رفتن به مطلب

شبه سمپتوم ها برای روانكاوی


ارسال های توصیه شده

شبه سمپتوم ها برای روانكاوی

 

0042262.JPG

 

 

نويسنده: ميترا کديور

 

 

 

 

 

 

آیا به خاطر شرایط كار در این عصر و زمانه است كه هر روز متوقع بازدهی بالاتری از كاركنان است و دائماً نیز آنها را در مقابل خطر از دست دادن كار و در نتیجه محرومیت از مواهب اجتماعی قرار می دهد؟ یا به خاطر تأثیر نامتعادل كننده ی گفتار علمی بر روی جایگاه پزشك است كه باعث « طرد » هرچه بیشتر سوژه شده كه این خود عواقب دیگری را به دنبال می آورد، از جمله نادیده گرفتن مقوله ی درخواست، در تنگنا قرار دادن و تحت فشار گذاشتن ارگانیسم، قطع ناگهانی و بی موقع اضطراب...؟ یا به طور عمده تر متزلزل شدن تكیه گاههای سنتی همانندسازی سمبولیك؟ دلیل آن هرچه باشد پدیده ی جدیدی در حال تكوین است.

در حالی كه فهرست بیماریهایی كه برچسب روان تنی را دارند بتدریج كوتاهتر می شود تعداد بیماران مبتلا به آن هر روز افزایش می یابد و روانكاوان هر روز بیشتر با درخواست های روانكاوی از طرف این گونه افراد مواجه می شوند. سوژه هایی كه سؤالشان بیماریشان است.

از طرف دیگر بارها اتفاق می افتد كه در جریان یك روانكاوی، یا به علت قطع ناگهانی كار و یا حتی در جریان كار، پدیده ی روان تنی (1) همچون میهمانی ناخوانده سر می رسد.

پدیده ی روان تنی یك سمپتوم به معنای واقعی اش نیست اما می توان گفت كه نوعی شبه سمپتوم ( simili- symptôme ) است.

" simili " كلمه ای است كه معنای تقلید كردن و تصنعی بودن هر دو را در خود دارد و ضمناً واژه ی اختصاری " simili - gravure " نیزهست كه به معنای كپی نقاشی است، یعنی چیزی همانند و در عین حال متفاوت كه دارای بافت تصویری است. و اینها تماماً آن مواردی است كه در ارتباط با پدیده ی روان تنی وجود دارد. وجود پدیده ی روان تنی نشان دهنده ی این واقعیت است كه ساختار همواره محدودیت های خاص خود را داراست و همیشه بقایایی از ژوئی سانس وجود دارد كه با ژوئی سانس فالیك و سائقی فرق دارد.

اما این ژوئی سانس خاص را چگونه می توان تعریف كرد؟ ژاك الن میلر معتقد است كه در رابطه با ناخودآگاه پدیده ی روان تنی می تواند دو موضع متفاوت اتخاذ كند:

1- یا این پدیده بقایای خالص ژوئی سانس است كه البته باید با لذت افزوده افتراق داده شود.

2- یا به صورت « ایست به سمپتوم » عمل می كند كه در این صورت پدیده ی روان تنی دست به ایجاد نوعی دیالكتیك با سمپتوم می زند و می توان مشابهت هایی با فانتاسم برای آن یافت.

برای توضیح مطلب چند نمونه از این پدیده را از مقاله ی « آلن مرله » (2) مورد مطالعه قرار می دهیم:

پدیده ی روان تنی در این موارد بر روی پوست مستقر شده كه عضوی است كه برای تثبیت ژوئی سانس بسیار مناسب است زیرا هم یك « منطقه شهوت زا » (3) است، هم سطحی است برای حك كردن و هم مرزی است بین درون و بیرون.

آنچه این بیماران به ما می آموزند این است كه پدیده ی روان تنی یك بیماری ساده نیست. آنها ما را با نوع جدیدی از ملاقات با « غیرقابل تحمل » ‌آشنا می سازند. در این پدیده، برخلاف سمپتوم نوروتیك، هیچ معنایی فراخوانده نمی شود و هیچ گونه مطالبه ای صورت نمی گیرد.

ملاقات با « غیرقابل تحمل » را می توان در دو بُعد " tuché " و " automaton " توصیف كرد.

1- در بُعد " tuché " ( رویداد تكان دهنده ) پدیده ی روان تنی پاسخی است به یك تروماتیسم كه منجر به یك ناتوانی موقتی دفاع در سوژه شده، زیرا كه با از خود بیگانگی خاص او تداخل كرده است. این خصیصه از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

به عنوان مثال مردی به دلیل عقیم بودن همسرش تصمیم می گیرد كودكی را به فرزندی بپذیرد. در مدت سپری شدن مراحل قانونی این كار كه معمولاً بسیار طولانی است او با زن دیگری آشنا شده و با او رابطه برقرار می كند. روزی نامه ای دریافت می كند مبنی بر اینكه درخواست او برای فرزندخواندگی مورد قبول واقع شده. او تصمیم می گیرد با معشوقه اش قطع ارتباط كند كه این زن به او اعلام می كند كه باردار است. او در نهایت آشفتگی و پریشانی است كه یك اگزمای بسیار آزاردهنده در دستهایش بروز می كند و او را كه یك كار دستی انجام می دهد بسیار از كار می اندازد. او را از این جهت به ما معرفی می كنند زیرا نتوانسته بودند هیچ نوع آلرژی در او پیدا كنند و همچنین به خاطر اینكه در موقع ورودش به بخش اعلام كرده بود: « من آمده ام كه دستهایم را سفید كنم تا بتوانم فرزندم را با دستهای پاك بپذیرم »!

برای اینكه یك از خودبیگانگی در داخل یك از خودبیگانگی دیگر به وجود آید ضرورت ندارد كه همیشه وضعیت این چنین پیچیده باشد. « غیرقابل تحمل » برای هر سوژه صورت خاصی به خود می گیرد. ولی آنچه كه ضرورت دارد این است كه یك از هم گسیختگی ناگهانی دفاع، كه این ملاقات با « غیرقابل تحمل » برمی انگیزد، به وجود آید.

به عنوان مثال گاهی فقط تجویز ساده یك داروی آرام بخش می تواند این چنین عواقبی به بار آورد. آرام بخش تجویز شده با قطع ناگهانی « علامت خطر » اضطراب باعث كوتاه و قیچی شدن سمپتوم « تبدیل » هیستریك شده و منجر به بروز یك پدیده ی روان تنی تقریباً آزمایشگاهی می شود. بیماری می گفت: « با این دارو حالم خوب بود. در پوست خود نمی گنجیدم. اما خود پوستم اذیتم می كرد »! او زنی است مبتلا به یك اگزمای اتوپیك.

زور آوردن به محدودیت های علمكرد ارگانیك می تواند منجر به بروز پاسخ های روان تنی شود، البته در صورتی كه با یك از خودبیگانگی قبلی تداخل كند.

2- در بُعد « اتوماتون » پدیده ی روان تنی تابلوی كاملاً متفاوتی دارد. در اینجا به نظر می رسد كه « غیرقابل تحمل » هیچ گاه از حك كردن خود در زندگی این بیماران و در گوشت و پوستشان دست برنداشته. به رغم غنی بودن تصاویر و جزئیاتی كه این بیماران به نمایش می گذارند سناریوی آنها بسیار تكراری است. یك پرسوناژ به روی صحنه می رود و ما را شاهد می گیرد كه چطور توانسته به رغم تمام درد و رنج هایی كه زندگی برای او به ارمغان آورده باز هم سرپا بایستد و ادامه دهد.

وقتی شعله ور شدن بیماری و حملات راجعه ی آن مصادف است با مواجه شدن مكرر با « یك- پدر »(4)، حتی در غیبت علایم دیگر، می بایست تشخیص پسیكوز گذاشته شود. همه چیز در این بیماران به نحوی است كه گویی بدنشان پرده ای است در مقابل یك « بزرگ دیگری گزند زن »(5(.

گاهی چنین داده هایی وجود ندارد و در این صورت در مقابل دو احتمال قرار می گیریم:

1- یا اینكه پدیده ی روان تنی یك « جبران » (6) پسیكوتیك را تقویت می كند.

2- یا اینكه نمایان گر یك ارباب دال

00422621.jpg كاملاً اختصاصی است.

نشانه های یك « جبران » پسیكوتیك را می توان در « گفتن » (7) بیمار یافت كه در آن تن او و هویتش از یكدیگر تفكیك نشده اند، بویژه وقتی كه این افراد راجع به بیماری خود صحبت می كنند. گویی بدن آنها كِشنده ی بار نسل های گذشته است. بیماری می گفت: « به من نگاه كنید و در من پدرم را ببینید » و بیمار دیگری می گفت: « فلس های من مارك تجارتی است ». او یك جوان سردرگم است كه معتقد است تنها چیزی كه او را در این دنیا دلخوش می دارد شیدایی اش برای مطالعه بر روی گنبدهای كلیساهای جامع است.

پدیده ی « هویت مواج »(8) البته مختص پسیكوز نیست، اما موقعی كه این پدیده همراه با گفته هایی می شود كه در آن متافورهای واقع گرا وجود دارند، تشخیص پسیكوز محرزتر می شود. مثلاً بیماری می گفت: « دیگران می گویند كه من آدم بسته ای هستم. این حرف درست نیست، من به اكسیژن احتیاج دارم ». اینها همگی علایمی هستند كه نشان می دهند پدیده ی روان تنی یك جبران پسیكوتیك است و یا اینكه این جبران را تقویت می كند.

و بالاخره موارد اعجاب انگیز و نه چندان نادر كه در آنها می توان آنچه را كه لكان در مورد پدیده ی روان تنی می گوید بخوبی اثبات كرد یعنی: القاء‌ یك دال كه نتوانسته " aphanisis " سوژه را موجب گردد. این دال منجمد شده به صورت راز سر به مُهری است كه زندگی سوژه را تباه می كند زیرا كه نشانه های « غیرقابل نامیدن » را دارد و اغلب راجع به ژوئی سانس یكی از نزدیكان است در ارتباط با زنا با محارم. نكته قابل ملاحظه این است كه مكتوم نگاه داشتن این راز نیست كه پدیده ی روان تنی را موجب می شود بلكه آشكار شدن آن است كه باعث می شود دفعتاً دفاع سوژه بی مورد گردد.

این راز آشكار شده دالی را رها می كند كه در ارتباط با هیچ زنجیره ی دالی نیست و به خاطر شرمی كه ایجاد می كند كاملاً منجمد شده است. این نكته بررسی ابعاد بزرگ دیگری را در این رابطه الزامی می سازد.

لكان این وضعیت را با وضعیت حیوانی مقایسه می كند كه نیازهایش در اثر " Perceptum " غیرقابل فهم دیگری مختل شده است. دیگری آزمایش گر كه در حال ایجاد رفلكس شرطی در اوست. لكان همین مقایسه را برای توضیح « سردرگمی ارگانیك » منتج از استرس نیز قبلاً به كار گرفته است. با این تفاوت كه او می گوید در مورد پدیده ی روان تنی زنجیره ی اشتیاق دست نخورده مانده است.

به عبارت دیگر اگر بزرگ دیگری در پدیده ی روان تنی نقشی را ایفا می كند نه به عنوان ساختار بلكه صرفاً در بعد تصویری است كه این نقش را ایفا می كند و خود را به واقع یك ژوئی سانس اسرارآمیز گره می زند. تعجبی ندارد كه به این ترتیب با تأثیری چندگانه بر روی بدن مواجه باشیم. به خاطر همین هم صحبت از « اتوماتون » كردیم. لكان می گوید: « بدن خود را وا می دهد تا چیزی از جنس عدد بر رویش حك گردد ».

لكان به ما می آموزد كه پدیده ی روان تنی را بایستی با هدف آشكار كردن ژوئی سانس ویژه ای كه در آن و در « تثبیت » (9) آن وجود دارد مورد بررسی قرار داد و برای این كار باید ناخودآگاه را اختراع كرد.

دو نمونه را با این هدف مورد مطالعه قرار می دهیم كه ژوئی سانس ویژه و تثبیت آن را بهتر درك كنیم.

مورد اول زن جوانی است كه بسیار راحت و با اعتماد به نفس به نظر می رسد و علایمی از نوروز ندارد. علت درخواست روانكاوی او این است كه قادر نیست مردی را پیدا كند كه لیاقت پدر بودن را داشته باشد. بعد از سه سال روانكاوی او بالاخره مرد موردنظرش را پیدا می كند اما وقتی تصمیم به داشتن بچه می گیرند این زن عقیم است. او به متخصص زنان مراجعه می كند و یك هیستروگرافی (10) بر روی او انجام می گیرد. فردای آن روز زگیل های متعددی در اطراف ناف این زن پدیدار می شوند كه خود او را بیشتر از همه شگفت زده می سازد. كم كم او آنچه را كه راز كوچكش می نامد برملا می كند: ناف او همواره برایش یك منطقه تابو بوده است. « كسی نمی بایست به ناف من كاری داشته باشد ».

وقتی علت آن را جویا شدم او برایم از تئوری كودكانه اش درباره ی سكسوالیته صحبت كرد. او حتی تا مدتها با چنگ و دندان از این تئوری خود دفاع می كرده و روزی را به خاطر می آورد كه بعد از جر و بحث بسیار با هم كلاسی هایش بالاخره خسته شده و بر روی زمین نوشته « خوب ممكن است كه ناف نباشد ».

هیستروگرافی عضوی را كه در تئوری كودكانه « طرد شده » (11) بر روی كار آورده است. فروید به ما آموخته است كه این تئوریهای كودكانه داستان پردازی های خارق العاده نیستند زیرا كه لیبیدو در آنها ریشه دوانده است. این زگیل ها پدید آمده اند تا نشان دهند ژوئی سانس در كجا متمركز است و تثبیت بر روی ناف چگونه طرد عملكرد زهدان را به همراه آورده است. بعد از آشكار شدن این واقعیت نه تنها زگیل ها از بین رفتند بلكه بیمار نیز باردار شد و خوشنود و راضی تصمیم به قطع روانكاوی گرفت.

مورد دوم به طرز چشمگیرتری ژوئی سانس ویژه و تثبیت آن را نشان می دهد. او زن جوانی است كه از یك اگزمای منتشر در رنج و مكرراً مجبور به بستری شدن در بیمارستان است. در طول یك سال از روند درمان او مدام در حالی كه گریه می كرد از شوربختی های جسمی و معنویش سخن می گفت. روانكاوی موقعی آغاز شد كه اگزما تبدیل به یك شبه سمپتوم شد یعنی بعد از اینكه او اظهار كرد « من با پدرم به هم زده ام اما به نظرم می رسد كه تنم را با قراردادی كه بسته ام پیش او گذاشته ام ».

در مورد زمان شروع اگزما او تاریخ های متفاوت و داستانهای مختلفی را ذكر می كند كه تنوع آنها در تضاد با نامتغیر بودن این نكته است كه از زمان كودكی پوست او برایش منطقه ای است كه به نحو خارق العاده ای دستخوش شهوت زایی (12)شده كه مدام نگاه دیگری را طلب می كند.

نزدیكانش از او یك كودك « فتیش » (13) ساخته بودند. او شكایت از این دارد كه زوجش آدم نوازشگری نیست و اینكه بعد از هر رابطه ی جنسی او دچار اگزما در نقاط تماس می شود. پس از مدتی او با مرد دیگری آشنا می شود. او به این مرد علاقمند است و در رابطه با او دیگر سردمزاج نیست. اما این مطلب او را بشدت دچار اضطراب می كند و اگزما كه مدتی بود صحنه را خالی كرده بود دو مرتبه بروز می كند، آن هم فقط بعد از هر رابطه جنسی. آنالیزان از این مطلب تعبیرهای مختلفی به دست می دهد تا روزی كه این آرزوی نهفته ژوئی سانس خود را بر زبان می آورد: « در دستی كودكی بیش نبودن و نوازش شدن تا سرحد مرگ ». بعد از آن او می تواند اظهار كند كه « در پس پرده ی اگزمای من سناریویی است كه مرا شرمسار می سازد. این اگزما چیزی بیش از یك حجاب است، یك خدعه است. این اگزما، كه من آن را دوست داشتم، چیزی جز یك اجازه ی عبور تقلبی نیست‌ ».

امروز او از اگزمایش خلاصی یافته و با مردی زندگی می كند كه دوستش دارد و برایش قابل تحمل است. با این حال او اعتراف می كند از اینكه بداند دیگری او را نگاه می كند لذتی آمیخته با شرمساری می برد و می گوید: « باید جهشی انجام داده و خود را به عنوان یك زن بپذیرم و این كار را بدون مراجعه به قراردادی كه مرا به پدرم متصل می كرده است انجام دهم ».

در هر دوی این موارد پدیده ی روان تنی نشانگر ژوئی سانسی است كه مادامی كه در كلاف « انتقال » و در ارتباط با ناخودآگاه قرار نگرفته مانعی بر روند درمان است. این همان بقایای خام ژوئی سانس است. همان ایست به سمپتوم.

پي نوشت ها :

1. phénoméne psycho-somatique(F)

2. Alain Merlet

3. erotogenic zone

4. Un-Père(F)

5. Autre Persécuteur(F)

6. suppléance(F)

7..énonciation(F)

8..impersonnaison(F)

9..fixation

10.عكس برداری از زهدان.

11..forclosed

12. erotization

13. fetish بت واره.

منبع مقاله :

كديور، ميترا؛ (1388)، مكتب لكان: روانكاوي در قرن بيست و يكم، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ دوم.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...