رفتن به مطلب

لبخند ژکوند نواندیشانی!!!!!


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

Blackbanner تو خیابون افشین رومیبینه که یه کیسه رو دوشش میبره ، میپرسه :

 

چی تو کیسه ات داری ؟

 

افشین: مرغه ، میبرم خونه !

 

Blackbannerاگه بگم چند تا مرغ تو کیسه داری یکیشونو بهم میدی؟

افشین: تو بگو ، اصلاجفتشونو میدم بهت !

Blackbannerخوب اممممممممم ، پنج تا ؟

  • Like 8
  • 2 هفته بعد...
  • پاسخ 211
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

از اکتشافات yamna 1

 

سارافون چیست … ؟

تلفن سارا

ناموسن کشف خودم بود:ws3:

  • Like 6
ارسال شده در

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﮔﻔﺖ :

ﺩﻭ ﺧﻂ ﻣﻮﺍﺯﯼ ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﻨﺪ

ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﺪ

yamna 1

ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺘ :

ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﻢ

ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ؟

استادم ﮔﻔﺖ : حرف مفت نزن ﺑﺸﯿﻦ ﺳﺮﺟﺎﺕ

ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﺎﺯﯾﺎ ﺭﻭ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﯼ ﺍﻻﻥ 4 ﺗﺮﻣﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﺑﺮ ﻣﯿﺪﺍﺭﯼ

:ws3:

  • Like 6
ارسال شده در

از اعترافاتyamna 1

 

ﻭﺟﺐ ﺑﻪ ﻭﺟﺐ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺖ . . .

ﭘﺴﺖ

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ﻧﯿﺲ ﺑﺎﻭ

ﯾﻪ ﻓﻠﺶ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻡ ، ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻦ ﺯﻧﺪﻩ ﺯﻧﺪﻩ ﺩﻓﻨﻢ ﻣﯿﮑﻨﻦ

  • Like 6
ارسال شده در

امروزدیدم ﭘﺸﺖ ﭘﯿﮑﺎﻥsfﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :

Go With With

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮐﻠﯽ ﺗﺤقیق ﻭ ﺗﻔﺤص ﺩﺭ ﻣﺘﻮﻥ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﻫﺴﺖ :

ﺑﺮﻭ ﺑﺎﺑﺎ !!

Go = برو

With = با

With = با

ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ، ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻧﻮﺍﺑﻐﻪ

  • Like 7
ارسال شده در

مینا یوسفی: برو گمشو دیگه نمیخوام ببینمت

پسره : نه … تورو خدا … تنهام نذار … بی تو میمیرم !

مینا یوسفی: به جهنم …ول کن دستمو !

پسره با گریه : بی تو دنیا برام معنی و مفهوم نداره !

مینا یوسفی : به درک … من ازت خوشم نمیاد … بفهم

مامان مینایوسفی: پاشو لنگ ظهره

  • Like 6
ارسال شده در

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﻗﻄﻌﺎﺕ ﺩﺍﺧﻞ ﮐﯿﺲ ﺭﻭ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ

 

ساغر ﮔﻔﺖ:ﺍﺳﺘﺎﺩ ! ﻭﯾﻨﺪﻭﺯﺵ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟!:|

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﻣﺮﺩ. . .

 

icon_neutral.gif

  • Like 9
ارسال شده در

از خاطرات 100%واقعی Astraea

حموم رفتن زمان ما:

میرفتیم تو حموم

یه شیرو باز میکردیم، دندونامون میریخت کف حموم از سرما!

اون یکیو باز میکردیم، مث آب سماور در حال جوش بود!

یه داد میزدیم از سوزش،

مامانمون مى زد پس کله مون که اذیت نکن، آروم بگیر

بعد با اون صابون زرد گنده ها

که مثه چرکِ خشکیده بود، میفتاد به جونمون

تا حدى که چشمامون از کاسه دربیاد!

یعنى ما از نظر مامانمون کثافتى بودیم

که میخوایم در مقابل نظافت مقاومت کنیم!

بعد یه جورى چنگ میزد موهامونو

که انگار داعش به شپشا حمله کرده

بعدش با شامپوى پاوه کل هیکلمونو غربال گرى میکردن!

بعد از همه اینا جان گُدازترینش کیسه کشیدن بود!

دو لایه از پوستمونو بر میداشتن،

فک میکردن چرکه! باز ادامه میدادن

بعدِ حموم صدتا لباس تنمون میکردن،

یه روسرى به کله مون، یه یقه اسکى هم روى همش

بعد از شدت کوفتگى و خستگى بیهوش میشدیم،

میگفتن: ببین چه راحت خوابیده :| :(

 

 

 

  • Like 8
ارسال شده در

شیخ جاست میره خونه Astraeaﺍﺻﻔﻬﺎنی ﻣﻬﻤﻮنی

Astraea: ﮔﺰﺑﺨﻮﺭ

شیخ جاست ﻣﻤﻨﻮﻥ ﯾﮑﯽ ﺧﻮﺭﺩﻡ

Astraea دو ﺗﺎ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﻭﻟﯽ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺑﺎﺯﻡﺑﺨﻮﺭ

 

  • Like 7
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

از سخنان Yamna 1

نرو……

.

.

.

.

.اینم یه پست عاشقانه …..توانم در همین حده !!!!

  • Like 3
ارسال شده در

یکی از فانتزیام Yamna 1تو دانشگاه یکی از اساتید تهدیدم کنه ک بهت صفر میدم…بعد منم در حضور همه برم جلوش سرمو بکوبم ب دیوار بگم…منو از نمره میترسونی من زندگیمو باختم استاد…برو از خدا بترس….

  • Like 5
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

تحربیات Yamna 1

یه ﻧﻔﺮ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺴﺘﺎﻣﻮ ﻻﯾﮏ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻗﻠﺒﻢ ﻣﯿﺮﻩ ﺭﻭ ﻫﺰﺍﺭ

ﻣﻨﻢ ﺑﻼﮐﺶ ﮐﺮﺩﻡ

:whistle:

ﻭﺍﻻ ﺷﻮﺧﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﺲ ﻗﻠﺒﻪ؛ ﺩﺭﺩ ﺑﮕﯿﺮﻩ ﮐﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻩ؟

:w000:

  • Like 6
ارسال شده در

اعترافات Yamna 1

من تو زندگیم فقط یه بار تو قرعه کشی برنده شدم

اونم سال دوم دبستان بود که معلممون می خواست از یه نفر درس بپرسه و قرعه به اسم من افتاد...:4564:

  • Like 5
ارسال شده در

از کشفیات Yamna 1

 

پول چرک کفه دسته

و زن مایع دستشویی ...

می شوره می بره:ws28:

  • Like 5
ارسال شده در

اعترافات Yamna 1

 

عاقا من هر روز میرفتم تو حیاط قدم میزدم به عشق اینکه پسرهمسایمون که اتاقش طبقه بالای خونشون هست منو ببینه و عاشقم شه

....میدونین چی فهمیدم ؟؟؟نابود شدم ... فهمیدم که اون اتاقی که من فکرمیکردم اتاق پسر همسایمونه و اون هر روز میاد از پنجره اتاقش قدم زدنو منو تماشا میکنه و یه دل نه صد دل عاشقمه اتاق نبوده که انباریشون بوده خرتو پرتاشونو میریختن توش و اصلا همسایمون پسر نداشته

:sad0::4564:

  • Like 4
ارسال شده در

من (سهند) ناصر و (یادش بخیر مهدی) ميرن دزدي- صابخونه بيدار ميشه و دزدا ميرن هر کدوم تو يه گوني قايم ميشن!صابخونه مياد و به گوني اول(مهدی) لگد ميزنه..صداي نون خشک در مياره! به دومي(ناصر) لگد ميزنه .. صداي گردو در مياره! به گوني سوم من(سهند)لگد ميزنه ... هيچ صدايي در نمياد ..دوياره محکمتر لگد ميزنه.... باز صدا نميده!؟ دفعه سوم که لگد ميزنه سهند با عصبانيت مياد بيرون ميگه بابا ...آرده ، آرد ..آرد صدا نداره ! ميفهمي؟:vahidrk:

  • Like 6
ارسال شده در

سهند میره پوستر فروشی میگه جناب پوستر منو داری ؟

یارو میگه نه ؟ میگه اه ه ه ه . تو هم که تموم کردی

  • Like 4
ارسال شده در

از بلک بنر (پویا)مي پرسن دوست داري توي تاکسي با کي بشيني؟ ميگه با يه دختر خوش قد و بالا وخوشگل و قد بلند با نامزدش. ميگن واااا اخه براي چي بانامزدش ؟ ميگه اخه ميچسبن به هم جا براي من باز مي شه!!!

  • Like 4
ارسال شده در

سهند بعد ورشکستگی میره نونوایی باز میکنه و خودتون بشنوید :

سلام. به سیستم گویای نانوایی شاطر سهندخوش آمدید؛ جهت اطلاع از قیمت نان عدد ۱، ثبت نام خرید نان به صورت قسطی عدد ۲، طرحهای تشویقی رنگی عدد ۳ و شرکت در قرعه کشی پنج نان رایگان در هفته عدد ۴ را فشار دهید:

یعنی اینه جو مدیریت:ws28:

  • Like 5
ارسال شده در

آدم هایی هستند که دلبری نمیکنند

حرفهای عاشقانه نمیزنند

چیز خاصی نمیگویند که ذوق کنی

آدمهایی که نمیخواهند عاشقت کنند

خودشان هم عاشق نمیشوند

یعنی عین

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
میمونن خاک بر سرا 0.gif0.gif

  • Like 5

×
×
  • اضافه کردن...