رفتن به مطلب

همین یک کارمان مانده


Hanaaneh

ارسال های توصیه شده

نه فانوسی کنار لحظه های تارمان مانده

نه دیگر زلف تاکی بر سر دیوارمان مانده

 

فقط اندوه می گیرد سراغی از غریبی مان

همان که یارمان بوده، کماکان یارمان مانده

 

بپرس از پیشگوهای محلی این معما را

چقدر از روزهای مثل زهرمارمان مانده؟

 

چقدر از دلخوشی های کم و کوتاهمان رفته؟

چقدر از زخمهای بر جگر بسیارمان مانده؟

 

سزای خواندن از عشق است در گوش کر جنگل

اگر که قطره خونی گوشه منقارمان مانده

 

تو تقدیر منی، ای عشق! اما عقل می گوید:

بیا بگذر ز تقدیرت... همین یک کارمان مانده

 

 

 

حامد عسگری

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...