.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ خدایا به من بگو که در این روزهای پی در پی که هر لحظه اش با لحظه دیگر فرقی ندارد به دنبال چه هستم؟ چه را می جویم و که را ؟ آیا می توان از او که همانند منش آفریدی و چون من جز اندیشه خود خواهی در سر ندارد طلب یاری کرد؟ به من بگو که درتنگنای کدامین پس کوچه این شهر نوری از تو می توان دید ؟ به من بگو که چگونه می توانم جز خودم هیچ کس نباشم آنگاه که همه چشمها به سویم خیره گشته است ؟ اگر هنوز هم به من می نگری ، اگر هنوز هم دستهایم در لابلای نوازش دستهای بزرگت گم می شوند ، مرا در آغوش بگیر و بگو که تنها نیستم . مرا در عمق وجودت گم کن تا ایمان بیاورم که ذره ای از آن عظمت و مهربانی راستین که در وجودت هست به من بخشیده ای ! من برای آن لحظه که تو را با همه وجودم حس می کنم جان می دهم و از هرچه غیر توست جدا می شوم ! تو را به حرمت قداست همه اشکهایی که پاک و بیگناه در حضور چشمانت ریخته شد ، به من بگو که هستم. . . . . 12 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ کاش در دهکده عشق فراواني بود توي بازار صداقت کمي ارزاني يود کاش اگر گاه کمي لطف به هم ميکرديم مختصر بود ولي ساده و پنهاني بود کاش به حرمت دلهاي مسافر هر شب روي شفاف تزين خاطره مهماني بود کاش دريا کمي از درد خودش کم مي کرد قرض مي داد به ما هرچه پريشاني بود کاش به تشنگي پونه که پاسخ داديم رنگ رفتار من و لحن تو انساني بود مثل حافظ که پر از معجزه و الهامست کاش رنگ شب ما هم کمي عرفاني بود چه قدر شعر نوشتيم براي باران غافل از آن دل ديوانه که باراني بود کاش سهراب نمي رفت به اين زودي ها دل پر از صحبت اين شاعر کاشاني بود کاش دل ها پر افسانه ي نيما مي شد و به يادش همه شب ماه چراغاني بود کاش اسم همه دخترکان اينجا نام گلهاي پر از شبنم ايراني بود کاش چشمان پر از پرسش مردم کمتر غرق اين زندگي سنگي و سيماني بود کاش دنياي دل ما شبي از اين شبها غرق هر چيز که مي خواهي و مي داني بود دل اگر رفت شبي کاش دعايي بکنيم راز اين شعر همين مصرع پاياني بود 8 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ حرف از شعر افتاد من..........................:jawdrop::jawdrop::jawdrop: هم یه شعر گفتم همین الان یار دبستانی من ، با من و همراه منی چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی حک شده اسم من و تو، رو تن این تخته سیاه ترکه ی بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علفاش خوب اگه خوب ؛ بد اگه بد ، مرده دلای آدماش دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه کی میتونه جز من و تو درد مارو چاره کنه ؟ ار دبستانی من ، با من و همراه منی چوب الف بر سر ما ، بغض من و آه منی حک شده اسم من و تو ، رو تن این تخته سیاه ترکه بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما ××× یار دبستانی من ، با من و همراه منی چوب الف بر سر ما ، بغض من و آه منی حک شده اسم من و تو ، رو تن این تخته سیاه ترکه ی بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علفاش خوب اگه خوب ؛ بد اگه بد، مرده دلهای آدماش دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه کی میتونه جز من و تو درد مارو چاره کنه ؟ یار دبستانی من ، با من و همراه منی چوب الف بر سر ما ، بغض من و آه منی حک شده اسم من و تو ، رو تن این تخته سیاه ترکه ی بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما 8 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ بعضی حرفها را فقط دستها به هم می گویند فقط دستها............... 6 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ بعضی حرفها را فقط دستها به هم می گویندفقط دستها............... :jawdrop::jawdrop::jawdrop: الان دست تو داره به من چی میگه:jawdrop: لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ همه مون بغضی تو گلو داریم همه مون هم میدونیم دردمون چیه اما چیکار کنیم که باید صبر کنیم و مقاوم باشیم در ظاهر ساکت اما درعمق باید پویا و آگاه و امیدوار ومترصد فرصت راه رسیدن طولانیست اما گریزناپذیر هس ما پیروزیم من به آینده امیدوارم خیلی امیدوارم مجید توکلی شرف جنبش دانشجویی 4 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ :jawdrop::jawdrop::jawdrop: الان دست تو داره به من چی میگه:jawdrop: میگه دستت درد نکنه شعر قشنگی گفتی 2 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ میگه دستت درد نکنه شعر قشنگی گفتی یه شعر دیگه هم گفتم اما........ با دو تا گوشم شنيدم شيخ شهر روز جمعه بر فراز منبري شيره ها را خورد و حکمت در نمود گفت: اي شيره سرا پا شکّري بعد از آن فرمود اين طوفان و سيل در اروپاي به اين پهناوري . . . . . . . 2 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ ... خدا یعنی سکوت بر پیشانی سنگ ها و درختها، و خدا یعنی سکوت آب، لحظه ای که بر سنگ می خورد، و خدا یعنی سکوت باد، لحظه ای که با سکوت درختان می آمیزد، و خدا یعنی عشق ، لحظه ای که در سکوت متولد می شود...! ... قلم در دست و سکوتی در دل... پله ها تمام می شوند...پل ها تمام می شوند... این جا آسمان است(نقطه) 5 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ یه شعر دیگه هم گفتم اما........ با دو تا گوشم شنيدم شيخ شهر روز جمعه بر فراز منبري شيره ها را خورد و حکمت در نمود گفت: اي شيره سرا پا شکّري بعد از آن فرمود اين طوفان و سيل در اروپاي به اين پهناوري . . . . . . . :6404::w75: 1 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ همه مون بغضی تو گلو داریم همه مون هم میدونیم دردمون چیه اما چیکار کنیم که باید صبر کنیم و مقاوم باشیم در ظاهر ساکت اما درعمق باید پویا و آگاه و امیدوار ومترصد فرصت راه رسیدن طولانیست اما گریزناپذیر هس ما پیروزیم من به آینده امیدوارم خیلی امیدوارم مجید توکلی شرف جنبش دانشجویی 2 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ :6404::w75: چییییه بابا :167: شعر گفتم دیگه اومدم بقیه اش رو بگم مخم هنگ کرد:banel_smiley_52: 2 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ شعر بگین................... . . . . نه... اینبار شعر نیست! حرف است و حرف!مثل تمام حرفهایی که... و همان سه نقطه ی همیشه معنای قلبم بود و معنای قلمم! خسته ام...از یدک کشیدن بیست و چند سال نقطه و بیست و چند سال سکوت... تمام شد! و باز هم تو بگو کدام آسمان را برای گریستنت سر بکشم؟! باور بکن غمنامه ی دریا بلند است این آبی بی انتها دیریست ابریست، ته مانده های شعر ،توی چشمهایم... بغض کدامین ماجرا دیریست ابریست؟ آه ای پدر! مگر گندم چقدر شیرین بود؟! "دوزخ آماده ی من باش , گنه در پیش است..." 1 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم. بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید. به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم! ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند. عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب کیدا ممنوع است. بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم. کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد! مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند. روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست. دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید! کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند. شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید. گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد. در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند. از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش مي طلبم :icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34): 4 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم. بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید. به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم! ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند. عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب کیدا ممنوع است. بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم. کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد! مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند. روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست. دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید! کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند. شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید. گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد. در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند. از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش مي طلبم :icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34): دیوونه :icon_pf (34): ممنون 1 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ دیوونه :icon_pf (34):ممنون :jawdrop::jawdrop::jawdrop: این رو من گفته بودم و حسین پناهی تو وصیت نامه اش از اون استفاده کرده بود 1 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ :jawdrop::jawdrop::jawdrop: این رو من گفته بودم و حسین پناهی تو وصیت نامه اش از اون استفاده کرده بود بازم بگو لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ خاموش می شوم و فکر می کنم... به آسمان ! و بادبادک هایی که توی دعوا پاره می کردم ، به بازی ! و به عروسک های پشت ویترین مغازه ها به باران ! وقتی تا ته کوچه به دنبال رنگین کمان می دویدم ، به آدم ها ! که رنگین کمانم پشت دیوار های شان دفن شد... و به خودم... که بزرگ شدم ! پیش از آن که به انتهای کوچه برسم ...!؟ ... 1 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ بازم بگو خوشتون اومده هاااااااااااااااااااااا نمی گم تا تو..................................................... :ws3: 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده