Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین، ۱۳۸۹ هنرهای تجسمی که به آن گاهی هنرهای بصری یا دیداری نیز گفته میشود، آن گروه از هنرهای مبتنی بر طرح است که مشخصاً حس بینایی را مخاطب قرار میدهند. هنرهایی چون نقاشی، مجسمهسازی، طراحی، عکاسی، گرافیک، طراحی صنعتی، معماری و طراحی داخلی و همچنین هنرهای مشتق از آنها از این دستهاند. هنرهای تجسمی با هنرهای نمایشی، شنیداری و زبانی و دیگر انواع هنر متفاوت است، هر چند این تقسیمبندی چندان محکم نیست. در حال حاضر و در کاربرد کنونی، هنرهای تجسمی شامل هنرهای زیبا و هنرهای کاربردی است، هنرمند تجسمی بهشخصی اطلاق میگردد که در زمینه هنرهای زیبا، هنرهای دستی و هنرهای کاربردی فعالیت میکند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 6 لینک به دیدگاه
pooran.mehr 6294 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۸۹ هنر های تجسمی ، هنرهایی هستند که معمولا از ذهن خلاق یک هنرمند برخاسته و مخاطبین را از راه بینایی مورد خطاب قرار می دهند. 3 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۸۹ مبانی هنرهای تجسمی چیست؟ هنرهای تجسمی هنرهای تجسمی که به آن گاهی هنرهای بصری یا دیداری نیز گفته میشود، آن گروه از هنرهای مبتنی بر طرح است که مشخصاً حس بینایی را مخاطب قرار میدهند. هنرهایی چون نقاشی، مجسمهسازی، طراحی، عکاسی، گرافیک، طراحی صنعتی، معماری و طراحی داخلی و همچنین هنرهای مشتق از آنها از این دستهاند. هنرهای تجسمی با هنرهای نمایشی، شنیداری و زبانی و دیگر انواع هنر متفاوت است، هر چند این تقسیمبندی چندان محکم نیست. در حال حاضر و در کاربرد کنونی، هنرهای تجسمی شامل هنرهای زیبا و هنرهای کاربردی است، هنرمند تجسمی بهشخصی اطلاق میگردد که در زمینه هنرهای زیبا، هنرهای دستی و هنرهای کاربردی فعالیت میکند. مباني هنرهاي تجسمي چيست؟ ايجاد آثار هنرهاي تجسمي و درست درک کردن آن ها نياز به يک شناخت اوليه از اصول و مباني هنرهاي تجسمي دارد. همين دليل اين مباني را مي توان به الفبا و قواعد درک زبان و ابدع در هنرهاي تجسمي و بصري تعبير کرد. آشنا شدن با مباني هنرهاي تجسمي مي تواند تا حد زيادي در درک کردن جهان بصري مؤثر باشد. آنچه در روزگار ما در قالب هنرهاي تجسمي جاي مي گيرد عبارت است از : عکاسي، گرافيک، نقاشي ، طراحي و مجسمه سازي. به طور کلي مي توان گفت همه هنرهايي که به صورت بصري ارائه يا ديده مي شوند و با تصوير سر و کار دارند، اصول و مباني مشترکي دارند که «مباني هنرهاي تجسمي» يا «مباني هنرهاي بصري» ناميده مي شوند. بنابراين در مباني هنرهاي تجسمي الفباي تجسم يا تصوير کردن و همچنين درک آثار هنرهاي تجسمي را تجربه خواهيم کرد. عناصر و کيفيت نيروهاي بصري در هنرهاي تجسمي به دو بخش کلي تقسيم مي شوند: 1. بخشي که با آنها به طور فيزيکي و ملموس سر و کار داريم مانند : نقطه، خط، سطح، رنگ، شکل، بافت ، اندازه و تيرگي – روشني. 2. کيفيات خاص بصري که بيشتر حاصل تجربه و ممارست هنرمند در به کار بردن عناصر بصري مي باشند مانند : تعادل، تناسب، هماهنگي و کنتراست که به نيروهاي بصري يک اثر تجسمي استحکام مي بخشند. ديدن در يک معناي کلي عمل ديدن واکنش طبيعي و خود به خود است که عضو بينايي در مقابل انعکاس نور از خود نشان دهد و انسان به طور طبيعي رنگ، شکل ، جهت، بافت ، بعد و حرکت چيزها را به وسيله پيام هاي بصري دريافت مي کند. اما در هنر و نزد هنرمندان ديدن مي تواند فراتر از يک عکس العمل طبيعي تعبير شود. در نگاه هنرمند جهان به صورت عميق تر ادارک و تعبير مي شود. او علاوه بر ديدن اشياء به روابط و تناسبات آن ها با يکديگر به دقت توجه مي کند. همين توجه و نگاه موشکافانه به جهان و پديده ها به نحوي در آثار او جلوه گر مي شود که گويي هيچ کس ديگر قبلاً آن ها را آن گونه نديده است. کادر در هنرهاي بصري کادر يا قاب تصوير محدودهي فضا يا سطحي است که اثر تجسمي و تصويري در آن ساخته مي شود. به طور کلي منظور از کادر در هنرهايي که با سطح سر و کار دارند و بر سطح به وجود مي آيند همان محدوده اي است که هنرمند براي ارائه و اجراي اثر خود بر مي گزيند. کادر مي تواند اندازه ها و شکل هاي گوناگون داشته باشد مثل مربع، مستطيل، لوزي، ذوزنقه، دايره، بيضي چند ضلعي يا حتي تلفيقي از اين اشکال به صورت منظم و غيرمنظم باشد. هنرمند با انتخاب بخشي از فضا و جدا ساختن آن از ساير بخش ها و فضاي پيرامون توسط کادري مشخص دو کار انجام مي دهد : اول اينکه ارتباط کادر را با محدوده ي داخلي اثر برقرار مي کند و انرژي بصري را که از درون به بيرون گرايش دارد، محصور مي سازد. دوم اينکه انرژي هاي بصري بيرون از کادر را که مي خواهند به درون آن نفوذ کنند به کنترل درخواهد آورد تفاوت ديدن و هنرمندانه ديدن عمل ديدن يک واکنش طبيعي و خود به خود است که عضو بينايي در مقابل انعکاس نور از خود نشان مي دهد. اما در هنر و نزد هنرمندان ديدن مي تواند فراتر از يک عکس العمل طبيعي تعبير شود. هنرمند علاوه بر ديدن اشياء به روابط و تناسبات آن ها با يکديگر به دقت توجه مي کند. همين توجه و نگاه موشکافانه به جهان و پديده ها به نحوي در آثار او جلوه گر مي شود . برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اسفند، ۱۳۹۳ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام هنرهای تجسمی که به آن گاهی هنرهای بصری یا دیداری نیز گفته میشود، آن گروه از هنرهای مبتنی بر طرح است که مشخصاً حس بینایی را مخاطب قرار میدهند. هنرهایی چون نقاشی،خوشنویسی، مجسمهسازی، طراحی، عکاسی، گرافیک، طراحی صنعتی، معماری و طراحی داخلی و همچنین هنرهای مشتق از آنها از این دستهاند. هنرهای تجسمی با هنرهای نمایشی، شنیداری و کلامی و دیگر انواع هنر متفاوت است، هر چند این تقسیمبندی چندان محکم نیست. در حال حاضر و در کاربرد کنونی، هنرهای تجسمی شامل هنرهای زیبا و هنرهای کاربردی است، هنرمند تجسمی بهشخصی اطلاق میگردد که در زمینه هنرهای زیبا، هنرهای دستی و هنرهای کاربردی فعالیت میکند. مبانی هنرهای تجسمی را می توان به قواعد درک زبان وابداع در هنرهای تجسمی و بصری تعبیر کرد.ساختن و فهمیدن آثار هنرهای تجسمی موضوع اصلی مبانی هنرهای تجسمی است. زندگی انسان بر اساس ارتباط هایش با جهان پیرامون و با همنوعانش شکل می گیرد. زبان وسیله ارتباطی بسیار مهمی برای انسان هاست اما فقط دانستن زبان و یا توانایی سخن گفتن برای ایجاد ارتباط میان آدم ها کافی نیست، بلکه برخورداری از قوه شنوایی و دانستن کلمات مشترک نیز لازم است. با این حال گاه دو یا چند نفر که از زبان مشترکی برخوردارند منظور یکدیگر را به درستی متوجه نمی شوند. به همین دلیل شناختن زبان و قواعد آن طرز به کار بردن صحیح کلمات نیاز به آموزش دارد. بر همین مبنا درست نوشتن و صحیح خواندن برای درک مفهوم یک اثر نوشتاری و انتقال صحیح معانی آن دارای اهمیتی ویژه است. بنابراین برای درک درست یک نوشته شناختن قواعد و دستور زبان و معنی کلمات ضروری می باشد. با توجه به این مقدمه باید گفت درک درست یک اثر تجسمی تا حدود زیادی بستگی به شناختن و درک کردن ابزار و عناصر هنر تجسمی دارد، با این تفاوت که برای آموختن زبان نوشتاری قواعد شناخته شده و دقیقی وجود دارد، اما زبان عناصر هنر تجسمی بسیار پیچیده تر و دشوارتر است. در این میان چشم به عنوان عامل دیدن و نگاه کردن نقش اصلی را در فراگرفتن زبان هنر تجسمی دارد، زیرا دیدن امکان تجربه مستقیم و بدون واسطه واقعیت و اشیا پیرامون را برای ما فراهم می کند. اهمیت دیدن به این دلیل است که ما معمولاً تصاویر اشیاء را نزدیک ترین و درست ترین نشانه برای درک خصوصیات آنها می دانیم. به طوری که با دیدن تصویر یک شیء می توانیم بفهمیم که ویژگی ها و امکانات آن چیست، در حالی که با شنیدن نام اشیاء و یا حتی توصیفی که از آنها می شود نمی توان آن طور که باید به خصوصیات آنها پی برد. با این توضیحات می توان پی برد که آشنا شدن با مبانی هنرهای تجسمی تا چه اندازه می تواند در درک کردن درست جهان بصری مؤثر باشد. به ویژه این که در دوره معاصر، فراوانی رسانه های ارتباط بصری از قبیل کتاب های تصویری، تبلیغات، عکس، تلویزیون، سینما و رایانه زندگی روزمره ما را مشحون از تصاویر کرده است و به این دلیل اهمیت آموختن مبانی هنرهای تجسمی کاملاً بدیهی به نظر می رسد، علی الخصوص برای کسانی که می خواهند تحصیل و کار خود را با فعالیت در زمینه هنر تجسمی ادامه دهند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اسفند، ۱۳۹۳ عناصر و نیروهای بصری در هنرهای تجسمی به دوبخش کلی تقسیم می شوند: ۱- بخشی که با آنها به طور فیزیکی و ملموس سر و کار داریم و همان عناصر بصری محسوب میشوند.: مثل خط – سطح – رنگ – شکل – بافت – اندازه و تیرگی و روشنی. ۲- بخش دیگر کیفیات خاص بصری هستند که ببشتر حاصل تجربه و ممارست هنرمند در بکار بردن عناصر بصری میباشند. از قبیل تعادل – تناسب – هماهنگی – کنتراست که به نیروهای بصری یک اثر تجسمی استحکام می بخشند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در یک معنای کلی عمل دیدن واکنشی طبیعی و خود به خود است که عضو بینایی در مقابل انعکاس نور از خود نشان میدهد در حالی که انسان عمل نگاه کردن را به طور ارادی و برای مقصودی خاص انجام می دهد. در عمل دیدن انسان به طور طبیعی رنگ – شکل – جهت – بافت – بعد و حرکت اشیاء را به وسیله پیام های بصری دریافت میکند. در حالی که در نگاه کردن علاوه بر دیدن اشیاء به روابط و تناسبات میان آنها دقت میکند. بنابراین میتوان گفت نگاه کردن یک روادید ارادی است و نوعی جست و جوی بصری محسوب می شود. در حالی که دیدن واکنش طبیعی عضو بینایی به نور است که در شرایط مساعد به طور خود به خود انجام می گیرد. - منبع، پورتال آسمونی برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده