Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۳ «جیم جونز» متولد ۱۹۳۱ در ایندیانای امریکا بود. او از نوجوانی به اندیشههای استالین، کارل مارکس، گاندی و هیتلر علاقه داشت و بعدها به سمت عقاید مذهبی کشیده شد. تفکرات مذهبی و عقاید سیاسی او و شرایط خاص جامعه امریکا در جوانیاش از او یک کمونیست جوان ساخت. در آن بازه زمانی تفکرات کمونیستی جایی در امریکا نداشت و جونز جوان بارها توسط پلیس دستگیر و یا توسط مردم مورد آزار قرار گرفت. او از نفوذ و فعالیت در مسیر کمونیستی ناامید شد اما راه دیگری اندیشید که میتوانست اندیشههای او را جهت دهد؛ دین و کلیسا! او دوستانی در مبلغان مسیحی یافت و با کمک آنان مدتی فعالیت کرده و سپس اولین کلیسای خودش را با دین و عقاید جدید راهاندازی کرد که نام آن را «معبد مردم» یا Peoples Temple گذاشت و شروع به تبلیغ دین جدیدی کرد که ترکیبی از اندیشه مسیحیت و کمونیسم بود. جونز شخصیتی کاریزماتیک و سخنانی نافذ داشت. اندیشههای کمونیستی-مذهبی او به مذاق طبقات پاییندست اجتماع، کمبضاعت و افراد کمسواد و عموماً تنگدست جامعه خوشآمد. مردمی که امیدی به فردا نداشتند با سخنان او نور تازهای دیدند و بهزودی بهشدت از او استقبال شد. جونز شبکه رادیویی خودش را تأسیس کرد و با سخنان مذهبی (درحالیکه دقت میکرد نامی از کمونیسم نیاید) خیلی زود به فردی بسیار شناختهشده تبدیل شد. تعریف تازه او از دین و مسیحیت و جامعه سیاسی مبتنی بر مذهب برای مردم خیلی رؤیایی بود و علاقهمندان فراوانی داشت. مافیای اطراف او بهزودی قدرت گرفت، معتقدان به او در همه مشاغل حضور داشتند و اینگونه شبکه وسیعی از کارمندان ادارات یا شرکتها که تفکرات او را درست میدانستند، در موارد خاص کارشکنی کرده یا امور را در مسیر دلخواه او هدایت مینمودند. جونز که همیشه برای سخنگفتن از انجیل سند میآورد رفتهرفته اعلام کرد که کمونیسمِ مذهبی مدنظر اوست و کسانی که درگیر مخدر مذهب هستند باید به سمت نور سوسیالیست هدایت شوند. کمی بعد او اعلام کرد که باید از دین فرار کرد و کتاب مقدس توسط مبلغان دینی تحریف شده و مشخصاً کتابی ضد زن و ضد اقلیتهای نژادی است. او حتی تا آنجا پیش رفت که مدعی شد روح ماهاتما گاندی در او دمیده شده و بعدها ادعا کرد که او روحی است که زمانی در بدن مسیح ، بودا و لنین هم زیسته و عاقبت گفت که تجسم خدا بر زمین است. خیل عظیم هواداران جونز باعث شد که توجه سیاستمداران منطقه را به خود جلب کند و یک معامله برد-برد انجام شد. جونز از طرفدارانش میخواست تا به سیاستمدار خاصی رأی دهند و پس از رأی آوردن سیاستمدار فوق از جونز حمایت میکرد. البته جونز به پیروانش قول جامعهای بهتر، امکانات بیشتر و دنیای بهتری میداد، اما عملاً سود ناشی از حمایت سیاسی به جیب خودش سرازیر میشد. جونز دوستانی در واشنگتن یافت و بارها با سناتورها و همسر رئیسجمهور دیدار کرد و در کل کشور به فردی شناختهشده بدل شد. اندکاندک خطر افکار او برای آزاداندیشان و روزنامهنگاران مستقل روشن شد. جامعه دینی نیز علیه او شورید. اسناد فراوانی به دست آمد که فرار مالیاتی، کلاهبرداری، باجگیری، رشوه و اختلاس را از جانب جونز نشان میداد. جونز که خطر را نزدیک میدید بلافاصله به پیروانش اطلاع داد که باید از کشوری که آنها را نمیخواهند و به آنها تهمت میزنند دور شوند و سپس به همراه صدها نفر از معتقدان به کشور گویانا (امریکای جنوبی و کارائیب) مهاجرت کردند و شهر جونزتاون Jonestown را ساختند. جونز در آنجا با سرمایه فراوانی که اندوخته بود و به کمک اصحابش شهر کوچکی ساخت و آن را «بهشت سوسیالیستی» و «پناهگاه انسانی» نامید و به حکومت خودش مشغول شد. اینجا بود که او اعلام کرد اصولاً به خدا اعتقادی ندارد. کمی بعد از مهاجرت جونز و یاران باوفایش عدهای از معتقدان او که در امریکا بودند با کمی تحقیق و پژوهش متوجه شدند که او سالها از احساسات و عقاید آنها سوءاستفاده کرده و دروغهای فراوانی به آنها گفته است. لذا کمپینی علیه او تشکیل شد تا دیگر خلافهای او مشخص شود، بهزودی موجی از کسانی که مافیای او به هر شکل از آنها سوءاستفاده کرده بود به سمت کمپین سرازیر شدند. کمی بعد مشخص شد که شهر جونز نیز تبدیل به شهری مخوف شده که هرکس علیه تفکرات جونز نظری بدهد مجازات سنگین روحی و جسمی و تجاوز در انتظار اوست. عدهای از طرفداران جونز که تحت تأثیر شخصیت کاریزماتیک او بودند و البته در جونزتاون به قدرت رسیده بودند شدیدترین شکنجههای روحی و جسمی را بر مردان و زنان این شهر روا داشتند تا عاقبت این اخبار به امریکا نفوذ کرد و یکی از مردان کنگره بنام رایان راهی جونزتاون شد. وقتی رایان پای صحبت مردم جونزتاون نشست عمق فاجعه را دریافت. او ۹۰ نفر را همراه خود به فرودگاه برد تا بلافاصله به امریکا منتقل کند و قول داد برای نجات دیگران بلافاصله اقدام کند. اما یاران باوفای جونز به دستور او به هواپیما حمله کردند. آنها بر این باور بودند که عدهای که پیام راستین جونز را درنیافتهاند در حال خیانت به او هستند! حمله مسلحانه به هواپیما منجر به کشته شدن رایان و چندین نفر دیگر شد. جونز که میدانست کشته شدن رایان پایان راه اوست، راهحل نهایی را اندیشید. او مراسمی ترتیب داده و به همه نوشیدنی داد، نوشیدنی که به زهر مهلک آلوده بود. ۹۰۹ نفر به طرز دردناکی جان دادند و خود جونز با تپانچه به زندگی خود پایان داد. بعدها عدهای گفتند که این یک خودکشی دستهجمعی اعتراضی و سمبلیک بوده است اما وقتی اجساد ۳۰۰ کودک بیگناه در میان جنازهها یافت شد این ادعا به شدت رنگ باخت. سال ۱۹۷۸ سالی غریب برای مردم امریکاست. فیلم و عکسهای جونزتاون با صدها کشته که در چهره آنان درد آخرین لحظات نقش بسته بود مدتها گرد سکوت را بر همهجا افکند تا یادشان بماند که مافیای ایدئولوژیک چه فجایعی میتواند پدید آورد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده