رفتن به مطلب

چگونگی اندیشیدن و انواع اندیشه


ارسال های توصیه شده

چگونگی اندیشیدن و انواع اندیشه

 

0038723.JPG

 

 

نویسنده: دکتر محمد پارسا

 

 

 

 

 

 

اندیشیدن و ویژگیهای آن

هویت اصلی و خاص انسان اندیشیدن (1) است. برخی از جانوران نیز از اندیشه های محدودی برخوردارند. اما با آدمی قابل مقایسه نیستند. اندیشه محور اصلی زندگی آدمی را تشکیل می دهد. زیرا نیروی علمی و عقلی او وابسته به آن است. در واقع انسانِ فاقد اندیشه برابر با حیوان است.

انسان موقعی می اندیشد که به چیزی علاقه داشته باشد، یا آنکه مسئله ای برایش پیش آمده باشد. زندگی آدمی بیشتر از هر موجود دیگری با مسائل و مشکلات فراوان سروکار دارد که فقط به نیروی اندیشه می توان به حل آنها پرداخت. در واقع شکست و پیروزی انسان در زندگی وابسته به آن است که درست بیندیشد و اندیشه های سنجیده را به هنگام خود به کار برد. اندیشه هنگامی بارور و مؤثر خواهد بود که مبتنی بر تجربه های معقول و منطقی باشد. وسایل و ابزارهای ایجاد اندیشه نگاره های روانی (2)، مفاهیم (3) یا نمادها (4) می باشند.

نگاره ی روانی و مفهوم:

نگاره ی روانی یا صورت ذهنی دوباره سازی تجربه های حسی گذشته است. هر یک از حواس ما به نوبه ی خود دارای صورت ذهنی ویژه ای است. اگر تجربه ها و رویدادهایی را که به چشم دیده و به گوش شنیده ایم پس از مدتی در ذهنمان مجسم کنیم از آنها نگاره های روانی یا صورتهای ذهنی دیداری (بصری) و شنیداری (سمعی) پدید آورده ایم. کودکی که تنها بیمارستان یک شهرک را دیده است هر وقت واژه ی بیمارستان را می بیند یا می شنود ویژگیهای همان یک بیمارستان در ذهنش مجسم می شود. این حالت را نگاره ی روانی می گویند. اما مفهوم برخلاف نگاره ی روانی نمودار تصور کلی یا طرح ذهنی از یک دسته اشیاء و موجودات است، مانند خانه، درخت، کتاب، اسب، سگ، گربه و جز آن.

نمادها

تجربه های گذشته ی ما به صورت نمادها نگهداری و به کار برده می شوند. نماد عبارت از چیزی، نشانه ای یا موجود جاندار و بی جانی است که به منزله ی واقعیتی ذهنی و معنوی یا اخلاقی باشد. چنانکه شیر نماد (مظهر) شجاعت و کبوتر یا شاخه ی زیتون نماد صلح است. نمادها به شکلهای گوناگونی جلوه می کنند، از قبیل واژه ها، علامتهای چهار عمل اصلی (+، -، ×، ÷)، نشانه های رمز و حروف الفباء. نماد، همچنین نشانگر هرگونه رفتار آشکاری است که تعارض و کشاکش ناخودآگاه را نمایان می سازد، یا هر شیئی و عمل قراردادی است، مانند پرچم که نماد یک کشور و سلام دادن و پیش فنگ کردن سرباز که نماد احترام به مقام بالاتر است.

وقتی افراد می اندیشند نگاره ها (صورتهای ذهنی) واژه ها و نمادها را به کار می برند. کودکان اغلب با نگاره ها می اندیشند و هرچه بزرگتر می شوند بیشتر از مفاهیم و واژه ها بهره می گیرند. نگاره ها دارای کاربردهای محدودی هستند و درباره ی امور ساده ی عینی به کار می روند، ولی در خصوص اسم و معنا و مفاهیم مجرد، مانند بخشندگی، رادمردی و دادگستری کاربردی ندارند. مهمترین ابزار اندیشه واژه ها، مفاهیم و نمادها هستند.

استدلال و روشهای اندیشیدن

انسان به طور معمول می کوشد از راه فکر و اندیشه مسائل و مشکلات زندگانی خود را حل کند. یکی از ویژگیهای اندیشه استدلال (5) منطقی است. منظور از استدلال یک رشته روابط به هم وابسته ی ذهنی یا همخوانیهائی است که به وسیله ی یک مسئله آغاز می شود و با حل آن پایان می پذیرد. استدلال درست باید جهت (6) و هدف (7) داشته باشد. به این معنا که وقتی استدلال می کنیم اندیشه ی ما باید در جهت مشخص سیر کند. اگر اندیشه جهت مشخص نداشته باشد مانند تداعی یا همخوانی آزاد خواهد بود و ممکن است به نتیجه ی مطلوب پایان نپذیرد. به طور کلی هر عملی که افراد آدمی انجام می دهند اگر بر اندیشه ی درست و سنجیده مبتنی نباشد و همه ی موارد مثبت و منفی آن مشخص نگردیده باشد ممکن است سرانجامی جز زیان و پشیمانی در پی نداشته باشد. برای نمونه، رفتن به یک مسافرت چند روزه باید با فرصت، زمان مناسب، امکانات مالی و مادی و بجا بودن اقدام سازگار باشد.

استدلال از راه ترکیب کردن تجربه های گذشته صورت می گیرد و آن فرایند یا عملی است که به وسیله ی نمادهای ناشی از تجربه های پیشین انجام می شود. به این معنا که اگر کسی درباره ی تجربه ی خود در گذشته بیندیشد و آن را با تجربه ای دیگر، آن چنان ترکیب کند که به حل مسئله ی تازه ای منجر شود، در واقع از فرایند استدلال بهره جسته است. بنابراین، فرد هنگام استدلال کردن تجربه های گذشته خود را به یاد می آورد، سپس آنها را به گونه ای ترکیب می کند که به حل مسئله ی معینی بینجامد.

با توجه به موارد بالا پژوهشگران استدلال را که مبتنی بر اندیشه های منطقی و تجربی است دارای سه روش به قرار زیر دانسته اند: استقرایی (8)، قیاسی (9) و تمثیلی (10).

روش استقرایی

استقراء به استدلالی گفته می شود که ذهن را از امور جزیی به قوانین و اصول کلی رهبری کند. یعنی استنتاج کردن از تعدادی نمونه و مثال است. وقتی آهن، مس، قلع، روی، نیکل و دیگر فلزات را یک به یک حرارت بدهیم و از آزمایش خود نتیجه بگیریم که فلزات بر اثر حرارت ذوب می شوند، به روش استقرائی استدلال کرده ایم.

گاهی استدلال استقرائی نادرست از کار درمی آید و آن زمانی است که شواهد یا نمونه ها کم و ناکافی باشند. چنانکه، اگر برحسب اتفاق، چند نفر آدم بلند قد را بیهوش و کم عقل ببینیم و نتیجه بگیریم که همه ی بلندقدها بیهوش و کم عقلند، استدلال استقرائی ما نادرست است. زیرا، با نمونه های جزئی حکم کلی کرده ایم.

روش قیاسی

قیاس به آن گونه استدلالی گفته می شود که ذهن را از امر کلی به جزئی متوجه سازد. به سخن دیگر، روش قیاسی عبارت از به کار بستن یک اصل کلی در مورد یک وضع خاص است. مانند اینکه بگوییم حیوان به غذا نیاز دارد و اسب حیوان است، پس نتیجه می گیریم که اسب هم به غذا نیاز دارد. این گونه استدلال را روش قیاسی می نامند.

استدلال قیاسی ممکن است از دو راه به نتیجه ی نادرست برسد.

الف- هنگامی که اصل بنیادی نادرست است. مانند «انسان بدجنس است. رضا انسان است» و بخواهیم نتیجه بگیریم که چون رضا انسان است، پس بدجنس است.

ب- وقتی قاعده یا اصل درست است، اما، آن را غلط به کار می بریم. اگر بگوئیم: «کسانی که کار نمی کنند گرسنگی می خورند» و آن وقت بخواهیم نتیجه بگیریم چون رضا کار نمی کند پس گرسنگی می خورد. البته این استدلال قیاسی هنگامی درست است که همه ی دلایل احتمالی را از پیش بررسی کرده باشیم. یعنی، معلوم کرده باشیم که رضا هیچ عذری برای کار نکردن ندارد، بیمار و ناتوان یا پیر و از کار افتاده نیست و هیچ گونه ثروت یا ارثیه ای در اختیار ندارد، یا آنکه خود اقرار کرده است که بر اثر بیکاری گرسنگی می خورد.

روش تمثیلی (11)

تمثیل استدلال یا حکم به جزئی است از روی حکم جزئی دیگر. گاهی آن را استدلال ناقص نیز نامیده اند. زیرا، از همانندی دو یا چند چیز حکم می شود که آنها از هر جهت همانند یکدیگرند. اگر فرهاد را که دارای موئی زرد و چشمانی زاغ است فردی موذی و بدجنس بشناسند، پرویز را هم که چشمانی زاغ و موئی طلائی دارد همچنان موذی و بدجنس بشناسند، به روش تمثیلی استدلال کرده اند. در افسانه ها، داستانها روش تمثیلی زیاد به کار می رود و کودکان بیش از همه از افسانه های تمثیلی لذت می برند و با اشتیاق آنها را می خوانند و به اندیشه ی خود شکل می دهند.

تأثیر استدلال در رفتار

همان گونه که پیش از این یاد کردیم استدلال ابزار یا مایه ی اندیشه ی درست و روشن است. اگر بخواهیم شهروندانی معقول و با تفاهم داشته باشیم باید به رشد استدلال آنان یاری دهیم، با هر کس به اندازه ی فهم و ادراکش سخن بگوئیم. برای کودکان مسائل عینی و ملموس طرح کنیم.

برای نوجوانان از 13 سالگی به بالا می توان اندیشه ها و مسائل مجرد را مطرح نمود. کسانی که آموزش می بینند باید تشویق شوند از روی بی غرضی نتایج کار خود و دیگران را ارزیابی کنند و بکوشند از راههای استدلال، نه تأثیر هیجان داوری کنند و نتیجه بگیرند. اما بارها به تجربه مشاهده شده است که در مواردی برای قانع کردن و همداستان نمودن دیگران قدرت استدلال و منطق عقل ناتوان مانده است. زیرا، افراد گاهی برانگیخته ی رغبتها و آرزوهای خود هستند و چندان که هیجانها و عواطف در آنها تأثیر می کنند نیروی عقل و اندیشه اثری ندارد. بنابراین، در چنین مواردی اگر بخواهیم نظر کسی را تغییر دهیم باید آن چنان برایش استدلال کنیم تا هیجانهایش برانگیخته شوند.

چندگونگی اندیشه

اندیشه به صورتهای گوناگونی پدیدار می شود که عبارتند از همخوانی آزاد (12)، خیالبافی (13)، اندیشه ی عملی (14)، اندیشه آفریننده (خلاق) (15) و اندیشه ی انتقادی (16).

همخوانی آزاد

در همخوانی آزاد اندیشه ها، چنانکه پیش از این نیز یادآور شدیم، فرد تجربه ها و رویدادهای گذشته زندگی خود را، بدون ارتباط و بی توجه به هدف معینی بیان می کند. در این روش پژوهنده یا روان کاو می کوشد از انگیزه های ناخودآگاه فرد آگاهی یابد تا بتواند به موجبات شکست، ناکامیها و کمبودهایش پی ببرد.

خیالبافی

در خیالبافی اندیشه با واقعیات زندگی سروکار ندارد، بلکه شخص افکار و تصوراتی را دنبال می کند که در جهان حقیقی و عملی معنایی ندارد. خیالبافی، برخلاف همخوانی آزاد، دارای جهت و هدف است، اما هدفی ناممکن و غیر واقعی. خیالبافی در اکثر موارد رؤیا یا تصویر نامعقول و منفی بیش نیست، ولی خیال پردازی برخی از دانشمندان، نویسندگان و مخترعان ممکن است دارای جنبه ی مثبت باشد و آثار ادبی و هنری یا اختراعات ارزشمندی به وجود آورد.

اندیشه عملی

اندیشه ی عملی به آن گونه اندیشه ای گفته می شود که در مورد هر رفتار و کردار امکان پذیر زندگی به کار رود، مانند خرید و فروش، تنظیم برنامه ی مسافرت، تعمیر و تعویض وسایل زندگی، مطالعه و تحصیل و بسیاری از فعالیتهای عملی روزانه و شبانه.

اندیشه ی آفریننده

اندیشه ی آفریننده یا خلاق دارای جنبه های عملی، فنی، صنعتی، اقتصادی، هنری، ادبی، سیاسی و مانند اینهاست. یعنی در این گونه زمینه ها آثار و آفریده های نو و جالب توجه به وجود می آورد، یا آنکه به حل مسائل دشوار می پردازد و از این رهگذر به پیشرفت و بهبود زندگی یاری می دهد. اندیشه ی آفریننده یکی از مهمترین و پیشرفته ترین نوع اندیشه های بشری به شمار می آید و از مراحل زیر تشکیل یافته است:

الف- آمادگی (17):

این مرحله که در واقع زیربنای اندیشه ی آفریننده است، غالباً کوششهایی را دربرمی گیرد که برای ارتباط دادن واقعیتها به راههای مختلف انجام می شود. در مرحله ی آمادگی فرد باید معلومات لازم را داشته باشد و به روش آزمایش و خطا همواره به اصلاح و تصحیح آزمایشها و تجربه های خود بپردازد تا به نتیجه ی مطلوب برسد. بسیاری از پژوهشگران ضمن کار و فعالیتهای پژوهشی خود احساس می کنند که به معلومات بیشتری نیاز دارند. بنابراین، به جمع آوری اطلاعات مورد نظر می پردازند، یا به تغییر و اصلاح طرحهای خود دست می زنند. اینها خود بیانگر آن است که پژوهنده در مرحله ی آمادگی باید هم اطلاعات کافی داشته باشد و هم در صورت لزوم بتواند طرحهای آزمایشی خود را تغییر دهد.

ب- نهفتگی (18):

در مرحله ی نهفتگی یا دوره ی کمون پیشرفت آشکاری در آفرینندگی و حل مسئله دیده نمی شود. در واقع پژوهشگر نمی داند چه کند و چه روشی پیش بگیرد. در نتیجه، درمانده و سرگردان همه ی کوششهای خود را رها می کند و از اندیشیدن و کار کردن درباره ی مسئله دست می کشد، اما پس از مدتی توقف که آن را دوره ی نهفتگی یا پروردگی می نامند، فکر یا اندیشه ی نیمه آگاه گویی به فعالیت می پردازد و ممکن است پس از زمانی براساس قانون همخوانی اندیشه ها موجب حصول بینش در حل مسئله گردد.

ج- الهام (19):

سومین مرحله ی اندیشه ی آفریننده را الهام می نامند که پس از مرحله ی نهفتگی پدید می آید. پژوهشگری که در مراحل قبل از حل مسئله، سرودن شعر، انجام دادن یک آزمایش علمی یا ترکیب اجزاء یک اثر هنری ناتوان و درمانده بود، اینک ناگهان از روی بینش توفیق می یابد و به آفرینش هنری یا ادبی نایل می گردد و اثری بدیع و ارزنده به وجود می آورد. ارشمیدس دانشمند و ریاضی دان معروف روزی در حین شست و شو در حمام ناگهان راه حل مسئله ای که مدتها او را به خود مشغول داشته بود به فکرش خطور کرد. وی بر اثر آن از شدت خوشحالی از جای جست و فریاد برآورد: یافتم، یافتم...

د- وارسی (20):

واپسین مرحله در اندیشه ی آفریننده مرحله ی وارسی است. در این مرحله پس از اینکه پژوهشگر حل مسأله را، خواه بر اثر آزمایش و خطا و خواه به واسطه ی الهام، مناسب تشخیص داد کوشش می کند اطمینان حاصل نماید و ببیند که راه حل او از نظر علمی درست و مورد تائید است یا نه. به این جهت، آنچه در این مرحله اهمیت دارد ارزشیابی و اعتبار اندیشه ی آفریننده است.

اندیشه ی انتقادی

اندیشه ی انتقادی آن است که فرد پیوندها و مناسباتی را در آثار ادبی، علمی، هنری و جز آن کشف کند، موارد قوت و ضعف را مشخص سازد و سرانجام آنها را ارزیابی کند. اندیشه ی انتقادی همانند اندیشه ی آفریننده به معلومات کافی، روش علمی و استدلال درست نیاز دارد، وگرنه نتیجه ای منطقی دربرنخواهد داشت.

علل اندیشه های نادرست

افزون بر آنچه درباره ی استقراء و قیاس نادرست بیان گردید موارد دیگری نیز وجود دارند که سبب ایجاد اندیشه های پریشان و نابجا می شوند. این موارد به این قرارند:

تلقین پذیری

افراد تلقین پذیر اغلب گفته ها، نوشته ها و نظرهای دیگران را بی چون و چرا می پذیرند و چون اندیشه ی آنها برپایه استدلال منطقی استوار نیست نمی توان به فکرشان اعتماد کرد.

هوس پیشگی

در هوس پیشگی یا هوش پروری فرد می کوشد از چیزی نتیجه بگیرد که آرزو و دلخواه اوست، به استدلال و اندیشه ی درست کاری ندارد، بلکه به اندیشه ها و راه و روشهایی گردن می نهد که پذیرای آرزوهای او باشند. به عقیده ی ضیاء اصفهانی:

نکنی عشق پاک او باور *** که هوس پیشه است و افسونگر

پیشداوری (21)

پیشداوری یا تعصب نگرش و عقیده ی مساعد یا نامساعدی است که بدون دلیل نسبت به شخصی، شیئی یا امری اعمال می شود و حتی با دلایل و مدارک مسلمی که خلاف آن را ثابت می کنند تغییر نمی یابد. کسی که پیشداوری می کند بی رحمانه به زیان مخالفان خود نظر می دهد و از اظهار مخالفت و نفرت احساس رضایت می کند. بنابراین، از دلیل آوردن روگردان است و حتی کارهای معقول و راه و روشهای منطقی را نادیده می گیرد یا وارونه نشان می دهد.

دلیل تراشی (22)

دلیل تراشی عبارت از آن است که برای عمل یا گفتاری دلایل سست و نادرست بیاورند. وقتی فرد احساس خطا و شرمساری می کند به دلیل تراشی می پردازد. یعنی، چون نمی خواهد چیزی را بپذیرد، حقیقت را از خودش هم پنهان می کند و به دلیل تراشی متوسل می شود. نمونه های آن بسیار است. مانند اینکه به تنبل گفتند: چرا نمی روی به سایه گفت «سایه خودش می آیه!» یا چون روباه دستش به انگور نمی رسید گفت این انگور غوره است.

بی تفاوتی

گاهی فردی به واسطه ی بی قیدی و بی تفاوتی (23) یا تنبلی و بی حوصلگی نمی تواند در مقام تحقیق و بررسی در اطراف اندیشه ی خود برآید. به این جهت نظر و رفتار دیگران را در آن باره دربست می پذیرد. نتیجه ی چنین برداشتی اغلب اندیشه ای نسنجیده و نابجا خواهد بود.

اندیشه های راه گشا

انسان که بیشتر اوقات با مسائل و مشکلات مختلفی دست به گریبان است، اگر بتواند آنها را به درستی و موفقیت حل کند با شادکامی و بهروزی روبه رو خواهد شد، وگرنه همواره گرفتار ناکامی و شکست خواهد بود. در این راستا عامل کارساز اندیشه های راه گشاست که روان شناسان آنها را به عنوان حل مسئله (24) و آفرینندگی (25) مطرح کرده اند.

حل مسئله

وقتی برای پاسخ دادن به یک مسئله یا رسیدن به یک هدف با دشواریهایی روبه رو می شویم ناچار باید به حل آن بپردازیم. هر مسئله دارای مراحل هفتگانه ی زیر است: 1- طرح مسئله، 2- گردآوری مدارک، 3- فرضیه سازی و سازمان دهی، 4- بهره جویی از امکانات موجود، 5- آزمایش فرضیه ها، 6- نتیجه گیری و 7- ارزیابی. این مراحل هفتگانه نشانگر مراحل انعطاف ناپذیر حل یک مسئله علمی به شمار می آیند.

برای حل مسائل آدمی راه حلهای گوناگونی پیشنهاد شده است. در اینجا به چهار نوع از آنها به این قرار اشاره می شود: آزمایش و لغزش (26)، فرضیه آزمایی (27)، محاسبه ی عددی (28)، روش اکتشافی (29).

روش آزمایش و لغزش

وقتی راه حلهای مسئله ای معدود باشند می توان مسئله را از راه آزمایش و لغزش حل کرد. چنانکه وقتی در برابر یک تلویزیون ناآشنا قرار بگیریم و بخواهیم آن را روشن یا خاموش کنیم به دکمه های مختلف فشار می آوریم تا معلوم شود چگونه می توان آن را روشن و خاموش کرد، یا کانالهای آن را تغییر داد. بسیاری از پژوهشگران به یاری این روش به واقعیتها پی برده و مسائل خود را حل کرده اند.

فرضیه آموزی

این شیوه از حل مسئله راهبرد دیگری است که به روش آزمایش و لغزش نزدیک است؛ چنانکه برای پی بردن به حل یک مسئله و یا آگاهی از چگونگی یک مشکل و راه مقابله با آن به شیوه ی فرضیه آموزی اقدام می شود. یعنی، فرضیه های مختلفی را در نظر می گیرند و یک به یک آنها را به بوته ی آزمایش می گذارند و آن راهبرد یا شیوه ای که پاسخگوی مسئله باشد و آن را به خوبی حل کند برمی گزینند. پژوهشگران و دانشمندان تجربی از این شیوه بهره ها گرفته و به واقعیتهای پیچیده راه یافته اند. به این جهت فرضیه آموزی یکی از روشهای علمی نیز به شمار می آید.

محاسبه ی عددی

یکی دیگر از روشهای حل مسئله محاسبه ی عددی است که یک رشته فرایندهای گام به گام، سنجیده و منطقی را دربرمی گیرد که در حل مسائل مختلف به کار می رود. محاسبه عددی به رشته ریاضی تعلق دارد و امروزه مشکل گشای رشته های دیگر نیز هست. اگر محاسبه ی عددی به طور شایسته انجام گیرد راه حل درست مسئله تضمین می شود، اما ممکن است طول بکشد، زیرا لازم است که راه حل هر مسئله به دقت محاسبه و مورد بررسی قرار گیرد. برای مثال، اگر بخواهیم بدانیم فاصله محل سکونت شخص معینی از شهرهای مختلف چقدر است؟ روش محاسبه ی عددی را به کار می بریم. این شیوه ی حل مسئله بسیار اطمینان بخش و قطعی است.

در محاسبه عددی ممکن است از فرد خواسته شود تا از قلب و تحریف یک مفهوم واژه جدیدی بسازد، چنانکه در زبان انگلیسی از تحریف واژه ی Cinerama می توان واژه ی American و در فارسی از اصطلاح «نارس شنوا» واژه «روان شناس» را ساخت.

روش اکتشافی

این روش راهبردهایی برای ساده کردن یک مسئله یا رهنمودی برای بررسی و حل آن است. با محاسبه ی عددی نمی توان بسیاری از مسائل را حل کرد، بلکه برای حل آنها باید به گنجینه معلومات و دانسته های خود پناه ببریم و از راه و روشها یا تجربه های عملی گذشته ی خود بهره جوئیم. این شیوه از حل مسئله را روش اکتشافی نامیده اند. زمانی روش اکتشافی را به کار می بریم که می گوئیم راه حل این مسئله مانند همان مسئله ای است که چندی پیش با آن برخورد کردیم. زیرا برای همه مسائل زندگی محاسبه ی عددی امکان پذیر نیست. به این جهت، برای حل بعضی از آنها با مراجعه به سابقه امر و همانندیهای آنها از روش اکتشافی بهره می جویند. با این همه، نباید امیدوار بود که با روش اکتشافی بتوان مسائل را حل کرد. به هر حال کوشش در این روش بی سرانجام نیست، چون ممکن است ما را به راه حلهای ثمربخش دیگری رهنمون سازد.

در روش اکتشافی برای حل مسئله گاهی آن را به واحدهای کوچکتر تقسیم می کنند تا آسانتر نتیجه دست دهد و به حل کل مسئله توفیق حاصل شود. چنین شیوه ای را تحلیل وسیله - هدف (30) نامیده اند. در برنامه ریزیهای رایانه ای برای دستیابی به هدف و حل مسئله گاهی از هدف به طور وارونه عمل می کنند و در این راستا از روشهای اکتشافی و تحلیلهای وسیله - هدف بهره می گیرند.

ساده ترین روش حل مسئله آزمایش و خطاست که در کارهای روزانه پیوسته به کار می رود و روشهای فرضیه آزمایی و محاسبه ی عددی از دشوارترین و وقت گیرترین آنها به شمار می آید و روش اکتشافی، چنانکه بیان شد، بستگی به تطبیق و کاربرد متناسب معلومات و تجربه های قبلی در وضع جدید دارد.

تصمیم گیری

تصمیم گیری به معنای آن است که وقتی برای انجام دادن کاری یا رسیدن به هدفی راههای مختلفی وجود دارند، از آن میان یکی برگزیده می شود. تصمیم گیری از اندیشیدن به دست می آید. افراد آدمی در حل مسائل همواره با تصمیم گیری روبه رو می شوند که در جای خود با عوامل مختلفی برخورد می کند و باید به گونه ای سنجیده درباره ی آنها اندیشید و بهترین راه را برگزید و به اجرا درآورد.

عوامل مؤثر در تصمیم گیری

ثمربخشی تصمیم به عوامل مختلفی وابسته است. نخستین عامل، آشنایی تصمیم گیرنده با اطلاعات و شرایط اوضاع و احوال زمان است. عامل دیگر شخصیت تصمیم گیرنده است که باید فردی اندیشه ور، هوشمند بوده، از تحجر فکری، قشری گری، وسواس، تعلل، مخاطره جویی برکنار بوده تا بتواند تصمیم سنجیده و شایسته ای بگیرد.

هیجانها و احساسات فرد نیز بر تصمیم گیری تأثیر می گذارند. برای مثال، تصمیم بر ادامه ی کاری که سودی در برندارد بیشتر بر احساساتی بودن فرد مبتنی است تا اندیشه وری و خردمندی او. در واقع هیجانها و احساسات، بی آنکه تصمیم گیرنده از وجود آنها آگاهی داشته باشد، بر تصمیم او اثر می گذارند. گاهی هم اعتقاد تصمیم گیرنده نسبت به واکنش دیگران در تصمیم او اثر می گذارد. اما خردمندی و منطقی بودن یکی از بهترین و آرمانی ترین عوامل مؤثر در تصمیم گیری است.

عامل زمان برای تصمیم گیری نیز یکی دیگر از شرایط آن است. افرادی که زیر فشار شتاب قرار ندارند بهتر و سنجیده تر می توانند تصمیم بگیرند تا افراد شتابزده و عجول. تجربه در این زمینه نشان داده است که بیشتر تصمیم گیریهای نادرست در نتیجه ی کمبود وقت و نبودن فرصت کافی برای سنجیدن زمینه های مختلف آن بوده است. به این جهت، هرکس، پیش از هرگونه تصمیم گیری، باید تا می تواند اطلاعات درست و واقعی به دست آورد؛ چون هرچه تصمیم با معناتر و سنجیده تر باشد کامیابی و خوشبختی او بیشتر تأمین می شود.

ارزشیابی فرایند تصمیم گیری

یک روش جالب در تصمیم گیری توجه به راه چاره های آن است که در طرف راست یک صفحه ی کاغذ جنبه های مثبت و سودمند و در طرف چپ آن جنبه های منفی و زیان آور تصمیم را بنویسند و در حد امکان با دیگران نیز مشورت کنند و با افق فکری بازتر و گسترده تر به این جنبه ها بیفزایند، سپس دو ستون مثبت و منفی را با یکدیگر مقایسه کنند و آن طرف که سودمندتر و خردمندانه تر به نظر رسید آن را برگزینند و از قوه به فعل درآورند.

نتیجه گیری

بعضی از تصمیمها به نتایج ارزشمند و مطلوب می انجامند، در صورتی که بعضی دیگر از نظر اقتصادی و شخصی بسیار نامطلوب و زیان آورند. وقتی پیامدهای تصمیمی را ارزیابی می کنیم، فرد باید هم رضامندی شخصی و هم سود اقتصادی آن را در نظر بگیرد.

به طور کلی کسانی دیده می شوند که سرِ خود تصمیمهایی می گیرند که پیامد و رضامندی بسیار کمی به دنبال دارند، بی آنکه به موفقیت کلی و نتایج ارزشمند آنها بیندیشند. باید گفت آنچه انسان در اختیار دارد اندیشیدن است که به صورت توجیه و تفسیر، پیش بینی و تصمیم گیری جلوه می کند و در این راستا نه تنها درباره ی گذشته، بلکه درباره ی آینده می اندیشد و اظهارنظر می کند که آینده چه خواهد بود و چه باید باشد. در حقیقت اندیشه و یادآوری جوهر وجود روان آدمی است.

پی نوشت ها :

1. Thinking

2. Image

3. Concepts

4. Symbols

5. Reasoning

6. direction

7. goal

8. inductive

9. deductive

10. analogical

11. analogical method

12. free association

13. fantasy

14. practical thinking

15. creative thinking

16. critical thinking

17. Preparation

18. Incubation

19. Inspiration

20. verification

21. prejudice

22. rationalization

23. indifference

24. problem solving

25. creativity

26. trial and error

27. hypothesis testing

28. algorithms

29. heuristics

30. means - end analysis

منبع مقاله :

پارسا، محمد؛ (1382)، بنیادهای روان شناسی، تهران: انتشارات سخن، چاپ دوم

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...