Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۳ عاشق شدم که لهجهی جانم عوض شود آن روزگار بیهیجانم عوض شود شاید به دستگیری دستان گرم تو خاموش خوانی ضربانم عوض شود میخواستم که لحن غمانگیز قصهات وقتی برات شعر بخوانم عوض شود پر شد ضمیر من ز تو باید که بعد از این دستور خشک مغز زبانم عوض شود جز در حضور عشق شهادت نمیدهم باید که ذکرهای اذانم عوض شود در زندگی به قدر کفایت گریستم لطفاً بخواه مرثیهخوانم عوض شود قلیان زهر مار برایم بیاورید گاهی مگر که طعم دهانم عوض شود هر آدمی اگر چه که عاشق، اگرچه خاص وقتی زمان گذشت گمانم عوض شود شعر تو مثل قبل برایم قشنگ نیست وقتی مخاطبت نگرانم عوض شود گفتی که آمدم ولی البته ممکن است تصمیم این که باز بمانم عوض شود آرش شفاعی لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده