Dreamy Girl 6672 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اردیبهشت، ۱۳۹۴ ساختکار (مکانیزم) های دفاعی در مقابل ناکامی و اضطراب نویسنده: دکتر محمد پارسا اغلب دیده شده است که افراد برای مقابله با اضطراب، کشاکشها و ناکامیهای خود به ساختکارها یا وسیله های دفاعی (1) متوسل می شوند. این شیوه ها به طور خودآگاه و به منظور ایجاد سازگاری و تسکین موقت اضطراب به کار می روند و در اصل کوششهایی هستند که شخص برای پنهان ساختن ناتوانی و درماندگی خود به کار می برد. ساختکارهای دفاعی انواع مختلف دارند که در زیر به شرح هر یک از آنها می پردازیم: جبران کسانی که احساس حقارت می کنند می خواهند کمبود یا نقص خود را به گونه ای جبران (2) کنند. شاگردی که در درس پیشرفتی ندارد می کوشد از راه ورزش یا نقاشی نقص خود را جبران کند و آن که در ورزش نمره ی خوبی به دست نمی آورد کوشش می کند از طریق درس برتری خود را نشان دهد. در واقع احساس حقارت سبب می شود که فرد واکنشهای جبرانی از خود نشان دهد و جبران کردن، یعنی عوض پیدا کردن برای کاستیها و کمبودها. بسیاری از افراد برای جبران احساس حقارت خود آنقدر می کوشند تا بر ضعف خویش چیره شوند، یا آنکه با برنامه ی منظم و تمرین مستمر، نه تنها ضعف خود را از بین می برند، بلکه به صورت یک فرد استثنایی یا قهرمان درمی آیند. فخر فروشی یکی از معمولترین ساختکارهای دفاعی فخرفروشی (3) است. کسی که فخر فروشی می کند در واقع گرفتار احساس حقارت است و خیال می کند که از این راه می تواند بر ناتوانی و درماندگی خود سرپوش بگذارد و به طور غیر مستقیم می خواهد به دیگران بفهماند که او چنین و چنان است و نباید او را دست کم گرفت. فخرفروشی به طور کلی بیشتر در نزد بیگانگان یا افراد ناآشنا انجام می پذیرد. سرزنش خویشتن ضد فخرفروشی سرزنش خویشتن (4) است که فرد می کوشد ناتوانیها و ناکامیهای خویش را مهم جلوه دهد و به جای پنهان ساختن ضعفهای خود به آشکار ساختن آنها و به سرزنش و تحقیر خویشتن می پردازد. شخصی که چنین رفتاری را پیش می گیرد می خواهد دیگران را به ستایش و بزرگداشت خود وادار نماید. ممکن است تصور شود فردی که معایب خود را بازگو می کند حقیقتی را درباره ی خود بیان می نماید. اما، کسی که گرفتار احساس حقارت است اغلب مبالغه می کند تا دیگران عکس نظر او را اظهار نمایند و او را انسانی شایسته و ارزشمند بشمارند. اگر توفیق نیابد روش خود را تغییر می دهد و جنبه های مثبت و جالب شخصیت خویش را بیان می کند و گاهی به فخر فروشی می پردازد. سرزنش دیگران یکی دیگر از ساختکارهای دفاعی یا واکنشهای جبرانی سرزنش دیگران است که از احساس حقارت ناشی می شود. وقتی شخصی برای به دست آوردن درجه و مقام، یا رسیدن به آرزو و هدف مشخصی، ناکام گردد، معمولاً می کوشد که به متصدیان امر نسبتهای ناروایی بدهد، آنان را افرادی کثیف، رشوه خوار، بی انصاف و غیر مسؤول بنامد. در صورتی که شناخت و حدود مسؤولیت آنان برایش مسلّم نباشد و نتواند به آنان اتهامی وارد آورد کوشش می کند آن درجه یا مقام را بی ارزش جلوه دهد و خیر و مصلحت خود را در وارد نشدن در آن کار بداند. نوع شدید این ساختکار دفاعی در بیماران روانی کاتاتونیک دیده می شود که همه ی ناکامیها و ناراحتیهای خود را از سوی دیگران می دانند. حتی معتقدند که گروهی از بدخواهان و جاسوسان همواره در تعقیب و آزار آنان می باشند. فرافکنی فرافکنی (5) که آن را قیاس به نفس نیز نامیده اند عبارت از آن است که فرد انگیزه ها، افکار و احساسات خود را به دیگری نسبت می دهد. به این معنا که اگر کسی از شخصی نفرت دارد اظهار می کند که آن شخص از او متنفر است و اگر به کسی پرخاش کند وانمود می نماید که آن کس می خواهد او را آزار دهد. فرافکنی گاهی در پوشش آرزوهای برآورده نشده ی شخص جلوه می کند. دختری که اظهار می دارد از مردها بیزار است، در واقع به علت آن است که مردها به سراغ او نمی روند و از او خواستگاری نمی کنند... وی در این مورد فرافکنی می کند. یعنی، بیزاری مردان را از خود به صورت بیزاری خود از مردان وانمود می کند. یا آنکه پرویز به جای اینکه اعتراف کند که به فرهاد حسادت می ورزد او را به دشمنی با خود متهم می سازد. درون فکنی ضدّ فرافکنی درون فکنی (6) است. با این ساختکار دفاعی فرد می کوشد گرایشها، آرزوها و هدفهای دیگران را به خود نسبت دهد. در فرایند درون فکنی شخصیت اخلاقی، اجتماعی، عاطفی و حتی علمی فرد شکل می گیرد. یعنی، جنبه های مثبت، زشت یا زیبای پدران و مادران یا هر کسی که فرد با او ارتباط دارد انعکاس می یابد و اغلب فراخود شخصیت او را تشکیل می دهد. درون فکنی در حالتهای شدید بیماریهای روانی به صورت یک ساختکار دفاعی به کار می رود. بیمار می کوشد خود را مسؤول ناکامیها و شکستهای دیگران معرفی کند تا از این راه مهربانی و همکاری آنان را نسبت به خود برانگیزد. همانندسازی همانند سازی (7) که نوعی درون فکنی است، یکی از ساختکارهای دفاعی است که فرد کوشش می کند به یاری آن خود را از نظر لباس، طرح آرایش موی سر و صورت و رفتار و کردار با شخص کامیاب همساز و همنوا کند و چنان خود را با او همبسته و نزدیک تصور نماید که پیشرفتها و کامیابیهای او را نیز از آن خویش بپندارد. کسی که خود را با قهرمان، هنرمند، فیلسوف، دانشمند، نویسنده یا سیاستمدار موفقی همانند می سازد، احساس می کند که در کامیابیهای او شریک است و هر افتخاری که او به دست آورده است افتخار او نیز هست! در همانندسازی، تقلید کورکورانه و نابجا حاکم است، گرچه از این لحاظ زیان چندانی حاصل نمی شود. دلیل تراشی دلیل تراشی (8) یکی از رایجترین ساختکارهای دفاعی است که هر روز کودکان، نوجوانان و بزرگسالان برای حفظ عزت نفس و شخصیت خود به کار می برند و آن عبارت از طرح دلایل نادرست برای توجیه یا بر حق جلوه دادن امری است که درباره ی آن کوتاهی کرده، مرتکب خطایی شده ایم یا در انجام دادن آن ناکام مانده ایم. دلیل تراشی در واقع سرپوشی است که برای پنهان ساختن ناکامی فرد به کار می رود. در زبان فارسی ضرب المثل معروف «گربه ای که دستش به گوشت نمی رسد می گوید بو می دهد» بهترین نمونه ی دلیل تراشی است. دلیل تراشی احتیاطی دلیل تراشی احتیاطی (9) در مورد شخصی به کار می رود که پیش از آغاز یا وقوع رویدادی که ممکن است به شکست و ناکامی او بینجامد به طور احتیاطی دلیل تراشی می کند. برای مثال می گوید که با نداشتن وسایل و امکانات لازم به کار دشواری دست زده است. به این منظور که اگر توفیق یافت کار او را امری خطیر و شایسته ی تحسین و تشویق بدانند و اگر هم موفق نشد، او را سرزنش نکنند، بلکه از کوشش و اقدام او در چنین آزمایش مهمی ستایش کنند. جوان کشتی گیری که این گونه دلیل می آورد: حریف او از کشتی گیران کهنه کار است و سالها زیر نظر مربیان آزموده تمرین کرده و در مسابقات متعدد شرکت داشته است. اما او چندان سابقه ای در امر کشتی ندارد، دست و پایش هم پیچ خوردگی دارد و مانند حریفش سالم نیست. با این همه حاضر است با او مسابقه بدهد. این بهانه ها را، که به جهت شکست احتمالی او در آینده به عمل آمده است، دلیل تراشی احتیاطی می نامند. کناره جویی یکی دیگر از ساختکارهای دفاعی کناره جویی (10) یا پرهیز از درگیر شدن با اوضاع و احوالی است که به احتمال زیاد ناتوانی و شکست فرد را آشکار می سازد. جوانی که احساس می کند نمی تواند در شنا موفقیتی داشته باشد می کوشد با خودداری از شرکت در این ورزش واقعیت را از خود و دیگران پنهان نگهدارد. یعنی، از راه کناره جویی بر ضعف خود سرپوش بگذارد. اما چنین روشی فرد را از پیشرفتی که برای رفع حقارت یا خودکمتربینی لازم است محروم می سازد. بی تفاوتی گاهی دیده می شود که فرد در برابر دشواریها به حالت بی تفاوتی (11) درمی آید و برای رفع آن هیچ گونه اقدامی به عمل نمی آورد. این وضع بیشتر زمانی پیش می آید که فرد می بیند کوششهایش برای رهایی از دشواریها بی نتیجه است. به این سبب تن به قضا و قدر می سپارد و دست به اقدامی نمی زند و ناراحتیها را تحمل می کند. گاهی نیز ملاحظه شده که احساس درماندگی آنقدر شدید می شود که فرد گرفتار به خود لج می کند، مثل اینکه با خود دشمنی دارد و حتی از شکستها و ناراحتیها لب به شکایت نمی گشاید و گاهی هم ناکامیهای خود را خواست خدا می داند، به این جهت راضی به رضای خدا می شود و همصدا با شیخ عطار می گوید: ذره ای دردم ده ای درمان من *** چونکه بی دردت بمیرد جان من البته، به عقیده ی شیخ عطار انسان هرچه بیشتر رنج بکشد بیشتر به یاد خدا می افتد. انکار حقیقت عامل دیگری که در مقابله با ناکامیها مشاهده شده پدیده ی انکار حقیقت است. پدر یا مادری که یگانه فرزندشان دچار بیماری درمان ناپذیر و کشنده ای شده است نمی تواند حقیقت واقع را بپذیرد و یا کسی که محبوب گرانقدری را از دست داده است به طور مرتب فریاد می کشد که او زنده است. بعضیها هم تحمل آن را ندارند که یکباره با یک واقعیت روبه رو شوند، زیرا پذیرفتن چنین واقعیتی ممکن است آنان را به بحران روانی و عاطفی گرفتار کند و موجب سکته ی قلبی و مغزی شود و زندگی را با خطرهای نامنتظر روبه رو سازد. از سوی دیگر، بسیاری از کسان هستند که از عامل ترس می ترسند و پیوسته می کوشند آن را به خود راه ندهند و از وجدان آگاه دور سازند. زیرا ترس و اضطراب آشفتگی فکری و اختلال روانی پدید می آورند. خیالبافی هنگامی که فرد نتواند به خواستها و آرزوهایش جامه ی عمل بپوشاند و با کشاکش و ناکامی دست به گریبان باشد گاهی به خیالبافی پناه می برد. خیالبافی راه چاره ای موقتی و گریزی از احساس حقارت است. وقتی شخص از رؤیای خیالبافی بیرون می آید و با واقعیات روبه رو می شود همچنان با حقایق تلخ و ناکامیهای موجود سر و کار پیدا می کند. رؤیا که نوعی خیالبافی است در خواب صورت می گیرد و خاستگاه آن دشواریهای شخص است. برخی از روان کاوان معروف معتقدند که در خواب آرزوهای ناکام شده به گونه ای ارضا می شوند. تعبیر رؤیا یکی از مهمترین راههایی است که برای شناختن و درمان کردن بیماران به کار می رود. تخیل نیز گذشته از عالم خواب در بیداری به صورت آثار هنری تجلی می کند که بیانگر انگیزه ها، آرزوها یا کشاکشهای هنرمند است. روان شناسان و روان کاوان آثار هنری را از این دیدگاه مورد مطالعه و بررسی قرار داده، به روان کاوی یا تجزیه و تحلیل روانی هنرمند پرداخته اند. تخیلی را که به آفرینش بینجامد والاگرایی (12) خوانده اند. والاگرایی والاگرایی عبارت از تبدیل نیرو یا آرزویی انجام نشدنی به یک امر شدنی و ستایش پذیر است. این ساختکار دفاعی یکی از بهترین و ارزنده ترین راههای مقابله با ناکامی است که سبب می گردد انگیزه های نامطبوع به گونه ای مطلوب و جامعه پسند جلوه کنند. بسیاری از نویسندگان، هنرمندان، شاعران که در ارضای انگیزه ی جنسی خود یا جاه طلبیهایشان شکست خورده اند از این راه به آفرینش هنری دست زده اند و گاهی شاهکارهای جاویدان به وجود آورده اند. روان شناسان عقیده دارند که ورزش و شرکت در فعالیتهای مشابه بهترین روش برای والاگرایی انگیزه ی جنسی در جوانان است. جا به جایی یکی از ساختکارهای دفاعی نامعقول جا به جا ساختن تأثر (13) است و آن عبارت از این است که چون انگیزه ای ناکام می شود برای ارضاء و کامیابی مسیرش را تغییر می دهد و هدف دیگری را برمی گزیند. وقتی در اداره کارمندی را به سبب بی توجهی و سهل انگاری در انجام دادن وظیفه اش توبیخ می کنند زمانی که به خانه بازمی گردد ممکن است به اعضای خانواده ی خود که هیچ گناهی در توبیخ او نداشته اند پرخاشگری کند و به این وسیله خشم خود را فرونشاند. به سخن دیگر، برخی از کسان وقتی زیر فشار تأثرات و احساسات هیجانی قرار می گیرند و نمی توانند در برابر آنهایی که موجب ناراحتیهایشان شده اند در مقام ایستادگی برآیند، گاهی با حمله کردن به افراد بی گناه خود را از فشار و تنش احساسهای نامطلوب رهایی می بخشند. پرخاشگری یکی دیگر از ساختکارهای دفاعی ناپسند و نسنجیده که بسیاری از افراد غالباً در کاربرد آن یک لحظه تأمل نمی کنند پرخاشگری (14) است. جنگ به طور کلی نمونه ی بارز آن است. این پدیده با ناکامی و ناتوانی فکری فرد یا افراد رابطه ی مستقیم دارد. در واقع، پرخاشگری وسیله ای کودکانه و گاهی بسیار خطرناک و زیان بار است و به جای اینکه مشکلی را حل کند و از فشار و ناراحتی فرد بکاهد برایش دردسر و رنج تازه ای فراهم می آورد. سعدی شاعر بلند پایه و ارجمند ادب پارسی چه نیکو سروده است: دو عاقل را نباشد کین و پیکار *** نه دانا می ستیزد با سبکبار اگر نادان به وحشت سخت گوید *** خردمندش به نرمی دل بجوید وگر از هر دو جانب جاهلانند *** اگر زنجیر باشد بگسلانند برگشت گاهی برخی از افراد در مقابله با ناکامی به رفتار و کرداری دست می زنند که در حد و شأن آنان نیست. به این معنا که هیچ کس انتظار ندارد از آنان چنین اعمالی سر بزند. برای نمونه، در مورد دانشجویی که در امتحان مردود شده است و مانند دوران کودکی در حضور دیگران با سر و صدا گریه به راه می اندازد می گویند برگشت کرده است. روان شناسان دلیل برگشت (15) را چنین دانسته اند که وقتی کودک در دوران کودکی نمی توانست به خواستهایش جامه ی عمل بپوشاند از راه گریه و داد و بیداد پدر و مادرش را وادار می کرد با خواستها و آرزوهایش موافقت کنند. در بزرگسالی، بنا به چنین عادتی، بی آنکه متوجه زشتی و نامتناسب بودن رفتارش باشد، مانند کودکان واکنش نشان می دهند. علت بروز چنین رفتاری غالباً به خاطر آن است که پدران و مادران در برابر گریه و اصرار کودکانشان به آسانی تسلیم می شوند و ندانسته چنین عادتی را در آنان تقویت می کنند. سرکوبی سرکوبی (16) عبارت از بیرون راندن افکار و رویدادهای نامطبوع از وجدان آگاه است. شخصی که تجربه های آزاردهنده و دردناک خود را به دست فراموشی می سپارد یا از اندیشیدن درباره ی آنها خودداری می کند، به اصطلاح روان شناسان به سرکوبی تجربه های ناکام خود پرداخته است. سرکوبی هنگامی به وقوع می پیوندد که شخص خاطره ی توهین آمیز یا هوسی را که احساس شرم و ناراحتی در او پدید آورده است از وجدان آگاه خود بیرون براند و از احساس حقارت خود بکاهد. اما سرکوبی گاهی اثرات وخیمی به دنبال دارد. زیرا، وقتی یک خاطره ی دردناک، به فراموشی سپرده می شود، آثار نامطلوب آن در وجدان ناخودآگاه باقی می ماند و موجب بروز انواع بیماریهای روان تنی و نابهنجاریهای رفتاری می گردد. کوشش روان کاوان بر این استوار است که ریشه و خاستگاه آرزوهای سرکوب شده و تعارضها یا کشاکشهای حل نشده را در وجدان ناخودآگاه بیابند و به درمان بیماران بپردازند. واکنش سازی این ساختکار دفاعی که از سرکوبی ناشی می شود نوعی افراط در جبران است. واکنش سازی (17) هنگامی رخ می دهد که شخص میل یا آرزویی را، که از ابراز آن شرم دارد، سرکوب می کند و رفتاری خلاف میل سرکوب شده انجام می دهد. کودکی وادار شده است از توجه و علاقه به امور جنسی احساس شرم کند، در نتیجه ممکن است کنجکاوی خود را در زمینه ی مسائل جنسی سرکوب نماید و از آنها بیزاری نشان دهد. همچنین، شخصی که نیاز فراوانی به محبت دارد، برای آنکه چنین ضعفی را نشان ندهد ممکن است خود را متقاعد سازد که او فردی متکی به نفس است و به محبت و توجه دیگران نیاز ندارد، یا کسی که از کودکان بیزار است، اما برخلاف میل طبیعی خود، برای اینکه فردی مهربان و انسان دوست شناخته شود، می کوشد به کودکان مهمان خود محبت و خدمت کند. این شیوه ی رفتار را واکنش سازی می نامند. البته، واکنش سازی در سازگاری فرد با محیط و جامعه ی خود کمک مؤثری می کند، اما گاهی سبب بروز ناراحتیهایی هم می شود. پسری که به برادر کوچکترش حسادت می ورزد و از او احساس دلخوری و ناراحتی می کند، ممکن است به نام دفاع و حمایت مانع آزادی رفتار و کردار برادرش گردد. پی نوشت ها : 1. defence mechanisms 2. compensation 3. boasting 4. belittling oneself 5. projection 6. introjection 7. identification 8. rationalization 9. precautionary rationalization 10. avoiding situations 11. apathy 12. sublimation 13. displacement of affect 14. aggression 15. regression 16. repression 17. reaction formation منبع مقاله : پارسا، محمد؛ (1382)، بنیادهای روان شناسی، تهران: انتشارات سخن، چاپ دوم لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده