اعتقاد

[fakur1 10,129]

شناخت و مدیریت مفاهیم

 

هر مفهومی برای هر فردی دارای ویژگی های خاص وارتباط ویژه ای است. البته این مسئله در مورد مفاهیم جامد و یا فیزیکی به اینترتیب نیست. هدف این مقاله تشریح ویژه گی و نوع ارتباط مفاهیم رفتاری و کرداری واستنباطی است. خصوصیت انسانی ما چنین است که ما جهان را به نحوی طبقه بندی میکنیم که دارای بیشترین اطلاعات برای ما باشد. بعنوان مثال ما ابتدا ماش را جزو مفاهیم حبوبات دسته بندی میکنیم و در زیر گروه آن انواع ماش های قرمز و سفید و لوبیا چیتی و غیره را جای میدهیم. ما انسانها همیشه و پیوسطه در مورد هر آنچه که میبینیم , وهر مسئله ای را که میشنویم , بلافاصله طبقه بندی میکنیم. ما در اطراف خود همواره دو نوع از مفاهیم ها را میبینیم . مفاهیم روشن و مفاهیم مبهم.در مورد مفاهیم روشن مانند پدر , کار ما اینست که مشخص کنیم این فرد تا چه حد به نمونه نخستین ما ازپدر شبیه است. پس از این طبقه بندی ما شواهد بیشماری را به خاطر میآوریم که میتوانیم پدرمان را با هر یک از ان اطلاعات ذهنی مقایسه کنیم و بر اساس همان مقایسه ها هم او را در طبقه بندی خاصی قرار دهیم. اما در مورد مفاهیم مبهم نظیرکیف , ما نمیتوانیم به ویژه گیهایی اشاره کنیم که طبقه بندی مان را بر اساس آن ویژه گیها انجام دهیم . بنا براین بناچار به ظاهر آن دقت میکنیم و تنها به همانندیهای بیرونی آن اکتفاء میکنیم. بنا براین ماهمواره از دو نوع طبقه بندی برای اشیاء و رویداد ها استفاده میکنیم. طبقه بندی اول بر اساس مقایسه شیء یا رویداد با با نمونه نخستین و دومی , طبقه بندی شیء یارویداد بر اساس تمثیل های ظبط شده در حافظه .بسیاری از مفاهیم که برای ما تعریف شده اندخاصیت غریزی دارند و لی بسیاری از مفاهیم را هم باید یاد بگیریم. ما نمونه های اولیه مفاهیم را از راه تجارب شخصی و محوریت مفهوم را از راه آموزش و برداشتهایی که دیگران به ما میدهند ویا با گذشت زمان فرا میگیریم. ما در مورد معنی ویژه گی های مشترک دارای دو نوع رفتار هستیم. یکی اینکه ویژه گیهای مشترک ما دارای همان خصوصیاتی باشند که که در آن مفهوم وجود دارند . و دوم اینکه , متاسفانه در اکثر مواقع ویژه گیهای مورد تایید ما تحت تاثیر تعصب و پیش داوری های ما قرار دارند و همین نکته خطرناک است که باعث بروزاختلافات شده و دامنه آن از مرز های ذهنی به بیرون و حتی تا مرز های کشور های دیگرو انسانهای آن سر دنیا هم کشیده میشود و اینهمه بلا و مصیبتی که اولاد بشر به دست خود میآفریند ناشی از وجود همین نوع اعتقاد میباشد.چرا این مفاهیم را در مدارس بدرستی به ما یاد نمیدهند؟