Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۳ سخنرانی علی مطهری که قرار بود در دانشگاه شیراز برگزار شود در پی حمله به خودروی وی هنگام ورود به این شهر لغو شد. دولت اعتدال-در حالی که قرار بود علی مطهری نماینده تهران ساعت 18:30 امروز دوشنبه در تالار حکمت دانشگاه شیراز سخنرانی کند، این برنامه به دلیل تجمع و حملهگروهی متشکل از 150 موتورسوار بسیجی و حمله به خودروی حامل وی در بدو ورود به شهر شیراز ، لغو شد. طبق اعلام مجری برنامه سخنرانی، مطهری پس از ضرب و شتم به کلانتری میدان گل سرخ شیراز انتقال داده شد و به دلیل حضور معترضین در بیرون از کلانتری امکان انتقال وی به دانشگاه شیراز میسر نشد. به گزارش مهر،این در حالی بود که دانشجویان زیادی در تالار حکمت دانشگاه شیراز برای شرکت در برنامه حضور داشتند و پس از اعلام لغو سخنرانی پس از دو ساعت انتظار و اعتراض نسبت به حمله کنندگان، سالن را ترک کردند. 7 لینک به دیدگاه
Lean 56968 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۳ گروه سياسي: خبرگزاري دولتي! ايرنا كه شب گذشته در خبر ارسالي اش درباره حمله لباس شخصي هاي موتورسوار اين افراد را معترضان!! لقب داده بود برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام خبر خود را اصلاح كرد و نوشـت: علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی به دلیل حمله عده ای موتور سوار سفر خود به شیراز را ناتمام گذاشت. در ادامه خبر اصلاح شده ایرنا، آمده است: علی مطهری ساعت 16 روز دوشنبه وارد فرودگاه شیراز شد و قرار بود ساعت 18و 30 دقیقه در سالن حکمت دانشگاه شیراز سخنرانی کند. با ورود مطهری به سالن فرودگاه، عده ای از افراد مشخص با تجمع در مقابل سالن ورودی شروع به شعار دادن کردند. این عده هنگامی که مطهری سوار بر خودرو شد، آشکارا و بدون واهمه از قانون، شیشه های خودرو را با سنگ و چوب شکستند. راننده خودروی مطهری با سرعت به حرکت درآمد، اما این عده موتور سوار در تعقیب وی به حرکت درآمدند. راننده خودرو پس از این تعقیب، وارد کلانتری میدان گل سرخ شیراز شد و بیش از سه ساعت را در محاصره این عده در داخل کلانتری گذراند. گفته می شود که چشم علی مطهری آسیب دیده است. بهارنیوز 6 لینک به دیدگاه
Lean 56968 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۳ گروه سياسي: علی مطهری نماینده تهران شرح حمله روز گذشته اوباش به او در شیراز را به صورت مكتوب در اختيار رسانه ها قرار داد كه متن آنرا میخوانید: [TABLE=align: center] [TR] [TD] [/TD] [/TR] [/TABLE] حدود بیست روز بود که انجمن فرهنگ و سیاست دانشگاه شیراز با ارسال دعوتنامه اصرار بر ایراد سخنرانی بنده در آن دانشگاه داشت. با وجود مشغله زیاد و کارهای عقبمانده سرانجام دعوت آنها را برای هفتهای که مجلس جلسه علنی نداشت پذیرفتم. آنها مجوز این سخنرانی را هم برای من فکس کردند. موضوع سخنرانی «اسلام و آزادی» بود و بنا داشتم وضعیت افتخارآمیز آزادی تفکر و آزادی بیان در طول تاریخ اسلام و نیز تفاوت نگاه اسلامی و نگاه غربی به مسئله آزادی را تشریح کنم. ساعت 4.5 بعدازظهر روز دوشنبه 18 اسفند وارد فرودگاه شیراز شدم. طبق معمول چند تن از دانشجویان دعوتکننده به استقبال آمدند و از سالن فرودگاه خارج شدیم. دیدم آنها اصرار دارند که با یک تاکسی زردرنگ برویم. ظاهراً متوجه شده بودند که عدهای میخواهند آسیب برسانند، میخواستند خودروی ما شناسایی نشود. من متوجه ماجرا نبودم و در فکر مطالب سخنرانی بودم. حدود صد متر که جلو آمدیم دیدم عدهای بین سی تا چهل نفر روبروی ما هستند و یک نفر خود را روی کاپوت خودرو انداخت. راننده به هر زحمتی بود او را رد کرد ولی کمی جلوتر سنگ و آجر و گوجهفرنگی بود که به سمت ما میآمد. شیشه عقب و شیشههای دو طرف خودرو کاملا خرد و پودر شد و ذرات آن به سر و صورت و دست ما پاشید و برخی فرو رفت. گاز فلفل هم سلاح دیگر آنها بود که از نزدیک استفاده کردند و حدود یک دقیقه نفسم بند آمده بود. اگر یکی از آن ضربات آجر و سنگ به من اصابت کرده بود معلوم نبود که اکنون زنده بودم. ظاهرا به قصد کشتن یا ناقص کردن آمده بودند. راننده به هر ترتیب بود از میان آنها گریخت اما آنها با موتورهای سنگین و یک وانت ما را تعقیب میکردند و باز سنگ و اشیاء دیگر و دشنام های ناموسی و کلماتی مانند «حرامزاده» بود که به سمت ما میآمد. راننده ناچار وارد کلانتری 20 گلسرخ شیراز شد. ما خیال میکردیم الان نیروهای کلانتری این افراد را بازداشت میکنند ولی دیدیم هیچ عکسالعملی نشان ندادند و فقط از ورود آنها به کلانتری جلوگیری کردند. ظاهراً یک اصل پذیرفته شده بود که این افراد که از تجهیزاتشان مانند موتورهای سنگین و گاز فلفل معلوم بود از چه نهادی دستور گرفتهاند در این گونه کارها آزادند و کسی حق مزاحمت برای آنها ندارد مگر این که فرد مورد تهاجم از شدت ضربات از دنیا برود. جالب است که یکی از مقامات ارشد آن کلانتری میگفت با وجود فناوری جدید که از داخل خانه هم میشود به صورت ویدئو کنفرانس برای دانشجویان صحبت کرد چه اصراری به برگزاری این گونه جلسات است. گفتم من که عشق سخنرانی ندارم، آنها به اصرار دعوت کردند من هم پذیرفتم و اکنون باید به وعده خود وفا کنم. به رئیس کلانتری گفتم شما به جای تلاش برای لغو سخنرانی، الان که اینها در دسترس شما هستند بازداشتشان کنید تا مجازات شوند. اگر یک بار این کار را بکنید دیگر این رذالت ها تکرار نمیشود. گفت ما اطلاعات و عکس همه آنها را داریم، بعدا همهشان را بازداشت میکنیم؛ و من منتظر بازداشت آنها هستم! این در حالی بود که میگفتند حدود هزار دانشجوی انجمن فرهنگ و سیاست و بسیج دانشجویی و غیره در سالن سخنرانی منتظر ورود من هستند. یکی از مسئولان امنیتی گفت ما احتمال این وضع را میدادیم. گفتم پس چرا تمهیدات لازم را برای حفظ امنیت فراهم نکردید یا لااقل زمانی که در تهران بودم به من اطلاع ندادید؟ امیدم از نیروی انتظامی ناامید شد. به امید مسئولان اجرایی استان بودم که آنها با دستور مناسب، آن اراذل را بازداشت و راه برگزاری مراسم را هموار و اینجانب را تحتالحفظ به دانشگاه ببرند. اما از تماسهایی که گرفته میشد فهمیدم که آنها درست برعکس عمل میکنند یعنی اولا همت و تصمیم اصلی آنها این است که به هر ترتیب شده آن جلسه سخنرانی دارای مجوز برگزار نشود و ثانیا هیچ کاری به کار مهاجمان نداشتند و آنها برای هر اقدامی آزاد بودند. اینجا بود که شمهای از تدبیر دولت یازدهم را درک کردم. خلاصه مقامات دولتی و انتظامی همه تلاش میکردند که سخنرانی انجام نشود و از آن سو غبار ناراحتی و کدورتی بر دل مهاجمانی که برخی از آنها در اطراف کلانتری بودند ننشیند. سرانجام از طرف استانداری در سالن سخنرانی به دروغ اعلام شد که آقای مطهری به تهران بازگشتند تا جمعیت متفرق شود. به هرحال بعد از حدود 3 ساعت چون لباسم پر از خاک و گل و غیره شده بود یک دست کت و شلوار آوردند تا لباسم را عوض کنم - و البته آن کت و شلوار را پس خواهم فرستاد - و آنگاه راهی فرودگاه برای بازگشت به تهران شدیم. در راه بازگشت بیاختیار به یاد سخن امام(ره) بودم که فرمود در جمهوری اسلامی حتی کمونیستها آزادند که حرف خود را بزنند، و سخن شهید مطهری که فرمود در جمهوری اسلامی حتی احزاب غیراسلامی میتوانند فعالیت داشته باشند مشروط به این که با تابلوی خودشان فعالیت کنند، و یاد تأکید دلسوزانه رهبر انقلاب بر کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها افتادم و از جهالت آن افراد و منافقان زیرکی که این جاهلان را ابزار نیل به اهداف خود قرار میدهند تأسف خوردم. به مسئولان استانی و انتظامی شیراز گفتم اگر قرار بر زورآزمایی اجتماعی است بفرمایید تا من هم هوادارانم را به خیابانها فرا بخوانم، در آن صورت این اراذل یک لقمه آنها خواهند بود. به رئیس جمهور محترم عرض میکنم فکری به حال استان فارس بکنند و البته نتیجه بده و بستان در معرفی وزیر کشور به مجلس بهتر از این نمیشود و این حوادث نتیجه آن تصمیم غلط است. از دانشجویان محترم دانشگاه شیراز نیز به جای استانداری و نیروی انتظامی فارس عذرخواهی میکنم و بدانند که آفتاب پشت ابر نخواهد ماند. والسلام - علی مطهری 6 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۳ ولی من اصلا ازش خوشم نمیاد:viannen_38:نه از خودش نه از کس و کارش!!! به دلایلی که نمیتونم بگم... 2 لینک به دیدگاه
Lean 56968 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۹۳ گروه سیاسی: در پی سخنان روز گذشته امام جمعه شیراز، علی مطهری در نامه سرگشادهای خطاب به او نوشت که یک جلد کتاب پدرم را برایتان میفرستم تا با انقلاب آشنا شوید. متن نامه را در ادامه بخوانید: [TABLE=align: center] [TR] [TD] [/TD] [/TR] [/TABLE] جناب آقای اسداله ایمانی امام جمعه شیراز با اهداء سلام، در خطبه نماز جمعه در ارتباط با حادثه تلخ سوء قصد به اینجانب در شیراز، گفتهاید «اگر کسی حریم ولایت و خبرگان رهبری را شکست آیا باید انتظار داشته باشد که دیگران حریم او را نشکنند؟ اگر باد را کاشتید مگر نه این است که طوفان درو میکنید؟» با این دو جمله از ضاربان اینجانب حمایت و کار آنها را تأیید کردهاید. خوشحالم که نقش خود در این حادثه را آشکار نمودید و طبعاً هیئت تحقیق وزارت کشور باید به شما به عنوان متهم بپردازد. امیدوارم متهم دیگر نیز که موتورهای سنگین و گاز فلفل در اختیار آن فرومایگان قرار داده بود مانند شما اقرار و اعتراف کند گرچه برای همگان شناخته شده است. ماجرای دوشنبه سیاه شیراز را یک «حادثه سیاسی» نامیده و از این که همه مضطرب شدهاند اظهار تعجب کردهاید. ظاهرا از نظر شما این که عدهای مزدور - که بعدا معلوم شد برخی از آنها مسلح به سلاح گرم بودند – به سخنران مدعو دانشگاه شیراز که از قضا نماینده مجلس هم هست به قصد کشت حمله کنند، صرفا یک مسئله سیاسی و نه انسانی و اخلاقی و حقوقی است و قابل اعتنا نیست. ای کاش آن روز در کنار من میبودید و یکی از آن آجرها به سر مبارک اصابت میکرد، آنگاه میدیدیم که آیا باز هم قضاوت شما همین است؟ این جمله در همه ادیان آمده است که آنچه برای خود میپسندی برای دیگران بپسند و آنچه برای خود نمیپسندی برای دیگران مپسند. گفتهاید «با وجود مشکلاتی چون بیکاری، تعطیلی کارخانهها، خشکسالی، حاشیهنشینی و گسترش آن به مرکز شهر، آیا واقعا مشکل این است که هر روز سخنرانی دعوت شود؟» معلوم نیست چه ارتباطی بین مشکلات یک شهر و ضرورت لغو یک سخنرانی فکری و علمی وجود دارد، در حالی که ممکن است همین سخنرانیها به حل آن مشکلات اجتماعی و اقتصادی کمک کند. با این حساب، همه مجالس سخنرانی مذهبی و علمی و فکری در شیراز باید تا زمان حل مشکلات این شهر تعطیل شود! علاوه بر این، برگزاری یک جلسه سخنرانی در دانشگاه یک شهر چه ربطی به امام جمعه آن شهر دارد. مگر امام جمعه باید در همه مسائل شهر خود دخالت کند؟ حتما به یاد دارید که در دهه شصت زمانی که برخی فرماندهان سپاه درباره وقایع اتفاقیه مجلس اظهارنظر کردند امام خمینی(ره) فرمودند «به سپاه چه مربوط که در مجلس چه میگذرد؟!» بنا براین هر شخص حقیقی و حقوقی باید به جای دخالت در کار دیگران کار خودش را درست انجام بدهد. ضرب المثلی ذکر کردهاید که «اگر باد کاشتید طوفان درو میکنید». این ضربالمثل درباره شما صادق است که با حمایت و تحریک آن اراذل باد میکارید و در آینده طوفان درو خواهید کرد زیرا نوبت شما هم خواهد رسید. این چاقوی احساس و هیجان چند جوان جاهل را که تیز میکنید روزی دست خود شما را هم خواهد برید، همان طور که طالبان و القاعده روزی علیه آمریکا و اسرائیل فعال شدند. گفتهاید «اگر کسی حریم ولایت و خبرگان رهبری را شکست آیا باید انتظار داشته باشد که دیگران حریم او را نشکنند؟». سؤال این است که اینجانب در کجا حریم ولایت و خبرگان رهبری را شکستهام؟ تا آنجا که به خاطر دارم درباره خبرگان رهبری گفتهام که باید به وظیفه نظارت خود از جمله نظارت بر دستگاههای زیرمجموعه رهبری بپردازند، چیزی که خود مقام رهبری بر آن تأکید دارند و نص قانون اساسی است. مطابق نظر شما خود قانون اساسی حریم خبرگان رهبری را شکسته است! اما درباره حریم ولایت، شما فکر کردهاید اگر کسی در موضوعی نظری مخالف نظر مقام رهبری داشته باشد حریم ولایت را شکسته است. این برخلاف نظر رهبر گرامی انقلاب است. ایشان همین چند ماه پیش در جمع دانشجویان فرمودند «برخی فکر کردهاند که باید حرفهای من را تکرار کنند، خیر هرکسی نظر خودش را بگوید». پس در واقع شما حریم ولایت را شکستهاید و برخلاف نظر ولی فقیه عمل میکنید و اصل مترقی ولایت فقیه را امری مخالف آزادی بیان و دموکراسی جلوه میدهید و ضرب و جرح افرادی را که نظر خود را بیان میکنند تجویز و بلکه ترغیب میکنید. از نظر شما هرکس که بخواهد نظری مخالف نظر شما ابراز کند باید از ورود او به شهر شیراز جلوگیری کرد حتی به قیمت مضروب شدن و از دست رفتن جانش. واقعا همه باید اسلام را از جنابعالی بیاموزند! یک نسخه از کتاب آینده انقلاب اسلامی ایران از استاد شهید آیتالله مطهری را برای شما ارسال میکنم تا با ماهیت و آرمانهای انقلاب اسلامی آشنا شوید. شما و دوستانتان در شیراز سنگ را بسته و سگ را رها کردهاید. اگر مایل به زورآزمایی اجتماعی هستید مخالفان این داعشیهای وطنی را نیز آزاد بگذارید تا ببینید چه بر سر این اراذل میآورند. اینجانب به عنوان نماینده ملت در مجلس شورای اسلامی و فرزند شهید آیتالله مطهری، حاصل عمر و پاره تن امام خمینی، به شما و دوستانتان اعلام میکنم که به نوبه خود اجازه نخواهم داد فضای خفقان بر کشور حاکم شود و در راه آرمان بزرگ انقلاب اسلامی یعنی آزادی تفکر و آزادی بیان تا پای جان ایستادهام. به شما نصیحت میکنم که تقوای الهی را رعایت کنید، روش خود یعنی جمود و افراط را که دفعکننده دلهای پاک و آگاه است، به حکمت و موعظه حسنه و جدال به احسن تغییر دهید و با هیئت تحقیق وزارت کشور برای ریشهکن کردن غده سرطانی افراط و خوارجصفتی در شیراز همکاری نموده طرحی نو در آن سامان در اندازید. والسلام علی مطهری 23/12/93 بهار نیوز 1 لینک به دیدگاه
Lean 56968 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۹۳ حائریشیرازی صراحتا از حادثه شيراز دفاع كرد گروه سياسي: امام جمعه سابق شیراز برخلاف فرزندش نه تنها اتفاق اخير شيراز (حمله گروه فشار به علي مطهري) را محكوم نكرد بلكه صراحتا بر آن مهر تاييد زد و گفت: آنها که در شیراز آن کردند که کردند اراذل و اوباش نبودند، جوان نماز خوان ولایتی جان بر کف برای اسلام بودند. پیام صادره توسط آیت الله حائریشیرازی، را در ادامه بخوانيد: [TABLE=align: center] [TR] [TD] [/TD] [/TR] [/TABLE] بسم الله الرحمن الرحیم آنچه در شیراز اتفاق افتاده نتیجه تدبیر غلط و نسنجیده بودن تحلیل هاست. قبلاً سخنرانی شیراز آمد و مطالبی در تعریض به تقلید و ولایت در دانشگاه زده بود و به سلامت برگشته بود. از تریبون مجلس گفته شد مردم رعایت عمامه و احترام روحانیت را کردند و گرنه ایشان به سلامت بر نمی گشت. این جمله همان تدبیر غلط و تحلیل نسنجیده است. اگر گفته شد کشور ما قانون دارد [و] هر کس در حوزه قانون صحبت کند، امنیت دارد وقتی از حوزه قانون خارج شود قانون بازدارنده او را محدود ميکند. تریبون مجلس جای حواله دادن سخنرانی به مردم نیست. این دفعه مردم مشکل برخورد با روحانیت و عمامه نداشتند، شد آنچه شد. آنها که در شیراز آن کردند که کردند اراذل و اوباش نبودند، جوان نماز خوان ولایتی جان بر کف برای اسلام بودند. گمان ميکردند با اینکار راه رخنه را بر دشمنان اسلام ميبندند. گمان ميکردند وقتی سخنرانی ميآید و حرفهایی ميزند و به سلامت بر میگردد و معنایش این است که دیواری از دیوار شیرازی ها کوتاه تر نیست. ميخواهد بگوید اشتباه کردید؛ دیوار شیراز هم بلند است. وقتی کماندوها به مدرسه ی فیضیه ریختند و با شعار جاوید شاه حجره را غارت کردند و طلاب را از طبقه ی بالا پرتاب کردند و با پنجه بوکس به سر و صورت آنها نواختند و فاضل برجسته ی استان کهکیلویه را در صورت خون آلود خود عکس گرفت و به محل خود فرستاد، صدها سرباز دولتی به وسیله ی مردم تار و مار شد. چون امام فریاد کرد شاه دوستی یعنی غارتگری، امام مردم را برد و اجانب نتوانستند مردم را به دور شاه گرد آورند و دیدیم عاقبت چه شد. اجانب دوست دارند این اتحادی که مردم با رهبر دارند شکسته شود. یکی بگوید رهبر این را گفت و من قانع نشوم. وقتی این کلیت شکسته شود اجانب پیروز میدان خواهند شد. مردم صدها هزار شهید دادند. با شعار جنگ جنگ تا پیروزی، بلافاصله یک روز امام گفت صلح ميکنم و این صلح من تاکتیکی نیست. مردم تردید نکردند و به نفع امام در غدیر راهنمایی کردند. مردم ما تربیت شده هزار سال انتظارند. مردم عاشق چشم و ابروی بزرگان آنها که در شیراز آن کردند که کردند اراذل و اوباش نبودند، جوان نماز خوان ولایتی جان بر کف برای اسلام بودند دینی نیستند. مردم امام غائبشان را در عالِم وارسته خود ميبینند و برای حفظ ارتباط خود سر و جان ميدهند. درست است علماء معصوم نیستند امام هم معصوم نبود. اما حجت بود. فرق است بین عصمت و حجیت. وقتی گفته ميشود من قانع نشدم نفی عصمت نیست نفی حجیت است. امام فرمود وقتی مردم به خبرگان رأی دهند و خبرگان مجتهد عادلی را انتخاب کنند او ولی منتخب مردم است و حکمش نافذ است. من قانع نشدم، نفی نافذ الحکم بودن است نه نفی عصمت. نافذ الحکم بودن پرچم ماست، سرود ملی ماست. هرکس پرچم نافذ الحکم بودن را سست کند پرچم جایگزین بدون هیچ تردید پرچم استکبار است. اشعث ابن غیث برای رسیدن خدمت حضرت علی (علیه السلام) از قنبر اجازه گرفت قنبر به دستور حضرت آن زمان راهش نداد. اشعث مشت به بینی قنبر کوبید و خون جاری شد. قنبر خدمت حضرت علی (علیه السلام) با صورت خون آلود رسید. حضرت چه کند با رئیس بزرگترین قبیله؟! تنها این جمله را به اشعث گفت: لو رأیت غلام ثقفی اذن لا قشعرت شعراتک، اگر آن پسر ثقفی را ببینی موهایت به اندامت به لزره در ميآید. آنها که برای امیر المؤمنین ناز ميکردند در مقابل حجاج ابن یوسف تسلیم صد در صد بودند. ابراز قانع نشدن غیر از قانع نشدن است. قانع نشدن اختیاری نیست، اما ابراز آن، انتخاب و اختیارِ حجیت خود بر حجیت نظام و نافذ الحکم بودن خود بر نافذ الحکم بودنِ نظام است. ما هزار سال صبر کرده ایم تا اسلام امامت را در جهان جا بیاندازیم. این حجیت زمامدار جانشین امامت است. این حجیت، شیشه عمر مردم ماست. مردم تحمل نمی کنند کسی به شیشه عمرشان سنگ بزند. وقتی امام گفت جنگ، مردم تردید نکردند و وقتی امام گفت صلح، مردم تردید نکردند چون ميخواستند آخر شب غیبت سپیده ظهور را ببینند. نه آن سخن و نه آن عمل هیچکدام به نفع نظام نیست. اگر مردم مسئله نمی دانند باید مسئله دان شوند. اما آنها که مسئله ميدانند چرا به عدم تمکین خود نسبت به نظام افتخار ميکنند؟ در جلسه خصوصی در محضر رهبر، جای گفتگو هست ولی بعد از تصمیم، جای تمکین و تبعیت است. مگر میرزای شیرازی وقتی تحریم تنباکو کرد اگر عالم برجسته ای ميگفت من به حکم میرزا قانع نشدم چه اتفاق ميافتاد؟ حکم شکسته ميشد و استعمار سلطه اش بیستر ميشد. آنچه در شیراز اتفاق افتاد جای دو درس است. اگر بندگان مراقب باشند و مردم نسبت به شیشه عمرشان حساس هستند، بیشتر حساس باشند. اما این ارزش بزرگ را با روش حکیمانه توأم کنند، اگر با زدن و داد و بیداد کاری ساخته ميشد نظام سابق ساقط نشده بود. خیری که ما یفسده اکثر مما یصلحه، عمل جاهلان است. والسلام. بهار نیوز لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده