Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر، ۱۳۹۳ من تازه به دنیا آمده ام اینجا آدم ها درها را هی قفل می کنند ستاره ها را یکی یکی می شکنند ماه را درسته قورت می دهند و خورشید قلابی به من هدیه داده اند چه شهر غریبی ست... واژه هایش همه مهجورند و عددهایش همه مجهول! همه نگاه هایشان قضیه و اثبات دارد و راه رفتنشان زاویه دار است! خورشید قلابی چشم خواب هایم را می زند و پوست آرزوهایم سوخته شبها بنفش اند و هیچ چیز سر جایش نیست... نیلوفر شکاری 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده