رفتن به مطلب

دوستی عجیب دختر بچه با کلاغ ها +عکس


saba mn

ارسال های توصیه شده

[h=1]

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
[/h]

"گابی" دختر بچه 8 ساله ای است که توانسته یک رابطه بسیار جالب با کلاغ ها بر قرار کند. این دختر بچه هر روز در حیاط خانه غذاهایی برای آن ها می گذارد و کلاغ ها دیگر وی را می شناسند و همیشه سر ساعت برای خوردن غذا به این محل می آیند.

به گزارش

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
رابطه حیوانات با انسان ها همیشه بد و خشن نیست و اگر انسان ها، حیوانات را اذیت نکنند آن ها نیز به ما کمک کرده و شاید رابطه جالبی هم ایجاد شود. گاهی اوقات می توان رابطه هایی را میان انسان و حیواناتی پیدا کرد که باورشان سخت است.

 

"گابی" دختر بچه 8 ساله ای است که توانسته یک رابطه بسیار جالب با کلاغ ها بر قرار کند. این دختر بچه هر روز در حیاط خانه غذاهایی برای آن ها می گذارد و کلاغ ها دیگر وی را می شناسند و همیشه سر ساعت برای خوردن غذا به این محل می آیند.

2999107_657.jpg

 

این رابطه به همینجا ختم نمی شود و کلاغ ها نیز در مقابل این کار زیبا برای او جایزه و هدایای مختلف می آورند. این هدایا شامل: دکمه، صابون، گیره، خوراکی و حتی گوشواره می شود و هر روز نیز به تعداد آن ها در حال افزوده شدن است.

 

این دختر بچه اهل ایتالیا می گوید:" غذا خوردن پرندگان را دوست دارم و تنها برای زیبایی اینکار را انجام می دهم ولی کلاغ ها دوست دارند به من کادو بدهند."

  • Like 5
لینک به دیدگاه
  • 1 سال بعد...

چند وقت پیش یه جوجه کلاغ پیدا کردم که داشت از گرسنگی میمرد اصلا نا نداشت . برداشتمش آوردم خونه بهش ماست و نون دادم سرحال شد . دو هفته مهمونم بود ، پر زد و رفت

تجربه ی جالبی بود :w16:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
چند وقت پیش یه جوجه کلاغ پیدا کردم که داشت از گرسنگی میمرد اصلا نا نداشت . برداشتمش آوردم خونه بهش ماست و نون دادم سرحال شد . دو هفته مهمونم بود ، پر زد و رفت

تجربه ی جالبی بود :w16:

:ws28::ws28::ws28:

یا امام جمعه همین هفته

ماست و نون :ws28: دو هفته بستیش به نونو ماست :ws28: فیلم بازی کرده سر حال شده:ws28: میخواسته فرار کنه :ws28: گوانتانامو بوده اون دو هفته :ws28:

باو این چیزا واسه پرنده اشکال شرعی داره

  • Like 3
لینک به دیدگاه
چند وقت پیش یه جوجه کلاغ پیدا کردم که داشت از گرسنگی میمرد اصلا نا نداشت . برداشتمش آوردم خونه بهش ماست و نون دادم سرحال شد . دو هفته مهمونم بود ، پر زد و رفت

تجربه ی جالبی بود :w16:

:ws28::ws28::ws28:

یا امام جمعه همین هفته

ماست و نون :ws28: دو هفته بستیش به نونو ماست :ws28: فیلم بازی کرده سر حال شده:ws28: میخواسته فرار کنه :ws28: گوانتانامو بوده اون دو هفته :ws28:

باو این چیزا واسه پرنده اشکال شرعی داره

  • Like 3
لینک به دیدگاه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

"گابی" دختر بچه 8 ساله ای است که توانسته یک رابطه بسیار جالب با کلاغ ها بر قرار کند. این دختر بچه هر روز در حیاط خانه غذاهایی برای آن ها می گذارد و کلاغ ها دیگر وی را می شناسند و همیشه سر ساعت برای خوردن غذا به این محل می آیند.

به گزارش

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
رابطه حیوانات با انسان ها همیشه بد و خشن نیست و اگر انسان ها، حیوانات را اذیت نکنند آن ها نیز به ما کمک کرده و شاید رابطه جالبی هم ایجاد شود. گاهی اوقات می توان رابطه هایی را میان انسان و حیواناتی پیدا کرد که باورشان سخت است.

 

"گابی" دختر بچه 8 ساله ای است که توانسته یک رابطه بسیار جالب با کلاغ ها بر قرار کند. این دختر بچه هر روز در حیاط خانه غذاهایی برای آن ها می گذارد و کلاغ ها دیگر وی را می شناسند و همیشه سر ساعت برای خوردن غذا به این محل می آیند.

2999107_657.jpg

 

این رابطه به همینجا ختم نمی شود و کلاغ ها نیز در مقابل این کار زیبا برای او جایزه و هدایای مختلف می آورند. این هدایا شامل: دکمه، صابون، گیره، خوراکی و حتی گوشواره می شود و هر روز نیز به تعداد آن ها در حال افزوده شدن است.

 

این دختر بچه اهل ایتالیا می گوید:" غذا خوردن پرندگان را دوست دارم و تنها برای زیبایی اینکار را انجام می دهم ولی کلاغ ها دوست دارند به من کادو بدهند."

 

عجیب کدومه بابا :ws28:

منم نزدیک 140 تا یاکریم دارم یک ده بیست تا هم کفتر چاهی ( البته اینا چایی خورن:ws28:) سر ساعتم میان و بعضی از بچه ها هم دیدنشون

فقط یاد کلاغ نبودم آموزش بدم بره قاشقو گوشواره برام بلند کنه :| فکر بدی نیستا :ws28:

کلی جوجه یاکریم هم جا میذارن منم کلا بنیانشونو عوض کردم

یکی از یاکریما جوجش کنار پنجره بود خودش رفته بود دنبال یللی تللی ! اینم داشت تلو تلو میخورد یقشو گرفتم آوردمش تو

مادره اومد دید خب جاش خوبه فقط هر روز میومد یکم میذاشتمش کنار پنجره قور قور میکرد دو تا نوک میزد تو سرش (البته این نوکه حکم ماچ کردن داره :ws28:)دوباره میرفت و نمیبرد جوجه رو

منم دون پارس میکردم تو حلق این تو یک هفته از مادرش چاق تر شد به ریشم میخندید :|

دیدم نمیشه هی من با دست به این دون بدم که خودش باید یاد بگیره تازه پروازم بلد نیست مادره هم هی میاد خودش میخوره میره دنبال کارش به ریش منم میخنده

بعد از یک هفته مادره دیگه یادش رفت این کیه نمیشناختش :ws28: بردمش کارخونه انداختمش پیش کبکا از اونا یاد بگیره ولی یادم رفت کبک فرق داره :| آقا کبکا اینو دوره کردن یاد گرفت دون بخوره ولی اشکال کار اینجا بود که کبک خیلی سریع بدو بدو میکنه و روزی هزار بار میره ته سالن و بر میگرده !!! این جوجه یاکریمه هم فکر میکرد کبکه هی زور میزد با اونا بدو بدو کنه ولی پاهاش کوتاهه و اساسا کفترو یاکریم پنجه های تا شو دارن که بتونن شاخه رو بگیرن و نمیتونن بدون ...ناخناشون تیز میشه و دور شاخه قلاب میکنن ولی کبکو دارو دستش روی شاخه نمیرن!! پاهاشون مثل پاشنش و قلاب نمیکنن !! ناخناشون تیز سوزنی نیست حالت استخونی داره و برای راه رفتن روی زمینه

تا این یاکریمه میومد بره ته سالن بیاد کبکا بیست بار میرفتن میومدن و این یاکریمه هی زور میزد به اونا برسه نمیشد :ws28: بیست تا قدم بر میداشت میشد دو تا قدم کبکا:ws28: هیچی دیگه پا درد گرفته بود :ws28::ws28::ws28: هی عرق میریخت :ws28:

بعدشم یاکریم خاک باز نیست ولی میرفت با کبکا خاک بازی :ws28: کبکا خودشونو تو خاک دفن میکردن اینم میکرد ولی هر چی خاک بود میرفت تو چشش پاهاش نمیذاشت گودال بکنه خودشو دفن کنه هی خاک مال میکرد خودشو پراش کنده میشد چشاش کور میشد:ws28: جداشون کردم گفتم فردا مثل کبک میخواد بخونه یک بلایی سرش میاد

خلاصه که یاکریمه اما مثل کبک میپره و به جای بال زدن شیرجه میره :ws28: مثل جنگنده ها شیرجه میزنه رو هدف زاویه حمله میسازه :ws28: ولی بالشو قفسه سینش مثل کبک نیست و با کله میره تو درو دیوار :ws28: مشکل آیرودینامیک داره رانششم کمه :ws28::ws28::ws28: تو زاویه زیاد دچار واموندگی میشه سقوط میکنه :ws28:

هیچی دیگه آوردمش خونه گفتم بذار کنار پنجره این یاکریما رو ببینه بلکه درست بشه

  • Like 2
لینک به دیدگاه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

"گابی" دختر بچه 8 ساله ای است که توانسته یک رابطه بسیار جالب با کلاغ ها بر قرار کند. این دختر بچه هر روز در حیاط خانه غذاهایی برای آن ها می گذارد و کلاغ ها دیگر وی را می شناسند و همیشه سر ساعت برای خوردن غذا به این محل می آیند.

به گزارش

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
رابطه حیوانات با انسان ها همیشه بد و خشن نیست و اگر انسان ها، حیوانات را اذیت نکنند آن ها نیز به ما کمک کرده و شاید رابطه جالبی هم ایجاد شود. گاهی اوقات می توان رابطه هایی را میان انسان و حیواناتی پیدا کرد که باورشان سخت است.

 

"گابی" دختر بچه 8 ساله ای است که توانسته یک رابطه بسیار جالب با کلاغ ها بر قرار کند. این دختر بچه هر روز در حیاط خانه غذاهایی برای آن ها می گذارد و کلاغ ها دیگر وی را می شناسند و همیشه سر ساعت برای خوردن غذا به این محل می آیند.

2999107_657.jpg

 

این رابطه به همینجا ختم نمی شود و کلاغ ها نیز در مقابل این کار زیبا برای او جایزه و هدایای مختلف می آورند. این هدایا شامل: دکمه، صابون، گیره، خوراکی و حتی گوشواره می شود و هر روز نیز به تعداد آن ها در حال افزوده شدن است.

 

این دختر بچه اهل ایتالیا می گوید:" غذا خوردن پرندگان را دوست دارم و تنها برای زیبایی اینکار را انجام می دهم ولی کلاغ ها دوست دارند به من کادو بدهند."

 

عجیب کدومه بابا :ws28:

منم نزدیک 140 تا یاکریم دارم یک ده بیست تا هم کفتر چاهی ( البته اینا چایی خورن:ws28:) سر ساعتم میان و بعضی از بچه ها هم دیدنشون

فقط یاد کلاغ نبودم آموزش بدم بره قاشقو گوشواره برام بلند کنه :| فکر بدی نیستا :ws28:

کلی جوجه یاکریم هم جا میذارن منم کلا بنیانشونو عوض کردم

یکی از یاکریما جوجش کنار پنجره بود خودش رفته بود دنبال یللی تللی ! اینم داشت تلو تلو میخورد یقشو گرفتم آوردمش تو

مادره اومد دید خب جاش خوبه فقط هر روز میومد یکم میذاشتمش کنار پنجره قور قور میکرد دو تا نوک میزد تو سرش (البته این نوکه حکم ماچ کردن داره :ws28:)دوباره میرفت و نمیبرد جوجه رو

منم دون پارس میکردم تو حلق این تو یک هفته از مادرش چاق تر شد به ریشم میخندید :|

دیدم نمیشه هی من با دست به این دون بدم که خودش باید یاد بگیره تازه پروازم بلد نیست مادره هم هی میاد خودش میخوره میره دنبال کارش به ریش منم میخنده

بعد از یک هفته مادره دیگه یادش رفت این کیه نمیشناختش :ws28: بردمش کارخونه انداختمش پیش کبکا از اونا یاد بگیره ولی یادم رفت کبک فرق داره :| آقا کبکا اینو دوره کردن یاد گرفت دون بخوره ولی اشکال کار اینجا بود که کبک خیلی سریع بدو بدو میکنه و روزی هزار بار میره ته سالن و بر میگرده !!! این جوجه یاکریمه هم فکر میکرد کبکه هی زور میزد با اونا بدو بدو کنه ولی پاهاش کوتاهه و اساسا کفترو یاکریم پنجه های تا شو دارن که بتونن شاخه رو بگیرن و نمیتونن بدون ...ناخناشون تیز میشه و دور شاخه قلاب میکنن ولی کبکو دارو دستش روی شاخه نمیرن!! پاهاشون مثل پاشنش و قلاب نمیکنن !! ناخناشون تیز سوزنی نیست حالت استخونی داره و برای راه رفتن روی زمینه

تا این یاکریمه میومد بره ته سالن بیاد کبکا بیست بار میرفتن میومدن و این یاکریمه هی زور میزد به اونا برسه نمیشد :ws28: بیست تا قدم بر میداشت میشد دو تا قدم کبکا:ws28: هیچی دیگه پا درد گرفته بود :ws28::ws28::ws28: هی عرق میریخت :ws28:

بعدشم یاکریم خاک باز نیست ولی میرفت با کبکا خاک بازی :ws28: کبکا خودشونو تو خاک دفن میکردن اینم میکرد ولی هر چی خاک بود میرفت تو چشش پاهاش نمیذاشت گودال بکنه خودشو دفن کنه هی خاک مال میکرد خودشو پراش کنده میشد چشاش کور میشد:ws28: جداشون کردم گفتم فردا مثل کبک میخواد بخونه یک بلایی سرش میاد

خلاصه که یاکریمه اما مثل کبک میپره و به جای بال زدن شیرجه میره :ws28: مثل جنگنده ها شیرجه میزنه رو هدف زاویه حمله میسازه :ws28: ولی بالشو قفسه سینش مثل کبک نیست و با کله میره تو درو دیوار :ws28: مشکل آیرودینامیک داره رانششم کمه :ws28::ws28::ws28: تو زاویه زیاد دچار واموندگی میشه سقوط میکنه :ws28:

هیچی دیگه آوردمش خونه گفتم بذار کنار پنجره این یاکریما رو ببینه بلکه درست بشه

  • Like 2
لینک به دیدگاه
عجیب کدومه بابا :ws28:

منم نزدیک 140 تا یاکریم دارم یک ده بیست تا هم کفتر چاهی ( البته اینا چایی خورن:ws28:) سر ساعتم میان و بعضی از بچه ها هم دیدنشون

فقط یاد کلاغ نبودم آموزش بدم بره قاشقو گوشواره برام بلند کنه :| فکر بدی نیستا :ws28:

کلی جوجه یاکریم هم جا میذارن منم کلا بنیانشونو عوض کردم

یکی از یاکریما جوجش کنار پنجره بود خودش رفته بود دنبال یللی تللی ! اینم داشت تلو تلو میخورد یقشو گرفتم آوردمش تو

مادره اومد دید خب جاش خوبه فقط هر روز میومد یکم میذاشتمش کنار پنجره قور قور میکرد دو تا نوک میزد تو سرش (البته این نوکه حکم ماچ کردن داره :ws28:)دوباره میرفت و نمیبرد جوجه رو

منم دون پارس میکردم تو حلق این تو یک هفته از مادرش چاق تر شد به ریشم میخندید :|

دیدم نمیشه هی من با دست به این دون بدم که خودش باید یاد بگیره تازه پروازم بلد نیست مادره هم هی میاد خودش میخوره میره دنبال کارش به ریش منم میخنده

بعد از یک هفته مادره دیگه یادش رفت این کیه نمیشناختش :ws28: بردمش کارخونه انداختمش پیش کبکا از اونا یاد بگیره ولی یادم رفت کبک فرق داره :| آقا کبکا اینو دوره کردن یاد گرفت دون بخوره ولی اشکال کار اینجا بود که کبک خیلی سریع بدو بدو میکنه و روزی هزار بار میره ته سالن و بر میگرده !!! این جوجه یاکریمه هم فکر میکرد کبکه هی زور میزد با اونا بدو بدو کنه ولی پاهاش کوتاهه و اساسا کفترو یاکریم پنجه های تا شو دارن که بتونن شاخه رو بگیرن و نمیتونن بدون ...ناخناشون تیز میشه و دور شاخه قلاب میکنن ولی کبکو دارو دستش روی شاخه نمیرن!! پاهاشون مثل پاشنش و قلاب نمیکنن !! ناخناشون تیز سوزنی نیست حالت استخونی داره و برای راه رفتن روی زمینه

تا این یاکریمه میومد بره ته سالن بیاد کبکا بیست بار میرفتن میومدن و این یاکریمه هی زور میزد به اونا برسه نمیشد :ws28: بیست تا قدم بر میداشت میشد دو تا قدم کبکا:ws28: هیچی دیگه پا درد گرفته بود :ws28::ws28::ws28: هی عرق میریخت :ws28:

بعدشم یاکریم خاک باز نیست ولی میرفت با کبکا خاک بازی :ws28: کبکا خودشونو تو خاک دفن میکردن اینم میکرد ولی هر چی خاک بود میرفت تو چشش پاهاش نمیذاشت گودال بکنه خودشو دفن کنه هی خاک مال میکرد خودشو پراش کنده میشد چشاش کور میشد:ws28: جداشون کردم گفتم فردا مثل کبک میخواد بخونه یک بلایی سرش میاد

خلاصه که یاکریمه اما مثل کبک میپره و به جای بال زدن شیرجه میره :ws28: مثل جنگنده ها شیرجه میزنه رو هدف زاویه حمله میسازه :ws28: ولی بالشو قفسه سینش مثل کبک نیست و با کله میره تو درو دیوار :ws28: مشکل آیرودینامیک داره رانششم کمه :ws28::ws28::ws28: تو زاویه زیاد دچار واموندگی میشه سقوط میکنه :ws28:

هیچی دیگه آوردمش خونه گفتم بذار کنار پنجره این یاکریما رو ببینه بلکه درست بشه

 

خب اول یه خداقوت میگم بهت

انگشتت درد نکنه

:ws3:

دوم چه ماجراهایی داری تو :icon_pf (34):

 

خب نشون منم بده این دهکده پرندگانت رو :banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه
عجیب کدومه بابا :ws28:

منم نزدیک 140 تا یاکریم دارم یک ده بیست تا هم کفتر چاهی ( البته اینا چایی خورن:ws28:) سر ساعتم میان و بعضی از بچه ها هم دیدنشون

فقط یاد کلاغ نبودم آموزش بدم بره قاشقو گوشواره برام بلند کنه :| فکر بدی نیستا :ws28:

کلی جوجه یاکریم هم جا میذارن منم کلا بنیانشونو عوض کردم

یکی از یاکریما جوجش کنار پنجره بود خودش رفته بود دنبال یللی تللی ! اینم داشت تلو تلو میخورد یقشو گرفتم آوردمش تو

مادره اومد دید خب جاش خوبه فقط هر روز میومد یکم میذاشتمش کنار پنجره قور قور میکرد دو تا نوک میزد تو سرش (البته این نوکه حکم ماچ کردن داره :ws28:)دوباره میرفت و نمیبرد جوجه رو

منم دون پارس میکردم تو حلق این تو یک هفته از مادرش چاق تر شد به ریشم میخندید :|

دیدم نمیشه هی من با دست به این دون بدم که خودش باید یاد بگیره تازه پروازم بلد نیست مادره هم هی میاد خودش میخوره میره دنبال کارش به ریش منم میخنده

بعد از یک هفته مادره دیگه یادش رفت این کیه نمیشناختش :ws28: بردمش کارخونه انداختمش پیش کبکا از اونا یاد بگیره ولی یادم رفت کبک فرق داره :| آقا کبکا اینو دوره کردن یاد گرفت دون بخوره ولی اشکال کار اینجا بود که کبک خیلی سریع بدو بدو میکنه و روزی هزار بار میره ته سالن و بر میگرده !!! این جوجه یاکریمه هم فکر میکرد کبکه هی زور میزد با اونا بدو بدو کنه ولی پاهاش کوتاهه و اساسا کفترو یاکریم پنجه های تا شو دارن که بتونن شاخه رو بگیرن و نمیتونن بدون ...ناخناشون تیز میشه و دور شاخه قلاب میکنن ولی کبکو دارو دستش روی شاخه نمیرن!! پاهاشون مثل پاشنش و قلاب نمیکنن !! ناخناشون تیز سوزنی نیست حالت استخونی داره و برای راه رفتن روی زمینه

تا این یاکریمه میومد بره ته سالن بیاد کبکا بیست بار میرفتن میومدن و این یاکریمه هی زور میزد به اونا برسه نمیشد :ws28: بیست تا قدم بر میداشت میشد دو تا قدم کبکا:ws28: هیچی دیگه پا درد گرفته بود :ws28::ws28::ws28: هی عرق میریخت :ws28:

بعدشم یاکریم خاک باز نیست ولی میرفت با کبکا خاک بازی :ws28: کبکا خودشونو تو خاک دفن میکردن اینم میکرد ولی هر چی خاک بود میرفت تو چشش پاهاش نمیذاشت گودال بکنه خودشو دفن کنه هی خاک مال میکرد خودشو پراش کنده میشد چشاش کور میشد:ws28: جداشون کردم گفتم فردا مثل کبک میخواد بخونه یک بلایی سرش میاد

خلاصه که یاکریمه اما مثل کبک میپره و به جای بال زدن شیرجه میره :ws28: مثل جنگنده ها شیرجه میزنه رو هدف زاویه حمله میسازه :ws28: ولی بالشو قفسه سینش مثل کبک نیست و با کله میره تو درو دیوار :ws28: مشکل آیرودینامیک داره رانششم کمه :ws28::ws28::ws28: تو زاویه زیاد دچار واموندگی میشه سقوط میکنه :ws28:

هیچی دیگه آوردمش خونه گفتم بذار کنار پنجره این یاکریما رو ببینه بلکه درست بشه

 

خب اول یه خداقوت میگم بهت

انگشتت درد نکنه

:ws3:

دوم چه ماجراهایی داری تو :icon_pf (34):

 

خب نشون منم بده این دهکده پرندگانت رو :banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه
خب اول یه خداقوت میگم بهت

انگشتت درد نکنه

:ws3:

دوم چه ماجراهایی داری تو :icon_pf (34):

 

خب نشون منم بده این دهکده پرندگانت رو :banel_smiley_4:

 

حرف بزن خودش تایپ میکنه ، فکر کردی میشینم تایپ میکنم :ws28:

برات عکس میگیرم فردا ببینشون

روی کله هم میشینن جا نمیشن

اما یدونه جوجه یاکریم الان اینجاست :|

اینا جوجه هاشون ولو هستن اینجا خودشونم در نمیرن درب رو باز میکنم

اینم عکسش

پراش کامل نیست پرز داره:ws28:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
خب اول یه خداقوت میگم بهت

انگشتت درد نکنه

:ws3:

دوم چه ماجراهایی داری تو :icon_pf (34):

 

خب نشون منم بده این دهکده پرندگانت رو :banel_smiley_4:

 

حرف بزن خودش تایپ میکنه ، فکر کردی میشینم تایپ میکنم :ws28:

برات عکس میگیرم فردا ببینشون

روی کله هم میشینن جا نمیشن

اما یدونه جوجه یاکریم الان اینجاست :|

اینا جوجه هاشون ولو هستن اینجا خودشونم در نمیرن درب رو باز میکنم

اینم عکسش

پراش کامل نیست پرز داره:ws28:

۲۰۱۶۰۴۱۰_۱۷۵۹۳۱.jpg

۲۰۱۶۰۴۱۰_۱۷۵۹۴۴.jpg

  • Like 2
لینک به دیدگاه
:ws28::ws28::ws28:

یا امام جمعه همین هفته

ماست و نون :ws28: دو هفته بستیش به نونو ماست :ws28: فیلم بازی کرده سر حال شده:ws28: میخواسته فرار کنه :ws28: گوانتانامو بوده اون دو هفته :ws28:

باو این چیزا واسه پرنده اشکال شرعی داره

 

به پرنده ای که دلش از حال رفته ماست بدین رو براه تر میشه مهندس:w16:

من هیچ تحصیلاتی در این باره ندارم ولی نزدیک به بیست سال هست که انواع پرنده رو نگهداری کردم . این جوجه کلاغی رو اولش مجبور شدم با سرنگ ماست بدم بعدش که چند لقمه نون و یکم آب و یه سرنگ ماست خورد یکم خودشو تکون داد و شروع کرد به قار زدن و خودش نوکشو باز کرد ( خیلی جوجه بود )

بعدش گوشت چرخی میخورد بدون ماست :ws3:

اتفاقا خیلی هم بهش خوش میگذشت . روزای اول دو تا کلاغ اومدن و بالای پشت بوم نشستن که کمکش کنن ولی فسقلی بود نتونست بره

 

تقویتش کردم بعد دو هفته پرید رفت

 

عکساش ..

 

x8gl18bavuka28ip0n3.jpg

اینجا بعد حموم رفتنش هست . مامان من هر موجودی بیا توو خونه رو میشوره :w58:

 

 

0hs68tj808f924wc5uwc.jpg

 

 

اینم یه عکس هنری :w02:

 

yzw5ytdj2c8x44xyuz60.jpg

  • Like 2
لینک به دیدگاه
:ws28::ws28::ws28:

یا امام جمعه همین هفته

ماست و نون :ws28: دو هفته بستیش به نونو ماست :ws28: فیلم بازی کرده سر حال شده:ws28: میخواسته فرار کنه :ws28: گوانتانامو بوده اون دو هفته :ws28:

باو این چیزا واسه پرنده اشکال شرعی داره

 

به پرنده ای که دلش از حال رفته ماست بدین رو براه تر میشه مهندس:w16:

من هیچ تحصیلاتی در این باره ندارم ولی نزدیک به بیست سال هست که انواع پرنده رو نگهداری کردم . این جوجه کلاغی رو اولش مجبور شدم با سرنگ ماست بدم بعدش که چند لقمه نون و یکم آب و یه سرنگ ماست خورد یکم خودشو تکون داد و شروع کرد به قار زدن و خودش نوکشو باز کرد ( خیلی جوجه بود )

بعدش گوشت چرخی میخورد بدون ماست :ws3:

اتفاقا خیلی هم بهش خوش میگذشت . روزای اول دو تا کلاغ اومدن و بالای پشت بوم نشستن که کمکش کنن ولی فسقلی بود نتونست بره

 

تقویتش کردم بعد دو هفته پرید رفت

 

عکساش ..

 

x8gl18bavuka28ip0n3.jpg

اینجا بعد حموم رفتنش هست . مامان من هر موجودی بیا توو خونه رو میشوره :w58:

 

 

0hs68tj808f924wc5uwc.jpg

 

 

اینم یه عکس هنری :w02:

 

yzw5ytdj2c8x44xyuz60.jpg

  • Like 2
لینک به دیدگاه
حرف بزن خودش تایپ میکنه ، فکر کردی میشینم تایپ میکنم :ws28:

برات عکس میگیرم فردا ببینشون

روی کله هم میشینن جا نمیشن

اما یدونه جوجه یاکریم الان اینجاست :|

اینا جوجه هاشون ولو هستن اینجا خودشونم در نمیرن درب رو باز میکنم

اینم عکسش

پراش کامل نیست پرز داره:ws28:

 

بابا حرفه ایییییییی:ws3:

 

اونوقت اینا داخل خونه هستن؟؟؟؟

خانوادت چیزی نمیگن؟؟؟

یه موقع میگفتن ملت عشق کبوتر هستن

الان تو ورژن جدید هستی:w02:

لینک به دیدگاه
حرف بزن خودش تایپ میکنه ، فکر کردی میشینم تایپ میکنم :ws28:

برات عکس میگیرم فردا ببینشون

روی کله هم میشینن جا نمیشن

اما یدونه جوجه یاکریم الان اینجاست :|

اینا جوجه هاشون ولو هستن اینجا خودشونم در نمیرن درب رو باز میکنم

اینم عکسش

پراش کامل نیست پرز داره:ws28:

 

بابا حرفه ایییییییی:ws3:

 

اونوقت اینا داخل خونه هستن؟؟؟؟

خانوادت چیزی نمیگن؟؟؟

یه موقع میگفتن ملت عشق کبوتر هستن

الان تو ورژن جدید هستی:w02:

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...