Astraea 25351 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۴ Blackbanner تو خیابون افشین رومیبینه که یه کیسه رو دوشش میبره ، میپرسه : چی تو کیسه ات داری ؟ افشین: مرغه ، میبرم خونه ! Blackbannerاگه بگم چند تا مرغ تو کیسه داری یکیشونو بهم میدی؟ افشین: تو بگو ، اصلاجفتشونو میدم بهت ! Blackbannerخوب اممممممممم ، پنج تا ؟ 8 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۴ از اکتشافات yamna 1 سارافون چیست … ؟ تلفن سارا ناموسن کشف خودم بود 6 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۴ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﮔﻔﺖ : ﺩﻭ ﺧﻂ ﻣﻮﺍﺯﯼ ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﻨﺪ ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﺪ yamna 1 ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺘ : ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﻢ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ؟ استادم ﮔﻔﺖ : حرف مفت نزن ﺑﺸﯿﻦ ﺳﺮﺟﺎﺕ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﺎﺯﯾﺎ ﺭﻭ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﯼ ﺍﻻﻥ 4 ﺗﺮﻣﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﺑﺮ ﻣﯿﺪﺍﺭﯼ 6 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۴ از اعترافاتyamna 1 ﻭﺟﺐ ﺑﻪ ﻭﺟﺐ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺖ . . . ﭘﺴﺖ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ﻧﯿﺲ ﺑﺎﻭ ﯾﻪ ﻓﻠﺶ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻡ ، ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻦ ﺯﻧﺪﻩ ﺯﻧﺪﻩ ﺩﻓﻨﻢ ﻣﯿﮑﻨﻦ 6 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۹۴ امروزدیدم ﭘﺸﺖ ﭘﯿﮑﺎﻥsfﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ : Go With With ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮐﻠﯽ ﺗﺤقیق ﻭ ﺗﻔﺤص ﺩﺭ ﻣﺘﻮﻥ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﻫﺴﺖ : ﺑﺮﻭ ﺑﺎﺑﺎ !! Go = برو With = با With = با ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ، ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻧﻮﺍﺑﻐﻪ 7 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۹۴ مینا یوسفی: برو گمشو دیگه نمیخوام ببینمت پسره : نه … تورو خدا … تنهام نذار … بی تو میمیرم ! مینا یوسفی: به جهنم …ول کن دستمو ! پسره با گریه : بی تو دنیا برام معنی و مفهوم نداره ! مینا یوسفی : به درک … من ازت خوشم نمیاد … بفهم … مامان مینایوسفی: پاشو لنگ ظهره 6 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۹۴ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﻗﻄﻌﺎﺕ ﺩﺍﺧﻞ ﮐﯿﺲ ﺭﻭ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ساغر ﮔﻔﺖ:ﺍﺳﺘﺎﺩ ! ﻭﯾﻨﺪﻭﺯﺵ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟!:| ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﻣﺮﺩ. . . 9 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۹۴ از خاطرات 100%واقعی Astraea حموم رفتن زمان ما: میرفتیم تو حموم یه شیرو باز میکردیم، دندونامون میریخت کف حموم از سرما! اون یکیو باز میکردیم، مث آب سماور در حال جوش بود! یه داد میزدیم از سوزش، مامانمون مى زد پس کله مون که اذیت نکن، آروم بگیر بعد با اون صابون زرد گنده ها که مثه چرکِ خشکیده بود، میفتاد به جونمون تا حدى که چشمامون از کاسه دربیاد! یعنى ما از نظر مامانمون کثافتى بودیم که میخوایم در مقابل نظافت مقاومت کنیم! بعد یه جورى چنگ میزد موهامونو که انگار داعش به شپشا حمله کرده بعدش با شامپوى پاوه کل هیکلمونو غربال گرى میکردن! بعد از همه اینا جان گُدازترینش کیسه کشیدن بود! دو لایه از پوستمونو بر میداشتن، فک میکردن چرکه! باز ادامه میدادن بعدِ حموم صدتا لباس تنمون میکردن، یه روسرى به کله مون، یه یقه اسکى هم روى همش بعد از شدت کوفتگى و خستگى بیهوش میشدیم، میگفتن: ببین چه راحت خوابیده :| :( 8 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۹۴ شیخ جاست میره خونه Astraeaﺍﺻﻔﻬﺎنی ﻣﻬﻤﻮنی Astraea: ﮔﺰﺑﺨﻮﺭ شیخ جاست ﻣﻤﻨﻮﻥ ﯾﮑﯽ ﺧﻮﺭﺩﻡ Astraea دو ﺗﺎ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﻭﻟﯽ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺑﺎﺯﻡﺑﺨﻮﺭ 7 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۴ از سخنان Yamna 1 نرو…… . . . . .اینم یه پست عاشقانه …..توانم در همین حده !!!! 3 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۴ یکی از فانتزیام Yamna 1تو دانشگاه یکی از اساتید تهدیدم کنه ک بهت صفر میدم…بعد منم در حضور همه برم جلوش سرمو بکوبم ب دیوار بگم…منو از نمره میترسونی من زندگیمو باختم استاد…برو از خدا بترس…. 5 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۴ تحربیات Yamna 1 یه ﻧﻔﺮ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺴﺘﺎﻣﻮ ﻻﯾﮏ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻗﻠﺒﻢ ﻣﯿﺮﻩ ﺭﻭ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﻨﻢ ﺑﻼﮐﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﻭﺍﻻ ﺷﻮﺧﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﺲ ﻗﻠﺒﻪ؛ ﺩﺭﺩ ﺑﮕﯿﺮﻩ ﮐﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻩ؟ 6 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۴ اعترافات Yamna 1 من تو زندگیم فقط یه بار تو قرعه کشی برنده شدم اونم سال دوم دبستان بود که معلممون می خواست از یه نفر درس بپرسه و قرعه به اسم من افتاد... 5 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۴ از کشفیات Yamna 1 پول چرک کفه دسته و زن مایع دستشویی ... می شوره می بره 5 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۴ اعترافات Yamna 1 عاقا من هر روز میرفتم تو حیاط قدم میزدم به عشق اینکه پسرهمسایمون که اتاقش طبقه بالای خونشون هست منو ببینه و عاشقم شه ....میدونین چی فهمیدم ؟؟؟نابود شدم ... فهمیدم که اون اتاقی که من فکرمیکردم اتاق پسر همسایمونه و اون هر روز میاد از پنجره اتاقش قدم زدنو منو تماشا میکنه و یه دل نه صد دل عاشقمه اتاق نبوده که انباریشون بوده خرتو پرتاشونو میریختن توش و اصلا همسایمون پسر نداشته 4 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۴ من (سهند) ناصر و (یادش بخیر مهدی) ميرن دزدي- صابخونه بيدار ميشه و دزدا ميرن هر کدوم تو يه گوني قايم ميشن!صابخونه مياد و به گوني اول(مهدی) لگد ميزنه..صداي نون خشک در مياره! به دومي(ناصر) لگد ميزنه .. صداي گردو در مياره! به گوني سوم من(سهند)لگد ميزنه ... هيچ صدايي در نمياد ..دوياره محکمتر لگد ميزنه.... باز صدا نميده!؟ دفعه سوم که لگد ميزنه سهند با عصبانيت مياد بيرون ميگه بابا ...آرده ، آرد ..آرد صدا نداره ! ميفهمي؟:vahidrk: 6 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۴ سهند میره پوستر فروشی میگه جناب پوستر منو داری ؟ یارو میگه نه ؟ میگه اه ه ه ه . تو هم که تموم کردی 4 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۴ از بلک بنر (پویا)مي پرسن دوست داري توي تاکسي با کي بشيني؟ ميگه با يه دختر خوش قد و بالا وخوشگل و قد بلند با نامزدش. ميگن واااا اخه براي چي بانامزدش ؟ ميگه اخه ميچسبن به هم جا براي من باز مي شه!!! 4 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۴ سهند بعد ورشکستگی میره نونوایی باز میکنه و خودتون بشنوید : سلام. به سیستم گویای نانوایی شاطر سهندخوش آمدید؛ جهت اطلاع از قیمت نان عدد ۱، ثبت نام خرید نان به صورت قسطی عدد ۲، طرحهای تشویقی رنگی عدد ۳ و شرکت در قرعه کشی پنج نان رایگان در هفته عدد ۴ را فشار دهید: یعنی اینه جو مدیریت 5 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۴ آدم هایی هستند که دلبری نمیکنند حرفهای عاشقانه نمیزنند چیز خاصی نمیگویند که ذوق کنی آدمهایی که نمیخواهند عاشقت کنند خودشان هم عاشق نمیشوند یعنی عین برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام میمونن خاک بر سرا 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده