Mohammad Aref 120454 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۳ سلام خدمت دوستان عزیز شهرساز تا حالا دو شماره از مجله شهراندیشان آماده شده و قراره ایشالا واسه عید شماره سوم مجله هم آماده بشه شماره های قبلی مجله: شماره اول شماره دوم دوستانی که علاقه مند به همکاری با شماره سوم مجله هستن اعلام آمادگی کنن. فقط اعلام آمادگی فقط در حد حرف نباشه ها مواردی هم که دوستان میتونن مطلب دربارش بفرستن: تهیه یه گزارش از همایش، سخنرانی یا رویداد شهرسازی جدید مبحث آموزشی تخصصی سه یا چهار اصطلاح تخصصی به زبان انگلیسی و ترجمه و توضیحات اون به زبان فارسی (اگه کلمات انتخابی مرتبط بهم باشن خیلی بهترم هستش) گردآوری جملات بزرگان شهرسازی خلاصه ای از پروژه اجرا شده شهری یا پروژه کلاسی مورادی هم که ذکر نکردم مثل مقاله و معرفی فضاهای شهری و کتاب و عکس و مصاحبه و این چیزا تقریباً کامل شده هستش مطالب خودتون رو میتونید به ایمیل shahr@noandishaan.com ارسال کنید درضمن کنار ارسال مطلب دوستانی که میخوان با مجله همکاری بیشتر و بلندمدت تری رو داشته باشن هم اعلام آمادگی کنن 15 لینک به دیدگاه
ZarrinAlizadeh 34 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۳ با سلام خدمت شما شهرساز عزیز بنده برای چاپ سوم آماده همکاری هستم 4 لینک به دیدگاه
ali69hossein 322 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۳ سلام منم آماده همکاری هستم البته خیلی زمانم کم و فشرده شده ولی خوشحال میشم بتونم کاری کنم خصوصا توی قسمت طراحی صفحه و گرافیک 4 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120454 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 بهمن، ۱۳۹۳ با سلام خدمت شما شهرساز عزیز بنده برای چاپ سوم آماده همکاری هستم 3 لینک به دیدگاه
mehdi zaeyr 31 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۳ سلام سخنان بزرگان شهرسازی است ببینید درست است یا نه به من اطلاع دهید مرسی پیتر کالتورپ ، شهرساز ، برنامه ریز ، و معمار آمریکایی به علت فعالیتهایش در زمینه های مقابله با حومه گرایی در آمریکا ، کمک به جنبش نو- شهرسازی و ریاست همایش نو- شهرسازی ، کمک به ابداع برنامه ریزی معطوف به وسائط نقلیه عمومی ، مشهور و مطرح شده است . کالتروپ در سال 1946 در شهر پالو آلتو Palo Alto در کالیفرنیا به دنیا آمد . وی در مدرسه معماری دانشگاه ییل Yale تحصیل کرد و پس از آن به تدریس و سخنرانیهای علمی پرداخت . کالتورپ در آمریکا ، اروپا و آمریکای جنوبی سخنزانی داشته است و در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی ، دانشگاه واشنگتن ، دانشگاه ارگان ، و دانشگاه کارولینای شمالی تدریس نموده و جوایز متعددی در زمینه هنر و معماری کسب نموده است . وی کار حرفه ای در مورد شهرسازی و طراحی شهری را از سال 1976 آغاز کرد . در سال 1983 بنیاد کالتورپ را بنیان نهاد و در زمینه های شهرهای جدید و مقابله با حومه گرایی به فعالیت پرداخت . در این موسسه بیش از 30 شهر جدید طراحی شد و 11 برنامه بلند مدت منطقه ای به اجرا گذارده شد . همچنین چند طرح در کشورهای دیگر مثل برنامه ریزی برای سواحل تونس و یا برنامه زمین های خارج شهر روتردام هلند از کارهای انجام شده در این نهاد بوده است . وی سپس شروع به کار برای بنیاد توسعه شهری آمریکا کرد و در مورد ارتباط بین کاربری زمین ، حمل و نقل و توسعه شهری به پژوهش پرداخت . کالتورپ در ابتدای دهه 1990 به عنوان اولین رئیس همایش نو- شهرسازی Congress for the New Urbanism انتخاب شد و به فعالیت گسترده ای در مورد نو- شهرسازی و طراحی جوامع شهری پیاده دست زد . وی از اولین کسانی است که به طراحی شهری برای حدود 500000 نفر با استفاده از اصول نو- شهرسازی پرداخت . پیش از این ، برنامه ریزی و طراحی شهری بر اساس نو-شهرسازی ، برای جمعیتهای کمتر ( برای مثال 5000 و یا 10000 نفر ) انجام می شد . طراحی و اجرای این شهری که محل آن در فیلیپین خواهد بود در حال حاضر در جریان است . او در طرح های شهری خود همواره چهار اصل توجه به تنوع فرهنگی و ساختمانی ، توجه به مقیاس انسانی ، نگهداری و حفظ بافتها و ساختمانهای تاریخی ، و منطقه گرایی و توسعه منطقه ای را در نظر داشته است در کتاب « کلان شهر بعدی آمریکا » ، کالتورپ از شهرسازی و مخصوصاً توسعه مناطق حومه ای آمریکا ، ساخت جوامع شهری بدون مقیاس انسانی ، اساس قرار دادن اتومبیلها در طراحی شهری ، بی انتها تصور کردن سوخت های فسیلی ، و ساخت روزافزون خیابان و بزرگراه انتقاد کرده و نو- شهرسازی را به عنوان پاسخ مناسب چنین معضلاتی مطرح می نماید . این کتاب 175 صفحه ای ، در سال 1993 چاپ شد و به عنوان یکی از ایده های جالب شهرسازی آمریکا مطرح گشت . تصویری از کتاب « کلان شهر بعدی آمریکا » . در این تصویر کالتورپ حومه سازی معمول آمریکا را نشان داده است . فواصل مقاصد احتمالی سفرها بسیار طولانی است زیرا اصولاً پایه این نوع طراحی ها بر استفاده از اتومبیل بنا شده و بهای کمی به مسیرهای پیاده و دوچرخه داده می شود . تصویری از کتاب « کلان شهر بعدی آمریکا » . در این تصویر استخوان بندی شهری مورد نظر کالتورپ که معمولاً در نو-شهرسازی به کار برده می شود ، دیده می شود . شبکه خیابانها به هم پیوسته اند و خانه ها در فاصله پیاده از مرکز شهر یا محله جای داده شده اند . در تردد های طولانی تر وسائل نقلیه عمومی سهم عمده ای به عهده دارند . همچنین کالتورپ یکی از پایه گذاران برنامه ریزی معطوف به وسائط نقلیه عمومی Transit-Oriented Development (TOD) نیز می باشد و همواره از دهه 1990 تا کنون در این مورد فعالیت داشته است . طرح پیتر کالتروپ برای قسمتی از شهر ساکرامنتو Sacramento در کالیفورنیای آمریکا به نام کالوین Calvine . شبکه خیابانها به صورت بهم پیوسته و تقریباً شطرنجی شکل گرفته است . 1400 خانه مسکونی در فاصله پیاده از مرکز محله قرار گرفته اند . در مرکز محله ، فضای سبز و مجتمع تجاری قرار گرفته است که به وسیله وسایل نقلیه عمومی قابل دسترس هستند . برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام سر پيتر هال Sir Peter Hall : سر پيتر هال ، جغرافي دان و محقق علوم شهري ، به علت پژوهشهايش در زمينه هاي اقتصاد شهري ، جمعيت شناسي ، و مطالعات فرهنگي و مديريتي به وجهه علمي قابل توجهي در سطح اروپا و جهان دست يافته است . وي هم اكنون رئيس مدرسه برنامه ريزي دانشگاه بارتلت در لندن مي باشد . هال تنها برنامه ريز و شهرسازيست كه موفق به كسب لقب سر Sir) ) شده است . وي در سال 1998 به خاطر خدمات عملي اش اين موفقيت را به دست آورد . هال مدرك فوق ليسانس و دكتراي خود را از دانشگاه كمبريج اخذ نمود و سپس بين سالهاي 1968 تا 1988 به مدت 20 سال در مدرسه اقتصاد دانشگاه ريدينگ ( (University of Reading به تدريس پرداخت و همچنين از سال 1980 تا 1992 رئيس دانشكده برنامه ريزي شهري و منطقه اي دانشگاه كاليفرنيا در بركلي (University of California, Berkley) بوده است . برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام سر پيتر هال Sir Peter Hall : سر پيتر هال ، جغرافي دان و محقق علوم شهري ، به علت پژوهشهايش در زمينه هاي اقتصاد شهري ، جمعيت شناسي ، و مطالعات فرهنگي و مديريتي به وجهه علمي قابل توجهي در سطح اروپا و جهان دست يافته است . وي هم اكنون رئيس مدرسه برنامه ريزي دانشگاه بارتلت در لندن مي باشد . هال تنها برنامه ريز و شهرسازيست كه موفق به كسب لقب سر Sir) ) شده است . وي در سال 1998 به خاطر خدمات عملي اش اين موفقيت را به دست آورد . هال مدرك فوق ليسانس و دكتراي خود را از دانشگاه كمبريج اخذ نمود و سپس بين سالهاي 1968 تا 1988 به مدت 20 سال در مدرسه اقتصاد دانشگاه ريدينگ ( (University of Reading به تدريس پرداخت و همچنين از سال 1980 تا 1992 رئيس دانشكده برنامه ريزي شهري و منطقه اي دانشگاه كاليفرنيا در بركلي (University of California, Berkley) بوده است . برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام کریستوفر الکساندر Christopher Alexander : کریستوفر الکساندر [i] معمار و نظریه پرداز مطرح دهه های 60 ، 70 و 80 میلادی به عنوان پدر جنبش زبان الگویی[ii] برای ارزیابی و ساخت آثار معماری مشهور می باشد . زبان الگویی بعدها به علوم کامپیوتر نیز راه یافت . این روش اولین بار به همراهی سارا ایشیکاوا[iii] و موری سیلورستاین[iv] در کتاب « یک زبان الگویی برای تولید مراکز چند منظوره » [v] در سال 1968 ارائه شد و همچنین در سال 1979 در کتاب « راه بی زمان ساختن »[vi] دوباره به نوعی توضیح داده شد . الکساندر در سال 2000 یک پایگاه اینترنتی به آدرس برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام تاسیس کرد و در آن به توضیح این روش پرداخت . این روش سعی در ارائه یک استاندارد در ارزیابی طرح های معماری ، از بزرگترین مقیاس گرفته تا کوچکترین ریزه کاریها را دارد . وی همچنین طراح بیش از 200 ساختمان در پنج قاره دنیاست که البته اکثراً در کالیفرنیای آمریکا ، ژاپن و مکزیک قرار دارند . الکساندر در 4 اکتبر 1936 در وین اتریش به دنیا آمد اما در انگلستان بزرگ شد و در 1954 دوره پیش دانشگاهی را در کالج ترینیتی[vii] دانشگاه کمبریج در رشته شیمی و فیزیک گذراند . سپس کارشناسی معماری و کارشناسی ارشد ریاضی را از دانشگاه کمبریج اخذ کرد . سپس در سال 1958 به آمریکا رفت و اولین مدرک دکتری معماری که تا کنون دانشگاه هاروارد اعطا کرده است را به دست آورد . پس از آن مدتی در همان دانشگاه به کار پرداخت و هم زمان در دانشگاه MIT در زمینه تئوری حمل و نقل و علوم کامپیوتر تحقیق کرد . وی از سال 1963 به مدت 38 سال در دانشگاه کالیفورنیا در برکلی به کار آموزش پرداخت و امروزه استاد بازنشسته این دانشگاه است . مانوئل كاستلز ، جامعه شناس اسپانيايي ، به خاطر نظرياتش در مورد جامعه شبکه ای (Network Society) و ارتباطات به يكي از مراجع معتبر علوم اجتماعي و همچنين شهرسازي تبديل شده است . او به عنوان پايه گذار « جامعه شناسي شهري جديد » شناخته مي شود . طبق آمار موجود ، بين سالهاي 2000 تا 2006 نوشته هاي كاستلز مآخذ بيشترين مقالات علم ارتباطات در جهان بوده است و همچنين در حوزه علوم اجتماعي ، وي از اين حيث در رده چهارم قرار گرفت . كاستلز در سال 1942 در آلباسته Albacete) ) واقع در اسپانيا به دنيا آمد . در نوجواني در زمان حاكميت فرانكو در اسپانيا ، در نتيجه فعاليتهاي سياسي مجبور شد به فرانسه بگريزد . در فرانسه در سن 20 سالگي مدرك كارشناسي خود را دريافت كرد . سپس مدرك دكتري خود را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه پاريس - سوربن (University of Paris) اخذ نمود و از سال 1967 تا 1979 در همان دانشگاه به تدريس پرداخت . وي در سال 1979 به عنوان پروفسور در زمینه های علوم اجتماعي و برنامه ريزي شهري و منطقه اي در دانشگاه كاليفرنيا در بركلي ((University of California, Berkeley منصوب شد . در سال 2001 كاستلز در دانشگاه اوبرتا دو كاتالونيا در بارسلونا (Universitat Oberta de Catalunya (UOC)), (Barcelona) به صورت همزمان با دانشگاه کالیفرنیا ، به كار پرداخت . در سال 2003 وي بركلي را ترك كرد و شروع به تدريس در دانشگاه كاليفرنياي جنوبي (University of Southern California(USC)) نمود که این همکاری تا کنون ادامه دارد . كاستلز تا به حال در 300 مركز علمي و دانشگاهي در 46 كشور جهان سخنراني علمي داشته است . -در دهه 1990 ميلادي تئوري مانوئل كاستلز كه باعث مطرح شدن وي در جامعه شناسي شهري دنيا شد ، پيرامون مفاهيم مربوط به « شبكه » (Net) و « انسان » (Self) و تاثيرات شبكه هايي مثل اينترنت بر انسان و زندگي شهري به شكل نهايي خود رسيد . از ديد كاستلز شبكه ساختاري است كه به سرعت در حال تغيير دادن شكل كلي سازمان اجتماعي جوامع انساني می باشد . از سوي ديگر انسان به دنبال بازيابي هويت خود در ميان دنياي پرهياهو و سريع امروزي است . مردم با استفاده از فعاليتهاي اجتماعي در پي معنا بخشيدن به زندگي خود هستند و درك و تحليل اين تمايل از اهميت خاصي برخوردار است . بنابراين روابط بين دولت ، حركتهاي اجتماعي ( هكرها ، فعاليتهاي گروهي ) و روابط اقتصادي شكل دهنده زيرساختهاي اجتماع ، مي بايستي به درستي مورد بررسي قرار گيرند . اولين بار عبارت « جامعه شبكه اي » توسط يان وان ديك (Jan Van Dijk) هلندي در سال 1991 مورد استفاده قرار گرفت . قبل از آن در سال 1978 ، جيمز مارتين (James Martin) از عبارت « جامعه سيم كشي شده »(Wired Society) استفاده كرده بود و منظورش جامعه اي بود كه اجزایش تماماً توسط شبكه هاي ارتباط راه دور به هم متصل باشند . كاستلز نيز در سال 1996 مفهوم « جامعه شبكه اي » را به كار برد . طبق ايده هاي كاستلز جامعه شبكه اي ، جامعه اي است كه عمده ترين عناصر آن با تكيه بر شبكه هاي الكترونيكي شكل گرفته اند . به عبارت ديگر ، شبكه ها اساس شكل گيري جوامع مدرن هستند . امروزه گاهي عبارت « جامعه اطلاعاتي » نيز به كار گرفته مي شود كه مورد تائيد كاستلز نيست ، چرا كه شبكه تنها از فن آوري تشكيل نشده است ، بلكه اقتصاد ، مذهب ، فرهنگ ، سياست ، فعاليتهاي اجتماعي ، و ... نيز در ساختار شبكه ها موثرند . كاستلز با بسياري از تئوري پردازان كه به دنبال بسط ايده شهرهاي جهاني هستند مخالف است و ريشه كسب قدرت جهاني را در حضور هميشگي و در دسترس بودن در شبكه ها مي داند . عقايد نهايي كاستلز در كتاب سه گانه « عصر اطلاعات : اقتصاد ، جامعه ، و فرهنگ » ، بين سالهاي 1996 تا 1998 منتشر شد . در واقع ، اين تئوري نتيجه بررسي هاي وي از دهه هفتادي ميلادي به اين سو بوده است. دو ایده ، محور نظرات وي بودند : ايده اول كه در دهه 1970 توسط وي پايه گذاري شد ، ايده « جامعه شناسي شهري ماركسيستي »بود كه در آن بر اهميت فعاليتهاي اجتماعي در جوامع شهري تاكيد مي شد . كاستلز با مطرح كردن عبارت « مصرف جمعي » (Collective Consumption) ، بسياري از فعاليتهاي اجتماعي ( مانند مصرف سوخت و استفاده از مسکن ) را كه در بعضي جوامع معناي سياسي پيدا كرده بودند دوباره به زندگي اجتماعي و شهري برگرداند و همچنين استفاده از فن آوري جديد را كه در كشورهاي بلوك شرق به ابزار سياسي تبديل شده بود در خدمت توسعه جوامع شهري قرار داد . محور دوم عبارت بود از مفهوم « فضاي جريانها » (Space of Flows) كه در آن ، شبكه مركز جريان فعاليتهاي مختلف جامعه است و كليه فرآيندهاي جامعه حول اين مركز انجام مي شود . پروفسور ريچارد فلوريدا ، متولد سال 1957 در نيوجرسي آمريكا ، تئوريسين مسائل شهري معاصر است كه به خاطر تحقيقات گسترده اش در مورد مسائل اقتصادي و اجتماعي شهري در سطح بين المللي مورد توجه قرار گرفته است . فلوريدا كه هم اكنون پروفسور دانشگاه تورنتو مي باشد ، براي اولين بار مفهوم «طبقه خلاق» Creative Class را معرفي كرد . فلوريدا درجه دكتري خود را در سال 1986 از دانشگاه كلمبيا Columbia University اخذ كرد و قبل از تدريس در دانشگاه تورنتو در سال 2007 ، در دانشگاه هاي جرج ميسن George Mason University و كارنگي ملن Carnegie Mellon University كار كرد . ايده مطرح شده در تئوري وي كه با عنوان طبقه خلاق معروف شده است به طور خلاصه عبارت است از اين كه ميزان توسعه اقتصادي شهر با ميزان حضور و تمركز متخصصين تكنولوژي پيشرفته ، هنرمندان ، موسيقيدان ها ، و به طور كلي قشر فرهيخته جامعه كه وي آنها را «طبقه خلاق» ميخواند بستگي مستقيم دارد . فلوريدا طبقه خلاق را به دو قسمت « كاركنان علمي » مثل پزشكان و وكلا و « كاركنان فرا خلاق » مانند معمارها ، برنامه نويسهاي كامپيوتر و فعالين حوزه هاي دانشگاهي تقسيم مي كند . با در نظر گرفتن اين تعريف ، طبقه خلاق آمريكا شامل حدود 40 ميليون نفر مي باشد كه اين جمعيت حدوداٌ 30 درصد از نيروي كار اين كشور را تشكيل مي دهد . اين مقدار در 20 سال گذشته بيش از 10 درصد افزايش يافته است . مي توان 26 درصد از كل جمعيت آمريكا را نيز طبقه خلاق ناميد . اين نسبت در دهه 1960 كمتر از 5 درصد بوده است . اين قشر 50 در صد از دستمزد پرداخت شده در ايالات متحده را نيز به خود اختصاص داده است . به نظر وي اين طبقه خلاق است كه باعث بوجود آمدن يك جامعه پويا ، باز و رو به پيشرفت مي شود و نخبگان ديگر را نيز به جامعه جذب مي نمايد . از سوي ديگر جامعه اي طبقه خلاق را به خود جذب مي كند كه داراي سه مشخصه اصلي باشد : فن آوري Technology ، استعداد Talent و مدارا Tolerance . شهرهاي بوفالو Buffalo در ايالت نيو اورلينز و لوئيزويل نمونه هايي هستند كه به علت عدم دارا بودن سه عامل ذكرشده در جلب طبقه خلاق نا موفق بودند . جذب افراد نخبه و در كنار آن توجه به زيرساختها در حوزه معماري و شهرسازي از قبيل ورزشگاه ها ، ساختمانها و عناصر شهري شاخص ، مراكز خريد و ... نقش موثري در احياء شهرها دارند . رويدادهاي موسيقي ، رستورانها ، نمايشگاه هاي هنري ، فرهنگ ، فضاهاي باز و دانشگاه ها كه طبقه خلاق نقش اساسي در اداره و يا استفاده از آنها به عهده دارند ، شهرها را زنده نگه مي دارند . معمولاٌ در منابع مختلف از سيليكن ولي Silicon Valley در كاليفرنيا ، آستين Austin ، سياتل Seattle همگي در آمريكا ، بنگلور Bangalore در هند ، و دابلين Dublin در ايرلند به عنوان شهرها و مناطقي كه طبقه خلاق بر توسعه آنها تاثير گذارده است نام برده مي شود . فلوريدا همچنين پيشنهاد هايي جهت رتبه بندي شهرها بر اساس شاخص هاي مربوط به طبقه خلاق ارائه نموده است . تئوري فلوريدا اولين بار در سال 2002 در كتاب « ظهور طبقه خلاق » The Rise of the Creative Class ارائه گشت .عقايد وي پس از انتشار ، توجه محافل علمي معماري ، شهرسازي ، جامعه شناسي و ... را به خود جلب كرد و موافقين و منتقدين زيادي پيدا كرد كه گاه حملات تندي نيز به وي مي كردند . عده اي آمار مورد استفاده و همچنين استنتاج و نتيجه گيري او در مورد همبستگي مستقيم حضور طبقه خلاق و توسعه علم و تكنولوژي جوامع را مورد سوال قرار مي دهند . عده اي نيز نظريه وي را بيشتر در حيطه مسائل سياسي درست مي دانند و در مورد مسائل شهري ، جامعه شناسي و ... آنرا غير قابل استناد تشخيص داده اند. همچنین دکتر مزینی به سبب تسلط بر زبانهای انگلیسی، آلمانی، فرانسه و عربی، ترجمه کتابهای ارزشمندی را با موضوع شهرسازی و معماری از خود به یادگار گذاشته است. دکتر منوچهر مزینی در سال 1381 دار فانی را وداع گفت. برخی آثار تالیفی این معمار عبارتند از: مقالاتی در باب شهر و شهرسازی - دانشگاه تهران، از زمان و معماری - مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران، مدیریت شهری و روستایی در ایران - سازمان زمین و مسکن، ساختار مدیریت شهری در ایران - مرکز مطالعات برنامهریزی شهری وزارت کشور، شهر ددر ورای دو بعد - وزارت مسکن و شهرسازی، مطالعه تهران از نظر کالبدی - مرکز مطالعات برنامهریزی شهری وزارت کشور، مطالعه فرا دوبعدی بزرگراه رسالت تهران - شهرداری منطقه 4 تهران، تاریخ و هنر معماری - سروش. همچنین آثار ترجمه مزینی شامل: فضا، زمان و معماری - علمی و فرهنگی، سیمای شهر - دانشگاه تهران، روشهای علمی و عملی مسائل شهری - دانشگاه تهران، عرصههای زندگی خصوصی و زندگی جمعی - دانشگاه تهران، واسازی (دکانستراکشن) - برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام هستند. ” لینچ ” از شهرسازان معاصر می باشد , که بر روی مفاهیم ادراکی فضا و تصورات ذهنی استفاده کنندگان از این فضا کار کرده است. هدف ” لینچ ” خوانایی و نمایانی برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و فضاهای شهری است. او برای درک خوانایی برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام به مردم رجوع می کند و در پی آن است که از تصورات ذهنی و پس زمینه های فکری آن ها به این مهم قائل شود که چگونه شهری خوانا می شود. ” لینچ ” عقیده دارد که درک مردم از برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام صحنه هایی مقطعی و بریده بریده است و این تصوری خوانا در ذهن به جا نمی گذارد. بلکه فضاهای شهری باید تسلسل و پیوستگی داشته باشد تا بتواند صحنه هایی پیوسته زنده و روشن در ذهن بگذارد. یک تصویر عمیق که حاکی از نقش اجتماعی مردم است. تصویری که احساس امنیت به فرد می دهد و عمق و شدت تجارب انسانی را افزون می کند. در واقع درک تصویر حاصل ارتباط دوجانبه بین ناظر و محیط است. ناظر عوامل بصری که برای او مهم تر است را به ذهن می¬سپارد. بر آن حدی می نهد و آن را مطابق میل خود تغییر می دهد. به همین دلیل است که درک یک فضا از سوی افراد مختلف ، متفاوت است. اما ” لینچ ” در پی درک تصور ذهنی مشترک از محیط است. تصوری که برای همه توانا و قابل درک باشد. در واقع لینچ در پی یافتن نظمی است ، اما نه نظم نهائی ، بلکه نظمی گشوده که مدام رشد و توسعه می یابد. از آن جا که ” لینچ ” در پی آشکار داشتن تاثیر و اهمیت برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام است ، سیمای شهر را بر مبنای عوامل جسمی شهر بر پنج عامل استوار می داند : ۱- راه، ۲- لبه ۳- محدوده ۴- گره ۵- نشانه راه : عاملی است که معمولا با استفاده از آن حرکت بالفعل و بالقوه میسر می¬شود. لبه : عامل خطی است که به دید ناظر با راه تفاوت دارد. محدوده : قسمت هایی از شهر که میان اندازه و بزرگ اند. گره : نقاطی حساس در شهر که ناظر می تواند به درون آن ها وارد شود. نشانه : عواملی در تشخیص قسمت های مختلف شهر با این تفاوت که ناظر به درون آن ها راه نمی یابد. از آن جا که توانایی و نمایانی فضاهای شهری هدف اصلی ” لینچ ” است ، او به جهت یابی افراد برای درک فضاها و جلوگیری از احساس گم گشتگی و عدم امنیت آن ها اهمیت فراوان می دهد و در این میان نشانه ها هستند که مهم ترین کمک را در جهت دهی به افراد می کنند. در واقع به گفته خود ” لینچ ” هم هیچ یک از ۵ عاملی که ذکر کردیم به تنهایی وجود ندارد ، برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ها با گره ها پیوند می خورد و لبه ها حد آن را مشخص می دارد و با راه می توان به درون آن ها داخل شد و نشانه¬ها سیمای آنان را متمایز می کند. هر عامل معمولا عوامل دیگر را در بر می گیرد و در دیگر عوامل نفوذ می یابد. البته باید توجه داشت که این ۵ عامل جسمی مفاهیم انتزاعی بدست می دهند و در ذهن افراد گوناگون بسیار متغیرند. به طور خلاصه و کلی می توان گفت ۵ عامل لینچ زمانی اهمیت بیشتری پیدا می کنند که به سمت نشانه شدن پیش بروند. زیرا نشانه بیشتر از هر چیز دیگر در ذهن می ماند و ناظر برای آشنایی با مسیر و جهت یابی خود ملزم به ، به ذهن سپردن آن ها می باشد. در واقع ” لینچ ” شهر را به صورت یک پرتره می بیند و این پرتره زمانی خوانایی و نمایانی خود را می یابد که مظاهر آن روشنی و پیوستگی داشته باشند و به دید آیند و در ذهن سپرده شوند. کالبد شهر به مثابه ی محیط زندگی انسان تاثیر ژرفی بر هویت فرد دارد . احساسات فرد در محیط و تحت تاثیر آن شکل می گیرد . محیطی که فرد را بپذیرد ، نیازهای انسانی او را برآورده کند ؛ به او حسی از تعلق و آرامش می دهد و فرد برای حفظ و بقای آن تلاش خواهد کرد . در چنین محیطی است که افراد خود را از محیط زندگی و جامعه ای که در آن بستر شکل گرفته است جدا نمی دانند و هویت خود را در رابطه با محل سکونت خود تعریف می کنند . کوین لینچ در دو کتاب " شکل خوب شهر" و "سیمای شهر" به جزییات رابطه ی انسان و شهر و همچنین و به شکل گیری اولین شهرها توجه کرده و پیامدهای این نوع سکونت را تحلیل کرده است . در ابتدای کتاب شکل خوب شهر او به این نکته اشاره می کند : « با پدید آمدن شهر و تمدن شهرى،جامعه اى طبقاتى، مالکیتى نابرابر، متخصصینى تمام وقت، و معمولن خط، علم، جنگ، هنر واقع بینانه، صنایع دستى ظریف، تجارت راه دور و مراکز عظیم تشریفات و مراسم نیز ظاهر مى شوند. »( لینچ1381: ٤) این متن تلاش دارد ؛ تا گزیده ای از نظریات لینچ در این زمینه را ارائه کند. خوانایی یکی از مولفه های مهم یک شهر است . این که فرد محیط شهری را بشناسد و توانایی تجسم ذهنی از ساختار ظاهری شهر داشته باشد.« گمشدن کامل در شهر هاى جدید براى بیشتر اشخاص، شاید تجربه اى بس نادر باشد. وجود اشخاص دیگر و وسایلى مانند نقشه، شماره ى خیابان ها، علامت جاده و اتوبوس ها از عواملى است که به مدد آن ها مى توان راه را پیدا کرد اما اگر شخص یک بار گم شود ، اضطراب و حتا وحشتى که به او دست مى دهد، این نکته را روشن مى دارد که توازن و سلامت وجود شخص تا چه اندازه به آشنایى وى با محیط وابسته است. لغت انگلیسى لاست که معنى لغوى اش " گمشده " است، تنها به گمگشتگى : عدم اطمینان از محلى که شخص در آن است اطلاق نمى شود و بیان دارنده ى درماندگى محض است. ( لینچ 1374: 14) احتیاج به شناسایى و سامان دادن به محیط جوامع انسانى چندان است و ریشه هایى چنان استوار از گذشته دارد که یافتن چنین تصویرى هم از نظر احساس و هم از نظر مقاصد عملى اهمیت فراوان دارد ( لینچ 1374 : 15) صحنه اى که روشن ، زنده و پیوسته باشد نه تنها مى تواند تصویرى دقیق به وجود آورد بلکه خود نقشى اجتماعى به عهده دارد. مى تواند براى سمبل ها و خاطرات مشترک و مجتمع ارتباطات دست جمعى آدمیان ، " ماده ى خام " فراهم آورد. منظره اى طبیعى که خاطره اى برجسته در ذهن مى گذارد. ... تصویرى نیکو از محیط ، به شخص نوعى احساس امنیت مى دهد. وى مى تواند رابطه اى موزون بین خود و جهان خارج به وجود آورد. و این درست بر خلاف احساس ترسى است که بر شخص مستولى مى شود، وقتى که راه و جهت خود را گم کرده باشد. معناى این سخن آن است که احساس شیرینى که شخص از خانه و شهر خود دارد نه تنها به سبب آشنا بودن با اًن است بلکه به این دلیل که تصویرى دقیق از آن در ذهن او موجود است.» ( لینچ 1374: 16) « راه" ، " نشانه"، " لبه" ، " گره" ، " محله" عواملى از سیما و شکل شهر هستند که بر اساس آن ها تصویرى روشن از شهر در ذهن به وجود مى آید.» ( لینچ 1374: 21) تصویر هر محیط شهرى را مى توان به سه جز تجزیه کرد : علائم مشخصه : شى را از اشیا دیگر متمایز مى کند و شى مورد نظر را به صورت و واحدى جدا و مستقل به شناسایى در مى آورد. یعنى به آن فردیت و وحدانیت مى دهد. بافت : رابطه ى فضلیى و شکلى شى را با ناظر و با اشیا دیگر معلوم مى دارد. معنى : شى باید براى ناظر واجد پاره اى معانى _ اعم از معنایى که متضمن استفاده اى خاص است و یا معنایى احساسى _ باشد.( لینچ 1374: ٢١-٢٢) مراد از نمایایى" کیفیتى" است در شى که به احتمال بسیار تصویرى روشن در ذهن هر ناظر به وجود مى آورد. مراد ، آن شکل، رنگ و نظم سامانى است که ایجاد تصویرى روشن و مشخص با بافتى مستحکم و مزایاى بسیار را از محیط زندگى آدمى آسان و میسر مى داند. ممکن است آن را "خوانایى" یا "قابلیت رویت " - به معنى وسیع این لغات- نیز نام دهیم؛ جایى که اشیا نه تنها قابل رویتند؛ بلکه به شدت و وضوح تمام خود را به تمام حواس آدمى عرضه مى کنند.( لینچ 1374: ٢٤-٢٥) چنین شهرى چشم و گوش را به توجه بیشتر دعوت مى کند و افراد را به جانب خود مى خواند. درک چنین محیطى توسط حواس نمى تواند صرفن به سادگى برگزار شود بلکه گسترش مى یابد و عمیق مى شود. ( همان ٢٥)نظرى که چشم به سیماى شهر دارد و با آن آشناست مى تواند مظاهر تازه ى شهر را بى آن که خللى بر تصویر نخستین و اصلى وى از شهر وارد آید جذب کند. و هر عامل تازه با عوامل قدیمى در تماس و ارتباط خواهد بود. (لینچ 1374: 26) راه عاملى است که معمولن با استفاده از آن، حرکت بالفعل یا بالقوه میسر مى گردد. را ممکن است خیابان، پیاده رو، جاده ، خطوط زیر زمینى تراموا و یا خطوط راه آهن باشد . در امتداد راه هاست که عوامل محیط هاى گوناگون قرار مى گیرند و با یکدیگر بستگى و ارتباط میابند.. لبه عاملى خطى است که به دیده ى ناظر با راه تفاوت دارد. مرز بین دو قسمت، شکافى، در امتداد طول و بین دو قسمت پیوسته ى شهر، بریدگى که خطوط راه آهن در شهر به وجود مى آورد ، حد مجموعه اى ساختمانى و یا دیوار را مى توان به عنوان مثال هایى از لبه در سیماى شهر ذکر کرد. لبه ها عواملى جانبى هستند و نه محور هاى توازن و تقارن، ممکن است به صورت عواملى باشند که عواملى دیگر را مسدود کنند یا بر آن ها حدى نهند. اما تا اندازه اى مى توان در درون آن ها نفوذ یافت. ( لینچ 1374: ٩٠-٩١) "محله" ها قسمت هایى از شهر هستند که دست کم میان اندازه یا بزرگ باشند. باید واجد دو بعد باشند تا ناظر احساس کند وارد آن شده است. اجزا آن به سبب خصوصیات مشترکى که دارند کاملن شناختنى هستند. و همواره مى توان سیماى محله ها را از درون آن ها تمییز داد و اگر از خارج مرئى باشند، در یافتن نقاط مختلف از خارج نیز مورد استفاده قرار مى گیرند.( لینچ 1374: ٩١) "گره" ها نقاطى حساس در شهر هستند که ناظر مى تواند به درون آن ها وارد شود و کانون هایى که مبدا و مقصد حرکت او را به وجود مى آورند. ممکن است صرفن محل تقاطع دو خیابان یا دو جاده باشند جایى باشند که خطوط حمل و نقل تغییر مسیر مى دهد ؛ نقطه اى که چند راه به یک دیگر مى رسند یا از کنار یکدیگر مى گذرند. " لحظاتى" هستند که در آن ها تغییر از یک ساختمان به ساختمانى دیگر صورت مى پذیرد. یا ممکن است محل تمرکز باشند و اهمیت آن ها به سبب تراکم پاره اى از امور یا خصوصیات در نقطه اى باشد. ... پاره اى از این گره هاى تمرکز یافته کانون و نقطه ى اصلى یک محله اند که از آن ها تاثیر محله به تمام قسمت هاى آن نفوذ میابد و خود گره در واقع نمادى براى تمام محله است. در این صورت مى توان این نوع گره ها را هسته نامید.. نشانه" ها نیز عواملى در تشخیص قسمت هاى مختلف شهر هستند؛ با این تفاوت که ناظر به درون آن ها راه نمیابد.... خصوصیات نشانه باید چنان باشد که بتوان آن را از میان عوامل بسیار باز شناخت. ... ممکن است نشانه ها در داخل شهر باشند یا به اندازه اى دور که مدام جهتى خاص را مشخص دارند.( لینچ 1374: ٩٣) پایدارى و دوام عبارت از میزان مقاومت عناصر کالبدى یک شهر در مقابل فرسودگى و زوال و دارا بودن توانایى فعالیت طى دوره ى طولانى است . (لینچ 1381: 144) پنج محور اصلى کیفیت یک شهر سرزندگى : یعنى این که تا چه اندازه شکل شهر حامى عملکرد هاى حیاتى، نیازهاى بیولوژیکى و توانایى هاى انسانى بوده و از همه مهم تر چگونه بقا همه ى موجودات را ممکن مى سازد. معنى : یعنى این که شهر تا چه اندازه مى تواند به وضوح درک شده، از نظر ذهنى قابل شناسایى باشد و اکنین آن ، آن را در مکان و زمان به تجسم در آورند و تا چه اندازه آن ساختار ذهنى با ارزش ها و مفاهیم جامعه در ارتباط است. یعنى انطباق محیط با توانایى هاى احساسى ، ذهنى و ساختارهاى فرهنگى . تناسب : یعنى این که شکل و ظرفیت فضاها ، معابر، و تجهییزات یک شهر تا چه اندازه با الگو و کمیت فعالیت هایى که مردم عادتن به آن اشتغال دارند و یا اشتغال پیدا خواهند کرد ، منطبق است. دسترسى : توانایى دسترسى به سایر افراد، فعالیت ها، منابع، خدمات، اطلاعات و یا اماکن، شامل کمیت و تنوع عناصرى که مى توان به آن ها دسترسى پیدا کرد. نظارت و اختیار: یعنى این که استفاده و دسترسى به فضاها و فعالیت ها، و ایجاد، تعمیر، اصلاح و مدیریت آن ها تا چه اندازه توسط کسانى که از آن استفاده مى کنند، و یا در آن زندگى مى کنند، صورت مى گیرد. کارایى : به مفهوم هزینه ى ایجاد و نگهدارى شهر در هر سطح مورد نظر از محورهاى محیطى فوق بر اساس هر چیز با ارزش دیگر. عدالت : به معنى چگونگى توزیع سود و زیان محیطى بین افراد طبق اصول خاصى نظیر برابرى، نیاز، ارزش ذاتى، قدرت پرداخت، تلاش، کمک بالقوه و یا قدرت. عدالت معیارى است که عایدى بین افراد را متعادل مى سازد در حالى که کرایى عایدى بین ارزش هاى مختلف را متعادل مى کنند.( لینچ 1381: ١٥٢-١٥٣) سرزندگى شامل موارد زیر است : الف) بقاء : کفایت مقدار لازم آب ، هوا، غذا، انرژى و خدمات مربوط به مواد زائد. ب) ایمنى : عدم وجود سموم زیست محیطى، بیمارى یا خطرات. ج) سازگارى : میزان هماهنگى بین محیط زیست و نیازهاى انسانى در مورد حرارت داخلى، حرکات موزون بدن ، درک حسى و عملکرد بدن. د) در مورد سایر موجودات زنده تا چه حد محیط سلامتى و تنوع ژنتیکى موجوداتى را که از نظر اقتصادى براى انسان مفیدند تامین مى کند، و ه) ثبات کنونى و آینده ى کل جامعه بیولوژیکى. ( لینچ 1381: ١٦٦) معنى منظور از معنى یک سکونتگاه وضوح در درک و شناخت آن و سهولت برقرارى پیوند بین عناصر و اجزاء اًن با سایر رویدادها و مکان ها در یک تجلى منسجم ذهنى از زمان و مکان و ارتباط این تجلى با مفاهیم فضایى و ارزش هاست ... معنى به شکل فضایى و کیفیت وابسته است ولى در عین حال به فرهنگ ، منش ، موقعیت، تجربه و مقصد کنونى مشاهده گر بستگى دارد. به همین دلیل معنى یک مکان خاص براى مشاهده گران مختلف متفاوت خواهد بود. گرچه بخش هاى ثابتى نیز وجود دارد. این عوامل ثابت از مبناى مشترک بیولوژیکى ادراک و شناخت ما ، تجربه هاى خاص مشترکى از دنیاى واقعى و هنجارهاى مشترک فرهنگى که ممکن است بین افرادى که بر حسب عادت از محل خاصى استفاده مى کنند ، وجود داشته باشد ، سرچشمه مى گیرد. ... ساده ترین شکل معنى به مفهوم محدود این واژه ى کلى، هویت است. یعنى " معنى یک محل". هویت یعنى حدى که شخص مى تواند یک مکان را به عنوان مکان متمایزى از سایر مکان ها شناخته و یا بازشناسى نماید. به طورى که شخصیتى مشخص ، بى نظیر، یا حداقل مخصوص به خود را دارا شود. .... هویت عملکردى واضح تقریبن عملى و قابل پیش بینى دارد. ( لینچ 1381: ١٦٧-١٦٨) یک مکان خوب با همه ى حواس قابل دسترسى است. جریان هوا را قابل رویت مى سازد و ادراکات ساکنین را به کار مى گیرد. لذت مستقیم یک ادراک روشن بیشتر افزایش مى یابد. زیرا مکان هاى معنى دار وقابل درک تکیه گاه مناسبى است که خاطرات شخصى ، احساس ها و ارزش ها بر آن تکیه مى کند. هویت مکانى پیوند نزدیکى با هویت شخصى پیدا مى کند. این که " من این جا هستم " حکایت از " من هستم" مى کند. آشنایى زیاد، درست مانند یک شکل خاص موجب ایجاد حس مکان مى گردد. ( لینچ 1381: 168) رویدادها نیز مى توانند داراى هویت باشند، این " معنى مناسبت" است. جشن هاى خاص و مراسم باشکوه تا حد زیادى این خصوصیت را دارا هستند. مناسبت و مکان یکدیگر را تقویت کرده موجب ایجاد یک حضور و معرفى روشن مى گردد.( لینچ 1381: ١٦٩) عنصر دیگر معنى ساختار رسمى است که در مقیاس یک مکان کوچک به معنى چگونگى ترکیب اجزاء با یکدیگر و در سکونت گاه بزرگ به مفهوم حس جهت یابى است. نظیر دانستن این که یک شخص کجاست ( و یا در چه زمانى است) که به طور ضمنى به مفهوم دانستن این است که مکان هاى دیگر( یا زمان هاى دیگر ) چگونه به این مکان ارتباط پیدا مى کنند.( لینچ 1381: ١٧٠) جهت یابى ضعیف خصوصن براى غریبه ها به معنى از دست دادن وقت و تلف کردن انرژى است. با بزرگ تر شدن مقیاس زندگى روزانه ساختار معنى نیز بسط پیدا مى کند.( 1381: ١٧٠) یکى از کیفیاتى که به ما در برقرارى پیوند بین شکل شهر و دیگر خصوصیات زندگى ما کمک مى کند ، سازگارى است که به مفهوم انطباق کاملن شکلى ساختار محیطى با ساختار غیر فضایى است .( لینچ 1381: ١٧٣) سازگارى زمینه ى ادراکى یک محیط معنى دار است ، که در حد کمال خود موضوعى به مراتب پیچیده تر است سازگارى را مى توان با تجربه کردن و به تصویر در آوردن اجزا، پیوندها و تراکم هاى یک مکان و بررسى این که چگونه این ها با تجربه هاى مشابه عملکرد، اقتصاد، جامعه و یا فرایند طبیعى آن مکان تطبیق دارد مورد آزمایش قرار داد.( لینچ 1381: ١٧٤) شفافیت یا بى واسطگى جزء نسبتن ساده ى دیگرى از معنى دار بودن است. منظور حدى است که شخص مى تواند مستقیمن نحوه عمل فعالیت ها و عملکردهاى فنى مختلف و فرایندهاى اجتماعى وطبیعى را که در درون سکونت گاه اتفاق مى افتد درک کند. .... یک شکوه عمومى از شهر مدرن این است که شهر مدرن مبهم، غیر شخصى و فاقد صمیمیت است.( لینچ 1381: ١٧٧) محیط شهر یک وسیله ى ارتباطى است که هم نمادهاى صریح و هم نمادهاى ضمنى را در بر دارد نظیر پرچم ها، تابلو ها ، تقاطع ها ... این نیز جزیى از معنى است که مى توان آن را خوانایى نامید. یعنى تا چه میزان ساکنین یک سکونت گاه قادر به برقرارى ارتباط صحیح با یک دیگر از طریق عناصر کالبدى نمادى هستند.( لینچ 1381: 178). سازگارى، شفافیت و خوانایى اجزایى از معنى هستند که ارتباط صریح شکل سکونت گاهى را با مفاهیم و ارزش ها ى غیر فضایى بیان مى کنند. اهمیت بیانى یا نمادى یک مکان از نظر استفاده کنندگان اینست که شکل هر سکونت گاه تا حد نماد پیچیده اى از ارزش ها اساسى فرایندهاى زندگى ، رویدادهاى تاریخى ، ساختار بنیادى اجتماعى، یا ماهیت جهان هستى است.( لینچ 1381 : ١٨٠-١٨١) تناسب یک سکونت گاه به این نکته استناد مى کند که تا چه حد اندازه ى الگوى فضایى و زمانى شهر با رفتار عادى ساکنین آن منطبق است. منظور انطباق بین عمل و شکل در بستر هاى رفتارى آن و مدارهاى رفتارى است. ... تناسب به خصوصیات جسمى انسان و نظام هاى کالبى به طور کلى ارتباط پیدا مى کند. ... تناسب مربوط به انطباق بین مکان و کلیه الگوهاى رفتارى مى شود ، بنابراین کاملن به فرهنگ یعنى انتظارات، هنجارها و روش هاى معمول انجام کارها وابسته است. ( لینچ 1381: ١٩٣) دسترسى نظریه پردازان معاصر، حمل و نقل و ارتباطات را جز امتیازات اصلى مناطق شهرى دانسته و اغلب تئورى هاى مربوط به پیدایش و عملکرد شهر نیز اًن را مسلم دانسته اند.( لینچ 1381: ٢٤٣) تنوع هاى زیادى در نوع دسترسى وجود دارد که نتایجى را براى ارزش آن دسترسى دربر دارد. حمل و نقل کالبدى یک چیز است و دسترسى بصرى یا شنوایى نوعى دیگر. اطلاعات با سرعت و صرف انرژى کمترى نسبت به کالاها انتقال مى یابد.( لینچ 1381: ٢٤٦) نظارت و اختیار اولین حق فضایى حق حضور است یعنى حق بودن در یک مکان که بعدن به اًن حق بیرون کردن دیگران نیز اضافه مى شود( در حقیقت بخش عمده ى حس مالکیت ما صمیمانه به لذت بیرون انداختن دیگران بر مى گردد. ) دومین حق استفاده ، عمل و رفتار آزادانه در یک مکان و یا استفاده از تسهیلات آن بدون اختصاص آن به خود است. حق سوم ، حق اختصاص به خود است. هنگامى که از این حق برخوردار باشیم ، مى توانیم منابع یک مکان را به خود اختصاص دهیم و یا تسهیلات آن را به گونه اى استفاده کنیم که جلوى استفاده ى دیگران را بگیرد. چهارم حق اصلاح و تغییر است. حالا مى توانیم تغییرات لازم را اًن طور که مایلیم حتا به طور دائمى در محل ایجاد کنیم. پنجم حق واگذارى است. همه ى این ها را مى توان جنبه هایى از یک چیز تصور کرد و اًن مالکیت حقیقى است ولى این حقوق قابل تفکیک اند و نه مسلم و چاره نا پذیر.( لینچ 1381: ٢٦٦-٢٦٧) مسئولیت به مفهوم اینست که کسانى که اختیار و نظارت مکانى را به عهده دارند باید داراى انگیزه ، اطلاع و قدرت باشند تا بتوانند این کار را به خوبى انجام دهند. و باید نسبت به مکان و نیازمندى هاى دیگر افراد و موجودات دیگر آن احساس تعهد بوده حاضر به پذیرش شکست و اصلاح آن باشند.( لینچ 1381: ٢٧٣) درنظارت اطمینان مسئله ى مهمى است. اطمینان یعنى حدى که مردم نظام نظارت را درک مى کنند ، مى توانند حدود آن را پیشبینى کرده و نسبت به آن احساس امنیت کنند.( لینچ 1381: ٢٧٤)سکونت گاه خوب، سکونت گاهى است که در آن نظارت بر مکان مطمئن، مسئول و سازگار باشد. چه براى استفاده کنندگان اًن ( فعلى ، بالقوه و آینده) و چه براى ساختار مسائل مکان.( لینچ 1381: ٢٨٦) کارایى و عدالت کارایى، معیار متعادل کننده است. به این مفهوم که میزان حصول یک عملکرد را به از دست دادن دیگرى مربوط مى سازد. کارایى سکونت گاه ها را تنها با ملاحظه ى این که با فرض حصول یا صرف مقدارثابتى از سایر ارزش ها کدام یک بیشترین میزان از یک محور را حاصل مى کند مى توان سنجید.(لینچ 1381: 289) محیط فضایى داراى تاثیرى نافذ و پایدارى و ثبات عمده اى است. مانند یک عامل ژنتیکى و ساختار اجتماعى دیر پایى است که موقعیت ها و امکانت زندگى را در خود توزیع مى کند. بنابراین عدالت در چنین توزیعى یکى از جنبه هاى بسیار حساس ارزش محیطى است.( لینچ 1381: ٣٠٢) . دانیل کاپون و مارى روچ تلاش کردند فهرست جامعى از عوامل تنش زا در زندگى شهرى تهیه نمایند. این لیست شامل آلودگى، از بین رفتن منابع، خطرات و بیمارى هاى جسمى، سوء تغذیه ، ساختمان هایى که خیلى بزرگ یا خیلى بلند هستند، جهت غلط، فشار ، خستگى، محدودیت فضایى ، سر و صدا ، جدایى اجتماعى ، ترس، یک دستى بیش از حد جامعه، فقدان تماس با طبیعت، زمان بیش از حد سفر، تفریح نا کافى بیرون، نرخ رشد خیلى زیاد، آب و هواى بد، وضع نامناسب مسکن، خدمات غیر کارا، فقر و بى کارى مى شود.( لینچ 1381: ٤٨٦) لوئیس مامفورد (Lewis Mumford ) لوئیس مامفورد(1895-1990) منتقد معماری، طراح شهر و تاریخنگار فرهنگی آمریکایی بود. در هنرستان فنی درس خواند و در هفده سالگی به نویسندگی دل بست و در کنار کارهای فنی مانند نقشه برداری، برای آموزش نویسندگی به کالج رفت. در همین هنگام با نوشته های پاتریک گدس آشنا شد و آراء و نظریات وی را پی گرفت. با نگاهی گذرا بر نگرش دیدگاه های مامفورد می توان سه دوره را بازشناخت: الف)دوره نخست: در این دوره که مصادف با جنگ جهانی اول (1918-1914) و دوره جوانی وی می باشد. مامفورد بیشتر آرمانگرا و علاقمند به کارهای هنر و معماری بود. ب) دوره دوم : از آغاز کار اصلی مامفورد نویسندگی و نقد دیدگاه های اجتماعی-فرهنگی بود. توجه ویژه ای به مفهوم و پدیده شهر به عنوان یک نهاد اجتماعی داشت. از این دیدگاه بیشتر فعالیت های او در این دوره بر مسائل شهر بویژه بر برنامه ریزی منطقه ای و شهری متمرکز بود. در این دوره همراه با هنری رایت، کلارنس اشتاین " گروه برنامه ریزی منطقه ای" را برای " مسکن نیویورک" و "شورای برنامه ریزی منطقه ای" و "شورای برنامه ریزی اجتماعی" را در "انستیتو آمریکایی معماری" تاسیس کرد. اهمیت کار او در این دوره تا اندازه ای است که صاحب نظران شهرسازی از آن به عنوان نظریه پرداز" انسانگرا " و یا نظریه پردازان جامعه شناحتی شهری، "فرهنگرا "نام برده شده است. ج) دوره سوم: دورانی است که مامفورد به ارائه نظریه هایی درباره پدیده فن و فنآوری، تاثیر آن بر روابط اجتماعی مردم و تاثیر از آن می پردازد. در این دوره مامفورد با نوشتن کتاب شهر در تاریخ در جستجوی پدیدهای تاثیرگذار بر فرهنگ و تمدن شهری بود. فعالیت های او در این دوره منجر شد که در نزد اندیشمندان از او با نام "مورخ" و "جامعه شناس" یاد شود. مامفورد در سال های دراز با مجله های تخصصی نظیر "روزنامه بنیاد آمریکایی معماری"، "گزارش معماری" و "منظر معماری" همکاری می کرد. او استاد برنامه ریزی شهری در دانشگاه پنسیلوانیا و استاد مدعو ام.ای.تی بود.(پاکزاد، 1386 :403) فلسفه برنامه ریزی مامفورد: در فلسفه برنامه ریزی مامفورد به سه محور فکری بر می خوریم: 1)طبیعت گرا: مامفورد طبیعت گرا بود. زیرا به وحدت کیهان و نظام هستی باور داشت. باور به ماده، انرژی، روح و خداوند در نظر او مهم و به صورت یک حقیقت جلوه می کرد. اما همه آنها با یک پیوند درونی به یک سوگیری خاص نسبت می داد و از آن با عنوان مادر طبیعت نام می برد. مامفورد مانند همه اندیشمندان مکتب اکولوژیک، پیشرفت تمدن بشر و توسعه اجتماعی-اقتصادی جوامع انسانی را بصورت چرخه زندگی تحلیل می کرد. یعنی توسعه را نه به شکل مستقیم بکله منحنی وار می دانست. در درون این چرخه زندگی چهار فصل را شناسایی کرد: 1. دوره بهار یا دوره گل دادن کار توسعه 2. دوره تابستان یا دوره به بار نشستن توسعه 3. دوره پاییز یا دوره پژمردگی تدریجی توسعه 4. دوره زمستان یا دوره توقف توسعه(شکوهی،1373 : 425) 2) تکامل گرا: بسیاری مامفورد را یک آنارشیست اجتماعی (باور به تعاون و همیاری میان انسان ها) میدانند. مامفورد بر همیاری، معیارهای انسانی، خانواده، محله و گروه های کوچک تاکید می کند. یعنی همیاری مردم و حذف هرگونه اقتدارگرایی و قدرت طلبی. 3) انسان گرا: زیرا اعتقاد داشت دنیا دارای چنان منابعی است که رفاه اجتماعی همه افراد بشر را تامین می کند و برنامه ریزان باید به جای راه های غیر انسانی سودگرای جهانی، با تفکر و اندیشه به ایجاد محیط گرم و صمیمانه اجتماعی میان مردم بپردازد. آراء و نظریات مامفورد: مامفورد مانند پاتریک گدس شهر را مکان حساس عصر ما می دانست، او برای مسائل شهرسازی همه ابعاد فرهنگی و تاریخی را منظور می داشت. و مسئله را تنها در چارچوب فنی نمی دید. وی به درستی نشان داد که چگونه حضور نهاد های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در گذر تاریخ، در قالب کالبدی-فضایی هویدا می شود. او بیش از همه چیز شهر را در فرآیند تاریخی آن بررسی کرد. اجزاء و کارکردهای هر دوره را با مشاهده و استفاده دقیق از هر گونه اثر تاریخی، فرهنگی و فضایی مشخص ساخت و آن را با انسان ارگانیک پیوند داد. هرگاه این اجزاء و کارکردهایشان در راستای رفع نیازها و اهداف انسانی بوده و توسعه انسانی را پدید آورده آن را مثبت می دانست تا با بیرون کشیدن قواعد شهری گذشته، کاربرد آن را در شرایط کنونی بیابد. (پاکزاد، 1386 :399) مامفورد کاوش های باستان شناسی را به دلیل فاقد روح بودن آنها کافی نمی دانست. مگر آنکه این کاورش ها با قراین اجتماعی همساز شود، برپایه چنین کار روش شناختی، بازگشت به هر الگویی را منتفی می شود و در این حالت ما دارای هیچ نمونه ازلی نیستیم.(شوای،1384) مامفورد در تشریح این موضوع، شهر را بیشتر از دو بعد آن – پوسته و هسته یا ظرف و مظروف- بررسی می کند. در بعد فیزیکی، شهر جایی است ثابت برای استقرار آدمی و دورنمایه اجتماعی آن، مقصدی است که انسان سر انجام برای رفع نیازهای فنی و .. آن را برگزیده اند. از دیگر سو، ظرف یا پوسته شهر باید آن قدر انعطاف داشته یاشد که بتواند واکنش ها و کنش های جامعه را برتابد و به پرورش مدنیت کمک کند. شهر باید هرزمان که لازم باشد پوست بیندازد و پوسته نو باید در خور محتوای متفاوت در زمان و مکان آن باشد. (پاکزاد، 1386 :403) از دید مامفورد، جامعه شهری نه منحصر به محتوای جمعیتی آن است و نه در پوسته فیزیکی آن محدود می شود. او اصل مطلب را در پویایی، تحول و تغییر شکل جامعه مدنی می دید. شهر در واقع دستگاه "خودکار فرهنگ سازی" است. مامفورد نظم منطقی در توسعه جامعه شهری را متکی بر یکپارچگی تسهیلات فنی و نیازهای بیوکوژیکی زیستی و هنجارهای اجتماعی می دانست و در روند کشفیات خود به جنبه های مختلف توسعه انسانی در متن پویای مدنیت، با تکیه بر پبوند با روستا پرداخت. او به حق، پویایی جامعه مدنی را در تعامل شهر و روستا جستجو می کرد. بطور کلی مامفورد بر همبستگی اجتماعی و روابط چهره به چهره، تحرک فردی، اهمیت ابعاد زیبایی شناختی و وحدت با نیروی طبیعی در شهر تاکید داشت. او معتقد بود که برنامه ریزی شهری باید به روابط ارگانیک میان مردم و فضا زندگی مردم اهمیت دهد. مفهوم ارگانیک از دیدگاه مامفورد عبارتست از: جامعه منسجم و برخوردار از سازگاری کامل زندگی فردی در درون جامعه شهری. قوانین زیست ارگانیکی که مامفورد تحت تاثیر آن مفهوم ارگانیک را درباره شهر به کار می برد: - همه موجودات زنده برپایه شرایطی که در آن زندگی می کنند، گرایش به ایجاد شکل های تازه دارند. - عمل خشونت آمیز برای ثبات و استحکام آن زیان آور است. - یک موجود زنده در حال رشد شامل یاخته هایی است که در موقعیت نسبتا مناسب خود قرار می گیرند. - موجود زنده در پی ترکیب یاخته ها رشد می کنند نه در گسترش آنها. - موجود زنده برای رشد خود دارای انعطاف است. - موجود زنده در درون خود توان ایجاد پیوند میان یاخته ها را دارد. (پاکزاد، 1386 :403) از دید او از آنجایی که هر پدیده ارگانیک در رشد و توسعه خود موارد بالا را در بر دارد، شهر نیز باید از این ویژگی ها برخوردار یاشد. مامفورد با پیروی از افکار گدس، مادر شهر مدرن را نمونه ای آشکار از عقب ماندگی فرهنگی در مقابل پیشرفت های سریع فنی و مخلوقی ساخته اقتصاد درحال توسعه می دانست که به جای رفع نیازهای زندگی به خدمت منافع مالی درآمده باشد. به گفته او، مادر شهر مدرن یا توده انبوه شهری تنها بد یا دردآور نیست بلکه زیان بخش ، بی فایده و به زیان فن آوری از کار افتاده نیز می باشد. از دیدگاه منتقدانه مامفورد بیشتر شهرهای آمریکایی با پذیرش انگیزه گسترش مادرشهری انتظارات خود را برپایه رشد نامحدود جمعیت که ضامن حداکثر افزایش بهای زمین است، نهاده بود.(یار احمدی،1378 : 160) مامفورد در بین دستاوردهای جدید در زمینه فن آوری، اتومبیل را وسیله می داند که در شکل گیری مادرشهرهای آمریکایی مخرب ترین نقش را بازی کرده است. به همین جهت مامفورد اتوبان را فضای ضد شهری، ضد انسانی و ضد فضای سبز می داند. او معتقد است برنامه ریزان شهری فراموش کرده اند که شهر نه برای تسهیل در حرکت اتومبیل بلکه برای پرورش انسان و فرهنگ است. مامفورد برای غلبه بر بر این وضعیت ناشی از فراموشی، تاریخ را به یادآوری فرامی خواند. مامفورد در این فراخوان به شهر قرون وسطایی اشاره می کند و آن را مجموعه ای از شهرک ها، با درجه ای از خودکفایی و خودگردانی، به تصویر می آورد. مامفورد از شهرهای قرون وسطایی فرامی گیرد که جلوگیری از تمرکز عملکردهای ضروری اجتماعی در شهر است که کل آن را در مقیاس نگه می دارد. (یار احمدی،1378 :163 ) مامفورد با احترام به اصول و حقایق تاریخی، مرکز فعالیت های خود را به نگرانی های اصولی آدمی قرار می دهد. او در مخالفت با اقتصاد مبتنی بر ماشین و قدرت دنیای مدرن، از اقتصاد ارگانیک سخن می گوید که برپایه زندگی استوار و از ریشه تاریخی برخوردار است. او با توسل به دیدگاه انسانگرا و مبتنی بر زندگی در می یابد که راه حل مشکلات نهادهای انسانی و کنترل آن باید محتوایی انسانی داشته باشد. مامفورد برای رفع مشکلات مادر شهر مدرن برمی خیزد و در این راه به طور کلی از پذیرش راه حل ها مبتنی بر فن آوری شانه خالی می کند. او انسان را فرا می خواند تا بیش از هرگونه تلاش برای فائق آمدن بر نیروهای که هستی ایشان را تهدید می کند به تزکیه و استحاله جوهر نفس بر راستای همکاری با نیروهای طبیعت و بالاتر از آن با همنوعان خویش یپردازند. برای نیل به این هدف، آدمیان مستلزم می شوند بر حماسه ماشین غلبه کنند و اسطوره ای جدید را جانشین آن سازند. از دهه 1950 به بعد مامفورد نظریه های بدبینانه ای درباره سازمان های بزرگ سیاسی مطرح نمود. مامفورد با گرایش به چپ آمریکایی، موجب پیدایش احزاب سبز در اروپای غربی شد و برای سالم سازی محیط شهری، ارائه حمل و نقل ارزان قیمت، ایجاد دبیرستان، دبستان، درمانگاه و بیمارستان رایگان را پیشنهاد می کند و برساخت باغشهرها و ایجاد تعادل در محیط و فناوری انسانی و مناسب پافشاری می کند. او برای نجات دنیا از انواع آلودگی ها فدرالیسم اکولوژیک یا تقسیم دنیا به نواحی اکولوژیک را توصیه می کند. (پاکزاد، 1386 :405) شهر آرمانی مامفورد: مامفورد شهر را مجموعه ای متشکل از گروه های نخستین و اتحادهای هدفمند جمعی می داند. مورد اول را می توان در اشکالی چون خانواده و محله مشاهده کرد که در تمام جماعت ها دیده می شوند، در حالی که مورد دوم ویژه و خاص شهر است. این گروه های مختلف از خلال سازمان هایی که کمابیش ساختی بنگاه مانند دارند یا لااقل به شکل عمومی تنظیم و شخصیت یافته اند، خود را تضمین می کنند. ابزار فیزیکی اساسی برای وجود شهر عبارت است از یک کالبد ثابت، مسکن پایدار، تاسیساتی دائم برای گردآوردن، تبادل و ذخیره سازی و ابزار اجتماعی اساسی عبارت است از تقسیم اجتماعی کار که نه فقط زندگی اقتصادی بلکه فرآیند های فرهنگی را تضمین می کند. بنابراین شهر در معنای کامل از دیدگاه مامفورد عبارت است از یک شبکه جغرافیایی، یک سازمان اقتصادی، یک فرآیند صنعتی، صحنه ای برای کنش اجتماعی و نمادی زیبایی شناختی از واحد جمعی. (فکوهی،1383: 206) به عقیده مامفورد رسیدن به شهر در چنین معنایی ممکن نیست مگر آنکه ساختن آن را از پایین ترین واحد های آغاز کرد، به آنها زندگی دوباره بخشید و به هریک با عنوانی مشخص نگریست: به فرد به عنوان انسان متعهد ، به محله به عنوان نهاد اولیه و به شهر به عنوان تجلی ارگانیک زندگی اجتماعی در توازن زیست محیطی با شهرهای کوچک و بزرگ دیگر در محدوده منطقه ای وسیعتر که تمامی آن را در بر می گیرد. بدین ترتیب شکل جدیدی از شهر در مقیاس منطقه ای مجسم می شود. برنامه ریزی شهری از این پس پرداختن به مرکزی مسلط و واحد نیست بلکه شبکه ای از شهرهای کوچک و بزرگ با اشکال متفاوت را شامل می شود. این تجسم یادآور زیست گرایی ارسطویی و آموزه های قرون وسطایی در مقیاس کلان است. علاوه بر این، مامفورد ضمن تحلیل نکات مثبت که در تصور از باغشهر دارد نتیجه می گیرد که شهر مناسب، مدیرپذیر، مریی، ثمربخشی و مورد علاقه آدمی برای متناسب نگه داشتن اجزای تشکیل دهنده اش می یابد برای جمعیت و ناحیه تحت اشغال خود حدودی را مشخص نماید. مامفورد در نظریه "شهر اجتماعی هاوراد" شکل جنینی گونه ای از شهر را می دید که نه تنها می توانست بر شهر تاریخی و محدودیت ها فضایی آن برتری یابد بلکه با غلبه بر گسترش بی پایان و از هم گسیختگی بی برنامه کلان شهری، تفوق خود را بر ماردشهر به اثبات رساند. او معتقد بود که رفتن از تراکم و تمرکز مادرشهری به سوی پراکندگی منطقه ای را تنها از راه ساخت شهرهای نوین، به صورت جوامع متوازن در مقیاس گسترده می توان تحقق بخشید نه با پرداختن به آبادی های حومه ای. این همان روشی بود که کلارنس اشتاین پیشبردش را فرضیه قرار می داد و در طرح مقدماتی هنری رایت برای گسترش آتی نیویورک مشاهده می گردد. مامفورد انگاره هنری رایت از "شهر متوازن" را گسترش داد و به "منطقه متوازن" که با سنجیدگی تمام در قالب اثری هنری آمده بهبود بخشید. مامفورد معتقد بود که تنها در صورت جدایی بیش از بیش و جلوگیری از تداخل شهرهای موجود در یکدیگر می شد گسترش آتی آنان را به سوی جامعه متوازن سوق داد. (یار احمدی،1378 :167 ) مامفورد شهر نوین آمریکایی را "اتوپیای منطقه ای" خواند و ایجاد چنین شهری را بر پایه انسانی و در مطابقت با نیازهای بشری درخواست نمود. بنابراین طراحان و برنامه ریزان می بایست تمام کوشش خود را حول اندیشه آفرینش پوسته ای مناسب برای پوشش دادن به بهترین نحوه زندگی متمرکز نمود. از دیدگاه مامفورد معماران می بایست تمام منظر شهری را به گونه ای بیارایند که شهر بدون ایجاد مزاحمت برای گردش روزانه اقتصاد، دسترس عموم بر تمام زوایای طبیعت محیط بیرون شهری را میسر سازد.بنابراین سیمای نوین و ارگانیک شهر علاوه بر نمایش شکل گیری تاریخ و فرهنگ انسانی، همراه با روابط جامع و متقابل بین گروه های اجتماعی، سازمان ها و نهادها و افراد به ارائه طبیعت نیز پرداختند. او برای ادغام طبیعت و محیط شهری به گونه ای وسیع از تاریخ آمایش قرون وسطی الهام گرفته است. مامفورد یک فضای گذران اوقات فارغت گسترده در خارج از حوزه نفوذ شهرها پیشنهاد می کند. او معتقد بود این فضا نیاز های گذران اوقات فراغت به سبکی جدید را برآورده خواهد ساخت. در اطراف و یا ورای هر مرکز شهری در حال گسترش، مناطق آزاد مشخص تعیین شوند که قادر باشند به کشاورزی، باغداری و گلکاری تخصیص یافته و با صنایع روستایی مرتبط گردند. او یک کمربند سبز دائمی را در شهرها پیشنهاد می کند که از به هم پیوستن و جوش خوردن واحدهای درونشان جلوگیری کند. او دو حرکت مکمل را برای بازسازی شهرها پیشنهاد می کند. یکی مربوط به جمع کردن ساخت هرزه و پراکنده حومه است. خوابگاه باید به اجتماعی متعادل با گرایشی به سوی باغ-شهر واقعی تغییر شکل داده شود، باغ-شهری با تنوع خاص خود، خودگردانی نسبی، با جمعیتی بسیار متفاوت و یک صنعت بازرگانی محلی کم و بیش مهم برای حیات بخشیدن به آن . حرکت دیگر بر مبنای کاهش متناسب تراکم کلانشهر قرار دراد، مسئله ای که در ارتباط با تخلیه بخشی از جمعیت شهر و ایجاد پارک ها، زمین بازی ، گذرهای سرپوشیده و باغ های خصوصی در مناطق همراه است. (شوای،1384: 364) فن و فناوری: مامفورد در بیشتر آثارش توجه زیادی به مفهوم و پدیده فن و تمایز آن با مفهوم فناوری داشت. او فناوری را بخشی از فن می دانست و معتقد بود که فن حاصل اثر دو سویه محیط اجتماعی و نوآوری های فناورانه، که در قالب خواسته ها، هدف ها، ایده ها و همچنین فرآیند صنعتی است، می باشد. مامفورد مفهوم فن/تکنیک را گسترش داده و مفاهیم زیر را ارائه می دهد: مگاتکنیک /کلان فن : Megatechnics مامفورد گرایش نوین فن را که اهداف "ثابت و همیشگی"،" توسعه"، "تولید" و "جایگزین" را دنبال می کند، مورد انتقاد قرار می دهد. و توضیح می دهد این اهداف بر خلاف بهره برداران از فن است. آنان بیشتر به دنبال فناوری "پایدار"،" تحول زا" ،"تکامل محور" با کاربرد اجتماعی هستند که روی هم رفته باعث رضایتمندی انسان ها می شود. (پاکزاد، 1386 :405) بیوتکنیک/زیست فن: Biotechnics مامفورد در یک مدل ارگانیکی از فناوری در برابر کلان فن، مفهوم زیست فن را ارائه می دهد . او معتقد بود که سیستم ارگانیک خودشان را به موازین کیفی، فراوانی، وسعت و آزادی انبوه و ازدحام ومعیارهای کمی سوق می دهد. خودگردانی، خودتنظیمی، خودترمیمی و خودمحرکی از ویژگی های سیستم ارگانیک است. (پاکزاد، 1386 :409) پلی تکنیک/چند فنی در برابر مونوتکنیک/تک فنی: مامفورد چند فنی را مجموعه ای از شیوه های مختلف فناوری می دانست که در درون شبکه ای واحد، مسائل و مشکلات مردم را از میان می برد، وی همچنین تک فنی را گونه ای از فناوری می دانست که در مسیر خود و تنها در راستای پیشرفت خود گام بر می دارد و حتی به مردم تعرض می کند. در این باره وی شبکه حمل و نقل آمریکایی را که بر محور خود پدید آمده گونه ای تک فن می خواند. مگا ماشین/کلان ماشین: Megamachins مامفورد روی سازمان ها و تشکیلات بزرگی در دوره ها و شرایط کلان ماشین که انسان را به عنوان بخشی از یک ماشین می داند بحث کرده و معتقد است که ساختن اهرام، امپراطوری رم و ارتش جنگ های جهانی نمونه ای از چنین کلان ماشین هستند. مامفورد تمدن انسانی را به سه دوره تاریخی تقسیم می کند: - اتوتکنیک Etotechnic /آغاز فنی-سده های میانی - پالئوتکنیک Paleotechnic / دیرینه فنی- انقلاب صنعتی - نئوتکنیک Neotechnic / نوفنی – دوران متاخر کنونی(پاکزاد، 1386 :409 شهر ساز آمریکایی(لوئیس مامفورد) از زندگی شهری دید گاهی متفاوت از دیدگاه ویرث داشت . طرفداران عقاید مامفورد بر نقش های اجتماعی و متقابل که در عملکردهای شهری ظهور می نمایند ، تاکید دارند . او عقاید طرفداران ویرث را که بر برتری شهر ها در پرورش روابط فاقد هویت بشری اتفاق نظر داشتند را معتبر نمی دانست ، بلکه بالعکس او معتقد بود که روابط اولیه بسیار مهم در شهرها باعث نو آوری های اجتماعی و روابط جدید گردیده است. برای مامفورد زندگی شهری زندگی ای خلاق و نمایشی بوده و شهر مهد تمدن هایی است که برای قرون متمادی منبع ظهور و بروز ابداعات بسیاری بوده است . او بر این عقیده استوار بود که شهر نمایشی از فعالیتهای اجتماعی است و کلیه عملکرد های شهری بدلیل رخ دادن در محیط های شهری (مثلاً خیابان های شهر ) ، شدت بیشتری به خود می گیرند. لوئیس مامفورد معتقد بود که تعاملهای اجتماعی سنگین در شهرها به مثابه شریانهای زندگی شهری می باشند ، که بر نظرات کلیه شهرسازان تاثیر می گذارد. .به عنوان مثال ژان ژاکوبز ایده شهرهای پیاده و نقش مهم فرهنگ خیابان ها را قویا مورد حمایت قرارداد. (همانند ویلیام .اچ وایت ) شهر ساز فرانسوی رولند بارث زندگی فشرده را در مرکز شهر مورد نظاره قرار داده و آن را نمونه ای از شهوترانی می داند که تنوع انسانی بر آن غالب شده و انسانها می توانند همنوعان خود را از فاصله ای مطمئن مورد مشاهده و مطالعه قرار می دهند. (گاتدنیر) این نظریه به نوعی خیال پردازی و هیجانات انسانی را مورد تحریک قرار می دهد. طراحانی چون الن ژاکوبس و دونالد اپلیارد بر اهمیت نقش خیابان در فرهنگ شهری تاکید نموده اند ، که این عقیده آنها ، توسط شهر سازان اخیر مورد بسط و گسترش واقع گردیده است. لازم بذکر است که لوییس مامفورد و وایت ، مکانهای عمومی شهری را همانند سکوی نمایش تئاتر دانسته که ساکنین شهر ها می توانند از فرهنگ شهری عمل و تعامل در این صحنه بهره جویند. از یک منظر مامفورد و ویرث هم عقیده اند در مجموع شهر ، توسط هر دوی این کارشناسان به عنوان فضایی محدود مورد اتفاق نظر واقع شده است . روابط اجتماعی در داخل موسسات اجتماعی و گروههای اجتماعی دسته بندی شده است هر چند که در گذشته ارتباطات قومی - همسایگی بعنوان اجتماعات تجاری و داوطلبانه تلقی می شد و بسیاری از ترکیبات گروهی از این دست ، باعث ظهور خروجی هایی از قبیل اجتماعات و گردهمایی های ثابتی می شده اند . مامفورد اعلام می دارد که مهمترین علائم فیزیکی ثبوت شهرها عبارتند از :سایت های محدود ، پناهگاهی ماندگار و امکانات دائمی تولید مبادله وانبار داری . ممهمترین علائم اجتماعی ثبوت شهرها عبارتند از :تقسیم بندی اجتماعی مشاغل كه تنها زندگی اقتصادی را تامین نمی کند بلکه چرخه فرهنگی را هدایت می کند. شهر در معنای گسترده آن شبکه ای جغرافیایی ، سازمانی اقتصادی و چرخه ای گروهی ، نمایشی از فعالیت های اجتماعی ویک سمبل زیبا شناختی از اجتماع تعاونی ومشارکتی است. در اینجا شاهد نوعی تفکر قدیمی هستیم که توسط نویسندگان جدید به نوعی اتفاق ناخوشایند تبدیل شده است .لوییس مامفورد ، شهر را مترادف با تمدن می دانست که اگرچه این نظریه در وهله اول ، نظری قاطع بود اما اکنون کمی قدیمی به نظر میرسد .هرچند که این عقیده در زمان خود در مقابل سایر تعاریف نابالغ، کهنه و غیر مدرنی که ارائه گردیده بود ، بسیار زیبا می نمود اما اکنون این تعریف در مقیاس جهانی ازدرجه اعتبار بالایی برخوردار نیست.ضمنا دیدگاه او از فرهنگ شهری بر مستندات محدود دنیای قدیم استوار بود . تمام گفته های او در مورد منحصر به فرد بودن شهر با درجه اهمیتی ای که وی برای نقش اجتماعی نواحی حومه ای مورد تاکید قرار داده بود ، بعدها ثابت گردید که اشتباه بوده است . هر چند که بسیاری از تعاملات اجتماعی نمایشی مورد نظر این شهرساز امروزه از طریق اینترنت و تلفن همراه ، بدون هیچ دغدغه ای ، جایگزین تعاملات خیابانی و رو در رو در جوامع و نواحی کاملاً شهری گردیده است . در کمال ناباوری در مقام مقایسه نظریه مامفورد که " شهر را مهد تمدن " می دانست اخیراً در اروپا توسط جامعه اروپاییان متحد مورد توجه قرار گرفته است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام جین جاکوبز (Jane Jacobs ) به سال 1916 در شهر معدن زغال سنگ، اسکرانتون پنسیلوانیا، به دنیا آمد. پدر او دکتر و مادرش پرستار و معلم سابق مدرسه بود. پس از فارق التحصیل شدن از دبیرستان موقعیت کاری بدون دستمزد را به عنوان دستیار برای ویراستاری صفحه ی زنان در Scranton Tribune، بدست گرفت. یک سال بعد، در میانه ی کسادی، او اسکرانتون را به مقصد نیویورک سیتی ترک کرد. در طول سالهای ابتدایی اقامت در شهر مشاغل متنوعی را بر عهده گرفت، به عنوان یک نویسنده ی آزاد اغلب در مورد حوزه ها ی کاری در شهر می نوشت. آنگونه که او اذعان می دارد این تجارب، " ... بیشتر از صرف یک اندیشه در مورد آنچه که در شهر می گذشت و آنچه مورد قبول تجارت و کار بود، را در اختیار من قرار داد." در زمانی که مشغول به کار در اداره ی خبررسانی جنگی بود همسر خود یعنی رابرت جیکوبز (Robert Jacobs) معمار را ملاقات کرد. در سال 1952 جیکوبز ویراستار مرتبط با Architectural Forum شد و این اجازه را یافت تا مشاهده ی نزدیک تری را نسبت به مکانیزم طراحی و نوسازی شهری داشته باشد. در این فرآیند او با مشاهده ی اینکه تعداد زیادی از پروژه های بازسازی شهری که وی در مورد آنها نوشته بود دارای امنیت، جذابیت، سرزندگی، یا به گونه ای اقتصادی؛ دقیق، نبودند، به سرعت بدل به منتقد نظریه ی طراحی قراردادی و عملی شد. او سخنرانی را در ارتباط با همین موضوع در دانشگاه هاروارد به سال 1956 ایراد کرد و ویلیام وایت (William H. Whyte) از وی دعوت کرد تا مقاله ای مشابه این سخنرانی را به عنوان " پایین شهر برای مردم است" (Downtown is for People) در مجله ی Fortune، بنویسد. در سال 1961 او این مشاهدات و نوشته های خویش را در کتاب شناخته ی شده خویش " مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی" (The Deat and Life of Great American Cities)، ارائه کرد. کتاب حاکمیت مؤسسات طراحی حرفه ای مدرنیستی را به چالش کشیده و از مشاهده ی تجربی آگاهانه و بصیرت اجتماعی، دفاع می کند. در طول سالهای 1960 او برای هدایت ارگانهای محلی در جهت مخالفت با از بین بردن top-down neighborhoodو ساخت بزرگراه که توسط رابرت موسز (Robert Moses) عضو هیئت علمی New York City Parks مورد حمایت قرار گرفته بود ، جذب نهضت عمل گرایی شهری شد. د رسال 1962 در واکنش نسبت به طرح موسز برای ساخت بزرگراهی که از میان پارک میدان واشنگتن در منهتن Manhattan's Washington Square Park و روستای غربی می گذشت، مسئول کمیسیون مشترک توقف طرح Lower بزرگراه منهتن شد. تلاشهای وی در جهت توقف ساخت بزرگراه منجر به دستگیری او در تظاهرات سال 1968 شد، زیرا بزرگراه به عنوان یکی از نقاط مستعد در توسعه ی شهر نیویورک اغلب مورد توجه بوده است. موسز پیش از این با وجود مخالفت همسایه ها، در سرتاسر بزرگراه Cross-Bronx و دیگر مسیرهای ماشین رو پیش رفته بود و شکستLower بزرگراه منهتن پیروزی بزرگی برای طرفداران جامعه ی محلی و عامل سقوط موسز از موضع قدرت بود. انتقاد تند جیکوبز نسبت به طرح "نوسازی محله های فقیر نشین" "slum-clearing" و رشد سریع پروژه های خانه سازی همچنین ابزاری برای به چالش کشیدن آنها بود که سابقا فعالیت های برنامه ریزی را به گونه ای جهانی حمایت می کرد. در سال 1968 جیکوبز با هدف مخالفت با جنگ ویتنام، به همراه خانواده اش به تورنتو نقل مکان کرد. در تورنتو او به عنوان یک منتقد صریح برنامه ریزی شهری top-down، باقی ماند. در آغاز دهه ی 70 او به توقف طرح حفاری در جلگه کمک رساند تا از ساختن بزرگراه اصلی که از میان زمین های قابل سکونت در اطراف تورنتو Toronto's liveliest neighborhoods می گذشت، خودداری کند. مخالفت با ساخت بزرگراه و حمایت از همسایگی ها از موضوعات متداول در زندگی او به شمار می آمدند. سؤال همواره ی او این بود که آیا ما شهرها را برای مردم می سازیم و یا برای ماشین ها . جیکوبز مدعی بود که " شهرهای سالم و بانشاط، شهرهای ارگانیک، خود جوش و خوش اقبالند. آنها بر پایه ی تنوع اقتصادی، انسانی و معماری، جمعیت های متراکم و اختلاط کاربری ها می بالند نه بر مبنای برنامه های به سامان شده ی توسعه ی مجدد که به نام زاغه روبی یا زیبا سازی شهری، کل محلات را بر پارک ها و میادین مشخص آن دگرگون کند"(جیکوبز، 1386: 15). به اعتقاد او وقتی با شهر سر و کار داریم، سر و کارمان با زندگی آن هم مشکل ترین و بارز ترین صورت آن است. از همین رو در طرح شهر محدودیتی موجود است که آن را از طرح یک اثر هنری متمایز می کند. " در سامان دادن به شهر، به هنر احتیاج داریم؛ همان گونه که در سایر عرصه های زندگی به آن محتاجیم، برای اینکه بتوانیم زندگی را درک کنیم و برای اینکه رابطه ای که بین زندگی هر یک از ما و زندگی برون از عرصه ی حیات ما موجود است، روشن گردد و یا اصلا شاید، بیشتر بدین دلیل به هنر احتیاج داریم که از انسانیت خود مطمئن شویم." به نظر او " هنر برنامه ریزی شهری و روش های شبه علمی همراه آن، کوشش نکرده اندکه با دنیای واقعی سر و کار داشته باشند"( مزینی، مقالاتی در باب شهر وشهرسازی) جین جیکوبز در سال 1996 به خاطر نوشته ها و افکار اثر گذارش به دریافت نشان عالی کانادا نائل شد. در 1997 کنفرانسی به نام " جین جیکوبز ": اندیشه های ارزشمند" بر گزار شد که منجر به کتابی به همین نام و برقراری جایزه ای شد که هر سال به پاس تشکر و سپاسگذاری به مبتکران شهر تورنتو، " قهرمانان گمنامی" داده می شود که خود را وقف فعالیت هایی می کنند که به سر زندگی شهر کمک نماید". او همچنین به خاطر این گفته ی خود یعنی " چشمان خیابان" مشهور شد. جین جیکوبز سرانجام در 25 آوریل سال 2006 در شهر تورنتو دیده از جهان فرو بست. دامنه ی علاقه مندی و نوشته های وی حول مباحث معماری و شهرسازی، اقتصادی، اخلاق، و روابط اجتماعی می گذشت. کتابهایی که از این اندیشمند به جای مانده اند موارد زیر را شامل می شوند: مرگ و زندگی د رشهر های بزرگ آمریکایی (The Death and life of Great American Cities)؛ این کتاب تأثیر گذارترین اثر جیکوبز و حتی می توان گفت تأثیرگذارترین کتاب آمریکایی در زمینه ی برنامه ریزی شهری و شهرهای آمریکایی است. کتابی که به گونه ای وسیع از جانب برنامه ریزان حرفه ای و به طور کلی عموم مردم مورد مطالعه قرار گرفت، کتاب نقدی جدی را بر سیاست های نوسازی شهری در سالهای 1950 وارد وارد می کند، او معتقد است این سیاست ها جوامع را ویران کرده و فضاهای شهری غیر طبیعی و منزوی را ایجاد می کند. کتاب علاوه بر درسهایی عملی در زمینه ی طراحی و برنامه ریزی شهری زیرساخت های نظری را برای چالش کاری mindest توسعه ی مدرن ارائه می کند. اقتصاد شهرها (The Economy of Cities (1969) )؛ تز کتاب این است که شهرها محرک های اولیه ی برای توسعه ی اقتصادی هستند. استدلال اصلی جیکوبز این است که رشد قابل ملاحظه ی اقتصادی منتج از جایگزینی واردات شهری است. او همچنین مدعی است که تولید افزوده صادر شده به سایر شهرها، شانس جدیدی را به آنها برای ملحق شدن در واردات جایگزین می دهد که حاصل آن جریان تولید در چرخه ی رشد مثبت است. در این کتاب او برای اولین بار به طور جدی نظریه ی تقدم کشاورزی بر پیدایش تمدن شهری را زیر سؤال برد. این نظریه با استناد به یافته های باستانشناسی در چتل هویوک، پدایش کشاورزی را محصول شهر ها دانسته، اهلی کردن حیوانات را نیز در شهر های آغازین جست و جو می کند (اسماعیلی و دیگران، 1384: 118) مسئله ی جدایی طلبی (The Question of Separatism(1980) )؛ این کتاب به تحلیل مبارزه ی کبک برای جدایی طلبی می پردازد. به نظر او پرداختن به این موضوع مهم بود و این به دلیل فهم این سؤالات بود که شهرها چگونه آشکار می شوند و چه تأثیری بر پیشرفت ملت ها می گذارند؟ شهرها و ثروت ملل (Cities and the Wealth of Nations(1984))؛ این کتاب به مطالعه ی تخصصی در مورد اهمیت شهرها و نواحی شهری در کشورشان و به تبع آن در اقتصاد جهانی میپردازد. کتاب یکی از اساسی ترین مفروضات اقتصاد کلاسیک و نئو کلاسیک که به دولت ملی به عنوان بازیگر اصلی در صحنه ی اقتصاد کلان نگاه می کند را به چالش می کشد و در این زمینه از فرضیه ای که در کتاب اقتصاد شهر ها مطرح کرده بود، استفاده می کند. نظام بقا (Systems of Survival(1993))؛ این کتاب گفتگویی در مورد شالوده های اخلاقی جنبش های تجاری و سیاسی خارج از شهر است، مطالعه ای در مورد شالوده های اخلاقی کار. او د راین کتاب نیز رویکردی مبتنی بر مشاهده دارد. کتاب به صورت یک گفتگوی افلاطونی نوشته شده است. به نظر می رسد او ( آنگونه که بوسیله ی شخصیت ها در کتابش توصیف شده) با کنار هم قرار دادن بخش هایی از روزنامه ها که در مورد قضاوتهای اخلاقی مرتبط با کار بودند دو الگو از رفتار اخلاقی را با نامهای " سندرم اخلاقی A، یا سندرم اخلاقی تجاری، و " سندرم اخلاقی B، یا سندرم اخلاقی پشتیبان، را بدست آورد. نظریات اخلاقی که در این سندروم ها قرار نمی گیرند در هر دو سندرم قابل اجرا هستند. مهمترین کتاب او در سالهای اخیر یعنی ماهیت اقتصاد (The Nature of Economies(2000))؛ این کتاب گفتگویی میان دوستان بر سر یک قضیه ی اثبات شده است. د رطول گفتگو، شخصیت جیکوبز شباهت های میان عملکرد اکوسیستم و اقتصاد را آشکار و امتحان می کند. موضوعات شامل توسعه ی اقتصادی و محیطی، رشد و توسعه، و اینکه اقتصاد و محیط چگونه از طریق " خود سوخت گیری" "self-refueling" حیات می یابند، است. مفاهیم کتاب با مثال های زیستی و اقتصادی مجهز شده اند و انسجام خویش را در این دو لغت به نمایش می گذارند. عصر تاریکی در پیش رو(2004)) Dark Age Ahead)؛ در کتاب جاکوبز استدلال می کند که تمدن " آمریکای شمالی" نشانه هایی را از منحنی نزولی که قابل قیاس با فروپاشی امپراطوری روم است را نشان می دهد. نظریه ی او متمرکز بر 5 رکن از فرهنگ ماست که ما برای پا بر جا ماندن متکی به آنها هستیم که می توانند به گونه ای خلاصه شامل: خانواده ی هسته ای (یا شاید اجتماع)، تحصیلات، علم، مالیات و نمایندگی دولتی، و سازمان و ضمانت حرفه ای، باشند. هر چند در نتیجه او می پذیرد که، " در مدت زمان معلوم گفتن اینکه آیا کدام یک از نیروهای زندگی یا مرگ فرهنگی مستولی هستند، دشوار است. آیا گسترش حومه های شهری، با از بین بردن جوامع و هدر دادن زمین، زمان، و انرژی نشانی از زوال نیست؟ یا اینکه آیا میل به پیشرفت در ابزار تسلط ، نشانه ی قدرت و توانایی تطبیق در فرهنگ آمریکای شمالی است؟ به گونه ای تقریبی، هر یک از این ها می توانند درست باشد". جین جاکوبز مشاهدات خود در مورد شهر ها را برای چارچوب بندی فلسفه خویش در مورد آنها، به کار برده است. اگرچه برخی از اندیشه های وی در جهت مخالفت با نگرش های سنتی برنامه ریزی حرکت می کند، با این حال آثار او از جانب برنامه ریزان اجرایی و دانشجویان برنامه ریزی بسیار مورد احترام است. موضع جاکوبز هر چند تا حدودی در جهت گیری های تازه در ساخت مجتمع های مسکونی و سیاست های شهری در این زمینه تأثیر داشته است اما کمتر توانسته پاسخی به معضل شهر نشینی شکننده ی کشورهای در حال توسعه و هرج و مرج آشکار «خیابانی» در آنها بدهد (فکوهی، 1383: 207). در واقع ایده های او این امکان را برای فراهم می آورد تا از زاویه ای متفاوت به شهر بنگریم. 2 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120454 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۳ مرسی از زحمتی که کشیدی، ولی منظورمون به این شکل نبود به دنبال سیر اندیشه ها نیستم. در حد جمله باشه. میتونه این جمله خیلی هم شهرسازانه نباشه. مثلاً: مامفورد: فقط یک هنر عالی وجود دارد و آن هنر انسان شدن است به این شکل فقط یه سری جمله ها رو بتونیم گردآوری کنیم که گوشه و کنار مجله بذاریم البته میتونه جمله شهرساز نباشه، ولی در مورد شهر باشه. بودن فیلسوفایی که در مورد شهر هم نظراتی رو دادن. ولی لزوماً یه نظریه پرداز شهری نبودن. 4 لینک به دیدگاه
ZarrinAlizadeh 34 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 بهمن، ۱۳۹۳ سلام من ایمیل دادم، از کرانس پری ولی جوابی نگرفتم راستی این خوبه این جمله رو من به عنوان سرآغاز تو پایان نامم استفاده کردم: تقوا، پاکدامنی، اخلاق و معنویات یک محصول شیمیایی نیست؛ بلکه یک محصول تاریخی مثل زبان و ادبیات است. این بدان معناست که اگر به تدریج از توجه و انتقال آن غافل شویم، بسیاری از این ارزش ها بی ارزش جلوه خواهد نمود. درآن هنگام مثل زبان های مرده ای که کلید آن را گم کرده ایم، اخلاقیات را درزندگی خود گم می کنیم و این همان امر ناگواری است که در شهرهایمان رخساره نموده است. شرط دستیابی به شخصیت والای انسانی، ارزش های همسان بین زندگی ماشینی و اخلاقیات و معنویات است. لوئیس مامفورد برگرفته از کتابValues of Survival 4 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120454 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 بهمن، ۱۳۹۳ سلام من ایمیل دادم، از کرانس پری ولی جوابی نگرفتم راستی این خوبه:ws52: این جمله رو من به عنوان سرآغاز تو پایان نامم استفاده کردم: تقوا، پاکدامنی، اخلاق و معنویات یک محصول شیمیایی نیست؛ بلکه یک محصول تاریخی مثل زبان و ادبیات است. این بدان معناست که اگر به تدریج از توجه و انتقال آن غافل شویم، بسیاری از این ارزش ها بی ارزش جلوه خواهد نمود. درآن هنگام مثل زبان های مرده ای که کلید آن را گم کرده ایم، اخلاقیات را درزندگی خود گم می کنیم و این همان امر ناگواری است که در شهرهایمان رخساره نموده است. شرط دستیابی به شخصیت والای انسانی، ارزش های همسان بین زندگی ماشینی و اخلاقیات و معنویات است. لوئیس مامفورد برگرفته از کتابValues of Survival سلام. مرسی واسه ارسال مطلب. راستش اون فایلو هنوز نخوندم که بگم این جمله هم خیلی خوبه 2 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120454 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 بهمن، ۱۳۹۳ که چی بشه؟ :D باز شروع کردی تو؟ 1 لینک به دیدگاه
ZarrinAlizadeh 34 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 بهمن، ۱۳۹۳ باشه آقای مهندس من منتظرم که بخونید اطلاع بدید هر چه زودتر بهتر 2 لینک به دیدگاه
pari.v 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 بهمن، ۱۳۹۳ که چی بشه؟ :D که بدونن شهرسازی هم حرف هایی داره واسه گفتن :w02: باز شروع کردین شما؟؟؟ :banel_smiley_4: :icon_pf (34): 2 لینک به دیدگاه
Mr.Dexigner 742 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۳ که بدونن شهرسازی هم حرف هایی داره واسه گفتن :w02: باز شروع کردین شما؟؟؟ :banel_smiley_4: :icon_pf (34): 2 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120454 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۳ اگه تونستین به اون سوال من یه پاسخ قانع کننده بدید من اینجا رو ترک میکنم :d وقتی میگم باز، یعنی قبلاً باهات بحثشو کردم. قرار نیست بشینم قانع کنم که. شاید تو خیلی چیزا نظرات فرق داشته باشه اینجا هم جاش نیست. اگه خواستی خصوصی دوباره صحبتامونو میذارم واست 1 لینک به دیدگاه
pari.v 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۳ اگه تونستین به اون سوال من یه پاسخ قانع کننده بدید من اینجا رو ترک میکنم :d من جوابتونو دادم :ws3: 1 لینک به دیدگاه
Mr.Dexigner 742 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اسفند، ۱۳۹۳ جواباتون قانع کننده نبود ، پس من اینجا رو ترک نمیکنم :d 1 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120454 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اسفند، ۱۳۹۳ میتونی بیشینی اینجا ولی اسپم نمی تونی بکنی بیش از 6900 بار دانلود شماره 2 مجله و اعتباری که داشته و بیشتر هم میشه، نه در سطح یه مجله دانشگاهی، بلکه در سطح شهرسازای کل کشور و آشنایی با دوستان جدید از طریق همین مجله با تنها دو شماره، از نظر من واسه شروع یه موفقیته 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده