رفتن به مطلب

مادر


fakur1

ارسال های توصیه شده

چرا مادر ها اینقد مهربونن؟

یه قاضی دادگاه گفته بود: من هیچ مادری رو ندیدم که قبول کنه فرزندش گنهکار بوده. بمیرم برا دل مادر

مادر یعنی؟

لینک به دیدگاه

با احترام به مبحث ایجاد شده باید خدمت شما عرض کنم مگه میشه مادر رو تعریف کرد؟ اگه یه کلمه تو دنیا غیرقابل وصف باشه به نظرم همین واژه مادره :ws37:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
با احترام به مبحث ایجاد شده باید خدمت شما عرض کنم مگه میشه مادر رو تعریف کرد؟ اگه یه کلمه تو دنیا غیرقابل وصف باشه به نظرم همین واژه مادره :ws37:

میشه تعریفش کرد . شعر مادر استاد شهریار رو خوندی؟

 

ای وای مادرم

 

 

آهسته باز از بغل پله ها گذشت

در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود

امّا گرفته دور و برش هاله ای سیاه

او مرده است و باز پرستار حال ماست

در زندگیّ ما همه جا وول می خورد

هر کُنج خانه صحنه ای از داستان اوست

در ختم خویش هم به سر کار خویش بود

بیچاره مادرم

***هر روز می گذشت از این زیر پله ها

آهسته تا بهم نزند خواب ناز ما

امروز هم گذشت

در باز و بسته شد

با پشت خم از این بغل کوچه می رود

چادر نماز فلفلی انداخته به سر

کفش چروک خورده و جوراب وصله دار

او فکر بچه هاست

هر جا شده هویج هم امروز می خرد

بیچاره پیرزن همه برف است کوچه ها***او مُرد ودر کنار پدر زیر خاک رفت

اقوامش آمدند پی سر سلامتی

یک ختم هم گرفته شد و پُر بَدَک نبود

بسیار تسلیت که به ما عرضه داشتند

لطف شما زیاد

اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت:

این حرف ها برای تو مادر نمی شود. ***او پنج سال کرد پرستاری مریض

در اشک و خون نشست و پسر را نجات داد

اما پسرچه کرد برای تو؟ هیچ، هیچ

تنها مریضخانه، به امّید دیگران

یک روز هم خبر: که بیا او تمام کرد.

در راه قُم به هر چه گذشتم عبوس بود

پیچید کوه و فحش به من داد و دور شد

صحرا همه خطوطِ کج و کوله و سیاه

طومار سرنوشت و خبرهای سهمگین

دریاچه هم به حال من از دور می گریست

تنها طواف دور ضریح و یکی نماز

یک اشک هم به سوره ی یاسین من چکید

مادر به خاک رفت.***این هم پسر، که بدرقه اش می کند به گور

یک قطره اشک مُزد همه ی زجرهای او

اما خلاص می شود از سرنوشت من

مادر بخواب، خوش

منزل مبارکت. ***آینده بود و قصه ی بی مادریّ من

نا گاه ضجه ای که به هم زد سکوت مرگ

من می دویدم از وسط قبرها برون

او بود و سر به ناله برآورده از مغاک

خود را به ضعف از پی من باز می کشید

دیوانه و رمیده، دویدم به ایستگاه

خود را بهم فشرده خزیدم میان جمع

ترسان ز پشت شیشه ی در آخرین نگاه

باز آن سفیدپوش و همان کوشش و تلاش

چشمان نیمه باز:

از من جدا مشو.***می آمدم و کله ی من گیج و منگ بود

انگار جیوه در دل من آب می کنند

پیچیده صحنه های زمین و زمان به هم

خاموش و خوفناک همه می گریختند

می گشت آسمان که بکوبد به مغز من

دنیا به پیش چشم گنهکار من سیاه

وز هر شکاف و رخنه ی ماشین غریو باد

یک ناله ی ضعیف هم از پی دوان دوان

می آمد و به مغز من آهسته می خلید:

تنها شدی پسر.***باز آمدم به خانه، چه حالی! نگفتنی

دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض

پیراهن پلید مرا باز شسته بود

انگار خنده کرد ولی دل شکسته بود:

بردی مرا به خاک سپردی و آمدی؟

تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر

می خواستم به خنده درآیم به اشتباه

اما خیال بود

ای وای مادرم...

 

 

لینک به دیدگاه
میشه تعریفش کرد . شعر مادر استاد شهریار رو خوندی؟

 

ای وای مادرم

 

 

آهسته باز از بغل پله ها گذشت

در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود

امّا گرفته دور و برش هاله ای سیاه

او مرده است و باز پرستار حال ماست

در زندگیّ ما همه جا وول می خورد

هر کُنج خانه صحنه ای از داستان اوست

در ختم خویش هم به سر کار خویش بود

بیچاره مادرم

***هر روز می گذشت از این زیر پله ها

آهسته تا بهم نزند خواب ناز ما

امروز هم گذشت

در باز و بسته شد

با پشت خم از این بغل کوچه می رود

چادر نماز فلفلی انداخته به سر

کفش چروک خورده و جوراب وصله دار

او فکر بچه هاست

هر جا شده هویج هم امروز می خرد

بیچاره پیرزن همه برف است کوچه ها***او مُرد ودر کنار پدر زیر خاک رفت

اقوامش آمدند پی سر سلامتی

یک ختم هم گرفته شد و پُر بَدَک نبود

بسیار تسلیت که به ما عرضه داشتند

لطف شما زیاد

اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت:

این حرف ها برای تو مادر نمی شود. ***او پنج سال کرد پرستاری مریض

در اشک و خون نشست و پسر را نجات داد

اما پسرچه کرد برای تو؟ هیچ، هیچ

تنها مریضخانه، به امّید دیگران

یک روز هم خبر: که بیا او تمام کرد.

در راه قُم به هر چه گذشتم عبوس بود

پیچید کوه و فحش به من داد و دور شد

صحرا همه خطوطِ کج و کوله و سیاه

طومار سرنوشت و خبرهای سهمگین

دریاچه هم به حال من از دور می گریست

تنها طواف دور ضریح و یکی نماز

یک اشک هم به سوره ی یاسین من چکید

مادر به خاک رفت.***این هم پسر، که بدرقه اش می کند به گور

یک قطره اشک مُزد همه ی زجرهای او

اما خلاص می شود از سرنوشت من

مادر بخواب، خوش

منزل مبارکت. ***آینده بود و قصه ی بی مادریّ من

نا گاه ضجه ای که به هم زد سکوت مرگ

من می دویدم از وسط قبرها برون

او بود و سر به ناله برآورده از مغاک

خود را به ضعف از پی من باز می کشید

دیوانه و رمیده، دویدم به ایستگاه

خود را بهم فشرده خزیدم میان جمع

ترسان ز پشت شیشه ی در آخرین نگاه

باز آن سفیدپوش و همان کوشش و تلاش

چشمان نیمه باز:

از من جدا مشو.***می آمدم و کله ی من گیج و منگ بود

انگار جیوه در دل من آب می کنند

پیچیده صحنه های زمین و زمان به هم

خاموش و خوفناک همه می گریختند

می گشت آسمان که بکوبد به مغز من

دنیا به پیش چشم گنهکار من سیاه

وز هر شکاف و رخنه ی ماشین غریو باد

یک ناله ی ضعیف هم از پی دوان دوان

می آمد و به مغز من آهسته می خلید:

تنها شدی پسر.***باز آمدم به خانه، چه حالی! نگفتنی

دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض

پیراهن پلید مرا باز شسته بود

انگار خنده کرد ولی دل شکسته بود:

بردی مرا به خاک سپردی و آمدی؟

تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر

می خواستم به خنده درآیم به اشتباه

اما خیال بود

ای وای مادرم...

 

 

بله دوست عزیز شهریار که همشهری ماست با شعراش آشنا هستم :w16: ولی شاید از خود شهریار هم بپرسی محتملا میگه با این همه نبوغ و شعر گیرا بازم نتونستم مادرم رو وصف کنم کلمه ها در مقابل این واژه مقدس کم میارن.

البته من مشکلی ندارم که این نظر من بود خوب بقیه بیان این واژه رو تعریف کنن :ws3:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
بله دوست عزیز شهریار که همشهری ماست با شعراش آشنا هستم :w16: ولی شاید از خود شهریار هم بپرسی محتملا میگه با این همه نبوغ و شعر گیرا بازم نتونستم مادرم رو وصف کنم کلمه ها در مقابل این واژه مقدس کم میارن.

البته من مشکلی ندارم که این نظر من بود خوب بقیه بیان این واژه رو تعریف کنن :ws3:

 

گوزومون نوری .. جانیم آنا .. بویوتدون سن منی یانا .. یانا

اودلوسان گون کیمی .. بیر قاینار حیات کیمی

بورجلیام من سانا ... سانا بیر اولاد کیمی ... عزیز آنا

نه کی آرزو کامین وار .. قلبیم ده دوتموش قرار

آند اولسون سانا .. جان .. آنا

قدرینی ایل بیلیر ... عطرینی گول بیلیر

ساچنین آغنا .. قاراسینا .. قوربانام

کونلونون او حزین .. لایلاسینا قوربانام .. عزیز آنا

بشیگیم اوسته .. لایلا چالدین

نه کی آرزو کامین وار قلبیم ده دوتموش قرار

اند اولسون سانا .. جان آنا

قدرینی ایل بیلیر .. عطرینی گول بیلیر

ساچنین آغنا .. قاراسینا .. قوربانام

کونلونون او حزین .. لایلاسینا قوربانام .. عزیز آنا

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...