رفتن به مطلب

میان دلهایمان با بچه ها تونل بزنیم


ارسال های توصیه شده

وقتی دو ساله شد و دکتر گفت که دیگر باید از شیر گرفته شود و بیشتر غذا بخورد، اولش فکر می‌کردی که خیلی کار راحتی است، اما این‌طور نبود. چند روز طول کشید تا بچه‌ای که از روز اول زندگی در دنیا یاد گرفته بود در چند ماه اول شیر مادر یعنی همه چیز و بعد از آن یعنی رفع همه نیازهای روحی، حالا دیگر باید یاد بگیرد شیر را با لیوان بخورد و انگار اولین قدم فاصله بین تو با او شروع شد.

 

وقتی برای بار اول او را به مهدکودک یا مدرسه سپردی و گریه کرد، هر چند در ظاهر از این عکس‌العمل ناراحت بودی، اما جایی در پستوی قلبت خوشحال شدی که تاب دوری تو را ندارد. هنوز بودنت برایش مهم است. هر چه زمان گذشت، هر دوی شما یاد گرفتید که او فرد مستقلی است و قرار است دنیای خود را بسازد و تو (مادر یا پدر) باید همراهش باشی و کمک حالش.

 

 

تا این‌که سر و کله روزهای پرالتهاب بلوغ به زندگی‌تان باز شد. روزهایی که کودک دیروز دیگر کودکی نمی‌کرد و قدم‌قدم فاصله می‌گرفت تا دنیا را بشناسد، زندگی را لمس کند و فردایش را معنا ببخشد.

 

 

امروز او یک نوجوان است و باید تک و تنها به جنگ هیولای بی‌شاخ و دمی برود که اسمش زندگی است و معلوم نیست چند سر دارد و هر سر چقدر با او سر یاری ندارد. او نوجوان است و خیلی برایت دردناک است که به چشمانش نگاه کنی و نتوانی تشخیص بدهی پشت آن چشم‌ها او به چه چیزی می‌اندیشد، ترس چه چیزی را دارد و شوق چه چیزی را. اما اگر بخواهی پدر یا مادر خوبی باشی و بعد از این روزهای برزخ، نگاهی به جوانی بیندازید که به سلامت از آن روزها عبور کرده است، باید حساب شده رفتار کنید.

برای این‌که کنار او باشید و کمک کنید تا به سلامت بگذرد، یک راه بیشتر ندارید: با نوجوانتان همدل باشید.

 

 

او سر پر سودایی دارد، پس در صورتی که بخواهید از در نصیحت و ارائه تجربیات وارد شوید، خیلی زود به در بسته می‌خورید، اما دل او به حکم دل بودن، آماده نزدیکی از راه همدل شدن را دارد.

 

 

هیچ انسانی‌ روی کره زمین در هیچ سن و سالی از این‌که کسی را داشته باشد که دلش با دل او همراه باشد، پشیمان نمی‌شود.

دانشمندان معتقدند، همدلی دو جزء شناختی و یک جزء عاطفی دارد. اجزای شناختی همدلی عبارتند از توانایی در شناسایی و نامگذاری حالات دیگران و توانایی در حدس زدن دیدگاه شخص دیگر و جزء عاطفی آن توانایی نشان دادن پاسخ عاطفی مناسب است.

 

 

شما فکر می‌کنید چگونه می‌توان در خانه با فرزند نوجوان همدل بود؟ اول از همه بدانید که شما بیشتر باید برای ایجاد این مهارت تلاش کنید.

او درگیر دنیای خودش است. دنیایی پر از ناشناخته‌ها که باید شناخته شود و در این گیر و دار تلاشی برای نزدیکی به شما نخواهد کرد، اما شما اگر می‌خواهید بدانید در گوشی موبایل و تبلت و خلوت او چه می‌گذرد به جای کنجکاوی، گشتن و شک و تردید باید با او همدل شوید. البته کنترل نامحسوس لازم است، اما این ترفند او را آنقدر به شما نزدیک می‌کند که مانیتورینگ زندگی‌اش را خواهید داشت. اگر حرفم را قبول ندارید، تجربه کنید.

 

 

سوار ماشین زمان شوید

برای همدلی با یک نوجوان باید ‌ دکمه برگشت به عقب ماشین زمان را فشار دهید. شما به ثبات یک بزرگسال رسیده‌اید و تا زمانی که جهان را از این دریچه نگاه می‌کنید، نمی‌توانید با فرزند نوجوان خود همدل و همراه باشید. باید کمی به عقب برگردید. برای این کار به روزهای نوجوانی خود فکر کنید. به ترس‌هایتان، رویاهایتان. به دلایلی که برای انتخاب رشته، دوستی‌ها، مهمانی نرفتن‌ها و بدخلقی‌هایتان داشتید.

سعی کنید دنیای آن روزها را به یاد بیاورید و در قدم بعد در مورد نوجوانی و نگاه خاص این روزها مطالعه کنید. کتاب‌هایی که دنیا را از دید یک نوجوان ترسیم می‌کند، مشاوره با روان‌شناس و حتی خواندن کتاب‌هایی که فرزندتان می‌خواند و دیدن فیلم‌هایی که او می‌بیند می‌تواند شما را به دنیای ناشناخته‌اش نزدیک کند.

 

 

او متفاوت است، قبول کنید

فرزندان ما یک تجربه جدید از حضور انسان در زمین هستند. قرار نیست همان‌طور باشند که ما هستیم و حتی آن‌طوری باشند که ما روزی روزگاری در همین سن بودیم. سعی کنید بپذیرید این تفاوت‌ها را و بعد از آن او را همان‌طور که هست قبول کنید.

اگر فرزند شما حس کند او را همان‌طور که هست می‌خواهید و برای آن‌که دوستش داشته باشید لازم نیست خود را سانسور کند و یک اکران عمومی کاملا متفاوت از اکران خصوصی‌اش را به نمایش بگذارد، آن‌وقت به شما نزدیک شده و می‌تواند اعتماد کند و درباره موضوعات مختلف زندگی‌اش با شما حرف بزند.

 

 

همزبانی؛ پیش‌نیاز مهم

برای همدلی با فرزندتان نیاز دارید تا همزبان هم شوید. همزبانی به معنی نصیحت کردن نیست. به معنی سوال و جواب و بازجویی هم نیست. یعنی شما و فرزندتان «حرف» برای گفتن داشته باشید.

یعنی او بتواند با شما راحت و بدون ترس صحبت کند و بداند اگر هم با او هم افق نیستید، خواهید گفت: درکت می‌کنم!

اگر نوجوانان احساس کنند دل ما با دل آنها خیلی بیگانه نیست و می‌شود راهی به سوی هم باز کنیم، اعتماد کرده و واکسینه می‌شوند. او همان کودک بازیگوش چند سال قبل است که برای یک ساعت ندیدن شما بی‌تابی می‌کرد، اما قبول کنید که در حال آماده شدن برای ورود به دنیایی است که اسمش دنیای آدم بزرگ‌هاست!

ندا داوودی

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...