fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۳ تو شرکتی که کار میکنم با یه جوونی آشنا شدم که همش اصرار داره بره به حالت خلسه . برا اینکار میره از مواد روانگردان استفاده میکنه تا بخیال خودش تو اون حالت , خلسه رو تجربه کنه. میگه شبا میرم پشت بام خونه مون بعد 4 تا سیگار پشت سر هم میکشم و میرم تو حالت خلسه مانند و مدتها به همان حالت میمونم. .......... یا اینکه تنهایی میره تو صحرا و آب و قارچ بقول خودش سحرآمیز هم میبره و میخوره و یک روز و یه شبم اونجا میمونه و بقول خودش خلسه رو تو اون حالت هم بدست میاره ............ خیلی حرفام میزنه که جمله بندی هاش درسته ولی من حرفاشو درک نمیکنم............ یه سری آهنگهایی هم تو موبایلش هست که بی کلام و عجیب غریب هم هستند که همش همونا رو گوش میده ........... موندم که این جوون چرا اینجوریاست؟ شما هم از این نمونه ها دیدین؟ اگه دیدین در موردشون بگید . 1 لینک به دیدگاه
a.namdar 5908 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۳ اره منم یه نفر رو میشناختم یه چیز تو همین مایه ها بود... از بچگی میشناختمش.. بچگی هاش از نظر بزرگترا و اطرافیان خیلی باهوش و با اطلاعات عمومی بالا بود... ادم پیگیری بود... یه چندسال ندیدمش وقتی دیدمش و حرف میزد اینجوری شدم() بعد هم ... نوشابه کوکاکولا رو می رسوند به جنگ های صلیبی و در ادامه به فیلم ماتریکس و بعد میرسید به علت مرگ ستاره ها... کلا سعی کردم زیاد نبینمش. میدونی فکور این مدل رفتارا به نظرم برمیگرده به اینکه طرف تو بخش های مختلف سعی کرده اهل مطالعه و شناخت باشه اما به هر دلیلی (عجز خودش یا جبر محیط) نتونسته عمیق بشه و در سطح می مونه. اینجور وادی ها اگه مجهز واردش نشی و دانش ت تو علوم مربوطه انسانی و ماورائی کم باشه بعد یه مدت میشی همونی که همه میگن طرف قاط زده... یه مدلش هم مثل همین دوستمون میشه که میخواد بره تو خلسه. 1 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۳ اره منم یه نفر رو میشناختم یه چیز تو همین مایه ها بود... از بچگی میشناختمش.. بچگی هاش از نظر بزرگترا و اطرافیان خیلی باهوش و با اطلاعات عمومی بالا بود... ادم پیگیری بود... یه چندسال ندیدمش وقتی دیدمش و حرف میزد اینجوری شدم() بعد هم ... نوشابه کوکاکولا رو می رسوند به جنگ های صلیبی و در ادامه به فیلم ماتریکس و بعد میرسید به علت مرگ ستاره ها... کلا سعی کردم زیاد نبینمش. میدونی فکور این مدل رفتارا به نظرم برمیگرده به اینکه طرف تو بخش های مختلف سعی کرده اهل مطالعه و شناخت باشه اما به هر دلیلی (عجز خودش یا جبر محیط) نتونسته عمیق بشه و در سطح می مونه. اینجور وادی ها اگه مجهز واردش نشی و دانش ت تو علوم مربوطه انسانی و ماورائی کم باشه بعد یه مدت میشی همونی که همه میگن طرف قاط زده... یه مدلش هم مثل همین دوستمون میشه که میخواد بره تو خلسه. ایشون تو 11 سالگی پدرش رو از دست داده , الانم 20 سالشه. فک کنم ماجراش از روزی شروع شده که خواسته ببینه چرا انسان میمیره و بعدش کجا میره و چی به سرش میاد. اون قصه (نوشابه کوکاکولا و جنگهای صلیبی و ماتریس و اینا ) در مورد همین دوستمون هم صادقه و از طریق اینترنت یه مرتاض تو هند پیدا کرده که میخواد پولاشو جمع کنه و بره برا همیشه پیش اون بمونه. یه گروه هم تشکیل دادن که باهم میرن تو صحرا و شب آتیش روشن میکنن و ادا هایی شبیه سرخپوستها از خودشون در میارن تا جائی که از هوش میرن و چن ساعت بعد بیدار میشن. اینا رو یواشکی بهم گفته. و خیلی کارای دیگه . 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده