fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۳ یه مدت با شور و شوق میایم و یه کار های خودجوش و محیر العقولی انجام میدیم و همه هم خوششون میاد و تشویق میشیم تا برسیم به مقام شامخ مدیریت. بعد که مدیر شدیم تا یه مدت فعالیت شبانه روزی میکنیم تا ببینیم رئیس باهامون چه معامله ای میکنه. خوب رئیس هم مدال میده و تشویق هم میکنه. بعد یه مدت , نمیدونم چی میشه که انرژی ها تموم میشه و ته میکشیم . ما از بس مدیر دیدیم خودمون میتونیم علت رو حدس بزنیم . ولی اگه دقت کنید همه مدیران این سرزمین همینطوری اند . خیلی زود ته میکشند و ما رو بخاک سیاه مینشونن. بخشی از سخنرانی من هنگام خواب و بیداری. 4 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۳ کاش وقتی احساسمان ته کشید همه را جز خودمان مقصر ندانیم 2 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۳ فکر نمیکنم این تشریح موقعیت حاکم تو کشور ما داشته باشه ، هر گونه ابتکار عمل و تخصص شمارو از مقام شامخ مدیریت دور میکنه چرا که روسای شما حاضر نیستن کارشناس خودشون رو از دست بدن ، پست های کارشناسی معمولا بیشترین نیاز رو به ابتکار عمل دارند و خودشون منجر به تایید و تشویق مدیران میشن و لذا یک کارشناس زبده همیشه کارشناس باقی میمونه ، این موضوع رو بدون اغراق میگم اگر میخوای مدیر باشی کمتر کار کن فقط گند نزن 7 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۳ فکر نمیکنم این تشریح موقعیت حاکم تو کشور ما داشته باشه ، هر گونه ابتکار عمل و تخصص شمارو از مقام شامخ مدیریت دور میکنه چرا که روسای شما حاضر نیستن کارشناس خودشون رو از دست بدن ، پست های کارشناسی معمولا بیشترین نیاز رو به ابتکار عمل دارند و خودشون منجر به تایید و تشویق مدیران میشن و لذا یک کارشناس زبده همیشه کارشناس باقی میمونه ، این موضوع رو بدون اغراق میگم اگر میخوای مدیر باشی کمتر کار کن فقط گند نزن موافقم , هر متخصصی اگه بهتر از بالادستیش کار کنه , اخراج میشه. اون بحث ته کشیدن مدیر بصورت خودجوش فراموش نشه. 4 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۳ موافقم , هر متخصصی اگه بهتر از بالادستیش کار کنه , اخراج میشه. اون بحث ته کشیدن مدیر بصورت خودجوش فراموش نشه. اما دلیل این ته کشیدن یک چیز سادس اینکه لذت نمیبریم از کاری که میکنیم 5 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۳ اما دلیل این ته کشیدن یک چیز سادس اینکه لذت نمیبریم از کاری که میکنیم خوب , تعهد اخلاقی و وجدان کاری این وسط چی میشه؟ 4 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۳ خوب , تعهد اخلاقی و وجدان کاری این وسط چی میشه؟ اگر کلیه اعمالی که از یک انسان سر میزنه برای کسب مطلوبیت تلقی کنیم ( مطلوبیت لزوماً مادی نیس کما اینکه کمک به هم نوع هم به ما مطلوبیت میده) اونوقت میشه اینطور تحلیل کرد ، افراد ممکنه تنها مادیات بهشون احساس مطلوبیت بده برای این دسته از افراد همه چیز با پول معنی میشه چیزی که ما میبینیم اینه که بسیاری از انسان ها هستند که در قبال وضعیت همنوعان خودشون به شدت بی تفاوت هستن بنابراین چیزی به نام تعهد اخلاقی یا وجدان نمیشه برای این ها تعریف کرد ، اما انسان نرمال حتی اگر به لحاظ مادی به مطلوبیت نرسه به لحاظ روانی مطلوبیتش رو کسب میکنه که بازهم میشه با همون لذت تفسیر کرد 8 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۳ اگر کلیه اعمالی که از یک انسان سر میزنه برای کسب مطلوبیت تلقی کنیم ( مطلوبیت لزوماً مادی نیس کما اینکه کمک به هم نوع هم به ما مطلوبیت میده) اونوقت میشه اینطور تحلیل کرد ، افراد ممکنه تنها مادیات بهشون احساس مطلوبیت بده برای این دسته از افراد همه چیز با پول معنی میشه چیزی که ما میبینیم اینه که بسیاری از انسان ها هستند که در قبال وضعیت همنوعان خودشون به شدت بی تفاوت هستن بنابراین چیزی به نام تعهد اخلاقی یا وجدان نمیشه برای این ها تعریف کرد ، اما انسان نرمال حتی اگر به لحاظ مادی به مطلوبیت نرسه به لحاظ روانی مطلوبیتش رو کسب میکنه که بازهم میشه با همون لذت تفسیر کرد من کاری به احساس شخصی انسان ندارم . خیلی ها که صرفا برای کسب مطلوبیت تلاش کردن , در آخر کار بله قربان گو شدن. کمک به همنوعشونم تاریخ مصرف داشته. 3 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آذر، ۱۳۹۳ من کاری به احساس شخصی انسان ندارم . خیلی ها که صرفا برای کسب مطلوبیت تلاش کردن , در آخر کار بله قربان گو شدن. کمک به همنوعشونم تاریخ مصرف داشته. من فکر میکنم این واقعیت رو باید به استانه تحمل شکست افراد ربط داد، به لحاظ تجربی تحمل شکست در جامعه ایرانی بسیار پایینه البته اثبات علمی این ادعا به روان شناسان و جامعه شناسان مربوط میشه، به لحاظ تجربی ما جامعه آرمانگرا هستیم ، آرمانگرایی محض، نه تعدیل شده توسط واقعیات و همچنین روحیات رومانتیک بیشتر از روحیات رئال بر ما حاکمه به همین جهت ما ابتدا برای رسیدن به اهداف آرمانگرایانه خودمون شروع به شنا در خلاف مسیر رودخانه می کنیم اما در نهایت به علت نداشتن تحمل شکست از آرمان ها فاصله میگیریم اما شوربختانه این شکست ها باز هم مارو به واقعیت نزدیک نمیکنه تنها از دامن افراط به دامن تفریط میفتیم ، روحیات احساساتی ما باعث میشه به تحلیل عوامل شکست نپردازیم و به لطایف الحیل از زیر بار اشتباهات شانه خالی کنیم و اون رو به ماوراء جبر زمانه ربط بدیم. نکته دیگه که باید بهش توجه کرد اینه که به دلیل سیاست های غلط 8 سال گذشته نوعی بذر کینه حرص حسادت و طمع بیش از حد بر کشور مستولی شده این یک بحث جامعه شناختی یا روانشناختی نیست بلکه یک بحث کاملا اقتصادی هست همه ما این سال ها واژه رکود تورمی رو شنیدیم اولین تأثیر رکود تورمی ایجاد مارپیچ قیمت دستمزد هست(wage-price spiral) یعنی جامعه تبدیل میشه به صحنه رقابت و مسابقه بین افزایش قیمت ها و ترقی دستمزدها یا به عبارت بهتر بخور تا خورده نشی ، در این شرایط روحیات انسانی به حداقل میرسه ، افراد به دنبال بهره وری نیستند آنچه هدف میشه تنها افزایش منافع مادی هست. در مجموع فکور عزیز به عنوان کسی که داره تو این سیکل معیوب و متعفن داره کار میکنه باید بگم وضعیت جامعه ما بخصوص در این 8 سال به یک گنداب عظیم تبدیل شده معدود افرادی که به قول تو دارای وجدان و اخلاق هستند فقط مجبور نیستند در خلاف جریان شنا کنند بلکه باید با فاضلابی که به این رودخانه بسته شده هم روبرو بشن و مرد لازمه برای تحمل این وضعیت 5 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آذر، ۱۳۹۳ من فکر میکنم این واقعیت رو باید به استانه تحمل شکست افراد ربط داد، به لحاظ تجربی تحمل شکست در جامعه ایرانی بسیار پایینه البته اثبات علمی این ادعا به روان شناسان و جامعه شناسان مربوط میشه، به لحاظ تجربی ما جامعه آرمانگرا هستیم ، آرمانگرایی محض، نه تعدیل شده توسط واقعیات و همچنین روحیات رومانتیک بیشتر از روحیات رئال بر ما حاکمه به همین جهت ما ابتدا برای رسیدن به اهداف آرمانگرایانه خودمون شروع به شنا در خلاف مسیر رودخانه می کنیم اما در نهایت به علت نداشتن تحمل شکست از آرمان ها فاصله میگیریم اما شوربختانه این شکست ها باز هم مارو به واقعیت نزدیک نمیکنه تنها از دامن افراط به دامن تفریط میفتیم ، روحیات احساساتی ما باعث میشه به تحلیل عوامل شکست نپردازیم و به لطایف الحیل از زیر بار اشتباهات شانه خالی کنیم و اون رو به ماوراء جبر زمانه ربط بدیم. نکته دیگه که باید بهش توجه کرد اینه که به دلیل سیاست های غلط 8 سال گذشته نوعی بذر کینه حرص حسادت و طمع بیش از حد بر کشور مستولی شده این یک بحث جامعه شناختی یا روانشناختی نیست بلکه یک بحث کاملا اقتصادی هست همه ما این سال ها واژه رکود تورمی رو شنیدیم اولین تأثیر رکود تورمی ایجاد مارپیچ قیمت دستمزد هست(wage-price spiral) یعنی جامعه تبدیل میشه به صحنه رقابت و مسابقه بین افزایش قیمت ها و ترقی دستمزدها یا به عبارت بهتر بخور تا خورده نشی ، در این شرایط روحیات انسانی به حداقل میرسه ، افراد به دنبال بهره وری نیستند آنچه هدف میشه تنها افزایش منافع مادی هست. در مجموع فکور عزیز به عنوان کسی که داره تو این سیکل معیوب و متعفن داره کار میکنه باید بگم وضعیت جامعه ما بخصوص در این 8 سال به یک گنداب عظیم تبدیل شده معدود افرادی که به قول تو دارای وجدان و اخلاق هستند فقط مجبور نیستند در خلاف جریان شنا کنند بلکه باید با فاضلابی که به این رودخانه بسته شده هم روبرو بشن و مرد لازمه برای تحمل این وضعیت با درود علت کم بودن آستانه تحمل مادر مواجهه با شکست یکیش اینه که : اگه انسان در یک کشور پیشرفته شکست بخوره ,میتونه از نو خودشو جمع و جور کنه . ولی تو کشور ما با یه شکست برای همیشه معدوم میشیم. برا همینه که ترسمان تا این حد بالاست.آرمانگرائی مونو قبول دارم ولی بیشتر از اون ما یه جامعه قانون گریز هستیم که همیشه دوست داریم از طریق قانون شکنی و قانون گریزی و زیاه خواهی به اهدافمان برسیم که البته تواین مسیر راه همیشه هموار تر از مسیر اصلی است. در مورد توجیه اشتباهاتمون با توسل به تقدیر و سرنوشت و قسمت و اینا با شما موافقم. ملت ما بقدری با تقدیر آداپته شده که بکلی خاصیت خلاقیتش رو از دست داده. چون بهش باوراندن که میتونه از طریق توسل به همه آمال و ارزو هاش برسه. در مورد اون هشت سال هم که فرمودید من با سی سالش موافقم. البته سی و اندی سال . با بخش آخر حرفاتونم ازصمیم قلب موافقم. 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده