رفتن به مطلب

نمیتوانست بماند


Hanaaneh

ارسال های توصیه شده

رفتن علت نیست

معلول تمام ماندن‌هایی‌ست که گوشه‌ی اتاق فرسوده می‌شوند

از کسی که می‌خواهد برود

نباید چیزی پرسید

هرکس که پا دارد می‌رود

 

 

من از دقت او در تماشای کوچ درناها

فهمیدم که خواهد رفت ..

 

 

دست‌هایش سفیدتر شده بودند

می‌توانستند به بال بدل شوند

 

 

به شکل رفتن درآمده بود

به شکل دورشدن ماه از پنجره

به شکل پرواز پرنده

از لبه‌ی پاییز

به شکل محو شدن رنگ از چهره در وقت ترس.

 

 

گوزنی بود آماده‌ی فرار

برگی بود در فکر کنده شدن از درخت

 

 

نمی‌توانست بماند

از ماندن جدا شده بود و باید می‌رفت

 

 

او شکل دیگری از من بود

درست مثل من رفت

یعنی فقط چتر را برداشت و چمدان را از یاد برد

یعنی چمدان را از یاد برد و فقط چتر را برداشت

یعنی چمدان را مقابل خود ندید و چتر را داخل کمد دربسته دید

 

 

بعد در این شهر بی‌دریا

دنبال دریا گشت که با کشتی برود

 

 

ناامید که شد

با اتوبوس رفت

 

 

می‌خواست گریه کند اما لبخند می‌زد

چهره‌اش آفتابی بود آلوده به ابر

 

 

برایش دعا می‌کنم

دعا می‌کنم که باد با احترام از کنار گل‌هاش بگذرد ..

 

 

رسول یونان

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...