Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ اين روزها عبارت خالي بندي به معني دروغ گرفتن رايج شده است اما پيشينه اين واژه به دهها سال پيش يعني زمان سلطنت رضا شاه بر مي گردد ! نقل مي کنند که در زمان رضاشاه بدليل کمبود اسلحه، بعضي از پاسبانهايي که گشت مي دادند فقط غلاف خالي اسلحه يعني همان جلدي که اسلحه در آن قرار مي گيرد را روي کمرشان مي بستند و در واقع اسلحه اي در کار نبود. دزدها و شبگردها وقتي متوجه اين قضيه شدند براي اينكه همديگر را مطلع كنند به هم ميگفتند که طرف "خالي بسته" و منظورشون اين بود که فلان پاسبان اسلحه ندارد و غلاف خالي اسلحه را دور کمرش بسته به اين معني كه در واقع براي ترساندن ما بلوف مي زند که اسلحه دارد و روي همين اصل بود که واژه خالي بندي رواج پيدا کرد. ولي اين واژه هيچ ارتباطي به دروغگويي و لاف زدن به صراحت زمان حاضر نداشت. حالا چرا در اين چند دهه ي اخير اين واژه متداول شده و همچنان هم رو به تزايد است مشخص نيست . به نظر شما , ما چرا به دروغ گويي عادت كرده ايم و چگونه مي توانيم از شر اين عادت مزاحم، خلاص شويم؟ 3 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ اصلا چرا دروغ مي گوييم؟ روان شناسان، برخي از مهم ترين دلايلي را كه باعث مي شود دروغ بگوييم، اين گونه فهرست مي كنند: مي خواهيم از درگيري پرهيز كنيم. نمي خواهيم باعث خشم يا صدمة كسي بشويم. نمي خواهيم احساسات كسي را جريحه دار كنيم. مي خواهيم كسي را تخريب يا روحيه اش را تضعيف كنيم. مي خواهيم احترام و تحسين ديگران را جلب كنيم. دوست داريم به قدرت بيشتري برسيم. نمي خواهيم با حقيقت تلخي دربارة خودمان مواجه شويم. دوست نداريم به اشتباهاتمان اعتراف كنيم. مي خواهيم فعلا روي قضيه اي را بپوشانيم، به اين اميد كه شايد بعدا اوضاع، بهتر شود. جالب اين كه خيلي از مواقع، ممكن است نيت شخص دروغ گو هم خيرخواهانه باشد، هر چند كه دروغ گويي در اكثر مواقع، ريشه در خود شخص و خودخواهي شخص دروغ گو دارد. اما سؤال مهم تر، اين است كه آيا مي توانيم با يادگيري و تمرين مهارت هاي ويژه اي، خودمان را مقيد كنيم كه هميشه و تحت هر شرايطي، حقيقت را بگوييم و از دروغ گويي خودداري كنيم؟ 2 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ دروغ گو به خاطر فقدان مهارت، دست به نوعي انتخاب اشتباه مي زند و از بين راست و دروغ، دروغ را انتخاب مي كند تا به زعم خودش، شرايط را به نحو مؤثري مديريت كرده باشد. دروغ گويي هاي بي خطر يا كم خطر نيز در بيشتر موارد، صرفا ريشه در يك تنبلي ذهني دارد و به شكل يك عادت غلط در روح و روان شخص دروغ گو رسوخ مي كند. تصميم عجولانه، ممنوع .چه چيزي باعث مي شود ما به اين فكر بيفتيم كه دروغ گفتن، بهترين راه حل در وضعيت موجود است؟ چه ترسي در پشت اين انتخاب اشتباه، پنهان شده است؟ ترس از اين كه اشتباه كرده باشيم؟ ترس از اين كه ديگران از ما خوششان نيايد؟ ترس از اين كه قادر نباشيم حقيقت را در قالبي محترمانه، قابل پذيرش و قابل تحمل عرضه كنيم؟ وقتي انگيزه هاي دروغ گويي تان معلوم شد، بهتر مي توانيد خودتان را مجهز كنيد. وقتي متوجه شديد كه داريد دروغ سر هم مي كنيد، مكث كوتاهي بكنيد و از مخاطب خودتان اجازه بخواهيد تا بار ديگر، سؤال او و شرايط و موضوع مورد بحث را بررسي كنيد. 1 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ دروغگو از چیزی حرف می زند که نیست و یا اگرهست برخلاف واقع است. از آبی می گوید که سراب است و سرابی که آب. منافق کسی است که یک رو بیشتر دارد، گاهی هم چند رو و پر روست. در فرهنگ ما دروغ و راست در برابر یکدیگرند اما در فرهنگ قرآن، این نفاق است که در برابر صدق قرار دارد. کریمه زیر راحتما از نظر گذرانده اید: لِیجْزِی اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَیعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِنْ شَاءَ أَوْ یتُوبَ عَلَیهِمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِیمًا هدف این است که خداوند صادقان را بخاطر صدقشان پاداش دهد، و منافقان را هرگاه اراده کند عذاب نماید یا (اگر توبه کنند) توبه آنها را بپذیرد؛ چرا که خداوند آمرزنده و رحیم است.«الأحزاب/24» منافق آنچه بر زبان دارد در دل ندارد و بر عکس. به دیگر سخن ظاهرش نیک است وباطنش دیگر گونه. دروغگو نیز قولش با فعلش و دلش با زبانش یکی نیست پس درویی و دروغ در واقع دو روی یک سکه اند. قرآن نیز بر این ادعا مهر تایید نهاده است: إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَكَاذِبُونَ هنگامی که منافقان نزد تو آیند میگویند: «ما شهادت میدهیم که یقینا تو رسول خدایی!» خداوند میداند که تو رسول او هستی، ولی خداوند شهادت میدهد که منافقان دروغگو هستند «المنافقون/1» تامل در آیه یاد شده نکته آموز است، و آن اینکه سخن ِ برخلاف باور و انگاره شخص حتی اگر حقیقت هم داشته باشد، از نظر قرآن دروغی بیش نیست چه آنکه با عقاید شخص همراهی ندارد. به دیگر سخن دروغ صفت کلام است و دروغگویی صفت متکلم، گاه می شود کلام دروغ است و در عین حال متکلم صادق و برعکس ممکن است کسی دروغگو باشد ولی سخنش راست و منطبق بر واقع. شما ممکن است سراب را مشاهده کنید و آن را آب بینگارید؛ حال اگر بگویید من آب دیده ام، شما در اِخبار خود صادقید هرچند سخنتان بر خلاف واقع است. بنابر این ملاک و شاخصه کذب و راستی، باور و علم شخص به چیزی است که می گوید و همین ملاک مرز مشترک میان دروغ و نفاق است. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده