رفتن به مطلب

امکان سنجی کار نیمه وقت برای دانشجویان , حتی کار ساعتی


fakur1

ارسال های توصیه شده

تا بحال به پارک های علم و فن آوری سر زدین؟ اونجا دانشجویان نخبه و مخترع زیاده. اونا بلدن اختراع کنن , ولی نمیدونن چه جوری با یه سرمایه دار شریک بشن که کالای تولیدیشون راهی به بازار پیدا کنه. شما اگه بتونی نقش این واسطه رو بازی کنی , حداقل ده در صد سودش رو کاسبی . این یعنی یه درآمد خووووووب .

  • Like 7
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 77
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

واقعا عالی بود

ایده های خوبی برای پول در آوردن و بدون سرمایه گذاری

که بیشتر نیاز به تلاش و سرمایه فیزیکی داره

 

من خودم یکی از کارای که کردم این بود که

تو طمینه پدافند غیرعامل مطالعات داشتم ... یکی از زمینه های جدید بود برای رشته ما تقریبا سه سال پیش بود چون تازه شنیده بودم ایین نامش داره پیش نویس میشه

زود رفتم مطالعه کردم و بعد دو ماه به استادم گفتم من تو این زمینه توانمدنی دارم و شناخت دارم

همین باعث شد یه هفته کل مباحث برای استادم توضیح دادم بعد اون می رفت و همایش و سمینار به این مطالبی که من اماده می کردم برگزار می کرد و پولش شریک می شدیم

اون موقع من یه دانشجو بودم و استادم یه برند آموزشی تو استان

اما الان من خودم بشخصه از مدرسین این گرایش و دفاع شهری هستم

  • Like 7
لینک به دیدگاه

قریب سی سال هست که والدین با روشهای غلط و من درآوردیشون کاری کردن که بچه هاشون اندیشه ای برای کسب درآمد ندارن. به اونا تلقین کردن که وظیفه والدین حمایت از فرزند حتی بعد از بلوغ و تا پیری هم هست. برا همینه که جوانان امروز اصن به استقلال فکر نمیکنند و همیشه وبال گردن خونواده اند. این موضوع تو روستا ها به این شکل نیست و برا همینه که اکثر فعالان در شهر ها از اهالی زحمتکش روستا ها هستند. مطلب تو این زمینه زیاده ولی به همین تذکر بسنده میکنم.

اندیشه کارکردن مهمتر از نوع کار هست. جوانان امروزی میخوان شاگرد نشده اوستا بشن.

  • Like 8
لینک به دیدگاه

یکی از کارهایی که میشه انجام داد به قول جناب فکور وصل کردن بازار به تولید کنندگانه

یکی از بهترین کارها پخت نون سنتی توسط بانوان زحمت کش روستایی و شما کافیه اون رو بین سوپر مارکت ها تقسیم کنید هم شما درآمدی رو بدست میارید و هم زنای روستایی.

به این صورت که آرد و هزینه سوخت (کپسوا گاز یا نفت و ..) با شما و تهیه اون با زنان روستایی و به ازای هر دونه نان مبلغی و به اونها میدید. یه دستگاه بسته بندی هم داشته باشید خیلی شیک میتونید کار رو به سوپر مارکت ها و فروشگاه ها تحویل بدید و روی بسته بندی اسم شرکت و تلفن و ... رو بزنید.

این کار خداییش درآمد زیادی داشت و داره طوری که الان یه شرکتزدیم که کله استان خودمون که هیچ بقیه استانهای اطارف رو هم تا حدودی هم ساپورت میکنه و نیروی کارش از روستای خودمونه:ws3:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

یکی ازین کارهای کوچک بردن قطعات کوچک مونتاژی به خونه ها و مونتاز اونا که برای کارگاهای صنعتی هزینه انرژی و نیروی کار بدون بیمه پایینی داره

کاری که شرکتهای چینی الان انجام میدن و قیمت تموم شدشون قابل رقابت نیست

ممنون فکور جان تاپیک خیلی توپیه موفق باشی:icon_gol:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
یکی ازین کارهای کوچک بردن قطعات کوچک مونتاژی به خونه ها و مونتاز اونا که برای کارگاهای صنعتی هزینه انرژی و نیروی کار بدون بیمه پایینی داره

کاری که شرکتهای چینی الان انجام میدن و قیمت تموم شدشون قابل رقابت نیست

ممنون فکور جان تاپیک خیلی توپیه موفق باشی:icon_gol:

سلام داداشی . ازت ممنونم.

طرح بسیار ایده آلیست. خیلی هم شدنیه. مرسی عزیز دل

  • Like 5
لینک به دیدگاه

انسانها با فکر اقتصادی متولد نمیشن , این اندیشه اکتسابی است و لازمه که فراگرفته بشه. متاسفانه بچه شهری ها به این چیزا زیاد فکر نمیکنن. اینو من نمیگم , آمارمیگه.

گوجه رو از بازاز کیلوئی خدا تومن میخریم ولی یک لحظه بفکر تولید و پرورش گلخانه ایش نمی افتیم. قارچ هم همینجوریه. برای تولیدش نصف یه گاراژ کافیه.

  • Like 7
لینک به دیدگاه

ساخت عروسک های پارچه ای که شبیه قهرمانان قصه ها و کارتون های ایرانی باشه فروش خوبی داره. مازاد پارچه های کارگاههای پرده دوزی و مبل و میز و صندلی رو میخری و ازشون لباس عروسک میدوزی و ادامه کار . بعدشم تو حاشیه یه نمایشگاه همه رو بفروش میرسونی.

  • Like 5
لینک به دیدگاه

میری سمت بازار تهران و تو یکی از چاپخونه ها سفارش چاپ یه قوطی قشنگ دستمال کاغذی میدی و یه رول کامل برگ دستمال کاغذی میخری و 50 برابر هزینه ای که گذاشتی , سود میکنی. ( تولید خونگی دستمال کاغذی و دستمال سفره و دستمال تکی و دهها نوع طرح دیگه.

  • Like 6
لینک به دیدگاه

با گذروندن یه دوره آموزش شیشه گری تو یکی از سازمانهای فنی حرفه ای و خرید یک عدد دشتگاه پیک ( که با گاز و اکسیژن کار میکنه ) میشه کل شیشه های بی مصرف رو جمع آوری کرد و ازشون مصنوعات شیشه ای بسیار قشنگی ساخت و به بازار عرضه کرد. هم هنر و هم درآمد.

  • Like 5
لینک به دیدگاه

میشه با گذروندن یه دوره کوتاه نقره کاری تو یکی از واحد های تحت پوشش سازمان آموزش فنی حرفه ای استاد نقره کاری شد. ساخت زیورآلات زیبا از نقره تو خونه و فروش آن به فامیل و بقیه مشتریها.

  • Like 5
لینک به دیدگاه

خیلی از قنادی ها برای طراحی کیک و شیرینی پول خوبی میدن. مدل و نقش های روی کیک و شیرینی رو طراحی میکنی و میفروشی. هر طرحی رو نسبت به زیبائی هایی که داشته باشه , بالاتر میخرن.

  • Like 5
لینک به دیدگاه

طراحی گلدانهای دست ساز از گل رس و پخت آنها در فر های قدیمی خونگی و رنگ آمیزی آن یعنی یه کار سودمند. اگه طرحهای گلدونها با روش مشابه کوبیسم و یکم عجیب غریب باشه , فروششون گارانتیه.

  • Like 5
لینک به دیدگاه

اوایل بورس بودن دستبند های بافتنی یا همون دستبند های دوستی بافت اشُ یاد گرفتم برای خودم بافتم و انداختم دستم

تو دانشگاه هر کسی دید پرسید از کجا خریدم و چند وقتی گفتم خودم بافتم شروع کردند سفارش دادن:w58:حالا هر چی من قبول نمیکردم هی اصرار

یه زمانی بخودم اومدم که دیدم کل دانشگاه دختر و پسر از این دستبندای بافتنی من دستشونه:ws3:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

این اندیشه که انسان میتونه با کار های حتی کوچیک هم سربار دیگران نباشه , راهی برای ورود به دروازه کار و تلاش هست. ولی حیف که جوانان ما نمیخوان به این مهم بیاندیشند.

  • Like 5
لینک به دیدگاه

از موضوع جالبتون تشکر میکنم

 

اما بیشتر کارهایی که معرفی شده ، شان و منزلت اجتماعی ندارند و شخصا علاقه ای ندارم بهشون حتی اگه بشه ازشون پول خوبی هم درآورد ابدا سمتشون نمیرم... (منظورم بعضی از پستهای جناب فکور هست...)

 

بنده نیز در 2 سال گذشته چند کارو رو امتحان کرده و در هیچکدومشون موفقیتی پیدا نکرده و سودی نداشته اند برام و هر چی پول بوده خرج شده... اینها رو کار حساب نمیکنم بلکه برای داشتن یک درآمد هر چند کوچک (پیرو جمله امضام...) امتحانشون کردم .... بنده اصولا اعتقاد دارم درآمدی شرافتمندانه است که در جهت تولید یا خدمات باشه نه این دلال بازی ها...

 

 

کارهایی که از آغاز سال 92 تا الان تجربه کردم :

 

کافی شاپ : اصلا دوسش نداشتم ... زیاد کثیف و خیس و... میشی...

فست فود رو هم امتحان کردم... بدتر از اون...

 

بازاریابی : باید از صبح تا شب فک بزنی و تو آفتاب و سرما توی خیابونا پرسه بزنی... عمدتا" در زمینه لبنیات و مواد غذایی بازاریابی میکردم و مدتی هم در زمینه مصالح ساختمانی (عایق های الاستومری) و ساخت و ساز (نماینده یک شرکت برای قرار داد بستن انجام بعضی امور یک پروژه مثلا آسانسور)...

 

مشاور املاک : تنها کاری بود که بهش علاقه مند بودم(از بین کارهایی که کردم) ... به دلیل اینکه نیمه وقت نمیشد انجامش داد کنارش گذاشتم ... شاید زمان دیگری دوباره برم سمتش...

 

فروشندگی در مغازه یک بازاری : باعث شد تا از هرچی بازاری متنفر بشم بس که حرامخور و دروغگو هستند ...

 

رانندگی در آژانس و سطح شهر : برای دانشجویی که درآمدی نداره آژانس بد گزینه ای نیست ... سرویس فرودگاه و سایر شرکت ها هم خوبه... اما از مسافرکشی سطح شهر بیزارم و چندش آوره برام ... ملت بیشعور برای 200 تا یک تومنی حاضرند دعوا کنند و مال مردم خوری کنند ... فاحشه های مغزی ... (کار با ماشین جزو کارای مزخرفه که باید قسمتی از درآمد یا همه ش رو صرف استهلاک ماشین کنی...)

 

الانم برنامه دارم به زودی (و با کمک برادرم) با یک سوپرمارکت کوچک شروع کنم برای ورود به تجارت در زمینه مواد غذایی (به سوپرمارکت قناعت نمیکنم و اهداف بالاتری دارم در این زمینه بعنوان شغل دوم...شغل اصلی من ریاست جمهوری حکومت سکولاری که در 50 سالگی تشکیل خواهم داد هست(و به گمانم با شیوه حکومتی دیکتاتوری هیتلر گونه بنا به دلایلی...) و شک ندارم که اون روزها رو خواهم دید...این حکومت رو به زوال است و این مهم به دست بنده انجام خواهد شد... بنده همان تغییری هستم که در جهان به دنبالش میگردم... hmmsmiley02.gif)

  • Like 1
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...