Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 دی، ۱۳۹۳ لذتِ مرگ نگاهیست به پایین بردن بین روح و بدنت فاصله تعیین کردم نقشه میریخت مرا از تو جدا سازد اشک نتوانست، بنا کرد به توهین کردن زیر بار غم تو داشت کسی له میشد عشق بین همه برخاست به تحسین کردن آنقدر اشک به مظلومیتم ریختهام که نماندهست توانایی نفرین کردن «باوفا» خواندمت از عمد که تغییر کنی گاه در عشق نیاز است به تلقین کردن «زندگی صحنهی یکتایِ هنرمندی ماست» خط مزن نقشِ مرا موقع تکرین کردن وزش باد شدید است و نخام محکم نیست اشتباه است مرا دورتر از این کردن ! کاظم بهمنی 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده