مقالة في ان النشوء و النماء يکونان في الصورة لا في الهيولي ( مقالة في ان الزيادة و النموهما في الصورة لا في الهيولي ) مقالة في اللون واي شيء هو علي رأي الفيلسوف ( ارسطو ) و مقالة الاسکندر الافروديسي في القول في مبادي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 731-730، تاريخ الحکماي قفطي، 409؛ ابن نديم، 177.

[17] ابوالفرج يماني، ابراهيم بن فضل بن عيسي

نام: ابراهيم

نام پدر: فضل

کنيه و لقب: ابوسعيد

اسم اشهر: ابوالفرج يمامي

سال و محل تولد: 438 ق

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: طب و حکمت

سرگذشتنامه:

از تاريخ تولد او اطلاعي در دست نيست. تاريخ وفات او نيز گرچه به روشني در منابع ضبط نشده، ولي احتمالاً ده سال پس از مرگ ابن سينا درگذشته است. او در بصره به دنيا آمد و در همانجا پرورش يافت. پزشکي و حکمت را نزد پدرش ابوسعيد به کمال رسانيد. هنگاميکه ابن سينا به همراه علاءالدوله ديلمي به اهواز آمده بود، ابوالفرج موقع را مغتنم دانسته مسائلي را درباره ي پزشکي نظري و عملي از او سؤال کرد و شيخ پاسخ آنها را به تفصيل براي او نوشت.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 142.

[18] ابويعقوب اهوازي

نام: [ن.م]

نام پدر: [ن.م]

کنيه و لقب:

اسم اشهر: ابويعقوب اهوازي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: طب و داروشناسي

استادان: ابوماهر موسي بن يوسف بن سيار شيرازي، شاگرد مکتب علي بن عباس اهوازي

سرگذشتنامه:

تاريخ تولد و مرگ وي معلوم نيست، اما در سال 372 ق که بيمارستان عضدي در بغداد به همت عضدالدوله ي ديلمي افتتاح شد، او يکي از 24 پزشکي بود که در آن جا به کار گمارده شده بودند و احتمالاً چندين سال پس از اين تاريخ درگذشته است.

آثار:

السکنجين البزوري احرمن الترياق.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 421.

[19] مجوسي، علي بن عباس

نام: علي

نام پدر: عباس

کنيه و لقب: ابوالحسن، رئيس

اسم اشهر: مجوسي، ابن المجوسي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 384 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: طب

سرگذشتنامه:

کتاب کامل الصناعة الطبية که براي ملک عضدالدوله ي ديلمي تأليف شده و به همين جهت ملکي نيز گويند، از اوست. اين کتاب حاوي بيست مقاله مي باشد که ده مقاله در طب علمي و ده مقاله ي ديگر نيز در طب عملي در آن زمان از کتاب هاي درسي بوده است. پس از آنکه قانون شيخ الرئيس به بروز آمد از اين کتاب اعراض نمودند. قانون در قسمت علمي طب اهميت دارد و اين کتاب در قسمت عملي ابلغ است و در قاهره چاپ و در ليدن نيز با ترجمه ي لاتيني بطبع رسيده است.

آثار:

کامل الصناعة الطبية، اين کتاب در قاهره و ليدن چاپ گرديده.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 475.

[20] موسي بن يوسف

نام: موسي

نام پدر: يوسف

کنيه و لقب: [ن.م]

اسم اشهر: سيار

سال و محل تولد: شيراز

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: طب

سرگذشتنامه:

او به فنون طب و حکمت مشهور و به اصابت رأي و صداقت در معالجه معروف و در فنون طبابت وحيد عصر خود بوده و در کمال احترام و عزت مي زيسته و ابوعلي بن مندويه و احمد بن محمد طبرسي و اغلب اکابر اطباي وقت به تلمذ وي مباهات مي نمودند و دو فقره ورم سله گردن و ظفره ي چشم عضدالدوله ي ديلمي را که در زمان وليعهدي او عارض و موجب شرمگين بودن او و اندوه خاطر پدرش رکن الدوله بوده به طوري معالجه کرد که اثري از آنها باقي نماند. مهارت و حذاقت او موجب حيرت عموم بود و بيش از اندازه بمراتب عزتش افزود و مورد توجهات شاهانه شد و انعام جزيل ملوکانه به او عنايت گرديد، لکن در اثر عزت نفس از قبول آن اعتذار نمود، او معالجه ي بيماران را وظيفه ي لازم انسانيت مي دانسته است.

آثار:

آلات جراحي، امراض العين و چهل باب در هر دو قسمت علمي و عملي طبابت و رساله اي در فصد و سته ي ضروريه. ( نيز نک به شماره 8 پزشکي ).

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 246.

[21] نظيف رومي

نام: نظيف

نام پدر: يمُن

کنيه و لقب: ابوعلي، نظيف المتطيب / بغدادي

اسم اشهر: نظيف القص ( کشيش )

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: مسيحي

رشته ي علمي و تخصص: طب، ترجمه، کلام و فلسفه

همفکران و رقيبان: طبيب بيمارستان عضدالدوله

سرگذشتنامه:

او از مسيحيان ملکي بود که جملگي در بغداد در حله ي دارالروم جمع شده بودند و اينان از ملک هاي تيسفون و اسيران روم شرقي در جنگ هاي عرب و روم بودند که به آنجا مهاجرت کرده بودند. او در مقام طبيب به خدمت عضدالدوله درآمد و در بيمارستان عضدي خدمت کرد. وي قبل از اين در سال 359 ق / 970 م در شيراز طبابت مي کرده است. او از زبان يوناني به عربي ترجمه مي کرد و زبان هاي مختلفي مي دانست.

آثار:

رسالة في التوحيد و التثليث و رسالة في ماهية عقايد نصاري.

ابن رشد گفته است که در « شرح کبير » خود بر مابعدالطبيعه از ترجمه به قلم نظيف استفاده کرده است.

منابع و مآخذ:

کرمر، 194-196.

[22] ابوالحسن مغربي، محمد بن احمد بن افريقي

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوالحسن،‌ متيّم

اسم اشهر: متيم، ابوالحسن مغربي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: حدود 400 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر، طب و نجوم

سرگذشتنامه:

از نسبت افريقي و مغربي وي مي توان گمان برد که از نواحي مغرب برخاسته است. وي از طريق سرودن شعر روزگار مي گذرانده و ظاهراً از همين رو پيوسته به دنبال امري سخاوتمند، شرق و غرب جهان اسلام را در مي نورديده است. در حلب به خدمت سيف الدوله ي حمداني شتافت و همانجا با متنبي ديدار کرد. پس از مدتي به دستگاه صاحب بن عباد پيوست و مقيم اصفهان شد. نام وي در مصر، عراق، جبل، ماوراءالنهر، چاچ و بخارا مشهور است. ابوالحسن شاعري بديهه سرا بود و ياقوت او را از بزرگان شعر و ادب دانسته است.

آثار:

علاوه بر ديوان شعر، آثار ديگر وي که امروز جز نامي از آنها برجاي نمانده اينهاست: الانتصار، المنبي عن فضائل المتنبي، بقية الانتصار المکثر للاختصار، تحفة الکتاب در رسائل، تذکرة النديم يا مذاکرة النديم، الرسالة الممتعة و البنيه المبني عن رذائل المتنبي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 363-5 / 364.

[23] ابوعلي ضرير نيشابوري، حسين بن مظفر

نام: حسين

نام پدر: مظفر

کنيه و لقب: ابوعلي، ضرير

اسم اشهر: ابوعلي ضرير نيشابوري

سال و محل تولد: [ن.م] خوارزم

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر و لغت

شاگردان: علي بن عرّاق صناري خوارزمي

سرگذشتنامه:

اديب، شاعر و لغوي سده ي 5 هجري قمري بوده است، ولي از سرگذشت او چندان اطلاع مدوني در دست نيست.

آثار:

تهذيب اصلاح المنطق ابن سکيت، تهذيب ديوان الادب، ديوان رسائل، ذيل تتمة اليتيمة، زيادات اخبار خوارزم و محاسن من اسمه الحسن.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 45.

[24] ابن شِبْل، ابوعلي محمد بن حسين بن عبدالله بن احمد بن يوسف

نام: محمد

نام پدر: حسين

کنيه و لقب: ابوعلي [ن.م]

اسم اشهر: ابن شبْل

سال و محل تولد: 401 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 437 ق، بغداد

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: شعر، ادب، فلسفه،‌ لغت، حديث و طب

استادان: ابونصر يحيي بن جرير تکريتي

شاگردان: باخرزي

سرگذشتنامه:

ابن شبل اهل حريم طاهري، محله اي در قسمت بالاي بغداد در جانب غربي يا شارع دارالرقيق بود و پس از مرگ در گورستان باب حرب به خاک سپرده شد. وي داراي توانايي هاي گوناگون علمي و ادبي و ويژگي هاي مطبوع شخصيت بود. اما هيچ يک از منابع قديمي از طبيب بودن وي سخني به ميان نياورده اند.

آثار:

از آثار ابن شبل چيزي بر جاي نمانده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 65 - 4 / 66.

[25] اَبوالصَّلاح حَلبي، تقي بن نجم بن عبيدالله

نام: تقي

نام پدر: نجم

کنيه و لقب: ابوالصلاح، خليفة المرتضي

اسم اشهر: ابوالصلاح حلبي

سال و محل تولد: 374 ق، حلب

سال و محل وفات: 447 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه ي امامي

رشته ي علمي و تخصص: فقه، کلام، طب، حديث و تفسير

استادان: سيد مرتضي، طوسي و سالار ديلمي

شاگردان: ابوالحسن ثابت بن اسلم حلبي، قاضي عزالدين عبدالعزيز بن ابي کامل طرابلسي، ابوالفتح کراجکي، قاضي عبدالعزيز بن براج طرابلسي، عبدالرحمن بن احمد مفيد نيشابوري، شريف داعي بن زيدآوي و تواب بن حسن خشاب بصري.

سرگذشتنامه:

وي در حلب به دنيا آمد و ظاهراً در همانجا به تحصيل پرداخت. به گفته ي ابن ابي طي وي سه بار به عراق سفر کرد و از مشايخ آن ديار بهره برد. به گفته ي ابن ابي طي، ابوالصلاح شيخ و عالم بزرگ اماميان شام در روزگار خويش بود ( ذهبي، همانجا ) و چنانکه حکايت شده، به هنگام استفتاي مردم حلب از سيد مرتضي او آنان را به « شيخ التقي » ( ابوالصلاح ) احاله مي نمود. طوسي معاصر عراقي ابوالصلاح او را عالمي ثقه دانسته است.

آثار:

از نخستين آثار ابوالصلاح دو کتاب العمدة و التلخيص است و نيز کتاب هاي المعارف، الکافي و البرهان، المسالة الشافية و المسألة الکافيه، البداية در فقه، شرح الذخيره ي سيد مرتضي در کلام، المرشد الي طريق التعبد، تدبير الصحة و شُبهة الملاحدة، اشارة السبق الي معرفة الحق.

آثار چاپي:

آثار موجود ابوالصلاح: الکافي، تقريب المعارف و البرهان علي ثبوت الايمان

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 414؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 608-5 / 611؛ دهخدا، 1 / 455.

[26] ابوعلي سينا

نام: علي

نام پدر: عبدالله

کنيه و لقب: ابوعلي، شيخ الرئيس

اسم اشهر: ابن سينا

سال و محل تولد: 370 ق، افشنه

سال و محل وفات: 428 ق، همدان

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فلسفه، منطق، طب، هندسه،‌ نجوم و لغت

استادان: ابوعبدالله ناتلي

شاگردان: ابوعبيد جوزجاني، بهمنيار بن مرزبان، ابن زيله و معصومي

همفکران و رقيبان: ابوريحان بيروني، ابوسهل مسيحي، ابونصر عراق، ابن الخمار و ابوالفرج بن الطيب

مناصب و مقام ها: وزارت

سرگذشتنامه:

ابن سينا در سوم ماه صفر سال 370 ق در افشنه يا خرميشن متولد شد. در بخارا به تحصيل علم مي پرداخت و در ده سالگي قرآن را حفظ کرد و در چهارده سالگي کتاب لغت عربي نوشت. وي در عنفوان شباب، نوح بن منصور پادشاه ساماني را معالجه کرد و از کتابخانه ي گرانبهاي او بهره ها برد. ابن سينا به تمام علوم بويژه طب، منطق و فلسفه احاطه داشت. از خراسان به اصفهان و سپس به همدان رفت و در آنجا به وزارت شمس الدوله رسيد. سال هاي آخر عمر خود را در اصفهان در حمايت علاءالدوله ماکويه گذرانيد.

آثار:

کتاب شفا دوره ي کامل منطق و فلسفه ي الهي و رياضي 18 جلد، کتاب قانون دوره ي کامل طب علمي و عملي در چهار جلد، الاشارات و التنبيهات و کتابهاي داوري، النجاة، در فلسفه در سه جلد، المبداء و المعاد، لسان العرب، دانشنامه ي علايي ( در منطق و طبيعيات و الهيات به فارسي ) و مباحثات، الحکمة المشرقية. بسياري از کتاب هاي او چاپ شده است.

منابع و مآخذ:

فرهنگ دانستي ها ( فيلسوفان ايران ) ص 136؛ دائرة المعارف تشيع، 1 / 33؛ کارنامه ي انجمن آثار ملي، 83-159؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 1-130

پي‌نوشت‌ها:

1. حسن انوشه، فرهنگنامه مرادي فارسي، دانشنامه ادب فارسي 2. تهران. سازمان چاپ و انتشارات، 1376. ص 281-284.

2. علي اصغر حلبي، تاريخ تمدن اسلامي، تهران، اساطير، 1365، ص 211.

3. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده، موسوعه مصطلحات مفتاح السعاده و مصباح السياده في موضوعات العلوم تحقيق، علي دحروج بيروت مکتبة لبنان ناشرون، 1998. ص 521.

4. همان، ص 523

5. علي اصغر حلبي، همان، صص 228-229

6. همان، صص 233-234

نيز نک به علي اکبر ولايتي، پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، تهران، مرکز اسناد و خدمات پژوهشي وزارت امور خارجه، 1382. بخش چهارم طب.

منبع مقاله :

فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول

لینک به دیدگاه

جغرافيا در عهد آل بويه

03337.jpg

 

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي

 

 

 

 

 

 

جغرافي يا جغرافيا، معرب واژه ي يوناني مرکب از geo به معناي زمين و graphein به معناي نوشتن و روي هم رفته به معناي زمين نگاري است. آن را بصورت جغرافيا يا جائوغرافيا نيز خوانده اند، در عربي به صورة الارض ترجمه شده است. مسعودي ( م 345 ق ) جغرافي را به « قطع الارض » معني کرده است که به معني پيمودن زمين است (1). جغرافيا از کهن ترين شاخه هاي دانش است و آن را مادر علوم خوانده اند. علم جغرافيا از نياز انسان به شناختن راه ها و مواقع شهرها و نواحي مجاور و احوال همسايگان پيدا شده است و آگاهي هايي که مسافران از ديده هاي سفر خود تدوين کرده اند (2). بطلميوس داراي تأليفات مفيدي در اين علم است. گاه آن را در فروع علم هيئت دانسته اند (3).

استرابون ( 62 ق م - 20 م ) تاريخ نگار و جغرافيدان با نوشتن کتابي بزرگ در هفده جلد، خلاصه اي بسيار سودمند از دانش جغرافياي يونان و روم باستان فراهم کرد. کار عمده ي بطلميوس، منجم و رياضيدان و جغرافيدان سده ي دوم پيش از ميلاد در جغرافيا، جدول بندي طولي و عرضي جغرافيايي بود. مسلمانان اين روش را گسترش بخشيدند. در رسايل اخوان الصفا، جغرافيا به معني « نقشه ي جهان و اقاليم » بکار رفت. کتب جغرافيايي به نام ها کتاب البلدان، صورة الارض، المسالک الممالک و علم الطرق تأليف شدند. مقدسي کتاب خود را احسن التقاسيم في معرفه الاقاليم نام نهاد (4).

حقيقت اين است که مسلمانان به وضع علم جغرافيا پيشتر از اين تاريخ يعني دست يافتن به کتب يوناني پرداخته بودند. شايد اسباب و علل پرداختن به اين علم غير از اسباب و عللي بود که يونانيان را به اين کار برمي انگيخت. اين عوامل بطور خلاصه عبارت بودند از:

1- تأکيد فراوان قرآن بر گردش در زمين و بحث و فحص در آفاق و انفس (5). 2- فريضه ي حج که مسلمانان مستطيع موظف اند به زيارت خانه ي خدا بشتابند. 3- علم خواهي و علم دوستي مسلمانان و تشويق دين اسلام بر فراگرفتن دانش از هر کس و در هر کجا. 4- بحث و جستجو درباره ي اسباب فتح و توسعه ي خراج که منجر به شناخت شهرها و کشورها مي شود. 5- توسعه ي اقتصادي و تجارت که اساس زندگي مسلمانان را تشکيل مي داد و همواره مورد توجه و تشويق بوده است (6).

جغرافيا به سه شاخه ي اصلي جغرافياي طبيعي، جغرافياي انساني و جغرافياي ناحيه اي تقسيم مي شود (7). هفت اقليم، محور بحث بسياري از جغرافيدانان اسلامي بوده است. تا پايان سده ي سوم هجري آثار در خور توجهي در جغرافيا به عربي نوشته شد. نخستين آن به احتمال فراوان اثر ابن خرداد ( م 300 ق ) است، اگرچه بعضي ابوالعباس جعفر بن احمد مروزي ( م 274 ق ) را نخستين نويسنده ي « المسالک و الممالک » مي دانند. سده هاي سوم و چهارم، عصر شکوفايي ادب جغرافيايي اسلامي است. کتاب ابن خرداد سرمشقي براي جغرافي نگاران بعد از وي مثل يعقوبي، ابن فقيه همداني، ابن رسته، ابن حوقل، مقدسي، جيهاني و مسعودي بوده است. کتاب هاي جغرافياي عمومي سده هاي سوم و چهارم را مي توان به دو دسته ي بزرگ تقسيم کرد. اول کتاب هايي درباره ي جغرافياي عمومي جهان، ولي با توجه خاص نسبت به قلمرو عباسيان که سعي کرده اند همه ي اطلاعات دنيايي را از جمله توصيف جاها و شبکه ي راه ها به دست دهند. ابن خرداد، يعقوبي، ابن فقيه،‌ قدامه،‌ مسعودي از اين جمله اند. اين دسته مطالبشان را به دو گونه تنظيم کرده اند. عده اي بغداد را مرکز عالم دانسته اند و عده ي ديگر مطالبشان را براساس اقاليم ( مناطق ) تنظيم کرده اند و دوم جغرافي نگاراني که فقط جهان اسلام را توصيف کرده اند، مثل اصطخري، ابن حوقل و مقدسي. نقطه ي اوج ادب جغرافياي اسلامي به سده ي پنجم و ابوريحان بيروني ( 360-442 ق ) مي رسد. ادب جغرافي اسلامي از قرن ششم سير نزولي پيمود. ولي مي توان آثار جغرافي را به چند دسته تقسيم کرد که عبارتند از:

1- جغرافياي عمومي جهان مانند منتهي الادراک في تقاسيم الافلاک از محمد بن احمد الخرقي ( 533 ق ) و کتاب الجغرافياي محمد بن ابوبکر زهري غرناطي ( 531 ق )، نزهة المشتاق في اختراق الافاق نوشته شريف ادريسي ( 561 ق )، کتاب الجغرافيا في الاقاليم السبعه از ابن سعيد ( 672 ق ) و تقويم البلدان اثر ابوالفدا ( 731 ق ).

2- کتاب هايي در کيهان شناسي و شگفتي هاي جهان مثل تحفه الالباب و نخبة الاعجاب از ابوحامد غرناطي ( 565 ق )، عجائب البلدان و آثار البلاد از زکرياي قزويني ( 682 ق ).

3- آثاري که به معرفي اماکن مذهبي پرداخته است، مانند اشارات الي معرفه الزيارات از شيخ ابوالحسن علي هروي ( 621 ق ) و الدارس في تاريخ المدارس از عبدالقادر محمد نعيمي.

4- معجم هاي جغرافيايي مثل معجم البلدان ياقوت حموي و معجم ما استعجم از ابوعبيد مکري ( 487 ق ).

5- سفرنامه ها مانند سفرنامه ي ابن جبير و ابن بطوطه.

6- آثار مربوط به جغرافياي رياضي.

7- آثار مربوط به جغرافياي دريانوردي مانند کتاب الفوائد في اصول علم البحر و القواعد از ابن ماجد و العمدة المهرية في ضبط علوم البحرية و کتاب شرح تحفة الفحول في تمهيد الاصول از سليمان مهري.

8- کتاب هايي در جغرافياي مناطق و نواحي مانند آثار نويري ( 629 ق )، مقريزي ( 840 ق ) و ديگران ( انوشه، 466 ). در يک تقسيم ديگر جغرافي نگاران را به جغرافي نويسان عمومي و خصوصي تقسيم کرده اند (8).

از ويژگي هاي جغرافي دانان و جغرافي نگاران اسلامي اين بوده است که خود رحاله بوده اند، يعني بسيار سفر کرده و اطلاعات خويش را براساس مشاهدات و اندازه گيري هاي دقيق خويش با توجه به علوم شناخته شده ي زمان خودشان مي نوشته اند (9). کتب جغرافياي اسلامي همانند ساير کتب توسط غربيان تصحيح و چاپ شده است (10).

[1] ابن حوقل، ابوالقاسم محمد بن حوقل يا محمد بن علي نَصيبي يا نصيبيني

نام: محمد

نام پدر: حوقل

کنيه و لقب: ابوالقاسم، نصيبي

اسم اشهر: ابوحوقل

سال و محل تولد: 320 ق، نصيبين در بين النهرين

سال و محل وفات: 350 ق يا پس از 367 ق

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: جغرافي

سرگذشتنامه:

ابن حوقل سفر خود را روز هفتم رمضان 331 ق از بغداد ( دارالسلام ) آغاز کرد. وي احتمالاً آغاز زندگي را در نصيبين ( بين النهرين عليا ) وجواني را در بين النهرين سفلي گذرانده است. بر پايه ي ارقامي که در صورة الارض آورده است، سير مسافرت او را مي توان چنين تعيين کرد: آفريقاي شمالي، اسپانيا و مرزهاي جنوبي صحرا، مصر و نواحي شمالي قلمرو اسلام يعني ارمنستان و آذربايجان، جزيره ( بين النهرين ) عراق، خوزستان و فارس، خوارزم و ماوراءالنهر و سيسيل. سفر ابن حوقل چنانکه اشاره شد، براي تجارت بود، اما شايد وي در حقيقت مبلغ مذهبي و داعي سياسي بوده است.

آثار:

وي به سياحت در بلاد اسلامي مي پرداخت و کتاب صورة الارض يا المسالک و الممالک و المفاوز و المهالک را تأليف کرد اين کتاب به زبان هاي انگليسي فرانسوي و فارسي نيز ترجمه شده است ( ولايتي 311 ). وي همچنين کتابي درباره ي سيسيل تأليف کرد که در دست نيست.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 381؛ ريحانة الادب، 4 / 199.

[2] ابودلف ينبوعي، مسعر بن مهلهل خزرجي

نام: مسعر

نام پدر: مهلهل خزرجي

کنيه و لقب: ابودلف، خزرجي

اسم اشهر: ابودلف ينبوعي

سال و محل تولد: [ن.م]، ينبوع از بنادر عربستان

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: جغرافي، شعر، و زمين شناسي

سرگذشتنامه:

وي در ينبوع از بنادر عربستان بر کرانه ي درياي سرخ به دنيا آمد. به سبب تلخ کامي هايي که در وطن ديد، آنجا را ترک کرد و بيشتر عمر خود را در جهانگردي گذراند. چندي در دربار نصر بن احمد ساماني ( 301-331 ق ) بسر برد. در 331 ق همراه هيأتي که از چين به دربار بخارا آمده بود، به آن سرزمين سفر کرد. از چين عازم هند گرديد و از راه سيستان به ايران بازگشت. مدتي را در دربار امير سيستان از دودمان صفاري گذراند. پس از چندي در ري به خدمت صاحب بن عباد وزير نامي آل بويه پيوست و از صلات او بهره مند گرديد. از وي دو رساله ي عربي که گزارش سفرهاي اوست و به الرسالة الاولي و الرسالة الثانية معروف اند باقي مانده است. از اين دو رساله مدت ها خبري نبود تا اينکه در 1924 م محقق ترک، « زکي وليدي طوغان » به وجود آنها در کتابخانه ي آستان قدس پي برد. رساله ي نخستين، شرح مسافرت او ميان قبايل ترک آسياي ميانه و چين و هند است و رساله ي دوم به شرح سفرهاي او در نقاط گوناگون ايران اختصاص دارد. از ابودلف بعنوان جهانگرد، جغرافي نگار،‌ معدن شناس و شاعر ياد شده است. چنين بنظر مي رسد که ابودلف مردي اديب بوده که اوضاع و احوال روز سبب سفرهاي دور و دراز او شده است. ابودلف به سرزمين هاي بسياري سفر کرد و از شگفتي هاي آنها آگاهي داشت. او براي سفرهاي خود توصيه نامه هايي از صاحب بن عباد مي گرفت و مانند سفته ها ( سفاتج ) از آنها براي رفع نيازمندي هاي خويش استفاده مي کرد.

آثار:

الرسالة الاولي، الرسالة الثانية.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 404؛‌ دائرة المعارف اسلامي، 5 / 458.

[3] مسعودي، علي بن حسين بن علي

نام: علي

نام پدر: حسين

کنيه و لقب: ابوالحسن / ابوالحسين

اسم اشهر: مسعودي

سال و محل تولد: [ن.م] بابل

سال و محل وفات: 346 يا 345 ه‍، فسطاط

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: تاريخ، ادب و جغرافي

سرگذشتنامه:

او از اولاد عبدالله بن مسعود صحابي است و شهرت مسعودي هم از همين راه بوده و نيز به جهت انتساب به محله ي مسعوده نامي از محلات قديم بغداد. به جهت تحصيل علوم و معارف به فارس و کرمان و جرجان و آذربايجان و ارمنيه و طالقان و هرات و شام و فلسطين و انطاکيه و بلاد چين و هند و سند و اکثر بلاد بعيده ي شرق و غرب سياحت ها کرده و بسياري از حقايق تاريخيه و جغرافيه را از اهل فن و بصيرت به دست آورده و مکرر از کساد بازار علم و توجه نداشتن مردم به تأليفات زمان خودشان و اهميت ندادن ايشان به آثار پيشينيان شکايت داشته است. نسبت به فضل و کمال و مقامات علمي مسعودي، معرفي اي بهتر از تأليفات متنوعه ي او که در موضوعات مختلفه نگاشته است نمي باشد. او بعد از مسافرت هاي بسيار در فسطاط مصر اقامت گزيد.

آثار:

الابانة عن اصول الديانة في المقالات و الديانات، اخبار الامم من العرب و العجم، اخبار الخوارج، اخبار الزمان الاوسط، الادعية، الاستبصار در امامت، الاستذکار لما مرفي سالف الاعصار، الامانة في اصول الديانة، الانتصار، الاوسط، البيان في اسماء الائمة، البيان في أسماء الله تعالي، تقليب الدول و تغيير الآراء و الملل، التنبيه و الاشراف، جواهر الاخبار و ظرائف الآثار، حدائق الازهار في اخبار اهل بيت، خزائن الدين و سرالعالمين، خزائن الملک و سرالعالمين، ذخائر العلوم و ما کان في سالف الدهر، المذاهب و الملل، المسالک و الممالک، مقاتل فرسان العجم و المقالات في اصول الديانات.

آثار چاپي:

مروج الذهب و معادن الجوهر و اثبات الوصية لعلي بن ابي طالب (عليه السلام).

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 22.

[4] ابن مَنْدويه، ابوعلي احمد بن عبدالرحمن

نام: احمد

نام پدر: عبدالرحمن

کنيه و لقب: ابوعلي

اسم اشهر: ابن مندويه

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: طب و گياه شناسي

استادان: ابوماهر موسي بن يوسف بن سيار شيرازي، شاگرد مکتب علي بن عباس اهوازي

سرگذشتنامه:

او پزشک، گياه و داروشناس مشهور ايراني سده هاي 4 و 5 قمري است. به رغم شهرت ابن مندويه از زندگي و بويژه تحصيلات و استادان او آگاهي چنداني در دست نيست. گفته اند که از خانداني بزرگ در اصفهان برخاست و پدرش عبدالرحمن از اديبان برجسته ي روزگار بود. بنظر مي رسد که ابن مندويه چندان در طب شهرت داشته که وقتي عضدالدوله ي ديلمي بناي بيمارستان عضدي را به پايان برد ( 372 ق ) و از هر گوشه کشور پزشکي ماهر مي طلبيد که در آنجا به کار گمارد، ابن مندويه را نيز از اصفهان به آنجا فراخواند. ابن مندويه در طب عملي دستي قوي داشت و افزون بر آن، در علم طب نيز صاحب نظر بود. از تاريخ درگذشت وي همچون تاريخ ولادتش خبري بدست نيامده است.

آثار:

نزديک به 50 رساله و کتاب به وي منسوب است. از ميان آنها مي توان به اين آثار اشاره کرد: في اصول الطب و المرکبات العطريه، في اوجاع الاطفال، في تدبير الجسد، في ترکيب طبقات العين، في علاج ضعف البصر و الکافي في الطب.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 679؛ دهخدا، 1 / 396؛ ابن ابي اصيبعه، 2 / 31.

پي‌نوشت‌ها:

1. علي اصغر حلبي، تاريخ تمدن اسلام. تهران، اساطير، 1365، ص 358 ص 464

2. حسن انوشه. فرهنگنامه ادبي فارسي. دانشنامه ادبي فارسي. تهران. سازمان چاپ و انتشارات، 1376.

3. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده، موضوعه مصطلحات مفتاح السعاده و مصباح السياده في موضوعات العلوم تحقيق د. علي دحروج. بيروت، مکتبة لبنان ناشرون، 1998. ص 379.

4. حسن انوشه، همان، ص 465

5. قران، 40/86، 6/11، 53/41

6. علي اصغر حلبي، همان، ص 360

7. حسن انوشه، همان، ص 464

8. علي اصغر حلبي، همان ص 361

9. غلامرضا فدايي عراقي. کتاب و کتابخانه. تهران، سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي، 1377. صص 46-64.

10. همان، صص 632، 372

نيز نک به علي اکبر ولايتي، پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، تهران، مرکز اسناد خدمات پژوهشي وزارت امور خارجه، 1382. بخش نهم جغرافيا.

منبع مقاله :

فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول

لینک به دیدگاه

شيمي (کيمياگري) در عهد آل بويه

03336.jpg

 

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي

 

 

 

 

 

 

کيميا صنعتي است که در آن از ماده اي بحث مي شود که با بکار بردن آن، تبديل فلزات پست چون آهن و مس به زر و سيم ممکن مي گردد. صنعت شيمي نيز که ظاهراً از کلمه ي عربي « شامان » به معناي راز و اسرارآميز است، در ادوار نخستين زندگي بشر، منحصر به کيمياگري و نظاير آن بود. کيمياگران براي اين مقصود تقريباً به تجزيه و تحليل همه ي موجودات براي پي بردن به خواص آنها پرداختند. حتي از آزمايش فضله هاي جانوران، استخوان و پوست و پشم و تخم و موي کاکل آنها دريغ نکردند تا مگر اين ماده خاص « اکسير » را به دست آورند. هندوها در صناعت شيمي از ديگر اقوام بسيار جلوتر بودند. در فن تکليس، تقطير، تصعيد، تبخير، تجميد ( جامدسازي ) توليد نور بدون حرارت، اختلاط داروي بيهوشي و گرد خواب آور و تهيه ي نمک هاي فلزي و آلياژ و عيار زدن استاد بودند. در هند باستان فولاد را بسيار خوب آب مي دادند و غربيان تا عصر جديد از آن آگاه نبودند. کيمياگران چون همواره اصطلاحات خود را بصورت رمز و لغز بيان نموده و در تعليم و تفهيم آن به سالکان از تشبيه و تعميه و چيستان استفاده مي کردند، از اين « اکسير » مورد نظر به روح تعبير مي نمودند که چنانچه به جسم يا جسد مستعد زده شود، مس آن تبديل به کيميا مي شود.

شناخت تاريخ کيميا از ساير علوم طبيعي پيچيده تر است. صنعت کيميا عبارت از کوشش گروهي از طالبان اين فن براي برگرداندن فلزات پست به فلزات عالي بوده است. مصر و بابل و به ويژه چين و هند در اين زمينه پيشگام بوده اند. اين صنعت سپس از چين به يونان انتقال يافته است (1). ذيسيموس، کيمياگري در مصر، صاحب کتابي به نام المفاتيح في الصنعه است که آراي گذشتگان را در آن گرد آورده است ( حدود 300 م ). اسطفانوس آتني در حدود قرن هفتم ميلادي صاحب نام بوده است (2). در اسلام، خالد بن يزيد بن معاويه که حکيم آل مروان لقب يافت، جماعتي از اهل علم را از مصر که در مدرسه ي اسکندريه بودند، پيش خود فراخواند و به فراگيري علم پرداخت ( 64 ق ).

جابر بن حيان اين صنعت را از امام صادق (عليه السلام) فراگرفت. او در طوس زاده شد و منشأ و مسکن او کوفه است و در آنجا دوافروشي مي کرد و از دوستداران اهل بيت بود. آنچه پذيرفتني است، اين است که جابر به برخي از علوم غريبه چون صنعت سحر و تنجيم اشتغال داشته و در اين دانش ها کتاب هايي نيز به وي منسوب است. جابر عقيده داشت که هر عضوي را روح، نفس يا جوهري است او مي گفت چنانکه آحاد مردم و جانوران روح يا نفس دارند، عناصر نيز طبايعي دارند که قابل تبديل و دگرگوني است. او معتقد بود که هر عنصري به همان اندازه که از فضا و پاکي به دور است، يعني با عناصر ديگر آميخته است، تأثير آن کمتر است. بنابراين اگر بخواهيم تأثير ماده اي در ديگر عناصر قوي تر باشد، بايد در تصفيه و پاک کردن آن بکوشيم و تصفيه بوسيله ي تقطير ممکن است (3). الکندي، معروف به « فيلسوف العرب » که معاصر مأمون و معتصم بود و روزگار متوکل را دريافت، علاوه بر تبحر در علوم ديگر، به کيميا نيز اهتمام داشته است. اين رساله ها از وي است: 1- رساله ي في العطر و انواعه، 2- کيمياء العطر و تلويج الزجاج، 3- رساله ي في مايصبغ فتعطي لوناآخر، 4- رساله ي في ما يطرح علي الحديد و السيوف و 5- رساله ي في صنع اطعمه من غير عناصرها (4). محمد بن اُمَيل نميمي ( م حدود 300 ق ) نيز از جمله افرادي است که به کيميا پرداخته و صاحب رساله هاي زير است: 1- الماء الورقي و الارض النجميه، 2- شرح الصور و الاشکال، 3- حل الرموز يا مفاتيح الکنوز و حل الاشکال و الرموز، 4- مفتاح يا مفاتيح الحکمه في الصنعه، 5- سبع رسائل في حجر الفلاسفه، 6- رساله الکيميا و 7- رساله الشمس (5). محمد بن زکرياي رازي ( م 313 يا 320 ق ) طبيب، فيلسوف و کيمياگر ايراني است که کتاب هاي وي عبارتند از: 1- محنة الذهب و الفضه و الميزان الطبيعي، 2- في ان صناعة الکيميا اقرب الي الوجود منها الي الامتناع و نيز کتاب الاسرار. وجود اين کتاب ها و رسائل نشان مي دهد که او در علم کيميا دست داشته، ولي در اين راه سختي هايي نيز ديده است. رازي در مقدمه ي کتاب الاسرار خود گويد: « برخي از رموزي را که بر فيلسوفان گذشته از جمله استاد ما جابر بن حيان پوشيده بوده است، باز نموديم » اين کتاب مشتمل است بر معرفت معاني سه گانه ي زير:

شناخت داروها ( عقاقير )، شناخت ابزارها ( آلات ) و شناخت روش ها و تجربه ها ( التدابير و التجارب ). رازي، عقاقير ( داروها ) را به سه نوع زميني ( خاکي، کاني و غير عضوي )، نباتي و حيواني تقسيم مي کند. داروهاي زميني به نظر وي شش نوع است: ارواح ( جيوه، نشادر، کبريت، زرنيخ ) اجساد يا معادن مانند ( سيم، زر، مس و آهن )، سنگ مانند ( مغناطيس، توتيا، کحل و جبسين، گچ و شيشه ) زاج ها ( زاج سياه، زاج زرد، شَبَه و قلقديس )، بوره ها ( بوره ي سرخ، نترون يا کربنات سديم ) و املاح ( نمک خوش طعم و نمک تلخ و نمک قلي ). رازي همچنين آلات و ادواتي را که در آزمايشگاه ها بکار مي آيد، بطور ذاتي وصف مي کند، از آن جمله ساختمان و هيات کوره ها، منفخ ها و بوته ها و قرع و انبيق و قدح ها و ابزار ديگر (6). رازي قواعد و اصول تقطير و تصعيد و تشميع و انواع تکليس و احتراق را بيان مي کند و تعدادي از اسيدها ( احماض ) را يافته از جمله زيب زاج ( اسيد کربنيک ) را از راه تقطير زاج سبز ساخته است (7). از کسان ديگري که به علم شيمي يا کيميا پرداخته اند، فارابي، اخوان الصفا و ديگران هستند که در سرتاسر بلاد اسلامي پراکنده بودند که نشان از توجه آنان به علم تجربي دارد.

[1] اِبن اُمَيْل، ابوعبدالله محمد بن اميل به عبدالله بن اميل تميمي معروف به حکيم صادق

نام: محمد

نام پدر: اميل

کنيه و لقب: ابوعبدالله، حکيم صادق

اسم اشهر: ابن اميل

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: کيميا ( شيمي )

سرگذشتنامه:

از بزرگان دانش کيمياي رمزي و باطني است. سال هاي زندگي و سرگذشت او چندان روشن نيست، اما سخنان خود وي در کتاب معروف الماء الورقي و الارض النجمية تا حدودي دوران زندگي اش را مشخص مي سازد. از جمله آنکه، وي يک بار با ابوالقاسم عبدالرحمن، برادر ابوالفضل جعفر نحوي و يک بار با ابوالحسين علي بن امد بن عبدالواحد ( عمر ) عدوي به معبد معروف به سدر بوصير رفته بوده است. ابن اميل شعر نيز مي گفته و بسياري از مطالب و رموز کيميا را به شعر بيان کرده است. ابن اميل سخن جابر را درباره ي اينکه صنعت کيميا به مکان و امکان و اخوان و درس و استاد ماهر نيازمند است، تفسير کرده و تفسير ديگران را از آن اصطلاحات مردود شمرده است. سپس به بيان اين مسئله پرداخته که، منظور جابر از اخوان ( دو برادر )، کبريت الحکما و زرنيخ الحکماست و سرانجام خود نيز به پنج عاملي که جابر بن حيان از آنها بعنوان لوازم صنعت کيميا سخن گفته است، عامل ديگري بعنوان « تکرير الفکر » مي افزايد و توضيح مي دهد که هدف از آن استخراج تنفس از جسد است. برخي پژوهشگران، دوران زندگي ابن اميل را ميان سال هاي 287 / 349 ق تخمين زده اند، اين تخمين را نمي توان قريب به صحيح شمرد.

آثار:

الماء الورقي و الارض النجمية، القصيدة النونية درباره ي حجر الحکما، کتاب المباقل السبعة، المغنيسيا، السيرة النقية، المفتاح في التدبير، مفتاح الکنوز و حل اشکال الرموز، کتاب مفتاح ( مفاتيح ) الحکمة العظمي، شرح الصور و الاشکال، الرسالة... في معني صفات الحجر، رسالة الجدول، رسالة في کيفية الانسان، رسالة في معني الترکيب و رسالة في معني التزويج ( براي نسخه ي خطي اين آثار نک ستايلتون ( 289 GAL, IV/126-127, 288). ابن اميل آثار ديگري نيز داشته که از آنها جز نامي باقي نمانده است از جمله: امتزاج الارواح، خواص البر و البحر، کشف السرّ المصون و العلم المکنون و المصباح.

منابع و مآخذ: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 43-42؛ حاجي خليفه 1 / 167، 2 / 1490-1491، 1755.

پي‌نوشت‌ها:

1. علي اصغر حلبي، تاريخ تمدن اسلام، تهران، اساطير، 1365 صص 248-249

2. همان، ص 249

3. همان، 250-252

4. محمد بن اسحاق ابن نديم، الفهرست ترجمه رضا تجدد، تهران، 1366. ص 235، علي اصغر حلبي، همان ص 254

5. عمر فروخ، تاريخ العلوم عندالعرب. بيروت، 1970. ص 246؛ علي اصغر حلبي، همان، ص 255.

6. علي اصغر حلبي، همان ص 256

7. همان، 257

نيز نک به علي اکبر ولايتي، پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران. تهران، مرکز اسناد وزارت امور خارجه، 1382. بخش پنجم کيميا

منبع مقاله :

فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول

لینک به دیدگاه

فيزيک و مکانيک در عهد آل بويه

03335.jpg

 

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي

 

 

 

 

 

 

فيزيک لغت فرانسوي از ريشه ي يوناني فوسيس به معناي طبيعت، علمي است که موضوع آن، مطالعه ي خصايص عمومي اجسام و قوانيني است که موجب تبديل وضع يا حرکت آنها مي شود، بدون آنکه تغييري در طبيعت آنها ايجاد شود (1). فيزيک و علم مکانيک که آن را علم الحيل نيز مي نامند، همواره با هم و مورد توجه بوده است. گاه علوم وابسته به آن نيز به جاي فيزيک مطرح مي شدند، مثل علم مراکز اثقال که از آن کيفيت استخراج مرکز ثقل جسم محمول شناخته مي شود و مرکز ثقل جايي است که جسم به حالت تعادل قرار مي گيرد (2) و علم مرايا محرقه، علمي که با آن احوال اشعه و خواص تابش و انکسار و موقعيت آن بررسي مي شود و فايده ي آن در محاصره ي شهرها و قلعه ها ظاهر مي شده است (3). پيش از ارسطو به فيزيک اهميت بيشتر مي دادند، ولي قسمتي از اين تحقيقات درباره ي نجوم صورت مي گرفت. نجوم پيوسته با فيزيک آميخته بود. مسائل فيزيک بيشتر به جهان زير ماده و مسائل نجومي به ماه و آن طرف ماه مربوط بود.

صنعت مکانيک نيز از گذشته هاي دور در زندگي انسان حضور داشته است. انسان باستاني براي سبک تر ساختن زندگي و بار آن ناچار بود مسائل متعدد فني و صنعتي را مورد توجه قرار دهد، آتش افروختن را اختراع کند و آتش را در آزمايش هاي مختلف به کار اندازد. نه تنها يک کشاورز، بلکه يک بيابانگرد به ابزارهاي فراواني براي ديدن و بريدن و پوست کندن و کوبيدن و نرم کردن و دست گرفتن و پيوستن نياز داشته است. همواره براي به استخدام گرفتن طبيعت و فراهم ساختن زندگي راحت تر ابزارسازي وجود داشته است. بررسي تاريخ تمدن کليه ي ملت ها اين مسئله را به خوبي اثبات مي کند. به عنوان مثال اگر کوزه گري تقريباً آغاز راه بوده، با ساختن وسائلي براي بلند کردن و حمل بارهاي سنگين ادامه يافته است. در واقع، علم فيزيک اولين و اصلي ترين بخش علوم طبيعي است، زيرا اصل نخست از جسم و عوارضي که بر آن عارض مي شود، يعني از انقسام، حرکت، تغيير و آنچه تابع و لاحق حرکت است، مانند زمان، مکان و خلأ و کتاب سمع الکيان يعني سماع طبيعي شامل آن مي شود و وجه تسميه ي آن اين است که از نظر داشنمندان اسلامي، نخستين چيزي که دانشجوي حکمت طبيعي آن را استماع مي کند، اين قسمت است (4). رونق فنون مکانيکي در جهان اسلام در حدود 236 ق به دست بنوموسي شاکر در بغداد آغاز شد و در 602 ق بدست جزري در ديار بکر به اوج شکوفايي خود رسيد (5).

[1] ابن هيثَم، ابوعلي حسن ( محمد؟ ) بن حسن ( حسين؟ ) بن هيثم بصري

نام: حسن ( محمد؟ )

نام پدر: حسن ( حسين؟ )

کنيه و لقب: ابوعلي

اسم اشهر: ابن هيثم

سال و محل تولد: 354 ق [ن.م]

سال و محل وفات: در حدود 430 ق يا پس از آن در قاهره

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: رياضيات و فيزيک ( علم الحيل )

شاگردان: از ميان شاگردان ابن هيثم در طول سال هايي که به تدريس اشتغال داشت، فقط دو تن را مي شناسيم: ابوالوفاء مبشرين فاتک دانشمند مصري که نزد ابن هيثم به تحصيل رياضي پرداخت و يکي از بزرگان سمنان به نام سرخاب ( سهراب ).

مناصب و مقام ها: وي در بصره شغل ديواني داشت که از آن به وزارت بصره تعبير شده است.

سرگذشتنامه:

به رغم شهرت عظيم ابن هيثم، اطلاعات مبسوطي درباره ي دوران هاي مختلف زندگي، خاصه تحصيلات و استادان او در دست نيست. ابن هيثم اصلاً از بصره برخاست. به روايت قفطي ابن هيثم چنانکه خود اشاره کرده است، پس از مشاهده ي اختلاف مردم در راه هاي وصول به حقيقت، به بررسي آرا و عقايد گوناگون براي يافتن راهي مطمئن به سوي حق پرداخته و چون طرفي برنبسته، سرانجام به اين اعتقاد گرويده که جز از طريق دانشي که عنصرش امور حي و صورتش امور عقلي باشد، يعني طبيعيات و الهيات و منطق، نمي توان به حق دست يافت. چنين مي نمايد که وي از اين پس به تحصيل علوم طبيعي و فلسفي همت گماشت، اگرچه به مراتب تحصيلي خود هيچ اشاره اي نکرده است. به روايت شيخ علم الدين قيصر بن ابي القاسم مهندس، ابن هيثم در بصره که در آن سال ها زير فرمان آل بويه ي عراق بود، شغلي ديواني داشت که از آن به وزارت بصره تعبير شده است و چون پرداختن به علم را از آن کار دوست تر مي داشت، سرانجام تظاهر به جنون کرد تا وي را عزل کند و سپس به مصر رفت. به گفته ي قفطي ( ص 166، 167 ) سفر ابن هيثم به مصر به تشويق و وعده ي الحاکم فاطمي فرمانرواي مصر روي داد و البته بعيد نيست که ابن هيثم اصلاً به اميد اجراي طرح خود براي تنظيم آب نيل و برخورداري از کرم الحاکم آن تمهيد را انديشيده باشد. بيهقي بر آن است که ابن هيثم رساله اي درباره ي تنظيم آب نيل نوشت و به مصر رفت، اما الحاکم از همان آغاز ورود او پس از بررسي طرح مذکور آن را کم فايده و پرهزينه خواند و با ابن هيثم درشتي کرد و ابن هيثم از بيم خليفه شبانه به شام گريخت و به خدمت يکي از امراي آن ديار درآمد و از آن پس يکسره به کارهاي علمي پرداخت.

ابن هيثم را بايد پيشرو دانشمندان اهل تجربه و آزمايش به معناي دقيق آن خواند، زيرا وي در نظريات علمي خود بويژه در بررسي هاي نورشناسي و مسئله ي اِبصار، به درستي از استقرا و تمثيل و قياس سود مي جست. وي علاوه بر رياضيات و نورشناسي، در فنوني چون کلام، مابعدالطبيعه، منطق، ادب اخلاق و موسيقي ماهر بود و خلاصه در قوانين نظري و امور کلي پزشکي دستي قوي داشت. ولي به طبابت نپرداخت. بيهقي او را بطلميوس ثاني لقب داده و از زهد و دينداري او ياد کرده است. ابن هيثم به زبان عربي مسلط بود و خطي خوش داشت.

آثار:

چند اثر از مهم ترين آثار او عبارتند از: آلة لفحص الضوء و انکساره، استخراج ارتفاع القطب علي غاية التحقيق، استخراج عمدة الجبال، استخراج سمت القبلة في جميع المسکونة، مقالة مختصرة في الاشکال الهلالية و مقالة مستقصاة في الاشکال الهلالية، اضواء الکواکب، برکار الدوائر العظام يا استعمال برجل ( برکار ) لرسم الدوائر العظام، تربيع الدائرة، حرکة القمر، حل سکوک حرکة الالتفاف، رسالة في صورة الکسوف، رسالة في مساحة المجسم المکافي، الضوء، ضوء القمر، المرايا المحرقة بالدوائر، المرايا المحرقة بالقطوع، المناظر، الشکوک علي بطلميوس و مقالة في هيئة العالم.

اضافات: جايگاه ابن هيثم در تاريخ علم: خاورشناسان اروپايي به پژوهش هاي گسترده اي درباره ي آثار ابن هيثم پرداخته و با ابراز شگفتي بسيار توانايي هاي اين دانشمند نوآور را تحسين کرده و مقام او را در تاريخ علم بسيار والا شمرده اند. کارل شوي در مقدمه ي ترجمه ي رساله ي استخراج سمت القبلة درباره ي وي گويد: نوشته هاي ابن هيثم نشان مي دهد که اين دانشمند با تبحر بسيار توانسته است مسائل دشوار مثلثات را نيز از راه هاي صرفاً هندسي حل کند. ابن هيثم مبتکر روش هاي تجربي است و آزمايش علمي بعنوان و يکي از وسايل سيستماتيک کار دستاورد ابن هيثم است. خاورشناسان دقت ابن هيثم را در مقاله ي الشکوک علي بطلميوس ستوده اند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 212-211؛ تاريخ الحکماي قفطي، 165.

پي‌نوشت‌ها:

1. به فرهنگ معين و لغت نامه دهخدا ذيل ماده فيزيک مراجعه شود.

2. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده، موسوعه مصطلحات مفتاح السعاده و مصباح السياده في موضوعات العلوم... تحقيق د. علي دمروج بيروت مکتبه لبنان ناشرون، 1998، ص 793.

3. همان، ص 793.

4. علي اصغر حلبي، تاريخ تمدن اسلام، تهران، اساطير، 1365، ص 211

5. علي اکبر ولايتي، پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، تهران، مرکز اسناد وزارت امور خارجه، 1382، ص 188 و نيز بخش سوم فيزيک و مکانيک

منبع مقاله :

فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول

لینک به دیدگاه

نجوم در عهد آل بويه

03334.jpg

 

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي

 

 

 

 

 

 

علم نجوم در قرون اوليه ي اسلام از طريق هند و ايران، به مسلمانان رسيد (1). درخشان ترين دوره ي نجوم در دنياي اسلام، دوره ي خلافت، مؤسس رصدهاي مأموني و تعيين طول نصف النهار زمين است. تحقيقات ارصاد را دانشمنداني چون بنوموسي و بتاني ادامه دادند. ثابت ابن قره به تجديد نظر در حرکت خورشيد پرداخت، ماهاني و تبريزي مطالعه ي حرکات سماوي را تعقيب کردند و احمد بن عبدالله مروزي و حبش حاسب آن را بسط دادند. شاهان آل بويه در کاخ خود رصدخانه اي تأسيس کردند که عبدالرحمان صوفي، ابن الاعلم، ابوسهل کوهي، احمد صاغاني، ابوالوفاي بوزجاني و ديگران در آن کار کردند. در طرف مشرق يکي از بزرگترين نوابغ جهان ابوريحان بيروني و در مصر دانشمنداني چون ابويونس و ابن هيثم در اسپانيا ابن احمد مجربطي، ابن السمح، جابر بن افلح و زرقالي پرورش يافتند.

علم نجوم با علم احکام نجوم فرق دارد. اولي در شمار رياضيات است و دومي از طريق آثار طبيعي ستارگان شناخته مي شود. در علم احکام نجوم هيئت هاي فلکي و ستارگان از جهت مقابله، مقارنه، تثليث، تسديس، تربيع و دلالت آن هيئت ها بر حوادث واقعه در عالم و تأثير آن در احوال جوّ و معادن و نباتات خبر مي دهد. از کتاب هاي مختصر در اين باره، مجمل الاصول از کوشيار، جامع الصغير از محي الدين مغربي و از کتاب هاي متوسط کتاب البارع و المغني و از کتب مبسوط مجموع ابن شرع و الادوار از ابومعشر و ارشاد از ابوريحان بيروني و مواليد از خصيبي و تحاويل از سجزي و تفهيم از بيروني است. بسياري از علما به تحريم علم نجوم بصورت مطلق قائلند و بعضي از آنها اعتقاد تأثير کواکب بر امور جاري طبيعت را تحريم کرده اند (2).

آثار فراواني در نجوم اسلامي به فارسي نوشته شده است که مي توان آنها را در چند دسته ي اصلي جا داد که عبارتند از:

1- زيج ها و جداول نجومي و خلاصه ها و شرح هاي آنها، 2- هيئت، 3- اختيارات و مانند آنها، 4- زايجه نامه ها، طالع نامه ها و مانند آن، 5- در تعيين قبله و مانند آن، 6- در تقويم، 7- در اسطرلاب و مانند آن، 8- برخي کتاب هاي ديگر در نجوم و احکام نجومي، 9- ترجمه ي متون نجومي از زبان هاي ديگر به فارسي و 10- آثار منظوم در نجوم (3).

فن تنجيم را در متون اسلامي، علم احکام نجوم و اخترشماري نيز گفته اند و يکي از اجزا و فروع علوم طبيعي بشمار آورده اند. در قاموس فيروزآبادي آمده است (4) که: منجم و متنجم و نجام کسي است که در نجوم به حسب اوقات و سير آنها مي نگرد و از اين راه بر احوال کون اطلاع مي جويد و ادعاي موقت غيب مي کند. در قرون وسطي اين علم همراه با علوم خفيه ( از قبيل کيميا و سحر و نيز نجات ) تحصيل مي شده است. در اين علم نه تنها اجرام آسماني، بلکه حتي نقاط و نواحي خاص آسمان ( مانند طالع و نبوت )، اوضاع نسبي سيارات سبعه ( مانند قران و استقبال ) و برخي اوقات ( مانند تحويل سال شمسي ) نيز اهميت خاصي داشته است. مباحثي که بيشتر اوقات مورد نظر احکاميان يا منجمان بود، شامل پاسخ دادن و مغيبات و سؤالاتي نظير کسب خير از شخص غايب، کشف چيزهاي دزديده شده، اختيارات نظير تعيين ساعت مناسب براي انجام کاري چون عروسي و جنگ و سفر، از روي منازل قمر يا خانه اي که ماه در آن بوده و همين طور پيشگويي حوادث زندگاني شخص يا اوضاع عالم به وسيله ي زايچه و جز آن بوده است. شيخ محمود شبستري ( م 720 ق ) در اين باره گويد (5):

 

کواکب گر همه اهل کمالند *** چرا هر لحظه در نقص و وبالند؟

چرا گه بر حضيض و گه بر اوجند *** گهي تنها فتاده گاه زوجند

 

در برابر علم احکام نجوم، علم نجوم يا هيأت ( فلک ) قرار داشت که از وي حرکات کواکب ثابته و متحرکه و متحيره به طرق هندسي بر اشکال و اوضاع افلاک استدلال مي کردند و از فروع آن علم ازياج يا زيج است. عرب ها تا زمان عباسيان و حرکت ترجمه و نقل علوم يوناني به علم هيئت توجه نداشتند. در زمان منصور، سِدْهانتا ( السدْهند ) و حجت اعظم مجسطي به عربي ترجمه شد. مأمون عباسي دو گروه از مهندسان را فرمان داد که به دو بقعه ي گوناگون بروند و درجه ي واحدي از محيط زمين را بر پايه ي دائره ي عظيمي قياس گيرند. خوارزمي ( م 232 ق ) به علم فلک پرداخت و زيجي ساخت بر پايه ي کتاب « سند هند » پس از او کندي خلاصه ي جامعي از زيج خوارزمي فراهم کرد. ابومعشر فلکي ( م 272 ق ) کتاب المدخل الي علم احکام النجوم را تأليف کرد. دانشمند فلکي محمد بن جابر بن سنان حراني معروف به بتاني به کار رصد پرداخت. اخوان الصفا نيز در رسائل خود به هئيت پرداخته اند. شرف الدوله ديلمي از سال 372 تا 379 ق در بغداد رصدخانه اي ساخت و گروهي از دانشمندان فلکي را مانند ابوسهل ( بيژن ) بن رستم کوهي ( م 405 ق ) ابوحامد احمد صاغاني اسطرلابي ( م 380 ق ) و ابراهيم بن هلال صابي ( م 384 ق ) و ابوفاي بوزجاني براي اين کار گرد آورد (6) از آثار کوهي کتاب البرکارالتام به عربي است که يک مقدمه و دو مقاله دارد که در آن ترسيم خط راست، دايره، بيضي و هذلولي و سهمي را با حرکت اتصالي بيان مي کند. ابوسعيد سجزي ( در حدود 340-415 ق ) از معاريف منجمان قرن چهارم هجري و معاصر ابوريحان و عضدالدوله ديلمي است که مخترع اسطرلاب زورقي است که پايه اش بر اصل حرکت زمين است (7).

[1] ابن اعلم، ابوالقاسم علي بن حسن علوي

نام: علي

نام پدر: حسن

کنيه و لقب: ابوالقاسم، علوي

اسم شهر: ابن اعلم

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 374 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: نجوم و رياضي

سرگذشتنامه:

او از احفاد جعفر طيار است. در بغداد علم آموخت و سپس به خدمت عضدالدوله پيوست و نزد او حرمت و مکانتي بسزا يافت و عضدالدوله کارهاي ملک با مشورت و مصلحت انديشي او انجام مي داد. پس از عضدالدوله، جانشين او صمصام الدوله چنانکه شايد، رعايت مقام او نکرد و او عزلت گزيد و به تصنيف زيج و ديگر کتب خويش پرداخت. به گفته ي قفطي، زيج او تا زمان او مورد توجه بوده است و شهرزوري تقويم کوکب مريخ زيج ابن اعلم را اصح تقاويم مي شمرد و نزديکتر به تحقق مي دانست. گويند از کثرت مطالعات، اختلالي در او راه يافته و در آن حال زيج خويش به دجله افکند و ارباب فن، زيج متداول او را از مسوده ها و نسخ سقيم نقل کردند. هنگام بازگشت از حج در منزل عسيله روز يکشنبه هشتم محرم درگذشت.

منابع و مآخذ: دهخدا، 1 / 331.

[2] ابوالفضل هروي، احمد بن ابي سعد ( ابي سعيد )

نام: احمد

نام پدر: ابي سعد ( ابي سعيد )

کنيه و لقب: [ن.م]

اسم اشهر: ابوالفضل هَرَوي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: نجوم و رياضي

سرگذشتنامه:

از زندگي و احوال او آگاهي چنداني در دست نيست. از شهرت و نسب وي مي توان احتمال داد که زادگاهش هرات بوده است. تاريخ دقيق وفات او را نيز ندانسته و احتمالاً ميان سال هاي 390-380 ق درگذشته است. وي در زمان رکن الدوله ديلمي در ري مي زيسته و همعصر دانشمنداني چون ابوجعفر خازن و خجندي بوده است. مدتي نيز در جرجان اقامت داشته، زيرا به گفته ي بيروني وي در 371 ق / عرض آن شهر را محاسبه کرده است.

آثار:

المدخل الصاحبي.

آثار خطي:

منالاوس في الاشکال الکرية مما اصلحه احمد بن ابي سعد الهروي.

منافع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 150

[3] ابونصر قمي، حسن بن علي

نام: حسن

نام پدر: علي

کنيه و لقب: ابونصر [ن.م]

اسم اشهر: ابونصر قمي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 366 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: نجوم

سرگذشتنامه:

وي مدتي در خدمت فخرالدوله ي ديلمي بسر مي برده و زمان شهرياري وي را بر پايه ي نجوم پيش بيني کرده است و اگر بتوان فرض کرد که اين پيش بيني پس از درگذشت رکن الدوله و به هنگام بروز اختلاف و جنگ ميان فرزندان وي يعني در دوران نگراني فخرالدوله از آينده ي خويش رخ داده است، مي توان تصور کرد که ابونصر چند سالي پس از آن نيز زنده بوده است.

آثار خطي: المدخل الي علم احکام النجوم يا البارع الي احکام النجوم.

منابع و مآخذ: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 321.

[4] بوزجاني، ابوالوفاء محمد بن محمد بن يحيي بن اسماعيل بن عباس

نام: محمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالوفا، حالب، مهندس

اسم اشهر: بوزجاني

سال و محل تولد: 328 ق، بوزجان

سال و محل وفات: [ن.م] بغداد

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: نجوم، رياضيات و سياست

استادان: ابوعمر و مغازلي، ابوعبدالله محمد بن عنبسه

همفکران و رقيبان: ابوريحان بيروني

مناصب و مقام ها: سرپرستي بيمارستاني در بغداد

سرگذشتنامه:

در بوزجان به دنيا آمد. حساب و علم اعداد را نزد عموي خود، ابوعمرو مغازلي و دايي خود ابوعبدالله محمد بن عنبسه آموخت و در 348 ق به بغداد مهاجرت کرد و در آنجا اقامت گزيد و در همانجا درگذشت. از جمله معدود آگاهي هايي که از خروج بوزجاني از بغداد وجود دارد،‌ ديدار اوست با ابوحيّان توحيدي در شهر ارجان که پيش از 358 ق روي داده است. بوزجاني در بغداد علاوه بر کارهاي علمي از جمله رصدها و پژوهش هاي ستاره شناختي، به امور ديواني نيز مي پرداخت. بوزجاني در 360 ق در مجلس مناظره اي که در دربار عزالدوله ميان دو تن از متکلمان عصر برپا شده بود، حضور داشته و در سال 362 ق به همراه هيأتي براي آگاه کردن عزالدوله بختيار از اوضاع بحراني بغداد، به کوفه رفته است. بوزجاني در بغداد سرپرستي بيمارستاني را نيز برعهده داشته است و در دومين ديدار بين ابوحيان توحيدي و بوزجاني که در 370 ق در بغداد اتفاق افتاد، ابوالوفا که از وضع بد مالي ابوحيان باخبر شده بود، او را در همين بيمارستان بکار گماشت.

آثار:

تفسير کتاب خوارزمي في الجبر و المقابلة، تفسير ديوفنطس في الجبر، البراهين علي القضايا التي استعمل ديوفنطس في کتابه و علي ما استعمله هو في التفسير، استخراج ضلع المکعب و مال المال و ما يترکب منهما و زيج الکامل، زيج الواضح.

آثار چاپي:

المجسطي، في مايحتاج اليه الصانع من اعمال الهندسه، في ما يحتاج اليه الکتاب و العمال و غيرهم من علم الحساب، زيج شامل: رسالة في اقامة البرهان علي الدائر من الفلک، رساله النسب و التعريفات، رسالة في الحساب و رسالة في الاصطلاحات الرياضية.

آثار خطي:

رسالة في جمع اضلاع المربعات و المکعبات و اخذ تفاضلهما، رسالة الارثماطيقي، رسالة في معرفة الابعاد بين المساکن، قوس قزح، جواب ابن الوفا محمد بن محمد البوزجاني عما سأله الفقيه ابوعلي بن حارث الجوبي عن ايجاد مساحة المثلث بدلالة الاضلاع بدون معرفة الارتفاع، في عمل المسطرة و البرکار و الکونيا و شرح مجسطي.

منابع و مآخذ:

دانشنامه ي جهان اسلام، 4 / 351.

[5] عبدالرحمان بن عمر بن سهل صوفي

نام: عبدالرحمان

نام پدر: عمر

کنيه و لقب: ابوالحسين، صوفي رازي

اسم اشهر: [ن.م]

سال و محل تولد: 291 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 376 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: نجوم

سرگذشتنامه:

او عالم به هيئت و افلاک و از مردم ري و منجم عضدالدوله بود.

آثار: الکواکب الثابته، مطارح الشعاعات و ارجوزه اي در فلک.

منافع و مآخذ: دهخدا: 10 / 15704.

[6] صاغاني، احمد بن محمد صاغاني

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوحامد

اسم اشهر: صاغاني

سال و محل تولد: [ن.م] بغداد

سال و محل وفات: 379 يا 395 ه‍ ق، بغداد

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: نجوم و رياضيات

سرگذشتنامه:

او از کساني است که در دوره ي اسلامي مقنن و مروج اسطرلاب و نجوم و هندسه مي باشد. در علم اسطرلاب و ساختن اجزا و آلات رصديه متخصص بوده و بيانات او محل رغبت و استفاده ي افاضل عصر خود بوده و در نزد خلفاي عباسيه و ملوک ديالمه نيز بسيار محترمانه مي زيسته است. چون شرف الدوله پسر عضدالدوله ديلمي وارد بغداد شد و ويجن بن رستم کوهي را به عمل رصد کواکب برگماشت، صاغاني نيز حسب المقرر از راصدين بوده و شرحي بر صحت و درستي آن عمل بنگاشت.

منابع و مآخذ: ريحانة الادب، 2 / 451.

[7] غلام زحل، ابوالقاسم عبدالله بن حسن

نام: عبدالله

نام پدر: حسن

کنيه و لقب: ابوالقاسم، [ن.م]

اسم اشهر: غلام زحل

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 376 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: نجوم و حساب

آثار:

احکام النجوم، الاختيارات، الاصول المجردة، التيسيرات و الشعاعات.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 161.

 

[8] ويژن بن رستم کوهي

نام: ويژن

نام پدر: رستم

کنيه و لقب: ابوسهل، طبري

اسم اشهر: ويژن رستم کوهي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 405 ق

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: نجوم و رياضيات

همفکران و رقيبان: قاضي ابوبکر بن صبر، قاضي ابوالحسن الخوزي، ابواسحاق ابراهيم بن هلال، ابوسعد فضل بن يونس نصراني، ابوالوفا محمد بن محمد حاسب، ابوحامد احمد بن محمد صقاني، ابوالحسن محمد بن محمد سامري و ابوالحسن مغربي.

سرگذشتنامه:

او منجم، فاضل کامل و عالم به علم هيئت و صنعت آلات ارصاد بود. شهرت او به روزگار آل بويه و ايام امارت عضدالدوله و بعد از آن است. وقتي شرف الدوله به بغداد آمد و برادرزاده ي خود صمصام الدوله را از بغداد براند و بر وي مستولي گشت، در سال 378 ق امر کرد تا کواکب سبعه را در مسير و تنقل و بروج آنان بدان مثال که به روزگار مأمون منجمان وقت کرده بودند، رصد کند و اين کار به عهده ي ويژن رستم کوهي قرار گرفت. اين مرد به هندسه و هيئت معرفتي تمام داشت. قطب الدين عزالدين لاري در کتاب حل و عقد نجوم بسياري از کليات نجوم را از ابوسهل نقل کرده است.

آثار: مراکز الاکر و کتاب الاصول الي نحو کتاب اقليدس که ناتمام مي باشند، کتاب البرکار التام در دو مقاله، کتاب صنعة الاسطرلاب بالبراهين در دو مقاله، احداث النقط علي الخطوط، المنطقتين في توالي الحرکتين انتصاراً لثابت بن قره، مراکز الدوائر علي الخصوص من طريق التحليل دون الترکيب، الزيادات علي ارشميدوس في المقالة الثانيه، رسالة في استخراج الصلع المسبع في الدائره، اخراج الخطين علي نسبة، الدوائر المتماسه من طريق التحليل.

منابع و مأخذ: دهخدا، 1 / 712، 15 / 23262، تاريخ الحکماء قفطي، 75-79.

[9] ابوالحسن مغربي، محمد بن احمد بن افريقي

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوالحسن،‌ متيّم

اسم اشهر: متيم، ابوالحسن مغربي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: حدود 400 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر، طب و نجوم

سرگذشتنامه:

از نسبت افريقي و مغربي وي مي توان گمان برد که از نواحي مغرب برخاسته است. وي از طريق سرودن شعر روزگار مي گذرانده و ظاهراً از همين رو پيوسته به دنبال امري سخاوتمند، شرق و غرب جهان اسلام را در مي نورديده است. در حلب به خدمت سيف الدوله ي حمداني شتافت و همانجا با متنبي ديدار کرد. پس از مدتي به دستگاه صاحب بن عباد پيوست و مقيم اصفهان شد. نام وي در مصر، عراق، جبل، ماوراءالنهر، چاچ و بخارا مشهور است. ابوالحسن شاعري بديهه سرا بود و ياقوت او را از بزرگان شعر و ادب دانسته است.

آثار:

علاوه بر ديوان شعر، آثار ديگر وي که امروز جز نامي از آنها برجاي نمانده اينهاست: الانتصار، المنبي عن فضائل المتنبي، بقية الانتصار المکثر للاختصار، تحفة الکتاب در رسائل، تذکرة النديم يا مذاکرة النديم، الرسالة الممتعة و البنيه المبني عن رذائل المتنبي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 363-5 / 364.

[10] فارسي، حسن بن احمد يا حسن بن علي بن احمد بن عبدالغفار بن محمد بن سليمان بن ابان

نام: حسن

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوعلي

اسم اشهر: فارسي / ابوعلي فارسي / فَسَوي / شيرازي

سال و محل تولد: 288 ه‍، فسا در توابع شيراز

سال و محل وفات: 377 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: معتزلي

رشته ي علمي و تخصص: ادب، حديث، لغت و نجوم

استادان: زجاج و ابن السراج

شاگردان: سيد رضي، ابن جني و علي بن عيسي ربعي

سرگذشتنامه:

او مدتي سياحت کرد و يک چندي در حلب نزد سيف الدوله بن حمدان بود و بارها با ابوالطيب متنبي ملاقات و مباحثه نمود و عاقبت به بلاد فارس رفت و در دربار عضدالدوله ي ديلمي قربي به سزا يافت و به مقامي عالي رسيد و کتاب ايضاح را براي او تأليف کرد. عضدالدوله با آن همه اقتدار و عظمت که خود در شمار علماي نحو و ادب و فنون عربيه است گفته است که من در نجوم، غلام ابوالحسين رازي صوفي و در نحو غلام ابوعلي مي باشم.

آثار:

ابيات الاعراب، الاغفال في ما اغفله الزجاج من المعاني، تفسير القرآن، حاشيه ي کتاب سيبويه، الحجة في القرائات، شرح ابيات ايضاح، العوامل المأة، مختصر عوامل الاعراب، المسائل العسکريات، المسائل القصريات، المسائل الکرمانيات، المسائل المجلسيات و المقصور و الممدود.

آثار خطي:

اعراب القرآن، الاوليات، الايضاح، التذکرة و التکلمة در نحو.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 171.

[11] صابي، ابراهيم بن هلال بن ابراهيم بن هدون يا زهرون

نام: ابواسحاق، حراني

نام پدر: هلال

کنيه و لقب:

اسم اشهر: صابي

سال و محل تولد: [ن.م] بغداد

سال و محل وفات: 348 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: تاريخ،‌ شعر، ادب، لغت، رياضيات و نجوم

مناصب و مقام ها: کتابت انشاء خليفه

سرگذشتنامه:

صناعت کتابت و انشا و ترسل او، بر کمالات ديگرش غالب بوده و در بغداد از طرف خليفه ي عباسي و سلطان عزالدوله ي بختيار بن معزالدوله، کتّاب انشاء و منش رسائل بود. در حين ترسل و کتابت مطلبي از وي درباره ي عضدالدوله صادر گرديد که سبب رنج خاطر و کينه و عداوت قلبي وي گرديد. وقتي عزالدولة در سال 367 هجرت مقتول و بغداد مسخر عضدالدوله گرديد دستور داد او را حبس و لگدکوب پاي پيلانش نمايند تا در سال 371 به خاطر شفاعت بعضي از خيرخواهان، از آن تصميم منصرف گرديد،‌ به شرط آنکه صابي نيز تاريخ دولت ديالمه را بنگارد. سپس صابي در زندان، تاريخ آن دولت را به نام عضدالدوله تأليف و به تاج المآثر موسوم گردانيد و وفات صابي در روز دوشنبه يا پنجشنبه دوازدهم شوال سيصد و هشتاد و چهارم هجرت در بغداد واقع شده و صاحب بن عباد، سيد رضي و مرتضي قصيده اي در مرثيه اش گفته اند.

آثار:

تاج المآثر، تاريخ تاجي و جواب سئوالات.

اضافات:

گويند مردم زبان طعن و ملامت به سيد رضي گشودند که مانند تو شريف قريشي را نشايد که کافري را مرثيه گفته باشي، در جواب گفت مرثيه ي من بر فضل و کمال اوست نه بر فوت جسد او. گويند قصيده ي سيد رضي حاوي 80 بيت مي باشد.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 413.

[12] ابن شاهويه، ابوبکر محمد بن احمد بن علي بن شاهويه

نام: محمد

نام پدر: احمد

کنيه و لقب: ابوبکر [ن.م]

اسم اشهر: ابن شاهويه

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 362 ق، نيشابور

مذهب و شريعت: شافعي

رشته ي علمي و تخصص: رياضيات، فقه و نجوم

سرگذشتنامه:

او رياضيدان و فقيه شافعي ايراني است. وي علاوه بر آگاهي از دقايق مذهب شافعي در زمان خود، در محاسبات نجومي، ترسيم اشکال کتاب اقليدس و علم حساب نيز يگانه بود ( صميري، 170 ). ابن شاهويه مدتي در نيشابور اقامت داشت، سپس به بخارا رفت و در مدرسه ي ابوحفص فقيه به تدريس پرداخت. سپس به نيشابور بازگشت و از آنجا به فارس رفت و در آنجا به قضا پرداخت. اما سرانجام در نيشابور ساکن شد و در همانجا درگذشت. از اطلاعات مختصري که درباره ي وي در دست است، برمي آيد که داراي مقام اجتماعي و علمي برجسته اي بوده است. صيمري مي نويسد که چون عضدالدوله او را با گروهي از فقيهان به بخارا به رسالت فرستاد، شهرهاي خراسان را به احترام او آذين بستند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 62-61، حاشيه سبکي 3 / 78.

[13] ابوجعفر خازن، محمد بن حسين صاغاني خراساني

نام: محمد

نام پدر: حسين

کنيه و لقب: ابوجعفر [ن.م]

اسم اشهر: ابوجعفر خازن

سال و محل تولد: حدود 290 ق صاغان قريه اي در حوالي مرو

سال و محل وفات: 360 ق، ري

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: رياضيات و نجوم

سرگذشتنامه:

از زندگي و برخي خصوصيات وي اطلاع دقيقي در دست نيست. به گفته ي « ويدمان » ابوجعفر نخست به فراگيري مسائل اعداد و رياضيات پرداخت، سپس نجوم آموخت و سرانجام به مسائل فلسفي روي آورد. وي آلات نجومي مي ساخت و در بکار بردن آنها تبحر داشت. او در مثلثات نيز تحقيق مي کرد. وي نزد رکن الدوله منزلت ويژه اي داشت و از حمايت ابن عميد وزير او نيز برخوردار بود. وي زماني که بين امير نوح ابن نصر ساماني و رکن الدوله ي ديلمي جنگ درگرفت، از جانب رکن الدوله مأمور عقد صلح شد و به تدبير وي مقرر گرديد سالانه 200/000 دينار به امير ساماني بپردازد. ابوجعفر تمام عمر يا اواخر عمر را در ري بسر برد.

آثار:

آثار يافت نشده: تفسير المجسطي، زيج الصفائح، سرالعالمين يا کتاب العالمين، في الابعاد و الاجرام، المدخل الکبير الي علم النجوم و برخي کتاب الآلات العجيبة الرصدية را که از ابوالفتح عبدالرحمن منصور خازني است به ابوجعفر نسبت داده اند.

آثار خطي:

اصلاح کتاب المخروطات، البرهان علي الشکل من کتاب بني موسي، تفسير صدرالمقالة العاشرة من کتاب اقليدس و في استخراج خطين متوالية متناسبة من طريق الهندسة الثابثة.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 299-298.

[14] ابوالحسن اهوازي، احمد بن حسين

نام: احمد

نام پدر: حسين

کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]

اسم اشهر: ابوالحسن اهوازي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: [ن.م]

رشته ي علمي و تخصص: رياضي و نجوم

سرگذشتنامه:

از تاريخ ولادت، وفات و جزييات زندگي وي اطلاعي در دست نيست. وي رياضيدان و منجم ايراني سده هاي 4 و 5 ق است.

آثار:

تنها اثر موجود اهوازي کتابي است با عنوان شرح المقالة العاشرة من کتاب اقليدس

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 331-330.

[15] ابن سُرَيج، ابوالحسين السحاق بن يحيي بن سِريح نصراني

نام: اسحاق

نام پدر: يحيي

کنيه و لقب: ابوالحسين

اسم اشهر: کاتب نصراني

سال و محل تولد: 300 ق [ن.م]

سال و محل وفات: 377 ق [ن.م]

مذهب و شريعت: [مسيحي؟]

رشته ي علمي و تخصص: سياست و نجوم

مناصب و مقام ها: در دستگاه خلفاي عباسي سمت دبيري داشته است.

سرگذشتنامه:

از دانشمندان و دبيران دوره ي 4 ق. وي در کارهاي ديواني دستي توانا داشت و از علم نجوم آگاه بود. نام او را به صورت ابن شِرَيْح ضبط کرده اند ( ياقوت ) و اين اشتباه در آثار برخي از مؤلفان نيز راه يافته است. او در سال تأليف الفهرست ابن نديم ( 377 ق ) در قيد حيات بوده است. براساس آنچه که در کتب ديده شده است، وي از دانشمندان و دبيران دوره ي 4 ق بوده و در کارهاي ديواني دستي توانا داشته و نيز از علم نجوم آگاه بوده است.

آثار:

الخراج الکبير، صناعة الخراج الصغير و جمل التاريخ، ظاهراً از نوشته هاي او امروز اثري در دست نيست.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 675؛ کحاله، 12 / 239، دهخدا، 1 / 365.

[16] تنوخي، شيخ ابوالقاسم علي بن محمد بن ابن الفهم

نام: علي

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالقاسم

اسم اشهر: تنوخي / قاضي تنوخي

سال و محل تولد: 271 ق، انطاکيه

سال و محل وفات: 343 ق، بصره

مذهب و شريعت: شيعه امامي

رشته ي علمي و تخصص: شعر، لغت، ادب، نجوم و هندسه

استادان: حسن بن احمد بن حبيب کرماني، احمد بن محمد انطاکي، فضل بن محمد عطار انطاکي، حسن بن طيب شجاعي، عمر بن ابي غيلان ثقفي، ابوبکر بن داوود، حسين بن عبدالله قطان، کسائي، ابوالحسن علي بن احمد بن کيسان، اسحاق بن سعد نسوي و ابوالحسن علي بن محمد بن وزّان

مناصب و مقام ها: قضاوت بصره و اهواز

سرگذشتنامه:

مقدمات و فنون ادب و فقه حنفي را در زادگاهش انطاکيه فراگرفت و در سال 306 ق وارد بغداد گرديد. فقه و حديث را از علماي بغداد آموخت و نيز نجوم و هيئت را از کسائيِ منجم و نحو را از ابوالحسن علي بن احمد بن کيسان، اسحاق بن سعد نسوي، ابوالحسن علي بن محمد بن وزّان فراگرفت و به مقام عالي علمي نائل گرديد. وي چند سال نيز مقام قضاوت بصره و اهواز را داشت. سپس از بصره به شام رفت و به دربار سيف الدوله ي حمداني راه يافت و او مقدمش را گرامي داشت و تنوخي اشعاري در مدح او سرود. سيف الدوله نامه اي به دربار عباسي و آل بويه نگاشت و از آنها خواست تا او را احترام کرده و منصبي بزرگ به او اعطا کنند. وي به بغداد بازگشت و مورد احترام واقع گرديد و روابطي دوستانه با مهلبي وزير معزالدوله ي ديلمي و المطيع لامرالله خليفه ي عباسي داشت. خطيب بغدادي که از شاگردان تنوخي صغير نوه ي صاحب ترجمه است، به شرح حال وي پرداخته است. در تاريخ بغداد نسبت او را تا عمرو بن فهم بن تيم الله از ملوک تنوخ از شهرهاي يمن ضبط کرده است.

آثار:

قصيده ي معروف بائيه، العروض و کتاب علم القوافي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 5 / 122؛ دهخدا، ص 524؛‌ ريحانة الادل، 1 / 225.

[17] قدامه بن جعفر بن قدامه

نام: قدامه

نام پدر: جعفر

کنيه و لقب: ابوالفرج

اسم اشهر: کاتب بغدادي

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: 337 ه‍ [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: شعر، ادب و فلسفه

مناصي و مقام ها: کاتب آل بويه

سرگذشتنامه:

او به دست هفدهمين خليفه ي عباسي، مکتفي بالله 289-295 ه‍ به شرف اسلام مشرف و در دولت عباسي به مقامات عالي رسيد. قدامه کاتب آل بويه بود و اين قول که « او را در آن به جهالت نسبت داده، قدامه قديم العهد بوده و زمان ثعلب و مبرد و ابن قتيبه و نظائر ايشان را دريافته است » بعيد است.

آثار:

ترياق الفکر، جلاء الحزن، الخراج، زهر الربيع في الاخبار، السياسة صدق، صابون الغم يا الفم، صرف الهم، صناعة الجدل، نزهت القلوب و زادالمسافر، نقد الشعر في البديع و نقدالنثر.

آثار چاپي:

الخراج.

آثار خطي:

نقدالنثر، موجود در اسکوربال.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 331.

[18] ابوالحسن طبري، احمد بن محمد

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالحسن

اسم اشهر: ابوالحسن طبري

سال و محل تولد: تُرُنجه طبرستان

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: طب

استادان: از استادان او تنها ابن سيار شناخته شده است.

سرگذشتنامه:

از دوران آموزش ابوالحسن چيزي نمي دانيم. ابوالحسن طبري خيلي زود بعنوان يک پزشک متبحر شهرت يافت. در سال هاي جواني همراه استادش در دستگاه ابوعبدالله بريدي از امراي عباسي که دو بار نيز به وزارت رسيد، به خدمت مشغول شد. وي براي درمان نوعي بيماري سوداوي معزالدوله ي ديلمي نزد وي به اهواز رفت و پس از درگذشت ابوعبدالله بريدي به دستگاه رکن الدوله ي ديلمي پيوست و غالباً به درمان نزديکان او نيز مي پرداخت.

آثار:

المعالجات البقراطيه، رسالة في ذکر القارورة، علاج الاطفال، مقالة في طب العين، العين في المعالجات، القرابادين.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 346-345. ابن ابي اصيبعه، 1 / 321.

[19] ابوالخير جرائحي

نام: [ن.م]

نام پدر: [ن.م]

کنيه و لقب: ابوالخير

اسم اشهر: ابوالخير جرائحي

سال و محل تولد: [ن.م] بغداد

سال و محل وفات: [ن.م]، [بغداد]

مذهب و شريعت: مسلمان

رشته ي علمي و تخصص: طب

مناصب و مقام ها: رياست بخش جراحي بيمارستان عضدالدوله ي ديلمي در بغداد

سرگذشتنامه:

وي در بغداد زاده شد و همانجا پرورش يافت. ابويعقوب اهوازي از معاصران وي بوده است. ابوالخير، صاحب نام بود، چون عضدالدوله ي ديلمي بيمارستان عضدي بغداد را بنيان کرد، ابوالخير از جمله پزشکان و متخصصان مشهوري بود که براي طبابت در اين بيمارستان به بغداد فراخوانده شد و نخستين کسي بود که رياست بخش جراحي اين بيمارستان را برعهده گرفت. گفته اند که ابوالخير در آن زمان کهنسال بوده است. وي در ساختن روغن ها و مرهم ها مهارت خاصي داشت.

آثار:

وي اثري از خود بر جاي نگذاشته است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 438، تاريخ الحکماي قفطي، 407؛ فيلسوف الدوله، 1 / 115.

[20] قدوري، احمد بن محمد بن احمد بن جعفر

نام: احمد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوالحسين

اسم اشهر: قدوري

سال و محل تولد: [ن.م] بغداد

سال و محل وفات: 428 ه‍، بغداد

مذهب و شريعت: حنفي

رشته ي علمي و تخصص: فقه

شاگردان: خطيب بغدادي

سرگذشتنامه:

او از اکابر علماي حنفي است و در عصر خود رئيس ايشان بوده و ابوحامد اسفرايني رئيس فقهاي شافعيه او را تعظيم و تکريم کرده و بسيار ستوده و معارضاتي با وي داشته است. قدوري از مشايخ روايت خطيب بغدادي بوده است.

آثار:

التجريد يا تجريد القدوري، التقريب در فقه، شرح مختصر الکرخي، المسائل الخلاف بين الحنفيين.

آثار چاپي: المختصر يا مختصر القدوري در فقه حنفي.

آثار خطي: المختصر در فقه حنفي، دو نسخه ي خطي آن در کتابچه ي مدرسه ي شهيد مطهري ( سپهسالار ) تهران موجود است.

اضافات:

قدوري به ضم اول و ثاني منسوب به قدور جمع قِدر به معني ديگ است که او با يکي از پدرا او صنعت ديگ سازي يا ديگ فروشي داشته يا منسوب به دهي است از دهات بغداد به نام قدوره.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 282.

[21] ابوعبيد جوزجاني، عبدالواحد بن محمد

نام: عبدالواحد

نام پدر: محمد

کنيه و لقب: ابوعبيد [ن.م]

اسم اشهر: ابوعبيد جوزجاني

سال و محل تولد: [ن.م]

سال و محل وفات: [ن.م]

مذهب و شريعت: شيعه

رشته ي علمي و تخصص: فلسفه، فقه و رياضيات

سرگذشتنامه:

از زندگي ابوعبيد پيش از پيوستن به ابن سينا اطلاعي در دست نيست. از عنوان فقيه که نويسندگاني چون بيهقي به ابوعبيد داده اند، برمي آيد که وي ابتدا به تحصيل فقه و علوم ديني پرداخت و چون دوستدار علوم فلسفي بود و آوازه ي شيخ الرئيس به گوش او رسيد، ترک ديار کرد و در جرجان به ابن سينا پيوست و تا پايان عمر همچنان ملازم وي بود. ابوعبيد هر روز نزد ابن سينا به خواندن المجسطي مي پرداخت و نيز شيخ الرئيس رسالة المختصر الاوسط در منطق را در جرجان بر وي املا مي کرد. چون ابن سينا از همدان، قصد اصفهان و پيوستن، به علاءالدوله کرد، ابوعبيد و ديگر ياران استاد نيز در زي صوفيان با او همراه شدند و به اصفهان رفتند. ابوعبيد جوزجاني مقدمه اي بر شفا نوشت. وي پس از مرگ استاد با استفاده از مبحث رياضيات شفا و آثار ديگر ابن سينا در رياضيات، بخش رياضي کتاب النجاة را تهيه کرد و بدان کتاب افزود. بخش موسيقي و رياضي دانشنامه ي علائي شيخ الرئيس و نيز ترجمه و تلخيص بخش رياضيات آثار ديگر ابوعلي به خامه ي ابوعبيد است. ابوعبيد پس از مرگ استاد به گردآوري آثار او اهتمام بسيار نشان داد و شرح حال ابن سينا از اقامت در جرجان که ابوعبيد به او پيوست تا هنگام مرگ، همه به قلم اين شاگرد و ملازم وفادار اوست. به جرأت مي توان گفت اگر ابوعبيد نمي بود، اولاً کتاب برجسته اي چون شفا فراهم نمي آيد و ثانياً بسياري از آثار ابن سينا احتمالاً برجاي نمي ماند.

آثار:

آثار يافت نشده: تفسير مشکلات کتاب قانون، الحيوان به فارسي، شرح رساله ي حي بن يقظان ابن سينا.

آثار خطي:

خلاص ترکيب الافلاک، رساله اي در هندسه که آن را براساس يادداشت هاي ابن سينا فراهم آورده است، شرح قصيده ي عينيه ي ابن سينا و شرح احوال ابن سينا.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 702-700.

پي‌نوشت‌ها:

1. علي اکبر ولايتي. پويايي فرهنگ و تمدن اسلام تهران، وزارت امور خارجه، 1382. ص 170 و نيز بخش دوم نجوم ص 170 و نيز بخش دوم نجوم

2. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده. موسوعه مصطلحات مفتاح السعاده و مصباح السياده في موضوعات العلوم تقديم و اشراف: ر. رفيق العجم. تحقيق د. علي دمروج. بيروت، مکتبة لبنان ناشرون. 1998 ق. ص 88-90.

3. فيروزآبادي، قاموس 4 / 179

4. علي اصغر حلبي. تاريخ / تمدن اسلام. تهران. اساطير 1365. ص 365.

5. علي اصغر حلبي. همان، صص 268-269 به نقل از گلشن راز

6. همان، 304-306

7. همان، ص 308

منبع مقاله :

فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...