seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۳ سلام... مدتیه تو این فکرم که چطور میشه دو تا آدم به خوبی کنار هم زندگی کنن چطور میشه دو تا آدم به مدت 40-50 سال زیر یه سقف با هم زندگی کنن آیا این دو تا آدم برای همدیگه تکراری نمیشن؟؟ از هم زده نمیشن؟؟ از هم خسته نمیشن؟؟ چی باعث میشه که اینجوری نباشه؟؟ 14 لینک به دیدگاه
soil eng 17164 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۳ ی سوال: ماها از پدر مادرمون خسته میشیم؟ حتی اگه 60 سالمون هم شه باز نسبت بهشون ی علاقه خاصی داریم.ممکن کلی باهم دعوا کنیم و اختلاف عقیده و نظر داشته باشیم.ولی بازم ته ته دلمون دلبستشون هستیم! زندگی مشترک با این فرق داره میشه گفت راهای حفظش بیشتر به شرطی ک قبل ازدواج چشامون رو خوب باز کنیم و معیارایی ک واقعا واسه زندگی مهم هستن رو ملاک قرار بدیم.سخت گیری و غر زدنامون برا قبل ازدواج و شناخت همدیگه باشه.و بعد ازدواج سر مسائل کوچیک طرف مقابل رو با حرفامون ازار ندیم.دل زده ش نکنیم. واسه اینکه 2 نفر بتونن کنار هم بمونن نیاز نیس همه خصوصیلتشون عین هم باشه(اینجوری دیگه تکاملی تو کار نیس)فقط لازمه بلد باشیم چجوری سالم و با رامش زندگی کنیم. کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی رو حتما شنیدین و شایدم خونده باشین.ولی کسایی ک نخوندن توصیه میکنم بخونن.کتاب جالبیه 7 لینک به دیدگاه
sara kia 3158 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۳ طبیعتا به دلیل احترام و علاقه. من فکر نمی کنم اون به اصطلاح عشقی که اکثرا جوونای امروزی تو ازدواج دنبالشن ضامن بقای زندگی مشترک باشه. وقتی دو نفر با هم ازدواج میکنن قبل از هرچیزی باید به خاطر داشته باشن که همیشه و در همه حال احترام همدیگه رو حفظ بکنن. بی احترامی و زودجوشی (شایع در بین جوانان امروزی) قاتل عشق و علاقه ست. شما هرچقدر هم که کسی رو دوست داشته باشید وقتی با رفتار زننده و آنی و بی فکرش مواجه میشید بالطبع نسبت بهش دلسرد و بی علاقه خواهید شد. وقتی دو نفر احترام همدیگه رو دارن علاقه اشون حفظ میشه و به خوبی و خوشی زندگی میکنن. چرا از هم زده بشن؟ این دو تا دیگه یک وجود در دو تا بدنن. فکر کنید یکی شاید 20 سال با پدر و مادرش بوده و 40 سال با همسرش. یعنی بیشترین لحظه های عمرش رو با همسرش گذرونده. البته تو ایران همه ازدواجا به دلیل احترام و این حرفا نیست که پابرجاست. به دلیل ذهنیت غلط جامعه ایرانی نسبت به زندگی مشترکه. سوختن و ساختن زن خانواده به دلیل حفظ سایه سر! خودش و بچه هاش اصلی ترین دلیلشه که اونم چراییش جای بحث داره. در آخر باید بگم شاید یکی از زیبا ترین صحنه های زندگی، دیدن زوج پا به سن گذاشته ای باشه که هنوزم با مهر و محبت دست همدیگه رو گرفتن و کنار هم قدم برمیدارن. آدم به این زندگی مبهم امیدوار میشه 6 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۳ انسان اگه بدونه وظیفه اش در زندگی چیه , اونوقت میدونه که یکی از وظیفه هاشم تشکیل خانواده و احترام به حقوق همسر و فرزند هست. انسانهای قدر شناس اینطوری اند. یعنی قدر همسرشان را میدانند . با این بینش 50 سال براشون قد 5 سال هم نمیگذره. نمونه ش تو زندگی همه مون هست. 5 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۳ ی سوال: ماها از پدر مادرمون خسته میشیم؟حتی اگه 60 سالمون هم شه باز نسبت بهشون ی علاقه خاصی داریم.ممکن کلی باهم دعوا کنیم و اختلاف عقیده و نظر داشته باشیم.ولی بازم ته ته دلمون دلبستشون هستیم! زندگی مشترک با این فرق داره میشه گفت راهای حفظش بیشتر به شرطی ک قبل ازدواج چشامون رو خوب باز کنیم و معیارایی ک واقعا واسه زندگی مهم هستن رو ملاک قرار بدیم.سخت گیری و غر زدنامون برا قبل ازدواج و شناخت همدیگه باشه.و بعد ازدواج سر مسائل کوچیک طرف مقابل رو با حرفامون ازار ندیم.دل زده ش نکنیم. واسه اینکه 2 نفر بتونن کنار هم بمونن نیاز نیس همه خصوصیلتشون عین هم باشه(اینجوری دیگه تکاملی تو کار نیس)فقط لازمه بلد باشیم چجوری سالم و با رامش زندگی کنیم. کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی رو حتما شنیدین و شایدم خونده باشین.ولی کسایی ک نخوندن توصیه میکنم بخونن.کتاب جالبیه پدر و مادر فرق داره....به هر حال بزرگمون کردن ولی تو ازدواج اینجوری نیست....با یه آدمی که شناخت زیادی ازش نداری میری زیر یه سقف... قبول دارم که نیازی نیست خصوصیات دو تا آدم عین هم باشه..... حالا فرض کنیم با شخص مورد نظر ازدواج کردیم و رفتیم زیر یه سقف...... قطعا هیچ کسی کامل نیست....بعد از یه مدت مثلا چند سال..... میری بیرون و یکی دیگه رو میبینی و اون طرف به نظر شما جالب میاد..... این باعث نمیشه که از همسرتون زده بشید؟؟ بله شنیدم ولی متاسفانه نخوندم 4 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۳ طبیعتا به دلیل احترام و علاقه.من فکر نمی کنم اون به اصطلاح عشقی که اکثرا جوونای امروزی تو ازدواج دنبالشن ضامن بقای زندگی مشترک باشه. وقتی دو نفر با هم ازدواج میکنن قبل از هرچیزی باید به خاطر داشته باشن که همیشه و در همه حال احترام همدیگه رو حفظ بکنن. بی احترامی و زودجوشی (شایع در بین جوانان امروزی) قاتل عشق و علاقه ست. شما هرچقدر هم که کسی رو دوست داشته باشید وقتی با رفتار زننده و آنی و بی فکرش مواجه میشید بالطبع نسبت بهش دلسرد و بی علاقه خواهید شد. وقتی دو نفر احترام همدیگه رو دارن علاقه اشون حفظ میشه و به خوبی و خوشی زندگی میکنن. چرا از هم زده بشن؟ این دو تا دیگه یک وجود در دو تا بدنن. فکر کنید یکی شاید 20 سال با پدر و مادرش بوده و 40 سال با همسرش. یعنی بیشترین لحظه های عمرش رو با همسرش گذرونده. البته تو ایران همه ازدواجا به دلیل احترام و این حرفا نیست که پابرجاست. به دلیل ذهنیت غلط جامعه ایرانی نسبت به زندگی مشترکه. سوختن و ساختن زن خانواده به دلیل حفظ سایه سر! خودش و بچه هاش اصلی ترین دلیلشه که اونم چراییش جای بحث داره. در آخر باید بگم شاید یکی از زیبا ترین صحنه های زندگی، دیدن زوج پا به سن گذاشته ای باشه که هنوزم با مهر و محبت دست همدیگه رو گرفتن و کنار هم قدم برمیدارن. آدم به این زندگی مبهم امیدوار میشه وقتی با رفتار زننده و آنی و بی فکرش مواجه میشید بالطبع نسبت بهش دلسرد و بی علاقه خواهید شد. قطعا یه همچین اتفاقاتی ممکن تو هر زندگی ای بیوفته این دلیل میشه که با یه همین اتفاق دلسرد بشیم؟؟ اصلا هدف از مزدوج شدن چیه؟؟ 2 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۳ انسان اگه بدونه وظیفه اش در زندگی چیه , اونوقت میدونه که یکی از وظیفه هاشم تشکیل خانواده و احترام به حقوق همسر و فرزند هست. انسانهای قدر شناس اینطوری اند. یعنی قدر همسرشان را میدانند . با این بینش 50 سال براشون قد 5 سال هم نمیگذره. نمونه ش تو زندگی همه مون هست. چرا باید ازدواج کنم که بخوام قدر همسرمو بدونم؟؟ 2 لینک به دیدگاه
sara kia 3158 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۳ قطعا یه همچین اتفاقاتی ممکن تو هر زندگی ای بیوفته این دلیل میشه که با یه همین اتفاق دلسرد بشیم؟؟ اصلا هدف از مزدوج شدن چیه؟؟ دوست عزیز من که نگفتم یه بار اتفاق بیفته باعث دلسردیه! کسی که احترام نگه نمیداره احتمالا فقط یه بار این کار رو نمیکنه و تکرار رفتار موجب دلسردیه. من بازم میگم زن و شوهر نباید در لحظه عصبانیت احترام همدیگه رو بشکنن چون اگه یک بار این کار رو بکنن براشون عادی میشه و احتمال تکرار رفتار زیاده. هدف از مزدوج شدن رسیدن به آرامشه به نظر من. 4 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۳ دوست عزیز من که نگفتم یه بار اتفاق بیفته باعث دلسردیه! کسی که احترام نگه نمیداره احتمالا فقط یه بار این کار رو نمیکنه و تکرار رفتار موجب دلسردیه. من بازم میگم زن و شوهر نباید در لحظه عصبانیت احترام همدیگه رو بشکنن چون اگه یک بار این کار رو بکنن براشون عادی میشه و احتمال تکرار رفتار زیاده. هدف از مزدوج شدن رسیدن به آرامشه به نظر من. آره موافقم با حرفت... چجوری میشه با ازدواج کردن به آرامش رسید؟؟ به خاطر هم صحبتی؟ به خاطر برطرف کردن نیازهای جنسی؟ به خاطر محبت؟ به خاطر داشتن فرزند؟ 3 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۳ یکی دوتاست یک گذشت و چشمپوشی از خطاها در زندگی دو عشق به معنی واقعی سه صبر در هنگام فشار زندگی چهار دادن ارامش ..... ..... ممنون سید بابت تاپیک خوبت 8 لینک به دیدگاه
amin202 13418 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۳ سلام... مدتیه تو این فکرم که چطور میشه دو تا آدم به خوبی کنار هم زندگی کنن چطور میشه دو تا آدم به مدت 40-50 سال زیر یه سقف با هم زندگی کنن آیا این دو تا آدم برای همدیگه تکراری نمیشن؟؟ از هم زده نمیشن؟؟ از هم خسته نمیشن؟؟ چی باعث میشه که اینجوری نباشه؟؟ ببین مهدی جان...انسان زمانی که متولد میشه با نیاز متولد میشه دیدگاه اولیش نسبت به مردم اطراف خودش اینه که کل دنیا و کل کائنات برای اون آفریده شدن...و فقط صحبت از من بودن میکنه...پدرُ مادر رو به چشم یک منبعی میبینه که وظیفشونه نیازهاشو برطرف کنن.این نگرش برا بعضیا تا سنین بالا ادامه داره و گاهاً تا آخر عمر افراد! زمانی که شما حس کردید و از نظر عقلانی تونستید این مطلب رو به خودتون بفهمونید که دنیا و کائنات صرفاً برای شما آفریده نشده و دیگران نیز درست به همون اندازه که شما ازش حق دارید حق دارن و رفتارهای شما بر اطرافیانتون تاثیر داره و به بیانی دیگر...وقتی قبول کردید که در مرکز کائنات قرار نگرفتید...اونموقست که میتونید به مفهوم زندگی مشترک پی ببرید. زندگی مشترک به معنی لذت شخص شما نیست...گاهی ایجاد لذت برای دیگری خیلی لذت بخش تر از چشیدن اون لذت به خودی خوده. وقتی شما و طرف مقابلتون به این نگرش برسید دیگه گذر زمان رو حس نمیکنید... 7 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۳ ببین مهدی جان...انسان زمانی که متولد میشه با نیاز متولد میشه دیدگاه اولیش نسبت به مردم اطراف خودش اینه که کل دنیا و کل کائنات برای اون آفریده شدن...و فقط صحبت از من بودن میکنه...پدرُ مادر رو به چشم یک منبعی میبینه که وظیفشونه نیازهاشو برطرف کنن.این نگرش برا بعضیا تا سنین بالا ادامه داره و گاهاً تا آخر عمر افراد!زمانی که شما حس کردید و از نظر عقلانی تونستید این مطلب رو به خودتون بفهمونید که دنیا و کائنات صرفاً برای شما آفریده نشده و دیگران نیز درست به همون اندازه که شما ازش حق دارید حق دارن و رفتارهای شما بر اطرافیانتون تاثیر داره و به بیانی دیگر...وقتی قبول کردید که در مرکز کائنات قرار نگرفتید...اونموقست که میتونید به مفهوم زندگی مشترک پی ببرید. زندگی مشترک به معنی لذت شخص شما نیست...گاهی ایجاد لذت برای دیگری خیلی لذت بخش تر از چشیدن اون لذت به خودی خوده. وقتی شما و طرف مقابلتون به این نگرش برسید دیگه گذر زمان رو حس نمیکنید... منظورتون از دیگری کیه؟؟ امین جان شما ازدواج کردین؟؟ میخوام بدونم چه دلیلی وجود داره که یه شخص بخواد ازدواج کنه؟؟ 1 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۳ چرا باید ازدواج کنم که بخوام قدر همسرمو بدونم؟؟ حالا مرگ من بیا ازدواج کن . دوست من , ازدواج اجبار نیست یه انتخابه. شکر نعمت , نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند. قدر کسی رو بدونی , ازش قدردانی میبینی . تصمیم به ازدواج نیاز به بلوغ فکری داره , به این مرحله نرسیم مفهوم ازدواج رو نمی فهمیم. لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۳ حالا مرگ من بیا ازدواج کن . دوست من , ازدواج اجبار نیست یه انتخابه. شکر نعمت , نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند. قدر کسی رو بدونی , ازش قدردانی میبینی . تصمیم به ازدواج نیاز به بلوغ فکری داره , به این مرحله نرسیم مفهوم ازدواج رو نمی فهمیم. ببین باحال از جونت مایه نزار خب؟ -------------------------- این بلوغ فکری چیه؟؟؟شما رسیدین به این بلوغ؟ لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۳ ببین باحال از جونت مایه نزار خب؟ -------------------------- این بلوغ فکری چیه؟؟؟شما رسیدین به این بلوغ؟ [h=1] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [/h] عضو هیأت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی با اشاره به لزوم آشنایی پیش از ازدواج، مسئولیت پذیری و بلوغ فکری را در درجه اول اهمیت، عنوان کرد و ویژگیهای ظاهری را معیار آخر برای تصمیمگیری دانست. به نقل از فارس، اصغر دادخواه لزوم آشنایی پیش از ازدواج برای با اشاره به سرفصلهای لازم برای شناخت قبل از ازدواج افزود: مسئولیتپذیری و بلوغ فکری جزو اولین موضوعاتی است که باید به آن پرداخته شود، اینکه آیا فرد به این بلوغ رسیده است که مسئولیت فردی دیگر را برعهده گیرند. البته باید به این نکته توجه داشت که مسئولیت برای مردان و صرفاً مالی نیست بلکه آمادگی زندگی مشترک نیز مسئولیتپذیری است. عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی صحبت کردن درباره این ویژگیها را کافی ندانست و رفتارهای عملی و عینی را در شناخت، مؤثر عنوان کرد و افزود: دیدن و صحبت کردن تنها کافی نیست باید زیر نظر خانوادهها و با حضور آنها در سفر، میهمانی، جمع و تحقیق از زندگی قبلی و پرسش از فرد سوم به شناخت درباره طرف مقابل برسیم. این عصبشناس با بیان اینکه دیدگاه افراد نسبت به زندگی در خصوص موضوعاتی مانند شغل، اقتصاد، مسئولیت اجرایی در خانه، فرزند، تعداد و جنسیت آن سبکهای فرزندپروری و آشنایی با واقعیات جامعه اظهار داشت: این مسائل بسیار مهم است و باید در نظر گرفته شوند. مسائل ظاهری باید در وهله آخر مورد توجه قرار گیرد. مسائل ظاهری شامل؛ نظافت، نزاکت، خوش آمدن ظاهر شخص چه از نظر چهره و فیزیک بدنی است. گاهی این ویژگیها با گفتن، گاهی با حس کردن و برخی مواقع نیز با به دل نشستن مورد توجه قرار میگیرد. وی خاطرنشان کرد: تصمیم از روی احساس و شتاب قابل اعتماد نیست، ازدواج معنایی عمیق دارد که اگر آشنایی پیش از آن به درستی انجام نشود، محکوم به شکست یا تحمل زندگی است که مورد طرفین نیست. 2 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۳ اینکه چرا از هم خسته نمیشن: باید ازدواج عاقلانه باشه و عشق تو زندگی جریان داشته باشه... که اگه این دو تا عامل باشه دیگه تو نمیتونی دنبال دلیل بگردی واسه کنار هم بودنشون شاید اون دو نفر هم نتونن دلیل کنار هم بودنشونو بگن... نمیتونن دیگه نمونن کنار هم 2 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۳ ازدواج - مشکلات ازدواج - برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام مهم ترین شرط ازدواج برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در یک نگاه کلی دو نوع است. جسمی و برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ، مهم ترین شرط ازدواج موفق است که اگرچه به زیرمجموعه های زیادی تقسیم بندی می شود اما در یک نگاه کلی نشانه هایی دارد که باید به آنها توجه کنید... [h=2]بلوغ روانی مهم ترین شرط ازدواج[/h] پیش نیازهای ازدواج - بلوغ روانی مهم ترین شرط ازدواج 1 – فرد برای کسب احساس امنیت، به فرد دیگری که او را واجد قدرت می پندارد وابسته می شود و تا حدی غیرقابل تصور به او می چسبد. در این حالت شخص یا فرد وابسته حتی خودانگاره اش را (تصویر و برداشتی که از خود دارد) از فردی که به او وابسته است می گیرد. 2 – در عمل اعتماد به نفس و عزت نفس ندارد. 3 – عواطف و اخلاق را فقط براساس خواسته های خود معنا می کند. 4 – در روابط خود همواره دریافت کننده عشق، خدمات و توجه دیگران است. 5 – مرزها را در هیچ رابطه ای رعایت نمی کند؛ به همین دلیل دیگران به او اعتماد نمی کنند یا اعتمادشان را به او از دست می دهند. 6 – در بیشتر موارد نیازمند کسی (یا چیزی) است که از او حمایت کند. 7 – چنین فردی هیچ تسلطی بر تکانه های عاطفی و احساسی خود ندارد. او چنان در بند غریزه و احساسات خود است که هیچ مانعی برای انجام اعمال خلاف عرف یا منطق پیش رو نمی بیند. 8 – جسارت تجربه کردن و تغییر کردن را ندارد. به شدت ترسو است و از هر مسیر جدیدی که در زندگی اش گشوده شود می گریزد. 9 – دچار ترس های ذهنی متعدد است؛ ازجمله ترس از اشتباه کردن، ترس از شکست، ترس از قضاوت دیگران، ترس از پرخاش و ترس از طردشدن. 10 – تحمل شکست را ندارد و در برابر هر شکست کوچکی دچار ناامیدی و بی انگیزگی و افسردگی می شود. 11 – به جای واقعیت با تخیلات خود زندگی می کند چون توان رویارویی با واقعیت ها و اداره کردن امور ار در خود نمی بیند. 12 – وجدان اخلاقی اش در مقابل ناکامی های زندگی که اغلب آنها را شکست تلقی می کند، دچار پسروی می شود و بعید نیست بزهکار شود. 13 – همیشه نیازمند قهرمان و اسطوره ای است که به آن درآویزد. 14 – تصویری که از خود در ذهن دارد یا خودشیفتگی کامل است یا بی ارزشی و حقارت. حد وسطی وجود ندارد و او تصویر واقعی خود را نمی بیند. 15 – چنین فردی طیف نمی شناسد. همه پدیده ها یا سفید هستند یا سیاه؛ یا بد هستند یا خوب. باز هم حد وسطی وجود ندارد. 16 – توانایی همدلی با دیگران را ندارد و نمی تواند خود را در موقعیت های عاطفی دیگران قرار دهد و حال و هوای آنها را درک کند. 17 – نمی تواند به حرف دیگران گوش کند و اغلب در پی گفتن است. او نحوه مکالمه صحیح و برقرارکردن ارتباط شایسته را بلد نیست. 18 – از تفکر منطقی و نظام یافته عاجز است و همواره به جای عقل، از روی عاطفه و احساسش تصمیم می گیرد؛ یعنی اول تصمیم می گیرد، بعد برای تصمیمش دنبال توجیه عقلانی می گردد. 19 – بیشتر قضاوت هایش درمورد دیگران، فرافکنی احساسات ضمیر خودآگاهش محسوب می شود. 20 – مسوولیت اعمال خود را نمی پذیرد و به شدت از پذیرش مسوولیت می ترسد. 21 – در قبال خود و دیگران هیچ تعهدی را نمی پذیرد. 22 – در کارهایش نظم و پشتکار و تداوم وجود ندارد و هیچ شغل یا کاری را به اتنتها نمی رساند. 23 – شادی کودکانه را به رضایت بالغانه ترجیح می دهد. 24 – توانایی پذیرش انتقاد از خود را ندارد و برای توجیه بحران های زندگی اش همواره به دنبال مقصری غیر از خود می گردد. 25 – توانایی چالش – تطابق را ندارد و در رقابت های سازنده وارد نمی شود. 26 – یا در حسرت گذشته به سر می برد یا برای آینده نگران و از آن ناامید است. به طور کلی چنین فردی هرگز از زمان حال لذت نمی برد و نمی تواند در زمان حال زندگی کند. 27 – فاقد مهارت اجتماعی است یا در این زمینه بسیار ضعیف عمل می کند. 28 – قادر نیست از ابزارهای دفاعی «گذشت و ایثار» استفاده کند و نمی تواند دیگران را ببخشد یا از مال خود چیزی به دیگران ببخشد. 29 – احساسات رشدیافته ای مثل شرمندگی یا احساس گناه در او کم است؛ در عوض احساسات رشدنیافته ای مثل خودخواهی و خودپسندی در او زیاد است. 30 – در هیچ زمینه ای (نه کاری، نه اجتماعی و نه عاطفی) ثبات ندارد. پیش نیازهای ازدواج - تبیان ویرایش و تلخیص:آکاایران 2 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۳ بهترین زمان برای ازدواج زمانی است که انسان به بلوغ جنسی و روانی و رشد فکری رسیده باشد(زمان ایده آل ازدواج) اما در صورتی که نیاز های جنسی شخص به غلیان افتد ازدواج اجتناب ناپذیر خواهد بود.(زمان اجتناب ناپذیری ازدواج)جواب تفصیلی: مطلب اول: زمان اجتناب ناپذیری ازدواج ازدواج فرایندی است که بر اساس آن نیازهای مختلف غریزی، عاطفی، جنسی، زیستی، رفتاری، هیجانی، انگیزشی و... انسان پشتیبانی می شود و زمینه ساز تکامل و سعادت آدمی را مهیا می کند. بی شک بهترین زمان برای ازدواج دختر و پسر مهیا شدن رشد فکری و عاطفی و جسمی آنان است. لکن وجود برخی نیازها ممکن است زمان مناسب برای ازدواج را به گونه ای دیگر تعریف نماید. توصيه واقع بينانه اسلام به ازدواج دختران در سني است که نشانه هاي نياز جنسي براي آنان آشکار مي شود. در روايتي از رسول مکرم اسلام صلوات الله عليه ملاک سن ازدواج در ضمن تشبيه زيبايي ارائه مي گردد. قال النبي صلوات الله عليه :إِنَّ الْأَبْكَارَ بِمَنْزِلَةِ الثَّمَرِ عَلَى الشَّجَرِ إِذَا أَدْرَكَ ثِمَارُهَا فَلَمْ تُجْتَنَ أَفْسَدَتْهُ الشَّمْسُ وَ نَثَرَتْهُ الرِّيَاحُ وَ كَذَلِكَ الْأَبْكَارُ إِذَا أَدْرَكْنَ مَا يُدْرِكُ النِّسَاءُ فَلَيْسَ لَهُنَّ دَوَاءٌ إِلَّا الْبُعُولَةُ وَ إِلَّا لَمْ يُؤْمَنْ عَلَيْهِنَّ الْفَسَادُ لِأَنَّهُنَّ بَشَر [1]، دوشيزگان مانند ميوه بر درخت هستند زماني که برسند بايد آنان را چيد وگرنه حرارت خورشيد و وزش بادها تباهشان مي کند ، زماني که دوشيزگان آنچه را که زنان( از نیاز های جنسی و روانی و عاطفی) درک مي کنند حس کنند دوايي جز شوهر کردن ندارند و در غير اين صورت فاسد و آلوده مي شوند زيرا انها نيز بشر هستند.» وقتي نيازي طبيعي براي انسان حاصل شود روش منطقي و معقول آن اين است که اين نياز براورده گردد . اگر انسان تشنه شد بايد سيراب گردد و اگر گرسنه شد بايد سير شود . نيازهای عاطفی و جنسی و روانی نيز همينطور است اگر غليان پيدا کرد بايد ارضا شود. حال جاي اين سئوال باقي است دختري که در استانه بلوغ جنسي و بحران های عاطفی قرار دارد و شعله هاي نياز های عاطفی و جنسي او فوران نموده است چه بايد بکند؟؟ جواب مشخص است بايد ارضا شود . چگونه ؟! آيا بايد مانند بسياري از کشورهاي غربي و افراد بي قيد نسبت به ارتباط جنسي فرزند با همکلاسي ها ي غير همجنس يا همجنس او بي تفاوت باشيم يا اينکه خود ارضايي و ديگر روش هاي نامشروع و مضر را راهکار مناسبي بدانيم؟!!! پاسخ اسلام به اين نياز طبيعي ازدواج است . اسلام قانونمندي ، مشروعيت و نظام مندي را به جاي هرزگي و بي بند و باري توصيه مي نمايد.به خانواده ها توصيه مي کند با ايجاد زمينه ازدواج براي تازه به بلوغ رسيدگان ضمن انکه به نياز طبيعي آنان پاسخ مشروع داده ايد آنان را از انحرافات و دام هاي شيطاني حفظ مي نماييد. در روايت فوق سن خاصي براي ازدواج تصريح نشده است بلکه بهترين زمان براي ازدواج زماني است که دختر تمايلات جنسي زنانه را درک مي کند . در اين زمان يک نياز غريزي و طبيعي مانند تشنگي و گرسنگي شکل گرفته است که مقتضي پاسخگويي صحيح و مشروع است .روش مناسب براي رفع تشنگي و گرسنگي خوردن لجن و يا کثافات نيست بلکه آب و غذاي طيب و حلال راه مناسب و مشروع مي باشد همانطور که براي پاسخگويي به نياز جنسي ، خود ارضايي و يا بي بند و باري جنسي روش مناسبي نيست بلکه بهترين راه و روش منحصر مشروع در برآوري اين نياز ازدواج است . البته در اسلام سفارشات زيادي به خانواده ها ، جامعه و حاکمان و... صورت مي گيرد که از بلوغ جنسي زودرس دختر و پسر (که همانطور که در روايت به آن اشاره شده است به مثابه مرض و بلايي است که نيازمند دوا و درمان است) جلوگيري شود. [2] حال اگر به هر تقدير بلوغ جنسي حاصل شد بايستي زمينه پاسخگويي شايسته و بايسته آن که ازدواج است مهيا شود. جاي اين سئوال باقي مي ماند که امروزه بر خلاف زمان هاي گذشته که سن بلوغ جنسي دختران با سن بلوغ فکري تقريبا مساوي بوده است، دختران در سن بلوغ جنسي صلاحيت و آمادگي مديريت داخلي يک خانواده و يا فرزند دار شدن و فرزند داري را ندارد با اين احوال وظيفه چيست؟ در پاسخ بايد گفت که ازدواج کارکردهاي متفاوتي دارد .ازدواج همواره ملازم با تشکيل خانواده مستقل و فرزند آوري و فرزندداري نيست. مي توان به جاي اينکه نسبت به ارتباطات فرزندان سهل انگار باشيم زمينه ازدواج آنان توسط خانواده هايشان را فراهم کنيم. عروس و داماد نوجوان را تحت تربيت و پشتيباني خانواده قرار دهيم تا با مرور زمان براي اداره مستقل خانواده و تربيت فرزندان به بلوغ و رشد فکري لازم برسند . اين همان سنت حسنه اي است که در گذشته در بين اجداد مانيز مرسوم بوده است . عروس و داماد چندين سال بعد از ازدواج زير نظر پدر و مادر همسر زندگي مي کردند. يا اينکه هرکدام از دختر و پسرتحت سرپرستي پدر و مادر خود بوده و در عين حال زمينه ارضا جنسي و عاطفي براي عروس و داماد مهيا باشد. مطلب دوم:زمان ایده آل برای ازدواج از دیدگاه اسلام بهترین زمان برای ازدواج ابتدای جوانی است و زمانی که فرد توانایی اداره خانواده را از لحاظ مادی، مدیریتی و... را داشت باید برای فراهم کردن مقدمات ازدواج خود اقدام کند. مهمترين معيار براي ازدواج احساس آمادگي و توان اداره زندگي است. احساس احتياج به شريک در زندگي ، توان پذيرفتن مسئوليت يک يا چند نفر در قالب خانواده ، توان عشق ورزيدن به همسر و فرزند و تامين ساير نيازهاي اعضاي خانواده معيارهاي اصلي اقدام به ازدواج هستند.البته در مورد مسایل مادی نباید زیاد سخت گیر بود، چرا که یاری خداوند در انتظار جوانانی است که برای حفظ گوهر پاک دامنی خود از گناه علیرغم مشکلات مادی برای ازدواج اقدام می کنند. در ضمن گاهي مشاهده شده که علي رغم بالا بودن سطح مالي پس از چند سال يا حتي چند ماه زندگي به شکست مي انجامد. از دیدگاه اسلام فرد باید در ابتدای جوانی برای ازدواج خود اقدام کند و به بهانه های مختلف و یا پایبندی به رسومات دست و پا گیر بی جهت ازدواج خود را به تاخیر بیندازد. البته فردی که هنوز امکان ازدواج از لحاظ مادی برای او فراهم نیست، در صورتی که نیازهای جنسی بر او غلبه پیدا نکند و او را به گناه نکشاند ، باید تا فراهم شدن ضروری ترین امکانات مادی صبر کند. دین مقدس اسلام پیروان خود را به فراهم کردن زمینه ازدواج جوانان دعوت می کند تا افراد جامعه بتوانند در ابتدای دروه جوانی خود طعم خوش زندگی مشترک را بچشند. زمان ایده آل ، ازدواج هر فردى بر اساس شرائط مختلف شخصی ، فرهنگى، اجتماعى، خانوادگى شغلى و مالى وى متفاوت است . همچنین درباره زمان و سن ازدواج دو نكته را بايد در نظر داشت: 1- ازدواج زمان صد در صد معين شده و ثابتي براى همه انسانها ندارد. 2- سن ازدواج هميشه تابع نيازهاى فردى نيست بلكه از نيازهاى اجتماعى و نوعى نيز متأثر مىگردد. با توجه به اين دو نكته خاطرنشان مىسازد كه اگر شخصى به واسطه ازدواج نكردن به گناه آلوده مىشود، بايد به منظور حفظ پاكى و عفت كه تنها نشان كرامت انسانى است ازدواج كند، لذا سن خاص ندارد و هيچ چيزى مانند تحصيل، بيكارى و ... نمىتواند مانع آن شود بلکه فرد باید با تمام وجود سعی کند تا زمینه ازدواج خود را فراهم کند بدیهی است در صورت تلاش فرد یاری خداوند نیز در انتظار او می باشد. خاتمه: اکنون که نظر اسلام در باره سن و شرایط ایده آل و اجتناب ناپذیر ازدواج را دانستید به عنوان مطلب پایانی عوامل موثر در زمان ازواج را به شما ارائه می نماییم: 1ـ براى افرادى كه به وسيله ازدواج نكردن به گناه آلوده مىشوند ازدواج نمودن واجب است و بر اساس اين معيار، زمان و سن خاص را نمىتوان معرفى نمود. هر زمانى و در هر سنى كه آدمى از حفظ گوهر پاكى عاجز گردد به گونهاى كه علىرغم تمهيد مقدمات و رعايت اصول اخلاقى و احكام فقهى همچنان از تيررس شيطان در امان نباشد و از تهديد نفس اماره و آلوده شدن مصون نباشد بايد ازدواج كند. 2ـ رسيدن به بلوغ جنسى و رشد فكرى و اجتماعى و اخلاقى برای ازدواج ایده آل معیار اصلی قلمداد می شود.، يعنى هر چند كه آدمى بتواند غرائز خود را كنترل كند و خواهشهاى گذرا او را تهديد ننمايد اما وقتى به رشد فكرى و عقلى و اجتماعى و اخلاقى دست يافت جهت بقاى نسل آدمى و رشد شخصيت خود و تكامل اخلاقى و معنوى خويش ازدواج ضرورت پيدا مىكند . در اين جا نيز نمىتوان بصورت قطعى سن معينى را بيان نمود ولى با توجه به شرایط اجتماعی و تربیتی جامعه ما ، معمولاً بهترین زمان ازدواج (به قول آیت الله امینی ، بهار ازدواج ) برای دختران بين سنين 16 تا22 سالگي و برای پسران بین سنین 19 تا 24 سالگی است. گذشتن از این زمان ضمن اینکه آسیب ها و تهدیدهایی را می تواند متوجه دختر و پسر کند ، باعث محرومیت از بهره بری از بسیاری از لذت ها و رشد شخصیت در مورد دختر و پسر خواهد بود. البته كسانى هم زودتر و يا برخي ديرتر به ازدواج اقدام مي كنند امّا به هر حال توصيه شده است هر چه زودتر دختران و پسران مجرد ازدواج كنند و و در صورت مهیا بودن شرایط ازدواج نموده و منتظر سنين 22 به بالا نشوند كه آفات زیادی دارد. 3ـ گاهى اوقات اشتغال به تحصيل يا ارائه خدمات عاليتر و برتر على رغم رسيدن به رشد و بلوغ لازم، موجب تأخير در ازواج مىشود كه در اين صورت نيز نبايد سن ازدواج فرد از حد معمول بالاتر رود. تاخیر در ازدواج می تواند برای فرد آثار مخربی را به دنبال داشته باشد. در رابطه با روش خواستگاری و ازدواج دغدغه ها وسئوالات خود را دقیقا مطرح کنید تا بتوانیم پاسخی شایسته ارائه دهیم. (محمد رضا کدخدایی) Tags: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۳ اینکه چرا از هم خسته نمیشن:باید از ازدواج عاقلانه باشه و عشق تو زندگی جریان داشته باشه... که اگه این دو تا عامل باشه دیگه تو نمیتونی دنبال دلیل بگردی واسه کنار هم بودنشون شاید اون دو نفر هم نتونن دلیل کنار هم بودنشونو بگن... نمیتونن دیگه نمونن کنار هم ینی اگه عشق تو زندگی در جریان باشه دیگه در آینده بعد از چند سال امکانش پیش نمیاد که از یکی دیگه خوشت بیاد و عاشقش بشی؟؟؟ نمیتونن دیگه نمونن کنار هم متوجه نشدم؟؟ لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۳ ینی اگه عشق تو زندگی در جریان باشه دیگه در آینده بعد از چند سال امکانش پیش نمیاد که از یکی دیگه خوشت بیاد و عاشقش بشی؟؟؟ متوجه نشدم؟؟ خب اون چه عشقیه که تا بر بیرون یکیُ ببینی ازش خوشت بیاد؟؟ پس یعنی از اول انتخابت درست نبوده دیگه... یعنی یه سری ملاک ها تو دهنت بوده برای انتخاب طرف مقابلت ازش صرف نظر کردی اما حالا همون ملاک هه رو تو یکی دیگه میبنی بهش گرایش پیدا میکنی اینیم که گفتم دیگه نمیتونن نمونن با هم... یعنی اینقدری وابستگی زیاد میشه که هیچ جوره نمیشه از هم جداشون کرد 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده